جامع آيات و احاديث موضوعى نماز - جلد دوم

جامع آيات و احاديث موضوعى نماز - جلد دوم0%

جامع آيات و احاديث موضوعى نماز - جلد دوم نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات
صفحات: 16

جامع آيات و احاديث موضوعى نماز - جلد دوم

نویسنده: عباس عزیزی
گروه:

صفحات: 16
مشاهدات: 4954
دانلود: 260

توضیحات:

جامع آيات و احاديث موضوعى نماز - جلد دوم
  • مقدمه

  • فصل شانزدهم : نماز معصومين (ع)

  • فصل هيجدهم : انواع نماز

  • فصل بيستم : فضايل و آثار نماز شب

  • فصل بيست و دوم : اهميت و فضيلت مسجد

  • فصل بيست و چهارم : اسرار و آثارذكر

  • فصل بيست و ششم : اركان نماز :نيت

  • فصل بيست و هشتم : اركان نماز: قيام

  • فصل سى ام : اركان نماز: قرائت

  • فصل سى و دوم : اركان نماز: سجده

  • فصل سى و چهارم : اركان نماز : تشهد

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 4954 / دانلود: 260
اندازه اندازه اندازه
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز - جلد دوم

جامع آيات و احاديث موضوعى نماز - جلد دوم

نویسنده:
فارسی
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز


جامع آيات و احاديث موضوعى نماز

جلد دوم

عباس عزيزي


سخن ناشر

نماز در قاموس معارف اسلام ، مفهوم وسيع و اسرار عميق و آثار فراوانى دارد وآيات و احاديث زيادى را به خود اختصاص داده است .
نماز، ريسمان اتصالى است كه هستى و وجود موجوديت آدمى را به ملكوت پيوند داده و مانند اين رشته پرارزش و منبع فيض ، برنامه اى براى ايجاد ارتباط بين بشر و حق مطلق نمى توان يافت .
نماز، پناه بى پناهان ، سنگر دردمندان ، گلستان روح افزاى عاشقان ، چراغ پرفروغ نيمه شب مشتاقان ، صفاى دل مستان و سير و سلوك آگاهان است .
نماز، زنده كننده جان ، صفابخش حيات جاودان ، روشنى راه رهروان ، تكيه گاه سالكان ، راز و نياز عارفان ، سرمايه مستمندان دواى درد بى درمان ، شعله دل هاى بيداران ، مايه شادى سحرخيزان است .
نماز، دنيا و برزخ و قيامت انسان را بيمه مى كند و در همه صحنه ها پاسدار جان و روح آدمى است .
الحمدالله جلد اول اين مجموعه مورد استفاده محققين ، و دانشمندان به ويژه روحانيون معظم قرار گرفت و استقبال زيادى از اين كتاب ارزشمند شد و خداوند سبحان را شكر مى كنيم كه به اين مؤ سسه چاپ جلد دوم اين كتاب را مرحمت فرمود اميد است بتوانيم جلدهاى ديگر را كه در موضوعات مختلف است به چاپ برسانيم .
در خاتمه از طرف اين مؤ سسه و دانشمندان و محققين و مبلغين دين از تلاش شبانه روزى استاد بزرگوار حجة الاسلام عباس عزيزى تشكر مى كنيم و از خداوند منان عمر طولانى براى ايشان خواستاريم ، ان شاء الله آن جناب بتوانند موضوعات ديگر اين مجموع را به رشته تحرير آورده ، تا به دست شيفتگان راه حق برسد.
لازم به ذكر است كه از طرف همين مؤ سسه فصلهاى جلد اول و دوم كتاب حاضر، به صور جداگانه همراه به توضيحات بيشتر و به سبكى آسان ، براى نوجوانان و جوانان عزيز به چاپ خواهد رسيد.
مؤ سسه فرهنگى انتشارات نبوغ .

مقدمه

ان الذين يتلون كتاب الله و اقاموا الصلوة : كسانى كه كتاب خدا را تلاوت مى كنند و نماز به پاى مى دارند. فاطر / ٢٦
سپاس خداوندى را كه طبيف نفوس و زنده كننده جان ها، و داناى رازهاى درونى دل ها و شفا بخش آنها است خداوندى كه بندگان پاك و مخلص خويش را به راه راست ، هدايت و راهنمايى فرمود.
و صلوات و سلام بر صراط استوار و تجلى گاه كامل خداوند، يعنى محمد (ص) مؤ يد به قرآن كه وى را براى شفاى دردها و بيمارى هاى انسان ها در طول زمان طبيبى دوم قرار داده است و همچنين تا شب و روز باقى اند بر خاندان پاك و فرزندان وى كه ستارگان تابناك آسمان امامت ، و معصوم از هر كژى و ناراستى اند و همه طبيبان ارواح انسان ها و داعيان خلق به سوى دارالسلام مى باشد، درود باد.
كتابى كه در دسترس شما قرار مى گيرد، جلد، دوم « جامع آيات و احاديث موضوعى نماز » است كه حاصل سعى مستمر اين بنده مى باشد شيوه اين كتاب مثل جلد اول است و جلد اول شامل چهارده فصل و جلد دوم شامل بيست و يك فصل است امكان دارد در جلد اول و دوم احاديثى تكرارى باشد، و آن هم به خاطر تكميل شدن فصل ها مى باشد.
از خداوندى كه همه امور به دست نيرومند اوست ، عاجزانه خواستارم كه توفيق اتمام ساير مجلدات را به اين بنده ناچيز ارزانى فرمايد.
از دوست دانشمندم ، حجة السلام و المسلمين سيد حسين اسلامى - دامت بركاته - كه در امر ويراستارى اين مجموعه يارى ام نمودند صميمانه سپاسگزارم واز خداوند بزرگ براى ايشان پاداش نيكو مساءلت دارم .
عباس عزيزى اراكى حوزه علميه قم تابستان ١٣٥٧.

فصل پانزدهم : تعقيبات نماز

آيات :
٧٠ - تعقيب نماز
فاذا قضيتم الصلوة فاذكروا الله قياما و قعودا وعلى جنوبكم فاذا اطماءننتم فاقيموا الصلوة ان الصلوة كانت على المؤ منين كتابا موقوتا :
و هنگامى كه نماز را به پايان رسانيديد، خدا را ياد كنيد در حال ايستادن و نشستن و به هنگامى كه به پهلو خوابيده ايد، و هر گاه آرامش يافتيد (و حالت خوف زايل گشت) نماز را به (صورت معمول) انجام دهيد، زيرا نماز وظيفه ثابت و معينى براى مؤ منان است .(سوره نساء، آيه ١٠٣)
٧١ - اجابت از طرف خداوند:
ادعونى استجب لى ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين :
مرابخوانيد كه شما رااجابت خواهم كرد، آنان كه از پرستش من سرباز مى زنند، بزودى در حالى كه خوار باشند وارد دوزخ خواهند شد.
(سوره مؤ من آيه ٦٠)
٧٢ - هنگام زيان دعا مى كند
و اذا مس الانسان ضر دعا ربه منيبا
هنگامى كه انسان را ارزيابى رسد، پروردگار خود را مى خواند و به سوى او باز مى گردد.(سوره زمر، آيه ٨)
٧٣ - پاسخ دعا:
واذا ساءلك عبادى من عنى فانى قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا وليؤ منوا بى لعلهم يرشدون
و هنگامى كه بندگان من از تو درباره من سوال مى كنند(بگو) من نزديكم ! دعاى دعاكننده را، به هنگامى كه مرا مى خواند، پاسخ مى گويم ! پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند( و به مقصد برسند).
(سوره بقره ، آيه ١٨٦)
٧٤ - دعا براى بيماران :
امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء
آيا جز او كسى هست كه دعاى بيچاره و درمانده را اجابت نمايد و عذاب را برطرف سازد.(سوره نمل ، آيه ٦١)
٧٥ - دعا در پنهانى :
ادعو ربكم تضرعا و خفية انه لايحب المعتدين
خدا را به تضرع و زارى و در پنهانى بخوانيد (و بر خلق ستم روا مداريد) كه خداوند ستمكاران را دوست ندارد. (سوره اعراف ، آيه ٥٥).
احاديث :
٨٥٣ - تاءثير دعا
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -:
التعقيب بعد صلوة الفجر ابلغ فى طلب الرزق
دعاى پس از نماز صبح براى جلب رزق مؤ ثرتر است .(بحارالانوار، ج ٨٥، س ٣٢٦، مستدرك الوسايل ، ج ١، ص ٣٣٦)
٨٥٤ - صلوات بر محمد (ص) و اهل بيتش
قال الصادق - عليه السلام -
كل دعاء يدعى الله - عزوجل - به محجوب عن السماء حتى يصلى على محمد و آل محمد
هر دعايى كه خدا با آن خوانده شود، پوشيده است ، بالا نمى رود و به هدف اجابت نمى رسد مگر اين كه صلوات بر محمد و آل محمد (ع) همراه باآن باشد (اصول كافى ، - ج ٢، ص ‍ ٤٩٣)
٨٥٥ - فضيلت تسبيح حضرت فاطمه (س):
قال الصادق - عليه السلام -
تسبيح فاطمة الزهراء - عليهاالسلام - فى كل يوم فى دبر كل صلاة احب الى من صلاة الف ركعة فى كل يوم :
تسبيح حضرت زهرا (س) در هر روز در تعقيب هر فريضه نزد من محبوب تر است از به جا آوردن هزار ركعت نماز در هر روز (ثواب الاعمال ، ص ١٦٦)
٨٥٦ - تسبيح حضرت فاطمه (س):
قال الصادق - عليه السلام -:
من سبح تسبيح فاطمة - عليها السلام - قبل ان يثنى رجله من صلوة الفريضة غفرله
كسى كه در نمازهاى فريضه ، پس از سلام نماز و قبل از حركت از مصلى ، خداوند را به تسبيح فاطمه زهرا - سيدة النساء العالمين - تسبيح كند آمرزيده مى شود.(دعائم الاسلام ، ج ١ ص ١٦٨)
٨٥٧ - نماز و دعا:
قال الصادق - عليه السلام -:
ان الله - عزوجل - فرض عليكم الصلوات الخمس فى افضل الساعات فعليكم بالدعاء فى ادبار الصلوات
همانا خداوند نمازهاى پنجگانه را در بهترين ساعتها بر شما واجب كرد، بنابراين بعد از نمازها دعا كنيد(بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٣٢٠)
٨٥٨ - دعاى بعد از نماز
قال الصادق - عليه السلام -
من صلى صلوة و عقب الى اخرى فهو ضيف الله و حق على الله ان يكرم ضيفه
هر كه نماز فريضه كند و بعد از آن تعقيب بخواند تا نماز ديگر (يعنى به خواندن دعاهايى كه بعد از نماز بايد خواند و قرائت قرآن و غيره مشغول گردد تا وقت نماز ديگر) پس آن بنده مهمان خدا مى باشد و حق است بر خداى - عزوجل - اينكه اكرام كند مهمان خود را. (بحارالانوار، ج ٨٥ ص ٣٢٢).
٨٥٩ - وقت استجابت دعا
قال الصادق - عليه السلام -
يستجاب الدعاء فى اربعة مواطن : فى الوتر و بعد الفجر و بعد الظهر و بعدالمغرب
دعا در چهار وقت به اجابت مى رسد: ١ - در نماز وتر ٢ - پس از نماز صبح ٣ - بعد از نماز ظهر ٤ - پس از مغرب (بحارالانوار، ٨٥، ص ٣٢٤ روضة المتقين ، ج ١٢ ص ‍ ٣٨).
٨٦٠ - نماز واجابت دعا
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -
من ادى فريضة فله عندالله دعوة مستجابه
هركس نماز واجبى را به جاى آورد يك دعاى مستحب نزد خدا خواهد داشت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٣٢١).
٨٦١ - دعاى نمازگزار
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -
ثلاثه مواطن لاترد فيها دعوة عبد: رجل يكون فى برية حيث لايراه احد الاالله فيقوم فيصلى و رجل يكون معه فئة فيقر عنه اصحابه فبثبت و رجل يقوم من آخر الليل
سه مورد است كه دعاى كسى در آن رد نمى شود: يكى آن مردى كه در بيابان باشد و كسى جز خدا او را نمى بيند برخيزيد و نماز گزارد. ديگر آن مردى كه با گروهى در جنگ باشد و ياران وى بگريزند و او استوار ماند. سوم آن كه مرد در آخر شب براى عبادت برخيزد.(كنزالعمال ، ج ٢ - ص ١٠٢، ص ٣٣٣٦)
٨٦٢ - فضيلت والاى دعاى متصل به نماز
قال على - عليه السلام -
من جلس فى مصلاة ثانيا رجليه يذكر الله - تبارك الله و تعالى - وكل الله - عزوجل - به ملكا يقول : ازدد شرفا تكتب لك الحسنات و تمحى عنك السيئات و تبنى لك الدرجات حتى ينصرف
كسى كه درجايگاه نمازش بنشيند، و به ذكر خداى تعالى و به تعقيبات بپردازد خداوند فرشته اى را بر او ماءمور و موكل مى گرداند كه به وى مى گويد: اى نمازگزارى كه مشغول به دعا هستى ، به شرف و كرامت و فضيلت خود بيفزا (يعنى بيشتر و زيادتر دعا كن) كه از براى تو حسنات ثبت مى گردد و سيئات و بديهايت محو و نابود مى شود و درجات براى تو افزون مى گردد و اين گفتگو ادامه دارد تا وقتى كه او از دعا و تعقيباتش فارغ شود (دعائم الاسلام ، ج ١ ص ١٦٥).
٨٦٣ - امام كاظم (ع) مشغول تعقيب نماز
موسى بن جعفر - عليه السلام - انه يصلى الفجر فيعقب الى ان تطلع الشمس ثم يسجد سجدة ، فلايزال ساجدا حتى تزول الشمس و قد و كل من يترصد اوقات الصلاة فاذا اخبره و ثب يصيل من غير تجديد وضوء
امام موسى كاظم (ع) وقتى نماز صبح را به جا مى آورد تا طلوع آفتاب مشغول تعقيب و ذكر خدا مى شد و سالهايى كه در زندان بود، غالبا پس از نماز سر به سجده مى گذاشت و تا نزديك ظهر به دعا و ذكر حمد مشغول بود و چون فرا مى رسد برمى خاست و بدون (نياز به) تجديد وضو به نماز مى ايستاد.(بحارالانوار، ج ٤٨ ص ١٠٧)
٨٦٤ - كمال نماز با صلوات
قال الصادق - عليه السلام -
ان من تما الصلوة اعطاء الزكوة (الفطرة) كما ان الصلاة على النبى - صلى الله عليه و آله - من تمام الصلاة
همانا پرداخت زكات فطره (در آخر ماه رمضان) مايه تماميت روزه است چنان كه صلوات بر محمد (و آل او) باعث تماميت نماز است (يعنى نماز با صلوات و روزه بازكات فطره كامل مى شود).(وسائل الشيعه ، ج ٦ و ص ٢٢١)
٨٦٥ - دعا كليد رحمت و روشنايى
قال على - عليه السلام -
الدعاء مفتاح الرحمة و مصباح الظلمة
دعا كليد رحمت الهى و روشنايى بخش تاريكى هاست (ميزان الحكمه ، ج ٣ ص ٢٤٥).
٨٦٦ - استجابت دعا
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -
ان الله يستجبى من عبده اذا صلى فى جماعة ثم ساءله حاجة ان ينصرف حتى يقضيها
وقتى بنده نمازش را به جماعت بخواند وحاجتى از خدا بخواهد، خداوند او را حاجت روا خواهد كرد، زيرا شرم دارد خواسته او را برنياورد.(بحارالانوار، ج ٨٨ ص ٤)
٨٦٧ - استجابت دعا
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -
ادعوا الله و انتم موقنون بالاجابة و اعلموا ان الله تعالى لايستجب دعاء من قلب غافل لاه
بايقين به استجابت دعاى خويش ، خداوند را بخوانيد و بدانيد كه پروردگار - تبارك و تعالى - دعايى را كه از دل غافل و بى توجه برآيد، مستجاب نخواهد كرد(الاذكار، ص ‍ ٣٥٦).
٨٦٨ - طلب حاجت بعد از نماز:
قال الصادق - عليه السلام -
ان الله - عزوجل - فرض عليكم الصلوات فى احب الاوقات اليه فاسئلوا الله حوائجكم عقيب فرائضكم
به درستى كه خداوند نمازهاى واجب را در محبوبترين اوقات واجب كرد، پس حاجات خود را بعد از نمازهايتان بخواهيد.(بحارالانوار، ج ٨٥ ص ٣٢٤)
٨٦٩ - دعا، نردبان ترقى :
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -
كاءنه قداستغنى غنى خذوا صلاته فاضربوا بها وجهه
بنده مران بنگريد كه نماز به جاى آورد، ولى درخواست حاجت نكرد و گويا از من بى نياز است نمازش رابرگردانيد و برچهره اش بكوبيد(بحارالانوار، ج ٨٢ ص ٣٢٥)
٨٧٠ - تسبيح تربت :
قال الصادق - عليه السلام -
السجود على طين قبر الحسين - عليه السلام - ينورالى الارض السابعة و من كان معه سبحه من طين قبر الحسين - عليه السلام - كتب مسبحا و ان لم يسبح بها
سجده بر تربت قبر حسين (ع) تا زمين هفتم را نور باران مى كند، و كسى كه تسبيحى از خاك مرقد حسين عليه السلام با خود داشته باشد، تسبيح گوى حق محسوب مى شود، گرچه با آن تسبيح نگويد.(من لايحضره الفقيه ، ج ١، ص ٢٦٨ و سائل الشيعه ج ٣ ص ٦٠٨)
٨٧١ - دعا بعد ازنماز
قال الباقر - عليه السلام -
فاذا فرغت من الصلاة المكتوبة فانصب الى ربك فى الدعاء او ارعب اليه فى المساءلة
هرگاه از نماز واجب فارغ شدى ، به دعا به سوى پروردگارت بپرداز و رغبت كن به سوى پروردگارت به سوال و درخواست .(مجمع البيان ، ج ١٠ ص ٥٠٩)
٨٧٢ - استجابت دعا در چهار موقع
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -
تفتح ابواب السماء و يستجاب الدعاء فى اربعة مواطن : عندالتقاء الصفوف فى سبيل الله وعند نزول الغيث وعند اقامة الصلاة وعند رؤ ية الكعبة
چهار موقع درهاى آسمان را بگشايند و دعاها رامستجاب كنند:
١ - هنگام تلاقى صفوف مبارزان در راه خدا
٢ - هنگام نزول باران
٣ - هنگام نماز
٤ - هنگام ديدار كعبه (نهج الفصاحه ، ص ١١٦٨)
٨٧٣ - بهترين ساعات براى استجابت دعا
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -
و ارفعوا اليه ايديكم بالدعاء فى اوقات صلاتكم فانها افضل الساعات ينظرالله - عزوجل - فيها بالرحمة الى عباده و يجيبهم اذا ناجوه و يلبيهم اذا نادوه و يستجب لهم اذا دعوه
و در اوقات نمازهايتان دستهاى خود را به دعا به سوى خدا برداريد، زيرا آن اوقات بهترين ساعات است و خداوند به سوى بندگانش با نظر رحمت نگاه مى كند وهنگامى كه با او مناجات كنند جواب مى دهد زمانى كه او را بخوانند، لبيك مى گويد و وقتى كه به درگاه او دعا كنند، اجابت مى فرمايد.(بحارالانوار، ج ٩٦، ص ٣٥٦)
٨٧٤ - دعا بعد از نماز واجب :
قال الصادق - عليه السلام -
الدعاء بعد الفريضة افضل من الصلوة تنفلا
دعاى بعد از نماز واجب ، از به جا آوردن نماز نافله برتر است .(من لايحضره الفقيه ، ج ١ ص ٩٦٢)
٨٧٥ - علت تاءخير اجابت دعا
قال على - عليه السلام -
لايقنطنك تاءخير اجابة الدعاء فان العطية على قدر النبية و ربما تاءخرت الاجابة ليكون ذلك الاعظم لاجر السائل ، و اجزل لعطاء النائل
نبايد به تاءخير افتادن اجابت دعا تو را نااميد كند، زيرا عطا وبخشش خداوند به قدر نيت بنده است و چه بسا كه اجابت دعا طول كشد تا پاداش دعاكننده بزرگتر و عطاى بخشنده نيز بيشتر گردد(غررالحكم ، ص ٢٣٨).
٨٧٦ - آثار تسبيح فاطمه زهرا (س)
قال الصادق - عليه السلام -
من سبح تسبيح فاطمة الزهراء - عليها السلام - قبل ان يثنى رجليه من صلاة الفريضة غفر الله له ، وليبداء بالتكبير
هركس بعد از نماز واجب و قبل از اينكه پاى راست را از بالاى پاى چپ بردارد، تسبيح فاطمه زهرا (س) رابه جا آورد، تمام گناهان او آمرزيده مى شود، و دراين تسبيح از « الله اكبر » آغاز كند. (تهذيب الاحكام ، ج ٢، ص ١٠٦)
٨٧٧ - امتياز دعا بعد از نماز
قال الصادق - عليه السلام -
الدعا بعد الفريضة اياك ان تدعه ، فان فضله بعد الفريضة كفضل الفريضة على النافلة
مبادا دعاى بعد از فريضه را ترك كنى ، زيرا فضيلت و امتياز دعاى بعد از فريضه همچون برترى فريضه و نماز واجب برنافله است .(بحارالانوار، ٨٥، ص ٣٢٥)
٨٧٨ - مدام در خانه خدا زدن
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -
ان المصلى ليقرع باب الملك و انه من يدم قرع الباب يوشك ان يفتح له
به درستى كه نمازگزار در خانه خداوند را ميزند و كسى كه پيوسته درى را بكوبد، عاقبت آن درب به روى او باز خواهد شد.(نهج الفصاحه ، ص ٨٢٧)
٨٧٩ - تعليم تسبيح فاطمه زهرا (س)
قال الباقر - عليه السلام -
ما عبدالله بشى ء من التحميد افضل من تسبيح فاطمة و لوكان شى ء افضل من لنحله رسول الله - صلى الله عليه و آله - فاطمة عليها السلام
خداوند به چيزى برتر از تسبيح فاطمه (ع) حمد و ستايش نشد واگر چيزى برتر از آن بود، هرآينه رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را به فاطمه زهرا (س) مى بخشيد (مى آموخت). (وسائل الشيعه ، ج ٤ ص ١٠٢٤).
٨٨٠ - سپر مؤ من
قال على - عليه السلام -
الدعاء ترس المؤ من
دعا سپر مؤ من است . (ميزان الحكمه ، ج ٣ ص ٢٤٧)
٨٨١ - مغز عبادت :
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -
الدعاء مخ العبادة
دعا مغز عبادت است . (ميزان الحكمه ، ج ٣، ص ٢٤٧)
٨٨٢ - دعا و اجابت الهى
قال على - عليه السلام -
من دعا الله اجابه
هركه خدا را بخواند، خداوند او را پاسخ گويد.(غررالحكم ، ص ٢٩٥)
٨٨٣ - دعا براى ديگران
قال الصادق - عليه السلام -
من قدم اربعين رجلا من اخوانه فدعا لهم ثم دعا لنفسه استجيب له فيهم و فى نفسه
هركس براى چهل تن از برادران (دينى) خود دعاكند و سپس براى خود دعا كند، خدا، دعاى او را در حق آنان و او مستجاب كند.(المواعظ العدديه ، ص ٢٧٤).
٨٨٤ - قساوت قلب مانع اجابت دعا
قال الصادق - عليه السلام -
ان الله - عزوجل - لايستجيب دعاء بظهر قلب قاس
همانا خداى تعالى دعايى را كه از دل سخت و با قساوت برخاسته شود، اجابت نمى كند. (بحارالانوار، ج ٩٣، ص ٣٠٥، ميزان الحكمه ، ج ٣، ص ٢٥٧).
٨٨٥ - دعا مخزن اجابت :
الدعاء كهف الاجابة كما ان السحاب كهف المطر
دعا خزانه و گنجينه اجابت است ، چنان كه ابر مخزن باران است . (بحارالانوار، ج ٩٣، ص ٢٩٥).
٨٨٦ - دفع بلا به وسيله دعا:
قال على - عليه السلام -:
و ادفعوا امواج البلاء بالدعاء
موج بلاها را به وسيله دعا از خود دفع كنيد. (بحارالانوار، ج ٩٣، ص ٣٠١)
٨٨٧ - دعا و درمان :
قال الصادق - عليه السلام -
عليك بالدعاء فان فيه شفاء من كل داء
برتو باد به دعا، زيرا دعا درمان هر دردى است . (ميزان الحكمه ، ج ٣ ص ٢٤٨)
٨٨٨ - شروط استجابت دعا:
للدعاء شروط اربعة : الاول : احضار النية ، الثانى ، اخلاص السريرة الثالث : معرفة المسئول ، الرابع ،: الانصاف فى المساءلة
براى دعا چهار شرط است :
١ - حضور قلب
٢ - اخلاق باطن
٣ - شناخت و معرفت خدا
٤ - رعايت انصاف در سوال (المواعظ العدديه ، ص ١٢٦)
٨٨٩ - دعا در حال دل شكستن
قال الصادق - عليه السلام -
اذ رق احدكم فليدع فان القلب لايرق حتى يخلص
وقتى دل شما شكست دعا كنيد، زيرا دل تا خالص نگردد نمى شكند. (بحارالانوار، ج ٩٣، ص ٣٤٥)
٨٩٠ - بلند نمودن دستها هنگام دعا
روى ان رسول الله - صلى الله عليه و آله -
كان اذا مد يديه فى الدعاء لم يرد هما حتى يمسح بهما وجهه
روايت شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگام دعا دستهايش را بلند مى كرد وپس از دعا به صورت خود مى كشيد. (المواعظ العدديه ، باب ١٠، فصل ٨)
٨٩١ - لقمه حرام مانع استجابت دعا
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -
من اكل لمقة حرام لم تقبل له صلوة اربعين ليلة و لم يستجب له دعوة اربعين صباحا
كسيكه لقمه حرام بخورد، نماز چهل شب او قبول نمى شود، ودعاى چهل روز او به اجابت نمى رسد(دارالسلام ، نورى ، ج ٤ ص ٢١٣)
٨٩٢ - نحوه گفتن تسبيح فاطمه زهرا (س)
قال الصادق - عليه السلام -
فى تسبيح فاطمة - عليها السلام - تبداء بالتكبير اربعا و ثلاثين ، ثم التحميد ثلاثا و ثلاثين ثم التسبيح ثلاثا و ثلاثين
در تسبيح فاطمه (س) باتكبير (الله اكبر) شروع كرده و سى و چهار مرتبه بگوى ، پس از آن سى و سه بار تحميد (الحمدلله) و سپس سى و سه مرتبه تسبيح (سبحان الله). (وسائل الشيعه ، ج ٤ ص ١٠٢٥ ج ٢، فروع كافى ، كتاب الصلاة ، ص ٣٤٢).
٨٩٣ تعقيبات نماز صبح
قال الصادق - عليه السلام -
الجلوس بعد صلاة الغداة فى التعقيب و الدعاء حتى تطلع الشمس ابلغ فى طلب الرزق من الضرب فى الارض
هركس بعد از نماز صبح براى تعقيب و دعا تا طلوع خورشيد بنشيند، بهتر از در نورديدن زمين ، روزى راجلب مى كند.(وسائل الشيعه ، ج ٤، ص ١٠ ٣٥).
٨٩٤ - درخواست نامشروع در دعا
قال الصادق - عليه السلام -
يا صاحب الدعاء! لا تسئل ما لايكون و لايحل
اى دعاكننده ! چيزى را كه نشدنى و حرام است از خداوند درخواست مكن (چون به اجابت نمى رسد) (عدة الداعى ، ص ١٤٠)
٨٩٥ - دورى شيطان با گفتن تسبيح فاطمه (س)
قال الباقر - عليه السلام -
من سبح تسبيح فاطمة - عليهاالسلام - ثم استغفر غفر له ، و هى مائة باللسان و الف فى الميزان ، ويطرد الشيطان ، و يرضى الرحمان
هر كس كه تسبيح حضرت فاطمه (س) را به جاى آورد و پس از آن استغفار كند مورد مغفرت قرار مى گيرد و آن تسبيح به زبان ، صد مرتبه است و در ميزان (اعمال) هزار خواهد بود و شيطان را دور كرده و خداى رحمان را خشنود مى نمايد.(وسائل الشيعه ، ج ٤، ص ١٠٢٣، ح ٣)
٨٩٦ - تسبيح بعد از نماز واجب :
قال الصادق - عليه السلام -
من سبح تسبيح فاطمة - عليهاالسلام - فى دبر المكتوبه من قبل ان يبسط رجليه اوجب الله له الجنة
هركس تسبيح فاطمه (س) را در نماز واجب و قبل از اينكه از حالت جلوس تشهد و سلام خارج شود به جا آورد، خدا بهشت را بر او واجب كند. (فلاح السائل ، ص ١٦٥).
٨٩٧ - مداومت برگفتن تسبيح
قال رسول الله - صلى الله عليه و آله -
يافاطمة ! اعطيك ما هو خير لك من خادم و من الدنيا بما فيها، تكبرين الله بعد كل صلاة اربعا و ثلاثين تكبيرة ، وتحمدين الله ثلاثا و ثلاثين تحميدة ، و تسبحين الله ثلاثا و ثلاثين تسبيحة ، ثم تخمين ذلك بلااله الا الله ، وذلك خير لك من الذين اردت و من الدنيا و ما فيها فلزمت - صلوات الله عليها - هذاالتسبيح بعد كل صلاة ، و نسب اليها
اى فاطمه ! به تو چيزى را عطا كنم كه از خدمتكار و دنيا با آنچه در آن است بهتر باشد بعد از نماز سى و چهار مرتبه « الله اكبر » سى و سه مرتبه « الحمدلله » و سى و سه مرتبه « سبحان الله » بگو و پس از آن را به « لااله الاالله » ختم كن اين كار براى تو بهتر است از آنچه مى خواهى و از دنيا وآنچه در آن است پس حضرت زهرا (س) پس از هر نماز به اين تسبيح مداومت كرد و منسوب به او گرديد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٣٣٦).
٨٩٨ - تسبيح هنگام خواب
قال الصادق - عليه السلام -
من باب على تسبيح فاطمة - عليهاالسلام - كان من الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات
هركس شب را با تسبيح فاطمه (س) سپرى كند (و هنگام خواب تسبيح گويد) از مردان و زنانى باشد كه خدا را زياد ياد مى كنند. (سفينة البحار، ج ١ ص ٥٩٣).
٨٩٩ - آمين گفتن
قال الصادق - عليه السلام -
الداعى و المؤ من شريكان
دعا كننده و آمين گوينده دراجر و استجابت دعاى شان شريك هستند (يكسانند). (المواعظ العدديه ، ج ٣٤٢).
٩٠٠ - تاءثير تسبيح فاطمه زهرا (س)
قال الصادق - عليه السلام -
من سبح الله فى دبر الفريضة تسبيح فاطمة الزهراء - عليهاالسلام - مائة مرة و اتبعها بلااله الاالله غفر الله له
هركس بعد از نماز واجب با تسبيح حضرت فاطمه زهرا (س) صدبار به تسبيح خداى متعال بپردازد و به دنبال آن « لااله الاالله » بگويد، خداوند او رامشمول مغفرت خود مى كند. (فروع كافى ، ج ٣، كتاب الصلاة ، باب دعا، نماز ٧٠ - ص ٣٤٢).
٩٠١ - نجات از شقاوت با گفتن تسبيح فاطمه (س)
قال الصادق - عليه السلام -
يا اباهارون ! انا ناءمر صبياننا بتسبيح فاطمة - عليهاالسلام - كما ناءمرهم بالصلاة ، فالزمه ، فانه لم يلزمه عبد فشقى
اى اباهارون ! ما بچه هاى خود را همان طور كه به نماز امر مى كنيم ، به تسبيح حضرت فاطمه (س) نيز امر مى كنيم تو نيز بر آن مداومت كن ، زيرا بنده شقى (و بدبخت معنوى ) بدان پاى بند نمى شود.(فروع كافى ، كتاب الصلاة ص ٣٤٣، ح ١٣).
٩٠٢ - گفتن تسبيح قبل از خواب
قال الصادق - عليه السلام -
تسبيح فاطمة الزهراء، عليهاالسلام - اذا اخذت مضجعك ، فكبر الله اربعا وثلاثين ، واحمده ثلاثا و ثلاثين ، وسبحه ثلاثا و ثلاثين ، وتقراء آية الكرسى و المعوذتين و عشر آيات من اول الصافات و عشرا من آخرها
(يكى از جاهايى كه) تسبيح حضرت فاطمه زهرا (س) (گفتن آن وارد است) هنگامى است كه به خوابگاه خود رفتى ، سى و چهار بار « الله اكبر » بگو و سى و سه بار « الحمدالله » و سى و سه بار « سبحان الله » و آية الكرسى ومعوذتين را (قل اعوذ برب الفلق ، و قل اعوذبرب الناس) و ده آيه از اول سوره صافات و ده آيه از آخر آن را بخوان . (اصول كافى ، ج ٢، ص ٥٣٦)
٩٠٣ - موالات تسبيح فاطمه زهرا (س)
قال محمدبن جعفر:
انه كان يسبح فاطمة - صلى الله عليها - فيصله ولا يقطعه
امام صادق عليه السلام تسبيح حضرت فاطمه زهرا (س) را متصلا انجام مى داد و آن را قطع نمى كرد. (فروع كافى ، ج ٣، كتاب الصلاة باب دعا، نماز ١٢٠، ص ٣٤٥).
٩٠٤ - آثار تعقيب نماز صبح :
ما استنزل الرزق بشى ء مثل التعقيب فيمابين طلوع الفجر الى طلوع الشمس
چيزى رزق آفرين تر از تعقيب بين نماز صبح وطلوع آفتاب نيست . (وسائل الشيعه ، ج ٤ ص ١٠٣٦).

فصل شانزدهم : نماز معصومين (ع)

آيات :
٧٦ - نماز، اولين فرمان به موسى (ع)
اننى اناالله لااله الا انا فاعبدنى و اقم الصلوة لذكرى
من الله هستم و معبودى جز من نيست ، مرا پرستش كن و نماز را براى ياد من به پادار. (سوره طه ، آيه ١٤).
٧٧ - اسحاق و يعقوب (ع) و نماز
و وهبنا له اسحق و يعقوب نافلة وكلا جعلنا صالحين وجعلناهم ائمة يهدون بامرنا واوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة و كانوا لنا عابدين
ما به ابراهيم اسحاق و فرزند زاده اش يعقوب را عطا كرديم و همه را صالح و شايسته و لايق مقام نبوت قرار داديم ، و آنان را به پيشوايى خلق برگزيديم تا مردم را هدايت كنند، و هر كار نيكو را از انواع عبادات و خيرات مخصوصا اقامه نماز و اداى زكات رابه آنان وحى كرديم و ايشان براى مابندگان سر به فرمان بودند. (سوره انبياء، آيات ٧٢، و ٧٣).
٧٨ - نماز حضرت زكريا (ع)
هو قائم يصلى فى المحراب :
حضرت زكريا (ع) در محراب ايستاده مشغول نماز بود. (سوره آل عمران ، آيه ٣٨).
٧٩ - حضرت شعيب (ع) و نماز
قالو يا شعيب اصوتك تاءمرك ان نترك ما يعبد اباؤ نا او ان نفعل فى اموالنا مانشاء انك لانت الحليم الرشيد
گفتند: اى شعيب ! آيا نمازت تو را دستور مى دهد كه ما آنچه را پدرانمان مى پرستيدند، ترك گوييم و آنچه رامى خواهيم در اموالمان انجام ندهيم ؟ تو مرد بردبار و رشيدى هستى . (سوره هود، آيه ٨٧)
٨٠ - نماز در آيين حضرت عيسى (ع)
واوصانى بالصلوة والزكوة ما دمت حيا
عيسى گفت : خداوند به من سفارش كرده تا زنده ام نماز و زكات را به پاى دارم . (سوره مريم ، آيه ٣١).
٨١ - پيامبر اسلام (ص) ونماز
فسبح بحمد ربك و كن من الساجدين ، و اعبد ربك حتى ياءتيك اليقين :
و به ستايش پروردگارت تسبيح كند (و از نمازگزاران باش) و دايم به پرستش وعبادت خداى خود مشغول باش تا لحظه مرگ تو فرا رسد. (سوره حجر، آيات ٩٨ - ٩٩)
٨٢ - دعوت رسول الله صلى الله عليه و آله به نماز شب
و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا
پاسى از شب را از خواب برخيز و قرآن (و نماز) بخوان . اين يك وظيفه اضافى براى توست تا پروردگارت تو رابه مقامى در خور ستايش برانگيزد. (سوره اسراء، آيه ٧٩)
٨٣ - زكات دادن در حال نماز
انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و هم راكعون :
سرپرست و ولى شما خدا ورسول او است و مؤ منانى كه نماز به پاداشته و در حال ركوع به بى نوايان زكات مى دهند. (سوره مائده ، آيه ٥٥).
احاديث :
٩٠٥ - نماز حضرت ابراهيم (ع)
فى عدة الداعى :
روى ان ابراهيم - عليه السلام - كان يسمع تاءوهه على حد ميل حتى مدحه الله بقوله : ان ابراهيم لحليم اواه منيب وكان فى صلوته يسمع له ازير كازير المرجل و كذلك يسمع من صدر سيدنا رسول الله - صلى الله عليه و آله - مثل ذلك و كانت فاطمة - عليهاالسلام - تنهج فى الصلوة من خيفة الله .
روايت شده كه صداى آه و زارى ابراهيم (ع) از فاصله يك ميلى (چهارهزار ذراع) شنيده مى شد، تا آن حد كه خداوند وى را به اين كلام ستود و فرمود: « همانا ابراهيم ، بردبار، بسيار آه كشنده و انابه كننده به سوى خدا بود » در نماز صدايى مانند صداى ديگ شنيده مى شد و فاطمه (س) در نماز از خوف خدا از حاى عدى خارج مى گرديد وفس وى به شماره مى افتاد. (مستدرك الوسائل ، كتاب الصلوة ، باب ٢، حديث ١٥).
٩٠٦ - خشوع پيامبر خدا (ص) در نماز
كان النبى -صلى الله عليه وآله - اذا قام الى الصلوة يغير وجهه خوفا من الله .
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - هرگاه كه به نماز مى ايستاد، صورت مباركش خوف از خداوند متعال دگرگون مى شد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٤٨).
٩٠٧ - نماز اول وقت پيامبر (ص)
عن عائشة قال : كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - يحدثنا ونحدثه فاذا حضرت الصلوة فكانه لم يعرفنا و لم نعرفه اشتغالا بعظمة الله .
پيامبر خدا (ص) با ما سخن مى گفت و ما با وى سخن مى گفتيم ، چون هنگام نماز فرا مى رسيد، پيامبر خدا (ص) به سبب توجه به عظمت حق تعالى ، چنان مى نمود كه گويى ما را نشناخته و ما او را مى شناسيم . (محجة البيضاء، ج ١ ص ٣٥٠)
٩٠٨ - رسول خدا -صلى الله عليه وآله - و ذكر قنوت
قال الصادق - عليه السلام -
وكان رسول الله -صلى الله عليه وآله - يستغفر الله فى الوتر سبعين مرة و يقول : هذا مقام العائذ بك من النار سبع مرات
رسول خدا (ص) در قنوت نماز وتر هفتاد بار « استغفرالله » وهفت بار هذا ماقم العائذ بك من النار » (يعنى اين جايگاه كسى است كه از آتش به تو پناه آورده است) مى گفت . (وسائل الشيعه ، ج ٤، ص ٦١٠).
٩٠٩ - خضوع رسول خدا (ص) در نماز
روى ان النبى -صلى الله عليه وآله - كان اذا قام الى الصلاة كانه ثوب ملقى :
پيامبر اسلام (ص) هروقت به نماز مى پرداخت (چنان بى حركت بود كه) گويا جامه اى پهن شده بر روى زمين بود. (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٣٨١، بحار، ج ٨٤ ص ٢٤٨).
٩١٠ - علاقه شديد پيامبر (ص) به نماز
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
انا لااشبع من الصلاة
من هرگز از نماز سير نمى شوم . (ميزان الحكمه ج ٥، ص ٣٦٧، امالى صدوق ، ج ٢ ص ١٤١).
٩١١ - نماز، نور چشم پيامبر (ص)
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان الله جعل قرة عينى فى الصلاة وحببهاالى
همانا خداوند روشنى چشم مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من نمود.
(ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٣٦٧، امالى شيخ صدوق ، ج ٢، ص ١٤١).
٩١٢ - سجده پيامبر (ص) بعد از خواب
قال الباقر - عليه السلام -
ما استيقظ رسول الله -صلى الله عليه وآله - من نوم الا خرالله ساجدا هرگاه پيامبر خدا (ص) از خواب برمى خاست ، براى خدا سجده مى كرد. (مكارم الاخلاق ، ص ‍ ٣٩).
٩١٣ - جاذبه نماز
قال على - عليه السلام -
كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - لايؤ ثر على الصلوة عشاة ولاغيره و كان اذا دخل وقتها كانه لايعرف اهلا ولا جميعا
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - نه شام و نه چيز ديگرى را بر نماز مقدم نمى داشت و چون وقت نماز فرا مى رسيد، ديگر نه خانواده مى شناخت ونه دوست . (سنن نبوى ، ص ‍ ١٤).
٩١٤ - گريه پيامبر (ص) در نماز
قال السجاد - عليه السلام -
كان يبكى حتى يبتل مصلاه خشية من الله - عزوجل - من غير جرم
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - با اين كه بى گناه بود اما از خوف خداوند چنان در نماز مى گريست كه جانمازش خيس مى شد. (سنن النبى ، ص ٣٢)
٩١٥ - شيوه نماز رسول خدا (ص)
انه كان يرفع بصره الى السماء فى صلاته ، فلما نزلت هذه الاية طاءطاء راءسه و رمى ببصره الى الارض
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - در نماز چشمانش را به آسمان مى دوخت و چون آيه : « فى صلوتهم خاشعون » نازل شد، سر خود را به زير افكند و سجده گاه خود را مى نگريست . (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٢٨).
٩١٦ - رسول خدا (ص) همراه با مؤ دن
قال الباقر - عليه السلام -
كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - اذا سمع المؤ ذن يوذن قال مثل مايقوله فى كل شى ء
زمانى كه رسول خدا -صلى الله عليه وآله - صداى اذان مؤ ذن را مى شنيد، گفته هاى او را تكرار مى كرد. (وسائل الشيعه ، ج ٥ ص ٤٥٤)
٩١٧ - عاطفه رسول خدا (ص) در حال نماز
قال الباقر - عليه السلام -
كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - يسمع صوت الصبى يبكى و هو فى الصلوة فيخفف الصلوة فتصير اليه امه
هرگاه رسول خدا (ص) درنماز، صداى گريه كودكى را مى شنيد، نماز خود را سبك تر مى خواند تا مادر آن كودك (كه در نماز جماعت بود) بچه اش را آرام كند. (سنن النبى ، ص ‍ ٢٧٣).
٩١٨ - قال على - عليه السلام -
ان رسول الله -صلى الله عليه وآله - كان اذا دخل المسجد قال : اللهم افتح لى ابواب رحمتك
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - در هنگام ورود به مسجد مى فرمود: خداوندا! درهاى رحمت خويش را بر من بگشا. (مستدرك الوسائل ، ج ٣ و ص ٣٨٩).
٩١٩ - فرمان نماز براى رسول خدا (ص)
قال على - عليه السلام -
و كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - نصبا بالصلاة بعدالتبشير له بالجنة لقول الله سبحانه واءمر اهلك بالصلاة واصطبر عليها فكان ياءمر بها اهله ويصبر عليها نفسه
پيامبر (ص) پس از آن كه مژده بهشت را دريافت ، خود را براى نماز به رنج مى افكند واين به دليل فرمان خداوند سبحان بود كه مى فرمود: كسان خويش را به خواندن نماز فرمان ده و خود برانجام آن پايدار باش » پس آن حضرت خاندان خود را به نماز فرمان مى داد و خود با شكيبايى در انجام آن مى كوشيد. (نهج البلاغه ، خطبه ١٩٠).
٩٢٠ - نماز بازگشت از سفر
وقدكان رسول الله -صلى الله عليه وآله - اذا قدم دخل المسجد اولا و صلى ركعتين ثم دخل البيت
چون رسول خدا (ص) از سفرمراجعت مى نمود، ابتدا به مسجد مى رفت و دو ركعت نماز مى خواند سپس به خانه تشريف مى برد. (محجة البيضاء، ج ٤، ص ٧٦).
٩٢١ - نماز هنگام سفر
قال على - عليه السلام -
كان النبى -صلى الله عليه وآله - اذا قدم من سفر يصلى ركعتين
پيامبر اسلام (ص) هنگام بازگشت از سفر دو ركعت نماز مى خواند. (كنزالعمال ، حديث ١٧٦٤٧، ميزان الحكمه ، ج ٩ص ٤٧٤) .
٩٢٢ - نماز رسول خدا (ص) در هر منزل
عن النبى -صلى الله عليه وآله -
انه لم يرتحل من منزل الا صلى فيه ركعتين و قال : حتى يشهد على بالصلوة
رسول خدا (ص) از منزلى كوچ نمى كردند، مگرآن كه در آن دو ركعت نماز مى خواند و مى فرمود: تا اين محل روز قيامت برنماز خواندن من گواهى دهد. (مستدرك الوسايل ، ج ٨ ص ‍ ٢٤٥)
٩٢٣ - نماز پيامبر (ص) درجنگ احزاب
ان النى -صلى الله عليه وآله - صلى يوم الاحزاب ايمائا
پيغمبر (ص) در جنگ احزاب با اشاره نماز خواند. (تفسير نمونه ، ج ٢، ص ١٤٨)
٩٢٤ - يادآوير پيامبر (ص) براى نماز
عن انس :
ان رسول الله -صلى الله عليه وآله - كان ياءتى بيت فاطمة ستته اشهر، اذا خرج الى صلاة الفجر يقول : يا اهل البيت ! الصلاة الصلاة يا اهل البيت ! انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس و يطهركم تطهيرا
انس بن مالك مى گويد: پيامبر اكرم (ص) در مدت شش ماه همه روز بعد از نماز صبح در كنار خانه فاطمه (س) ندا در مى داد: اى صاحب خانه ! نماز، نماز (وقت نماز فرا رسيد) و اى اهل بيت ! همانا خداوند خواسته است تا شما را از پليدى هاى شرك و گناه و رذايل اخلاقى پاك نگاه دارد. (تفسير سيوطى ، ج ٥، ص ١٩٨).
٩٢٥ - بى هوش شدن رسول خدا (ص)
فانظر الى عرشى ، قال رسول الله -صلى الله عليه وآله - فنظرت الى عظمة ذهبت لها نفسى و غشى على فالهمت ان قلت : سبحان ربى العظيم و بحمده لعظم ما راءيت فلما قلت ذلك تجلى الغشى ء عنى حتى قلتها سبعا الهم ذلك ، فرجعت الى نفسى كما كانت
به عرش من بنگر، رسول الله (ص) فرمود: پس به آن چنان عظمتى نگريستم كه بى هوش شدم آن گاه به من الهام شد و به جهت عظمت آنچه كه ديدم ، گفتم ، منزه است پروردگار بزرگ من وسپاس او راست چون اين را بگفتم ، از حالت غشوه به درآمدم و با الهامى كه به من مى شد، هفت بار آن ذكر راگفتم وكاملا به حالت طبيعى خود بازگشتم ... (علل الشرايع ، ج ٢، ص ٣١٢).
٩٢٦ - براى نماز خود را به مشقت مى انداخت
قال على - عليه السلام -
كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - نصبا بالصلاة بعدالتشبيرله بالجنة لقول الله سبحانه : واءمر اهلك بالصلاة واصطبر عليها فكان ياءمر اهله و يصبر عليها نفسه
پس از آن كه رسول خدا (ص) مژده بهشت را دريافت براى نماز، خود را به رنج و مشقت مى افكند چراكه خداوند سبحان فرموده بود: كسان خويش را به خواندن نماز فرمان ده ، و خود بر آن پايدارى ورز. از اين رو، حضرتش خاندان خود را به نماز امر مى كرد و خود با شكيبايى در انجام آن مى كوشيد. (نهج البلاغه خطبه ١٩٩).
٩٢٧ - پناه رسول خدا -صلى الله عليه وآله - به نماز
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
كانوا (يعنى الانبياء) يفزعون اذا فزعوا الى الصلاة
پيامبران خدا چنان بودند كه چون دچار نگرانى مى شدند،به نماز پناه مى بردند. (تفسير درالمنثور، ج ١، ص ٦٧)
٩٢٨ - سيره رسول خدا (ص) در نماز عيد
كان النبى -صلى الله عليه وآله - يخرج يوم الفطر والاضحى رافعا صوته بالتكبير
سيره پيامبر گرامى اسلام (ص) اين بود كه با صداى بلند تكبير مى گفت و به نماز عيد فطر و قربان مى رفت . (بحار الانوار، ج ٩١، ص ١١٨)
٩٢٩ - نماز اميرالمؤ منين (ع)
قال الصادق - عليه السلام -
و كان على - عليه السلام - اذا قام الى الصلوة فقال : وجهت وجهى للذى فطرالسموات والارض ، تغير لونه حتى يعرف ذلك فى وجهه
وقتى على (ع) به نماز مى ايستاد و آيه شريفه : « رو مى آورم با تمام وجودم به كسى كه آسمانها وزمين را آفريد » را مى خواند، رنگ و چهره مبارك او متغير مى شد، به طورى كه تغيير حالت و دگرگونى از صورت مباركش به خوبى مشاهده مى گشت . (ميزان الحكمه ، ج ٥ ص ٣٨١).
٩٣٠ - نماز خانه حضرت على (ع)
قال الصادق - عليه السلام -
كان لعلى - عليه السلام - بيت ليس فيه شى ء الافراش وسيف و مصحف و كان يصلى فيه
على (ع) در خانه خود اتاقى داشت كه در آن ، غير از فرش و شمشير و قرآن چيز ديگرى نبود و او در آن اتاق نماز مى خواند. (سفينة البحار، ج ١، ص ٤٧٠).
٩٣١ - اضطراب على (ع) در حال نماز
و كان على - عليه السلام - اذا حضر وقت الصلوة يتململ و يتزلزل فيقال له : مالك يا اميرالمؤ منين ؟ فيقول : جاء وقت امانة عرضها الله على المسوات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها
چون وقت نماز فرا مى رسيد، على (ع) به خود مى پيچيد و مى لرزيد، به او مى گفتند: اى اميرالمؤ منين ! تو را چه شده است ؟ مى فرمود: وقت اداى امانتى شده است كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرده وآنها از قبول آن ابا كردند واز آن بيمناك شدند. (محجة البيضاء، ج ١ ص ٣٧٨).
٩٣٢ - هزار ركعت نماز در پايان عمر على (ع)
قال الصادق - عليه السلام -
ان عليا فى آخر عمره يصلى فى كل يوم و ليلة الف ركعة
على (ع) در آخر عمر خويش ، شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد. (بحارالانوار، ج ٤١، ص ٢٤)
٩٣٣ - در آوردن تير از پاى على (ع) در حال نماز
ينسب الى مولانا اميرالمؤ منين - عليه السلام - انه وقع رجله نصل فلم ، يكن من اخراجه فقالت فاطمة - عليها السلام - اخرجوه فى حال صلاته فانه لايحس بما يجرى عليه حينئذ فاخرج و هو - عليه السلام - فى صلاته
در مورد حضرت (ع) آمده است كه در يكى ازجنگها تيرى به پاى آن حضرت فرو رفته بود و بيرون آوردن آن ممكن نمى شد، فاطمه (س) فرمود: آن را در حال نماز از پايش بيرون آوريد، زيرا در آن حال ، آنچه رابراو مى گذرد احساس نمى كند. براساس سفارش فاطمه (س) هنگامى كه امام مشغول نماز بود، تير را از پايش بيرون مى كشيدند. (محجة البيضاء، ج ١ ص ٣٩٧).


۱
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
٩٣٤ - عبادت على (ع)
قال على - عليه السلام -
الهى هذعه صلاتى صلبتها لالحاجة منك اليها، ولارغبة منك فيها، الا تعظيما و طاعة و اجابة لك الى ما امرتنى به الهى ان كان فيها خلل او نقص من ركوعها او سجودها، لاتؤ اخذنى و تفضل على بالقبول و الغفران
بارخدايا! اين نماز را كه در پيشگاه تو به جاى آوردم ، نه به جهت نيازى است كه تو به آن دارى و نه به خاطر ميل و رغبتى است كه در آن دارى ، بلكه براى بزرگداشت و پذيرش فرمان تو است كه مرا به انجام آن فرمان داده اى خداى من ! اگر در نماز من عيبى است و يا ركوع و سجود آن ناقص است مرا بازخواست مكن و با پذيرش و آمرزش خود بر من تفضل و عنايت فرما(كه من درهمه حال به تومحتاجم) (بحارالانوار، ج ٨٣، ص ٣٨).
٩٣٥ - نمازگزار واقعى
اهدى الى الرسول الله -صلى الله عليه وآله - ناقتان عظيمتان فجعل احديهما لمن يصلى ركعتين لايهم فيهما بشى ء من امر الدنيا، و لم يحجبه احد سوى على - عليه السلام - فاعطاه كلتيهما
دو شتر بزرگ به رسول خدا -صلى الله عليه وآله - هديه دادند آن حضرت فرمود: كسى كه دو ركعت نماز به جاى آورد و به چيزى از امور دنيا نينديشد يكى از شتران را به او مى دهم كسى به پيامبر اسلام (ص) پاسخ مثبت نداد تنها على (ع) توانست چنين نمازى بگزارد و رسول خدا -صلى الله عليه وآله - هر دو شتر را به او دادند. (بحارالانوار، ج ٤١ ص ‍ ١٨)
٩٣٦ - نماز پيامبر (ص)
عن على - عليه السلام -
انه كان اذا دخل الصلاة كان كانه بناء ثابت او عمود قائم لايتحرك و كان ربما ركع او سجد فيقع الطير عليه ، و لم يطق احد ان يحكى صلاة رسول الله -صلى الله عليه وآله - الاعلى بن ابى طالب و على بن الحسين - عليهماالسلام زمانى كه رسول خدا -صلى الله عليه وآله - نماز را شروع مى كرد گويى بنايى ثابت و عمودى قائم و بى حركت است و چه بسا در حال ركوع و سجود پرنده بر پيكر او مى نشست و كسى جز على بن ابيطالب (ع) و على بن الحسين زين العابدين (ع) نمى توانست همانند رسول خدا -صلى الله عليه وآله - نمازگزارد. (بحارالانوار، ج ٨٤ ص ٢٦٥، ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٣٨٢).
٩٣٧ - على (ع) و نماز در نخلستان
قال الباقر - عليه السلام -
كما كان يفعل اميرالمؤ منين - عليه السلام - كان له خمسائة نخلة و كان يصلى عند كل نخلة ركعتين
اميرالمؤ منين (ع) پانصد نخل داشت و در زير هر نخلى دو ركعت نماز به جا مى آورد.
٩٣٨ - على (ع) و نماز شب در عمليات
قال على - عليه السلام -
ما تركت صلاة الليل منذ سمعت قول النبى -صلى الله عليه وآله - صلاة الليل نور، فقال ابن الكواء و ليلة الهرير؟ قال : و ليلة الهرير
از روزى كه رسول خدا (ص) فرمود: « نماز شب نور است » نماز شب را ترك نكردم ابن كواء از حضرت پرسيد حتى : در ليلة الهرير (شب عمليات جنگ صفين) امام فرمود: حتى در آن شب . (بحارالانوار، ج ٤١، ص ١٧).
٩٣٩ - على (ع) و تلاوت آيه در حال نماز.
كان على - عليه السلام - اذا قام الى الصلاة فقال : وجهت وجهى للذى فطرالسموات و الارض تغير لونه حتى يعرف ذلك فى وجهه
امام على - عليه السلام - هنگامى كه به نماز مى ايستاد و آيه « همانا روى مى آورم به سوى كسى كه آسمانها و زمين را آفريد » مى خواند، رنگ آن حضرت چنان تغيير مى كرد كه از چهره او كاملا نمايان بود. (فلاح السائل ، حديث ١٠١).
٩٤٠ - توجه على (ع) به نماز در هنگام جنگ
كان على يوما فى حرب صفين مشتغلا بالحرب والقتال ، و هو مع ذلك بين الصفين مراقب الشمس فقال له ابن عباس : يا اميرالمؤ منين ماهذا لفعل ؟ قال : انظرالى الزواجل حتى نصلى ، فقال له ابن عباس و هل هذا وقت صلاة ؟ ان عندنا لشغلا بالقتال عن الصلاة فقال : على ما نقاتلهم ؟ انما نقاتلهم على الصلاة قال و لم يترك صلاد الليل قط حتى ليلة الهرير؟
روزى در جنگ صفين حضرت على (ع) در حالى كه مشغول جنگ بود مرتب به خورشيد نگه مى كرد ابن عباس عرض كرد: يا اميرالمومنى ! اين چه كارى است كه شما انجام مى دهيد؟ حضرت فرمود: نگاه مى كنم تا موقع فرا رسيدن ظهر نماز را « در اول وقت » بخوانم ابن عباس گفت : آيا حالا وقت نماز است ؟ ما مشغول جنگ هستيم حضرت فرمود: مگر ما براى چه چيزى مى جنگيم ؟ به درستى كه ما براى نماز جنگ ميكنيم ، ابن عباس گفت : قطعا نماز شب على (ع) حتى در ليلة الهرير هم ترك نشد. (بحارالانوار، ج ٨٣، ص ‍ ٢٣)
٩٤١ - نماز و رفع ناراحتى
عن ابى عبدلله - عليه السلام - قال
كان على - عليه السلام - اذا هاله شى ء فزع الى الصلاة ثم تلى هذه الاية واستعينوا بالصبر و الصلاة
هنگامى كه براى اميرالمؤ منين (ع) مشكلى پيش مى آمد، به نماز پناه مى برد(و ناراحتى خويش را از طريق نماز جبران مى كرد) و آيه از شكيبايى ونماز يارى جوييد، را تلاوت مى كرد. (وسائل الشيعه ، ج ٥، ص ٢٦٣).
٩٤٢ - على (ع) و نماز از جهت خشوع
قال على - عليه السلام -
امنت بالله ولو ضربت عنقى فاذا ركعت فقل : اللهم لك ركعت ولك خشعت ولك اسلمت و بك امنت و عليك توكلت وانت ربى خشع لك وجهى وسمعى و بصرى و شعرى و بشرى و لحمى و دمى و مخى و عصبى و عظامى اقلت الارض من لله رب العالمين
ايمان آورده ام به خداوند، اگر چه گردنم زده شود هنگام ركوع بگو: بار پروردگارا! براى تو ركوع مى كنم و براى تو است خشوع من و براى تو است اسلام من و به تو ايمان دارم و بر تو توكل مى نمايم ، و توپروردگار منى كه خاشع است براى تو صورت وگوش و چشم و مو پوست و گوشت وخون و مغز اعصاب واستخوانم و آنچه از من است در روى زمين ، همه از خداوند است كه پروردگار عالميان است . (من لايحضره الفقيه ، ج ١ ص ٣١١، حديث ٩٢٧).
٩٤٣ - حضرت على (ع) نماز شب
قال على - عليه السلام -
ما تركت صلاة الليل منذ سمعت قول النبى -صلى الله عليه وآله - صلاة الليل نور فقال ابن الكواء! و ليلة الهرير؟ قال : ولا ليلة الهرير حضرت على (ع) فرمود: از روزى كه شنيدم پيامبر اسلام (ص) فرمود: « نماز شب نور » هيچگاه آن را ترك نكردم ابن كواء از حضرت پرسيد: حتى در ليلة الهرير (شب عمليات جنگ صفين) امام على (ع) فرمود: حتى در ليلة الهرير. (بحارالانوار ج ٤٠، ص ١٧).
٩٤٤ - ماءموريت اهل بيت (ع)
عن ابى جعفر - عليه السلام - قال
كان على - عليه السلام - يقول : انا اهل البيت امرنا ان نطعم الطعام ، و نؤ دى فى النائبة و نصلى اذا نام الناس .
از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمود: على (ع) مى فرمود: ما اهل بيت ماءمور شده ايم (به گرسنگان) غذا ذهيم و در مصيبتها صبور باشيم و آن گاه كه مردم خفته اند نماز بخوانيم . (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٥٤).
٩٤٥ - ارزش نماز جمعه نزد على (ع)
عن وهب بن جعفر قال :
ان عليا - عليه السلام - كان يقول : لان ادع شهود حضور الاضحى عشر مرات احب الى من ان ادع شهود حضور الجمعة مرة واحدة من غير علة وهب بن جعفر گويد: على (ع) مى فرمود: اگر ده سال حضور در نماز عيد قربان راترك نمايم ، بهتر است از اين كه يك بار بدون علت در نماز جمعه حاضر نشوم (بحارالانوار، ج ١٠٤، ص ٣١٦).
٤٩٦ - ركوع طولانى
عن ابى عبدالله - عليه السلام -
كان على يركع فيسل عرقه حيت يطافى عرقه من طول قيامه
اميرالمؤ منين (ع) ركوع نماز را آن قدر طولانى مى كرد كه عرق از ساق پاى وى جارى و زير قدمهاى مباركش تر مى شد. (بحار الانوار، ج ٨٥، ص ١١٠).
٩٤٧ - اولين نمازگزار
قال على - عليه السلام -
اللهم انى اول من اناب و سمع و اجاب ، لم يسبقنى الا رسول الله -صلى الله عليه وآله - بالصلوة
بارخدايا! من نخستين كسى هستم كه به حق رسيده و آن را شنيد و پذيرفت هيچ كس بر نماز بر من پيشى نگرفت ، مگر رسول خدا (ص) (نهج البلاغه ، خطبه ١٣١).
٩٤٨ - على (ع) و رزوى هزار ركعت نماز
قال الصادق - عليه السلام -
ان عليا فى آخر عمره يصلى فى كل يوم وليلة الف ركعة
اميرالمؤ منين على (ع) در پايان عمر خود، شبانه روز هزار ركعت نماز به جاى مى آورد. (بحارالانوار، ج ٤١، ص ٢٤).
٩٤٩ - استعانت از نماز براى جنگ
قال على - عليه السلام -
الا انكم ملاقوا العدو غدا ان شاء الله ، فاطيلوا اليلة القيام و اكثروا تلاوة القرآن و اسئلوا الله الصبر و النصر
(درنبرد معروف صفين و پيش از آغاز جنگ ، اميرالمؤ منين ، (ع) به دلير مردان همراه خود خطاب كرد و فرمود:) شما - ان شاء الله - فردا با دشمن درگير خواهيد شد پس امشب را بيشتر به نماز مشغول باشيد و قرآن را بسيار تلاوت كنيد واز خداوند صبر و نصرت استقامت و پيروزى) بخواهيد. (بحارالانوار، ج ٣٥، ص ١٠٠).
٩٥٠ - برپايى نماز به وجود على (ع)
فى الحديث :
بعلى قامت الصلوة
به (وجود مبارك) على نماز برپا شد. (اسرارالعبادات ، وحقيقة الصلوة ص ٢٣).
٩٥١ - خشوع فاطمه (س)
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اما انتى فاطمة فانها سيدة نساءالعالمين من الاولين و الاخرين ، الى ان قال : منى قامت فى محرابها بين يدى بها - جل جلاله - زهر نورها لملئكة كما يزهر نور الكواكب لاهل الارض و يقول الله - عز و جل - لملئكته : يا ملائكتى ! انظروا الى امتى فاطمة سيدة امائى ، قائمة بين يدى ترتعد فرائضها من خيفتى و قد اقبلت بقلبها على عبادتى اشهدكم انى قد امنت شيعتها من النار
و اما دخترم فاطمه (س)... سرور زنان عالم از اولين وآخرينشان مى باشد، تا اينكه فرمود: هرگاه او در محرابش در برابر پروردگار خويش به نماز مى ايستد، نورش براى فرشتگان آسمان آن چنان مى درخشد كه مانند ستارگان براى اهل زمين مى درخشد آن گاه خداوند - عزوجل - به فرشتگانش مى فرمايد: اى فرشتگانم ! به كنيزم و سرور كنيزم فاطمه (س) بنگريد كه در برابرم ايستاده است و از ترس من ، بدنش مى لرزد و با تمام وجودش به عبادتم برخاسته است من شما را گواه مى گيرم كه شيعيانش را از دوزخ در امان دارم . (بحارالانوار، ج ٤٣، ص ١٧٢).
٩٥٢ - فاطمه (س) در محراب عبادت
عن حسن بن على - عليه السلام -
راءيت امى فاطمة - عليه السلام - قامت فى محرابها ليلة جمعتها فلم تزل راكعة ساجدة حتى اتضح عمود الصبح ، و سمعتها تدعو للمؤ منين و المؤ منات و تسميهم و تكثر الدعا لهم ولاتدعوا لنفسها بشى ء .
در شب جمعه اى مادرم فاطمه (س) را ديدم كه در محراب عبادت خويش ايستاده و تا سپيده صبح در ركوع و سجود بود و مى شنيدم كه براى مؤ منين و مؤ منات دعا مى نمود و نام آنها را مى برد و براى آن ها بسيار دعا مى كرد، ولى براى خود هيچ دعايى نمى نمود (دنباله حديث اين چنين است گفتم : اى مادر! چرا همان طور كه براى ديگران دعا مى كنى ، براى خود دعا نمى نمايى حضرت فاطمه (س) فرمود: فرزدنم : اول همسايه ، سپس اهل خانه) (علل الشرايع ، ج ١، ص ١٧٣).
٩٥٣ - نورافشانى فاطمه (س) هنگام نماز
عن ابن عمارة عن ابيه قال :
ساءلت اباعبدالله - عليه السلام - عن فاطمة - عليها السلام - لم سميت زهراء؟ فقال : لانها كانت اذا قامت فى محرابها زهر نورها لاهل السماء كما يزهر نور الكواكب لاهل الارض ‍ .
ابن عماره از پدرش نقل مى كند كه گفت : از امام صادق (ع) پرسيدم : چرا فاطمه (س) زهرا ناميده شد فرمود: براى آن كه وقتى فاطمه (س) در محراب عبادت (به نماز مى ايستاد همان گونه كه نورستارگان براى اهل زمين مى درخشد نور چهره اش براى افلاكيان مى درخشيد. (بحارالانوار، ج ٤٣ ص ١٢).
٩٥٤ - خوف حضرت فاطمه (س) در نماز
فى الحديث :
كانت فاطمة - عليها السلام - تنهج فى الصلاة فى خيفة الله تعالى
فاطمه زهرا (س) در حال نماز از شدت نفسش به شماره مى افتاد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٥٨، ميزان الحكمة ، ج ٥، ص ٣٨٢).
٩٥٥ - عبادت حضرت فاطمه (س)
عن حسين بن على - عليه السلام -
ما كان فى الدنيا اعبد من فاطمة - عليها السلام - كانت تقوم حيت تتورم قدماها
در دنيا كسى عابدتر از حضرت فاطمه (س) نبود آن قدر به عبادت مى ايستاد تا پاهايش ورم مى كرد. (بحارالانوار، ج ٤٣، ص ٦١).
٩٥٦ - رسول خدا (ص) و هل بيت (ع)
كا رسول الله -صلى الله عليه وآله - ياءتى باب فاطمة وعلى - عليهماالسلام - تسعة اشهر وقت كل صلوة ، فيقول : الصلوة يرحمكم الله انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا
رسول خدا (ص) نه ماه پيوسته هنگام نماز به منزل فاطمه (س) و على (ع) مى رفت و مى فرمود: نماز را (به پا داريد) خدايتاتن رحمت كند خداوند مى خواهد شما را از هر پليدى دور سازد. (بحارالانوار، ج ١٦ ص ٢٠٣).
٩٥٧ - زهره زهرا
عن ابان بن تغلب قال :
قلت لابى عبدالله - عليه السلام - يابن رسول الله ١ لم سميت الزهراء زهراء؟ لانها تزهر لاميرالمؤ منين - عليه السلام - فى النهار ثلاث مرت بالنور، كان يزهر نور وجهها صلاة الغداة و الناس فى فراشهم فيدخل بياض ذلك النور الى حجراتهم بالمدينة فتبيض حيطانهم فيعجبون من ذلك فياءتون النبى - عليه السلام - فيساءلونه عمار اءوا، فيرسلهم الى منزل فاطمة - عليها السلام - فياءتون منزلها فيرونها قاعدة فى محرابها تصلى و النور يسطع من محرابها من وجهها فيعلمون ان الذى اءوه كان من نور فاطمة فاذا انتصف النهار و ترتبت للصلاة زهر نور وجهها - عليه السلام - بالصفرة فتدخل الصفرة فى حجرات الناس فتصفر ثيابهم والوانهم فياءتون النبى -صلى الله عليه وآله - فيساءلونه عمار اءوا فيرسلهم الى منزل فاطمة - عليها السلام - فيرونها قائمة فى محرابها و قد زهر نور وجهها - صلوات الله عليها و على ابيها و بعلها و بنيها - بالصفرة ، فيعلمون ان الذى راءوا كان من نور وجهها، فاذا كان آخر النهار و غربت الشمس احمر وجه فاطمة ، فاءشرق وجهها بالحمرة فرحا و شكرالله - عزوجل - فكان تدخل حمرة وجهها حجرات القوم و تحمر حيطانهم فيعجبون من ذلك و ياءتون النبى -صلى الله عليه وآله - و يساءلونه عن ذلك فيرسلهم الى منزل فاطمة - عليها السلام - فيرونها جالسة تسبح الله و تمجده و نور وجهها يزهر بالحمرة
ابان بن تغلب مى گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم : يابن رسول الله ! چرا حضرت فاطمه زهرا (س) « زهراء » ناميده شدند؟ حضرت فرمود: به اين دليل كه روزى سه بار براى اميرالمؤ منين (ع) نورافشانى مى كرد (١) وقت نماز صبح و در حالى كه مردم خواب بودند، جمالش نور افشانى كرده و سفيدى نورش به خانه هاى مردم مدينه مى تابيد و ديوارها سپيد مى گشت و آنان تعجب كرده خدمت پيامبر اكرم (ص) مى رسيد و درباره آنچه ديده مى پرسيدند حضرتش ايشان را روانه منزل فاطمه (س) مى كرد و آنها به منزل حضرتش آمده و مى ديدند كه حضرت در محراب عبادتش نسشته است و نماز مى گذارد و نور جمالش از محراب ساطع است آنگاه مى دانستند كه آن نور، نور حضرت فاطمه زهرا (س) بوده است (٢) هنگام نيمه روز كه آن حضرت براى نماز آماده مى شد جمالش نور زردى مى افشاند و در خانه اى مردم مى تابيد و لباس ها و رنگشان زرد مى شد آنها خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيده و از آنچه كه ديده بودند، سؤ ال مى كردند حضرتش آنها را به منزل فاطمه (س) روانه مى كرد و آنان مى ديدند كه حضرت در محراب عبادتش ايستاده و ازچهره او - صلوات و رحمت خداوند بر او و پدر بزرگوار و شوهر و پسرانش باد - نور زردى مى درخشد آنگاه درمى يافتند كه آنچه ديده بودند، از نور جمالش بوده است (٣) هنگام آخر روز كه آفتاب غروب مى كرد صورت حضرت فاطمه (س) سرخ شده و جمالش از شادى و به جهت شكر خداوند - عزوجل - به سرخى مى درخشيد و نور جمالش به خانه هاى مردم مى تابيد و ديوارها سرخ مى شد آنان خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيده و از آنچه كه ديده بودند، سؤ ال مى كردند حضرتش باز آنان را روانه منزل فاطمه (س) مى كرد آنان به منزل فاطمه (س) مى رفتند مى ديدند كه حضرتش نسشته ، مشغول تسبيح و تمجيد الهى است و از جمالش نور سرخى مى درخشد آنگاه آنان درمى يافتند كه آنچه ديده بودند، از نور جمال فاطمه (س) بوده است . (بحارالانوار، ج ٤٣، ص ١١).
٩٥٨ - خشوع امام حسن مجتبى (ع)
قال الصادق - عليه السلام -
ان الحسن بن على - عليه السلام - كان اذا قام فى صلاته ترتعد فرائصه بين يدى ربه - عزوجل - و كان اذا ذكر الجنة و النار اضطرب اضطراب السليم
هنگامى كه امام حسين مجتبى (ع) به نماز مى ايستاد، تن مباركش مى لرزيد و هرگاه كه ياد بهشت و جهنم مى نمود، چون مار گزيده به خود مى پيچيد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٥٨، ميزان الحكمه ، ج ٥ ص ٣٨٢).
٩٥٩ - اضطراب امام مجتبى (ع) در وقت نماز
كان الحسن بن على - عليه السلام - اذا توضاء تغير لونه و ارتعدت مفاصله فقيل له فى ذلك فقال : حق لمن وقف بين يدى ذى العرش ان يصفر لونه و ترتعد مفاصله
امام حسن مجتبى - عليه السلام - هنگامى كه وضو مى ساخت و آماده نماز مى شد، رنگش دگرگون گشته و بندبند وجودش مى لرزيد، از آن حضرت علت اين حالت را پرسيدند، فرمود: سزاوار است كسى كه در پيشگاه خداوند عرش مى ايستد، رنگش پريده و بندبند اعضاى او بلرزد. (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٣٨٣، بحارالانوار، ج ٨٠ ص ٣٤٦).
٩٦٠ - پوشش امام مجتبى (ع)
كان الحسن بن على - عليه السلام - اذا قام الى الصلوة لبس اجود ثيابه
امام حسن مجتبى (ع) هنگام نماز بهترين جامه اش را مى پوشيد (وسايل الشيعه ، ج ٣، ص ٣٣١).
٩٦١ - امام حسين (ع) و فرمان اذن به فرزندش
عند صلاة الظهر فامر الحسين ابنه فاذن ، و اقام ، و قام الحسين فصلى
هنگام ظهر فرا رسيد، (دو سپاه آماده شدند كه به امامت امام حسين - عليه السلام - نماز جماعت را بخوانند) امام حسين (ع) به پسرش (امام زين العابدين و ياحضرت على اكبر - عليهماالسلام - فرمود: اذان و اقامه بگو وى اذان و اقامه گفت و سپس نماز خواندند. (بحارالانوار، ج ٤٤، ص ٣١٤)
٩٦٢- نماز ظهر عاشورا
قال الحسين - عليه السلام -
ذكرت الصلوة جعلك الله من المصلين الذكرين
(در ظهر عاشورا هنگامى كه ابوثمامه صيداوى وقت نماز رابه امام حسين (ع) تذكر داد، امام در حق او بهترين دعا را كرد و فرمود:) نماز را به يادآوردى ، خداوند تو را از نمازگزاران يادآور قرار دهد.(مقتل الحسين ، مقرم ، ص ٢٩٤).
٩٦٣ - امام حسين (ع) و نماز
قال الحسين - عليه السلام - لاخيه العباس
ان استطعت ان تصرفهم عنا هذا اليوم فافعل ، لعنا نصلى الى ربنا هذه اليلة فانه يعلم انى احب الصلوة و تلاوة القرآن
عصر نهم ماه محرم امام حسين (ع) به برادرش عباس فرمود: اگر بتوانى لشكر دشمن را از جنگ منصرف كنى ، چنين كن تا مگر امشب به درگاه پروردگارمان نماز بخوانيم ، زيرا او مى داند كه من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم . (لهوف ، ص ١٢).
٩٦٤ - سفارش امام حسين (ع) به خواهرش زينب
قال الحسين - عليه السلام - حين الوداع مع اخته زينب - عليها السلام -: يا زينب ! لا تنسى فى نافلة الليل
امام حسين (ع) هنگام وداع (در روز عاشورا) به زينب كبرى (س) فرمود: اى زينب ! در نماز شب مرا فراموش مكن . (زينب كبرى ، للنفدى ، ص ٥٠).
٩٦٥ - خضوع امام سجاد (ع)
عن ابى عبدالله - عليه السلام -
كان على بن الحسين - عليه السلام - اذا قام الى الصلوة تغير لونه ، فاذا سجد لك يرفع راءسه حتى يرفض عرقا
هنگامى كه على بن الحسين (ع) به نماز مى ايستاد، رنگش دگرگون مى شد و چون به سجده مى رفت ، تا چهره مباركش به عرق نمى نشست سر از سجده برنمى داشت .(فروع كافى ، ج ٣ ص ٣٠، بحار، ج ٤٦، ص ٦٤).
٩٦٦ - خشوع امام سجاد (ع)
قال الصادق - عليه السلام -
كان (السجاد) - عليه السلام - اذا حضرت الصلاة اقشعر جلده و اصفر لونه و ارتعد كالسعفة
چون وقت نماز فرا مى رسيد بدن امام زين العابدين (ع) مى لرزيد و رنگ چهره اش زرد مى شد و مانند شاخه نخل خرما و مرتعش مى شد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٤٧).
٩٦٧ - وضوى امام سجاد (ع)
و كان على بن الحسين - عليه السلام - اذا حضر الوضوء اصفر لونه
امام سجاد (ع) هنگامى كه براى وضو گرفتن آماده مى شد رخسارش زرد مى گشت . (محجة البيضاء، ج ١، ص ٣٧٨).
٩٦٨ - عبادت امام سجاد (ع)
عن ابى جعفر - عليه السلام -
كان على ابن الحسين - عليه السلام - يصلى فى اليوم و اليلة الف ركعة
على بن الحسين (ع) در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند. (جامع الاحاديث الشيعه ، ج ١ ص ٤١١).
٩٦٩ - نماز امام سجاد (ع) هميشه نماز وداع بود
قال الباقر - عليه السلام -
كان على بن الحسين - عليه السلام - اذا قام فى صلاته غشى لونه لون آخر و كان قيامه فى صلاته قيام العبد الذليل بين يدى الملك الجليل كانت اعضاؤ ه ترتعد من خشية الله و كان يصلى صلاة مودع يرى ان لا يصلى بعدها ابدا
وقتى امام زين العابدين (ع) به نماز مى ايستاد، رنگ صورتش تغيير مى كرد و همانند بنده ذليل ، در برابر خدا مى ايستاد، و از ترس مى لرزيد و نمازش هميشه نماز وداع بود؛ آن چنان كه گويى بعد از آن نمازى نخواهد خواند. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٥٠).
٩٧٠ - سفارش به حضور قلب از امام سجاد (ع)
روينا عن على بن الحسين - عليه السلام -
انه صلى فسقط الرداء عن منكبيه فتركه حتى فرغ من صلاته ، فقال له بعض اصحابه : يابن رسول الله ! سقط رداؤ ك عن منكبيك فتركته و مضيت فى صلاتك ؟ فقال : ويحك ! تدرى بين يدى من كنت ؟ شغلنى والله ذلك عن هذا اتعلم انه لايقبل من صلاة العبد الا ما اقبل عليه ؟ فقال له : يابن رسول الله ! هلنكا اذا، قال كلا: ان الله يتم ذلك بانوافل
درباره امام سجاد (ع) نوشته اند: در حالى كه مشغول نماز بود عبا از شانه مبارك ايشان افتاد، ولى حضرت توجهى نكرد، وقتى از نماز فارغ شد يكى از اصحاب عرض كرد: عباى شما از شانه تان افتاد و شما بدون توجه نماز خود را دنبال كرديد، آن حضرت فرمود: واى بر تو! مى دانى در برابر چه كسى ايستاده بودم ؟ چنين فكرى مرا از توجه به عبا منصرف ساخته بود آيا نمى دانى از نماز بنده آن مقدارى قبول مى شود كه باحضور قلب باشد؟ آن شخص عرض كرد: يابن رسول الله ! بنابراين ما به هلاكت مى رسيم ، آن حضرت فرمود: نه خدا به وسيله نمازهاى مستحبى شما، كاستى نمازهاى واجب را برطرف مى كند. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٦٥).
٩٧١ - سيصد بار « العفو » در قنوت نماز
قال الصادق - عليه السلام -
و كان على بن الحسين سيد العابدين - عليه السلام - يقول : العفو العفو ثلاثماءة فى الوتر فى السحر
امام سجاد (ع) در (قنوت) نماز وتر در وقت سحر سيصد بار مى گفت : العفو، العفو، (وسائل الشيعه ، ج ٤، ص ٦١٠).
٩٧٢ - علت خشوع امام سجاد (ع)
ابان بن تغلب قال قلت لابى عبدالله - عليه السلام -
انى اريت على بن الحسين - عليه السلام - اذا قام فى الصلوة غشى لونه لون آخر، فقال : والله ان على بن الحسين كان يعرف الذى يقوم بين يديه ابان بن تغلب مى گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم : على بن الحسين - عليه السلام - را ديدم كه در حال نماز رنگ به رنگ مى شد فرمود: آرى او معبودى را كه در برابرش ايستاده بود كاملا مى شناخت . (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٣٦).
٩٧٣ - امام سجاد (ع) و استغاثه
عن زين العابدين - عليه السلام -
ولست اتوسل اليك بفضل نافلة من كثير ما اغفلت من وظائف فروضك و تعديت عن مقامات حدودك
خدايا! من با اين همه غفلت از واجبات و تعدى از مرزها و حريم شكستن ها چگونه به وسيله نافله و مستحبات به سوى تو راه يابم . (صحيفه سجاديه ، دعاى بعد از نماز شب).
٩٧٤ - مثل نماز امام سجاد (ع)
عن ابى عبدالله - عليه السلام - كان ابى - عليه السلام - يقول :
كان على بن الحسين - عليه السلام - اذا قام فى صلاته كان كانه ساق شجرة لايتحرك منه الا ما حركت الريح منه
امام سجاد - عليه السلام - وقتى به نماز مى ايستاد چنان بود، كه گويا تنه درختى است كه جز آنچه باد شاخه آن راحركت مى دهد، حركتى از خود ندارد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ‍ ٢٢٨).
٩٧٥ - كثرت نماز امام سجاد (ع)
قال الباقر - عليه السلام -
كان على بن الحسين - عليه السلام - يصلى فى اليوم و اليلة الف ركعة و كانت الريح تميله بمنزلة السنبلة و كانت له خمسماءة نخلة فكان يصلى عند كل نخلة ركعتين و كان اذا قام فى صلاته غشى له منه لون آخر، و كان قيامه فى صلاته قيام بعدالعبد الذليل بين يدى المكل الجليل ، اكن اعضاؤ ه ترتعد من خشية الله ، و كان يصلى صلاة مودع يرى انه لا يصلى بعدها ابدا
على بن السحين (ع) در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد، و باد، آن حضرت را چون خوشه ، كه با وزش باد به حركت درآيد) حركت مى داد. آن بزرگوار داراى پانصد نخل خرما بود و نزد هر درخت خرما دو ركعت نماز مى گزارد چون به نماز مى ايستاد، رنگش دگرگون مى گشت و چون بنده اى خوار، در برابر پادشاهى بزرگوار مى ايستاد و اعضاى بدنش از ترش خدا مى لرزيد و چون كسى كه خداحافظى مى كند نماز مى خواند، گويا اين آخرين نماز او است و بعد از اين ديگر موفق به خواندن نماز نمى شود. (بحارالانوار، ج ٤٦، ص ‍ ٨٠).
٩٧٦ - تكرار جمله « مالك يوم الدين »
ان مولانا زين العالبدين - عليه السلام - كان اذا قال « مالك يوم الدين » يكررها فى قراءته حتى كان يظن من يراءه انه قد اشرف على مماته
امام سجاد (ع) وقتى در نماز به آيه « مالك يوم الدين » مى رسيد، آن قدر آن راتكرار مى كرد (و در اثر تكرارت دستخوش چنان حالتى مى شد) كه بيننده خيا مى كردكه او در آستانه جان دادن است . (بحار الانوار، ج ٨٤ ص ٢٤٧).
٩٧٧ - امام سجاد (ع) و اثر سجده گاه
قال ابوحازم :
ما راءيت هاشميا افضل من على بن الحسين - عليه السلام - كان يصلى فى اليوم و اليلة الف ركعة حتى خرج بجبهته آثار سجوده مثل كركرة البعير
هيچ يك از بنى هاشم را نديدم كه از على بن الحسين - عليه السلام - برتر باشد، او در شب و روز هزار ركعت نماز مى خواند تا در مواضع سجده اش مانند سينه شتر ساييدگى به وجود آمد. (اصول وافى ، ج ٢، ص ١١٣).
٩٧٨ - اهل بيت پيامبر (ص) و نماز
قال الهادى - عليه السلام -
و اقمتم الصلاة ، و اتيتم الزكوة ، و امرتم بالمعروف ، و نهيتم عن المنكر و جاهدتم فى الله حق جهاده ، حتى اعلنتم ، دعوته ، و بينتم فرائضه و اقمتم حدوده ، و نشرتم شرايع احكامه ، و سننتم ، سنته و صرتم فى ذلك منه الى الرضا
شما اهل بيت بيت ، نماز را به پا داشتيد، و زكات پراختيد، امر به معروف و نيكى ونهى از منكر و زشتى ها نموديد؛ و در احياى دين و فرايض اوقيام فرموديد و آنگونه كه حقش است ، در راه خداوند جهاد، كرديد، تا آن جا كه دعوت حضرت حق و دين او راآشكار ساختيد و فرايض الهى را تبيين و شتريح كرده و اقامه حدود دين خدا رانموده وشريعت و احكام الهى را تفسير و منتشر كرديد، و سنت هاى الهى را پايدار ساختيد و بدين وسيله ، خدا را از خود خشنود ساختيد. (بحارالانوار، ج ١٠٢، ص ١٢٩).
٩٧٩ - آثار عبادت در چهره امام سجاد (ع)
عن الزهى قال :
دخلت مع على بن الحسين - عليه السلام - على عبدالمكل بن مروان - قال : فاستعظم عبدالملك ما راى من اثر السجود بين عينى على بن الحسين - عليه السلام - فقال : يا ابا محمد! لقد بين عيلك الاجتهاد، و لقد سبق لك من الله الحسنى ، و انت بضعة من رسول الله -صلى الله عليه وآله - قريب النسب ، و كيدالسبب ، و انك لذو فضل عظيم على اهل بيتك و ذوى عصرك ، و لقد اوتيك من الفضل و العلم و الدين و الورع ما لم يؤ ت احد مثلك ولاقبلك الا من مضى من سلفك و اقبل يثنى عليه و يطريه ، قال : فقال على بن الحسين - عليهما السلام - كلما ذكرته و وصفته : فضل الله سبحانه و تاءييده و توفيقه ؛ فاين شكره على ما انعم يا اميرالمؤ منين ؟ كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - يقف فى الصلوة حتى ترم قدماه ، و يظماء فى الصيام حتى يعصب فوه فقيل له : يا رسول الله ! الم يغفر الله لك ما تقدم من ذنبك و ما تاءخر؟ فيقول : -صلى الله عليه وآله -: افلا اكون عبدا شكورا الحمدلله على ما اولى و ابلى وله الحمد فى الاخرة و الاولى ، والله ، لو تقطعت اعضائى و سالت مقتلاى على صدرى ان اقوم لله - جل جلاله - بشكر عشر العشر من نعمة واحدة من جميع نعمه التى لايحصيها العادون و لايبلغ حد نعمة منها على جميع حمد الحامدين ، لاوالله ، اويرانى الله لا يشغلنى شى ء عن شكره و ذكره فى ليل ولانهار و لاسر ولاعلانية و لو لا ان لاهلى على حقا و لسائر الناس من خاصهم و عامهم على حقوقا لايعنى الاالقيام بها حسب الوسع و الطاقة حتى اءديها اليهم ، لرميت بطرفى الى السماء و بقلبى الله الله ، ثم لم ارددهما، حتى يقضى الله على نفسى و هو خير الحاكمين ، وبكى - عليه السلام - و بكى عبدالملك
زهرى مى گويد: همراه على بن الحسين (ع) بر عبدالملك بن مروان وارد شديم چون عبدالملك اثر سجده را بر پيشانى آن حضرت ديد، شگفت زده گفت : اى ابومحمد! آثار كوشش ‍ در عبادت بر تو آشكار است در حالى كه از پيش خداوند، خير و نيكويى برايت مقرر و مقدر كرده است تو پاره تن پيامبر خدا -صلى الله عليه وآله - هستى و نسبت تو (به او) نزديك و پيوندت محكم است تو در ميان افراد خانوااده و مردم زمانه ات فضيلت و برترى عظيمى دارى و فضل و دانش و دين و تقوايى كه تو دارى ، كسى جز خاندانت بدان نرسيده است او آن حضرت را بسيار ستود آن گاه على بن الحسين (ع) فرمود: شكر آنچه درباره فضل و تاءييد و توفيق خداى سبحان (نسبت به ما) گفتى ، چگونه توان به جاى آورد اى اميرمؤ منان ؟ رسول الله (ص) به نماز مى ايستاد تا پاهايش متورم مى شد و در اثر روزه دهانش از تشنگى خشك مى شد، به آن حضرت گفتند: اى رسول خدا! مگر خدا گناهان گذشته وآينده تو را نيامرزيده است ؟ فرمود: آيا نبايد خداى را بر آنچه انعام فرموده و ما را بدان آزمود سپاسگزا باشم ؟ به خدا قسم اگر اعضاى بدنم پاره پاره شود و چشمانم از حدقه بر سينه ام فرو غلطند، نمى توان شكر يك صدم نعمتى از نعمتهاى خدا را - كه شمارندگان شمارش آن نتوانند كرد - و حمد همه حامدان ، حق ، يكى ازآنها را ادا نتواند كرد، به جاى آوردم ، به خدا سوگند! نمى توانم ، جز آن كه خدا مرا چنان بيند كه در شب و روز و خلوت و آشكار چيزى مرا از شكر و ذكر او باز نمى دارد و اگر نبود كه خانواده ام بر من حق دارند و ديگران را نيز بر من حقوقى است كه ناگزير بايد در حد توان خويش آن حقوق را ادا كنم ، همانا چشم به آسمان مى دوختم و دل خود را به سوى خداوند متوجه مى ساختم و ديده و دل برنمى گرفتم تا خداوند جانم رابگيرد و اوست بهترين حكم كنندگان آن گاه حضرت امام زين العابدين (ع) به گريه افتاد و عبدالملك (نيز) گريست . (بحارالانوار، ج ٤٦، ص ٥٧).
٩٨٠ - دعاى امام سجاد (ع) در مورد نماز
قال على بن الحسين - عليه السلام - فى دعائه
اللهم صل على محمد و اله وفقنا فيه على مواقيت الصلوات الخمس ، بحدودها التى حددت ، و فروضها التى فرضت ، و وطائفها، التى وظفت و اوقفها التى وقت ، و انزلنا فيها منزلة المصيبين لمنازلها الحافظين لاركانها، المؤ دين ، لها فى اوقاتها على ما سنة عبدك و رسولك - صلواتك عليه و اله - فى ركوعها و سجودها و جميع فواضلها على اتم الطهور و اسبغه و ابين الخشوع وابلغه
پروردگارا! به روان مقدس محمد و آل محمد (ص) درود فرست و ما را يارى كن تا نماز پنج گانه خويش را در وقت فاضل وشريفى كه مقرر داشته اى بگذاريم ، و وظايف خويش به حد كفاف و كمال دا كنيم ، و در سايه طاعت و عبادت از مردمى شمرده شويم كه راه حق شناخته اند، و سعادت خويش را دريافته اند و اركان و جوانب آن را نگاه مى دارند و آن را در اوقات خود به همان طريقى كه بنده و فرستاده تو - كه درودهايت بر او و بر آل او باد - ركوع وسجود، و قيام و قعود مقرر ساخت و با منتهاى خشوع و حضور قلب و كامل ترين طهارت به درگاه تو برپاى ايستاده اند. (صحيفه سجاديه ، دعاى ٤٤).
٩٨١ - عبادت امام سجاد (ع)
قال الباقر - عليه السلام -
و لقد دخل ابوجعفر ابنه عليه فاذا هو قد بلغ من العبادة ما لم يبلغه احد فراه و قد اصفر لونه من الشهر، و رمضت عنياه من البكاء و دبرت جبهته و انخرم انفه من السجود و قد رمت و ساقاه و قدماه من القيام فى الصلاة
٩٨٢ - حضور قلبى امام باقر (ع)
قال جابر جعفى :
و لقد صلى ابوجعفر - عليه السلام - ذات يوم فوقع على راءسه شى ء فلم ينزعه من راءسه حتى قام اليه جعفر - عليه السلام - فنزعه من راءسه
روزى امام باقر (ع) در حالى كه مشغول نماز بودند، چيزى بر سرشان افتاد حضرت به جهت تعظيم خداوند و حضور قلبى كه در نماز داشت ، بدون اعتنا، به نماز خويش ادامه دادند تا اين كه امام صادق (ع) آمد و آن چيز را از سر پدرش برداشت . (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٥٣).
٩٨٣ - امام باقر (ع) و لباس خشن براى نماز
قال الصادق - عليه السلام -
كان لابى ثوبان خشنان يلى فيهما صلاته
پدرم دو لباس خشن داشت كه در آنها نماز مى خواند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٣٣١).
٩٨٤ - لباس دارى تصوير
عن الصادق - عليه السلام - قال :
انه كره ان يصلى و عليه ثوب فيه تماثيل
از امام صادق (ع) روايت شده است كه آن حضرت كراهت داشت از اين كه با لباسى كه در آن تصويرى هست نماز بخواند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤١٧).
٩٨٥ - سجده امام صادق (ع)
عن حفص بن عياث قال :
راءيت اباعبدالله - عليه السلام - فى سجوده خمسمائة تسبيحه
شخصى مى گويد: ديدم امام صادق (ع) در يك سجده ، پانصد باز ذكر « سبحان الله » را تكرار كرد. (وسائل الشيعه ، ج ٤، ص ٩٧٩).
٩٨٦ - ولايت و نماز
عن الى عبدالله - عليه السلام - قال :
امرالناس بمعرفتنا و الرد و التسليم لنا، ثم قال : و ان صاموا و صلوا و شهدوا ان لااله اله الله ، و جعلوا فى انفسهم ان لا يردوا الينا كانوا بذلك مشركين
مردم ماءمورند تا ما را بشناسند و به سوى ما بازگردند وتسليم ما باشند و در صورتى كه روزه بدارند، نماز بخوانند و به يگانگى خداوند اقرار نمايند، ولى در خط ما عمل نكرده و از ما پيروى نكنند، در شمار مشركين خواهند بود. (اصول كافى ج ٤، ص ١٢٤).
٩٨٧ - خشوع امام باقر - عليه السلام - و امام صادق - عليه السلام -
كانوا ابوجعفر و ابوعبدالله - عليهماالسلام - اذا قام الى الصلاة تغيرت الوانهما حمرة و مرة و صفرة كاءنما يناجيان شى ء يريانه
وقتى كه امام باقر و امام صادق - عليهماالسلام - به نماز مى ايستاد، رنگ صورتشان گاهى قرمز و گاهى زرد مى شد و مثل اين كه دوبزرگوار با كشى كه با چشم او را مى بينند مناجات مى كردند. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٤٨).
٩٨٨ - سجده امام صادق (ع) بر تربت امام حسين (ع)
كان الصادق - عليه السلام - لايسجد الا على تربة الحسين - عليه السلام - تذللا لله و استكانة اليه
امام صادق (ع) جز بر تربت حسين - عليه السلام - بر خاك ديگرى سجده نمى كرد، و اين كار آن حضرت از سر خشوع وخضوع براى خداوند بود.
وسائل الشيعه ج ٣، ص ٦٠٨).
٩٨٩ - بى هوش در حال نماز
نقل عن الصادق - عليه السلام -
انه كان ذات يوم فى الصلاة فخر مغشيا عليه فسئل عن ذلك قال : ما زلت اكررها حتى سمعت من قائلها
از امام صادق - عليه السلام - حكايت شده است كه روزى در نماز بود، بيفتاد، و از هوش برفت از او سبب اين حالت را پرسيدند، فرمود: پيوسته آن (آيه) راتكرار مى كردم تا آن كه آن را از گوينده اش شنيدم . (محجة البيضاء، ج ١ ص ٣٥٢).
٩٩٠ - امام كاظم (ع) و نماز
قال عن ابى الحسن الاول - عليه السلام -
كان اذااستوى من الركوع فى اخر ركعته من الواقال : اللهم انك قلت فى كتابك المنزل كانوا قليلا من الليل ما يهجعون و بالاسحارهم يستغفرون طال والله هجوعى و قل قيامى و هذاالسحر و انا استغفرك لذنوبى استغفار من لايملك لنفسه ضرا و لانفعا و لاموتا و لاحيوة و لانشورا ثم يخر ساجدا
امام كاظم (ع) وقتى سر از ركوع نماز وتر برداشته و مى ايستاد، چنين مى گفت : خدايا تو در وصف متقين فرموده اى : « كمى از شب را مى خوابيدند و در سحرها استغفار مى نمودند » به خدا سوگند خواب من طولانى وشب خيزى من اندك است حال اين سحر است و من به استغفار از گناهانم برخاسته ام استغفار كسى كه نه مالك سود و زيان خود مى باشد و نه مرگ و حيات و نشورش را در اختيار خود دارد، سپس به سجده مى افتاد. (علل الشرايع ، ج ٢ ص ٥٣).
٩٩١ - امام كاظم (ع) و تعقيبات نماز
موسى بن جعفر - عليه السلام - انه يصلى الفجر فيعقب الى ان تطلع الشمس ثم يسجد سجدة ، فلايزال ساجدا حتى تزول الشمس و قد وكل من يترصد اوقات الصلاة فاذا اخبره وثب يصلى من غير تجديد وضوء
وقتى نماز صبح را به جا مى آورد مشغول تعقيب و ذكر خداوند مى شد تا طلوع آفتاب برمى آمد آنگاه سر به سجده مى گذاشت و تا نزديك ظهر به دعا و ذكر و حمد مشغول بود چون ظهر فرا مى رسيد برمى خاست و بدون تجديد وضو به نماز مى ايستاد. (بحارالانوار، ج ٤٨ ص ١٠٧).
٩٩٢ - امام كاظم (ع) و نماز شب
موسى بن جعفر - عليه السلام - يصلى فى جوف الليل حتى يطلع الفجر
حضرت موسى بن جعفر (ع) از نيمه شب تا اذان صبح به نمازهاى مستحبى مشغول بود. (بحارالانوار، ج ٤٨ ص ١٠٧).
٩٩٣ - سجده امام كاظم - عليه السلام -
موسى بن جعفر - عليه السلام - يضع عشرة سنة كل يوم سجده بعد ابياض الشمس الى وقت الزوال
امام كاظم (ع) به مدت ده سال ، هر روز از دميدن خوشيد تا ظهر سر بر سجده داشت . (بحارالانوار، ج ٤٨، ص ١٠٧).
٩٩٤ - نماز امام رضا - عليه السلام - در اول وقت
عن ابراهيم بن موسى القزاز قال :
خرج الرضا - عليه السلام - يستقبل بعض الطالبيين و جاء وقت الصلوة فمال الى قصر هناك فنزل تحت صخرة فقال اذن فقلت منتظر يلحق بنا اصحابنا فقال ،: غفران الله لك لا تؤ خرن صلوة عن اول وقتها الى آخر وقتها من غير علة ، عليك ابدا باول الوقت فاذنت وصلينا
قزاز مى گويد: امام رضا (ع) به استقبال بعضى از طالبيين از شهر خارج شد وقت نماز فرا رسيد، امام با ياران خود به سوى قصرى كه در آن حوالى بود رفت و در كنار سنگ بزرگى فرود آمد و دستور داد اذان بگويند راوى مى گويد عرض كردم : منتظر ملحق شدن بعضى از ياران هستيم كه بيايند حضرت فرمود: خدا تو را بيامرزد! بدون عذر نماز را از اول وقت به تاءخير نينداز بر تو باد هميشه نماز رادر اول وقت آن به جاى آورى اذان بگو تا نماز بخوانيم . (مستدرك الوسائل ، ج ١ ص ١٨٥).
٩٩٥ - هديه امام رضا (ع) به دعبل
عن اسمعيل بن على اخى دعبل :
عن االرضا - عليه السلام - انه خلع على دعبل قميصا من خز و قال له : احتفظ بهذا القميص فقد، صليت فيه الف ليلة كل ليلة الف ركعة و ختمت القرآن فيه الف ختمة
امام رضا - عليه السلام - به دعبل ، قبايى از خز خلعت داد و فرمود: اين قبا را نگهدار كه در آن هزار شب و در هر شب هزار ركعت نماز خوانده ام و در آن هزار بار قرآن را ختم كرده ام .
٩٩٦ - لباس نماز امام رضا (ع)
قال الرضا - عليه السلام -
احتفظ بهذا القميص فقد صليت فيه الف ليلة كل ليلة الف ركعة و ختمت فيه القرآن الف ختمة
در حفظ اين پيراهن بكوش ، چراكه من با اين پيراهن ( كه در تنم بود) هزار شب و در هر شب آن هزار ركعت نماز خوانده ام و هزار بار قرآن را ختم نموده ام . (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ‍ ٣١٠).
٩٩٧ - نماز امام رضا (ع) در زندان
عن عبدالسلام بن صالح الهروى قال :
جئت الى باب الدار التى حبس فيها الرضا - عليه السلام - بسرخس و قد قيد و استاذنت عليه السبحان ، فقال : لاسبيل ، لك عليه قلت : ولم ؟ قال : لانه ربما صلى فى يومه و ليلته الف ركعة
در سرخس به در خانه اى كه امام رضا (ع) در آن زندانى بود آمدم و از زندانبان خواستم اجازه دهد به حضور آن حضرت برسم ، گفت : ممكن نيست گفتم : چرا؟ گفت : زيرا او در شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند.
(بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٣٠٧ اصول وافى ، ج ٢ ص ١١٣)
٩٩٨ - نماز امام زمان (ع)
عن ابى جعفر - عليه السلام -
يظهر الهمدى بمكة عند العشاء معه راية رسول الله -صلى الله عليه وآله - و قميصه و سيفه و علامات و نور و بيان ، فاذا صلى العشاء نادى باءعلى صوته يقول : اذكركم ايهاالناس و مقامكم بين يدى ربكم فقد اتخذ الحجر و بعث الانبياء و انزل الكتاب امركم ان لاتشركوا به شيئا و ان تحافظوا على طاعته و طاعة رسوله -صلى الله عليه وآله - و ان تحيوا ما احيا القرآن و تميتوا ما امات و تكونوا اعوانا عليه و اله - و وزراء على التقوى فان الدنيا قد دنا فناؤ ها و زوالها و اذنت بانصرام فانى ادعوكم الى الله و رسوله و العمل بكتابه و اماتة الباطل و احياء سنته فيظهر فى ثلاثماءة رجل و ثلاث عشرة عدد اهل بدر
مهدى موعود (عج) هنگام نماز عشا در مكه در حالى كه پرچم رسول الله (ص) در دست وپيراهن او را بر تن و شمشير وى را با خود دارد، ظهور مى كند و با او نشانه ها ونورانيت و بيان ويژه اى است پس هنگامى كه نماز عشا پايان يافت ، با صداى بلند اين چنين خطبه مى خواند: اى مردم ! شما را به ايستادنتان در پيشگاه خدا يادآورى مى كنم ؛ خدايى كه حجرالاسود را برگزيد، پيامبر را مبعوث و قرآن را نازل كرد و به شما فرمان داد كه هرگز شرك نورزيد و پيوسته در اطاعت از خدا و رسولش بكوشيد و آنچه راكه (قرآن مورد توجه قرار داده و) زنده نگاه داشته (توجه داشته) و زنده نگاه داريد و آنچه را كه قرآن ميرانده بميرانيده و يار و ياور هدايت آوران و وزير تقوا پيشگان باشيد فنا و فرسودگى جهان نزديك است و من شما را به خدا، رسول ، عمل به قرآن ، از بين بردن باطل و زنده نگاه داشتن ، سنت (حق) دعوت مى كنم ، امام باقر (ع) افزود: پس از آن با ٣١٣ تن به تعداد مردان بدر ظهور (قيام) مى كند. (روضه كافى ، ج ٢ ص ١٤٥).


۲
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
٩٩٩ - اقتداى حضرت عيسى (ع) به امام زمان (عج)
قال السدى :
يجتمع المهدى - عليه السلام - و عيسى بن مريم - عليه السلام - فيجى ء وقت الصلوة فيقول المهدى لعيسى : تقدم ، فيقول عيسى : انت اولى بالصلوة فيصلى عيسى ورائه ماءموما
در حديث آمده است : پس از ظهور امام زمان (عج) عيسين بن مريم (ع) در كنار امام حاضر مى شود و امام به او مى فرمايد: جماعت را امام باش ! ولى او مى گويد: تو به اين امر سزاوارترى ، و خود به عنوان ماءموم پشت سر امام مهدى (عج) به نماز مى ايستد. (متخب الاثر، ص ٤٧٩، تذكرة الخواص ، ص ٣٧٧).

فصل هفدهم : نماز در خانواده

آيات :
٨٤ - نماز و هجرت
ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقموا الصلوة
پروردگارا من بعضى فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى در كنار خانه اى كه حرم تو است ساكن ساختم تا نماز را برپا دارند. (سوره ابراهيم ، آيه ٣٧).
٨٥ - وظايف والدين در آموزش نماز
واءمر اهلك بالصلوة و اصطبر عليها
اهل خود را به خواندن نماز امر كن و بر اداى آن شكيبا باش (سوره طه آيه ١٣٢).
٨٦ - دعوت خانواده به نماز
و كان ياءمر اهله بالصلوة و الزكوة و كان عند ربه مرضيا . او همواره خانواده خود را به نماز و زكات دعوت مى كرد وهمواره مورد رضايت پروردگارش بود. (سوره مريم ، آيه ٥٥).
٨٧ - پند لقمان به پسرش
يا بنى اقم الصلوة واءمر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر على ما اصابك ان ذلك من عزم الامور
پسرم !نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منكر كن و در برابر مصائبى كه به تو مى رسد با استقامت و شكيبا باش كه اين از كارهاى مهم واساسى است . (سوره لقمان آيه ١٧).
٨٨ - دعاى ابراهيم (ع) براى اقامه نماز
رب اجعلنى مقيم الصلوة و من ذريتى ربنا و تقبل دعاء
پروردگارا مرا از برپا كنندگان نماز قرار ده واز فرزندان من نيز چنين كن ، پروردگار دعاء (ما را) بپذير) (سوره ابراهيم ، آيه ٤٠).
٨٩ - ضايع كنندگان نماز
فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا
اما بعد از آنها فرزندان ناشايسته اى روى كار آمدند كه نماز را ضايع كردند و پيروى از شهوات نمودند و به زودى (كيفر و مجازات) گمراهى خود را خواهند ديد. (سوره مريم آيه ٥٩).
احاديث :
١٠٠٠ - زمان نماز خواندن كودكان
قال على - عليه السلام -
علموا صبيانكم الصلاة وخدوهم بها اذا بلغوا ثمانى سنين
نماز را به فرزندان خويش تعليم دهيد، و چون به هشت سالگى رسيدند، آنان را وادار به خواندن اين فريضه الهى نمايند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ١٢).
١٠٠١ - اجبار فرزندان به خواندن نماز
قال الباقر - عليه السلام -
انا ناءمر صبيننا بالصلاة اذا كانوا بنى خمس سنين فمروا صبيانكم بالصلاة اذا كانوا بنى سبع سنين
فرزندان ما وقتى پنج ساله مى شوند، امر مى كنيم كه نماز بخوانند، پس شما هم هنگامى كه فرزندانتان به هفت سالگى رسيدند، آنها را نماز خواندن امر كنيد.
(وسائل الشيعه ، ج ٣ ص ١٢).
١٠٠٢ - ارتباط كودكان با نماز
عن معاوية بن وهب قال :
ساءلت اباعبدالله - عليه السلام - فى كم يؤ خذ الصبى بالصلاة ؟ فقال : فيما بين سبع سنين و ست سنين
معاويه بن وهب گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم : كودك را بايد از چه سنى وادار به خواندن نماز كرد؟ حضرت فرمودند: بين شش تا هفت سالگى . (وسائل الشيعه ج ٣ ص ‍ ١٢).
١٠٠٣ - كودكان از كى نماز بخوانند؟
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
مروا صبيانكم بالصلوة اذا بلغوا سبع سنين و اضربوهم على تركها اذا بلغوا تسعا
فرزندان هفت ساله تان را به نماز وادار كنيد و نه سالگان را اگر ترك نماز نمودند تاءديب كنيد. (سفينة البحار، ج ٢ ص ٢٥).
١٠٠٤ - درس عبادت براى جوانان
قال الصادق - عليه السلام -
اجتهد فى العبادة و انا شاب فقال لى ابى : يا بنى دون ما اراك تصنع فان الله - عزوجل - اذا احب عبدا رضى منه باليسير
من جوان بودم ، و در عبادت كوشش بسيار مى كردم ، پدرم ، به من فرمود: كمتر از اين مقدار عبادت كه از تو مى بينم به جاى آور زيرا وقتى خداوند بنده اى را دوست دارد با عبادت كم از او راضى مى شود. (بحارالانوار، ج ٤٧، ص ٥٥).
١٠٠٥ - سفارش امام صادق (ع) به فرزندش :
قال الصادق - عليه السلام -
يابنى ! انه لاينال شفاعتنا من استخف بالصلوة
اى فرزندم هركس نماز را سبك بشمارد به شفاعت ما دست نخواهد يافت . (وسائل الشيعه ج ٣، ص ١٦).
١٠٠٦ - آموزش نماز به فرزندان
قال على - عليه السلام -
علموا صبيانكم الصلاة
نماز را به فرزندانتان بياموزيد. (جامع احاديث الشيعه ، ج ٤ ص ٤٦).
١٠٠٧ - سفارش على (ع) به فرزندش
قال على - عليه السلام -:
اوصيك يا بنى بالصلاة عند وقتها
فرزندم ! تو را به نماز در اول وقت سفارش مى كنم . (بحارالانوار، ج ٨٣ ص ١٤).
١٠٠٨ - عمر جوانى در حال عبادت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -:
ان الله يحب اشاب الذى ينفى شبابه فى طاعة الله
خداوند جوانى را كه عمر خود را در عبادت خدا به سر مى برد، دوست دارد. (كنزالعمال ، ج ٤٣٠٦٠).
١٠٠٩ - صرف جوانى در عبادت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
يا اباذر: ما من شاب ترك الذنيا و افنى شبابه فى طاعة الله الا اعطاه الله اجر اثنين وسبعين صديقا
اى ابوذر! هيچ جوانى ترك دنيا و لذايذ دنيا آن را نمى كند و جوانى خويش را در اطاعت و عبادت پروردگار بزرگ صرف نمى نمايد، مگر آن كه خداوند اجر و پاداش هفتاد و دو صديق به او اعطاء مى فرمايد. (مكارم الاخلاق ، ص ٤٦٦).
١٠١٠ - لطف الهى بر عبادات جوان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
سبعة يظلهم الله فى ظلة يوم لاظل الاظلة : الامام العادل و شاب نشاء فى عبادة الله
خداوند هفت گروه را در سايه رحمت خود جاى مى دهد، روزى كه سايه اى جز سايه او نيست : اول زمامداران دادگر و دوم جوانى كه در عبادت خداوند پرورش يافته باشند. (نهج الفصاحه ، حديث ١٧٣٢).
١٠١١ - اذان نوجوان
قال الصادق - عليه السلام -
لاباءس ان يوذن الغلام الذى لم يحتلم
اذان نوجوان نابالغ اشكالى ندارد. (براى اذان نماز كفايت ميكند).
(بحارالانوار، ج ٨٤، ص ١٦١، وسايل الشيعه ، ج ٤ ص ٦٦١).
١٠١٢ - مباهات خداوند بر جوان عابد
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -
ان الله تعالى يباهى بالشباب العابد الملئكة يقول : انظروا الى عبدى ! ترك شهوته من اجلى
خداوند به وجود جوان اهل عبادت بر فرشتگان مباهات مى كند و مى فرمايد: بنده مرا ببينيد! به خاطر من چگونه از لذت جسمانى خويش گذشته است . (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٩)
١٠١٣ - نمازو نجات جوانان
روى ان فتى من الانصار كان يصلى الصلاة مع رسول الله ويرتكب الفواحش فوصف ذلك لرسول الله -صلى الله عليه وآله -فقال ان صلاته تنهاه يوما ما، فلم ، يلبث ان تاب
١٠١٤ - زمان وجوب نماز براى فرزندان
قال على - عليه السلام -
يجب الصلوة على الصبى اذا عقل
نماز بر كودك زمانى كه عقلش رسيد لازم است . (جامع احاديث الشيعه ، ج ٤، ص ٤٣).
١٠١٥ - آشنايى كودكان با اذان
سليمان الجعفرى قال سمعته بقول - عليه السلام -
اذن فى بيتك فانه يطرد الشيطان و يستحب من اجل الصبيان
سليمان جعفرى مى گويد از امام (ع) شنيدم كه فرمود: در خانه خود اذان بگوى تا شيطان از آنجا بگريزد، و مستحب است ، زيرا كودكان به آن ذكر آشنا مى شوند.
(الكافى ، ج ٣، ص ٣١١).
١٠١٦ - حضور كودكان در صفوف نماز جماعت
عن جابر عن ابى جعفر - عليه السلام - قال
ساءلته عن الصبيان اذا صفوا فى الصلوة المكتوبة قال : لاتؤ خروهم عن الصلاة فرقوا بينهم
جابر مى گويد: از امام باقر - عليه السلام - در مورد كودكانى كه در نماز جماعت شركت مى كنند سؤ ال كردم ، امام باقر، (ع) فرمودند: آنان را از صفهاى جلو به قسمت عقب صف نماز جماعت نفرستيد، بلكه آنان را (در ميان بزرگسالان) پراكنده سازيد.
(تهذيب الاحكام ، شيخ طوسى ، ج ٢ ص ٣٨٠).
١٠١٧ - نوزاد در پناه اذان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
و من ولد له مولود فليؤ ذن فى اذنه اليمنى ، و ليقم ، فى اليسرى ، فان ، ذلك عصمة من الشيطان
هركس كه نوزادى به او داده شد، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگويد، زيرا اين كار نوزاد را از شر شيطان حفظ مى كند. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ١٦٢).
١٠١٨ - ياد دادن وضو و نماز
قال الصادق - عليه السلام -
فاذا تعلم الوضوء و الصلاة غفرالله لوالديه
چون فرزندى وضو و نماز را ياد گيرد، خداوند (به پاداش آن) پدر و مادر او را مى آمرزد. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ١٣).
١٠١٩ - همراهى طفل براى نماز
قال الصادق - عليه السلام -
كان على - عليه السلام - قد جعل بيتا فى داره ليس بالصغير ولا بالكبير لصلاته و كان اذا كان اليلل ذهب معه بصبى لا يبيت معه فيصلى فيه
اميرالمؤ منين (ع) در خانه خود اتاق متوسطى براى نماز خود اختصاص داده بود شبها براى نماز خواندن فطل كوچكى را نمى خوابيد با خود به آن اتاق برده و نماز مى خواند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٥٥).
١٠٢٠- تمرين نماز در سن شش سالگى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
مرو صبيانكم بالصلوة اذا كانو ابناء ست سنين و اضربوهم اذا كانوا ابناء سبع سنين و فرقوا بينهم فى المضاجع كانوا ابناء عشر سنين
فرزندان خود را در سن شش سالگى به نماز وادار كنيد، و در هفت سالگى آنا را (در صورت نخواندن) تنبيه كنيد، ودر سن ده سالگى رختخواب آنان را جدا كنيد. (مستدرك الوسائل ، ج ١ ص ١٧١).
١٠٢١ - تاءخير عذاب به خاطر علاقه جوانان به نماز
قال على - عليه السلام -
ان الله - عزوجل - ليهم بعذاب اهل الارض جميعا حتى لايتحاشى منهم احدا اذا عملوا بالمعاصى و اجترحوا السيئات فاذا الى الشيب ناقلى اقدامهم الى الصلوة و الولدان يتعلمون القرآن رحمهم الله فاخر ذلك عنهم
آنگاه كه اهل زمين در گناه و بديها غوطه ور مى شوند خداوند متعال قصد مى كند تمامى آنان را بدون استثناء دچار عذاب نمايد، ولى با توجه به پيرمردان ريش سفيدى كه براى نماز (به سوى مسجد) گام برمى دارند و نيز نونهالانى كه در حال يادگرفتن قرآن هستند، به تمامى اهل زمين رحم نموده و عذاب آنان را به تاءخير مى اندازد. (مستدرك الوسائل ، ج ٣، ص ٣٦٠، باب ٣، روايت ١٢).
١٠٢٢ - سخت نگرفتن نماز براى فرزندان
عن جعفر بن محمد عن ابيه - عليهما السلام - قال :
كان على بن الحسين - عليهماالسلام - ياءمر الصبيان ان يصلوا المغرب و العشاء جميعا و الظهر جميعا فيقال له (لهم) يصلون الصلوة فى غير وقتها فيقول : هو خير من ان يناموا عنها
امام زين العابدين (ع) به فرزندان خويش امر مى كرد كه نماز مغرب و عشاء را با هم بخوانند و ظهر وعصر را با هم بخوانند خدمت امام عرض شد كه فرزندان نماز را در غير وقتش ‍ مى خوانند امام فرمود: اين كار براى فرزندان بهتر است از اين كه بخوابند و نماز نخوانند. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٣٦٤).
١٠٢٣ - ترك نماز باعث تعجب
عن الحسن بن قارون انه قال :
ساءلت الرضا - عليه السلام - او سئل و انا اسمع عن الرجل يجبر ولده و هو لايصلى اليوم و الومين فقال : و كم اتى على الغلام ؟ فقلت ثمانى سنين ، فقال : سبحان الله ! يترك الصلاة قال : قلت يصيبه الوجع قال : يصلى على نحو ما يقدر
حسن بن قارون مى گويد: من از امام رضا (ع) سؤ ال كردم يا يك نفر ديگر سؤ ال كرد و من گوش مى دادم كه مردى فرزندش را به نماز مجبور مى كرد، ولى فرزندش يك يا دو روز نماز نمى خواند، حضرت فرمودند: چند سال از سن آن پسر بچه مى گذرد؟ گفتم : هشت سال ، امام با تعجب فرمودند: « سبحان الله » (در اين سن) نماز را ترك مى كند؟ عرض كردم نماز براى او سخت و رنج آور است ، امام (ع) فرمود: به اندازه توانش نماز به جا آورد. (وسائل الشيعه ، ج ٣ ص ١٣).
١٠٢٤ - آموختن وضو به فرزند
قال الصادق - عليه السلام -
حتى يتم له تسع سنين ، فاذا تمت له علم الوضو وضرب عليه وامر بالصلوة و ضرب عليها، فاذا، تعلم ، الوضوء و الصلاة غفرالله لوالديه
وقتى (فرزندتان) به سن نه سالگى برسد، پس وقتى كه نه سالش تمام شد، وضو را به او ياد بدهيد واگر كوتاهى كرد او را ادب كنيد، و او را امر به نماز كنيد و اگر كوتاهى كرد او را ادب كنيد پس زمانيكه فرزند وضو و نماز را ياد گرفتيد، خدا پدر و مادرش را مى آمرزد. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ١٣).
١٠٢٥ - خواستن نماز از فرزند
قال الرضا - عليه السلام -
يؤ خذ الغلام بالصلاة و هوابن سبع سنين
چون پسر به هفت سالگى رسيد، او را به خواندن نماز وادار كنيد. (وسائل الشيعه ، ج ٢٠ ص ٢٢٩).
١٠٢٦ - نماز متاءهل
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ركعتان من المتاءهل خير من اثنتين و ثمانين ركعة من العزب
دو ركعت نماز كسى كه همسر دارد، بهتر از هشتاد و دو ركعت نماز انسان مجرد است . (نهج الفصاحه ، ص ٣٥٠).
١٠٢٧ - بيدار كردن اهل خانواده
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
رحم الله رجلا قام من الليل فصلى و ايقظ امراءته فصلت ، فان ابت نضح فى وجهها الماء، رحم الله امراءة قامت من الليل فصلت و ايقظت زوجها، فان ابى نضحت فى وجهه الماء
خدا رحمت كند، مردى را كه شب از خواب برخيزد و نماز شب بخواند و همسرش را نيز براين عمل تشويق نمايد، و اگر بيدار نشد (با اجازه قبلى او) به صورت وى آب بپاشد و او را بيدار كند و همچنين خدا بيامرزد زنى كه در شب برخيزد و نماز شب بخواند وشوهرش را نيز بدين عمل وادار كند و اگر از جاى برنخواست (با اذن قبلى او) آب به صورتش بپاشد، تا او را بيدار كند. (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٤١٨).
١٠٢٨ - سن وجوب نماز براى پسر:
عن على بن جعفر عن اخيه موسى - عليه السلام - قال :
ساءلته عن الغلام متى يجب عليه الصوم و الصلاة ؟ قال : اذا راهق الحلم و عرف الصلوة والصوم
على بن جعفر از برادرش امام موسى كاظم (ع) پرسيد: چه زمانى نماز و روزه براى پسر بچه واجب است ؟ حضرت فرمود: وقتى به مرز تكليف رسيد، و نماز و روزه را شناخت . (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ١٢).
١٠٢٩ - بلند خواندن قرائت نماز شب
عن على بن اسباط انه ساءل اباعبدالله - عليه السلام - عن رجل يقوم فى آخر الليل يرفع صوته بالقرائة : قال : ينبغى للرجل اذا صلى بالليل ان يسمع اهله لكى يقوم النائم و يتحرك المتحرك
على بن اسباط از امام صادق - عليه السلام - در مورد مردى كه آخر شب برمى خيزد و صدايش را در قرائت بلند مى كند پرسيد: امام (ع) فرمود: شايسته است كه انسان وقتى نماز شب مى خواند، صدايش را به خانواده اش برساند، تا آن كس كه خواب رفته بيدار شود وآن كس مى خواهد حركت كند (برخيزد) حركت كند. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ٢٠٩).
١٠٣٠ - سه گروه از وجوب نماز جمعه معافند
قال على - عليه السلام -
الجمعة واجبة على كل مؤ من الاالصبى ، و المراءة والعبد والمريض
نماز جمعه بر هر فرد مؤ من واجب است ، مگر بر كودك ، زن ، بنده و مريض ، (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ١٠).
١٠٣١ - تشويق خانواده براى نماز جمعه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اطرفوا اهاليكم فى كل يوم جمعة بشى ء من الفاكهة ، حتى يفرحوا بالجمعة
روز جمعه براى خانواده خود ميوه تازه بخريد، تا براى آمدن نماز خرسند گردند. (مستدرك الوسائل ، ج ٦ ص ٦١).
١٠٣٢ - تشويق فرزندان براى نماز جمعه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اشتروا لصبيانكم اللحم و ذكروهم يوم الجمعة
با سياستهاى تشويقى ، اهميت و روز جمعه را به فرزندانتان يادآورى كنيد. (مستدرك الوسايل ، ج ٦، ص ٩٩).
١٠٣٣ - درك نماز جمعه :
قال الباقر - عليه السلام -
الجمعة واجبة على من ان صلى الغداة فى اهله ادرك الجمعة ، وكان رسول الله -صلى الله عليه وآله -انما يصلى العصر فى وقت الظهر فى سائر الايام كى اذا قضوا للصلوة مع رسول الله -صلى الله عليه وآله -رجعوا الى رجالهم قبل الليل و ذلك سنة الى يوم القيامة .
نماز جمعه بر هر كس كه نماز صبح را پيش خانواده خود خوانده و جمعه را درك كند، واجب است پيامبر در روزهاى ديگر، نماز عصر را هم وقت ظهر مى خواند تا وقتى با پيامبر نماز را به جا آوردند بتوانند قبل از شب به مناطق خود بروند و اين تا روز قيامت سنت است . (تهذيب ، ج ٣، ص ٢٤٠).
١٠٣٤ - تمرين ركوع و سجده براى فرزندان
قال الباقر - عليه السلام -
فاذا اتم له ست سنين علم الركوع و السجود حتى يتم له سبع سنين فاذا تم له سبع سنين قيل له اغسل وجهك و كفيك ، فاذا غسلهما قيل له صل هنگامى كه فرزندان شما شش ساله شدند، ركوع و سجده (صحيح) را به آن ها بياموزيد و در هفت سالگى به طفل بگوييد: دست و رويت را بشوى و نماز بگذار. (بحارالانوار، ج ٨٨، ص ١٣٢)
١٠٣٥ - سفارش پدر بر نماز
عن حسن بن على - عليه السلام -
رحم الله امرء وعظ نفسه و وعظ اخاه و اهل بيته فقال : يا اهلاه صلواتكم صلواتكم زكوتكم زكوتكم مسكينكم مسكينكم ، جيرانكم جيرانكم لعل الله تعالى يرحمه فيجمع له اهله يوم القيامة ، فان الله تعالى اثنى على نبى من انبيائه فقال : و كان ياءمر اهله بالصلوة و الزكوة و كان عند ربه مرضيا
رحمت خداوند بر مردى كه اهل خانه اش را موعظه كند و بگويد: « اى اهل خانه ! نماز شما نماز شما، زكات شما، زكات شما، بيچارگان شما، بيچارگان شما، همسايه هاى شما، همسايه هاى شما، (كه حق آنها را رعايت كند) شايد خداوند عنايت كند بر او و جمع گرداند براى او اهلش را در قيامت همانا خداوند يكى از انبيا را چنين ستايش نمود. « او خانواده خود را به نماز و زكات امر مى كرد، روى همين اصل مورد رضاى خداوند قرار داشت » . (مجموعه ورام ، ج ٢ ص ٢١٢).
١٠٣٦ - جوان اهل نماز شب
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ذات يوم لاءبليس : كم اصدقاؤ كم من امتى يا ابليس ؟ قال الامير الجائر و الغنى المتكبر والذى لايبالى من اين يكتسب و فيما ينفقه و العالم الذى صدق الامير على جوره ، و التاجر الخائن ، والمحتكر، و الزانى و اكل الربا، و البخيل ، والذى لايبالى من اين يجمع المال ، و قال النبى -صلى الله عليه وآله -كم اعداءك من امتى ؟ قال ستة عشر نفرا انت يا محمد انى ابغضل و العالم العامل بالعلم و حامل القرآن اذا عمل بما فيه و المؤ ذن لله خمسة اوقات محب الفقراء و المساكين واليتامى ، و ذوقلب رحيم ، والمتواضع للحق و شاب نشاء فى طاعة الله الذى يصلى بالليل والناس بيام ، والذى يمسك نفسه عن الحرام ، و الذى ينصح فى الله (وفى راوية يدعو للاخوان وليس فى قلبه شى ء) و الذى ابدا يكون على الوضوء، وحسن الخلق ، و المصدق بما ضمن الله له ، و المحصنات المستورات و المستعد للموت و صاحب السخاء
پيامبر اسلام (ص) از ابليس پرسيد: در ميان امت من دوستان تو چه كسانى هستند؟ ابليس پاسخ داد: فرمانرواى ظالم ، متكبر، آن كس كه كه باكى ندارد كه از چه راهى مال به دست آورد و در چه راهى مصرف كند دانشمندى كه بدكارى حاكم را تاءييد كند، تاجر خائن ، محتكر، زناكار، رباخوار، بخيل ، و كسى كه باكى ندارد كه چگونه اموالش جمع وانباشته است سپس ‍ پيامبر (ص) فرمود: چند نفر در ميان امت من دشمنان تو هستند؟ پاسخ داد: شانزده كس كه اولشان تويى يا رسول الله ! دانشمندى كه به علمش عامل است اهل قرآن كه به آن عمل كند، مؤ ذن اذان پنجگانه ، كسى كه دوستدار فقرا و مساكين و يتيمان است آدم رحيم و مهربان ، شخص متواضع در برابر حق ، جوانى كه اهل نماز شب باشد، كسى كه خود را از ارتكاب به حرام باز مى دارد، كسى كه به خاطر خداوند ديگران را نصيحت كند، كسى كه همشيه درحال وضو است ، و صاحب اخلاق خوب آدم ، تصديق كننده به وعده هاى خا، زنان پاكدامن و افرادى كه خودشان را براى مرگ آماده مى سازند، و آدم سخاوتمند. (المواعظ العدديه ، ص ٢٢٦).
١٠٣٧ - رفع مشكلات خانواده به وسيله نماز
الرسول -صلى الله عليه وآله - اذا اصاب اهله خصاصة : قوموا الى الصلوة و قال : بهذا اءمر ربى
چون مشكلى به اهل خانواده مى رسيد (براى رفع آن) مى فرمود: برخيزيد نماز(مستحبى) بخوانيد بعد فرمود: اين دستور خداى من است . (قصارالجمل ، ج ١، ص ٣٨٦).
١٠٣٨ - نمازگزاران براى ديگران حجت اند
فقال : يااسماعيل لاتنكر ذلك من اهل بيتك فان الله تبارك و تعالى جعل بكل بيت حجة يحتج بهاعلى اهل بيته فى القيامة لهم الم تروا فلانا فيكم ، الم تروا هديه فيكم ، الم تروا صلاته فيكم الم تروا دينه فهلا اقتديتم به فيكون حجة عليهم فى القيامة
حضرت فرمود: اى اسماعيل اين جريان را از خانواده ات تازه مپندار(يعنى اختصاص به خانواده شما ندارد، خيلى ها گرفتارند) خداى تبارك وتعالى براى هر خاندانى حجتى قرار داده كه به وسيله آن شخص ، در روز قيامت بر ساير افراد خانواده احتجاج مى كند، به آنان گفته مى شود: آيا فلانى را در ميان خود نديديد؟ آيا رستگارى اش را نديديد؟ آيا نمازش را نديديد؟ آيا ديندارى اش رانديديد؟ پس چرا بر او اقتداء نكرديد؟ بنابراين ، آن مؤ من بر آن اشخاص در روز قيامت ، حجت باشد. (روضه كافى ، ج ١ ص ١٢٠).
١٠٣٩ - آشنايى كودك با فرايض دينى
قال الصادق - عليه السلام -
واذا بلغ الغلام ثلاث سنين قل له سبع مرات لااله الاالله ثم يترك حتى يتم له ثلاث سنين و سبعة اشهر و عشرون يوما ثم يقال له قل : « محمدرسول الله » سبع مرات و يترك حتى يتم له اربع سنين ثم يقال له قل سبع مرات : « صلى الله على محمد وآل محمد » ثم يترك حتى ياءتى له خمس سنين ثم يقال له « ايهما يمينك و ايهما شمالك ، فاذا عرف ذلك حول وجهه الى القبله و يقال له : « اسجد » ثم يترك حتى يتم له ست سنين فيقال : « صل و علم الركوع و السجود » حتى يتم له سبع سنين فاذا تمت له سبع سنين قيل له « اغسل وجهك و كفيك » فاذا غسلهما قيل له « صل » ثم يترك حتى يتم له تسع سنين فاذا تمت له علم الوضوء
هنگامى كه كودك به سه سالگى رسيد، او را وادار كن تا هفت مرتبه « لااله الاالله » بگويد.بعد او را آزاد بگذار تا چهار سال او تمام شود آن گاه او را به گفتن هفت مرتبه « صلى الله على محمد و آل محمد » وادار كن .
پس او را آزاد بگذار تا هنگامى كنه پنج سالش تمام شد، آنگاه دست راست و چپش را به او ياد بده .
وقتى آن ها را شناخت ، او را به سمت قبله بنشان ، و به او بگو: « سجده كن » .
سپس او را تا شش سالگى آزاد بگذار.
و بعد از آن به او نماز خواندن و ركوع وسجود را ياد بده .
هنگامى كه هفت سالش تمام شد، آنگاه به او بگو: « دست و صورتت را بشوى » و هنگامى كه شست ، به او بگو: « نماز بخوان » .
و بعد او را تا تمام شدن نه سالگى آزاد بگذار و سپس به او وضو را ياد بده .
(وسائل الشيعه ، ج ١٥، ص ١٩٣، انوار نعمانيه ، سيد نعمت الله جزايرى ، ج ٢ ص ١٩٣).
١٠٤٠ - نماز در دوران جوانى
قال الباقر - عليه السلام -
يا باغى العلم ! اصل قبل لاتقدر، على ليل ولانهار تصلى فيه
اى طالب علم ! نماز را به پادار، قبل از آن كه پيرى وسستى فرا رسد، كه آن وقت قدرت نمازگزاردن را ندارى و براى تو ميسر نيست (و شايد اشاره به پس از مرگ باشد). (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٢٧).
١٠٤١ - نماز در تاريكى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ماصلت امراءة صلوة احب الى الله من صلواتها فى اشد بيتها ظلمة
نمازى كه زن در تاريكترين گوشه خانه خود به جا آورد، از همه نمازهاى او نزد خداوند محبوبتر است . (نهج الفصاحه ، م ٢٥٥٨، ص ٥٣٦).

فصل هيجدهم : انواع نماز

آيات :
٩٠ - نماز خوف
واذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة فلتقم طائفة منهم معكم و لياءخذوا اسلحتهم فاذا سجدوا فليكونوا من ورائكم ولتاءت طائفة اخرى لم يصلو فليصلو معك ولياءخذوا حذرهم و اسلحتهم ودالذين كفروا لوتغفلون عن السلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة ولا جناح عليكم ان كان بكم اذى من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم و خذوا حذركم ان الله اعد للكافرين عذابا مهينا
و هنگامى كه در ميان آنها باشى و (در ميدان جنگ) براى آنها نماز برپاكنى ، بايد دسته اى از آنها با تو (به نماز) برخيزند، و بايد سلاحهاى خود را با خود برگيرند و هنگامى كه سجده كردند (و نماز را به پايان رسانيدند) بايد به پشت سرشما( به ميدان نبرد) بروند و آن دسته ديگرى كه نماز نخوانده اند (و مشغول پيكار بوده اند) بيايند و با تو نماز بخوانند و بايد آنها وسايل دفاعى و سلاحهاى خود را با خود (در حال نماز) حمل كنند (زيرا) كافران دوست دارند كه شما از سلاحها و متاعهاى خود غافل شويد و يك مرتبه به شما هجوم آورند و اگر از باران ناراحت هستيد و يا بيمار(و مجروح) باشيد مانعى ندارد كه سلاحهاى خود را بر زمين بگذاريد، ولى وسايل دفاعى (مانند زره و خود) را با خود برداريد، خداوند براى كافران عذاب خوار كننده اى فراهم ساخته است . (سوره نساء آيه ١٠٢).
٩١ - نماز مسافر
و اذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة
و هنگامى كه سفر كنيد گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد. (سوره نساء، آيه ١٠١).
احاديث :
١٠٤٢ - پاداش نماز نشسته
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
صلوة القاعد على النصف من صلوة القائم
پاداش نماز نشسته ، نصف نماز ايستاده است . (شهاب الاخبار، ص ٨٧).
١٠٤٣ - نماز سواره
قال عن فيض بن مطر:
دخلت على ابى جعفر و انا اريد ان اساله عن صلوة الليل فى المحمل قال : فابتد اءنى فقال : كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - يصلى على راحلته حيث توجهت به
خدمت حضرت باقر (ع) رسيدم تا درباه خواندن نماز شب در كجاوه سؤ ال كنم ، اما حضرت پيش از سؤ ال ، فرمود: پيغمبر (ص) نماز (نافله) خود را بر شتر مى گذاشت ، در حالى كه شتر حركت مى كرد (اثبات الهداة ، ج ٥، ص ٣٠٦).
١٠٤٤ - نماز مسافر
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
خياركم الذين اذا سافروا قصروا و افطروا
بهترين شماكسانى هستند كه چون سفر كردند، نماز خويش را قصر مى خوانند و روزه را افطار مى نمايند. (ثواب الاعمال ، ص ٦٣).
١٠٤٥ - پاداش نماز در مسجد جمكران
عن حسين بن مثلة عن المهدى - عليه السلام - انه قال :
من صلاها فكانما صلاها (هما) فى البيت العتيق
حسن بن مثله (جمكرانى) از حضرت مهدى (ع) نقل مى كندكه فرمود: هركس دو ركعت نماز (نماز صاحب الزمان) را در اين مكان (مسجد جمكران) بخواند، مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه خوانده باشد. (مستدرك الوسائل ، ج ٣ ص ٤٤٥).
١٠٤٦ - نماز شب مسافر
عن ابراهيم بن سياسة قال :
كتب بعض اهل بيتى الى ابى محمد - عليه السلام - فى صلاة المسافر اول الليل صلاة الليل فكتب - عليه السلام - فضل صلاة المسافر اول الليل كفضل صلاة المقيم فى الحضر من اخر الليل
يكى از بستگان من به امام عسگرى - عليه السلام - نامه نوشت و درمورد نماز شب مسافر، در اول شب سؤ ال كرد (ع) در پاسخ نوشت : فضيلت نماز شب مسافر در اول شب مثل فضيلت نماز آخر شب غير مسافر است . (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ٢١٠).
١٠٤٧ - نماز آيات .
قال عن ابى الدرداء:
كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - اذا كانت ليلة ريح كان مفزعه الى المسجد حتى يسكن و اذا حدث فى السماء حدث من كسوف شمس او قمر كان مفزعه الى الصلاة
رسم رسول خدا (ص) چنان بود كه اگر شبى باد سهمگينى مى وزيد، به مسجد پناه مى برد، تا آرام بگيرد و چون در آسمان كسوف و خسوفى اتفاق مى افتاد به نماز پناه مى برد. (تفسير در المنثور، ج ١، ص ٦٧).
١٠٤٨ - نماز بر اعدامى مسلمان
قال على - عليه السلام -:
وقد علمتم ان رسول الله -صلى الله عليه وآله - رجم الزانى المحصن ثم صلى عليه ، ثم ورثه اهله
مى دانيد كه پيغمبر (ص) مرد زناكارى را سنگسار نمود، پس از آن بر او نماز گزارد و ارثش را به كسانش داد. (نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، ص ٣٩٢).
١٠٤٩ - روز عيد و شعار « الله اكبر »
كان النبى -صلى الله عليه وآله - يخرج يوم الفطر و الاضحى رافعا صوته بالتكبير
پيامبر اسلام (ص) در حالى كه با صداى بلند تكبير مى گفت راهى نماز عيد مى شد. (بحارالانوار، ج ٩١، ص ١١٨).
١٠٥٠ - چه روزى عيد است ؟
و قال اميرالمؤ منين - عليه السلام - فى بعض الاعياد:
انما هو عيد لمن قبل الله صيامه و شكر قيامه ، و كل يوم لايعصى الله فيه فهو عيد
اين (امروز) عيد كسانى است كه خداوند روزه آنان را قبول كرده و پاداش نمازها و شب زنده دارى آنان را داده باشد و هر روزى كه در آن معصيت خدا نشود، آن روز، عيد است . (نهج البلاغه ، كلمات قصار، ص ٤٢٨).
١٠٥١ - نماز براى ميت
عن الصادق - عليه السلام - قال :
ينبغى لاولياء الميت منكم ان يؤ ذنوا اخوان الميت بموته ، فيشهدون جنازته و يصلون عليه و يستغفرون له ، فيكسب لهم الاجر و يكسب لميته الاستغفار سزاوار است كه اولياى ميت ديگران را از مرگش با خبر كنند تا آنان در تشيع جنازه او حاضر شوند و بر پيكرش نمازگزارند، وبراى او طلب غفران كنند ودر اين صورت براى آنان پاداش و براى ميت آمرزش منظور مى گردد. (ميزان الحكمه ، ج ٩ص ٢٦٨).
١٠٥٢ - عيد و شب زنده دارى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -:
من احيا ليلة العيد لم يمت قلبه يوم تموت القلوب
كسى كه شب عيد را (با خودت) احيا بدارد، روزى كه همه دلها مى ميرند دل او زنده خواهد بود. (وسائل الشيعه ج ٥، ص ١٣٩).
١٠٥٣ - روز عيد و نماز جماعت
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من لم يشهد جماعة الناس يوم العيد، فليغتسل و ليطيب بما وجد وليصل وحده كما يصلى فى الجماعة
كسى كه نمى تواند روز عيد در نماز و اجتماع مردم حضور يابد، غسل كند وخود را به هر مقدار عطرى كه در دسترس او است ، خوشبو، نمايد و نماز عيد را همان گونه كه در جماعت مى خوانند بخواند،. (وسائل الشيعه ، ج ٥، ص ١١٥).
١٠٥٤ - خطبه نماز عيد
قال الرضا - عليه السلام -
انما جعلت الخطبة فى يوم الجمعة فى اول الصلاة وجعلت فى المعيدين بعد الصلاة ، لان الجمعة امر دائم ويكون فى الشهور و السنة كثيرا، واذا كثر على الناس ملوا و تركوا و لم يقيموا عليها و تفرقوا عنه و العيد انما هو فى السنة مرتين و هو اعظم من الجمعه و الزحام فيه اكثر و الناس فيه ارغب ، فان تفرق ، بعض الناس بقى ء عامتهم
به اين دليل خطبه نمازهاى جمعه قبل از نماز و خطبه هاى عيد پس از نماز ايراد مى شود كه نماز جمعه در طول ماه و سال زياد تكرار مى شود و به همين دليل مردم از حضور در تمام مراسم و همه بخش هاى آن خسته مى شوند و براى شنيدن خطبه ها نمى شينند، اما نماز عيد در طول سال دوبار برگزار مى شود و ازدحام و حضور مردم نيز در آن بيشتر، و مردم براى شركت در آن مشتاق ترند و اگر تعدادى هم بعد از نماز متفرق شوند، اكثريت آنان خواهند ماند. (وسائل الشيعه ، ج ٥، ص ١١٢).
١٠٥٥ - عبادت چهار شب
عن جعفر بن محمد عن ابيه عن على - عليه السلام - قال
كان يعجبه ان يفرغ نفسه اربع ليال من السنة ، اول ليلة من رجب و ليلة النحر و ليلة الفطر و ليلة النصف من شعبان
امام صادق - عليه السلام - از پدرش حكايت نموده است كه اميرالمؤ منين (ع) شيفته آن بودكه در چهار شب از سال ، فارغ البال به عبادت بپردازد، شب اول رجب و شب هاى عيد فطر و قربان و شب نيمه شعبان .
(وسائل الشيعه ، ج ٥، ج ١٣٩).

فصل نوزدهم : اهميت نمازهاى مستحبى

آيه :
٩٢ - مداومت كردن در نماز
الذين هم على صلاتهم دائمون
آنها كه نمازها را پيوسته به جا مى آورند
۳
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٠٧٧ - نماز و طلب حاجت
قال الصادق - عليه السلام -
ان الله - عزوجل - فرض عليكم الصلوات فى احب الاوقات اليه ، فاسئلوا الله حوائجكم عقيب فرائضكم
به درستى كه خداوند نمازهاى واجب را در محبوب ترين اوقات واجب كرد، پس بعد از نمازهايتان حاجات خود را از خدا بخواهيد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٣٢٤).
١٠٧٨ - برطرف شدن ناراحتى با نماز
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال
كان على - عليه السلام - اذا هاله شى ء فزع الى الصلاة ، ثم تلى هذه الاية : واستعينوا بالصبر و الصلاة
وقتى براى اميرالمؤ منين (ع) مشكلى پيش مى آمد، به نماز پناه مى برد (ناراحتى خود را با خواندن نماز جبران مى كرد) آيه : « از شكيبايى و نماز يارى جوييد » راتلاوت مى كرد. (وسائل الشيعه ، ج ٥، ص ٢٦٣).
١٠٧٩ - ارجحيت نماز واجب
قال على - عليه السلام -
لاقربة بالنوافل اذا اضرت بالفرائض
اگر نمازهاى مستحبى به نمازهاى واجب ضرر برساند، موجب قرب به خداوند نخواهد شد. (الحياة ، ج ١، ص ٣١٨).
١٠٨٠ - نماز مستحب در خلوت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
صلاة الرجل تطوعا حيث لايراه الناس تعدل صلاته على اعين الناس خمسا و عشرين
نماز مستحبى كه در مكانى دور از ديد مردم خوانده شود، از نظر ثواب و ارزش معنوى معادل با بيست و پنج نماز است كه در معرض ديد مردم به جا آورده شود. (نهج الفصاحه ، حديث ١٨٤٧).
١٠٨١ - فضيلت نماز مستحبى
عن ابى جعفر - عليه السلام - قال
انه ليتقرب الى بالنافلة حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه الذى يسمع به و بصره الذى يبصر به و لسانه الذى ينطق به ويده التى يبطش بها
به درستى كه بنده من با نمازهاى نافله به من تقرب جويد تا آن كه او را دوست بدارم پس چون او را دوست بدارم ، گوش او شوم كه با آن بشنود و چشم او بشوم كه با آن ببيند و زبان او گردم كه با آن سخن گويد و دست او شوم كه با آن (به خشم و تندى) بگيرد. (اصول كافى ، ج ٢، ص ٣٥٢).
١٠٨٢ - رفع مشكلات به وسيله نماز
فى الحديث :
الرسول -صلى الله عليه وآله -اذا اصاب اهله خصاصة قوموا الى الصلوة و قال : بهذا اءمر ربى
هنگامى كه مشكلى براى اهل خانواده پيش مى آمد، (براى رفع آن) رسول خدا (ص) مى فرمود: برخيزيد نماز(مستحبى) بخوانيد و بعد فرمود: اين دستور خداى من است . (قصار الجمل ، ج ١ ص ٣٨٦).
١٠٨٣ - تقرب با نماز مستحبى
قال الصادق - عليه السلام -
مايتقرب الى عبد من عبادى بشى ء احب الى مما افترضت عليه ، و انه يتقرب الى بالنافلة حتى احبه فاذا احببته كنت اذا سمعه الذى يسمع به و بصره الذى يبصر و لسانه الذى ينطق به و يده التى يبطش بها ان دعانى احببته و ان ساءلنى اعطته .
بنده اى از بندگان من به من نزديك نمى شود به چيزى (عملى) كه نزد من محبوب تر باشد از آنچه براو واجب كرده ام و همانا بنده به وسيله نافله به من نزديك مى شود تاآن جا كه او را دوست بدارم چون دوستش داشتم ، گوش او هستم كه بدان مى شنود و چشمش كه بدان مى بيند و زبانش كه با آن سخن مى گويد و دستش كه باآن مى گيرد، اگر مرا بخواند، جوابش ‍ مى دهم و چنانچه از من (چيزى) بخواهد، عطايش خواهم نمود.
(اصول كافى ، ج ٤ ص ٥٣، حديث ٧).
١٠٨٤ - علت قرار دادن نافله
قال الصادق - عليه السلام -
انما جعلت النافلة ليتم بها ما يفسد من الفريضة
نافله براى اين قرار داده شده است تا به وسيله آن ، كاستى هاى نماز واجب جبران گردد. (علل الشرايع ، ج ٢، ص ٣٢٩، وسائل الشيعه ، ج ٣ ص ٥٤).

فصل بيستم : فضايل و آثار نماز شب

آيات :
٩٣ - وصف شب زنده داران (دانايان)
امن هو قانت اناء الليل ساجدا و قائما يحذر الاخرة و يرجوا رحمة ربه .
آيا كسى كه خاضع است (به خدا) در ساعتهاى شب در حال سجده و به پا خاسته ، از آخرت مى ترسد و رحمت پروردگار خود را اميد مى برد.(سوره زمر، آيه ٩).
٩٤ - نماز شب از ويژگيهاى « عبادالرحمن »
والذين يبتون لربهم سجدا و قياما
كسانى كه شب را براى پروردگارشان درحال سجده و قيام بيتوته مى كنند. (سوره فرقان آيه ٦٤).
٩٥ - قيام در دل شب
يا ايهاالمزمل ، قم الليل
اى جامه خواب به خود پيچيده ، به هنگام شب برخيز. (سوره مزمل ، آيات ١ و
٩٦ - اوقات نماز شب
ان ربك يعلم انك تقوم ادنى من ثلثى الليل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذين معك
پروردگار تو مى داند كه تو مقدارى كمتر از دو ثلث شب را و كمتر از (مجموع) نصف و ثلث آن را به پا مى خيزى و گروهى از كسانى كه با تو هستند. (سوره مزمل ، آيه ٢٠).
٩٧ - و من الليل فسبحه و ادبار النجوم
و در شبانگاه براى او سجده كن و مقدارى طولانى از شب او راتسبيح گوى . (سوره طور آيه ٤٩).
٩٨ - تسبيح خدا در شب
و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا
و در شبانگاه براى او سجده كن و مقدارى طولانى از شب او را تسبيح گوى (سوره دهر آيه ٢٦).
٩٩ - طلب استغفار هنگام سحر
الصابرين والصادقين و المنفقين و المستغفرين بالاسحار
آنها كه (در برابر مشكلات و در مسير اطاعت و ترك گناه) استقامت مى ورزند راستگو هستند (در برابر خدا) خضوع ، و (در راه او) انفاق مى كنند و در سحرگاهان استغفار مى كنند. (سوره عمران آيه ١٧).
١٠٠ - نماز شب نشانه بهشتيان
كانوا قليلا من الليل ما يهجعون ، و بالاسحار هم يستغفرون
(در وصف متقين فرمايد) كمى از شب را مى خوابيدند و در سحرها استغفار مى نمودند. (سوره ذاريات ، آيات ١٧ و ١٨).
١٠١ - تجديد قوا به وسيله نماز شب
ان ناشئة الليل هى اشد وطاء و اقوم قيلا
همانا پديده شب و به پا خاستن براى نماز شب ، پابرجاتر و نيزگفتارش استوارتر است . (سوره مزمل ، آيه ٦).
١٠٢ - برخاستن از بستر براى نماز شب
تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقنا هم ينفقون ، فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعملون
پهلوهايشان از بستر در دل شب دور مى شود (و به پاى مى خيزيد، و روى به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خويش را با بيم و اميد مى خوانند و از آنچه به آنان روزى داده ايم انفاق مى كنند، هيچ كس نمى داند چه پاداش هاى مهمى كه مايه روشنى چشم ها است ، براى آنها نهفته شده اين پاداش كارهايى است كه انجام مى دادند. (سوره سجده آيه ١٥، ١٦).
احاديث :
١٠٨٥ - قلب نورانى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان العبد اذا تخلى بسيده فى جوف الليل المظلم و ناجاه اثبت الله النور فى قلبه
هنگامى كه بنده اى در دل شب تاريك با خداى خود خلوت كرده و با او مناجات كند، خدا قلب او را نورانى خواهد ساخت . (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٤١٩).
١٠٨٦ - سفارش پيامبر (ص) به على (ع)
عن رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ياعلى و عليك بصلاة الليل و عليك بصلاة الليل و عليك بصلاة الليل
پيامبر اكرم (ص) سه بار فرمود: يا على بر تو باد به خواندن نماز است . (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٥٧).
١٠٨٧ - محبوبترين چيزها
عن النبى -صلى الله عليه وآله -
الركعتان فى جوف الليل احب الى من الدنيا و مافيها
دو ركعت نماز در دل شب نزد من ، از دنيا وآنچه كه در آن است ، محبوبتر است . (وسائل الشيعه ، ج ٥، ص ٢٧٦).
١٠٨٨ - شرف مؤ من
قال الصادق - عليه السلام -
شرف المؤ من صلاته بالليل
شرف مومن به نماز شب او است . (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٤١).
١٠٨٩ - رضوان خدا
عن الرضا - عليه السلام -
رضوان الله الصلوة بالليل
نماز شب ، رضوان (خشنودى) خدا را به همراه دارد. (من لايحضره الفقيه ، ج ١ ص ٤١٢)
١٠٩٠ - گناه باعث محروميت از نماز شب
قال الصادق - عليه السلام -
ان الرجل يذنب فيحرم صلوة الليل
هرآينه انسان مرتكب گناهى مى شود و در نتيجه را، از نماز شب محروم مى گردد. (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٤٢٢).
١٠٩١ - فوايد نماز
قال على - عليه السلام -
قيام الليل مصححة للبدن و تمسك باخلاق و رضى رب العالمين
برخاستن براى نماز شب موجب تندرستى و پايبندى به اخلاق پيغمبران است وخدا را خشنود مى كند. (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٤٢١).
١٠٩٢ - سبب محروميت از نماز شب
قال الباقر - عليه السلام -
جاء الرجل الى اميرالمؤ منين - عليه السلام - فقال : يااميرالمؤ منين انى قد حرمت الصلوة بالليل فقال اميرالمؤ منين : انت رجل قد قيدتك ذنوبك
مردى نزد اميرالمؤ منين (ع) آمد و گفت : من از نماز شب محروم شده ام ، امام على (ع) فرمود: گناهانت تو را گرفتار نموده است . (بحارالانوار، ج ٨٣، ص ١٢٧).
١٠٩٣ - نتيجه نماز شب ابراهيم (ع)
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ما اتخذ الله ابراهيم خليلا - عليه السلام - الا لاءطعامه الطعام و صلوته بالليل و الناس نيام
خداوند ابراهيم (ع) را به مقام خليلى خود برنگزيد، مگر به دو چيز: اول اين كه مردم را اطعام مى كرد و ديگر اين كه هنگامى كه مردم در خواب بودند، نماز مى خواند. (بحارالانوار، ج ٧٤ ص ٢٨٢، ميزان الحكمه ، ج ٥ ص ٤١٧).
١٠٩٤ - زينت آخرت
قال الصادق - عليه السلام -
ان الثمانى ركعات يصليها العبد اخر الليل زينة الاخرة
هشت ركعت نمازى كه بنده در آخر شب مى خواند، زينت آخرت است . (بحارالانوار تج ٨٣، ص ١٢٦).
١٠٩٥ - سلامتى بدن
قال على - عليه السلام -
قيام الليل مصحة للبدن
بيدارى شب ، مايه سلامتى بدن است . (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٤٤).
١٠٩٦ - قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من كثرت صلاته بالليل حسن وجهه بالنهار
هر كه بسيار نماز شب بخواند، روز چهره او زيبا ونوارنى است . (نهج الفصاحه ، ص ٥٨٠).
١٠٩٧ - دروغ و محروميت از نماز شب
قال الصادق - عليه السلام -
ان الرجل ليكذب الكذبة فيحرم بها عن صلوة الليل
چه بسا مردى با گفتن دروغى ، از فيض نماز محروم مى شود. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٤٦).
١٠٩٨ - نماز شب ، موجب درمان بيمارى ها
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
عليكم بصلاة الليل فانها سنة نبيكم و داءب الصالحين قبلكم و مطردة الداء عن اجسادكم
نماز شب را به پا داريد، زيرا نماز شب سنتى است از پيامبرتان رسول الله (ص) و رسم صالحان و پاكانى است كه قبل از شما بودند نماز شب موجب طرد و دفع بلا و دردها و بيمارى ها از بدن شما مى باشد. (تفسير صافى ، ص ٢٦٥، ثواب الاعمال ، ص ٩٦).
١٠٩٩ - اهميت نماز شب (نماز وتر).
قال ابوجعفر - عليه السلام -
من كان يؤ من بالله واليوم الاخر فلا يبيتن الا بوتر
هركس به خدا و روز جزا ايمان دارد، نبايد شب را به صبح برساند مگر اين كه نماز وتر را به جا آورد. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٤٥).
١١٠٠ - دعا براى مؤ منين
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قدم اربعين رجلا من اخوانه فدعا لهم ثم دعا لنفسه ، استجيب له فيهم و فى نفسه
امام صادق (ع) فرمود: كسى كه در قنوت نماز وتر براى چهل مؤ من وسپس براى خود دعا كند، خداوند دعاهاى وى را مستجاب گرداند. (وسائل الشيعه ، ج ٤، باب ٤٥).
١١٠١ - سفارش جبرئيل
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
مازال جبرئيل يوصينى بقيام الليل حتى ظننت ان اخيار امتى لن يناموا من الليل الا قليلا
جبرئيل (ع) همچنان مرا به قيام شب و نماز در آن سفارش مى نمود كه من گمان كردم خوبان و برگزيدگان امت من شب را نمى خوابند، مگر اندكى . (بحارالانوار، ج ٧٦، ص ‍ ٣٣٣).
١١٠٢ - رحمت خدا بر زوجين
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا ايقظ الرجل اهله من الليل توضيا و صليا كتبا من الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات
هرگاه مردى همسر خويش را در نيمه هاى شب بيدار كند و با هم وضو بسازند و به نماز بايستند، آنان از ذاكرانى ، كه خداوند - تبارك و تعالى - بسيار ياد مى كنند، محسوب مى گردند. (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٤١٨).
١١٠٣ - ريزش گناهان
قال الصادق - عليه السلام -
صلاة المؤ من بالليل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار
نماز شب گناهانى را كه مؤ من در روز مرتكب شده است ، از بين مى برد. (ثواب الاعمال ، ص ١٠٠).
١١٠٤ - قضاى نماز شب
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان الله يباهى بالعبد يقضى صلوة الليل بالنهار يقول : ملائكتى عبدى يقضى ما لم افترضه عليه الشهدوا انى قد غفرت له
همانا خداوند مباهات مى كند به بنده اى كه نماز شب را در روز قضا كند و مى فرمايد: اى فرشتگان من ! بنده من قضا مى كند چيزى را كه من براو واجب نكرده ام گواه باشيد كه من او را آمرزيدم . (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ٢٠٢).
١١٠٥ - تاءثيرات نماز شب
قال الصادق - عليه السلام -
صلوة الليل تبيض الوجه و صلوة الليل تطيب الريح و صلوة الليل تجلب الرزق
نماز شب چهره را سفيد، بوى را خوش و روزى را جلب مى كند(گسترش مى دهد). (علل الشرايع ، ص ٣٦٣، ميزان الحكمه ، ج ، ص ٤٢١).
١١٠٦ - ضمانت روزى
قال الصادق - عليه السلام -
كذب من زغم انه يصلى صلاة الليل و هو يجوع ان صلاة الليل تضمن رزق النهار
دروغ گفت كسى كه بگويد نماز شب مى خواند و گرسنگى مى كشد، زيرا نماز شب روزى روز را ضمانت مى كند. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٥).
١١٠٧ - نماز شب ، چراغ قبر
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
صلوة الليل سراج لصاحبها، فى ظلمة القبر
نماز شب چراغى است در تاريكى قبر. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٦١).
١١٠٨ - علت زيبايى
سئل على بن الحسين - عليه السلام -
ما بال المجتهدين بالليل من احسن الناس وجها؟ قال : لاءنهم خلوا بالله فكساهم الله من نوره
از امام زين العابدين (ع) سؤ ال كردند: چرا صورت اهل نماز شب از طراوت و زيبايى ويژه اى برخوردار است ؟ آنحضرت پاسخ داد: از اين جهت كه آنان با خداوند خويش خلوت كرده اند و خداوند نيز آنان را بانور خود پوشانده است . (علل الشرايع ، ص ٣٦٦، بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٥٩).
١١٠٩ - آثار نماز شب
عن الصادق - عليه السلام -
صلاة الليل تحسن الوجه و تحسن الخلق ، و تطيب الريح ، و تدر الرزق و تقضى الدين ، و تذهب بالهم و تجلوا البصر
نمازشب باعث زيبايى سيما ونيكويى اخلاق و خوشبويى بدن و فراوانى رزق و مايه اداى قرض ها و از بين رفتن و تقويت نور چشم است .(ثواب الاعمال ، ص ٧٠).
١١١٠ - نماز شب و بهشت
عن النبى -صلى الله عليه وآله -
قال ان : فى الجنة غرفا يرى ظاهرها من باطنها و باطنها من ظاهرها يسكنها من امتى من اطاب الكلام ، و اطعم الطعام ، و افش السلام و ادام الصيام ، و صلى بالليل و الناس نيام
پيامبر اكرم (ص) فرمود: در بهشت غرفه هايى است كه داخل آن از بيرون وبيرون آن از درون نمايان است و در آن افرادى از امت من اسكان مى يابند كه سخن شايسته بر زبان مى آورند و به اطعام طعام مى پردازند و سلام را در ميان مردم گسترش مى دهند و هميشه روزه دارند و شب هنگام كه همگان در خوابند، به نماز برمى خيزند. (نورالثقلين ، ج ٣ ص ‍ ٢٦٣).
١١١١ - عن النبى -صلى الله عليه وآله -
اذا قام العبد من لذيد مضجعه و النعاس فى عينيه ليرضى ربه - جل و عز - بصلاة ليله ، باهى الله به ملائكته فقال : اما ترون عبدى هذا، قد قام من لذيذ مضجعه الى صلاة لم افرضها عيله ، اشهدوا انى قد غفرت له
هنگامى كه انسان از بستر مطبوع خويش برمى خيزد و در حالى كه چشمانش خواب آلوده است با نماز شب ، پروردگار خود را خشنود نميد، خداوند به وجود او بر فرشتگان مى بالد و مى فرمايد: آيا بنده مرا نمى بينيد كه از خواب خوش برخاسته تا نمازى كه من بر او واجب نكردم به جاى آورد؟ گواه باشيد كه او را بخشودم . (بحارالانوار، ج ٧، ص ١٥٦).
١١١٢ - نورانيت منزل
عن الصادق - عليه السلام -
ان البيوت التى يصلى فيها بالليل بتلاوه القرآن تضى ء لاهل المساء كما تضى ء نجوم السماء لاهل الارض
خانه اى كه در آن نماز شب خوانده مى شود و تلاوت قرآن مى گردد، براى افلاكيان آن گونه مى درخشد كه ستارگان براى زمينيان مى درخشد. (ثواب الاعمال ، ص ٧٠).
١١١٣ - نماز شب ، نشان عشق و محبت
حديث قدسى
كذب من زعم انه يحبنى فاذا جنه الليل نام عنى اليس كل محب يحب خلوة حبيبه
دروغ مى گويد آن كس كه مدعى محبت من است ولى وقتى شب فرا مى رسد مى خوابد. مگر نه اينكه هر عاشقى ، خلوت بامعشوق را دوست دارد؟ (بحار الانوار، ج ١٣، ص ‍ ٣٢٩).
١١١٤ - اهميت ندادن به نماز شب
عن النبى -صلى الله عليه وآله -
ياعلى ! عليك بصلاة الليل و من استخف بصلاة الليل فليس منا .
يا على ! بر تو باد به خواندن نماز شب و از ما نيست كسى كه به نماز شب اهميت ندهد و آن را سبك بشمارد. (وسائل الشيعه ، ج ٥، ص ٢٨٠).
١١١٥ - بهترين نماز مستحبى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
افضل الصلاة بعد الصلوة المكتوبة الصلاة فى جوف الليل
برترين نماز بعد از نماز واجب ، نماز خواندن در دل شب است . (كنز العمال ، ج ٧، ص ٢١٣٩٧).
١١١٦ - شيعه و نماز شب
قال الصادق - عليه السلام -
ليس من شيعتنا من لم يصل صلاة الليل
از شيعيان ما نيست كسى كه نماز شب را به جاى نياورد. (بحارالانوار ج ٨٧، ص ١٦٢).
١١١٧ - از ما نيست
قال الصادق - عليه السلام -
ليس منا من لم يصل صلاة الليل
از ما نيست ، كسى كه نماز شب را به جاى نياورد. (وسائل الشيعه ، ج ٥، ص ٢٧٤).
١١١٨ - محروم از قيام
قال الصادق - عليه السلام -
يا سليمان ! لاتدع قيام الليل فان المغبون من حرم قيام الليل
اى سليمان ! از شب زنده دارى غافل مباش كه مغبون آن كسى است كه از قيام شب محروم شود. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٤٦).
١١١٩ - روح نماز شب بخوان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ورجل قام من الليل فصلى وحده فسجد و نام هو ساجد فيقول تعالى : انظروا الى عبدى روحه عندى و جسده ساجد
(پروردگار مباهات مى كند) بر مردى كه شبانه بلند شو و به تنهايى نماز بخواند و سجده كند و در حال سجده به خواب رود خدا مى فرمايد: بنگريد به بنده من كه روح او پيش من و تنش در سجده است . (بحارالانوار، ج ٧٧، ص ٨٦).
١١٢٠ - شريف ترين امت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اشراف امتى حملة القرآن و اصحاب الليل
بزرگان امت من حاملان قرآن و ياران شب هستند. (بحارالانوار ج ٨٧، ص ١٣٨.
١١٢١ - بهره از فصل زمستان ، و نماز شب
قال الصادق - عليه السلام -
الشتاء ربيع المؤ من يطول فيه ليله فيستعين به على قيامه و يقصر فيه نهاره فيستعين به على صيامه
زمستان « بهار » مؤ من است كه از درازاى شب براى نماز شب و از كوتاهى روز براى روزه كمك مى گيرد (خوشا به حال كسى كه از شبهاى بلند زمستانى بهره مى گيرند وبراى آخرت خويش ره توشه اى فراهم مى كنن و دست تهى وارد محشر نمى شوند.) (بحارالانوار، ج ٨٩، ص ١٥٢).
١١٢٢ - نورانيت دل
عن النبى -صلى الله عليه وآله -
قال : يا على ! خمسة تنور القلب : كثرة قرائة قل هو الله احد و قلة الكلام و مجالسة العلماء والصلاة فى الليل و المشى ء الى المساجد
يا على ! پنج چيز دل را نورانى مى كند: كثرت تلاوت سوره « قل هو الله احد » كم گويى ، مجالست با علما، نماز شب و گام برداشتن به سوى مسجد. (المواعظ العدديه ، ص ‍ ٢٥٨).
١١٢٣ - شب زنده دارى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من ختم له بقيام الليل ثم مات لفه الجنة
كسى كه عمرش به شب زنده دارى به پايان برسد، بهشت پاداش او است .(وسائل الشيعه ج ٥، ص ٢٧٤)
١١٢٤ - يك ركعت نماز در شب
عن رسول الله -صلى الله عليه وآله -
عليكم بصلاة الليل ولو ركعة واحدة ، فان الصلاة الليل منهاة عن الاثم و تطفى ء غضب الرب - تبارك و تعالى - و تدفع عن اهلها حرالنار، يوم القيامة
بر شما باد به نماز شب ، اگر چه يك ركعت باشد، زيرا نماز شب انسان را از گناه باز مى دارد و خشم پروردگار را خاموش كرده وصاحبش را از آتش قيامت درامان مى دارد. (كنزالعمال ، ج ٧، حديث ٢١٤٣١).
١١٢٥- زينت آخرت
قال الصادق - عليه السلام -
ان الله - عزوجل - قال المال و البنوان زينة الحياة الدنيا، و ان الثمان ركعات التى يصليها العبد اخرالليل زينة الاخرة
خداوند متعال ثروت و فرزندان را زينت دنيا دانسته است هشت ركعت نماز كه انسان در آخر شب مى خواند، زينت آخرت است . (بحارالانوار ج ٨٣، ص ١٢٦ ثواب الاعمال ، ص ‍ ٦٩).
١١٢٦ - دستاورد نماز شب
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
صلاة الليل مرضاة الرب ، و حب الملائكة و سنة لاانبياء و نور المعرفة واصل الايمان و راحة الابدان ، و كراهة الشيطان و سلاح على الاعداء و اجابة للدعاء و قبول الاعمال وبركة فى الرزق ، و شفيع بين صاحبها و بين ملك الموت و سراج فى قبره و فراش تحت جنبه و جواب مع منكر و نكير و مونس و زائر فى قبره الى يوم القيامة
نماز شب مايه خشنودى پروردگار و دوستى فرشتگان و روش پيامبران و نور معرفت و ريشه ايمان و موجب آرامش بدن و نفرت شيطان و سلاحى در مقابل دشمنان و باعث مستجاب شدن دعا و پذيرش اعمال و بركت روزى است نماز شب بين نمازگزاران و ملك الموت واسطه مى شود و چراغ قبر و فرش زير او در قبر و پاسخ نكير و منكر و مونس انسان در قبر و زيارت كننده او در قبر تا روز قيامت خواهد بود. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٦٢).
١١٢٧ - بهترين شما
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
خيركم من اطاب الكلام و اطعم الطعام و صلى بالليل و الناس نيام
بهترين شما كسى است كه سخن زيبا بگويد و طعام بدهد و هنگامى كه مردم در خوابند نماز شب بخواند. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٤٢).
١١٢٨ - نماز شب بدون اثر
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
رب صائم ليس له من صيامه الا الجوع و رب قائم ليس له من قيامه الا السهر
چه بسا روزه دارى كه از روزه خويش جز گرسنگى ثمرى نبرد و نماز شب گزارى كه از نماز خود جز بى خوابى سودى نگيرد. (نهج الفصاحه ، ص ٣٤٥، حديث ١٧٣٢).
١١٢٩ - خشنودى خدا.
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ثلاثة يضحك الله اليهم : الرجل اذا قام بالليل يصلى و القوم اذا صفوا فى قتال العدو و القوم ، اذا صفوا فى الصلاة
خداوند از سه گروه خشنود است :
١ - كسى كه نماز شب مى خواند
٢ - دسته اى كه در برابر دشمن (درراه خدا) صف آرايى كرده اند.
٣ - جمعى كه نماز جماعت تشكيل مى دهند. (ثواب الاعمال ، ص ٩٦).
١١٣٠ - درهاى خير و سعادت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
لمعاذ بن جبل فى غزوة تبوك : و ان شئت انباءنك بابواب الخير؟ قال قلت : اجل يا رسول الله قال : الصوم جنة و الصدقة تكفر الخطيئة و قيام الرجل فى جوف الليل يبتغى وجه الله ، ثم قرء هذه الاية : تتجافى جنوبهم عن المضاجع
رسول خدا (ص) در جنگ تبوك به معاذبن جبل فرمود: آيا مى خواهى كه درهاى خير و سعادت را به تو معرفى كنم ؟ گفت : آرى اى رسول خدا! پيامبر -صلى الله عليه وآله -فرمود:
١ - روزه كه سپر (ازآتش) است .
٢ - صدقه كه گناه را جبران مى كند
٣ - بيدارى انسان در دل شب كه براى خدا باشد.
سپس اين آيه را خواند: تتجافى جنوبهم عن المضاجع (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٢٣).
١١٣١ - خوابيدن به نيت نماز شب
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ما من عبد يحدث نفسه بقيام ساعة من الليل فينام عنها الا كان نومه صدقة تصدق الله بها عليه و كتب له اجر ما نوى
كسى كه به نيت بيدار شدن براى نماز شب بخوابد، ولى خواب بماند، خواب او عطيه اى است الهى و خداوند متعال به او پاداش نماز شب را عطا مى كند. (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ‍ ٤٢٣ كنزالعمال ، حديث ٢١٤٧٥).
١١٣٢ - بركت نماز شب
قال الرضا - عليه السلام -
عليكم بصلاة الليل فما من عبد يقوم اخر الليل فيصلى ثمان ركعات و ركعتى الشفع و ركعة الوتر و استغفر الله فى قنوته سبعين مرة ، الا اجير من عذاب القبر و من عذاب النار و مذله فى عمره ، و وسع عليه فى معيشته
بر شما باد به نماز شب ، زيرا هر بنده اى كه در آخر شب بيدار شود و هشت ركعت نماز شب ، و دو ركعت نماز شفع ، و يك ركعت نماز وتر بخواند و در قنوت آن ، هفتاد بار استغفار كند خداوند اورا از عذاب قبر و آتش در امان دارد وعمر او را طولانى كرده و به زندگى اوگشايش خواهد داد. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٦١).
١١٣٣ - نماز شب و عبوديت
سئل عن العبودية قال - عليه السلام -
العبودية خمسة اشياء: خلوالبطن ، و قرائة القران ، وقيام الليل و التضرع عند الصبح ، والبكاء من خشية الله
از امام (ع) سوال شد عبوديت چيست ؟ امام پاسخ داد عبوديت در پنج چيز است :
١ - خالى بودن شكم ؛
٢ - قرائت قرآن ؛
٣ - نماز شب ؛
٤ - تضرع در پيشگاه خدا در صبحگاهان ؛
٥ - گريه و زارى از خوف خدا. (المواعظ العدديه ، ص ١٥٩).
١١٣٤ - درجات نماز شب
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من رزق صلاة الليل من عبد او امة ؛قام لله - عزوجل - مخلصا فتوضاء وضوء سابغا وصلى الله - عزوجل - بنية صادقة وقلب سليم و بدن خاشع و عين داعمة ، جعل الله - تبارك و تعالى - خلفه تسعة صفوف من الملائكة فى كل صف ما لا يحصى عددهم الا الله تعالى احد طرفى كل صف فى المشرق و الاخر بالمغرب قال : فاذا فرغ كتب له بعددهم درجات
هرگاه بنده اى موفق به نماز شب شود وبراى خدا بيدار شود و وضوى كامل بگيرد و با نيت خالص و قلب سليم و بدن خاشع وچشم گريان براى خدا نماز بخواند، خداوند نه صف از فرشتگان را پشت سر او مى گمارد كه جز خدا كسى نمى تواند آنها را شمارش كند، زيرا يك طرف هر صف در مشرق و طرف ديگر آن در مغرب است هنگامى كه او نماز را تمام كند، خدا به تعداد آن فرشتگان براى او درجه و ثواب مى نويسد. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٣٧)
١١٣٥ - نماز مستحبى در خلوت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
صلاة التطوع حيث لايراه من الناس احد، مثل خمس و عشرين يراه الناس
نماز مستحبى در خلوت و دور از چشم ديگران ، برابر است با بيست و پنج نماز درجايى كه مردم او را مى بينند. (كنزالعمال ، ج ٧، حديث ٢١٣٤٦).
١١٣٦ - بيدارى شب مايه قرب الهى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان قيام الليل قربة الى الله
بيدارى شب انسان را به خدا نزديك مى كند. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٢٢).
١١٣٧ - نماز شب سبب ورود به بهشت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
افشوا السلام ، وصلوا الارحام ، و اطعموا الطعام ، و صلوا بالليل ، و الناس نيام ، تدخلوا الجنة بسلام
(باسلام كرن) سلام را ميان مردم شايع كنيد صله رحم به جاى آوريد اطعام كنيد و در شب كه همگان درخوابند به نماز برخيزيد تا به سلامتى داخل بهشت گرديد. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٥٩).
١١٣٨ - چشم گريان در قيامت
قال الصادق - عليه السلام -
كل عين باكية يوم القيامة الا ثلاثة : عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعة الله ، و عين بكت فى جوف الليل من خشية الله
در قيامت همه چشم ها گريان است مگر سه چشم :
١ - چشمى كه از (دين و نظر به) آنچه خداوند حرام كره بر هم نهاده شود؛
٢ - چشمى كه در شب جهت عبادت بيدار بماند.
٣ - چشمى كه در دل شب از خوف خدا بگريد. (اصول كافى ، ج ٢، ص ٤٨٢).
١١٣٩ - نماز شب در مسافرت
قال الباقر - عليه السلام -
صل صلاة الليل الوتر فى محمل
نماز شب و نماز وتر راحتى در كجاوه بخوان .(وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٩٦).
١١٤٠ - نماز شب سنت پيامبر و صالحان
قال الصادق - عليه السلام -
عليكم بصلاة الليل سنة نبيكم و داءب الصالحين
بر شما باد به خواندن نماز شب ، زيرا اين عمل سنت پيامبر و سيره صالحان است .
(بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٢٣).
١١٤١ - بيدار كردن اهل خانواده
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
رحم الله رجلا قام من الليل فصلى و ايقظ امراءته فصلت فان ابت نضح فى وجهها الماء، رحم الله امراءة قامت من الليل فصلت وايقظت زوجها فان ابى نضحت فى وجهه الماء
خداوند رحمت كند مردى را كه شب از خواب برخيزد ونماز شب بخواند وهمسرش را نيز براى نماز شب بيدار كند و چنانچه بيدار نشد(بااجازه قبلى او) به صورت وى آب بپاشد (و او رابيدار كند) همچنين خدا بيامرزد زنى راكه در شب برخيزد و نماز شب بخواند و شوهرش را نيز براى نماز شب بيدار كند و اگر از جاى برنخاست (با اذن قبلى او) آب به صورتش ‍ بپاشد (تا او را بيدار كند) (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٤١٨).
١١٤٢ -نماز شب و سلامتى بدن
فى الحديث
الصوم و السفر و صلاة الليل و امراراليد فى موضع السجود و المسح بها الوجه و مانالته من البدن و البدئة بخنصر اليد اليسرى فى تقليم الاظفار والختم بخنصر اليمنى .
روزه و مسافرت و نماز شب و دست كشيدن برپيشانى و مسح صورت و شروع در گرفتن ناخن ازانگشت كوچك دست چپ و ختم آن به انگشت كوچك دست راست از عوامل تندرستى به حساب مى آيند. (سفينة البحار، ج ٢، ص ٨٠).
١١٤٣ - تفسير آيه نماز شب
قال الرضا - عليه السلام -
فى ذيل آية : و سبحه ليلا طويلا فان صلاة الليل
در ذيل آيه « مقدارى طولانى از شب او را تسبيح گوى » حضرت مى فرمايد: به درستى نماز شب (منظور) است . (نورالثقلين ، ج ٥، ص ٤٤٩).
١١٤٤ - ذكر قنوت در نماز وتر
قال الصادق - عليه السلام -
وكان رسول الله -صلى الله عليه وآله -يستغفر الله فى الوتر سبعين مرة و يقول هذا مقام العائذ بك من النار سبع مرات
رسول خدا -صلى الله عليه وآله -در قنوت نماز وتر هفتاد بار « استغفرالله » مى گفت و هفت بار ذكر « اين جايگاه كسى است كه از آتش به تو خدا پناه آورده است » مى گفت . (وسائل الشيعه ج ٤، ص ٦١٠).
١١٤٥ - كم شدن روزى
قال موسى بن جعفر - عليه السلام -
فاذا حرم صلاة الليل حرم بها الرزق
زمانى از خواندن نماز شب محروم شد، رزق و روزى حلال او كاسته مى شود. (قصارالجمل ، ج ١، ص ٣٩٢، بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٤٦).
١١٤٦ - تفسير آيه نماز شب
قال الصادق - عليه السلام -
ان ناشئة الليل قال : هى القيام فى آخر الليل
امام در تفسير آيه « همانا پديده شب و به پا خاستن براى نماز شب » منظور قيام براى نماز شب در آخر است . (نورالثقلين ج ٥، ص ٤٤٩)
١١٤٧ - استجابت دعا در نماز وتر
قال الصادق - عليه السلام -
يستجاب الدعاء فى اربعة مواطن : فى الوتر و بعد الفجر و بعد الظهر و بعدالمغرب
دعا در چهار وقت به اجابت مى رسد:
١ - در نماز وتر؛
٢ - بعد از فجر صادق
٣ - بعد از ظهر؛
٤ - بعد از مغرب (اصول كافى ، ج ٤، ص ٢٢٦).
١١٤٨ - ذكر « العفو » در قنوت نماز وتر
قال الصادق - عليه السلام -
و كان على بن الحسين سيد العابدين - عليه السلام - يقول : العفو العفو ثلاثماءة مرة فى الوتر فى السحر
امام زين العابدين - عليه السلام - در قنوت نمز وتر در وقت سحر سيصد بار « العفو » مى گفت . (وسائل الشيعه ، ج ٤، ص ٦١٠).
١١٤٩ - پاداش عظيم
قال الصادق - عليه السلام -
ما من عمل حسن يعمله العبد الا و له ثواب فى القران الا صلاة الليل فان الله لم يبين ثوابها لعظيم خطره عنده فقال : تتجا فى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا ومما رزقناهم ينفقون فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعملون
هيچ كار خوبى نيست كه انسان انجام دهد جز اين كه براى آن در قرآن پاداشى بيان شده است مگر نماز شب كه (به دليل عظمت آن) خداوند پاداش آن را مشخص نكرد، بلكه فرموده است : پهلو از بستر خواب حركت مى دهد (در دل شب) با بيم و اميد خداى خود را مى خوانند و از آن چه كه روزى آنها كرديم انفاق مى كنند. هيچ كس نمى داند كه پاداش نيكوكارى اش چه نعمت و لذتهاى بى نهايت كه روشنى بخش ديده است و در عالم غيب براى او ذخيره شده است . (بحارالانوار ج ٨، ص ١٢٦).
١١٥٠ - طول دادن قنوت نماز وتر
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اطولكم قنوتا فى الوتر اطولكم راحة يوم القيامة فى الموقف
هرقدر قنوت شما در نماز وتر طولانى تر باشد، آسايش شما در موقف قيامت بيشتر است . (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ٢٨٧).
١١٥١ - بلند خواندن قرائت نماز شب
عن على بن اسباط انه ساءل اباعبدالله - عليه السلام - عن رجل يقوم فى اخر الليل يرفع صوته بالقرائة قال : ينبغى للرجال اذا صلى بالليل ان يسمع اهله لكى يقوم النائم و يتحرك المتحرك
على بن اسباط از امام صادق (ع) در مورد مردى كه آخر شب برمى خيزد و صدايش را به قرائت بلند مى كند، پرسيد امام (ع) فرمود: شايسته است كه انسان وقتى نماز شب مى خواند، صدايش را به خانواده اش برساند تا آن كه خواب رفته ، بيدار شود، و آنكس كه مى خواهد حركت كند حركت كند. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ٢٠٩).
١١٥٢ - كيفيت قنوت نماز وتر
قال الصادق - عليه السلام -
استغفر الله ربى و اتوب اليه فى الوتر سبعين مرة تنصب يدك اليسرى و تعد باليمنى الاستغفار
در قنوت نماز، وتر، هفتاد بار استغفار بگوييد، براى اين كار دست چپ را مقابل صورت قرار دهيد، و با دست راست استغفار را بشماريد. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ٢٨٧).
١١٥٣ - دعاى بعد از نماز شب
قال الباقر - عليه السلام -
اذا انصرفت من الوتر فقل : سبحان ربى الملك القدوس العزيز الحكيم ثلاث مرات ، ثم تقول : يا حى يا قيوم يا بر يا رحيم يا غنى يا كريم ، ارزقنى من التجارة اعظمها فضلا و اوسعها رزقا و خيرها لى عاقبة فانه لاخير فيما لا عاقبة له
امام باقر (ع) فرمود: پس از اتمام نماز شب سه مرتبه بگو: سبحان ربى الملك القدوس العزيز الحكيم وسپس بگو: ياحى يا قيومساءله من لا يحضره الفقيه ، ج ١، ص ‍ ٣١٣).
١١٥٤ - گناه روز مانع نماز شب مى شود
فى الحديث
جاء رجل الى سلمان الفارسى و قال : يا اباعبدالله ! اين لا اءقوى على الصلاة بالليل فقال : لاتعصى الله النهار وجاء رجل الى امير المؤ منين - عليه السلام - فقال : يااميرالمؤ منين ،! انى قد حرمت الصلاة بالليل فقال له اميرالمومنين - عليه السلام - انت رجل قد قيدتك ذنوبك
در حديث آمده كه شخصى به سلمان فارسى گفت : اى اباعبدالله ! من كه توانايى خواندن نماز شب را در شب ندارم سلمان پاسخ داد: در روز گناه نكن (تا به خواندن نماز شب توفيق يابى » و نيز در خبر است كه مردى به اميرالمؤ منين (ع) عرض كرد: از خواندن نماز شب محروم مانده ام . امام پاسخ داد: تو اسير بند گناهان خود هستى . (تفسير نورالثقلين ، ج ٣، ص ‍ ٣٨٣).
١١٥٥ - نماز شب در ليلة الهرير
قال على - عليه السلام -
ماتركت صلاة الليل منذ سمعت قول النبى -صلى الله عليه وآله - صلاة الليل النور، فقال ابن الكواء وليلة الهرير؟ ولاليلة الهرير
على (ع) فرمود: از روزى كه شنيدم پيامبر اسلام (ص) فرمود كه نماز شب نور است هيچگاه آن را ترك نكردم ابن كواء گفت : حتى در ليلة الهرير(شب عمليات جنگ صفين » امام فرمود: حتى در آن شب (بحار الانوار، ج ٤٠، ص ١٧).
١١٥٦ - روشنى در نماز شب
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
صلاة الليل نور
نماز شب نور است . (ميزان الحكمه ، ج ١٠، ص ٢٣٤).
١١٥٧ - نماز شب مسافر
عن ابراهيم بن سيابة قال :
كتب بعض اهل بيتى الى ابى محمد - عليه السلام - فى صلاة المسافر اول الليل صلاة فكتب - عليه السلام - فضل صلاة المسافراول الليل كفضل صلاة المقيم فى الحضر من اخر الليل
كسى از خانواده من به امام عسگرى (ع) نامه نوشت و از نماز شب كه مسافر در اول شب مى خواند، سوال كرد امام (ع) در پاسخ نوشت : فضيلت نماز شب مسافر در اول شب ، مانند فضيلت آن در آخر شب براى غير مسافر است . (بحارالانوار، ج ٧٨، ص ٢١٠).
١١٥٨ - سرور مؤ من
اوصى رسول الله -صلى الله عليه وآله - - عليا - عليه السلام - فقال له :
يا على ! ثلاث فرحات للمؤ من فى الدنياء لقاء الاخوان ، و الافطار من الصيام ، و التهجد من آخر الليل
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - به على (ع) وصيت نمود: اى على ! در اين دنيا سه چيز براى مؤ من سرور آفرين است :
١ - ديدار برادران دينى ؛
٢ - افطار روزه دار در پايان روزه ؛
٣ - عبادت در ساعات آخر شب ؛ (اعلام الدين فى صفات ديلمى ، ص ١٣٣، بحارالانوار، ج ٧٤، ص ٣٥٢).
١١٥٩ - مايه افتخار مؤ من
قال الصادق - عليه السلام -
ثلاثة هن فخر المؤ من وزينة فى الدنيا و الاخرة : الصلاة فى اخر الليل و ياءسه مما فى ايدى ، الناس ، و ولاية الامام من ال محمد -صلى الله عليه وآله -
سه چيز مايه افتخار مومن و زينت اودر دنيا و آخرت است :
١ - نماز در آخر شب ؛
٢ - دل كندن از آنچه دردست مردم است ؛
٣ - پذيرش ولايت امام از اهل بيت پيامبر (ص) (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٤٠).
١١٦٠ - اوصاف شب زنده داران
قال على - عليه السلام -
و انى لمن قوم لاتاءخذهم فى الله لومة لائم سيماهم سيماء الصديقين و كلامهم كلام الابرار، عمار الليل و منارالنهار، متمسكون بحبل القرآن ، يحبون سنن الله و سنن رسوله ، لايستكبرون ولايعلمون و لايغلون و لايفسدون قلوبهم فى الجنان و اءجسادهم فى العمل
من از كسانى هستم كه در راه خداوند از هيچ ملامتى نمى ترسد از كسانى كه سيمايشان سيماى صديقان و سخنانشان سخنان نيكان است شب زنده دارانند و روشنى بخش روز. به دامن قرآن تمسك جسته اند و سنتهاى خدا و رسولش را احيا مى كنند نه تكبر مى ورزند و نه علو و برترى پيشه مى سازند نه خيانت مى كنند و نه فساد به راه مى اندازند، قلبهاشان در بهشت و پيكرهاشان در انجام وظيفه و عمل . (مكارم الاخلاق ، ص ٣٢٢).
١١٦١ - نماز شب ، سرگرمى مؤ من
قال الباقر - عليه السلام -
لهوالمؤ من فى ثلاثة اشياء،: التمتع بالنساء، و مفاهكة الاخوان ، و الصلوة بالليل ؛
سرگرمى و انس مؤ من در سه چيز است :
١ - بهره مندى از زنان
٢ - حضور در بزمساءله مشروع) برادران
٣ - نماز در نيمه شب ؛ (سفينة البحار، ج ٢، ص ٥١٩).
١١٦٢ - بى بهره از نماز شب
قال على - عليه السلام -
و كم من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العناء حبذا الاكياس
چه بسا شب زنده دارى كه از عبادت شبانه خود، جز رنج و بى خوابى بهره اى نبرد خوشا خواب عارفان زيرك . (نهج البلاغه ، ج ١٤٥).
١١٦٣ - وقت انجام نماز شب
عن حسين بن على بن بلال ، قال ، - عليه السلام -
كتبت اليه فى وقت صلاة الليل فكتب - عليه السلام - عندزوال الليل و هو نصفه افضل فان فات فى اوله و اخره جائز
حسين بن على بن بلال مى گويد: به امام نوشتم كه وقت خواندن نماز شب در چه موقع است ؟ امام در پاسخ نوشت : نيمه شب بهتر است ، و اگر در اين فرصت نخواندى ، اول شب يا آخر شب هم مى توانى بخوانى . (التهذيب ، ج ٢ ص ١١٨).
١١٦٤ - نماز شب در هنگام نبرد
قال اميرالمؤ منين - عليه السلام -
الا انكم ملاقوا العدو غدا - ان شاءالله - فاطيلوا، الليلة القيام ، و اكثروا تلاوة القرآن ، و اسئلوا الله الصبر والنصر
در جنگ صفين به همراهان خود فرمود: شما فردا با دشمن نبرد خواهيد كرد، لذا امشب را بيشتر در نماز باشيد، (نماز شب بخوانيد) و فراوان قرآن بخوانيد و از خداوند صبر و نصرت بخواهيد. (بحارالانوار، ج ١٠٠، ص ٣٥).
١١٦٥ - اثرات دنيايى و آخرت نماز شب و تجهد
قال على - عليه السلام -
و سيق الذين اتقوا ربهم الى الجنة زمرا قد امن العذاب ، و انقطع العتاب و زخرحوا عن النار، و اطماءنت ، و رضوا المثوى و القرار، الذين كانت اعمالهم فى الدنيا زاكية و اعينهم باكية ، و كان ليلهم فى دنياهم نهارا تخشعا و استغفارا و كان نهارهم ليلا توحشا و انقطاعا، فجعل الله لهم الجنة مابا والجزاء ثوابا و كانوا حق بها و اهلها فى ملك دائم و نعيم قائم
پرهيزكاران دسته دسته به سوى بهشت هدايت مى شوند از عذاب آسوده اند و از سرزنش ايمن و از آتش دورند و بهشت براى آنان آرامش يافته (تا در مكان هاى امن بيا بياسايند) و آنان از اين قرارگاه خشنود مى باشند اينان كسانى هستند كه در اين جهان ، كردارشان پاك وچشمشانشان گريان و شب هايشان در دنيا در فروتنى (در نماز شب) و استغفار روز و روزهايشان از بيم گناه شب بوده است از اين رو خداوند بهشت را جاى بازگشت و پاداش (كردار) آنان گردانيده و به بهشت و اهل بهشت سزاوارتردند، در جاودانگى و نعمت پايدار. (نهج البلاغه ، خطبه ١٩٠، الدليل ، ج ٢ ص ١٠٠٠).


۴
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١١٦٦ - سفارش امام حسين (ع) به خواهرش زينب
قال الحسين - عليه السلام - حين الوداع مع اخته زينب - عليها السلام -
يازينب ! لاتنسينى فى نافلة الليل
امام حسين - عليه السلام - هنگام وداع در روز عاشورا به زينب كبرى (ع) فرمود: اى زينب ! در نماز شب مرا فراموش مكن . (زينب كبرى ، للنفدى ، ص ٥٠).
١١٦٧ - نماز شب ياران محمد (ص)
قال على - عليه السلام -
لقد راءيت اصحاب محمد -صلى الله عليه وآله - فما ارى يشبههم منكم لقد كانوا يصبحون شعثا و قدباتوا سجدا و قياما يراوحون بين جباههم و خذودهم و يقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم كان بين اعينهم ركب المعزى من طول سجودهم اذا ذكر الله هملت اعينهم حتى تبل جيوبهم و مادوا كما يميد الشجر يوم الريح العاصف خوفا من العقاب و رجاء للثواب
من اصحاب محمد (ص) را ديده ام و كسى از شما را نمى بينم كه شبيه آنان بوده باشد اصحاب محمد (ص) شب را در حال سجده و قيام بودند و با چهره ژوليده و غبارآلوده شب را به صبح مى رساندند، زيرا پيشانى ها و صورتهاى خويش را به طور متناوب برزمين مى نهادند. آن رشد يافتگان با يادآورى بازگشت خويش ، چنان مى شدند كه گويى برگدازه آتش ‍ ايستاده اند. از طول سجود ميان چشمانشان مانند زانوى بز برآمده بود. چشمانشان چنان گريان بود كه گريبان هايشان خيس مى شد و به جهت ترس از كيفر و اميد پاداش مانند درختى در تندباد مى لرزيدند.
(نهج البلاغه خطبه ٩٧).
١١٦٨ - نماز شب ، شعار پرهيزكاران
قال على - عليه السلام -
سهر الليل شعارالمتقين و شيمة المشتاقين
شب زنده دارى شعار پرهيزكاران و روش مشتاقان است .(غرر الحكم ، ص ١٩٢).
١١٦٩ - تاءثير شب زنده دارى
قال على - عليه السلام -
فاتقوا الله عبادالله تقية ذى لب ، شغل التفكر قلبه ، و انصب الخوف بدنه ، و اسهر التهجد غرار نومه ، و اظماء الرجاء هواجريومه ، و ظلف الزهد شهواته ، و اوجف الذكر بلسانه ، و قدم الخوف لامانه
اى بندگان خدا! از خدا بترسيد همانند ترسيدن خردمندى كه انديشه قيامت او را به خود مشغول كرده و ترس از خدا جسمش را رنجور ساخته و شب زنده دارى (براى عبادت) خواب اندك او را گرفته واميد به حق ، او را در نيم روز تشنه نگاه داشته و بى توجهى به دنيا خواهش هاى نفس را از او دور كرد پيوسته ذكر خدا بر زبانش جارى است و ترس (از خدا) را براى امنيت (روز رستاخير بر همه چيز) مقدم داشته است . (نهج البلاغه ، خطبه ٨٢).
١١٧٠ - آداب نماز شب و شب زنده داران
قال على - عليه السلام -
اما الليل فصافون اقدامهم ، تالين لاجزاء القرآن يرتلونها ترتيلا، يرحزنون به انفسهم و يستثيرون به دواء دائهم فاذا مروا باية فيها تشويق ركنوا اليها طمعا و تطلعت نفسوهم اليها شوقا و ظنوا انها نصب اعينهم ، و اذا مروا باية فيها تخويف اصغوا اليها مسامع قلوبهم و ظنوا انها زفير جهنم و شهيقها فى اصول اذانهم فهم حانون على اوساطهم مفترشون لجباههم و اكفهم و ركبهم و اطراف اقدامهم يطلبون الى الله فى فكاك رقابهم و اماالنهار فحلماء علماء ابرار اتقياء
(پرهيزكاران) به هنگام شب برپا مى خيزند و آيات قرآن را با دقت و تاءمل مى خوانند و با خواندن و انديشيدن در آن خود را محزون مى سازند و مى كوشند كه با آن مى كوشند كه با آن ، درد خود را درمان كنند هرگاه به آيه اى برسند كه شوق انگيز و اميد آفرين ، باشد به آن طمع ورزند و مشتاقانه به آن نگرند؛گويى پاداشى كه آن آيه بازگو مى كند در برابر ديدگان آنهاست و چون به آيه اى برسند كه در آن ترس و بيم است ، گوش دل خويش را مى گشايند كه گويى فرياد و فغان اهل دوزخ در كنار گوش آنهاست ، قامت خود را در مقابل حق خم مى كنند و پيشانى و كف دست و زانوان و سر انگشتان را بر زمين مى نهند و از خداوند بزرگ آزادى خويش (را از آتش دوزخ) درخواست مى كنند و به هنگام روز، شكيبا و دانا و نيكوكار و پرهيزكار مى باشند. (نهج البلاغه ، خطبه ١٩٣، الدليل ، ج ٢، ص ٩٩٧).
١١٧١ - شب زنده دارى
قال على - عليه السلام -
نعم عون العبادة السهر
شب زنده دارى براى عبادت كمك خوبى است . (منتخب الغرر، ص ٤٩)
١١٧٢ - نور دائم از بيدارى شب
قال عيسى - عليه السلام -
طوبى للذين يتهجدون من الليل اولئك الذين يرثون النور الدائم من اجل انهم قاموا فى ظلمة الليل
خوشا به حال كسانى كه شب را بيدار مى مانند اينانند كه نور دائم را به پاداش شب زنده دارى به ارث مى برند. (ميزان الحكمه ، ج ١٠، ص ٢٣٤).
١١٧٣ - مسواك براى نماز شب
قال الصادق - عليه السلام -
اذا قمت بالليل فاستك فان الملك تاءتيك فيضع فاه على فيك ، فليس من حرف تتلوه و تنطق به الا صعد به الى السماء فليكن فوك طيب الريح
شبانگاه كه براى نماز بلند مى شوى مسواك بزن ، چرا كه فرشته نزد تو مى آيد و دهانش را بر دهانت مى گذارد و هر حرفى از قرآن و نماز و دعا مى خوانى ، به آسمان مى برد از اين رو بايد كه دهانت خوشبو باشد. (وسائل الشيعه ، ج ١، ص ٣٥٧، بحارالانوار، ج ٨٧، ص ٢٠٧).
١١٧٤ - عبادت در شب بهار اوليا
قال على - عليه السلام -
سهر الليل فى طاعة الله ربيع الاولياء و روضة السعداء
شب در طاعت و عبادت خدا بيدار ماندن ، بهار اوليا و بوستان نيك بختان است . (غرر الحكم ، ص ١٩٢).
١١٧٥ - صاحبان عقل
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
خياركم اولواالنهى . قيل : يا رسول الله من الواالنهى ؟ فقال المتهجدون بالليل والناس نيام
بهترين شما خردمندان هستند، عرض كردند: اينان كيانند؟ فرمود: عبادت كنندگان در شب ، آنگاه كه مردم در خوابند. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٥٨).
١١٧٦ - آفات زياد خوابيدن در شب
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله - قالت ام سليمان بن داود:
يا بنى !اياك و كثرة النوم بالليل ، فان كثرة النوم بالليل تدع الرجل فقيرا يوم القيامة
مادر سليمان بن داود (ع) به سليمان مى گفت : فرزندم !از زياد خوابيدن در شب بپرهيز، زيرا زياد خوابيدن در شب ، باعث فقر در روز قيامت مى شود. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٥٢، امالى الصدوق ، ص ١٤٠)
١١٧٧ - نداى خروس در سحرگاه
قال لقمان حكيم - عليه السلام -
ان اخر الليل فى التهجد احب الى من اوله لان الله يقول : و بالاسحارهم يستغفرون
آخر شب براى تهجد (نماز شب) نزد من محبوبتر است از آغاز آن ، زيرا خدا مى فرمايد: پرهيزكاران در سحرگاهان استغفار مى كنند. (تفسير نمونه ، ج ٢٢، ص ٣٢٢).
١١٧٩ - فايده شب زنده دارى
و اوحى الله الى موسى - عليه السلام -
قم فى ظلمة الليل اجعل قبرك روضة من رياض الجنان
به موسى (ع) وحى شد: در ظلمت شب (براى خواندن نماز شب) بلند شو (پاداش آن) قبرت را باغى از باغهاى بهشت مى سازم . (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٥٥).
١١٨٠ - خاصيت شب و رسيدن به لقاء
قال الحسن العسكرى - عليه السلام -
ان الوصل الى الله - عزوجل - سفر لايدرك الابامتطاء الليل
به درستى كه رسيدن به خداوند - عزوجل - سفرى است كه جز با مركب شب ، پيمودن راه و نيل به مقصد ممكن نيست . (بحارالانوار، ج ٧٨، ص ٣٨٠).
١١٨١ - تفسير آيه ، نماز شب
قال الصادق - عليه السلام -
كانوا قليلا من الليل ما يهجعون (٣) قال : امره ان يصلى بالليل
از امام صادق - عليه السلام - نقل شده است كه در تفسير سخن خداوند - عزوجل - كه مى فرمايد: « و تسبيح به سپاس پروردگار خودگوى ، گاهى كه برمى خيزى و از شب تسبيح گويش تا سپيده دمان » چنين فرمود: او را دستور داده تا در دل شب نماز بخواند.
(بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٥٩).
١٢٠١ - نماز شب با شك
و قد سمع - عليه السلام - رجلا من الحرورية يتهجد و يقراء فقال : نوم على يقين خير من صلاة على شك
امام على (ع) شنيد كه يكى از مردم حروريه (خوارجمهورى اسلامى ايران نماز شب به جا مى آورد و قرآن مى خواند. حضرت فرمود: با يقين خوابيدن بهتر از نماز خواندن با شك است . (نهج البلاغه ، حكمت ٩٢).
١٢٠٢ - كسب هيبت و ابهت با نماز شب
روى ان عليا - عليه السلام -
اجتاز بقصاب و عنده لحم سمين ، فقال : يااميرالمؤ منين ! هذااللحم سمين ، اشرت منه ، فقال : ليس الثمن حاضرا فقال : انا اصبر يا امير المؤ منين ! فقال له : انا اصبر عن اللحم و ان الله سبحانه وضع خمسة فى خمسة : العز فى الطاعة ، والذل فى المعصية و الحكمة فى جوف البطن و الهيبة فى صلاة الليل و الغنا فى القناعة
روايت شده است كه اميرالمؤ منين (ع) از مقابل دكه قصابى مى گذشت قصاب گفت : اى اميرالمؤ منين !گوشت چاق و خوب موجود است امام (ع) فرمود: پول آن موجود نيست قصاب گفت : من مهلت مى دهم و صبر مى كنم . امام على (ع) پاسخ داد: بر من نخوردن گوشت صبر مى كنم (و افزود): خداوند متعال پنج چيز را در پنج چيز ديگر قرار داده است : عزت را در بندگى ، ذلت را در معصيت ، حكمت را در كم خوردن و خالى بودن شكم ، هيبت و ابهت را در روى آوردن به نماز شب و ثروتمندى و بى نيازى را در قناعت . (ارشاد القلوب ، ديلمى ، باب القناعة)
١٢٠٣ - نماز شب و رفع مشكلات :
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ايهاالناس ، ما من عبد الا و هو يضرب عليه بحزائم معقودة فاذا ذهب ثلثا اليل و بقى ثلثه ، اتاه ملك فقال له : قم فاذكرالله فقد دناالصبح قال : فان هو تحرك و ذكر الله انحلت عنه عقده ، و ان هو قام فتوضاء، و دخل فى الصلاة انحلت عنه العقد كلهن ، فيصبح حين يصبح قرير العين
اى مردم !هيچ كس از شما نيست مگر اين كه مشكلات همچون كمربندى او را محاصره كرده است . پس زمانى كه دو سوم از شب گذشت (و يك سوم آن باقى ماند) ملكى بر او وارد مى شود و به او مى گويد: برخيز و ذكر خداوند بگوى كه صبح نزديك است اگر او حركت كرد و ذكر خداوند گفت ، يك گره از گرفتارى هايش گشوده خواهد شد و اگر او برخاست و وضو گرفت و به نماز ايستاد، تمامى گره هاى گرفتارى از او گشوده مى شود و صبحگاهان شادمان و با روشنى چشم از خواب برمى خيزد. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٢٣).
١٢٠٤ - زينت دنيا و آخرت
عن الصادق - عليه السلام - قال :
ثلاثة هن فخرالمؤ من ، وزينة فى الدنيا و الاخرة : الصلاة فى اخر الليل و ياءسه مما فى ايدى الناس و ولاية الامام من ال محمد - عليهم السلام -
سه چيز مايه افتخار و برترى انسان مؤ من و زينت دنيا و آخرت او است : نماز شب ، ماءيوس بودن از اين و آن پذيرفتن ولايت امالى از آل محمد (ع). (سفينة البحار، ج ٢، ص ‍ ٣٢٦).
١٢٠٥ - معصيت و محروميت از نماز شب
قال الصادق - عليه السلام -
ان الرجل يذنب الذنب فيحرم صلاة الليل و ان العمل السيى ء اسرع فى صاحبه من السكين فى اللحم
شخصى كه به عصيان روى مى آورد، از خواندن نماز شب محروم مى شود، زيرا اثر كار بد در انسان ، از اثر كارد تيز بر گوشت ، سريع تر است . (ميزان الحكمه ، ج ٥، ح ١١٠٤٦٧).
١٢٠٦ - سفارش پيامبر (ص)
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
يابنى عبدالمطلب !افشوا السلام ، و صلوا الارحام ، و تهجدوا و الناس نيام ، و اعطعموا الطعام ، و اطيعوا الكلام ، تدخلوا الجنة بسلام
اى فرزندان عبدالمطلب !آشكارا سلام كنيد و صله رحم انجام دهيد و هنگامى كه مردم در خواب هستند، شب زنده دارى كنيد و به عبادت خداوند بپردازيد و مردم را اطعام كنيد و سخن خوب بگوييد تا به سلامت وارد بهشت شويد. (محاسن برقى ، ج ٢، ص ١٤٢).

فصل بيست و يكم : جايگاه و فسلفه نماز جمعه

آيات :
١٠٣ - نماز جمعه :
ياايهاالذين امنوا اذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكرالله و ذروا البيع ذلكم خيرلكم ان كنتم تعلمون
اى كسانى كه ايمان آورده ايد !هرگاه شما را براى نماز و روز جمعه بخوانند فى الحال به ذكر خدا بشتابيد و كسب و تجارت را رها كنيد كه اين نمازجمعه از هر تجارت سودمندى اگر بدانيد براى شما بهتر خواهد بود. (سوره جمعه ، آيه ٩).
١٠٤ - طلب روزى بعد از نماز جمعه
فاذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون
و هنگامى كه نماز پايان گرفت ، شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى طلب كنيد و خدا را بسيار ياد نماييد تا رستگار شويد. (سوره جمعه ، آيه ١٠).
خطبه نماز جمعه پيامبر -صلى الله عليه وآله -
واذا راو تجارة او لهوا انفضوا اليها و تركوك قائما قل ما عند الله خير من اللهو و من التجارة و الله خيرالرازقين
هنگامى كه تجارت و سرگرمى و يالهوى را ببينند، پراكنده خواهند شد وبه سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حال خود رها مى كنند، بگو آنچه نزد خدا است بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترين روزى دهندگان است . (سوره جمعه ، آيه ١١).
احاديث :
الف) جايگاه جمعه و نماز جمعه از ديدگاه معصومين (ع)
١٢٠٧ - نماز جمعه ، حج فقرا
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
الجمعة حج المساكين
نماز جمعه حج فقرا است . (كنزالعمال ج ٧، ص ٧٠٧، ح ٢١٠٣١).
١٢٠٨ - علت نامگذارى جمعه
قال الباقر - عليه السلام -
ان الله - عزوجل - جمع فيها خلقه لولاية محمد و وصية فى الميثاق فسماه يوم الجمعة لجمعه فيه خلقه
خداوند در آن روز خلق خود را جهت گرفتن پيمان براى ولايت حضرت محمد (ص) و وصى اش على (ع) جمع نمود و سپس به خاطر گرد آمدن مخلوقاتش در آن روز آن را جمعه نامگذارى كرد.(اصول كافى ، ج ٣، ص ٤١٥ مستدرك الوسائل ، ج ٦ ص ٥٩).
١٢٠٩ - وجوب نماز جمعه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
رواح الجمعة واجب على كل محتلم
برهر مكلف رفتن به نماز جمعه واجب است . (كنز العمال ، ج ٧، ص ٧٢٥، ح ٢١١١٩).
١٢١٠ - بهترين روزها
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان من افضل ايامكم يوم الجمعة
همانا از بهترين روزهاى شما روز جمعه مى باشد. (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٧٠٨، ح ٢١٠٣٧).
١٢١١ - انتخاب روز جمعه
قال ابوعدالله - عليه السلام -
ان النار اختار من كل شى ء شيئا فاختار من الايام يوم الجمعة
خداوند از ميان هر نوع از موجودات فردى ، را (به عنوان بهترين فرد) برگزيده و از ميان روزها، جمعه را انتخاب نمود. (كافى ، ج ٣ ص ٤١٣).
١٢١٢ - شنيدن اذان نماز جمعه :
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
الجمعة على من سمع النداء
كسى كه نداى اذان نماز جمعه را بشنود نماز جمعه بر او واجب است . (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٧٢٣، ح ٢١١٠٠).
١٢١٣ - بزرگداشت روز جمعه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اطرفوا اهاليكم فى كل يوم جمعة بشى ء من الفاكهة حتى يفرحوا بالجمعة
روز جمعه براى خانواده خود ميوه تازه بخريد، جمعه را گرامى دارند. (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٦١).
١٢١٤ اذان در روز جمعه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا اذن المؤ ذن يوم الجمعة حرم العمل
چون مؤ ذن روز جمعه اذان گويد، كار حرام گردد. (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٧٢٣، ١٢١١).
١٢١٥ - امام جمعه و عمامه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان الله تعالى و ملائكته يصلون على اصحاب العمائم يوم الجمعة
خداوند و ملائكه بردارندگان عمامه در روز جمعه درود مى فرستد. (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٧٣٥، ح ٢١١٦٦).
١٢١٦ - نماز جمعه ، حج فقيران
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
حج فقراء امتى الجمعة
نماز جمعه حج فقيران امت من است . (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٧١٦، ح ٢١٠٦٨).
١٢١٧ - فضيلت ذكر در روز جمعه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
تسبيحة يوم الجمعة افضل من الف تسبيحة فى غير يوم الجمعة
تسبيح و ذكر در روز جمعه ، بهتر از هزار تسبيح در غير آن مى باشد. (كنزالعمال ، ج ٧، حديث ٢١٠٥٧).
١٢١٨ - فضيلت دو ركعت نماز در روز جمعه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ركعتان فى يوم الجمعة افضل من الف ركعة فى غير يوم الجمعة
دو ركعت نماز در روز جمعه ، بهتر از هزار ركعت نماز در غير روز جمعه است . (كنزالعمال ، ج ٧، حديث ٢١٠٥٧).
١٢١٩ - آفت مخالفت با نماز جمعه
قال على - عليه السلام -
ثلاثة ان كنتم خالفتهم فيهن ائمتكم هلكتم : جمعتكم و جهاد عدوكم و مناسككم
اگر در سه چيز با رهبران و پيشوايان خود مخالفت ورزيد، هلاك خواهيد شد:
١ - نماز جمعه
٢ - جهاد با دشمن
٣ - مناسك حج (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٧).
١٢٢٠ - مصادف با روز حساب
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
يوم الجمعة فهو يوم يجمع الله فيه الاولين و الاخرين يوم الحساب
روز جمعه مصادف با روز حساب است كه خداوند در آن روز اولين و آخرين مخلوق خويش را گرد مى آورد. (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٤١).
١٢٢١ - صدقه در روز جمعه
قال الباقر - عليه السلام -
ان الصدقة تضاعف فى يوم الجمعة
پاداش صدقه در روز جمعه دو برابر است . (مستدرك الوسائل ، ج ٧، ص ١٨٧).
١٢٢٢ - ثواب اعمال خوب و بد
قال الباقر - عليه السلام -
الخير و الشر يضاعف يوم الجمعه
پاداش كار خوب و كيفر اعمال بد در روز جمعه دوبرابر مى گردد. (مستدرك الوسائل ج ٦، ص ٦٠).
١٢٢٣ - راه تشويق براى نماز جمعه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اشتروا لصبيانكم اللحم و ذكروهم يوم الجمعة
با سياستهاى تشويقى ، اهميت روز جمعه را به فرزندانتان يادآورى كنيد. (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٩٩).
١٢٢٤ - جمعه بهترين روز
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
خير يوم طلعت عليه الشمس يوم الجمعة
بهترين روزى كه خورشيد بر آن مى تابد، روز جمعه است . (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٧١١ ح ٢١٠٥١).
١٢٢٥ - بهترين ايام
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
افضل الايام عند الله يوم الجمعة
بهترين روزها نزد خداوند، روز جمعه است . (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٧٠٧، ح ٢١٠٣٣).
١٢٢٦ - حج تهيدستان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
الجمعة حج الفقراء
نماز جمعه ، حج تهيدستان است .(كنزالعمال ، ج ٧، ص ٧٠٧، ح ٢١٠٣٢).
١٢٢٧ - روز شايسته
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا كان يوم الجمعة نادت الطير الطير و الوحش الوحش و السباع السباع سلام عليكم هذا يوم صالح
چون روز جمعه شود، پرنده پرنده را، وحشى وحشى را، و درنده درنده را ندا داده و مى گويد سلام بر شما امروز روزى شايسته است . (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ٦٥).
١٢٢٨ - جمعه ، عيد مسلمان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان هذااليوم جعله الله عيدا اللمسلمين
به درستى كه خداوند اين روز (جمعه) را براى مسلمانان عيد قرار داده است . (كنزالعمال ، ج ٧، حديث ٢١٠٥٥).
١٢٢٩ - وجه تسميه جمعه
قال الصادق - عليه السلام -
سميت الجمعة جمعة لان الله جمع الخلق لولاية محمد -صلى الله عليه وآله - و اهل بيته
از اين رو جمعه « جمعه » خوانده شد كه خداوند آفريدگان را در آن روز براى ولايت پيامبر و دوستانش - صلوات الله عليهم - گرد آورد. (مستدرك الوسائل ج ٦، ص ‍ ٥٩).
١٢٣٠ - توجه فرشتگان به نماز گزاران در نماز جمعه
عن النبى -صلى الله عليه وآله -
اذا كان يوم الجمعة كان على كل باب من ابواب المسجد ملئكة يكتبون الاول فالاول فاذا جلس الامام طوار الصحف و جاءوا يستمعون الذكر
چون در روز جمعه فرا رسد، بر درب هر مسجدى ملائكه مى نشينند و نام مردم را به ترتيب ورود اول و دوم و سوم مى نويسند تا وقتى كه امام جمعه در جايگاه خود قرار مى گرفت پرونده ها را جمع مى كند و به ذكر (خطبه ها) گوش فرا مى دهند. (بحارالانوار، ج ٨٩، ص ١٢، مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٣٨).
١٢٣١ - تكريم مؤ منان
قال الصادق - عليه السلام -
ان الله اكرم المؤ منين بالجمعة
همانا خداوند - تبارك و تعالى - مؤ منان را به وسيله نماز جمعه گرامى مى داشت . (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٥).
١٢٣٢ - فريضه نماز جمعه
قال الباقر - عليه السلام -
صلوة الجمعة فريضة و الاجتماع اليها الامام العادل فريضة
نماز جمعه و شركت در آن و با حضور امام عادل ، واجب است . (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٨)
١٢٣٣ - چرا « جمعه » مى نامند؟
عن ابى حمزه بن عن جعفر - عليه السلام - قال له رجل :
كيف سميت الجمعة ؟ قال : ان الله - عزوجل - جمع فيها خلقه لولاية محمد و وصية فى الميثاق فسماه يوم الجمعة لجمعه فيه خلقه
بوحمزه مى گويد: مردى به امام صادق - عليه السلام - عرضه داشت : « چگونه است كه روز جمعه ، جمعه ناميده شد » ؟ فرمود: خداوند - عزوجل - در روز جمعه ، خلق خويش را جهت گرفتن پيمان براى ولايت حضرت محمد (ص) و وصى اش على - عليه السلام - جمع نمود و سپس به خاطر گرد آمدن مخلوقاتش در آن روز، آن را جمعه نامگذارى كرد. (اصول كافى ، ج ٣، ص ٤١٥).
١٢٣٤ - نماز جمعه واجب است
عن النبى -صلى الله عليه وآله - قال :
ان الله كتب عليكم الجمعة فريضة واجبة الى يوم القيامة
همانا خداوند نماز جمعه را تا روز قيامت بر شما واجب كرد. (وسائل الشيعه ، ج ٥، ص ٦).
١٢٣٥ - جمعه و تعطيلى كارها
قال جعفر بن محمد عن ابيه - عليه السلام -
بينما رسول الله -صلى الله عليه وآله - قائما يخطب يوم الجمعة ، و كان سوقا يقال لها البطحاء، و كانت بنوسليم تجلب اليها السبى ، و الخيل و الغنم ، و كانت الانصار اذا تزجوا ضربوا، بالكبر و المزمار، و اذا سمعوا ذلك خرج الناس اليهم و تركوا رسول الله قائما فعيرهم الله بذالك فانزل الله تعالى : و اذا راءوا تجارة او لهوا انفضوا اليها و تركوك قائما قل ما عندالله خير من اللهو و من التجارة و الله خيرالرازقين
امام صادق (ع) از پدر بزگوارش نقل مى كند: هنگامى كه رسول خدا (ص) ايستاده و خطبه مى خواند، در مدينه بازارى بود كه به آن بازار بطحاء مى گفتند وقبيله بنى سلمى روز جمعه به آن بازار برده ، اسب ، و گوسفند مى آوردند، و انصار براى تبليغ (كالا) ساز و دهل مى نواختند، نمازگزاران چون آن صدا را شنيدند، به سوى بنى سليم شتافته و پيامبر را (در حال خطبه خواندن) رها نمودند، خداوند به خاطر اين كار، آنان را سرزنش نمود و در اين رابطه اين آيه را نازل فرمود: هنگامى كه تجارت يا لهوى ، (صداهاى ياد شده) را ببينند و بشنوند، به سوى آن رفته و تو را (در حال خطبه خواندن) ايستاده رها مى نمايند بگو: « آنچه نزد خداست بهتر از تجارت و لهو مى باشد و خداوند بهترين روزى دهندگان است » . (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٢٤).
١٢٣٦ - اهميت نماز جمعه
قال رسول الله - -صلى الله عليه وآله -:
ان الله سبحانه فرض عليكم الجمعة فى عامى هذا، فى شهرى هذا، فى ساعتى هذه ، فريضة مكتوبة ، فمن تركها فى حياتى و بعد مماتى الى يوم القيامة ، جحودا لها و استخفافا بحقها فلا جمع الله شمله ، و لا بارك الله فى امره الا لا حج له ، الا لا صدقه له ، الا لا بركة له ، الا ان يتوب ، فان تاب الله عليه ،
خداوند نماز جمعه را بر شما در همين سال و همين ماه و همين ساعت ، واجب كرد، فريضه اى كه ثبت شده است هر كس در حال حيات و پس از مرگ من تا روز قيامت آن را از روى انكار و سبك شمردن حق آن ترك كند، خدا هرگز كار او را سامان نداده و مبارك نگرداند. آگاه باشيد كه براى او نماز، حج صدقه ، و بركتى نيست مگر آن كه توبه كند پس اگر توبه كرد، خدا هم توبه اش را مى پذيرد، و (با رحمت به سوى او مى نگرد) مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ١٠. ١١).
١٢٣٧ - تاريخچه نماز جمعه
قال ابن عباس :
ان اول جمعة جمعت فى الاسلام بعد جمعة فى مسجد رسول الله -صلى الله عليه وآله - بالمدينة لجمعة جمعت بجواثاء قرية من قرى عبدالقيس
ابن عباس گويد: پس ازجمعه اى كه پيامبر (ص) در مدينه باز نماز جمعه برپا كرد، ولين جمعه اى كه در اسلام پايه نهاده شد، در « جواثاء » (روستايى از روستاهاى بحرين و عثمان گفته است) از روستاهاى عبدالقيس بود. (سنن ابى داود، ج ١، حديث ٦٤٤/١٠٦٨).
١٢٣٨ - علت نماز جمعه
قال من اصحاب اميرالمؤ منين - عليه السلام -
الواجب فى حكم الله و حكم الاسلام على المسلمين بعد ما يموت امامهم اويقتل ضالا كان او مهتديا ان لايعملوا عملا و لايقدموا يدا و لا رجلا قبل ان يختاروا لانفسهم اماما عفيفا عالما و رعا و عارفا بالقضاء و السنة يجبى فيئهم و يقيم حجهم و جمعهم و يجبى صدقاتهم
در حكم خدا و اسلام بر مسلمين واجب است كه هرگاه پيشوايان بميرد يا كشته شود - چه گمراه باشد چه هدايت يافته - پيش از هر كار براى خود رهبرى پاكدامن و دانا و با تقوا و آگاه به قضاوت و دين انتخاب كنند تا مالياتها را جمع كند و نماز جمعه ها را برپا كند و صدقات آنان را گرد آورد. (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ١٤).
١٢٣٩ - نماز جمعه در قرآن
عن زرارة و محمد بن مسلم انهما سئلا اباجعفر - عليه السلام - عن قول الله تعالى :
حافظوا على الصلوات و الصلاة الوسطى قال : صلوة الظهر و فيها فرض الله الجمعة ، وفيها الساعة التى لا يوافقها، عبد مسلم فيساءل خيرا لااعطاه الله اياه
زراره و محمد بن مسلم از حضرت باقر (ع) از تفسير قول خداوند كه : نمازها و نماز وسطى را محافظت نماييد. سؤ ال نمودند، فرمود: نماز وسطى) نماز ظهر است و در ظهر (روز جمعه) خداوند نماز جمعه را واجب ساخته و در روز جمعه ساعتى است كه بنده مسلمانى نيست كه خيرى را طلب نمايد جز اينكه خداوند آن را به وى عنايت فرمايد. (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٩).
١٢٤٠ - وجوب نماز دسته برداشته شد
قال الباقر - عليه السلام -
فرض الله على الناس من الجمعة الى الجمعة خمسا وثلاثين صلوة ، منها صلوة ، واحدة فرضها، فى جماعة و هى الجمعة و وضعها عن التسعة : عن الصغير و الكبير و المجنون و المسافر و العبد و المريض و المراءة والاعمى و من كان على راءس فرسخين ، و روى مكان المجنون الاعرج
خداوند از نماز جمعه تا جمعه ، سى و پنج نماز بر مردم واجب ساخته و يك نماز از آن ها را به جماعت واجب نموده كه نماز جمعه مى باشد، و وجوب آن را از نه دسته برداشته است : خردسال ، سالخورده ، ديوانه ، مسافر، برده ، زن ، نابينا، و هركس در فاصله دوفرسنگى با نماز جمعه قرار دارد. (برخى به جاى ديوانه ، لنگ را روايت كرده اند). (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٥).
١٢٤١ - تشويق براى نماز جمعه
قال رزاره :
حثنا ابوعبدالله - عليه السلام - على صلوة الجمعة حيت ظننت انه يريد ان ناءتيه فقلت له : نفدوا عليك ؟ فقال - عليه السلام - لا انما عنيت عندكم
زراره مى گويد: امام صادق (ع) ما را آنقدر به نماز جمعه تشويق نمود كه پنداشتم منظور آن حضرت اين است كه خدمت ايشان برسيم (و نماز جمعه را به امامتشان برپا داريم ) برداشت خودم را به آن حضرت عرض كردم ، فرمود: خير همانا مقصودم نمازى بود كه خودتان داريد. (تهذيب ، ج ٣، ص ٢٣٩).


۵
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٢٤٢ - مانع نماز جمعه :
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من كان يؤ من بالله و اليوم الاخر فعليه الجمعة يوم الجمعة الاعيل مريض او مسافر او امراءة او مملوك ، و من استغنى عنها بلهو او تجارة استغنى الله عنه و الله غنى حميد
برهر كس كه به خداوند و روز قيامت ايمان دارد در روز جمعه ، نماز جمعه بر او واجب مى باشد، جز بر بيمار يا مسافر يا زن ، يا برده و هر كس از نماز جمعه به وسيله پرداختن به لهو يا تجارت بى نيازى جويد، خداوند هم از او بى نيازى جويد(و عبادت او را نپذيرد) و خدا بى نياز و ستوده است . (كنز العمال ، ج ٧ ص ٧٢٦، ح ٢١١٢٠).
١٢٤٣ - درك نماز جمعه
قال الباقر - عليه السلام -
الجمعة واجبة على من ان صلى الغداة فى اهله ادرك الجمعة ، و كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - انما يصلى العصر فى وقت الظهر فى سائر الايام كى اذا قضوا للصلوة مع رسول الله -صلى الله عليه وآله - رجعوا الى رحالهم قبل الليل ، وذلك سنة الى يوم القيامة
نماز جمعه بر هر كس كه نماز صبح را پيش خانواده خود خوانده و جمعه را درك كند واجب است . پيامبر در روزهاى ديگر، نماز عصر را هم وقت ظهر مى خواند تا وقتى با پيامبر نماز را به جا آوردند بتوانند قبل از فرا رسيدن شب به خانه بروند و اين تا روز قيامت سنت است . (تهذيب ، ج ٣، ص ٢٤٠).
١٢٤٤ - شركت زندانيان در نماز جمعه
قال الصادق - عليه السلام -
ان عليا - عليه السلام - كان يخرج اهل السجون من الحبس فى دين او تهمة ، الى الجمعة فيشهدونها، و يضمنهم الاولياء حتى يردونهم
امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش روايت مى نمايد: روش على (ع) چنين بود، كسانى را كه به واسطه بدهكارى يا تهمت محبوس بودند (روز جمعه) براى شركت در نماز جمعه از زندان خارج مى ساخت و آن ها به نماز حاضر مى شدند، و اوليائشان ضامن مى شدند كه آنان را به زندان بازگردانند. (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٢٧).
كفايت نماز جمعه :
قال على - عليه السلام -
اذا شهدت المراءة و العبد الجمعة اجزاءت عنهما من صلوة الظهر
چون زن و برده در نماز جمعه حاضر شدند، (نماز جمعه ،) به جاى نماز ظهر آنها محسوب خواهد شد. (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٢٦).
١٢٤٦ - نماز جمعه ، نمازى حكومتى است
قال على - عليه السلام -
العشيرة اذا كان عليهم امير يقيم الحدود عليهم فقد وجب عليهم الجمعة و التشويق
هرگاه طايفه اى اميرى داشته باشند كه حدود (الهى) را برايشان اجرا نمايد، اقامه نماز جمعه و رفتن به منى در ايام تشوق بر آنان واجب است . (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ‍ ١٣).
١٢٤٧ - شياطين در روز جمعه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا كان يوم الجمعة غدت الشياطين براياتها الى الاسواق فيرمون الناس بالترابيث او الربائث و يثبطونهم عن الجمعة
هرگاه روز جمعه فرا رسد، شيطانها صبح زود با پرچمهايشان به بازارها مى روند و به طرف مردم موانعى مى افكنند و آنان را از آمدن به نماز جمعه باز مى دارند. (كنز العمال ، ج ٧، ص ‍ ٧٣٦، ح ٢١١٦٨).
١٢٤٨ - وجوب نماز جمعه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
خطب يوم الجمعة فقال :... و اعلموا ان الله فرض عليكم الجمعة الى يوم القيامة
پيامبر در خطبه روز جمعه فرمود: بدانيد كه خداوند نماز جمعه را تا روز قيامت بر شما واجب گردانيده است . (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ١٠).
١٢٤٩ - خطبه جنگ و جمعه
قال هشام بن عمار:
كان اذا خطب فى الحرب خطب على قوس و اذا خطب فى الجمعة خطب على عصا
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - هرگاه در جنگ خطبه مى خواند بر كمان تكيه مى كرد و هرگاه در (نماز) جمعه خطبه مى خواند، بر عصا تكيه مى داد. (سنن ابن ماجد، ج ١ حديث ١٩٩/١٠٩٤)
١٢٥١ - مقام حركت كننده به سوى نماز جمعه
عن انس قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا راح منا سبعون رجلا الى الجمعة كانوا كسبعين موسى الذين و فدوا الى ربهم او افضل
انس بن مالك از پيامبر (ص) روايت مى نمايد كه فرمود: هنگامى كه هفتاد نفر از ماروانه نماز جمعه شوند، مانند هفتاد نفر موسى (پيامبر) باشند كه برپروردگارشان وارد گرديده باشند يا برتر از آنها. (كنزالعمال ، ج ٧ ص ٧٠٩، ح ٢١٠٤٣).
١٢٥٢ - آداب نماز جمعه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
لايقيمن احدكم اءخاه يوم الجمعة ثم يخالف الى مقعده فيقعده فيه ولكن يقول : افسحوا
روز جمعه فردى از شما برادر مؤ من را از جا بلند نكند تا در جاى او بنشيند، بلكه بگويد: جا بگشاييد. (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٧٤٦، ح ٢١٢١٠).
١٢٥٣ - استجابت دعا
قال الصادق - عليه السلام -
الساعة التى يستجاب فيها الدعاء يوم الجمعة مابين فراغ الامام من الخطبة الى ان يستوى الناس فى الصفوف
ساعتى كه دعا در آن مستجاب است روز جمعه و فاصله ميان پايان خطبه ، تا به صف ايستادن مردم مى باشد. (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٤١).
١٢٥٤ - بى احترامى به نمازگزاران
عن عبدالله بن بسر و عن جابر:
ان رجلا دخل المسجد يوم الجمعة و رسول الله -صلى الله عليه وآله - يخطب فجعل يتخطى رقاب الناس فقال : اجلس فقد اذيت و انيت الناس
عبدالله بن بسر و جابر گويند، مردى روز جمعه وارد مسجد شد، در حالى كه رسولخدا (ص) مشغول خواندن خطبه بود، او مردم را لگدمال مى نمود(و از ميان صفها براى پيدا كردن جا حركت مى كرد) پيامبر (ص) فرمود: بنشين كه مردم را اذيت نمودى . (كنز العمال ، ج ٧، ص ٧٤٨، ح ٢١٢٢١).
١٢٥٥ - رها كردن تجارت :
روى انه كان بالمدينة اذا اذن المؤ ذن يوم الجمعة نادى مناد حرم البيع حرم البيع ، لقوله ، - عزوجل - يا ايها الذين امنوا اذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكرالله و ذروا البيع
۶
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٣٢٨ - حضور در مصلا پيش از شروع خطبه ها
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان الملائكة على ابواب المسجد يكتبون الناس على منازلهم جاء فلان من ساعة كذا و كذا و جاء فلان من ساعة كذا و كذا، جاء فلان و الامام يخطب ، جاء فلان فادرك الصلوة ، و لم يدرك الخطبة
فرشتگان (در روز جمعه) بر درهاى مساجد قرار گيرند، و اسامى مردم را حسب زمان حضورشان ثبت مى نمايند و بنويسند كه فلان نمازگزار ساعت چند فلانى ساعت چند و فلانى چه ساعتى وارد شد كه امام جمعه در حال خواندن بود، وفلان فرد آمد و نماز جمعه را درك كرد و به خطبه نرسيد. (كنزالعمال ، حديث ، ٢١١٧٨).
١٣٢٩ - دو خطبه به جاى دو ركعت
قال الصادق - عليه السلام -
انما جعلت الخطبة عوضا عن الركعتين اسقطتا من صلوة الظهر فهى كالصلوة لايحل فيها الا ما يحل فى الصلوة
خطبه هاى (نماز جمعه) را به جاى دو ركعتى كه از نماز ظهر برداشته شده ، قرار داده اند، پس آنها نيز همچون نمازند و جايز نيست در آنها، مگر آنكه در نماز جايز شمرده شده است . (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ١٥).
١٣٣٠ - امام جمعه و خطبه
قال الصادق - عليه السلام -
يبداء بالخطبة يوم الجمعة قبل الصلوة
روز جمعه قبل از نماز جمعه خطبه ايراد مى گردد.(مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٢٣).
١٣٣١ - رعايت ادب در خطبه ها
عن عدى بن حاتم :
ان خطيبا خطب عندالنبى -صلى الله عليه وآله - فقال : من يطع الله و رسوله و من يعصهما فقال : قم و اذهب بئس الخطيب انت
شخصى نزد پيامبر -صلى الله عليه وآله - خطبه اى خواند و گفت : چه كسى اطاعت خدا ورسولش را مى كند و هركسى كه نافرمانى آن دو را مى نمايد؟ » حضرت فرمود: بلند شو برو !كه بد خطيبى هستى (سنن ابى داود، ج ١، حديث ٦٩/١٠٩٩)
١٣٣٢ - خطبه هاى كوتاه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان قصر الخطبة و طول الصلوة مئنة عن فقه الرجل ، فاطيلوا الصلوة ، و اقصروا الخطبة و ان من البيان ، سحرا و انه سياءتى بعدكم اقوام يطيلون الخطب و يقصرون الصلوة
به درستى كه كوتاهى خطبه و طولانى ساختن نماز نشانه فقاهت امام جمعه است ، پس نماز را طولانى و خطبه را كوتاه كنيد كه بعضى از سخنها دلربا است پس از شما مردمى بيايند كه خطبه ها را طولانى و نماز را كوتاه برگزار نمايند. (كنزالعمال ج ٧، ص ٧٤٨ ح ٢١٢٢٣)
١٣٣٣ - امام جمعه و سلام
عن على - عليه السلام -
انه كان اذا صعد المنبر سلم على الناس
على (ع) هرگاه بر منبر مى نشست ، به مردم سلام مى كرد. (بحارالانوار، ج ٨٩، ص ٢٥٧).
١٣٣٤ - آداب ورود به نماز جمعه
قال على - عليه السلام -
لا باءس بان يتخطى الرجل يوم الجمعة الى مجلسه حيث كان فاذا خرج الامام فلا يتخطان احد رقاب الناس وليجلس حيث يتيسر الا من جلس على الابواب و منع الناس ان يمضوا الى السعة فلا حرمة ان يتخطاه
مانعى ندارد كه نمازگزار روز جمعه به جاى سمت خود در نماز گام بردارد، ولى وقتى امام براى خطبه خواندن آماده شد، كسى نبايد بر سر و گردن مردم راه برود بلكه بايد هر كجا كه ممكن بود بنشيند مگر كسى كه در كنار درهاى ورودى نشسته باشد و وجود او در آنجا مانع ورود ديگران به قسمتهاى خالى باشد كه در اين صورت اگر لگدمال شود حرمتى ندارد. (وسائل الشيعه ، ج ٥، ص ٩٤).
١٣٣٥ - نظافت براى نماز جمعه
قال الصادق - عليه السلام -
ليتزين احدكم يوم الجمعة يغتسل و يتطيب و يسرح لحيته و يلبس انظف ثيابه وليتهياء للجمعة وليكن عليه فى ذلك اليوم السكينة و الوقار
بايد هر يك از شما در روز جمعه خود را بيارايد (رعايت چهار نوع نظافت :)
١ - غسل كند.
٢ - عطر بزند
٣ - ريش و موهاى خود را شانه كند.
٤ - پاكيزه ترين جامه هايش را بپوشد و براى نماز جمعه آماده شود، البته بايد آرامش و وقار در رفتار او نمايان باشد. (فروع كافى ، ج ٣، ص ٤١٧).
١٣٣٦ - شيوه پيامبر (ص)
قال عن جابربن سمرة :
كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - لايطيل الموعظة يوم الجمعة انما هن كلمات يسيرات
شيوه پيامبر خدا (ص) چنين بود كه روز جمعه موعظه را طولانى نمى كرد، بلكه مواعظ او كلماتى اندك بودند. (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٦٣٣).
١٣٣٧ - سوره مؤ منون و منافقون در نماز جمعه
عن النبى -صلى الله عليه وآله - قال :
يقرء فى الجمعة فى الركعة الاولى بسورة الجمعة ليحرض بهاالمؤ منين و فى الثانية بسورة المنافقين ليفرع بها المنافقون
از پيامبر خدا -صلى الله عليه وآله - نقل شده كه فرمود: درركعت اول نماز جمعه سوره جمعه خوانده شود تا به آن مؤ منين را راغب كند و در ركعت دوم سوره منافقين خوانده شود تا به وسيله ان منافقين را بترساند. (بحارالانوار، ج ٨٩، ص ٢٢١).
١٣٣٨ - برگرفتن زينت در روز جمعه
عن الصادق - عليه السلام - فى قوله - عزوجل - خذوا زينتكم عند كل مسجد قال : فى العيدين و الجمعة
از امام صادق (ع) در تفسير سخن خداوند عزوجل : « زينت خود را نزد هر پرستشگاه برگيريد » نقل شده است كه حضرت فرمود: در عيد قربان و فطر و جمعه . (وسائل الشيعه ، ج ٥، ص ٧٨).
١٣٣٩ - دعاى پس از نماز جمعه
قال الصادق - عليه السلام -
من قراء يوم الجمعة بعد فراغه من صلوة الجمعة و قبل ان يثنى رجليه سورة الاخلاص سبع مرات و فاتحة الكتاب مرة ، و قل اعوذ برب الناس سبع مرات ، لم ينزل به بلية و لم تصبه فتنة الى يوم الجمعة الاخرى فان قال : اللهم اجعلنى من اهل اجلنة التى حشوها بركة و عمارها الملائكة مع نبينا محمد -صلى الله عليه وآله - و ابينا ابراهيم جمع الله - عزوجل - بينه و بين محمد و ابراهيم - صلوات الله عليهما و الهما - فى دار السلام - صلى الله على محمد و ابراهيم و على الهما الطاهرين
هر كس روز جمعه پس از فراغت از نماز جمعه وقبل از آنكه پايش را جمع كند هفت بار سوره اخلاص و يك بار سوره حمد و هفت سوره ناس را بخواند، تا جمعه آينده بر او گرفتارى و آسيبى نمى رسد. و اگر بگويد: خدايا مرا از اهل بهشت قرار بده ، بهشتى سرشار از بركت كه فرشتگان آباد كننده آنند، همراه پيامبرمان محمد (ص) و پدرمان ابراهيم (ع) خداوندميان او و حضرت محمد و حضرت ابراهيم در بهشت جمع مى كند. درود خدا بر پيامبر اسلام وحضرت ابراهيم و دودمان آنان . (مستدرك الوسائل ، ج ٦، ص ٩٠).

فصل بيست و دوم : اهميت و فضيلت مسجد

آيات :
١٠٦ - نماز وآباد كردن مساجد
انما يعمر مساجد الله من امن بالله و اليوم الاخر و اقام الصلوة و اتى الزكوة و لم يخش الاالله فعسى اولئك ان يكونوا من المهتدين
مساجد الهى را تنها كسى آباد مى كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده و نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و ازچيزى جز خدا نترسد، اميد است چنين گروهى هدايت يابند. (سوره توبه ، آيه ١٨).
١٠٧ - توجه به مسجد
قل امر ربى بالقسط و اقيموا وجوهكم عند كل مسجد و ادعوه مخلصين له الدين
بگو: پروردگارم امر به عدالت كرده است ، و توجه خويش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوى او كنيد واو را بخوانيد، در حالى كه دين (خود) را براى او خالص گردانيد. (سوره اعراف ، آيه ٢٩).
١٠٨ - مقام ابراهيم و جايگاه نماز
و اذجعلنا البيت مثابة للناس و امنا و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى و عهدنا الى ابراهيم و اسمعيل ان طهرا بيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود
و به ياد آر زمانى كه كعبه را مقام امن و مرجع امر دين مردم قرار داديم و امر شد كه مقام ابراهيم را جايگاه نماز و عبادت قرار دهيد، و از ابراهيم و اسماعيل پيمان گرفتيم كه حرم خدا را پاكيزه داريد، براى اينكه اهل ايمان به طواف و اعتكاف و ركوع و سجود آيند. (سوره بقره آيه ١٢٥).
١٠٩ - محراب عبادت
هو قائم يصلى فى المحراب
حضرت زكريا (ع) در محراب ايستاده مشغول نماز شد. (سوره آل عمران ، آيه ٣١).
١١٠ - مسجد ضرار
والذين اتخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤ منين و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و ليحفلن ان اردنا الاالحسنى و الله يشهد انهم لكاذبون
كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زيان (به مسلمانان) و (تقويت) كفر و تفرقه افكنى ميان مؤ منان و كمينگاه براى كسى كه از پيش با خدا و پيامبرش مبارزه كرده بود.آنها سوگند ياد مى كنند جزنيكى (و خدمت) نظرى نداشته ايم ، اما خداوند گواهى مى دهد كه آن ها درغگو هستند. (سوره توبه آيه ١٠٧).
١١١ - مانع ذكر الهى در مسجد
و من اظلم من منع مساجد الهل ان يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها
و چه كسى ظالمتر است از آن كه از ذكر نام خدا در مساجد جلوگيرى كند وبراى خرابى آن تلاش نمايد. (سوره بقره آيه ١١٤).
١١٢ - مساجد از آن خداست
وان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا
و اينكه مساجد از آن خداست ، پس هيچ كس را باخواندن نخوانيد. (سوره جن ، آيه ١٧).
١١٣ - تطهير مساجد براى نمازگزاران
ان طهرا بيتى للطائفين و الفاكفين و الركع السجود
خانه مرا براى طواف كنندگان و مجاوران و ركوع كنندگان و سجده كنندگان پاك و پاكيزده كنيد. (سوره بقره ، آيه ١٢٥).
١١٤ - زينت كردن هنگاه رفتن به مسجد
يا بنى ادم ! خذوا زينتكم عند كل مسجد
اى فرزندان آدم !هنگام رفتن به مسجد خود را با زينت بياراييد. (سوره اعراف ، آيه ٣١).
١١٥ - بناى مسجد برپايه تقوا
لمسجد اسس على التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه
آن مسجدى كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا شده ، شايسته تر است كه در آن به (عبادت نماز) بايستى . (سوره توبه آيه ١٠٨).
احاديث :
الف) اهميت و جايگاه مسجد:
١٣٤٠ - خانه پرهيزكاران :
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
المسجد بيت كل تقى
مسجد خانه هر پرهيزگارى است . (شهاب الاخبار، ص ٢٣).
١٣٤١ - مسجد و بازار
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
شر بقاع الارض الاسواق و خيرالبقاع المساجد و احبهم الى الله اولهم دخولا و اخرهم خروجا منها
بدترين جاهاى زمين ، بازار و بهترين مكانهاى آن ، مساجد است و محبوبترين افراد نزد خدا كسى است كه زودتر از همه به مسجد داخل شود و ديرتر از همه بيرون رود. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٥٣).
١٣٤٢ - حريم مسجد
قال على - عليه السلام -
حريم المسجد اربعون ذراعا و الجوار اربعون دارا من اربعة جوانبها
حريم مسجد چهل ذرع است و چهل خانه از چهار طرف همسايه مسجد است .
(وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤٨٤، بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٣).
١٣٤٣ - نماز خانه اختصاصى
عن مسمع قال : كتب الى ابوعبدالله - عليه السلام -
انى احب لك ان تتخذ فى دارك مسجدا فى بعض بيوتك
مسمع مى گويد: امام صادق (ع) در نامه اى به من نوشتند كه : من براى تو دوست دارم كه در يكى از اتاقهاى خانه مسكونى خود محلى را مسجد، (مخصوص خواندن نماز) قرار دهى (يعنى اتاقى را فقط براى نمازگزاردن اختصاص دهى و منظور، مسجد اصطلاحى نيست) (محاسن البرقى ، ج ٣، ص ٤٤٥، بحارالانوار، ج ٧٦، ص ١٢٢).
١٣٤٤ - مساجد، خانه پارسايان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان المساجد بيوت المتقين ، و من كانت المساجد بيوته فقد ختم الله له بالروح و الرحمة و الجواز على الصراط الى الجنة
مساجد، خانه پارسايان است و هركس مسجد خانه اش باشد (اوقات خود را در آن و به عبادت بگذارند) خداوند انجام كار او را رحمت و شادى قرار داده واجازه عبور از صراط به سوى بهشت را به او خواهد داد. (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٦٥٩، حديث ٢٠٧٨٥).
١٣٤٥ - مساجد، بازار آخرت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
المساجد سوق من السواق الاخرة ، قراها المغفرة و تحفتها الجنة
مساجد، بازارى از بازارهاى آخرت است كه در آن بر سفره آمرزش مى نشينند و هديه آن بهشت است . (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٤، مستدرك الوسائل ، ج ١، ص ٢٢٦).
١٣٤٦ - زن و مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا استاءذنت امراءة احدكم الى المسجد فلايمنعها
اگر زنتان اجازه رفتن به مسجد خواست مانع نشويد. (مستدرك الوسائل ، ج ٣، ص ٤٤٦).
١٣٤٧ - مسجدى و پاداش او
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من كان القرآن حديثه و المسجد بيته بنى الله بيتا فى الجنة
هركس كلامش قرآن و خانه اش مسجد باشد، خداوند منزلى در بهشت براى او بنا مى كند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤٨١).
١٣٤٨ - نماز همسايه مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
لاصلاة لجار المسجد الا فى السمجد
نماز همسايه مسجد جز در مسجد پذيرفته نيست . (ميزان الحكمه ، ج ٤، ص ٣٩٤).
١٣٤٩ - بانيان مسجد و دورى از بلا
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان الله تعالى ، اذا انزل عاهة من السماء على اهل الارض صرفت من عمارالمساجد
خداوند وقتى مرضى را از آسمان بر مردم فرود آورد آن را از بانيان مساجد دور بگرداند. (نهج الفصاحه ، حديث ٦٨٢).
١٣٥٠ - هشت فايده مسجد
قال الحسن بن على - عليه السلام -
من ادام الاختلاف الى المسجد اصاب احدى ثمان : اية محكمة و اخا مستفادا و علما مستطرفا و رحمة و كلمة تدله على الهدى او ترده عن ردى و ترك الذنوب حياء او خشية
كسى كه همواره به مسجد (براى اقامه نماز و غيره) رفت و آمد كند، يكى از اين هشت فايده بر او برسد:
١ - استفاده از آيه روشنى از قرآن
٢ - يافتن رفيق نيك
٣ - فراگيرى علم تازه
٤ - برخوردارى از رحمتى كه در انتظارش بود.
٥ - شنيدن سخنى كه راهنماى راه باشد.
٦ - از انحراف در امان باشد.
٧ - موجب ترك گناه از روى حيا شود.
٨ - موجب ترك گناه بر اثر ترس گردد. (تحف العقول ، ص ٢٥٨).
١٣٥١ - زائران خدا
عن الحسين - عليه السلام -
اهل المسجد زوار الله و حق على المزور التحفة لزائرة
اهل مسجد، زائران خدايند و بر صاحب خانه است كه به زائش هديه دهد.(كلمة الامام حسن ، ص ٤١، الحكم الزهرا، ص ١٥٠).
١٣٥٢ - مساجد را خانه خود قرار دهيد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
كونوا فى الدنيا اضيافا و اتخذوا المساجد بيوتا و عودوا قلوبكم الرقة
در دنيا ميهمان باشيد و مساجد راخانه خود قرار دهيد و دلهايتان رابه نرمى و ملايمت عادت دهيد. (بحارالانوار، ج ٨٣، ص ٣٥١).
١٣٥٣ - مجلس پيامبران
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
المساجد مجالس الانبياء
مساجد محل جلوس پيامبران است . (مستدرك الوسائل ، ج ٣، ص ٣٦٣).
١٣٥٤ - انگيزه حضور در مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من اتى السمجد لشى ء فهو حظه
هركس به هر جهت كه به مسجد آيد، بهره اش همان است . (سنن ابى داود، ج ١، ص ١٢٨).
١٣٥٥ - اهميت مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان الله تعالى جعل لى الارض مسجدا و ترابها طهورا
خداى تعالى جعل لى الارض مسجدا و ترابها طهورا
خداى تعالى زمين را براى من (و امت من) مسجد و خاكش را پاك كننده قرار داده است . (شهاب الاخبار، ص ٣٦٩).
١٣٥٦ - بهترين مكان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
احب البلاد الى الله مساجدها
محبوبترين جاى شهرها نزد خدا، مسجدهاى آن شهر است . (نهج الفصاحه ، حديث ٧١).
١٣٥٧ - بهترين مساجد براى زنان
قال الصادق - عليه السلام -
خير مساجد نسائكم البيوت
بهترين مسجد براى زنان شما خانه ها است .(بحارالانوار، ج ٨٣، ص ٣٧١).
١٣٥٨ - شكايت مسجد
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
ثلاثة يشكون الى الله - عزوجل - مسجد خراب لايصلى فيه اهله
سه چيز به خدا شكايت مى كند: مسجد خرابى كه اهلش (همسايگانش) در آن نماز نخوانند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤٨٤).
١٣٥٩ - مسجد، زيارتگاه موحدان
حديث قدسى :
قال الله - تبارك و تعالى - ان بيوتى فى الارض المساجد تضيى ء لاهل السماء كما تضيى ء النجوم لاهل الارض الاطوبى لمن كانت المساجد بيوته الاطوبى لعبد توضاء فى بيته ثم زارنى فى بيتى الا ان على المزور كرامة الزائر، الا بشر المشائين فى الظلمات الى السماجد بالنور الساطع يوم القيامة خداوند متعال مى فرمايد: خانه هاى من در زمين همانا مساجد است كه براى اهل آسمان مى درخشند آن گونه كه ستارگان براى اهل زمين مى درخشند خوشا به حال آنان كه مساجد را خانه خود قرار داده اند!خوشا به حال بندهاى كه در خانه خود وضو مى گيرد و مرا در خانه ام زيارت مى كند!آگاه باشيد كه بر زيارت شونده لازم است است كه زائر خويش را بزرگ شمرده و به وى احسان نمايند كسانى را كه در دل تاريكى شب به سوى مساجد گامى برمى دارند، به نورى درخشان در روز قيامت بشارت ده . (وسائل الشيعه ، ج ١، ص ٢٦٨).
١٣٦٠ - تاءثير علاقه به مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
سبعة يظلهم الله تحت ظل عرشه يوم لاظل الا ظلة : رجل قلبه معلق بالمساجد
هفت نفرند كه خدا (روزى كه سايه اى جز سايه او نيست) آنان در سايه عرش خود پناه مى دهد: مرديكه به مسجد علاقه دارد (مسجد را رها نميكند) (نهج الفصاحه ، ح ١٧٣١).
١٣٦١ - نجات اهل مسجد از بلاها
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا نزلت العاهات و الافات ، عوفى ، اهل المساجد
هنگامى كه مشكلات و بلاها (براى اهل زمين) نازل مى شود، اهل مساج در امانند. (مستدرك الوسائل ج ١، ص ٢٢٦).
١٣٦٢ - عبور و مرور از مساجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
لاتجعلوا المساجد طرقا حتى تصلوا فيها ركعتين
مساجد را گذرگاه قرار ندهيد، مگر آنكه هنگام عبور دو ركعت نماز در آن بخوانيد. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٥٣).
١٣٦٣ - مسجد غريب
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
الغرباء فى الدنيا: قرآن فى جوف ظالم ، و مسجد فى نادى قوم لايصلى فيه ، و مصحف فى بيت لايقرء فيه و رجل صالح مع قوم سوء
در جهان چهار چيز غريب است :
١ - قرآن در سينه ستمگر
٢ - مسجد در جمع گروهى كه در آن نماز نخوانند.
٣ - قرآنى در خانه اى كه آن را نخوانند.
٤ - مرد پارسا در ميان مردم بد. (نهج الفصاحه ، حديث ٢٠٣٨).
١٣٦٤ - مردگان و اهل مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ما من يوم الا و ملك ينادى فى المقابر: من تغبطون ؟ فيقولون : اهل المساجد، يصلون و لانقدر، و يصومون ولانقدر
همه روز در ميان مردگان فرشته اى ندا در مى دهد: نسبت به چه كسانى غبطه مى خوريد؟ آنها پاسخ مى دهند: ما نسبت به اهل مساجد غبطه مى خوريم ، زيرا ايشان نماز مى گزارند و روزه مى گيرند و ماتوان انجام آن را نداريم . (مستدرك الوسائل ، ج ٣، ص ٣٦٣).
١٣٦٥ - انسان مسجدى ، الگو و نمونه جامعه
قال الصادق - عليه السلام -
يا فضل ! لاياءتى المسجد من كل قبيلة الا وافدها و من كل اهل بيت الا نجيبها، يا فضل !لايرجع صاحب السمجد باقل من احدى ثلاث خصال : اما دعاء يدعو به يدخله الله به الجنة و اما دعاء يدعو به فيصرف الله عنه به بلاء الدنيا و اما اخ يستفيده فى الله
اى فضل ! از هر جمعى تنها آنان كه (در فضايل) از همه برترند و به منزله الگو براى گروه خود هستند به مسجد مى آيند و از اهل خانه اى تنها برگزيدگان آن ها به مسجد مى آيند. اى فضل ! كسى كه اهل مسجد است باز نمى گردد، مگر اينكه يكى از توفيقات زير نصيب او خواهد شد: موفق به دعايى مى شود كه خداوند به بركت آن دعا او را به بهشت مى برد، يا دعايى مى كند كه خداوند به سبب آن ، بلاى دنيا را از وى دور مى كند ويا دوست و برادرى پيدا مى كند او را در رسيدن به اهداف الهى يارى مى كند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ‍ ٤٧٧).
١٣٦٦ - انوار الهى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
السماجد انوار الله
مساجد انوار الهى است . (مستدرك الوسائل ، ج ٣، ص ٤٤٧).
١٣٦٧ - دليل عشق مؤ من به مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من احب الله فليحبنى و من احبنى فليحب عترتى انى تارك فيكم الثقلين : كتاب الله و عترتى و من احب عترتى فليحب القرآن و من احب القرآن فليحب المساجد فانها افنيه الله و ابنيته اذن فى رفعها و بارك فيها، ميمونة ، ميمون اهلها، مزينة مزين اهلها، محفوظة اهلها هم فى صلاتهم و الله فى حوائجهم هم فى مساجدهم والله من ورائهم
كسى كه خداوند متعال را دوست بدارد، بايستى مرا نيز دوست و هر كه مرا دوست داشت بايد خاندان مرا نيز دوست بدارد من در ميان شما دو چيز گرانقدر: كتاب خدا و خاندانم را به جاى گذاشته ام هركس كه عترتم رادوست داشته باشد، بايستى قرآن را نيز دوست داشته باشد دوستدار قرآن مى بايستى دوستدار مساجد هم باشد؛ چرا كه مساجد، محضر و خانه هاى خداوند است كه خودش فرمان به برپايى آنها داده و آنها را مبارك گردانيده است مساجد، فرخنده و اهل آن نيز فرخنده اند مساجد و اهل آن هر دو آراسته و محفوظند اهل مسجد در حال نمازند و خداوند حوايج آنان را رفع مى كند آنان در مسجدند و خداوند پشتيبان و ياور آن ها است . (مستدرك الوسائل ، ج ٣، ص ٣٥٥).
١٣٦٨ - احترام مسجد و ملاقات خداوند
قال على - عليه السلام -
من وقر مسجدا، لقى الله يوم يلقاه ضاحكا مستبشرا و اعطاه كتابه بيمينه
كسى كه حرمت مسجد را نگه داردت روز قيامت خداوند را با چهره اى خندان و شادمان ملاقات مى كند وخداوند نامه اش (نامه اعمالش) را به دست راستش ميدهد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ١٦).
١٣٦٩ - علت احترام به مساجد
قال الصادق - عليه السلام -
انما لتعظيم المساجد لانها بيوت الله فى الارض
احترام به مساجد از آن رو است كه خانه هاى خدا در روى زمين است . (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٦).
١٣٧٠ - فرشتگان و اهل مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان للمساجد اوتادا الملائكة جلساوهم ، اذا غابوا افتقدوهم ، و ان مرضوا عادوهم ، و ان كانو فى حاجة اعانوهم
مساجد را ميخ هايى (مردانى كه حضورى پيوسته در آن دارند) است كه فرشتگان با آن همشنين هستند اگر روزى آنان را نبينند، سراغشان مى روند و چون بيمار مى شوند، از آنان عيادت مى كنند و اگر در كارها نيازمند كمك باشند، آنان رايارى مى دهند. (بحارالانوار، ج ٨٠، ص ٣٧٣).
١٣٧١ - افراد گريزان از مسجد وتحريم اجتماعى
قال الصادق - عليه السلام -
ان اميرالمؤ منين - عليه السلام - بلغه ان قوما لايحضرون الصلاة فى المسجد فخطب فقال : ان قوما لايحضرون الصلاة معنا فى مساجدنا فلايؤ اكلونا و لايشاربونا و لايشاورنا و لايناكحونا و لا ياءخذوا من فيئنا شيئنا او يحضروا معنا صلاتنا جماعة و انى لاوشك ان امرالهم بنار تشتعل فى دورهم فاحرق عليهم او ينتهون قال : فامتنع المسلمون عن مؤ اكلتهم و مشاربتهم و مناكحتهم حتى حضروا الجماعة مع المسلمين
به اميرالمؤ منين على (ع) خبر رسيد كه گروهى براى نماز در مسجد حاضر نمى شوند، اميرالمومنين (ع) براى مردم سخنرانى كرده و در ضمن آن فرمودند: « گروهى براى نماز خواندن با ما در مساجد حاضر نمى شوند آنان حق ندارند با ما غذا بخورند و بياشامند و مشورت كنند و با ما ازدواج نمايند و نيز حق ندارند از بيت المال مسلمين استفاده كنند مگر اينكه در نماز جماعت ما حاضر شوند نزديك است اگر آن ها از كار خود دست بر ندارند فرمان دهم خانه هاى آنان را با آتش بسوزانند » آنگاه امام صادق (ع) فرمود: مسلمانان از خوردن و آشاميدن و ازدواج با آنان خوددارى نمودند تا اينكه آنان در نماز جماعت مسلمين حاضر شوند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤٧٩).
١٣٧٢ - نماز خانه در منزل
قال الصادق - عليه السلام -
احب لك ان تتخذ فى دارك مسجدا فى بعض بيوتك
دوست دارم در خانه ات اتاقى به عنوان مسجد قرار دهى . (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٨٤).
١٣٧٣ - كيفر كناره گيرى از مسجد
قال الصادق - عليه السلام -
شكت المساجد الى الله تعالى الذين لايشهدونها من جيرآنهات فاوحى الله اليها و عزتى و جلالى لاقبلت لهم صلاة واحدة و لااظهرن لهم فى الناس عدالة ولا نالتهم رحمتى ول جاورونى فى جنتى
مساجد، از همسايگان خود كه درمسجد حاضر نمى شوند، به خداوند شكايت بردند. خداوند متعال به مساجد وحى فرمود: به عزت و جلالم سوگند كه يك نماز آنان راقبول نخواهم كرد، در ميان مردم عدالتى را از آنان آشكار نمى سازم ، رحمت من شامل آنان نشود و از همسايگى من در بهشتم محروم خواهند بود. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤٧٩).
١٣٧٤ - سرگرمى به كارهاى ناپسند در مسجد
قال الصادق - عليه السلام -
ان النبى -صلى الله عليه وآله - بصر رجلا يخذف بحصاة فى المسجد فقال : مازالت تلعن حتى وقعت ثم قال : الخذف ، فى النادى من اخلاق قوم لوط ثم تلا: و تاءتون فى ناديكم المنكر قال : هو الخذف
پيامبر -صلى الله عليه وآله - مردى را ديد كه در مسجد به سنگ پرانى مشغول است ايشان فرمود: اين سنگ تا وقتى كه مجددا به زمين برسد لعنت مى كند سپس فرمود: سنگ پرانى در ميان جمع از اخلاق قوم لوط است آنگاه امام صادق (ع) اين آيه شريفه را كه مى فرمايد: و در ميان جمع كارهاى زشت انجام مى دهيد
۷
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٤٠٥ - علت ساختن مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
انما نصبت المساجد للقرآن
مساجد براى قرائت قرآن ساخته شده است . (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤٩٣).
١٤٠٦ - توسعه بناى مسجد
ان رسول الله -صلى الله عليه وآله - مر بقوم اسسوا مسجدا ليبنوه فقال : او سعوه تملاءوه قال : فاوسعوه
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - بر جمعى كه تازه مشغول بناى مسجدى بودند، عبور كرد، و فرمود: مسجد را وسيع بسازيد، و آن را پر كنيد پس از آنان به فرمان پيامبر (ص) فضاى مسجد را وسيعتر كردند. (سنن بيهقى ، ج ٢، ص ٤٣٩).
١٤٠٧ - سنگريزه هاى مسجد
قال الباقر - عليه السلام -
اذا خرج احدكم الحصاة من المسجد فليردها مكانها او فى مسجد اخر فانها تسبح
هرگاه كسى سنگريزه اى را از مسجد بيرون برد، بايد آن را به جاى خود و يا مسجد ديگر برگرداند،زيرا اين سنگريزه خدا را تسبيح مى گويد. (علل الشرايع ، ج ٢، ص ٣٢٠).
١٤٠٩ - فضيلت نماز در مكانهاى مقدس
صلاة فى بيت المقدس الف صلاة و صلاة فى المسجد الاعظم مائة صلاة و صلاة فى مسجدالقبيلة خمس وعشرون صلاة و صلاة فى مجسدالسوق اثنتا عشرة صلاة
يك نماز دربيت المقدس برابر با هزار نماز و در مسجد بزرگ (جامع) شهر برابر با صد نماز و در مسجد قبيله (محله) برابر بيست و پنج نماز و در مسجد بازار برابر دوازده نماز فضيلت دارد. (بحارالانوار، ج ١٠٢، ص ٢٧٠).
١٤١٠ - فضيلت مساجد خاص
قال على - عليه السلام -
اربعة من قصور الجنة فى الدنيا: المسجد الحرام و مسجد الرسول -صلى الله عليه وآله - و مسجد بيت المقدس و مسجد الكوفة
در دنيا چهار عمارت از كاخهاى بهشت اند: مسجدالحرام ، مسجدالنبى ، (ص)، مسجد بيت المقدس و مسجد كوفه ، (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٤٥).
١٤١١ - فضيلت مسجدالنبى (ص)
قال الصادق - عليه السلام -
صلاة فى مسجدالنبى -صلى الله عليه وآله - تعدل بعشرة الاف صلاة
يك نماز در مسجد پيامبر (ص) با ده هزار نماز برابر خواهد بود. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٣٦).
١٤١٢ - نخستين قبله مسلمين
عن جعفر عن ابيه - عليهما السلام -
ان رسول الله -صلى الله عليه وآله - استقبل بيت المقدس سبعة عشر شهرا ثم صرف الى الكعبة و هو فى صلاة العصر
امام صادق (ع) از پدرش نقل مى كند كه ايشان فرمود: رسول خدا (ص) مدت هفده ماه به سمت بيت المقدس نمازگزاردند، پس از آن در حالى كه در نماز عصر بودند، به سمت كعبه برگشتند (مدت هفده ماه بيت المقدس قبله مسلمانان بود و پس از آن ، كعبه قبله آنان شد). (قرب الاسناد، ص ١٤٨).
١٤١٣ - مسجد خيف
قال الباقر - عليه السلام -
صلى فى مسجد الخيف سبعمائة نبى
هفتصد پيامبر در مسجد خيف ، نماز به جاى آورده اند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٣٥).
١٤١٤ - ثواب نماز در سه نوع مسجد
عن النبى -صلى الله عليه وآله -
فضلت الصلاة فى المسجد الحرام على غيره بمائة الف صلاة و فى مسجدى بالف صلاة و فى مسجد بيت المقدس بخمسمائة صلاة
نماز در مسجد الحرام برابر صدهزار نماز و در مسجد من (مسجدالنبى) برابر هزار نماز و در مسجد بيت المقدس برابر پانصد نماز در جاى ديگر برترى داده شده است . (الانس ‍ الجليل ، ج ١، ص ٢٢٩).
١٤١٥ - فضيلت مسجدالحرام
قال الباقر - عليه السلام -
من صلى فى المسجد الحرام صلاة مكتوبة قبل الله منه كل صلاة صلاها منذيوم و جبت عليه الصلاة و كل صلاة يصليها الى ان يموت
كسى كه نمازواجبى را در مسجدالحرام به جاى آورد، خداوند تمامى نمازهايى راكه از آغاز تكليف بر او واجب شده و نيز نمازهايى را كه تا پايان عمر به جاى مى آورد، قبول مى كند.(وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٣٦).
١٤١٦ - فضيلت مسجد قبا
قال الصادق - عليه السلام -
من اتى مسجد قبا فصلى فيه ركعتين رجع بعمرة
كسى كه در مسجد من ، قبا، دو ركعت نماز بگزارد، مانند آن كسى است كه يك عمره به جاى آورده باشد. (وسائل الشيعه ، ج ١٠، ص ٢٧٨).
١٤١٧ - فضيلت مسجد كوفه :
قال الباقر - عليه السلام -
لويعلم الناس ما فى مسجد الكوفة لاعدوا له الزاد و الرواحل من مكان بعيد ان صلاة فريضة فيه تعدل حجة وصلاة نافلة فيه تعدل عمرة
اگر مردم ، فضيلت مسجد كوفه را مى دانستند، از راه دور براى رسيدن به اين مسجد توشه و مركب تهيه مى كردند خواندن يك نماز واجب در اين مسجد، ثواب يك حج و يك نماز مستحب در آن ثواب يك عمره را دارد. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٢٥).
١٤١٨ - فضيلت مسجد سهله
قال الصادق - عليه السلام -
ما من مكروب ياءتى مسجد السهلة فيصلى فيه ركعتين بين العشائين و يدعواالله - عزوجل - الا فرج الله كربته
هرگرفتارى كه به مسجد سهله (در كوفه) برود و ميان نماز مغرب و عشا دو ركعت نماز به جاى آورد و دعا كند، خداوندمتعال گره از كار فروبسته او خواهد گشود. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٣٣).
١٤١٩ - فضيلت مسجد خيف
قال الباقر - عليه السلام -
من صلى فى مسجد الخيف بمنى مائة ركعة قبل ان يخرج منع عدلت عبادة سبعين عاما و من سبح الله فى مائة تسبيحة كتب له كاءجر عتق رقبة ، و من هلل الله فيه مائة تهليلة عدلت اجر احياء نسمة ، و من حمد الله فيه مائة تحميد عدلت اجر خراج العراقين يتصدق به فى سبيل الله - عزوجل -
هركس صد ركعت نماز در مسجد خيف (درمنى) به جاى آورد، با هفتصد سال عبادت برابر است و كسى كه در اين مسجد، صد مرتبه ، « سبحان الله » بگويد، ثواب آن برابر با ثواب آزاد كردن بنده است و هر كس در آن جا صد مرتبه « لااله اله الله » بگويد، برابر است با ثواب كسى كه انسانى را زنده كرده باشد و كسى كه صد مرتبه « الحمدلله » بگويد ثواب آن برابر است با ثواب ماليات عراقين (خراسان و عراقان) كه در راه خدا صدقه بدهد. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٣٥).
١٤٢٠ - قال الصادق - عليه السلام -
انه تستحب الصلاة فى مسجد الغدير لان النبى -صلى الله عليه وآله - اقام فيه اميرالمؤ منين - عليه السلام - و هو موضع اظهر الله فيه الحق
نماز خواندن در مسجد غدير مستحب است ، زيرا پيامبر (ص) اميرالمؤ منين (ع) را در آن مكان به جانشينى خويش منصوب فرموده و اين مكان ، محلى است كه خداوند - عزوجل - حق را در آن آشكار نمود. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٤٩).
١٤٢١ - مسجد غدير
قال الكاظم - عليه السلام -
صل فيه فان فيه فضلا و قد كان ابى ياءمر بذلك
در اين مسجد (غدير) نماز بخوان ، اين مسجد داراى فضيلت است و پدرمساءله امام صادق نيز به نماز خواندن در اين مسجد سفارش مى كرد.(وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ‍ ٥٤٩).
١٤٢٢ - پياده به مسجدالحرام رفتن
قال الصادق - عليه السلام -
اذا دخلت المسجد الحرام فادخله حافيا على السكينة والوقار. و قال : من دخله بخشوع غفر الله له ان شاء الله قلت : ماالخشوع ؟ قال : السكينة ، لاتدخل بتكبر
چون وارد مسجد الحرام شوى ، با پاى برهنه و آرامش و قار به اين مكان داخل شو! كسى كه با حال خشوع به مسجدالحرام داخل شود خداوند گناهان او را مى آمرزد، ان شاء الله راوى گويد: به امام (ع) گفتم : خشوع چيست ؟ فرمود: خشوع همان آرامش است و با تكبر داخل مشو. (وسائل الشيعه ج ٩ص ٣٢١، بحارالانوار، ج ٩٦ تص ١٩٢).
ه)آداب ورود به مسجد
١٤٢٣ - دعاى ورود به مسجد
قال الصادق - عليه السلام -
اذا دخلت المسجد فاحمد الله واثن عليه وصل على النبى
هرگاه داخل مسجد شدى ، حمد و سپاس خدا را بگو و بر پيامبر (ص) درود فرست . (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥١٦).
١٤٢٤ - آداب ورود به مسجد
عن على - عليه السلام -
من اراد دخول المسجد فليدخل على سكون و وقار المساجد بيوت الله و احب البقاع اليه
هر كس مى خواهد به مسجد داخل گردد، با آرامش و با طماءنينه وارد شود، چون مساجد خانه هاى خدا و محبوبترين محلها در نظر او است . (من لايحضره الفقيه ، ج ١، ص ‍ ١٧٠).
١٤٢٥ - دعاى هنگام ورود به مسجد
قالت فاطمة الزهراء - سلام الله عليها -
كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - اذا دخل المسجد صلى على النبى و قال اللهم اغفرلى ذنوبى و افتح لى ابواب رحمتك
رسول خدا (ص) هنگام ورود به مسجد صلوات مى فرستاد، و مى فرمود: خدايا گناهانم را ببخش و درهاى رحمت خويش را بر من بگشا. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥١٨).
١٤٢٦ - طهارت هنگام ورود به مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
لاتدخل المساجد الا بالطهارة
داخل مساجد مشو، مگر با وضو(از باب استحباب و نه وجوب).(مستدرك الوسائل ، ج ٣، ص ٣٨٨).
١٤٢٧ - كراهت سواره رفتن به مسجد
قال الصادق - عليه السلام -
انا اكره ان ادخله راكبا
كراهت دارم كه سواره وارد مسجد (كوفه) شوم . (من لايحضره الفقيه ، ج ١، ص ٢٣٠).
١٤٢٨ - اخلاص در رفت و آمد به مسجد
عن احدهما (الباقر او الصادقانون اساسى - عليهماالسلام - قال :
دخل رجلان المسجد، احدهما عابد و الاخر فاسق فخرجا من المسجد و الفاسق صديق و العابد فاسق و ذلك انه يدخل العابد المسجد مدلا بعبادته يدل بها فتكون فى ذلك و تكون فكرة الفاسق فى التندم على فسقه و يستغفر الله - عزوجل - مما صنع من الذنوب
دو مرد وارد مسجد شدند: يكى عابدو ديگرى فاسق بود هر دو در حالى از مسجد خارج شدند كه مرد فاسق درستار و مرد عابد فاسق شده بود، زيرا عابد در حالى كه به عبادت خود مغرور است به مسجد آمده و همواره در همين فكر به سر مى برد و از عبادت خود راضى است ولى شخص فاسق به ندامت بر فسق و تباهى خويش و طلب آمرزش از خدا به خاطر گناهانش مى انديشد. (وسائل الشيعه ، ج ١ ص ٧٦، علل الشرايع ، ج ٢، ص ٣٥٤).
١٤٢٩ - كيفيت ورود به مسجد
عن الباقر و الصادق عليهماالسلام :
الفضل فى دخول المسجد ان تبداء برجلك اليمنى اذا دخلت و باليسرى اذا خرجت
بهتر آن است كه هنگام ورود به مسجد ابتدا پاى راست را پيش بگذارى و هنگام خروج پاى چپ را. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥١٧).
١٤٣٠ - هنگام ورود به مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
تعاهدوا نعالكم عند ابواب المسجد
در پيش درب مسجد، كفشهايتان را (نسبت به آلودگى) بررسى كنيد.(وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٠٤).
١٤٣١ - پرهيز از بوى بد به هنگام ورود به مسجد
عن ابى بصير عن ابى عبدالله - عليه السلام -
انه ساءل عن اكل الثوم و البصل والكراث قال : لاباءس باءكله نيا و فى القدور و لاباءس باءن يتداوى بالثوم ولكن اذا اكل ذلك فلا يخرج الى المسجد
ابوبصير مى گويد: از امام صادق (ع) در مورد خوردن سير و پياز و تره سؤ ال كردم امام فرمود: خوردن آنها به صورت خام يا پخته اشكالى ندارد. همچنين معالجه بيمارى با سير اشكالى ندارد اما اگر كسى آنهارا خورد (قبل از برطرف كردن بوى آن) به مسجد نرود. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٢٠، صحيح بخارى ج ١، ص ٤٠٢ صحيح مسلم ، ج ٥، ص ٤٩).
١٤٣٢ - حضور زنان در مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
لاتمنعوالنساء حظوظهن من المساجد اذا استاءذنوكم
هنگامى كه زنان از شما اذن رفتن به مسجد مى خواهند، آنان را از رفتن مساجد محروم نكنيد كه از مسجد بهره اى دارند. (صحيح مسلم ، ج ٤، ص ١٦١).
١٤٣٣ - آداب ورود زنان به مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا شهدت احداكن المسجد فلاتمس طيبا
زمانى كه يكى از شما زنان به مسجد مى آيد، نبايد از بوى خوش استفاده نمايند. (صحيح مسلم ، ج ٤، ص ١٦٢).
١٤٣٤ - باطهارت به مسجد رفتن
قال الصادق - عليه السلام -
عليكم باءتيان المساجد فانها بيوت الله فى الارض من اتاه متطهرا طهره الله من ذنوبه و كتب من زواره فاكثروا فيها من الصلاة و الدعاء
به حضور در مسجد مواظبت كنيد! چرا كه مسجد خانه خداوند در زمين است كسى كه با طهارت وارد مسجد شود، خداوند و را از گناهانش پاك مى كند و نام وى را در زمره زائران خويش مى نويسد پس در مساجد، فراوان به نماز و دعا بپردازد. (بحارالانوار، ج ٨٣، ص ٣٨٤).
١٤٣٥ - بهترين مردم
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
خيرالناس اولهم دخولا فى المسجد و اخرهم خروجا
بهترين مردم كسى است كه هنگام ورود به مسجد اولين نفر، و هنگام خروج از مسجد آخرين نفر باشد. (مستدرك الوسائل ، ج ١، ص ٢٢٧).
١٤٣٦ - مانع ورود به مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان المسجد لايحل لجنب ولاحائض
همانا ورود افراد جنب و حائض به مسجد حرام است . (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٦٦٨).
١٤٣٧ - دعاى هنگام ورود به مسجد
قال الباقر - عليه السلام -
اذا خلت المسجد و انت تريد ان تجلس فلا تدخله الا طاهرا و اذا دخلته فاستقبل القبلة ثم ادع الله و سله و سم حين تدخله و احمدالله وصل على النبى -صلى الله عليه وآله -
هگامى كه وارد مسجد شدى ، و مى خواهى در آن بمانى با طهارت داخل شو! و چون به مسجد رسيدى روبه قبله كن و خداوند را بخوان و حاجتت را از او درخواست كن و در لحظه ورود به مسجد نام خداوند (بسم الله الرحمن الرحيم) را بر زبان جارى نما و خداوند را ستايش كن و بر پيامبر (ص) درود (صلوات) فرست . (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ‍ ٥١٦).
١٤٣٨ - مسجد و دهان بدبو
قال على - عليه السلام -
من اكل شيئا من الموذيات ريحها فلايقربن المسجد
كسيكه چيز بودارى (مثل سير) بخورد كه موجب آزار مردم شود، به مسجد نرود. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٠٢).
١٤٣٩ - توقف در مسجد
قال الباقر - عليه السلام -
ان معناه لاتقربوا مواضع الصلاة من المساجد، و انتم جنب الا مجتازين
معناى آيه شريفه « ولا جنبا الا عابرى سبيل » آن است كه در حال جنابت به مسجد داخل نشويد، مگر اين كه از آن عبور كنيد(از دربى داخل و از درب ديگر خارج شويد.) (وسائل الشيعه ، ج ١، ص ٤٨٩، باب ١٥، از ابواب الجنابة ، روايت ٢٠).
١٤٤٠ - آداب حركت به مسجد
قال الصادق - عليه السلام -
اذا قمت الى الصلوة ان شاء الله فاءتها سعيا ولتكن عليك السكينة والوقار فما ادركت فصل و ما سبقت به فاتمه
هنگامى كه به سوى نمازحركت مى كنى ، حركت تو بايد شتابان و با آرامش و وقار همراه باشد پس هر مقدار از نماز (جماعت) را درك كردى (با جماعت) برگزار كن و آنچه را كه از تو فوت شده (فرادى) به جاى آور. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٥٧).
١٤٤١ - آداب ورود به مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذ دخل المسجد (احدكم) يضع رجله اليمنى و يقول : بسم الله و على الله توكلت ولا حول ولاقوة الا بالله ، و اذا خرج يضع رجله اليسرى و يقول : بسم الله اعوذ بالهل من الشيطان الرجيم ثم قال : يا على !من دخل المسجد و يقول كما قلت تقبل الله صلاته و كتب له بكل ركعة صلاها فضل مائة ركعة فاذا خرج يقول مثل ما قلت غفر الله له الذنوب و رفع له بكل قدم درجة و كتب الله له بكل قدم مائة حسنة
هنگامى كه يكى از شما به مسجد وارد مى شود، بايد پاى راست را مقدم داشته و بگويد بسم الله و على الله توكلت ولاحول و لاقوة الابالله وهنگام خروج پاى چپ را مقدم داشته وبگويد: بسم الله اعوذبالله من الشيطان الرجيم آنگاه پيامبر (ص ) فرمود: يا على !كسى كه اين گونه داخل مسجد شود، خداوند نماز او را قبول مى كند و در برابر هر ركعت نمازى كه به جاى آورده است فضيلت صد ركعت نماز را به وى عطا مى كند و اگر بدين كيفيت خارج شود، خداوند گناهان او را مى بخشايد و در مقابل هر گامى يك درجه وصد پاداش به وى عطا مى نمايد. (مستدرك الوسائل ، ج ٣، ص ٣٩١).
و) آداب داخل مسجد
١٤٤٢ - نشستن روبه قبله
قال على - عليه السلام -
من السنه اذا جلست فى المسجد ان تستقبل القبلة
روبه قبله در مسجد نشستن سنت (و مستحب) است . (بحارالانوار، ج ٨٣، ص ٣٨٠).
١٤٤٣ - انتظار نماز در مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
الجلوس فى المسجد انتظار الصلاة عبادة ما لم يحدث وقيل : يا رسول الله و ما يحدث ؟ قال : الاغتياب
نشستن در مسجد به انتظار نماز عبادت است ، تا حدثى از او سر نزده ، عرض شد: اى رسول خدا حدث چيست ؟ فرمود: حدث ، غيبت كردن است . (وسائل الشيعه ، ج ٨، ٥٩٨، اصول كافى ، ج ٢، ص ٣٥٧).
١٤٤٤ - تميز كردن مسجد
قال الرضا - عليه السلام -
ان الجنة و الحور لتشاق الى من يكسح المسجد او ياءخذ من القذى
بهشت و حوريان بهشتى مشتاق كسى هستند كه مسجد را تميز كند، يا آلودگيهاى آن را بگيرد. (مستدرك الوسائل ، ج ٣، ص ٣٨٥).
١٤٤٥ - ثواب روشنايى مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من اسرج فى مسجد من مساجد الله سراجا لم تزل الملائكة وحملة العرش يستغفرون له مادام فى ذلك المسجد ضوء من السراج
هركس در مسجدى از مسجدهاى خدا چراغى روشن كند، همواره حاملان عرش الهى و فرشتگان براى اوطلب آمرزش كنند تا روشنى آن چراغ باقى است . (من لايحضره الفقيه ، ج ١، ص ١٦٩).
١٤٤٦ - بهره معنوى از مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
كل جلوس فى المسجد لغو الا ثلاثة : قراءة مصل ، او ذكرالله اوسائل عن علم
هر نشستى در مسجد لغو است مگر در سه حالت : خواندن قرآن ، گفتن ذكر خدا، سؤ ال (جستوى) علم . (ميزان الحكمه ، ج ٤، ص ٣٩٣، بحارالانوار، ج ٧٧، ص ٨٨).
١٤٤٧ - خنده در مسجد، سبب تاريكى قبر
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
الضحك فى المسجد ظلمة فى القبر
خنديدن در مسجد، موجب تاريكى قبر مى شود. (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٦٦٧) .
١٤٤٨ - نهى نمازميت در مسجد
قال ابوبكر بن عيسى :
كنت فى المسجد و قد جى ء بجنازة فاردت ان اصلى عليها فجاء ابوالحسن الاول - عليه السلام - فوضع مرفقه فى صدرى فجعل يدفعنى حتى اخرجنى من المسجد ثم قال : يا ابابكر ان الجنائز لايصلى عليها فى السمجد
در مسجد بودم كه جنازه اى آوردند، خواستم بر آن نماز بخوانم كه امام موسى كاظم (ع) وارد مسجد شدند و آرنج خود را بر سينه من گذاشته و به عقب راندند، تا اين كه مرا از مسجد بيرون كردند آنگاه فرمودند: اى ابوبكر! در مسجد بر جنازه ها نماز گزارده نمى شود. (الاستبصار، ج ١، ص ٤٧٣).
١٤٤٩ - نماز تحيت مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا دخلت المسجد فصل ركعتين قبل ان تجلس
هرگاه داخل مسجد شدى ، پيش از آن كه بنشينى ، دو ركعت نماز (تحيت) بخوان . (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٦٧٥، حديث ٢٠٨٦١).
١٤٥٠ - كيفيت حضور كودكان در مسجد
عن جابر عن ابى جعفر - عليه السلام - قال :
ساءلته عن الصبيان اذا صفوا فى الصلوة المكتوبة قال : لاتؤ خروهم عن الصلاة و فرقوا بينهم
جابر مى گويد: از امام باقر (ع) در مورد كودكان هنگامى كه براى نماز واجب در صف جماعت شركت مى كنند، سؤ ال كردم امام (ع) فرمود: آنان را از صفوف نماز جماعت خارج نكنيد، بلكه آنها را (در ميان بزرگسالان) پراكنده سازيد.(تهذيب الاحكام ، ج ٢، ص ٣٨٠).
١٤٥١ - پاداش نشستن در مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان الله تعالى يعطيك مادمت جالسا فى السمجد بكل نفس تنفس فيه درجة فى الجنة
خداوند - تبارك و تعالى - به عدد هر نفسى كه مى كشى و در مسجد نشسته اى درجه اى در بهشت به تو پاداش مى دهد. (بحارالانوار، ج ٨٣، ص ٣٧٠).
١٤٥٢ - ثواب انتظار نماز ديگر
قال الصادق - عليه السلام -
من اقام فى مسجد بعد صلاته انتظارا اللصلاة ، فهو ضيف الله و حق على الله ان يكرم ضيفه
هركس در مسجد پس از نمازش در انتظار نماز ديگر بماند، ميهمان خداوند است و بر خداست كه ميهمانش را گرامى دارد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٣).
١٤٥٣ - مانع تاريكى قبر
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من احب ان لايظلم لحده فلينور المساجد
كسى كه دوست دارد قبرش تاريك نباشد، مساجد را نوارنى كند. (مستدرك الوسائل ، ج ٣، ص ٣٦٦).
١٤٥٤ - آداب مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من رد ريقه تعظيما لحق المسجد جعل الله ذلك قوة فى بدنه و كتب له بها حسنة و حط عنه بها سيئة و قال : لاتمر بداء فى جوفه الا ابراءته
هركس براى احترام مسجد، آب دهان خود را فرو برد و در مسجد نيندازد، خداوند آن را در بدن وى ، به قدرت و توانايى تبديل مى كند و به پاداش اين كار، براى او حسنه اى مى نويسد وگناهى رااز او مى آمرزد و اين آب دهان ، به هر دردى (كه در بدن او است) برخورد كند آن راشفا مى بشخد.(وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤٩٩).
١٤٥٥ - نشستن در مسجد، بهتر از نشستن در بهشت
قال على - عليه السلام -
الجلسة فى الجامع خيرلى من الجلسة فى الجنة فان الجنة فيها رضا نفسى و الجامع فيها رضا ربى
نشستن در مسجد براى من بهتر است از نشستن در بهشت ، زيرا كه بودن در بهشت مرا خشنود مى سازد و بودن در مسجد موجب رضايت و خشنودى خدايم مى باشد. (بحارالانوار، ج ٨٠، ص ٣٦٢).
١٤٥٦ - آباد كردن مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
يااباذر!من اجاب داعى الله و احسن عمارة مساجدالله كان ثوابه من الله الجنة ، فقلت : بابى و امى يا رسول الله كيف يعمر مساجدالله ؟ قال : لاترفع فيها الاصوات و لايخاض فيها بالباطل ، ولايشترى فيها ولايباع و اترك اللغو ما دمت فيها فان لم تفعل فلا تلومن يوم القيامة الا نفسك
اى ابوذر!هركس ندارى منادى خدارا پاسخ گفت و مساجد خداوند را خوب آباد و احيا كرد پاداش او بهشت است گفتم : پدر و مادرم فدايت اى پيامبر خدا ! چگونه مساجد خداوند آباد مى شود؟ فرمود: به اينكه صدا در آنها بلند نشودو سخنان باطل در آنها رد و بدل نشود و خريد و فروش درآنها صورت نگيرد و تا هروقت كه در مسجد باشى !از هر لغو و باطلى بپرهيز، كه اگر چنين نكنى روز قيامت جز خود را ملامت نخواهى كرد (زيرا به دليل عدم رعايت حقوق مسجد كيفر مى شوى) (بحارالانوار، ج ٨٠، ص ٣٨٠).
١٤٥٧ - اذان در مناره مسجد
قال الصادق - عليه السلام -
كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - يقول لبلال اذا دخل الوقت : يا بلال ! اعل فوق الجدار و ارفع صوتك بالاذان
رسول خدا (ص) هنگامى كه وقت نماز فرا مى رسيد، به بلال مى فرمود: اى بلال ! برفراز ديوار (مسجد) برو و با صداى بلند اذان بگو! (وسائل الشيعه ، ج ٤، ص ٦٢٦).
١٤٥٨ - مسجد و طهارت آن
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
جنبوا مساجدكم النجاسة
مساجد خود را از نجاسات دور نگه داريد. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٠٤).
١٤٥٩ - مسجد و آخرالزمان
قال الصادق - عليه السلام -
و راءيت المساجد محتشية ممن لايخاف الله مجتمعون فيها للغيبة و اكل لحوم اهل الحق و يتواصفون فيها شراب المسكر و راءيت السكران يصلى بالناس فهو لايعقل ولايشان بالسكر (در علامات ظهور) و مى بينى كه مساجد پر از افرادى است كه خوفى از خداوند ندارند. (مردم براى غيبت كردن و خوردن گوشت پيروان حق در مساجد جمع مى شوند و درباره نوشيدن مسكر (مى) سخن مى گويند. امام جماعت را مى بينى كه مست و خراب امامت مردم را به عهده گرفته و از بابت مستى ، ملامت نمى شود. (روضة الكافى ، ص ٣٩، بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٢٥٩).
١٤٦٠ - تطهير مسجد
قال الباقر - عليه السلام -
اوحى الله نبيه ان طهر مسجدك
خداوند متعال به پيامبر خويش فرمان داد كه مسجد خويش را طاهر كن . (وسائل الشيعه ج ١، ص ٤٨٤).
١٤٦١ - خوشبو كردن مسجد
قال على - عليه السلام -
و جمروها (المساجد) فى كل سبعة ايام
و مساجد را هر هفته خوشبو و معطر كنيد. (بحارالانوار، ج ١٨، ص ١٠٧ و ١٣٦)
١٤٦٢ - داد و ستد در مسجد
قال الصادق - عليه السلام -
جبنوا مساجدكم البيع و الشراء
مساجدتان را بازارى براى خريد و فروش قرار ندهيد. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٠٧).
١٤٦٣ - كار در مسجد
ان رسول الله -صلى الله عليه وآله - مر برجل يبرى مشاقص له فى المسجد فنهاه و قال : انهالغير هذا بنيت
پيامبر اكرم (ص) مردى را در مسجد ديدند كه سرگرم تيز كردن تير آن بود آن حضرت او را از اين كار بازداشتند و فرمودند: مساجد براى كارى غير از اين (عبادت) ساخته شده است . (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤٩٦).
١٤٦٣ - كشف عورت در مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
كشف السرة و الفخذ و الركبة فى المسجد من العورة
نماياندن ناف ، ران و زانو در مسجد، مانند كشف عورت است . (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥١٥).
١٤٦٥ - علت تازيانه خوردن
ان اميرالمؤ منين - عليه السلام - راءى قاصا فى المسجد فضربه بالدرة و طرده
اميرالمؤ منين (ع) مردى را در مسجد ديدند كه مشغول داستان سرايى بود او را تازيانه زدند و از مسجد بيرون كردند. (وسائل الشيعه ج ٣، ص ٥١٥) .
١٤٦٦ - انداختن آب دهان و بينى در مسجد
قال على - عليه السلام -
من وقر المسجد من نخامته لقى الله يوم القيامة ضاحكا قد اعطى كتابه بيمينه و ان المسجد ليلتوى عند النخامة كتلوى احدكم بالخيزران اذا وقع به
كسى كه به احترام مسجد از انداختن اخلاط(آب بينى و سينه) در آن خوددارى كند، در روز قيامت با سرور و شادمانى و در حالى كه نامه اعمالش را در دست راست دارد خداوند متعال را ملاقات مى كند كسى كه در مسجد خلط مى اندازد، مسجد( از نفرت) به خود مى پيچد، همان طور كه اگر يكى از شما رابا چوب خيزران بزنند، از شدت درد به خود مى پيچد. (بحارالانوار، ج ٨٠، ص ٣٨١).
١٤٦٧ - خوابيدن در مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من نام فى المسجد بغير عذر ابتلاه الله بداء لازوال له
كسى كه بدون عذر در مسجد بخوابد، خداوند او را به دردى بى پايان مبتلا مى كند. (مستدرك الوسائل ، ج ٣، ص ٣٧٣)
١٤٦٨ - قضاوت و اجراى حدود در مسجد
قال الصادق - عليه السلام -
جنبوا مساجدكم البيع و الشراء و المجانين و الصبيان و الاحكام و الضالة و الحدود و رفع الصوت
از خريد و فروش در مسجد و آوردن ديوانگان و كودكان و اجراى احكام و حدود و اعلام اشياء و گمشده و بلند كردن صدا در آن ، خوددارى كنيد. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ‍ ٥٠٧).
١٤٦٩ - اعلام اشياء گمشده در مسجد
سمع النبى -صلى الله عليه وآله - رجلا يشند ضالة فى المسجد، فقال : قولوا له : لا راد الله عليك ، فانها لغير هذا بنيت
پيامبر خدا (ص) شنيدند كه مردى در مسجد اعلام مى كند چيزى را گم كرده است تا اگر كسى پيدا كرده است به او بازگرداند آن حضرت فرمودند: به او بگوييد: خدا گمشده ات را به تو برنگرداند، مسجد براى كارهايى غير از اين ساخته شده است . (من لايحضره الفقيه ، ج ١، ص ٢٣٧)
١٤٧٠- نهى كشيدن شمشير در مسجد
قال الباقر - عليه السلام -
نهى رسول الله -صلى الله عليه وآله - عن سل السيف و عن برى النبل فى المسجد قال : و انما بنى لغير ذلك
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - بيرون آوردن شمشير از غلاف و تيز كردن در مسجد را نهى كرد و فرمود: مسجد را براى كارهايى غير از اين ساخته اند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ‍ ٤٩٥).
١٤٧١ - سرودن شعر در مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من سمعتموه ينشده الشعر فى المسجد (المساجد) فقولوا: فض الله فاك انما نصبت المساجد للقرآن
به كسى كه در شعر مى خواند، بگوييد: خداوند دهانت را بشكند، مساجد را براى خواندن قرآن برپا كرده اند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤٩٢).
١٤٧٢ - صداى بلند در مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا فعلت امتى خمس عشرة خصلة حل بها البلاء قيل : يا رسول الله ما هن ؟ قال : اذا ارتفعت الاصوات فى المساجد
هنگامى كه پانزده خصلت در ميان امت من رواج يابد، بلا بر آنان نازل خواهد شد پرسيدند: يا رسول الله ! اين خصلت ها كدامند؟ فرمود: آن هنگام كه در مسجد صداى مردم بلند شود. (تحف العقول ، ص ٥٢).
١٤٧٣ - تفسير آيه زينت مسجد
قال ابوبصير:
ساءلته (اباعبدالله - عليه السلام -) عن قوله تعالى خذوا زينتكم عند كل مسجد قال : هو المشط عند كل صلاة فرضية و نافلة
از امام صادق - عليه السلام - در مورد سخن خداوند متعال كه فرمايد: زينت خود را در هر مسجد به همراه داشته باشيد سؤ ال كردم امام (ع) فرمودند: مراد از زينت ، شانه كردن مو براى نمازهاى واجب و مستحبى است .( بحارالانوار، ج ٧٣، ص ١١٦).
١٤٧٤ - نظافت مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من كنس المسجد يوم الخميس ، ليلة الجمعة فاخرج من التراب ما يذر فى العين غفر الله له
كسى كه مسجد رادر روز پنج شنبه ، شب جمعه ، به نظافت مسجد بپردازد، و به اندازه سرمه اى كه درچشم كشيده مى شود غبار از مسجد برگيرد، خداوند او را مى آمرزد. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥١١).
١٤٥٧ - وضو گرفتن در مسجد
قال رفاعة بن موسى :
ساءلت اباعبدالله - عليه السلام - عن الوضوء فى المسجد، فكرهه من البول و الغائظ
از امام صادق (ع) راجع به وضو گرفتن در مسجد پرسيدم ، ايشان وضو گرفتن از (حدث) بول و غائط در مسجد را مكروه دانستند. (وسائل الشيعه ، ج ١، ص ٣٤٥).
١٤٧٦ - جاروب كردن مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من قم مسجدا كتب الله له عتق رقبة و من اخرج منه ما يقذى عينا كتب الله ، عزوجل له كفلين من رحمته
هركس مسجدى را خاكروبى كند، خداوند پاداش آزاد كردن بنده اى را برايش مى نويسد، و اگر از اين مسجد به اندازه خاشاكى كه در چشم مى رود، غبار برگيرد، خداوند دو برابر آن ، از رحمت خويش را به وى عطا مى فرمايد.(بحارالانوار، ج ٨٠، ص ٣٨٣).
١٤٧٧ - روشنايى مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من ادخل ليلة واحدة سراجا فى المسجد غفر الله له ذنوب سبعين سنة و كتب له عبادة سنة و له عندالله مدينة و ان زاد على ليلة واحدة فله بكل ليلة يزيد ثواب نبى فاذا تم عشر ليال لا يصف الواصفون ماله عند الله من الثواب ، فاذا تم الشهر، حرم الله جسده على النار
كسى كه يك شب ، چراغى را در مسجد برافروزد، خداوند گناهان هفتاد سال او را مى آمرزد و ثواب عبادت يك سال را براى او مى نويسد، و خداوند (در بهشت) شهرى به او عطا مى كند و اگر از يك شب تجاوز كند، خداوند در برابر هر شب ، ثوابى را كه به يكى از پيامبران خويش مى دهد، به وى عطا مى فرمايد و اگر چراغ افروختن و روشن نگاه داشتن مسجد، به ده شب رسيد، كسى نمى تواند پاداشى را كه وى در نزد خداوند دارد، بر شمارد. و اگر اين كار به يك ماه رسيد، خداوند بدن او را بر آتش حرام مى كند. (بحارالانوار، ج ٨٠، ص ‍ ٣٧٧).
١٤٧٨ - ثواب مدت اقامت در مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
يا اباذر !ان الله ما دمت جالسا فى المسجد بكل نفس تتنفس فيه درجة فى الجنة و تصلى عليك الملائكة و يكتب لك بكل نفس تنفست فيه عشر حسنات و يمحى عنك عشر سيئات
اى ابوذر !خداوند متعال (تا وقتى كه در مسجد نشسته اى) در مقابل هر نفسى كه مى كشى * درجه اى در بهشت به تو عطا مى كند و فرشتگان نيز بر تو درود مى فرستند و در برابر هر نفس ده پاداش به تو عطا و ده گناه از تو محو مى نمايد. (وسائل الشيعه ج ٣ ص ٨٦)
١٤٧٩ - نشستن در مسجد و رسيدن روزى
قال على - عليه السلام -
الجلوس فى السمجد من طلوع الفجر الى طلوع الشمس اسرع فى طلب الرزق من الضرب فى الارض
از طلوع فجر تا طلوع خورشيد در مسجد نشستن روزى را بهتر (سريع تر) از تلاش براى كسب آن به تو مى رساند (مفهوم حديث اين است كه بودن در مسجد در اوقات ياد شده روزى انسان را زياد مى كند) (وسائل الشيعه ج ٤ ص ١٠٣٧)
١٤٨٠ - حضور در مسجد نجات از دوزخ
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من جلس فى مصلاه من صلاة الفجر الى طلوع الشمس ستره الله من النار
كسى كه در محل نماز خود از نماز تا طلوع خورشيد بنشيند خداوند او را از آتش جهنم محفوظ مى دارد. (وسائل الشيعه ج ٤ ص ١٠٣٥).
ز) آداب خروج از مسجد
١٤٨١ - دعاى هنگام خروج از مسجد
قالت فاطمة الزهراء - عليها السلام -
كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - اذا خرج من الباب (المسجد) صلى على النبى و قال : اللهم اغفرلى ذنوبى و افتح لى ابواب فضلك
رسول خدا (ص) هنگام خروج از مسجد « صلوات » مى فرستاد و مى فرمود: خداوندا!گناهانم را مورد آمرزش خويش قرار ده و درهاى فضل (همه نعمتهاى الهى) خود را بر من بگشا. (وسائل الشيعه ج ٣ ص ٦١٨)
١٤٨٢ - ناله شيطان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا العبد المسجد فقال : اعوذبالله من الشيطان الرجيم قال : اوه كسر ظهرى و كتب الله له بها عبادة سنة و اذا خرج من المسجد يقول مثل ذلك كتب الله بكل شعرة على بدنه مائة حسنة و رفع له مائة درجة
اگر بنده خدا هنگام ورود به مسجد استعاذه كند شيطان مى گويد: آه كمرم را شكست !و خداوند به پاداش اين عمل براى او عبادت يك سال مى نويسد و چنانچه هنگام خروج از مسجد استعاذه كند خداوند به تعداد هر مويى كه بر بدن اوست حسنه براى مى نويسد و صد درجه به وى عطا مى كند. (مستدرك الوسائل ج ٣ ص ٣٩٨)
١٤٨٣ - خروج بدون علت از مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من سمع النداء فى المسجد فخرج من غير علة فهو منافق الا ان يريد الرجوع اليه
هركس بدون علت در مسجد نداى نماز (اذان) را بشنود و خارج شود * در زمره منافقين است مگر اينكه قصد برگشت به مسجد داشته باشد.(وسائل الشيعه ج ٣ ص ‍ ٥١٣).
١٤٨٤ - محبوبترين اهل مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ثم قال : و خير البقاع المساجد و احبهم الى الله اولهم دخولا و آخرهم خروجا منها
بهترين مكانهاى زمين مساجد است و محبوبترين اهل مسجد كسى است كه هنگام ورود به مسجد اولين نفر و هنگام خروج از آن آخرين نفر باشد. (وسائل الشيعه ج ١٢ ص ‍ ٣٤٤).
١٤٨٥ - آفات با عجله خروج از مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
عشرون خصلة تورث الفقر الى ان قال -صلى الله عليه وآله - و تعجيل الخروج من المسجد
بيست خصلت موجب پيدايش فقر است و از آن جمله عجله كردن در خروج از مساجد است . (مستدرك الوسائل ج ٣ ص ٤٤٦).
١٤٨٦ - راندن گناهكاران از مسجد
قال الباقر - عليه السلام -
بينما رسول الله -صلى الله عليه وآله - فى السمجد اذ قال : قم يا فلان قم يا فلان قم يا فلان قم يا فلان حتى اخرج خمسة نفر فقال : اخرجوا من مسجدنا لاتصلوا فيه وانتم لاتزكون
در حالى كه رسول خدا -صلى الله عليه وآله - در مسجد بود فرمود: فلانى برخيز...تا اين كه پنج تن را به همين صورت جدا نمود آنگاه فرمود: از مسجد ما خارج شويد و تا هنگامى كه زكات نمى دهيد در مسجد ما نماز به جاى نياورد. (وسائل الشيعه ج ٦ ص ١٢).
١٤٧٨ - كيفيت ورود به و خروج از مسجد
قال الصادق - عليه السلام -
الفضل فى دخول المسجد ان تبداء برجلك اليمنى اذا دخلت و باليسرى اذا خرجت
بهتر است كه هنگام ورود به مسجد پاى راست را و در وقت خروج پاى چپ را پيش گذارى . (وسائل الشيعه ج ٣ ص ٥٧٥).

فصل بيستم و سوم : اخلاق و صفات نمازگزاران

آيات :
١١٦ - نماز، كارخانه انسان سازى
ان الانسان خلق هلوعا، اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا الاالمصلين
انسان حريص و كم طاقت آفريده شد، هنگامى كه بدى به او برسد بى تابى مى كند و وقتى خوبى به او برسد مانع ديگران مى شود مگر نمازگزاران . (سوره معارج ، آيات ١٩ - ٢٢)
١١٧ - نماز، موهبتى الهى
و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة
انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز را به آنها وحى كرديم . (سوره انبياء، آيه ٧٢).
١١٨ - نماز همراه با مردم دارى
قولوا للناس حسنا و اقيموا الصلوة
نمازگزار بايد با مردم خوب حرف بزند. (سوره بقره ، آيه ٨٣).
١١٩ - نماز شرط برادرى و اخوت اسلامى
فان تابوا و اقاموا الصلوة و اتوا الركوة فاخوانكم فى الدين
هرگاه توبه كنند و نماز را برپا دارند وزكات را بپردازند برادر دينى شما هستند. (سوره توبه ، آيه ١١).
١٢٠ - يارى طلبى از نماز
يا ايهاالذين امنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرين
اى افراد با ايمان !از صبر و استقامت و از نماز(در برابر حوادث سخت زندگى) كمك بگيريد (زيرا) خداوند با صابران است .(سوره بقره آيه ١٥٣).
١٢١ - نماز وعدالت اجتماعى
قل امر ربى بالقسط و اقيموا وجوهكم عند كل مسجد و ادعوه مخلصين له الدين كما بداكم تعودون
بگو اى رسول ما پروردگار من شما را به عدل و درستى امر كرده و نيز فرموده كه در هر عبادت روى به حضرت او آريد و خدا را از سر اخلاص بخوانيد كه چنانچه شما را در اول بيافريد ديگر بار به سويش باز آييد. (سوره اعراف ، آيه ٢٩).
١٢٢ - مراقبت از نماز
حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى و قوموا لله قانتين
در انجام همه نمازها و نماز ميانى (ظهر) كوشش و مواظبت كنيد در حال عبادت و خضوع كنان براى خدا به پا خيزيد. (سوره بقره ، آيه ٢٣٨).
١٢٣ - وظايف والدين در آموزش نماز
واءمر اهلك بالصلوة و اصطبر عليها
اهل خود را به خواندن نماز امر كن و بر اداى آن شكيبا باش . (سوره طه آيه ١٣٢).
١٢٤ - نماز، بهترين نوع شكرگزارى
انا اعطيناك الكوثر، فصل
به شكرانه عطاياى ما نماز برپادار. (سوره كوثر، آيه ١ و٢)
١٢٥ - منافق و اندكى ياد خدا بودن
ان المنافقون يخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصلوة قاموا كسالى يراؤ ون الناس و لايذكرون الله الا قليلا
منافقان مى خواهند خدا را فريب دهند، در حالى كه او آنها را فريب مى دهد و هنگامى كه به نماز برمى خيزند، با كسالت برمى خيزند، و در برابر مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى نمايند. (سوره نساء، آيه ١٤٢).
١٢٦- اخلاص در نماز
قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين ، لاشريك له و بذلك امرت و انا اول المسلمين
بگو همانا نماز و تمام عبادات و زندگى و مرگ من ، همه براى خداون پروردگار جهانيان است ، شريكى براى او نيست و به همين دستور يافته ام و من نخستين مسلمان هستم . (سوره انعام ، آيات ١٦٢ و ١٦٣).
١٢٧ - نماز، نشانه ايمان
قل لعبادى الذين امنوا يقيموا الصلوة و ينفقوا مما رزقناهم سرا و علانية
به بندگان من كه ايمان آورده اند بگو: نماز را برپا دارند و از آنچه به آنان روزى داده ايم در پنهان و آشكار انفاق كنند. (سوره ابراهيم ، آيه ٣١)
١٢٨ - برپا داشتن نماز، يكى از اوصاف نيكوكاران
الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و هم بالاخرة هم يوقنون
(محسنين را با سه وصف ، توصيف كرده مى گويد:) آنها كسانى هستند كه نماز را برپا مى دارند و زكات را ادا مى كنند و به آخرت يقين دارند. (سوره لقمان ، آيه ٤).
احاديث :
١٤٨٨ - محبوبترين بندگان
قال الصادق - عليه السلام -
احب العباد الى الله - عزوجل - رجل صدوق فى حديثه ، محافظ على صلواته و ماافترض الله عليه مع ادائه الامانة
محبوب ترين بندگان نزد خدا، مردى است كه در سخنش راستگو باشد، از نماز و هرآنچه كه خداوند بر او واجب كرده است ، محافظت كند و اداى امانت نمايد. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ‍ ١١).
١٤٨٩ - فلسفه سجده بر خاك
قال على - عليه السلام -
و لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق كرائم الجوارح بالارض تضاغرا
ساييدن گونه به خاك نشانه تواضع و گذاردن اعضاى شريف بر زمين دليل كوچكى و حقارت (در برابر خدا) است . (نهج البلاغه ، خطبه ١٩٢).
١٤٩٠ - نماز و شيعيان اهل بيت (ع)
قال الصادق - عليه السلام -
شيعتنا اهل الورع و الاجتهاد و اهل الوفاء و الامانة و اهل الزهد و العبادة و اصحاب الاحدى و خمسين ركعة فى اليوم و اللية
شيعيان ما اهل تقوا و پاكدامنى و جديت اند و مردمى باوفا و امين اند و اهل زهد و عبادت اند و كسانى هستند كه در شبانه روز پنجاه و يك ركعت نماز مى خوانند (بحارالانوار، ج ٦٨، ص ١٦٧)
١٤٩١ - فلسفه نماز از ديدگاه نهج البلاغه
قال على - عليه السلام -
وعن ذلك ما حرس الله عبادة المؤ منين بالصلوات و الزكوات ، و مجاهدة الصيام فى الايام المفروضات ، تسكينا لاطرافهم و تخشيعا لابصارهم و تذليلا لنفوسهم ، وتخفيضا لقوبهم و اذهابا للخيلاء عنهم و لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا
خداوند براى حفظ بندگانش از اين امور (يعنى ظلم و ستم و شيطان) با نماز، زكات و مجاهده درگرفتن روزه واجب ، آنان راحراست فرموده است تا اعضا و جوارح آنان آرام و چشم هايشان خاشع و غرايز و تمايلات سركششان خوار و ذليل و قلب هاى آنان خاضع شود و تكبر از آنها رخت بربندد ساييدن پيشانى كه بهترين جاهاى صورت است برخاك ، موجب تواضع و گذاردن گرامى ترين اعضاى بدن بر زمين ، موجب كوچكى (به درگاه خداوند) است . (نهج البلاغه ، خطبه ١٩٢).


۸
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٤٩٢ - بى بهره از نماز
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
و من لم تنهه صلاته عن الفحشاء و المنكر، لم تزده من الله الا بعدا
هركس كه نمازش او را از فحشا و منكر باز ندارد، هيچ بهره اى جز دورى از خدا نبرده است . (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ١٩٨، شهاب الاخبار، ص ٢١٥).
١٤٩٣ - نماز وسيله پاكسازى از كبر
قالت فاطمة الزهراء - عليها السلام -
جعل الله الصلاة تنزيها لكم عن الكبر
خداوند نماز را مايه دورى شما از كبر و خودپسندى قرار داد. (اعيان الشيعه ، ج ١، ص ٣١٦).
١٤٩٤ - نماز صحيح
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من اسبع وضوءه و احسن صلوته و ادى الزكوة ماله و خزن لسانه و كف غضبه و استغفر لذنبه و ادى النصيحة لاهل بيت رسوله فقد الستكمل حقائق الايمان و ابواب الجنة مفتحة له
هر كه خوب وضو سازد و نمازش را درست بخواند و زكات مالش را بپردازد و زبانش را نگاه دارد و خشمش را فرو برد و براى گناهانش طلب آمرزش كند و حقوق دوستى خاندان پيغمبر را ادا كند، حقيقت ايمان را كامل كرده و درهاى بهشت برايش باز است . (ثواب الاعمال ، ص ٦٤).
١٤٩٥ - ديندارى مؤ منان
قال الصادق - عليه السلام -
فى خبر طويل ذكرفيه الائمة و علامة الائمة فقال : ودينهم الورع و العفة و الصدق و الصلاح و الاجتهاد واداء الامانة الى البر و الفاجر و طول السجود و قيام الليل و اجتناب المحارم ، و انتظار الفرج بالصبر و حسن الصحبة و حسن الجوار
در خبرى طولانى كه در آن امامان و نشانه آنان را ذكر كرده است نقل شده كه حضرت فرمود: دين آنان پرهيز از گناه و عفت و راستى و صلاح و كوشش و اداى امانت به نيك و بد و طول دادن سجده و عبادت شب و پرهيز كردن از حرام و با شكيبايى در انتظار فرج آل محمد (ص) بودن و نيكى مصاحبت و نيكى رفتار با همسايگان است . (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ‍ ١٤٣، اصول وافى ، ج ٢، ص ١٢١).
١٤٩٦ - ملاك شناخت نمازگزار
قال الصادق - عليه السلام -
يعرف من يصف الحق بثلاث خصال : ينظر الى اصحابه من هم ، و الى صلوته كيف هى و فى انى وقت يصليها فان كان ذامال نظر اين يصنع ماله
كسى كه متصف و متصل به حق است ، به سه خصلت شناخته مى شود:
١ - به دوستانش نگاه كنيد(چگونه دوستى دارد) .
٢ - و نمازش را ببينيد چگونه است و در چه وقتى نماز مى خواند.
٣ - و اگر مالى به دستش آمد چگونه از آن مال استفاده مى كند. (مستدرك الوسائل ، ج ١، ص ١٨٤).
١٤٩٧ - نماز، خانه اخلاص
قال الباقر - عليه السلام -
الصلاة بيت الاخلاص و تنزيه عن الكبر
نماز (حقيقى و كامل) جايگاه و خانه اخلاص و باعث دورى از كبر و خودپسندى است . (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٣٧٥، بحارالانوار، ج ٧٨، ص ١٨٣).
١٤٩٨ - قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ركعتان من رجل ورع افضل من الف ركعة من مخلط
دو ركعت نماز انسان با تقوا، برتر از هزار ركعت نماز فرد لاابالى است . (نهج الفصاحه ، حديث ١٦٧٢).
١٤٩٩ - نماز با ورع
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
كن بالعمل بالتقوى اشد اهتماما منك بالعمل فانه لايقل عمل بالتقوى ، يا اباذر! اصل الدين الورع و راءسه الطاعة و اعلم انكم لو صليتم حتى تكونوا كالحنايا و صمتم حتى تكونوا كاوتار ما ينفعكم الا بورع
باپايبندى به تقوا بيشتر از عمل ، اهتمام كن ... اصل دين پرهيزكارى است و راءس آن اطاعت از خداوند است ... بدان كه شماها اگر آن قدر به نماز بايستد كه مانند كمان ، خم شويد و آن قدر روزه بگيريد كه مانند زه كمان لاغر گرديد، جز با پرهيزكارى به شما سود نخواهد داد. (مكارم الاخلاق ، ص ٤٦٨).
١٥٠٠ - نماز عالم
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ركعتان من عالم افضل من سبعين ركعة من غير عالم
دو ركعت نماز دانشمند بهتر از به جاى آوردن هفتاد ركعت نماز ديگران است . (نهج الفصاحه ، ص ٣٥٠).
١٠٥١ - ويژگى نمازگزار حقيقى
قال الصادق - عليه السلام -
قال الله - تبارك و تعالى - انما اقبل الصلاة لمن تواضع لعظمتى و يكف نفسه عن الشهوات من اجلى ، و يقطع نهاره بذكرى ولايتعاظم على خلقى و يطعم الجائع و يكسوالعارى ، ويرحم المصاب و يؤ وى الغريب فذلك يشرق نوره مثل الشمس
خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: همانا نماز كسى را قبول مى كنم كه :
١ - دربرابر عظمتم تواضع كندو برايم خاكسار باشد.
٢ - براى رضاى من از شهوت ها دورى جويد؛
٣ - روزهايش را با ذكر من به شب رساند؛
٤ - بر بندگانم فخرى نفروشد؛
٥ - گرسنگان را سير كند؛
٦ - برهنگان را بپوشاند؛
٧ - بر مصيبت ديدگان رحم كند؛
٨ - بى پناهان راپناه دهد؛
اوست كه نور (بندگى اش) مانند خورشيد مى درخشد. (بحارالانوار، ج ٦٩، ص ٣٩١).
١٥٠٢ - اخلاص در نماز
قال الصادق - عليه السلام -
ليست الصلوة قيامك و قعودك انما الصلوة اخلاصك و ان تريد بها الله وحده
نماز، قيام و قعود (نشستن و برخاستن) تو نيست ، بلكه نماز، اخلاص و خداخواهى تو است .(شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد، ج ١، ص ٣٢٥).
١٥٠٣ - تواضع موسى (ع) در نماز
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
اوحى الله - عزوجل - الى موسى - عليه السلام -: يا موسى !انك اذا صليت وضعت خدك على التراب
خداوند به موسى - عليه السلام - وحى كرد: اى موسى !هرگاه كه تو نمازگزارى ، گونه خود را به عنوان تواضع روى خاك بر زمين مى نهى . (اصول كافى ، ج ٢، باب التواضع ، ص ١٢٨، حديث ٧).
١٥٠٤ - نماز ريايى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من احسن صلاته حين يراه الناس ثم اساء ماحين يخلو، فتلك استهانة استهان بها ربه
هركه در حضور مردم نماز خويش نيكو كند و چون به خلوت رود، آن را بد به جا آورد به پروردگار خويش اهانت كرده است . (نهج الفصاحه ، ص ٥٨٤).
١٥٠٥ - غيبت مانع قبولى نماز
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من اغتاب مسلما او مسلمة لم يقبل الله صلوته و لاصيامه اربعين يوما و ليلة الا ان يغفر له صاحبه
هركس مرد يا زن مسلمانى را غيبت كند، چهل شبانه روز نماز و روزه اش پذيرفته نيست مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشايد. (بحارالانوار، ج ٧٥، ص ٢٥٨).
١٥٠٦ - دروغ ، مانع نماز شب
قال الصادق - عليه السلام -
ان الرجل ليكذب الكذبة فيحرم بها صلاة الليل
همانا مردى دروغ مى گويد و آن دروغگويى او را از نماز شب محروم مى سازد.
١٥٠٧ - پيروى از هواى نفس
قال على - عليه السلام -
لو صمت الدهر كله و قعدت الليل كله و قتلت بين الركن و المقام ، بعثك الله مع هواك بالغا ما بلغ ، ان فى جنة ففى جنة و ان نار ففى نار
اگر همه روزگار خود را روزه وشب ها را در نماز شب به سر برى و در ميان ركن و مقام كشته شوى ، خداوند تو را (در قيامت) با هواى نفس محشور مى كند پس اگر هواى دل تو الهى بود، به بهشت خواهى رفت و اگر جهنمى بود، به جهنم داخل مى شوى . (سفينة البحار، ج ٢، ص ٨٢٧).
١٥٠٨ - نمازگزارى كه به حريم مؤ منين مى نگرد
فيما اوحى الله الى داود - عليه السلام -
يا داود!لربما صلى العبد فاضرب بها وجهه و احجب عنى صوته اتدرى من ذلك يا داود؟ ذلك الذى يكثر الالتفات الى حرم المؤ منين بعين الفسق ، وذلك الذى حدثته نفسه لو ولى امرا لضرب فيه الاعناق ظلما
اى داود !چه بسا بنده اى نماز مى خواند و من آن نماز را به صورتش مى زنم و حجابى ميان او و خود قرار مى دهم كه صداى (قرائت) او را نشنوم اى داود !آيا مى دانى كه آن نمازگزار كيست ؟ او كسى است كه زياد به خانه وحريم مؤ منان با ديده فسق و فساد نگاه مى كند اين شخص كسى است كه نفسش او را وسوسه نموده و با خود چنين مى انديشد كه اگر امير و حاكم بر مردم شود، ظالمانه خون بريزد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٥٧).
١٥٠٩ - اخلاص در عبادت
قال على - عليه السلام -
طوبى لمن اخلص لله العبادة و الدعاء، ولم يشتغل قلبه بما تراه عيناه و لم ينس ذكر الله بما تسمع اذناه ، و لم يحزن صدره بما اعطى غيره
خوشا به حال كسانى كه خالصانه بندگى خداوند كند و قلبش متوجه آنچه كه مى بيند نگردد و به جهت آنچه مى شنود، از ياد خداوند غافل نشود و سينه اش به سبب آنچه به ديگران داده شده است محزون نگردد. (بحارالانوار، ج ٨١، ص ٢٦١).
١٥١٠ - تاءثير فروتنى در نماز
قال جعفر - عليه السلام -
يابن جندب !قال الله - عزوجل - فى بعض ما اوحى : انما اقبل الصلاة ممن يتواضع لعظمتى ، و يكف نفسه و عن الشهوات من اجلى ، و يقطع نهاره بذركرى ، و لايتعظم على خلقى ، و يطعم الجايع و يكسوالعارى ، و يرحم المصاب ، ويؤ وى الغريب ، فذلك يشرق نوره مثل الشمس اجعل له فى الظلمة نورا و فى الجهالة حلما اكلاءه بعزتى و استحفظه ملائكتى يدعونى فالبيه و يسالنى فاعطيه فمثل ذلك العبد عندى كمثل جنات الفردوس لاييبس ثمارها و لاتتغير عن حالها
اى پسرجندب !خداى - عزوجل - در بعضى از كلام خويش كه وحى نموده مى فرمايد: همانا من نماز كسى را مى پذيرم كه در برابر بزرگى و عظمتم فروتنى كند و خود را براى خشنودى من از شهوات (حرامساءله باز دارد و روزش را به ياد من شب كند وبر خلقم بزرگى نكند گرسنه را سير نموده و برهنه را بپوشاند و بر مصيبت زده ترحم كند و غريب را پناه دهد چنين بنده اى نورش مثل نور خوشيد خواهد درخشيد من براى او در ظلمت ها و تاريكى ها و گرفتارى ها نور و روشنايى قرار مى دهم و در ميان نادانان او را به زينت حلم و بزرگوارى مزين مى كنم به عزت و جلالم سوگند !خود، او را حراست مى نمايم و از ملائكه ام خواسته ام كه او را محافظت نمايند او مرا مى خواند من او را لبيك مى گويم و هرچه سؤ ال و خواهش كند، به او عطا مى نمايم او نزد من مانند باغهاى بهشت است كه ميوه هايش به پايان نمى رسد و تغيير حالت نمى دهد. (بحارالانوار، ج ٦٩، ص ٣٩١).
١٥١١ - ريا در عبادت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ايما عبد التفت فى صلاته ، قال الله تعالى : يا عبدى !الى من تقصد و من تطلب ؟ اربا غيرى تريد؟ او رقيبا سواى تطلب ؟ او جوادا خلاى تبغى ؟ و انا اكرم ، الاكرمين ، و اجود الاجودين ، و افضل المعطين ، اثيبك ثوابا لايحصى قدره اقبل على فانى عليك مقبل و ملائكتى عليك مقبول فان اقبل على صلاته غفر الله له و تجاوز عنه ما كان منه فان التفت ثالثة اعادالله مقالته ، فان اقبل على صلاته له ما تقدم من ذنبه فان ، التفت رابعة اعرض الله عنه ، و اعرضت الملائكة عنه ، و يقول : وليتك يا عبدى الى ما توليت
هرگاه بنده اى در نمازش توجه و التفات به غير خدا پيدا كند، خداوند، - تبارك و تعالى - به او مى فرمايد: اى بنده من !اراده چه كسى را مى كنى و از كه طلب حاجتى مى نمايى ؟ آيا پروردگارى غير من مى خواهى و يا ناظرى جز من مى جويى و يا بخشنده تر از من يافته اى ؟ حال آن كه من اكرم الاكرمين و اجودالاجودين و شايسته ترين عطا كنندگان مى باشم ، من به تو ثواب بى حساب مى دهم كه قابل شمارش نباشد، (بنده من !) به من توجه كن و به سوى من بيا كه من نيز به تو روى مى آورم و ملائكه ام نيز به تو روى آورده اند اگر روى به خدا آورد،خداوند گناهش را مى آمرزد، چون مجددا روى برگردانيد خداوند گفته اش را تكرار مى كند پس اگر بار سوم به غير خدا رو آورد، خداوند گناهش را مى آمرزد و از تقصير او مى گذرد هرگاه بار سوم به غير خدا رو آورد، خداوند سخنان اول را تكرار مى فرمايد اگر به خدا توجه پيدا كند، خداوند گناهش را مى آمرزد و هرگاه بار چهارم از خداوند روى برگرداند خداوند متعال از او اعراض مى نمايد و ملائكه اش نيز از او روى گردان مى شوند و مى فرمايد: بنده من !تو را به آنچه در پى آن هستى ، وا مى گذارم . (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ‍ ٢٤٤).
١٥١٢ - نماز و دورى از گناه
اتى النبى -صلى الله عليه وآله - رجل فقال : يا رسول الله انى لااصوم الا شهر رمضان لاازيد عليه ، ولااصلى الاالخمس لاازيد عليها، و ليس لله عندى صدقة و لا حج و لا تطوع انا اين اذا مت ؟ قال -صلى الله عليه وآله - معى فى الجنة ، اذا حفظت لسانك من اثنين الغيبة والكذب و قبلت من اثنين و الحسد، و نظرك من اثنين ، ترك النظر الى ما حرم الله و لاتؤ ذى مسلما دخلت معى فى الجنة
مردى به حضور پيامبر اكرم -صلى الله عليه وآله - رسيد و گفت : من جز در ماه رمضان روزه نمى گيرم و بيش از نماز پنج گانه به جا نمى آورم وبراى خدا صدقه حج ، و اعمال مستحبى هم ندارم بعد از مرگ جاى من كجاست ؟ پيامبر (ص) فرمود: اگر زبانت را از غيبت و دروغ حفظ كنى و دلت را از كينه و حسد تهى كنى و چشمت را از آنچه خداوند ممنوع ساخته ، بربندى و مسلمانى را نيازارى ، با من در بهشت خواهى بود. (مواعظ العديده ، ص ٤٣).
١٥١٣ - احترام به نماز
قال على - عليه السلام -
من لم ياءخذ اهبة الصلوة وقتها فما و قرها
كسى كه پيش از نماز، خود را براى نماز آماده نكند، به نماز احترام نكرده است .
(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ٢٠، باب ٧٦٨، ص ٣٢٩).
١٥١٤ - نمازگزار مشرك
تفسير سعدبن عبدالله برواية قولوية عنه باسناده - عنهم عليهم السلام - قال :
الشرك على ثلاثه اوجه : فشرك بالله ، و شرك بالاعمال و شرك بالرياء و اما شرك الرياء فقول الله - عزوجل - فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لايشرك بعبادة ربه احدا فهم قوم يحبون ان يباروا الناس فى صلاتهم وصومهم و عبادتهم فسماهم الله مشركين
شرك بر سه گونه است : شرك به خدا، شرك با اعمال و شرك باريا، تا آن جا كه فرمود: اما شرك ريا، پس گفتار خداوند اين است كه : « هركس آرزوى لقاى پروردگارش را دارد، بايد عمل صالح داشته باشدو در عبارت پروردگارش احتى را شريك نگيرد » امام (ع) در تفسير آيه شريفه مى فرمايد: اينان قومى هستند كه در نماز، روزه و عبادات خويش به مبارزه و هم چشمى مى پردازند، لذا خداوند آنان را شمرك مى نامد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٣٨٢).
١٥١٥ - فريب ركوع و سجود طولانى كسى را نخوريد
قال الصادق - عليه السلام -
لاتنظروا الى طول ركوع الرجل و سجوده ، فان ذلك شى ء اعتاده فلو تركه استوحش لذلك ولكن انظروا الى صدق حديثه ، و اداء امانته
به طول ركوع و سجود شخص ننگريد (فريفته نگرديد) زيرا ممكن است به آن دعوت كرده باشد و اگر ترك كند و حشتش گيرد، ليكن به راستى گفتار و اداى امانتش بنگريد. (اصول كافى ، ج ٣، ص ١٦٥).
١٥١٦ - بالاتر از نماز!
قال على - عليه السلام -
فانى سمعت جدكما -صلى الله عليه وآله - يقول : صلاح ذات البين افضل من عامة الصلاة و الصيام
از پيامبر (ص) شنيدم كه مى فرمود: اصلاح ذات العين (ميان مسلمانان) از تمامى نماز و روزه برتر است (كه با اختلاف و آشفتگى ميان مسلمانان نماز و روزه از بين مى رود).
١٥١٧ - شيطان و شيوه دعوت به گناه
قال على - عليه السلام -
يا كميل !اقسم بالله لسمعت رسول الله -صلى الله عليه وآله - يقول : ان الشيطان اذا حمل قوما على الفواحش ، مثل الزنا، و شرب الخمر و الربا و مااشبه ذلك من الخناء و الماثم حبب اليهم العبادة الشديدة و الخشوع و الركوع و الخضوع و السجود، ثم حملهم على ولاية الائمة الذين يدعون الى النار و يوم القيامة لاينصرون
اى كميل !سوگند به خدا از پيامبر خدا (ص) شنيدم كه فرمود: شيطان وقتى كه بخواهد قومى را گناهانى چون : زنا شرابخورى ، ربا و سمعه نمايد، آنان را شيفته عبادات شديد و زيادى با ركوع سجود طولانى و خضوع و خشوع فراوان مى گرداند آنگاه آنان را به پيروى از پيشوايان جور و ستم فرا مى خواند، پيشوايانى كه انسان را به آتش دعوت مى كنند و در قيامت يارى نخواهند شد و كسى به دادشان نخواهد رسيد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٣٠).
١٥١٨ - انجام نمازبراى خودنمايى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من صلى صلوة يرائى بها فقد اشرك
هر كه نمازى براى خودنمايى ، بخواند، شرك ورزيده است . (تفسير قرطبى ج ١٠، ص ٧١).
١٥١٩ - نماز بر پايه علم و آگاهى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
نوم على علم خير من صلاة على جهل
خواب باعلم و آگاهى بهتر از نماز باجهل و نادانى است . (نهج الفصاحه ، حديث ٣١٤٠).
١٥٢٠ - نماز بر پايه يقين
قال على - عليه السلام -
نوم على يقين خير من صلوة فى شك
خوابى كه از روى يقين باشد، بهتر از نمازى است كه باشك (نسبت به خداوند) خوانده شود. (بحارالانوار، ج ٣٣، ص ٣٥٧).
١٥٢١ - ترك غيبت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ترك الغيبة احب الى الله من عشرة الاف ركعة تطوعا
ترك غيبت نزدخداوند ازده هزار ركعت نماز مستحبى محبوبتر است . (قصار الجمل ، ٢، ص ١٠٧).
١٥٢٢ - عذاب نمازگزار رياكار
قال الصادق - عليه السلام -
يجاء بعبد قوم القيامة قدصلى فيقول : يا رب صليت ابتغاء وجهك فيقال له : بل صليت ليقال ما احسن صلاة فلان ؟ اذهبوا به الى النار
چون روز قيامت فرا رسد، نمازگزاى را مى آورند. وى مى گويد: خداوندا!من براى خشنودى تونماز گزاردم به او مى گويند: تو بدان جهت نماز گزاردى كه نماز تو را ستايش كنند، آن گاه به ملائكه دستور مى دهد كه او را به سوى آتش ببريد. (بحارالانوار، ج ٦٢، ص ٣٠١).
١٥٢٣ - شرايط نماز كامل
قال الصادق - عليه السلام -
لايتم الصلوة الا الذى طهر سابغ و تمام بالغ غير نازع ولازائغ عرف فوقف واخبت فثبت ؛ فهو واقف بين الياءس و الطمع والصبر والجزع كان الوعد له صنع والوعيد به وقع ؛ بذل عرضه و يمثل غرضه ؛ و بذل فى الله المهجة و اليه و فد و منه استرفد فاذا اتى بذلك كانت هى الصلوة التى بها امر وعنها اخبر و انها هى الصلوة التى تنهى عن الفحشاء و المنكر
نماز به كمال نرسد، مگر براى كسى كه طهارتى همه جانبه داشته باشد و كاملا حق آن را ادا كند و از وسوسه و انحراف به دور باشد، خداى را بشناسد و براى او خشنود نمايدو ثبات ورزد و چنان اميدوار باشد و برعبادت پايدارى كند كه گويى بهشت پاداش او است و چنان بيم ناك وبى تاب باشدكه گويى در آتش خشم خدا مى سوزد و دارايى خود بذل كرده و مقصودخويش در نظر آورده و جان در راه خدا نهاده و طريق او را برگزيند در بينى برخاك نهادن (در سجده) كم ترين كراهتى به دل راه ندهد و پيوند علايق را از هر كه جز او بريده و تنها متوجه او گرديده وبه حضور او آمده و عطاى او را بخواهد پس اگر چنين نمازى به جاى آورد، همان نمازى خواهد بود كه به آن امر شده و از آن خبر داده شده و اين همان نمازى است كه از فحشاء ومنكر باز مى دارد. (فلاح السائل ، ص ٢٣).
١٥٢٤ - اثر غيبت بر نمازگزار
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من اغتاب مسلما او مسلمة لم يقبل الله صلاته و لاصيامه اربعين يوما الا ان يغفر له صاحبه من اغتاب فى شهر رمضان لم يؤ جر على صيامه
كسى كه غيبت مرد يا زن مسلمانى كند، خداوند متعال نماز و روزه وى راتا چهل روز نمى پذيرد، مگر آن غيبت شونده از وى راضى گردد كسى كه در ماه مبارك رمضان غيبت كند، از روزه دارى خويش اجرى به دست نمى آورد. (بحارالانوار، ج ٧٥، ص ٢٥٨).

فصل بيست و چهارم : اسرار و آثارذكر

آيات :
١٢٩ - ياد خدا در همه حال
يا ايهاالذين امنوا الذكرو الهل ذكرا كثيرا، و سبحوه بكرة و اصيلا
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را بسيار ياد كنيد و صبح و شام او را تسبيح نماييد. (سوره احزاب ، آيات ٤١، و ٤٢).
١٣٠ - ياد خدا، عامل رستگارى
واذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون
خدا را فراوان ياد كنيد تا رستگار شويد. (سوره انفال ، آيه ٤٥).
١٣١ - نتيجه روگردانى از ذكر خدا
و من اعرض عن ذكرى فان له معشية ضنكا
هركس از ياد من روگردان شود به زندگانى سخت و تنگى مبتلا مى گردد. (سوره طه ، آيه ١٢٤).
١٣٢ - غفلت از ذكر خدا
و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا
هركس از ياد خداى رحمان غفلت ورزد، شيطانى را بر او مسلط مى كنيم (كه پيوسته همراه او باشد). (سوره زخرف ، آيه ٣٦).
١٣٣ - از غفلت پيشگان مباش !
واذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لاتكن من الغافلين
ياد كن پروردگارت را در درون خويش بازارى و ترس و با گفتار آهسته در بامدادان و شامگاهان و از غفلت پيشگان مباش . (سوره اعراف آيه ٢٠٥).
١٣٤ - ياد خدا در خانه ها
فى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو والاصال
(اين چراغ پرفروغ) در خانه هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد) خانه هايى كه نام خدا در آن ها برده مى شود. (سوره نور، آيه ٣٦).
١٣٥ - زياد به يا خدا بودن
و الذاكرين الله كثيرا و الذاكرات
مردانى كه بسيار به ياد خدايند و زنانى كه بسيار ياد خدا مى كنند. (سوره احزاب ، آيه ٣٥).
١٣٦ - غفلت از ياد خدا
يا ايهاالذين امنوا لاتلهكم اموالكم و لااولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون
اى كسانى كه ايمان آورده ايد اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكنند و كسانى كه چنين كنند زيانكارانند. (سوره منافقين ، آيه ٦).
١٣٧ - به ياد خدا باشيد !
فاذكرونى اذكركم
پس به ياد من باشيد تا به ياد شما باشيم . (سوره بقره آيه ١٥٢).
١٣٨ - در همه حال به ياد خدا باشيد
الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار
همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيده اند ياد مى كنند و دراسرار آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند ومى گويند بارالها !اينها رابيهوده نيافريده اى ، منزهى تو ما را از عذاب آتش نگاه دار. (سوره آل عمران ، آيه ١٩١).
احاديث :
١٥٢٥ - نتيجه ياد خدا
قال على - عليه السلام -
من ذكر الله - سبحانه - احيى الله قلبه و نور عقله و لبه
هركس خداوند سبحان را ياد كند، خداوند دل او را زنده كرده و عقل و خردش را روشن گرداند. (منتخب الغرر، ص ١٩)
١٥٢٦ - نجات از آتش به وسيله كثرت ذكر
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من اكثر ذكر الله - عزوجل - احبه الله و من ذكر الله كثيرا كتبت له براءتان براءة من النفاق
هركس ذكر خدا را بسيار كند خداوند او را دوست دارد و هر كس ذكرخداوند را بسيار كند، براى او دو برائت (حكم آزادى) نوشته شود: يكى برائت از آتش جهنم و ديگرى برائت از نفاق و دورويى . (اصول كافى ، ج ٢، ص ٤٩٩، ح ٣).
١٥٢٧ - ياد خدا و هدايت
قال على - عليه السلام -
الذكر نور و رشد
ياد خدانور و هدايت است . (منتخب الغرر، ص ١٩).
١٥٢٨ - ذكرخدا موجب شرح صدر
قال على - عليه السلام -
الذكر يشرح الصدر
ياد خدا موجب شرح صدر است . (منتخب الغرر، ص ١٩).
١٥٢٩ - گفتار انسان همراه ذكر
قال على - عليه السلام -
جمع الخير كله فى ثلاث خصال : النظر و السكوت و الكلام فكل نظر ليس فيه اعتبار فهو سهو و كل سكوت ليس فيه فكرة فهو غفلة و كل كلام ليس فيه ذكر فهو لغو فوطبى لمن كان نظره عبرة و سكونته فكرا و كلامه ذكرا و بكى على خطيئت وامن الناس شره
خيرو سعادت انسان در سه خصلت نهفته است : توجه ، سكوت و سخن پس هر توجه و نظرى كه در آن عبرت نباشد، بيهوده است و هر سكوتى كه همراه آن انديشه نباشد، غفلت است و هر سخنى كه در آن ذكر خدا نباشد، لغو است پس خوشا به حال كسى كه توجه و نظرش عبرت و سكوت وى همراه با انديشه و گفتار او ذكر خدا باشدو در برابر خطاهايش در پيشگاه خدا گريه كندو مردم از شر وى در امان باشند. (خصال ، ج ١، ص ٩٨).
١٥٣٠ - توجه خدابه نمازگزار
قال الباقر - عليه السلام -
ذكر الله لاهل الصلاة اكبر من ذكرهم اياه ؛ الاترى انه يقول : اذكرونى اذكركم
ياخدا براى نمازگزاران بالاتر از ياد آنها از خدا است . آيا نمى بينى كه خدا مى فرمايد: مرا ياد كنيدتا شما راياد كنم . (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ١٩٩).
١٥٣١ - انس با ياد خدا
قال على - عليه السلام -
الذكر مفتاح الانس
ياد خدا كليدانس باخدا است . (انسان در نتيجه ياد خدا، باخدا ماءنوس مى شود) (منتخب الغرر، ص ١٩).
١٥٣٢ - ذكرگفتن در بازار
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من ذكر ا لله فى السوق مخلصا عند غفلة الناس و شغلهم بما فيه ، كتب الله له الف حسنة و غفرالله له يوم القيامة مغفرة لم تخطر على قلب بشر
كسيكه در بازار و هنگام غفلت مردم و اشتغال آنان به آنچه در بازار است از روى اخلاص خدا را ياد كند، خداوند براى او هزارحسنه بنويسد و به گونه اى او را در روز قيامت موردرحمت قرار دهد كه به قلب هيچ بشرى خطورنكرده باشد. (عدة الداعى ، ص ١٩٨).
١٥٣٣ - لذت با يادخدا
قال على - عليه السلام -
الذكر لذة المحبين
يا خدا لذت و دوست داران است (دوستان خدا از ياد وى لذت مى برند).
(منتخب الغرر، ص ٢٠).
١٥٣٤ - موجب روشنى سينه ها
قال على - عليه السلام -
الذكر نور العقول وحياة النفوس و جلاء الصدور
ياد خدا نور عقول وزندگى بخش جان ها وموجب روشنى سينه ها است . (منتخب الغرر، ص ٢٠).
١٥٣٥ - صلاح قلب
قال على - عليه السلام -
اصل صلاح القلب اشتغاله بذكر الله
اساس و صلاح قلب اشتغال آن به ذكر خدا است . (منتخب الغرر ص ٢٠).
١٥٣٦ - ثمره ذكر
قال على - عليه السلام -
ثمرة الذكر استناره القلوب
ثمره و نتيجه ذكرخدا نورانى شدن دل ها است . (منتخب الغرو، ص ٢١).
١٥٣٧ - هميشه ياد خدا
استديمواالذكر، فانه ينيرالقلوب و هو افضل العبادة
منتخب الغرر، ص ٢٠).
١٥٣٨ - بهترين ذكر
قال على - عليه السلام -
افضل الذكر القرآن ، به تشرح الصدور و تستنير السرائر
بهترين ذكر، قرآن است كه با تلاوت آن (و تدبر در آياتش) سينه ها باز و اندرون روشن ميگردد. (منتخب الغرر، ص ٢٠).
١٥٣٩ - ماءنوس با ذكر خدا
قال على - عليه السلام -
اذ راءيت الله سبحانه يؤ نسك بذكره فقد احبك
هرگاه ديدى خداوند سبحان تو را به ذكر خود ماءنوس كرده است (بدان كه) تو را دوست مى دارد. (منتخب الغرر، ص ٢١).
١٥٤٠ - همنشين باخدا
قال على - عليه السلام -
ذاكر الله سبحانه مجالسه
آن كه ياد خدا مى كند، همنشنين خدا است . (منتخ الغرر، ص ٢١).
١٥٤١ - انس با خدا
قال على - عليه السلام -
ثمرة الانس بالله الاستيحاش من الناس
نتيجه ماءنوس شدن با(ذكر) خداوند، دورى گزيدن از مردم است . (منتخب الغرر، ص ٢١).
١٥٤٢ - كارگشائى ذكر
قال على - عليه السلام -
خير ما استنجحت به الامور ذكرالله سبحانه
بهترين چيزى كه كارها به وسيله آن به سامان رسند، ذكر خداوند سبحان است . (منتخب الغرر، ص ٢١).
١٥٤٣ - نورايمان
قال على - عليه السلام -
ذكرالله نورالايمان
ياد خدا، نور ايمان است . (منتخب الغرر، ص ٢١).
١٥٤٤ - راندن شيطان
قال على - عليه السلام -
ذكرالله مطردة الشيطان
ياد خدا بودن ، موجب راندن شيطان است . (منتخب الغرر، ص ٢١).
١٥٤٥ - روش پرهيزكاران
قال على - عليه السلام -
ذكرالله شيمة المتقين
به ياد خدا بودن ، شيوه پرهيزكاران است . (منتخب الغرر، ص ٢٢).
١٥٤٦ - آرامش دلها
قال على - عليه السلام -
ذكرالله جلاء الصدور و طماءنينه القلوب
ياد خدا روشنى سينه ها و آرامش دلها است . (منتخب الغرر، ص ٢٢).
١٥٤٧ - قوت جانها
قال على - عليه السلام -
ذكرالله قوت النفوس و مجالسة المحبوب
ياد خدا غذاى جانها و همنشينى بامحبوب است . (منتخب الغرر، ص ٢٢).
١٥٤٨ - سرمايه هر مؤ من
قال على - عليه السلام -
ذكرالله راءس مال كل مؤ من و ربحه السلامة من الشيطان
ذكر خدا سرمايه هر مؤ منى است و سود آن ، سالم ماندن از شر شيطان است . (منتخب الغرر، ص ٢٢).
١٥٤٩ - داروى بيماريهاى روحى
قال على - عليه السلام -
ذكر الله دواء اعلال النفوس
ياد خدا داروى بيمارى ها روح است . (منتخب الغرر، ص ٢٢).
١٥٥٠ - قال على - عليه السلام -
ذكرالله دعامة الايمان و عصمة من الشيطان
ياد خدا پشتوانه ايمان ونگهدارنده از شر شيطان است . (منتخب الغرر، ص ٢٢).
١٥٥١ - خلق هرنيكوكار
قال على - عليه السلام -
ذكرالله سجية كل محسن وشيمة كل مؤ من
ياد خدا شيوه هر نيكوكار و روش هر فرد با ايمان است .(منتخب الغرر، ص ٢٢).
١٥٥٢ - موجب سرور مؤ من
قال على - عليه السلام - ذكرالله مسرة كل متق ولذة كل موقن
ياد خداموجب سرور و شادمانى هر پرهيزكار و التذاذ هر صاحب يقين است . (منتخب الغرر، ص ٢٣).
١٥٥٣ - شنونده ذكر خدا
قال على - عليه السلام -
سامع ذكر الله ذاكر
شنونده ذكر خدا، ذاكر خدا است . (منتخب الغرر، ص ٢٣).
١٥٥٤ - مشغول ذكر خدا
قال على - عليه السلام -
طوبى لمن صمت الابذكرالله
خوشا به حال كسى كه مشغول ذكر خدا باشدو از گفتار بيهوده خاموش بماند.(منتخب الغرر، ص ٢٣).
١٥٥٥ - زبان مشغول ذكر خدا
قال على - عليه السلام -
طوبى لمن شغل قبله بالشكر و لسانه بالذكر
خوشا به حال كسى كه دلش را به شكر و زبانش را به ذكر خداوند مشغول دارد. (منتخاب الغرور، ص ٢٣).
١٥٥٦ - روشنى قلب
قال على - عليه السلام -
عليك بذكر الله ، فانه نورالقلب
پايبند به ذكر خدا باش كه آن روشنى قلب است . (منتخب الغرر، ص ٢٣).
١٥٥٧ - زنده بودن دلها
قال على - عليه السلام -
فى الذكر حياة القلوب
ياد خدا موجب زندگى دلها است . (منتخب الغرر، ص ٢٣).
١٥٥٨ - ياد خدا
قال على - عليه السلام -
من ذكرالله ذكره
هركه در ياد خدا باشد، خدا او راياد كند(هميشه نظر لطف به او دارد). (منتخب الغرر، ص ٢٤).
١٥٥٩ - بصيرت در كارها
قال على - عليه السلام -
من ذكر الله استبصر
هركه ياد خدا كند (دركارها) بصيرت پيدا مى كند. (منتخب الغرر، ص ٢٤).
١٥٦٠ - ثمره ياد خدا
قال على - عليه السلام -
من اشتغل بذكرالله طيب الله ذكره
هركس كه به ذكر خدا مشغول باشد، خداوند ياد و نام او را (در نزد مردمساءله نيكو و پاكيزه دارد. (منتخب الغرر، ص ٢٤).
١٥٦١ - مجلس بى ذكر خدا
قال ابوعبدالله - عليه السلام -
ما من مجلس يجتمع فيه ابرار و فجار فيقومون على غير ذكرالله - عزوجل - الا كان حسرة عليهم يوم القيامة
هرگاه عده اى - چه نيك و بد - در مجلسى جمع شوند و به غير ياد خدا بپردازند، در روز قيامت افسوس و حسرت مى دروند. (اصول كافى ، ج ٢، ص ٤٩٦).
١٥٦٢ - شيوه ياد خدا بودن
قال على - عليه السلام -
لاتذكر الله سبحانه ساهيا ولاتنسه لاهيا و اذكره ذكرا كاملا يوافق فيه قلبك لسانك و يطابق اضمارك اعلانك ، ولن تذكره حقيقة الذكر حتى تنسى نفسك فى ذكر و تفقدها فى امرك
خداوند سبحان را از روى غفلت ياد منما و از روى سرگرمى فراموشش نكن بلكه او را كامل ياد كن ، به طورى كه دلت بازبان ، موافق و درونت با بيرون ، مطابق باشد، (و بدان كه) هيچگاه او راذكر حقيقى نمى توانى كنى مگر اينكه در موقع ذكر خدا خود را فراموش كنى و از خويش فارغ شوى ، (و در همه حال دل متوجه او باشد.)
توضيح : منظور از ذكر و ياد خدا تنها ذكر زبانى نيست ، اگر چه آن هم ذكر است بلكه به طور كلى بايد دل به ياد خدا باشدو انسان ، موقع برخورد با محرمات خدا را در نظر گرفته و از نزديك شدن به آن خوددارى نمايد.
(منتخب الغرر، ص ٢٤).
١٥٦٣ - برترين اعمال نزد خدا
عن رسول الله -صلى الله عليه وآله - قال :
واعلموا ان خير اعمالكم عند مليككم و ازكاها و ارفعها فى درجاتكم و خير ما طلعت عليه الشمس ذكر الله سبحانه و تعالى فانه اخبر عن نفسه فقال : انا جليس من ذكرنى
بدانيد بهترين اعمال شما پيش خداوند و پاكيزه ترين آنها كه شما را به درجات رفيع نايل كند و بهترين چيزى كه آفتاب بر آن پرتو افكنده ، ذكر خداوند سبحان است ؛ زيرا خداوند - تبارك و تعالى - فرمود: من همنشين كسى هستم كه ياد كند مرا. (عدة الداعى ، ص ١٨٧).
١٥٦٤ - ذكر خدا و آرامش دل
عن ابن فضال قال :
قال الله - عزوجل - لعيسى - عليه السلام - يا عيسى !اذكرنى فى نفسك اذكرك فى نفسى و اذكرنى فى ملاءك فى ملاءخير من ملاء الادميين ياعيسى !الن لى قلبك و اكثر ذكرى فى الخلوات و اعلم ان سرورى ان تبصبص الى و كن فى ذلك حيا و لاتكن ميتا
خداى - عزوجل - به عيسى (ع) فرمود: اى عيسى ! ياد كن مرا پيش خود، تا ياد كنم تو را در نزد خودم و ياد كن مرا در جمعيت ، تا ياد كنم تو را در جمعيتى بهتر از جمعيت آدمى زادگان اى عيسى !نرم كن از براى من دل خود را و بسيار ياد كن در خلوت ها و بدان كه خشنودى من آن است كه تبصبص كنى به سوى من (تبصبص حركت دم سگ است از خوف يا طمع و اين كنايه از شدت التماس و مسكنت است) و زنده باش نه مرد (مقصود از زندگى در ذكر، توجه و حضور قلب است .)اصول كافى ، ج ٢، ص ٥٠٢).
١٥٦٥ - زيادى ياد خدا
قال على - عليه السلام -
من كثر ذكره ، استنار لبه
هركه بسيار ياد خدا كند، عقلش روشن گردد. (منتخب الغرر، ص ٢٤).
١٥٦٦ - ذكر خدا صيقل روح
قال على - عليه السلام -
ان الله جعل الذكر جلاء للقلوب تسمع به بعدالوقرة و تبصربه بعدالغشوة
به درستى كه خداوند، ذكر را صيقل جان ها قرار داد تا گوش هاى سنگين با ياد خدا شنوا و چشم هاى بسته با ياد او بينا شود. (بحارالانوار، ج ٦٩، ص ٣٢٥).
١٥٦٧ - ياد خداوند در همه حال
قال الصادق - عليه السلام -
قال الله - عزوجل - يابن آدم !اذكرونى فى نفسك ، اذكرك فى نفسى يابن ادم !اذكرنى فى خلاء اذكرك فى خلاء يابن ادم !اذكرنى فى ملاء اذكرك فى ملاء خير من ملاءك و قال : ما من عبد ذكرالله فى ملاء من الناس الا ذكره الله فى ملاء من الملائكة
خداوند - عزوجل - فرمود: اى فرزند آدم !پيش خود مرا ياد كن تا تو را پيش خود ياد كنم اى فرزند آدم !در خلوت مرا ياد كن تا در خلوت يادت كنم ، اى فرزند آدم !در جمعيت مرا ياد كن تا در جمعى بهتر از جمع تو يادت كنم . همچنين آن حضرت فرمود: هيچ بنده اى در جمعيت ، ياد خدا نمى كند، مگر آنكه خداوند در جمع ملائكه او را ياد كند. (وسائل الشيعه ، ج ٤، ص ١١٨٥).
١٥٦٨ - دائما ياد خدا بودن
قال على - عليه السلام -
مداومة الذكر خلصان الاولياء
دائما به ياد خدا بودن ، بهترين دوست اولياى خداست . (منتخب الغرر، ص ٢٤).
١٥٦٩ - ذكر، و مسئلت از خدا
عن ابى عبدالله - عليه السلام -
قال : ان الله - عزوجل - يقول من : شغل بذكرى عن مساءلتى اعطيته افضل ما اعطى من ساءلنى
خداوند - عزوجل - مى فرمايد: كسى كه به واسطه ذكر من از سؤ ال (طلب حاجت) بازماند، بهتر از آنچه به طلب كننده عطا كنم ، به او مى دهم . (اصول كافى ، ج ٢، ص ٥٠١).

فصل بيست و پنجم : اهميت و آثار عبادت

آيات :
١٤٠ - نتيجه ترك عبادت
ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين
آنان كه از عبادت خدا تكبر مى ورزند هرچه زودتر ذليلانه به جهنم فرو خواهند رفت . (سوره غافر، آيه ٦٠).
١٤١ - عبادت
و ماخلقت الجن و الانس الا ليعبدون
من جن و انس را نيافريدم ، جز براى اين كه عبادتم كنند(و از اين طريق تكامل يابند و به من نزديك شوند). (سوره ذاريات ، آيه ٥٦).
١٤٢ - اولين فرمان به موسى - عليه السلام -
اننى انا الله لااله الا انا فاعبدنى و اقم الصلوة لذكرى
من الله هستم و معبودى جز من نيست ، مرا پرستش كن و نماز را براى ياد من به پادار. (سوره طه ، آيه ١٤).
١٤٣ - نماز و آيين مستقيم
و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوة و يؤ توالزكوة وذلك دين القيمة
درحالى كه به آن ها دستورى داده نشده بود، جز اين كه خدا را خالصانه پرستش كنند، از شرك به توحيد بازگردند، نماز را برپا دارند، و زكات را ادا كنند و اين است آيين مستقيم و صحيح و پايدار. (سوره بينه ، آيه ٥).
١٤٤ - عبادت فقط براى خدا
انما تعبدون من دون الله اوثانا و تخلقون افكا ان الذين تعبدون من دون الله لايملكون لكم رزقا فابتغوا عندالله الرزق و اعبدوه واشكروا له اليه ترجعون
شما به جاى خداوند، بت هايى (از سنگ و چوب) را مى پرستيد و دروغى به هم مى بافيد آن هايى را كه پرستش مى كنيد، مالك هيچ رزقى براى شما نيستند؛ روزى را تنها نزد خدا بجوييد و او را پرستش كنيد و شكر او را به جا آوريد كه به سوى او بازگشت داده مى شويد. (سوره عنكبوت آيه ١٧).
١٤٥ - پرستش خداوند
اياك نعبد و اياك نستعين اهدنا الصراط المستقيم ، صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضالين
تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو مدد مى جوييم ما را به راه راست هدايت كن ؛ راه كسانى كه بر آنان نعمت داده اى نه آنان كه مورد خشم تواند و نه گمراهان .(سوره فاتحه ، آيات ٧-٥).
١٤٦ - تنها خدا را عبادت كنيد!
يا عبادى الذين امنوا ان ارضى واسعة فاياى فاعبدون
اى بندگان من كه ايمان آورده ايد همانا زمين من فراخ و گسترده است پس تنها مرا عبادت كنيد. (سوره عنكبوت ، آيه ٥٦).
١٤٧ - معبودى جز او نيست
ذلكم الله ربكم لااله الاهو خالق كل شى ء فاعبدوه و هو على كل شى ء وكيل
اين پروردگار من و شما است كه معبودى جز او نيست و آفريننده همه چيز است پس او را پرستش كنيدو او نگهبان هرچيز است . (سوره انعام ، آيه ١٠٢).
١٤٨ - راه راست در عبادت خداست
ان الله ربى و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم
همانا خداوند پروردگار من و شما است پس او را عبادت كنيد كه اين راه راست است . (سوره آل عمران ، آيه ٥١).
احاديث
١٥٧٠ - اشتياق به عبادت
عن الحسن بن على - عليه السلام -
ان من طلب العبادة تزكى له و اذا اضرت النوال بالفريضة فارفضوها هركس اشتياق عبادت دارد، دل را براى آن پاك مى كند و هرگاه نمازهاى مستحبى به نمازهاى واجب ضرر رساند. (در صورتى كه نماز شب ، به قضا شدن نماز صبح انجامند. آنها راترك كنيد. (تحف العقول ، ص ٢٦٧).
١٥٧١ - عبادت مطلوب
عن الامام حسن العسكرى - عليه السلام -
ليست العبادة كثرة الصيام و الصلاة و انما العبادة كثرة التفكر فى امر الله
عبادت به بسيارى روزه و نماز نيست ، بلكه عبادت به انديشيدن بسيار در امر (قدرت) خداوند است . (بحارالانوار، ج ٨٨، ص ٣٧٣).
١٥٧٢ - نماز، بهترين عبادت
قال الرضا - عليه السلام -
ان الصلوة افضل العبادة لله
همانا نماز، بهترين وسيله بندگى براى خدا است . (جامع احاديث الشيعه ، ج ٤، ص ٥٠).
١٥٧٣ - اقسام عبادت كنندگان
قال الصادق - عليه السلام -
ان العبادة ثلاثة : قوم عبدوالله - عزوجل - خوفا فتلك عبادة العبيد و قوم عبدواالله - تبارك و تعالى - طلب الثواب فتلك عبادة الاجراء وقوم عبدوالله - عزوجل - حبا له فتلك عبادة الاحرار و هى افضل العبادة
عبادت كنندگان سه گروهند: دسته اى كه از ترس خدا را عبادت مى كنند كه اين ، عبادت بردگان است گروهى كه خداوند - تبارك و تعالى - را به طمع ثواب پرستش مى كنند كه اين ، عبادت مزدوران است و دسته اى خداى بلند مرتبه را عبادت مى كنند براى دوستى و محبت او و اين ، عبادت آزادمردان است و بهترين عبادت است . (بحارالانوار، ج ٧٠، ص ٢٥٥ كافى ج ٢، ص ٨٤ وسائل الشيعه ، ج ١، ص ٤٥).
١٥٧٤ - عبادت و حرام خوارى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
العبادة مع اكل الحرام كالبناء على الرمل
عبادت كردن با حرام خوارى ، مثل بنا كردن ساختمان بر روى شن است . (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٥٨).
١٥٧٥ - عبادت در خفا
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اعظم العبادة اجرا اخفاها
پاداش عبادتى كه مخفى تر باشد، بيشتر است . (بحارالانوار، ج ٧٠، ص ٢٥١).
١٥٧٦ - انديشيدن در امور خداوند
قال الصادق - عليه السلام -
ليست العبادة كثرة الصلوة والصوم انما العبادة التفكر فى امر الله
زياد نماز خواندن و روزه گرفتن عبادت نيست ، بلكه انديشيدن در امر خداوند عبادت است .(ميزان الحكمة ، ج ٧، ص ٥٤٣).


۹
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٥٧٧ - عبادت تحميلى
قال الصادق - عليه السلام -
لاتكرهوا الى انفسكم العبادة
عبادت رابر خودتان تحميل نكنيد. (اصول كافى ، ج ٢، ص ٨٣).
١٥٧٨ - عشق به عبادت
قال رسول الله عشق العبادة و عانقها
خوشا به حال آن كسى كه به عبادت عشق ورزد و آن را همچون محبوبى در برگيرد. (بحارالانوار، ج ٧١، ص ٢١٢).
١٥٧٩ - سه نمونه عبادت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا كان يوم القيامة صارت امتى ثلاث فرق : فرقة تعبدون الله خالصا و فرقة تعبدون الله رياء و فرقة تعبدون الله يصيبون به دنيا
روز قيامت امت من به سه گروه تقسيم مى شوند:
١ - گروهى كه خداوند را با اخلاص عبادت كرده اند؛
٢ - گروهى كه رياكارانه به عبادت خدا پرداخته اند؛
٣ - گروهى كه براى دستيابى به دنيا عبادت كرده اند؛ (تفسير الميزان ، ج ١٠، ص ١٨١)
١٥٨٠ - نتيجه چهل شبانه روز اخلاص
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ما اخلص عبدلله - عزوجل - اربعين صباحا الا حرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه
كسى كه چهل شبانه روز براى خدا اخلاص پيشه كند، چشمه هاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شوند. (بحارالانوار، ج ٧٠، ص ٢٤٢).
١٥٨١ - عبادت همراه با اخلاص
قالت فاطمة الزهراء - عليها السلام -
من اصعد الى الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل اليه افضل مصلحته
كسيكه عبادت با اخلاص را به خدا تقديم بدارد، خداوند برترين مصلحت ها را بر او نازل مى كند. (بحارالانوار، ج ٧٠، ص ٢٥٠).
١٥٨٢ - ملاك عبادت
فى الحديث :
الاخلاص ، ملاك العبادة
اخلاص ، معيار عبادت است . (غرر الحكم ، ج ١، ص ٣٠).
١٥٨٣ - نشانه اخلاص
نشانه اخلاص
قال الصادق - عليه السلام -
و ادنى حد الاخلاص بذل العبد قاطته ، ثم لايجعل لعمله عندالله قدرا فيوجب به على ربه مكافاة بعمله ، لعمله انه لو طالبه بوفاء حق العبودية لعجز
كمترين نشانه اخلاص آن است كه آدمى در اطاعت و عبادت حق ، كوشا باشد، و براى عمل خود ارزشى قايل نباشد و خود را طلبكار خدا نداند، زيرا مى داند اگر خداوند آن گونه كه بايد از او مطالبه عبادت كند، از انجام آن ناتوان خواهد بود. (شرح مصباح الشريعة ، ص ٤٢٤).
١٥٨٤ - عبادت مخلصان
قال على - عليه السلام -
التفكر فى ملكوت السموات و الارض عبادة المخلصين التفكر فى الاء الرحمن نعم العبادة
انديشيدن در ملكوت آسمان ها و زمين ، عبادت مخلصان است و انديشيدن در نعمت هاى خداوند نيكو عباداتى است . (غرر الحكم ، ج ٤، ص ٥).
١٥٨٥ - اخلاص و بالارفتن عمل
قال على - عليه السلام -
بالاخلاص ترفع الافعال
به وسيله اخلاص ، اعمال انسان بالا مى رود (و پذيرفته مى شود). غرر الحكم ج ، ١ ص ٣٣٢).
١٥٨٦ - سعادتمند كيست ؟
قال على - عليه السلام -
السعيد من اخلص الطاعة
سعادتمند كسى است كه كه در عبادت و طاعت مخلص باشد.
(مشكوة الانوار، ص ١١).
١٥٨٧ - جايگاه عبادت
قال على - عليه السلام -
لا عبادة كاداء الفرائض
هيچ عبادتى مانند انجام واجبات نيست . (منتخب الغرر، ص ٤٨).
١٥٨٨ - رسيدن به مقام قرب
قال على - عليه السلام -
ما تقرب متقرب بمثل عبادة الله
هيچ صاحب قربى به چيزى مانند عبادت خدا، به مقام قرب نرسيده است . (منتخب الغرر، ص ٤٨).
١٥٨٩ - عبادت خالص
قال على - عليه السلام -
العبادة الخالصة ان لايرجوا الرجل الا ربه و لايخاف الا ذنبه
عبادت خالص و بى ريا آن است كه شخص ، به غيرپروردگارش اميدوار نباشد و جز از گناهش ترسان نباشد. (منتخب الغرر، ص ٤٩).
١٥٩٠ - برترين عبادت
قال على - عليه السلام -
افضل العبادة سهر العيون بذكرالله سبحانه
برترين عبادت شب زنده دارى و به ياد خداوند مشغول بودن است .(منتخب الغرر، ص ٤٩).
١٥٩١ - بالاترين عبادت
قال على - عليه السلام -
اعلى العبادة اخلاص العمل
بالاترين عبادت اخلاص در عمل است . (منتخب الغرر، ص ٥٠).
١٥٩٢ - نتيجه عبادت
قال على - عليه السلام -
غاية العبادة الطاعة
نهايت عبادت و بندگى ، فرمانبردارى ، (از دستورات خدا)است .(منتخب الغرر، ص ٥١).
١٥٩٣ - الهام الهى
قال على - عليه السلام -
اذا احب الله عبدا الهمه حسن العبادة
هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد، خوب عبادت كردن را به او الهام نمايد. (منتخب الغرر، ص ٥٠).
١٥٩٤ - چشم پوشى از محرمات
قال على - عليه السلام -
غض الطرف عن المحارم الله افضل عبادة
چشم پوشى از محرمات خدا برترين عبادت است . (منتخب الغرر، ص ٥١).
١٥٩٥ - خلوص ، شرط سعادت
قال على - عليه السلام -
فاز بالسعادة من اخلص العبادة
هركه در عبادت ، پاكى و خلوص داشته باشد، به سعادت و نيك بختى نايل آيد. (منتخب الغرر، ص ٥١).
١٥٩٦ - عبادت و رستگارى
قال على - عليه السلام -
العبادة فوز
عبادت رستگارى است . (غرر الحكم ، ج ١، ص ١٤).
١٥٩٧ - خلوت و عبادت
قال على - عليه السلام -
فى الانفراد لعبادة الله كنوز الارباح
گنج هاى سعات (و سود) ثمره عبادت خداوند در خلوت است . (غرر الحكم ، ج ٢، ص ٥٥).
١٥٩٨ - عشق به عبادت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
افضل الناس من عشق العبادة فعانقها، و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرع لها، فهو لايبالى على ما اصبح من الدنيا على عسر ام على يسر
برترين مردم كسى است كه به عبادت عشق ورزد عبادت را در آغوش كشد و قلبا آن را دوست داشته ، اعضا وجوارحش را به آن مشغول مى كند و در قيد اين نباشد كه دنياى او همراه با آسايش و يا درحلقه سختى است .
١٥٩٩ - تداوم در عبادت
قال على - عليه السلام -
دوام العبادة برهان الظفر على السعادة
عبادتى كه به طور مداوم و مستمر باشد، راهنماى رسيدن به سعادتمندى است . (ميزان الحكمة ، ج ٦، ص ١٠).
١٦٠٠ - زيور عبادت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
السكينة زينة العبادة
وقار و متانت ، زيور عبادت است . (بحارالانوار، ج ٧٧، ص ١٣١).
١٦٠١ - اوصاف عابد
فى حديث المعراج
يا احمد! هل تدرى متى تكون العبد عابدا؟ قال : لايارب ، قال : اذا اجتمع فيه سبع خصال : ورع يحجره عن المحارم و صمت يكفيه عما لايعنيه و خوف يزداد كل يوم من بكائه و حياء يستحبى منى فى الخلاء و اكل ما لابد منه و يبغض الدنيا لبعضى لها و يحب الاخيار لحبى اياهم
اى احمد! آيا مى دانى چگونه مى توان عابد حقيقى بود؟ حضرت پاسخ دادند: نمى دانم . خداوند - تبارك و تعالى - فرمود: هرگاه هفت صفت در انسان تحقق يابد او عابد حقيقى است :
١ - تقوايى كه او را از ارتكاب معاصى و گناهان بازدارد؛
٢ - سكوتى كه مانع از پرداختن به آنچه كه به او مربوط نمى شود، گردد؛
٣ - ترسى كه هر روز بر اشك و حزن او بيفزايد؛
٤ - حيايى كه در خلوت و تنهايى از من پرواكند و مرتكب گناه نشود؛
٥ - خوردن آنچه از حلال كه روزى او كرده ام و براى ادامه حيات محتاج آن است ؛
٦ - دشمنى دنيا، زيرا كه من دنيا را دشمن مى دارم ؛
٧ - دوستى نيكان و صالحان ، از آن روى كه من آنان را دوست دارم .(بحارالانوار ج ٧٧، ص ٣٠).
١٦٠٢ - علت عبادت
عن فضل بن شاذان ، عن مولانا الرضا - عليه السلام - فى بيان علة العبادة
فلم تعبدهم ؟ قيل لئلايكونوا ناسين لذكره و لاتاركين لادبه و لا لاهين عن امره و نهيه اذ كان فيه صلاحههم وقوامهم فلوتركوا بغير تعبد لطال عليهم الامد فقست قلوبهم
حضرت رضا (ع) در بيان تشريع عبادت فرمود: آنان را به عبادت دعوت كرد تا او را فراموش نكنند و از راه و رسم ادب الهى جدا نشوند و نسبت به دستورات و نواهى او بى تفاوت نگردند، زيرا خير و مايه حيات آنان ، در اين امور است و اگر از عبادت روى گردان شوند، با گذشت روزگار، دلهايشان سخت مى شود. (عيون الاخبار، ج ٢، ص ١٠٢).
١٦٠٣ - مشخصات عبوديت
قال على - عليه السلام -
العبودية خمسة اشياء: خلاء البطن ، وقرائة القران ، وقيام الليل ، و التضرع عند الصبح و البكاء من خشية الله
بندگى بر پنج ركن استوار است :
١ - خالى ساختن شكم (ازحرام)
٢ - قرائت قرآن ؛
٣ - شب زنده دارى ؛
٤ - زارى و راز و نياز صبحگاهان ؛
٥ - گريه از خوف خدا؛ (مستدرك الوسائل ، ج ٢، ص ٢٩٤).
١٦٠٤ - عابدترين مردم
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من اتى بما افترض الله عليه ، فهوا من اعبد الناس
كسى كه تكاليف واجبش را انجام دهد، از جمله عابدترين مردم است .(بحارالانوار، ج ٧٧، ص ٤٥).
١٦٠٥ - نخستين گام عبادت
قال الرضا - عليه السلام -
اول عبادة الله معرفته و اصل معرفة الله توحيده
نخستين گام در عبادت حقيقى ، شناخت خداوند است واساس شناخت خدا، به يگانگى خواندن او است . (عيون اخبارالرضا، ج ١، ص ١٢).
١٦٠٦ - عبادت غير مقبول
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان لله ملكا ينادى على بيت المقدس كل ليلة : من اكل حراما لم يقبل الله منه صرفا و لاعدلا، و الصرف النافلة و العدل الفريضة
خداوند را فرشته اى است بر فراز بيت المقدس كه هر شب بانگ برمى آورد: هر كس از طريق نامشروع و حرام امرار معاش كند خداوند از او صرف و عدلى نمى پذيرد (صرف اعمال مستحبى و عدل ، واجبات است). (بحارالانوار، ج ١٠٣، ص ١٦).
١٦٠٧ - عبادت بى فايده
قال على - عليه السلام -
لاخير فى عبادة لاعلم فيها
در عباداتى كه از روى فهم وآگاهى (نسبت به معبود و آنچه انجام مى دهد) صورت نگيرد خيرى نباشد (بحارالانوار، ج ٧٨ ص ٧٥).
١٦٠٨ - عبادت خدا و شيطان
قال ابوعبدالله - عليه السلام -
من اصعى الى ناطق فقد عبده فان كان الناطق عن الله فقد عبدالله و ان كان الناطق عن ابليس فقد عبد ابليس
هر كس به سخنى گوش فرا دهد، در قيد بندگى او درآمده است پس اگر گوينده ، سخن حق گويد، شنونده خداوند - تبارك و تعالى - را عبادت كرده است و چنانچه سخن غير الهى و شيطان گويد، او شيطان راعبادت و اطاعت كرده است . (بحارالانوار، ج ٧٢، ص ٢٦٨).
١٦٠٩ - عن پرستش پروردگار
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
يا على ان هذا الدين متين فاوعل فيه برفق ولاتبغض الى نفسك عبادة ربك
اى على !همانا اين دين متين و استوار است با رفق و مدارا و ميل در آن گام بنه و پرستش پروردگار خويش را (با تحميل برخود) مبغوض خود مكن . (اصول كافى ، ج ٣، ص ‍ ١٣٨).
١٦١٠ - عبادت و يقين
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
لاعبادة الا بيقين
عبادت كمال نيابد، مگر اين كه از روى يقين باشد. (بحارالانوار، ج ٧٧، ص ١٦٩).
١٦١١ - عبادت پنهان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اعظم العبادة اجرا، اخفاها
برترين عبادات از نظر پاداش ، پنهان ترين آن است . (بحارالانوار، ج ٧٥، ص ٢٥١).
١٦١٢ - عبادت و پيروى هوى
قال على - عليه السلام -
كيف يجد لذة العبادة من لايصوم عن الهوى
كسى كه از دنباله روى هوى و هوس ابايى ندارد، چگونه مى تواند لذت عبادت را درك كند؟ (ميزان الحكمة ج ٦، ص ٢٧).
١٦١٣ - عبادت كريمان
قال الصادق - عليه السلام -
ولكن اعبده حبا له - عزوجل - و تلك عبادة الكرام
اما من او را به جهت دوست داشتن او عبادت مى كنم و اين عبادت ، عبادت كريمان است . (بحارالانوار، ج ٧٠، ص ١٧).
١٦١٤ - كنترل چشم
عن النبى صلى الله عليه و آله - قال :
النظر الى محاسن النساء سهم من سهام ابليس فمن تركه اذاقة الله طعم عبادة تسره
نگاه كردن به زيبايى هاى زن (نامحرم) تيرى از تيرهاى ابليس است هرگاه كسى از اين كار خوددارى كند، خداوند عبادت را در كام او شيرين كند كه او را شادمان سازد. (مستدرك الوسائل ، ج ٢، ص ٥٥٤).
١٦١٥ - نشاط شرط ورود به عبادت
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
لاتكرهوا الى انفسكم العبادة
از روى بى ميلى به عبادت نپردازيد (كه در اين صورت از عبادت دل زده مى شويد) (اصول كافى ، ج ٣، ص ١٢٩).
١٦١٦ - فاطمه (س) عابدترين مردم
قال الحسن - عليه السلام -
ما كان اعبد من فاطمة الزهراء - سلام الله عليها - كانت تقوم حتى تتورم قدماها
عابدتر از فاطمه زهرا (س) در دنيانبوده است . آن قدر به نماز مى ايستاد كه پاهايش ورم مى كرد. (بحارالانوار، ج ٤٣، ص ٧٥).
١٦١٧ - شناخت شيعه از طريق عبادت
عن الامام السجاد - عليه السلام - قال :
انما شيعتنا يعرفون بعبادتهم المسبحون اذا سكت الناس ، و المصلون اذا نام الناس و المحزنون اذا فرح الناس ، يعرفون بالزهد و كلامهم الرحمة و تشاغلهم بالجنة
شيعيان ما به راه عبادت شناخته مى شوند هنگامى كه ديگران خاموشند، آنان به ذكر و تسبيح خداوند مشغول هستند (و آنگاه كه ديگران در خوابند آنان به نماز مى پردازند و چون ديگران (بر اثر سرگرمى به دنيا) شادمانند، اينان اندوهگين هستند شيعيان ، با زهد شناخته مى شوند، گفتارشان رحمت است و دل مشغولى آنان ، بهشت است . (نورالثقلين ، ج ٣، ص ‍ ٩٤).
١٦١٨ - باطن زندگى
قال الصادق - عليه السلام -
العبودية جوهرة كنههاالربوبية فما فقد من العبودية وجدالربوبية و ما خفى من الربوبية اصيب فى العبودية
بندگى گوهرى است كه ماهيت آن ربوبيت است پس هرچه از بندگى به دست نيامده باشد، در ربوبيت يافته مى شود و هرچه از ربوبيت پوشيده و پنهان باشد، در بندگى حاصل مى گردد. (مصباح الشريعة ، « فى حقيقة العبودية ٩ باب ١٠٠ » .
١٦١٩ - نگاه نامشروع
عن النبى -صلى الله عليه وآله -
النظر الى محاسن النساء سهم من سهام ابليس فمن تركه اذاقه الله طعم عبادة تسره
نگاه كرن به زينتهاى زن (اعضاى بدن زن كه موجب تحريك مى شود) تيرى از تيرهاى شيطان است پس كسى كه اين عمل (نگاه كردن) را ترك كند، خداوند لذت عبادات را به وى بچشاند در نتيجه سرمست و خوشحال گردد. (مستدرك الوسائل ، ج ٢، ص ٥٥٤).

فصل بيست و ششم : اركان نماز :نيت

آيات :
١٤٩ - نيت خالص در نماز
قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين ، لاشريك له و بذلك امرت و انا اول المسلمين
بگو همانا نماز و تمام عبادات و زندگى و مرگ همه براى خداوند پروردگار جهانيان است شريكى براى او نيست و به همين دستور يافته ام و من نخستين مسلمان هستم . (سوره انعام ، آيه ١٦٢ و ١٦٣).
١٥٠ - نيت پاك و خالصانه بندگان واقعى
انى وجهت وجهى للذى فطرالسموات و الارض حنيفا و ما انا من المشركين
(ابراهيم گفت) من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريده ، من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم . (سوره انعام ، آيه ٧٩).
١٥١ - آگاهى خداوند از تمام نيت ها
ان الله عليم بذات الصدور
همانا خداوند از (اسرار) درون سينه ها آگاه است . (سوره آل عمران ، آيه ١١٩).
احاديث :
١٦٢٠ - نيت ، اساس اعمال
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
انما الاعمال بالبنيات
همانا كارها بر اساس نيت ها است . (بحارالانوار، ج ٨١، ص ٣٨١).
١٦٢١ - نيت براى تمامى كارها
قال الصادق - عليه السلام -
لابد للعبد من خالص النية فى كل حركة و سكون لانه اذا لم يكن هذا المعنى يكون غافلا
براى بنده لازم است كه در همه اعمال و عبادات و درهر حركت و سكونى نيت خالصانه داشته باشد زيرا اگر چنين نباشد، آن بنده جزء غافلين به حساب مى آيد. (ميزان الحكمة ، ج ١٠، ص ٢٨٥).
١٦٢٢ - اهميت نيت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
انما لكن امرء مانوى فمن كان هجرته الى الله و رسوله فهجرته الى الله و رسوله و من كان هجرته الى دنيا يصيبها او امرئة ينكحها فهجرته الى ما هاجر اليه
همانا براى هر كس همان چيزى است كه نيت كرده ، پس هركس نيتش از هجرت خدا و رسول باشد، اجر و مزدش بر خدا و رسول است و هر كس نيتش از هجرت ، رسيدن به دنيا يا ازدواج با زنى باشد، بهره اش همان است كه به سوى او هجرت كرده است . (مستدرك الوسائل ، ج ١، ص ٩٠).
١٦٢٣ - سئل ابوعبدالله - عليه السلام -
ماالعبادة ؟ فقال حسن النبية بالطاعة من الوجه الذى يطاع الله منه
از امام جعفر صادق - عليه السلام - پرسيدند: حقيقت عبادت چيست ؟ فرمود: نيت خوب داشتن به اطاعت و بندگى دركار و جهتى كه خداوند اطاعت و بندگى مى شود. (ميزان الحكمة ، ج ١٠، ص ٢٨٧).
١٦٢٤ - نيت در عمل
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
لاعمل الابالنبية
عملى نباشد، جزبه نيت (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٣٧١).
١٦٢٥ - نيت صادق در عمل
قال على - عليه السلام -
صلاح العمل بقدر صلاح النية و قال ايضا: افضل العمل النية الصادقة
صالح بودن عمل به صلاحيت نيت آن است و نيز فرمود: بهترين عمل ، نيت صادق و خالص در عمل است .(ميزان الحكمة ، ج ١٠، ص ٢٨٧).
١٦٢٦ - نيت براى نماز شب
قال الصادق - عليه السلام -
ان العبد لينوى من نهاره ان يصلى بالليل فتغلبه عينه فيثبت الله له صلاته و يكتب نفسه تسبيحا و يجعل نومه عليه صدقة
گاهى مؤ منى در روز تصميم مى گيرد كه در شب نماز شب بخواند، ولى خوابش مى برد و موفق به خواندن نماز شب نميشود خداوند به دليل همان نيت و قصدش براى او اجر نماز شب را ثبت مى فرمايد و براى نفس هايش ثواب تسبيح و براى خوابش ثواب صدقه مى دهد. (ميزان الحكمة ، ج ١٠، ص ٢٨٠).
١٦٢٧ - نيت از فرايض نماز است
قال الصادق - عليه السلام -
فرائض الصلاة سبع : الوثت ، الطهور، و التوجه ، و القبله ، و الركوع و السجود، و الدعاء
فرايض نماز بر هفت قسم است : وقت ، طهارت ، نيت ، قبله ، ركوع ، سجود و دعا (در قنوت ) (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٩٧).
١٦٢٨ - نيت روح عمل است
قال الصادق - عليه السلام -
و النية افضل من العمل الا و ان النية هى العمل (ثم تلى قوله تعالى :) قل كل يعمل على شاكلته يعنى على نيته
نيت عمل از خود عمل برتر است ، آگاه باشيد كه نيت ، اصل و روح عمل است . (سپس اين آيه را تلاوت فرمود:) « بگو هركس بر طبق شاكله خود عمل مى كند » يعنى بر طبق نيت و قصد خود. (ميزان الحكمه ، ج ١٠، ص ٢٧١).
١٦٢٩ - نيت وقصد الهى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
يا اباذر! ليكن لك فى كل شى ء نية حتى فى النوم و الاكل
اى ابوذر ! بايد تو را در هر كارى نيت و قصدى باشد، حتى در خواب و خوراك . (ميزان الحكمه ج ١٠، ص ٢٨٥).
١٦٣٠ - پاداش نيت خالص
سئل الصادق - عليه السلام -
كيف تكون النية خيرا من العمل ؟ قال : لان العمل ربما كان رياء للمخلوقين و النية خالصة لرب العالمين ؛
از امام صادق - عليه السلام - سؤ ال شد: چگونه نيت از عمل برتر است ؟ فرمود: در عمل ممكن است ريا باشد، ولى نيت امرى است خالص براى خداوند. (بحارالانوار، ج ١٥، ص ‍ ٣).
١٦٣١ - نيت اهل بهشت و جهنم
قال الصادق - عليه السلام -
انما خلد اهل النار فى النار لان نياتهم كانت فى الدنيا لو خلدوا فيها ان يعصوا الله ابدا فبالنيات خلد هولاء و هولاء
اهل جهنم براى هميشه در دوزخ جاى دارند، چون نيت و قصدشان اين بودكه اگر براى هميشه در دنيا باشند، معصيت كنند و اهل بهشت هميشگى هستند، چون قصد آنان اطاعت و بندگى در دنيا براى هميشه بود، پس هر دو گروه به شكل قصد و نيت شان جاودان گشته اند.
١٦٣٢ - محشور با نيت در قيامت
قال الصادق - عليه السلام -
ان الله يحشر الناس على نياتهم يوم القيامة
به درستى كه خداوند، مردم را در روز قيامت به شكل و شمايل نياتشان محشور مى كند. (ميزان الحكمة ، ج ١٠، ص ٢٧٢).
١٦٣٣ - نيت براى نماز
قال الباقر - عليه السلام -
لاينبغى للرجل ان يدخل فى صلاة حتى ينويها و من صلى فكانت نيته الصلاة لم يدخل فيها غيرها قبلت منه اذا كانت ظاهرة و باطنة
سزاوار نيست كه شخصى واردنماز شود، مگر با نيت ، و كسى كه همراه با نيت مشغول نماز شده و نيتى جز نماز ندارد، نماز او قبول است ، در صورتى كه ظاهر و باطن نمازش براى خدا باشد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٣٧٧).
١٦٣٤ - بهترين ذخيره ها
قالى على - عليه السلام -
افضل الذخائر حسن الضمائر
برترين ذخيره ها، نيكويى نيت و صفات ملكات است . (غرر الحكم ، ج ٢، حديث ٣٥٢٤).
١٦٣٥ - نيت نيكو و پاداش آن
قال على - عليه السلام -
احسان النية يوجب المثوبة
نيكو كردن نيت (وقصدكارهاى خوب) موجب ثواب خواهد شد.(غرر الحكم ، ج ٢، ص ١٢٦٥).
١٦٣٦ - توفيق در كارها
قال على - عليه السلام -
فى الاخلاص النيات نجاح الامور
در خالص گردانيدن نيت ها پيروزى و موفقيت در كارها است .(غرر الحكم ، ج ٢، حديث ٦٥١٠).
١٦٣٧ - اثر نيت خالص
قال على - عليه السلام -
لو خلصت النيات لزكت الاعمال
اگر نيت ها خالص شوند عمل ها پاكيزه خواهند شد. (غرر الحكم ، ج ٢، حديث ٧٥٧٨).
١٦٣٨ - عمل بدون نيت
قال على - عليه السلام -
لاعمل لمن لانية له
عملى نيست براى كسى كه او نيتى نيست . (غررالحكم ، ج ٢، حديث ١٠٧٧١).
١٦٣٩ - نيت شرط اساسى نماز
فقه الرضا - عليه السلام - سئل بعض العلما من ال محمد - عليهم السلام : فقيل له : جعلت فداك ما معنى الصلوة فى الحقيقة ؟ قال : صلة الله للعبد بالرحمة و طلب الوصال الى الله من العبد اذا كان يدخل بالنية ويكبر بالتعظيم و الاجلال ويقرء يالتريل و يركع بالخشوع ويرفع بالتواضع ويسجد بالذل و الخضوع ويتشهد بالاخلاص مع الامل و يسلم بالرحمة و الرغبة و ينصرف بالخوف و الرجاء فاذا فعل اداها بالحقيقة
از امام رضا (ع) سوال شد: فدايت شوم معناى حقيقى نماز چيست ؟ امام فرمود: نماز صله و موهبتى است از طرف خداوند مهربان براى بنده از راه رحمت و عنايت و نماز مطالبه وصال و تقرب بنده به سوى خداوند است وقتيكه با نيت داخل نماز گرديدو با تعظيم و اجلال هرچه بيشتر براى خداوند تكبير گفت و با ترتيل قرائت كردو با خشوع ركوع كرد و با تواضع از ركوع بلند شد و با ذلت و خضوع سر به سجد گذاشت و با اخلاص و آرزو تشهد خواند، سپس نمازش را با رغبتى تمام و با اميد به رحمت واسعه الهى سلام داد و به پايان رساند در حالى كه بين خوف و رجا باشد، (چون نمى داند كه آيا نمازش مقبول درگاه حضرت حق قرار گرفته يا خير؟) پس هرگاه چنين نمازى را به جاى آورد، رعايت مسائل ياد شده را نموده ، نمازى با حقيقت به جاى آورده است . (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٤٦، مستدرك الوسائل ، ج ١، ص ٢٦٤).

فصل بيست و هفتم : اركان نماز: قبله

آيات :
١٥٣ - تغيير قبله
سيقول السفهاء من الناس ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليها قل لله المشرق و المغرب يهدى من يشاء الى صراط مستقيم
به زودى سبك مغزان از مردم مى گويند: چه چيز آنها را (مسلمانان را) از قبله اى كه بر آن بودند باز گردانيد؟ بگو مشرق و مغرب از آن خدا است ، هركس رابخواهد به راه راست هدايت مى كند. (سوره بقره ، آيه ١٤٢).
١٥٣ - فلسفه و اسرار تغيير قبله
وكذلك جعلناكم امة و سطا لتكونوا شهدا على الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها الا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب على عقيبة و ان كانت لكبيرة الا على الذين هدى الله و ما كان الله ليضع ايمانكم ان الله بالناس لرؤ ف رحيم :
همان گونه (كه قبله شمايك قبله ميانه است) شما رانيز امت ميانه اى قرار داديم (كه در حد اعتدال ، كه ميان افراط و تفريط است) تا گواه بر مردم باشيدو پيامبر هم گواه بر شما و آن قبله اى راكه قبلا بر آن بودى ، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى از پيامبر پيروى مى كنند، از آنها كه به جاهليت باز مى گردند، مشخص شوند؛ اگر چه اين جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده دشوار بود (اين را نيز بدانيدكه نمازهاى شما در برابر قبله سابق صحيح بوده) و خدا هرگز ايمان (نماز) شما را ضايع نمى گرداند، زيرا خداوند نسبت به مردم رحيم مهربان است . (سوره بقره آيه ١٤٣).
١٥٤ - همه جا روبه سوى كعبه كنيد
قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها فول وجهك شطر المسجد الحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره و ان الذين اوتوا الكتاب ليعلمون انه الحق من ربهم و ماالله بغافل عما يعملون
نگاهاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله نمايى) مى بينيم ، اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى ، باز مى گردانيم ، روى خود را به جانب مسجدالحرام كن و هرجا باشيد كه روى خود را به جانب آن بگردانيد و كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده است ، به خوبى مى دانند كه اين فرمان حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده (و در كتابهاى خود خوانده اند كه پيغمبر اسلام به سوى دو قبله نماز مى گزارد) و خداوند از اعمال آنها (در مخفى داشتن آيات) غافل نيست . (سوره بقره آيه ١٤٤).
١٥٥ - قبله براى هر قومى
ولكل وجهة هو موليها
و هر طايفه اى قبله اى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است . (سوره بقره ، آيه ١٤٨).
١٥٦ - به سمت قبله نماز بخوانيد
ومن حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام و انه الحق من ربك و ماالله بغافل عما تعملون
از هر جا (و از هر شهر نقطه اى) خارج شدى (به هنگام نماز) روزى خود را به جانب مسجدالحرام كن ، اين دستور حقى است از طرف پروردگار تو و خداوند از كردار شما غافل نيست .(سوره بقره آيه ١٤٩).
١٥٧ - فلسفه قبله
ولله المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع عليم
مشرق و مغرب از آن خداوند است و به هر سو روى كنيد خدا آنجا است ، به درستى كه خداوند بى نياز و دانا است . (سوره بقره ، آيه ١١٥).
١٥٨ - روكردن به قبله در هر عبادت
قل امر ربى بالقسط و اقيموا وجوهكم عند كل مسجد و ادعوه مخلصين له الدين كما بداءكم تعودون
بگو اى رسول ما پروردگار من شما را به عدل و درستى امر كرده و نيز فرموده كه در هر عبادت روى به حضرت او آريد و خدا را از سر اخلاص بخوانيد كه چنان كه شما را در اول بيافريدت ديگر بار به سويش باز آييد. (سوره اعراف ، آيه ٢٩).
١٥٩ - دستور خداوند به موسى (ع)
و اوحينا الى موسى و اخيه ان تبوء القومكما بمصر بيوتا و اجعلوا بيوتكم قبلة اقيموا الصلوة و بشرالمؤ منين
و به موسى و برادرانش وحى كرديم كه براى قوم خويش خانه هايى را در سرزمين مصر انتخاب كنيد و خانه هايتان را مقابل يكديگر (و متمركز) قرار دهيد و نماز را برپا داريد و به مؤ منان بشارت ده (كه سرانجام پيروز مى شويد.) (سوره يونس ، آيه ٨٧).
احاديث :
١٦٤٠ - نماز روبه قبله
قال ابوعبدالله - عليه السلام - فى قوله تعالى :
فاينما تولوا فثم وجه الله هذا فى النوافل خاصة فى حال السفر فاما الفرائض فلابد فيها من استقبال القبلة
امام صادق (ع) در تفسير آيه « به هر جهت كه روى كنيدت همان جهت وجه الله است » فرمود: اين مطلب درباره نمازهاى مستحبى و در هنگام سفر است اما نمازهاى واجب حتما بايد روبه قبله خوانده شود. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٢٤٣).
١٦٤١ - قبله و نمازگزار
قال الباقر - عليه السلام -
اذا استقبل المصلى القبلة استقبل الرحمان بوجهه لااله غيره
آن گه كه نمازگزار روى به قبله مى ايستد، روى به آن خدايى ايستاده است كه جز او خدايى نيست .(ميزان الحكمة ، ج ٥، ص ٣٧٦)
١٦٤٢ - قبله آداب و حال آن
قال الصادق - عليه السلام -
اذا استقبلت القبلة فانس من الدنيا و ما فيها و الخلق و ما هم فيه و استفرغ عن كل شاغل يشغلك عن الله و عاين بسرك عظمة الله و اذكر و قوفك بين يديه يوم تبلو اكل نفس ما استلفت و ردوا الى الله موليهم الحق وقف على قدم الخوف و الرجاء
هرگاه براى نمازى روبه قبله ايستادى ، از دنيا و آنچه در آن است و مردم و آنچه در آنند ماءيوس باش ، و قبلت را از هرچيز كه تو را از خدا غافل مى كند خالى كن ، و با چشم دل عظمت خدا را نظاره كن و به ياد ايستادنت در محكمه خدا در قيامت باش ؛ روزى كه هر كس آنچه از پيش فرستاده مى يابدو همه به سوى خداوند كه سرپرست و صاحب اختيار همه است بازگردانده مى شوند و بايست با ترس و اميد (كه از گناهان و عذاب الهى بترسى و در عين حال اميدوار به فضل و رحمت خدا باشى) (مستدرك الوسائل ج ٤، ص ٩٥، باب افعال الصلاة).
١٦٤٣ - حكم عكس و تنديس در قبله
محمد بن مسلم قال : ساءلت احدهما عن التماثيل فى البيت فقال :
لاباءس اذا كانت عن يمينك و عن شالك و عن خلفك او تحت رجلك و ان كانت فى القبلة فالق عليها ثوبا
محمد بن مسلم مى گويد: از امام صادق (ع) يا امام باقر (ع) پرسيدم : اگر در خانه اى كه تنديش و عكس وجود داشته باشد مى توان در آن خانه نماز خواند؟ آن حضرت فرمود: اگرعكس طرف راست يا چپ ياپشت سر يا زير پا باشند، اشكال ندارد و اگر طرف قبله بود، پارچه اى رويش بينداز و نماز بخوان . (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٤٦٢).
١٦٤٤ - وجوب قبله در نماز
قال الباقر - عليه السلام -
عن الفرض فى الصلاة ، الوقت و الطهور و القبلة و التوجة و الركوع و السجود و الدعاء
آنچه كه در نماز واجب مى شود، عبارت است از: ١ - وقت نماز٢ - طهارت ، ٣ - قبله ، ٤ - توجه داشتن ٥ - ركوع ، ٦ - سجود، ٧ - دعا (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٨٠).
١٦٤٥ - قبله به سمت كعبه
قال الصادق - عليه السلام -
البيت قبلة لاهل المسجد و المسجد قبلة لاهل الحرم و الحرم قبلة للناس جميعا
خانه كعبه ، قبله كسانى كه در مسجدالحرام هستند، و مسجدالحرام ، قبله كسانى است كه در حرم اند و حرم ، قبله همه مردم روى زمين است . (اصول وافى ، ج ٧، ص ٥٤٢).
١٦٤٦ - روى برگرداندن از قبله
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اما يخاف الذى يحول وجهه فى الصلاة ان يحول الله وجهه وجه حمار
آيا آن كس كه در نماز صورتش را از قبله برمى گرداند نمى ترسد از اين كه خداوند او رامسخ نمايدو صورتش را مبدل به صورت حمار كند. (المحجة البيضاء، ج ١، ص ‍ ٣٨٢).
١٦٧٤ - سجده به سمت قبله
قال الباقر - عليه السلام -
اذا قراءت السجدة و انت جالس فاسجد متوجها الى القبلة و اذا قراءتها و انت راكب فاسجد حيث توجهت فان رسول الله -صلى الله عليه وآله - كان يصلى على راحلته و هو متوجه الى المدين بعد انصرافه من مكة يعنى النافلة قال : و فى ذلك قول الله فاءينما تولوا فثم وجه الله
هنگامى كه در حالت نشسته آيه سجده خواندى ، روبه قبله سجده را به جاى آر و وقتى سوار بر مركب آيه را مى خوانى به هر سويى كه راه مى روى سجده كن ، زيرا رسول خدا (ص) سوار بر شتر هنگامى كه از مكه به سوى مدينه مى رفت ، نماز نافله گزارد همچنين امام باقر (ع) فرمود: آيه « فاينما تولوا فثم وجه الله » در اين باره نازل گشت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٧٥).
١٦٤٨ - قبله از فرايض نماز
قال على - عليه السلام -
و فرض عليكم حج بيته الحرام الذى جعله قبلة للانام
و (خداوند) حج بيت حرام خود را با شما واجب كرد، بيتى كه آن را قبله مردم قرار دارد. (نهج البلاغه ، خطبه ١ - ٥٠).

فصل بيست و هشتم : اركان نماز: قيام

آيات :
١٦٠ - قيام براى عبادت
الذى يريك حين تقوم ، و تقبلك فى الساجدين
همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت) برمى خيزى مى بيند و حركت تو را در ميان سجده كنندگان مشاهده مى كند. (سوره شعراء، آيات ٢١٨ و ٢١٩).
١٦١ - قيام با خضوع
حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى وقوموا لله قانتين
در انجام همه نمازها و نماز ميانى (ظهر) كوشش و مواظبت كنيد، در حال عبادت و خضوع كنان براى خدا به پا خيزيد. (سوره بقره ، آيه ٢٣٨).
احاديث
١٦٤٩ - براى نماز برخيز!
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
قم فصل فان فى الصلوة شفاء
برخيز نماز به جاى آورد ! پس همانا در نماز شفا است . (جامع احاديث الشيعه ، ج ٤، ص ٢٨).
١٦٥٠ - نظر خداوند به نمازگزار
قال الباقر - عليه السلام -
المرء المسلم باذن الله - عزوجل - مادام فى الصلوة لم يزل الله - عزوجل - ينظر اليه حتى يفرغ من صلاته
فرد مسلمان تا هنگامى كه به نماز ايستاده ، خداوند نظر مرحمتش را از او قطع نخواهد كرد و انوارالهى شامل اوست تا وقتى كه انسان از نمازش فارغ گردد. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ‍ ٢٢٧).
١٦٥١ - حسادت شيطان بر نمازگزار
قال على - عليه السلام -
اذا قام الرجل الى الصلاة اليه ابليس ينظر اليه حسدا لما يرى من رحمة الله التى تغشاه
هنگامى كه كسى به نماز برمى خيزد، شيطان مى آيد و به نظر حسادت به او نگاه مى كند زيرا مى بيند كه رحمت خدا او را فراگرفته است . (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٠٧).
١٦٥٢ - نزول رحمت الهى هنگام قيام
قال الصادق - عليه السلام -
اذا قام المصلى الى الصلاة ، نزلت عليه الرحمة من اعنان السماء الى اعنان الارض و حفت به الملائكة و ناداه ملك لو يعلم هذا المصلى مافى الصلاة ما انفتل
هنگامى كه انسان به نماز ايستاد، رحمت خداوند از آسمان بر او نازل مى شود و ملائكه اطرافش را احاطه مى كنندو فرشته اى گويد: اگر اين نمازگزار ارزش نماز را مى دانست هيچ گاه از نماز منصرف نمى شد. (اصول كافى ، ج ٣، ص ٢٦٥).
١٦٥٣ - نماز تنها قيام و قعود نيست
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ليست الصلاة قيامك وقعودك انما الصلاة اخلاصك و ان تريد بهاالله وحده
نماز برخاستن و نشستن تو نيست ، بلكه بايد آن را خالصانه انجام دهى و تنها خشنودى خداوند را بخواهى . (اصول وافى ، ج ٢، ص ١٠٩، شرح نهج البلاغه ج ١، ص ‍ ٣٢٥).
١٦٥٤ - حق نماز
قال زين العابدين - عليه السلام -
و حق الصلاة ان تعلم انها وفادة الى الله - عزوجل - و انت فيها قائم بين يدى الله - عزوجل - فاذا علمت ذلك قمت مقام العبد الدليل الحقير الراغب الراهب الراجى الخائف المسكين المتضرع المعظم لمن كان بين يديه بالسكون و الوقار تقبل عليها بقلبك وتقيمها بحدودها و حقوقها
وحق نماز اين است كه بدانى آن هجرتى است به سوى خداوند - عزوجل - و تو در حال نماز در مقابل خداوند گرانقدر وشكوهمند ايستاده اى هنگامى كه اين را دانستى ، در جايگاه بنده خوار كوچك مشتاق نگران اميدوار ترسان بيچاره اى قرار مى گيرى كه آن را كه در برابرش ايستاده اى ، بزرگ و با آرامش و هيبت دانسته ، عظمت او را پاس ميدارى و با قلبت به نماز روى آورده و باتمام حد و مرزها و حقوق لازم برپا مى دارى . (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٣٩٦ بحارالانوار، ج ٧٤، ص ٤).
١٦٥٥ - حرام شدن آتش
قال الباقر - عليه السلام -
فما من مؤ من يوافق تلك الساعة ان يكون ساجدا او راكعا او قائما الا حرم الله جسده على النار
هيچ مؤ منى نيست كه در چنين وقت نماز در حال سجود و يا ركوع يا قيام باشد، مگر اين كه خدا جسمش را بر آتش حرام كرده است . (جامع احاديث الشيعه ، ج ٤، ص ‍ ٢٧).
١٦٥٦ - صلوات در قيام
قال الباقر - عليه السلام -
من قال فى ركوعه وسجوده و قيامه اللهم صلى على محمد و آله محد كتب الله له ذلك بمثل الركوع و السجود و القيام
هركسى در ركوع وسجود وقيام خود بگويد: « اللهم صل على محمد و آل محمد » خدا ثواب آن را مانند ثواب در ركوع و سجود و قيام براى او مى نويسد. (ثواب الاعمال ، ص ‍ ٦١).
١٦٥٧ - قيام فرشتگان
قال على - عليه السلام -
من صلى باذان واقامة صلى خلفه من الملائكه لايرى طرفاه و من صلى باقامة صلى خلفه ملك
هركس نمازش را با اذان واقامه بخواند، صفى از فرشتگان پشت سر او به نماز مى ايستند كه دو طرف آن صف ديده نمى شوند و هركس كه نمازخود را با اقامه تنها بخواند يك فرشته پشت سر او نماز مى گزارد. (ثواب الاعمال ، ص ٥٨).
١٦٥٨ - قيام امام سجاد - عليه السلام -
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
كان ابى يقول كان على بن الحسين - عليه السلام - اذا قام الى الصلوة كانه ساق شجر لايتحرك مه شى ء الا ما حركت الريح منه
امام سجاد (ع) وقتى به نماز مى ايستاد، گويى شاخه درخت بود كه جز آنچه باد از او به حركت درآورد چيزى از او تكان نخورد. (فروع كافى ، ج ٣، ص ٣٠٠، حديث ٤).
١٦٥٩ - توجه به خداوند به نمازگزار هنگام قيام
قال الباقر - عليه السلام -
انما مثل الصلاة لصاحبها، كمثل رجل دخل على ذى سلطان فانصت له حتى فرغ من حاجته ، و كذلك المرء المسلم باءذن الله - عزوجل - مادام فى الصلاة لم يزل الله - عزوجل - ينظر اليه حتى يفرغ من صلاته
همانا مثل نماز براى نمازگزار، مثل مردى است كه بر ذى سلطانى وارد گردد و اظهار حاجت كند؛ پس آن شخص توانمند، ساكت و آماده استماع صاحب حاجت گردد، تا اين كه از درخواستش فارغ شود، همچنين است نمازگزار مسلمان تا هنگامى كه به نماز ايستاده ، خداوند نظر مرحمتش را از او قطع نخواهد كرد و انوار الهى شامل اوست تاوقتى كه از نمازش ‍ فارغ گردد. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٣١).
١٦٦٠ - دعا به هنگام نماز
قال الصادق - عليه السلام -
اذا قمت الى الصلوة فقل اللهم انى اقدم اليك محمدا -صلى الله عليه وآله - بين يدى حاجتى و اتوجه به اليك فاجعلنى به وجيها عندك فى الدنيا و الاخرة و من المقربين و اجعل صلوتى به مقبولة و ذنبى به مغفورا و دعائى به مستجابا انك انت الغفور الرحيم
هرگاه به نماز ايستادى بگو: خدايا! محمد - پيامبرت - را نزد تو شفيع قرار مى دهم به واسطه او روى به تو مى آورم ، حاجت خود مى طلبم پس مرا به حرمت او در دنيا و آخرت وگناهم راببخشاى و دعايم را مستجاب فرما؛ زيرا تو آمرزنده و مهربانى . (اصول وافى ، ج ٨، ص ٦٣٥).
١٦٦١ - اداى نماز به هر صورت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا لم يستطع الرجل ان يصلى قائما فليصل مستلقيا ناصبا رجليه حيال القبلة يومى ايماء
هرگه شخصى قادر نيست ايستاده نماز بخواند، بايدنشسته بخواند و اگر نشسته هم قادر نيست ، به پشت بخوابد و پاهايش را به سمت قبله بكشد و براى ركوع و سجودش اشاره كند (با سر يا چشم و ابرو). (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٣٣٤).
١٦٦٢ - گفتن ذكر هنگام بلند شدن
قال الصادق - عليه السلام -
اذا قمت من السجود قلت : اللهم بحولك و قوتك اقوم و اقعد و اركع و اسجد
هنگامى كه از سجده برخاستى (و خواستى قيام كنى) بگو: « اللهم بحولك و قوتك اقوم و اقعد و اركع و اسجد » (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٨٣).
١٦٦٣ - ذكر برخاستن براى قيام
قال الصادق - عليه السلام -
اذا قمت من الركعة فاعتمد على كفيك ، و قل : بحول الله و قوته اقوم و اقعد فان عليا - عليه السلام - كان يفعل ذلك
هنگامى كه پس از انجام ركعتى از نماز برمى خيزى ، بر دو دست تكيه كن و بگو: « بحول الله وقوته اقوم و اقعد » زيرا على - عليه السلام - چنين مى كرد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ١٨٣).
١٦٦٤ - ايستادن باآرامش و وقار
قال الرضا - عليه السلام -
فاذا اردت ان تقوم الى الصلوة فلا تقم اليها متكاسلا و لا متناعسا ولا مستعجلا و لا متاهيا ولكن تاءتيها على السكون و الوقار و التؤ ده
چون خواستى به نماز بايستى ، با حال كسالت ، خواب آلودگى ، شتاب و لهو و بازى مايست ، بلكه با آرامش و وقار نماز را به جاى آور. مستدرك الوسائل ، ج ٤، ص ٨٧، باب افعال الصلاة ، ح ٧)
١٦٦٥ - گذاشتن دستها برزمين بعد از تشهد
سؤ ل ابوعبدالله - عليه السلام -
لاى علة توضع اليدان الى الارض فى السجود قبل الركعتين ؟ قال : لان اليدين بهما مفتاح الصلاة
از امام صادق (ع) سوال شد: چرادستها (پس از تشهد)پيش از دو ركعت (دوم) بر زمين گذاشته مى شود؟ فرمود: چون مفتاح و كليدنماز دستها هستند (و درتكبيرة الاحرام بالا مى روند). (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٨٤).
١٦٦٦ - آداب قيام
عن ابى الحسن موسى - عليه السلام -
انه كان اذارفع راءسه فى صلاته من السجدة الاخيرة جلس جلسة ثم نهض للقيام و بادر بركبتيه من الارض قبل يديه ، و اذا سجد بادربهما الارض قبل ركبتيه
هنگامى كه امام كاظم (ع) سر از سجده دوم برميداشت ، كمى مى نشست و بعد قيام مى كرد (و يكسره از سجده قيام نمى كرد) و پيش از دستها، زانوها را از زمين برميداشت وهنگامى كه به سجده مى رفت ، دستها راپيش از زانوها بر زمين مى گذاشت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٢).


۱۰
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٦٦٧ - آداب قيام پس از تشهد
عن على بن جعفر عن موسى بن جعفر - عليه السلام - قال :
ساءلته عن القيام من التشهد من الركعتين الاوليين كيف يصنع ؟ يضع ركبتيه ويديه على الارض ثم ينهض او كيف يصنع ؟ قال : ماشاء صنع و لاباءس
از امام موسى كاظم (ع) سؤ ال شد: در دو ركعت اولى پس از تشهد چه كند؟ آيا زانوها و دستان را بر زمين بگذارد و بعد قيام نمايد، يا چيز ديگر؟ فرمود: به هر شكل كه خواست عمل كند (چه دست به زمين بگذارد، و چه نگذارد، فرقى ندارد) (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٨١).
١٦٦٨ - مفهوم « قدقامت الصلاة »
قال على - عليه السلام - فى معنى « قد قامت الصلاة » فى الاقامة
اى حان وقت الزيارة و المناجاة ، وقضاء الحوائج و درك المنى ، و الوصل الى الله - عزوجل - و الى كرامته و غفرانه وعفوه و رضوانه
« قدقامت الصلوة » بدين معنا است كه هنگام ديدار راز و نياز، برآورده شدن خواسته ها، رسيدن به آروزها ورسيدن به خداوند - عزوجل - كرامت ، آمرزش ، بخشش و خشنودى او فرا رسيده است . (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ١٣٢).

فصل بيست و نهم : اركان نماز: تكبيرة الاحرام

آيات :
١٦٢ - بزرگ شمردن خداوند
و ربك فكبر
و پروردگارت رابزرگ بشمار. (سوره مدثر، آيه ٣).
١٦٣ - تكبير خداوند
وقل الحمدالله الذى لم يتخذ ولدا و لم يكن له شريك فى الملك ولم يكن له ولى من الذل و كبره تكبيرا
و بگو ستايش مخصوص خداوندى است كه نه فرزندى براى خود انتخاب كرده و نه شريكى درحكومت داردو نه به خاطر ضعف و ذلت (حامى و) سرپرستى براى اوست و او رابسيار بزرگ بشمار. (سوره اسراء آيه ١١١).
١٦٤ - نماز براى پروردگار
فصل لربك و انحر
پس براى پروردگارت نماز بخوان وقربانى كن . (سوره كوثر، ايه ٣).
احاديث :
١٦٦٩ - تاءثير الله اكبر گفتن
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا قام العبد الى الصلاة و قال : الله اكبر خرج من ذنوبه كيوم و لدته امه
هرگاه بنده مؤ منى به نماز بايستد و بگويدن « الله اكبر » ازهمه گناهانش پاك مى شود؛ همچون روزى كه ازمادر متولد شده است . (مجموعة الاخبار، ص ٢٢٠).
١٦٧٠ - معنى الله اكبر
لما قال رجل الله اكبر من كل شى ء قال الصادق - عليه السلام - وكان ثم شى ء فيكون اكبر منه ؟ قل الله اكبر من ان يوصف
امام صادق (ع) به مردى كه گفت : « خدا بزرگتر ازهر چيزى است » فرمود: ايا در قبال خداچيزى هست كه خدا بزرگتر از او باشد؟ چنين بگو: « خدا بزرگتر است از اين كه به وصف درآيد » . (تفسير نورالثقلين ، ج ٣، ص ٢٣٩).
١٦٧١ - بلندكردن دست به هنگام تكبيرة الاحرام
قال الباقر - عليه السلام -
اذا قمت فى الصلوة فكبرت فارفع يديك و لاتجاوز بكفيك اذنيك اى حيال خديك
وقتيكه كه به نماز ايستادى و خواستى تكبيرة الاحرام بگويى ، دو دوستت رابلند كن ونبايد دستها از گوش ها، يعنى از كنار گونه هايت بالاتر مى رود. (اصول وافى ، ج ٨، ص ‍ ٤٣).
١٦٧٢ - چند تكبير در نماز
قال الصادق - عليه السلام -
اذا افتتحت الصلوة فكبر ان شئت واحدة و ان شئت ثلاثا و ان شئت خمسا و ان شئت سبعا فكل ذلك مجز عنك غير انك اذا كنت اماما لم تجهر الا بتكبيرة
وقتى خواستى واردنماز شوى ، اگر خواستى يك تكبير و اگر خواستى سه ياپنج ياهفت تكبير بگو كه به هر قسم عمل نمايى ، كافى است ، ولى اگر امام جماعت هستى جز يك تكبير را بلند بگو. (اصول وافى ، ج ٨، ص ٦٤١).
١٦٧٣ - شروع نماز با الله اكبر
قال الصادق - عليه السلام -
تحريم الصلوة التكبير و تحليلها التسليم
به وسيله تكبيرة الاحرام ، منافيات نماز حرام مى گردد، و به وسيله سلام ، حلال مى شود. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٣١٠).
١٦٧٤ - آداب تكبيرة الاحرام
قال الصادق - عليه السلام -
فاذا كبرت فاستصغر مابين السموات العلى و الثرى دون كبريائه
هرگاه تكبيرة الاحرام گفتى ، همه چيز را از آنچه در آسمان و زمين است در مقابل خداى كبير و متعال ، كوچك و ناچيز بشمار، مگر كبريايى وبزرگى خداوند متعال را. (مصباح الشريعه ، ص ٩١).
١٦٧٥ - پاداش تكبيرة الاحرام نزدخداوند
قال العسكرى - عليه السلام - فى تفسيره
فاذا رفع يديه و قال : الله اكبر و اثنى على الله ، قال الله تعالى لملائكته : ياعبادى ! اما ترونه كيف كبرنى وعظمنى و نزهنى عن ان يكون لى شريك او شبيه او نظير ورفع يده و تبرء عما يقوله اعدائى من الاشراك بى ؟ اشهدكم انى ساءكبرده و اعظمه فى دار جلالى و انزهه فى متنزهات داركرامتى و ابرئه من اثامه و من ذنوبه و من عذاب جهنم و من نيرانها
پس وقتى كه نمازگزار دو دستش را (جهت گفتن) « الله اكبر » بالا بردو ثناى خدا گويد خداى تعالى به ملائكه خود چنين مى فرمايد: اى عبادت كنندگان من ! آيا نمى بينيد بنده ام راكه چگونه مرابزرگ وعظيم شمرد و از شريك و تشبيه و نظير پاك دانست ودستش را قائلند؟ شمارا مشاهده مى گيرم ، به درستى كه به زودى او را در دار جلالم بزرگ و عظيم خواهم كرد و پاك مى گردانم او را در پاكيزگى دار كرامتم و او را از گناهان پاك مى سازم و از عذاب جهنم و آتش آن او را حفظ مى كنم . (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٢١).
١٦٧٦ - اوصاف الله
قال الباقر - عليه السلام -
ان الله عزوجل كان ولاشى ء غيره نورا ولاظلام فيه و صادقا لاكذب فيه و عالما لاجهل فيه وحيا لاموت فيه و كذلك هو اليوم و كذلك لايزال ابدا
خداوند - عزوجل - بودو چيزى جز او نبود نورى بى ظلمت و تيرگى ، صادقى بى كذب دانايى كه جهل به همراه نداشت ، زنده اى بى زوال ، و او امروز نيز چنين است و پيوسته تاابد چنان باشد. (الميزان ، ج ٨، ص ٢٧٧).
١٦٧٧ - مقدمه نماز
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ولكل شى ء انف و انف الصلاة التكبير
براى هر چيزى مقدمه اى است و مقدمه نماز تكبير است . (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ١٦).
١٦٧٨ - تاءثير تكبيرة الاحرام
قال الباقر - عليه السلام -
اذا احرم العبد المسلم فى صلوته ، اقبل الله اليه بوجهه و وكل به ملكا يلتقط القرآن من فيه التقاطا فاذا اعرض اعرض الله عنه و وكله الى الملك هنگامى كه بنده اى مسلمان تكبيرة الاحرام نماز را مى گويد، خداوند به طرف وى توجه مى كند، و موكل مى كند بر او ملكى را تا آنچه كه قرائت مى نمايد از او دريافت مى كند پس اگر اعراض كرد، خداوند از او روى مى گرداند و او و نمازش رابه فرشته وا مى گذارد. (مستدرك الوسائل ، ج ١، ص ١٧٣).
١٦٧٩ - اسرار تكبيرة الاحرام
عن الصادق - عليه السلام -
اذا كبرت فاستصغر مابين العلا والثرى دون كبريائه ؛ فان الله اذا اطلع على قلب العبد و هو يكبر وفى قلبه عارض عن حقيقة تكبيره قال : ياكاذب ، اتخذ عنى ؟ و عزتى و جلالى لاحرمنك حلاوة ذكرى ولاحجبنك عن قربى و المسارة بمناجاتى فاعتبر انت قلبك حين صلوتك فان كنت تجد حلاوتها و فى نفسك سرورها وبهجتها و قلبك مسرورا بمناجاته ملتذ بمخاطباته ، فاعلم انه قد صدقك فى تكبيرك له ؛ و الا فقد عرفت من سلب لذة المناجاة و حرمان حلاوة العبادة انه دليل على تكذيب الله لك و طردك عن بابه
چون تكبير (نماز) راگفتى ، آنچه را كه ما بين آسمان و زمين است درمقابل كبرياى خدا كوچك و ناچيز شمار كه اگر خداوند بر قلب بنده زمانى كه تكبير مى گويد، بنگرد و در دل او چيزى باشدكه از حقيقت معناى تكبير بازش مى دارد، به او گويد: « اى دروغگو آيا مرا مى فريبى ؟ به عزت وجلالم سوگند كه از شيرينى ياد خود محرمت كنم و از قرب به خودو شادمانى مناجاتم محجوبت سازم » پس به هنگام نمازگزاردنت دل خود را بيازما، اگر شيرينى نماز را و در (عمق) جان سرور و بهجت (حاصل از) آن را مى يابى و دلت از راز و نيازبا او شادمان است و از گفتگو با او لذت مى برد، بدان كه خداوند تو را در تكبيرى كه بر زبان رانده اى تصديق فرموده است وگرنه ، بدان كه فقدان لذت مناجات و محروميت از شيرينى عبادت دليل بر اين است كه خداوند تو را (در تكبيرت) دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است .(مصباح الشريعة ، باب ١٣، بحارالانوار، ج ٨١، ص ٢٣٠).
١٦٨٠ - سرالله اكبر
عن اميرالمؤ منين - عليه السلام - انه قال :
و الوجه الاخر الله اكبر فيه نفى كيفيته كانه يقول (اى المؤ ذن): الله اجل من ان يدرك الواصفون قدر صفته الذى هو موصوف به ، انما يصفه الواصفون صفته على قدرهم لاقدر عظمته و جلاله تعالى الله عن ان يدرك الواصفون صفته علوا كبيرا
وجه ديگر « الله اكبر » اين است كه كيفيت و چگونگى را از او نفى مى كند؛ گويى كه اذان گوينده مى گويد: « خداوند والاتر از آن است كه وصف كنندگان صفت او را (آنچنان كه هست) ادراك كنند » وصف كنندگان به قدر ادراك خود اورا وصف مى كنند نه به قدر عظمت و جلال او خدا بسيار برتر از آن است كه وصف گويان صفت او را دريابند.
١٦٨١ - فلسفه گفتن هفت تكبير
عن العلل باسناده عن هشام بن الحكم عن ابى الحسن موسى - عليهما السلام - قال :
قلت : لاى علة صار التكبير فى الافتتاح سبع تكبيرات افضل ؟ فقال : ياهشام ان لله خلق السموات سبعا و الارضين سبعا و الحجب سبعا فلما اسرى بالنبى صلى الله عليه و اله فكان من ربه كقاب قوسين او ادنى رفع له حجاب من حجبه ، فكبر رسول الله -صلى الله عليه وآله - و جعل يقول الكلمات التى فى الافتتاح ؛ فلما رفع له الثانى كبر فلم يزل كذلك حتى بلغ سبع حجب فكبر سبع تكبيرات فلذلك العلة تكبر للافتتاح فى الصلوة سبع تكبيرات
از كتاب علل الشرايع به سندى كه آورده ، ازهشام بن حكم روايت كرد كه از ابوالحسن موسى بن جعفر (ع) پرسيدم : « چرا در افتتاح نماز (گفتن) هفت تكبير داراى فضيلت بيشتر شده است ؟ فرمود: « اى هشام ، خدا آسمانها را هفت زمينها راهفت و حجابها را هفتگانه آفريد؛ پس چون پيامبر (ص) رابه معراج بردو قرب او به پروردگارش به اندازه فاصله دو كمان يا نزديكتر شد يك حجاب از حجابهايش برداشته شد؛ پيامبر (ص) تكبير گفت و آغاز نمودبه گفتن كلمات افتتاحيه نماز، پس چون حجاب دوم برايش برداشته شود، تكبير گفت ؛ و به همين منوال (گذشت) تا به هفت حجاب رسيد؛ پس آن جناب هفت تكبير گفت بدين علت براى افتتاح نماز هفت تكبير گفته مى شود. (علل الشرايع ، ص ٣٢٢، باب ، ٣٠، حديث ٤).

فصل سى ام : اركان نماز: قرائت

آيات :
١٦٥ - نحوه قرائت نماز
ولاتجهر بصلاتك و لاتخافت بهاو ابتغ بين ذلك سبيلا
و درنماز نه صدا را بسيار بلند و نه بسيار آهسته گردان ، بلكه حدمتوسط را اختيار كن . (سوره اسراء آيه ، ١١٠)
١٦٦ - قرائت قرآن
فاقرؤ ا ماتيسر من القران علم ان سيكون منكم مرضى و آخرون يضربون فى الارض يبتغون من فضل الله و اخرون يقاتلون فى سبيل الله فاقرؤ ا ماتيسر منه
١٦٧ - تعويذ هنگام قرائت
فاذا قراءت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم
پس هنگامى كه قرآن مى خوانى ، از شر شيطان مطرود به خداوند بزرگ پناه ببر. (سوره نحل ، آيه ٩٨).
١٦٨ - قرائت با دقت و تاءمل
و رتل القرآن ترتيلا
و قرآن را با دقت و تاءمل بخوان . (سوره مزمل ، آيه ٤).
١٦٩ - سكوت هنگام قرائت
و اذا قرءى القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلكم ترحمون
هنگامى كه قرآن خوانده مى شود گوش فرا دهيد و خاموش باشيد تا مشمول رحمت خدا شويد. (سوره اعراف ، آيه ٢٠٤).
احاديث :
١٦٨٢ - گرامى ترين آيه قرآن
قال الباقر - عليه السلام -:
اكرم اية فى كتاب الله بسم الله الرحمن الرحيم
گرامى ترين آيه كتاب خدا « بسم الله الرحمن الرحيم » است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠).
١٦٨٣ - فضيلت « بسم الله الرحمن الرحيم »
قال عن الامام الهادى - عليه السلام -
بسم الله الرحمن الرحيم اقرب الى اسم الله الاعظم من سواد العين الى بياضها
« بسم الله الرحمن الرحيم » به اسم اعظم خداوند از فاصله سياهى چشم به سفيدى آن نزديكتر است . (تحف العقول ، ص ٤٨٧).
١٦٨٤ - « بسم الله الرحمن الرحيم » جزء حمد است
قال على - عليه السلام -
ان بسم الله الرحمن الرحيم آية من فاتحة الكتاب ، و هى سبع ايات تمامها ببسم الله الرحمن الرحيم
« بسم الله الرحمن الرحيم آيه اى از سوره حمد است و آن هفت آيه است كه اين هفت آيه با « بسم الله الرحمن الرحيم » كامل مى گردند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ٤٨).
١٦٨٥ - آغاز كتاب الهى
قال الصادق - عليه السلام -
ما انزل الله من السماء كتابا الا و فاتحته بسم الله الرحمن الرحيم و انما كان يعرف انقضاء السورة بنزول بسم الله الرحمن الرحيم ابتداء للاخرى
خداوند كتابى را از آسمان فرو نفرستاد، مگر اينكه با « بسم الله الرحمن الرحيم » است كه آغاز سوره اى ديگر است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠).
١٦٨٦ - بلند خواندن « بسم الله الرحمن الرحيم »
عن حنان بن سدير قال :
صليت خلف ابى عبدالله - عليه السلام - المغرب فتعوذ باجهار اعوذبالله السميع العليم من الشيطان الرجيم ، و اعوذبالله ان يحضرون ثم جهر ب‍بسم الله الرحمن الرحيم
ابن سدير گويد: نماز مغرب را به امام صادق (ع) اقتدا كردم حضرت با صداى بلند گفت : اعوذبالله من الشيطان الرجيم و اعوذبالله ان يحضرون (يعنى از شيطان رانده شده به خداى ناشنوا و دانا پناه مى برم و پناه مى برم به او كه شياطين بر من حاضر شوند) سپس « بسم الله الرحمن الرحيم » را بلند قرائت فرمود. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ٣٥).
١٦٨٧ - شروع حمد با « بسم الله الرحمن الرحيم »
عن ابيه - عليه السلام - عن جابر قال :
قال لى رسول الله -صلى الله عليه وآله - كيف تقراء اذا قمت فى الصلاة ؟ قال : قلت : الحمد لله رب العالمين ، قال : قل : بسم الله الرحمن الرحيم ، الحمدلله رب العالمين
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - خطاب به جابر فرمود: هنگامى كه به نماز ايستادى ، قرائت را چگونه آغاز كنى ؟ جابر عرض كرد: مى گويم : « الحمدلله رب العالمين » فرمود: بگو « بسم الله الرحمن الرحيم « بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٤٨).
١٦٨٨ - چرا سوره توبه با بسم الله شروع نشد
قال الصادق - عليه السلام -
علة اسقاط بسم الله الرحمن الرحيم من سورة براءة ان البسملة امان و البراءة كانت الى المشركين فاسقط منها الامان
علت نيامدن « بسم الله الرحمن الرحيم » در سوره برائت اين است كه بسم الله ، امان است و سوره برائت ، در رد مشركين است از اين روى خداوند امان رااز آن برداشته است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٥٣).
١٦٨٩ - اسرار « بسم الله الرحمن الرحيم »
عن زيد بن على قال :
دخلت على ابى جعفر - عليه السلام - فذكر بسم الله الرحمن الرحيم فقال : تدرى ما نزل فى بسم الله الرحمن الرحيم فقلت لا، فقال - عليه السلام - ان رسول الله كان احسن الناس صوتا بالقران و كان يصلى بفناء الكعبة يرفع صوته و كان عتبه و شيبة ابنا ربيعة و ابوجهل و جماعة منهم يستمعون قراءته قال : و كان يكثر ترداد: بسم الله الرحمن الرحيم فيرفع بهاصوته فيقولون ان محمدا ليردد اسم ربه تردادا فياءمرون من يقوم فيستمع عليه و يقولون اذا جاز بسم الله الرحمن الرحيم فاعلمنا حتى نقوم فنستمع قراءته فانزل الله فى ذلك و اذا ذكرت ربك فى القرآن و حده (بسم الله الرحمن الرحيم) ولوا على ادبارهم نفورا
زيدبن على گويد: خدمت حضرت باقر (ع) رفتم سخن از « بسم الله الرحمن الرحيم » چه چيزى نازل شده ؟ گفتم : نه فرمود: صداى پيامبر در خواندن قرآن ، از همه مردم بهتر بود و نماز را در پيش كعبه با صداى بلند مى خواند عتبه و شيبه فرزندان ربيعه و ابوجهل ، و گروهى ديگر از مشركان ، به قرائت پيامبر گوش مى دادند و حضرت « بسم الله الرحمن الرحيم » را بسيار تكرار مى كرد و با صداى بلند مى خواند مشركان مى گفتند: محمد (ص) بسيار نام خداى خويش را تكرار مى كند و به كسانى كه در آنجا بودند، توصيه مى كردند كه وقتى از « بسم الله الرحمن الرحيم » گذشت ما را خبر ده تا به قرائت او گوش دهيم لذا خداوند اين آيه را نازل فرمود كه : « وچون پروردگارت را به يگانگى ياد كنى با نفرت پشت مى كنند » و مشركان به خواندن پيامبر گوش فرا ميدانند و هنگامى كه « بسم الله الرحمن الرحيم » را مى خواند، با ناراحتى مى رفتند و چون آن را به پايان مى برد، مراجعت كرده و گوش فرا مى دادند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٣).
١٦٩٠ - عظمت آيه « بسم الله الرحمن الرحيم »
قال الصادق - عليه السلام -
بسم الله الرحمن الرحيم احق ما جهر بها: و هى الاية التى قال الله - عزولج -: و اذا ذكرت ربك فى القرآن وحده و لوا على ادبارهم نفورا
سزاوارترين چيزها به آشكار خواندن « بسم الله الرحمن الرحيم » است و اين همان آيه اى است كه خداوند - عزوجل - فرمود: « چون پروردگارت را به يگانگى ياد كنى با نفرت پشت مى كنند » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٨٢).
١٦٩١ - سيره پيامبر اسلام (ص)
عن عمره بن شمر قال :
ساءلت جعفر بن محمد - عليهما السلام - انى اؤ م قومى فاجهر ببسم الله الرحمن الرحيم ؟ قال : نعم حق فاجهر بها قد جهر بها رسول الله -صلى الله عليه وآله -
شخصى از امام صادق (ع) پرسيد: من امام جماعت قوم خود هستم آيا مى توانم « بسم الله الرحمن الرحيم » را بلند بخوانم ؟فرمود: آرى ، سزاوار است كه بلند بخوانى ، چرا كه پيامبر خدا (ص) بلند مى خواند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٨٤).
١٦٩٢ - تفسير « بسم الله الرحمن الرحيم »
روى فى التوحيد عن الرضا - عليه السلام - حين سئل عن تفسير « البسملة » قال :
معنى قول القائل : بسم الله ، اى اسم على نفسى سمة من سمات الله ، و هى العبادة قال الراوى فقلت له : ما السمة ؟ قال : العلامة
در كتاب توحيد از امام رضا (ع) روايت شده است كه وقتى تفسير « بسمله » (بسم الله ) از حضرتش سوال شد، فرمود: معناى اين كه گوينده مى گويد: « بسم الله » اين است كه من برخود « سمه » (نشانه اى) از سمات خدا مى نهم ؛ و آن نشانه عبادت است . راوى گفت پرسيدم : سمه يعنى چه ؟ فرمود: « نشانه » (التوحيد، ص ٢٢٩، باب ٣١).
١٦٩٣ - دورى شيطان از « بسم الله الرحمن الرحيم »
قال الصادق - عليه السلام -
اذا ام الرجل القوم جاء شيطان الى الشيطان الذى هو قرين الامام فيقول هل ذكر الله ؟ يعنى هل قراء بسم الله الرحن الرحيم ؟ فان قال : نعم هرب منه و ان قال : لا، ركب عنق الامام و دلى رجليه فى صدره فلم يزل الشيطان امام القوم حتى يفرغوا من صلاتهم
هنگامى كه كسى به امامت گروهى مى ايستد، شيطان نزد شيطانى ديگر كه نزديك امام ايستاده ، مى آيد و مى پرسد: آيا نام خدا را ذكر كرد؟ يعنى آيا « بسم الله الرحمن الرحيم » خوانده شد؟ پس اگر بگويد: آرى از امام دور مى شود و اگر بگويد: نه ، بر گردن امام سوار مى شود و پاهايش را بر سينه اش مى آويزد و بدين سان شيطان پيشاپيش آن گروه به امامت مى ايستد تا از نمازشان فارغ گردند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠).
١٦٩٤ - وجوب بلند خواندن « بسم الله الرحمن الرحيم »
قال الصادق - عليه السلام -
الاجهار ببسم الله الرحمن الرحيم فى الصلاة واجب
آشكار خواندن « بسم الله الرحمن الرحيم » در نماز واجب است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٧٥).
فضايل و اسرار سوره حمد:
١٦٩٥ - تعليم سوره حمد
منها ما روى عن النبى -صلى الله عليه وآله - انه قال لجابر عن عبدالله الانصارى يا جابر! الا اعلمك افضل سورة انزلها فى كتابه ؟ فقال له جابر: بلى بابى انت و امى يا رسول الله ! علمنيها قال : فعلمه (الحمد) ام الكتاب ثم قال : يا جابر! الا اخبرك عنها؟ قال : بلى ، بابى انت و امى يا رسول الله ! اخبرنى قال : هى شفاء من كل داء الا السام
از پيامبر (ص) روايت شده كه به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر! آيا برترين سوره اى را كه خدا در كتابش نازل فرموده به تو نياموزم ؟ جابر عرض كرد: ارى پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا آن را به من بياموز پس رسول الله (ص) سوره حمد (ام الكتاب) را به او تعليم داد و فرمود: اى جابر! آيا آگاهت نسازم از اين سوره ؟ عرض كرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد يارسول الله ! از آن مرا با خبر ساز فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ . (تفسير عياشى ، ج ١، ص ٢٠، حديث ٩).
١٦٩٦ - با ارزش ترين گنج ها
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان الله افرد الامتنان على بفاتحة الكتاب و جعلها باءزاء القرآن العظيم و ان فاتحة الكتاب اشرف ما فى كنوز العرش
خداوند مخصوصا بر من منت گذاشت به واسطه نزول « فاتحة الكتاب » كه آن را با كل قرآن برابر قرار داد و سوره حمد با ارزش ترين چيزى است كه در گنج هاى عرش خدا است . (تفسير برهان ، ج ١، ص ٤١).
١٦٩٧ - ثواب قرائت حمد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ايما مسلم قراء فاتحة الكتاب اعطى من الاجر كانما قراء ثلثى القرآن و اعطى من الاجر كانما تصدق على كل مؤ من و مؤ منة
هر مسلمانى كه يك بار سوره حمد را قرائت كند اجر و ثواب قرائت دوثلث قرآن به او عطا مى شود و گويا به تمام مؤ منين تصدق كرده است . (مجمع البيان ، ج ١، ص ١٧، چاپ مكتبة الاسلامية)
١٦٩٨ - حمد و سوره در نماز
قال الرضا - عليه السلام -
امر الناس بالقراءة فى الصلوة لئلا يكون القرآن مهجورا مضيعا
مردم به خواندن حمد و سوره در نماز به اين جهت موظف شده اند كه قرآن مجيد متروك و ضايع نشود. (من لايحضره الفقيه ، ج ١، ص ٨٤).
١٦٩٩ - خواندن سوره حمد در نماز
سئل ابوجعفر - عليه السلام -
عن الذى لايقراء فاتحة الكتاب فى صلاته ؟ قال : - عليه السلام - لاصلاة له الا ان يقراء بها فى جهر او اخفات
درباره كسى كه در نمازش سوره حمد را نمى خواند سوال شد فرمود: نمازى كه در آن سوره حمد خوانده نشود، چه بلند و چه آهسته ، نماز نيست (يعنى در همه نمازها خواندن سوره حمد واجب است). (اصول وافى ، ج ٨، ص ٦٣٥).
١٧٠٠ - اسم اعظم در سوره حمد
قال ابوعبدالله - عليه السلام -
اسم الله الاعظم مقطع فى ام الكتاب
اسم اعظم خداوند، در فاتحة الكتاب مندرج است . (ثواب الاعمال ، ص ٢٣٣).
١٧٠١ - وجوب سوره حمد
قال الرضا - عليه السلام -
فان قال فلم امروا بالقرائة فى الصلوة لئلا يكون القرآن مهجورا مضيعا و ليكون محفوظا مدروسا فلا يضمحل و لايجهل
اگر كسى بپرسد: چرا واجب شده كه در نماز قرآن خوانده شود، جواب اين است كه تا قرآن ترك نشود و ضايع نگردد بلكه محفوظ مانده و درس داده شود و بدين وسيله از نابودى و نخواندنش جلوگيرى شود و سوره حمد واجب شده در هر نماز، زيرا در سوره حمد خير و حكمت دنيا وآخرت جمع شده است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٥٤).
١٧٠٢ - تفسير سوره حمد در بيان على - عليه السلام -
قال على - عليه السلام -
فاتحة الكتاب اعطاها الله محمدا -صلى الله عليه وآله - و امته بداء فيها بالحمد و الثناء عليه ، ثم ثنى بالدعاء لله - عزوجل - و لقد سمعت رسول الله -صلى الله عليه وآله - يقولن : قال الله - عزوجل -: قسمت الحمد بنيى و بين عبدى : فنصفها لى ، ونصفها لعبدى ، و لعبدى ما ساءل ، اذا قال العبد: بسم الله الرحمن الرحيم قال الله - عزوجل - بداء عبدى باسمى حق على ان اتمم له اموره و ابارك له فى احواله ؛ فاذا قال : الحمدلله رب العالمين قال الله - عزوجل - حمد لى عبدى ، و علم ان النعم التى له من عندى ، و البلايا التى اندفعت عنه بتطولى اشهدكم انى اضعف له نعم الدنيا لى نعيم ، الاخرة ، و ادفع عنه بلايا الاخرة ، كما دفعت عنه بلايا الدنيا، فاذا قال : الرحمن الرحيم قال الله - عزوجل - شهد لى باءنى الرحمن الرحيم اشهد كم لاوفرن من رحمتى حظه ، و لاءجزلن من عطائى نصيبه ، فاذا قال : مالك يوم الدين قال الله - عزوجل - اشهدكم كما اعترف باءنى انا المالك ليوم الدين لاءسهلن يوم الحساب ، حسابه ، ولاتقبلن حسناته و لاءتجاوزن عن سيئاته فاذا قال العبد: اياك نعبد قال الله - عزوجل - صدق عبدى اياى يعبد، لاء ثيبنه عن عبادته ثوابا يغبطه كل من خالفه فى عبادته لى فاذا قال : و اياك نستعين قال الله - عزوجل - بى استعان و الى التجا اشهدكم لاعيننه على امره و لاغيثنه فى شدايده ، و لاخذن بيده يوم القيامة عند نوائبه و اذا قال : اهدنا الصراط المستقيم الى آخرها، قال الله - عزوجل -: هذا لعبدى و لعبدى ما ساءل قد استجبت لعبدى ، و اعطيته ما امل ، و امنته مما منه وجل قيل : يا اميرالمؤ منين اخبرنا عن بسم الله الرحمن الرحيم اهى من فاتحه الكتاب ؟ قال : نعم كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - يقرؤ ها و يعدها اية منها، و يقول فاتحة الكتاب هى السبع المثانى فضلت ببسم الله الرحمن الرحيم و هى الاية السابعة منها
سوره فاتحه را خداوند به محمد (ص) و امت و با حمد و سپاس بر خود، آن را آغاز كرد، سپس با دعا و ثناى خداوند - عزوجل - مى فرمايد: سوره حمد راميان خود و بنده ام تقسيم كرده ام ، پس نيمى از آن من و نيمى از آن بنده من است و بنده ام هرچه (در آن) بخواهد، به او مى دهم پس هنگامى كه بنده گويد: « بسم الله الرحمن الرحيم خداوند مى فرمايد: بنده ام به نام من شروع كرده ، پس بر من لازم گشت كه امورش را كامل كنم و احوالش را بر او مبارك گردانم و هنگامى كه مى گويد: « الحمدلله رب العالمين » خداوند مى فرمايد: بنده ام مرا ستايش كرد و فهميد كه نعمتهايى كه دارد، از نم ست و بلاهايى كه از او دفع شده ، با نيروى من است شما راگواه مى گيرم كه چند برابر نعمت هاى دنيايش آن در آخرت را از برگردانم ؛ به همان گونه اى كه بلاهاى دنيا را از او برمى گردانم هنگامى كه بگويد: « الرحمن الرحيم » خداوند مى فرمايد: شهادت داد كه من بخشنده و مهربانم ، شما را گواه مى گيرم كه از رحمتم بهره او را فراوان گردانم و از عطايم سهم وى را به شهادت مى گيرم كه همان گونه كه اعتراف نمودكه من مالك روز رستاخيز هستم ، در روز شمار، حسابش رابر او آسان گردانم و حسناتش را بپذيردم و از گناهانش درگذرم . پس وقتى بنده بگويد: « اياك نعبد » خداوند مى فرمايد: بنده ام درست گفت ، او مراعبادت مى كند، من نيز به او پاداشى در قبال عبادتش ‍ بدهم كه هركسى كه در عبادتش براى من با او مخالفت كرده رشك برد. پس وقتى كه بگويد: « و اياك نستعين » خداوند مى فرمايد: از من كمك خواست و به من پناه برد، شما را به گواه مى گيرم كه او را در كارش يارى كنم و در گرفتارى اش كمك كنم و در روز رستاخيز در سختى ها دستش را بگيرم . هنگامى كه بگويد: « اهدنا الصراط المستقيم » تا آخر سوره ، خداوند بزرگ و هرچه آرزو نمود، به او دادم و هرچه كه بخواهد به او ميدهم ، خواسته او را اجابت كردم على (ع) پرسيدند: يا على ! « بسم الله الرحمن الرحيم » بگو آيا جزئى از فاتحه است ؟ فرمود: آرى رسول خدا (ص) آن را مى خواند و آيه اى از آن محسوبش مى فرمود، فاتحه الكتاب ، سبع المثانى (دو هفت تايى) است و با « بسم الله الرحمن الرحيم » فضيلت يافته و آيه هفتم آن است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٥٩).
١٧٠٣ - تفسير اجمالى سوره حمد
حديث قدسى :
قسمت الصلوة بينى وبين عبدى : فنصفها لى ، و نصفها لعبدى فاذا قال : بسم الله الرحمن الرحيم يقول الله : ذكرنى عبدى و اذا قال : الحمد الله يقول الله : حمدنى عبدى و اثنى على و هو معنى سمع الله لمن حمده و اذا قال : الرحمن الرحيم يقول الله : عظمنى عبدى و اذا قال : مالك يوم الدين يقول الله مجدنى عبدى و اذا قال : اياك نعبد و اياك نستعين يقول الله : هذا بينى و بين عبدى و اذا قال : اهدنا الصراط المستقيم يقول الله : هذا لعبدى و لعبدى ما سئل
من نماز را بين خود و بنده ام تقسيم كرده ام ، نيمى از آن من است و نيمش از آن بنده ام پس چون بنده گفت : « بسم الله الرحمن الرحيم » خداوند گويد: « بنده ام مرا ياد كرد » و چون بنده گفت : « الحمدلله » خدا فرمايد: « بنده ام مرا سپاس گزارد و ستايش گفت » و اين است معنى « سمع الله لمن حمده » و چون گفت : « الرحمن الرحيم » خداوند گويد: « بنده ام مرا تعظيم كرد » و چون گفت : « مالك يوم الدين » خدا گويد: « بنده ام مرا تمجيد كرد » و چون گفت : « اياك نعبد و اياك نستعين » خدا مى فرمايد: اين بين من و بنده من است » و چون گفت : « اهدنا الصراط المستقيم » خداوند مى فرمايد: اين از آن بنده من است و بنده ام آنچه بخواهد از آن اوست . (المحجة البيضاء، ج ١، ص ‍ ٣٨٨).
١٧٠٤ - معنى رحمان و رحيم
قال الصادق - عليه السلام -
الله اله كل شى ء الرحمن بجميع خلقه و الرحيم بالمؤ منين خاصة
« الله » يعنى : معبود تمامى اشياء و « رحمان » (صفت عام است) يعنى : بخشنده و مهربان به تمامى مخلوقات (در دنيا) و « رحيم » (صفت خاص است) يعنى فقط نسبت به مؤ منان بخشنده و مهربان است (در آخرت) (اصول كافى ، ج ١، ص ١١٤).
١٧٠٥ - رحمان ، اسم خاص خداوند
قال الصادق - عليه السلام -
الرحمن اسم خاص بصفة عامة و الرحيم اسم عام بصفة خاصة
« رحمان » اسم مخصوص خدا است ، ولى معناى عامى دارد، « رحيم » اسم عامى است با معنايى خاص (كه رحمت ، مخصوص بر مؤ منان در قيامت باشد). (مجمع البيان ، ج ١، ص ٢١).
١٧٠٦ - علت خواندن سوره حمد در ركعت اول و دوم
عن الرضا - عليه السلام -
فان قال فلم جعل القراءة فى الركعتين الاولتين و التسبيح فى الاخيرتين ؟ قيل : للفرق بين ما فرضه الله من عنده و بين ما فرضه من عند رسول الله
چنانچه سوال شود كه چرا در دو ركعت اول نماز، حمد و سوره ، و در دو ركعت آخر تسبيحات اربعه واجب شده ، گفته مى شود:تافرق باشد بين دو ركعتى كه خدا خودش واجب كرده (كه فرض الله است) و دو ركعتى كه با خواست پيغمبرش واجب كرده (كه فرض النبى است). (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٨٨).
١٧٠٧ - سوره حمد، عطيه الهى
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اعطانى الله - عزوجل - فاتحة الكتاب
خداوند سوره حمد را به من عطا كرده است . (امالى شيخ صدوق ، ص ١١٧).
١٧٠٨ - علت خواندن سوره حمد در نماز
قال الرضا - عليه السلام -
فلم امروا بالقراء فى الصلاة ؟ قيل لئلا يكون القرآن مهجورا مضيعا بل يكون محفوظا مدروسا، فلا يضمحل و لايجهل
اگر سوال شود كه چرا در نماز دستور خواندن قرآن داده شده ؟ بايد در پاسخ گفته شود: تا قرآن متروك تباه نگردد، (بلكه) نگاه داشته و خوانده شود و (در نتيجه) از بين نرود و ناشناخته نماند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٥٤).
١٧٠٩ - تكرار « مالك يوم الدين »
عن على بن الحسين - عليه السلام - قال :
لو مات من بين المشرق و المغرب لما استوحشت ، لو كان القرآن معى ، و اذا كان قراء من القرآن ، « مالك يوم الدين » كررها و كاد ان يموت مما دخل عليه من الخوف
امام سجاد (ع) فرمود: اگر مردم خاور و باختر بميرند، در صورتى كه قرآن همراه من باشد، وحشت نمى كنم هنگامى كه « مالك يوم الدين » را از قرآن مى خواند، آن را بارها تكرار مى كرد و چيزى نمى ماند كه از ترسى كه بر او وارد شد بميرد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٦٦).
١٧١٠ - معنصى صراط مستقيم
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
الصراط المستقيم صراط الانبياء و هم الذين انعم الله عليهم
صراط مستقيم همان را پيامبران است وآنان همان كسانى اند كه خداوند بر آنها نعمت داده است . (تفسير نور الثقلين ، ج ١، ص ٢٠).
١٧١١ - اهل بيت وصراط مستقيم
قال الصادق - عليه السلام -
و الله نحن الصراط المستقيم
به خدا قسم ! ما اهل بيت پيامبر (ص) صراط مستقيم الهى هستيم . (تفسير نور الثقلين ج ، ١، ص ٢١).
١٧١٢ - منع آيين گفتن بعد از حمد
عن محمد الحلبى ، قال الصادق - عليه السلام -
ساءلت اقول اذا فرغت من فاتحة الكتاب : امين ؟ قال : لا
محمد حلبى گويد: در پاسخ اين كه وقتى از خواندن سوره فاتحه فارغ شدم آمين بگويم ؟ امام صادق (ع) فرمود: نه (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٥٣).
١٧١٣ - گفتن « الحمدلله » بعد از اتمام حمد
قال الصادق - عليه السلام -
اذا قراءت الفاتحة و قد فرغت من قرائتها و انت فى الصلاة فقل : الحمد لله رب العالمين
هنگامى كه فاتحه را خواندى و قرائتش را به اتمام رساندى و در حال نماز بودى بگو: « الحمدلله رب العالمين » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٦٠)
١٧١٤ - دو سوره در نماز نخوان
قال الصادق - عليه السلام -
لاتقرن بين السورتين فى الفريضة فاما فى النافلة فلا باءس
هيچگاه در نماز واجب ، بعد از حمد، دو سوره از قرآن را با هم نخوان ، ولى در نماز نافله اشكال ندارد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٤٥).
١٧١٥ - يك سوره كامل بخوانيد
قال الصادق - عليه السلام -
و لاتقراء فى المكتوبة سورة ناقصة ولاباءس به فى النوافل
در نماز واجب ، كمتر از يك سوره كامل ، بعد از حمد نخوان ، اما در نمازهاى نافله اشكال ندارد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٤٢).
١٧١٦ - تاءثير خواندن حمد و سوره
قال العسكرى - عليه السلام - فى تفسيره :
واذا قال بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين فقراء فاتحة الكتاب و سورة قال الله تعالى لملائكته اما ترون عبدى ؟ هذا كيف تلذذ بقرائه كلامى ؟ اشهدكم يا ملائكتى لاقولن له يوم القيامة اقراء فى جنانى و ارق فى درجاتى فلا يزال يقرء بعددكل حرف درجة من ذهب و درجة من فضة و درجة من لؤ لؤ و درجة من جوهر و درجة من زبرجد اخضر و درجة من زمرد اخضر و درجة من نور رب العزة
و زمانى كه بنده « بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين » را قرائت كرد و فاتحة الكتاب و سوره خواند، خداوند تعالى خطاب به ملائكه خود ميگويد: آيا اين بنده مرا نمى بيند چگونه با قرات كلام من لذت مى برد؟ شما را شاهد مى گيرم ، اى ملائكه من ! هرآينه روز قيامت به او خواهم گفت : در بهشت من قرائت كن و به درجات (بالا) ارتقا پيدا كن ، پس او دائم قرائت مى كند و به عدد هر حرف ، درجه اى از طلا، درجه اى از نقره ، درجه اى از لؤ لؤ ، درجه اى از جوهر، درجه اى از زبرجد سبز، درجه اى از زمرد سبز و درجه اى از نور رب العزة به او عطا خواهد شد.(بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٢١).
فضايل و آثار قرائت
١٧١٧ - قرائت زيبا درنماز
قلت لابى عبدالله - الرجل يدخل فى الصلوة فيجود صلاته و يحسنها رجاء ان يستجر بعض من يراه الى هواه ؟ قال : ليس هو من الرياء؟
از امام صادق (ع) پرسيدم اگر كسى نمازش را با قرائت زيبا و نيكو به جا آورد، به اميد آنكه حاضران كه او را مى بينند مجذوب شده و راه او را در پيش گيرند (آيا به نمازش اشكالى وارد مى شود؟) فرمود: اين از مصاديق ريا نيست . (وسائل الشيعه ، ج ١، ص ٥٦).
١٧١٨ - قرائت در حال ايستاده ، نشسته ، نامز و غير نماز
عن ابى جعفر - عليه السلام - قال :
و من اقراء القرآن قائما فى صلاته كتب الله له بكل حرف مائة حسنة و من قراءه فى صلاته جالسا كتب الله له بكل حرف خمسين حنسة و من قراءه فى غير صلاته كتب الله بكل حرف عشر حسنات
هركس كه قرآن را ايستاده در نماز بخواند، خداوند در برابر هر حرفى از آن ، صد حسنه (كار نيك) در نامه عملش بنويسد، و هركس قرآن را نشسته در نماز بخواند، خداوند در برابر هر حرفى از آن ، پنجاه حسنه در نامه اش ثبت فرمايد و هركس كه در غير نماز آن را بخواند، خداوند متعال در برابر هر حرفى ده حسنه براى او بنويسد. (ثواب الاعمال ، ص ‍ ٢٢٧).
١٧١٩ - نحوه قرائت نماز زن
عن على بن جعفر عن اخيه - عليه السلام - قال :
ساءلته عن المراءة تؤ م النساء ماحد رفع صوتها بالقراءة ؟ قال : بقدر ما تسمع
از على بن جعفر نقل است : از موسى بن جعفر (ع) پرسيدم : آيا زن مى تواند در امامت زنهاى ديگر قرائت را بلند به جا آورد؟ فرمود: « به اندازه اى كه خود بشنود (جايز است) (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٨٣).
١٧٢٠ - آثار قرائت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذ قمت الى الصلاة و توجهت و قراءت ام الكتاب و ما تيسر من السور ثم ركعت فاتمت ركوعها و سجودها و تشهدت و سلمت ، غفر لك كل ذنب فيما بينك و بين الصلاة التى قدمتها الى الصلاة المؤ خرة فهذا لك فى صلاتك
هرگاه به نماز ايستادى و توجه كردى (به سوى خداوند و با حضور قلب ، به پيشگاه او قرار گرفتى) و فاتحة الكتاب را قرائت نمودى و در حد امكان و ميسور، از سوره هاى (كوچك و يا بزرگ) قرآن خواندى ، سپس ركوع و سجود تام و تمامى انجام دادى ، آنگاه تشهد و سلام دادى ، اثر اين نماز تو، آمرزش تمامى گناهانت مى باشد كه در ما بين دو نمازت مى باشد، آن نمازى كه قبلا به جاى آوردى و نمازى كه بعدا خواندى پس آنچه از نماز عايد تو مى گردد، همانا آمرزش كليه گناهانت مى باشد. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٠٥).
١٧٢١ - قرائت صد آيه در نماز
قال الصادق - عليه السلام -
من قراء مائة اية يصلى بها فى ليلة كتب الله - عزولج - له بها قنوت ليلة
هركس دريك شب يكصد آيه از قرآن را در نمازى بخواند، خدا به اين وسيله براى او عبادت سراسر شب بنويسد.(الكافى ، ج ٢، ص ٤٤٥).
١٧٢٢ - تلاوت آيه اى از قرآن در نماز
قال الحسين - عليه السلام -
من قراء آية من الكتاب - عزوجل - فى صلاته قائما يكتب له بكل حرف مائة حسنة
كسى كه آيه اى از قرآن را ايستاده در نماز خويش بخواند به هر حرفى صد حسنه براى او نوشته مى شود. (الكافى ، ج ٢، ص ٤٤٧).
١٧٢٣ - رعايت ترتيل در نماز
قال الصادق - عليه السلام -
ينبغى للعبد اذا صلى ان يرتل قراءته و اذا مر باية فيها ذكر الجنة و النار ساءل الله الجنة و تعوذ بالله من النار و اذا مر بيا ايهاالذين آمنوا قال : لبيك ربنا
سزاوار است كه بنده نماز را با ترتيل (شمرده) بخواند و آن گاه كه با آيه اى كه بهشت و دوزخ در آن يادآورى شده ، برخورد، از خدا بهشت را بخواهد و از آتش (دوزخ) به او پناه ببرد و هنگامى كه به آيه « يا ايهاالذين امنوا » مى رسد، بگويد: « لبيك ربنا » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٣٤).
١٧٢٤ - قرائت قرآن در نماز
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
قراءة القرآن فى الصلاة افضل من قراءة القرآن فى غيرالصلاة
قرائت قرآن در نماز افضل است از غير نماز. (مستدرك الوسائل ، ج ١، ص ٢٩٢).
١٧٢٥ - قرائت صد آيه در نماز شب و غير آن
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء مائة اية يصلى بها فى ليلة كتب الله بها قنوت ليلة و من قراء مائتى اية ليلة من غير صلاة الليل كتب الله له فى اللوح قنطارا من الحسنات ، و القنطار الف و مائتا اوقية و الاوقيه اعظم من جبل احد
هركس صد آيه از قرآن در نماز شب بخواند، خداوند عبادت سرتاسر آن شب را در نامه عمل وى بنويسد، و هر كس دويست آيه در غير نماز شب بخواند، خداوند در صحيفه او قنطارى از حسنات ثبت نمايد و هر قنطارى يك هزار و دويست اوقيه است و هر اوقيه بزرگتر از كوه احد است . (ثواب الاعمال ، ص ٢٢٨)
١٧٢٦ - ترك قرائت در نماز
سئل الكاظم - عليه السلام - عمن ترك القراءة ما حاله ؟ فقال - عليه السلام -
ان كان متعمدا فلا صلاة له ، و ان كان نسى فلا باءس
امام كاظم (ع) در پاسخ اين كه اگر كسى (در نماز) قرائت را ترك كند حكمش چيست ؟ فرمود: اگر به عمد باشد، نازش درست نيست و اگر از روى فراموشى باشد، اشكال ندارد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٤٤).
١٧٢٧ - آداب صدا در نماز
عن الصادق - عليه السلام - فى قوله تعالى :
و لاتجهر بصلاتك ولا تخافت بها قال : المخافتة ما دون سمعك و الجهر ان ترفع صوتك شديدا
امام صادق - عليه السلام - درباره قول خداوند كه مى فرمايد: ولاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها (در نماز نه صدايت را خيلى بلند كن و نه خيلى آهسته) فرمود: « مخافت » يعنى طورى كه نشنوى و « جهر » يعنى صدايت را بسيار بلند كنى . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٧٢).
١٧٨٢ - علت نزول آيه « لاتجهر بصلاتك »
عن ابى جعفر و ابى عبدالله - عليهماالسلام - فى قوله تعالى « ولاتجهر بصلاتك » قال : كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - اذا كان بمكة جهر بصلاته فيعلم بمكانه المشركون ، فكانوا يؤ ذونه فانزلت هذه الاية عند ذلك
امام باقر و امام صادق (ع) درباره آيه « ولاتجهر بصلاتك » فرمودند: پيامبر خدا (ص) وقتى كه در مكه بودند، نماز را با صداى بلند مى خواند، در نتيجه مشركان نتيجه جايش را يافته و آزارش مى دادند، از اين رو، آيه مذكور نازل گشت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٧٣).
١٧٢٩ - رسيدن صداى قرائت به گوش
قال على - عليه السلام -
اذ صليت فاسمع نفسك القراءة و التكبير و التسبيح
هنگامى كه نماز مى خوانى ، قرائت و تكبير و تسبيح را چنان به جاى آور كه خود بشنوى . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٧٦).


۱۱
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٧٣٠ - تفسير آيه « لاتجهر بصلاتك »
عن سليمان ، عن ابى عبدالله - عليه السلام - فى قول الله :
ولا تجهر بصلاتك الاية قال : الجهر بها رفع الصوت ، و المخافتة ما لم تسمع اذناك و بين ذلك قدر ما تسمع اذنيك
امام صادق (ع) درباره قول خداوند « ولاتجهر بصلاتك » فرمود: « جهر » يعنى بلند كردن صدا، و « مخافتة » يعنى گوش تو صدا را نشنود، و ميان اين دو، چيزى است كه گوش هايت آن را مى شنود.(بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٧٣).
١٧٣١ - نحوه قرائت نماز ظهر و عصر
قال الرضا - عليه السلام -
اسمع القراءة و التسبيح اذنيك فيما لا تجهر فيه من الصلوات بالقراءة و هى الظهر و العصر، و ارفع فوق ذلك فيما تجهر فيه بالقراءة
در نمازهايى كه با صداى آهسته خوانده مى شود، مثل ظهر و عصر، صداى خواندن ، حمد و تسبيح را به گوش خود برسان و در نمازهايى كه با صداى بلند خوانده مى وشد، بلندتر از آن بخوان . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٧٦).
١٧٣٢ - كراهت دو سوره در نماز
قال الباقر - عليه السلام -
انما يكره ان يجمع بين السورتين فى الفريضة فاءما فى النافلة فلاباءس
كراهت دارد در نماز واجب (پس از حمد) دو سوره خوانده شود، ولى در نافله ها اشكال ندارد. (بحارالانوار، ج ٨٥، (ص) ٥٣).
١٧٣٣ - آداب قرائت در نمازها
عن رجاء بن ابى الضحاك ان الرضا - عليه السلام -
فى طريق خراسان كان يجهر بالقراءة فى المغرب و العشاء الاخرة و صلاة الليل و الشفع و الوتر، و يخفى القراءة فى الظهر و العصر، و كان يجهر ببسم الله الرحمن الرحيم فى جميع صلواته بالليل و النهار
رجاء بن ابى ضحاك گويد: امام رضا (ع) در راه خراسان ، نماز مغرب ، و عشا و نماز شب و شفع و وتر را بلند مى خواند و نماز ظهر و عصر را آهسته ، امام بسم الله الرحمن الرحيم را در همه نمازهاى روز وشب ، بلند مى خواند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٧٩).
١٧٣٤ - شروع قرائت با تعويذ و بسم الله
عن حنان بن سدير قال :
صليت خلف ابى عبدالله - عليه السلام - فتعوذ باجهار ثم جهر ببسم الله الرحمن الرحيم
حنان بن سدير گويد: به امامت صادق (ع) نماز مى خواندم كه آن حضرت « اعوذبالله من الشيطان الرجيم » را و سپس « بسم الله الرحمن الرحيم » را بلند مى خواند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٧٩).
١٧٣٥ - ذكر در ركعت سوم و چهارم
عن رجاء بن ابى الضحاك انه صحب الرضا - عليه السلام -
من المدينة الى مرو فقال : كان يسبح فى الاخر اوين يقول : سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اكبر ثلاث مرات ثم يركع
رجاء ابن ابى ضحاك گويد: از مدينه تا مرو در خدمت امام رضا بودم و امام در دو ركعت آخر نماز سه بار مى گفت : سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اكبر و سپس ‍ به ركوع مى رفت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٨٨).
قرائت سوره هاى قرآن در نماز:
١٧٣٦ - سوره هاى ابراهيم و حجر
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء سورة ابراهيم و الحجر فى ركعتين جميعا فى كل جمعة لم يصبه فقر ابدا ولاجنون ولابلوى
هركس سوره ابراهيم و حجر را در ركعت اول و دوم نماز در هر هفته يك بار بخواند هيچگاه تنگدستى و ديوانگى و بلاهاى ديگر بدو نرسد (سوره ابراهيم رادر ركعت اول ، و حجر را در ركعت دوم بايد بخواند). (ثواب الاعمل ، ص ٢٣٩).
١٧٣٧ - سوره دخان
عن ابى حمزة قال : قال ابوجعفر - عليه السلام -
من قراء سورة الدخان فى فرائضه و نوافله بعثه الله من الامنين يوم القيمة و اظله تحت عرشه ، وحاسبه حسابا يسيرا، و اعطاه كتابه بيمينه
هركس سوره دخان را در نمازهاى واجب واجب و نافله هاى خود بخواند خداوند او را روز قيامت در زمره ايمنان برانگيزد و در سايه عرش خود جاى دهد و حسابش راآسان كشد و نامه عملش را به دست راستش دهد. (ثواب الاعمل ، ص ٢٥٦).
١٧٣٨ - سوره « ق »
عن ابى جعفر - عليه السلام - قال :
من ادمن فى فرائضه و نوافله قراءة سوره « ق » وسع الله عليه (فى) رزقه و اعطاه كتابه بيمينه ، و حاسبه حسابا يسيرا
از ابوحمزه ثمالى روايت شده است كه امام باقر - عليه السلام - فرمود: هركس به خواندن سوره « ق » در نمازهاى واجب و مستحب خويش مداومت كند، خداوند روزى او را فراخ گرداند، و نامه عملش را به دست راستش (كه علامت نجات است) بدهد و حساب از او آسان كشد. (ثواب الاعمال ،ص ٢٦٠).
١٧٣٩ - سوره الرحمن
عن ابى بصير عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
لاتدعوا قراءة سورة الرحمن و القيام بها فانها لاتقر فى قلوب المنافقين و ياءتى بها ربى يوم القيامة فى صورة ادمى فى احسن صورة و اطيب ريح حتى يقف من الله موقفا لايكون احد اقرب الى الله منها فيقول لها: « من الذى كان بك فى الحياة الدنيا و يدمن قراءتك ؟ » فتقول : « يا رب فلان و فلان » فتبيض وجوههم فيقول لهم : « شفعوا فيمن احببتم فيشفعون حتى لا يبقى لهم غاية ولا احد يشفعون له » فيقول لهم : « ادخلوا الجنة و اسكنوا فيها حيث شئتم
از ابى بصير روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: قرائت سوره « الرحمن » را در نماز ترك مكنيد؛ چون اين سوره در دل منافقان قرار نگيرد و روز قيامت خداوند آن را با صورتى چون صورت آدمى به بهترين شكل و خوشبوترين رايحه بياورد تا در نزديكترين پايگاه - كه هيچ كس را آن قرب و نزديكى نسبت به خداوند نباشد - بايستد، آنگاه بدو خطاب كند: « كيانند آنان كه تو راقرائت كردند در نماز ومداومت به تلاوت تو داشتند؟ » پس مى گويد: « فلان ، فلان » (و نام آنها را مى برد) سپس چهره آنان سفيد و روشن گردد و به ايشان گويد: « هر كه را خواهيد شفاعت كنيد » و آنان تا آنجا كه بتوانند شفاعت كنند و كسى باقى نماند. پس از آن خداوند مى فرمايد: « داخل بهشت شويد و هر كجاى آن كه خواهيد منزل گزينيد » (ثواب الاعمال ،ص ٢٦٢).
١٧٤٠ - سوره هاى حديد و مجادله
عن الحسين بن ابى العلاء عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال : من قراء سورة الحديد و المجادلة فى صلاة فريضة ادمنها لم يعذبه الله حتى يموت ابدا و لايرى فى نفسه و لافى اهله سوء ابدا ولا خصاصة فى بدنه
از حسين بن ابى العلاء روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس در نماز واجبش مداومت كند به خواندن سوره « حديد » و « مجادله » خداوند وى را در مدت عمر هرگز عذا نكند، و در جان و خاندانش هرگز بدى نبيند، و نه خللى در بدنش . (ثواب الاعمال ،ص ٢٦٤).
١٧٤١ - سوره ممتحنه
عن ابى حمزة الثمالى ، عن على بن الحسين - عليه السلام - قال :
من قراء سورة الممتحنة فى فرائضه و نوافله امتحن الله قلبه للاءيمان و نور له ، بصره و لايصيبه فقر ابدا ولاجنون فى بدنه ولافى ولده
از ابوحمزه ثمالى روايت شده كه امام سجاد (ع) فرمود: هركس در نمازهاى واجب نافله ، خود سوره « ممتحنه » را قرائت كند، خداوند قلب و را به ايمان آزموده و ديده اش را نورانى كرده و فقر و ديوانگى به او و فرزندش راه نيابد. (ثواب الاعمال ،ص ٢٦٥).
١٧٤٢ - سوره صف
عن ابى بصير، عن ابى جعفر - عليه السلام - قال :
من قراء سورة الصف و ادمن قراءتها فى فرائضها و نوافله صفه الله مع ملائكته و انبيائه و انبيائه المرسلين ان شاء الله
از ابوبصير روايت شده است كه امام باقر (ع) فرمود: هركس سوره « صف » را تلاوت كند و در نمازهاى واجب و نافله خود به قرائت آن مداومت نمايد خداوند او را در صف فرشتگان و پيامبران مرسل خود آورد، ان شاء الله . (ثواب الاعمال ،ص ٢٦٦).
١٧٤٣ - سوره هاى جمعه اعلى و منافقين در نماز جمعه
عن منصور بن حازم ، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من الواجب على كل مؤ من اذا كان لنا شيعة ان يقراء فى ليلة الجمعة بالجمعة و سبح اسم ربك الاعلى و فى صلاة الظهر بالجمعة و فى المنافقين فاذا فعل ذلك فكانما يعمل بعمل رسول الله -صلى الله عليه وآله - و كان جزاؤ ه و ثوابه على الله الجنة
از منصور بن حازم روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: از جمله واجبات بر هر فرد مؤ من كه از پيروان ما باشد، آن است كه در شب جمعه (در نماز)سوره جمعه را (در ركعت اول) و سوره اعلى را (در ركعت دوم) بخواند، و درظهر روز جمعه (در ركعت اول) سوره جمعه (و در ركعت دوم) سوره منافقين را قرائت كند، پس چون چنين كند، گويى عملى مانند عمل رسول خدا(ص) انجام داده است و ثواب و پاداشش برخداوند بهشت خواهد بود. (ثواب الاعمال ،ص ٢٦٦).
١٧٤٥ - سوره هاى طلاق و تحريم
عن الحسين بن ابى العلاء عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء سورة الطلاق و التحريم فى فريضة اعاذه الله من ان يكون يوم القيامة ممن يخاف او يحزن ، و عوفى من النار، و ادخله الله الجنة بتلاوته اياهما و محافظته عليهما لاءنهما للنبى -صلى الله عليه وآله -؛
از حسين بن ابى العلاء روايت شده كه امام صادق (ع) فرمود: هركه سوره طلاق و تحريم را در نمازهاى واجب خود بخواند، خدا او را در پناه خود گيرد از اين كه در روز قيامت از كسانى باشد كه بترسد يا محزون شود و از آتش دوزخ معاف و از گزندش ايمن باشد و خداوند براى خواندن او اين دو سوره را و محافظتش از آنها او را به بهشت برد؛ زيرا اين دو سوره متعلق به پيغمبر(ص) است .(ثواب الاعمال ،ص ٢٦٧).
١٧٤٦ - سوره تغابن
عن ابى بصير، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء سورد التغابن فى فريضته كانت شفيعة له يوم القيامة و شاهد عدل عند من يجيز شهادتها ثم لاتفارقه حتى تدخله الجنة
از ابوبصير روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هر كس سوره تغابن را در نماز واجبش قرائت كند، آن سوره روز قيامت شفيع او خواهد بود و خود شاهد عادلى است نزد آن كس كه شهادتش را نافذ داند، و از وى جدا نگردد تا وارد بهشتش سازد. (ثواب الاعمال ،ص ٢٦٧).
١٧٤٧ - سوره ملك
عن ابى بصير، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من اقراء « تبارك الذى بيده الملك » فى المكتوبة قبل ان ينام لم يزل فى امان الله حتى يصبح و فى امانه يوم القيامة حتى يدخل الجنة
از ابوبصير روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس سوره « تبارك الذى بيده الملك » را در نماز واجب خود قبل از آنكه بخوابد (يعنى نماز عشاء) بخواند، همواره در امان خدا باشد تا صبح كند، و در قيامت نيز در امان خداست تا به بهشت رود. (ثواب الاعمال ،ص ٢٦٨).
١٧٤٨ - سوره ن والقلم
عن على بن ميمون الصائغ قال : قال ابوعبدالله - عليه السلام
من قراء سورة : ن و القلم فى فريضة او نافلة امنه الله - عزوجل - من ان يصيبة فقر ابدا و اعاذه الله اذمات من ضمة القبر
از على بن ميمون روايت شد است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس سوره « ن والقلم » را در نمازهاى واجب و نافله هاى خود قرائت كند، خداوند بزرگ ، همواره او را از اين كه دچار تنگدستى و نادارى شود حفظ فرمايد، و چون از دنيا رود از عذاب قبر وفشارش او راپناه دهد. (ثواب الاعمال ،ص ٢٦٨).
١٧٤٩ - سوره حاقه
عن جابر، عن ابى جعفر - عليه السلام - قال :
اكثر و اقرءة سورة الحاقة فان قراءتها فى الفرائض والنوافل من الايمان بالله و رسوله لاءنها انماانزلت فى اميرالمؤ منين - عليه السلام - و معاوية و لم يسب قاريها دينه حتى يلقى الله - عزوجل -
از جابر جعفى روايت شده كه امام باقر (ع) فرمود: سوره « الحاقه » را بسيار قرائت كنيد؛ زيرا قرائت آن در نمازهاى واجب و مستحب از آثار و علايم ايمان به خدا و رسول است زيرا اين سوره درباره على (ع) و دشمنش معاويه فرود آمده است و قارى آن تا روزى كه جزاى خداوند را ديدار كند، بى دين نگردد. (ثواب الاعمال ،ص ٢٦٩).
١٧٥٠ - سوره نوح
عن الحسين بن هاشم ، عن ابيه عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من كان يومن بالله و يقراء كتابه لايدع قراءة سورة « انا ارسلنا نوحا الى قومه » فاءى عبد قراءها محتسبا صابرا فى فريضة او نافلة اسكنه الله تعالى مساكن الابرار و اعطاه ثلاث جنان مع جنته كرامة من الله و زوجه مائتى حوراء و اربعة الاف ثيب ان شاء الله
از هاشم بن حيان روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس به خداوند ايمان دارد و كتاب او را تلاوت مى كند سوره « انا ارسلنا نوحا الى قومه » را ترك نكند، و هر بنده اى كه از روى اخلاص و براى حق در يك نماز واجب و يا مستحب آن را بخواند خداوند او را در قيامت در جايگاه بندگان نيك و صالح خود مسكن دهد، و سه باغستان در بهشت به وى كرامت فرمايد علاوه بر بهشتى كه منزلگاه اوست ، و نيز دويست حورى بكر و چهارهزار حوريه شوهر ديده به همسرى به وى دهد، ان شاء الله (ثواب الاعمال ،ص ٢٧٠)
١٧٥١ - سوره دهر
قال الصادق - عليه السلام
انا ضامن لكل من كان من شيعتنا اذا قراء فى صلاة الغداة نم يوم الخميس هل اتى عل الانسان ثم مات من يومه او ليلة ان يدخل الجنة امنا بغير حساب على ما فيه من ذنوب و عيوب ، و لم ينشر الله له ديوان الحساب يوم القيامة ، ولايساءل مسئلة القبر، و ان عاش كان محفوظا مستورا مصروفا عنه افات الدنيا كلها، و لم يتعرض له شى ء من هوام الارض الى الخميس الثانى انشاء الله
هركس از شيعيان ماكه در نماز ظهر روز پنج شنبه ، سوره « هل اتى على الانسان » را بخواند و درهمان روز يا شبش بميرد، من ضامنم كه بدون حساب و ايمن وارد بهشت شود، با اين كه گناهان و عيوبى داشته باشد و خداوند كتاب حسابش را در قيامت منتشر نمى كند و سؤ ال قبر از او نمى شود و اگر زنده بماند، از همه آفتهاى دنيا محفوظ و مصون ماند و حيوانى از درنده هاى زمين تا پنج شنبه بعد متعرض او نمى گردد ان شاء الله (بحارالانوار، ج ٨٥،ص ٦٦).
١٧٥٢ - سوره مزمل در نماز عشاء
عن منصور بن حازم عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء سورة المزمل فى العشاء الاخرة او فى آخر الليل كان له الليل و النهار شاهدين مع سورة المزمل و احياه الله حياة طيبة و اماته ميتة طيبة
از منصور بن حازم روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هر كس در نماز عشاى خود، يا درآخر شب سوره « مزمل را تلاوت نمايد، شب و روز همراه با معيت سوره « مزمل » براى وى شهادت دهند، و خداوند او را زنده بدارد به زندگى شايسته و پاك ، و بميراند، به مردن پاك و طيب . (ثواب الاعمال ،ص ٢٧١).
١٧٣٥ - سوره مدثر
عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر محمد الباقر - عليه السلام - قال :
من قراء فى الفريضة سورة المدثر كان حقا على الله - عزوجل - ان يجعله مع محمد -صلى الله عليه وآله - فى درجته و لاتدر تدركه فى الحياة الدنيا شقاء ابدا ان شاءالله
از محمد بن مسلم روايت شده است كه امام باقر (ع) فرمود: هركس در نماز واجبش سوره « مدثر » را قرائت كند، بر خداوند حق است كه او را همجوار پيغمبر(ص) فرمايد در همان درجه اى كه اوست ، و در زندگى اين دنيايش هرگز بدبختى وشقاوت بدو راه نيابد، ان شاء الله (ثواب الاعمال ،ص ٢٧١).
١٧٤٥ - سوره هاى انفطار و انشقاق
عن الحسين بن ابى العلاء قال : سمعت اباعبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء هاتين السورتين جعلهما نصب عينيه فى صلاة الفريضة و النافلة « اذا السماء انفطرت » و « اذا السماء انشقت » لم يحجبه الله من حاجته و لم يحجزه من الله حاجز، و لم يزل ينظر (الى الله و ينظر) الله اليه حتى يفرغ من حساب الناس
از حسين بن ابى العلاء روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس دو سوره « اذا السماء انفطرت » و « اذا السماء انشقت » را تلاوت كند و اين دو را در نمازهاى واجب و مستحب نصب عين خود قرار دهد، خداوند او را از خواسته اش محجوب نكند و هيچ چيز بين او و خداوند مانع نشود و پيوسته به كرامات خداوند بنگرد و خداى متعال بدو نظر رحمت افكند تا هنگامى كه از حساب مردمان فارغ شود.(ثواب الاعمال ،ص ٢٧٤).
١٧٥٥ - سوره مطففين
عن صفوان الجمال ، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء فى الفريضة « ويل للمصفين » اعطاه الله الامن يوم القيامة من النار و لم تره ولاتراها و لم يمر على جسر ولايحاسب يوم القيامة
از صفان جمال روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس كه در نماز واجب خود سوره « ويل للمصففين » راقرائت كند، خداوند در قيامت برات ايمنى از آتش را بدو كرامت فرمايد، به قسمتى كه نه آتش او را ببيند و نه وى آتش را، و از پلى كه روى جهنم است عبور نكند، و حسابش را نكشند. (ثواب الاعمال ،ص ٢٧٤).
١٧٥٦ - سوره بروج
عن يونس بن ظبيان ، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء « والسماء ذات البروج » فى فرائضه - فانها سورة النبيين - كان محشره و موقفه مع النبيين و المرسلين و الصالحين
از يونس بن ظبيان روايت شده كه مام صادق (ع) فرمود: هركس سوره « والسماء ذات البروج » را در نمازهاى واجب خويش تلاوت نمايد، بدين جهت كه اين سوره پيغمبران است - در محشر و موقف حساب ، با انبيا و فرستادگان و شايستگان خواهد بود (ثواب الاعمال ،ص ٢٧٤).
١٧٥٧ - سوره طارق
عن المعلى بن خنيس ، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من كانت قراءته فى فرائضه بالسماء و الطارق كانت له عندالله يوم القيامة جاه و منزلة و كان من رفقاء النبيين و اصحابهم فى الجنة
از معلى بن خنيس روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس كه قرائتش در نمازهاى واجب سوره « والسماء و الطارق » باشد، نزد خداوند روز قيامت داراى مقام و منزلتى است ، ودر بهشت از همدمان پيمبران (ع) و ياران آنها خواهد بود. (ثواب الاعمال ،ص ٥٢٧).
١٧٥٨ - سوره اعلى
عن ابى بصير، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء « سبح اسم ربك الاعلى » فى فريضة او نافلة قيل له يوم القيامة ادخل الجنة من اى ابواب الجنة شئت ان شاءالله
از ابوبصير روايت شده كه امام صادق - عليه السلام - فرمود: هركس در نماز واجب يا مستحب خود سوره « سبح اسم ربك الاعلى » را تلاوت كند، روز قيامت به او گفته مى شود: از هر درى از درهاى بهشت كه خواهى داخل شو، به يارى خداوند. (ثواب الاعمال ،ص ٢٧٥).
١٧٥٩ - سوره غاشيه
عن ابى بصير عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من ادنم قراءة « هل اتاك حديث الغاشية » فى فريضة او نافلة عشاه الله برحمته فى الدنيا و الاخرة ، و اتاه الامن يوم القيامة من عذاب النار
از ابوبصير روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس به خواندن سوره « هل اتاك حديث الغاشية » در يكى از نمازهاى پنجگانه يا نافله هاى خود مداومت كند، خداوند در دو سرا او را به رحمت خود سراپا بپوشاند و روز قيامت برات آزادى از آتش دوزخ و عذاب به وى كرامت فرمايد. (ثواب الاعمال ،ص ٢٧٦).
١٧٦٠ - سوره فجر
عن داود بن فرقد، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
اقرؤ وا سورة الفجر فى فرائضكم و نوافلكم فانها سورة الحسين بن على - عليه السلام - من قراءها كان مع الحسين - عليه السلام - يوم القيمة فى درجته من الجنة ، ان الله - عزوجل - عزيز حكيم
از داود بن فرقد روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خود بخوانيد، زيرا اين سوره متعلق به حسين على (ع) است هر كس آن را قرائت كند، در قيامت با حسين (ع) و در جوار وى و همان درجه اى از بهشت كه او منزل گزيده ، باشد و خداوند عزيز حكيم است . (ثواب الاعمال ،ص ٢٧٦).
١٧٦١ - سوره بلد
عن ابى بصير عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من كان قراءته فى فريضته « لااقسم بهذا البلد » كان فى الدنيا معروفا انه كان من الصالحين ، و كان فى الاخرة معروفا له من الله مكانا و كان يوم القيامة من رفقاء النبيين و الشهداء والصالحين
از ابوبصير روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس قرائتش در نمازهاى پنجگانه سوره « لااقسم بهذا البلد » باشد، در اين جهان از شايستگان معروف شود و در جهان ديگر از كسانى باشد كه معروف است نزد خدا مكانتى دارند ودر آنجا از همدمان و همنشينان پيغمبران و شهيدان و شايستگان خواهد بود. (ثواب الاعمال ،ص ٢٧٧).
١٧٦٢ - سوره تين
عن شعيب العقر قوفى ، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء « والتين » فى فرائضه و نوافله اعطى من الجنة حيث يرضى
از شعيب عقرقونى روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس در نمازهاى واجب يا نافله اش سوره « والتين » را بخواند، هركجا از بهشت را كه بپسند بدو خواهند داد. (ثواب الاعمال ،ص ٢٧٨).
١٧٦٣ - سوره قدر عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء « انا انزلناه » فى فريضة من فرائض الله نادى مناد: ياعبدالله غفر الله لك ما مصى فاستاءنف العمل
از حسين بن ابى العلاء روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس در يكى از نمازهاى واجب سوره « اناانزلناه » را قرائت كند، منادى حق ندا در دهد: « اى بنده خدا! خداوند گناهان پيشين تو را بيامرزيد، عمل از سرگير » . (ثواب الاعمال ،ص ٢٧٩).
١٧٦٤ - سوره قدر و استجابت دعا
عن ابى جعفر الجواد - عليه السلام - قال :
من قراء سورة القدر فى صلاة رفعت فى عليين مقبولة مضاعفة و من قراءها ثم دعا رفع دعاؤ ه الى اللوح ، المحفوظ مستجابا
كسى كه سوره « قدر » را در نمازى بخواند، آن نماز، مقبول و با پاداشى چند برابر به بالا برده مى شود و كسى كه آن را بخواند و سپس دعا كند، دعايش در حالى كه مستجاب است به لوح محفوظ برده مى شود. (بحارالانوار، ج ٨٥،ص ٦٦)
١٧٦٥ - سوره زلزلة
عن على بن معبد، عن ابيه ، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
لاتملوا من قراءة « اذا زلزلت الارض » فان من كانت قراءته فى نوافله لم يصبه الله - عزوجل - بزلزلة ابدا، و لم يمت بها، ولابصاعقة ، ولا بافة من افات الدنيا، فاذا مات امر به الى الجنة فيقول الله : عبدى ! ابحتك جنتى فاسكن منها حيث شئت و هويت ، لاممنوعا و لامدفوعا
از معبد بغدادى روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: از قرائت سوره « اذا زلزلت الارض » خسته نشويد؛ زيرا هركه قرائتش درنافله اين سوره باشد خداوند هرگز وى را با زلزله و صاعقه و آفات و آسيبهاى دنيايى هلاك نسازد و چون از دنيا برود، فرمان رفتن به بهشت يابد. (آنگاه خداوند بزرگ فرمايد: « اى بنده من ! بهشتم را بر تو مباح ساختم ، هركجا از آن كه خواهى منزل گزين ، بدون آن كه كسى منع يا دورت كند » . (ثواب الاعمال ،ص ٢٨٠).
١٧٦٦ - سوره تكاثر
عن شعيب عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء سورة الهيكم التكاثر فى فريضة كتب الله له ثواب و اجر مائة شهيد، و من قرءها فى نافلة كتب الله له ثواب خمسين شهيدا و صلى معه فى فريضة اربعون صفا من الملائكة ان شاءالله
از شعيب روايت شده است كه امام صادق - عليه السلام - فرمود: هركس سوره « الهيكم التكاثر » را در نماز واجب خود بخواند، خداوند براى او ثواب و مزد يكصد شهيد ثبت فرمايد و هركس در نماز نافله آن را بخواند، ثواب پنجاه شهيد براى بنويسد، و بعلاوه ، با وى در نماز واجبش چهل صف از فرشتگان همراه باشند. (ثواب الاعمال ،ص ٢٨١).
١٧٦٧ - سوره مصر
عن الحسين بن ابى العلاء، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء « و العصر » فى نوافله بعثه الله يوم القيامة مشرقا وجهه ، ضاحكا سنة قريرا عينه حتى يدخل الجنة
از حسين بن ابى العلاء روايت شده است كه حضرت صادق (ع) فرمود: هركس سوره « والعصر » را در نافله هاى خود قرائت كند، خداوند روز قيامت او را با چهره اى تابناك و لبى خندان و چشمى روشن از گور برانگيزد، تا با اين حال وارد بهشت گردد. (ثواب الاعمال ،ص ٢٨٢).
١٧٦٨ - سوره فيل
عن ابى بصير عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء فى فرائضه « الم تركيف فعل ربك باءصحاب الفيل » شهد له يوم القيامة كل سهل و حبل و مدر باءنه كان من المصلين ، و ينادى له يوم القيامة مناد: « صدقتم على عبدى قبلت شهادتكم له وعليه ، ادخلوه الجنة و لاتحاسبوا فانه ممن احبه و احب عمله
از ابوبصير روايت شده كه امام صادق - عليه السلام - فرمود: هركس در نمازهاى واجب خود سوره « الم تركيف فعل ربك باءصحاب الفيل » را بخواند، شهادت بدهد در قيامت به نفع وى هر دشت و كوه و ريگزارى به اينكه وى از نمازگزان است ، و منادى حق ندا دهد، كه : « راست گفتيد درباره بنده من ، شهادتتان در حق او پذيرفته گشت او را داخل بهشت گردانيد و از او حساب نكشيد، زيرا از كسانى است كه من او وعملش را دوست ميدارم » . (ثواب الاعمال ، ص ٢٨٣).
١٧٧٠ - سوره ماعون
عن عمروبن حارث عن ابى جعفر - عليه السلام - قال :
من قراء سورة « ارايت الذى يكذب بالدين » فى فرائضه و نوافله كان فيمن قبل الله - عزوجل - صلاته و صيامه و لم يحاسبه بما كان منه فى الحياة الدنيا
از عمروبن حارث روايت شده است كه امام باقر (ع) فرمود: هركس سوره « ارايت الذى يكذب بالدين » را در نمازهاى واجب و نافله هاى خود قرائت كند، از كسانى باشد كه خداوند نماز و روزه اش را قبول فرموده و حساب آنچه را(از گناهان) كه در دنيا از وى سرزده ، نخواهد كشيد. (ثواب الاعمال ، ص ٢٨٤).
١٧٧١ - سوره هاى كافرون و توحيد
عن الحسين ابى العلاء عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء « قل يا ايها الكافرون » و « قل هوالله احد » فى فريضه من الفرائض غفر الله له و لوالديه و ما ولدا وان كان شقيا محى من ديوان الاشقياء و اثبت فى ديوان السعداء و احياه الله سعيدا، و اماته شهيدا و بعثه شهيدا
از حسين بن ابى العلاء روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس سوره « قل يا ايهاالكافرون » و « قل هوالله احد » را در يك نماز واجب خود بخواند، خداوند او و پدر و مادرش را و اولاد آن دو همه را بيامرزد، و چنانچه از اشقيا باشد، نام او را از ديوان آنها محو كند، و در ديوان سعدا ثبت فرمايد، و او را در اين جهان سعادتمند بدارد، و شهيد بميراند، و شيد محشور فرمايد. (ثواب الاعمال ، ص ٢٨٥).
١٧٧٢ - سوره كوثر
عن ابى بصير عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من كان قراءته « انا اعطيناك الكوثر » فى فرائضه و نوافله سقاه الله من الكوثر يوم القيامة و كان محدثه عندرسول الله -صلى الله عليه وآله - فى اصل طوبى
از ابوبصير روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس در نمازهاى واجب و مستحب خود سوره « انا اعطيناك الكوثر » را قرائت نمايد، خداوند او را در قيامت از حوض ‍ كوثر سيراب فرمايد، و محفلش با رسول خدا (ص) زير شجره طوبى باشد. (ثواب الاعمال ، ص ٢٨٥).
١٧٧٣ - سوره ناصر
عن كرام الخثعمى عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قراء « اذا جاء نصرالله و الفتح » فى نافلة او فريضة نصره الله على جميع اعدائه و جاء يوم القيامة و معه كتابه ينطق قد اخرجه الله من جوف قبره فيه امان من جسر جهنم و من النار و من زفير جهنم فلا يمر على شى ء يوم القيامة الابشره و اخبره بكل خير حتى يدخل الجنة و يفتح له فى الدنيا من اسباب الخير ما لم يتمن و لم يخطر على قلبه
از كرام خثعمى روايت شده است كه امام صادق - عليه السلام - فرمود: هركس سوره « اذا جاء نصر الله و الفتح » را در نمازهاى مستحب يا واجب خود بخواند، خداوند وى را عليه همه دشمنانش يارى فرمايد، و روز قيامت با نامه اى گويا كه خداوند از قبر او بيرون آورده باشد به محشر آيد، و آن امان نامه اى است براى عبور از پل دوزخ و از آتش و خروش ‍ آن ، و در آن روز بر هيچ چيز نگذرد، جز اينكه وى را به هر خير و نيكى مژده دهد تا اينكه داخل بهشت شود و در اين جهان درهاى خير به روى او بازگردد، آن قدر كه هرگز آرزو نداشته و بر قلبش نكرده باشد. (ثواب الاعمال ، ص ٢٨٦).
١٧٧٤ - سوره توحيد در همه نمازها
عن منصور بن حازم عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من مضى به يوم واحد فصلى فيه خمس صلوات و لم يقراء فيها ب‍ « قل هوالله احد » قيل له : يا عبدالله لست من الصلين
از منصور بن حازم روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس روزى بر او بگذرد و پنج نوبت نمازبگزراد و سوره « قل هوالله احد » را در آنهاقرائت نكند، بدو خطاب شود: « اى بنده خدا! تو از نمازگزارن نيستى » . (ثواب الاعمال ، ص ٢٨٧).
١٧٧٥ - سوره توحيد بعد ازنماز
عن ابى بكر الحضرمى عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من كان يؤ من بالله و اليوم الاخر فلا يدع ان يقراء فى دبر الفريضة ب‍ « قل هوالله الحد » فانه من قراءها جمع الله له خير الدنيا و الاخرة ، و غفر الله له ولوالديه و ماولدا
از ابوبكر حضرمى روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس به خداوند و روز جزا ايمان دارد، خواندن « قل هوالله احد » را بعد از نمازهاى واجب خود ترك نكند ؛ زيرا هكه بعد از نماز آن را تلاوت كند، خداوند خير دنيا و آخرت رابراى او فراهم آورد و او و پدر ومادرش و فرزندان پدر و مادرش همه را بيامرزد.(ثواب الاعمال ، ص ‍ ٢٨٧).
١٧٧٦ - سوره توحيد ورفع گرفتارى
عن هارون بن خارجة عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من اصابه مرض او شدة و لم يقراء فى مرضه او شدته ب‍ « قل هوالله احد » ثم مات فى مرضه او فى تلك الشدة التى نزلت به فهو من اهل النار »
و از هارون بن خارجه روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس را مرضى يا گرفتارى پيش آيد و براى رفع آن « قل هوالله احد » را نخواند و در آن حادثه بميرد، اهل آش ‍ است . (ثواب الاعمال ، ص ٢٨٧).
١٧٧٧ - تاءثير ترك سوره توحيد
عن اسحاق بن عمار، عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من مضت له جمعة و لم يقراء فيها ب‍ « قل هوالله احد » ثم مات ، مات على دين ابى لهب
از اسحاق بن عمار روايت شده است كه امام صادق (ع) فرمود: هركس هفته اى بر او بگذرد و سوره « قل هوالله احد » را (دانسته) در آن (نماز) نخواندو بميرد، بر دين ابوبلهب مرده است . (ثواب الاعمال ، ص ٢٨٧).
١٧٧٨ - سوره توحيد و آمرزش گناهان
عن اميرالمؤ منين ، - عليه السلام - قال : قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -:
من قراء « قل هوالله احد » ماءئة مرة حين ياءخذ مضجعه غفرالله له ذنوب خمسين سنة
از على (ع) روايت شده است كه رسول خدا (ص) فرمود: هركس هنگام خواب صد بار سوره « قل هوالله احد » را بخواند، گناه پنجاه سال او آمرزيده شود. (ثواب الاعمال ، ص ‍ ٢٨٨).
١٧٧٩ - خواندن سوره توحيد در همه حال
عن السكونى عن جعفر بن محمد عن ابيه - عليهماالسلام - قال
ان النبى -صلى الله عليه وآله - صلى على سعدبن معاذ فقال : لقد وافا من الملائكة تسعون الف ملك و فيهم جبرئيل - عليه السلام - يصلون عليه ، فقلت له : ياجبرئيل استحق صلاتكم عليه ؟ فقال : بقراءة « قل هوالله احد » قائما وقاعدا و راكبا و ماشيا و ذاهبا و جائبا
از سكونى از حضرت صادق از پدرش (ع) روايت شده است كه رسول خدا (ص) برجنازه سعدبن معاذ نماز گزارد و فرمود: نود هزار ملك بر او نماز خواندند، كه جبرئيل در ميان ايشان بود رسول خدا گويد: « پرسيدم از جبرئيل كه به چه عمل وى مستحق اين شده كه شما بر او نماز گزارديد؟ » گفت : « به سبب اينكه « قل هو الله احد » را ايستاده و نشسته و سواره و پياده و در حال رفتن و در حال بازگشتن و در همه حال مى خواند. (ثواب الاعمال ، ص ٢٨٩).
١٧٨٠ - سوره توحيد بعد از نماز صبح
عن عبدالله بن حى قال : سمعت اميرالمؤ منين - عليه السلام - يقول :
من قراء « قل هوالله احد » احدى عشرة مرة فى دبر الفجر لم يتبعه فى ذلك اليوم ذنب و ان رعم انف الشيطان
از عبدالله بن وحى روايت شده است كه گفت : از اميرالمؤ منى (ع) شنيدم كه مى فرمود: هركس « قل هوالله احد » را يازده باز بعد از نماز صبح بخواند، در آن روز به گناهى دچار يا آلوده نشود؛ هرچند اين برخلاف ميل شيطان است . (ثواب الاعمال ، ص ٢٨٩).
١٧٨١ - سوره توحيد و دفع بلا
عن ابراهيم بن مهزم عن رجل سمع اباالحسن - عليه السلام - يقول :
من قدم « قل هوالله احد » بينه و بين جبار منعه بقراءتها بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله فاذا فعل ذلك رزقة الله خيره ، و منعه شره و قال : اذا خفت امرا فاقراء اية من القرآن من حيث شئت ثم قال : اللهم اكشف عنى البلاء ثلاث مرات
از ابراهيم بن مهزم نقل شده است كه مردى گفت : شنيدم از موسى بن جعفر (ع) فرمود: هركس پيش از آن كه برجبارى وارد شود، سوره « قل هوالله احد » راتلاوت كند، خدا او را از هر جانب ، پيش رو، و پشت سر و سمت راست و چپ از شر آن جبار محفوظ فرمايد، و چون چنين كند، خداوند نيكى آن جبار را نصيبش گرداند، و شرش را از وى دفع نمايد. و نيز فرمود: هرگاه از امرى بترسى ، صد آيه از قرآن تلاوت كن ، از هركجا كه خواهى ،آنگاه سه بار بگو: « اللهم اكشف عنى البلاء » (يعنى خداوندا! اين بلا را از من دور گردان). (ثواب الاعمال ، ص ٢٨٩).
١٧٨٢ - عظمت سوره توحيد
قال على بن الحسين - عليه السلام -
ان الله - عزوجل - علم انه يكون فى آخر الزمان اقوام متعمقون فانزل الله قل هوالله و الايات من سورة الحديد
چون خداوند - عزوجل - مى دانست كه درآخرالزمان اقوامى به دنيا مى آيند كه در مسائل عقيدتى و علمى متفكر و متعمق اند سوره توحيد و آياتى از سوره حديد رانازل فرمود. (نورالثقلين ، ج ٥، ص ٧٠٦).
١٧٨٣ - مداومت بر سوره توحيد
عن حفض بن غياث قال : سمعت اباعبدالله - عليه السلام - يقول لرجل
اتحب البقاء فى الدنيا؟ قال : ولم قال لقراءة « قل هوالله احد » فسكت عنه ، قم قال من بعد ساعة : يا حفض من مات اوليائنا و شيعتنا و لم يحسن القرآن علم فى قبره ليرفع الله فيه به درجته درجات الجنة على قدر عدد آيات القران فيقال لقارى ء القران : اقراء وارق
حفص بن حارث مى گويد: شنيدم حضرت صادق (ع) به مردى مى فرمود: تو ميل دارى هميشه در دنيا باقى باشى ؟ گفت : آرى فرمود: چرا؟ گفت : براى اينكه مكرر سوره « قل هوالله احد » را قرائت كنم . حضرت اندكى تاءمل كرد، سپس فرمود: اى حفص ! هركس از دوستان و شيعيان ما بميرد و قرآن را درست نتواند بخواند در قبر به وى بياموزند تا خداوند بدان درجه او را در بهشت بالا برد؛ زيرادرجات بهشت به عدد آيات قرآن است و به قارى گفته مى شود « بخوان و بالا برو » (ثواب الاعمال ، ص ٢٩٠).
١٧٨٤ - سوره هاى معوذتين
عن ابى جعفر - عليه السلام - قال :
من اوتر « بالمعوذتين » و « قل هوالله احد » قيل له : « يا عبدالله ابشر فقد قبل الله وترك »
از ابوعبيده حذاء روايت شده است كه امام باقر (ع) فرمود: هركس در سه ركعت ناز وتر (يعنى سه ركعت شفع و وتر نماز شب) سوره هاى فلق ، ناس را با سوره توحيد قرائت كند، به او خطاب شود: « اى بنده خدا! مژده باد تو را كه خداوند وتر تو را قبول كرد » . (ثواب الاعمال ، ص ٢٩١).

فصل سى ويكم ا:ركان نماز: ركوع

آيات :
١٧٠ - ركوع با ركوع كنندگان
واقيمواالصلوة و اتواالزكوة و اركعوا مع الراكعين
نماز را برپاى داريد و زكات بدهيد و ركوع كنيد با ركوع كنندگان . (سوره بقره آيه ٤٣).
١٧١ - ركوع ياران محمد (ص)
محمد رسول الله والذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم تريهم ركعا سجدا يبتغون فضلا من الله و رضوانا سيماهم فى وجوههم من اثر السجود .
محمد فرستاده خدا است و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند پيوسته آنها رادر حال ركوع و سجود مى بينى آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است . (سوره فتح ، آيه ٢٩).
١٧٢ - ركوع مايه رستگارى و نجات
ياايهاالذين امنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا و افعلوا الخير لعلكم تفلحون ال هل
١٧٣ - ركوع ، راهى براى توبه
فاستغفر ربه و خر راكعا واناب
از اين رو، از پروردگار خويش طلب آمرزش نمود بر او پرستش كننده در افتاد و توبه كرد. (سوره ص ، آيه ٢٤).
١٧٤ - ركوع حضرت مريم (س)
يامريم اقتنى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين
اى مريم ! فرمانبدار خدا باش ، و سجده براى حضرت حق به جاى آور و با اهل ركوع و عبادت به ركوع و بندگى براى پروردگارت برخيز. (سوره آل عمران ، آيه ٤٣).
١٧٥ - لجاجت كافران در ركوع
واذا قيل لهم اركعوا لايركعون
و هنگامى كه به آنها (كافران) گفته شود: ركوع كنيد! ركوع نمى كنند. (سوره مرسلات آيه ٤٨).
١٧٦ - ذكر ركوع
فسبح باسم ربك العظيم
پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن . (سوره واقعه ، آيه ٧٤).
١٧٧ - ذكر سجده
سبح اسم ربك الاعلى
نام پروردگار بلند مرتبه ات را تسبيح كن . (سوره اعلى آيه ١).
احاديث :
١٧٨٥ - ركوع كامل
قال الباقر - عليه السلام -
من اتم ركوعه لم يدخله وحشة القبر
هركس كه ركوعش تمام وكامل باشد، دچار وحشت قبر نمى شود. (مواعظ العدديه ، ص ٢٤٣).
١٧٨٦ - تاءثير ركوع حقيقى
قال الصادق - عليه السلام -
لايركع عبدالله ركوعا على الحقيقة ، الازنية الله تعالى بنور بهائه و اظله فى ضلال كبريائه و كساه كسوة اصفيائه
هيچ بنده اى براى خدا به حقيقت ركوع نكند مگر آن خداوند تعالى او را به نورجمال خود بيارايد و در سايه كبريايى اش جاى دهد و جامه برگزيدگانش بپوشاند. (مصباح الشريعه ، ص ‍ ١٤).
١٧٨٧ - اسرار به ركوع گفتن
قال العسكرى - عليه السلام - فى تفسيره
فاذا ركع قال الله تعالى لملائكته : يا ملائكتى ! اما ترون كيف تواضع لجلال عظمتى ؟ اشهدكم لاعظمته فى دار كبريايى و جلالى
پس هنگامى كه (نمازگزار) به ركوع رفت ، خداوند - تبارك و تعالى - خطاب به ملائكه مى كند و مى گويد: « اى ملائكه من ! آيا نمى بيند (بنده نمازگزار) چگونه براى بزرگى و عظمت من تواضع مى كند؟ شما را گواه مى گيرم ، كه هرآينه او را در دار كبريايى و جلال خودم بزرگ سازم . (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٢١).
١٧٨٨ - اسرار سر از ركوع برداشتن
قال العسكرى - عليه السلام - فى تفسيره :
فاذا رفع راءسه من الركوع قال الله - تبارك و تعالى - لملائكته : اما ترون يا ملائكتى كيف يقول : ارتفع عن اعدائك لما اتواضع لاوليائك و انتصب لخدمتك اشهدكم يا ملائكتى ! لاجعلن ، جميل العاقبة له و لاصبرنه الى جنانى ؛
پس هنگامى كه (نمازگزار) سرش را از ركوع بلند كرد، خداوند خطاب به ملائكه خود مى كندو مى گويد: آيا نمى بينيد اى ملائكه من ! چگونه اين بنده ام مى گويد (خدايا) سرم را در مقابل دشمنان تو بلند كردم ، همچنان كه در مقابل دوستان تو تواضع نمودم و خود را براى خدمت تو آماده ساختم ؟ شما را گواه مى گيرم اى ملائكه من ! هرآينه عاقبت زيبا و خويب براى او قرار خواهم داد و بهشت را براى او قرار خواهم داد. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٢١).
١٧٨٠ - ركوع ناقص
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من لم يتم وضوئه و ركوعه و خشوعه فصلاته خداج يعنى ناقصة غير تامة
كسى كه وضو و ركوع و خشوعش در نماز كامل نيست ، نمازش « خداج » است ، يعنى ناقص است و تمام نيست . (جامع الحديث الشيعه ، ج ٤، ص ٤٤).
١٧٩٠ - تاءويل ركوع
قال على - عليه السلام -
ثم تاءويل مد عنقك فى الركوع تخطر فى نفسك امنت بك و لو ضربت عنقى ثم تاءويل رفع راءسك من الركوع اذا قلت ، « سمع الله لمن حمده » الذى اخرجنى من العدم الى الوجود
معناى كشيدن گردن در ركوع اين است كه در ايمان به خدا استوارم ، اگر چه گردنم زده شود، و معناى سر برداشتن از ركوع و گفتن « سمع الله » اين است كه حمد وثناى ما را مى شنود، آن خدايى كه مرا از نيستى و عدم به وجود آورده است . (ميزان الحكمة ، ج ٥، ص ٣٩٥).
١٧٩١ - نحوه قيام بعد از ركوع
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
اذا رفعت راءسك من الركوع فاقم صلبك فانه لاصلاة لمن لايقيم صلبه
چون سر از ركوع بلند كردى ، كمرت را راست كن ، و بايست و زيرا كسى كه بعد از ركوع قيام نكند و از همان ركوع به سجده برود، نمازش باطل است . (اصول وافى ج ٨، ص ‍ ٧٠٣).
١٧٩٢ - تاءثير ركوع كامل
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
خمس صلوات افتر ضهن الله - عزوجل - من احسن وضوء هن و صلاهن لوقتهن و اتم ركوعهن و خشوعهن كان له على الله عهد ان يغفر له ، و من له فليس له على الله عهد، ان شاء فقرله ، وان شاء عذبه
خداوند پنج نماز رابر مردم واجب گرداند، هرگاه كسى وضوى آنها را در دست به جاى آورد ودر وقت بخواند و ركوع و خشوعشان را كامل كند، خداوند متعال ضامن است كه گناهانش را بيامرزد و كسى كه اين گونه (و در دست) انجام ندهد، خداوند نسبت به او عهدى ندارد، اگر خواست او را مى آمرزد، واگر بخواهد، او را عذاب مى كند. (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٢٧٦، ح ١٨٨٦٠).


۱۲
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٧٩٣ - ذكر بعد از ركوع
روى سعيد القماط عن الفضل قال : قلت لابى عبدالله - عليه السلام -
جعلت فداك علمنى دعاء جامعا، فقال لى : احمدالله ، فانه لايبقى احد يصلى الا دعا لك يقول : « سمع الله لمن حمده » .
سعيد قماط از فضل نقل كرده كه از امام صادق (ع) پرسيدم : فدايت گردم دعايى جامع مرا بياموز! فرمود: حمد خداوند را به جاى آور، زيرا (اگر چنين كنى) هيچ نمازگزارى نيست مگر اينكه برايت چنين دعا كند كه : « سمع الله لمن حمده » (خداوند بشنود حمد هركسى را كه حمدش كند). (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠٤).
١٧٩٤ - فلسفه ركوع
عن مصباح الشريعة قال الصادق - عليه السلام -
لايركع عبدالله ركوعا على الحقيقة الا زينة الله تعالى بنور بهائه ، و اظله فى ظلال كبريائه و كساه كسوة اصفيائه و الركوع اول و السجودثان ، فمن اتى به معنى الاول صلح الثانى و فى الركوع ادب و فى السجود قرب ، و من لايحسن الادب لايصلح للقرب فاركع ركوع خاضع لله بقلبه متذلل و جل تحت سلطانه خافض له بجوارحه خفض خائف حزن على ما يفونة من فائدة الراكعين و حكى ان الربيع ابن خثيم كان يسهر بالليل الى الفجر فى ركعة واحدة فاذا هو اصبح رفع (خ ل : تزفر) و قال : اه ! سبق المخلصون وقطع بنا و استوف ركوعك باستواء ظهرك و انحظ عن همتك فى القيام بخدمته الابعونه و فر بالقلب من و ساوس الشيطان و خدائعه و مكائده فان الله تعالى يرفع عباده بقدر تواضعه له و يهديهم الى اصول التواضع و الخضوع بقدر اطلاع عظمته على سرائرهم
ازكتاب مصباح الشريعه نقل است كه امام صادق (ع) فرمود: هيچ بنده اى براى خدا به حقيقت ركوع نكند مگر آنكه خداوند تعالى او را به نور جمال خويش بيارايد و در سايه كبريايى خود درآورد و جامه برگزيدگانش بپوشاند ركوع (مرحله) اول است و سجود (مرحله) دوم ؛ هركس كه معنى وحقيقت اولى رابه جاى آورد، شايستگى دومى رايافته است در ركوع ادب (عبوديت) است و در سجود قرب (به معبود) است ؛ و كسى كه به نيكى ، ادب نگزارد، قربت را نشايد پس ركوع كن ، همانند ركوع كسى كه قلبا خاضع اى خداست و تحت سلطه او ذليل و بيمناك مى باشد؛ و چون راكعى كه از بيم و اندوه از دست دادن بهره راكعان (حقيقى) تن فرود آورد، اعضاى خود را فرود آور از ربيع بن خثيم حكايت شده كه با يك ركوع شب را به صبح مى رساند و چون به صبح مى رسيد (صبح كرد) قامت راست مى كرد و مى گفت : « آه ! مخلصان پيشى گرفتند و ما را از مانديم » و ركوع خود را كامل انجام ده به اين كه پشت خود را هموار كنى واز اين (پندار) كه به (قدرت) و همت خود به خدمت او قيام كنى فرود آى (كه اين امكان ندارد) جز به يارى او وقلب را از وسوسه هاى شيطان و فريب ها و نيرنگ هايش فرارى ده كه خداوند تعالى بندگان خويش را به ميزبانى كه در برابر او كرنش كنند، بلند مى كند؛ و آنان را هر اندازه كه عظمتش بر باطنهايش پرتو افكنده ، به حقيقت فروتنى و كرنش (در برابر خود) هدايت مى فرمايد. (مصباح الشريعه ، باب ١٥، بحارالانوار، ج ٨٢، ص ١٠٨).
١٧٩٥ - آداب پاها هنگام ركوع
عن ابى جعفر - عليه السلام - قال :
فاذا ركعت فصف فى ركوعك بين قدميك تجعل قدر شبر و تمكن راحتيك من ركبتيك و تضع يدك اليمنى على ركبتك اليمنى قبل اليسرى و بلغ باطراف الاصابع عين الركبة و فرج اصابعك اذا وضعتها على ركبتيك ... و اقم صلبك و مد عنقك وليكن نظرك الى مابين قدميك
هرگاه به ركوع رفتى بايد پاها در كنار هم به فاصله يك وجب قرا گيرد و دست ها را بر زانوها قرار دهى كه در ابتدا دست راست را بر زانوى قرار دهى و انگشتان دست روى برآمدگى زانو را بپوشاند و بين انگشتان هم باز باشد و اگر فقط انگشتان به زانو برسد كافى است ولى بهتر اين است كه كف دست روى زانو قرار گيرد و پشتت را راست نگه دار و گردنت را كشيده و نگاه تو بايد به وسط پاها متمركز باشد. (اصول وافى ، ج ٨، ص ٨٣١).
١٧٩٦ - علت كشيدن گردن در ركوع
قال على - عليه السلام -
لما سئل عن عنى مد العنق فى الركوع تاءويله امنت بك ولو ضربت عنقى
على - عليه السلام - در جواب اين سوال كه چرا در ركوع گردن بايد كشيده و راست نگاه داشته شود فرمود: معنى آن اين است كه خدايا! به تو ايمان دارم ، اگر چه در اين راه گردنم زده شود. (المحجة البيضاء، ج ١، ص ٣٩٠).
١٧٩٧ - تعظيم خداوند در ركوع
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
فاما الركوع فعظموا الله فيه ، و اما السجود فاءكثروا فيها الدعاء و انه قمن ان يستجاب لكم
من از خواندن قرآن در ركوع و سجود نهى شده ام ، پس در ركوع خدا را با عظمت ذكر كنيد، اما در سجده بسيار دعا كنيد، زيرا سزاوار است كه دعايتان مستجاب شود.(بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠٦).
١٧٩٨ - نحوه ركوع كردن
ونهى رسول الله -صلى الله عليه وآله - ان يذبح الرجل فى الصلاة كم يذبح الحمار، و معناه ان يطاءطى الرجل راءسه فى الركوع حتى يكون اخفض من ظهره
پيامبر (ص) نهى كرد انسان در نماز سرش را چون چهارپا پايين بكشد، يعنى آنقدر سر را در ركوع پايين بياورد تا از پشتش پايين تر قرار گيرد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ١٠٦).
١٧٩٩ - آداب ركوع
و كان النبى -صلى الله عليه وآله - اذا ركع لم يصوب راءسه و لم يقنعه معناه انه لم يرفعه حتى يكون اعلى من جسده ولكن بين ذلك
پيامبر (ص) در ركوع سرش را بالا يا پايين قرار نمى داد، يعنى سر را بالاتر از بدنش قرار نمى داد، بلكه بينابين نگاه مى داشت (نه خيلى بالا و نه خيلى پايين و در حالتى متوسط، كه اگر آب بر پشت بدن بريزند، در همان جا بماند). (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠٦).
١٨٠٠ - ركوع رسول خدا (ص)
لان رسول الله -صلى الله عليه وآله - كان اذا ركع لو صب على ظهره ماء لاسقر
رسول خدا (ص) طورى ركوع مى كرد كه اگر آب بر پشت او مى ريختند، به جلو و عقب نمى رفت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠٧).
١٨٠١ - تعداد ذكر امام صادق (ع) در ركوع
عن حمزة ابن حمران و الحسن بن زياد قالا:
دخلنا على ابن عبدالله - عليه السلام - و عنده قوم فصلى بهم العصر و كنا قد صلينا العصر فعددنا له فى كل ركعة « سبحان ربى العظيم » ثلاثا و ثلاثين مرة
ازحمزة بن حمران و حسن بن زيا نقل است : بر امام صادق (ع) وارد شديم . گروهى نزد او بودند حضرت نماز عصر را « به جماعت » برايشان خواند - و نماز عصر را خود پيش از آن خوانده بوديم - و در هر ركعتى كه تعداد ذكر « سبحان ربى العظيم » او را شمارديم ، سى و سه بار بود.(بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠٩).
١٨٠٢ - نحوه ركوع در بيان امام صادق (ع)
قال الصادق - عليه السلام -
لاصلاة لمن لم يقم صلبه فى ركوعه و سجوده
نمازش درست نيست كسى كه در ركوع و سجودش پشت خود را مستقيم و راست قرار ندهد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠٧).
١٨٠٣ - ركوع كامل ورفع وحشت قبر
قال الباقر - عليه السلام -
من اتم ركوعه لم تدخله وحشة فى قبره
كسى كه ركوع خود را به تمام و كمال انجام دهد، وحشتى در قبر براو وارد نمى شود. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠٧).
١٨٠٤ - ذكر مستحبى در ركوع
يقول فى ركوعه ماروى عن الباقر - عليه السلام -
اللهم لك ركعت ، و لك خشعت وبك امنت ، و لك اسلمت ، و عليك توكلت ، وانت ربى ، خشع لك سمعى و بصرى و مخى و عصبى و عظامى و ما اقلته لله رب العالمين روايت شده كه امام باقر (ع) در ركوع مى گفت : بارخدايا! براى تو ركوع و خشوع كردم و به تو ايمان آوردم و تسليم توام و بر تو توكل مى كنم وتو خداى من هستى ، گوش ، چشم ، مغز، اعصاب ، استخوانهاى من براى تو خاشع اند، و هرچه گام برميدارم ، براى خدايى است كه پروردگار جهانيان است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٠).
١٨٠٥ - ركوع طولانى على (ع)
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
كان على عليه السلام يركع فيسل عرقه حتى يطاء فى عرقه من طول قيامه
على (ع) به اندازه اى به ركوع طول مى داد كه عرق از بدنش سرازير مى شد و زير پايش مى ريخت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٠).
١٨٠٦ - آداب ركوع از امام صادق (ع)
قال الصادق - عليه السلام -
اذا ركعت فضع كفيك على ركبتيك و ابسط ظهرك ولاتقنع راءسك و لاتصوبه
هرگاه به ركوع رفتى ، كف دستها را بر زانو بگذار و پشت بدنت را درست باز و پهن كن و سرت را بالاو پايين مبر. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٥).
١٨٠٧ - ركوع پيامبر (ص)
قال الصادق - عليه السلام -
كان رسول الله -صلى الله عليه وآله - اذا ركع لو صب على ظهره ماء لاستقر و قال : فرج اصابعك على ركبتيك فى االركوع ، و ابلغ اطراف اطابعك عيون الركبتين
پيامبر خدا (ص) هنگامى كه به ركوع مى رفت ، اگر آب بر پشتش ريخته مى شد، استقرار مى يافت سپس فرمود: انگشتان را بر روى زانوهايت در ركوع باز كن و انگشتان را به گوديهاى زير زانو برسان . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٥).
١٨٠٨ - ذكر ركوع سه بار
قال الصادق - عليه السلام -
وقل فى الركوع « سبحان ربى العظيم و بحمده » ثلاث مرات
در ركوع سه بار بگو: سبحان ربى العظيم و بحمده » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٥).
١٨٠٩ - گفتن ذكر بعد از ركوع
قال الصادق - عليه السلام -
و اذا رفعت راءسك من الركوع فقل : « سمع الله لمن حمده »
وقتى سر از ركوع برداشتى بگو: « سمع الله لمن حمده » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٥).
١٨١٠ - معناى ركوع
سئل اميرالمؤ منين - عليه السلام - ما معنى الركوع ؟ فقال :
معناه امنت بك و لو ضربت عنقى ، و معنى قوله : « سبحان ربى العظيم و بحمده » فسبحان الله انفقة لله - عزوجل - و ربى خالقى ، و العظيم هو العظيم فى نفسه غير موصوف بالصغر و عظيم فى ملكه و سلطانه و اعظم من ان يوصف ، تعالى الله
از امام على (ع) پرسيدند: معناى ركوع چيست ؟ فرمود: يعنى به تو ايان آوردم ، ار چه گردنم را بزنى و معناى « سبحان ربى العظيم و بحمده » فسبحان اين است كه : منزه است خدا، بزرگى از آن خداوند است و پروردگار و خالق من است بزرگ فقط اوست در خود موصوف به كوچكى نيست و در كشور هستى خود پادشاه و فرمانروا و بزگتر از اين است كه توصيف شود، بسى والا است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٦).
١٨١١ - ركوع على (ع)
قال الصادق - عليه السلام -
ان عليا - عليه السلام - كان يعتدل فى الركوع مستويا حتى يقال لو صب الماء على ظهره لاستمسك و كان يكره ان يحدر راءسه و منكبيه فى الركوع
امام على (ع) آنچنان در ركوع معتدل و درست مى ايستاد كه گويند: اگر آب بر پشتش ريخته مى شد، همان جا مى ماند و دوست نداشت كه سر و شانه هايش را دايره وار (به پايين) بگيرد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٨).
١٨١٢ - ذكر ركوع و سجود
عن عقبة قال :
لما نزلت « فسبح باسم ربك العظيم » قال لنا رسول الله -صلى الله عليه وآله - اجعلوها فى ركوعكم و لما نزلت : « سبح اسم ربك الاعلى » قال لنا رسول الله : اجعلوها فى سجودكم
چون آيه : « فسبح باسم ربك العظيم » نازل گرديد، رسول خدا (ص) فرمود: آن را در ركوع بگوييد، و چون آيه « سبح اسم ربك الاعلى » نازل گرديد، فرمود: اين را در سجده بگوييد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠٥).
١٨١٣ - ذكر طولانى در ركوع و سجود
قال الصادق - عليه السلام -
و من كان يقوى على ان يطول الركوع و السجود فليطول ما استطاع يكون ذلك فى تسبيح الله و تحميده و تمجيده و الدعاء و التضرع فان اقرب ما يكون العبد الى ربه هو مساجد
كسى كه توانايى آن را دارد كه ركوع و سجودش را در نماز طولانى كند، بايد به مقدار توانايى اش طول دهد و بايد در ركوع و سجود به تسبيح و حمد و ستايس و دعا و تضرع به درگاه خداوند اشتغال داشته باشد، زيرا نزديك ترين حالت بنده به خدا همان لحظاتى است كه در سجده با خدا خلوت مى كند. (اصول وافى ، ج ٨، ص ٧٠٧).
١٨١٤ - هنگام ركوع و سجود تكبير بگو
قال ابوجعفر - عليه السلام -
اذا اردت ان تركع و تسجد فارفع يديك فكبر ثم اركع واسجد
هرگاه خواستى به ركوع يا سجده بروى ، دو دستت را بلند كن ، و تكبير بگو آنگاه به ركوع يا سجده برو.(اصول وافى ، ج ٨، ص ٧٠٢).
١٨١٥ - تقرب به وسيله ركوع و سجود
قال على - عليه السلام -
تقرب الى الله سبحانه بالسجود و الركوع و الخضوع لعظمته والخشوع
به وسيله سجده و ركوع و خضوع و خشوع در برابر عظمت خدا به او تقرب جوى . (غرر الحكم ، ص ٣٥٦).
١٨١٦ - دعا كردن در ركوع و سجود
عن سعيد بن يسار قال :
قلت لابى عبدالله - عليه السلام -: ادعوا و انا راكع او ساجد؟ قال - عليه السلام - نعم ادع و انت ساجد فان اقرب ما يكون العبد الى الله و هو ساجد، ادع الله لدنياك و اخرتك
سعيد بن يسار گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم : در ركوع و سجده مى توانم دعا كرده ، از خدا حاجت بخواهم ؟ حضرت فرمود: آرى ، به خصوص در حال سجده دعاكن ؛ زيرا سجده نزديكترين حالت بنده به خداست و در سجده براى دنيا و آخرتت دعا كن . (ميزان الحكمه ، ج ٤، ص ٣٨١).
١٨١٧ - ركوع و سجود كامل
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
فاذا هو اتم ركوعها و سجودها و اتم سهامها صعدت الى السماء لها نور يتلاءلؤ و فتحت لها ابواب السماء و تقول حافظت على حفظك الله و تقول الملائكة صلى الله على صاحب هذه الصلوة و اذا لم يتم سهامها صعدت و لها ظلمة و غلق ابواب السماء دونها و تقول ضيعتنى ضيعك الله و ضرب بها وجهه .
زمانى كه نمازگزار ركوع و سجود نمازش را كامل به جا مى آورد و قسمتهاى نماز را كه كامل كرد (اين نماز) به آسمان صعود مى كند، در حالى كه نور از او تلاءلؤ ميكند و ابواب آسمان براى او گشوده مى شود و (خطاب به او) مى گويد: مرا محافظت كردى خدايت محافظت كند و ملائكه گويند: درود بر صاحب اين نماز و زمانى كه قسمتهاى نماز كامل گزارده نشود (به آسمان) صعود مى كند در حالى كه تاريك و ظلمانى است وابواب آسمان به رويش بسته مى شود (وخطاب به نمازگزار) مى گويد: ضايع كردى مرا، خدا تو را ضايع كند در اين حال نماز را به چهره اين نمازگزار مى زنند. (مستدرك الوسائل ، ج ١، ص ١٧٣).
١٨١٨ - حرام شدن آتش بر جسم نمازگزار
قال الباقر - عليه السلام -
فما من مؤ من يوافق تلك الساعة ان يكون ساجدا او راكعا او قائما الا حرم الله جسده على النار هيچ مؤ منى نيست كه درچنين وقت نماز در حال سجود و يا ركوع يا قيام باشد، مگر اين كه خدا جمسش را بر آتش حرام كرده است . (جامع احاديث الشيعه ، ج ٤، ص ٢٧).
١٨١٩ - ركوع و سجود به صورت نيكو
قال الصادق - عليه السلام -
اتقواالله واحسنوا الركوع و السجود وكونوا اطوع عبادالله فانكم لن تنالو ولايتنا الا بالورع
از خدا پروا كنيد و ركوع و سجود را نيكو به جاى آوريد، و مطيع ترين بندگان خدا باشيد، زيرا شما ولايت ما را درنمى يابيد، مگر با ورع . (بحارالانوارت ج ٨٥، ص ١٠٤).
١٨٢٠ - ذكر صلوات در ركوع و سجود
قال الباقر - عليه السلام -
من قال فى ركوعه و سجوده و قيامه « اللهم صل على محمد و آله محمد » كتب الله له ذلك بمثل الركوع و السجود والقيام
هركس كه در ركوع و سجود قيام خود بگويد: « اللهم صل على محمد و آل محمد » خداوند متعال ثواب آن را مانند ثواب ركوع و سجود وقيام براى او مى نويسد. (ثواب الاعمال ، ص ٦١).
قال الرضا - عليه السلام -
ان رجلا من اصحاب على - عليه السلام - يقال له قيس كان يصلى فلما صلى ركعة اقبل اسود قصار فى موضع السجود فلما نحى جبينه عن موضعه تطوق الاسود فى عنقه ثم انساب فى قميصه
مردى از اصحاب على (ع) كه به او قيص مى گفتند به نماز ايستاد وقتى ركعتى خواند، ناگهان مار سياهى آمد ودر موضع سجده قيس قرار گرفت قيس با بى توجهى كامل به ركوع و سجود رفت وقتى پيشانى از موضع سجده برداشت مار به گردن قيس پيچيد سپس از يقه وارد پيراهن او شد، ولى اين بنده صالح خدا كه حقيقت نماز را دريافته بود به نمازش ادامه داد و آسيبى هم از مار نديد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٤٦).
١٨٢٢ - ركوع و سجود ناقص
قال الباقر - عليه السلام -
بينا رسول الله -صلى الله عليه وآله - جالس فى المسجد اذ دخل رجل فقام يصلى فلم يتم ركوعه ولاسجوده ، فقال رسول الله -صلى الله عليه وآله -: نقر كنقر الغراب ، لئن مات هذا و هكذا صلاته ليموتن على غير دينى
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - در مسجد نشسته بود مردى وارد گرديد و به نماز و ركوع و سجود را به طور كامل انجام نداد پيامبر فرمود: ركوع و سجود او) به نوك زدن كلاغ شبيه است اگر اين مرد بميرد و نمازش بدين شكل باشد، به چيزى غير از دين من مرده است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠١).
١٨٢٣ - اجتناب از فكر وخيال در ركوع و سجود
قال ادريس - عليه السلام -
اذا دخلتم فى الصلاة فاصرفوا لها خواطركم و افكاركم و ادعواالله دعاء طاهرا متفرغا وسلوه مصالحكم و منافعكم بخضوع و خشوع و طاعة و استكانة و اذا ركعتم و سجدتم فابعدوا عن نفوسكم افكار الدنيا و هواجس السوء و افعال الشر، و اعتقاد المكر، و ماكل السحت ، و العدوان ، و الاحقاد، واطرحوا، بينكم ذلك كله
هرگاه به نماز وارد شديد، خاطر و افكارتان را به نماز اختصاص دهيد (و به چيزى غير از نماز نينديشيد) و از خدا بخواهيد و دعا كنيد، دعايى پاك در حالى كه از همه چيز غير از خدا فارغ باشيد. و با خضوع و خشوع و اطاعت و استعانت مصالح و منافع خود را از خداوند در خواست نماييد و هنگام ركوع و سجود، افكار دنيوى و خيالات باطل و ناشايسته و زشتيها را از جانتان دور كنيد عقيده ناسالم و مكارانه نداشته باشيد. از غذاى حرام بپرهيزيد دشمنى وكينه توزى وحسد را از خود دور كنيد تمام اين بديها و زشتيها را از خود دور كنيد و دنبال خيالات باطل نرويد. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٥٢).
١٨٢٤ - ركوع وسجود ناقص
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ولاصلاة لمن لايتم ركوعها و سجودها
نمازگزارى كه ركوع و سجودش را ناقص انجام دهد، آن نمازش ، نماز نيست . (بحارالانوار، ج ٢٩، ص ١٩٨).
١٨٢٥ - ركوع وسجده طولانى
قال الصادق - عليه السلام -
وعليكم بطول الركوع و السجود فان احدكم اذا طال الركوع و السجود يهتف ابليس من خلفه فقال يا ويلتاه ! اطاعوا و عصيت و سجدوا و ابيت
بر شما باد به طول ركوع و سجده ، كه هرگاه يكى از شما ركوع و سجودش طول بكشد شيطان به دنبال او فرياد مى زند: واى بر من ! او اطاعت كرد و من معصيت كردم او سجده كرد و من سرباز زدم . (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ١٩٩، مواعظ العدديه ، ص ٢٤٢).
١٨٢٦ - ركوع و سجود بهترين عبادت
قال على - عليه السلام -
نعم العبادة السجود و الركوع
سجود و ركوع در پيشگاه الهى ، خوب عبادتى است . (تصنيف غررالحكم ، ص ١٧٥،).
١٨٢٧ - عادت به ركوع و سجود
قال الصادق - عليه السلام -
لاتنظروا الى طول ركوع الرجل و سجوده ، فان ذلك شى ء اعتاده فلو تركه استوحش لذلك ولكن انظروا الى صدق حديثه و اداء امانته
به ركوع و سجده هاى طولانى افراد نگاه نكنيد، زيرا ممكن است به آن عبادت كرده باشند، و براى او يك امر عادى شده باشد؛ و اگر آن را ترك كنند وحشت كنند، بلكه راستگويى و امانتدارى او را بنگر تفسير نورالثقلين ، ج ١، ص ٤٩٦، ص ١٠٥).
١٨٢٨ - تاءثير طولانى ركوع و سجود
قال على - عليه السلام -
لايقرب من الله سبحانه الاكثرة السجود و الركوع
چيزى جز كثرت سجود و ركوع ، شخص را به تقرب خداوند سبحان نرساند. (تصنيف غرر الحكم ، ص ١٧٥).
١٨٢٩ - شرايط پنج گانه نماز
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
بنيت الصلاة على اربعة اسهم ، سهم منها اسباغ الوصوء و سهم منها الركوع و سهم منها السجود و سهم منها الخشوع ، و اذا لم يتم سهامها صعدت و لها ظلمة و غلقت ابواب السماء دونها، و تقول ضيعتنى ضيعك الله ، و يضرب الله بها وجهه
نماز داراى چهار سهم است (و بدون اينها كامل نمى شود:)
- وضوى كامل ساختن
- ركوع (با طماءنينه)
- سجود(با طماءنينه)
- و خشوع ...
و چون يكى از اين شرايط پنج گانه در نماز رعايت نشود، اين نماز، تاريك و بى فروع به آسمان برده مى شود و فرشتگان درهاى آسمان را بر آن مى بندند و نماز را به زمين باز مى گردانند، در اين هنگام خطاب به صاحب خود مى گويد: مرا ضايع و تباه كردى ، خداى تو را تباه كند و سپس آن فرشته نماز را به صورت صاحبش مى زند. (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ‍ ٢٦٤).
١٨٣٠ - ركوع و سجود صحيح
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اتانى جبرئيل من عندالله - تبارك و تعالى - فقال : يا محمد ان الله - عزوجل - يقول : انى افترضت على امتك خمس صلوات من اوفى بهن على وضوئهن و موافيهن و ركوعهن و سجودهن كان له بهن عند ان ادخله بهن الجنة ، و من لقينى قد انتقص من ذلك شيئا فليس له عنى عهد، ان شئت عذبته ، وان شئت رحمته
جبرئيل از سوى خداى بزرگ ، بر من فرود آمد و گفت : اى محمد! خداوند - تبارك و تعالى - مى فرمايد: من بر امت تو پنج نماز واجب گردانيدم ، كه اگر كسى آن ها را با وضو و وقت ركوع و سجود درست ادا نمايد، او را بر من پيمانى (حق)
است كه او را به بهشت برم و كسى كه مرا ملاقات كند، در حالى كه از اين شرايط (نماز) چيزى كم باشد، مرا بااو پيمانى نيست و اگر خواستم ، او راعذابش مى كنم ، و اگر خواستم ، او را مورد مهر خويش قرار مى دهم . (كنز العمال ، ج ٧، ص ٢٨١، ج ١٨٨٨٠).
١٨٣١ - نتيجه ركوع و سجود مؤ من
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
فما من مؤ من يوافق تلك الساعة ان يكون ساجدا او راكعا او قائما الا حرم الله جسده على النار
هر مؤ منى در حال ركوع يا سجود يا قيام مشغول باشد، خداوند سبحان جسدش را بر آتش جهنم حرام مى گرداند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٨).
١٨٣٢ - دورى از صفات رذيله در ركوع و سجود
فى صحف ادريس
اذا دخلتم فى الصلاة فاصرفوا لها خواطركم و افكاركم و ادعواالله دعاء طاهرا متفرغا و سلوه مصالحكم و منافعكم بخضوع وخشوع و طاعة و استكانة ، و اذا ركعتم و سجدتم فابعدوا عن نفوسكم افكار الدنيا و هو اجس السوء، و افعال الشر، و اعتقاد المكر، و ماءكل السحت ، و العدوان والاحقاد، و اطرحوا بينكم ذلك كله
چون به نماز مى پردازيد، تمامى انديشه و فكرتان را متوجه آن كنيد و با فراغت بال (از امور دنيا) به درگاه خداوند دعا كنيد و با خضوع و خشوع ، فرمانبردارى و دل شكسته آن كه مصلحت شما در آن از او بخواهيد و چون به ركوع و سجده رفتيد، دنيا و دوستى ، كارهاى بشر، انديشه فريب كارى ، حرام خوردن ، تعدى به ديگران و كينه را از خود دور كنيد (و بادلى پاك و فارغ از شر و كينه به درگاه خدا رويد). (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٥٣).
١٨٣٣ - رحمت خدا در ركوع و سجود
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذاقام العبد فى صلاته ذر البر على راءسه ، حتى يركع ، فاذا ركع علته رحمة الله حتى يسجد و الساجد يسجد على قدمى الله فليساءل و ليرغب
آنگاه كه بنده در نمازش برخيزد، نيكى بر سرش افشانده مى شود تا به ركوع برود و چون به ركوع رفت ، رحمت خدا او را احاطه مى كند تا به سجده برود و سجده كننده بر روى پاهاى خداوند افتاده است از اين رو، بايد از او بخواهد و به آنچه نزد او است ، دل نبندد. (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٢٨٩، ح ١٨٩٢٤).
١٨٣٤ - فلسفه ذكر ركوع و سجود
عن هشام بن الحكم عن ابى الحسن موسى - عليه السلام - قال :
قلت له : لاى علة يقال فى الركوع : « سبحان ربى العظيم و بحمده » و يقال فى السجود « سبحان ربى الاعلى و بحمده » قال : يا هشام ان الله لما اسرى بالنبى صلى الله عليه وآله - و كان من ربه كقاب قوسين او ادنى رفع له حجاب من حجبه فكبر رسول الله -صلى الله عليه وآله - سبعا حتى رفع له سبح حجب ، فلما ذكر ما راءى من عظمة الله ارتعدت فرائضه فانبرك على ركبتية و اخذ يقول : « سبحان ربى العظيم وبحمده » فلما اعتدل من ركوعه قائما و نظر اليه فى موضع اعلى من ذلك الموضع خر على وجهه و جعل يقول : « سبحان ربى الاعلى و بحمده » فلما قال سبع مرات سكن ذلك الرعب فلذلك جرت به السنة
هشام بن حكم از امام موسى كاظم (ع) پرسيد: چرا در ركوع « سبحان ربى العظيم و بحمده » و در سجده « سبحان ربى الاعلى و بحمده » گفته مى شود؟ فرمود: اى هشام ! چون خداى تبارك و تعالى پيامبر (ص) رابه معراج برد و آن حضرت به پروردگارش به اندازه « قاب قوسين او ادنى » نزديك گشت حجابى از حجابهايش را از پيش او به كنار زد و از اين رو، رسول خدا (ص) هفت تكبير گفت تا اينكه هفت حجاب به كنار رفت . پس از آن كه اين ديدنى ها در ذهن پيامبر (ص) يادآورى شد، رگهاى گردنش به لرزه افتاد و دست ها را به زانو گذاشت و شروع كرد به گفتن « سبحان ربى العظيم و بحمده » وقتى از حالت ركوع برخاست و نگاه كرد و به جايگاه بالاترى از آنچه ديده بود نگريست روى زمين افتاد و گفت : « سبحان ربى الاعلى و بحمده » وقتى اين جملات را هفت بار تكرار كرد، حالت رعب از او برطرف گرديد از اين رو، سنت بر اين جارى شد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ١٠٣).
١٨٣٥ - علت تسبيح در ركوع و سجود
قال الرضا - عليه السلام -
فان قال : فلم جعل التسبيح فى الركوع و السجود قيل : لعلل منها ان يكون العبد مع خضوعه و خشوعه و تعبده و تورعه و استكانته و تذله و تواضعه و تقربه الى ربه مقدسا له ممجدا مسبحا معظما شاكرا لخالقه و رازقه ، فلا يذهب به الفكر و الامانى الى غير الله
اگر كسى بگويد: چرا دستور تسبيح در ركوع و سجود داده شده ؟ در پاسخ گفته مى شود علتهايى دارد، از جمله اين كه بنده در برابر خدا، خضوع و خشوع و تعبد و ورع و آرامش و خوارى و فروتنى نمايد و تقربش به سوى خدا باشد، و او را تقديس و تسبيح و تمجيد و تعظيم نمايد، وسپاسگزار آفريننده و روزى دهنده خود باشد و انديشه و فكر و آرزوهايش وى را به سوى غير خدا نكشاند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠١).
١٨٣٦ - گفتن ذكر ركوع و سجود از آيه قرآن
قال الصادق - عليه السلام -
سبح فى ركوعك ثلاثا تقول : « سبحان ربى العظيم و بحمده » ثلاث مرات ، و فى السجود ثلاث مرات « سبحان ربى الاعلى و بحمده » لاءن الله - عزوجل - لما انزل على نبيه « فسبح باسم ربك العظيم » قال النبى -صلى الله عليه وآله -: اجعلو فى ركوعكم ، فلما انزل الله « سبح اسم ربك الاعلى » قال : اجعلوها فى سجودكم فان قلت : « سبحان الله سبحان الله سبحان الله » اجزاك و تسيبحة ، واحدة تجزى للمعتل و المريض والمستعجل
در ركوعت سه بار خدا را چنين بگو: « سبحان ربى العظيم وبحمده » و در سجده سه بار « سبحان ربى الاعلى و بحمده » زيرا وقتى خداوند بر پيامبرش آيه « فسبح باسم ربك العظيم » را نازل فرمود: پيامبر (ص) فرمود: آن را در سجده بگوييد و وقتى « سبح اسم ربك الاعلى » را نازل كرد، پيامبر دستور داد: آن را در سجده بگوييد و اگر بگويى « سبحان الله سبحان الله سبحان الله ، » كافى است و يك تسبيح براى شخص معذور و بيمار و كسى كه عجله دارد، كفايت مى كند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٦).
١٨٣٧ - مراقبت از ركوع و سجود
كتب اميرالمؤ منين - عليه السلام - الى محمد بن ابى بكر:
انظر ركوعك وسجودك ، فان النبى -صلى الله عليه وآله - كان اتم الناس صلاة و احفظهم لها وكان اذا ركع قال : « سبحان ربى العظيم و بحمده » ثلاث مرات و اذا رفع صلبة قال : « سمع الله لمن حمده اللهم لك الحمد مل ء سمواتك و مل ء ارضك و مل ء من شئت من شى ء » فاذا سجد قال : « سبحان ربى الاعلى و بحمده » ثلاث مرات
امام على (ع) به محمد بن ابوبكر نوشت : به ركوع و سجودت بنگر و مراقب آن باش زيرا پيامبر (ص) بهتر از همه مردم نماز را به اتمام مى رساند وآن را حفظ مى ركرد و وقتى به ركوع مى رفت سه بار مى گفت : « سبحان ربى العظيم و بحمده » و وقتى كه از ركوع برمى خاست ، مى گفت : « سمع الله لمن حمده ، الله لك الحمد مل ء سمواتك و مل ء ارضك و مل ء ما شئت من شى ء » (خداوند مى شنود كسى را كه او را ستايش مى كند. خدايا! به اندازه ظرفيت آسمانهايت و زمين ، و به اندازه ظرفيت هرچه مى خواهى ، تو را سپاس) و وقتى به سجده مى رفت ، سه بار ميگفت : « سبحان ربى الاعلى و بحمده » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠٤).
١٨٣٨ - ركوع و سجود امام صادق - عليه السلام -
روى ابان بن تغلب :
انه عد على الصادق - عليه السلام - فى الركوع و السجود ستين تسبيحة
ابان بن تغلب تسبيح امام صادق (ع) را در ركوع و سجودش شماره كرد، كه شصت تسبيح بود. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠٩).
١٨٣٩ - ركوع و سجود صحيح و كامل
قال الصادق - عليه السلام -
اذا احسن المؤ من عمله ضاعف الله عمله لكل حسنة سعع مائة و ذلك قول الله تبارك و تعالى « والله يضاعف لمن يشاء » فاءحسنوا اعمالكم التى تعملونها لثواب الله ، فقلت له : و ما الاحسان ؟ قال : فقال : اذا صليت فاسحن ركوعك و سجودك و اذا صمت فتوق كل ما فيه فساد صومك و اذا حججت فتوق ما يحرم عليك فى حجك و عمرتك قال : و كل عمل تعمله فليكن نقيا من الدنس
آنگاه كه مؤ من عملش را درست به جاى آورد، خداوند عمل او را چند برابر مى كند و براى هر حسنه اى هفتصد برابر پاداش مى دهد، چرا، كه خداوند فرمود: « و خداوند براى هر كسى كه بخواهد مى افزايد » پس اعمالى كه براى پاداش خدا انجام مى دهيد، درست به جاى آوريد، راوى گويد: پرسيدم : احسان چيست ؟ فرمود: هنگامى كه نماز مى خوانى ، ركوع و سجود را درست انجام بده ، و وقتى روزه مى گيرى ، از هر چيزى كه آن را تباه مى سازد، خود را نگاه دار، و هنگامى كه حج مى گزارى ، از هر چيزى كه در حج وعمره بر تو حرام است پرهيز كن ، و در ادامه نيز فرمود: هر عملى كه انجام مى دهى ، بايد از هر پليدى پاك بماند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٦).
١٨٤٠ - تعداد تسبيح در ركوع و سجود
قال الصادق - عليه السلام -
اقل ما يجب من التسبيح فى الركوع و السجود فثلاث تسبيحات لابد منها يكون فى خمس صلوات مائة و ثلاث وخمسون تسبيحة ففى الظهر ست و ثلاثون ، و فى العصر ست و ثلاثون و فى المغرب سبع و عشرون و فى المعتمة ست و ثلاثون و فى الفجر ثمان عشرة
كمترين چيزى كه در تسبيح ركوع و سجود لازم است گفتن سه بار، تسبيح است و بايد آنها را گفت كه در پنچ نماز، يك صد و پنچاه و سه تسبيح گفته مى شود. پس در نماز ظهر، سى و شش و در نماز عصر سى و شش و در نماز مغرب ، بيست و هفت در نماز عشاء، سى و شش و در نماز صبح ، هيجده بار گفته خواهد شد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٧).
١٨٤١ - دست برنداشتن از موضع ركوع و سجود
عن على بن جعفر عن اخيه موسى بن جعفر - عليه السلام -
ساءلته عن الرجل يكون راكعا اوساجدا فيحكه جسده هل يصلح له ان يركع يده من ركوعه او سجوده فيحكه مما حكه ؟ قال : لا باءس ، اذا شق عليه ، و البصر الى ان يفرغ افضل
كسى در حال ركوع يا سجود بعضى از جاهاى بدنش مى خارد، آيا درست است كه دستش را از ركوع يا سجود، بردارد و همان محل را بخارد؟ فرمود: اشكالى ندارد، وقتى كه بر او سخت است ولى اگر صبر كند، تا از آن فارغ شود، بهتر است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٩).
١٨٤٢ - سيره امام صادق (ع) در ركوع و سجود
روى معاويه بن وهب قال :
راءيت اباعبدالله - عليه السلام - يرفع يديه اذا ركع و اذا رفع راءسه من الركوع و اذا سجد و اذا رفع راءسه من السجود، و اذا اراد السجود للثانيد و روى ابن مسكان عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال : يرفع يديه كلما اهوى الى الركوع و السجود و كلما رفع راءسه من ركوع و سجود و قال : هى العبودية
معاويه بن وهب گويد: امام صادق (ع) راديدم كه دستها را هنگامى كه به ركوع مى رود و سر بر مى دارد و موقعى كه به سجده مى رود و هنگامى كه از سجده سر برميدارد و آنگاه كه به سجده دوم مى رود، بلند مى كند و ابن مسكان از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: هروقت نمازگزار به ركوع و سجود مى رود و هنگامى كه از ركوع و سجود سر برميدارد، دستها را بلند كند. و بعد فرمود: اين بندگى است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٤).
١٨٤٣ - تاءثير ركوع و سجود طولانى
عن ابى اسامه قال : سمعت اباعبدالله - عليه السلام - يقول :
عليكم بتقوى الله و الورع ، والاجتهاد، و صدق الحديث و اداء الامانة و حسن الجوار، و كونوا دعاة الى انفسكم بغير السنتكم و كونوا زينا ولاتكونوا شينا، و علكم بطول السجود و الركوع فان احدكم اذا اطال الركوع و السجود، يهتف ابليس من خلفه وقال : يا ويلتاه اطاعوا و عصيت و سجدوا و ابيت
ابو اسامه گويد از امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمود: بر شما باد به تقواى الهى و ورع و اجتهاد و درستى در گفتار واداى امانت وحسن همجوارى مردم را به غير زبان (و يا عمل) به سوى خود بخوانيد و زينت ما باشيد و ننگ ما نباشيد. سجده و ركوع را طولانى كنيد كه هرگاه يكى از شما ركوع و سجود را طولانى كند، ابليس از پشت سرش فرياد مى زند: اى واى بر من ! اينان اطاعت كردند و من گناه كردم و سجده كردند و من نكردم . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٦).
١٨٤٤ - توقف زياد در ركوع و سجود
قلت لاءبى جعفر - عليه السلام -
ايهما افضل فى الصلاة كثرة القراءة اوطول البث فى الركوع و السجود؟ قال : فقال : كثرة اللبث فى الركوع و السجود فى الصلاة افضل ، اما تسمع لقول الله تعالى : « فاقرؤ ا ما تيسر منه و اقيموا الصلاة » انما عنى باقامة الصلاة طول البث فى الركوع و السجود، قلت : فاءيهما افضل كثرة القراءة او كثرة الدعا؟ فقال الدعاء افضل ، اما تسمع لقول الله لنبيه صلى الله عليه وآله - « قل يعبؤ بكم ربى لولا دعاؤ كم »
ابوجعفر (ع) را گفتم : كدام يك در نماز بهتر است زياد خواندن قرآن يا افزودن زمان ركوع و سجود؟ فرمود: توقف زياد در ركوع و سجود نماز بهتر است ، مگر قول خداى بزرگ را نشنيده اى كه فرمود: « هرآنچه از آن برايتان ميسر بود، بخوانيد و نماز را به پاى داريد » كه منظور از اقامه نماز طول دادن به ركوع و سجود است (راوى گويد) پرسيدم : كداميك افضل است كثرت خواندن قرآن يا دعاء؟ آن حضرت فرمود: كثرت دعا بهرت است مگر، قول خدا را خطاب به پيامبرش نشنيده اى كه فرمود: « اى پيامبر! به آنان بگو: اگر دعاى شما نبود، خداوند چه عنايتى به شما داشت ؟ » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٧).
١٨٤٥ - سه تسبيح در ركوع و سجود
عن اسحاق بن عمار قال :
سمعت اباعبدالله - عليه السلام - يعظ اهله و نساءه و هو يقول لهن : لاتقلن فى ركوعكن و سجودكن اقل من ثلاث تسبيحات فانكن ان فعلتن لم يكن احسن عملا منكن
اسحاق بن عمار مى گويد: در حالى كه امام صادق (ع) كسان و همسران خود راموعظه مى كرد، شنيدم ، كه به آنان فرمود: كمتر از سه تسبيح در ركوع و سجودتان نگوييد، و اگر چنين است (كمتر بگوييد) كار خوبى از سوى شما انجام نشده (كنايه از آيه قرآن است كه مى فرمايد: « احسن عملا » ). (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٢٠).

فصل سى و دوم : اركان نماز: سجده

آيات :
١٧٨ - سجده آسمان و زمين
ولله يسجده من فى السموات و الارض طوعا وكرها و ضلالهم بالغدو و الاصال
همه آنها كه در آسمانه و زمين هستند از روى اطاعت يا اكراه و همچنين سايه هاى آنها هر صبح و عصر براى خدا سجده مى كنند. (سوره رعد، آيه ١٥).
١٧٩ - سجده فقط در مقابل خداوند
ومن آياته الليل و النهار و الشمس و القمر لاتسجدوا للشمس ولاالقمر واسجدوا الله الذى خلقهن ان كنتم اياه تعبدون
و از جمله آيات قدرت الهى ، خلقت شب و روز و خورشيد و ماه است و نبايد هرگز پيش خورشيد، و ماه سجده بريد (كه مخلوقى مانند شما هستند) بلكه اگر به حقيقت خدا را بپرستيد خدايى را كه خورشيد و ماه آفريده است سجده و پرستش كنيد (اينجا سجده واجب است). (سوره فصلت ، آيه ٣٧).
١٨٠ - سجده براى خداوند
الايسجدوا لله الذى يخرج الخب ء فى السموات والارض و يعلم ما تخفون و تعلنون
چرا براى خداوند سجده نمى كنند كه آنچه در آسمانها و زمين پنهان است خارج مى كند؟ و آنچه را مخفى مى كنيد وآشكار نمى سازيد، مى داند؟ (سوره نمل ، آيه ٢٥).
١٨١ - سجده برخاك
قل امنوا به او لاتؤ منوا ان الذين اوتوا العلم من قبله اذا يتلى عليهم يخرون للاذقان سجدا
بگو: چه شما ايمان بياوريد و چه نياوريد، آنها كه پيش از اين علم و دانش به آنان داده شده هنگامى كه (اين ايات) بر آنها خوانده مى شود به خاك مى افتند و سجده مى كنند. (سوره اسراء، آيه ١٠٧).
١٨٢ - سجده همه خلايق
الم تر ان الله يسجد له من فى السموات و من فى الارض و الشمس و القمر و النجوم والجبال والشجر و الدواب و كثير من الناس و كثير حق عليه العذاب
آيا نديدى كه سجده مى كنند براى خداوند تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان وكوهها و درختان وجنبندگان ، وبسيارى از مردم امام بسيارى ابا دارند و فرمان عذاب درباره آنها حتمى است . (سوره حج ، آيه ١٩).
١٨٣ - مساجد از آن خداست
ان السماجد لله فلا تدعوا مع الله احدا
و اين كه مساجد از آن خدا است ، در اين مساجد احدى را با خدا نخوانيد. (سوره جن ، آيه ١٨).
١٨٤ - سجده فرشتگان
ولله يسجد ما فى السموات و ما فى الارض من دابة و الملائكة و هم لايستكبرون
(نه تنها سايه ها بلكه) تمام آنچه در آسمانها و در زمين از جنبندگان وجود دارد و همچنين فرشتگان براى خدا سجده مى كنند و هيچ گونه تكبرى نمى ورزند. (سوره نحل ، آيه ٤٩).
١٨٥ - شاهد اعمال
الذى يريك حين تقوم ، و تقبلك فى الساجدين
همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت) برمى خيزى ، مى بيند و حركت تو را در ميان سجده كنندگان مشاهده مى كند. (سوره شعراء، آيات ٢١٩ و ٢١٨).
١٨٦ - سجده و پرستش براى خدا
فاسجدوا لله و اعبدوا
براى خدا سجده كنيد و او را پرستش نماييد. (سوره نجم ، آيه ٦٢).
١٨٧ - سجده و دورى از تكبر
انما يؤ من باياتنا الذين ذكروا بها خروا سجدا و سبحوا بحمدربهم و هم لا يستكبرون
تنها كسانى به آيات ما ايمان مى آورند كه هروقت اين آيات به آنها يادآورى شود به سجده مى افتد و تسبيح و حمد پروردگارشان را به جاى مى آورند و تكبر نمى كنند. (سوره سجده ، آيه ١٥).
١٨٨ - سجده خاضعانه مخلوقات
اولم يروا الى ما خلق الله من شى ء يتفيؤ ا ضلاله عن اليمين و الشمائل سجدا لله و هم داخرون
آيا آنها مخلوقات خدا را نديدند، كه چگونه سايه هايشان از راست و چپ حركت كردند و با خضوع براى خدا سجده مى كنند. (سوره نحل ، آيه ٤٨).
١٨٩ - سجده پيامبر (ص) و يارانش
محمدرسول الله -صلى الله عليه وآله - و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم تريهم ركعا سجدا يبتغون فضلا من الله و رضوانا سيماهم فى وجوههم من اثر السجود
محمد فرستاده خدا است و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سر سخت و شديد و در ميان خود مهربانند، پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مى بينى ، آنها همواره فضل خدا ورضاى او را مى طلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است . (سوره فتح ، ايه ٢٩).
١٩٠ - سجده براى خداوند رحمان
و اذا قيل لهم اسجدوا للرحمن قالو و ما الرحمن انسجد لما تاءمرنا و زادهم نفورا
و وقتى كه به آن ها گفته شود براى خداوند رحمان سجده كنيد مى گويند رحمان چيست ؟! (ما اصلا رحمان را نمى شناسيم) ما براى چيزى سجده كنيم كه تو به ما دستور مى دهى (اين سخن را مى گويند) و بر نفرشتان افزوده مى شود! (سوره فرقان ، آيه ٦٠).
١٩١ - سجده ورستگارى
يا ايهاالذين امنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون
اى اهل ايمان ! در برابر خدا ركوع و سجود به جاى آريد و حضرتش را در تمامى شئون حيات بنده و فرمانبردار باشيد و هركار خيرى را انجام دهيد تا به رستگاير و فلاح و پيروزى و نجات برسيد. (سوره حج ، آيه ٧٧).
١٩٢ - مخالفت ابليس از سجده بر آدم
واذا قلنا للملائكة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس ابى و استكبر و كان من الكافرين
وهنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده و خضوع كنيد، همگى سجده كردند جز شيطان ، كه سرباز زدند و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرمانى و تكبر) ازكافران شد. (سروه بقره ، آيه ٣٤).
١٩٣ - اثر سجده
واسجد و اقترب
سجده نما و به خدا تقرب جوى . (سوره علق ، آيه ١٩).
١٩٤ - حضرت مريم (س) و سجده براى خداوند
يا مريم اقتنى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين
اى مريم فرمانبردار خدا باش و سجده براى حضرت حق به جاى آر و با اهل ركوع و عبادت به ركوع و بندگى براى پرروردگارت برخيز. (سوره آل عمران ، آيه ٤٣).
١٩٥ - سجده در دل شب
والذين يبيتون لربهم سجدا و قياما
كسانى كه شب را براى پروردگارشان در حال سجده و قيام بيتوته مى كنند. (سوره فرقان ، آيه ٦٤).


۱۳
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٩٦ - تسبيح و سجده براى خدا در شب
و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا
و در شبانگاه براى او سجده كن ، و مقدارى طولانى از شب او را تسبيح گوى . (سوره دهر، آيه ٢٦).
احاديث :
١٨٤٧ - قال الصادق - عليه السلام -
السجود منتهى العبادة من بنى آدم
سجده ، نهايت عبادت فرزندان آدم است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٤).
١٨٤٨ - سجده در خلوت
قال الصادق - عليه السلام -
ان العبد اذا اطال السجود حيث لايراه احد، ثال الشيطان : واويلاه اطاعوا و عصيت و سجدوا و ابيت
چون بنده اى در جايى كه كسى او را نبيند، سجده خود را طولانى كند، شيطان مى گويد: واى بر من ! زيرا اينان فرمان حق بردند و من عصيان ورزيدم ، و اينها سر بر سجده نهاده و من سرپيچى كردم . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٣).
١٨٤٩ - نورانيت به وسيله سجده
قال الصادق - عليه السلام -
وجدت النور فى البكاء و السجدة
نورانيت (دل و صورت) را در گريه و سجده (براى خدا)يافتم . (اسرار الصلوة ، ص ٤٢٩، چاپ بيروت).
١٨٥٠ - تفسير سجود
سئل اميرالمؤ منين - عليه السلام - عن معنى السجود، فقال :
معناه منها خلقتنى يعنى من التراب ، و رفع راءسك من السجود معناه : منها اخرجتنى و السجدة الثانية : و اليها تعيدنى ، ورفع راءسك من السجدة الثانية : و منها تخرجنى تارة اخرى و معنى قوله سبحانه ربى الاعلى فسبحان انفة لله ربى و خالقى ، والاعلى اى علا و ارتفع فى سماواته حتى صار العباد كلهم دونه وقهرهم بعزته و من عنده التدبير و اليه تعرج المعارج
از اميرالمؤ منين (ع) معنى و تفسير سجود را پرسيدند، حضرت فرمود: معناى سجود اين است كه خدايا! مرا از خاك آفريدى و چون سر از سجده بردارى ، بدين معنا است كه مرا از بين برانگيختى و چون مجددا سر به سجده نهى ، يعنى اين كه دوباره مرا به زمين باز خواهى گرداند و سر برداشتن از سجده دوم يعن ياين كه مرا مجددا از زمين برمى انگيزى و معناى « سبحان ربى الاعلى » چنين است : خداوند خالق و پروردگار من منزه است از صفات ناپسند و او در ملكوت خود علو و رفعت دارد، تاجايى كه بندگان همگى تحت امر و مقهور عزت اويند و اوست كه تدبير امور بندگان ، آسمان و زمين مى كند و همه به سوى او عروج و پرواز مى كنند.(بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٣، و ١٣٩).
١٨٥١ - طولانى كردن سجده
قال على - عليه السلام -
اطيلوا السجود فما من عمل اشد على ابلى من ان يرى ابن ادم ساجدا لانه امر بالسجود فعصى
سجده را طولانى كنيد كه هيچ عملى بر ابليس گرانتر از اين نيست كه انسان را در حال سجده ببينيد، زيرا خداوند او را امر به سجده كرد و او سر برتافت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ١٦١).
١٨٥٢ - سنت توابين
قال الصادق - عليه السلام -
عليك بطول السجود فان ذلك من سنن الاوابين
سجده راطولانى كن ، زيرا طولانى كردن سجده سنت اوابين (بسيار توبه كنندگان) است .
(بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٢).
١٨٥٣ - ضمانت بهشت
ان قوما اتورسول الله -صلى الله عليه وآله - فقالوا:
يا رسول الله ! اضنم لنا على ربك الجنة ، قال فقال : على ان تعينونى بطول السجود
گروهى نزد پيامبر خدا (ص) آمدند و عرضه داشتند: يا رسول الله ! بهشت را براى ما ضمانت كن . حضرت فرمود: شما با سجده هاى طولانى مرا در اين كار يارى كنيد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٤).
١٨٥٤ - قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا اردت ان يحشرك الله - عزوجل - معى فاطل السجود بين يدى الله الواحد القهار
چون خواهى كه خداوند تو را بامن محشور گرداند، در پيشگاه حق تعالى سجده هايت را طولانى كن . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٤).
١٨٥٥ - پاداش هر سجده
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اعلم انك لاتسجدوا لله سجدة الا رفع الله لك بها درجة وحط عنك بها خطيئة
بدان كه هرگاه خدا را يك بار سجده كنى ، خداوند براى آن سجده يك درجه بر مقامت بيفزايد وگناهى از تو بيامرزد. (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٢٨٥، ح ١٨٨٩٩).
١٨٥٦ - بالا رفتن مقام در بهشت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اكثروا من السجود فانه ليس من مسلم يسجد لله تعالى سجدة الا رفعه الله بها درجة فى الجنة ، و حط عنه بها خطيئة
بسيار سجده كن كه هرگاه مسلمانى خداى بزرگ را سجده كند، خداوند به پاداش ان سجده مقامش را در بهشت بالا مى برد و يك گناهش را مى آمرزد. (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٢٨٦، ص ‍ ١٨٩٠٣).
١٨٧٥ - اثر سجده بر پيشانى
قال على - عليه السلام -
انى لاكره للرجل ان ترى جبهته جلحاء ليس فيها شى ء من اثر السجود
من دوست ندارم براى مردى كه پيشانى اش صاف باشد و اثر سجود(حالت برآمدگى كه از كثرت سجود ظاهر مى شود) بر آن نديده نمى شود. (بحارالانوار، ج ٧١، ص ‍ ٣٤٥).
١٨٥٨ - ريزش گناهان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ان العبد اذا قام يصلى اتى بذنوبه كلها، فوضعت على راءسه و عاتقه فكلما ركع او سجد تساقطعت عنه
هرگاه بنده اى به نماز مى ايستد، گناهانش بر سر و گردنش نهاده مى شوند و هر بار كه او ركوع و سجود كند به همان اندازه از گناهانش كاسته مى شود. (كنز العمال ، ج ٧، ص ٢٨٧، ح ١٨٩٠٨).
١٨٥٩ - حرام بودن آتش بر جايگاه سجده
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
تاءكل النار ابن آدم الا اثر السجود، حرم الله - عزوجل - على النار، ان تاءكل اثر السجود
آتش (دوزخ) تمام اعضاى فرزند آدم را مى خورند، مگر جايگاه سجده ها را كه خداوند - تبارك و تعالى - بزرگ آن را بر آتش حرام كرده است . (كنزالعمال ت ج ٧، ص ٢٨٧، ح ١٨٩١١).
١٨٦٠ - محبوب ترين حالات نزد خدا
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ما من حالة يكون عليها العبد احب الى الله تعالى من ان يراه ساجدا يعفر وجهه فى التراب
هيچ حالتى از بنده ، نزد خداى تعالى ، محبوب تر از اين نيست كه بنده رادر حال سجده (و در حالى كه صورتش را بر خاك گذاشته است) ببيند. (كنزالعمالت ج ٧، ص ٢٩٠، ص ‍ ١٨٩٢٨).
١٨٦١ - اعطاى درجه و آمرزش گناهان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ما من عبد يسجد الله سجدة الا رفعة الله تعالى له بها درجة ، و حط عنه بها خطيئة
هرگاه بنده اى خدا را سجده كند، خداوند به پاداش آن سجده درجه اى به او عطا كرده و گناهى از او مى آمرزد.
١٨٦٢ - پالايندگى سجده
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذا سجد العبد طهر سجوده ما تحت جبهته الى سبع ارضين
آنگاه كه بنه به سجده مى رود سجده اش از زير پيشانى تا هفت طبقه از زمين را پاك مى گرداند. (اين مطلب اشاره به عظمت نماز و پالايندگى آن دارد). (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٢٩١، ح ١٨٩٣٤).
١٨٦٣ - بر سجده خود بيفيزاييد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ما من عبد يسجد لله سجدة الا كتب الله له بها حسنة و حط عنه بها سيئة و رفع له بها درجة فاستكثروا من السجود
هيچ بنده اى نيست كه براى خدا سجده كند، مگر اين كه خداوند به واسطه آن حسنه اى برايش مى نويسد و گناهى از او محو مى كند و درجه اى بر مقام او مى افزايد پس برسجده خود بيفزاييد. (كنزالعمال ، ج ٧، ص ٢٩٣، ح ١٨٩٤٠).
١٨٦٤ - سجده طولانى و وعده بهشت
مر بالنبى -صلى الله عليه وآله - رجل و هو يعالج بعض حجراته فقال : يا رسولا الله ! الا اكفيك ؟ فقال : شاءنك فلما فرغ قال له رسول الله -صلى الله عليه وآله -: حاجتك ؟ قال : الجنة فاطرق رسول الله -صلى الله عليه وآله - ثم قال : نعم ، فلما ولى قال له : يا عبدالله ! اعنا بطول السجود
رسول خدا -صلى الله عليه وآله - مشغول تعمير يكى از اتاقهايش بود. رهگذرى بر اوگذشت و عرض كرد: يا رسول الله -صلى الله عليه وآله - اجازه مى دهيد شما رادر اين كار يارى كنم ؟ پيامبر (ص) فرمود: اختيار با خودت هست و آن مرد به كمك پيامبر (ص) شتافت هنگامى كه از كار دست مكثى كرد وسپس به او قول بهشت داد وچون مرد به راه افتاد فرمود: اى بنده خدا! ما رادر تحقق اين وعده ، با سجده هاى طولانى ات كمك كن . (المحجة البيضاء، ج ١، ص ٣٤٥).
١٨٦٥ - نزديكى به خدا با سجده هاى پنهان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ما تقرب العبد الى الله بشى ء افضل من سجود خفى
هيچ بنده اى به خدايش به چيزى بهتر از سجده پنهانى نزديك نشده است . (المحجُة البيضاء، ج ١، ص ٣٤٥).
١٨٦٦ - مدت سجده امام كاظم (ع)
كام موسى بن جعفر - عليه السلام - يسجد بعد ما يصلى فلا يرفع راءسه حتى يتعالى النهار
امام موسى كاظم (ع) بعد از نماز صبح به سر سجده مى گذارد و تا برآمدن خورشيد در ميان آسمان سر از سجده برنمى داشت . (المحجة البيضاء، ج ١، ص ٣٤٥).
١٨٦٧ - سجده شكر براى هر نعمت
قال الصادق - عليه السلام -
ان رسول الله -صلى الله عليه وآله - كان فى سفر يسير على ناقة له اذ نزل فسجد خمس سجدات فلما ركب قالوا: يارسول الله ! انا راءينا صنعت شيئا لم تصنعه فقال صلى الله عليه وآله -: نعم ، استقبلنى جبرئيل فبشرنى ببشارت من الله فسجدت لله شكرا لكل بشرى سجدة
در سفر رسول خدا (ص) سوار شترى بود كه ناگهان پياده شد و پنج سجده به جاى آورد و سپس سوار مركب شد اصحاب علت اين كار را پرسيدند آن حضرت فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و مرا پنج بشارت داد و من به شكرانه هر بشارتى سجده اى به جا آوردم . (المحجة البيضاء، ج ١، ص ٣٤٦).
١٨٦٨ - سجده با علاقه
قال الباقر - عليه السلام -
اما من يسجد من اهل السموات طوعا فالملائكة يسجدون لله طوعا و من يسجد من اهل الارض فمن ولد فى الاسلام فهو يسجد له طوعا امام من يسجد له كرها فمن جبرعلى الاسلام ، و اما من لم يسجد فظله يسجد بالغداة و العشى
اما كسانى از اهل آسمانها با رغبت سجده مى كنند فرشتگانند كه خدا را با رغبت سجده مى كنند و از اهل زمين كسانى هستند كه در اسلام متولد شده اند و با علاقه سجده مى كنند و اما كسانى كه به طور اكراه واجبار سجده مى كنند، كسانى هستند كه مجبور به پذيرش اسلام شده اند و اما كسانى كه سجده نمى كنند، سايه آن صبح و شام خداوند را سجده ميكند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٢٤).
١٨٦٩ - سجده براى نعمتهاى الهى
عن هشام بن احمر قال :
كنت اسير مع ابى الحسن - عليه السلام - فى بعض اطراف المدينة اذ ثنى رجله عن دابته فخر ساجدا فاطال ثم رفع راءسه و ركب دابته فقلت : جعلت فداك قد اطلت السجود؟ فقال : انى ذكرت نعمة انعم الله بها على فاحببت ان اشكر ربى
هشام بن احمر يم گويد: در اطراف مدينه و در محضر امام كاظم (ع) بوديم كه ناگهان امام از مركب پياده شده و سجده اى طولانى گزارد. چون سر برداشت و سوار شد، از علت اين سجده جويا شديم ، حضرت فرمود: يكى از نعمت هاى خدا را در حق خود به ياد آوردم و خواستم پروردگارم را شكر نمايم . (محجة البيضاء، ج ١، ص ٣٤٦).
١٨٧٠ - ريزش گناهان با سجده فراوان
جاء رجل الى رسول الله -صلى الله عليه وآله - فقال : يا رسول الله ! كثرت ذنوبى وضعف عملى . فقال رسول الله -صلى الله عليه وآله -: اكثر السجود فانه يحط الذنوب كما تحط الريح ورق الشجر
مردى خدمت رسول خدا -صلى الله عليه وآله - رسيد و از زيادى گناه و كمى عمل صالح شكايت كرد آن حضرت فرمود: زياد سجده به جاى آور، زيرا سجده گناهان را مى ريزيد، همچنان كه باد برگ درختان را. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٧٦).
١٨٧١ - اعضاى بدن هنگام سجده
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
السجود على سبعة اعضاء،: الوجه ، و اليدين ، و الركبتين ، و الرجلين
سجده با هفت عضو صورت مى گيرد، صورت ، دو دست ، دو زانو، و دو پا. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٢٨).
١٨٧٢ - سجده بعد از نماز مغرب
قال الصادق - عليه السلام -
يستجب الدعاء فى اربعة مواطن : فى الوتر و بعد الفجر، و بعد الظهر، و بعد المغرب ، و فى رواية يسجد بعد المغرب و يدعو، فى سجوده
دعا در چهار جامستحب است : در نماز وتر، بعد از فجر، بعد از نماز ظهر و مغرب . در روايتى آمده كه پس از نماز مغرب ، انسان به سجده رود و در سجده اش دعا بخواند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٣٢٤).
١٨٧٣ - دعا بسيار در سجده
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
فاما الركوع فعظموا الله فيه ، و اما السجود فاءكثروا فيها الدعاء و انه قمن ان يستجاب لكم
من از خواندن قرآن در ركوع و سجود نهى شده ام ، پس در ركوع ، خدا را با عظمت ذكر كنيد، و اما در سجده ، بسيار دعا كنيد، زيرا سزاوار است كه دعايتان مستجاب شود. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٠٦).
١٨٧٤ - جايگاه سجده
قال الصادق - عليه السلام -
لايسجد الا على الارض او ما انبتت الارض الا الماءكول و القطن والكتان
سجده درست نيست ، مگر بر زمين يا بر چيزهايى كه از زمين مى رويد، جز خوردنى ها و پنبه و كتان . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٨٥).
١٨٧٥ - علت چهار سجده
عن على بن ابى حمزه ، عن ابى بصير قال :
قلت لابى عبدالله - عليه السلام -: لم صارت الصلاة ركعتين و اربع سجدات ؟ قال : لاءن ركعة من قيام بركعتين من جلوس
ابوبصير مى گويد: كه از امام صادق (ع) سؤ ال كردم : چرا نماز (دو ركعتى) چهار سجده دارد؟ فرمود: چون يك ركعت درحال ايستاده با دو ركعت در حال نشسته برابر است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١١٨).
١٨٧٦ - تاءثير سجده در قيامت
عن الصادق - عن ابيه - عليهما السلام - قال :
اذا سجد احدكم فليباشر بكفيه الارض لعل الله يصرف عنه الغل يوم القيامة
امام صادق (ع) از پدرش فرمود: هنگامى كه يكى از شما سجده مى كند، دو كف دست را بر زمين قرار دهد، شايد خدا در قيامت غل و زنجير را از او باز دارد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ١٣٢).
١٨٧٧ - سه باز ذكر سجده
قال الصادق - عليه السلام -
وقل فى السجود: « سبحان ربى الاعلى » ثلاث مرات
در سجده سه بار بگو: « سبحان ربى الاعلى و بحمده » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٨).
١٨٧٨ - چگونگى سجده هنگام زخم در پيشانى
سئل ابوعبدالله - عليه السلام - عمن بجهته علة لايقدر على السجود عليها؟ قال : يضع ذقنه على الارض ان الله تعالى يقول : « و يخرون للاذقان سجدا
شخصى از امام صادق (ع) پرسيد: كسى كه زخمى در پيشانى دارد و نمى تواند سجده كند، تكليف او چيست ؟ فرمود: چانه را بر زمين بگذارد، خداوند مى فرمايد: « چانه هاى خود را براى سجده بر زمين مى گذارند » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٢٥).
١٨٧٩ - سجده بر ريگها
عن على بن جعفر عن موسى بن جعفر - عليه السلام - قال :
ساءلته عن الرجل يسجد على الحصاة فلايمكن جبهته من الارض ، قال : يحرك جبهته حتى يمكن و ينحى الحصاة عن جبهته ولايريفع راءسه
كسى بر ريگها سجده مى كند و پيشانى او بر زمين قرار نمى گيرد حكمش چيست ؟ فرمود: آن قدر پيشانى را حركت دهد تا بر زمين جاى گيرد و ريگها را از پيشانى كنار زند و (در عين حال) سرش را از زمين برندارد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٢٩).
١٨٨٠ - هفت موضع سجده
عن الصادق عن ابيه - عليهما السلام - قال :
يسجد ابن ادم على سبعة اعظم : يديه و رجليه و ركبتيه و جبهته
امام صادق (ع) از پدرش نقل مى فرمايد: فرزند آدم ، با هفت استخوان (موضع) سجده مى كند: دو دست ، دو پا، دو زانو، پيشانى اش . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٤).
١٨٨١ - سجده زن
عن على بن جعفر عن اخيه - عليه السلام -
ساءلته عن المراءة اذا سجدت يقع بعض جبهتها على الارض و بعضها يغطيه الشعر هل يجوز؟ قال : لا حتى تضع جبهتها على الارض
زنى به سجده مى رود و قسمتى از پيشانى اش روى زمين (خاك يا هرچه سجده بر آن صحيح است) قرار مى گيرد و قسمتى را موى سر مانع مى شود آيا درست است ؟ فرمود: نه تا آنگاه كه پيشانى را بر زمين بگذارد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٠).
١٨٨٢ - سجده بر پشت دست
عن عبدالله بن جماد، عن ابى بصير قال :
قلت لابى عبدالله - عليه السلام -: جعلت فداك ، الرجل يكون فى السفر فيقطع عليه الطريق فيبقى عريانا فى سراويل و لايجد ما يسجد عليه و يخاف ان سجد على الرمضاء احترقت وجهه قال : يسجد على ظهر كفه فانها احد المساجد
ابوبصير گويد: از امام صادق - عليه السلام - پرسيدم : فدايت شوم ، شخصى در سفر است و دزد مال او را مى برد و با يك شلوار و برهنه مى ماند و چيزى نمى يابد كه بر آن سجده كند و مى ترسد كه اگر بر ريگها سجده كند، صورتش بسوزد. (تكليف او چيست ؟) فرمود: بر پشت دستش سجده مى كند؛ زيرا پشت دست ، يكى از سجده گاهها است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٢).
١٨٨٣ - سجده امام باقر (ع)
عن ابى عبيدة قال سمعت ابا جعفر - عليه السلام - يقول و هو ساجد:
اساءلك بحق حبيبك محمد -صلى الله عليه وآله - الا بدلت سيئاتى حسنات و حاسبتنى حسابا يسيرا ثم قال فى الثانية : « اساءلك بحق حبيبك محمد الا كفيتنى مونة الدنيا و كل هون دون الجنة » و قال فى الثالثة : « اساءلك بحق حبيبك محمدلما غفرت لى الكثير من الذنوب و القليل و قبلت منى عملى اليسره » ثم قال فى الرابعة : « اساءلك بحق حبييك محمد لما ادخلتنى الجنة ، و جعلتنى من سكانها و لما نجيتنى من سفعات النار برحمتك و صلى الله على محمد وآله ؛
ابوعبيده گويد: از امام باقر (ع) شنيدم كه در حال سجده مى گفت : خدايا! به حق حبيبت محمد (ص) از تو مى خواهم كه بديهايم را به خوبيها تبديل كنى ، و در حساب بر من آسان گيرى و در سجده دوم گفت : به حق محمد (ص ) از تو مى خواهم كه هزينه زندگى دنيا و هرچيزى كه مانع رفتن به بهشت است كفايت كنى ، و در سجده سوم فرمود: به حق حبيبت محمد (ص) از تو مى خواهم كه گناه بسيار و اندك مرا ببخشى و عمل مرا بپذيرى و در سجده چهارم : به حق حبيبت محمد (ص) از تو مى خواهم كه مرا به بهشت ببرى و به رحمتت از ساكنانش قرار دهى و از شعله هاى آتش نجاتم دهى و درود خدا بر محمد وآلش . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣١).
١٨٨٤ - امام سجاد (ع) و سجده فراوان
قال الباقر - عليه السلام -
ان ابى على بن الحسين ما ذكر لله - عزوجل - نعمة عليه الا سجد، ولا قراء آية من كتاب الله - عزوجل - فيها السجود الا سجد، ولا دفع الله - عزوجل - عه سوء يخشاه او كيد كائد الا سجد، ولافرغ من صلاة مفروضة الا سجد، و لاوفق لاءصلاح بين اثنين ، الا سجد، و كان اثر السجود فى جميع مواضع سوده فسمى السجاد لذلك
امام باقر - عليه السلام - فرمود: پدرم هرگاه نعمتى را كه خداوند بر او ارزانى داشته به ياد مى آورد سجده مى كرد و چون آياتى كه فرمان سجده - چه واجب چه مستحب - داشت مى خواند به سجده مى رفت و هرگاه خداوند متعال بلايى را از او دور مى كرد به سجده مى رفت و از هر نماز واجب فراغت مى يافت ، سر به سجده مى گذارد و زمانى كه كدورت ميان دو نفر را از بين مى برد و دوستى ميان آنان برقرار مى كرد سر به سجده مى نهاد، از اين رو اثر سجود بر تمامى مواضع سجود او ديده مى شد و سجاد (زياد سجده كننده) خوانده شد. (بحارالانوار، ج ٤٦، ص ٦).
١٨٨٥ - جايگاه سجده بلند نباشد
عن ابى بصير، عن ابى جعفر - عليه السلام - قال :
ساءلته عن الرجل يرفع موضع جبهته فى المسجد، فقال انى احب ان اضع وجهى فى مثل قدمى ، و اكره ان يضعه الرجل (على مرتفع)
ابوبصير گويد كه از اما باقر (ع) پرسيدم : كسى كه در سجده جاى پيشانى اش را بلندتر قرار مى دهد، آيا درست است ؟ فرمود: من دوست دارم كه پيشانى ام را مانند پاهايم (بر زمين) بگذارم وكراهت دارم كه آن كس (پيشان را) بر جاى بلند بگذارد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣١).
١٨٨٦ - حالت گذاشتن دستها در سجده
قال الصادق - عليه السلام -
اذا تصويت للسجود فقدم يديك الى الارض قبل ركبتيك بشى ء
هنگامى كه براى سجده خم شدى ، كمى پيش از اين كه زانوهايت به زمين برسد، دستها را بر زمين بگذار. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٨).
١٨٨٧ - مشمول شفاعت و همنشين پيامبر (ص)
روى ان رجلا قال لرسول الله -صلى الله عليه وآله -
ادع الله ان يجعلنى من اهل شفاعتك و يرزقنى مرافقتك فى الجنة . قال -صلى الله عليه وآله -: اعنى بكثرة السجود
مردى به پيامبر (ص) عرض كرد: يا رسول الله ! از خدا بخواه كه مرا مشمول شفاعت تو قرار دهد و از همنشينان تو در بهشت باشم . (رسول خدا (ص) فرمود: من از خدا مى خواهم ولى تو هم مرا با زيادى سجده كمك كن . (المحجة البيضاء، ج ١، ص ٣٤٥).
١٨٨٨ - تعبير مساجد الله
« و ان السماجد لله فلاتدعوا مع الله احدا » قال : المساجد السبعة التى يسجد عليها: الكفان و الركبتان و الابهامان و الجبهة
« و اين كه مساجد از آن خدا است . (پس هيچ كس را با خدا مخوانيد » مساجد همان هفت موضعى هستند كه بر آن سجده كنند (يعنى): كف دستان و دو زانو و دو انگشت ابهام (پا) و پيشانى . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٣).
١٨٨٩ - سجده ناقص
عن على بن جعفر عن موسى ابن جعفر - عليهماالسلام - قال :
ساءلته عن الرجل يسدج ثم لا يرفع من الارض حتى يسجد الثانية هل يصلح له ذلك ؟ قال : ذلك نقص فى الصلاة
على بن جعفر گويد: از موسى بن جعفر (ع) پرسيدم : اگر كسى سجده كند و سر از سجده بردارد، ولى دستها را همچنان تا سجده دوم بر زمين نگاه دارد؟ آيا نمازش درست است ، فرمود: اين كار نقصى در نماز است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٤).
١٨٩٠ - مواضع سجده
قال الباقر - عليه السلام -
السجود على سبعة اعظم : الجبهة والكفين و الركبتين و الابهامين و ترغم باءنفك ، اما المفترض فهذه السبعة و اما الارغام فسنة
سجده بر هفت موضع است : پيشانى كف دستها، زانوها و دو انگشت ابهام (پا) و بينى را بر زمين مى گذارى ، ليكن واجب همان هفت موضع است و گذاشتن بينى مستحب است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٤).
١٨٩١ - حقيقت سجده :
قال الصادق - عليه السلام -:
ما خسر و الله من اتى بحقيقة السجود، و لو كان فى العمر مرة واحدة ، و ما افلح من خلا بربه فى مثل ذلك الحال شبيها بمخادع لنفسه غافل لاه عما اعد الله للساجدين من انس ‍ العاجل ، و راحة الاجل ، ولا بعد ابدا عن الله من احسن تقربه فى السجود، ولا قرب اليه ابدا من اساء ادبه و ضيع حرمته بتعليق قلبه بسواه فى حال سجوده ، فاسجد سجود متواضع ذليل علم انه خلق من تراب يطاءه الخلق و انه ركب من نطفة يستقذرها كل احد و كون و لم يكن و قد جعل الله معنى السجود سبب التقرب اليه بالقلب و السر و الروح ، فمن قرب منه بعد من غيره ، الا يرى فى الظاهر انه لايستوى حال السجود الا بالتوارى عن جميع الاشياء و الاحتجاب عن كل ما تراه العيون ، كذلك اراد الله تعالى امر الباطن فمن كان قلبه متعلقا فى صلاته بشى ء دون الله ، فهو قريب من ذلك الشى ء بعيد من حقيقة ما اراد الله منه فى صلاته ، قال الله - عزوجل -: « ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه » و قال رسول الله صلى الله عليه وآله -: قال الله - عزوجل - لا اطلع على قلب عبد فاعلم منه حب الاخلاص لطاعتى لوجهى ، و ابتغاء مرضاتى الا توليت تقويمه و سياسته و من اشتغل فى صلاته بغيرى فهو من المستهزئين بنفسصه و مكتوب اسمه فى ديوان الخاسرين
به خدا قسم ! كسى كه حقيقت سجود را به جاى آورد، زيان نكند، اگر چه در تمام عمرش تنها يك بار چنى كند و رستگار نشود كسى كه در چنين حالتى مانند كسى كه خود را فريب مى دهد با خدايش خلوت كند و از آنچه كه براى ساجدان آماده كرده غافل باشد (يعنى) انسى دنيوى و آسايشى اخروى و آنكس كه به واسطه تعلق قلب خويش به جز خدا در شخص ‍ حال سجود ادبش را نگاه ندارد و حرمتش را ضايع كند او را قربى نباشد پس چون شخص متواضع و ذليلى سجده كن كه مى داند او را از خاكى كه مردمان بر آن پاى مى نهند بيافريده اند و او در نطفه اى بوده كه همه از بويش متنفرند و قبلا نبوده و بعدا موجود شده است و خداوند حقيقت سجود را وسيله اى قرار داد تا انسان به قلب و باطن و روحش بدو تقرب جويد پس هر كسى كه بدو نزديك شود، از غير او دور گردد آيا نمى بينى كه ظاهر سجده درست نيايد جز با مخفى شدن از جميع اشياء و مستور گشتن از هرآنچه چشمها مى بينند؛ همين طور خداوند نيز امر باطن را خواهان است پس كسى كه قلبش در نماز به چيزى جز خداوند تعلق يابد، از آنچه كه خدا در نماز از او خواسته دور و به آن چيز كه بدان تعلق يافته نزديك است خداوند - عزوجل - مى فرمايد: « خداوند در سينه كسى دو قلب ننهاده است » و پيامبر خدا (ص) فرمود: خداوند مى فرمايد: « قلب هيچ بنده اى را نبينم كه در آن حب اخلاص ‍ براى عبادتم و طلب رضايم باشد، مگر آن كه قوام و اداره امورش را عهده دار شوم و آنكس كه در نمازش به كسى جز من مشغول شود از كسانى باشد كه خودرا به استهزاء گرفته اند، و نامش در ديوان زيانكاران نوشته شود » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٦).
١٨٩٢ - دميدن در جايگاه سجده
قال ابوعبدالله - عليه السلام -
يكره النفخ فى الرقى و الطعام و موضع السجود
دميدن در لقمه غذا و خود غذا و جايگاه سجده كراهت دارد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٥).
١٨٩٣ - سجده امام سجاد (ع)
قال الصادق - عليه السلام -
كان على بن الحسين - عليه السلام - اذا قام الى الصلاة تغير لونه ، فاذا سجد لم يرفع راءسه يرفض عرقا ثم يرفع راءسه من السجدة الاولى و يقول : اللهم اعف عنى و اغفرلى و ارحمنى و اجبرنى واهدنى انى لما انزلت الى من خير فقير
على بن الحسين - عليه السلام - هرگاه به نماز مى ايستاد، رنگش مى پريد و چون به سجده مى رفت سرش را برنمى داشت تا عرقى مى ريخت . سپس سرش را از سجده نخستين برميداشت و مى گفت : بار پروردگارا! مرا ببخش و بيامرز و بر من ترحم كن و پناهم ده و ارشادم نما زيرا من نسبت به خيراتى كه به من داده اى فقيرم و (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ١٣٧).
١٨٩٤ - شنيدن آيه سجده در نماز
قال الصادق - عليه السلام -
من قراء السجدة او سمعها من قارى ء يقرؤ ها و كان يستمع قراءته فليسجد، فان سمعها و هو فى صلاة فريضة من غير امام او ما براءسه و انا قراها و هو فى الصلاد سجد و سجد معه من خلفه ان كان اماما و لا ينبغى للامام ان يتعمد قراءة سورة فيها سجدة فى صلاة فريضة
كسى كه ايه سجده بخواند و يا از قارى بشنود كه به او گوش فرا مى داد بايد سجده كند، و اگر آن در حالى بشنود كه نماز واجب را ادا مى كند با سر اشاره (به سجد) كند و اگر خودش در نماز واجب آن را خوانده بايد خود و ماءمومين سجده نمايند و سزاوار نيست كه امام در نماز واجب سوره اى بخواند كه سجده دارد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٧٥).
١٨٩٥ - اعضاى سجده
عن موسى بن جعفر، عن ابائه ، عليهم السلام قال :
قال على - عليه السلام - فى قوله تعالى : « و ان المساجد لله » ماسجدت به من جوار حك لل تعالى « فلاتدعوا مع الله احدا »
موسى بن جعفر (ع) از پدرانش نقل مى كند: على (ع) درباره آيه « و ان المساجد لله » گفت : يعنى اعضايت كه از تو براى خدا سجده مى كند « پس كسى را با خدا مخوان » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٨).
١٨٩٦ - سجده بر زمين
عن يعقوب بن يزيد رفعه الى ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
السجود على الارض فريضة
سجده بر زمين فريضه است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٥).
١٨٩٧ - دليل دوبار سجده در نماز
و قالوا ايضا فى علة السجود مرتين : ان رسول الله -صلى الله عليه وآله - لمااسرى به الى السماء وراءى عظمة ربه سجد، فلما رفع راءسه راءى من عظمته ما راءى فسجد ايضا فصار سجدتين
در علت اين كه چرا سجده دوبار است ، گفته اند: هنگامى كه پيامبر (ص) را به معراج بردند و عظمت خداوند را ديد، به سجد رفت پس از آن كه سر از سجده بلند نمود، عظمتهاى بيشترى ديد و دوباره سجده كرد. اين است كه سجده دوبار انجام گرفت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٩).
١٨٩٨ - سجده امام صادق (ع)
عن سماعة بن مهران قال :
راءيت ابا عبدالله - عليه السلام - اذا سجد بسط يديه على الارض بحذاء وجهه و فرج بين اصابع يديه ، ويقول : انما يسجدان كما يسجد الوجه
سماعة بن مهران گويد: امام صادق (ع) را ديدم كه در سجده اش دستها را بر روى زمين در موازى صورتش باز كرده و انگشتانش را گشوده است و فرمود: هر دو آنها (دستها) همانند صورت سجده مى كنند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٤٠).
١٨٩٩ - صورت به خاك ماليدن
قال الصادق - عليه السلام -
ينبغى للمصلى ان يباشر بجبهته الارض ويعفر وجهه فى التراب لانه من التذلل لله
سزاوار است نمازگزار پيشانى خود را بر زمين بگذارد و صورتش را در خاك بمالد كه اين نشانه خوارى در پيش خداوند است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٥٦).
١٩٠٠ - ظاهر ساختن دستها در سجده
عن جعفر بن محمد - عليه السلام -
انه نهى عن السجود على الكم و امر بابرار اليدين و بسطهما على الارض او على ما يصلى عليه عند السجود
جعفر بن محمد (ع) از سجده بر آستين نهى كرد و دستور داد كه در حال سجده ، دستها را ظاهر سازند و بر زمين بگسترانند و يا بر چيزى كه بر آن نماز مى خوانند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٥٧).
١٩٠١ - سجده بر تربت امام حسين (ع)
روى معاوية بن عمار قال :
كان لاءبى عبدالله - عليه السلام - خريطة ديباج صفراء فيها تربة ابى عبدالله - عليه السلام - فكان اذا حضرت الصلاة صبه على سجادته و سجد عليه ، ثم قال - عليه السلام -: السجود على تربة الحسين - عليه السلام - يخرق الحجب السبع
ابن عمار گويد: امام صادق (ع) پارچه ديباج زردى داشت كه تربت اباعبدالله (ع) در آن بود و هنگامى كه وقت نماز مى رسيد آن را بر سجاده اش مى ريخت و بر آن سجده مى كرد، سپس مى فرمود: سجده بر خاك حسين (ع) حجابهاى هفتگانه را مى درد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٥٣).
١٩٠٢ - حضرت ابراهيم (ع) و سجده فراوان
قلت لابى عبدالله - عليه السلام -
لم اتخذالله تعالى ابراهيم خليلا؟ قال : لكثرة سجوده على الارض
شخصى از امام صادق (ع) پرسيد: چرا خداوند ابراهيم را دوست خود گرفت ؟ فرمود: چون بسيار بر زمين سجده مى كرد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٣) .
١٩٠٣ - اثر يك سجده
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من سجد سجدة حط بها خطيئة ، و رفع له بها درجة
هركس سجده اى كند، گناهى از او از بين مى رود و درجه اى به او داد مى شود. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٣).
١٩٠٤ - نهى از سجده بر پيراهن
روى عن ابيه عن ابائه عن رسول الله -صلى الله عليه وآله -
انه نهى ان يسجد المصلى على ثوبه او على كمه او على كور عمامته
امام صادق (ع) از پدرانش از رسول خدا (ص) نقل مى كند كه آن حضرت نهى مى كرد نمازگزار بر پيراهن و عمامه اش سجده كند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٥٧).
١٩٠٥ - سجده امام صادق بر تربت امام حسين (ع)
ارشاد القلوب للديلمى قال :
كان الصادق - عليه السلام - لايسجد الا على تربة الحسين - عليه السلام - تذللا لله و استكانة اليه
امام صادق (ع) جز بر تربت حسين (ع) سجده نمى كرد تا در پيشگاه خد اظهار خوارى و فروتنى كند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٥٨).
١٩٠٦ - سجده را طولانى كنيد
قال اميرالمؤ منين - عليه السلام -
اطيلوالسجود، فمامن عمل اشد على ابليس من ان يرى ابن آدم ساجدا لانه امر بالسجود، فعصى و هذا امر بالسجود فاءطاع و نجا
سجده راطولانى كنيد كه هيچ كارى بر ابليس سنگين تر از اين نيست كه فرزند آدم را در حال سجده ببيند، چون به او دستور سجده داده شد، ولى عصيان ورزيد، در حالى كه فرزند آدم ماءمور به سجده شد و اطاعت كرد و نجات يافت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦١).
١٩٠٧ - آثار سجده بر پيشانى
قال الباقر - عليه السلام -
كان لابى - عليه السلام - فى موضع سجوده اثار ناتئة و كان يقطعها فى السنة مرتين فى كل مرة ثفنات فسمى ذاالثفنات لذلك
پدرم درجايگاه سجودش آثارى برآمده داشت و درسال دوبار آنها را مى بريد و در هر بار پنج پينه داشت ، لذا به نام ذاالثفنات (داراى پينه ها) ناميده شد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ١٦١).
١٩٠٨ - خواب رفتن در حال سجده
عن الرضا - عليه السلام - قال :
اذا نام العبد و هو ساجد، قال الله - عزوجل - للملائكة : انظروا الى عبدى قبضت روحه و هو فى طاعتى
چون بنده در حال سجده به خواب رود، خداوند - عزوجل - به فرشتگان گويد: بنده ام را ببينيد روحش را در حال اطاعتم قبضه كردم . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٢).
١٩٠٩ - سجده امام رضا - عليه السلام - در توفان
جاءت ريح و انا سجد، و جعل كل انسان يطلب موضعا و اناساجدملح فى الدعاء على ربى - عزوجل - حتى سكنت
در سجده بودم كه باد (سختى) وزيد وهر كس به دنبال پناهگاهى مى گشت و من همچنان در سجده بر خدايم مى ناليدم تا هوا آرام شد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٢)
١٩١٠ - سيره پيشوايان
فيما كتب الرضا - عليه السلام - للماءمون بالسند المتقدم قال :
و من دين الائمة - عليهم السلام - الورع و العفة و الصدق و الصلاح و طول السجود
امام رضا (ع) ضمن نامه اى به ماءمون چنين نوشت : از سيره پيشوايان ، ورع و عفت و راستگويى و صلاح و طول سجده است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٢).
١٩١١ - نزديكترين حالت بنده به خدا
قال الصادق - عليه السلام -
اقرب مايكون العبد الى الله و هو ساجد
نزديكترين حالت بنده به خدا، زمانى است كه در سجده است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٣).
١٩١٢ - ريزش گناهان با سجده زياد
قال الصادق - عليه السلام -
جاء رجل الى رسول الله -صلى الله عليه وآله - فقال : يا رسول الله ! كثرت ذنوبى وضعف عملى فقال رسول الله -صلى الله عليه وآله -: اكثر السجود فانه يحط الذنوب كما تحط الريح ورق الشجر
مردى خدمت رسول خدا (ص) رسيد و گفت : اى پيامبر خدا! گناهانم زياد و عملم كم است ؟ فرمود: سجده ات را زياد كن ؛ زيرا گناهان را مى ريزد همان گونه كه باد، برگها را. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٢).
١٩١٣ - سجده فراوان و ضمانت بهشت
قال الصادق - عليه السلام -
جاء رجل و دخل الى النبى -صلى الله عليه وآله - فقال : يا رسول الله -صلى الله عليه وآله - انى اريد ان اساءلك فقال له رسول الله -صلى الله عليه وآله - سل ما شئت : قال : تحمل لى على ربك الجنة قال : تحملت لك ، ولكن اعنى على ذلك بكثرة السجود
مردى بر پيامبر (ص) وارد شد و گفت : اى پيامبر خدا! از تو پرسشى دارم ؟ فرمود: بپرس هرچه مى خواهى گفت : بهشت را نزد خدا برايم ضمانت كن فرمود: ضمانت كردم ، اما مرا بر اين كار با كثرت سجده يارى كن . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٤).
١٩١٤ - سجده به سمت قبله
قال الباقر - عليه السلام -
اذا قراءت السجدة و انت جالس فاسجد متوجها القبلة ، و اذا قراءتها و انت راكب فاسجد حيث توجهت فان رسول الله -صلى الله عليه وآله - كان يصلى على راحلته و هو متوجه الى المدينة بعد انصرافه من مكة يعنى النافلة قال : و فى ذلك قول الله : « فاينما تولوا فثم وجه الله »
هنگامى كه در حال نشسته آيه سجده مى خواندى ، روبه قبله سجده را به جاى آر و هنگامى كه سوار بر مركب آيه را مى خوانى ، به هر سويى كه راه مى رويى سجده كن ، زيرا رسول خدا (ص) سوار بر شتر هنگامى كه از مكه به سوى مدينه مى رفت ، نماز گزارد - يعنى نماز نافله و امام فرمود: آيه « فاينما تولو فثم وجه الله » در اين باره نازل گشت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٧٥).
١٩١٥ - سجده فراوان امام كاظم (ع)
دخلت على ابى الحسن موسى - عليه السلام - فاذا انا بغلام اسود بيده مقص ياءخذ اللحم من جبينه و عرنين انفه من كثرة سجوده
شخصى بر امام كاظم (ع) وارد شد و ديد غلام سياهى با قيچى گوشتها را از پيشانى و از روى بينى اش مى گيرد، چون زياد سجده مى كرد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٦).
١٩١٦ - سوره هاى داراى سجده
عن ابى عبدالله - عليه السلام -
العزائم « الم تنزيل » و حم السجدة ، و النجم اذا هوى ، و اقراء باسم ربك » و ما عداها فى جميع القرآن مسنون ، و ليس بمفروض
عزائم عبارتند از سوره هاى : الم تنزيل ، سجده ، نجم ، علق ، و غير اينها، در همه قرآن (سجده) سنت است ، واجب نيست . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٩).
١٩١٧ - آداب سجده امام كاظم (ع)
عن ابى الحسن موسى - عليه السلام -
انه كان اذا رفع راءسه صلاته من السجدة الاخيرة جلس جلسة ثم نهض للقيام و بادر بركبتيه من الارض قبل يديه ، و اذا سجد بادر بهما الارض قبل ركبتيه
امام كاظم (ع) هنگامى كه سر از سجده دوم برمى داشت ، كمى مى نشست و سپس قيام مى كرد و (يكسره از سجده قيام نميكرد) و پيش ازدستها، زانوها را بر زمين برمى داشت و هنگامى كه به سجده مى رفت ، دستها را پيش زانوها بر زمين مى گذاشت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٢).
١٩١٨ - حسرت ابليس
قال على - عليه السلام -
ان العبد اذا سجد نادى ابليس : يا ويله اطاع وعصيت و سجد و ابيت
وقتى بنده سجده كرد، ابليس فرياد يم زند: واى بر من ! و اطاعت كرد، ولى من معصيت كردم ، او سجده كرد و من از اين عمل سرباز زدم . (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٣٣).
١٩١٩ - كراهت دميدن در جايگاه سجده
عن ليث قال :
قلت لابى عبدالله - عليه السلام - الرجل يصلى فينفخ فى موضع جبهته قال : ليس به باءس ، انما يكره ذلك ان يؤ ذى من الى جانبه
راوى مى گويد از امام صادق (ع) پرسيدم اگر كسى در حال نماز به جاى پيشانى اش فوت كند (چگونه است)؟ فرمود: اشكالى ندارد و كراهت آن براى اين است كه كسى در كنار او (از بوى بدن آن) اذيت نشود. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٥).
١٩٢٠ - دعا درهنگام سجده
عن سعيد بن يسار قال :
قلت لابى عبدالله - عليه السلام - ادعوا و انا راكع او ساجد؟ قال : فقال : نعم ادع و انت ساجد فان اقرب ما يكون العبد الى الله و هو ساجد، ادع الله لدنياك و آخرتك
به امام صادق (ع) عرض كردم : در حالى كه درركوع يا سجده هستم دعا كنم ؟ حضرت فرمود: آرى در حال سجده كن ، زيرا انسان در حال سجده كمترين فاصله را با خدا دارد، پس ‍ براى دنيا و آخرتت دعا كن . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٢).
١٩٢١ - سجده امام سجاد (ع) در صحرا
قال الباقر - عليه السلام -
على بن الحسين - عليه السلام - انه ابرز الى الصحراء فتبعه مولى له فوجده ساجدا على حجارة خشنة ، فاحصى عليه الف مرة « لا اله الا الله » حقا حقا، لااله الا الله تعبدا، و رقا، لااله الاالله ايمانا و صدقا » ثم رفع راءسه
امام باقر (ع) فرمود: امام سجاد (ع) رو به صحرا نهاد و يكى از غلاماتش در پى او روان شد. چون به حضرت رسيد او را بر روى سنگى ناهموار در حال سجده ديد. گوش فرا داد و شنيد كه حضرت در سجده مى فرمايد: « لااله الاالله حقا حقا، لا اله الاالله تعبدا و رقا، لااله الاالله ايمانا و صدقا » و آن را هزار مرتبه تكرار مى كرد، سپس سر از سجده برداشت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٦).
١٩٢٢ - سجده رياكارانه
قال على - عليه السلام -
ان رسول الله -صلى الله عليه وآله - ابصر رجلا دبرت جبهته ، فقال رسول الله -صلى الله عليه وآله -: من يغالب الله يغلبه و من يخدع الله يخدعه فهلا تجافيت بجهتك عن الارض و لم تسوه خلقك ؟!
رسول گرامى اسلام (ص) مردى را ديد كه پيشانى اش (بر اثر سجده اى كه شايد رياكارانه بود) زخمى شده است به او فرمود: هركس با خدا از در نيرنگ و خدعه درآيد، خداوند نيز به او مى فرمايد: چرا پيشانى ات را از زمين جدا نمى كنى تا اين چنين چهره ات را مشوه و زشت نكنى ؟! (بحارالانوار، ج ٧١، ص ٣٤٤).
١٩٢٣ - سجده و رحمت الهى
قال على - عليه السلام -
لو يعلم المصلى ما يغشاه من الرحمة لما رفع راءسه من السجود
اگر نمازگزار بداند كه چقدر از رحمت (خداوند تعالى) او را فراگرفته است ، سرش را از سجده برنميدارد. (غررالحكم ، ص ٢٦١).
١٩٢٤ - سجده شكر به پاس توفيق الهى
قال الصادق - عليه السلام -
انما يسجد المصلى سجدة بعد الفريضة ليشكر الله تعايل فيها على ما من به عليه من اداء فرضه و ادنى ما يجزى ء فيها شكرالله مرات
سزاوار است كه نمازگزاز به پاس توفيق خدايى در به جاى آوردن نماز واجب ، سجده شكر به جاى آورد و حداقل ذكر سجده ، گفتن سه بار « شكرالله » است . (المحجة البيضاء، ج ١، ص ٣٤٨).
١٩٢٥ - ثواب سجده شكر
قال الصادق - عليه السلام -
ايما مؤ من سجد لله سجدة لشكر نعمة فى غير صلاة ، كتب الله به بها عشر حسنات و محا عنه عشر سيئات و رفع له عشر درجات فى الجنان
هر مؤ منى در غير از حال نماز سجده شكرى جهت نعمتى به جاى آورد، خداوند به آن خاطر ده حسنه براى او بنويسد و ده گناه از نامه عملش پاك كند و ده درجه براى او در بهشت بالا ببرد. (ثواب الاعمال ، ص ٨٣).


۱۴
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٩٢٦ - سجده پيامبر (ص) بعد از خواب
قال الباقر - عليه السلام -
ما استيقظ رسول الله -صلى الله عليه وآله - من نوم قط الا خر لله - عزوجل - ساجدا
هيچ گاه رسول خدا (ص) از خواب برنخاست ، جز آن كه در پيشگاه خداوند به سجده مى افتاد. (بحارالانوار، ج ١٦، ص ٢٥٣).
١٩٢٧ - نهايت فروتنى و خضوع
قال الصادق - عليه السلام -
ولسجود على الارض افضل ، لانه ابلغ فى التواضع و الخضوغ لله - عزوجل -
سجده كردن بر زمين برتر است زيرا اين عمل در فروتنى و اظهار خضوع در پيشگاه حق تعالى بليغ ‌تر مى باشد. (علل الشرايع ، ص ١٦٤).
١٩٢٨ - راز سجده بر آدم
قال تعالى : يا آدم ! انما امرت الملائكة بتعظيمك بالسجود لك اذ كنت و عاء لهذه الانوار، و لو كنت ساءلتنى بهم قبل خطيئتك ان اعصمك منها و ان افطنك لدواعى ابليس حتى تحرز منها لكنت قد جعلت ذلك
خداوند متعال به حضرت آدم (ع) فرمود: اى آدم ! البته به عنوان عظمت تو، فرشتگان را دستور دادم تا در برابرت سجده كنند، به خاطر آن كه در ذات و سرشت تو، نور ولايت جاى دارد و چنانچه پيش از نافرمانى ، مرا (به نام) آنان مى خواندى كه تو را حفظ كرده و وسايلى كه شيطان بدان گمراه مى كند و به تو بنمايانم تا از آن دورى جويى ، چنين مى كردم . (بحارالانوار، ج ١١، ص ١٩٢).
١٩٢٩ - شهادت جايگاه سجده در قيامت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ما من رجل يجعل جبهته فى بقعة من بقاع الارض لا شهدت له بها يوم القيامة
هرانسانى كه پيشانى خود را براى سجده بر قطعه اى از زمين بگذارد، آن زمين در روز قيامت به نفع وى شهادت خواهد داد. (وسائل الشيعه ، ج ٣،ص ٤٧٤، مستدرك الوسائل ، ج ١، ص ١٧٥).
١٩٣٠ - فرياد شيطان
قال الصادق - عليه السلام -
ان العبد اذا سجد فاطال السجود نادى ابليس
وقتى بنده به سجده افتاد و سجده اش را طول داد، شيطان فرياد زد. (اصول كافى ، ج ٣، ص ٢٦٤).
١٩٣١ - سجده طولانى و فرياد شيطان
قال الصادق - عليه السلام -
ان العبد اذا اطال السجود حيث لايراه احد، قال الشيطان و اويلاه اطاعوا و عصيت و سجدوا و اءبيت
به درستى انسان هنگامى كه سجده را طولانى كرد، فرياد شيطان بلند مى شود كه : واى بر من ،! آنها اطاعت خدا كردند و من عصيان كردم آنان سجده كردند و من نافرمانى كردم . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٣).
١٩٣٢ - حق سجود
قال الصادق - عليه السلام -
ماخسر والله من اتى بحقيقة السجود و لو كان فى العمر مرة واحدة
به خدا قسم كسى كه حق سجود را به جاى آورد و سجده حقيقى كند به هيچ وجه عنوان زيان ، متوجه او نشود، گرچه در تمام مدت عمر چنين سجودى را يك بار به جاى آورد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٣٦).
١٩٣٣ - اثر سجده بر تربت حسين (ع)
قال الصادق - عليه السلام -
السجود على تربة الحسين - عليه السلام - يخرق الحجب السبع
سجده بر تربت امام حسين (ع) هفت پرده و مانع را مى شكافد. (بحارالانوار، ج ١٠١، ص ١٣٥).
١٩٣٤ - اسرار سجده كردن
قال العسكرى - عليه السلام - فى تفسيره
فاذا سجد قال الله تعالى لملائكته : يا ملائكتى ! اما ترون كيف تواضع بعد ارتقائه ؟ و قال لى : و ان كنت جليلا مكينا فى دنياك ، فانا ذليل عند الحق اذا ظهرلى ؟ سوف ارفعه بالحق و ادفع به الباطل
وقتى (بنده) سجده كرد، خداوند خطاب به ملائكه مى فرمايد: ملائكه من ! آيا نمى بينيد چگونه بنده ام بعد از ارتقاء تواضع مى كند و براى من مى گويد: اگر تو صاحب جلالت و مكنت در دنيا هستى ، پس من خوار در نزد تو هستم ؟ (خداوند فرمايد:) به زودى او را از طريق حق بالا مى برم و به وسيله او باطل را دفع مى كنم .(بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٢١).
١٩٣٥ - سجده مايه تقرب
قال على - عليه السلام -
اقرب مايكون العبد من الله اذا سجد
نزديك ترين چيزى كه بنده را به خدا نزديك مى كند سجده است . (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٣٣).
١٩٣٦ - راز سر برداشتن از سجده اول
قال العسكرى - عليه السلام - فى تفسيره :
فاذا رفع راءسه من السجدة الاولى قال تعالى : يا ملائكتى ! اما ترونه كيف قال : « وانى و ان تواضعت لك فسوف اخلط الانتصاب فى طاعتك باذل بين يديك
سپس زمانى كه سر از سجده اول برداشت ، خداوند خطاب به ملائكه اش مى فرمايد: اى ملائكه من ! آيا نمى بيند اورا كه چگونه مى گويد: و به درستى كه من به زودى تواضع در مقابلت را با ذل و كوچكى خواهم گمارد. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٢١).
١٩٣٧ - سر سجده دوم
قال العسكرى - عليه السلام - فى تفسيره
فاذا سجد ثانية : قال الله تعالى لملائكة : اما ترون عبدى هذا! كيف عاد الى التواضع لى ؟ لاعيدن اليه رحمتى
و هنگامى كه سجده دوم را به جا آورد، خداوند تعالى خطاب به ملائكه خود مى گويد: آيا اين بنده مرا نمى بينيد كه چگونه براى من تجديد تواضع نمود؟ هر آينه رحمت خدا را براى او اعاده خواهم كرد. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٢١).
١٩٣٨ - راز سر برداشتن از سجده دوم
قال العسكرى - عليه السلام - فى تفسيره :
فاذا رفع راءسه قائما قال الله تعالى : يا ملائكتى ! لارفعته بتواضعه كما ارتفع الى صلاته
پس زمانى كه (بنده) سرش را (سجده دوم) بلند كرد و ايستاد، خداوند تعالى مى فرمايد: اى ملائكه من ! هر آينه او را به خاطر تواضعش در مقابل من رفعت خواهم كرد، چنان كه نماز او به سوى من بالا خواهد آمد. (بحارالانور، ج ٨٢، ص ٢٢١).
١٩٣٩ - فلسفه سجده بر خاك
قال على - عليه السلام -
و لما فى ذلك من تغير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا
هنگامى كه انسان نماز مى خواند، ساييدن گونه ها به خاك نشانه تواضع و گذراندن اعضاء شريف بر زمين دليل كوچك و حقارت است . (نهج البلاغه ، خطبه ١٩٢).
١٩٤٠ - نزديك ترين حالت بنده به پروردگار
قال الصادق - عليه السلام -
اقرب ما يكون العبد الى الله - عزوجل - و هو ساجد، قال الله ، عزوجل -: « واسجد و اقترب »
نزديك ترين حالت بنده به خداوند بزرگ وقتى است كه در سجده است خداوند فرمود: « سجده كن و تقرب جوى » . (روضة المتقين ، ج ٢، ص ٣٨).
١٩٤١ - روح سجده
قال الصادق - عليه السلام -
و السجود النفسانى فراغ القلب من الفانيات و الاقبال بكنه الهمة على الباقيات و خلع الكبر و الحمية و قطع العلائق الدنيوية و التحلى بالخلائق النبوية
سجده نفسانى (كه روح سجده است) روها بودن دل از امور فناپذير و روى آوردن با تمام وجود به امور جاودان و كندن كبر و تعصب بيجا و قطع همه علايق دنيوى و آراسته شدن به اخلاق نبوى است . (غرر الحكم ، ج ٢، ص ١٦٥، چاپ دانشگاه).
١٩٤٢ - سجده قبل از طلوع آفتاب
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
و اما صلاة الفجر فان الشمس اذا طلعت تطلع على قرن شيطان فامرنى ربى ان اصلى قبل طلوع الشمس ، صلاة الغداة و قبل ان يسجد لها الكافر لتسجد امتى الله - عزوجل - و سرعتها احب الى الله - عزوجل - و هى الصلاة التى تشهدها ملائكة الليل و ملائكة النهار
اما نمازصبح ، پس هنگامى كه آفتاب طلوع كرد، مثل اين كه بر شاخهاى طلوع مى كند پروردگارم مرا امر فرموده كه قبل از طلوع خورشيد، و قبل از آن كه كافر براى آفتاب سجده كند، نماز صبح بخوانم ؛ تا آن كه امتتم براى خداوند سجده نمايند و زود به جاى آوردن آن در پيشگاه خداوند محبوب تر است اين نمازى است كه ملائكه شب و روز شاهد آن مى باشند. (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٩).
١٩٤٣ - اثر سجده فراوان
عن الصادق - عليه السلام -
جاء رجل الى رسول الله -صلى الله عليه وآله - فقال : يا رسول الله ! كثرت ذنوبى و ضعف عملى فقال رسول الله -صلى الله عليه وآله -: اكثر السجود فانه يخط الذنوب كما يحط الريح ورق الشجر
از حضرت امام صادق (ع) روايت شده است كه مردى پيش پيامبر (ص) آمدو گفت : يا رسول الله ! گناهان من بى شمار است ولى عمل نيك من اندك است پيامبر گراى اسلام (ص ) فرمود: سجده فراوان به جاى آور؛ زيرا سجده گناهان را دور سازد همچنان كه باد برگ درخت را مى ريزاند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٦٢، امالى صدوق ، ج ٧٦، حديث ١١).
١٩٤٤ - علت عدم جواز سجده بر غير زمين
عن هشام بن الحكم قال :
قلت لابى عبدالله - عليه السلام - اخبرنى عما يجوز السجود عليه و عما لايجوز؟ قال : السجود لايجوز الا على الارض اما انبتت الارض الا ما اكل و لبس فقلت له : جعلت فداك ما العلة فى ذلك ؟ قال : لان السجود هو الخضوع لله - عزوجل - فلاينبغى ان يكون على ما يؤ كل و يلبس لان ابناء الدنيا عبيد ما ياءكلون و يلبسون والساجد فى سجوده فى عبادة الله - عزوجل - فلا ينبغى ان يضع جبهته فى سجوده على ابناء الدنيا الذين اغتروا بغرورها و السجود على الارض افضل لانه ابلغ فى التواضع و الخضوع لله - عزوجل -؛
هشام بن حكم مى گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم : بر چه چيز سجده جايز است و بر چه چيز جايز نيست ؟ حضرت فرمود: سجده تنها بر زمين و رستنى هايى كه خوردنى و پوشيدنى نباشند، جايز است عرض كردم : فدايت گردم ! علت اين امر چيست ؟ حضرت فرمود: چون سجود، فروتنى و خضوع براى خداوند - عزوجل - است و سزاوار نيست كه بر خوردنى ها و پوشيدنى ها باشد، زيرا دنيا پرستان بنده خوارك و پوشاك خودهستند و كسى كه سر به سجدته گذارده ، در حال عبادت خدا است . پس شايسته نيست بر آنچه كه دنياطلبان را فريفته ، سجده كند و سجده بر زمين برتر است ، زيرا اين سجده ، منتها مرتبه فروتنى و خضوع براى خداوند است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٤٧).
١٩٤٥ - عظمت سجده
قال على - عليه السلام -
لويعلم لاالمصلى ما يغشاه من جلال الله ما سره ان يرفع راءسه من السجود
اگر نمازگزار بداند چه اندازه مشمول جلال الهى است هرگز راضى نمى شود كه سر از سجده بردارد. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٠٧، ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٣٧٩).
١٩٤٦ - آداب سجده
قال على - عليه السلام -
السجود الجسمانى هو وضع عتائق الوجوه على التراب و استقبال الارض بالراحتين و الكفين و اطراف القدمين مع خشوع القلب و اخلاص النية
سجده كردن بدنى ، گذاشتن جاهاى نيكوى صورتها بر خاك و روى آوردن به زمين با دو كف دست و كناره هاى دو پا، همراه خشوع دل و پاكى نيت است . (غرر الحكم ، ج ٢، ص ١٦٥، چاپ دانشگاه).
١٩٤٧ - اسرار ذكر سجده
قال الصادق - عليه السلام -
فقال : ارفع راءسك فرفعت راءسى ؛ فنظرت الى شى ء ذهب منه عقلى فاستقبلت الارض بوجهى ويدى فاءلهمت ان قلت : « سبحان ربى الاعلى و بحمده » لعلو ما راءيت فقلتها سبعا فرجعت الى نفسى كلما قلت واحدة منها تجلى عنى الغشى ء؛ فقعدت فصار السجود فيه « سبحان ربى الاعلى و بحمده » و صارت القعدة بين السجدتين استراحة من الغشسى و علو ما راءيت فالهمنى ربى - عزوجل - و طالبتنى نفس ان ارفع راءسى ؛ فرفعت فنظرت الى ذلك العلو فغشسى على فخررت لوجهى و استقبلت الارض بوجهى ويدى و قلت « سبحان ربى الاعلى و بحمده » فقلتها سبعا ثم رفعت راءسى فقعدت قبل القيام لاثنى النظر فى العلو فمن اجل ذلك صارت سجدتين و ركعة و من اجل ذلك صار القعود قبل القيام قعدة خفيفة
پس فرمود: « سربردار » سر برداشتم ، چيزى ديدم كه از آن عقلم از سررفت ، و به صورت و دو دست بر زمين قرار گرفتم ؛ پس الهام شده به سبب علو آنچه ديدم گفتم : « سبحان ربى الاعلى و بحمده » (منزه است پروردگار برتر من و سپاس او راست) اين را هفت بار گفتم ؛ پس به خود آمدم هرباركه مى گفتم حالت غشوه از من باز مى شد. آنگاه نشستم از اين رو ذكر « سبحان ربى الاعلى و بحمده » در سجده قرار داده شد و نشستن بين دو سجده ، استراحتى شد از آن غشوه و عظمت و والايى آنچه ديدم پس پروردگار به من الهام فرمود و خود نيز خواستم كه سربلند كنم ، سربرداشتم و به آن علو و عظمت نگريستم وبيهوش شدم و بر زمين افتادم و با صورت و دو دست رو به زمين كردم و گفتم : « سبحان ربى الاعلى و بحمده » اين را هفت مرتبه گفتم آن گاه سربرداشتم و پيش از ايستادن نشستم تا بار ديگر به آن علو و عظمت نظر كنم از اين رو (در هر ركعت نماز) دو سجده و يك ركوع مقرر شد و نيز نشستن قبل از قيام ، نشستنى كوتاه مقرر گرديد. (علل الشرايع ، ج ٢، ص ٣١٢).
١٩٤٨ - ايمنى از بيمارى و درد و آفت
فى الحديث :
ان موسى خر ساجدا لله فاوحى الله تعالى اليه ارفع راءسك ياموسى و امر يدك فى موضع سجودك و امسح بها وجهك و ما نالته من بدنك فانه امان من كل سقم و داء و افة وعاهة
موسى (ع) در پيشگاه خدا به سجده افتاد و حق تعالى به او وحى فرمود: اى موسى ! سر بردار و دست خود را به سجده گاه بكش و به صورت و آنچه از بدنت كه دسترست باشد به مال ، كه آن موجب ايمنى از هر بيمارى و درد آفت است . (سفينة البحار، ج ١، ص ٥٩٩).
١٩٤٩ - ذكر سجده
فى الحديث :
لما نزل قوله سبحانه : « سبح اسم ربك الاعلى » قال رسول الله -صلى الله عليه وآله - اجعلوها فى سجودكم
هنگامى كه كلام الهى « سبح اسم ربك الاعلى » نازل گشت ، رسول الله (ص) فرمود: آن را در سجودتان قرار دهيد، يعنى « سبحان ربى الاعلى و بحمده » .(بحارالانوار، ج ٥٨، ص ٣٤).
١٩٥٠ - آثار سجده حقيقى
عن مصباح الشريعة ، قال الصادق - عليه السلام -
ماخسر و الله من اتى بحقيقة السجود و لو كان فى العمر مرة واحدة و ما افلح من خلا بربه فى مثل ذلك الحال تشيبها بمخادع نفسه غافلا لاهيا عما اعده الله للساجدين من انس ‍ العاجل و راحة الاجل ولابعد عن الله ابدا من احسن تقربه فى السجود ولاقرب اليه ابدا من اساء ادبه و ضيع حرمته بتعلق قلبه بسواه فى حال سجوده فاسجد سجود متواضع لله تعايل ذليل ، علم انه خلق من تراب يطاءه الخق و انه اتخذك من نطفة يستقذرها كل احد؛ و كون و لم يكن و قد جعل الله معنى السجود سبب التقرب اليه بالقلب و السر و الروح فمن قرب منه بعد من غيره الاترى فى الظاهر انه لايستوى حال السجود الا بالتوارى عن جميع الاشياء والاحتجاب عن كل ما تراه العيون ؟ كذلك امر الباطن فمن كان قلبه متعلقا فى صلوته بشى ء دون الله تعالى فهو قريب من ذلك الشى ء بعيد عن حقيقة ما اراد الله منه فى صلوته قال الله - عزوجل - « ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه » و قال رسول الله -صلى الله عليه وآله - قال الله تعالى : لااطلع على قلب عبد فاعلم فيه حب الاخلاص لطاعتى لوجهى و ابتغاء مرضاتى الا لوليت تقويمه و سياسته و من اشتغل بغيرى فهو من المستهزئين بنفسه و مكتوب اسمه فى ديوان الخاسرين .
به خدا سوگند! آن كس كه هرچند يك بار در تمام عمر، حقيقت سجده را به جاى آورد زيان نبرد و آن كس كه همانند كسى كه خود را مى فريبد، با حالت غفلت و بازيچه گرفتن آنچه خدا براى سجده كنندگان فراهم نموده است يعنى انس (با او) در حال (دنيا) و راحت و آسايش در آينده (آخرت) با پروردگار خود خلوت كند، رستگار نشد و كسى كه در سجده به خدا نيكو تقرب جست از خدا دور نشد و كسى كه به خدا سوء ادب كرد و با دلبستگى به غير او در جسده ، حرمت او را از بين برد، به مقام قرب او نرسد، پس سجده كن (همانند) سجده آن كسى كه در برابر خداوند تعالى متواضع و خوار است و مى داند كه از خاكلى آفريده شده كه خلق بر آن پا مى نهند و خدا او را از نطفه اى كه همه آن را كثيف و نجس مى دانند آفريده ؛ و مى داند كه نبود و (به دست آفريدگار) به وجود آمد و همانا خداوند معناى (حقيقت) سجده را سبب نزديكى جستن به او با قلب و باطن و جان قرار داد؛ پس كسى كه به او نزديك شود، از غير او دور گردد آيا نمى بينى كه درظاهر سجده شكل نمى گيرد مگر آنكه همه چيز از نظرات پنهان گردد و هرچه ديدگان مى بينند از تو محجوب شود؟ همچنين است امر باطن ، پس هركس در نماز، دلبستگى به چيزى جز خدا داشته باشد به همان چيز نزديك و از حقيقت آنچه خداوند درنماز او از او خواسته ، دور است . خداوند فرموده است : « خدا براى احدى دو قلب در باطنش قرار نداده است » و رسول الله -صلى الله عليه وآله - فرمود: « خداوند فرموده است : بر قلب بنده اى واقف نشوم كه در آن حب طاعت مخلصانه براى من و جهت كسب رضاى من بدانم (بيابم) مگر آنكه تنظيم و تدبير امور او را متصدى شوم و هركس به غير من دل مشغول دارد از آنها است كه خويشتن را به مسخره گرفته اند، و نامش در دفتر زيان كاران نوشته و ثبت است . (مصباح الشريعة ، باب ١٦، بحارالانوار، ج ٨٢، ص ١٣٦).
١٩٥١ - سجده طولانى و نجات از آتش
قال على - عليه السلام -
طول القنوت و لسجود ينجى من عذاب النار
قنوت و سجده طولانى در نماز، نمازگزار را از عذاب آتش نجات مى دهد. (تصنيف غررالحكم ، ص ١٧٥، حديث ٣٣٣٥).
١٩٥٢ - امام سجاد (ع) و حقيقت سجده
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
كان على بن الحسين - عليهما السلام - اذا قام الى الصلوة ، تغير لونه فاذا سجدلم يرفع راءسه حتى يرفض عرقا
امام سجاد (ع) وقتى به نماز مى ايستاد رنگش دگرگون مى شد و چون به سجده مى رفت سربرنمى داشت تا آنكه عرق از وى مى ريخت . (فروع كافى ، ج ٣، ص ٣٠٠).
١٩٥٣ - فلسفه دو سجده
قال على - عليه السلام -
انه سئل ما معنى السجدة الاولى قال : تاءويلها اللهم انك منها خلقتنا يعنى من الارض ، و تاءويل رفع راءسك : و منها اخرجتنا و السجدة الثانية : واليها تعيدنا و رفع راءسك و منها تخرجنا تارة اخرى
از امام على (ع) از فلسفه اول سؤ ال شد، فرمود: سجده اول به اين معنا است كه خدايا! اصل ما از خاك است و معناى سربرداشتن از سجده اين است كه خدايا! ما را ازخاك خارج كردى و معناى سجده دوم اين است كه خدايا! دوباره ما را به خاك برمى گردانى و سر برداشتن از سجده دوم ، به معناى اين است كه خدايا! يك بار ديگر در قيامت از خاك بيرونمان خواهى كرد.(المحجة البيضاء، ج ١، ص ٣٩١).
١٩٥٤ - زمين براى سجده گاه
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
جعلت لى الارض مسجدا و طهورا
همانا زمين براى من سجده گاه و پاك كننده قرار داده شده . (وسائل الشيعه ، ج ٣، ص ٥٩٣).
١٩٥٥ - پاداش سجده
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
ما من مسلم يسجد لله سجدة الا رفعه بها درجة و حط بها عنه خطيئة
هيچ مسلمانى براى خدا سجده به جا نمى آورد مگر اين كه خدا يك درجه مقام او را بالا برده ، يك گناه از نامه عملش محو مى كند. (المحجة البيضاء، ج ٣٤٥).
١٩٥٦ - دوستى با خدا با سجده فراوان
سئل اباعبدالله - عليه السلام -
لم اتخذ الله ابراهيم - عليه السلام - خليلا قال : لكثرة سجوده على الارض
از امام صادق (ع) سوال شد: براى چه خداوند حضرت ابراهيم (ع) را خليل و دوست خود گرفت فرمود: به خاطر سجده هاى زيادى كه بر زمين داشت . (اسرار الصلوة ، ص ‍ ٤٢٩).
١٩٥٧ - پاداش سجده شكر
قال الصادق - عليه السلام -
من سجد سجدة الشكر لنعمة و هو متوضعا كتب الله له بها عشر صلوات و محى عنه عشر خطايا عظام
كسى كه در برابر نعمتى كه خداوند به او داده است ، سجده شكرى به جا آورد، خداوند به خاطر همين سجده شكر ده نماز در نامه عملش مى نويسد و ده گناه بزرگ را از نامه عمل او محو مى كند. (المحجة البيضاء، ج ١، ص ٣٤٦).
١٩٥٨ - سجده يك واجب جامع
قال الصادق - عليه السلام -
وفرض على الوجه السجود له بالليل و النهار فى مواقيت الصلوة فقال : « يا ايهاالذين امنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون » و هذه فريضة جامعة على الوجه واليدين والرجلين
خداوند بر صورت سجده را واجب كردكه شبانه روز در وقت نمازها به سجده بيفتد؛ پس فرمود: « اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ركوع و سجود نماييد و پروردگارتان را پرستش كنيد و افعال خير به جاى آوريد، شايد كه رستگار شويد » . آنگاه امام فرمود: سجده ، واجب جامع است كه مشتمل بر صورت و دستها و پاها مى باشد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ١٢٨).
١٩٥٩ - تاءويل سجده
قال على - عليه السلام -
فى تاءويل السجدة الاولى ان تخطر فى نفسك و انت ساجد: منها خلقتنى ورفع راءسك تخطر بقلبك و منها اخر اخرجتنى والسجدة الثانية و فيها تعيدنى و رفع راءسك تهطر بقلبك و منها تخرجنى تارة اخرى
معناى سجده اول اين است كه در حال سجده در دلت بگذرانى كه خداوند از خاك خلقم كرده و سر از سجده برداشتن يعنى : خدا من را از خاك بيرون آورده و معنى سجده دوم اين است كه خدا من را به خاك برمى گرداند و سر از سجده دوم برداشتن ، به اين معنى است كه خداوند يك بار ديگر من را در قيامت از خاك بيرون مى آورد. (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ‍ ٣٩٥).

فصل سى و سوم : اركان نماز: قنوت

آيات :
١٩٧ - قنوت فروتنى است
حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى و قوموا لله قانتين
در انجام همه نمازها (به خصوص) نماز وسطى (نماز ظهر) كوشا باشيد، براى خدا قيام كنيد، در حالى كه دعا كننده هستيد. (سوره بقره ، آيه ٢٣٨).
١٩٨ - فروتنى در نماز
يامريم اقتنى لربك و اسجدى واركعى مع الراكعين
اى مريم (به شكرانه اين نعمت) براى پروردگار خود خضوع كن ، و سجده به جاى آور و با ركوع كنندگان ركوع كن . (سوره آل عمران ، آيه ٤٢).
احاديث :
١٩٦٠ - قنوت سنتى واجب
قال الصادق - عليه السلام -
القنوت فى جميع الصلوات سنة واجبة فى الركعة الثانية قبل الركوع و بعد القراءة
قنوت در تمامى نمازها و در ركعت دوم ، سنتى واجب است (شايد منظور سنت مؤ كد باشد) پيش از ركوع و پس از اتمام قرائت . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٩٧).
١٩٦١ - تاءثير قنوت و سجده طولانى
قال على - عليه السلام -
طول القنوت و السجود ينجى من عذاب النار
قنوت و سجده طولانى در نماز، نمازگزار را از عذاب آتش نجات مى دهد. (تصنيف غرر الحكم ، ص ١٧٥، حديث ٣٣٥٣).
١٩٦٢ - حالت دستها در قنوت
قال الرضا - عليه السلام -
لاترفع يديك بالدعاء فى المكتوبة حتى تجاوز بهما راءسك ولا باءس بذلك فى النافلة و الوتر
در قنوت نماز واجب دستهايت از سر تجاوز نكند، اما در نماز نافله و وتر مانعى نيست . (بحارالانوار، ج ٨٤، ص ٢٠٤).
١٩٦٣ - قنوت از فرايض نماز
قال الصادق - عليه السلام -
فرائض الصلاة سبع : الوقت ، والطهور، و التوجه و القلبه و الركوع و السجود، و الدعاء
فرايض نماز، هفت تاست : وقت ، طهارت ، نيت ، قبله ، ركوع ، سجود، و دعا (درقنوت). (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٩٧).
١٩٦٤ - فراموش كردن قنوت
لعلى بن جعفر عن اخيه - عليه السلام - قال :
ساءلته عن رجل نسى القنوت حتى ركع ما حاله ؟ قال - عليه السلام - تمت صلاته و لاشى ء عليه
اگر كسى قنوت را فراموش كرد و به ركوع رفت تكليف چيست ؟ فرمود: نماز را تمام كند و اشكالى ندارد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٩٨).
١٩٦٥ - قنوت در ركعت دوم
عن الرضا - عليه السلام -
فيما كتب للماءمون قال : كل القنوت قبل الركوع و بعد القراءة
در نام امام رضا (ع) به ماءمون چنين آمده است : قنوت پيش از ركوع و پس از قرائت (حمد و سوره) است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٩٨).
١٩٦٦ - تعبير آيه از امام صادق (ع)
عن ابى عبدالله - عليه السلام -
فى قوله تعالى « قوموا لله قانتين » قال : اقبال الرجل على صلاته و محافظته على وقتها
امام صادق (ع) درباره ايه « قوموا لله قانتين » فرمود: (يعنى) روى آوردن انسان به نماز خود و محافظت بر وقت آن . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠١).
١٩٦٧ - نماز كامل با ذكر قنوت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
انما الصلوة تمسكن و تواضع و تضرع و تباءس و تندم و تقنع بمديديك فتقول اللهم اللهم فمن لم يفعل فهى خداج
حقيقت نماز اظهار مسكنت تواضع ، تضرع ، بى نوايى و ندامت است كه بايد دستها را در قنوت دراز كنى و با گفتن « خدايا خدايا » نماز راكامل نمايى و هركس كه اين كار را انجام ندهد، نمازش ناقص است (هرچند كه قبول مى باشد). (المحجة البيضاء، ج ١، ص ٣٤٩).
١٩٦٨ - قنوت طولانى و راحتى قيامت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اطولكم قنوتا فى دار الدنيا اطولكم راحة يوم القيامة فى الموقف
راحت ترين شما در قيامت كسى است كه قنوت طولاى ترى داشته باشد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ١٩٩).
١٩٦٩ - آشكار خواندن قنوت
عن ابى جعفر - عليه السلام - قال :
القنوت كلها جهار
همه قنوت (بهتر است) آشكار خوانده شود. (بحارالانوار، ج ٨٥ تص ٢٠٢).
١٩٧٠ - حالت دستها در قنوت
قال الصادق - عليه السلام -
الرغبة ان تستقبل بطن كفيك الى السماء، والرهبة ان تجعل ظهركفيك الى السماء و قوله : « و تبتل اليه تبتيلا » قال الدعاء باءصبع واحدة تشير بها و التضرع تشير باءصبعيك و تحركهما و الابتهال رفع اليدين و تمدها، و ذلك عند الدمعة ثم ادع
« رغبت » يعنى دستها را باز به طرف آسمان بردارى و « رهبه » يعنى پشت دستها را به طرف آسمان نهادن ، آيه « و تتبل اليه تبتيلا » يعنى دعا خواندن و با يك انگشت در آن حال اشاره كردن و « تضرع » با دو انگشت اشاره كردن و حركت دادن آنهاست و « ابتهال » برداشتن دو دست و كشيدن آنها مى باشد و اين كار در هنگام اشك ريختن است و سپس دعا كن . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠٤).
١٩٧١ - قنوت طولانى و بهترين نماز
فى خبر ابى ذر - رحمه الله - انه ساءله النبى -صلى الله عليه وآله -
اى الصلاة افضل ؟ قال : طول القنوت
در روايتى آمده است : ابوذر از پيامبر (ص) پرسيد: كدام نماز افضل است ؟ فرمود: نمازى كه قنوت طولانى داشته باشد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠٠).
١٩٧٢ - ذكر صلوات در قنوت
قال الصادق - عليه السلام -
اذا صلى احدكم و لم يصل على النبى -صلى الله عليه وآله - فى صلاته يسلك بصلاته غير سبيل الجنة
هرگاه يكى از شما نماز بخواند و در نمازش بر پيامبر (ص) درود نفرستد، با نماز خود به راهى غير از راه بهشت مى رود (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٨٠).
١٩٧٣ - پيامبر (ص) و ذكر قنوت وتر
قال الصادق - عليه السلام -
وكان رسول الله -صلى الله عليه وآله - يستغفر الله فى الوتر سبعين مرة و يقول : « هذا مقام العائذ بك من النار » سبع مرات
رسول خدا (ص) در قنوت نماز وتر هفتاد بار « استغفرالله » و هفت بار « هذل مقام العائذ بك من النار » (يعنى اين جايگاه كسى است كه از آتش به تو پناه آورده است) مى گفت . (وسائل الشيعه ، ج ٤، ص ٦١٠).
١٩٧٤ - بلند كردن دستها
قال النبى -صلى الله عليه وآله - لعلى - عليه السلام -
عليك برفع يديك الى ربك و كثرة تقلبهما
پيامبر خدا (ص) به على (ع) فرمود: برتو باد كه دو دست خود را به سوى خدا بلند كنى و بسيار بگردانى (يعنى دستهاى خود را در هنگام دعا كردن بالا و پايين بردن). (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠١).
١٩٧٥ - اداى قنوت با دو دست
عن ابى جعفر و ابى عبدالله - عليهما السلام -
فى تفسير قوله تعالى : « و تبتل اليه تبتيلا » ان التبتل هنا رفع اليدين فى الصلاة
در روايتى از امام باقر و امام صادق - عليه السلام - آمده است كه در تفسير آيه « و تبتل اليه تبتيلا » فرمودند: « تبتل » در اينجا برداشتن دو دست در نماز مى باشد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠٣).
١٩٧٦ - دعايى در قنوت
عن ابى جعفر - عليه السلام -
تقول فى القنوت « اللهم اغفرلى و ارحمنى و عافنى انك على كل شى ء قدير »
در قنوت اين دعا را بخوانيد « خدايا مرا بيامرز و بر من رحم فرما و مرا عفو كن ، زيرا تو بر هر چيز توانايى . » (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠٣).
١٩٧٧ - تعبير آيه از امام باقر (ع)
عن ابى جعفر - عليه السلام -
فى قوله تعالى : « قوموا لله قانتين » قال : مطيعين راغبين
امام باقر (ع) درباره آيه « قوموا لله قانتين » فرمود:(يعنى) با رغبت ، اطاعت و بندگى كردن . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠١).
١٩٧٨ - بهترين نمازها
ورد عنهم - عليهم السلام -
افضل الصلاة ما طال قنوتها
از امامان معصوم (ع) وارد شده است كه بهترين نمازها آن است كه قنوت آن طولانى تر باشد.(بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠٦).
١٩٧٩ - دعايى از امام باقر (ع)
قال الباقر - عليه السلام -
تقول فى قنوت الفريضة فى الايام كلها الا فى الجمعة « اللهم انى اسئلك لى و لوالدى و لولدى و اهل بيتى واخوانى فيك اليقين و العفو و المعافاة والرحمة و العافية فى الدنيا و الاخرة
امام باقر (ع) خواندن اين دعا را در قنتو نمازهاى واجب ، غير از نماز جمعه سفارش فرمود: « خدايا من از تو براى خود و پدر و مادر و فرزندانم و خاندان و برادران خود، مى خواهم كه يقين به خودت و بخشش و عفو و مهربانى و تندرستى در دنيا و آخرت عطيا كنى » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠٩).
١٩٨٠ - طول دادن قنوت نماز وتر
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اطولكم قنوتا فى الوتر اطولكم راحة يوم القيامة فى الموقوف
هرقدر كه قنوت شما در نماز وتر طولانى تر باشد، آسايش شما در موقف قيامت بيشتر است . (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ٢٨٧).
١٩٨١ - دعاى اميرالمؤ منين (ع) در قنوت
واختار ابن ابى عقيل الدعاء بما روى عن اميرالمؤ منين - عليه السلام - فى القنوت :
اللهم اليك شخصت الابصار ونقلت الاقدام ، و رفعت الايدى ، و مدت الاعناق ، و انت دعيت بالالسن و اليك سرهم و نجواهم فى الاعمال ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت خيرالفاتحين ، اللهم انا نشكو اليك غيبة نبينا و قلة عددنا و كثرة عدونا، و تظاهر الاعداء علينا، و وقوع الفتن بنا، ففرج ذلك اللهم بعدل تظهرة و امام حق تعرفه اله الحق امين رب العالمين
ابن ابى عقيل اين دعا را از على (ع) براى قنوت برگزيده است ؛ بار خدايا! چشمها به سوى تو است و گامها به سوى تو آمده و دستها برايت برداشته شده و گردنها كشيده شده و تو با زبانها خوانده مى شوى و پنهان و نجواى اعمال بندگان نزد تو است خدايا! ميان ما وقوممان حق را فاتح كن و تو بهترين فاتحانى خدايا! دورى پيامبر و كمى تعدادها و زيادى دشمنان و پيروزى آنهابر ما و روآوردن فتنه ها به سوى ما را تو شكوه مى كنيم پس گشايش برسان با عدلى كه ظاهر مى سازى و پيشواى حقى كه مى شناسى آمين اى خداى جهانيان . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٩٧).
١٩٨٢ - ذكر « العفو » در قنوت نماز وتر
قال الصادق - عليه السلام -
و كان على بن الحسين سيد العابدين - عليه السلام - يقول : العفو العفو ثلاثماة مرة فى الوتر فى السحر
امام سجاد (ع) در (قنوت) نماز وتر در وقت سحر سيصد بار مى گفت : العفو، العفو، (وسائل الشيعه ، ج ٤، ص ٦١٠).
١٩٨٣ - دعا براى مؤ منين
عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال :
من قدم اربعين رجلا من اخوانه فدعا لهم ثم دعا لنفسه ، استجيب له فيهم و فى نفسه
از امام صادق (ع) چنين روايت شده است كه فرمود: كسى كه در قنوت نماز وتر براى چهل مؤ من وسپس براى خود دعا كند، خداوند دعاهاى وى را مستجاب گرداند. (وسائل الشيعه ، ج ٤، ص ٤٥).
١٩٨٤ - كيفيت قنوت نماز وتر
قال الصادق - عليه السلام -
استغفرالله ربى و اتوب اليه فى الوتر سبعين مرة تنصب يديك اليسرى ، و تعد باليمنى الاستغفار
در قنوت نماز وتر، هفتاد بار استغفار، بگوييد براى اينكار دست چپ را مقابل صورت قرار دهيد و با دست راست استغفار را بشماريد. (بحارالانوار، ج ٨٧، ص ٢٨٧).
١٩٨٥ - دعا بعد از كلمات فرج
عن ابن ابى عقيل
وبلغنى ان الصادق - عليه السلام - كان ياءمر شيعته ان يقتنوا بهذا بعد كلمات الفرج قال ابن الجنيد، وادناه رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم قال : والذين استحب فيه مايكون حمدالله و ثناء عليه ولصلاة على رسول الله -صلى الله عليه وآله - و الائمة صلوات الله عليهم اجمعين - و ان يتخير لنفسه من الدعاء و للمسلمين ما هو مباح له
از ابن ابى عقيل روايت شده است كه گفت : به من خبر رسيد كه امام صادق (ع) دستور مى داد به شيعيان كه پس از كلمات فرج اين دعا را بخوانند « رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم » و مستحب است كه حمد خدا و درود بر پيامبر و ائمه در دعاى قنوت باشد و براى خود و مسلمانان دعاى خير بكند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٠٧).
١٩٨٦ - دعاى اميرالمؤ منين (ع)
فى الحديث :
ما علمه اميرالمؤ منين - عليه السلام - اهل القنوت ان يقولوا: اللهم لك اخلصت القلوب و اليك شخصت الابصار
آن چه اميرالمؤ منين على (ع) به قنوت كنندگان آموخت كه در دعا بگويند: « بارالها! دل براى تو خالص مى گردد و ديدگان انتظار به سوى تو دوخته است . (سفينة البحار، ج ٢، ص ‍ ٤٥٠).
١٩٨٧ - دعاى طلب مغفرت و عافيت
مرحوم ملامحسن فيض كاشانى - عليه الرحمة - دعاى مذكور قبل را به صورت كامل تر چنين آورده و ترجمه كرده است :
لااله الاالله الحليم و الكريم ، لااله الاالله العلى العظيم ، سبحان الله رب السموات السبع ، و رب الارضين السبع و مافيهن و ما بينهن و ما تحتهن و، رب العرض العظيم ، والحمدلله رب العالمين ، اللهم اغفرلنا و ارحمنا و عافنا و اعف عنا فى الدنيا و الاخرة انك على كل شى ءقدير
نيست معبودى بجز مبعود بحق سزاوار پرستش كمالات كه بردبار و بخشنده است ، نيست معبودى جز خداى يكتا وجامع همه صفات وكمال كه بلند مرتبه و بزرگ است پاك و مقدس ‍ است خدا كه پروردگار آسمانهاى هفت گانه است و پروردگار زمينهاى هفتگانه است و پروردگار آنچه در آسمانها و زمينها است و آنچه كه در ميان آنها است و پروردگار عرش بزرگى است كه عبارت از علم حق سبحانه و تعالى است به جميع مخلوقات ، يا جرمى كه محيط است به تمامى اجساد وهمه ستايشهاو آفرينها مرخدايى را است كه آفريننده جهانيان است بارخدايا! ما را بيامرز و بر ما رحم كن و ما را از آفتها نگاه دار و از بديهاى ما درگذر در اين جهان (دنيا) و در آن جهان (آخرت) به درستى كه تو بر همه چيز توانايى .(ترجمه الصلوة ، ص ‍ ٥١).

فصل سى و چهارم : اركان نماز تشهد

آيه :
١٩٩ - وجوب صلوات بر پيغمبر در تشهد
قال الله تبارك و تعالى :
ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايهاالذين امنوا صلو عيله و سلموا تسليما
خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند، اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بر او درود فرستيد و سلام گوييد و كاملا تسليم (فرمان او) باشيد. (سوره احزاب ، آيه ٥٦).
١٩٨٨ - شهادتين در نماز
فقه الرضا - عليه السلام - قال :
ادنى ما يجزى من التشهد الشهادتان
كمترين چيزى كه در تشهد كفايت مى كند، شهادتين مى باشد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٨١).
١٩٨٩ - ذكر تشهد
قال على - عليه السلام -
اذا قال العبد فى التشهد فى الاخيرتين و هو جالس « اشهد ان لااله الاالله وحده لاشريك له ، و اشهد ان محمدا عبده و رسوله » ؛
هنگامى كه بنده در تشهد آخر نماز است در حالى كه نشسته است بگويد: « اشهد ان لااله الاالله وحده لاشريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٨٣).
١٩٩٠ - معناى تشهد
قال على - عليه السلام -
وتاءويل تشهدك تجديد الايمان و معاودة الاسلام و الاقرار بالعبث بعد الموت و تاءويل قولك السلام عليكم ورحمة الله وبركاته ترحم عن الله سبحانه فمعنهاها هذه امان لكم من عذاب يوم القيامة
معناى تشهد تجديد و تكرار شهادتين است كه تجديد ايمان و اسلام است واعتراف به مبعوث شدن بعد از مرگ ، و معناى « السلام عليكم و رحمة الله و بركاته » ازخدا ترحم خواستن براى خود و همه بندگان است ؛ كه اين خود سبب ايمن شدن از عذاب قيامت خواهد شد. (ميزان الحكمه ، ج ٥، ص ٣٩٥).
١٩٩١ - ده خصلت نماز
قال الباقر - عليه السلام -
عشرة من لقى الله بهن دخل الجنة : شهادة ان لااله الله و ان محمدا رسول الله -صلى الله عليه وآله - و الاقرار بما جاء به من عندالله و اقام الصلوة ، و ايتاء الزكوة و صوم رمضان و حج البيت و الولاية لاولياء الله و البراءة من اعداء الله ، و اجتناب كل مسكر
ده خصلت است كه هر كس با آنها خداى را ملاقات كند، وارد بهشت مى گردد گواهى به وحدانيت خداوند، و رسالت محمد (ص) و اقرار به آنچه رسول خدا (ص) از سوى خدا براى ارشاد مردم آورده و برپاى داشتن نماز، و اداى زكات و روزه ماه مبارك رمضان ، و حج بيت الله الحرام ، و دوستى با دوستان خدا، و بيزارى جستن از دشمنان خدا، و پرهيز از مشروب مستى آور. (محاسن برقى ، ص ١٣).
١٩٩٢ - در ذكر صلوات پس از نماز كوتاهى نكنيد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
وذلك ان الله - عزوجل - امر جبرئيل ليلة المعراج فعرض على قصور الجنان ، فرايتها من الذهب و الفضة ملاطها المسك و العنبر، غير انى راءيت لبعضها شرفا عالية ، و لم ارى لبعضها فقلت : يا جبرئيل ما بال هذه بلا شرف كما شرف كما لسائر تلك القصور؟ فقال : يا محمد! هذه قصور المصلين فرائضهم الذين يكسلون عن الصلاة عليك ، و على الك عبدها فان بعث مادة لبناء الشرف من الصلاة على محمد و اله الطيبين بنيت له الشرف و الا بقيت هكذا فيقال حتى يعرف فى الجنان ان القصر الذى لاشرف له هو الذين كسل صاحبه بعد صلاته عن الصلاة على محمد و اله الطيبين
چون خداوند - عزوجل - در شب معراج به جبرئيل دستور داد كه قصرهاى بهشت را به من بنمايد و من آنها را از طلا و نقره ديدم كه ملاطشان مشك و عنبر بود، ولى بعضى را داراى كنگرده و بارو ديدم ، كه ديگرى آن را نداشت از جبرئيل پرسيدم : چرا اين قصر كسانى است كه نماز واجب خود را ادا كرده اند، ولى تا به حال در صلوات بر تو و آل تو كوتاهى كرده اند پس چنانچه ماده ساختن كنگره را بفرستد و بر محمد و آل پاك او درود فرستد، براى اين قصر، كنگره ساخته مى شود؛ وگرنه به همين شكل باقى مى ماند پس در بهشت اعلام مى شود ا شناخته شود قصرى كه كنگره ندارد، قصر كسى كه پس از نمازش از صلوات بر پيامبر و آل پاك اوكوتاهى ورزيده است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٨٦).
١٩٩٣ - ذكر صلوات در تشهد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
من صلى و لم يذكر الصلوة على وعلى الى سلك به غير طريق الجنة و كذلك من ذكرت عنده و لم يصل على
هر كس نماز بخواند وصلوات برمن وآل من نفرستد نمازش او را به سويى جز بهشت خواهد برد و همچنين است كسى كه اسم من را بشنود و بر من صلوات نفرستد. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٨١ و ٢٨٨، و ٣٠٥).
١٩٩٤ - ذكر مستحبى قبل و بعد از تشهد
فى فلاح السائل » :
يقول فى التشهد: « بسم الله وبالله ، و الاسماء الحسنى كلها لله ، اشهد ان لاالله الاالله وحده لا شريك له ، و اشهد ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل على محمد و آل ، و تقبل شفاعته فى امته وارفع درجته » و ان اقتصر على الشهادة لله جل جلاله بالواحدانية و لمحمد -صلى الله عليه وآله - بالرسالة و على الصلاة عليه و اله اجزاءه ذلك
در كتاب « فلاح السائل » آمده است :
نمازگزار در تشهد بگويد: « بسم الله و بالله و الاسماء الحسنى كلها لله اشهد ان لااله الاالله وحده لاشريك له و اشهد ان محمدا عبده ورسوله اللهم صل على محمد و آله محمد و تقبل شفاعته فى امته و ارفع درجتة » و اگر بر شهادت به يگانگى خداوند و رسالت محمد و درود بر او و آل او اكتفا كند از او پذيرفته مى شود. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ٢٨٧).
١٩٩٥ - تاءثير تشهد و سلام
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -
اذاقمت الى الصلاة و توجهت و قراءت ام الكتاب و ما تيسر من السور ثم ركعت ، فاتممت ركوعها و سجودها و تشهدت و سلمت غفرلك كل ذنب فما بينك و بين الصلاة التى قدمتها الى الصلاة المؤ خرة فهذا لك فى صلاتك
هرگاه به نماز ايستادى و توجه كردى (به سوى خداوند و باحضور قلب به پيشگاه او قرار گرفتى) و فاتحة الكتاب را قرائت نمودى و در حد امكان و ميسور، از سوره هاى (كوچك و يا بزرگ) قرآن خواندى ، سپس ركوع و سجود تام و تمامى انجام دادى ، آنگاه تشهد و سلام دادى ، اثر اين نماز تو، آمرزش تمامى گناهانت مى باشد كه در مابين دو نمازت مى باشد، آن نمازى كه قبلا به جاى آوردى و نمازى كه بعدا خواندى پس آنچه از نماز عايد تو مى گردد، همانا آمرزش كليه گناهانت مى باشد. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٠٥).
١٩٩٦ - حقوق نماز
تفسير الامام - عليه السلام - قوله - عزوجل -:
« و اقيموالصلوة » هو اقامه الصلاة بتمام ركوعها وسجودها و مواقيتها و اداء حقوقها التى اذا لم تؤ د بحوقها لم يتقبلها رب الخلائق اتدرون ما تلك الحقوق ؟ فهو اتباعها بالصلاة على محمد و على والهما منطويا على الاعتقاد باءنهم افضل خيرة الله و القوامون بحقوق الله و النصار لدين الله
امام (ع) در تفسير آيه « و اقيموا الصلاة » مى فرمايد: يعنى اقامه نماز با كامل ادا كردن ركوع و سجود و اوقات آن و اين كه حقوق نماز را ادا كند كه اگر اد نشود، خداوند آن را قبول نمى فرمايد آيا مى دانيد كه آن حقوق چيست ؟ آن حقوق عبارتست از اين كه نماز همراه با درود بر محمد وعلى وخاندانشان باشد و نمازگزار اين اعتقاد را داشته باشد كه آنان بهترين برگزيدگان خدا هستند و حقوق او را به پا داشته اند و ياران دين خدا بوده اند. (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٨٥).


۱۵
جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
١٩٩٧ - راز تشهد در بيان امام عسكرى (ع)
قال العسكرى - عليه السلام - فى تفسيره :
ثم لايزال يقول الله لملائكة - هكذا فى كل ركعة - حتى اذا قعد للتشهد الاول و التشهد الثانى ، قال الله تعالى يا ملائكتى قد قضدى خدمتى و عبادتى و قعد يثنى على و يصلى على محمد نبى لاثنين عليه فى ملكوت السموات و الارض ولاصلين على روحه فى الارواح فاذا صلى على اميرالمؤ منين - عليه السلام - فى صلاته : قال الله له : يا عبدى ! لاصلين عليك كما صليت عليه و لاجعلنه شفيعك كما استشفعت به
سپس مدام خداوند تعالى - در هر ركعت از نمازى كه بنده مى خواند - خطاب به ملائكه چنين خواهد گفت : تا زمانى كه براى تشهد اول و تشهد دوم نشست در اين هنگام خداى تعالى مى گويد: اى ملائكه من ! به تحقيق به جا آوردبنده من خدمت و عبادت مرا واكنون نشسته و ثناى مرا مى كند و درود بر محمد پيغمبر من مى فرستد هرآينه بر او ثنا مى فرستم در ملكوت آسمانها و زمين و هر آينه درود بر روح او مى فرستم ، و زمانى كه درود بر اميرالمؤ منين (ع) در نمازش فرستاد، خدا به او مى گويد: اى بنده من ! هرآينه من بر تو درود مى فرستم ، كما اينكه تو بر على درود مى فرستى ، هر آينه او را شفيع تو قرار مى دهم ، چنانچه تو به وسيله اوطلب شفاعت كردى . (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٢١).
١٩٩٨ - اسرار تشهد
قال الصادق - عليه السلام -
التشهد ثناء على الله تعالى فكن عبدا له فى السر خاضعا له فى الفعل كما انك عبد له بالقول و الدعوى وصل صدق لسانك بصفاء صدق سرك فانه خلقك عبدا و امرك ان تعبده بقلبك و لسانك و جوارحك ، و ان تحقق عبوديتك له بربوبيته لك ، و تعلم ان نواصى الخلق بيده فليس لهم نفس و لالحظ الا باذنه و ارادته قال الله - عزوجل -: « و ربك يخلق ما يشاء و يختار ما كان لهم الخيرة : امرهم سبحان الله و تعالى عما يشركون » فكن عبدا شاكرا بالفعل كما انك عبد ذاكر بالقول و الدعوى و صل صدق لسانك بصفاء سرك فانه خلقك ؛ فعزوجل ان يكون ارادة و مشية لاحد الا بسابق ارادته و مشيته فاستعمل العبودية فى الرضا بحكه وبالعبادة فى اداء اوامره و قد امرك بالصلوة على نبيه محمد -صلى الله عليه وآله - فاوصل صلوته بصلوته و طاعته بطاعته و شهادته بشهادته و انظر لايفوتك بركات معرفة حرمته ، فتحرم عن فائدة صلوته و امره بالاستغفار لك و الشفاعة فيك ان اتيت بالجواجب فى الامر و النهى و السنن و الاداب ؛ و تعلم جليل مرتبته عند الله - عزوجل - ؛
تشهد ستايش خداوند تعالى است ؛ پس در باطن و ضمير بنده او و در عمل و كردار خاضع براى او باش ، همچنان كه در سخن و ادعا اوهستى و راستى زبانت را به صفاى صدق ضميرت بپيوند، كه او تو را بنده آفريده و دستورت داده تا با قلب و زبان و (همه) اعضا و جوارحت عبادتش كنى و بدان جهت كه او پروردگار تو است ، بندگى او نمايى ، وبدانى كه اختيار و سرنوشت خلق به دست اوست و كس را ياراى هيچ نفسى و نيم نگاهى جز به توان و خواست او نيست و جز با اجازه و اراده او قادر به انجام كوچكترين كارى در مملكت او نمى باشد خداوند عزوجل فرموده : « پروردگار تو آنچه بخواهد مى آفريند و انتخاب واختيار مى كند وآنان را در كارهايشان گزينش و انتخاب نيست ، منزه و برتر است خدا از آنچه شرك مى ورزند » پس بنده سپاسگزار خدا باش در عمل ، آن سان كه به زبان و و ادعا ذكر اوگويى ، و راستى زبانت را به صفاى ضميرت بپيوند كه او تو را آفريده (و از درونت آگاه است) پس برتر و والاتر از آن است كه كسى را بدون آنكه نخست او اراده كند، اراده اى باشد؛ پس با تسليم ورضا به فرمان او باش و با عبادت كردن به وسيله انجام اوامرش بندگى به جاى آر و تو را به صلوات بر پيامبرش محمد (ص) امر كرده ، پس نماز خدا را با صلوات بر پيامبر (ص) و طاعت او را با طاعت آن حضرت وشهادت (به وحدانيت) او را به شهادت (به رسالت) آنجناب وصل كن ، و بكوش تا بركات معرفت حرمت آن جناب از دستت نرود و از بهره درود فرستادن او (اشاره به آيه ١٠٣ سوره توبه) غافل نشوى كه اگر به آنچه فعل يا تركش واجب است و به سنن و آداب عمل كنى ، و مرتبت بلند او را نزد خداوند بدانى او به فرمان خدا برايت استغفار كند و درباره ات شفاعت نمايد (اشاره به آيه ١٥٩ سوره آل عمران و آيات ديگر). (مصباح الشريعة ، باب ١٧، بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٨٤).

فصل سى و پنجم : اركان نماز: سلام

آيه :
١٩٩٩ - تاءثير سلام نماز
قال العسكرى - عليه السلام - فى تفسيره :
فاذا سلم من صلاته ، سلم الله عليه و سلم عليه ملائكته
پس زمانى كه بنده نمازش راسلام داد، خداوند و ملائكه بر او سلام مى فرستند. (بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٢٢١).
٢٠٠٠ - افتتاح و پايان نماز
سئل على بن الحسين - عليهماالسلام -
ما افتتاح الصلاة ؟ قال : التكبير، قال : ما تحريمها؟ قال : التكبير، قال : ما تحليلها؟ قال : التسليم ؛
از على بن الحسين (ع) سؤ ال شد: افتتاح نماز چيست ؟ فرمود: تكيبر سوال شد: تحريم آن چيست ؟ فرمود: تكبير سوال شد: تحليل آن چيست ؟ فرمود: سلام . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ‍ ٣٠٣).
٢٠٠١ - سلام بعد از تشهد
قال الصادق - عليه السلام -
اذا قضيت التشهد فسلم عن يمينك و عن شمالك تقول : « السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »
هنگامى كه ذكر تشهد را تمام كردى ، بر راست و چپ خود درود فرست و بگو: « السلام عليكم و رحمة الله و بركاته » . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٣٠٨).
٢٠٠٢ - صورت به سمت راست بعد از اسلام
سئل الصادق - عليه السلام - عن التسليم قال :
لانه تحليل الصلاة ، قلت : فلاءى علة يسلم على اليمين ولايسلم على اليسار؟ قال : لان الملك الموكل الذى يكتب الحسنات على اليمين و الذى يكتب السيئات على اليسار و الصلاة حسنات ليس فيها سيئات فلهذا يسلم على اليمين دون اليسار
از امام جعفر صادق (ع) پرسيدند كه چرا در نماز، سلام واجب است ؟ حضرت فرمود: زيرا به وسيله سلام آنچه كه در حال نماز حرام بود، بر نمازگزار حلال مى شود پرسيدند: چرا در وقت سلام مى بايست روى به طرف راست نمود نه چپ ؟ حضرت فرمود: زيرا ملكى كه كارهاى خوب بنده را مى نويسد، در طرف راست و ملكى كه كارهاى بد بنده را مى نويسد، در طرف چپ است و چون نماز همه اش خوب است وبدى در او نيست ، به طرف راست سلام داده مى شود، نه طرف چپ . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٢٨١، ٢٨٨، ٣٠٥).
٢٠٠٣ - اسرار اسلام نماز
قال الصادق - عليه السلام -
معنى السلام فى دبر كل صلوة الامان اى ، من ادى امرالله وسنة نبيه -صلى الله عليه وآله - خاشعا منه قلبه فله الامان من بلاء الدنيا و برائة من عذاب الاخرة و السلام اسم من السماء الله تعالى ، اودعه خلقه ليستعملوا معناه فى المعاملات و الامانات و الاضافات ، و تصديق مصاحبتهم فيما بينهم وصحة معاشرتهم و اذا اردت ان تضع السلام موضعه و تؤ دى معناه فاتق الله و ليسلم منك دينك و قلبك و عقلك و لاتدنسها بظلمة المعاصى ؛ و لتسلم حفظتك لاتبرمهم ولاتملهم و توحشهم منك بسوء معاملكت معهم ثم صديقك ثم عدوك فان من لم يسلم منه من هو الاقرب اليه فالابعد اولى و من لا يضع السلام مواضعه هذه فلا سلام و لاتسليم (خ ل : سلم) و كان كاذبا فى سلامه و ان افشاه فى الخلق ؛
معناى سلام در پايان هر نماز امان است ؛ يعنى هركس كه امر خدا و سنت پيامبرش را با خشوع قلبى در مقابل خداوند به جاى آورد، از بلاى دنيا در امان و از عذاب آخرت بر كنار است . و « سلام » نامى از نامهاى خداوند تبارك و تعالى است كه ميان خلق خود به وديعت نهاده تا معنا و محتواى آن را در داد و ستدها، امانتدارى ها و در روابط باهم ، و براى تاءييد و تصديق همنشينان و صحت آميزش و معاشرتشان به كار ببرند. چنانچه خواستى « سلام » را جاى خود نهى و (حق) معناى آن را ادا كنى ، بايد از خدا پروا كنى و دين ، دل و عقلت از (گزند و آسيب) خودت در سلامت باشد وآنها را به تيرگى گناهان نيالايى ؛ و بايد فرشتگان نگهبانت را سلامت بدارى ، آنها را نيازارى و ملولشان نسازى و با بد رفتارى با ايشان آنان را از خود نترسانى ؛ آنگاه دوستت و سپس دشمنت (بايد از جانب تو در سلامت باشند) كه هركس نزديك ترين كس به او از دست او در سلامت نباشد، به طريق اولى دورترين كس از او در سلامت نخواهد بود وهر كس كه سلام را در جايگاههايش ننهد، (او را) نه سلامى است و نه تسليمى و در سلام گفتنش دروغگو است ، هرچند كه بلند و آشكار در ميان مردم سلام بگويد. (مصباح الشريعه ، باب ١٨، بحارالانوار، ج ٨٢، ص ٣٠٧).
٢٠٠٤ - خروج از نماز با سلام
و منهم من قال :
انه يخرج من الصلاة بالتسليم ، و هو ظاهر الشيخين
بعضى از فقها گفته اند كه مى توان از حالت نماز با سلام خارج شد كه نظر شيخين هم اين است . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٣٠٢).
٢٠٠٥ - مراد از تحريم و تحليل نماز
قال الصادق - عليه السلام -
تحريم الصلاة التكبير، و تحليلها التسليم
تحريم نماز، تكبير است و تحليل آن سلام . (بحارالانوار، ج ٨٥، ص ٣١٠).



جامع آيات و احاديث موضوعى نماز
1- در حديثى از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمود: منظور اين آيه اين است كه هرگاه انسان چيزى از نوافل را برخود فرض مى كند همواره به آن ادامه دهد. (تفسير نورالثقلين ، ج 5 ص ‍ 457)
2- سوره ذاريات ، آيه 17
3- سوره طور، آيه 48
4- سوره جمعه ، آيه 9
5- سوره عنكبوت آيه 29


۱۶