ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد ۲

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم6%

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم نویسنده:
گروه: متون حدیثی

جلد ۱ جلد ۲ جلد ۳
  • شروع
  • قبلی
  • 180 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 59839 / دانلود: 12406
اندازه اندازه اندازه
ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد ۲

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب التعمق (باريك بينى)

٧١٥٩ ١- من تعمّق لم ينب الى الحقّ.

٥ ٣٨١ كسى كه در باره خداى تعالى تعمّق كند به سوى حق بازنگردد (و به جايى نرسد بلكه متحيّر و سرگردان شود).

باب العمل (كار كردن)

٧١٦٠ ١- العلم بلا عمل وبال. ٢ ٨ علم بدون عمل وبال و خسران است.

٧١٦١ ٢- العمل الصّالح افضل الزّادين.

٢ ٢٢ عمل شايسته برترين زاد و توشه از دو توشه زندگى است.

٧١٦٢ ٣- العالم من شهدت بصحّة اقواله افعاله. ٢ ٣١ عالم و دانشمند (واقعى) كسى است كه كارهايش گواهى به درستى گفتارش دهد.

٧١٦٣ ٤- الدّاعى بلا عمل كالقوس بلا وتر. ٢ ٥٥ دعا كننده بدون عمل (يعنى كسى كه‏ صرفا با زبان دعا كند و دست به اقدام عملى نزند) همچون كمان بى‏زه است (كه كارى از آن ساخته نيست).

٧١٦٤ ٥- المؤمن بعمله. ١ ٦١ مؤمن به عمل خود مؤمن است (نه به زبان فقط).

٧١٦٥ ٦- العلم بالعمل. ١ ٦٢ علم و دانش با عمل (علم) است (نه به درس خواندن تنها).

٧١٦٦ ٧- العمل عنوان الطّويّة. ١ ٨٠ عمل دليل و نشانه درون و مكنون خاطر است.

٧١٦٧ ٨- العمل شعار المؤمن. ١ ١١٢ عمل شعار و جامه زيرين مؤمن است.

٧١٦٨ ٩- العمل اكمل خلف. ١ ١٣٠ عمل كامل‏ترين باقيمانده انسان است.

٧١٦٩ ١٠- العمل رفيق الموقن. ١ ٢٤٠ عمل رفيق و دوست انسانى است كه داراى يقين است.

٧١٧٠ ١١- المرء لا يصحبه الّا العمل.

١ ٢٤٦ چيزى جز عمل همراه انسان نخواهد بود.

٧١٧١ ١٢- المحسن من صدّق اقواله أفعاله. ١ ٢٩٧ نيكوكار كسى است كه كردارهاى او گفتارش را تصديق كند.

٧١٧٢ ١٣- العلم كثير و العمل قليل. ١ ٣٢١ علم و دانش بسيار است ولى عمل كم است.

٧١٧٣ ١٤- الاعمال فى الدّنيا تجارة الآخرة. ١ ٣٤٥ عملها در دنيا كالاى تجارت آخرت است.

٧١٧٤ ١٥- العلم كلّه حجّة الّا ما عمل به.

١ ٣٦٨ علم و دانش همه‏اش حجّت است مگر آنچه بدان عمل شده (و ما بقى مورد احتجاج و بازخواست قرار گيرد).

٧١٧٥ ١٦- العامل بالعلم كالسّائر على الطّريق الواضح. ١ ٣٩٦ كسى كه به علم خود عمل كند، مانند كسى است كه در راه روشن راه مى‏رود.

٧١٧٦ ١٧- التّارك للعمل غير موقن بالثّواب عليه. ١ ٣٩٨ كسى كه عمل را ترك كند، يقين به ثواب و پاداش بر عمل خويش ندارد (و گرنه عمل را ترك نمى‏كرد).

٧١٧٧ ١٨- شتّان بين عمل تذهب لذّته و تبقى تبعته، و بين عمل تذهب مئونته و تبقى مثوبته. ٤ ١٨٠ چه دور است فاصله ميان عملى كه لذت آن رفته و پى آمد آن به جاى مانده، و ميان آن عملى كه رنجش رفته و پاداش نيكش بجاى مانده.

٧١٧٨ ١٩- طوبى لمن بادر صالح العمل قبل أن تنقطع أسبابه. ٤ ٢٤٣ خوشا به حال كسى كه مبادرت كند به عمل شايسته پيش از آنكه اسباب آن بريده شده و از دست برود.

٧١٧٩ ٢٠- طوبى لمن قدّم خالصا و عمل صالحا و اكتسب مذخورا و اجتنب محذورا. ٤ ٢٤٥ خوشا به حال كسى كه پيش فرستد عمل خالصى و كار شايسته‏اى انجام دهد و اندوخته‏اى كسب كند، و از آنچه دستور دورى آن را داده‏اند، دورى كند.

٧١٨٠ ٢١- يقبح بالرّجل أن يقصر عمله عن علمه، و يعجز فعله عن قوله.

٦ ٤٩٣ براى مرد زشت‏تر است كه كوتاه آيد عمل او از علمش و ناتوان باشد كارش از گفتارش.

٧١٨١ ٢٢- العمل ورع راجح. ١ ١٤٧ عمل پارسايى و ورعى است غالب.

٧١٨٢ ٢٣- أفضل العمل ما أريد به وجه اللّه. ٢ ٣٩١ بهترين عمل آن است كه بخاطر خداوند انجام شود.

٧١٨٣ ٢٤- اعمال العباد فى الدّنيا نصب اعينهم فى الآخرة. ٢ ٧١ عملهاى بندگان كه در دنيا انجام دهند برابر ديدگان آنها است در روز قيامت.

٧١٨٤ ٢٥- الشّرف عند اللّه سبحانه بحسن الاعمال لا بحسن الاقوال.

٢ ٨١ شرافت در پيشگاه خداى سبحان به نيكويى عمل است نه به نيكويى گفتار.

٧١٨٥ ٢٦- العلم مقرون بالعمل فمن علم عمل. ٢ ٨٧ علم (حقيقى) مقرون و بسته است به عمل، و هر كس بداند عمل كند.

٧١٨٦ ٢٧- العلم يهتف بالعمل فان اجابه و الّا ارتحل. ٢ ٨٧ علم و دانش آواز مى‏دهد و صدا مى‏زند عمل را، پس اگر پاسخش داد و گرنه كوچ مى‏كند و مى‏رود.

٧١٨٧ ٢٨- العاقل يجتهد فى عمله و يقصّر من امله. ٢ ٩٢ آدم عاقل در عمل خود مى‏كوشد و آرزوى خود را كوتاه مى‏كند.

٧١٨٨ ٢٩- العمل بالعلم من تمام النّعمة.

٢ ١٢١ عمل كردن به علم و دانش از كمال نعمت الهى است.

٧١٨٩ ٣٠- النّاس فى الدّنيا عاملان: عامل فى الدّنيا للدّنيا قد شغلته دنياه عن آخرته، يخشى على من يخلّف الفقر و يأمنه على نفسه، فيفنى عمره فى منفعة غيره، و عامل فى الدّنيا لما بعدها فجاءه الّذى له بغير عمل فأحرز الحظّين معا و ملك الدّارين جميعا.

٢ ١٤٩ مردمى كه در دنيا كار مى‏كنند دو گروه هستند: يكى آنكه كار مى‏كند در دنيا براى دنيا و سرگرم ساخته او را دنيا از آخرتش، مى‏ترسد بر بازماندگان خود از فقر و تنگدستى و ايمن است از تنگدستى خويش، چنين كسى تباه مى‏كند عمر خود را براى سود رساندن به ديگرى، و ديگر آنكه كار مى‏كند در دنيا براى عالم پس از آن، كه در اين صورت آنچه مقدّر او است بدون كار و تلاش به وى مى‏رسد، و اين كسى است كه به هر دو بهره (دنيا و آخرت رسيده) و مالك هر دو خانه (دنيا و آخرت) شده است.

٧١٩٠ ٣١- القرين النّاصح هو العمل الصّالح. ٢ ١٥٣ قرين و همراه خيرخواه، همان عمل‏ شايسته است.

٧١٩١ ٣٢- اعمل تدّخر. ٢ ١٧٠ عمل نيك كن و اندوخته بگذار.

٧١٩٢ ٣٣- اعمل بالعلم تدرك غنما.

٢ ١٧٧ عمل كن به علم تا غنيمت يابى.

٧١٩٣ ٣٤- اجعل رفيقك عملك و عدوّك املك. ٢ ١٨٢ رفيق خويش را عمل، و دشمنت را آرزوى خود قرار ده.

٧١٩٤ ٣٥- اعمل عمل من يعلم انّ اللّه مجازيه بإساءته و احسانه. ٢ ١٩٤ همانند كسى عمل كن كه مى‏داند خداى تعالى او را به بدى و خوبى‏اش كيفر دهد.

٧١٩٥ ٣٦- اعملوا بالعلم تسعدوا. ٢ ٢٣٩ عمل كنيد به علم تا نيكبخت شويد.

٧١٩٦ ٣٧- اعملوا اذا علمتم. ٢ ٢٣٩ هرگاه دانستيد عمل كنيد.

٧١٩٧ ٣٨- اعملوا و العمل ينفع و الدّعاء يسمع و التّوبة ترفع. ٢ ٢٥٦ عمل كنيد در اين زمانى كه عمل سود دهد، و دعا شنيده (و مستجاب) گردد، و توبه بالا رود (و پذيرفته شود).

٧١٩٨ ٣٩- اعملوا ليوم تذخر له الذّخائر و تبلى فيه السّرائر. ٢ ٢٦٩ عمل كنيد براى روزى كه براى آن اندوخته كنند، و پنهان ها در آن روز آشكار گردد.

٧١٩٩ ٤٠- ايّاك و كلّ عمل ينفّر عنك حرّا او يذلّ لك قدرا او يجلب عليك شرّا او تحمل به الى القيامة وزرا.

٢ ٣١٦ زنهار بپرهيز از هر كار و عملى كه آزاده‏اى را از تو برماند، يا قدر و منزلتى را از تو خوار گرداند، يا به زيان تو شرّى را به سويت جلب كند، يا به خاطر آن براى روز قيامت گناه سنگينى را بردارى.

٧٢٠٠ ٤١- الا فاعملوا و الالسن مطلقة و الابدان صحيحة و الاعضاء لدنة و المنقلب فسيح و المجال عريض، قبل ازهاق الفوت و حلول الموت‏

فحقّقوا عليكم حلوله و لا تنتظروا قدومه. ٢ ٣٤٢ آگاه باشيد، و عمل كنيد در حالى كه زبانها باز است و بدنها سالم، و اعضاى بدن نرم، و بازگشتگاه فراخ، و مجال وسيع است، پيش از آنكه زمان بگذرد، و مرگ در رسد، پس رسيدن آن را براى خود مسلّم و قطعى بدانيد، و به انتظار آمدنش نباشيد (بلكه پيش از آنكه بيايد خود را آماده كنيد).

٧٢٠١ ٤٢- انفع العلم ما عمل به. ٢ ٣٨٦ سودمندترين علم و دانش آن است كه بدان عمل شود.

٧٢٠٢ ٤٣- انفع الذّخائر صالح الاعمال.

٢ ٤٠٣ سودمندترين اندوخته‏ها كارهاى شايسته است.

٧٢٠٣ ٤٤- اقرب النّاس من الانبياء اعملهم بما امروا به. ٢ ٤١٠ نزديك‏ترين مردم به پيامبران كسى است كه به دستورهاى آنان بهتر عمل كند.

٧٢٠٤ ٤٥- احسن العلم ما كان مع العمل.

٢ ٤٢٠ بهترين علم آن است كه همراه با عمل باشد.

٧٢٠٥ ٤٦- اشرف العلم ما ظهر فى الجوارح و الاركان. ٢ ٤٢٢ شريف‏ترين علمها آن است كه در اعضا و جوارح بدن آشكار شود.

٧٢٠٦ ٤٧- اسعد النّاس بالخير العامل به.

٢ ٤٥٣ نيكبخت‏ترين مردم به كار خير آن كسى است كه بدان عمل كند.

٧٢٠٧ ٤٨- احسن المقال ما صدّقه حسن الفعال. ٢ ٤٦٣ بهترين گفتار آن است كه كردارهاى نيك آن را تصديق كند.

٧٢٠٨ ٤٩- انّ اللّه سبحانه اذا اراد بعبد خيرا وفّقه لانفاذ اجله فى احسن عمله، و رزقه مبادرة مهله في طاعته قبل الفوت. ٢ ٥٦٧ به راستى كه خداى سبحان هر گاه خير و خوبى بنده‏اى را بخواهد او را موفق دارد

به اين كه عمر خود را در بهترين عمل خود به كار گيرد و پيشى گرفتن مهلت او را در طاعت قبل از مرگ روزى فرمايد.

٧٢٠٩ ٥٠- ان احببت ان تكون اسعد النّاس بما علمت فاعمل. ٣ ٦ اگر دوست دارى كه نيكبخت‏ترين مردم باشى بدانچه مى‏دانى، پس به آن عمل كن.

٧٢١٠ ٥١- ان كنتم عاملين فاعملوا لما ينجيكم يوم العرض. ٣ ٢٠ اگر به راستى مرد عمل هستيد، پس عمل كنيد براى آنچه شما را در روز قيامت نجات بخشد.

٧٢١١ ٥٢- انّك لن يغنى عنك بعد الموت الّا صالح عمل قدّمته فتزوّد من صالح العمل. ٣ ٥٨ به راستى كه تو را بى‏نياز نسازد پس از مرگ مگر عمل شايسته‏اى كه از پيش فرستاده‏اى، (پس هر چه مى‏توانى) توشه برگير از عمل شايسته.

٧٢١٢ ٥٣- انّكم باعمالكم مجازون و بها مرتهنون. ٣ ٥٩ به راستى كه شما پاداش عملهاى خود را دريافت كرده و در گرو آنها هستيد.

٧٢١٣ ٥٤- انّك لن تحمل الى الآخرة عملا انفع لك من الصّبر و الرّضا و الخوف و الرّجاء. ٣ ٥٨ به راستى كه تو برندارى براى آخرت عملى را كه پر سودتر باشد از صبر و خوشنودى و بيم و اميد.

٧٢١٤ ٥٥- انّكم الى العمل بما علمتم احوج منكم الى تعلّم ما لم تكونوا تعلمون. ٣ ٦٠ به راستى كه شما به عمل كردن بدانچه دانسته‏ايد نيازمندتر هستيد تا به ياد گرفتن آنچه را نمى‏دانيد.

٧٢١٥ ٥٦- انّكم الى اعراب الاعمال احوج منكم الى اعراب الاقوال. ٣ ٦١ به راستى كه شما به اعراب گذارى و تصحيح عملها نيازمندتريد تا به اعراب گذارى و تصحيح گفتارها.

٧٢١٦ ٥٧- انّكم الى اكتساب صالح الاعمال احوج منكم الى مكاسب‏

الاموال. ٣ ٦٢ به راستى كه شما به كسب كردن (و به دست آوردن) عملهاى شايسته نيازمندتريد تا به كسب كردن اموال.

٧٢١٧ ٥٨- انّكم ان اغتنمتم صالح الاعمال نلتم من الآخرة نهاية الآمال. ٣ ٦٦ به راستى كه شما اگر عملهاى شايسته را غنيمت بشماريد، به نهايت آرمانهاى خود در آخرت مى‏رسيد.

٧٢١٨ ٥٩- انّما زهّد النّاس فى طلب العلم، كثرة ما يرون من قلّة من عمل بما علم. ٣ ٨٦ جز اين نيست كه آنچه مردم را در تحصيل و طلب علم بى‏رغبت كرده آن است كه بسيار مى‏بينند كه عمل كنندگان به علم اندكند (و همين سبب بى‏رغبتى آنها در تحصيل علم شده).

٧٢١٩ ٦٠- آفة العلم ترك العمل به. ٣ ١٠٧ آفت علم عمل نكردن بدان است.

٧٢٢٠ ٦١- اذا احسنت القول فاحسن العمل، لتجمع بذلك بين مزيّة اللّسان و فضيلة الاحسان. ٣ ١٧٩ هر گاه گفتار خود را نيكو كردى كردار خود را نيز نيكو كن تا بدينوسيله گرد آورى ميان مزيّت و برترى زبان و فضيلت و برترى احسان.

٧٢٢١ ٦٢- اذا رمتم الانتفاع بالعلم فاعملوا به و اكثروا الفكر فى معانيه تعه القلوب. ٣ ١٨٧ هرگاه خواستيد سودمند گرديد به علم و دانش، عمل كنيد بدان، و بسيار انديشه كنيد در معناهاى آن، تا در نتيجه دلها آن را حفظ كند و نگه دارد.

٧٢٢٢ ٦٣- بحسن العمل تجنى ثمرة العلم لا بحسن القول. ٣ ٢٢٨ به عمل نيكو است كه ميوه علم و دانش چيده شود نه به گفتار نيكو.

٧٢٢٣ ٦٤- بالاعمال الصّالحات ترفع الدّرجات. ٣ ٢٢٩ به وسيله كارهاى شايسته است كه درجه‏ها و مرتبه‏ها بالا رود.

٧٢٢٤ ٦٥- بالصّالحات يستدلّ على حسن الايمان. ٣ ٢٢٤ به وسيله كارهاى شايسته راهنمايى شود بر نيكويى ايمان.

٧٢٢٥ ٦٦- بادروا العمل و اكذبوا الامل و لاحظوا الاجل. ٣ ٢٤١ به علم و كار مبادرت ورزيد، و آرزو را دروغ بدانيد، و مرگ را ملاحظه كنيد (كه ناگهان در رسد).

٧٢٢٦ ٦٧- بادروا العمل و خافوا بغتة الاجل تدركوا افضل الامل. ٣ ٢٤٢ شتاب كنيد به سوى عمل، و بترسيد از ناگهان رسيدن مرگ، تا در نتيجه برسيد به برترين آرمان خويش (كه سعادت جاويدان است).

٧٢٢٧ ٦٨- بادروا بالعمل عمرا ناكسا.

٣ ٢٤٣ پيشى گيريد به عمل، به عمر نگونسار و سرافكنده (يعنى تا به آن زمان از عمر نگونسار نرسيده‏ايد شتاب كنيد).

٧٢٢٨ ٦٩- بادروا بالعمل مرضا حابسا و موتا خالسا. ٣ ٢٤٣ شتاب كنيد به عمل، بيمارى بازدارنده، و مرگ رباينده را (يعنى تا بيمارى آن چنانى و مرگ اين چنينى نرسيده به سوى عمل بشتابيد).

٧٢٢٩ ٧٠- بادروا صالح الاعمال و الخناق مهمل و الرّوح مرسل. ٣ ٢٤٩ بشتابيد به عملهاى شايسته، در حالى كه گلوى شما (از فشار مرگ) رها است، و جان شما آزاد است (و تا آن حالت نرسيده به سوى عمل بشتابيد).

٧٢٣٠ ٧١- بركة العمر فى حسن العمل.

٣ ٢٦٢ بركت عمر در عمل نيكو است.

٧٢٣١ ٧٢- تمام العلم استعماله. ٣ ٢٧٦ تمامى علم و كمال آن، در به كار گرفتن آن است.

٧٢٣٢ ٧٣- تصفية العمل اشدّ من العمل.

٣ ٢٧٨ تصفيه و پاك كردن عمل، سخت‏تر از خود عمل است.

٧٢٣٣ ٧٤- تمام العلم العمل بموجبه.

٣ ٢٨٠ تمامى علم و كمال آن در عمل كردن به لوازم آن است.

٧٢٣٤ ٧٥- تارك العمل بالعلم غير واثق بثواب العمل. ٣ ٢٩٠ كسى كه عمل به علم را واگذارد، چنان است كه اطمينانى به پاداش عمل ندارد.

٧٢٣٥ ٧٦- ثمرة العمل الاجر عليه. ٣ ٣٢٩ ميوه عمل پاداش آن است.

٧٢٣٦ ٧٧- ثمرة العقل العمل للنّجاة.

٣ ٣٢٩ ميوه عقل، عمل كردن براى رستگارى و نجات است.

٧٢٣٧ ٧٨- ثمرة العمل الصّالح كاصله.

٣ ٣٣٣ ميوه عمل شايسته همچون اصل و ريشه آن شايسته است.

٧٢٣٨ ٧٩- ثمرة العمل السّيّى‏ء كاصله.

٣ ٣٣٣ ميوه كار بد همچون اصل و ريشه آن بد است.

٧٢٣٩ ٨٠- ثمن الجنّة العمل الصّالح.

٣ ٣٤٩ بهاى بهشت، عمل شايسته است.

٧٢٤٠ ٨١- ثقّلوا موازينكم بالعمل الصّالح. ٣ ٣٥٠ ترازوهاى عمل خود را با عمل شايسته سنگين كنيد.

٧٢٤١ ٨٢- ثواب العمل ثمرة العمل. ٣ ٣٥٣ پاداش عمل ميوه عمل است.

٧٢٤٢ ٨٣- جماع الخير فى العمل بما يبقى و الاستهانة بما يفنى. ٣ ٣٦٠ مجموعه خير و نيكى در كار كردن به آنچه به جاى ماند، و خوار شمردن آنچه فانى شود، خواهد بود.

٧٢٤٣ ٨٤- ثواب عملك افضل من عملك.

٣ ٣٤٦ پاداش عمل و كار تو، بهتر از خود عمل است.

٧٢٤٤ ٨٥- جمال العالم عمله بعلمه. ٣ ٣٦٣ زيبايى عالم و دانشمند عمل كردن او است به علم و دانش خود.

٧٢٤٥ ٨٦- حسن العمل خير ذخر و افضل عدّة. ٣ ٣٩٤ عمل نيكو بهترين اندوخته و برترين توشه آماده است.

٧٢٤٦ ٨٧- خير الاعمال ما اصلح الدّين.

٣ ٤٢٤ بهترين عملها آن است كه دين را اصلاح كند.

٧٢٤٧ ٨٨- خير عملك ما اصلحت به يومك، و شرّه ما استفسدت به قومك. ٣ ٤٣٤ بهترين عمل تو آن است كه وضع امروزت را اصلاح كنى، و بدترين آن چيزى است كه به وسيله آن فساد و تباهى قوم و مردم خود را بخواهى.

٧٢٤٨ ٨٩- خذ من صالح العمل و خالل خير خليل، فانّ للمرء ما اكتسب و هو فى الآخرة مع من احبّ. ٣ ٤٦٤ عمل شايسته را برگير، و بهترين دوست را بگير، كه براى انسان خواهد بود آنچه را كسب كرده و در آخرت نيز با كسى خواهد بود كه او را دوست مى‏داشته.

٧٢٤٩ ٩٠- شكر المؤمن يظهر فى عمله.

٤ ١٥٩ شكر و سپاس مؤمن در عمل و كردار او آشكار شود.

٧٢٥٠ ٩١- شكر العالم على علمه، عمله به و بذله لمستحقّه. ٤ ١٦٠ سپاسگزارى عالم بر علم و دانشش، عمل كردن او است به آن علم، و بخشيدن آن به كسى كه شايسته آن است. ٧٢٥١ ٩٢- شرّ العمل ما افسدت به معادك. ٤ ١٦٧ بدترين عملها آن است كه معاد و آخرت خود را بدان تباه كنى.

٧٢٥٢ ٩٣- شرّ العلم علم لا يعمل به. ٤ ١٧٠

بدترين علمها علمى است كه بدان عمل نشود.

٧٢٥٣ ٩٤- صلاح المعاد بحسن العمل.

٤ ١٩٥ صلاح و شايستگى معاد و آخرت به نيكويى عمل است.

٧٢٥٤ ٩٥- طلب الجنّة بلا عمل حمق.

٤ ٢٥٠ طلب كردن بهشت بدون عمل حماقت و نادانى است.

٧٢٥٥ ٩٦- عليك بصالح العمل فانّه الزّاد الى الجنّة. ٤ ٢٨٩ بر تو باد به عمل شايسته كه توشه بهشت همان است.

٧٢٥٦ ٩٧- عليك بادمان العمل فى النّشاط و الكسل. ٤ ٢٩١ بر تو باد مداومت عمل در خوشحالى و بى حالى.

٧٢٥٧ ٩٨- على العالم ان يعمل بما علم ثمّ يطلب تعلّم ما لم يعلم. ٤ ٣١٧ بر عالم (لازم) است كه (نخست) عمل كند بدانچه مى‏داند، و سپس بجويد ياد گرفتن آنچه را نمى‏داند.

٧٢٥٨ ٩٩- عجبت لمن يعلم انّ للاعمال جزاء، كيف لا يحسن عمله. ٤ ٣٤٢ در شگفتم از كسى كه مى‏داند عملها را كيفرى است چگونه عمل خود را نيكو نمى‏كند.

٧٢٥٩ ١٠٠- علم المؤمن فى عمله. ٤ ٣٥٠ علم و دانش مؤمن در عمل او است.

٧٢٦٠ ١٠١- علم بلا عمل كشجر بلا ثمر.

٤ ٣٥٠ علم بى عمل همچون درخت بى ثمر و بى ميوه است.

٧٢٦١ ١٠٢- علم بلا عمل كقوس بلا وتر.

٤ ٣٥٠ علم بى عمل همچون كمان بى‏زه است.

٧٢٦٢ ١٠٣- علم بلا عمل حجّة للّه على العبد. ٤ ٣٥١ علم بى عمل حجّت و دليلى است براى خدا نسبت به بنده‏اش (كه خداى تعالى به‏

وسيله آن بر بنده خود احتجاج كند).

٧٢٦٣ ١٠٤- غاية العلم حسن العمل. ٤ ٣٧٠ نهايت علم، عمل نيكو است.

٧٢٦٤ ١٠٥- فى كلّ وقت عمل. ٤ ٣٩٦ در هر وقتى (از اوقات) عملى است (كه انسان مى‏تواند در آن وقت عملى انجام دهد و وقت خود را بيهوده نگذراند).

٧٢٦٥ ١٠٦- فى الدّنيا عمل و لا حساب.

٤ ٤٠٢ در دنيا عمل است و حسابى نيست.

٧٢٦٦ ١٠٧- ربّ آمر غير مؤتمر. ٤ ٧٨ بسا دستور دهنده‏اى كه خود دستور نپذيرد (و به دستورش عمل نكند). ٧٢٦٧ ١٠٨- زكاة العلم بذله لمستحقّه و اجهاد النّفس فى العمل به. ٤ ١٠٦ زكات علم عطا كردن آن است به كسى كه شايسته آن است، و به تلاش واداشتن نفس است در عمل كردن به آن.

٧٢٦٨ ١٠٩- كن عاملا بالخير ناهيا عن الشّرّ منكرا شيمة الغدر. ٤ ٦٠٧ عمل كننده باش به كار خير، و بازدارنده باش از كار بد، و انكار كننده باش خوى بى وفايى را.

٧٢٦٩ ١١٠- قليل العلم مع العمل خير من كثيره بلا عمل. ٤ ٥٠٦ كمى از علم توأم با عمل، بهتر است از بسيار آن كه عمل با آن نباشد.

٧٢٧٠ ١١١- قد سمّى اللّه سبحانه آثاركم و علم اعمالكم و كتب آجالكم. ٤ ٤٨٦ خداى سبحان به دقّت آثار شما را ثبت كرده، و عملهاى شما را دانسته و عمرهاى شما را نوشته است.

٧٢٧١ ١١٢- فضيلة العلم العمل به. ٤ ٤٢٧ فضيلت و برترى علم، به عمل كردن آن است.

٧٢٧٢ ١١٣- فالارواح مرتهنة بثقل اعبائها، موقنة بغيب انبائها، لا

تستزاد من صالح عملها، و لا تستعتب من سيّى‏ء زللها. ٤ ٤٤٣ (در قيامت) ارواح در گرو اعمال خويشند، و در آنجا به اسرار نهانى يقين حاصل كنند، نه بر كارهاى شايسته آنها چيزى افزوده شود، و نه از كارهاى زشتشان مى‏توانند توبه كنند. ٧٢٧٣ ١١٤- من حسن عمله بلغ من اللّه امله. ٥ ٣٧٦ كسى كه عملش نيكو باشد به آرمان خويش از خداى تعالى رسيده است.

٧٢٧٤ ١١٥- من لم يعمل بالعلم كان حجّة عليه و وبالا. ٥ ٤١٠ كسى كه به علم (خود) عمل نكند، آن علم حجّتى به زيان او و بارى بر دوش او خواهد بود.

٧٢٧٥ ١١٦- من كمال العلم العمل بما يقتضيه. ٦ ١١ از كمال علم، عمل كردن به مقتضاى آن است.

٧٢٧٦ ١١٧- من المروّة العمل للّه فوق الطّاقة. ٦ ١٩ از مردانگى است عمل كردن براى خداوند بيش از توان و طاقت.

٧٢٧٧ ١١٨- ما علم من لم يعمل بعلمه.

٦ ٦١ ندانسته است (و عالم نيست) كسى كه به علم خود عمل نكند.

٧٢٧٨ ١١٩- ما احسن من اساء عمله. ٦ ٦٢ نيكى نكرده است هر كس كه عمل خود را بد كرده است.

٧٢٧٩ ١٢٠- ما زكا العلم بمثل العمل به.

٦ ٧٣ پاكيزه نگردد علم به چيزى مانند عمل بدان.

٧٢٨٠ ١٢١- ملاك العلم العمل به. ٦ ١١٧ ملاك و معيار علم عمل به آن است.

٧٢٨١ ١٢٢- نعم الزّاد حسن العمل. ٦ ١٦٠ نيكويى عمل توشه خوبى است.

٧٢٨٢ ١٢٣- لا تكن ممّن يرجو الآخرة بغير عمل، و يسوّف التّوبة بطول الامل، يقول فى الدّنيا بقول الزّاهدين، و يعمل فيها بعمل الرّاغبين. ٦ ٣٣٢ مباش از كسانى كه بدون عمل اميد به آخرت دارد و به تأخير مى‏اندازد توبه را به خاطر درازى آرزو، سخن مى‏گويد در باره دنيا به گفته زاهدان (و مذمّت دنيا كند) ولى عمل كند در باره آن همانند عمل علاقه‏مندان به آن.

٧٢٨٣ ١٢٤- لا تجارة كالعمل الصّالح.

٦ ٣٦٤ تجارتى همچون عمل صالح (و كار شايسته) نيست.

٧٢٨٤ ١٢٥- لا ذخر أنفع من صالح العمل.

٦ ٣٧٨ اندوخته‏اى سودمندتر از عمل شايسته نيست.

٧٢٨٥ ١٢٦- لا ثواب لمن لا عمل له. ٦ ٤٠٠ كسى كه عمل ندارد پاداش ندارد. ٧٢٨٦ ١٢٧- لا يتمّ حسن القول الّا بحسن العمل. ٦ ٤٠٥ گفتار نيك كامل نشود مگر با عمل نيك.

٧٢٨٧ ١٢٨- لا ينفع قول بغير عمل. ٦ ٤٠٥ گفتارى كه عمل با آن نباشد سودى ندهد.

٧٢٨٨ ١٢٩- لا يستغنى عامل عن الاستزادة من عمل صالح. ٦ ٤٢٦ هيچ عمل كننده‏اى از افزودن عمل شايسته بى‏نياز نيست.

٧٢٨٩ ١٣٠- لا يستغنى المرء الى حين مفارقة روحه جسده، عن صالح العمل. ٦ ٤١٦ انسان تا آن هنگامى كه روح از بدنش جدا شود از عمل شايسته بى‏نياز نيست.

٧٢٩٠ ١٣١- لا يترك العمل بالعلم الّا من شكّ فى الثّواب عليه. ٦ ٤٢٣ وانگذارد عمل به علم را مگر كسى كه در پاداش و ثواب آن شك دارد.

٧٢٩١ ١٣٢- لا يعمل بالعلم الّا من ايقن بفضل الاجر فيه. ٦ ٤٢٤ عمل نكند به علم مگر كسى كه يقين دارد به فضيلت پاداش در آن عمل.

٧٢٩٢ ١٣٣- لا خير فى عمل الّا مع اليقين و الورع. ٦ ٤٣٦ خيرى در عمل نيست مگر با داشتن يقين و پارسايى.

٧٢٩٣ ١٣٤- من احسن العمل حسنت له المكافاة. ٥ ٢٧٧ كسى كه نيكو عمل كند جبران و پاداش آن نيكو خواهد بود.

٧٢٩٤ ١٣٥- من نصح فى العمل نصحته المجازاة. ٥ ٢٧٧ كسى كه در عمل خالص باشد پاداش او نيز خالص و پاك خواهد بود.

٧٢٩٥ ١٣٦- من عمل باوامر اللّه احرز الاجر. ٥ ٢٨١ كسى كه به دستورات خداوند عمل كند اجر و پاداش آن را فراهم كرده.

٧٢٩٦ ١٣٧- من انف من عمله اضطرّه ذلك الى عمل خير منه. ٥ ٣٣٣ كسى كه عمل خود را خوش ندارد و آن را لايق خود نداند اين حالت او را به عملى بهتر از آن وادارد.

٧٢٩٧ ١٣٨- ليكن اوثق الذّخائر عندك العمل الصّالح. ٥ ٥١ مطمئن‏ترين اندوخته‏ها نزد تو بايد عمل شايسته باشد.

٧٢٩٨ ١٣٩- من علم عمل. ٥ ١٤٢ كسى كه بداند عمل كند.

٧٢٩٩ ١٤٠- من عمل اشتاق. ٥ ١٥١ كسى كه عمل كند مشتاق گردد.

٧٣٠٠ ١٤١- من يعمل يزدد قوّة. ٥ ٢٠٤ كسى كه عمل كند بر نيروى خود بيفزايد.

٧٣٠١ ١٤٢- من يقصّر فى العمل يزدد فترة. ٥ ٢٠٤ كسى كه در عمل كوتاهى كند بر سستى خود بيفزايد.

٧٣٠٢ ١٤٣- من ابطأ به عمله لم يسرع به نسبه. ٥ ٢٣٦

كسى كه كندى ورزد به او عمل و كردارش (و او را به جايى نرساند) شتاب نكند به او نسب او (يعنى نسب نيكش او را به جايى نمى‏رساند).

٧٣٠٣ ١٤٤- من عمل بالعلم بلغ بغيته من الآخرة و مراده. ٥ ٢٥٨ كسى كه به علم و دانش خود عمل كند به آرمان و مراد خويش از آخرت برسد.

٧٣٠٤ ١٤٥- كمال العلم العمل. ٤ ٦٣١ كمال علم به عمل است.

٧٣٠٥ ١٤٦- ربّ صغير من عملك تستكبره. ٤ ٧٤ چه بسا عمل كوچكى كه انجام داده‏اى و آن را بزرگ به حساب آورى.

باب المعاندة (دشمنى)

٧٣٠٦ ١- من عاند النّاس مقتوه. ٥ ١٨٥ كسى كه با مردم دشمنى كند به سختى خشم او را به دل گيرند.

٧٣٠٧ ٢- من عاند الزّمان ارغمه، و من استسلم اليه لم يسلم. ٥ ٤٣٢ كسى كه با روزگار دشمنى كند بينى او را به خاك مالد، و كسى كه با او از سر دوستى در آيد سالم نماند.

باب العنف (درشتى كردن با مردم)

٧٣٠٨ ١- رأس السّخف العنف. ٤ ٥٠ اساس سبكى عقل، درشتى كردن با مردم است.

٧٣٠٩ ٢- راكب العنف يتعذّر مطلبه.

٤ ٨٦ كسى كه بر مركب درشتى كردن (و بد خلقى) سوار است خواسته‏اش در زندگى بر او دشوار گردد.

٧٣١٠ ٣- من عامل بالعنف ندم. ٥ ١٥٣ كسى كه با درشتى و سختى با مردم رفتار كند پشيمان گردد.

٧٣١١ ٤- من ركب العنف ندم. ٥ ١٨٩ كسى كه بر مركب درشتى و سختى كردن با مردم سوار شود پشيمان گردد.

باب ما لا يعني (آنچه به انسان مربوط نيست)

٧٣١٢ ١- اقصر همّتك على ما يلزمك و لا تخض فيما لا يعنيك. ٢ ١٨٢ همّت خود را محدود كن در همان كه لازم دارى (و به كارت آيد) و وارد نشو در آنچه به كارت نيايد.

٧٣١٣ ٢- اقصر رأيك على ما يلزمك تسلم، و دع الخوض فيما لا يعنيك تكرم. ٢ ١٨٩ انديشه خود را كوتاه كن در آنچه لازم دارى تا سالم بمانى، و واگذار ورود در آنچه را به كارت نيايد تا گرامى باشى.

٧٣١٤ ٣- اكبر الكلفة تعنّيك فيما لا يعنيك. ٢ ٤٣٢ بزرگترين دشوارى و تكلّف، تلاش تو است در چيزى كه به كارت نيايد.

٧٣١٥ ٤- بترك ما لا يعنيك يتمّ لك العقل. ٣ ٢٢٦ با واگذاردن چيزى كه به تو ربطى ندارد و به كارت نيايد عقل تو كامل گردد.

٧٣١٦ ٥- دع ما لا يعنيك و اشتغل بمهمّك الّذى ينجيك. ٤ ١٨ واگذار آنچه را به كارت نيايد و ربطى به تو ندارد، و مشغول شو به كار مهمّى كه تو را نجات و رهايى بخشد.

٧٣١٧ ٦- طوبى لمن قصّر همّته على ما يعنيه و جعل كلّ جدّه لما ينجيه. ٤ ٢٣٩ خوشا به حال كسى كه همّت و اندوه خود را كوتاه و محدود كند بر آنچه به دردش مى‏خورد، و همه تلاش خود را قرار دهد براى آنچه او را نجات بخشد.

٧٣١٨ ٧- كفى بالمرء غفلة ان يصرف همّته فيما لا يعنيه. ٤ ٥٨٥ در غفلت و بى‏خبرى انسان همين بس كه همّت خود را در كارى كه به دردش نمى‏خورد صرف كند.

٧٣١٩ ٨- من اشتغل بما لا يعنيه فاته ما يعنيه. ٥ ٣١٢ كسى كه خود را سرگرم سازد به چيزى كه به كارش نيايد، از دستش برود آنچه به كارش آيد.

٧٣٢٠ ٩- من اطّرح ما يعنيه وقع الى ما لا يعنيه. ٥ ٣٤٨

كسى كه به دور افكند آنچه را به كارش آيد (و به آن نپردازد) در افتد در آنچه به كارش نيايد.

٧٣٢١ ١٠- من اشتغل بغير ضرورته فوّته ذلك منفعته. ٥ ٣٦٤ كسى كه سرگرم شود بدانچه ضرورتى براى او ندارد، اين كار موجب مى‏گردد كه سود از دست او برود.

٧٣٢٢ ١١- وقوعك فيما لا يعنيك جهل مضلّ. ٦ ٢٢٥ در افتادن تو در چيزى كه به كارت نيايد نادانى گمراه كننده‏اى است.

٧٣٢٣ ١٢- لا تشتغل بما لا يعنيك و لا تتكلّف فوق ما يكفيك، و اجعل كلّ همّك لما ينجيك. ٦ ٣٢٣ سرگرم نشو بدانچه به دردت نمى‏خورد، و زحمت آنچه را بيش از كفاف تو است بر خود منه، و همه اندوه خود را براى آنچه تو را نجات بخشد قرار ده.

باب العادة (خوى پيوسته)

٧٣٢٤ ١- الفضيلة غلبة العادة. ١ ٩٧ فضيلت و برترى به غالب آمدن بر عادت است.

٧٣٢٥ ٢- العادة طبع ثان. ١ ١٨٥ عادت، خصلت دوّمى است براى آدمى.

٧٣٢٦ ٣- العادة عدوّ متملّك. ١ ٢٣٧ عادت، دشمنى است فرمانروا و زمامدار.

٧٣٢٧ ٤- افضل العبادة غلبة العادة.

٢ ٣٧٥ برترين عبادتها غالب آمدن بر عادت است.

٧٣٢٨ ٥- اصعب السّياسات نقل العادات. ٢ ٣٩٣ سخت‏ترين سياستها جابجا كردن عادتها است.

٧٣٢٩ ٦- اسوء النّاس حالا من انقطعت مادّته و بقيت عادته. ٢ ٤٤٠ بدترين مردم از نظر حال و وضع، كسى است كه در آمدش بريده شود (و پايان پذيرد) و عادتش (در خرج كردن) به جاى ماند.

٧٣٣٠ ٧- انّ طباعك تدعوك الى ما الفته. ٢ ٤٩٦ به راستى كه خصلتها و طبيعتهاى تو مى‏خوانند تو را به سوى آنچه بدان الفت گرفته‏اى.

٧٣٣١ ٨- انّ لسانك يقتضيك ما عوّدته.

٢ ٤٩٦ به راستى كه زبان تو درخواست مى‏كند از تو آنچه را بدان عادت كرده‏اى.

٧٣٣٢ ٩- آفة الرّياضة غلبة العادة. ٣ ١٠٤ آفت رياضت (و رام كردن نفس) غلبه كردن عادت است (كه مانع بزرگى سر راه رياضت نفس است).

٧٣٣٣ ١٠- بغلبة العادات الوصول الى اشرف المقامات. ٣ ٢٢٩ واصل شدن به شريف‏ترين مقامات و جايگاهها به وسيله پيروز شدن بر عادات است.

٧٣٣٤ ١١- ذلّلوا انفسكم بترك العادات وقودوها الى فعل الطّاعات، و حمّلوها اعباء المغارم، و حلّوها بفعل المكارم، و صونوها عن دنس المآثم.

٤ ٣٨ نفسهاى خود را به ترك كردن عادتها رام كنيد، و آنها را به سوى انجام اطاعتها بكشانيد، و بر آنها بارهاى سنگين قرضها و تاوانهاى مردم را بار كنيد، و آنها را به انجام كارهاى نيك بياراييد، و آنها را از چركى گناهان نگهداريد.

٧٣٣٥ ١٢- غيّروا العادات تسهل عليكم الطّاعات. ٤ ٣٨١ دگرگون كنيد عادتها را تا در نتيجه فرمانبرداريها و اطاعتهاى خداوند بر شما آسان گردد.

٧٣٣٦ ١٣- غير مدرك الدّرجات من اطاع العادات. ٤ ٣٨٢ به درجه‏هاى والا دست نيابد كسى كه از عادتهاى ناپسند فرمانبردارى كند.

٧٣٣٧ ١٤- غالبوا انفسكم على ترك العادات تغلبوها، و جاهدوا اهوائكم تملكوها. ٤ ٣٨٥ تلاش كنيد براى چيره شدن بر نفسهاى خود با ترك كردن عادتها تا بر آنها غالب‏ شويد، و پيكار كنيد با هواهاى خود تا مالك آنها گرديد.

٧٣٣٨ ١٥- للعادة على كلّ انسان سلطان. ٥ ٢٨ عادت را بر هر انسانى تسلّطى است (كه بر انسان فرمانروايى كند).

٧٣٣٩ ١٦- لسانك يستدعيك ما عوّدته و نفسك تقتضيك ما الفته. ٥ ١٣١ زبانت تو را مى‏خواند بدانچه عادت به آن كرده‏اى، و نفس تو درخواست دارد از تو آنچه را بدان الفت گرفته‏اى.

٧٣٤٠ ١٧- لسانك يقتضيك ما عوّدته.

٥ ١٢٤ زبان تو مى‏طلبد از تو هر چه را كه بدان عادتش داده‏اى.

باب العورة (آنچه از نمودن و ديدنش شرم آيد، و پوشاندنش لازم باشد)

٧٣٤١ ١- استر عورة اخيك لما تعلمه فيك. ٢ ١٧٩ بپوشان عورت (و ناديدنيهاى) برادر خود را به خاطر آنچه مى‏دانى آن را در خويشتن (يعنى به خاطر وجود آن در خودت).

٧٣٤٢ ٢- استر العورة ما استطعت يستر اللّه سبحانه فيك ما تحبّ ستره. ٢ ١٩٥ بپوشان پوشيدنيها را تا مى‏توانى، كه خداى سبحان بپوشاند در تو آنچه را كه پوشيدنش را دوست مى‏دارى.

٧٣٤٣ ٣- ليس كلّ عورة تظهر. ٥ ٧٥ هر پوشيدنى (در انسان) چنان نيست كه آشكار شود (و برخى از آنها با تدبر و تفكّر آشكار مى‏شود).

٧٣٤٤ ٤- من تتبّع عورات النّاس كشف اللّه عورته. ٥ ٣٧١ هر كه جستجو و تفحص كند در چيزهايى از مردم كه پوشانده‏اند، خداوند پوشانيدنيهاى او را آشكار سازد.

باب الاستعانة (يارى خواستن)

٧٣٤٥ ١- من استعان باللّه اعانه. ٥ ١٥٦ كسى كه از خداوند كمك جويد خداوند كمكش كند.

٧٣٤٦ ٢- من استعان بالضّعيف أبان عن‏

ضعفه. ٥ ٢٥٥ كسى كه يارى جويد از شخص ضعيف و ناتوان، پرده از ناتوانى و ضعف خود برداشته است.

٧٣٤٧ ٣- من استعان بغير مستقلّ ضيّع أمره. ٥ ٢٥٧ كسى كه يارى بجويد از شخصى كه استقلال ندارد، كار خود را ضايع و تباه كرده است.

٧٣٤٨ ٤- عليك بالاستعانة بالهك و الرّغبة اليه فى توفيقك، و تركك كلّ شانئة اولجتك فى شبهة، او اسلمتك الى ضلالة. ٤ ٢٩٢ بر تو باد به يارى جستن از پروردگار خود، و درخواست توفيق از او، و واگذاردن هر چه را احتمال مى‏دهى كه تو را در شبهه اندازد يا به گمراهى بسپارد.

٧٣٤٩ ٥- من استعان بذوى الالباب سلك سبيل الرّشاد. ٥ ٣٩٦ كسى كه از عاقلان و خردمندان يارى جويد، به دورانديشى و محكم كارى كامياب شود. ٧٣٥٠ ٦- وقّوا دينكم بالاستعانة باللّه.

٦ ٢٣٥ دين خود را به وسيله يارى جستن از خداوند نگه داريد.

باب الطاعة

٥٥٨٢ ١- من كثرت طاعته كثرت كرامته. ٥ ٤٤٤ كسى كه فرمانبردارى‏اش بسيار شد، كرامت و عزّت او بسيار گردد.

٥٥٨٣ ٢- ثلاث مهلكات، طاعة النّساء، و طّاعة الغضب، و طاعة الشّهوة.

٣ ٣٣٧ سه چيز است كه نابود كننده است: فرمانبردارى زنان، و فرمانبردارى خشم، فرمانبردارى خواهش و شهوت.

٥٥٨٤ ٣- الطّاعة حرز. ١ ٣٣ فرمانبردارى و اطاعت حق، نگهبان است.

٥٥٨٥ ٤- الطّاعة تنجى، المعصية تردى.

١ ٣٣ فرمانبردارى رهايى بخشد، نافرمانى به هلاكت اندازد.

٥٥٨٦ ٥- الطّاعة اجابة. ١ ٤٢ فرمانبردارى اجابت و امتثال فرمان خدا است.

٥٥٨٧ ٦- الطّاعة أحرز عتاد. ١ ١٣٢ فرمانبردارى حق تعالى محكم‏ترين تكيه‏گاه است.

٥٥٨٨ ٧- الطّاعة غنيمة الاكياس. ١ ١٣٦ فرمانبردارى خداوند غنيمت زيركان است.

٥٥٨٩ ٨- الطّاعة متجر رابح. ١ ١٥٥ فرمانبردارى تجارتى است سودمند.

٥٥٩٠ ٩- الطّاعة همّة الاكياس. ١ ١٦٢ فرمانبردارى همّت و هدف زيركان است.

٥٥٩١ ١٠- الطّاعة أقوى حرز. ١ ١٦٣ فرمانبردارى خدا محكم‏ترين نگهبان است.

٥٥٩٢ ١١- الطّاعة ابقى عزّ. ١ ١٩٠ فرمانبردارى خدا ماندنى‏ترين عزّت است.

٥٥٩٣ ١٢- الطّاعة عزّ المعسر. ١ ٢٦٥ فرمانبردارى خداوند، عزّت انسان پريشان حال است.

٥٥٩٤ ١٣- الطّاعة تستدرّ المثوبة. ١ ٢٦٨ فرمانبردارى ريزان گرداند پاداش نيك پروردگار را.

٥٥٩٥ ١٤- الطّاعة تعظيم الإمامة. ١ ٢٧٥ فرمانبردارى خداوند بزرگداشت مقام امامت است.

٥٥٩٦ ١٥- الطّاعة تطفئ غضب الرّبّ.

١ ٣٢٦ فرمانبردارى، خشم پروردگار را فرو نشاند.

٥٥٩٧ ١٦- العزيز من اعتزّ بالطّاعة. ١ ٣٣٥ عزيز حقيقى كسى است كه به وسيله فرمانبردارى خداوند عزّت يافته است.

٥٥٩٨ ١٧- اخو العزّ من تحلّى بالطّاعة.

١ ٣٤٧برادر، عزّت (و قرين آن) كسى است كه به وسيله فرمانبردارى خداوند زيور گرفته است.

٥٥٩٩ ١٨- العمل بطاعة اللَّه أربح. ١ ٣٤٩ عمل به فرمانبردارى خداوند سودمندتر است.

٥٦٠٠ ١٩- الطّاعة للَّه اقوى سبب. ١ ٣٦٩ فرمانبردارى خداوند محكم‏ترين وسيله است.

٥٦٠١ ٢٠- العمل بطاعة اللّه اربح، و لسان الصّدق ازين و انجح. ٢ ٦٧ عمل به فرمانبردارى خدا سودمندتر، و زبان راستگو آراسته‏تر و پيروزمندتر است.

٥٦٠٢ ٢١- الطّاعة جنّة الرّعيّة و العدل جنّة الدّول. ٢ ٦٩ فرمانبردارى سپر رعيّت و عدل و داد سپر دولتهاست. ٥٦٠٣ ٢٢- المؤمن على الطّاعات حريص و عن المحارم عفيف. ٢ ١٠٧ مؤمن چنان است كه بر اطاعتها حريص، و از محرمات پاكدامن و عفيف است.

٥٦٠٤ ٢٣- الطّاعة و فعل البرّ هما المتجر الرّابح. ٢ ١٥٣ فرمانبردارى خداوند و كار نيك اين هر دو تجارتى است سودمند.

٥٦٠٥ ٢٤- اطع تغنم. ٢ ١٦٨ فرمانبردارى كن تا غنيمت يابى.

٥٦٠٦ ٢٥- اطع تربح. ٢ ١٧١ اطاعت خدا كن تا سود برى.

٥٦٠٧ ٢٦- اكرم نفسك ما اعانتك على طاعة اللّه. ٢ ١٨٧ گرامى بدار نفس خود را تا زمانى كه يارى دهد تو را بر فرمانبردارى خداوند.

٥٦٠٨ ٢٧- اتّق اللّه بطاعته و اطع اللّه بتقواه. ٢ ٢٠١ تقواى الهى داشته باش به وسيله فرمانبردارى او، و فرمانبردارى خدا كن به وسيله تقواى او.

٥٦٠٩ ٢٨- اطيعوا اللّه حسب ما امركم به و رسله. ٢ ٢٤٠ فرمانبردارى خدا كن بدانگونه كه او و پيامبرانش به تو دستور داده‏اند.

٥٦١٠ ٢٩- اطع اللّه فى جمل امورك فانّ طاعة اللّه فاضلة على كلّ شي‏ء، و الزم الورع. ٢ ٢١١ فرمانبردارى خدا كن در همه كارهاى خود كه به راستى فرمانبردارى خداوند از هر چيز برتر است، و ملازم ورع و پارسايى باش.

٥٦١١ ٣٠- اطع اللّه سبحانه فى كلّ حال و لا تخل قلبك من خوفه و رجائه طرفة عين و الزم الاستغفار. ٢ ٢٢٤ فرمانبردار خداى سبحان باش در هر حال، و دلت را از ترس و اميد او به اندازه چشم بر هم زدنى خالى مكن، و ملازم استغفار و آمرزشخواهى باش.

٥٦١٢ ٣١- اشغلوا انفسكم بالطّاعة و ألسنتكم بالذّكر و قلوبكم بالرّضا فيما احببتم و كرهتم. ٢ ٢٤٣ جانهاى خود را مشغول كنيد به فرمانبردارى خدا، و زبانهاتان را به ذكر خدا و دلهاتان را به خوشنودى از مقدرات خداوند در آنچه دوست داريد و ناخوش داريد.

٥٦١٣ ٣٢- استتمّوا نعم اللّه عليكم بالصّبر على طاعته، و المحافظة على ما استحفظكم من كتابه. ٢ ٢٤٩ نعمت‏هاى خدا را بر خويشتن تمام و كامل كنيد به وسيله صبر بر طاعت و فرمانبردارى خدا، و نگهدارى آنچه را كه كتاب خدا نگهدارى آن را از شما خواسته است.

٥٦١٤ ٣٣- اعقل النّاس اطوعهم للّه سبحانه. ٢ ٤٢٨ عاقل‏ترين مردم فرمانبردارترين آنهاست از خداى سبحان.

٥٦١٥ ٣٤- اعقلكم اطوعكم. ٢ ٣٦٩ عاقل‏ترين شما فرمانبردارترين شما است.

٥٦١٦ ٣٥- اشرف الاعمال الطّاعة. ٢ ٣٨٣ شريف‏ترين عملها فرمانبردارى خدا

است.

٥٦١٧ ٣٦- انصح النّاس لنفسه اطوعهم لربّه. ٢ ٤٢٤ خيرخواه‏ترين مردم براى نفس خويش فرمانبردارترين آنها است براى پروردگار خويش.

٥٦١٨ ٣٧- اجدر النّاس برحمة اللّه اقومهم بالطّاعة. ٢ ٤٣٦ شايسته‏ترين مردم به رحمت خدا پايدارترين آنها است در فرمانبردارى خدا.

٥٦١٩ ٣٨- احبّ العباد الى اللَّه اطوعهم له. ٢ ٤٣١ محبوب‏ترين بندگان در پيشگاه خداوند فرمانبردارترين آنهاست از وى.

٥٦٢٠ ٣٩- احقّ من تطيعه من لا تجد منه بدّا، و لا تستطيع لامره ردّا. ٢ ٤٤٤ شايسته‏ترين كسى كه بايد فرمانش را ببرى كسى است كه از او چاره‏اى ندارى، و ردّ فرمان او نتوانى (يعنى خداوند متعال).

٥٦٢١ ٤٠- احقّ من اطعته من امرك بالتّقى و نهاك عن الهوى. ٢ ٤٤٦ شايسته‏ترين كسى كه بايد اطاعتش كنى، كسى است كه تو را دستور به تقوا داده و از پيروى هواى نفس باز داشته است.

٥٦٢٢ ٤١- انّ اسعد النّاس من كان له من نفسه بطاعة اللّه متقاض. ٢ ٤٩٠ به راستى كه نيكبخت‏ترين مردم كسى است كه او را از نفس و درون خويش براى اطاعت خداوند درخواستى باشد.

٥٦٢٣ ٤٢- انّ المغبون من غبن عمره، و انّ المغبوط من انفذ عمره فى طاعة اللّه.

٢ ٥٢٥ به راستى كه مغبون كسى است كه در مورد عمر خويش مغبون باشد، و «مغبوط» يعنى كسى كه مورد غبطه و آرزوى ديگران است، كسى است كه عمر خويش را در راه اطاعت و فرمانبردارى خداوند به پايان رسانده است.

٥٦٢٤ ٤٣- انّ اللّه سبحانه جعل الطّاعة غنيمة الاكياس عند تفريط العجزة.

٢ ٥٣٢به راستى كه خداى سبحان فرمانبردارى را غنيمت زيركان قرار داده، در آنجا كه ناتوانان (در عمل) تقصير در اطاعت كنند.

٥٦٢٥ ٤٤- انّ ولىّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله من اطاع اللّه و ان بعدت لحمته.

٢ ٥٠٥ به راستى كه دوستدار حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله كسى است كه فرمانبردارى خدا كند، اگر چه نسب او با آن حضرت دور باشد.

٥٦٢٦ ٤٥- انّ من بذل نفسه فى طاعة اللّه و رسوله كانت نفسه ناجية سالمة و صفقته رابحة غانمة. ٢ ٥٦٥ به راستى آن كسى كه نفس خويش را در راه فرمانبردارى خدا و پيامبرش بذل كرده و بخشيده، داراى نفسى رستگار و سالم است، و تجارتى سودمند و پر غنيمت كرده است.

٥٦٢٧ ٤٦- ان كنت حريصا على طلب المضمون لك، فكن حريصا على اداء المفروض عليك. ٣ ٦ اگر حريص هستى بر جستن آنچه رسيدنش براى تو ضمانت شده است، (يعنى رزق و روزى تو) پس حريص نيز باش براى انجام آنچه بر تو واجب شده است.

٥٦٢٨ ٤٧- انّك ان اطعت اللّه نجاك و اصلح مثواك. ٣ ٥٦ به راستى تو اگر اطاعت خدا كنى نجات دهد تو را و جايگاهت را اصلاح كند.

٥٦٢٩ ٤٨- آفة الرّعيّة مخالفة الطّاعة.

٣ ١٠٤ آفت رعيت مخالفت فرمانبردارى كردن (از والى و زمامدار) است.

٥٦٣٠ ٤٩- اذا طلبت العزّ فاطلبه بالطّاعة. ٣ ١٣٥ هرگاه در طلب عزّت بودى، آن را به وسيله فرمانبردارى خدا بجوى.

٥٦٣١ ٥٠- اذا قويت فاقو على طاعة اللَّه سبحانه. ٣ ١٤٠ هرگاه نيرومند شدى نيروى خود را در راه فرمانبردارى خداى سبحان صرف كن.

٥٦٣٢ ٥١- اذا اخذت نفسك بطاعة اللَّه اكرمتها، و ان ابتذلتها فى معاصيه اهنتها. ٣ ١٤٣ هرگاه به كار گرفتى نفس خود را در راه فرمانبردارى خدا، گرامى‏اش داشته‏اى، و اگر به پستى و خوارى نافرمانى‏هاى خدا واداشتى آن را پست و سبك كرده‏اى.

٥٦٣٣ ٥٢- بالطّاعة يكون الاقبال. ٣ ٢١٣ اقبال و بخت بلند، به فرمانبردارى خدا است.

٥٦٣٤ ٥٣- بالطّاعة يكون الفوز. ٣ ٢١٤ رستگارى به اطاعت خداست.

٥٦٣٥ ٥٤- بالطّاعة تزلف الجنّة للمتّقين.

٣ ٢٣٠ نزديك شدن بهشت به پرهيزكاران، به فرمانبردارى خداست.

٥٦٣٦ ٥٥- بحسن الطّاعة يعرف الاخيار.

٣ ٢٣٦ به خوب فرمانبردارى كردن، نيكان شناخته شوند.

٥٦٣٧ ٥٦- بادر الطّاعة تسعد. ٣ ٢٤١ به فرمانبردارى خدا مبادرت كن تا نيكبخت شوى.

٥٦٣٨ ٥٧- توسّل بطاعة اللّه تنجح. ٣ ٢٧٦ به فرمانبردارى خدا توسل جوى تا پيروز شوى.

٥٦٣٩ ٥٨- تمسّك بطاعة اللَّه يزلفك. ٣ ٢٧٧ به فرمانبردارى خدا تمسّك جوى تا تو را به خدا نزديك كند.

٥٦٤٠ ٥٩- ثمرة الطّاعة الجنّة. ٣ ٣٢٦ ميوه اطاعت و فرمانبردارى خدا، بهشت است.

٥٦٤١ ٦٠- ثواب اللَّه لاهل طاعته، و عقابه لاهل معصيته. ٣ ٣٤٨ پاداش نيك خدا از آن فرمانبرداران است و كيفر و عقاب او از آن نافرمانان.

٥٦٤٢ ٦١- ثابروا على الطّاعات و سارعوا الى فعل الخيرات، و تجنّبوا السّيّئات، و بادروا الى فعل الحسنات، و تجنّبوا ارتكاب المحارم. ٣ ٣٥٢

مداومت كنيد بر طاعتها، و بشتابيد به سوى انجام كارهاى نيك، و دورى گزينيد از بدى‏ها، و پيشى گيريد به سوى انجام كارهاى نيك، و از ارتكاب محرمات الهى اجتناب كنيد.

٥٦٤٣ ٦٢- جوار اللَّه مبذول لمن اطاعه و تجنّب مخالفته. ٣ ٣٦٠ همسايگى رحمت و عنايت خداى تعالى در اختيار كسى است كه او را فرمانبردارى كرده و از مخالفت با او دورى كند.

٥٦٤٤ ٦٣- جمال العبد الطّاعة. ٣ ٣٦٣ زيبايى بنده به اطاعت و فرمانبردارى است.

٥٦٤٥ ٦٤- دوام الطّاعات و فعل الخيرات و المبادرة الى المكرمات من كمال الايمان و افضل الاحسان.

٤ ٢٠ دوام فرمانبردارى حق، و انجام كارهاى نيك، و پيشى گرفتن به خصلتهاى گرامى از كمال ايمان و از برترين احسانهاست.

٥٦٤٦ ٦٥- ذلّل نفسك بالطّاعة و حلّها بالقناعة، و خفّض فى الطّلب و اجمل فى المكتسب. ٤ ٣٩ نفس خويش را به وسيله فرمانبردارى رام گردان، و به قناعت بياراى، و در طلب روزى آسان بگير، و در كسب و كار ميانه‏رو باش (و حرص نزن).

٥٦٤٧ ٦٦- درك الخيرات بلزوم الطّاعات. ٤ ٢٣ دريافت و درك خيرات و نيكى‏ها به ملازمت انجام طاعات الهى است.

٥٦٤٨ ٦٧- راكب الطّاعة مقيله الجنّة.

٤ ٨٥ كسى كه بر مركب اطاعت حق سوار است خوابگاه او بهشت است.

٥٦٤٩ ٦٨- زكاة الصّحّة السّعى فى طاعة اللَّه. ٤ ١٠٦ زكات سلامتى، تلاش و كوشش در طاعت الهى است.

٥٦٥٠ ٦٩- زر فى اللَّه اهل طاعته و خذ الهداية من اهل ولايته. ٤ ١١٣ فرمانبرداران را در راه خدا ديدار كن، و

هدايت و راهنمايى را از اهل ولايت خدا فرا گير.

٥٦٥١ ٧٠- صابروا انفسكم على فعل الطّاعات، و صونوها عن دنس السّيّئات، تجدوا حلاوة الايمان.

٤ ٢٢٤ به شكيبايى و صبر واداريد نفسهاى خود را براى انجام طاعتهاى الهى، و نگه داريد آنها را از چركى بديها تا حلاوت و شيرينى ايمان را بيابيد.

٥٦٥٢ ٧١- طوبى لمن حافظ على طاعة ربّه. ٤ ٢٣٨ خوشا به حال كسى كه بر طاعت پروردگار خود محافظت و نگهبانى دارد.

٥٦٥٣ ٧٢- طوبى لمن وفّق لطاعته و بكى على خطيئته. ٤ ٢٤٠ خوشا به حال كسى كه موفق به طاعت پروردگار گشته، و بر گناه خويش گريسته است.

٥٦٥٤ ٧٣- طوبى لمن وفّق لطاعته و حسنت خليقته و احرز امر آخرته.

٤ ٢٤٤ خوشا به حال كسى كه موفق به فرمانبردارى پروردگار گشته، و خلق و خوى خويش را نيكو كرده، و كار آخرت خود را فراهم كرده است.

٥٦٥٥ ٧٤- طوبى لعين هجرت فى طاعة اللَّه غمضها. ٤ ٢٤٨ خوشا به حال ديده و چشمى كه در راه اطاعت خدا پوشيدن و بستن خود را ترك كرده است.

٥٦٥٦ ٧٥- طاعة اللَّه سبحانه لا يحوزها الّا من بذل الجدّ و استفرغ الجهد. ٤ ٢٥٤ فرمانبردارى خداى سبحان را درنيابد مگر آن كس كه بذل كند تلاش خود را و به كار برد كوشش خود را.

٥٦٥٧ ٧٦- طاعة اللَّه مفتاح كلّ سداد و صلاح كلّ فساد. ٤ ٢٥٥ فرمانبردارى خداوند كليد هر كار درست و اصلاح كننده هر كار فاسد و تباهى است.

٥٦٥٨ ٧٧- طاعة اللَّه سبحانه اعلى عماد و اقوى عتاد. ٤ ٢٥٥

طاعت خداى سبحان بلندترين ستون و محكم‏ترين تكيه‏گاه است.

٥٦٥٩ ٧٨- ظلّ اللَّه سبحانه فى الآخرة مبذول لمن اطاعه فى الدّنيا. ٤ ٢٧٦ سايه لطف و عنايت خداى سبحان در آخرت عطا گردد به كسى كه در دنيا از او فرمانبردارى نموده است.

٥٦٦٠ ٧٩- عليك بطاعة من لا تعذر بجهالته. ٤ ٢٩٠ بر تو باد به اطاعت و فرمانبردارى كسى كه معذور نيستى در نادانى شناخت او. ٥٦٦١ ٨٠- عليك بطاعة اللَّه سبحانه فانّ طاعة اللَّه فاضلة على كلّ شي‏ء. ٤ ٢٩٣ بر تو باد به فرمانبردارى خداى سبحان كه به راستى فرمانبردارى خداوند افزون است بر هر چيز.

٥٦٦٢ ٨١- على قدر العقل تكون الطّاعة.

٤ ٣١٢ به اندازه عقل است اطاعت پروردگار.

٥٦٦٣ ٨٢- غاية العبادة الطّاعة. ٤ ٣٧١ نهايت عبادت اطاعت و فرمانبردارى است.

٥٦٦٤ ٨٣- فى الطّاعة كنوز الارباح.

٤ ٣٩٤ در اطاعت حق تعالى است گنجهاى سود.

٥٦٦٥ ٨٤- فضائل الطّاعات تنيل رفيع المقامات. ٤ ٤٢٧ افزونى‏هاى (پاداش) طاعتها مى‏رساند انسان را به جايگاههاى بلند.

٥٦٦٦ ٨٥- كلّ مطيع مكرّم. ٤ ٥٢٧ هر فرمانبردارى مورد اكرام و گرامى است.

٥٦٦٧ ٨٦- كن مطيعا للَّه سبحانه و بذكره آنسا، و تمثّل فى حال تولّيك عنه اقباله عليك، يدعوك الى عفوه و يتغمّدك بفضله. ٤ ٦١٥ فرمانبردار خداى سبحان باش و به ياد او انس گير، و مجسّم كن در حال پشت كردن از او صورت روى آوردن خدا را به‏

سوى تو، كه تو را به گذشت خويش مى‏خواند و به فضل خويش مى‏پوشاند.

٥٦٦٨ ٨٧- لو لم يرغّب اللَّه سبحانه فى طاعته، لوجب ان يطاع رجاء رحمته.

٥ ١١٧ اگر خداى سبحان مردم را به فرمانبردارى خويش ترغيب و تشويق نمى‏كرد، باز هم واجب بود اطاعت او به خاطر اميد به مهر و رحمتش.

٥٦٦٩ ٨٨- من اطاع ربّه ملك. ٥ ١٤٦ كسى كه پروردگار خود را اطاعت كند مالك سعادت و نيكبختى گردد.

٥٦٧٠ ٨٩- من يطع اللَّه يفز. ٥ ١٤٦ كسى كه اطاعت خدا كند رستگار شود.

٥٦٧١ ٩٠- من اطاع اللَّه استنصر. ٥ ١٦٦ كسى كه اطاعت خدا كند از خدا يارى جسته است.

٥٦٧٢ ٩١- من اطاع اللَّه جلّ امره. ٥ ١٧٠ كسى كه اطاعت خدا كند كارش بالا گيرد و بزرگ شود.

٥٦٧٣ ٩٢- من اطاع امرك اجلّ قدرك.

٥ ٢٢٦ كسى كه دستور تو را اطاعت كند قدر و ارزش تو را بزرگ گردانده است.

٥٦٧٤ ٩٣- من عمل بطاعة اللَّه كان مرضيّا. ٥ ٢٦٦ كسى كه عمل كند به طاعت خداوند مورد خوشنودى پروردگار است.

٥٦٧٥ ٩٤- من اطاع اللَّه علا امره. ٥ ٢٨٠ كسى كه از خدا اطاعت كند كارش بلند گردد.

٥٦٧٦ ٩٥- من عمل بطاعة اللَّه ملك. ٥ ٢٨٢ كسى كه عمل كند به طاعت خداوند مالك گردد (سعادت و آخرت را).

٥٦٧٧ ٩٦- من اطاع اللَّه لم يشق ابدا.

٥ ٢٨٣ كسى كه از خدا اطاعت كند هيچ‏گاه بدبخت نشود.

٥٦٧٨ ٩٧- من تقرّب الى اللَّه بالطّاعة أحسن له الحباء. ٥ ٢٨٨ كسى كه تقرّب و نزديكى جويد به درگاه خدا به وسيله اطاعت او، خداوند بخشش‏

و عطاى او را نيكو كند.

٥٦٧٩ ٩٨- من اطاع اللَّه سبحانه عزّ و قوى. ٥ ٢٩١ كسى كه از خداى سبحان اطاعت كند عزيز و نيرومند گردد.

٥٦٨٠ ٩٩- من اطاع اللَّه سبحانه عزّ نصره. ٥ ٢٩٩ كسى كه از خداى سبحان اطاعت كند، نيرومند باشد يارى‏اش (از طرف خداوند).

٥٦٨١ ١٠٠- من اهمل العمل بطاعة اللَّه ظلم نفسه. ٥ ٣١٦ كسى كه در عمل كردن به طاعت خداوند اهمال كارى و سهل‏انگارى كند به خويشتن ستم كرده است.

٥٦٨٢ ١٠١- من صبر على طاعة اللَّه عوّضه اللَّه سبحانه خيرا ممّا صبر عليه. ٥ ٣٣١ كسى كه صبر و شكيبايى كند بر فرمانبردارى خداوند، خداى سبحان عوض دهد او را بهتر از آنچه بر آن صبر و شكيبايى ورزيده است.

٥٦٨٣ ١٠٢- من اتّخذ طاعة اللَّه سبيلا فاز بالّتى هى اعظم. ٥ ٣٧٤ كسى كه فرمانبردارى خداى را فرا راه خود برگيرد، و انتخاب كند، به بزرگترين نيكبختى رسيده و سعادت يافته است.

٥٦٨٤ ١٠٣- من اتّخذ طاعة اللَّه بضاعة، اتته الارباح من غير تجارة. ٥ ٣٨٥ كسى كه طاعت خدا را سرمايه خويش گرداند، سودها بدون تجارت به نزدش آيد.

٥٦٨٥ ١٠٤- من سرّه الغنى بلا مال و العزّ بلا سلطان، و الكثرة بلا عشيرة، فليخرج من ذلّ معصية اللَّه الى عزّ طاعته، فانّه واجد ذلك كلّه. ٥ ٣٩٠ كسى كه توانگرى و بى‏نيازى خواهد بدون مال و ثروت، و عزّت خواهد بدون سلطنت و پادشاهى، و زيادى و فزونى افراد وابسته به خود را خواهد بدون داشتن عشيره و فاميل، بايد از خوارى نافرمانى خدا به در آيد، به سوى عزّت فرمانبردارى او، كه با اين كار، همه آنها را يافته است.

٥٦٨٦ ١٠٥- من اطاع اللَّه سبحانه لم يضرّه من اسخط من النّاس. ٥ ٤٠٠ كسى كه از خداى سبحان اطاعت كند زيانش نرساند كسى كه او را در اين راه خشمگين كرده است.

٥٦٨٧ ١٠٦- من عمل بطاعة اللَّه سبحانه لم يفته غنم و لم يغلبه خصم. ٥ ٤٠٥ كسى كه عمل كند به طاعت خداى سبحان، هيچ سود و نفعى از او فوت نشود، و هيچ دشمنى بر او چيره نگردد.

٥٦٨٨ ١٠٧- من بادر الى مراضى اللَّه سبحانه و تأخّر عن معاصيه، فقد اكمل الطّاعة. ٥ ٤٣١ كسى كه پيشى گيرد بدانچه موجب خوشنودى خداى سبحان است و از نافرمانى‏هاى خدا واپس رود، به حقيقت كه فرمانبردارى را به كمال رسانده است.

٥٦٨٩ ١٠٨- من اطاع اللَّه اجتباه. ٥ ٤٤٥ كسى كه از خدا اطاعت كند، خدا او را برگزيند.

٥٦٩٠ ١٠٩- من كرم النّفس العمل بالطّاعة. ٦ ٢٩ از بزرگوارى نفس است عمل به طاعت خداوند.

٥٦٩١ ١١٠- من المروّة طاعة اللَّه و حسن التّقدير. ٦ ٢٢ از جوانمردى است فرمانبردارى خدا و خوب اندازه‏گيرى كردن زندگى.

٥٦٩٢ ١١١- من افضل الاعمال اكتساب الطّاعات. ٦ ٣٣ از برترين عملها به دست آوردن طاعتهاى الهى است.

٥٦٩٣ ١١٢- من تقوى النّفس العمل بالطّاعة. ٦ ٤٤ از پرهيزكارى نفس است عمل به طاعت الهى.

٥٦٩٤ ١١٣- ما تزيّن متزيّن بمثل طاعة اللَّه. ٦ ٥٧ هيچ آراسته به زيورى خود را نياراسته به چيزى همانند فرمانبردارى خدا.

٥٦٩٥ ١١٤- ما من شي‏ء من طاعة اللَّه سبحانه يأتي الّا فى كره. ٦ ٩٩

هيچ چيزى از طاعت خداى سبحان نيست كه بيايد بر انسان جز از روى ناخوشنودى. ٥٦٩٦ ١١٥- ملاك كلّ خير طاعة اللَّه سبحانه. ٦ ١٢٠ ملاك و معيار هر كار نيك و خيرى اطاعت و فرمانبردارى خداى سبحان است (يعنى انجام دادن آن به خاطر فرمان خدا).

٥٦٩٧ ١١٦- ملازمة الطّاعة خير عتاد.

٦ ١٣٥ ملازمت با فرمانبردارى خدا بهترين تكيه‏گاه است.

٥٦٩٨ ١١٧- نعم الوسيلة الطّاعة. ٦ ١٦٦ فرمانبردارى خدا خوب وسيله‏اى است.

٥٦٩٩ ١١٨- نعم الطّاعة الانقياد و الخضوع. ٦ ١٦٧ خوب طاعتى است انقياد (گردن نهادن) و خضوع و فروتنى در پيشگاه خداوند.

٥٧٠٠ ١١٩- نال الفوز من وفّق للطّاعة.

٦ ١٨٢ به رستگارى رسيده كسى كه موفق به اطاعت حق گرديده است.

٥٧٠١ ١٢٠- نظام المروّة فى مجاهدة اخيك على طاعة اللَّه سبحانه و صدّه عن معاصيه، و ان يكثر على ذلك ملامه. ٦ ١٨٤ نظام و رشته پيوند مردى و مردانگى در اين است كه با برادر خود در راه طاعت خداى سبحان پيكار كنى، و او را از نافرمانى‏هاى خداوند بازدارى، و او را در اين باره بسيار سرزنش كنى.

٥٧٠٢ ١٢١- هدى من اطاع ربّه و خاف ذنبه. ٦ ١٩٣ به هدايت و راه راست رسيده كسى كه اطاعت پروردگار خود كند و از گناه خويش بترسد.

٥٧٠٣ ١٢٢- وقّوا انفسكم من عذاب اللَّه بالمبادرة الى طاعة اللَّه. ٦ ٢٣٥ نگاه داريد خود را از عذاب خداوند به وسيله پيشى جستن به سوى طاعت خداوند.

٥٧٠٤ ١٢٣- لا تعتذر من امر اطعت اللَّه سبحانه فيه فكفى بذلك منقبة. ٦ ٣٠٥ هيچ گاه از كارى كه در آن فرمانبردارى خداى سبحان را انجام داده‏اى عذرخواهى نكن كه همين كار در منقبت و مباهات تو كافى است.

٥٧٠٥ ١٢٤- لا عزّ كالطّاعة. ٦ ٣٤٩ عزتى همچون فرمانبردارى خدا نيست.

٥٧٠٦ ١٢٥- لا رأى لمن لا يطاع. ٦ ٣٩٣ كسى را كه فرمانش نبرند رأى و انديشه ندارد.

٥٧٠٧ ١٢٦- لا عزّ الّا بالطّاعة. ٦ ٣٩٣ عزتى نيست جز به اطاعت خداوند.

٥٧٠٨ ١٢٧- لا ينجع تدبير من لا يطاع.

٦ ٤١٤ سود ندهد تدبير كسى كه فرمانش نبرند.

٥٧٠٩ ١٢٨- لا يسعد امرء الّا بطاعة اللَّه سبحانه و لا يشقى امرء الّا بمعصية اللَّه. ٦ ٤١٧ نيكبخت نشود كسى مگر به وسيله اطاعت خداى سبحان، و بدبخت نشود كسى مگر به نافرمانى خداوند.

٥٧١٠ ١٢٩- ينبغي للعاقل ان لا يخلو فى كلّ حالة عن طاعة ربّه و مجاهدة نفسه. ٦ ٤٤٠ براى شخص خردمند و عاقل شايسته است كه بيكار نباشد در هر حالى از اطاعت پروردگار خود و پيكار كردن با نفس خويش.

٥٧١١ ١٣٠- ينبغي للمؤمن ان يلزم الطّاعة و يلتحف الورع و القناعة. ٦ ٤٤٠ براى مؤمن شايسته است كه ملازم فرمانبردارى خدا باشد، و بپوشد جامه پرهيزكارى و قناعت را.

٥٧١٢ ١٣١- لا تطيعوا الادعياء الّذين شربتم بصفوكم كدرهم و خططتم بصحّتكم مرضهم و ادخلتم فى حقّكم‏

باطلهم. ٦ ٢٧٩ از «ادعياء» همانها كه معلوم نيست پدرشان كيست و جامه اسلام را به تن پوشيده‏اند و نفاق و دورويى را پيشه كرده‏اند اطاعت نكنيد، از آنها كه جام پاك قلبتان را در اختيار آب تيره نفاقشان قرار داده‏ايد، از آنها كه تندرستى خويش را با بيمارى آنها آميخته‏ايد (و ايمان خالص خويش را به انفاق آنها مخلوط ساخته‏ايد) و باطلشان را در حق خود راه داده‏ايد.

باب الطاقة (توانايى)

٥٧١٣ ١- من كلّفك ما لا تطيق فقد افتاك فى عصيانه. ٥ ٤٥٢ كسى كه به تو تكليف كند چيزى را كه توان و طاقت آن را ندارى، فتوى و دستور نافرمانى خويش را به تو داده و صادر كرده است.

باب الطيش (سبكى)

٥٧١٤ ١- الطّيش ينكّد العيش. ١ ٢٠٠ سبكى و سبكسرى (در هنگام خشم يا غير آن) زندگى را سخت و دشوار سازد.

حرف «الظاء»

باب الظفر (پيروزى)

٥٧١٥ ١- الظّفر شافع المذنب. ١ ٧٥ پيروز شدن بر گنهكار شفيع و واسطه او است. ٥٧١٦ ٢- لا تبطرنّ بالظّفر فانّك لا تأمن ظفر الزّمان بك. ٦ ٢٩١ سرمست پيروزى مشو كه از پيروز شدن زمانه بر تو در امان نخواهى بود.

٥٧١٧ ٣- كفى بالظّفر شافعا للمذنب.

٤ ٥٧٩ پيروز شدن براى شفاعت گنهكار كافى است.

٥٧١٨ ٤- من تأيّد فى الأمور ظفر ببغيته.

٥ ٣١٥ هر كس در كارها (از طرف خداوند) تأييد و يارى شود به هدف و آرمان خود خواهد رسيد.


3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33