صفای باطن در پرتو رمضان

صفای باطن در پرتو رمضان0%

صفای باطن در پرتو رمضان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

صفای باطن در پرتو رمضان

نویسنده: سید محمد شفیعی
گروه:

مشاهدات: 12055
دانلود: 2103

صفای باطن در پرتو رمضان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 43 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12055 / دانلود: 2103
اندازه اندازه اندازه
صفای باطن در پرتو رمضان

صفای باطن در پرتو رمضان

نویسنده:
فارسی

كتابى كه پیش روى دارید سرشار از مفاهیم و آموزه هاى ارجمند الهى و حاصل تلاش پژوهشگرانه جناب حجة الاسلام و المسلمین آقاى سید محمد شفیعى است كه به همت و تلاش پژوهشكده فرهنگ و معارف وابسته به نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها به زیور طبع آراسته شده و امید است كه بتواند ره توشه اى قرار گیرد براى عزیزانى كه خواستار مائده هاى خوشگوار و شیرین معنوى هستند.

۱۰. عیبجویى:

عیب جویى از صفاتى است كه ارتباط تنگاتنگى با غیبت دارد و باعث كاهش ارزش روزه مى شود و روزه دار را از انظار عموم ساقط مى كند. براى ترك این صفت ناپسند و زشت روش هاى زیادى وجود دارد، از جمله راههاى زیر توصیه مى شود:

توجه به پاداش ترك عیبجویى:

امام باقرعليه‌السلام فرمود: كسى كه از ریختن آبروى مردم خوددارى كند، خدا در قیامت عذاب خود را از او باز مى دارد و نیز كسى كه غضب خویش را نسبت به دیگران مهار كند، خداوند وى را در قیامت ببخشاید.(۲۰۲)

توجه به وظیفه انسانى خود:

امام صادقعليه‌السلام فرمود: بر انسان با ایمان لازم است تا هفتاد نوع گناه كبیره دیگران را مستور بدارد.(۲۰۳)

توجه به پاداش عیب پوشى:

امام هفتمعليه‌السلام فرمود: سه گروه در سایه عرش خداوندى جاى مى گیرند آن هم روزى كه سایه اى جز سایه عرش خدا نیست: كسى كه به برادر مسلمانش زن دهد یا وى را خدمت كند و یا راز و سر او را كتمان نماید.(۲۰۴) البته از باب نهى از منكر مى توان عیب را به صاحب آن یادآور شد و او را هشدار داد و از آن عیب منع نمود، اما این مسئله منافاتى با عدم افشاى عیب وى در پیش این و آن ندارد.

عدم افشا، دلیل بر رضایت نیست، بلكه مراحل تأثیر تبلیغ و ارشاد را باید ملاحظه كرد، و نیز اگر عیوب به گونه اى باشد كه گسترش پیدا كند و بیم آن رود كه به عیوب اجتماعى مبدل شود، باید آن را افشاء نمود تا با این كار از آن پیشگیرى و از فراگیر شدن جلوگیرى به عمل آید و جامعه به آن آلوده نشود.

پرهیز از همنشینى با عیب جویان:

همنشینى با عیب جویان، روحیه عیب جویى را در آدمى ایجاد و تقویت مى كند. امام صادقعليه‌السلام فرمود: همنشینى با بدان سوء ظن نسبت به نیكان را در پى دارد.(۲۰۵)

آثار سوء عیب جویى

اینكه چرا در اسلام از خصلت ناپسند عیبجویى این گونه مذمت و نكوهش به عمل آمده، باید به آثار شوم این عمل ناستوده و زشت توجه كرد كه عبارت اند از:

از دست دادن دوستان : امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمود: كسى كه در جستجوى عیوب پنهانى دیگران باشد خدا وى را از عشق و دوستى دیگران محروم مى دارد.

تهییج كینه ها : علىعليه‌السلام فرمود: موشكافى موجب جدایى و عیب كسى را به رخ وى كشیدن مایه دشمنى است.(۲۰۶) همچنین آن حضرت در بیانى دیگر فرمود: كسى كه نسبت به دوست خود به موشكافى پردازد، محبت و دوستى او زایل مى گردد.

شریك جرم : امام صادقعليه‌السلام فرمود: كسى كه از عیب و گناه كسى اطلاع یافت و آن را مستور نداشت و افشا نمود، و طلب عفو براى صاحب آن نكرد، همچون خود صاحب گناه خواهد بود، و افشا، كیفرى است كه در آخرت، آن عمل مستور مى ماند، و خدا بزرگوارتر از آن است كه آدمى را در برابر یك عمل، دوبار مجازات كند.(۲۰۷)

رسوایى و محرومیت از ستاریت خدا : پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اى گروهى كه با زبان ایمان آوردید، ولى هنوز قلب تان ایمان خالص را به دست نیاورده! مسلمانان را مورد مذمت خویش قرار ندهید و به افشاگرى نپردازید، كسى كه این چنین كند، خدا نیز درباره اش چنین خواهد كرد و او را ولو در میان خانه اش باشد، رسوا مى سازد.(۲۰۸)

برملا شدن اسرار : پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: در مدینه اقوامى زندگى مى كردند كه عیبهایى داشتند، لیكن صفت عیبجویى نداشتند، خدا هم عیوب آنان را تا پایان عمر مستور نگهداشت و كسى هم از آن آگاهى نیافت، اقوام دیگرى نیز در مدینه زندگى مى كردند كه داراى عیبى نبودند، ولى از مردم عیبجویى مى كردند، لذا خدا هم عیبى در آنها ظاهر ساخت كه بر زبان مردم افتاد و در نظر دیگران معیوب از دنیا رفتند.(۲۰۹)

خروج از ولایت الهى : امام صادقعليه‌السلام فرمود: كسى كه مطلبى را درباره مومنى براى دیگرى نقل كند، بدین منظور كه آن شخص را بى آبرو سازد، و او را از اعتبار بیفكند و از چشم، ساقط سازد، خداوند متعال او را از ولایت خویش خارج مى سازد و به ولایت شیطان در مى اندازد(۲۱۰) در برخى از احادیث در ذیل آن آمده است، حتى شیطان نیز او را قبول نمى كند.

در حدیثى دیگر از امام صادقعليه‌السلام آمده است: نزدیكترین مورد درك عبد به كفر، آن صورتى است كه آن عبد با كسى به عنوان برادر دینى تظاهر مى كند تا اشتباهها و لغزش هاى وى را جمع آورى نماید تا روزى به رخ وى بكشد، و یا او را از پاى در آورد.(۲۱۱)

عیب جویى ممدوح و پسندیده

در چند مورد عیب جویى مجاز است:

۱)عیب جویى از خود : عیب جویى ممدوح همان عیب جویى آدمى از خویشتن است، این عمل در خود سازى و دستیابى به فلاح و سعادت نقش ارزنده اى دارد.

۲)عیب جوى از دیگران ؛ در مقام انتخاب مسؤ ول براى كارهاى اجتماعى و نیز انتخاب همسر و... با توجه به شرایط و ضوابطى كه در جاى خود مورد بحث قرار گرفته است، اشكال ندارد، و البته دقت در این موارد، بسیار ضرورى است تا سوء استفاده نشود و بدون مجوز شرعى، عیب جویى صورت نگیرد.

راههاى خودشناسى به منظور خودسازى

الف. خودنگرى و توجه به خودسازى و رفع اشكالات و دفع بیماری هاى اخلاقى از راه ارزیابى خود و شناسایى عیوب خود . امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمود: «كفى بالمرء كیسا ان یعرف معایبه و: على العاقل ان یحصى من نفسه مساویها فى الدین والراءى و الاخلاق و الاداب فیجمع ذلك فى صدور اءو فى كتاب و یعمل فى ازالتها و: الاءكبر من ظفر بمعرفة النفس و من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاة و خبط فى الضلال و الجهالات(۲۱۲)

ب. كشف عیوب خود از راه تذكر دوستان . امامعليه‌السلام فرمود: محبوب ترین برادر من كسى است كه مرا به عیوبم ارشاد و راهنمایى كند.(۲۱۳)

ج. توجه به عیب جویى و انتقاد دشمنان. این خصلت را مى توان با عیب جویى از خود و اصلاح آن كنار گذاشت. علىعليه‌السلام فرمود: كسى كه به عیبجویى از دیگران مى پردازد لازم است كه اول به عیبجویى از خود بپردازد.(۲۱۴) همچنین آن حضرت فرمود: بزرگترین گناه، آن است كه آدمى از عیوب خود آگاه نباشد.(۲۱۵) در جاى دیگر آن حضرت فرمود: خوشا به حال كسى كه توجه به عیب خود، او را از توجه به عیوب دیگران باز دارد.(۲۱۶)

۱۱. تكبر و عجب

یكى از آفات روزه از رذائل اخلاقى خود بزرگ بینى و تكبر فروشى است. تكبر اولین معصیتى است كه در برابر خدا صورت پذیرفته است.

تكبر، چیزى است كه از آن به عنوان اصول ریشه هاى كفر، یاد شده است(۲۱۷) .

سرچشمه و ریشه كفر سه چیز است: حرص، تكبر و حسد(۲۱۸) . تكبر نه تنها زشت ترین اخلاق است بلكه از بزرگترین گناهان مى باشد.(۲۱۹)

عجب، در بسیارى از موارد به معناى تكبر است، ولى گاهى به معنى خودپسندى و خود برتر بینى است، عجب آن است كه آدمى دیگران را به حساب نیاورد و موارد ارزش هاى آنها را نادیده بگیرد، امام صادقعليه‌السلام فرمود: كسى كه براى دیگران، ارزشى قائل نشود، داراى عجب است.(۲۲۰) پس عجب یك صفت منفى اجتماعى است كه انسان خود را مى پسندد و براى دیگران مؤ لفه ستودنى قائل نیست.

راه درمان مرض كبر و مصونیت از آن

راههاى درمان و یا مصونیت از كبر و دچار نشدن به بیمارى تكبر عبارت اند از:

الف) توجه به اثرات منفى و شوم تكبر در زندگى : هر چیزى آفتى دارد و آفت عقل تكبر است(۲۲۱) . بدترین آفت براى عقل تكبر ورزیدن است(۲۲۲) . تكبر ورزیدن سرچشمه حماقت است(۲۲۳) . كسى كه تكبر ورزد، موفق به فراگرفتن علم و دانش نخواهد شد(۲۲۴) . تكبر گذشته از آنكه خود از گناهان بزرگ است، یكى از عوامل آلوده شدن انسان به عصیان و گناهان دیگر نیز به شمار مى رود. علىعليه‌السلام مى فرماید: تكبر، حرص و حسد از عوامل روى آوردن به گناهانند.(۲۲۵)

ب) توجه به اثرات مثبت عدم تكبر در زندگى:

عیب است بزرگ بركشیدن خود را

از جمله خلق، برگزیدن خود را

از مردمك دیده بباید آموخت

دیدن همه كس را، ندیدن خود را

پ) مطالعه خویشتن : امیرالمومنینعليه‌السلام فرمود: درباره تكبر در شگفتم؛ كسى كه دیروز نطفه بود و فردا مردار خواهد شد.(۲۲۶)

ت) خوشبینى نسبت به دیگران.

ث) انجام كارهاى روزمره: امام هشتمعليه‌السلام فرمود: كسى كه مسئوولیت زندگى خویش را خود عهده دار شود، از مرض تكبر در امان خواهد ماند.(۲۲۷)

ج) انجام عبادت : همه عبادت ها چه عبادت هاى عملى اوامر و چه عبادت هاى پرهیز نواهى خاصیت استكبار ستیزى و تواضع آورى دارند كه در این باره، نقش برخى از عبادات از جمله، حج، روزه و نماز چشمگیرتر است.

چ) سلام كردن به دیگران: پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: كسى كه ابتدا سلام مى كند، مرض تكبر در وجود وى راه ندارد.(۲۲۸) امام هفتمعليه‌السلام فرمود: هر كس از تعرض به حیثیت مردم خوددارى كند، خداوند نیز از رسوا كردن وى در قیامت چشم مى پوشد.(۲۲۹)

ح) توجه به عاقبت متكبران : توجه به عاقبت تكبر و فرجام شوم آن در دنیا و نیز روز رستاخیز طبق بیان قرآن و سنت به نوبه خود آدمى را از روى آوردن به تكبر باز مى دارد. ابلیس به خاطر تكبر ورزیدن در شمار كافران قرار گرفت.

سرپیچید و تكبر ورزید و از كافرین شد.(۲۳۰) و جایگاه متكبران كه دوزخ است بسیار بد منزلگاهى است.(۲۳۱) آیا در جهنم براى متكبران جایى نیست؟(۲۳۲) و آنان كه آیا خدا را تكذیب كرده، و از اطاعت او سركشى و تكبر نمودند آن ها اهل دوزخند و در آن جاوید معذب خواهند بود.(۲۳۳) خداوند مستكبرین را دوست ندارد.(۲۳۴)

تكبر مجاز

تكبر حرام آن است كه بر اساس خواست هواهاى نفسانى صورت پذیرد، ولى تكبر مجاز آن است كه طبق خواست خدا انجام یابد، از جمله:

الف) تكبر در برابر متكبران : تكبر در برابر متكبران، در صورتى مجاز است كه به منظور تذكر به مخاطب متكبر و اینكه وى در مقام علاج و درمان این بیمارى برآید. پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: در برابر كسانى كه فروتنى مى كنند، تواضع پیشه كنید و در مقابل متكبرین تكبر ورزید.(۲۳۵) همچنین آن حضرت در جاى دیگر فرمود: تكبر ورزیدن در برابر متكبران عبادت است.(۲۳۶)

ب) تكبر ورزیدن زن در برابر مرد نامحرم : در نهج البلاغه، درباره برخى از صفات پسندیده زنان آمده: بهترین صفات زنان، بدترین صفات مردان است كه عبارتند از: كبر ورزى حكیمانه در برابر نامحرمان، ترس معقول و بخل ورزى حساب شده.(۲۳۷)

در تاریخ آمده كه: (من هذه المتكبر هذه زینب بنت على) وقتى كه عبیدالله از زینب پرسید كار خدا را چگونه ارزیابى مى كنى؟ زینب پاسخ داد: به خدا سوگند، من جز زیبایى و شكوه عبودیت و تجلى خالصانه بندگى در پیشگاه خدا، چیزى نیافتم.(۲۳۸)

پ) تكبر در میدان جنگ : ابودجانه در برابر سپاه كفر، در دامنه كوه احد با تكبر خاصى راه مى رفت، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: این گونه راه رفتن را خداوند دوست ندارد، مگر در میدان جنگ و در مقابل دشمن.(۲۳۹)

عوامل و ریشه هاى پیدایش تكبر

الف) تشخیص طلبى و ضعف شخصیت و احساس حقارت : امام صادقعليه‌السلام فرمود: هیچ فردى تكبر نمى ورزد، مگر به خاطر ضعف و زبونى كه در وجود خویش احساس مى كند(۲۴۰) ، همچنین فرمود: تكبر نمى ورزد، مگر انسان فرومایه.(۲۴۱)

ب) حماقت : تكبر ورزیدن سرچشمه حماقت است(۲۴۲)

پ) وسوسه ابلیس : در نهج البلاغه، در باب تكبر آمده است: تكبر ورزى، از ابزار بزرگ صید ابلیس است و ابلیس از راه آن متكبران را به دام خود مى افكند. «اَلْكِبْرَ مَصْيَدَةُ إِبْلِيسَ اَلْعُظْمَى(۲۴۳)

تفاوت تكبر و عجب

كبر نتت همان خود برتر بینى است، ولى عجب خودپسندى است؛ یعنى اینكه آدم دیگران را دست كم بگیرد و فضلى را در آنها نبیند. امام صادقعليه‌السلام فرمود: كسى كه براى دیگران فضل و برترى قائل نیست، خود پسند است.

همچنین امام صادقعليه‌السلام فرمود: كبر، آن است كه آدمى، در برابر حق، گردن كشى كند و تسلیم نشود و عجب آن است كه عمل زشت خود را زیبا به پندارد امام هفتم در باب حقیقت عجب فرمود: «الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ يُزَيَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَيَرَاهُ حَسَناً فَيُعْجِبَهُ و َيَحْسَبَ أَنَّهُ يُحْسِنُ صُنْعاً و َمِنْهَا أَنْ يُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَيَمُنَّ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ و َلِلَّهِ عَلَيْهِ فِيهِ الْمَنُّ »(۲۴۴) .

در احادیث آمده است: حضرت آدمعليه‌السلام در گوشه اى نشسته بود، سه تن سپید پوش در جانب راست وى و سه تن سیاه پوش در طرف چپ او قرار گرفتند. آدم از یكى از گروه سپید پوشان پرسید: شما كیستى؟ پاسخ داد: من عقل هستم، جایت كجاست؟ در مغز؛ آدمعليه‌السلام از دومى سؤ ال كرد تو كیستى؟ پاسخ داد: حیا، آدم گفت: جایت كجاست؟ پاسخ داد: در چشم. حضرت آدم از سومى سؤال كرد: تو كیستى؟ پاسخ داد: مهر و محبت، آدم گفت: جایت كجاست؟ پاسخ داد در دل.

سپس آدمعليه‌السلام به سمت چپ نگریست؛ و از اولى پرسید، تو كیستى؟ او پاسخ داد: تكبر، آدم پرسید، جایت كجاست؟ پاسخ داد: در مغز، آدم گفت: آیا با عقل همخانه اى؟ پاسخ داد: آرى، ولى وقتى من وارد مغز مى شوم عقل بیرون مى رود.

در حدیث آمده است: آدم از دومى پرسید تو كیستى؟ پاسخ داد: من طمع هستم، جایت كجاست؟ در چشم، آیا با حیا همخانه اى؟ آرى، ولى هنگامى كه من وارد شوم حیا بیرون مى رود: آدم، سپس از سومى پرسید: تو كیستى؟ پاسخ داد: حسد، جایت كجاست؟ در دل، آیا با مهر و محبت همخانه اى؟ آرى، ولى آنگاه كه من وارد شوم، محبت بیرون مى رود:(۲۴۵)

فصل سوم: عوامل ارتقاى ارزش روزه

۱. امام شناسى ولایت

یكى از ابعاد معارف روزه، امام شناسى است. آیا به این نكته اندیشیده اید كه چرا در ماه رمضان، در بسیارى از دعاها سخن از امام زمان (عج) است: و چرا در شب قدر مستحب است كه مومنان بیشتر دعاى فرج بخوانند؟

هنگامى كه از امام باقرعليه‌السلام پرسیدند كه آیا شما شب قدر را مى شناسید؟ پاسخ دادند: «وَ كَيْفَ لَا نَعْرِفُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ الْمَلَائِكَةُ يَطُوفُونَ بِنَا فِيهَا »(۲۴۶) چگونه آن را نمى شناسیم در حالى كه فرشتگانى كه آن شب نازل مى شوند، به طواف وجود ما مى پردازند. بنابراین در ماه رمضان باید به مسئله امام شناسى توجه شود.

عمار مى گوید: امام صادقعليه‌السلام همواره مى فرمود: من مات و لیس لهامام مات میت ء جاهلیة كفر و شرك و ضلالة.(۲۴۷) در خطبه آخر شعبان معروف پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله آمده است: یا على... و اختارنى للنبوة و اختارك للامامة.(۲۴۸)

در یكى از كتب حدیثى آمده است: مردى از بیابان، به دیدار رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شتافت و آنگاه كه وارد مسجدالنبى شد اول به امیرالمومنینعليه‌السلام سلام داد، سپس به پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله حاضران از كار آن مرد خندیدند، او به آنان گفت: من از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله شنیدم كه فرمود: من شهر علم و دانشم و على درب ورود به آن است و هر كس كه خواست بدان وارد شود از درب آن داخل گردد و من هم طبق آن عمل كردم(۲۴۹) .

۲. ورع:

یكى از معارف روزه، ورع پارسایى است. ورع و پارسایى باعث افزایش پاداش روزه دار و عامل افزایش كمالات روزه مى باشد. وقتى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در آستانه ماه رمضان خطبه اى خواند همگان را به رعایت بیش از پیش دستورات خداوند و حفظ حرمت این ماه فرا خواند، امیرالمومنینعليه‌السلام كه در آن جلسه حضور داشت، از جاى برخاست و پرسید: بهترین عمل در این ماه چیست؟.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: برترین عمل در این ماه، پارسایى و تقوا پیشه كردن و چشم پوشى از آنچه خداوند حرام كرده، مى باشد.(۲۵۰)

پارسایى یكى از نشانه هاى انتظار راستین نیز مى باشد. امام صادقعليه‌السلام فرمود: كسى كه دوست دارد از اصحاب امام زمانعليه‌السلام به شمار آید، باید انتظار بكشد، ورع و پارسایى پیشه نماید و متخلق به اخلاق ستوده شود.(۲۵۱)

ورع آن است كه آدمى براى دورى و اجتناب از محرمات حتى از موارد مجاز و شبهه ناك نیز استفاده نكند.(۲۵۲)

در كتاب تهذیب و نیز در كتاب من لا یحضره الفقیه آمده است: هنگامى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله شنید زنى به كنیز خود ناسزا مى گوید، طعامى خواست، وقتى فراهم شد، به آن زن گفت: بخور. زن گفت من روزه دار هستم. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: چگونه روزه دار هستى كه فحاشى مى كنى؟! روزه، فقط امساك از آب و غذا نیست؛ لذا مریم مقدس حتى از گفتن سخنان عادى در دفاع از خود به خاطر روزه اجتناب كرد و گفت من روزه دار هستم:( إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا ) .(۲۵۳)

درجات ورع در نظر شیخ بهایى: ایشان در كتاب الاءربعون در ضمن حدیث نهم در این باره مى نویسد: در دیدگاه صاحب نظران ورع داراى درجاتى است كه عبارت اند از:

۱.ورع التائبین ؛ آن است كه آدمى از فسق و فجور پرهیز كند.

۲.ورع الصالحین ؛ آن است كه از موارد شبهه انگیز بر حذر باشد.

۳.ورع المتقین ؛ پرهیز از موارد حلالى كه احتمال ابتلاء به عمل شبهه ناك دارد.

۴.ورع الصدیقین ؛ پرهیز از اندیشیدن به غیر خدا كه نكند باعث دور افتادن از تقرب باشد.(۲۵۴)

وى همچنین در باب حقیقت ورع مى گوید: «... واصل الورع دوام المحاسبة، و صدق المقاولة، و صفاء المعامة، و خروج عن كل شبهة، و رفض كل ریبة، و مفارقة جمیع ما لا یعنیه