منظر مهر (مبانی تربیت در نهج البلاغه)

منظر مهر (مبانی تربیت در نهج البلاغه)0%

منظر مهر (مبانی تربیت در نهج البلاغه) نویسنده:
گروه: تعلیم و تربیت

منظر مهر (مبانی تربیت در نهج البلاغه)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مصطفى دلشاد تهرانى
گروه: مشاهدات: 10793
دانلود: 2110

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 46 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10793 / دانلود: 2110
اندازه اندازه اندازه
منظر مهر (مبانی تربیت در نهج البلاغه)

منظر مهر (مبانی تربیت در نهج البلاغه)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

محيط جغرافيايى و طبيعى

محيط جغرافيايى و طبيعى و عوامل برخاسته از آن نيز همچون ديگر عوامل موثر در تربيت آدمى به نحو اقتضا و نه علت تامه انسانها را تحت تاثير قرار مى دهد. نوع آب و هوا، نور و حرارت ، گرما و برودت ، خشكى و بارندگى ؛ نوع مكان زندگى ، مسكن و نوع خوراك و مانند اينها در ساختار جسمى و روحى انسان و در خلق و خوى و رفتار آدمى تاثير دارند. محيط كوهستانى ، محيط ساحلى ، محيط كويرى ، محيط جنگلى ، محيط روستايى ، محيط شهرى ، آرامش محيط، ازدحام محيط، بسته بودن يا باز بودن محيط زندگى و جز اينها هر يك تاثيرى خاص بر روحيات و اخلاقيات انسان دارد.(١٩٦) اميرمؤ منان علىعليه‌السلام درباره نحوه زندگى عرب جاهلى و تاثير محيط جغرافيايى و طبيعى بر اخلاق و رفتار انسان سخنى روشنگر دارد، چنانكه فرموده است :

ان الله بعث محمدا -صلى‌الله‌عليه‌وآله - نذيرا للعالمين و اءمينا على التنزيل ، و اءنتم معشر العرب على شر دين ، و فى شر دار، منيخون بين حجاره خشن ، و حيّات صم ، تشربون الكدر، و تاءكلون الجشب ، و تسفكون دماءكم ، و تقطعون اءرحامكم ، الاصنام فيكم منصوبه ، و الاثام بكم معصوبه(١٩٧)

همانا خداوند محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله را برانگيخت ، تا مردمان را انذار كند و فرمان خدا را چنان كه بايد برساند. آن هنگام شما اى مردم عرب ! بدترين آيين را برگزيده بوديد و در بدترين سراى خزيده بوديد. منزلگاهتان سنگستانهاى ناهموار، همنشينتان گرزه مارهاى زهردار، آبتان تيره و ناگوار، خوراكتان گلوآزار، خون يكديگر را ريزان ، از خويشاوند بريده و گريزان ، بتهايتان همه جا برپا و پاى تا سر آلوده به خطا.

بى گمان زندگى در محيطى خشن و همراه با درگيرى و جنگ ، روحيه فرد را به سوى خشونت و جمود و خودمحورى مى كشاند،(١٩٨) چنانكه عرب جاهلى به هيچ وجه خود را پايبند قانون و مقررات نمى ديد و به زندگى مدنى و آداب و مقررات آن به ديده بى اعتنايى و حتى ريشخند مى نگريست(١٩٩)

اميرمؤ منان علىعليه‌السلام محيط جغرافيايى و طبيعى عرب جاهلى را بدترين محيط معرفى كرده است آنان در ميان سنگستانهاى سخت و بيابانهاى بى آب و علف و در كنار مارهاى گزنده اى مى زيستند كه زهرشان را علاجى نبود. آب آشاميدنى آنان چنان تيره و بدرنگ بود كه حتى انسان تشنه رغبتى به نوشيدن آن نداشت ، مگر آنجا كه بيم مرگش مى رفت ؛ و اين به دليل عدم سكونت عربهاى باديه نشين در محلى خاص بود كه سبب مى شد چاهى حفر نكنند و آبى جز به اندازه نياز فورى خود فراهم نسازند. بى ثباتى زندگى خود در روحيه و رفتار آنان تاثير مى گذاشت همچنين سختى و ناگوارى خوراكشان در روحيات و خلقياتشان نقشى بسزا داشت بيشتر آنان هر جنبنده و موجودى را مى خوردند، چنانكه مشهور است كه از عربى پرسيدند، شما در صحرا چه حيواناتى را مى خوريد؟ و او پاسخ داد كه ما جز "ام حيين يا ام جبين " (حيواناتى كه طول قامتش به اندازه كف دست انسان است) همه حيوانات را مى خوريم ! و سؤ ال كننده گفت : اميدوارم كه ام حيين از دست شما به سلامت جسته باشد!(٢٠٠)

اميرمؤ منان علىعليه‌السلام تاثير محيط جغرافيايى و طبيعى را درباره مردم "بصره " نيز مطرح نموده است و اينكه چگونه تن دادن به ناگواريهاى محيط جغرافيايى و طبيعى و عوامل ناشى از آن ، بر تربيت انسان تاثير مى گذارد. آن حضرت در نكوهش مردم بصره فرمود :

اءرضكم قريبه من الماء، بعيده من السماء؛ خفت عقولكم ، و سفهت حلومكم ، فاءنتم غرض لنابل ، و اءكله لآكل ، و فريسه لصائل(٢٠١)

سرزمين شما به آب نزديك است ، و دور از آسمان ، خردهايتان اندك است و سفاهت در شما نمايان ؛ نشانه تير بلاييد و طعمه لقمه ربايان و شكار حمله كنندگان

پستى زمين و آلودگى منطقه زندگى و گنديدگى آب در آن محيط و عدم تلاش مردمان براى تغيير محيط جغرافيايى و طبيعى خويش ، تاثيرات خود را در اخلاقيات و روحيات مردمان به جا مى گذاشت همچنين امام علىعليه‌السلام در اين باره فرموده است :

بلادكم اءنتن بلاد الله تربة : اءقربها من الماء، و اءبعدها من السماء؛ و بها تسعه اءعشار الشر، المحتبس فيها بذنبه ، و الخارج بعفو الله(٢٠٢)

خاك شهر شما گنده ترين خاك است - و زمين آن مغاك -. نزديكترين به آب و دورترين شهرها به آسمان ؛ و نُه دهم شر و فساد و نهفته در آن آن كه درون شهر است زندانى گناه ، و آن كه برون است ، عفو خدايش پناه

اخلاقكم دقاق ، و عهدكم شقاق ، و دينكم نفاق ، و ماؤ كم زعاق ، و المقيم بين اظهركم مرتهن بذنبه ، و الشاخص عنكم متدارك برحمته من ربه(٢٠٣)

خوى شما پست است و پيمانتان دستخوش شكست دورويى تان شعار است ، و آبتان تلخ و ناگوار. آن كه ميان شما به سر برد، به كيفر گناهش ‍ گرفتار، و آن كه شما را ترك گويد مشمول آمرزش پروردگار.

امام علىعليه‌السلام شوربودن آب بصره به علت مخلوط شدن آب آن با آب دريا و نيز گنديده بودن خاك آن جا را به خاطر رسوب فراوان آب مطرح نموده كه چنين محيط زندگى موجب بروز عوارض نامطلوب جسمى و روحى و تربيتى است و نكوهش اميرمؤ منان علىعليه‌السلام بدين سبب است كه آن مردم خود اين محيط جغرافيايى و طبيعى و بالطبع تاثيرات تربيتى اش را برگزيده اند.(٢٠٤)

بنابراين توجه به محيط جغرافيايى و طبيعى به عنوان عاملى تربيتى ضرورى است و تاثيرات آن در خلقيات و روحيات مردمان به خوبى قابل مشاهده و مقايسه است(٢٠٥)

سختيها و شدايد

از جمله عوامل موثر در تربيت انسان سختى ها و شدايد است كه موجب صيقل خوردن گوهر وجود آدمى و شكوفايى استعدادها و كسب كمالات است به بيان اميرمؤ منان علىعليه‌السلام :

فى تقلب الاحوال علم جواهر الرجال(٢٠٦)

گوهر انسان ها در آزمايشگاه دگرگونى احوال معلوم مى شود.

تنعم و نازپروردگى روحيه انسان را شكننده و آسيب پذير مى سازد و سختى ها و شدايد - با رويكردى درست بدانها - نقشى اساسى در تكامل آدمى دارد.

اميرمؤ منان علىعليه‌السلام وقتى از زندگى ساده و همراه با سختى خويش - كه خود پذيراى آن شده بود - سخن مى گويد، بدين امر اشاره مى كند كه اگر گوينده اى اشكالى كند كه چون خوراك پسر ابوطالب اينگونه (ساده و ناگوار) است ، پس بي گمان ناتوانى بر او چيره گردد و نتواند با هماوردان خود مقابله نمايد و از نبرد با دلاورمردان باز ماند، بايد بدو گفت :

الا و ان الشجره البريه اصلب عودا و الرواتع الخضره ارق جلودا، و النباتات البدويه اقوى وقودا و ابطاء خمودا.(٢٠٧)

بدانيد درختى كه در بيابان خشك رويد چوبش سخت تر بود و سبزه هاى خوش نما پوستش نازك تر و رستنى هاى صحرايى را آتش افروخته تر بود و خاموشى آن ديرتر.

سختيها و شدايد وجود آدمى را استوار و مقاوم مى سازد و از ضعف و سستى دور مى نمايد و انسان را از تن دادن به پستى هاى دنيايى و خصلت هاى نفسانى حفظ مى كند و آدمى را در جهت پاكى و بالندگى كمك مى نمايد، همان طور كه راحت طلبى و عافيت جويى ونازپروردگى شخصيت آدمى را ضعيف و ناتوان مى سازد و بستر سقوط او را در دامن آلودگى ها و تباهى ها فراهم مى نمايد. به بيان پيشواى آزادگان ، علىعليه‌السلام :

مراره الدنيا حلاوه الآخره ، و حلاوه الدنيا مراره الآخره(٢٠٨)

تلخى اين جهان شيرينى آن جهان است و شيرينى اين جهان تلخى آن جهان

كمالات انسان در سختيها و شدايد ظهور مى نمايد و تا آدمى سختى نبيند، خامى او به پختگى ، و ضعف او به قوت ، و نقص او به كمال تبديل نمى شود. تا اصطكاك و تصادم با مشكلات صورت نپذيرد و در برخورد با آن صبر و استقامت به خرج داده نشود، جرقه ظهور حقيقت ملكوتى انسان زده نمى شود.

و النار فى اءحجارها مخبوءة لا تصطلى ان لم تثرها الازند(٢٠٩)

آتش در درون سنگها پنهان است و اگر سنگ و آتشزنه به هم برنخورند شعله اى و جرقه اى برنمى خيزد.

در رويارويى با دشواريها و سختيهاست كه گوهر استقامت در آدمى شعله مى كشد و وجود انسان را اعتلا مى بخشد. به بيان اميرمؤ منان علىعليه‌السلام :

"فى البلاء تحاز فضيله الصبر."(٢١٠)

در بلا و سختى است كه آدمى فضيلت صبر را گرد مى آورد.

سختيها و شدايد در تربيت آدمى نقشى اساسى دارد و به سبب استقامت در برابر آنهاست كه وجود انسان صيقل مى خورد و حقيقتش جلوه مى كند. سختيها و شدايد باعث تهييج نيروها و بروز قدرت و كمال مى شود. به تعبير ابوتمّام(٢١١) بوى خوش كمالات و حقيقت وجودى انسان در سايه سختيها و شدايد تراوش مى كند، چنانكه اگر آتش در كنار چوب عود مشتعل نشود و حرارت و سوزش آن عود را نگيرد، بوى خوش آن ظاهر نمى شود.(٢١٢)

لولا اشتعال النار فيما جاورت ما كان يعرف طيب عرف العود(٢١٣)

اگر شعله آتش همراه چوب عود نشود، هرگز بوى خوش عود شناخته نگردد.

به حكم قانون و ناموس خلقت ، بسيارى از كمالات است كه جز در مواجهه با سختيها و شدايد، جز در نتيجه تصادمها و اصطكاكهاى سخت ، جز در ميدان مبارزه و پنجه نرم كردن با حوادث ، جز در رو به رو شدن با بلايا و مصائب حاصل نمى شود. نه اين است كه اثر سختيها و شدايد، تنها ظاهر شدن و نمايان شدن گوهر واقعى انسان است ، به اين معنا كه هر كس يك گوهر واقعى دارد كه رويش پوشيده است ، مانند معدنى است در زير خاك ، و اثر شدايد فقط اين است كه آنچه را در زير خاك است نمايان مى كند، و اثر ديگرى ندارد. نه ، اين طور نيست ، بالاتر است سختيها و شدايد و ابتلائات اثر تكميل كردن و تبديل كردن و عوض كردن دارد؛ مانند كيميا است كه فلزى را به فلز ديگر تبديل مى كند؛ سازنده است ، از موجودى موجود ديگر مى سازد؛ از ضعيف ، قوى ، و از پست ، عالى ، و از خام ، پخته به وجود مى آورد؛ خاصيت تصفيه و تخليص دارد، كدورتها و زنگارها را مى زدايد؛ خاصيت تهييج و تحريك دارد، هوشيارى و حساسيت به وجود مى آورد، ضعف و سستى را از بين مى برد.

پس اين گونه امور را نبايد قهر و خشم شمرد، لطف است در شكل قهر، خير است در صورت شر، نعمت است در مظهر نقمت

اى جفاى تو ز دولت خوبتر /

و انتقام تو ز جان محبوبتر

نار تو اين است ، نورت چون بود /

ماتم اين ، تا خود كه سورت چون بود؟

از حلاوتها كه دارد جور تو /

وز لطافت كس نيابد غور تو

نالم و ترسم كه او باور كند /

وز كرم آن جور كمتر كند

عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد /

بوالعجب من عاشق اين هر دو ضد(٢١٤)

در اين ميان ، عنصرهاى قابل ، حداكثر استفاده را از اين لطفهاى قهرنما و نعمتهاى نقمت صورت مى برند. اين گونه اشخاص مايه دار نه تنها از شدايد موجود بهره مى برند، يك نوع حالت ماجراجويى نسبت به شدايد در آنها هست ، به استقبال شدايد مى روند، براى خود شدايد مى آفرينند. مولوى براى عنصرهاى قابل كه از سختيها كمال مى يابند و رشد مى كنند و نيرومندتر مى گردند مثلى مى آورد، مى گويد:

هست حيوانى كه نامش اُشغُر(٢١٥) ست /

او به زخم چوب زفت و لمتر(٢١٦) است

تا كه چوبش مى زنى ، به مى شود /

او ز زخم چوب فربه مى شود

نفس مؤ من اشغرى آمد يقين /

كو به زخم رنج زفتست و سمين

زيژن سبب بر انبيا رنج و شكست /

از همه خلق جهان افزونترست

تا ز جانها جانشان شد زفت تر /

كه نديدند آن بلا قوم دگر(٢١٧)

مثالى ديگر ذكر مى كند، افراد سختى كشيده را تشبيه مى كند به پوست دباغى شده ، مى گويد:

پوست از دارو بلاكش مى شود /

چون اديم طايفى(٢١٨) خوش مى شود

ور نه تلخ و تيز ماليدى درو /

گنده گشتى ناخوش و ناپاك بو

آدمى را پوست نامدبوغ دان /

از رطوبتها شده زشت و گران

تلخ و تيز و مالش بسيار ده /

تا شود پاك و لطيف و بافره

ور نمى توانى رضا ده اى عيار /

گر خدا رنجت دهد بى اختيار

كه بلاى دوست تطهير شماست /

علم او بالاى تدبير شماست(٢١٩)

به هر نسبت كه مواجهه با شدايد، مربى و مكمل و صيقل ده و جلابخش و كيميا اثر است ، پرهيز كردن اثر مخالف دارد، لهذا دانشمندان گفته اند بزرگترين دشمنى هايى كه درباره اطفال و كودكان مى شود همانها است كه پدران و مادران نادان به عنوان محبت و از روى كمال علاقه انجام مى دهند، يعنى نوازشهاى بى حساب ، مانع شدن از برخورد با سختى ، نازپرورده كردن آنها؛ اينها است كه طفل را بيچاره و ناتوان بار مى آورد، او را در صحنه زندگى خلع سلاح مى كند، كارى مى كند كه كوچكترين ناملايمى آنها را از پا در آورد و كمترين تغيير وضعى سبب نابودى آنها گردد.(٢٢٠) او را مثل كسى بار مى آورند كه هرگز در همه عمر به داخل آب نرفته و شناورى نكرده و نياموخته است و يك مرتبه مواجه شود با دريا و بخواهد در آن شناورى كند. كسى كه شناورى هيچ نمى داند اولين بارى كه به آب بيفتد غرق مى شود. شناورى هم چيزى نيست كه با غير عمل ، با درس و كتاب گوشه اتاق بتوان ياد گرفت هنر است ، فن عملى است ، بايد رفت ميان آب و در همان جا ضمن عمل و تلاش و زير آب رفتن و بالا آمدن تدريجا آن را آموخت

خداوند وقتى كه كسى را دوست بدارد او را در شدايد فرو مى برد، به ميان شدايد مى اندازد، چرا؟ براى اينكه راه بيرون شدن از شدايد، راه شناورى در درياى گرفتارى را ياد بگيرد. جز اين راهى نيست لطف و محبت خدا است كه با مواجه ساختن بنده با مشكلات ، وسيله آموختن فن شناورى در درياى حوادث و سالم بيرون آمدن از ميان آنها را فراهم مى كند. پس قطعا اين علامت لطف و محبت است(٢٢١)

اميرمؤ منان علىعليه‌السلام درباره اين حقيقت تربيتى فرموده است :

ان عظيم الاجر مقارن عظيم البلاء، فاذا اءحب الله سبحانه قوما ابتلاهم(٢٢٢)

به درستى كه پاداش بزرگ همراه با بلاى بزرگ است ؛ پس هر گاه خداى سبحان قومى را دوست بدارد، آنان را به سختى گرفتار مى نمايد.

بنابراين در تربيت درست ، متربى همراه با سختيها و شدايد و به دور از نازپروردگى تربيت مى شود و به متربى آموخته مى شود كه سختيها و شدايد را با نگاهى درست ببيند و از آنها در جهت بالندگى و تعالى خويش بهره ببرد. اميرمؤ منان علىعليه‌السلام در سخنى والا فرموده است :

اذا راءيت ربك يوالى عليك البلاء فاشكره(٢٢٣)

چون ببينى كه پروردگارت پى در پى بر تو بلا مى فرستد، پس او را شكر گزار.

با چنين عنايتى كه در نظام تربيتى دين ، در عين آنكه تندى و خشونت جايى ندارد، و هيچ عملى مبتنى بر عسر و حرج نيست و تسهيل و تيسير اصلى تربيتى است و شريعت اسلام سهله و سمحه است ، به منظور تربيت انسانهاى باكرامت و عزت ، نازپروردگى و ضعيف پرورى مردود است و تعاليم دين بر نوعى سختى مطابق فطرت استوار است تا افراد را از ضعف و سستى بيرون برد و در ضمن خو دادن به مشكل و سختى به سوى كمال مطلق راه برد. اين امر با عبادتها و تمرينهاى مكرر كه با نوعى سختى مطبوع فطرت تواءم است صورت مى گيرد و استعدادهاى فرد در جهت كمال مطلق شكوفا مى شود. بيان والاى اميرمؤ منان علىعليه‌السلام در اين باره كاملا گويا است :

و لكن الله يختبر عباده باءنواع الشدائد، و يتعبدهم باءنواع المجاهد، و يبتليهم بضروب المكاره ، اخراجا للتكبر من قلوبهم ، و اسكانا للتذلل فى نفوسهم ، و ليجعل ذلك اءبوابا فتحا الى فضله ، و اءسبابا ذللا لعفوه(٢٢٤)

ليكن خداوند بندگانش را با سختيهاى گوناگون مى آزمايد، و با مجاهدتها به بندگى وادارشان مى نمايد، و به ناخوشايندها آزمونشان مى كند تا خودپسندى را از دلهايشان بزدايد، و خوارى و فروتنى را در جانهايشان جايگزين سازد، و آن را درهايى براى بخشش او و وسيله هايى براى آمرزش ‍ او قرار دهد.