چهره های درخشان سامرا

چهره های درخشان سامرا0%

چهره های درخشان سامرا نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام حسن عسکری علیه السلام

چهره های درخشان سامرا

نویسنده: علی ربانی خلخالی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 17386
دانلود: 2781

توضیحات:

چهره های درخشان سامرا
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 25 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17386 / دانلود: 2781
اندازه اندازه اندازه
چهره های درخشان سامرا

چهره های درخشان سامرا

نویسنده:
فارسی

بخش ششم: نگاهى كوتاه به كارنامه سياه ستمگران در هتك حرمت بارگاه امامان نورعليهم‌السلام

كارنامه سياه هارون عباسى در تخريب بارگاه حسينىعليه‌السلام

نبش قبر امام حسينعليه‌السلام و اعجاز آن

ابوالسرايا و قبر امام حسينعليه‌السلام در يك شب بارانى

حرم امام حسينعليه‌السلام در آستانه قرن سوم

بازسازى قبر امام حسينعليه‌السلام در عهد مأمون

و...

كارنامه سياه هارون عباسى در تخريب بارگاه حسينىعليه‌السلام

هارون در اوائل حكومت خود روش نرم اتخاذ كرده بود و به ارحام خود بسيار خوش رفتارى مى كرد و با آل ابى طالب عاطفه نشان مى داد، ولى طولى نكشيد كه اين رويه را تغيير داد و سياست خشن غيرانسانى از هر جهت ضد علوى اتخاذ نمود و موسى بن جعفرعليهما‌السلام را به زندان كشيد و به سال 183 در زندان درگذشت.

به سال 186 از يحيى بن عبدالله بن حسن مثنّى امان نامه را الغا نمود و او را به زندان انداخت و جعفر بن يحيى را كشت و برامكه را برانداخت، ولى تا سال 187 كه هفده سال از خلافت او مى گذشت نسبت به قبر مطهر سيدالشهداءعليه‌السلام اسائه ادب نگرديد.

وى يك مرتبه متوجه شد كه حرم حسينعليه‌السلام قلوب عامه را به خود جلب نموده و يك تشكيلات منظم به وجود آمده و خدمتگزاران و مستحفظين با كمال عنايت و متانت و نظم صحيح كمر همت بسته و از او نگاهدارى مى كنند و طبقات مختلف رفت و آمد نموده و با چشم تعظيم و تقديس مى نگرند، بسيار ناراحت شد.

فورى ابن ابى داوود را - كه رياست خدمه را به عهده داشت - احضار نمود كه او را تنبيه كند. هنگامى كه حاضر شد رشيد در حالى كه عقده باطن و غيظ، گلوى او را مى فشرد گفت: كيست كه تو را در كربلا گذاشته است؟

گفت: مرا حسن بن راشد(148) براى خدمت قبر سيدالشهداءعليه‌السلام گماشته است.

هارون از شدت غضب گفت: اين بازى ها از حسن گمان نداشتم بشود او را حاضر كنيد.

وقتى او را آوردند هارون با حالت خشم گفت: تو را چه وادار كرده اين مرد را در «حيره» - يعنى كربلا - گذاشتى؟

حسن با كمال متانت چنين گفت: امير! خدا رحمت كند كسى را، كه او را در كربلا گذاشته است. يعنى امّموسى(149) مرا امر كرده او را براى خدمت حرم حسينعليه‌السلام بگذارم و هر ماهى سى درهم به او بدهم.

هارون ساكت شد و جوابى نگفت و گفت: او را به جاى خود برگردانيد و مقررى او را باز دهيد.(150)

هارون وقتى كه ديد ريشه اين كار به دست مادربزرگ خود اوست و سرنخ به دست اوست، آتش احساسات خود را براى مدت موقّت خاموش كرد تا آن كه در سال 193 هجرى به موسى بن عيسى عباسى حاكم كوفه دستور داد كه قبر حسينعليه‌السلام را ويران كند و قبّه و بناهاى موجود را از اساس بردارد و خانه هاى مجاور را خراب كند و درخت تنومند سدر را از ريشه بركند و در زمين آن زراعت نمايد و منظورش اين بود كه هرگونه اثر و يادگارى را از بين ببرد.

يحيى بن المغيرة الرازى مى گويد: در منزل جرير بن عبدالحميد نشسته بودم، مردى از اهل عراق وارد شد، جرير از وى اوضاع و اخبار عراق را پرسيد.

گفت: عراق را ترك كردم در حالى كه هارون قبر حسينعليه‌السلام را ويران كرد و درخت سدر را قطع نمود.

جرير دست هاى خود را به آسمان برداشت و گفت: الله اكبر! در اين قضيه حديثى از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به ما رسيده كه حضرتش سه مرتبه فرموده است:

( لعن الله قاطع السدرة )

خدا قطع كننده سدر را لعنت كند.

ما هنوز معناى آن را نفهميده بوديم، حالا فهميديم كه با قطع سدر هرگونه نشانه از بين مى رود و مردم قبر را نمى شناسند.(151)

نبش قبر امام حسينعليه‌السلام و اعجاز آن

ابن على عمارى(152) مى گويد: يوحنا بن سرافيون از موسى بن سريع سئوال كرد:

اين قبرى كه در كنار فرات است و مسلمان ها به زيارت او مى روند از آن كيست؟

وى گفت: اين قبر حسينعليه‌السلام شهيد طفّ است. در آن هنگام يوحنا با صفوف زائرين به سوى كربلا رفت و گريه و زارى و تبرك جستن به خاك قبر حسينعليه‌السلام را از نزديك مشاهده كرد، وقتى كه به كوفه برگشت موسى بن عيسى هاشمى امير كوفه را مسخره كرد و به نبش قبر امر كرد.

وقتى كه قبر را نبش كردند، ديدند نعش ريحانه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در يك قطعه حصير پيچيده است و بوى عطر مشك از قبر احاطه كرده، فورى قبر را به حالت اولى برگردانيدند و خيمه بر او گذاشتند و مسجد بنا كردند و يوحنا اسلام را پذيرفت.(153)

در يك روايت در «بحارالانوار» كه گرفتارى موسى بن عيسى را از نظر هتك حرمت به خاك قبر حسينعليه‌السلام نقل كرده كه او را به اين كار مأمور كرد و نامه اى به جعفر بن محمد بن عمار قاضى نوشت و او را به من ناظر و پليس مخفى قرار داد و من نامه را به وى دادم و مضمون نامه را به من خواند و به من دستور داد كه مأموريت خود را انجام دهم.

ديزج گويد: آنچه جعفر گفته بود انجام داده و برگشتم، به او گفتم: آنچه دستور داده بودى به جا آوردم ولى چيزى نيافتم.

به من گفت: حتما عميق تر نكنده اى؟!

گفتم: عميق تر كَندم و چيزى نيافتم.

قاضى به متوكّل نوشت: ابراهيم قبر امام حسينعليه‌السلام را نبش كرد و چيزى نيافت و دستور داد آب بر آنجا بست و با گاو زير و رو كرد.

ابوعلى عمارى گويد: اين موضوع را ابراهيم ديزج به من نقل كرد و من از حقيقت واقعه پرسيدم.

به من گفت: با غلام هاى خودم آمدم و قبر را نبش كردم يك حصير تازه اى ديدم كه نعش مقدس حسين بن علىعليهما‌السلام روى آن و همان لحظه بوى مشك مرا زد و من حصير و جسم مقدس حسينعليه‌السلام را به همان حالت گذاشتم و دستور دادم خاك را به روى قبر ريختند و آب بر آن بستم و دستور دادم سفتكارى شود، گاوها ابدا قدم در آنجا نگذاشتند.

و به غلامان خود سوگندهاى غليظ دادم كه صورت قضيه را نگويند وگرنه به قتل خواهند رسيد.(154)