از شرک آوردن به خدا حتی به اندازه چشم بر هم زدنی بپرهیز ، اگرچه با ارّه پاره پاره گردی ، یا قطعه قطعه شوی ، یا به دارت آویزند ، یا به آتشت بسوزانند ! حر بن یزید که دچار چنین گناه عظیمی بود ، به خاطر حسن خلق و ادبش از این گناه نجات یافت و با همه وجود در آغوش توحید قرار گرفت و به بهشت لقاء رسید
حر بن یزید دارای خشوع ، یعنی تواضع و فروتنی باطنی در برابر حق و حقیقت بود ، و این تواضع باطنی و صفت عالی نفسانی در برخوردی با حضرت حسینعليهالسلام
تبدیل به عملی صالح و شایسته شد و روزنه ای را برای نجات وی فراهم کرد
آراستگان به صفات عالی باطنی ، صفات عالی و باارزششان در برخوردها تحقق عملی می یابد ، و این گونه اعمال هم در عالم ملکوت مقبول می افتد و تبدیل به نور هدایت در دنیا و نور نجات بخش در آخرت می شود
امام صادقعليهالسلام
قلب را منبع حالات و صفات مثبت و منفی می داند و اعضا و جوارح را مصرف کنندگان آن حالات و صفات قلمداد می کند قلبی که منبع ریاست است ، صاحبش هر عبادتی را که با اعضا و جوارحش انجام می دهد به ریا و تظاهر و خودنمایی انجام می دهد ؛ امّا قلبی که جای خشوع و تواضع است ، صاحبش در برابر دیگران ادب و فروتنی و انکسار به خرج می دهد
حر بن یزید از چنین قلبی برخوردار بود که در برابر حضرت حسینعليهالسلام
تواضع به خرج داد ، و کاری کرد که از یک فرمانده نیرومند دشمن به هیچ صورت انتظار نمی رفت !
حر بن یزید در راه مکه به کوفه در گرما گرم ظهر با لشکرش به حضرت حسینعليهالسلام
رسید امام به جوانانش فرمان داد مردم را آب دهید و آب را کنار دهان اسبان نگه دارید که اندک اندک آب نوشند تا سیراب شوند هنگامی که.اسبان را سیراب کردند و از این عمل خیر فراغت جستند وقت نماز ظهر رسید
امام به حجاج بن مسروق فرمان داد اذان بگوید حجاج اذان گفت امام پیش از اقامه به نطق ایستاد و پس از نطق به مؤذن فرمود اقامه بگو آن گاه به حر بن یزید فرمود : آیا نمازت را به همراه اصحاب و لشکریانت خواهی خواند ؟ حر گفت : نه بلکه نماز را با تو می خوانم !
این ادب از یک تن فرمانده نشان می دهد که قُوّه اراده او حیثیت افراد را در حیطه خود داشته است
به هر حال با هزار گونه ملاحظات و حیثیات مبارزه می باید تا خود و هزار نفر را به این گونه تواضع توان وا داشت
این ادب که تحقق تواضع باطنی در برابر حق است ، بارقه ای است از توفیق که منشأ توفیق نیز خواهد شد چیرگی بر نفس توانایی هایی تازه به او خواهد داد ، و به اندازه ای او را نیرومند می دارد که هنگامی که در بحران انقلاب است و سی هزار برابر قُوّه خود را برتر از خود و در ما فوق خود می بیند ، توانا باشد ، حیثیت خود را نبازد و به توانایی اراده چیره بر قوای خارج و ثقل و فشار آنها گردد
گویی در وجود حر دو حوزه ، یکی از قدرت ادب و دیگری از توانایی قُوّه فراهم است ، که هر یک جامع جهان خود ، و هر یک به تنهایی صاحب خود را مجتمع و خداوندگار آن جهان می کند و از اجتماع مجموع محیطی قهار و زورمند به نظر می آید
پس امام نماز را به هر دو لشکر امامت کرد و سپس داخل سراپرده اش شد و اصحاب نزدش جمع آمدند حر نیز داخل خیمه ای شد که برایش برپا شده بود اصحاب ویژه اش بر او گرد آمدند و باقی لشکر به محل صف خود برگشته در سایه مرکب های خود نشستند تا هنگام عصر شد
امام برای آن که تا از نماز عصر فراغت می یابند آماده حرکت باشند فرمان داد برای کوچ آماده و مهیا باشند ، سپس منادی به نماز عصر صدا بلند کرد ، نماز عصر را نیز امام بر دو لشکر امامت کرد و پس از نماز کنار کشیده رو به جانب مردم کرد و پس از حمد و ثنای الهی فرمود :
ای مردم ! شما اگر خدا ترس باشید و حق را برای خدا حق بشناسید خدا از شما بهتر خشنود خواهد بود ما که اهل بیت محمّدصلىاللهعليهوآله
هستیم به ولایت این امر از مردم دیگر که آنچه را حق ندارند ادعا می کنند و در میان شما به گناه و جور و تعدی رفتار می نمایند اولی می باشیم ، ولی اگر جز به کراهت و بی میلی از ما و به جهالت حق ما حاضر نیستید و رأیتان اکنون غیر از آن است که فرستادگان شما به من رساندند و نامه ها و مراسلات شما برای من آمد ، من منصرف می شوم و از نزد شما برمی گردم
حر بن یزید گفت : به خدا ما نمی دانیم این مراسلات که ذکر می کنی چیست ؟ حسین فرمود : ای عقبه بن سمعان ! آن خورجین را که نامه ها و مراسلاتشان میان آن است بیرون آر او رفت و خورجین را بیرون آورد ، خورجینی که انباشته از نامه ها بود ، پس آن نامه ها را جلوی رویشان ریخت
حر گفت : ما از آنان نیستیم که نامه به تو نوشته اند ، ما فرمان داریم که تا تو را ملاقات کنیم و از تو مفارقت ننماییم تا تو را به کوفه برده نزد عبید اللّه بن زیاد وارد کنیم
امام فرمود : مرگ از این آرزو به تو نزدیک تر است سپس رو به اصحاب کرد و فرمود : سوار شوید آنان سوار شدند و منتظر ماندند تا اهل حرم هم سوار شدند فرمود : مرکب ها را از مسیر کوفه برگردانید رفتند که برگردند سپاه حر جلو آمد و مانع از برگشتن آنان شد
حضرت حسینعليهالسلام
به حرّ گفت : مادرت به عزایت بنشیند چه می خواهی ؟
حرّ گفت : هان به خدا اگر دیگری از عرب این کلمه را به من می گفت و او در چنین گرفتاری بود که تو هستی من واگذار نمی کردم و مادرش را به شیون و فرزند مردگی نام می بردم و حتماً به او پاسخ می دادم هرچه باداباد ، ولی به خدا من حق ندارم که مادر تو را ذکر کنم مگر به نیکوترین صورتی که مقدور باشد !
در یک مرحله تواضع قلبی حرّ او را وادار کرد که با بودن امام حسینعليهالسلام
به امامت نماز نایستد ، بلکه علی رغم خواسته کوفه و شام به حضرت حسینعليهالسلام
اقتدا کند و روزنه ای از توفیق با این صفت اخلاقی به روی خود باز نماید ، و در مرحله دیگر ادب او ، او را وادار کرد که نسبت به شخصیت حضرت زهراعليهاالسلام
با همه وجود ادای احترام نماید ، و با این عمل که برخاسته از ادب درونی او بود تمام درهای توفیق را به روی خود بگشاید ، و در نتیجه قدم به قدم با سرعتی بیش از سرعت نور از دوزخ دور و به بهشت نزدیک گردد ، و از طاغوت و بتی چون یزید دور و به امام هدایت نزدیک شود ، و از شرک رهایی یافته به اعماق توحید اعتقادی و عملی برسد !
در روایتی بسیار باارزش که از روایات قدسی است می خوانیم :
مَن تَقَرَّبَ إلیَّ شِبْراً تَقرَّبْتُ إلیهِ ذِراعاً ، و مَن تقرَّبَ إلیَّ ذِراعاً تَقَرَّبْتُ إلیهِ بَاعاً ، وَ مَن أتانِی مَشْیاً أتَیْتُهُ هَروَلَهً
کسی که با عمل صالح و اخلاق حسنه یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع به او نزیک می شوم و کسی که یک ذراع به من تقرب جوید من یک باع به او نزدیک می گردم و کسی که یک قدم به سوی من آید من هروله کنان به سویش می آیم
______________________________