قلمرو دین

قلمرو دین0%

قلمرو دین نویسنده:
گروه: اصول دین

قلمرو دین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عبدالحسین خسرو پناه
گروه: مشاهدات: 15765
دانلود: 2135

توضیحات:

قلمرو دین
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15765 / دانلود: 2135
اندازه اندازه اندازه
قلمرو دین

قلمرو دین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اهميت اعتقاد به معاد در قرآن كريم

قرآن كريم براى مسئله ى معاد اهميت فراوانى قايل است; از اين رو حدود يك سوم از آياتش ـ به طور مستقيم يا غير مستقيم ـ به اين مسئله ى اعتقادى ارتباط و اختصاص داده شده است، برخى از آياتى كه بر اهميت اعتقاد به معاد دلالت دارند عبارت اند از:

١ - آياتى كه ايمان به خداوند و قيامت را در كنار هم توصيه كرده اند:

( وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الاْخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ ) [١١] ; گروهى از مردم كسانى هستند كه مى گويند: ما به خدا و روز آخرت ايمان داريم و اين ها مؤمن نيستند.

( لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللّهَ وَ الْيَوْمَ الْ آخِرَ ) [١٢] ; براى كسى كه به خدا و روز قيامت اميدوار است.

٢ - آياتى كه بر لزوم ايمان به آخرت تأكيد دارند و آن را از اعتقادات انسان هاى صالح و وارسته معرفى مى كنند:

( الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ) [١٣] ; محسنين كسانى هستند كه نماز را برپاى مى دارند و زكات را مى دهند و به آخرت يقين دارند.

( وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالاْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ) [١٤] ; پارسايان كسانى هستند كه به آنچه به تو نازل شده است و آنچه قبل از تو نازل شده بود، ايمان دارند و نسبت به آخرت يقين دارند.

٣ - دسته ى ديگر از آيات پيامدهاى انكار معاد را گوشزد مى كنند:

( وَأَنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً ) [١٥] ; و به درستى آنان كه به آخرت ايمان نمى آورند، براى ايشان عذاب دردناكى را آماده مى كنيم.

( بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً ) [١٦] ; بلكه تكذيب كردند ساعت و قيامت را، آماده كرديم براى كسى كه قيامت را تكذيب مى كند، آتش سوزان را.

( وَإِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ ) [١٧] آنان كه به آخرت ايمان نمى آورند، هر آينه از راه مستقيم منحرف اند.

( وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَاكَانُوا يَعْمَلُونَ ) [١٨] ; و كسانى كه آيات ما را تكذيب مى كنند اعمالشان تباه مى شود، آيا جز آنچه انجام داده اند، جزا مى يابند؟

٤ - آياتى كه بيانگر نعمت ها و عذاب هاى ابدى و جاودان اند نيز، بر اهميت اعتقاد به معاد تأكيد دارند:

( وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ فِي سَمُوم وَحَميم وَظِلٍّ مِن يَحْمُوم لاَ بَارِد وَلاَ كَرِيم إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ وَكَانُوا يَقُولُونَ ءَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً ءَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ) [١٩] ; و ياران چپ، چه ياران چپى، در آتشى سوزان اند و آبى جوشان و سايه اى از دود سياه; نه خنكى و نه گرمى. همانا ايشان پيش از اين نازپروردگان بودند و بر گناه بزرگ اصرار مى ورزيدند و مى گفتند: آن گاه كه مرديم و خاك و استخوان شديم، آيا بر انگيختگانيم.

( وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ عَلَى سُرُر مَوْضُونَة مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ بِأَكْوَاب وَأَبَارِيقَ وَكَأْس مِن مَعِين ) [٢٠] و پيش آهنگان، آن پيش آهنگان، آنانند نزديك گشتگان، در بهشت هاى نعمت، پاره اى از پيشينيان و اندكى از آيندگان، بر تخت هاى بافته تكيه كنندگان بر آنها روى بر روى، بگردند بر ايشان پسرانى جاويدان با جام ها و آب ريزها و جامى از باده ى ناب روان.

٥ - آياتى كه رابطه ى اعمال نيك و بد را با نتايج اخروى بيان مى كنند:

( يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ ) ;[٢١] اى داود همانا تو را خليفه در زمين قرار داديم، پس بين مردم، به حق حكم بران و از هوى و هوس تبعيت مكن، كه از راه خدا گمراه خواهى شد، همانا آنان كه گمراه شدند از راه خدا، براى آنها عذاب سختى است به آنچه روز حساب را فراموش كرده اند.

دلايل امكان معاد

قرآن مجيد براى اثبات امكان معاد راه هاى گوناگونى را بيان مى كند كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

الف) استدلال از راه قدرت مطلقه

( أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِر عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى بَلَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ ) [٢٢] ; آيا نديدند خداوند كه آسمان ها و زمين را آفريد و از آفرينش آنها ناتوان نشد، بر احياى مردگان قادر است؟ آرى او بر همه چيز تواناست.

( قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ ) [٢٣] ; بگو در زمين سير كنيد، پس بنگريد خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرد، آن گاه خداوند عالم آخرت را ايجاد مى كند، خداوند بر هر چيزى تواناست.

ب) استدلال از راه انسان شناسى و كيفيت پيدايش انسان

( وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلاَلَة مِن طِين ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَار مَّكِين ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ثُمَّ إِنَّكُم بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ ) [٢٤] ; و ما انسان را از عصاره اى از گِل آفريديم; آن گاه او را به صورت نطفه اى در قرارگاه مطمئن رحم قرار داديم; سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته) و آن را به صورت مضغه (شبيه گوشت جويده) و مضغه را به صورت استخوان هايى آفريديم; پس استخوان ها را با گوشت پوشانديم; سپس او را آفرينش تازه اى بخشيديم; پس خداوند بزرگ است و بهترين خلق كنندگان; سپس شما بعد از آن مى ميريد; سپس در روز قيامت برانگيخته مى شويد.

ج) استدلال به آفرينش نخستين

( وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَميمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّة وَهُوَ بِكُلِّ خَلْق عَلِيمٌ ) [٢٥] ; و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد، (مرد عرب مشرك) گفت: چه كسى اين استخوان ها را، در حالى كه پوسيده اند، زنده مى كند؟ گفت: همان كسى آن را زنده مى كند كه نخستين بار آن را آفريد و او به هر مخلوقى داناست.

( وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ ) [٢٦] ; او كسى است كه آفرينش را آغاز كرد; سپس آن را باز مى گرداند و اين كار براى او آسان تر است.

د) استدلال به احياى زمين

( فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَةِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذلِكَ لَـمُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ ) [٢٧] ; پس به آثار رحمت الهى بنگر، چگونه زمين را بعد از مردنش زنده كند، به درستى كه آن كس هر آينه مردگان را (در قيامت) زنده مى كند; و او بر هر چيزى تواناست.

( وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُـحْيِي الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ ) [٢٨] ; و از آيات او اين است كه زمين را خاشع و خشك مى بينى، اما هنگامى كه آب بر آن نازل نماييم، به جنبش در مى آيد و نمو مى كند; همان كس كه آن را زنده كرد هر آينه مردگان را نيز زنده مى كند، به درستى كه او بر هر چيزى تواناست.

دلايل وقوع معاد

قرآن كريم بحث وقوع معاد را به دو روش تاريخى و استدلالى مورد بحث قرار داده است:

اثبات تاريخى وقوع معاد

قرآن كريم به چهار مصداق از حيات پس از مرگ كه در طول تاريخ تحقق يافته است، اشاره مى كند كه عبارت اند از:

١ - عزير پيامبر كه صد سال وفات كرد و پس از آن حيات مجدد يافت;

٢ - داستان حضرت ابراهيم و احياى چهار مرغ;

٣ - داستان اصحاب كهف;

٤ - داستان كشته ى بنى اسراييل.

١ - داستان زنده شدن عزير بعد از مرگ

( أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَة وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِيْ هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِاْئَةَ عَامٌ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم قَالَ بَل لَبِثْتَ مِاْئَةَ عَام فَانْظُرْ إِلَى طَعَامَكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ ) [٢٩] ; يا مانند كسى كه از كنار يك آبادى گذشت، در حالى كه ديوارهايش به روى سقف هاى آن فرو ريخته بود. گفت: چگونه خدا اين ها را پس از مرگ زنده مى كند؟ خداوند يكصد سال او را ميراند و سپس زنده كرد; به او فرمود: چقدر درنگ كردى؟ گفت: يك روز يا قسمتى از يك روز. فرمود: بلكه تو يكصد سال توقف كردى; نگاه كن به غذا و نوشيدنى ات كه هيچ تغييرى نيافتند و به الاغ خود نگاه كن; اين براى آن است كه تو را نشانه اى براى مردم قرار دهيم; اكنون نگاه به استخوان ها كن كه چگونه آنها را پيوند مى زنيم; سپس گوشت بر آنها مى پوشانيم; پس هنگامى كه بر او آشكار شد، گفت: مى دانم كه خداوند بر هر چيزى تواناست.

٢ - داستان حضرت ابراهيمعليه‌السلام و احياى مرغان

( وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلكِن لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَل مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِيَنَّكَ سَعْياً وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ) ;[٣٠] به خاطر بياور هنگامى را كه ابراهيم گفت: خدايا به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مى كنى. فرمود: مگر (به معاد) ايمان ندارى؟ گفت: آرى، ولى مى خواهم اطمينان قلب و شهود پيدا كنم. فرمود: پس چهار نوع مرغ را بگير و آنها را قطعه قطعه كن; سپس بر هر كوهى قسمتى از آن را قرار ده; آن گاه آنها را بخوان كه به سوى تو با سرعت مى آيند; و بدان كه خداوند عزيز و حكيم است.

٣ - داستان اصحاب كهف

اين داستان بسيار ارزنده و آموزنده است. خداوند سبحان طى چهارده آيه در سوره ى كهف به اين داستان اشاره كرده است و در آيه ى ٢١ مى فرمايد:

( وَكَذلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا اَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَ السَّاعَةَ لاَ رَيْبَ فِيهَا ) و اين گونه ما مردم را از حال آنها (اصحاب كهف) آگاه كرديم، تا بدانند وعده ى خدا حق است و در قيامت شكى نيست.

اين آيه بيانگر اين حقيقت است كه، گرچه اصحاب كهف نمرده بودند و در يك خواب طولانى ٣٠٩ ساله به سر مى بردند، ولى از آن جهت كه خواب طولانى آنها به مرگ شباهت دارد، درس بسيار مهمى به منكران معاد مى دهد تا در وقوع آن شك نورزند. در اين سوره ى شريفه هم آمده است:

( وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاَثَ مِائَة سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعاً ) [٣١] ; آنها ٣٠٩ سال در خواب فرو رفته بودند.

٤ - داستان احياى كشته ى بنى اسراييل

( وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذلِكَ يُحْيِي اللّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ) ;[٣٢] به ياد بياوريد هنگامى را كه يك نفر را به قتل رسانديد، سپس درباره ى او به نزاع پرداختيد و خداوند آشكار ساخت آنچه را كه كتمان مى كرديد، پس گفتيم قسمتى از آن را بر بدن مقتول بزنيد، خداوند اين گونه مردگان را زنده مى كند و آيات خود را به شما نشان مى دهد.