آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند

آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند0%

آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 6

آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند

نویسنده: رضا فرهاديان
گروه:

صفحات: 6
مشاهدات: 2979
دانلود: 312

توضیحات:

آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند
  • نقش معلم در سازندگى نونهالان

  • رهنمودهاى عملى و كاربردى قرآن براى دستيابى به ويژگيهاى معلم مطلوب

  • آگاهى

  • تواضع و فروتنى

  • رفق و مدارا (حلم و بردبارى )

  • روش نيكو در گفتار و رفتار

  • دورى از تكبر

  • ميانه روى و تعادل

  • سعه صدر و آزاد انديشى

  • دورى از تكلف

  • پاسخ بدى ديگران

  • يادآورى

  • پرهيز از گفتار بدون عمل

  • آثار توحيد در اخلاق و رفتار انسان

  • طرح و بناى شخصيت كودكان

  • موضوع تعليم و تربيت

  • پايه ريزى شخصيت اخلاقى كودك

  • توجه به همه جنبه هاى شخصيت

  • قبل از ورود به دبستان

  • تاءثير مسائل عاطفى در يادگيرى

  • ايجاد عادتهاى مطلوب

  • تاءثير بازى در رشد كودك

  • 163 نكته تربيتى ((نكات مهم كاربردى در تربيت كودكان و نوجوانان ))

  • اجبار به كودكان

  • نكات پرورشى در دوره ابتدايى

  • ناسازگارى

  • آزادى

  • پايدارى

  • برخوردها

  • كسب عادت

  • احساس عاطفى

  • مسائل اخلاقى و تربيتى

  • نكات لازم كاربردى در كار با كودك و نوجوان

  • چند توصيه مهم در امر تعليم و تربيت

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 6 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 2979 / دانلود: 312
اندازه اندازه اندازه
آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند

آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند

نویسنده:
فارسی
آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند
رضا فرهاديان


۱
آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند

موضوع تعليم و تربيت موضوع تعليم و تربيت ،((انسان))است كه پيچيدگى روحى ، لطافت عاطفى ، ظرافت عقلى و دقت احساسى خاصى برخوردار است . عدم آشنايى با روشها و اصول علمى تعليم و تربيت ، ما را در سراشيبى ، دشواريها و ناهنجاريهاى روانى به پيش خواهد برد. مع الاءسف در خانواده ها تربيت فرزندان و كودكان ، معلول خلق و خوى والدين و تابع عادت و عدم آگاهى آنان به مسائل اساسى تربيت است ، كه در نتيجه اين عدم توجه ، اغلب كودكان از انضباط فردى و اجتماعى محروم بوده و در زندگى با آداب و اخلاق اسلامى بيگانه فاقد اعتماد به نفس ، شجاعت و عزم و اراده اند.
پرداختن به خويشتن و احساس وظيفه نسبت به تربيت خود و خانواده خود، اساسى ترين وظيفه ماست ،يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا... (٤٢) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خود و خانواده خويش را از آتش جهنم نگهداريد.
اين مساءله حياتى كمتر مورد توجه قرار مى گيرد و اكثرا زرق و برقها و مطامع و آرزوهاى دور و دراز، ما را از صحيح زندگى كردن غافل كرده و از وظيفه اصلى مان باز داشته است ، بطورى كه در بر خورد با ديگران رعايت هيچ گونه آداب و اخلاق اسلامى را نمى كنيم و معلوم نيست اين آداب و اخلاق ، كى و كجا و در چه زمانى بايد رعايت شود. هرگز درباره رفتار خود نمى انديشيم و رفتار و كردارمان در برخورد با اعضاى خانواده و افراد جامعه را به حساب نمى آوريم و هيچ گونه مراقبت و محاسبه اى در اعمال خود انجام نمى دهيم و تمام هوش و حواس خود را صرف كارهاى به ظاهر مهمتر و پرسودتر و پرموقعيت تر... و آرزوهاى دور و دراز و خيالى خود مى كنيم و از سود و زيان حقيقى و گذشت عمر خويش غافليم و محصور در حصار عادتها و خواسته هاى نفسانىو حبسنى عن نفعى بعد املى (٤٣) كارهاى واجب و لازم را از جمله كارهاى پيش پا افتاده مى پنداريم ؛ كار با كودكان را از مقوله كارهايى مى دانيم كه وقت اضافه مى خواهد و مربوط به افراد بيكار است ؛ دور از شاءن و مقام و موقعيت خود مى دانيم كه وقتمان صرف كار با كودكان شود و چيزهاى مهمترى وجود دارد؛ فرزندان را بايد به مادرشان سپرد تا بزرگ شوند، بعد كه بزرگ شدند بايد درباره آنان تصميم گرفت و جدى برخورد كرد. در چنين خانواده اى كودك قادر به رشد و تعالى نخواهد بود به علت تسلط و نفوذ حيرت آور برنامه هاى تلويزيون ، ارتباط بين فرزندان و پدر و مادر خانواده ، قيچى شده و هر كس شب و روز خود را به دنبال اشتغال خود سپرى مى كند و هر كس ‍ به خاطر خواسته هاى خود به گرد آرزوهاى خويش مى چرخد... قرآن مى فرمايد:والعصر، ان الانسان لفى خسر، الا الذين آمنوا و اعملوا الصالحات ....
معلمان و مربيان نسبت به حقوق افراد تحت تربيت خود، مسؤ وليتى بس ‍ بزرگ دارند و بايد در راه شناخت و رعايت وظيفه خود نسبت به دانش آموزان سعى و تلاش نمايند، چرا كه بدون شناخت و آگاهى ، در پى ريزى و سازماندهى شخصيت كودكان ، گام برداشتن گناهى است نابخشودنى كه ديگر، قابل جبران نمى باشد.
مهمترين وظيفه معلمان و مربيان ، شناخت كودكان و درك و تحليل حالات و رفتار آنان است ؛ توجه به اين نكته است كه در برخوردها و ارتباط خود با كودكان ، نهايت صبر و بردبارى و تحمل و خويشتن دارى را نشان دهند، زيرا به تجربه ثابت شده والدينى كه در رفتار با فرزندانشان از صبر و بردبارى و حوصله كافى برخوردار هستند، بيشتر در فرزندشان نفوذ دارند و بيشتر مورد توجه آنان قرار مى گيرند و آنان كه در زندگى كم حوصله اند. نمى توانند با فرزندان خود ارتباطى صميمانه و نزديك برقرار نمايند.
والدين نبايد هميشه انتظار داشته باشند كه كودكان ، كارها را دقيق و بى اشكال به پايان برسانند. بايد همواره از انتقاد و اعتراض نسبت به اعمال و رفتار كودك جدا خوددارى كرد و در صورت لزوم با تشويق و ستايش از زحمات و كارهاى خوب و تكيه بر نقاط مثبت وى او را راهنمايى نموده و هدايت و ارشاد كرد.
پايه ريزى شخصيت اخلاقى كودك شخصيت انسان و اساس خصوصيات اخلاقى وى از ابتداى كودكى - بخصوص در سالهاى اوليه عمر - پايه ريزى مى شود. (٤٤) علاقه فراوان به فراگيرى ، و انعطاف پذيرى عميق در برابر تاءثيرات رفتار و عكس العملهاى والدين و اطرافيان ، ويژه مرحله خردسالى و قبل از ورود به دبستان است ؛ به همين دليل ، همه معلومات ، عادتها، عكس العملها، ويژگيهاى اخلاقى اى كه در اين دوران ، تحصيل مى گردد، بطور ريشه دار و مستحكم و عميق در روح كودك باقى مانده و بناى اصلى شخصيت و سازمان و شاكله وجودى او را تشكيل مى دهد و بر اساس آن ، شخصيت او شكل مى پذيرد.
بر اساس تحقيقاتى كه به وسيله دانشمندان رفتارشناس صورت گرفته است ، بيشتر نابسامانيها و بزهكاريهاى رفتارى بزرگسالان ، نتيجه عدم تربيت و برخورد صحيح در دوران اوليه رشد و آغاز سالهاى زندگى است .
در واقع ، اساس و پايه اصلى شكل گيرى شخصيت انسان در دوران هفت سال اول زندگى است ، همان دوران حساسى كه كودك در كنار والدين به سر مى برد.
اين دوران ، مهمترين مرحله زندگى يك انسان و به تعبير پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) دوران سيادت و آقايى انسان به شمار مى رود؛ پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:الولد سيد سبع سنين ، و عبد سبع سنين ، و وزير سبع سنين . (٤٥)
اين دوران ، تنها مقدمه رشد و زندگى انسان نيست ، بلكه دوران بى مانند و حساس و پراهميت يك انسان است و پيش بينى اين كه طفل امروز در آينده به چگونه انسانى تبديل خواهد شد تا حدود زيادى با اين مساءله در ارتباط است كه در سنين خردسالى در دامن چه كسى پرورش يافته و از چه پستانى شير خورده و از چه مالى تغذيه كرده و در چه محيطى زندگى كرده و با چه كسانى معاشرت نموده و اطرافيان وى چه تاءثيراتى در روح و فكر و قلب او بر جاى گذاشته اند؟
اگر كودكى در دوران طفوليت و قبل از دبستان و همچنين دوران ابتدايى و دبستان در خانواده اى پاك و پر مهر و محبت و سرشار از عشق و ايمان به خدا پرورش يافته و عملا با روشها و اصول تربيتى اسلام رشد يافته باشد، قدرت تفكر و انديشه وى در جهت شناخت پديده هاى طبيعى عالم و در ارتباط با مبداء آفرينش در جهت درك واقعيتهاى زندگى به صورتى خلاق پرورش مى يابد؛ در حالى كه اگر در اين دوران پر بار و حساس تربيتى ، از چنين موقعيتهايى محروم باشد، جبران آن در سنين بالاتر مشكل و در بعضى از مواقع غير ممكن است . از وصيتهاى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) است كه مى فرمايد:انما قلب الحدث كالاءرض الخاليه ما لاقى فيها من شى ء قبلته فبادرتك بالادب قبل از يقسو قلبك و يشتغل لبك (٤٦) البته دل كودك همچون زمينى خالى است كه هر بذرى در آن پاشيده شود مى پذيرد؛ پس من پيش از آن كه قلبت سخت شود و فكرت به امور ديگرى مشغول شود، به ادب و تربيت تو مبادرت ورزيدم .
دوران خردسالى دورانى است كه اگر كودك در زمينه هاى مربوط به پرورش ‍ عواطف و احساسات ، از جمله احساس همدردى ، شادى ، ابراز مهر و محبت ، برقرارى ارتباط و سازگاريهاى اجتماعى و... تحت مراقبت و تعليم و تربيت صحيح اسلامى - كه از ايمان به اعتقاد به خدا سرچشمه گرفته است - قرار نگيرد، به يك انسان خودخواه و بى عاطفه و عارى از مهر و محبت و حس قدرشناسى در مقابل والدين و ساير خانواده و اجتماع ، تبديل خواهد شد.
تنها با الهام از مكتب گرانقدر اسلام و بهره گيرى از دستورها و اخلاق و شيوه زندگى ائمه معصومين عليهم السلام و استفاده از دعاها و ساير آداب و سنن اسلامى در جهت تزكيه و تصفيه روح خويش است كه مى توان در مواجهه با واقعيتهاى طبيعى از صبر و استقامت لازم - كه ويژه يك انسان مؤ من مسلمان است - برخوردار بود. نبايد در انجام رسالت بزرگ تربيت كودكى كه خداوند او را براى پرورش و هدايت به دست ما سپرده است ، وى را از صحنه هاى خطر و نگرانيهاى زندگى دور نگاه داريم ، بلكه بايد او را با كمال عطوفت و مهربانى و به تدريج با واقعيتهاى عينى زندگى آشنا سازيم ؛ همچنين نبايد سعى و تلاش و هم و غم مداوم ما تنها در جهت تاءمين وسايل رفاه و آسايش و راحت طلبيها و خوش گذرانيهاى مادى وى باشد، بلكه بايد به پرورش روح و روان او بپردازيم ، و او را با ارزشها و موازين اخلاق اسلامى آشنا كنيم ، به گونه اى كه نوجوان تنها خواست و ميل خود را در نظر نگيرد، بلكه كم كم با مسائل و روابط اجتماعى آشنا شده و در آينده نسبت به نگرانيها و غم و اندوه و گرفتاريهاى ديگران متاءثر شود و احساس ‍ مسووليت كند و اين كه چه كمكى به ديگران مى تواند بكند برايش اهميت داشته باشد و با اين سخن گرانقدر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه مى فرمايد:و من اصبح و لم يهتم باءمور المسلمين فليس ‍ بمسلم (٤٧) آشنا شود.
جوانه هاى كمك به ديگران از همين دوران رشد آغاز مى شود و كودك با مهر و محبت امروز، انسان ايثارگر فردا خواهد شد. احساسات و عواطف در دوران كودكى ، بسيار حساس و لطيف است و در اين دوران ، شكل گيرى روابط و درك مسؤ وليتها و تشخيص ارزشها و اهميت دادن به آنها و اين كه آيا در آينده ، بينشى مادى يا الهى پيدا خواهد كرد و اين كه آيا يار و ياور مظلومان و دشمن ستم پيشگان خواهد بود، مشخص خواهد شد.
بالاخره ، كمك به ديگران در مقابل حوادث زندگى و توجه به زيردستان و محرومان در پرتو تقرب به خدا تحت تعليم و تربيت فرهنگ اسلامى شكل گرفته و اين ارزشها در كودكى به انسان منتقل مى شود.
از اين رو، بايد تمام برخوردها و واكنشهاى تربيتى خانواده ها بسيار حساب شده و در جهت رشد و شكوفايى ارزشهاى اخلاقى - اسلامى باشد و در همه حالات و شؤ ونات زندگى ، رفت و آمدها، نشست و برخاستها، خوردن و خوابيدن ها،... و در همه لحظه هاى مختلف زندگى كه والدين و اطرافيان كودك با وى در تماس هستند، همه و همه بايد بطور آگاهانه و بر اساس ‍ مبادى آداب و سنن اسلامى ، دقيقا رعايت گردد و تمام حركتها و فعاليتها با ياد و ذكر خدا آغاز شود و با حمد و ستايش پروردگار پايان پذيرد.
بايد همواره به كودك شخصيت داد و او را در جهت آماده سازى و پذيرش و احساس مسؤ وليت ، محترم شمردن شخصيت والاى ديگران ، درك موقعيت آنان را روحيه اى سخاوتمندانه و كرامت نفس در ارتباط و كمك به ديگران پرورش داد، حتى در زندگى و موقعيت خانواده ، كودك نبايد خود را جداى از اعضاى خانواده تصور كند و در مسؤ وليتها و كارهاى روزمره زندگى - و لو در حد توان - شريك نباشد؟
معلمان و مربيان نيز مسؤ وليت دارند با طرح ارزشهاى والاى اخلاقى در قالب قصه ها (٤٨) و داستانها و مثلهايى از تاريخ زندگى بزرگان و ائمه معصومين عليهم السلام با زبانى ساده و دلنشين ، روح و روان كودك را با پاكيها، و صداقتها، رشادتها، كرامتها، ايثارها و گذشتها آشنا ساخته و صيقل دهند، البته توفيق در اين امر مهم ، مستلزم برخوردارى و آشنايى پدر و مادر، اعضاى خانواده و اوليا و معلمان با ارزشهاى اصيل و اخلاق و آداب و سنن اسلامى است . اين جاست كه نظم و انضباط صحيح و برقرارى هماهنگى و ارتباط بين دو نهاد (خانه و مدرسه ) در طول دوران تحصيل و تعليم و تربيت از ضروريات است .
متاءسفانه برخى از والدين يا مربيان ، قادر به درك كامل مفهوم واقعى انضباط و يا نقش بارز آن در رشد و نمو كودك نيستند؛ به همين دليل در برخورد با كودكان خود نمى دانند چگونه قاطعيت را همراه با مهربانى و نظم و انضباط را همراه با نرمش و ملاطفت به كار گيرند؛ در صورتى كه بى اعتنايى به نظم و انضباط و ادب در تعليم و تربيت جايز نيست ، زيرا نبودن آن به منزله رها كردن تربيت به حال خود و اتلاف وقت و عمر نونهالان است ؛((لاميراث كالادب (٤٩))).
انضباط در تعليم و تربيت نه به منظور محدود كردن و يا تحت فشار قرار دادن شخصيت كودك ، بلكه بر خوردى مطلوب و متناسب با سن كودك است ، به طورى كه بر اساس آن ، رفتار كودك شكلى منطقى به خود گرفته و در زمان و مكان مناسب با توجه به تواناييهايش پاسخى مناسب ارائه مى دهد، و در آينده مى آموزد كه چگونه از وقت و امكانات خود كمال استفاده را نموده و در كارها اعتماد به نفس پيدا كند.
به موازات انضباط، بايد احترام به كودك نيز مورد توجه خاص قرار گيرد، چرا كه احترام متقابل ، مبنا و اساس روابط بين مربى و كودك بوده و در اين صورت است كه كودك در مقابل دستورها تسليم شده و از خودسرى هاى بى رويه وى جلوگيرى مى شود.
خواسته هاى صحيح و معقول و پيگير و در عين حال قاطع والدين ، كودك را در يافتن روشهاى مناسب رفتارى يارى مى دهد.
توجه به همه جنبه هاى شخصيت چون تعليم و تربيت اسلامى ، توجهى همه جانبه به همه خصوصيات و ويژگيهاى آدمى دارد و هدف آن ، شكل بخشيدن به كل شخصيت انسان است نه پرورش برخى از جنبه ها و خصوصيات او و غفلت از بعضى خصوصيات ديگر؛ لذا در مكتب اسلام ، انسان مؤ من شخصيت چند بعدى دارد و بايد در همه زمينه ها استعداهايش شكوفا شود و از طرف ديگر، يك وحدت و هماهنگى در شخصيت گفتار و كردارش نمايان است .
جريان تربيت در صورتى نتيجه بخش خواهد بود كه كودك از محتواى تعليم و تربيت اسلامى - كه تمامى دستورها و آداب و احكام آن در زمينه هاى مختلف هماهنگ با يكديگرند - برخوردار گردد و پرورش او نيز با موفقيت انجام پذيرد، زيرا در امر تعليم و تربيت اسلامى ، توجه به بعضى از مسائل تربيتى و غفلت از بعضى ديگر موجب انحراف اخلاقى و پرورش ‍ يك بعدى خواهد شد؛ چنانكه در طول تاريخ اين امر اتفاق افتاده و شخصتيهاى يك بعدى - كه براى خود و جامعه مضر بوده اند - جامعه را به انحراف كشانده اند.
مساءله ديگر، هماهنگى بين زمان و اصول تربيتى مناسب است ، رعايت اين اصل كه در چه زمانى چه چيزى را بايد به كودك آموخت ، موجب موفقيت اوليا و مربيان در امر آموزش خواهد شد.
بايد توجه داشت كه كودك همواره در حال تاءثيرپذيرى است و اين امر تنها منحصر به شرايط معين يا زمان معين آموزش رسمى نمى شود، بلكه در فرصتهاى ديگر نيز كودك ، تحت تربيت و آموزش غير رسمى قرار دارد و چه بسا آموزشهاى غير رسمى ، تاءثير بيشترى از آموزشهاى رسمى داشته باشند.
عوامل مهم ديگر كه در تربيت كودك و شكل گيرى شخصيت وى بطور غير مستقيم و غير رسمى تاءثير مى گذارند، عبارتند از:
١. نحوه ارتباط و هماهنگى پدر و مادر با يكديگر.
٢. دوستى و معاشرت با اطرافيان ، همسالان ، همسايگان و فاميل .
٣. شخصيتهايى كه در مقابل او قرار گرفته اند و افراد مهمى كه كودك در زندگى ، با آنها در تماس و ارتباط است .
٤. معيارها و ارزشهايى كه كودك بر اساس آن تهديد يا تنبيه مى شود.
٥. حوادث و مسائلى كه در زندگى كودك ، پيش مى آيد و نحوه برخورد كودك با آنها.
٦. ارزشهايى كه خانواده و اطرافيان براى كودك مهم جلوه مى دهند.
٧. چگونگى گذراندن اوقات فراغت .
قبل از ورود به دبستان كودكان ، قبل از ورود به دبستان ، بايد از موقعيت پرورشى مناسبى برخوردار بوده باشند و موفقيت آنان در دوره بعد از دبستان مبتنى بر بهره گيرى و كارورزى ، وسعت احساس ، و شناخت تجربى فراوان در درك طبيعت است ، هر چه كودكان از دايره وسيعترى از ادراكات حسى و تجربى بر خوردار باشند، زمينه فراوانى براى درك و تفكر و شناخت در دوران بعد از هفت سالگى خواهند داشت .
از طرفى بايد مربيان و معلمان ، توجه داشته باشند كه پرورش فكرى و آموزشى كودكان مى تواند جداى از مسائل عاطفى و احساسى و اخلاقى بوده باشد.
تاءثير مسائل عاطفى در يادگيرى درك و يادگيرى كودك در بسيارى از اوقات ، تحت الشعاع مسائل عاطفى و پرورشى قرار مى گيرد و بر اثر برخورد نامناسب والدين يا مربيان با كودك و دلسردى او، تمركز حواس او در كلاس درس از بين مى رود. عدم توجه والدين و مربيان به اين موضوع ، ممكن است كودك را در يادگيرى مسائل آموزشى دچار مشكل كند و تلاش و علاقه او را از بين ببرد.
مهمترين مساءله در پرورش فكرى ، علمى و آموزشى كودكان ، متكى بودن مسائل آموزشى به جنبه هاى احساسى و عاطفى مورد علاقه كودكان و همچنين توجه به ويژگيهاى روانى آنان در اين دوران است . در چنين شرايطى كودك با شوق و علاقه معلومات تازه اى دريافت مى كند و تلاش ‍ خود را براى كشف هر چه بيشتر حقايق افزونتر مى سازد.
پرورش فكرى كودك با پيوندهاى عاطفى و احساسى همراه با جهت گيريهاى صحيح والدين و مربيان ، در عشق به مبداء آفرينش - كه سرچشمه همه كمالات است - به اوج خود مى رسد و در صورت سازماندهى صحيح برنامه هاى پرورشى - كه بر پايه سنتها و آداب اسلامى استوار است - برنامه هاى پرورشى كودك نيز نتيجه بخش واقع خواهد شد و به موفقيت خواهد رسيد.
آموزش معلومات درسى بدون در نظر گرفتن شرايط عاطفى كودك و بدون پيدا كردن مركز رغبت و علاقه وى و بدون برخوردارى از برنامه ريزى صحيح ، موجب به وجود آمدن معلومات سطحى و فشار خستگى روحى فراوان كودك در كلاس خواهد شد. از طرف ديگر، والدين بايد كودك را در جهت درك صحيح رويدادها و حوادث مختلف و تضاد ارزشها، كه در محيط خانه و مدرسه مورد توجه او قرار گرفته است راهنمايى كرده و يارى دهند.
همچنين پرورش فكرى كودك و تربيت وى تا حد زيادى با تاءثيرات رفتار همه روزه والدين و انواع عادتها، برخوردها و برنامه هاى مورد علاقه آنها ارتباط مستقيم دارد و ايمان و آگاهى والدين نسبت به اصول تعليم و تربيت اسلامى ، رعايت سنت و آداب اسلامى در عمل ، چگونگى و روش برخورد صحيح آنان با كودكان ، شرط لازم براى سازماندهى و برنامه ريزى پرورش ‍ فكرى خردسالان است ، و تنها در صورت عمل به اين شرايط است كه والدين ، كودك خود را از طريق بهره گيرى از راههاى مثبت و سازنده ، آماده ورود به مرحله آموزشى خواهند كرد.
والدين بايد توجه داشته باشند كه آماده كردن كودك براى ورود به دبستان ، نيازمند يك كار پرورشى و تربيتى و تلاشى مستمر در دوران هفت ساله اول است و در سايه وجود آن است كه فرزندشان با درك مقدمات ، به سادگى آماده برقرارى ارتباط با مربى و همسالانش مى شود، به طورى كه با آمادگى روانى تمام و با برخوردارى از حس علاقه به كار و توانايى فكرى و جسمى و آشنايى در برقرار كردن ارتباط با همسالان ، مهياى ورود به مرحله آموزش ‍ مى گردد.
بنابراين ، اهداف تربيتى در مرحله دبستان ، عبارتند از: ايجاد زمينه عادتهاى مطلوب و سنتهاى صحيح ، به وجود آوردن نوعدوستى ، برقرارى روابط دوستانه بين كودكان و بزرگسالان ، رعايت قواعد و قوانين زندگى ، مهربانى و دلسوزى نسبت به ديگران ، آماده شدن براى قبول مسووليتهاى اجتماعى ، علاقه به ارزشهاى انسانى و احترام نسبت به بزرگترها.
ايجاد عادتهاى مطلوب براى آماده كردن كودك به قبول آداب (٥٠) زندگى و رفتار اجتماعى ، بايد مقدمات لازم را از راه ايجاد كششها و انگيزه ها و علاقه ها و ارتباط و تماس ‍ دايمى با همسالان خوب از طريق انجام بازيهاى دوستانه با آنان ، مورد توجه قرار داده و زمينه ايمان به خدا، ايثار، گذشت ، فداكارى ، كمك به ديگران و احساس همدردى را در آنان فراهم كرد. از آن جا كه دوران كودكى مهمترين مرحله در شكل گيرى شخصيت اخلاقى انسان است و كودكان از قدرت انعطاف و تاءثيرپذيرى بيشترى برخوردارند، تماس دايمى با افراد با ايمان و مؤ من ، بهترين زمينه پرورش در اين مرحله سنى است ، كه در نتيجه آن ، كودك ، اعمال و افكار و معيارهاى اطرافيان را تقليد كرده و با كار مى گيرد. اين جاست كه يك بار ديگر نقش مهم پدر و مادر و مربيان به عنوان الگوهاى رفتارى كودكان به روشنى آشكار مى گردد. از آن جا كه كودك تمامى معلومات ، مهارتها، تواناييها، تصورها، رفتار و اخلاق خود را در حين فعاليتهاى غير رسمى و غير آگاهانه فرا مى گيرد، نه از طريق تذكرهاى پى در پى و شفاهى والدين و مربيان و معلمان ، بنابراين ، همه اصول اخلاقى و تربيتى بايد از طريق مهر و محبت و با تشويق به كارها، فعاليتها و بازيهاى پرورشى غير رسمى ، پياده شود تا استعدادها، كسب مهارتها و عادتهاى مطلوب و تواناييها در كودك ، شكوفا گردد.
تاءثير بازى در رشد كودك بسيارى از والدين و بعضى از مسوولان اجتماع ، از اهميت و تاءثير بازيها و سرگرميها در كودكان غافلند و از فراهم كردن امكانات لازم براى آنها خوددارى مى كنند و حتى آن را كارى عبث و بيهوده مى پندارند. در صورتى كه اگر در بازى ، هدفى نهفته باشد، از دايره لهو و لعب بودن خارج شده و به عنوان يك امر مقدس تلقى مى شود، علاوه بر اين ، عده اى نيز از بازى براى آسوده كردن خود و در امان ماندن از مزاحمتها و سر و صداى كودكان بهره مى گيرند توجهى به جنبه هاى بد آموزى آن ندارند، در حالى كه اشتغال به فعاليتها و بازيها يكى از ويژگيهاى اخلاقى ، روانى و جسمانى اين دوران است ، بايد توجه داشت ، در صورتى كه والدين ، مراقبت و نظارتى بر كارهاى كودكان نداشته باشند، ممكن است توسط افراد ناباب به بدآموزى كشيده شوند.
در مدارس و مراكز آموزشى اگر امكانات و وسايل بازى براى كودك فراهم نباشد، به طورى كه در ساعتهاى ورزش و زنگ تفريح به اندازه كافى فعاليت و جنب و جوش نداشته باشد، انرژى متراكمى كه در وجودش نهفته ، تخليه نشده و آرامش لازم را جهت تمركز حواس در كلاس پيدا نخواهد كرد، در واقع ، والدين مسؤ ول فراهم آوردن امكانات ، و معلمان و مربيان مسؤ ول هدايت و راهنماى تلاشهاى كودكان هستند. بايد كنترل و هدايت به گونه اى باشد كه آنان در طول روز، وقت خود را بيهوده تلف نكنند و از همكارى و تشويق به بازى و سرگرمى يا كار در اوقات مناسب در جهت آرامش و وسعت بخشيدن به جريان يادگيرى و كسب تجربه و رسيدن اهداف عالى تعليم و تربيت ، مساعدت جويند.
به طور خلاصه ، مى توان گفت : والدين و مربيان تنها با ايمان و اعتقاد راسخ خود نسبت به مبداء آفرينش و شناخت و تهذيب نفس خويش آشنايى لازم با روان و شخصيت كودك و شناخت اصول و مبانى تعليم و تربيت اسلامى ، قادر هستند فعاليتهاى كودك را در زمينه هاى احساسى ، عاطفى ، اخلاقى ، آموزشى و همچنين روابط صحيح وى با همسالان و ديگر افراد اجتماع ، رهبرى و هدايت نمايند و براى تحقق بخشيدن به آرمانهاى متعالى تعليم و تربيت اسلامى ، در جهت سازندگى شخصيت نونهالان و فرزندان كه سرمايه هايى عظيم و آينده ساز كشور اسلامى مى باشند، گامى به پيش ‍ نهند.


۲
آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند

١٦٣ نكته تربيتى ((نكات مهم كاربردى در تربيت كودكان و نوجوانان )) ١. مربيان و والدين بايد مددكار كودكان باشند و به جاى پرخاشگرى و ارعاب آنان ، با صبر و تحمل و برخوردى محبت آميز، علاوه بر ايجاد اعتماد به نفس و احساس امنيت در آنان زمينه شكوفايى استعدادهايشان را فراهم سازند.
٢. در دوره ابتدايى تمام فعاليتهاى پرورشى - آموزشى بايد با تنوع و جذابيت و تواءم با تشويق و سرگرمى باشد و از آن جا كه بازيهاى كودكان براى رشد آنان ضرورت دارد و وسيله اى بسيار مهم براى تربيت جسم و روح و انديشه و عواطف و احساسات آنان به شمار مى رود،((هنر مربى گرى))در تربيت نونهالان به كارگيرى و تلفيق بازيها با مسائل تربيتى و آموزشى است .
٣. والدين و مربيان بايد ساعتهايى از روز را براى پاسخگويى و برخورد صحيح با كودكان و فرزندان خود اختصاص دهند. همچنين بايد جهت تصميم گيرى در مقابل در خواستها و يا رفتارهاى كودك ، معيارها و ضوابط صحيحى را در نظر بگيرند.
عدم شناخت صحيح و نداشتن ديدگاه تربيتى درست درباره كودكان و عدم رعايت آداب و سنن اسلامى ، موجب غفلت از ايجاد تحولات عميق در شخصيت انسان مى گردد. متاءسفانه بسيارى از والدين و مربيان هنوز هم وظايف خود را درباره فرزندانشان نمى دانند و با خشونت و بى اعتنايى با آنان برخورد مى كنند (٥١) و حتى والدين و معلمان به جاى شكوفا نمودن استعدادهاى خدادادى كودكان به تحقير و تنبيه و سرزنش آنان مى پردازند.
اجبار به كودكان ٤. از دستور دادن مستقيم و مكرر به كودكان خوددارى كنيم ؛ بگذاريم خودش آن گونه رفتارى را كه از او انتظار داريم درك و احساس كند.
٥. كودكان را بزور و به طور تحميلى به كارى مجبور نكنيد، بخصوص ‍ هنگامى كه مشغول بازيهاى مورد علاقه خود هستند؛ مثلا، بهترين زمان براى خوابيدن ، موقعى است كه آنها بر اثر فعاليتهاى مورد علاقه شان خسته شده اند. بنابراين ، مناسبترين زمان در خواست از آنان ، هنگامى است كه زمينه هاى احساس نياز و علاقه به انجام كارى را در آنها مشاهده كنيم .
٦. خصلتهاى نيك والدين ، بخصوص مادر، همچون سخاوت ، شجاعت و... جهت اصلى شكل دادن به شخصيت كودك را در روابط اوليه او تعيين مى كند. آزاد منشى والدين كه جنبه هاى مشخصه آن ، آزادى دادن به كودكان و هم صحبت شدن و اهميت دادن به اظهار نظر آنان ، و همچنين مشورت و تبادل نظر در تصميمات خانوادگى است ، موجب شكوفايى زمينه هاى سازندگى ، خلاقيت ، كنجكاوى و آزاد انديشى و رهبريت نونهالان مى گردد.
٧. ارتباط شديد عاطفى كودك با پدر و مادر، او را به سوى همكارى با آنان سوق داده و زمينه اطاعت از فرمانهاى آنان را فراهم مى سازد، زيرا به تجربه ، ثابت شده كه كودكان مطيعتر، كودكانى بوده اند كه مادرانشان در خصلتهاى زير از سايرين برتر بوده اند:
١) نسبت به خواسته هاى كودك ، حساسيت داشته و همواره بدان توجه مى كردند.
٢) كودك را در هر شرايط و موقعيتى پذيرا بودند.
٣) با تدبير و سياست ، با وى همكارى مى كردند و هرگز اراده خود را با زور و شدت عمل به او تحميل نمى كردند.
٤) به كودكان خود احترام مى گذاردند.
٥) در عين ابراز محبت ، قاطع و استوار بودند.
٦) با عدالت و انصاف با آنها و ساير كودكان ، رفتار مى كردند.
٨. هنگام خواب ، بهترين زمان براى قصه گويى است كه مى توان بهترين سرگذشتها را با زبانى ساده براى كودكان بازگو نمود كه اين خود در شخصيت سازى كودكان ، بسيار مؤ ثر است .
٩. درك اين مساءله كه كودكان به مهر و محبت نياز دارند به ما هشدار مى دهد كه برخوردهاى خشن و قهرآميز، موجب انحراف مسير رفتار عادى كودك گشته و سخت گيريهاى بيجا و خواستن تكليفهاى مكرر و دشوار از آنان يك نوع حالت دفاعى همراه با لجاجت در آنان ايجاد مى نمايد، بطورى كه آزادى از آنها سلب شده و گاهى براى رسيدن به خواسته هايشان به دروغ ، متوسل مى گردند.
١٠. از آن جا كه كودك ، تحت تاءثير شديد والدين است ، رفتار و عادتها و خصلتهاى مثبت يا منفى را از طريق تقليد از والدين كسب مى كند. بنابراين ، چنانچه والدين به يكديگر دروغ بگويند، كودك نيز به دروغگويى كشيده مى شود.
١١. گرايشها و معاشرتهاى خانوادگى با افراد خوش اخلاق و متدين ، موجب علاقه به مسائل مذهبى و رشد خصوصيتهاى اخلاقى كودكان خواهد شد.
١٢. از كودكان نمى توان انتظار داشت كه پيوسته صامت و ساكت و بدون در خواست و سؤ ال از ما، در گوشه اى نشسته و فقط به درس خواندن مشغول باشند، بلكه بايد به نياز روحى و جوشش درونى آنان در اين دوران پر انرژى و تحرك ، توجه نماييم .
١٣. كودك رفتار والدين و مربيان را به منزله يك پيام تلقى مى كند؛ پيامى كه مى رساند چه چيزهايى قابل پذيرش و مطلوب و چه چيزهايى نادرست و نامطلوب است . اگر اولياى امور در اجراى خواسته هاى خود ترديد نشان دهند، يا يك بار رفتارى را بپذيرند و بار ديگر آن را رد كنند، در اين صورت نونهالان را در يك موقعيت سرگردانى قرار داده اند؛ چرا كه در اين صورت آنان رفتار مشخصى را به عنوان عمل مطلوب و پسنديده يا نامطلوب و ناپسند نخواهند شناخت و دچار اضطراب خواهند شد.
١٤. ميزان اختيار و آزادى دادن به كودكان در خانه يا در كلاس ، مشروط به حفظ كنترل و انضباط آنان است ؛ بنابراين ، آزادى را در قبال كنترل و حفظ انضباط مى توان محك زد.
١٥. مربيان بايد در رفتار و تصميم گيريهاى خود بر پايه استدلال و منطق عمل نمايند و همواره عواقب و پيش بينى ها و آينده نگريهاى لازم را درباره تصميمات و يا دستورهايى كه صادر مى كنند، در نظر بگيرند.
١٦. اوليا و مربيان بايد در بر خورد با كودكان ، رفتارى پسنديده و آگاهانه و مبتنى بر آزادى ارائه دهند، نه اين كه بطور ناگهانى و عكس العملى و انفعالى با آنان رفتار كنند تا اختلافات روانى و رفتارى در آنان پديد نيايد.
١٧. والدين و مربيان هميشه درباره دستورهايى كه صادر مى كنند بايد بينديشند كه :
١) چه چيزهايى اساس تصميم آنان را تشكيل مى دهد؟
٢) اقتضاى سنى كودك چه نوع عمل و عكس العملى را مى طلبد؟
٣) رغبت و علاقه كودك چه روشى را ايجاب مى كند؟
نكات پرورشى در دوره ابتدايى ١٨. كودكان بايد نسبت به رفتارى كه مربيان و والدين از آنان انتظار دارند دقيقا آگاهى داشته باشند.
١٩. كودكان بايد بدانند مقررات مربوط به آنان به چه علت و براى چه وضع شده است و دليل كارها را بدانند تا بهتر پذيرا باشند؛ در اين راستا بايد سعى شود هر ضابطه و مقرراتى كه وضع مى شود، دليل منطقى از ديدگاه كودك داشته باشد.
٢٠. به كودكان بايد فرصت داد تا رفتار مطلوب و شايسته را مشاهده و تمرين نمايند و بعد از تمرين رفتار خاصى و يا عادت مطلوبى ، معلم وظيفه دارد، دليل درست بودن آن را ذكر نمايد.
٢١. كودكان بايد رفتار صحيح را در عمل بياموزند.
٢٢. مربيان و والدين بايد بدانند كه عادت شدن رفتار درست ، حاصل تمرين و تكرار است كه عادات مطلوب در وجود كودكان جايگزين مى شود.
٢٣. براى ايجاد عادت مطلوب ، پى گيرى مداوم از طرف مدرسه و خانه بطور هماهنگ ، امرى ضرورى است .
٢٤. در اولين بار نبايد انتظار داشت كه كودك رفتار مطلوب را ارائه داده و مطيع هر دستورى باشد، بلكه بايد مدتى بگذرد تا مطلب برايش قابل پذيرش و درك باشد.
٢٥. انجام رفتار و كارهاى خواسته شده از كودك ، بايد بر اساس سن و اقتضاى ظرفيت وجودى او صورت پذيرد و حتما توانايى انجام كار براى كودك و مربى محرز شده باشد.
٢٦. انتظار رفتارى همانند رفتار بزرگسالان و رعايت ميزانها و معيارهاى آنان از كودكان ، منطقى نيست و مربيان بايد رفتارى متناسب با اقتضاى سن كودك از وى انتظار داشته باشند.
٢٧. والدين و مربيان بايد بدانند كه موقعيتها مى توانند به تغيير رفتار كودكان ، بسيار كمك كنند؛ مثلا، براى جلوگيرى از اتلاف وقت كودكان در نگاه به تلويزيون ، مى توان آن را از اتاق هال (جايگاه عمومى ) جا به جا كرده و در محلى ديگر كه رفت و آمد در آن كمتر است قرار داد؛ در اين صورت با تغيير محيط، كودكان ساعتهاى كمترى را براى نگاه كردن به تلويزيون اختصاص مى دهند.
ناسازگارى ٢٨. اوليا و مربيان بايد بدانند كه ناسازگاريهاى اجتماعى و عاطفى - كه تا دوره نوجوانى ادامه دارد - ناشى از محروميتها و كمبودهاى عاطفى و بى توجهى والدين در دوره اوليه كودكى است . بنابراين ، چنين كودكانى بيش ‍ از ديگران ناسازگار بوده و فاقد قدرت و اراده و خويشتن دارى مى باشند و بيشتر، رفتارى پرخاشگرانه دارند؛ اغلب حواس پرتى در كلاس داشته و هنگام درس پرتقلا مى باشند و حتى زمانى كه از آنها تكاليف درسى خواسته مى شود، متوسل به دروغ مى شوند؛ وسايل اطراف خود را خراب مى كنند، عصبانى مى شوند و ديگران را كتك مى زنند، بدون نياز، درخواست كمك مى كنند و حتى روابط اجتماعى سطحى و ضعيفى دارند.
آزادى ٢٩. دادن آزادى به كودكان موجب ايجاد روحيه استقلال طلبانه و كنجكاوى در آنان مى گردد. در نتيجه ، تلاش و كوشش آنان در تسلط به محيط، افزايش يافته و داراى روحيه اعتماد به نفس مى گردند، بطورى كه در برخورد با موقعيتهاى جديد، آمادگى استفاده از شيوه هاى مناسب براى انجام عكس العمل مناسب در وجودشان متبلور مى گردد. البته تشويق والدين و مربيان به اين امر، كمك به سزايى مى كند.
٣٠. والدين و مربيانى كه از آزادى و حركت و تكاپوى كودكان جلوگيرى مى نمايند، باعث از دست دادن يا ضعيف شدن روحيه كنجكاوى و انگيزه استقلال طلبى و اعتماد به نفس آنان مى گردند، تا آن جا كه بيشتر آنها حس ‍ ابتكار و استقلال خود را از دست داده و در انجام كارها ناتوان شده و فاقد پايدارى و استقامت در كارها مى شوند و لذا در برابر مشكلات با سختى و دشوارى رو به رو گشته و از انجام كارها سرپيچى نموده و مرتب شكايت مى كنند. به نظر مى رسد علت اين كارها فقدان تشويق و آزادى عمل براى كوششهاى اوليه دوران كودكى باشد.
پايدارى ٣١. پايدارى لازمه يادگيرى موضوعات درسى است . تحقيقات به عمل آمده در علوم رفتارى نشان داده است كه علت و انگيزه قوى در يادگيرى و موفقيت در مدرسه ، همان فعاليت و تكاپوى لازم كودكان در دوران هفت سال اول زندگى مى باشد. احساس موفقيت در دوران كودكى و كسب تجربه از محيط اطراف خود، از جمله عوامل پايدارى و تلاش و كوشش كودك و نوجوان در كسب موفقيتهاى آينده زندگى به شمار مى رود.
برخوردها ٣٢. برخوردهاى ناصحيح والدين ، يكى از شايع ترين علتهاى ناسازگارى عاطفى در كودكان است . اختلاف والدين در دشواريهاى امور جنسى ، عدم همكارى و درك يكديگر، اختلاف سن ، اختلاف عقيده و همچنين اختلاف دوستان و فاميل و بطور كلى ، فقدان روابط محبت آميز بين والدين در ايجاد ارتباط بى دغدغه و سالم و يا دشواريهاى عاطفى و ناسازگارى فردى و مشكلات يادگيرى دانش آموزان تاءثير بسزايى دارد.
٣٣. بسيارى از پاسخهاى آشكار و واكنشهاى عاطفى و رفتارى كودك ، بر اثر يادگيرى اطرافيان و پاداش تشويقى در خانواده كسب مى گردد و در موقعيتهاى خارج از خانه نيز تعميم و گسترش مى يابد.
٣٤. همانند سازى يا الگوگيرى ، مكانيسم اساسى در رشد شخصيت فردى و اجتماعى انسان است . كودك در ابتدا با همانند سازى خود با والدين و سپس با اطرافيان و مربيان و معلمان خود، شيوه هاى مهم رفتار و تفكر و احساس آنها را كسب مى كند.
٣٥. مهمترين دوران همانند سازى و تقليد، دوران اوليه كودك (بين ٧ سال ) است .
٣٦. همانند سازى ، جريانى است ناخودآگاه كه با احساس لذت و آرامش ‍ كودك ، تداعى مى شود و ارتباطى تنگاتنگ با منبع پاداش دهنده و تشويق كننده دارد؛ بطورى كه كودكانى همانند سازى شديد با والدين و يا مربيان خود دارند كه آنان را گرمتر و پرمحبت تر و پاداش دهنده تر احساس كنند و اين نكته ، گواه بر اين است كه اساس و پايه همانند سازى در عشق و محبت و احترام والدين و مربى نسبت به شخصيت كودك نهفته است . والدين هر قدر بتوانند با كودكان ارتباطى نزديك حاصل كنند، در ايجاد اين جريان ، موفق تر خواهند بود. والدين پرخاشگر، فرزندان پرخاشگرى را پرورش ‍ مى دهند و همچنين پدر و مادر مؤ دب و با مهر و محبت ، كودكان با ادب و پر احساس و با محبتى را تربيت مى كنند.
٣٧. والدين و مربيان كه مهمترين عامل تاءثير گذار و الگو دهنده به شخصيت كودكند، اگر در مقابل ديدگان نوجوانان ، بى نظم باشند و از انجام بى قيدى ها و بى بند و باريها هراسى نداشته باشند، چگونه مى توانند انتظار داشته باشند كه افراد تحت تربيتشان از نظم و انضباط خوبى برخوردار باشند؟
٣٨. تحقيقات نشان داده است كه بغرنج ترين مسائل روانى در جوانان به علت نقص و ضعف تربيتى در دوران اوليه زندگى آنان ايجاد گرديده است .
٣٩. پيشنهاد انجام كارهاى ساده به كودكان در حد توانانى و علاقه آنان ، موجب مى گردد كه آنان در به عهده گرفتن كارها، رغبت و اشتياق بيشترى نشان دهند. بنابراين ، هيچ گاه با مقايسه اين كه ديگرى كارى را بهتر يا سريعتر انجام مى دهد، روحيه مسؤ وليت پذيرى را در آنان از بين نبريد.
٤٠. به تجربه ثابت شده كه والدين بى توجه و آنان كه وقتى را صرف تربيت فرزندانشان نمى كنند، از سوى نونهالان خود جدى گرفته نمى شوند.
٤١. دخالت در كارهاى كودكان بايد بطور راهنمايى و ارشاد باشد، نه به صورت امر و نهى تا روح لطيف كودك در سازگارى با عمل ، توافق بيشترى از خود نشان دهد.
٤٢. والدين بايد بدانند كه كودكان در محيط خانه همواره نظاره گر اعمال و رفتار آنان هستند و شايسته نيست كه از اين مساءله غافل بمانند، بخصوص ‍ هنگام ارتباط زناشويى ، كه عدم توجه به اين امر، موجب انحرافات بسيارى در نوجوانان حتى در دوران كودكى خواهد شد.
٤٣. يك كودك خجول ، لجوج و گوشه گير كه در خانه اى خشن و محدود كننده و سخت گير و سرزنش كننده پرورش يابد، ممكن است با ورود به مدرسه اى مناسب و رويارويى با معلمان فهميده و محيط گرم ، به صورتى سرزنده و خوشحال و خلاق در آيد. بنابراين ، تغيير محيط، در وضعيت روحى و روانى كودك تاءثير مهمى دارد؛ برعكس ، تجارب نامطلوب محيط مدرسه و يا كوچه و خيابان و همسايگان نيز ممكن است آثار مثبت روابط كودك با والدين را تضعيف نمايد.
خلاصه ، برخورد با موقعيتهاى تازه ، بخصوص در روابط اجتماعى ، در صورت جذاب و مثبت بودن ، به تجديد سازمان شخصيت كودك مى انجامد.
٤٤. كودكانى كه با محروميتها و ناكاميهاى زندگى ، همچون محروميتهاى خانوادگى و ناملايمات و سخت گيرى هاى محيط آموزشى و محدوديتهاى فضاى بازى و عدم وجود وسايل و امكانات تفريحى و سرگرمى و... رو به رو مى شوند، در اكثر اوقات ، واكنشهاى پرخاشگرانه و انزواطلبانه اى از خود، نشان خواهند داد.
بالعكس ، برخوردارى كودك و نوجوان از همبازيهاى مناسب و امكانات فضا و موقعيتهاى مختلف و همچنين برخورداريهاى عاطفى و روانى و تشويقى ، موجب رشد متعادل روحى و روانى گرديده و همواره روحيه اى شاد و عزمى استوار و رفتارى اجتماعى و مورد پسند در آنان به وجود مى آورد.
٤٥. مربيان والدين بايد واكنشها و رفتارهاى نوجوانان را، كه موجب ناسازگارى و ناكامى مى شود و آنها را تحت فشار قرار مى دهد، احساس كرده و فورا به گونه اى عاقلانه ، وى را از چنان موقعيتى خارج نمايند، و همواره با بحث و گفتگويى دوستانه او را راهنمايى و ارشاد كنند. تنبيه و برخوردهاى خشن در اين موقعيت ، سبب پرخاشگرى بيشتر، ايجاد بيماريها و ناسازگاريهاى روانى ديگر خواهد شد.
٤٦. تاءثير پذيرى كودكان و نوجوانان تنها در رابطه با شخصيت پدر و مادر منحصر و محدود نمى شود، بلكه دوستان و اطرافيان ، همسايگان ، فاميل و يا ديگر همسالان در همه دوره ها بر رشد شخصيت كودك و نوجوان اثر مى گذارند؛ به عنوان مثال ، تماشاى فيلمهاى تلويزيونى و سينمايى و... سبب همانند سازى با شخصيت قهرمانان فيلمها مى گردد و در صورت منفى بودن آنها آثارى منفى در رفتار و كردار نوجوانان برجاى مى گذارد.
٤٧. اساس شخصيت انسان در دوران كودكى - بخصوص سالهاى اوليه عمر - كه در دامن پدر و مادر، بزرگ مى شود پايه ريزى شده و بعد از آن مراقبتهاى ويژه والدين و محيط دوستان و همسالان تاءثير بسزايى در موفق يا ناموفق بودن شخصيت انسان دارد.
٤٨. والدينى كه در ارتباط خود با فرزندانشان از روابطى گرم برخوردار بوده و مهر و محبت خود را مشروط به رفتار خوب كودك كرده باشند، كودكانشان به گونه اى رفتار مى كنند كه نشان دهنده رشد كافى آنان مى باشد، زيرا اين كودكان ، از دست دادن محبت والدين را فقط در رفتار خود احساس مى كنند و بندرت مرتكب رفتار بد مى شوند، زيرا رفتار بد خويش را بابى مهرى والدين احساس مى كنند، بسيارى از سرخوردگيها و سرپيچى ها و بزهكاريهاى نوجوانان ، معلول همانند سازى با معيارها و ميزانها اخلاقى خانواده مى باشد.
كسب عادت ٤٩. از آن جا كه كودكان ، عادتها و عكس العملهاى رفتارى را در طى سالهاى متمادى و در طول گذشت زمان به دست مى آورند، به تربيتى مداوم و مستمر و مبتنى بر انضباط فردى و رفتار اجتماعى نياز دارند؛ به طورى كه اگر اساس و بنيان اين رفتارها بر نظم و انضباط استوار نباشد، آموزش و عادتهاى مطلوب در آنان شكل نخواهد گرفت ، زيرا رفتار كودك ، تحت تاءثير اطرافيان ، بخصوص پدر و مادر شكل مى گيرد و در طى گذشت زمان با تاءثر از واقعيات پيرامون خويش در موقعيتهاى مختلف به صورت عادت در آنها باقى مى ماند.
٥٠. صداقت و درستكارى از مواردى است كه بايد قبل از سنين ورود به دبستان به آن توجه شود و در دوران دبستان تقويت شده و توسط معلمان و مربيان ، هدايت و جهت داده شود.
٥١. براى اين كه نونهالان را درستكار تربيت كنيم ، ابتدا بايد نسبت به اعمال و رفتار خود، نهايت دقت و مراقبت را داشته باشيم ، سپس كودكان را تحت مراقبت مستمر قرار دهيم ، زيرا تربيت در اجتماع ، همواره به گونه هاى مختلف ، وجود دارد.
احساس عاطفى ٥٢. كودكان خود را با انجام كارهاى مفيدى كه بدان علاقه دارند ترغيب و تشويق نماييد، زيرا احساس شادمانى و غرورى كه در وجود آنان از انجام كارى ناشى مى شود، با هيچ خواسته اى برابرى نمى كند.
٥٣. با ابراز محبت ، كودك خود را از علاقه شما نسبت به او، آگاه نماييد و با فراهم كردن وسايل و امكانات لازم در موقعيتهاى مختلف زندگى ، او را در وسعت بخشيدن به تجربياتش يارى دهيد. اين امر موجب شكوفايى استعدادهاى وى در آينده خواهد شد.
٥٤. كودكان خود را بنا به ظرفيت روحى و جسمى مناسب وى پرورش ‍ دهيد و به طريق صحيحى با اصول اعتقادات اسلامى آشنا سازيد. به طورى كه همزمان با رشد جسمانى ، پيوند او با اين اصول محكمتر گردد.
٥٥. غذاى مناسب و تهيه آن از راه حلال ، استراحت و مكان مناسب و سرشار كردن روح كودك از مهر و محبت ، سلامتى كودك و رفتار متعادل وى را در آينده ، تضمين خواهد كرد.
٥٦. بازيهاى فراوان با كودكان و مشاركت دادن آنان در كارهاى خانه و تعريف داستانهاى شيرين مربوط به بزرگان دين ، همراه با محيطى صميمى و سرشار از شادى و نور ايمان و اميد، موجبات سلامت و بهداشت روانى كودكان را فراهم خواهد ساخت .
٥٧. تقويت اعتماد به نفس در كودكان ، محركى است كه مى تواند آنان را در انجام بهترين كارها يارى دهد.
٥٨. اگر اعتماد به نفس از كودك سلب شود، كودك در خود احساس ناامنى كرده و شوق و اشتياق انجام هيچ نوع كارى را نخواهد داشت و اگر اين وضعيت ادامه يابد، كودك به فردى ناتوان و بى مصرف تبديل خواهد شد.
٥٩. از راه تشويق و متمايل ساختن به (٥٢) كارهاى خوب و نكات مثبت اخلاقى و عدم سختگيرى (٥٣) در كودك و نوجوان مى توان وى را به سعى و تلاش واداشت ، كودك در سايه ايجاد امنيت ، احساس آرامش نموده و استقلال شخصيتى اش رشد خواهد نمود.
٦٠. به كودكان احترام بگذاريد، زيرا هر فرد انسانى خواستار اين است كه از طرف ديگران مورد احترام و اهميت واقع شود.
٦١. كارهاى مثبت كودكان را همواره مورد ستايش قرار دهيد و به آنها بفهمانيد كه دوستشان داريد.
٦٢. هرگز به كودكان نگوييد كه اصلا قادر به انجام فلان كار نيستند، بلكه بايد تشويق كنيد كه با تلاش و فعاليت ، قادر خواهند بود كه هر مشكلى را هموار ساخته و در برخوردها موضع مثبتى اتخاذ كنند.
٦٣. والدين بايد در عمل ، به نوجوانان بياموزند كه در جستجوى تجربيات تازه ترى باشند و عملا به اهداف ارزشمند، اهميت قائل شوند.
٦٤. والدين و مربيان بايد به نوجوانان كمك نموده آنان را راهنمايى كنند تا بتوانند نقاط ضعف و قوت خود را تشخيص دهند و در بر طرف كردن ضعف و تقويت نقاط مثبت خود بكوشند.
٦٥. حتى الامكان به نوجوانان اجازه دهيد و آنها را تشويق كنيد كه كارهاى كوچكشان را خودشان انجام دهند، مانند: پوشيدن كفش و لباس ، جمع آورى وسايل كيف و آمادگى جهت رفتن به مدرسه و.... زيرا اجراى اين برنامه بنياد اعتماد به نفس را در آنان پى ريزى خواهد كرد.
٦٦. هرگز والدين و مربيان نبايد نوجوانان را با برچسبى ناروا برنجانند و يا با گفتارى باعث رنجش خاطر آنان شوند. كودكان در برابر صفاتى نظير خنگ ، تنبل و امثال آن بسيار حساس هستند و اگر اين القاب به آنان نسبت داده شود، بزودى باورشان خواهد آمد كه براستى آنان داراى چنين صفتى هستند.
٦٧. والدين و مربيان مسؤ ول هستند كه از سنين طفوليت و در موقعيتهاى گوناگون ارزش ها و ضد ارزشها را به كودكان خود بياموزند و در كارهاى آنان اين امر را گوشزد نمايند.
٦٨. والدين كه در صدد فراهم كردن وسايل و امكانات آينده فرزندان خويش مى باشند، بايد بدانند كه هيچ ارث و ميراثى بالاتر از تربيت و ادب براى فرزندان به جاى نخواهند گذاشت . (٥٤)
٦٩. والدين و مربيانى كه در حضور ديگران مجال اظهار نظر و ابراز احساسات را به نوجوانان نمى دهند و اغلب انتظار دارند كه آنان در محيط خانه يا كلاس ، ساكت بوده و تسليم خواسته ها و گفته هاى بى چون و چراى آنان باشند، چگونه از نونهالان خود انتظار دارند كه در آينده بتوانند اين حصار را شكسته و حق خود يا ديگران را به طرز منطقى مطالبه كنند؟
٧٠. ايجاد يك ارتباط مستحكم بين پدر و مادر در خانه ، و بين معلمان و مربيان در مدرسه ، در ارائه روش و برخوردى هماهنگ ، از اساسى ترين پايه هاى تربتى در رشد شخصيت نوجوانان محسوب مى شود.
٧١. ايجاد ارتباط با نوجوانان مستلزم صرف وقت است و والدين و مربيان بايستى بخشى از اوقات مفيد خود را به اين امر اختصاص دهند.
٧٢. والدين و مربيان براى افزايش قدرت تشخيص در نوجوانان بايد براى آنان احترام قائل شوند، بطورى كه آنان باور كنند كه وجود دارند و مى توانند بينديشند، استدلال نمايند و نظريات خود براى ديگران تشريح كنند.
٧٣. والدين و مربيان مسؤ وليت دارند كه نوجوانان را از وقايع پيرامون خود آگاه ساخته و براى آنان توضيح دهند كه در محيط پيرامونشان چه وقايعى در شرف انجام است .
٧٤. پافشارى و استوارى در عقايد صحيح و پى گيرى مستمر در مورد وظايف محوله به نوجوانان ، موجب استوارى نظر و ثابت قدمى آنان در زندگى خواهد شد.
٧٥. يكى از زمينه هاى ايجاد اعتماد نسبت به والدين و مربيان در نوجوانان پايبندى آنان نسبت به قول و عهد و وفادار بودن آنان است . زمانى كه وعده اى داده مى شود، بايد حتما به آن عمل شود و هرگز با گفتن عباراتى همانند: خوب حالا ببينيم چه مى شود و... آنان را سرگردان نكنيد.


۳
آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند

٧٦. هنگامى كه به نوجوانان دستورى مى دهيد، سعى كنيد تا حد امكان زمينه انجام آن عمل فراهم باشد و در حد قدرت و توانايى آنان باشد.
٧٧. خواسته هاى مربيان و والدين از نوجوانان ، بايد واضح ، صريح و قاطع بوده و حتى جزئيات انجام آن برايشان دقيقا روشن باشد.
٧٨. از عوامل مهم در امر تعليم و تربيت ايجاد ارتباطى مناسب ، همراه با نرمى و ملاطفت نسبت به نوجوانان است ؛ تا جايى كه ممكن است نبايد نسبت به آنان سختگير باشيد و در غير اين صورت با داشتن رفتارى غير واقعى و نوعى بيگانگى از والدين و مربى ، نوجوانان دچار ناسازگاريهاى اجتماعى زيادى خواهند شد.
٧٩. نوجوانان زمانى تمايل بيشتر به ايجاد ارتباط با ديگران دارند كه در خانه و خانواده به آنان اهميت داده نشود و احساسات و افكار آنان درك نشود.
٨٠. پدر و مادر نبايد در حالى كه مشغول انجام كارى هستند با بى توجهى و بى اعتنايى ، فرزند خود را طرف صحبت قرار دهند. گرچه پدر و مادر در بسيارى از اوقات به نوعى گرفتار و درگير مسائل خود هستند، ولى مهمتر از هر كارى ، اختصاص وقتى براى دلجويى از فرزندان است . صرف وقت براى فرزندان از حقوق مسلم آنان نسبت به والدين است .
٨١. متاءسفانه والدين ناآگاه كه بيشتر اوقات خود را صرف رسيدن و پرداختن به كارهاى شخصى و آمال و آرزوهاى دور و دراز خود مى كنند، گذاشتن وقت براى صحبتهاى فرزندانشان را كارى بى ارزش و عبث و گاهى اتلاف وقت مى دانند؛ غافلان اين كه در مقابل فرزندان خود حقى (٥٥) و وظيفه اى شرعى و اجتماعى دارند و والدين با كوتاهى در اين زمينه ، زمينه انحراف فرزندان را با دست خود فراهم خواهند كرد.
٨٢. پدر و مادر اگر برنامه ريزى درستى در تقسيم اوقات خود داشته باشند، ايجاد ارتباط با فرزندانشان هرگز لطمه اى به انجام ديگر وظايف آنان وارد نخواهد كرد.
٨٣. والدين و مربيان بايد بدانند كه فرزندانشان نيازمند آنند كه به حرفهايشان گوش فرا داده شود انجام اين امر به قدرى اهميت دارد كه با هيچ ارزش ديگرى قابل مقايسه نخواهد بود و از نظر روانى ، مناسبترين اوقات براى صحبت با فرزندان هنگامى است كه به رختخواب رفته اند و مى خواهند بخوابند. با شرح داستانهاى جالب مى توان ارزشهاى والا را در ذهنشان جايگزين كرد. البته فرصت زمان بعد از صرف نهار و شام نيز وقت مناسب ديگرى مى باشد.
٨٤. فرزندانى كه از طرف والدين خويش درك نمى شوند و حتى با وجود تمام امكانات رفاهى و سرگرميهاى مختلف ، باز هم احساس تنهايى مى كنند وا گر اين حالت ادامه يابد، عواقب ناخوشايندى در بر خواهند داشت ؛ بخصوص زمانى كه بزرگتر شوند و قدرت درك و تحليل آنها بيشتر شود، والدين را به عنوان محرم راز خود به حساب نمى آورند و در نتيجه ، اين جدايى و تنهايى ، عدم احساس امنيت روحى آنان را در پى خواهد داشت و با اين وضعيت نمى توان از آنان انتظار آينده اى درخشان داشت
٨٥. يكى ديگر از نتايج سوء، عدم درك و ارتباط محبت آميز با فرزندان از بين رفتن استعدادهاى فرزندان است ، زيرا با وجود چنين ارتباط نامطلوب بين والدين و فرزندان آنان موفق نمى شوند فرزندان را در زمينه هاى مورد علاقه و استعدادهايشان هدايت و كمك و ارشاد نمايند.
٨٦. والدينى كه با فرزندان خود رابطه نزديك و محبت آميز دارند، نه تنها قادرند از مشكلات روحى آنان با خبر شوند، بلكه اين امر سبب خواهد شد كه از استعداد و تواناييهاى فرزندان خود نيز آگاهى يافته و با ارائه راهنماييهاى لازم ، موجب شكوفايى استعدادهاى آنان شوند.
٨٧. بهترين راه براى شكوفايى استعداد و خلاقيت و جوانان اين است كه مربيان و والدين دقت و مراقبت كنند كه كودك در انجام چه كارهايى رغبت و تمايل بيشترى نشان مى دهد و توانايى و كار آنان در چه زمينه اى بازده بيشترى دارد؛ از اين طريق مى توان بهترين راهنمايى ها را ارائه داد.
٨٨. راه ديگر شكوفاكردن استعدادهاى نوجوانان و نونهالان ، توجه مربيان و والدين به سرگرميهاى آنانست ، زيرا كودكان و نوجوانان بطور ناخودآگاه و خارج از هرگونه اضطرابى ، هنگام بازى و فعاليتهاى مورد علاقه خود، استعدادهاى نهفته خويش را آشكار مى كنند.
٨٩. در انجام فعاليتها و سرگرمى هاى مختلف كودكان و نوجوانان بايد توجه داشت كه بعضى از آنان به مطالعه رو مى آورند، عده اى تمايل به ساختن وسايل فنى دارند، گروهى به خطاطى و نقاشى علاقه مندند و عده اى به خواندن قرآن با صوتى مليح ، رغبت نشان مى دهند؛ در اين ميان ، پدر و مادر مى توانند در جهت دهى و تشويق آنها نقش عمده و سازنده و تعيين كننده اى را ايفا كنند. البته نبايد به طور سطحى برخورد كنند، يا قضاوت عجولانه نمايند، بلكه با كمك مشاور و معلمان مدرسه و پى گيريهاى مستمر در دوره راهنمايى مى توانند به اين مساءله پى ببرند. علاوه بر اين ، زمانى اين استعدادها شكوفا خواهد شد كه افراد در جهت استعدادهاى مطمئن خود هدايت شده باشند و والدين زمانى مى توانند در اين زمينه كمك كنند كه همواره از درك فرزندانشان عاجز نباشند.
مسائل اخلاقى و تربيتى ٩٠. گاهى اوقات پدر و مادر با تحميل فشارها و سختگيريهاى بى مورد اجازه نمى دهند كه فرزندانشان در مواجهه با واقعيتهاى زندگى ، درد و رنج و كمبودهاى خود را احساس كنند و به طور معمول استعداد و تواناييهاى خود را ارزيابى كنند و به كار اندازند؛ اين گونه برخورد رشد و بلوغ اجتماعى كودكان را به تاءخير مى افكند و آنان را در اداره امور خويش ناتوان و درمانده نگه مى دارد.
٩١. والدين بايد خود از قوه تجزيه و تحليل مسائل برخوردار بوده و به فرزندان خود نيز چنين روحيه اى را آموزش بدهند تا آنها نيز با مسائل بطور منطقى و عملى و تواءم با تجزيه و تحليل برخورد نمايند.
همچنين پدر و مادر بايد محور رغبتها و علاقه هاى فرزندان خود را پيدا كرده و مطالب را با زبانى ساده و با ايجاد شرايط مورد نظر با آنان در ميان بگذارند.
٩٢. بايد توجه داشت كه انسانها متفاوت هستند و هر يك بر اساس ‍ موقعيتهاى زندگى و شرايط زيستى و استعدادهاى ذاتى و هوشى ، زمينه كار تحصيل در رشته مناسبى را دارند؛ بنابراين ، والدين نبايد اين مساءله را از نظر دور داشته و تنها بر اساس خواسته ها و انتظارات خود عمل كنند و كمبودهاى روانى خود را از طريق فرزندان جبران نمايند.
٩٣. ارج نهادن به زحمات فرزندان در امور درسى و يا كارى در مدرسه و يا منزل از مهمترين عوامل رشد اعتماد به نفس آنان به حساب مى آيد. در واقع ، تقدير كردن از سعى و تلاش فرد در موارد خاص از مهمترين عوامل هدايت او به موقعيت مناسب و مورد علاقه او خواهد بود.
٩٤. در نظر نگرفتن وضعيت سنى و توان و استعداد معين كودكان و نوجوانان و بى توجهى به پيام قرآنىو لايكلف الله نفسا الا وسعها (٥٦) و برخورد نامعقول با آنان در محيط خانه و مدرسه توسط والدين و مربيان ، نتايج نامطلوبى به بار خواهد آورد، بطورى كه موجب دلسردى آنان در امر تحصيل و عدم موفقيتشان در زندگى آينده خواهد گشت .
٩٥. در تعليم و تربيت و در بخورد با انسانها، اظهار محبت و نرمى ، ملاطفت و مهربانى و دوستى همراه با عكس العملهاى منطقى و قاطع ثمر بخش ‍ است ، نه برخوردهاى سخت گيرانه و خشونت آميز.
٩٦. والدين و مربيان بايد بدانند كه كودكان ، موجودات معصومى هستند كه براى مدتى در دست ما به صورت امانت قرار دارند، همچنين وسيله آزمايش ما هستند؛ حقوقى دارند كه بايد رعايت شود، نبايد با برخوردى خشن ، روح كنجكاو و لطيف آنان را مكدر ساخت .
٩٧. والدين تا آن جا كه ممكن است بايد خود را براى برخورد با سوالات فرزندانشان آماده سازند و با ارائه پاسخى مناسب ، روح كنجكاو او را اقناع كنند.
٩٨. اگر پسر يا دختر خردسالى ، درباره باردارى و تولد كودك از مادر سوال كند، مادر بايد درباره اين تغيير فيزيكى كه در وى ايجاد شده و كنجكاوى كودك را برانگيخته است ، جواب مناسبى بدهد، به گونه اى كه هم صادق باشد، هم روح كنجكاو او را سركوب نكند. اما اگر پدر و مادر به نوعى از دادن جواب ، شانه خالى كنند، كودك بر اثر روح كنجكاوى كه دارد، پاسخ خود را از هر طريق ديگر، ولو از افراد ناباب و به نحوى مفسده بار پيدا خواهد كرد و اين ، مقدمه تفكر در مسير غلط خواهد بود.
٩٩. با كودكان خود نبايد رفتارى موسمى و دمدمى داشته باشيم و تنها در بعضى از اوقات نسبت به آنان عشق بورزيم ، مهر و محبت در هر شرايطى از جمله احتياجات و نيازهاى روانى كودك است ، حتى زمانى كه مرتكب عمل خلاف مى شوند، ولى بايد دانست كه قهر ما به خاطر محبت به او مى باشد. بايد از خداوند مهربان بياموزيم كه او چگونه مهر و محبت خود را نسبت به همه انسانها و در هر شرايطى ، حتى زمانى كه گناهكار باشند، مبذول مى دارد.
١٠٠. فرزند شما نبايد احساس كند كه محبت شما به او امرى ناپايدار و مقطعى است و هنگام گرفتارى و يا ارتباطهاى اجتماعى و جمعى و يا در ميهمانيها و... توجهى به او نداريد و يا تنها هنگام درس خواندن به او توجه مى كنيد. بايد در هر شرايطى با فرزندان خود با مهر و محبت و از روى عاطفه قلبى رفتار كنيد تا ارتباط شما به آنان مستحكم تر شود و در راهنماييها و ارشادها به نظر شما بيشتر اهميت داده و ارزش قائل شوند.
١٠١. در اظهار مهر و محبت ، نبايد تنها به بيان كلمات تشويق آميز اكتفا شود، بلكه ابراز علاقه بايد در اعمال و رفتار و والدين بروز خارجى داشته باشد. بايد طورى عمل كنيم كه فرزندان احساس كنند براى ما مهم هستند. بايد طورى عمل كنيم كه فرزندان احساس كنند براى ما مهم هستند. اگر كاملا به حرفهاى آنان گوش فرا دهيم . آنان هم بطور متقابل ياد خواهند گرفت كه در حال صحبت با ديگران دقت و توجه كافى به سخنان آنها داشته باشند. سعى نكنيم هميشه از يك موضع منفى با آنان برخورد كنيم و يا پيوسته گفتار آنان را قطع كرده و يا آنان را سرزنش نماييم . بلكه بهتر است با برخوردهاى گرم و عطوفت آميز، در او امنيت خاطر ايجاد كنيم و با همدردى ، به حركت آنان جهت دهيم و آن را تصحيح كنيم .
١٠٢. اگر بعضى از اوقات كودكان خطايى مرتكب شوند (مثلا كلمات زننده اى بر زبان بياورند) يك بار به آنان تذكر دهيد و بعد هيچ توجهى به آنان نكنيد. عدم توجه شما باعث ترك اين عادت خواهد شد.
سكوت در مقابل بعضى از رفتارهاى كودكان و نوجوانان ، گاهى به اندازه هزار موعظه و تذكر، ارزش و تاءثير دارد. معلمان و مربيان بايد اين حقيقت را در نظر بگيرند، بخصوص در كلاس ، بعضى مواقع واكنشهاى بيجا و نامناسب دانش آموزان با سكوت معلم برطرف مى شود و ديگر تكرار نمى گردد.
١٠٣. بعضى اوقات درس نخواندن و انجام ندادن تكليف در خانه ، عكس العمل و واكنش منفى كودك در مقابل رفتار والدين است ، چرا كه سختگيرى بى حد و عدم ارتباط صميمى و عاطفى والدين موجب مى گردد كه كودكان در مقابل رفتار خشن آنان موضع گيرى كنند.
١٠٤. به تجربه مشاهده شده كه يكى از علل اصلى درس نخواندن و عقب ماندگى تحصيلى دانش آموزان در مدرسه ، روابط نامطلوبى است كه ميان پدر و مادر در خانه حكمفرماست .
١٠٥. هنگامى كه مى خواهيد كودكان را از چيزى منع كنيد، تنها جواب منفى ندهيد، بلكه علت نهى خود را به صورتى آرام و منطقى در يك جمله كوتاه و روشن بيان كنيد.
١٠٦. صبر و بردبارى (٥٧) والدين و حفظ خونسردى در مقابل رفتار و عكس العملهاى فرزندان و به كارگيرى تدبير در زمينه راهنمايى و هدايت آنان نقش بسزايى داشته و در پيشرفت تحصيلى آنان بسيار مؤ ثر است .
١٠٧. پدر و مادر بايد بطور عاقلانه از بروز حسادت بين فرزندان جلوگيرى كنند؛ مثلا، هنگام ورود به خانه تنها توجه خود را به شيرين زبانيهاى طفل خردسال خود معطوف نكنند، بلكه ابتدا نزد فرزند بزرگتر رفته و احوالپرسى كنند، سپس به طفل كوچك توجه نمايند. (٥٨)
١٠٨. والدين و مربيان بايد آگاه باشند كه كار تعليم و تربيت كارى است بس ‍ دشوار و طولانى ، كه مستلزم پى گيريهاى مداوم ، مهارتها و دقتها و ظرافتها و صبر و حوصله فراوان مى باشد و در عين حال ، بايد روش برخورد با نونهالان محبت آميز بوده و با قاطعيت همراه باشد.
كوچكترين اخلاف و برخورد و ناهماهنگى بين پدر و مادر يا خانه و مدرسه ، سبب بر هم زدن اساس اخلاقى كودك گرديده و آثار نامطلوبى بر شخصيت كودك بر جاى مى گذارند. هرگز نبايد در حضور كودك مجادلات لفظى شديدى بين پدر و مادر صورت پذيرد.
١٠٩. كودكانى كه در يك فضاى محبت آميز و تواءم با اعتماد و هماهنگى و احترام متقابل بين والدين رشد كرده باشند، موقع ورود به دبستان و همچنين در دوران دبستان ، دانش آموزانى متعادل و مطيع بوده و دوران تحصيلى خود را با موفقيت تمام و بدون ايجاد هيچ گونه اختلال رو اين سپرى خواهند كرد.
١١٠. همان طور كه موجودات زنده براى رشد و نمو خود علاوه بر نيازمنديهاى زيستى نياز به توجه و مراقبت دارند، كودكان هم نياز فراوان به محبت دارند و گرسنگى عاطفى به مراتب دشوارتر و بدتر از گرسنگى غذايى است .
١١١. والدين ، اولين مربيان كودكان خود هستند. به همين جهت ، نقش آنان در شكل گيرى شخصيت فرزندانشان بسيار حساس و مهم است .
١١٢. اگر خوب دقت كنيم ، دلبستگى و علاقه كودك بيشتر متوجه كسانى است كه در مقابل او با انصاف و مهربان و با سخاوت باشند و به خواسته هاى آنان با صبر و حوصله تمام گوش فرا دهند. اصلا نوع رابطه بين والدين و كودكان ، در پرورش حس همكارى ، دوستى ، فرمانبردارى ، انعطاف پذيرى و علاقه به كار و درس و تحصيل ، تاءثير مستقيم دارد.
١١٣. والدين بايد با مهمترين مسائل مربوط به رشد روانى كودك و نوجوان و جوان ، در مراحل مختلف سنى آشنايى كافى داشته باشند.
كودك قبل از ورود به دبستان مراحل مختلفى را طى مى كند كه هر كى ويژگيهاى خاصى دارد، اين مراحل عبارتند از:
١. ميل و رغبت به تقليد؛
٢. بى ارادگى ؛
٣. برترى ؛
٤. نداشتن تجربه زندگى ؛
٥. تلاش براى كسب استقلال ؛
٦. كنجكاوى در كشف حقايق زندگى .
١١٤. مربيان و معلمان بايد توجه داشته باشند كه نبايد مطالب فراوانى را در فاصله زمانى بسيار كوتاه به كودكان ارائه كنند، زيرا آنان بشدت خسته و عصبى مى شوند و نتيجه كارشان ، زدگى از كلاس و درس خواهد بود. بايد تا حد ممكن مطالب بطور غير مستقيم و با رعايت ميزان درك و فهم و آمادگى روحى دانش آموز و به طور متنوع و همراه با كارهاى عملى و نوعى بازى و نمايش ارائه گردد. بايد همواره روى فهم و درك و قوه استدلال نوآموز تكيه شود تا انباشتن حجمى سنگين از معلومات در حافظه او.
در حين بازى و تفريح و گردشهاى علمى مى توان مسائل مختلف زندگى را به صورتى عينى و ملموس براى نوآموزان تشريح كرد.
١١٥. كودك در دوران دبستان ، آمادگى كمك و همكارى در زمينه كارهاى خانه از قبيل جمع و جور كردن وسايل شخصى ، تحصيلى ، اسباب بازيها و پهن كردن سفره و... را دارد؛ در صورتى كه با احترام و تشويق مسؤ وليتهايى از طرف والدين به كودك واگذار شود، او محوله را با علاقه تمام و بخوبى انجام خواهد داد.
١١٦. دوران هفت ساله دوم كه نوآموزان در اين مرحله وارد دبستان مى شوند، بهترين موقعيت در جهت آموزش آداب و اخلاق است . اين امر با همكارى مداوم والدين و پى گيريهاى مستمر مدرسه ، تقويت مى گردد.
١١٧. والدين مى توانند با برخوردى سازنده فرمهاى رفتارى و تربيتى مدرسه را كه در جهت تقويت اخلاق و آداب اسلامى ارائه مى گردد، بطور دقيق براى فرزندانشان تشريح نمايند و خود نمونه اى عملى براى هدايت كودكان و عادت دادن آنان به آداب و خصلتهاى خوب اخلاقى باشند و فرمهاى مربوط را با پيگيرى مستمر پر كرده و در جهت رشد اخلاقى و تربيتى فرزندانشان يار و ياور مدرسه باشند.
١١٨. مربيان و والدين بايد به خاطر داشته باشند كه تعليم و تربيت و آموزش و پرورش ، يك عمل تدريجى است و مستلزم صبر و حوصله و اراده و خودسازى آنان است ، آنان نه تنها بايد با خصوصيتهاى فردى كودكان آشنا باشند، بلكه بايد سعى نمايند انگيزه هاى كارهاى خلاف وى را درك كرده و راه مناسبى براى پيشگيرى از اين نوع عكس العملهاى نامناسب پيدا كنند.
١١٩. با درك وضعيت روحى و آشنايى با انگيزه هاى رفتارى كودكان ، مى توان مناسبترين راه تربيتى و روش برخورد صحيح را در مقابل آنان انتخاب كرد.
١٢٠. در فرهنگ اسلامى ، يك اصل بسيار مهم تربيتى از مرحله كودكى تا به بعد مطرح است و آن : حفظ شخصيت و توجه به عزت نفس كودكان است . رفتار والدين و مربيان با كودكان بايد با حسن تفاهم و اعتماد و احترام به شخصيت آنان تواءم باشد و آنان همواره نقش خود را به عنوان نمونه و الگو از ياد نبرند.
١٢١. شيوه هاى برخورد اوليا و مربيان با كودكان بايد بر اساس دو اصل مهم تنظيم شود:
١. در نظر گرفتن سن و مراحل رشد كودكان ؛
٢. درك و فهم تواناييها و آمادگيهاى كودك .
١٢٢. بايد براى كودكان امكانات و فضاهاى مناسب فراهم شود تا آنان بتوانند، انرژى فعال خود را در جريان بازيها و فعاليتهاى پر جنب و جوش و پرتحرك خود به مصرف برسانند، زيرا كودكان از عدم تحرك خسته و ملول مى شوند و در نتيجه ، حالتى عصبى پيدا مى كنند و در برخورد با ديگران بر اعصاب خويش تسلطى ندارند.
بنابراين ، والدين حتى المقدور نبايد كودكان خردسال را در مسافرتهاى طولانى در داخل ماشين محبوس نمايند و يا در جلسات بزرگسالان آنان را در محيطى بسته و به مدت زياد و در يك حالت معينى قرار دهند، زيرا اين امر در خستگى شديد روحى و زدگى كودكان از كار و محيط، تاءثير فراوانى دارد.
١٢٣. تلاش براى خوب بودن از خصوصيات فطرى نوجوانان است . آنها هميشه فكر مى كنند كه خوب هستند. والدين بايد همواره اين احساس را در آنان تقويت كنند. تشويق و تقويت والدين و مربيان موجب تقويت حس ‍ اعتماد به نفس نوجوانان مى گردد و بهتر شدن رفتار آنان كمك شايانى مى كند.
زمانى كه نوجوان يك عمل خوبى (مثل كمك به ديگران ) انجام مى دهد و يا چيزى را به دوستش مى بخشد، بايد به رفتار او ارج نهند و تشويق نمايند. اين عمل در ذهن او به صورت يك عادت مثبت نقش مهمى ايفا مى كند.
١٢٤. لجبازى نوجوانان اغلب مواقعى صورت مى پذيرد كه آنان مورد بى مهرى و نامهربانى بيش از حد و سخت گيريهاى نامعقول پدر و مادر قرار گيرند؛ در چنين شرايطى ، لجبازى به عنوان يك عكس العمل دفاعى در برابر رفتار نامعقول والدين ظاهر مى گردد.
١٢٥. والدين و مربيان بايد سعى كنند هميشه علل و عوامل رفتارهاى نامعقول و نامتعادل و ناسازگارى كودكان را ريشه يابى و تجزيه و تحليل نمايند تا بتوانند راه و روش درستى در برخورد با فرزندان خود اتخاذ كنند، زيرا هيچ عملى يا عكس العملى بدون علت نيست .
١٢٦. در دوره ابتدايى اهداف مهم مسائل تربتى و پرورشى در دو اصل زير خلاصه مى شود:
١. آموزش و تقويت عادتهاى مطلوب و خوب ؛
٢. پيشگيرى از سرايت نمودن رفتار زشت و ناپسند همسالان در مدرسه .
در اين باره والدين مى توانند با همكارى واحد پرورشى مدرسه ، كمك شايانى به جايگزين كردن عادات مطلوب در شخصيت نوجوان بنمايند.
١٢٧. تربيت و ادب كودكان از طريق عمل و رفتار والدين و مربيان شكل مى گيرد و تابع هماهنگى بين ارزشها و معيارهاى خانه و مدرسه مى باشد. با پيگيرى مستمر براى هماهنگى هر چه بيشتر اين دو نهاد است كه آداب و نظم و انضباط در وجود افراد، جايگزين شده و اساس رفتار و كردارشان را در آينده شكل مى دهد.
١٢٨. خيلى از خصلتها و صفات بد به علت بى توجهى تربيتى در دوران كودكى به وجود مى آيد؛ مثلا، عادت كردن به دروغ ، ريشه در عجز و ناتوانى و عدم اعتماد به نفس در دوران كودكى دارد.
١٢٩. كودكان معمولا كمبودهاى عاطفى و روانى خود را به صورت هاى مختلف ، از جمله لجبازى ، زدن ديگران ، برخوردهاى خشن ، بهانه گيرى و... از خود بروز مى دهند، تا با كودك تفاهم نباشد، نفوذ در وى غير ممكن است ، هميشه بايد علتها را جستجو كرد، نبايد تنها به صورت ظاهرى و سطحى با روحيات كودكان برخورد نمود، بلكه بايد به اين نكته توجه داشت كه رفتار و عكس العملهاى آنان معلول مسائل درونى و دوران حساس هفت سال اول زندگى است .
١٣٠. معمولا كودكان و نوجوانان تا بدى يك عمل برايشان روشن نشود، از آن دست بردار نيستند، و اين شناخت تنها از طريق گفتار و توضيح مربيان و والدين حاصل نمى شود، بلكه زمانى كه آنان عملا در موقعيتى قرار بگيرند و خود به نتايج زيانهاى آن پى ببرند، بدان يقين حاصل مى كنند، بنابراين ، هر كس تا مفاسد چيزى را نداند، قدرت ترك آن را ندارد. (٥٩)
١٣١. تشخيص لجبازى از پشتكار مشكل است ، چون هر دو در يك شكل ظهور مى كنند. والدين و مربيان بايد دقت نمايند كه در تشخيص اين دو رفتار خطا نكنند.
١٣٢. كلمات و سخنانى كه والدين و مربيان در طول روز به كودكان و نوجوانان مى گويند، اهميت زيادى در شكل گرفتن شخصيت آنان دارد، مثلا، جمله هاى محبت آميز همراه با احترام ، اهميت بسيار در تقويت حس ‍ عزت نفس آنان دارد؛ همچنين جملاتى چون :((تو ديگر بزرگ شده اى))،((مرد شده اى))و((آقا شده اى))يا((خانم شده اى))او را وادار مى كند كه با تلاش مثبت خود، اين باور را براى شما ثابت كند.
١٣٣. هيچ كودكى با اخلاق و خصلتهاى بد به دنيا نمى آيدكل مولود يولد على الفطره ... (٦٠)
كج خلقى و لجبازى و خودسرى و بهانه جويى را نمى توان خصوصيت ذاتى كودكان به شمار آورد.
بنابراين ، كودكان اصلاح پذيرند و شخصيت شان در طول دوران زندگى در خانه و مدرسه شكل مى گيرد و سهل انگارى ، بهانه جويى و خود محورى آنان نتيجه برخورد نادرست و نامناسبى است كه والدين و اطرافيان در دوران اوليه زندگى با او داشته اند.
١٣٤. تسليم نشدن و نشان دادن خونسردى و صبر و بردبارى در مقابل بهانه جوييهاى كودكان - در صورتى كه اين بهانه جوييها وسيله و تاكتيكى براى دستيابى به خواسته هايى باشد كه شما با آن مخالف هستيد، به او مى فهماند كه شما به اين گونه عكس العملها اهميت نمى دهيد و او بزودى خسته مى شود رفتارش را كم كم عوض مى كند و مى فهمد كه بهانه جويى عادت خوبى براى رسيدن به خواسته هايش نيست .
١٣٥. فرزندان با نگاه به سيماى ما و با شنيدن نحوه گفتار و در خواست ما و حتى از آهنگ كلام ما بسرعت تشخيص مى دهند كه آيا موظف به اجراى دستورات ما هستند يا اين كه مى توانند از انجام آن شانه خالى كنند.
١٣٦. مربيان و والدين گاهى اوقات بطور ناخودآگاه كودكان را به نافرمانى وادار مى كنند، مثلا، هنگام طرح خواسته هاى خود به جاى قاطعيت و محكم سخن گفتن به خواهش و تمنا، يا تهديد، يا حتى قبول خواسته هاى كودك و يا دادن وعده و وعيد و يا واسطه قرار دادن ديگران متوسل مى شوند و از اين احساس ، كودك به اين نتيجه مى رسد كه مى توان نافرمانى كرد.
١٣٧. والدين و مربيان بايد توجه داشته باشند كه تقاضاها و درخواستهايشان از كودكان و نوجوانان را به صورتى جدى و قاطع و در عين محبت و احترام مطرح كنند. چگونگى گفتار و آهنگ صداى والدين و شكل رفتار و برخورد آنان نبايد با سستى و بى اعتمادى همراه باشد، چون اين كار، سبب نافرمانى و تمرد كودكان و نوجوانان خواهد شد.
١٣٨. اوليا و مربيان بايد به شخصيت كودك ، احترام بگذراند و با رفتارى مؤ دبانه شرايط زير را در برخورد با كودكان و نوجوانان خود در نظر بگيرند:
١. به نيكويى و ملاطفت با وى صحبت كنند.
٢. خونسردى و آرامش خود را در مقابل بهانه جوييها و سخنان بى مورد او حفظ كنند.
٣. با ادب و مهربانى (بدون ايجاد ترس و دلهره و تحقير نمودن ) به حرفهاى او گوش فرا دهند.
٤. شرايط سنى و مقتضيات روحى و روانى او را در نظر بگيرند.


۴
آنچه معلمان و مربيان بايد بدانند

٥. انگيزه ها و علت كارهاى خلاف او را ريشه يابى كنند و بدانند كه ادب و احترام گذاشتن به شخصيت كودكان و نوجوانان به اين معنا نيست كه والدين و مربيان در برابر تمام خواسته ها و تقاضاهاى آنان تسليم و بى اراده باشند، بلكه بايد در عين ادب ، خيلى محكم و قاطع راهنمايى كنند.
١٣٩. هنگامى كه والدين تقاضاهايى از فرزندان خود دارند، بايد نكات زير را در نظر بگيرند:
١. از خشونت و دادزدن و عصبانيت بپرهيزند.
٢. درخواستهايشان بايد واضح ، قاطع و همراه با محبت و مهربانى صورت گيرد.
٣. نبايد به صورت خواهش و تمنا و با شفيع قرار دادن ديگرى انجام گيرد.
٤. با وعده و وعيد و اظهار روحيه نيازمندى نباشد.
٥. در خور توان و قدرت و درك آنان باشد.
٦. زمينه انجام كار براى آنان فراهم باشد.
٧. در هنگام اشتغال به درس و يا سرگرم بودن به بازى و يا كار ديگرى نباشد.
٨. خلاف موازين اخلاقى و عقلى و شرعى نباشد.))
٩. در خواست در مورد كارهايى كه از طرف خانه يا مدرسه ممنوع شده ، نباشد.
١٠. از تهديد، چه واقعى و چه دروغين استفاده نشود، زيرا تهديدهاى غير واقعى بعدا كودك را دروغگو باز خواهد آورد.
والدين و مربيان نبايد فورا با مشاهده رفتار خلاف كودكان و نوجوانان متوسل به تنبيه و اعمال خشونت آميز شوند، زيرا آنان به علت ترس ، ممكن است به دروغگويى پناه ببرند و روحيه اى زبون و خجل و شكسته پيدا كنند.
١٤٠. والدين بايد همواره رفتارى جدى ، قاطع ، عاقلانه و عادلانه و منطبق بر ضوابط شرعى و عقلى از خود نشان دهند.
١٤١. رفتار خشن و تنبيه بدنى به هنگام مشاهده اعمال خلاف ، باعث مى شود كه كودك از ترس ، حالتى حق به جانب گرفته و متوسل به دروغ شود و تا زمانى كه خردسال است عكس العمل چندانى از خود نشان ندهد، ولى بعدا كه بزرگ شد، ممكن است تحت تاءثير رفتارهاى گذشته والدين با آنان قطع رابطه كند و زندگى خود را از آنان جدا نمايد، زيرا رفتارهاى خشونت آميز گذشته قلب او را جريحه دار كرده و روحش را بيمار ساخته است .
١٤٢. كم تحملى و عصبانيت در برابر پرخاشگريهاى كودكان و نوجوانان و توسل به خشونت در برابر آنان از زيانبارترين راههاى تربيت است . اين گونه برخورد با آنان سبب فاصله گرفتن آنان از خانواده و ايجاد روحيه اى تجاوزكارانه در زندگى آنان مى گردد و در نتيجه ممكن است در مقابل هر پيشنهادى كه با مهر و محبت به آنان داده شود، حتى اگر از سوى افراد بيگانه سود جو و غرض ورز باشد سرفرود آورده و به سادگى تسليم خواسته هاى آنان شوند.
١٤٣. تقويت روحى كودكان و نوجوانان با كلمات محبت آميز و افزايش ‍ حس اعتماد به نفس آنان در موقعيتهاى دشوار زندگى ، آنان را اميدوار كرده و در انجام كارهايشان موفق مى گرداند.
١٤٤. با ابراز حسن ظن و مهر و محبت و ايجاد موقعيت هايى براى تفكر است كه كودكان و نوجوانان در ارتباط با ديگران به ارزيابى رفتار و تواناييهاى خود مى پردازند و از راه مقايسه خود با نمونه هاى مثبت يا منفى در جهت مثبت هدايت مى يابند.
مربيان و والدين با بهره گيرى از موقعيتهاى حساس زندگى و با به وجود آوردن شرايط مناسب و مساعد مانند زمينه سازى براى انتخاب دوستان خوب از ميان همسالان به هدايت و ارشاد كودكان و نوجوانان بپردازند.
١٤٥. نبايد فرزندان بزرگتر را به خاطر فرزندان خردسال كه رفتارى شيرين و دوست داشتنى دارند، سرزنش كرد و در انجام خواسته هاى آنان - به بهانه اين كه آنان بزرگترند و اين كودك ، خردسال است - تعلل ورزيد چرا كه اين عمل موجب بروز اختلاف و حسادت بين كودكان و از دست رفتن اعتماد فرزند بزرگتر نسبت به والدين خواهد شد.
١٤٦. بزرگترها مى توانند با كمك گرفتن از بازى به راحتى كودكان را به فرمانبردارى وادار كنند و با همبازى شدن و اجراى نقشهاى مختلف ، با آنان ارتباط برقرار كنند و مقاومت آنان را در مقابل خواسته هاى خود از بين ببرند، استفاده از جريان بازى و ورزش در تربيت و پرورش خردسالان بسيار مؤ ثر است .
١٤٧. خوش خلقى و شوخ طبعى و تعريف كردن قصه هاى جالب و ايجاد شور و شوق در بازى ، زمينه نفوذ مربيان خوب را در عمق روح كودكان فراهم مى كند.
١٤٨.((تشويق كردن))در صورتى كه در جهت رشد زمينه هاى اخلاقى كودك باشد، يكى از روشهاى خوب تربيتى است ، ولى استفاده مكرر و نابجا از اين شيوه ، سبب رشد خصلتهاى منفى مى شود، به طورى كه كودك همواره احساس برترى خاص نسبت به ديگران پيدا كرده و هميشه ميل به تظاهر و استثنايى بودن و مستحق بودن براى دريافت جايزه را در سر مى پروراند.
١٤٩. برخى از پدران سعى دارند كه وظايف خود را نسبت به تربيت كودك بر عهده همسر خود قرار دهند و همواره عقيده دارند كه كار با كودك ، مستلزم بيكار بودن و تحمل دردسرها و صرف دقت بسيارى است كه اين با اشتغالات آنان سازگار نيست . (مثلا كار يا درس دارند و از طرفى ، تصور مى كنند آينده خودشان مهمتر از وقت گذرانى با كودكان است !) اينان وظايف و حقوق فرزندان را نسبت به خود فراموش كرده اند. (٦١)
١٥٠. والدين اگر با فرزندان خود ارتباطى عاطفى برقرار كنند و به خواسته هاى منطقى آنان توجه داشته باشند، آنان هم بطور طبيعى مكنونات قلبى خود را نزد والدينشان بازگو خواهند كرد از سوى ديگر جدى نگرفتن كودكان و مسخره كردن رفتار آنان سبب قطع ارتباط عاطفى بين والدين و فرزندانشان مى شود.
١٥١. والدين در هنگام حضور در بين فرزندان ، بايد ادب و احترام را بطور كامل رعايت نمايند و نبايد در ارتباط با فرزندان خود كارى كنند كه آنان خود را از والدين بيگانه تصور كند و در پى جلب توجه و دوستى ديگران برآيند.
١٥٢. رفتار كودكان و نوجوانان متكى بر معيارها و موازين اخلاقى و تربيتى خاصى است كه والدين بطور آگاهانه و يا ناآگاهانه در ارتباط با فرزندانشان در زندگى ، اعمال مى نمايند. اگر آنان رفتارى منطقى و مبتنى بر ارزشهاى ثابت و استوار داشته باشند، كودك و نوجوان چگونه زيستن را خواهد آموخت ولى اگر روحيه اى متزلزل و رفتارى غير منطقى و ناهماهنگ داشته باشند، سبب خواهند شد كه كودك و نوجوان ، پافشارى و سماجت براى خواسته هاى خود را رمز موفقيت خود بداند؛ طبيعى است كه اين گونه والدين نمى توانند در مقابل خواسته هاى فرزندانشان جواب منفى بدهند و در نتيجه آنان را افرادى پر توقع بار مى آورند.
١٥٣. كودكان و نوجوانان با دقت و حساسيت خاصى كه دارند رفتار و كردار خود را بر مبناى ارتباط ويژه پدر و مادر با آنان تنظيم مى كنند. در خانواده هايى كه همه هم و غم والدين فراهم كردن امكانات رفاهى و مصرفى و خواسته هاى غير منطقى فرزندان است و هر خواسته اى بدون چون و چرا به مورد اجرا گذارده مى شود، فرزندان ،((لوس))بار مى آيند، زيرا والدين ، تنها سعى و تلاششان بر اين بوده است كه وسايل راحتى و آسايش آنان را فراهم آورند و بدون اين كه بگذارند آنها با واقعيتها و محروميتهاى طبيعى آشنا شوند، خود همه كارهاى آنان را انجام مى دهند؛ در اين صورت خانه مكان مناسبى مى شود براى رشد فزاينده خود پرستى و خود خواهى كودكان و توقعات غير منطقى آنان .
١٥٤. تقاضا و درخواستهاى والدين از نوجوانان بايد بر مبناى ترغيب و تشويق كارهاى خوب او و شكوفا كردن گرايش درونى وى نسبت به خوب بودن تنظيم گردد. اين گرايش درونى بدون استثنا در تمامى افراد وجود دارد. والدين بايد با استفاده از اين ابزار تربيتى ، خود را طورى به نوجوان نزديك كنند و رابطه دوستانه و صميمانه اى با او داشته باشند و در حدى نوجوان را به فعاليتهاى مثبت علمى و دينى و اجتماعى سوق دهند كه موجب خستگى و كسالت روحى وى نشوند و هرگز با فشارهاى مستبدانه ، او را به انجام كارهاى عبادى وادار نكنند.
١٥٥. اگر خانواده ها و والدين با معيارهاى صحيح اسلامى و اصول اخلاقى ثابت و استوار، با كودكان و نوجوانان برخورد نمايند، بدين وسيله آنان را يارى مى دهند كه چگونه در اجتماع و در موقعيتهاى مختلف ، موضع گيريهاى مناسبى داشته باشند.
١٥٦. والدين بايد بطور طبيعى و منطقى و با مراقبت لازم اجازه دهند فرزندانشان با ساير كودكان رفت و آمد داشته باشند تا خود را به دور از هر گونه خيالبافى و بزرگنمايى ارزيابى كنند. البته در اين مورد بايد همسالان خوب و خانواده هاى مؤ من مورد توجه باشند.
١٥٧. به كودكان خود يارى دهيد تا تصورى حقيقى و واقعى از نقاط ضعف و قوت خود داشته باشند و هرگز خود را فردى بى نظير و استثنايى تصور نكنند.
١٥٨. اگر شرايط زيستى و روابط اخلاقى در خانواده متعادل باشد، كودك سعى مى كند در حد توان بر مشكلات خويش فائق آيد والدين نبايد برطرف كننده موانع طبيعى كودك باشند، بلكه بايد از دخالت كردن در موقعيتهاى نابه جا خوددارى كنند و بگذراند او خود به تنهايى ياد بگيرد كه چگونه با شرايط ناخوشايند رو به رو شود و كودك درست ، زمانى مى تواند عكس العمل طبيعى از خود نشان دهد كه از حمايت شما برخورد نباشد.
١٥٩. والدين سعى كنند شخصيت فرزندانشان را مستقل بار آورند و طورى كارهاى آنان را جهت دهند كه بتوانند روى پاى خود بايستند، زيرا فردى كه اعتماد به نفس پيدا كند، بمراتب از شخصى كه وابسته است خوشحالتر است .
١٦٠. والدين و مربيان بايد موضع گيريهاى خود را در طرفدارى از حق در مقابل ديدگان نوجوانان حفظ كنند و هيچ وقت كوتاه نيايند و پابر جا و محكم بايستند و از حق حمايت كنند و روحيه اى واقعگرايانه و منصفانه از خود نشان دهند تا آنان در عمل با اين مسائل آشنا شده و ياد بگيرند.
١٦١. والدين در عمل به كودكان نشان دهند كه بردبارى و تحمل عقايد مخالف خصلت پسنديده اى است و خود عملا نشان دهند كه مى توانند عقايد ديگران را تحمل نمايند و با ايجاد جوى سالم ، و آزاد براى ارائه عقايد موافق و با پرداختن به بحث و تبادل نظر مى توانند قوه تفكر و استدلال كودكان و نوجوانان را تقويت نمايند.
بايد در عمل به آنان بياموزند كه در صورت پى بردن به اشتباه خويش با شجاعت آن را بپذيرند و در اصلاح و تعالى افكار و اخلاق خويش تلاش ‍ نمايند و زود از كوره در نروند.
١٦٢. هميشه نبايد پاسخ سؤ الات را به فوريت و به صورت كاملا سهل و آسان به دانش آموز ارائه داد، بلكه مطالب را بايد به صورتى بيان كرد و شرايط را به گونه اى ايجاد نمود كه دانش آموز به انديشه و تفكر واداشته شود و خود به راحتى جواب سؤ ال خود را پيدا كند.
١٦٣. در مدرسه بعضى از مربيان و معلمان ، تنها وظيفه و رسالت خود را در اين مى بينند كه در كلاس ، حاضر شوند و در فضايى خشك و بى روح و بطور يكجانبه مطالبى را به شاگرد ديكته كنند. اين معلمان و مربيان در نيافته اند كه روح انسانى چه پيچيدگيهاى روانى ، عاطفى و احساسى در ارتباط با رشد و دريافت ذهنى دارد و مادامى كه شوق و انگيزه براى فراگيرى مطلبى ، موجود نباشد، مطالب در ذهن آنان جايگزين نمى گردد. رفتار آشفته و برنامه ريزى نشده و بى ضابطه اينان باعث مى گردد كه بسيارى از استعدادها و سرمايه هاى بالقوه كشور از رشد و شكوفايى به پژمردگى گرويده و از رسيدن به كمال علمى و اخلاقى محروم گردند.
نكات لازم كاربردى در كار با كودك و نوجوان ١. داشتن صبر و حوصله ، صعه صدر و عشق و علاقه به كار.
٢. خودآگاهى نسبت به افكار و احساسات خويش نسبت به كودك و انتظاراتى كه از او داريم .
٣. داشتن آگاهى كافى نسبت به كودك و مراحل رشد او و ويژگيهاى زيستى - روانى هر مرحله .
٤. داشتن ثبات عاطفى در ارتباط با حالتهاى مختلف كودك .
٥. توجه به تفاوتها و تواناييهاى فردى و مقايسه نكردن كودكان با يكديگر.
٦. توجه به اين كه هرگز نخواهيم كه كودك تمام دستورات ما را اجرا كند، بلكه در اين خصوص ، ظرفيتها و موقعيتهاى وى را در نظر داشته باشيم و به گونه اى غير مستقيم او را ارشاد و راهنمايى كنيم .
٧. سعى كنيم فضايى مطمئن و محبت آميز براى او ايجاد كنيم و با رازدارى ، اعتماد او را به خود جلب نماييم .
٨. عدالت و مساوات را در ارتباط با آنان رعايت كرده و تحت تاءثير ويژگيهاى خاص كودكان عمل نكنيم .
٩. خطاى كودكان را با دليل و استدلال تذكر دهيم و در اين رابطه هرگز كلمات درشت و گزنده به زبان نياوريم .
١٠. فضايى اطمينان بخش ايجاد كنيم تا كودكان بتوانند بطور آزاد احساسات و عواطف خود را ابراز نمايند.
١١. خواسته هاى خود را به طور واضح و منطقى و با دليل از كودك طلب كنيم .
١٢. به موقعيتها و شرايط روحى و روانى كودك توجه داشته باشيم و بدانيم كه در چه زمانى ، چه كارى را از او بخواهيم و در خواسته هايمان عجله و شتاب نكنيم .
١٣. نسبت به خواسته هاى كودك ، حساس و دقيق باشيم ، مشكلات وى را در نظر بگيريم و به طرز منطقى او را هدايت كنيم .
١٤. بايد در روشها و ارائه الگوهاى تربيتى بين پدر و مادر در خانه ، و مربى و معلم در مدرسه ، وحدت و هماهنگى حاكم باشد، تا از اضطراب كودك كاسته شده و ثابت عاطفى او تقويت و تثبيت گردد.
١٥. در كار با كودكان بايد از خشونت و تعصب پرهيز نماييم و از زدن برچسبهاى نامعقول به آنها خوددارى كنيم .
١٦. بهترين روش رشد شخصيت و پرورش خصلتهاى نيكو در كودكان احترام گذاردن به آنها و تشويق و ترغيب كردن آنان در اين زمينه هاست .
١٧. از تنبيه بدنى ، سرزنش كردن و شرمگين ساختن كودك در پيش ديگران جدا خوددارى كنيم .
١٨. هرگز سخن او را قطع نكنيم و در جمع و بين همسالانش او را مسخره نكنيم .
١٩. در مقابل پرسشهاى كودكان ، صراحت لهجه ، صداقت در گفتار و وضوح و سادگى و كوتاه بودن پاسخ را از ياد نبريم .
٢٠. روحيه و حالت و ويژگيهاى كودكان را بشناسيم و با هر كودكى مطابق روحيه و تمايلات درونى او رفتار نماييم .
٢١. بايد كودكان را در انجام كارهاى شخصى و مسائلى كه مربوط به آنان است يارى دهيم و با همكارى و مشاركت ، آنان را به انجام كارهايشان ترغيب كنيم .
٢٢. انجام هر گونه برنامه برنامه پرورشى ، بايد منطبق بر نيازها و خواسته هاى عاطفى و روحى و سطح هوشى و سنى كودكان باشد تا مؤ ثر واقع شود؛ در غير اين صورت ارائه هر برنامه اى انگيزه اى در كودكان به وجود نمى آورد.
٢٣. تا آنجا كه ممكن است درخواستها و تقاضاهاى خود را از كودكان به صورت غير مستقيم و با طرح سؤ ال عنوان نماييم .
٢٤. در گير و دار بازى و جنب و جوش كودكان ، هيچگاه به او دستور ندهيم و او را از بهترين موقعيت عاطفى و احساسى كه در بين جمع پيدا كرده محروم نكنيم .
٢٥. زمينه هاى برخورد و تماس با كودكان ، سرشار از شادى و ابراز محبت باشد و در گفتگوهاى خانوادگى اوضاع را طورى فراهم كنيم كه كودك همه مكنونات قلبى و درونى خود را اظهار كند و شما با انگيزه هاى درونى وى آشنايى پيدا كنيد.
٢٦. در زمينه آموزش ، والدين و مربيان بايد به گونه اى ظريف و دقيق كودك را راهنمايى كنند و با انجام پرسشها بطور طبيعى ، وى را در كشف موضوع و پاسخ مطالب ، هدايت كنند تا با كمك و راهنمايى شما به مطالب صحيح دست يابد.
٢٨. كودكان را در برقرارى ارتباط با همسالان خوب يارى دهيد.
٢٩. با رفتار و اعمال و موضع گيريهاى صحيح در بين خانواده و طرح مسائل مختلف بايد توضيح داد كه كودكان كارهاى خوب را از بد تشخيص ‍ دهند.
٣٠. كودكانى كه تنبيه بدنى مى شوند و با آنان برخوردهاى خشن و سخت صورت مى گيرد و پيوسته از سوى والدين تحت فشار و كنترل قرار مى گيرند، در زندگى دچار فشار روحى و احساسى ناامنى هستند، آنان ترسو مى شوند و زود تسليم مى گردند و قدرت حرف زدن و بيان واضح مطالب خود را ندارند و در بزرگسالى عليه هر قدرتى طغيان مى كنند.
٣١. والدين و مربيان توجه داشته باشند كه اگر كودك خطايى يا اشتباهى مرتكب شده ، بايد به گونه اى واكنش نامطلوبى از شما ببيند و اگر هيچ گونه عكس العملى مشاهده نكند، تصور مى كند كه عمل او بطور ضمنى تاءييد شده است .
٣٢. بايد بدانيم كه كودكان در هفت سال اول كاملا آزادند و به خواسته هاى آنان بايد توجه شود، ولى از هفت سال دوم به بعد كه وارد دبستان مى شوند، حتما بايد تحت انضباطى قاطع و بدون سختگيرى قرار گيرند و با پى گيريهاى مستمر در انجام تكاليف و رعايت نظم و انضباط، يارى داده شوند.
٣٣. پايه و اساس آداب و سنن اسلامى ، در دوره دبستان بنانهاده مى شود كه با پيگيرى خانواده ها و رعايت آن در منزل و مدرسه ، موجب كسب عادتهاى مطلوب در مرحله شكل گيرى شخصيت اجتماعى كودكان خواهد بود.
٣٤. والدين در عين اظهار مهر و محبت به فرزندانشان در مواقعى كه نوجوانان خواسته هاى غير منطقى دارند و با لجبازى و جنجال آفرينى مى خواهند به هر قيمتى كه شده ، خواسته هاى خود را عملى كنند، صبر و بردبارى - و گاهى سكوت - را پيشه خود سازند و با ايجاد شرايط طبيعى به او ياد دهند كه ممكن است انسان در زندگى با ناكاميها و عدم موفقيتهايى رو به رو شود.
٣٥. مرحله آموزشهاى مستقيم از دوره ابتدايى در دبستان آغاز مى شود قبل از هفت سالگى نبايد كودك را تحت آموزش برنامه هاى نظم و انضباط و يا آداب و سنن سخت قرار داد. او بايد در اين مرحله ، در خانه احساس راحتى و آزادى و امنيت بكند.
٣٦. شرط اساسى در دوره ابتدايى براى آموزش انضباط و رفتارهاى مطلوب ، ارائه الگو و نمونه مناسب در خانه و مدرسه است و اين با روش و برخوردى هماهنگ امكان پذير است .
٣٧. والدين در مواقعى كه اختلافى بين فرزندان بروز مى كند، با رعايت عدل و انصاف و با صراحت و قاطعيت و در عين حال با مهر و محبت ، آنان را به وظايفشان آشنا سازند.
٣٨. در مواد لازم به جاى تنبيه بدنى و پرخاشگرى نسبت به كودك خطاكار، بايد با خونسردى و قاطعيت ، او را از خواسته ها و علاقه هايش از قبيل : تماشاى تلويزيون ، خريد اسباب بازى و يا رفتن به گردش ، محروم ساخت .
٣٩. متاءسفانه بعضى از والدين به علت عدم تزكيه و خودسازى ، چنانچه فرزندشان مرتكب كار نادرستى بشود، نمى توانند جلو خودشان را بگيرند و خشم خود را فرو برند و حتى بدون فكر و تاءمل بى درنگ به تنبيه بدنى او اقدام مى كنند و با خشم بر سر كودك فرايد مى كشند و به عوارض و آثار نامطلوبى كه اين شيوه برخورد در وجود كودك و رفتار آينده او باقى مى گذارند توجهى نمى كنند. حال آن كه كودك به غلط و يا خطا بودن بسيارى از اعمالى كه مرتكب مى شود آگاهى چندانى ندارد.
٤٠. براى باز داشتن كودك از رفتار نامطلوب بايد موقعيت و شرايط به گونه اى فراهم شود كه پس از انجام هر رفتار نادرست ، پاداشى دريافت نكند؛ به عبارات ديگر، مورد تشويق قرار نگيرد و نسبت به عمل و رفتار او اهميت و حساسيتى نشان داده نشود و در آن موقعيت به او اعتنا نشود.
چند توصيه مهم در امر تعليم و تربيت ١. در كار تربيتى برنامه داشته باشيد.
٢. كودكان را به شكل غلط با هم مقايسه نكنيد.
٣. عدالت را بين فرزندان رعايت كنيد.
٤. در رفتارهاى خود نسبت به كودكان مهربان ، قاطع ، مستقل و استوار باشيد.
٥. درباره ارزش مستقل بودن و روى پاى خود ايستادن ، نمونه هايى به كودكان ارائه دهيد.
٦. با صبر و تفكر، تاءمل در گرفتار را به فرزندان خود، بياموزيد.
٧. به فرزند خود كمك كنيد تا خود را بهتر درك كند و از تحقير ديگران بپرهيزد.
٨. با طرح سؤ الات مناسب و بحثهاى گوناگون كودكان را به تفكر و تعقل و اظهار نظر وادار سازيد و سعى كنيد بطور طبيعى آنان در معرض انديشيدن و تصميم گرفتن قرار گيرند.
٩. هنگامى كه از كار ناپسند كودكان ناراحت هستيد، سؤ ال كردن و توضيح خواستن در اين باره تاءثير مثبتى دارد. با حفظ خونسردى بطور غير مستقيم و در فرصت و موقعيت مناسبى مى توانيد به طرح چنين سؤ الاتى بپردازيد.
١٠. كنترل كودك به معناى محدود كردن عرصه فعاليت و جنب و جوش او نيست .
١١. در مقابل مشكلات و رفتارهاى بد ديگران با حفظ خونسردى ، مقاومت نشان دهد تا كودك نيز ياد بگيرد كه در برخورد باناملايمات بردبارى و ايستادگى نشان دهد.
١٢. هنگام نصيحت و راهنمايى كردن از اعمال روش تحكيم آميز خوددارى كنيد و هرگز با شيوه هاى تهديد، تحقير، سرزنش ، طعنه و تمسخر به امر و نهى نپردازيد.
١٣. در رفتار با كودكان موقعيت سنى ، شرايط زيستى ، ويژگيهاى روحى و احساسى و مراحل رشد ذهنى آنان را در نظر بگيريد و به كودكان با رعايت سن و ظرفيتشان مسؤ وليت بدهيد.
١٤. بايد بدانيد كه تربيت خوب ، ميوه خانواده اى خوب و صميمى و پر مهر و محبت است . (٦٢)
١٥. تقويت اعتماد به نفس و احساس حسن ظن كودكان در ارتباط با ديگران از ضروريات است و بايد با ابراز و مهر و محبتهاى بجا، زمينه حرف شنوى را در كودكان فراهم كنيم .


۵
داستانهايي از دعا ١

١- علق (٩٦) آيه ٥.
٢- معلم اول ، رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ).
٣-على (عليه السلام .)
٤- بحار، ج ١، ص ٢٠٦.
٥- من نصب نفسه للناس اماما فليبدا بتعليم نفسه قبل تعليم غيره و ليكن تاءديبه بسيرته قبل تاءديبه بلسنانه ، و معلم نفسه و مؤ دبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤ دبهم (نهج البلاغه ، كلمات قصار، ش ٧٣).
٦- غررالحكم .
٧- غررالحكم .
٨- نهج البلاغه ، كلمات قصار، ش ١٩٣.
٩- ان القلوب شهوه و اقبالا و ادبارا، فاتوها من قبل شهوتها و اقبالها فان القلب اذا اكره عمى (نهج البلاغه ، كلمات قصار، ش ١٩٣.
١٠- اذا نشطت القلوب فاودعوها...و اذا نفرت فودعوها... (بحار، ج ٧٨، ص ٣٧٧).
١١- هى يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون )). (زمر (٣٩) آيه ٩).
١٢- ان الله اوحى الى ان تواضعوا؛ رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) منية المريد، ص ٦٩)).
١٣- واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤ منين . شعرا (٢٦) آيه ٢١٥)).
١٤- علموا و لاتعنفوا فان المعلم خير من المعنف ؛ رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) منيه المريد، ص ٦٩)).
١٥- لينوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه ؛ رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) منيه المريد، ص ٦٩)).
١٦- و قل لعبادى يقولوا التى هى احسن اسراء (١٧) آيه ٥٣)).
١٧- و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما فرقان (٢٥) آيه ٦٣)).
١٨- و لا تصعر خدك للناس لقمان (٣١) آيه ١٨)).
١٩- و اقصد فى مشيك و اغضض من صوتك لقمان (٣١) آيه ١٩)).
٢٠- فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه زمر (٣٩) آيه ١٧ - ١٨)).
٢١- و ما انا من المتكلفين ص (٣٨) آيه ٨٦)).
٢٢- ادفع بالتى هى احسن السيئه نحن اعلم بما يصفون فرقان (٢٣) آيه ٩٦)).
٢٣- فذكر انما انت مذكر لست عليهم بمصيطر. غاشيه (٨٨) آيه ٢١ - ٢٢)).
٢٤- اتاءمرون الناس بالبر و تنسون انفكسم . بقره (٢) آيه ٤٤)).
٢٥- متن سخنرانى در انجمن اوليا و مربيان ، دبستان توحيد، مهرماه ١٣٧١.
٢٦- جمعه (٦٢) آيه ٢.
٢٧- امام على (عليه السلام ) ان اول عباده الله معرفته ، و اصل معرفته توحيده ... (تحف العقول ، ص ‍ ٤٩).
٢٨- و ما ارسلنا من قبلك من رسول الا نوحى اليه انه لا اله الا انا فاعبدون (انبيا آيه ٢٥)؛ ما پيش از تو هيچ پيامبرى را تفرستاديم ، جز آن كه به او وحى كرديم كه جز من خدايى نيست ؛ پس مرا بپرستيد!
٢٩- اين كلمه لا اله الا الله زياد شنيده شده و در موقعيتهاى مختلف ، چون تشييع جنازه و يا حتى در مواقعى كه افراد، عصبانى هستند تكرار مى شود. همچنين از نظر روانى در اثر تكرار و شنيدن زياد، اين كلمه عادى شده ، بطورى كه ديگر هيچ گاه به معنا و مفهوم عميق آن و نقش حياتبخش و مؤ ثر آن در زندگى توجهى نمى شود.
توحيد نه تنها يك نوع بحص ذهنى است ، بلكه به عنوان زيربناى عمل و رفتار، تصميم و اراده و ملاك ارزشهاى اخلاقى و انسانى مطرح است ، نقش توحيد را در سر و وضع و رفتار و عمل ، نگاه و احساس ‍ و در روابط فردى و اجتماعى مى توان مشاهده كرد.
توحيد نه تنها در بحثهاى طولانى كلامى و فلسفى صرف مطرح است ... كه در بر خورد دو انسان و طرح دوستى آن دو در شيوه راه رفتن يك فرد در كوچه و خيابان ، در شركت كردن افراد در يك مجلس ‍ گفتگو با يكديگر، در بين همكاران و هم مباحثه اى ها و همچنين برخورد با كودكان و زيردستان در خانواده و حتى در نشستن بر سر يك سفره ، به سادگى مى توان حضور توحيد را به چشم ديد و در نخستين نگاه مى توان تشخيص داد كه در اين محيط، توحيد حكم مى كند يا شرك (در انوع مختلفش ) بنابراين ، هر جا كه اثرى از توحيد نباشد، بى شك مرتبه اى از شرك حاضر است ، زيرا اين دو با هم نقيضند، ممكن نيست هر دو باشند و ممكن نيست هيچ كدام نباشند.
٣٠- عظم الخالق فى انفسهم فصغر مادونه فى اعينهم ؛ آفريدگار در وجودشان بزرگ جلوه مى كند و غير خداوند در نظرشان كوچك مى نمايد. (نهج البلاغه ، خطبه متقين ).
٣١- قال الصادق (عليه السلام ) فى الجواب عنوان البصرى : ... فان اردت العلم فاطلب اولا فى نفسك حقيقته العبوديه ، واطلب العلم باستعماله و استفهم الله يفهمك ))، قال العنوان : يا اباعبدالله ، ما حقيقة العبوديه ؟ قال (عليه السلام ): ثلاثه اشياء: ان لا يرى العبد لنفسه فيما خوله الله ملكا، لان العبيد لايكون لهم ملك يرون المال مال الله يضعونه حيث امرهم الله به ؛ و با يدبر العبد لنفسه تدبيرا، و جمله اشتغاله فيما امره تعالى به او نهاه عنه ، فاذا لم يرالعبد لنفسه فيما خوله الله تعالى ملكا هان عليه الانفاق فيما امره الله تعالى ان ينفق فيه ، و اذا فوض العبد تدبير نفسه على مدبره هان عليه مصائب الدنيا و اذا اشتغل العبد بما امره الله تعالى و نهاه لا يتفرغ منهما الى المراء و المباهاة مع الناس ، فاذا اكرم الله العبد بهذه ثلاثه هان عليه الدنيا، و ابليس ، و الخلق ، و لا يطلب الدنيا تكاثرا و تفاخرا، و لا يطلب ما عند الناس عزا و علوا، و لا يدع ايامه باطلا فهذا اول درجه التقوى ...)) (بحار، ج ١، ص ٢٢٤، ٢٢٦) عنوان بصرى از امام صادق (عليه السلام ) درباره علم سؤ ال كرد. امام فرمود: دانشى كه در نزد ماست آموختنى نيست ، بلكه نورى است كه خدا بر دل كسى كه مى خواهد هدايتش كند مى افكند، پس اگر خواستى از چنين دانشى بهره مند گردى در آغاز بايد حقيقت بندگى را در خود طلب كنى و دانش را با به كار بستن آن طالب باشى و از خدا در خواست فهم كنى تا خداوند به تو بفهماند.
- يا ابا عبدالله حقيقت بندگى در چيست ؟
- در سه چيز است :
١. آن كه بنده خدا در تمام آنچه كه خداى تعالى در اختيار وى قرار داده است مالكيتى براى خود نبيند، زيرا بندگان حقيقى ، مالك هيچ چيز نمى شوند، مال را مال خدا مى بينند و هر جا كه خداى تعالى دستورشان فرموده ، قرار مى دهند.
٢. آن كه بنده براى خودش تدبيرى نداشته باشد.
٣. و همه مشغوليتهاى وى در اطاعت از اوامر و نواهى خدا باشد، پس هنگامى كه بنده در داده هاى الهى براى خود مالكيتى نبيند، انفاق براى او آسان مى شود و هرگاه بنده اى تدبير امور خود را به مدبرش ‍ واگذار كرد، مصيبتهاى دنيا بر او آسان مى شود و هرگاه بنده اى به آنچه خداى تعالى امر و نهى فرموده ، مشغول باشد، فراغتى به او دست نمى دهد تا به مجادله و مباهات با مردم بپردازد و اگر خداى تعالى بنده اى را از روى اكرام به اين سه صفت موفق بدارد، دنيا و شيطان و خلق همگى در نظر او خوار و بى مقدار مى شوند و از روى زياده طلبى و يا فخر فروشى دنيا را نمى طلبند و آنچه را كه در نزد مردم است به خاطر عزت يافتن و برترى جستن طلب نمى كنند و روزگار خود را به بطالت نمى گذرانند و (تازه ) اين اولين درجه تقواست ...)).
٣٢- غررالحكم ، ج ٧، ص ٣٨٧.
٣٣- ذاريات (٥١) آيه ٢١.
٣٤- غررالحكم ، ج ٧، ص ٣٧٨.
٣٥- همان . ص ٣٨٧.
٣٦- همان ، ص ٣٨٧.
٣٧- شمس (٩١) آيه ٩.
٣٨- اعلى (٨٧) آيه ١٤.
٣٩- امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد: لايقبل عمل الا بمعرفه ... (تحف العقول ، ص ٢١٥). قال على (عليه السلام ): يا كميل ! ما من حركة الا و من انت محتاج فيها الى معرفه ؛ اى كميل ، هيچ عمل و حركتى نيست مگر آن كه تو در آنجام آن به معرفت و آگاهى نياز دارى .)) (تحف العقول ، ص ١٧١).
٤٠- يكى از آقايان كه سنى هم از او رفته بود مى گفتند: نمى دانم چرا فرزندم اين طور شده : نماز نمى خواند... با وجودى كه من چيزى درباره او كم نگذاشتم ، حتى اخيرا هم برايش يك ماشين خريدم ، ولى باز توجهى به حرف من نمى كند!
٤١- كهف (١٨) آيه ١٠٣ - ١٠٤.
٤٢- تحريم (٦٦) آيه ٦.
٤٣- آرزوهاى دور و دراز مرا از رسيدن به سود واقعى به دور داشته )) (دعاى كميل ).
٤٤- العلم فى الصغر كالنقش فى الحجر.
٤٥- مكارم الاخلاق ، ص ٢٢٧.
٤٦- نهج البلاغه ، حكمت ٣١.
٤٧- كسى كه سر از خواب نوشين بردارد و در امور مسلمانان ، اهتمام نداشته باشد، مسلمان نيست .
٤٨- يكى از موقعيتهاى مناسب براى قصه گويى هنگام خواب كودك است .
٤٩- هيچ سرمايه و ارثى بالاتر از ادب نيست على (عليه السلام ))).
٥٠- دع ابنك سبع سنين ، و يودب سبع سنين ، و الزمه نفسك سبع سنين (وسائل ، ج ٥، ص ‍ ١٢٥).
٥١- عن على (عليه السلام ) يا كميل ! ما من حركة الا وانت محتاج فيها الى معرفة (تحف العقول ، ص ١٧١)
٥٢- يا معاذ بن جبل ! بشر و لاتنفر...؛ بشارت بده و تنفر ايجاد مكن !))
٥٣- يسر و لاتعسر؛ آسان بگير و سخت مگير!))
٥٤- قال على (عليه السلام ): لاميراث كالادب )).
٥٥- رساله حقوق ، امام سجاد (عليه السلام ) حق اولاد بر والدين ، به جلد سوم اين مجموعه (آنچه والدين و مربيان بايد بدانند، قسمت آخر) مراجعه شود.
٥٦- بقره (٢) آيه ٢٨٦.
٥٧- الحلم زين الخلق ؛ بردبارى زيور اخلاق است )) (نهج البلاغه ).
٥٨- قال على (عليه السلام ): الانصاف يستديم المحبه : انصاف سبب دوام محبت مى شود)) (غررالحكم ).
٥٩- قال على (عليه السلام ): من لم يعرف مضره شى ء لم يقدر تركها (نهج البلاغه ).
٦٠- حديث نبوى .
٦١- قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): ادبوا اولادكم فانكم مسؤ ولون عنهم .
٦٢- خيركم خير كم لاهله ؛ بهترين شما كسى است كه براى خانواده خود بهتر باشد)). (رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )، نهج الفصاحه ).


۶