قلمرو دین

قلمرو دین0%

قلمرو دین نویسنده:
گروه: اصول دین

قلمرو دین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عبدالحسین خسرو پناه
گروه: مشاهدات: 15758
دانلود: 2133

توضیحات:

قلمرو دین
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15758 / دانلود: 2133
اندازه اندازه اندازه
قلمرو دین

قلمرو دین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

خداشناسي

شبهات مربوط به شرور در مسئله ى عدل الهى چندين پرسش در باب تبعيض ها، تفاوت ها، فناها، نيستى ها، آفات، مصيبت ها، نقص ها و بلاها و ساير شرور طبيعى و غير طبيعى مطرح است كه در حد توان اين نوشتار به آنها خواهيم پرداخت. انديشمندان در حل اين شبهات دو روى كرد را انتخاب كرده اند: نخستين روى كرد، از منظر درون دينى و ايمان دينى است كه عبارت است از اين كه خداوند عالم، قادر و حكيم است و هيچ يك از منشأها و انگيزه هاى ظلم، چون: عجز، نادانى، ناتوانى، عقده هاى روانى و مانند اين ها را ندارد; بنابراين، دليلى ندارد تا به كسى ظلم نمايد; و حكمت اين ناملايمات كه با عنوان شرور مورد بحث قرار مى گيرند، از دامنه ى علم ما خارج است. بدون شك فلسفه و حكمتى در آنها هست كه از ما پنهان اند.

روى كرد دوم، از منظر برون دينى و فلسفى است كه مشتمل بر جواب هاى ذيل است:

١ - ماهيت شرور از سنخ عدم و نيستى است; زيرا با تحليل فلسفى مى توان كورى، كرى، جهل، ناتوانى، بيمارى و هر نوع شر ديگر را به عدم بينايى، عدم شنوايى، عدم علم، عدم قدرت و عدم سلامتى برگرداند; و عدم، در نظام علت و معلول، به علت حاجت ندارد، تا به انتساب اين ها به خداوند نيازمند باشيم. اين پاسخ، كه از افلاطون نقل شده است، حكمت شرور و اَعدام را تبيين نمى كند; زيرا شايد كسى در جواب بگويد: چرا اين اعدام مرتفع نشدند، در حالى كه قدرت هر كارى به دست خداست و او قدرت نامتناهى دارد.

٢ - شرور نسبى هستند; ما در اين عالم، شر و بدى مطلق نداريم; سيل و زلزله، حيوانات وحشى، بيمارى و ميكروب براى برخى از موجودات شر محسوب مى شوند و نسبت به پاره اى ديگر خير به شمار مى آيند; زهر مار براى مار بد نيست، براى انسان و موجودات آسيب پذير شر است.

٣ -تفكيك ناپذيرى خيرات و شرور. جهان طبيعت، جهان حركت و تعارض و برخورد است. موجودات مادى، از حالت بالقوه و استعدادى خود، به سوى حالت بالفعل در حركت و تكامل اند. گاه در اين حركت ها تضاد و تزاحم پديد مى آيد و در آن صورت، شرور در اين عالم قابل تفكيك از خيرات نيستند. خير محض شدنِ اين عالم با نفى حركت و نفى مادى بودن آن ميسر است; يعنى سالبه به انتفاى موضوع، كه در اين صورت، مستلزم نفى خير كثير است كه خود، شر كثيرى است; يعنى با زوال و نابودى طبيعت، از شرور قليل نجات مى يابيم، اما خير كثيرى را نيز از دست مى دهيم; در ضمن، برخى از شرور، مانند تفاوت ها، ناشى از اقليم ها و مناطق جغرافيايىِ متفاوت است و طبيعت، اقتضاى چنين تفاوت هايى را مى كند; يعنى لازمه ى ذاتى اين طبيعت، اين شرور است.

٤ - افزونى خيرات از شرور: با وجود اين كه در اين عالم شر يافت مى شود، اما هيچ گاه شرور از خيرات تجاوز نمى كنند، كه در غير اين صورت، تمام عالم نابود مى شود. بقا و پايدارى عالم طبيعت، دليل بر افزونى خيرات است.

٥ - شرور، مقدمه ى خيرات اند: سختى ها، گرفتارى ها، مصيبت ها و شدايد، نقش مهمى در تكامل علمى، معنوى، صنعتى، تكنولوژى و غيره دارند; پس شرور منشأ خيراتِ فراوان اند و از اين رو منظرى از خيرات را دارا هستند.

٦ - اراده ى بالذات خداوند به امور خير تعلق دارد، گر چه بالعرض به شرور تعلق مى گيرد; پس شرور، بالذات متعلق اراده ى الهى نيست، بلكه بالعرض و بالتبع است.

٧ - شرور ناشى از جزءنگرى است; اگر انسان از منظر كل نگرى به جهان طبيعت توجه كند، وجود شرور را نيز مناسب و ضرورى مى داند، بلكه شرى مشاهده نمى كند; ما انسان ها به علت جزءنگرى ناملايمات را شر مى بينيم; اگر انسانى با ديد كلى به تمام منزل بنگرد، وجود چاه و لوازم بهداشتى آن را ضرورى مى شمارد و آنها را شر نمى داند; ولى اگر فقط به بوى بد چاه منزل توجه كند، به شر و پليدى آن حكم مى كند.

٨ - برخى از شرور از اراده ى انسان ها ناشى مى شود; مانند شرور اخلاقى، ظلم، فقر، گرسنگى و صدها مشكل ديگر اقتصادى، سياسى، بهداشتى و غيره

٩ - برخى از شرور با ديده ى دنيانگرى شرّند; ولى اگر به عالم آخرت نيز توجه شود، شرى در كار نيست; براى مثال، مرگ، براى انسان دنياگرا، عدمى و شر است; ولى براى مؤمن به قيامت، انتقال از عالمى به عالم ديگر است.

١٠ - برخى از شرور رابطه ى تكوينى با اعمال ما انسان ها دارند; مانند برخى عذاب هاى دنيوى و همه ى عذاب هاى اخروى; لذا نكته اى كه بايد توجه كرد اين است كه، رابطه ى عمل و جزا در آخرت و برخى جزاهاى دنيوى، از نوع قراردادى نيست; بلكه از سنخ رابطه ى علت و معلولى است; بلكه اگر دقيق تر سخن بگوييم، جزا عين عمل است كه در عالم آخرت ظهور كرده است. (اين بحث در مسئله ى تجسم اعمال به طور دقيق ترى خواهد آمد).

آيات مربوط به شرور در اين قسمت به بررسى برخى از آيات مربوط به شرور مى پردازيم:

الف) آياتى كه از وجود شرور گوناگون گزارش مى دهند; مانند:

( قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ وَمِن شَرِّ غَاسِق إِذَا وَقَبَ وَمِن شَرِّ النَّفَاثَاتِ فِي الْعُقَدِ وَمِن شَرِّ حَاسِد إِذَا حَسَدَ ) ;[٢٠٤] بگو اى پيامبر، پناه مى بريم به آفريدگار شكافنده ى صبح، از شر آنچه آفريده است، و از شر شب تاريك چون در آيد، و از شر زنان سحر كننده كه دمندگان افسون اند در گره ها، و از شر حسدبرنده چون ظاهر مى كند حسد را....

( وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ ) ;[٢٠٥] و ما مى آزماييم شما را به شر و خير، آزمودنى; و به سوى ما باز گردانيده مى شويد.

( الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ أُولئِكَ شَرٌّ مَكَاناً وَأَضَلُّ سَبِيلاً ) ;[٢٠٦] آنان كه بر روى هايشان حشر مى شوند به سوى دوزخ، آنها از جهت جاى بدترند، و گم ترند از جهت راه.

ب) دسته ى ديگرى از آيات، بيانگر اين است كه برخى امور از نظر شما خير و شرند; ولى در واقع چنين نيستند; يعنى با نگاه جامع، خلاف آن درك ميشود; مانند:

( وَعَسَى أَن تُكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ) ;[٢٠٧] و شايد كه ناخوش داريد چيزى را و آن بهتر باشد براى شما; و شايد كه دوست داريد چيزى را و آن بدتر باشد از براى شما; و خدا مى داند و شما نمى دانيد.

( وَيَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً ) ;[٢٠٨] و درخواست مى كند انسان شر را; مثل در خواست كردنش خير را; و انسان شتاب كننده است.افعال الهى اديان آسمانى، در تأثير و نقش خداوند در نظام عالم، تفسير جامع نگرى را عرضه مى كنند و علاوه بر خالقيت، نقش تدبير و اداره ى لحظه به لحظه ى عالم را براى حق تعالى قايل اند و برخلاف نيوتن، خداوند را به ساعت سازى كه ساعت را ساخته است و نظمى در آن ايجاد كرده است و بعد از كوك كردن آن، كارى به آن ندارد، تشبيه نمى كنند; زيرا خداوند علت هستى بخش و علت حقيقى جهان است; و از آن جهت كه ملاك نيازمندى معلول به علت واقعى، فقر و نيازمندى وجود معلول است و اين نيازمندى عين ذات معلول به شمار مى رود; پس معلول، در هر لحظه، محتاج علت هستى بخش، يعنى خداوند سبحان، است; و رابطه ى جهان با خداوند، رابطه ى معلول و علت اِعدادى و زمينه ساز، مانند رابطه ى فرزندان با والدين، يا ساختمان با بنّا نيست، تا بعد از تحقق معلول، حاجتى به ادامه ى حيات علت نباشد; بلكه رابطه ى ميان عالم و خداوند، از سنخ معلول با علت هستى بخش است; و چنين تفسيرى، به هيچ وجه با قوانين مكانيكى طبيعت منافات ندارد; زيرا ادامه ى حيات و بقاى اين قوانين، به اراده ى تكوينىِ مستمرِ الهى نيازمند است.

از مباحث پيش روشن شد كه آيات قرآن نيز از خالقيت و تدبير عمومى حق تعالى حكايت مى كنند; براى نمونه:

( وَ خَلَقَ كُلَّ شَىْء ) ;[٢٠٩] و خداوند هر چيزى را خلق كرد.

( ذلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ خالِقُ كُلِّ شَىْء ) ;[٢١٠] الله پروردگار شماست كه خالق همه چيز است.

( و اللهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ ) ;[٢١١] خداوند شما را و آنچه مى سازيد، آفريد.

( يُدَبِّرُ الْاَمْرَ ) ;[٢١٢] تدبير امر به دست خداست.( اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْاَمْرُ تَبارَكَ اللهُ رَبُّ الْعالَمينَ ) ;[٢١٣] آن گاه باشيد كه آفرينش و تدبير (جهان)، از آن او (و فرمان او) است، پر بركت (و زوال ناپذير) است خداوندى كه پروردگار جهانيان است.

( اِنَّ اللهَ خالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى );[٢١٤] خداست كه دانه را ميشكافد.

َلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمْيتَ إِذْ رَمْيتَ وَلكِنَّ اللّهَ رَمى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاَءً حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَميعٌ عَلِيمٌ ) ;[٢١٥] پس شما نكُشتيد آنها را ولكن خدا آنها را كشت و هر وقتى كه تيراندازى كرديد، شما تيراندازى نكرديد، خدا تير انداخت.

( اللهُ يَبْسُطُ الرَّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ ) ;[٢١٦] خداوند روزى را گسترش مى دهد، براى هر كس كه بخواهد و قادر است.

( وَ اللهُ يَهْدى مَنْ يَشاءُ اِلى صِراط مُسْتَقيم ) ;[٢١٧] و خداوند هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مى كند.

شايان ذكر است كه هيچ يك از آيات مذكور به معناى نفى قوانين مكانيكى و طبيعى و يا مستلزم جبر انسانى نيست. آيات فراوانى در قرآن وجود دارد كه علاوه بر پذيرش قوانين طبيعى، مانند زوجيت گياهان، حركت زمين و... بر اختيار انسان دلالت دارند و حكمت نزول قرآن و بعثت انبيا و حساب و كتاب و عقاب و ثواب است.

توضيح اين مطلب آن است كه، علت ها نسبت به هم، به چند شكل قابل تصورند:

١ - علت ها، مجموعاً و در عرض هم، يك علت تامه را براى تحقق يك معلول تشكيل مى دهند، چنين نيست كه عليت خداوند و عليت قوانين طبيعى مجموعاً، در عرض هم و با همكارى يكديگر جهان طبيعت را اداره كنند; زيرا در اين صورت، خداوند موجود نيازمندى خواهد بود كه در افعال خود شريك، بل شريكانى دارد.

٢ - عليت خداوند و عليت قوانين طبيعى، علتِ جانشين پذير نيستند، كه هر كدام به طور مستقل به فعاليت بپردازند و به شكل على البدل معلول را ايجاد كنند.

٣ - نقش خداوند در افعال ديگران در طول فاعل هاى ديگر است، نه در عرض و نه به جاى اين ها; يعنى اوست كه تمام هستى را با اراده ى تام و تمام خود آفريد و هستى آنها دائماً مستمند ذات اقدس اوست. اگر يك لحظه اراده ى او نباشد، هستى، نابود مى گردد، اگر اراده ى او نباشد، نه درختى هست و نه زمين و آسمان، و نه انسان و فعل و انفعالى; پس چون اين رابطه ى طولى ميان علت هستى بخش و ساير علل و عوامل در صدور افعالشان وجود دارد، مى توانيم پديده ها را هم به علل طبيعى نسبت بدهيم و هم به ذات مقدس ربوبى; اما نه به صورت مجموعى و نه به صورت جانشينى; بلكه به صورت طولى; از اين رو، خداوند سبحان در قرآن كريم گاهى افعال را به زمين، آسمان، فرشتگان، انسان و ساير موجودات نسبت مى دهد و گاهى به خود، گاهى قرآن و پيامبر را هدايت كننده معرفى مى كند و يا خود انسان را عامل هدايت و ضلالت مى داند و گاه مى فرمايد:

( إِنَّكَ لاَ تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ) ;[٢١٨] تو (پيغمبر) كسى را كه دوست بدارى، هدايت نمى كنى; خداست كه هر كس را بخواهد هدايت مى كند.

تو اراده دارى، ولى اگر اراده ى تو در شعاع اراده ى الهى قرار نگيرد، هيچ گاه فعل تحقق پيدا نمى كند، نمونه ى ديگر آيات، مربوط به وفات انسان است كه در يك جا به ملك الموت و يا ساير فرشتگان نسبت مى دهد و مى فرمايد:

( قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ) ;[٢١٩] بگو فرشته ى ملك الموت كه وكالت به او داده شده است، جان شما را مى گيرد.

و در سوره ى زمر آيه ى ٤٢ اين عمل را به خود منتسب مى كند و مى فرمايد:

( اللهُ يَتَوَفّى الْاَنْفُسَ حينَ مَوْتِها ) ; خداست كه جان هاى انسان ها را در هنگام مرگ مى گيرد.

اين آيات نيز با تأثيرات طولى و تأثير ملك الموت در شعاع تأثير الهى قابل تفسير است.

در اين قسمت به پاره اى از آيات كه افعال خاصى را به غير خداوند نسبت مى دهد، اشاره مى كنيم:

١ - فاعليت وسوسه، به شيطان:

( مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ ) ;[٢٢٠] (بگوپناه مى برم به پرودگار مردم) از شر وسوسه گر پنهانكار كه در درون سينه ى انسان ها وسوسه مى كند.

٢ - قتال و جنگيدن و رسوا كردن به دست مؤمنان:

( قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ ) ;[٢٢١] با آنها پيكار كنيد كه خداوند آنان را به دست شما مجازات مى كند; و آنان را رسوا مى سازد.

٣ - فساد در دريا و خشكى، به دست انسان:

( ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ ) ;[٢٢٢] فساد در خشكى و دريا، به خاطر كارهايى كه مردم انجام داده اند، آشكار شده است.

٤ - ايمان و عمل صالح و هدايت خداوند به وسيله ى ايمان آنها:

( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُم بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ) ;[٢٢٣] (ولى) كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، پرودگارشان آنها را در پرتو ايمانشان هدايت مى كند; از زير (قصرهاى) آنها در باغ هاى بهشت نهرها جارى است.

٥ - نقش ايمان مؤمنان در نزول بركات از آسمان و زمين:

( وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَات مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ) ;[٢٢٤] و اگر اهل شهرها و آبادى ها ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مى گشوديم، ولى (آنها حق را) تكذيب كردند; ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.

نتيجه ى سخن اين شد كه، هم فاعليت الهى نسبت به تمام افعال صحيح است و هم فاعليت فاعل هاى قريب; و تا اراده ى اين دسته از فاعل ها در طول و شعاع اراده ى الهى قرار نگيرد، هيچ فعلى تحقق نمى پذيرد; و با اين تفسير، جمع اين دو دسته از آيات، يعنى جمع اصل عليت و اختيار و اراده ى انسان و ثواب و عقاب اخروى، با توحيد افعالى ميسر مى گردد.