ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد ۲

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم0%

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم نویسنده:
گروه: متون حدیثی

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد تمیمی آمدی، مترجم: سيد هاشم رسولى محلاتى
گروه: مشاهدات: 51999
دانلود: 10318


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 180 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 51999 / دانلود: 10318
اندازه اندازه اندازه
ترجمه غرر الحكم و درر الكلم

ترجمه غرر الحكم و درر الكلم جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب النفس

٩٧٣٦ ١- النّفس الامّارة المسوّلة تتملّق تملّق المنافق و تتصنّع بشيمة الصّديق الموافق، حتّى إذا خدعت و تمكّنت تسلّطت تسلّط العدوّ، و تحكّمت تحكّم العتوّ فأوردت موارد السّوء. ٢ ١٣٩ نفس فرمان دهنده و آرايشگر، همانند منافق چاپلوسى كند، و به شيوه دوست صميمى رفتار كند تا آن گاه كه فريب دهد و جايگير شود، آن وقت است كه همانند دشمن مسلّط گردد، و با تكبّر تحكّم كند و انسان را به جايگاههاى بد در آورد.

٩٧٣٧ ٢- اهن نفسك ما جمحت بك الى معاصى اللّه. ٢ ١٨٧ خوار گردان نفس خود را مادامى كه سركشى كند با تو، و تو را به سوى نافرمانيهاى خداوند برد.

٩٧٣٨ ٣- استقبح من نفسك ما تستقبحه من غيرك و ارض للنّاس بما ترضاه‏ لنفسك. ٢ ٢٠٨ زشت بشمار از خويشتن آنچه را از ديگران زشت مى‏شمارى، و راضى باش براى خود آنچه را براى ديگران رضايت دارى.

٩٧٣٩ ٤- املك حميّة نفسك و سورة غضبك و سطوة يدك و غرب لسانك و احترس فى ذلك كلّه بتأخير البادرة و كفّ السّطوة حتّى يسكن غضبك و يثوب اليك عقلك. ٢ ٢١٣ در اختيار خود گير غيرت كردن و تندى خشم، و حمله دست، و تيزى زبان خويشتن را، و در همه اينها با تأخير انداختن اقدام عملى و نگه داشتن خود از به كار بردن قدرت، خويشتن‏دارى كن تا خشمت فرو نشيند، و عقل و خردت به جاى خود بازگردد.

٩٧٤٠ ٥- اجعل نفسك ميزانا بينك و بين غيرك، و احبّ له ما تحبّ لنفسك، و اكره له ما تكره لها، و احسن كما تحبّ ان يحسن اليك، و لا تظلم كما تحبّ ان لا تظلم. ٢ ٢١٨ نفس خود را ميزانى ميان خود و ديگران قرار ده، و دوست بدار براى ديگران آنچه را براى خود دوست مى‏دارى، و ناخوش بدار براى آنها آنچه را براى خود ناخوش مى‏دارى، و نيكى كن چنانچه دوست دارى كه به تو نيكى كنند، و ستم مكن همان گونه كه دوست دارى به تو ستم نشود.

٩٧٤١ ٦- اجعل من نفسك على نفسك رقيبا، و اجعل لآخرتك من دنياك نصيبا. ٢ ٢١٩ براى نفس خويش از خود نگهبانى قرار ده، و براى آخرتت از دنياى خود بهره‏اى مقرّر دار.

٩٧٤٢ ٧- اقبل على نفسك بالادبار عنها. ٢ ٢٢١ رو آور به نفس خود به پشت كردن از آن.

٩٧٤٣ ٨- اقمعوا هذه النّفوس فانّها طلعة، ان تطيعوها تزغ بكم الى شرّ غاية. ٢ ٢٦٣ سركوب كنيد اين نفسها را كه به راستى آنها مراقب شما هستند كه اگر

فرمانبرداريشان كنيد شما را از جاى بركنند و به بدترين سرانجام در اندازند.

٩٧٤٤ ٩- ايّاك و الثّقة بنفسك فانّ ذلك من اكبر مصائد الشّيطان. ٢ ٢٩٩ زنهار بپرهيز از اين كه به نفس خود اعتماد كنى، زيرا اين كار از بزرگترين دامهاى شيطان است.

٩٧٤٥ ١٠- الا انّه ليس لانفسكم ثمن الّا الجنّة فلا تبيعوها الّا بها. ٢ ٣٣١ آگاه باشيد كه جانهاى شما را جز بهشت بهايى ديگر نيست، پس آنها را جز به بهشت نفروشيد.

٩٧٤٦ ١١- اكبر البلاء فقر النّفس. ٢ ٣٩٢ بزرگترين بلا و گرفتارى فقر و تهيدستى نفس است (يعنى از اعمال نيك و توشه آخرت).

٩٧٤٧ ١٢- اعظم ملك ملك النّفس. ٢ ٣٩٢ بزرگترين دارندگى، دارندگى و مالكيّت بر نفس است.

٩٧٤٨ ١٣- اقوى النّاس من قوى على نفسه. ٢ ٤٠٦ نيرومندترين مردم كسى است كه بر نفس خود نيرو و قدرت داشته باشد.

٩٧٤٩ ١٤- افضل الاعمال ما اكرهت النّفوس عليها. ٢ ٤١١ برترين عملها آن است كه نفس را برخلاف ميل آن بر آن وادارى.

٩٧٥٠ ١٥- اقوى النّاس اعظمهم سلطانا على نفسه. ٢ ٤٣٦ نيرومندترين مردم كسى است كه تسلط و فرمانروايى‏اش بر نفس خود بزرگتر و بيشتر از ديگران باشد.

٩٧٥١ ١٦- انّ النّفوس اذا تناسبت ايتلفت. ٢ ٤٩٠ به راستى كه نفسها هنگامى كه با هم تناسب داشته باشند با يكديگر الفت گيرند.

٩٧٥٢ ١٧- انّ لانفسكم اثمانا فلا تبيعوها الّا بالجنّة. ٢ ٥١٢ به راستى كه جانهاى شما بهايى دارد (و آن بهشت است) آنها را جز به بهشت نفروشيد.

٩٧٥٣ ١٨- انّ اللّه سبحانه و تعالى يحبّ السّهل النّفس، السمح الخليقة، القريب الامر. ٢ ٥١٣ به راستى كه خداى سبحان دوست مى‏دارد آنها را كه داراى نفسى هموار و خويى بخشنده‏اند و كارشان نزديك است (يعنى كارها را زود انجام دهند).

٩٧٥٤ ١٩- انّ هذه النّفوس طلعة ان تطيعوها تنزع بكم الى شرّ غاية.

٢ ٥١٩ به راستى كه اين نفسها مراقب شما هستند و اگر فرمانشان بريد شما را به بدترين سرانجام در آورند.

٩٧٥٥ ٢٠- انّ النّفس ابعد شي‏ء منزعا و انّها لا تزال تنزع الى معصية فى هوى. ٢ ٥٢٠ به راستى كه مشكل‏ترين و دورترين كار، از جاى كندن اين نفس و جلوگيرى از آن است، زيرا پيوسته به نافرمانى و گناه مشتاق است.

٩٧٥٦ ٢١- من أهمل نفسه خسر. ٥ ١٦٦ كسى كه نفس خود را به حال خود واگذارد زيان خواهد كرد.

٩٧٥٧ ٢٢- من ملك نفسه علا أمره. ٥ ١٨٠ كسى كه مالك نفس خويش گردد، كارش بالا گيرد.

٩٧٥٨ ٢٣- من ملكته نفسه ذلّ قدره.

٥ ١٨٠ كسى كه نفس بر او مالك شود، قدر و منزلتش خوار گردد.

٩٧٥٩ ٢٤- من مقت نفسه احبّه اللّه. ٥ ١٨٥ كسى كه نفس خود را دشمن دارد خداوند او را دوست دارد.

٩٧٦٠ ٢٥- من اهان نفسه اكرمه اللّه.

٥ ١٨٥ كسى كه خوار گرداند نفس خود را، خداوند گراميش دارد.

٩٧٦١ ٢٦- من غشّ نفسه لم ينصح غيره. ٥ ٢٠٨ كسى كه با نفس خود خالص نباشد، با ديگران خالص نخواهد بود.

٩٧٦٢ ٢٧- من ساس نفسه ادرك‏

السّياسة. ٥ ٢٠٩ كسى كه سياست كند نفس خود را (و زمام و تربيت آن را در اختيار گيرد) سياست حقيقى را دريافته است.

٩٧٦٣ ٢٨- من تعاهد نفسه بالحذر امن.

٥ ٢١٠ كسى كه بازرسى كند از نفس خود به بيم دادن آن، در امان است.

٩٧٦٤ ٢٩- من اساء الى نفسه لم يتوقّع منه جميل. ٥ ٢٣٤ كسى كه به نفس خود بد كند نبايد از او توقع و انتظار كار زيبا و نيكى داشت.

٩٧٦٥ ٣٠- من لم يسس نفسه أضاعها.

٥ ٢٤٦ كسى كه نفس خود را سياست (و ادب) نكند، آن را تباه كرده است.

٩٧٦٦ ٣١- من سخط على نفسه ارضى ربّه. ٥ ٢٥٤ كسى كه بر نفس خود خشم كند، پروردگار را خوشنود كرده است.

٩٧٦٧ ٣٢- من قوى على نفسه تناهى فى القوّة. ٥ ٢٥٤ كسى كه بر نفس خويش نيرو و قوّت داشته باشد، به نهايت قوّت و قدرت رسيده است.

٩٧٦٨ ٣٣- من أجهد نفسه فى اصلاحها سعد. ٥ ٢٥٨ كسى كه نفس خود را، براى اصلاح آن به تعب و تلاش وادارد نيكبخت گردد.

٩٧٦٩ ٣٤- من اهمل نفسه فى لذّاتها شقى و بعد. ٥ ٢٥٨ كسى كه نفس خود را در كاميابيها و خواهشهايش آزاد بگذارد بدبخت شده و از سعادت دور گشته است.

٩٧٧٠ ٣٥- من سامح نفسه فيما تحبّ طال شقاؤها فيما لا تحبّ. ٥ ٣١٣ كسى كه با نفس خود در آنچه دوست مى‏دارد مسامحه و سهل‏انگارى كند، بدبختى او در آنچه دوست نمى‏دارد (از عذاب الهى و دوزخ) طولانى گردد.

٩٧٧١ ٣٦- من و اخذ نفسه صان قدره و حمد عواقب امره. ٥ ٣١٩

كسى كه از نفس خود مؤاخذه و بازپرسى كند، منزلتش را حفظ كرده و سرانجام كارش ستوده باشد.

٩٧٧٢ ٣٧- من اهمل نفسه افسد امره.

٥ ٣٢٠ كسى كه نفس خود را به حال خود واگذارد كار خود را تباه كرده است.

٩٧٧٣ ٣٨- من استقصى على نفسه امن استقصاء غيره عليه. ٥ ٣٢٦ كسى كه بر نفس خود خرده گيرد، از خرده‏گيرى ديگران بر او در امان ماند.

٩٧٧٤ ٣٩- من كان له من نفسه يقظة كان عليه من اللّه حفظة. ٥ ٣٦٠ كسى كه نسبت به نفس خويش بيدار و مراقب باشد از جانب خدا بر او نگهبانى خواهد بود (كه كمكش كند).

٩٧٧٥ ٤٠- سياسة النّفس افضل سياسة و رياسة العلم اشرف رياسة. ٤ ١٣٥ سياست كردن نفس برترين سياستها است، و رياست و آقايى علم و دانش شريف‏ترين رياستها است.

٩٧٧٦ ٤١- صوم النّفس امساك الحواسّ الخمس عن سائر المآثم، و خلوّ القلب عن جميع اسباب الشّرّ. ٤ ٢٢٣ روزه نفس به امساك كردن حواس پنجگانه از همه گناهان است، و خالى بودن دل از همه اسباب و وسائل شرّ و بدى است.

٩٧٧٧ ٤٢- ضبط النّفس عند الرّغب و الرّهب من افضل الادب. ٤ ٢٣٤ نگه داشتن نفس در هنگام ميل و ترس، از برترين ادبها است.

٩٧٧٨ ٤٣- طوبى لمن كان له من نفسه شغل شاغل عن النّاس. ٤ ٢٤٠ خوشا به حال كسى كه از خويشتن (و نفس خود) سرگرمى مشغول كننده‏اى از مردم داشته باشد (كه او را از توجه به ديگران و عيب‏جويى آنان مشغول سازد).

٩٧٧٩ ٤٤- طوبى لمن كان له من نفسه شغل شاغل و النّاس منه فى راحة و عمل بطاعة اللّه سبحانه. ٤ ٢٤٨ خوشا به حال كسى كه از خود سرگرمى‏

داشته باشد، و مردم از او در آسايش باشند، و به فرمانبردارى خداى سبحان عمل كند.

٩٧٨٠ ٤٥- عجبت لمن يتصّدى لاصلاح النّاس و نفسه اشدّ شي‏ء فسادا فلا يصلحها و يتعاطى اصلاح غيره. ٤ ٣٤٠ در شگفتم از كسى كه متصدّى اصلاح مردم مى‏گردد در صورتى كه فساد نفس خود او از هر چيز بيشتر است ولى خود را اصلاح نمى‏كند و به اصلاح ديگران مى‏پردازد.

٩٧٨١ ٤٦- عجبت لمن يظلم نفسه كيف ينصف غيره. ٤ ٣٤١ در شگفتم از كسى كه به خود ظلم كند چگونه با ديگران به انصاف و عدالت رفتار مى‏كند.

٩٧٨٢ ٤٧- فى خلاف النّفس رشدها.

٤ ٤٠٨ رشد و صلاح نفس در مخالفت با آن است.

٩٧٨٣ ٤٨- فى طاعة النّفس غيّها. ٤ ٤٠٨ در فرمانبردارى نفس گمراهى آن است.

٩٧٨٤ ٤٩- قدرتك على نفسك افضل القدرة و امرتك عليها خير الامرة.

٤ ٥٠٨ قدرت و نيرومندى تو بر نفس خود برترين قدرتها است، و فرمانروايى تو بر آن بهترين فرمانروايى‏ها است.

٩٧٨٥ ٥٠- كلّ معتمد على نفسه ملقى.

٤ ٥٢٦ هر كس كه بر نفس خود اعتماد كند بر زمين خورده و نابود است.

٩٧٨٦ ٥١- كيف يصلح غيره من لا يصلح نفسه. ٤ ٥٦٤ چگونه اصلاح مى‏كند ديگران را كسى كه خود را اصلاح نمى‏كند.

٩٧٨٧ ٥٢- كيف يعدل فى غيره من يظلم نفسه. ٤ ٥٦٤ چگونه به عدالت رفتار كند در باره ديگران كسى كه به خود ظلم مى‏كند.

٩٧٨٨ ٥٣- كيف يهدى غيره من يضلّ‏

نفسه. ٤ ٥٦٥ چگونه راهنمايى و هدايت كند ديگران را كسى كه خود را گمراه مى‏كند.

٩٧٨٩ ٥٤- كيف ينصح غيره من يغشّ نفسه. ٤ ٥٦٥ چگونه خيرخواهى كند و اخلاص ورزد با ديگران، كسى كه با خويشتن غشّ و ناخالصى دارد.

٩٧٩٠ ٥٥- كفى بالمرء فضيلة ان ينقّص نفسه. ٤ ٥٧٦ براى آدمى همين فضيلت بس است كه نفس خويش را حقير و بى‏مقدار گرداند.

٩٧٩١ ٥٦- كفى بالمرء منقصة ان يعظّم نفسه. ٤ ٥٧٨ براى نقصان آدمى همين بس كه نفس خود را بزرگ بشمارد.

٩٧٩٢ ٥٧- كفى بالمرء غرورا ان يثق بكلّ ما تسوّل له نفسه. ٤ ٥٧٩ براى فريب خوردن مرد همين بس كه اعتماد كند به هر چه نفس او برايش بيارايد.

٩٧٩٣ ٥٨- كفى بالمرء شغلا شغله بنفسه عن النّاس. ٤ ٥٨١ براى سرگرمى انسان همين بس كه به خود مشغول و سرگرم باشد از سرگرم شدن به مردم.

٩٧٩٤ ٥٩- كن اوثق ما تكون بنفسك احذر ما تكون من خداعها. ٤ ٦٠٨ در همان زمانى كه از هميشه به نفس خود مطمئن‏تر هستى در همان زمان از نيرنگهاى آن بيشتر پرهيز كن.

٩٧٩٥ ٦٠- كن وصىّ نفسك و افعل فى مالك ما تحبّ ان يفعله فيه غيرك.

٤ ٦٠٨ خود وصىّ خويش باش و همان كارى را كه دوست مى‏دارى ديگران در مال تو انجام دهند خودت انجام ده.

٩٧٩٦ ٦١- كن مؤاخذا نفسك مغالبا سوء طبعك، و ايّاك ان تحمل ذنوبك على ربّك. ٤ ٦٠٨ چنان باش كه نفس خود را مؤاخذه و بازپرسى كنى، و بر بدى خوى خويش غلبه نمايى، و سخت بپرهيز از اين كه‏ گناهان خود را به عهده پروردگار خود بنهى (و به او منسوب دارى).

٩٧٩٧ ٦٢- من عرف نفسه جاهدها. ٥ ١٧٧ كسى كه نفس خود را بشناسد با آن جهاد كند و بجنگد.

٩٧٩٨ ٦٣- كن لنفسك مانعا رادعا، و لثروتك عند الحميّة واقما قامعا.

٤ ٦١٢ از نفس خويش جلوگيرى كن، و در هنگام تندى خشم و دفاع از خود آن را خوار كرده و مهار كن.

٩٧٩٩ ٦٤- كلّما ازداد علم الرّجل زادت عنايته بنفسه، و بذل فى رياضتها و صلاحها جهده. ٤ ٦٢١ به هر اندازه علم و دانش مرد زياد شود، عنايت و توجّه او به نفس خود زيادتر گردد، و تلاش و كوشش خود را در مهار كردن و اصلاح آن بيشتر بذل كند.

٩٨٠٠ ٦٥- ليس لانفسكم ثمن الّا الجنّة فلا تبيعوها الّا بها. ٥ ٨١ براى جانهاى شما بهايى جز بهشت نيست، پس آنها را جز به بهشت به چيزى ديگرى نفروشيد.

٩٨٠١ ٦٦- ليس على وجه الارض اكرم على اللّه سبحانه من النّفس المطيعة لامره. ٥ ٩٢ در پيشگاه خداى سبحان در روى زمين چيزى گرامى‏تر از آن نفسى نيست كه فرمانبردار دستور او باشد.

٩٨٠٢ ٦٧- من تكثّر بنفسه قلّ. ٥ ١٣٩ كسى كه خود را بسيار بداند كم گردد.

٩٨٠٣ ٦٨- من حقّر نفسه عظّم. ٥ ١٤٤ كسى كه خود را كوچك بداند بزرگ گردد.

٩٨٠٤ ٦٩- من اصلح نفسه ملكها. ٥ ١٦٠ كسى كه نفس خود را اصلاح كند مالك و اختياردار آن گردد.

٩٨٠٥ ٧٠- من اهمل نفسه اهلكها. ٥ ١٦٠ كسى كه نفس خود را رها كند و به حال خود بگذارد آن را تباه كرده است.

٩٨٠٦ ٧١- من اكرم نفسه اهانته. ٥ ١٦١

كسى نفس خود را گرامى بدارد (و فرمانبردارى آن كند) خوارش كند.

٩٨٠٧ ٧٢- من اطاع نفسه قتلها. ٥ ١٧٧ كسى كه پيروى نفس خود كند آن را كشته است.

٩٨٠٨ ٧٣- من عصى نفسه وصلها.

٥ ١٧٧ كسى كه نافرمانى نفس خود كند آن را پيوند داده (و به آن احسان كرده است).

٩٨٠٩ ٧٤- من عظّم نفسه حقّر. ٥ ١٧٨ كسى كه نفس خود را بزرگ بشمارد كوچك شود.

٩٨١٠ ٧٥- من صان نفسه وقّر. ٥ ١٧٨ كسى كه نفس خود را نگه دارد تعظيمش كنند.

٩٨١١ ٧٦- من وثق بنفسه خانته. ٥ ١٦١ كسى كه به نفس خود اطمينان كند، نفس به او خيانت كند.

٩٨١٢ ٧٧- انّ هذه النّفس لامّارة بالسّوء فمن اهملها جمحت به الى المآثم.

٢ ٥٢٠ به راستى كه اين نفس، فرمان به بدى مى‏دهد، و هر كس آن را به حال خود واگذارد سركشى كند و او را به سوى گناهان بكشاند.

٩٨١٣ ٧٨- انّ نفسك لخدوع، ان تثق بها يقتدك الشّيطان الى ارتكاب المحارم. ٢ ٥٢١ به راستى كه نفس تو پر فريب است، اگر به او اعتماد كنى شيطان تو را به سوى ارتكاب محرمات مى‏كشاند.

٩٨١٤ ٧٩- انّ المؤمن لا يمسى و لا يصبح الّا و نفسه ظنون عنده، فلا يزال زاريا عليها و مستزيدا لها.

٢ ٥٢١ به راستى كه انسان با ايمان در هر صبح و شامى كه بر او بگذرد نفس او نزدش متّهم است (و بدان بد گمان مى‏باشد) و پيوسته آن را مورد عتاب قرار داده و از كارهايش عيب‏جويى مى‏كند.

٩٨١٥ ٨٠- انّ النّفس لامّارة بالسّوء و الفحشاء، فمن ائتمنها خانته، و من‏

استنام اليها اهلكته، و من رضى عنها اوردته شرّ الموارد. ٢ ٥٢١ به راستى كه نفس انسانى به بدى و زشتى فرمان دهد، هر كس آن را امين بداند به او خيانت كند، و كسى كه بدان آرامش يابد او را هلاك گرداند، و هر كس از آن خوشنود گردد به بدترين جايگاهش فرود آورد.

٩٨١٦ ٨١- انّ النّفس لجوهرة ثمينة من صانها رفعها، و من ابتذلها وضعها.

٢ ٥٢٢ به راستى كه نفس گوهرى است گرانبها كه هر كه نگهداريش كند، او را بلند گرداند، و هر كه آن را به حال خود واگذارد پست و خوارش كند.

٩٨١٧ ٨٢- انّ الحازم من شغل نفسه بجهاد نفسه فاصلحها، و حبسها عن اهويتها و لذّاتها فملكها، و انّ للعاقل بنفسه عن الدّنيا و ما فيها و اهلها شغلا. ٢ ٥٥٦ به راستى دور انديش آن كسى است كه خود را به پيكار با نفس خود سرگرم سازد و آن را اصلاح كند، و از هواها و كاميابى‏ها نگهدارى كند، و آن را در اختيار خود گيرد، و به راستى كه انسان عاقل از دنيا و آنچه در آن است و هم چنين از اهل دنيا سرگرمى دارد (يعنى چنان به اصلاح خود سرگرم است كه به دنيا و متعلقات آن نرسد).

٩٨١٨ ٨٣- انّ الحازم من قيّد نفسه بالمحاسبة، و ملكها بالمغاضبة، و قتلها بالمجاهدة. ٢ ٥٥٨ به راستى كه دورانديش كسى است كه نفس خود را مقيّد كند به محاسبه (و حسابرسى از آن) و مالك آن گردد به «مغاصبة» (يعنى به خشم آوردن و جنگيدن با آن) و بكشد آن را به مجاهده و پيكار كردن با آن.

٩٨١٩ ٨٤- انّ من احبّ العباد الى اللّه عبدا اعانه على نفسه فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف، فزهر مصباح الهدى فى قلبه، و اعدّ القرى ليومه النّازل به. ٢ ٥٦١ به راستى كه از محبوب‏ترين بندگان در پيشگاه خداوند بنده‏اى است كه خدا او رابر اصلاح نفس خود كمك داده، اندوه را شعار خويش ساخته، و ترس را همچون جامه‏اى به تن كرده، چراغ هدايت در دلش تابيده، و خود را براى روزى كه (بر خداوند) در آيد همانند مهمانى (كه مى‏خواهد به مهمانى رود) آماده كرده.

٩٨٢٠ ٨٥- انّ نفسك مطيّتك ان اجهدتها قتلتها، و ان رفعت بها ابقيتها. ٢ ٦٠٧ به راستى كه نفس تو مركب سوارى تو است، كه اگر افزون بر طاقتش بر آن بار كنى، آن را مى‏كشى، و اگر با آن مدارا كنى نگهش دارى.

٩٨٢١ ٨٦- اذا نفذ حكمك فى نفسك تداعت انفس النّاس الى عدلك. ٣ ١٥٩ هرگاه حكم تو در مورد خودت جارى و روان شد (و خود عدل را به كار بستى) آن وقت است كه نفوس ديگران به سوى عدالت تو مى‏خواند.

٩٨٢٢ ٨٧- اذا صعبت عليك نفسك فاصعب لها تذلّ لك، و خادع نفسك عن نفسك تنقد لك. ٣ ١٦٣ هرگاه نفس تو سرسختى كند در برابر تو، تو نيز در برابرش سرسختى كن تا در برابرت خوار شود، و فريب ده نفس خود را از جانب خود تا مطيع تو گردد.

٩٨٢٣ ٨٨- خير النّفوس ازكاها. ٣ ٤٢٦ بهترين نفسها پاك‏ترين آنها است.

٩٨٢٤ ٨٩- خير الامراء من كان على نفسه اميرا. ٣ ٤٢٩ بهترين اميران و حكمرانان كسى است كه بر نفس خود امير و حكمران باشد.

٩٨٢٥ ٩٠- خادع نفسك عن العبادة و ارفق بها و خذ عفوها و نشاطها، الّا ما كان مكتوبا من الفريضة فانّه لا بدّ من ادائها. ٣ ٤٤٩ فريبكارى كن با نفس خود در باره عبادت و با آن مدارا كن و حال فراغت و نشاط آن را براى اين كار برگير (و در همه حالات او را به عبادت وادار نكن) مگر آن فريضه‏اى كه واجب شده كه چاره‏اى از انجام آن نيست.

٩٨٢٦ ٩١- خدمة الجسد اعطاؤه ما يستدعيه من الملاذّ و الشّهوات‏

و المقتنيات و فى ذلك هلاك النّفس.

٣ ٤٦٥ خدمت كردن به جسم آن است كه هر چه را مى‏طلبد از لذتها و خواسته‏ها و اندوخته‏ها به آن بدهى و نابودى نفس نيز در همين است.

٩٨٢٧ ٩٢- خدمة النّفس صيانتها عن اللّذّات و المقتنيات، و رياضتها بالعلوم و الحكم و اجتهادها بالعبادات و الطّاعات، و فى ذلك نجاة النّفس.

٣ ٤٦٥ خدمت كردن به جان آن است كه از لذتها و كاميابى از اندوخته‏ها نگاهش دارى، و به وسيله علوم و حكمتها آن را رام كنى و در اختيار گيرى، و به وسيله عبادتها و فرمانبردارى‏هاى خداوند به تلاش و كوشش وادارى، و نجات و رهايى نفس در همين است.

٩٨٢٨ ٩٣- ربّما دهيت من نفسك. ٤ ٨٣ بسا باشد كه از جانب نفس خود دچار مصيبت گردى.

٩٨٢٩ ٩٤- ما أعمى النّفس الطّامعة عن العقبى الفاجعة. ٦ ٩٣ چه كور است نفس طمعكار از سرانجام فاجعه آميز (جهنّم).

٩٨٣٠ ٩٥- ما كرمت على عبد نفسه الّا هانت الدّنيا فى عينه. ٦ ١١٥ گرامى نباشد بر هيچ بنده‏اى نفس او مگر آنكه دنيا در نظرش خوار گردد.

٩٨٣١ ٩٦- نفسك أقرب أعدائك اليك.

٦ ١٧٠ نفس تو نزديك‏ترين دشمن تو نسبت به تو است. ٩٨٣٢ ٩٧- نظر النّفس للنّفس العناية بصلاح النّفس. ٦ ١٧٢ نظر و اهتمام نفس نسبت به خود آن است كه به اصلاح خود عنايت داشته باشد.

٩٨٣٣ ٩٨- نفسك عدوّ محارب و ضدّ مواثب، ان غفلت عنها قتلتك. ٦ ١٧٩ نفس تو دشمنى در حال جنگ و مخالفى آماده يورش است، اگر از آن غافل شوى‏ تو را به قتل مى‏رساند.

٩٨٣٤ ٩٩- لا تستحسن من نفسك ما من غيرك تستنكره. ٦ ٢٦٣ نيكو مشمار از خود آنچه را از ديگران ناخوش مى‏شمارى.

٩٨٣٥ ١٠٠- لا يلم لائم الّا نفسه. ٦ ٢٦٠ هيچ نكوهش كننده‏اى جز نفس خود را نكوهش نكند.

٩٨٣٦ ١٠١- نزّل نفسك دون منزلتها تنزّلك النّاس فوق منزلتك. ٦ ١٧٩ نفس خويش را پايين‏تر از منزلگاهش در آور، تا مردم تو را بالاتر از جايگاهت در آورند.

٩٨٣٧ ١٠٢- لا تحلم عن نفسك اذا هى اغوتك. ٦ ٢٨٢ بردبارى نكن با نفس خويش هرگاه تو را به گمراهى كشاند.

٩٨٣٨ ١٠٣- لا تعص نفسك اذا هى ارشدتك. ٦ ٢٨٢ نافرمانى نكن از نفس خويش هرگاه تو را به راه راست وادارد.

٩٨٣٩ ١٠٤- لا تطلبنّ طاعة غيرك و طاعة نفسك عليك ممتنعة. ٦ ٣٠٠ فرمانبردارى ديگران را مجوى در صورتى كه نفس تو فرمانت نبرد. ٩٨٤٠ ١٠٥- لا تجهل نفسك فانّ الجاهل معرفة نفسه جاهل بكلّ شي‏ء. ٦ ٣٠٤ از نفس خود نادان و بى‏خبر نباش، زيرا كسى كه از معرفت و شناخت خود بى‏خبر باشد از همه چيز بى‏خبر و نادان خواهد بود.

٩٨٤١ ١٠٦- لا تترك الاجتهاد فى اصلاح نفسك فانّه لا يعينك الّا الجدّ. ٦ ٣١٥ تلاش خود را براى اصلاح خويش وامگذار، زيرا در اين راه چيزى جز تلاش و كوشش تو را يارى نخواهد داد.

٩٨٤٢ ١٠٧- لا يسلم على اللّه من لا يملك نفسه. ٦ ٣٩٩ سالم نماند در پيشگاه خدا كسى كه مالك نفس خود نباشد.

٩٨٤٣ ١٠٨- لا عدوّ اعدى على المرء من نفسه. ٦ ٣٩٩ دشمنى براى انسان بدتر از نفس او نيست. ٩٨٤٤ ١٠٩- ينبغي ان يكون الرّجل مهيمنا على نفسه، مراقبا قلبه حافظا لسانه.

٦ ٤٤٥ براى مرد شايسته آن است كه بر نفس خويش نگهبانى كند، و مراقب دل خود باشد، و زبانش را نگه دارد.

٩٨٤٥ ١١٠- من لم يعنه اللّه على نفسه لم ينتفع بموعظة واعظ. ٥ ٤٢٠ كسى را كه خداوند يارى ندهد پند هيچ واعظى او را سود نبخشد. ٩٨٤٦ ١١١- من اتّهم نفسه فقد غالب الشّيطان. ٥ ٣٦٩ كسى كه نفس خود را متّهم داند (و به او اعتماد نكند) بر شيطان غالب گشته است.

٩٨٤٧ ١١٢- من خالف نفسه فقد غلب الشّيطان. ٥ ٣٦٩ كسى كه با نفس خود مخالفت كند بر شيطان پيروز گرديده است.

٩٨٤٨ ١١٣- من كان له من نفسه زاجر كان عليه من اللّه حافظ. ٥ ٤٠٤ كسى كه بازدارنده‏اى از نفس خود داشته باشد (كه او را از گناهان بازدارد) از سوى خدا نيز نگهبانى خواهد داشت (و خدا نيز ياريش دهد).

٩٨٤٩ ١١٤- من لم ينتفع بنفسه لم ينتفع به النّاس. ٥ ٤١٥ كسى كه خود از نفسش سود نبرد مردم از او سودى نبرند.

٩٨٥٠ ١١٥- من لم يتّضع عند نفسه لم يرتفع عند غيره. ٥ ٤١٥ كسى كه در پيش خود فروتنى نكند در پيش ديگران رفعت مقام نخواهد داشت.

٩٨٥١ ١١٦- من لم يصلح نفسه لم يصلح غيره. ٥ ٤١٥ ك س ى كه خود را اصلاح نكند، ديگران را اصلاح نتواند كرد.

٩٨٥٢ ١١٧- من رخّص لنفسه ذهبت به فى مذاهب الظّلمة. ٥ ٤٢٢ كسى كه رخصت دهد نفس خود را (و آزادش بگذارد) او را در راههاى تاريكى بيندازد.

٩٨٥٣ ١١٨- من داهن نفسه هجمت به على المعاصى المحرّمة. ٥ ٤٢٣ كسى كه با نفس خود با نرمى و چرب زبانى رفتار كند ناگهان او را در معصيتهاى حرام در آورد.

٩٨٥٤ ١١٩- من لم يتدارك نفسه باصلاحها أعضل داؤه و أعيى شفاؤه و عدم الطّبيب. ٥ ٤٢٣ كسى كه نفس خود را با اصلاح آن در نيابد (و در اختيار نگيرد) دردش سخت شود و از درمانش عاجز گردد، و طبيبى براى آن نيابد.

٩٨٥٥ ١٢٠- من شغل نفسه بغير نفسه تحيّر فى الظّلمات و ارتبك فى الهلكات. ٥ ٤٢٦ كسى كه سرگرم سازد خود را به چيزى غير از نفس خود در تاريكيها سرگردان شود، و در مهالك گرفتار گردد.

٩٨٥٦ ١٢١- من ذمّ نفسه أصلحها. ٥ ٤٤٥ كسى كه نفس خود را نكوهش كند آن را اصلاح كرده است.

٩٨٥٧ ١٢٢- من باع نفسه بغير نعيم الجنّة فقد ظلمها. ٥ ٤٥٨ كسى كه خود را به چيزى غير از نعمتهاى بهشت بفروشد بدان ستم كرده است.

٩٨٥٨ ١٢٣- من ظنّ بنفسه خيرا فقد أوسعها ضيرا. ٥ ٤٦٤ كسى كه به نفس خويش گمان خير برد (و بدان خوش گمان باشد) زيان گسترده‏اى به آن زده است.

٩٨٥٩ ١٢٤- من هانت عليه نفسه فلا ترج خيره. ٥ ٤٤٣ كسى كه نفس او در نزدش خوار باشد (ومورد عنايت و تربيت او نباشد) اميد خيرى از او نداشته باش.

٩٨٦٠ ١٢٥- ما حقّر نفسه الّا عاقل. ٦ ٥٣ كوچك نشمارد نفس خود را مگر انسان عاقل.

٩٨٦١ ١٢٦- ما نقص نفسه الّا كامل. ٦ ٥٣ ناقص نشمارد نفس خود را مگر شخص كامل.

٩٨٦٢ ١٢٧- ما أغشّ نفسه من ينصح غيره. ٦ ٧٩ كسى كه ديگران را خالصانه نصيحت كند با خود نيز خالص خواهد بود.

٩٨٦٣ ١٢٨- لا قوىّ اقوى ممّن قوى على نفسه فملكها. ٦ ٤٣٦ كسى نيرومندتر از آن شخصى نيست كه بر نفس خود نيرومند است و آن را در اختيار خود گرفته است.

٩٨٦٤ ١٢٩- لا عاجز أعجز ممّن أهمل نفسه فأهلكها. ٦ ٤٣٧ كسى ناتوانتر نيست از آن شخصى كه نفس خود را واگذارده و او را به هلاكت انداخته.

٩٨٦٥ ١٣٠- إنّكم إن أطعتم أنفسكم نزعت بكم إلى شرّ غاية. ٣ ٦٨ به راستى اگر از نفسهاى خود پيروى كنيد بر كند شما را و به سوى بدترين سرانجام ببرد.

٩٨٦٦ ١٣١- من وبّخ نفسه على العيوب ارتعدت عن كثير من الذّنوب. ٥ ٣٩٩ كسى كه خود را در مورد عيبها سرزنش كند از انجام بسيارى از گناهان بلرزد و آنها را انجام ندهد.

٩٨٦٧ ١٣٢- المرء حيث وضع نفسه برياضته و طاعته، فان نزّهها تنزّهت و ان دنّسها تدنّست. ٢ ٧٧ آدمى در جايى است كه نفس خود را به فرمان و رياضت واداشته كه اگر پاكش كرده پاك گردد و اگر چركين كرده چركين است.

٩٨٦٨ ١٣٣- انّما انت كالطّاعن نفسه ليقتل ردفه. ٣ ٧٦ جز اين نيست كه تو همانند كسى هستى‏ كه به خود ضربه زند تا سوار پشت سر خود را بكشد.

٩٨٦٩ ١٣٤- من كان عند نفسه عظيما كان عند اللّه حقيرا. ٥ ٣٣١ كسى كه پيش نفس خود بزرگ باشد (و خود را بزرگ بيند) در پيشگاه خدا كوچك و حقير است.

٩٨٧٠ ١٣٥- من وبّخ نفسه على العيوب ارتعدت عن كثير الذّنوب. ٥ ٣٩٩ كسى كه خود را در برابر عيبها سرزنش كند از انجام بسيارى از گناهان بلرزد (و خوددارى كند).

٩٨٧١ ١٣٦- ما كرمت على عبد نفسه الّا هانت الدّنيا فى عينه. ٦ ١٤٧ شخصيت هيچ بنده‏اى براى او گرامى نخواهد بود مگر وقتى كه دنيا در نظر او بى‏ارزش و خوار گردد.

باب محاسبة النّفس (حسابرسى از خويش)

٩٨٧٢ ١- الحساب قبل العقاب، الثّواب بعد الحساب. ١ ١٠٢ حسابرسى پيش از عقاب است، و پاداش نيك پس از حسابرسى. ٩٨٧٣ ٢- ثمرة المحاسبة صلاح النّفس.

٣ ٣٣٤ ميوه و ثمره حسابرسى (در دنيا) اصلاح نفس انسان است.

٩٨٧٤ ٣- حاسب نفسك لنفسك فانّ غيرها من الأنفس لها حسيب غيرك.

٣ ٤١١ حسابرسى نفس خود كن براى خودت، زيرا براى كسان ديگر حسابرسى جز تو خواهد بود. ٩٨٧٥ ٤- حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا و وازنوها قبل ان توازنوا.

٣ ٤١٣ حسابرسى كنيد از نفس خود پيش از آنكه‏ (ديگران و در جاى ديگر) به حساب آنها برسند، و وضع آنها را بسنجيد پيش از آنكه ديگران بسنجند.

٩٨٧٦ ٥- حاسبوا انفسكم بأعمالها و طالبوها باداء المفروض عليها و الأخذ من فنائهالبقائها و تزوّدوا و تأهّبوا قبل أن تبعثوا. ٣ ٤١٣ حسابرسى كنيد از خود در مورد عملهاتان، و مطالبه كنيد آنها را نسبت به انجام آنچه به آنها واجب گشته، و فرا گرفتن از اين وسيله نابود شدنى (دنيا) براى سراى ماندنى (آخرت) و توشه برگيريد و آماده شويد پيش از آنكه برانگيخته شويد.

٩٨٧٧ ٦- حاسبوا انفسكم تأمنوا من اللّه الرّهب و تدركوا عنده الرّغب. ٣ ٤٠٢ به حساب خود برسيد تا از ترس از خدا ايمن شويد، و بدانچه ميل و رغبت در نزد او داريد، برسيد. ٩٨٧٨ ٧- زنوا انفسكم قبل ان توازنوا و حاسبوها قبل ان تحاسبوا و تنفّسوا من ضيق الخناق قبل عنف السّياق.

٤ ١١٨ خودتان را بسنجيد پيش از آنكه (ديگران و در جاى ديگر) آنها را بسنجند، و به حساب آنها برسيد پيش از آنكه به حسابتان برسند، و تا به سختى و زور شما را نرانده‏اند و نفس كشيدن بر شما تنگ نشده نفس بكشيد. ٩٨٧٩ ٨- من حاسب نفسه وقف على عيوبه و احاط بذنوبه و استقال الذّنوب و أصلح العيوب. ٥ ٣٩٩ كسى كه حساب خود را برسد بر عيبهاى خود واقف گردد و به گناهان خود احاطه يابد و در نتيجه از خداوند درخواست عفو و بخشش گناهان خود كند، و عيبهاى خود را اصلاح نمايد.

٩٨٨٠ ٩- قيّدوا انفسكم بالمحاسبة و املكوها بالمخالفة. ٤ ٥١١

نفسهاى خودتان را با حسابرسى در بند كنيد، و با مخالفت كردن با آنها زمام اختيارشان را در دست گيرند.

٩٨٨١ ١٠- تقاض نفسك بما يجب عليها تأمن تقاضي غيرك لك و استقص عليها تغن عن استقصاء غيرك. ٣ ٢٩٦ از نفس خود بخواه انجام آنچه را بر او واجب شده تا از اين كه ديگران آن را از تو بخواهند، در امان باشى، و از آن به سختى بازپرسى كن تا از بازپرسى ديگران بى‏نياز گردى.

٩٨٨٢ ١١- من حاسب نفسه سعد. ٥ ١٨٣ كسى كه حسابرسى كند از نفس خود نيكبخت گشته است.

٩٨٨٣ ١٢- من حاسب نفسه ربح. ٥ ١٦٧ كسى كه از نفس خود حسابرسى كند سود مى‏برد.

٩٨٨٤ ١٣- من تعاهد نفسه بالمحاسبة امن فيها المداهنة. ٥ ٢٢٢ كسى كه سركشى و بازرسى كند از نفس خود به حسابرسى آن از سهل انگارى آن در امان ماند.

٩٨٨٥ ١٤- ما احقّ الانسان ان تكون له ساعة لا يشغله عنها شاغل، يحاسب فيها نفسه فينظر فيما اكتسب لها و عليها فى ليلها و نهارها. ٦ ١٠٥ چقدر سزاوار است انسان را كه ساعتى داشته باشد، كه چيز ديگرى از آن ساعت او را سرگرم نكند، و در آن ساعت نفس خود را حسابرسى كند و بنگرد تا چه براى خود تحصيل كرده به سودش يا زيانش، در شبش يا در روزش.