صفای باطن در پرتو رمضان

صفای باطن در پرتو رمضان0%

صفای باطن در پرتو رمضان نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

صفای باطن در پرتو رمضان

نویسنده: سید محمد شفیعی
گروه:

مشاهدات: 12042
دانلود: 2102

صفای باطن در پرتو رمضان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 43 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12042 / دانلود: 2102
اندازه اندازه اندازه
صفای باطن در پرتو رمضان

صفای باطن در پرتو رمضان

نویسنده:
فارسی

كتابى كه پیش روى دارید سرشار از مفاهیم و آموزه هاى ارجمند الهى و حاصل تلاش پژوهشگرانه جناب حجة الاسلام و المسلمین آقاى سید محمد شفیعى است كه به همت و تلاش پژوهشكده فرهنگ و معارف وابسته به نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها به زیور طبع آراسته شده و امید است كه بتواند ره توشه اى قرار گیرد براى عزیزانى كه خواستار مائده هاى خوشگوار و شیرین معنوى هستند.

۱۴. شفاعت

یكى از ابعاد معارف روزه، مسئله شفاعت است. در جاى جاى ادعیه مربوط به ماه مبارك، به گونه اى مستقیم و غیر مستقیم سخن از غفران طلبى، آمرزش خواهى و شفاعت جویى است. از این رو در این ماه، این بخش از معارف روزه نیز باید مورد توجه قرار گیرد. در دعاى معروف جوشن كبیر كه در شب هاى قدر قرائت آن توصیه شده، در بند ۲۷ آمده است: «یا أشفع الشافعین ؛ اى شافع ترین شفاعت كنندگان؛ و در جاى دیگر این دعا سخن از شفیع، شافع، مشفوع و شفاعت است.»

طلب غفران، مسئله مهم دیگرى را به همراه دارد، و آن مسئله شفاعت خواهى است. این مسئله به نوبه خود، بیش از سایر مسائل در فرهنگ ماه مبارك رمضان مى درخشد و معارف این ماه از آن سخن مى گوید. شفاعت، داراى عرصه هاى مختلفى است از جمله اینكه شفاعت كننده و شفاعت شونده چه كسانى هستند؟

شفاعت كننده:

در پاسخ این پرسش باید گفت: هر كسى نمى تواند به مقام شفاعت نائل آید و از دیگران شفاعت كند، بنابراین شفیعان راستین عبارت اند از:

الف.خدا : شفاعت از آن خداست:( قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا ) (۴۲۰) ؛ بگو شفاعت همه خلقان با خداست.

ب.شفیع مأذون : خداوند شفاعت كسانى را كه به آنان اذن شفاعت داده است، مى پذیرد. قرآن كریم مى فرماید: كه را این جرأت است كه در پیشگاه او به شفاعت برخیزد مگر به فرمان او.(۴۲۱) همچنین در جاى دیگر مى فرماید: و شفاعت كسى هم جز آنكه خدا به او اذن شفاعت داده سودمند نیست.(۴۲۲)

از آیات فوق به خوبى این حقیقت استفاده مى شود كه شفاعت از آن خداست، و هیچ كس نمى تواند شفاعت كند، مگر آن كسى كه خدا به وى اذن داده باشد.

شافعان مأذون از جانب خداوند عبارتند از:

قرآن : پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:(۴۲۳) قرآن شفاعت كننده اى است كه شفاعت وى پذیرفته مى شود و شكایت كننده اى است كه شكایت او در پیشگاه خدا مورد رسیدگى قرار مى گیرد. همچنین آن حضرت فرمود:(۴۲۴) قرآن را فرا بگیرید؛ زیرا قرآن در قیامت از پیروان خود و كسانى كه آن را بیاموزند و به آن عمل نماید شفاعت خواهد كرد.

پیامبران و امامان : امام باقرعليه‌السلام مى فرماید:(۴۲۵) بدون تردید پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله درباره امت خود و ما هم درباره شیعیان خود شفاعت مى كنیم.

پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:(۴۲۶) بدون شك شفاعت من براى كسانى است كه داراى گناهان كبیره اند.

علما و شهدا و صالحان : پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: سه گروه شفاعت مى كنند؛ انبیاء علماى ربانى و شهدا، البته شفاعت اینان در پیشگاه خدا پذیرفته است.(۴۲۷) در رهنمودى از امام صادقعليه‌السلام آمده است: امامان و صدیقین از مؤمنین از جمله شفاعت كنندگان در قیامت هستند.(۴۲۸) غزالى در احیاء العلوم یادآور مى شود: هنگامى كه مقرر شد، برخى از مؤمنان به جهت برخى از معصیتها داخل جهنم شوند، پروردگار، طبق فضل و رحمت خویش، شفاعت را درباره آنان مى پذیرد و در این رابطه، انبیاء صدیقین، علما و صالحان امت و هر كس كه در پیشگاه خداوند آبرویى دارد، به شفاعت از اهل بیت و نزدیكان و آشنایان خود مى پردازد.(۴۲۹)

عبادات و اعمال صالح : عبادات و اعمال نیك، از جمله شفاعت كنند گانند و در این باره نصوص و احادیث فراوانى در دست است كه به نقل یك مورد از نهج البلاغه بسنده مى كنیم. علىعليه‌السلام مى فرماید:(۴۳۰) خود را با اطاعت از خدا بیارایید و آن را شفیع واسطه اى در جهت دستیابى به خواسته هاى خود برگزینید.

شفاعت شونده:

كسانى هستند كه به مقام ارتضا نائل شده باشند، اعم از آنكه در زندگى همواره، در شمار اهل ایمان بوده اند و یا آنكه از راه توبه و بازگشت از گناه بدین مقام رسیده باشند و یا آنكه داراى مایه هاى درونى قابل قبول در پیشگاه خدا بوده و به خاطر آن مورد شفاعت قرار گرفته اند، گرچه هنوز توبه نكرده باشند.

از آیه شریفه:( و لا یشفعون الا لمن الرتضى ) (۴۳۱) ؛ به دست مى آید كه، شفاعت تنها شامل كسانى مى شود كه به مقام ارتضا نائل آمده باشند. بر این اساس امام صادقعليه‌السلام در ضمن دستور العملى كه براى جمعى از مؤمنین نوشتند، این نكته را متذكر شدند كه:(۴۳۲) كسى كه دوست دارد تا شفاعت شافعان براى او سودمند باشد، باید بكوشد تا رضاى الهى را در زندگى به دست آورد.

همچنین امیرالمؤمنینعليه‌السلام در این راستا فرمودند: مطیع پیامبران الهى و تسلیم دستورات و تعالیم آنها باشید تا از شفاعت آنان برخوردار گردید.(۴۳۳)

بعضى از مفسران مى گویند كه: مقام ارتضاء غیر از توبه و ترك گناه است. ایشان مى گویند: آنگاه كه شفاعت كنندگان از صاحبان كبیره و صغیره راضى باشند، شفاعت انجام مى گیرد گرچه در دنیا توبه نكرده باشند، لكن بعضى از اهل نظر مى گویند: اگر توبه نكرده باشند. مشمول شفاعت نخواهند گشت؛ یعنى توبه كننده مستحق شفاعت و آمرزش است.(۴۳۴)

به طور كلى گناهكارانى شفاعت مى شوند كه خطا و گناهان آنان اصل ایمان و ولایت آنان را به خطر نیفكنده باشد، بنابراین گناهانى همچون: كفر، شرك، انحراف از خط ولایت باعث مى گردد تا آدمى مشمول شفاعت نگردد. قرآن در این باره مى فرماید: مشمول شفاعت نمى شوند مگر كسانى كه داراى عهد الهى باشند.(۴۳۵)

با توجه به آیه فوق، كسى از شفاعت برخوردار مى شود كه عهد الهى را از دست نداده باشد طبق برخى از نصوص، مراد از عهد، ایمان خالص و اعتقاد به ولایت علىعليه‌السلام است.(۴۳۶)

آرى، همچنان كه یادآور شدیم، شفاعت، شامل هر كسى نمى شود، به عبارت دیگر هر نوع گناه و اشتباهى مورد شفاعت قرار نمى گیرد؛ مثلا: كفر و شرك از جمله گناهانى هستند كه اهل خود را از شفاعت محروم مى كنند، همچنان كه عدم ولایت امیرالمؤمنینعليه‌السلام انسان را به چنین سرنوشتى دچار مى كند.

زمخشرى در ذیل آیه( فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ ) (۴۳۷) ؛ مى نویسد: هنگامى كه مرگ تكذیب كنندگان كفار فرا رسید، هیچ شفاعتى از هیچ شفیعى اعم از فرشتگان و پیامبران، در حق آنان سود نبخشد. و یادآور مى شود: شفاعت شامل كسانى مى شود كه مورد رضایت خدا و داراى ایمان باشند، لذا كفار از نعمت شفاعت محروم مى شوند.(۴۳۸) سپس مى افزاید: شفاعت در آن روز، بر درجات كسانى كه مورد رضایت خدا هستند، مى افزاید.

گنهكاران:

گنهكاران دو دسته اند: دسته اى از آنان پیش از ورود به جهنم مورد شفاعت قرار مى گیرند؛ و دسته اى دیگر پس از دخول به جهنم، مورد شفاعت واقع شده و آزاد مى گردند؛ این دسته در میان بهشتیان، شناخته مى شوند و به ایشان جهنمیان گویند.(۴۳۹) در حدیث آمده است:(۴۴۰) گروهى از اهل جهنم با شفاعت من از آتش آزاد مى گردند و آنان را اهل جهنم مى خوانند.

اثر تربیتى اعتقاد به شفاعت در زندگى:

اثر اعتقاد به شفاعت در زندگى دنیوى و اخروى قابل انكار نیست؛ همچنانكه اثر این اعتقاد در زندگى فردى و اجتماعى آدمى نیز غیر قابل انكار است.

الف. اعتقاد به شفاعت باعث از بین رفتن بیمارى یأس مى شود كه از بزرگترین و فراگیرترین بیماریهاى روانى در میان بشر مى باشد. وقتى انسان مأیوس همه درها را به روى خود بسته مى بیند، به انواع بیماریهاى روانى مبتلا مى شود، اما وقتى راه چاره وجود داشته و بداند درهایى به روى وى باز است، هرگز مأیوس نمى شود.

ب. اعتقاد به شفاعت، انگیزه اى است براى روى آوردن به توبه و جبران خطاها و اشتباهات گذشته، و این یكى از بهترین راه هاى رهایى از ظلمات و اقدام و پرداختن به نیكی هاست.

ج. اعتقاد به شفاعت، عامل توجه مردم به اسوه هاى هدایت، تقوا و طهارت دل كه به عنوان شفیع معرفى شده اند مى باشد.

د. اعتقاد به شفاعت و توجه به مقام منیع شفاعت كنندگان باعث مى شود كه انسان به گونه اى عمل كند كه به این مقام نائل شده و بتواند از دیگران شفاعت نماید.

علامه حسن زاده آملى در حاشیه خود بر كشف المراد نوشته علامه حلى؛، مى نویسد: آنچه كه در پرتو شفاعت به دست مى آید، آن است كه انسان با ایمان در این دنیا به خاطر تبعیت از سیره شفیع، در مزرعه نفس خود، چیزهایى را به دست مى آورد كه در قیامت نتیجه آن را مى یابد.(۴۴۱)

فلسفه شفاعت:

مطلب این بخش را با این سؤ ال آغاز مى كنیم كه چرا خدا بدون واسطه شدن شفیع. و به طور مستقیم الطاف خویش را شامل حال انسان نمى كند؟

اولا؛ شفاعت نوعى پاداش است كه خداوند براى صالحان منظور داشته است. مفسران، مراد از مقام محمود در آیه شریفه:( عَسَىٰ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ) (۴۴۲) را شفاعت دانسته اند.

ثانیا؛ اذن شفاعت از سوى خدا براى بعضى از اولیاء الله به نوبه خود ارجاع دادن و فراخوانى مردم به سوى آنان اسوه هاى فضیلت و هدایت است.

اعتقاد به شفاعت بهترین راهى است كه انسان خود را همرنگ كسانى سازد كه مشمول لطف و نظر خداوند هستند، تا از شفاعت آنان بهره مند گردد.

ثالثا؛ اعتقاد به شفاعت، روح تسلیم و انقیاد در برابر رهبران الهى و تعالیم آسمانى را در شفاعت خواهان زنده مى كند.

رابعا؛ مسئله شفاعت اثر تربیتى ویژه اى نه تنها در شفاعت خواهان، بلكه در شفاعت كننده بر جاى مى نهد؛ یعنى شفاعت انگیزه اى است تا آدمى در پرتو انجام اعمال حسنه، به این مقام دست یابد؛ زیرا مقام شفاعت، بر اساس تفضل الهى براى اولیاء الله منظور گشته است.(۴۴۳)

علامه مجلسى؛ در اعتقادات مى نویسد: معناى شفاعت كبرى آن است كه ائمه معصومینعليه‌السلام در این عالم و در عالم آخرت، واسطه رسیدن فیوضات خداوندى و رحمتهاى قدسى قابلیت دارند و به طفیل ایشان، رحمت خدا به سایر موجودات افاضه مى شود، و همین، حكمت لزوم صلوات بر ایشان و توسل به آنها در هر حاجتى مى باشد، بدون تردید مبداء متعال، فیاض است و نیز محل، قابل است.(۴۴۴)

قابل ذكر است كه رحمت الهى، بر اساس نظام احسن طبق صلاح دید پروردگار متعال بدون نظام انجام نمى گیرد.

با توجه به مطالب و نكات فوق مسئله مغفرت الهى از طریق نفوس كامل و ارواح برتر انبیاء و اولیاء از همین نظر مورد ارزیابى قرار مى گیرد، بنابراین باید گفت: مغفرت الهى از راه واسطه تحقق مى یابد:(۴۴۵) و شفاعت نیز یكى از مجارى فیض و لطف خداست.

شهید مطهرى مى نویسد: شفاعت همان مغفرت الهى است؛ زیرا هنگامى كه شفاعت به پروردگار متعال نسبت داده شود، مغفرت خوانده مى شود و آنگاه كه به وسائط و مجارى رحمت و فیض حق نسبت داده شود، شفاعت نامیده مى شود.

بنابراین هر شروطى كه براى شمول مغفرت و رحمت الهى مطرح است، براى شمول شفاعت نیز مطرح مى باشد.

كسى كه از شمول مغفرت و رحمت الهى محروم بماند، از شمول شفاعت نیز محروم مى باشد. همان گونه كه كفر، شرك و... مانع مغفرتند،(۴۴۶) مانع شفاعت نیز مى باشند.

مشركان مكه معتقد بودند كه بتها شفیعان آنهایند؛ آنان بت را خدا نمى دانستند، ولى معتقد بودند كه بت ها مى توانند در اراده خدا دخالت كنند، و شفاعت نمایند. این عمل آنها بر خلاف توحید افعالى بود. بنابراین مشركان، از حیث خالقیت مشرك نبودند، بلكه از حیث ربوبیت مشرك بودند؛ زیرا اعتقاد داشتند:( هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ ) ؛ بر خلاف شفاعت مورد نظر مشركان مكه شفاعت مورد نظر ما، دخالت در ربوبیت خدا ندارد، بلكه همگام با قانون و نظام الهى است؛ قرآن مشركان مكه را به جرم این اعتقاد باطل و نادرست مورد نكوهش و ملامت قرار داده است.

۱۵. جمع گرایى

دوست گزینى و پیوستن با مؤمنان:

یكى از ابعاد معارف روزه جمع گرایى معقول است. پیوستن به جمع، آنگاه مورد نظر روزه است كه در پرتو آن، ایمان آدمى تقویت شود. از جمله در دعاى روز هشتم ماه مبارك مى خوانیم: «اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ و إطْعامِ الطّعامِ و إفْشاءِ السّلامِ و صُحْبَةِ الکرامِ بِطَوْلِک یا ملجأ الآمِلین

امام سجادعليه‌السلام به پسران خود چنین سفارش كرده است: با اهل دین و خداشناسى، نشست و برخاست كنید، اگر چنین افرادى را نیافتید، تنهایى بهتر است.

فرهنگ صیام، تقویت روحیه جمع گرایى در جهت تقویت برادرى و اخوت اسلامى است. همان فرهنگى كه فلسفه نماز جماعت، جمعه، حج و... را تشكیل مى دهد. در رسالة الحقوق امام سجادعليه‌السلام مى خوانیم: «و اما حق ملتك عامة فاضمار ؛ به همكارى و همدردى دعوت و راهنمایى مى كند.»

قرآن مجید اخوتى كه در سایه اسلام، نصیب مسلمانان شد و اختلافات و دشمنى هایى كه از بین رفت و همچنین دلهاى مسلمانان را كه به هم الفت پیدا كردند، به آنان، یادآورى كرده و آنها را به اعتصام به حبل الله امر مى كند و با جمله كوتاه و پر معناى:( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ) (۴۴۷) ؛ برادرى آنان را انشاء كرده و یا اخبار به اخوت آنها داده است.

پس اگر مردمى با هم برادرى و اخوت نداشته باشند، مؤمن نیستند، در حدیث است:(۴۴۸) مسلمان برادر مسلمان است، نه به او ستم مى كند، و نه او را وا مى گذارد، و هر كس در مقام برآوردن حاجت برادر مسلمانش باشد، خدا در پى حاجت اوست؛ یعنى حاجتش را بر مى آورد.

حضرت صادقعليه‌السلام مى فرماید:(۴۴۹) مسلمان برادر مسلمان است و حق مسلمان بر برادرش این است كه او سیر نگردد و برادرش گرسنه باشد، و او سیراب نشود و برادرش تشنه باشد و او پوشیده نباشد و برادرش عریان باشد، پس چقدر حق مسلمان بر برادرش، بزرگ است.

پیغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: مؤمنین در همدردى و همكارى با همدیگر مانند یك بدن و جسمند هر گاه عضوى از آن به درد آید، سایر اعضاى بدن با تب و شب بیدارى با او همدردى مى كنند.

بنا به نقل مفید در روز ۱۲ ماه رمضان، پیغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله ، بین اصحاب، عقد برادرى جارى كرد و بین خود و علىعليه‌السلام نیز در این روز عقد اخوت خواند.

اسلام، دین برادرى و اخوت و برابرى و همفكرى و مساوات است و اهل جهان را یك عائله، و افراد بشر را عضو یك خانواده مى شمارد.

رنگ و نژاد، توانگرى و تهیدستى، حكومت و عنوانهاى دنیوى را سبب امتیاز بشرى، بر بشر دیگر نشناخته، و فاصله ها را از میان برداشته و امتیاز و برترى را فقط تقوا قرار داده است؛ امتیازى كه هرگز سبب غرور و تكبر، و سوء استفاده و فاصله گرفتن از دیگران نمى شود. عقیده توحید و یكتاپرستى، هسته مركزى این دین و منبع احساس برادرى با خلق خداست.

هیچ ماده، غذا، عقیده، خوى و خصلتى، مانند عقیده توحید، در نیكبختى و سعادت افراد و اقوام، ثمربخش و سودمند نیست. قرآن اعلام مى فرماید:( إِنَّ هَٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ ) ؛ قرآن بین افراد، به مال و ثروت یا مقام و حكومت یا جمعیت و عدد، یا رنگ و جنس، مقایسه و مسابقه قرار نداده است. نمى فرماید: آیا توانگر با بینوا یكسان است؟ آیا عرب با عجم مساوى است؟ آیا سفید پوست با سیاه پوست برابر است؟ چون این افراد از نظر قرآن و حقوق انسانى و اسلامى با هم برابرند، و انسانیت انسان و كمال آدمیت، وابسته به این امور نیست.

قرآن در مقام یا اعلام مسابقه میان افراد، نبوده است، اهل یك كشور یا یك اقلیم و منطقه و یك زبان یا نژاد را مخاطب قرار نداده، تا كسى گمان كند این گونه مشخصات، سبب امتیاز و مورد نظر اسلام است و كسانى كه مخاطب شده اند، آن را دستاویز برترى خود بر سایر ملل قرار بدهند، بلكه مخاطب این گونه خطایات، عموم بشر مى باشند، مانند این آیات:

( قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْکُمْ جَميعاً .) (۴۵۰)

( يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ .) (۴۵۱)

( يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ .) (۴۵۲)

( يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ .) (۴۵۳)

( هُوَ الَّذي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْکُنَ إِلَيْها .) (۴۵۴)

قرآن در این آیات، علاوه بر اینكه عموم بشر را مخاطب قرار داده، اصل و نسب زن و مرد را یكى میداند. در عصرى كه هنوز پاره اى از امم و اقوام در انسانیت زن بحث داشتند، و آنانكه به نظر بلندتر به زن نگاه مى كردند، او را برزخ بین انسان و حیوان مى شمردند، و مى گفتند: زن، زن است، نه حیوان و نه انسان، قرآن مجید آمد و او را مانند مردها، انسان معرفى كرد: یا ایها الناس من ذكر و اءنثى.(۴۵۵)

برادرى بین اصحاب پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله

پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله از آغاز دعوت، به مسئله اخوت دینى عنایت و توجه تام داشت و آن را از اركان مهم و پایه هاى استوار اجتماع زنده مسلمانان قرار داد، و با ایجاد اخوت و برادرى میان مسلمانها كینه ها و دشمنیهاى دیرینه اقوام و قبایل مختلف را از میان برد.

بنابراین، از جمله كارهایى كه پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به منظور جوشش و همبستگى كاملتر و بیدارى شعور اسلامى و حكمت هاى دیگر انجام داد، این بود كه بین هر دو نفر از مهاجرین، عقد برادرى بست، همچنان كه بین هر دو نفر از مهاجرین و انصار نیز عقد اخوت بست؛ هر دو نفرى را كه با هم تجانس داشتند و از حیث افكار و آراء به هم شبیه، بودند با هم برادر ساخت و با این كار در حقیقت، خانواده ها و قبایل و عشایر را به هم ارتباط و اتصال داد.

این اقدام پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از جنبه سیاسى و اجتماعى و به هم پیوستن جامعه نو پاى اسلامى بسیار با ارزش و سودمند بود، و زمینه اى براى اخوت عام مسلمانان و برادرى همگانى و جهانى جامعه بشریت شد. عنوان برادر تا آنجا از اهمیت برخوردار بود كه در اسلام، نخست، تنها برادرها از یكدیگر ارث مى بردند، تا وقتى كه احكام مواریث، از جمله آیه:( وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ ) (۴۵۶) ، نازل و مواریث بر اساس قرابت استوار شد.

آن چنانكه در كتب تاریخ و حدیث ذكر شده عقد اخوة به طور مكرر در بین مسلمانان مكه؛ در مدینه طیبه بین مهاجرین و انصار؛(۴۵۷) هنگام نزول آیه( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ) (۴۵۸) ؛ و در روز مباهله(۴۵۹) واقع شده است.

موضوع بسیار مهم آن است كه در این صحنه هاى مودت بخش و محبت آفرین، پیغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله على را به عنوان برادرش انتخاب كرد. پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله همه را با هم برادر كرد و به گفته بسیارى از مورخان و محدثان، میان اشكال و امثال، برادرى قرار داد؛ یعنى هر كس را با كسى كه قرین و همطراز و همقطار و هم رتبه و درجه بودند، برادر قرار داد. باید براى خودش نیز برادرى انتخاب مى كرد.

اما آن كس كه بتواند جز در مقام نبوت، قرین و همطراز پیغمبر باشد، چه شخصیتى است؟

این انتخاب، انتخاب ساده اى نبود. پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله كسى را به عنوان برادر خود انتخاب كرد كه از هر جهت شایسته بود. برادرى كه هم فكر و هم صدا و همزبان بوده و حقوق برادرى پیغمبر خدا را ادا كند. لذا درباره ایشان فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیّ بَعدی(۴۶۰)

در حدیث آمده است: هر چیزى، همطراز دارد كه در معیت آن، آرامش خاطر وى تأمین مى شود، و انسان با ایمان در كنار برادر مؤمن خود، آرامش درونى خویش را به چنگ مى آورد، چنانكه هر پرنده با همجنس خویش، پرواز مى كند.(۴۶۱)

امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمود: «كل امرء یمیل الى مثله. كل شى ء یمیل الى جنسه. كل طیر یأوى الى شكله. كل ذى رتبة سنیة محسود(۴۶۲)

۱۶. تولا و تبرى

یكى از ابعاد معارف روزه، توجه به تجلى به مفاد:( أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم ) ؛ است كه در عینیت اجتماعى مؤمنان، به صورت دوستى و پیوند با دوستان خدا تولا و جدایى و پرهیز از دشمنان خدا تبرى مى باشد. این مسئله، در دعاها و مناجات هاى مربوط به ماه مبارك درخشش خاصى دارد، از جمله در دعاى روز بیست و پنجم مى خوانیم: «اللهم أجعلنى فیه محبا لأولیائك و معادیا لأعدائك ....»(۴۶۳)

دو بیان از امام صادقعليه‌السلام مى تواند خط و سیر بحث تولى و تبرى را ترسیم كند: اول اینكه امام صادقعليه‌السلام فرمود: قلب حرم خداست، در حرم خدا، غیر او را جاى مده(۴۶۴) دوم اینكه آن حضرت فرمود: آیا دین جز حب و بغض فى الله است.(۴۶۵)

دقت در این دو بیان امامعليه‌السلام حقیقت تولى و تبرى را روشن مى سازد. البته منظور از تولى، عشق و پیروى است كه اجر رسالت نیز به حساب آمده است و در بیان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله كه فرمود: «من رزقه الله حب الأئمة من أهل بیتى فقد اصاب خیر الدنیا و الآخرة »(۴۶۶) ؛ مورد تأکید قرار گرفته است.

در معارف روزه، دو مسئله حیات بخش تولى و تبرى پیوستن با خودى ها و جدایى از بیگانگان از درخشندگى ویژه برخوردار است كه در دعاى قنوت نماز عید فطر این چنین تبلور یافته است:(۴۶۷) بار خدایا، بهترین چیزى را كه بندگان صالح تو از تو تقاضا دارند را از تو مسئلت دارم و بیزارى مى جویم از آنچه كه بندگان صالح تو از آن بیزارند چنانكه در دعاى روز شانزدهم آمده است: خداوندا! توفیق همسویى و همگامى با ابرار را به من ارزانى بفرما و از همراهى با اشرار مرا باز دار.

آثار تولى و تبرى

الف) در اتفاق و افتراق:

هنگامى كه ابراهیم را در آتش نمرود افكندند قورباغه اى را دیدند كه با دهان كوچك خود آب بر آتش مى ریزد تا آن را خاموش سازد و پشه اى را دیدند كه در اطراف آتش بال مى زند تا آتش را شعله ورتر نگاه دارد. عمل این دو حیوان، به نوبه خود گویاى تولى و تبرى است و این مسئله تقرب جستن و دورى گزیدن آنان را نسبت به حق و حق مداران اثبات مى كند.

محبت به اهل بیتعليه‌السلام از شروط پذیرش اعمال نیك است؛ لذا امام هشتمعليه‌السلام در حدیث سلسلة الذهب فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا(۴۶۸)

عبدى و زنش به دیدار امام صادقعليه‌السلام شتافتند، در نزدیكى هاى مدینه، همسر، بیمار و به حالت احتضار درآمد، عبدى كنیز خود را ماءمور پرستارى از وى كرد و خود جهت چاره جویى به مدینه وارد و خدمت امام صادقعليه‌السلام مشرف شد. امامعليه‌السلام از او احوال زنش را جویا شد. گفت: بیمار است و در نزدیكى مدینه در حال احتضار مى باشد. امامعليه‌السلام فرمود: دعا كردم، او شفا یافت، برو كنیز تو دارد او را آب قند مى دهد. عبدى به سراغ همسر آمد و احوال وى را پرسید. زنش گفت: چند دقیقه قبل عزرائیل آمد كه جان مرا بستاند، مردى كه لباس راه راه بر تن داشت، به او گفت: ما به او بیست سال مهلت دادیم، وقتى عبدى و همسرش به حضور حضرت رسیدند، همسرش با دیدن لباس راه راه امامعليه‌السلام به شوهر گفت: همین آقا مرا نجات داد.

ب) در برزخ:

امیر مؤمنان فرمود:

یا حار همدان من یمت یرنى

من مؤمن أو منافق قبلا

اى كه گفتى من یمت یرنى

جان فداى كلام دلجویت

كاش روزى هزار مرتبه من

مردمى دیدمى همى رویت(۴۶۹)

ج) در قیامت:

یكى از مسائل مورد سؤال در قیامت، مسئله تولى و ولایت است. بسیارى از مفسران در ذیل آیه وقفو هم انهم مسؤ ولون(۴۷۰) ؛ حدیثى را متذكر مى شوند كه در آن از پنج چیز سؤ ال مى شود: عمر، جوانى، مال، نعمت و ولایت.(۴۷۱) ابن كثیر در تفسیر القرآن ذیل آیه شریفه:( وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ ) مى نویسد: «ان اول ما یسئل عنه الرجل جلسائه ....»؛ اولین چیزى كه نسبت به آن از انسان سؤ ال مى شود، همنشینان وى هستند.

قرطبى در الجامع الأحكام القرآن، ذیل آیه فوق مى نویسد: آنان راجع به اعمال، گفتار، رفتار و هرگونه ستمى كه به خلق خدا روا داشتند مورد بازجویى قرار مى گیرند.(۴۷۲)

تولاى راستین و تولاى دروغین: سالى هارون، حج به جاى آورد و در كنار قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در چشم انداز همگان رو به قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله كرد و گفت: السلام علیك یابن عم؛ در این هنگام امام هفتمعليه‌السلام داخل شد و در كنار او در مقابل دیگران به قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله این چنین سلام داد: «السلام علیك یا أبة ؛ هارون ناراحت شد و به تلخى گفت: این فخر و مباهات سزاوار تست اى پسر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله(۴۷۳)

خطیب در تاریخ بغداد مى نویسد: هارون به امام هفتمعليه‌السلام گفت: چرا روا دانستى در نظر مردم از خود به عنوان پسر پیامبر یاد كنى، در حالى كه شما پسر علىعليه‌السلام مى باشید؟ امام پاسخ داد: اگر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به عنوان ازدواج از تو دختر بخواهد، مى دهى؟ هارون گفت: آرى، افتخار مى كنم. امام فرمود: ولى من، نمى توانم به او پاسخ مثبت دهم، زیرا او مرا به دنیا آورده است ولى تو را به دنیا نیاورده است.(۴۷۴)

وقتى هارون در مدینه به زیارت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله شتافته بود، امام رضاعليه‌السلام در حضور جمع فرمود: اءنا و هارون كهاتین.(۴۷۵) من و هارون مانند و دو انگشت هستیم.

عبدالعظیم الحسنى مى گوید؛ امام جوادعليه‌السلام فرمود: كسى كه پدرم را در طوس زیارت كند و این زیارت اگر همراه با معرفت و ولایت مربوط باشد من بهشت را براى او تضمین مى كنم.

امام ششم فرمود: نوه من در خراسان به قتل مى رسد در شهرى كه آن را طوس گویند و دست كسى را در حالى كه معرفت كامل و ولایت لازم او را در دل داشته باشد و به زیارتش نائل آید در قیامت مى گیرم و به بهشت داخل مى سازم. راوى مى گوید از امام پرسیدم منظور شما از عارفا بحقه چیست؟ آن حضرت پاسخ داد: معتقد باشد كه او امام واجب الاطاعة است و نیز آن حضرت فرمود: زائرى كه عارفا بحقه باشد پاداش هفتاد شهید را در برابر زیارت خود دریافت مى دارد.(۴۷۶)