قلمرو دین

قلمرو دین0%

قلمرو دین نویسنده:
گروه: اصول دین

قلمرو دین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عبدالحسین خسرو پناه
گروه: مشاهدات: 15692
دانلود: 2126

توضیحات:

قلمرو دین
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15692 / دانلود: 2126
اندازه اندازه اندازه
قلمرو دین

قلمرو دین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تجسم اعمال

يكى از مهم ترين مسائل مربوط به قيامت كه وحى الهى انسان را با آن حقيقت آشنا ساخته است، مسئله ى تجسم اعمال است. اين حقيقت از زمان حساب رسى تا آخرين منزلگاه ابدى ادامه مى يابد. مقصود از تجسم اعمال اين است كه همه ى اعمال انسان ها در روز قيامت بر آنان ظاهر مى شود; به عبارت ديگر، پاداش و كيفر، نتيجه ى اعمالى است كه در دنيا تحقق يافته و به عبارت دقيق تر، عين اعمال است كه به صورت هاى حقيقى خود ظهور مى كند; زيرا هر انسانى، در اثر نيت ها و اعمال گوناگون، داراى ملكات نفسانى خاصى مى گردد; آن گاه اين ملكات، اعمال انسان را به گروه هاى شيطانى، حيوانى و فرشته اى تقسيم مى كند و تا ابد همراه انسان است، اين ملكات در قيامت صورت حقيقى خود را مى يابند.

آياتى كه به اين حقيقت مهم پرداخته اند عبارت اند از:

( يَوْمَئِذ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتاً لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرّاً يَرَهُ ) ;[١٥٣] در آن روز مردم به صورت گروه هاى مختلف از قبرها خارج مى شوند، تا اعمالشان به آنان نشان داده شود; پس هر كس به اندازهى سنگينى ذره اى كار خير انجام داده باشد آن را مى بيند و هر كس به اندازه ى ذره اى كار بد كرده باشد آن را مى بيند.

( وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَلاَ يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً ) ;[١٥٤] و همهى اعمال خود را حاضر مى بينند و پروردگارت به احدى ظلم نمى كند.

( وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَت وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ ) ;[١٥٥] و در آن هنگام كه دوزخ شعله ور گردد و در آن هنگام كه بهشت نزديك شود، هر نفْسى مى داند كه چه چيزى را آماده كرده است.

( يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْس مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْر مُحْضَراً وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوء تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤوفٌ بِالْعِبَادِ ) ;[١٥٦] روزى كه هر كس آنچه را از كار نيك انجام داده است حاضر مى بيند و دوست دارد ميان او و آنچه از اعمال بد انجام داده است فاصلهى زمانى زيادى باشد.

( ووُفِّيَتْ كُلُّ نَفْس مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ ) ;[١٥٧] و به هر كس آنچه انجام داده است، بدون كم و كاست، داده مى شود و خدا نسبت به آنچه انجام مى دادند، آگاه تر است.

( اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لاَ تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ) ;[١٥٨] در آن وارد شويد و بسوزيد، مى خواهيد صبر كنيد يا نكنيد، براى شما يكسان است، چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده مى شويد.

درباره ى تجسم اعمال، احاديث فراوانى وارد شده است; از جمله حديث معروف حارثه كه رسول اكرم (ص) از او پرسيدند:

ما حَقيقَةُ ايمانِكَ; حقيقت ايمان چيست؟

در پاسخ گفت:

عَرَفْتُ بِنَفْسى عَنِ الدُّنيا فَاَظْمأْتُ نَهارى وَ اَشْهَرْتُ لَيْلى وَ كَأَنّى اَنْظُرُ اَلى عَرْشِ رَبّى بارِزاً وَ كَأزنّى اَنْظُرُ اَلى اَهْلِ الْجَنَّهِ يَتَزاوَرُونَ وَ اِلى اَهْلِ النّارِ يَتَعادَوُنَ; نفسم را از دنيا كنار زدم و روزها را با تشنگى و شب ها را با بيدارى گذراندم و گويا عرش پروردگارم را آشكارا مى بينم و گويا اهل بهشت را كه يكديگر را زيارت مى كنند و اهل آتش را كه در ستيزند مشاهده مى كنم.

پيامبر فرمود:

من اَحَبَّ أَنْ يَنْظُر الى عبد نَوَّرَ اللهُ قَلْبَه فَليَنْظُرَ اَلى حارِثَةِ; كسى كه دوست دارد به بنده اى كه خداوند قلبش را نورانى ساخته است نظر كند، پس به حارثه نظر نمايد.

در حديث ديگرى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده است:

هنگامى كه مؤمن از قبرش خارج مى شود، عمل او به صورت زيبايى در برابر او ظاهر مى شود و از او مى پرسد تو كيستى؟ به خدا سوگند من تو را شخصى صادق مى بينم. او در جوابش مى گويد: من عمل تو هستم و او براى مؤمن نور و راه نمايى به سوى بهشت است.

مولوى، حديث حارثه را با عنوان زيد، به شعر در آورده است كه شنيدن آن بسيار سودمند و آموزنده است:

گفت پيغمبر صباحى زيد را

كيف اصبحت اى رفيق با صفا

گفت عبداً مؤمنا باز اوش گفت

كو نشان از باغ ايمان گر شكفت

گفت تشنه بوده ام من روزها

شب نخفتستم ز عشق و سوزها

تا ز روز و شب گذر كردم چنان

كه ز اسپر بگذرد نوك سنان

كه از آن سو جمله ى ملت يكى است

صد هزاران سال و يك ساعت يكى است

هست ابد را و ازل را اتحاد

عقل را ره نيست آن سو ز افتقار

گفت ازين ره، كو ره آوردى بيار

كو نشان يك رهى زان خوش ديار

گفت خلقان چون ببينند آسمان

من ببينم عرش را با عرشيان

هشت جنت، هفت دوزخ پيش من

هست پيدا همچو شب پيش شهن

يك به يك وا مى شناسم خلق را

همچو گندم من ز جو در آسيا

كه بهشتى كيست و بيگانه كى است

پيش من، پيدا چو مار و ماهى است

روز زادن روم و زنگ و هر گروه

يوم تبيض و تسوّد وجوه

پيش ازين هر چند جان پر عيب بود

در رحم بود و ز خلقان غيب بود

در رحم پيدا نباشد هند و ترك

چون كه زايد بيندش زار و سترك

جمله را چون روز رستاخيز من

فاش مى بينم چو خلقان، مرد و زن

هين بگويم يا فرو بندم نفس

لب گزيدش مصطفى يعنى كه بس

يا رسول الله بگويم سرّ حشر

در جهان پيدا كنم امروز نشر

هِل مرا تا پرده ها را بر درم

تا چو خورشيدى بتابد گوهرم

تا كسوف آيد زمن خورشيد را

تا نمايم نخل را و بيد را

وانمايم راز رستاخيز را

نقد را و نقد قلب آميز را

دست ها ببريده اصحاب شمال

وانمايم رنگ كفر و رنگ آل

واگشايم هفت سوراخ نفاق

در ضياى ماه بى خسف و محاق

وانمايم من پلاس اشقيا

بشنوانم طبل و كوس انبيا

دوزخ و جنات و برزخ در ميان

پيش چشم كافران آرم عيان

..وانمايم حوض كوثر را به جوش

كآب بر روشان زند بانگش به گوش

و آن كه تشنه گرد كوثر مى دوند

يك به يك را نام واگويم كى اند

مى بسايد دوششان بر دوش من

نعره هاشان مى رسد در گوش من

اهل جنت پيش چشمم ز اختيار

در كشيده يكديگر را در كنار

دست همديگر زيارت مى كنند

و ز لبان هم بوسه غارت مى كنند

اين اشارت هاست گويم از نغول

ليك مى ترسم ز آزار رسول[١٥٩]

       

و) صراط و گذرگاه قيامت از آيات و روايات استفاده مى شود كه يكى از ويژگى هاى قيامت گذرگاهى است به نام صراط، كه همگان بايد از آن عبور كنند; ظاهر آيات و روايات آن است كه صراط از روى جهنم عبور مى كند. خداوند در اين باره مى فرمايد:

( وَإِن مِّنكُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّاً ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً ) ;[١٦٠] هيچ يك از شماها نيست، مگر اين كه وارد (مشرف و نزديك)[١٦١] دوزخ مى شود و اين مطلب، حكم و تقدير حتمى خداوند است; آن گاه پرهيزگاران را نجات مى دهيم و ستمگران را فرو مى گذاريم، تا در آن آتش به زانو درافتند.

در روايات آمده است:

صراط راهى است كه از مو باريك تر و از شمشير تيزتر است[١٦٢]

و نيز فرموده اند:

افراد، يكسان از صراط عبور نمى كنند; كسانى به سرعت برق از آن مى گذرند و آنان اهل بيت عصمت و طهارتعليهم‌السلام هستند; افرادى نيز به سرعت باد از آن عبور مى كنند و گروهى به سرعت اسب و دسته اى به سرعت انسان پياده و عده اى سينه خيز و برخى با زانوها بر آن حركت مى كنند.[١٦٣]

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره ى صراط مى فرمايد:

ثابت قدم ترين شما بر صراط، دوست دارترين شما نسبت به اهل بيت من خواهد بود.[١٦٤]

ز) بهشت و جهنم آخرين منزلگاه ابدى آدميان، بهشت و جهنم است كه سرانجامِ هر انسانى بدان جا ختم مى شود. بهشت مركز نعمت هاى مادى و معنوى الهى، و دوزخ كانون رنج ها و دردها و محروميت هاست (آن هم اعم از عذاب هاى مادى و روحى). روايت هاى فراوانى از امامان معصومعليهم‌السلام و به تبع آنها، از بزرگان اهل علم نقل شده است كه بهشت و جهنم هم اكنون نيز موجودند و آفريده ى خداوند مى باشند. عموم علماى شيعه، از جمله شيخ صدوق در كتاب اعتقادات، شيخ مفيد در اوائل المقالات و علامه حلى در كشف المراد و علماى اشاعره، مانند تفتازانى در شرح مقاصد بر اين عقيده اند. در مقابل، گروهى از معتزله و خوارج، آفرينش كنونى بهشت و جهنم را ممكن مى دانند، ولى در وقوع آن ترديد مى نمايند. برخى ديگر از فرقه ى معتزله، مانند ابو هاشم جبائى و قاضى عبد الجبار معتزلى اين ادعا را غير ممكن مى شمارند.

بهشت و دوزخ از منظر قرآن بر دو دسته اند: بهشت و دوزخ قيامت، و بهشت و دوزخ برزخى. آيات ٢٦ يس، ٤٦ غافر، ١٣٣ آل عمران، ٢١ حديد، ١٠٠ توبه و غيره، بر بهشت و دوزخ قيامت، و آيات ديگرى بر بهشت و دوزخ برزخى دلالت دارند.

دربارهى جايگاه بهشت و دوزخ كنونى رواياتى وارد شده[١٦٥] و در دو روايت جايگاه بهشت بالاى آسمان هاى هفت گانه و جايگاه دوزخ در طبقهى هفتم زمين معرفى شده است; و شايد هم در عالمى وراى اين عالم وجود داشته باشند; به هر حال، بر اهل تفكر پوشيده نيست كه حقايقى درباره ى اين دو كانون وجود دارد كه هنوز در بوته ى ابهام است، تا اين كه حضرت ولى عصر (عج) ظهور نمايند و آنها را بر تمامى انسان ها آشكار سازند.

براى شناخت بهتر بهشت و دوزخ، آيات مربوط به هر يك را جداگانه مطالعه مى كنيم. ابتدا آيات مربوط به جهنم و دوزخ را به بررسى مى كنيم، تا بعد از خوف، به منزلگاه رجا رهسپار گرديم.

آيات مربوط به جهنم اين آيات به چند دسته تقسيم مى شوند:

گروهى درباره ى ماهيت دوزخ اند، كه حقيقت و درب ها و دركات آن را بيان مى كنند; و برخى ديگر، بيانگر عذاب هاى جسمانى و روحانى اند; و گروه سوم، به معرفى عذاب شوندگان و خالدان در عذاب پرداخته اند، كه ما به ترتيب به نمونه هايى از اين آيات توجه مى نماييم:

١ - آيات مربوط به ماهيت جهنم و درب ها و دركات آن

( وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعينَ لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَاب لِّكُلِّ بَاب مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ ) [١٦٦] ; و جهنم ميعادگاه همه ى آنهاست; هفت در دارد و براى هر درى گروه معينى از آنها تقسيم شده اند.

( فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيَها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ ) [١٦٧] ; پس وارد درهاى جهنم شويد، در حالى كه در آن پايداريد; پس جاى بدى است جايگاه متكبران.

( إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً ) [١٦٨] ; منافقين در پايين ترين مرحله ى دوزخ قرار دارند و هرگز ياورى براى آنها نخواهى يافت.

( فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوْا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ) [١٦٩] ; از آتش بترسيد كه هيزم آن انسان هاى گنهكار و سنگ هاست و براى كافران آماده شده است.

( كَلاَّ لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ) [١٧٠] ; چنين نيست كه او مى پندارد; به زودى در حُطمه پرتاب مى شود و تو چه مى دانى حطمه چيست; آتش برافروخته ى الهى است; آتشى كه از دل ها سر بر مى زند.

و اما آياتى كه به بيان انواع عذاب هاى جسمانى و روحانى مى پردازند عبارت اند از:

٢ - آيات مربوط به عذاب هاى اخروى

الف) آيات مربوط به عذاب هاى جسمانى

( إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعَامُ الْأَثِيمِ كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ كَغَلْيِ الْحَمِيمِ ) ;[١٧١] درخت زقوم غذاى گنهكاران است; همانند فلز گداخته، در شكم ها مى جوشد، جوششى هم چون آب سوزان.

( تَصْلَى نَاراً حَامِيَةً تُسْقَى مِنْ عَيْن آنِيَة لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلاَّ مِن ضَرِيع لاَ يُسْمِنُ وَلاَ يُغْنِي مِن جُوع ) ;[١٧٢] در آتش سوزان وارد مى گردند; از چشمه اى فوق العاده داغ به آنها مى نوشانند; طعامى جز از ضريع (خار خشك و تلخ و بدبو) ندارند، غذايى كه نه آنها را فربه كند و نه گرسنگى آنها را فرو بنشاند.

( إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَاراً كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزاً حَكِيماً ) ;[١٧٣] كسانى كه به آيات ما كافر شدند، به زودى آنها را در آتشى وارد كنيم; هرگاه پوست هايشان كنده شود پوست هاى ديگرى به جاى آن قرار دهيم، تا كيفر را بچشند; خداوند توانا و حكيم است.

( تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَالِحُونَ ) ;[١٧٤] شعله هاى سوزان آتش به صورت هاى آنها نواخته مى شود و در دوزخ، چهره اى در هم كشيده دارند.

( إِذِ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ ﴿ ٧١ ﴾ فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ ) ;[١٧٥] و در آن هنگام كه غل ها و زنجيرها برگردن آنهاست، آنها را مى كشند و در آبى سوزان وارد مى كنند، سپس در آتش افروختهى دوزخ مى شوند.

ب) آيات مربوط به عذاب هاى روحانى

( وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ ) ;[١٧٦] و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، عذاب خوار كننده اى براى آنهاست.

( إِذَا رَأَتْهُم مِن مَكَان بَعِيد سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظاً وَزَفِيراً ) ;[١٧٧] هنگامى كه آتشْ آنها را از دور مى بيند، صداى وحشتناك و خشم آلود او را كه با نفس زدن شديد همراه است، مى شنوند.

٣. آيات مربوط به معرفى عذاب شوندگان يكى از مسائلى كه در باب بهشت و جهنم مطرح است مسئله ى خلود است. تمام بهشتيان تا ابد در بهشت اند; اما تنها پاره اى از جهنميان در جهنم خالد مى مانند. اين بحث از نظر كلامى دامنه ى وسيعى دارد; گروهى از خوارج، مرتكب كبيره را كافر و در نتيجه، خالد در آتشْ مى دانند; دسته اى از معتزله مرتكبان كبيره را فاسق مى دانند و در عين حال آنان را خالد در آتش مى پندارند; اما علماى شيعه، مانند شيخ مفيد در اوائل المقالات معتقدند كه تنها كافران در آتش پايدار خواهند بود و منظور از كفر، كفر كلامى است، نه فقهى; گروه ديگرى از مسلمانان، يعنى مرجئه، جانب تفريط را طى كرده و گفته اند كه مؤمنان گناهكار هيچ گاه معذب نمى شوند; ولى اين ادعا با آيه ى:( فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرّاً يَرَهُ ) [١٧٨] ناسازگار است.

اما آياتى كه مربوط به خلود كفّار در جهنم اند: ١. تكذيب كنندگان آيات الهى

( وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ) ;[١٧٩] و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند و تكبّر ورزيدند، آنها اصحاب آتش اند و در آن پايدارند.

٢. عداوت و دشمنى با خدا و رسول

( أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا ذلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ ) ;[١٨٠] آيا نمى دانند كسى كه با خدا و رسول دشمنى ورزد، براى او آتش دوزخ است; در حالتى كه با خوارى بزرگ جاودان خواهد بود؟

٣ - عاصيان و متمردان

( وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فَيهَا أَبَداً حَتّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ اَقَلُّ عدداً ) ;[١٨١] آن كس كه به خدا و پيامبرش عصيان نمايد، براى او آتش دوزخ است، در حالى كه تا ابد در آن خالد است; وقتى كه وعيدهاى الهى را ديدند، مى فهمند كه چه كسى از نظر يار و ياور ناتوان تر و از نظر تعداد كم تر است.

٤ - ظالمان و ستمگران

( ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُون ) ;[١٨٢] آن گاه به افرادى كه ستم كردند گفته مى شود: عذاب پيوسته را بچشيد، آيا جز به آنچه عمل كرديد جزا داده شده ايد؟

٥ - اشقيا

( فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ * خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعّالٌ لِما يُرِيدُ ) [١٨٣] آنان كه بدبخت شده اند در آتش اند، آنان را آه و ناله است; تا آسمان ها و زمين برقرار است در آتش پايدارند، مگر خداى تو بخواهد; به درستى كه پروردگار تو آنچه را اراده كند، انجام مى دهد.

منظور از شقاوت در اين آيه، كفر و شرك است و اين مطلب از آيه ى ١٠٩ سوره ى هود استفاده مى شود.

٦ - مجرمان

( إِنَّ الْمُـجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ * لاَ يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ ) [١٨٤] ; مجرمان در عذاب جهنم خالدند; عذاب از آنها قطع نمى شود و آنها در جهنم سر افكنده اند.

از آيات قبل استفاده مى شود كه منظور از مجرمان، كافران و منكران پيامبران اند.

٧ - فرو رفتگان در خطا

( بَلَى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ) [١٨٥] ; كسى كه بدى را كسب كند و خطاهايش بر او احاطه كند، چنين كسانى اهل آتش اند و در آن جاودان خواهند بود.

٨ - افراد بد كار

( وَ الَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً * يُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً ) ;[١٨٦] هر كس اين گناهان شرك، قتل نفس محترم و زنا را انجام دهد كيفرى را خواهد ديد، در روز قيامت براى او عذاب مضاعف است و با خوارى در آن جاودانه خواهد بود.

٩ - روى گردانان از قرآن

( من اعرض عنه فانه يحمل يوم القيامة وزرا خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلاً ) [١٨٧] ; هر كس از قرآن روى گرداند، روز قيامت بار سنگينى را حمل مى كند و پيوسته در مشقتِ حملِ آن بار مى باشد و چه بار بدى است كه روز قيامت حمل مى نمايد.

١٠. سبك ميزانان در روز رستاخيز

(وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ) [١٨٨] ; آن كس كه ترازوى اعمال او سبك باشد، آنان كسانى هستند كه زيان كرده اند و در دوزخ جاودان اند.

١١ - رباخوارانِ آگاه از حرمت ربا

( وَمَنْ عَادَ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ) ;[١٨٩] هر كس به رباخوارى باز گردد، اهل آتش است و در آن مخلّد خواهد بود.

انكار حرمت رباخوارى، يعنى انكار و تكذيب وحى الهى، كه از عوامل پيدايش كفر است.

١٢ - قاتل مؤمن بى گناه

( وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً ) [١٩٠] ; هر كس مؤمنى را متعمدانه بكشد، سزاى او دوزخ است كه جاودانه در آن جا بماند و خدا بر او خشم گرفته و از رحمت خود دور نموده و براى او عذاب دردناكى را آماده كرده است.

آيه ى اخير، گر چه فقط به كافر نظر ندارد و مرتكب كبيره را نيز شامل مى شود، ولى شايد با رواياتى كه از پيشوايان دين رسيده و خلود را به اهل كفر اختصاص داده است تخصيص زده شود. شايان ذكر است كه آيات فراوانى در قرآن وجود دارد كه از ساير گروه ها، مانند پيروان شيطان[١٩١] ، تكيه كنندگان بر ظالمان[١٩٢] ، ظالمان[١٩٣] ، دنيا پرستان[١٩٤] ، زراندوزان[١٩٥] ، فراريان از جهاد[١٩٦] ، تاركان نماز[١٩٧] ، مانعان زكات[١٩٨] ، خورندگان مال يتيم[١٩٩] ، كافران به نعمت الهى[٢٠٠] ، كم فروشان[٢٠١] ، اسراف كنندگان[٢٠٢] ، غيبت كنندگان و عيب جويان[٢٠٣] ، مجرمان[٢٠٤] و فراموشكاران آخرت[٢٠٥] كه گرفتار جهنم اند، گزارش مى دهد.

نكته ى پايانى اين بخش اين است كه فلسفه ى خلود، در رابطه ى تكوينى گناهان و عقوبت هاى اخروى روشن مى شود; يعنى انسانى كه بى ايمانى در جان و روح او ملكه شده است، گوهر و جوهر روحانى او به گونه اى است كه تغيير و تبديل نمى يابد، در نتيجه تا ابد گرفتار سمِّ مهلك وجودى خود خواهد شد.

آيات مربوط به بهشت

و اما بهشت كانون آرامش مؤمنان و صالحان است. آيات مربوط به آن نيز بر سه دسته تقسيم مى شود: برخى از اين آيات، بيانگر ماهيت و حقيقت بهشت و برخى ديگر، بيانگر نعمت هاى جسمانى و لذات روحانى اند و دسته ى سوم، عوامل ورود به بهشت را بيان مى كند.

١ - آيات مربوط به حقيقت و ماهيت بهشت

( حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ ) [٢٠٦] ; هنگامى كه به آن مى رسند، درهاى بهشت گشوده مى شود و نگهبانان به آنها گويند: سلام عليكم.

( جَنَّاتِ عَدْن مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ ) [٢٠٧] ; باغ هاى جاويدان بهشتى كه درهايش به روى آنان گشوده است.

( وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِن كُلِّ بَاب سَلامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ ) [٢٠٨] ; و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى گردند و مى گويند: سلام بر شما باد به آنچه صبر ورزيديد.

( سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَة مِن رَبِّكُمْ وَجَنَّة عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّماءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ) [٢٠٩] ; بر يكديگر سبقت بگيريد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه ى آن مانند پهنه ى آسمان و زمين است و آماده شده براى كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آورده اند.

( وَ إِذا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيماً وَ مُلْكاً ك َبِيراً) [٢١٠] ; و هنگامى كه آن جا را ببينى، نعمت ها و ملك عظيمى را مى بينى.

شايان ذكر است كه، در مواردى، واژه ى جنت در قرآن به معناى باغ به كار رفته است; مانند آيه ى زير كه مى فرمايد:

( وَلَوْلاَ إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالاً وَوَلَداً ) ;[٢١١] چرا هنگامى كه وارد باغ خود شدى نگفتى اين نعمتى است كه خدا خواسته است؟ قوّت (و نيرويى) جز از ناحيه خدا نيست. و اگر مى بينى من از نظر مالى و فرزند از تو كم ترم (مطلب مهمى نيست).

٢ - آيات مربوط به انواع نعمت هاى اخروى

آيات فراوانى در قرآن ذكر شده اند كه جنبه هاى جسمانى و روحانى بهشت و نعمت ها و مواهب الهى را بيان مى كنند. در بخش نخست، يعنى نعمت هاى جسمانى و مادى آياتى وجود دارد كه از باغ هاى بهشتى، سايه هاى لذت بخش، قصرها و فرش ها، غذاها و شراب ها، لباس ها و ظرف ها، همسران و خادمان و ساير نعمت هاى مادى و جسمانىِ بهشت گزارش داده اند و در بخش دوم، يعنى نعمت هاى معنوى، آياتى هستند كه از احترام ها، صلح و صفا و صميميت ها، امنيت و دوستان و رفيقان باوفا، محبت ها، نشاط هاى خالى از هرگونه افسردگى، ملاقات با خدا و غيره خبر مى دهند; به برخى از اين آيات توجه مى كنيم:

الف) آيات مربوط به نعمت ها و لذات مادى

( وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّات تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ) ;[٢١٢] هر كس اطاعت خدا و رسولش كند، او را وارد باغ هايى از بهشت مى كنند كه نهرها از زير درختانش جارى است.

( وَأَصْحَابُ الْيَـمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَـمِينِ فِي سِدْر مَخْضُود وَطَلْح مَنضُود وَظِلٍّ مَمْدُود وَمَاء مَسْكُوب ) ;[٢١٣] و اصحاب يمين، چه اصحاب يمينى! در سايهى درخت سدر بى خار قرار دارند و در سايه ى درخت خوش رنگ و خوش بو و سايه ى كشيده و گسترده و در كنار آبشارها.

( وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنّاتِ عَدْن ) ;[٢١٤] و مسكن هاى پاكيزه اى در باغ هاى جاويدان بهشت.

( مُتَّكِئِينَ عَلى فُرُش بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَق ) ;[٢١٥] اين در حالى است كه آنها بر فرش هايى تكيه كرده اند كه آستر آنها از پارچهى ابريشم ضخيم است.

( وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ ) ;[٢١٦] براى بهشتيان در آن جا همسرانى پاك و پاكيزه است.

( وَ حُورٌ عِينٌ * كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ ) ;[٢١٧] آنها همسرانى از حورالعين با چشم هاى درشت و شفاف و بسيار جذاب و زيبا دارند، هم چون مرواريد كه در صدف پنهان است.

( وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَكْنُونٌ ) ;[٢١٨] برگرداگرد آنها نوجوانانى براى خدمت آنان گردش مى كنند، كه هم چون مرواريدهاى در صدف اند.

( وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُس وَ إِسْتَبْرَق ) ;[٢١٩] آنها لباس هاى به رنگ سبز از حرير نازك و ضخيم در بر مى كنند.

( وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ ) ;[٢٢٠] در بهشت آنچه دل مى خواهد و چشم از آن لذت مى برد، موجود است.

ب) آيات مربوط به نعمت ها و لذات روحانى

( جَنَّاتُ عَدْن يَدْخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِن كُلِّ بَاب سَلامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ ) ;[٢٢١] ]همان[بهشت هاى عدن كه آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند در آن داخل مى شوند; فرشتگان از هر درى بر آنها وارد مى شوند و به آنها مى گويند: سلام بر شما باد به خاطر صبرتان; چه عاقبت خوبى بعد از دنيا داريد.

( وَ اللّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ ) ;[٢٢٢] خداوند دعوت به سراى صلح و سلامت مى كند.

(إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقام أَمِين );[٢٢٣] پرهيزكاران در جايگاه امن و امان اند.

( وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَكَفَى بِاللّهِ عَلِيماً ) ;[٢٢٤] كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند در قيامت، هم نشين كسانى خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آنها تمام كرده است از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان; و آنها چه رفيقان خوبى هستند! اين فضل و رحمتى است از ناحيهى خدا; و كافى است كه خدا آگاه است.

( لاَ يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَلاَ تَأْثِيماً إِلاَّ قِيلاً سَلاَماً سَلاَماً ) ;[٢٢٥] آنها در بهشت، نه سخن لغو و بيهوده اى مى شنوند، نه گفتار گناه آلود، تنها چيزى كه مى شنوند، سلام است، سلام.

( وُجُوهٌ يَوْمَئِذ نَّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ) ;[٢٢٦] چهره هايى در آن روز شاداب و مسرور است و در انتظار پروردگارشان هستند.

( فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ ) ;[٢٢٧] هيچ كس نمى داند چه پاداش هايى كه مايهى روشنى چشم هاست، براى آنها نهفته شده است، اين جزاى اعمالى است كه انجام داده اند.

ج) آيات مربوط به اسباب و عوامل ورود به بهشت