بهشت خانواده جلد ۱

بهشت خانواده0%

بهشت خانواده نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

بهشت خانواده

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد جواد مصطفوى
گروه: مشاهدات: 11731
دانلود: 2755

توضیحات:

جلد 1
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 93 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11731 / دانلود: 2755
اندازه اندازه اندازه
بهشت خانواده

بهشت خانواده جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

سواد آموزى زن

هر گاه شما از دانشمندى كه تمام منابع و ماخذ اسلامى را بررسى كرده باشد، سوال كنيد كه : « درس خواندن زن از نظر اسلام چه حكمى دراد؟» به شما جواب مى دهد كه : من هيچ دليلى پيدا نكرده ام كه اسلام ، نسبت به آموختن علم ، ميان زن و مرد از لحاظ وجوب و حرمت فرقى گذاشته باشد، و مثلا آموختن علمى را براى مردان واجب و براى زنان حرام كرده باشد.

ليكن از موضوع وجوب و حرمت و دليل شرعى كه بگذريم و سوادآموزى زن را در محدوده موازين عقلى و اجتماعى بررسى كنيم ، بايد بگوييم : زن بايد بنگرد كه او براى چه منظورى آفريده شده و چگونه مسير و جهتى را در زندگى انتخاب مى كند، آنگاه علمى را بياموزد كه براى مسير زندگى و هدف نهايى او مناسب است

دختر از زمانى كه مى تواند به مدرسه رود تا زمانى كه شوهر مى كند، وقت اندكى دارد و دامنه علوم هم بسى پهناور و وسيع است پس او بايد از ميان همه آنها، لازمتر و مفيدترش را انتخاب كند و بياموزد. شخصى كه دبير شيمى بود، مى گفت : با توجه به كتابهاى زيادى كه درباره شيمى نوشته شده است ، من اگر بخواهم تمام وقتم را تنها به ورق زدن اين كتابها برگزار كنم ، عمرم كفاف نمى دهد.

پيداست كه زندگى عصر ما حتى در بيشتر روستاها در ارتباط با استفاده از روشنايى برق و راديو و تلويزيون و يخچال و مانند آنست و زن براى آگاهى از طرز استفاده اين لوازم و راه جلوگيرى از خطرات و حوادث آنها، بايد تا اندازه اى فيزيك و شيمى و رياضى و علوم ديگر بداند و اين مقدار را در مدارس ابتدائى و راهنمايى به طور كلاسيك يا به طور متفرقه يا نحوى ديگر بياموزد و باز اگر مى خواهد مامايى يا دندانپزشكى و امثال آنرا بداند، بايد درس بيشترى بخواند؛ بنابراين از علوم متداول زمان ما بسيارى از رشته هاى دانشكده هاى كشاورزى ، پلى تكنيك ، علم و صنعت ، بلكه اقتصاد و حقوق و علوم ، براى زنان بى فايده يا كم فايده است و علومى را كه در بالا گفتيم ، براى او لازمتر و مفيدتر است

گمان مى كنم اگر روزى زنان مسلمان ما، اسلامى فكر كنند و كلاسهايى براى خانه دارى و شوهر دارى و آشپزى و بچه دارى تشكيل دهند، دانشجويان بسيارى پيدا كنند و بهترين دانش هم براى زن مسلمان همين ها است

بحث ديگر در اينجا اين است كه : در روايتى از امام صادقعليه‌السلام نقل مى شود كه آنحضرت مى فرمايد: « محبت علىعليه‌السلام را به زنان الهام كنيد و سپس آنان را ساده و پاكدل باقى گذاريد» يعنى سرشت خدادادى و فطرت پاك نخستين آنها را دست نخورده باقى گذاريد و با علوم و فنون ساخته مغز و فكر بشر نيالائيد. نمى گويم به آنها زشتى دروغ و جنايت و خيانت را نياموزيد، بلكه مى گويم : حتى لغت « دروغ » و واژه « خيانت » را به آنها تعليم مدهيد. و آن موجود فرشته خوى را، به فرشته خوئيش باقى گذاريد تا او نه خلاف حقيقت را بشناسد و نه توريه و دروغ مصلحت آميز را، نه خيانت و جنايت را بداند و نه راه فرار از آن را و خلاصه نه منكر را شناسد و نه نهى از منكر را بر خود واجب بيند.

خواهيد گفت : از دنيا به آخرت رفتى و از آدميان بريدى و به فرشتگان پيوستى ؛ ولى چه كنم كه خدا مرا و شما خواننده محترم و همه انسانها را طورى ساخته است كه خوبيها را دوست داريم و از بديها متنفريم ، از اين رو گاهى عقده دل را مى گشائيم و از سر مكنون خود سخن مى گوييم

ما انسانها گاهى دروغ مى گوييم و جنايت و خيانت مى كنيم و گناه خود را با دليل شرعى و عقلى توجيه و تاويل مى كنيم و به گردن ديگرى مى اندازيم ، ولى گاهى هم پشيمان مى شويم و به همه اينها اقرار و اعتراف مى نماييم ، اين هم يكى از الطاف خداست كه به انسان چنين وجدان روشن و حقيقت بينى عطا فرموده است و امام صادقعليه‌السلام و ساير پيشوايان ما - كه جان روشندلان و حقيقت گويان به قربانشان باد - مى خواهند زنها و بلكه همه انسانها، به فطرت پاك و اصيل خود باقى بماند و در همين دنيا نمونه اى از بهشت برين الهى را ببينند و بعيد نيست كه اين آرزوى مقدس ‍ روزى تحقق يابد و بعيد نيست كه روزى بيايد كه كلمات « دروغ ، كشتن و خيانت » و مانند اينها در قاموسهاى بشر پيدا نشود.

اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى فرمايد: « سوره يوسف رابه زنان نياموزيد كه در آن سوره فتنه هاست » زيرا در آن سوره بيان مى شود كه زليخا فريفته جمال يوسف گشت و او را در اتاق در بسته اى برد و از او كام خواست و چون يوسف فرار كرد و شوهر زلیخا پشت در ظاهر شد، زليخا نعل وارونه زد و گفت : ببين يوسف را كه از من كام مى خواهد. علىعليه‌السلام مى خواهد، چنين بازيگرى و نيرنگى به گوش زنان شيعه نرسد و در فكر و مغز آنها وارد نشود.

پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: « زنان را در بالا خانه سكونت ندهيد» تا بر مردان و كارهاى ايشان مشرف و ناظر نباشند بلكه در طبقه پايين به كار خود مشغول باشند و مردان هم ايشان را در ميان خانه نبينند، زن اگر در بالاخانه باشد، يا بايد همواره چادر بر سرش باشد و يا پرده ها را بيندازد و در تاريكى زندگى كند.

و باز پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: « به زنان كتابت و نوشتن نياموزيد» تا راه رابطه با مردان بيگانه براى آنها باز نشود.

ما نويسندگان و خوانندگان كه علم و دانش آموختيه ايم ، روانشناسى و جهان بينى و جامعه شناسى خوانده ايم ، منطق و برهان و استدلال دانسته ايم و سفسطه و مغالطه ياد گرفته ايم ، مى گوييم : چرا پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله از آموختن علم و كتابت مانع مى شود و جلو ترقى و پيشرفت را مى گيرد. انسان بايد هم منكر را بداند و هم نهى از منكر كند. هم سم مهلك را بشناسد و هم از آن دورى كند. اگر به زن بگوييم : فلان سوره را نخوان او حريصتر مى شود و...

همه اينها درست است ، ولى پاكدلى و پاكدامنى هم درست است ، پاكدلى و سلامت نفس هم حقيقتى است غير قابل انكار و شايان تعليم و تعلم ، و انسان با دل پاكش خوبى پاكدامنى را هم درك مى كند. همانطور كه بشر بايد علم و كتابت و استدلال را بياموزد، اين مطلب را هم بايد بياموزد كه « اگر» پاكدل و باصفا باقى بماند و دروغ و خيانت و دغل بازى را ياد نگيرد، همين دنيايش بهشت برين مى شود.

بلكه بايد بگويم « اگر» ندارد. اين مطلب يك واقعيت و حقيقت است و وجود خارجى دارد. پيغمبر و على و امام صادق (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) همين مطلب رامى خواهند بگويند.

بعضى از زنان در روستاهاى دور از دانشگاهها و كتابخانه ها را مى بينيم كه خيانت و جنايت را اصلا نشنيده و آزمايش نكرده اند. شيادى و سالوسگرى و دغل بازى را در مغز خود راه نداده اند. نيرنگها و بازيگريهاى زليخايى به گوششان نرسيده است آنها دستورات ساده اسلام را از پدر و مادر يا از روحانى روستاى خود شنيده اند. آنها شنيده اند كه وقتى دختر عروس شد، بايد خانه دارى و شوهردارى و بچه دارى كند، حجابش را حفظ كند و شوهر را خداى كوچك خود بداند. آنها هم چنين بوده و هستند. مادران آنان هم چنين زندگى كردند و به دخترانشان آموختند كه دختر بايد با چادر به خانه شوهر برود و با كفن بيرون آيد. آنها پنجاه سال با شوهرى زندگى كردند و با وجود نياموختن علم روز و نخواندن روزنامه و مجله زن روز، شجاعترين سلحشوران ، باوفاترين شوهران ، فعال ترين كارگران ، خوش ذوق ترين شاعران ، ظريفترين هنرمندان و برجسته ترين مبتكران را تربيت كردند و به اجتماع خود تحويل دادند. برويد و تاريخ زندگى مردان نابغه جهان و مادرانشان را مطالعه كنيد. چنين زنانند كه به فرموده رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اكثريت اهل بهشت را تشكيل مى دهند. آنها در تمام دوران زندگى خود، نه با رقص و مشروب عهدى داشتند، نه قرص ضد آبستنى را شناختند، نه با كلمه « كورتاژ» آشنا شدند، نه معنى رابطه نامشروع را فهميدند، نه چشمكى زدند و گرفتند و نه متلكى شنيدند و يا اگر شنيدند معنيش را فهميدند، تا چه رسد به فهميدن معانى « مساحقه ، قيادت ، مبادله همسر و ازدواج همجنس » و مانند اينها.

ما دانشگاه ديده هاى متمدن ، بايد چند روزى مهمان چنان خانواده هايى باشيم و گلزار بى خار و بهشت برين زندگى خانوادگى آنان را ببينيم تا ناخود آگاه ، آهى سرد از دل پر درد برآريم و باور كنيم كه بدون معلومات جهان بينى و جامعه شناسى هم مى توان زندگى باصفايى داشت و به جاى بيست سال زندگى توام با بيمارى و جنگ اعصاب ، مى توان شصت سال زندگى با نشاط و محبت و كامرانى داشت و باور كنيم كه بى سوادان پاكدلى كه فرهنگ ساده امام صادقعليه‌السلام را پذيرفتند و حتى لغت « همزيستى مسالمت آميز» را نمى توانستند ادا كنند، بهتر از كسانى زيستند كه دانشگاهها و لابراتوارها ساختند ولى از مكتب امام صادق روگردان شدند.

قلم اينجا رسيد و سر بشكست

تنها به عنوان يك آرزوى مقدس كه تحقق آن هم آينده دورى را نشان نمى دهد، بايد بگوييم : چقدر با صفا و لذت بخش است زمانى كه پانصد ميليون بانوى مسلمان ، هم باسواد باشند و هم پاكدامن و با صفا. با توجه به اينكه بسيارى از معلومات عصر ما براى زن نه لازم است و نه فضيلت ، بلكه اتلاف وقت است و احيانا رذيلت ، در صورتى كه پاكدلى و پاكدامنى براى هميشه و در حد اعلايش فضيلت است و كمال

در عصر ما كه اكنون اوائل قرن پانزدهم هجرى قمرى است ، قضاوت نوع مردم ايران نسبت به اغلب دختران باسواد و بى سواد چنين است :

١- دختران درس خوانده ، در سنين پايين كه هنگام شور و هيجان عشق و نشاط است ازدواج نمى كنند، بلكه در سن بالاتر از بيست ازدواج مى كنند كه از طراوت و اشتياق و شوهر دوستى آنها كاسته مى شود، ولى دختران درس نخوانده ، اغلب در زمان بلوغ و اندكى بعد از بلوغ ازدواج مى كنند كه حكم اسلام و فطرت هم همين است

٢- دختران درس خوانده براى ازدواج ، در انتظار شوهرى از اعيان و اشراف مى نشينند و ساير بندگان مومن و متعهد خدا را لايق همسرى خود نمى دانند؛ ولى درس نخوانده ها به ديانت و نجابت مردم بيشتر اهميت مى دهند و به شغل و درآمد او كمتر.

٣- درس خوانده ها نسبت به شوهر خود، مغرور و متكبر و خود خواهند و درس نخوانده ها متواضع و رام و فروتن ، چنانكه اسلام دستور مى دهد.

٤- درس خوانده ها خانه دارى و بچه دارى بلد نيستند و انتظار دارند، كار خانه آنها را كلفت انجام دهد، ولى درس نخوانده ها اگر هم بلد نباشند، به انجام آن افتخار مى كنند و آن قدر انجام مى دهند تا آشنا و ورزيده شوند.

٥- درس خوانده ها بيشتر به فكر گردش رفتن و مسافرت و ديد و بازديدند و درس نخوانده ها به فكر اداره خانه و حفظ مال شوهر مى باشند.

٦- درس نخوانده ها به عفت و پاكدامنى بيشتر اهميت مى دهند تا درس ‍ خوانده ها.

٧- درس خوانده ها پر توقع و اسراف كارند و درس نخوانده ها قانع و سازگار.

٨- درس خوانده ها كم طاقت و زود رنج و كم تحملند و درس نخوانده ها پر كار و پر طاقت و بردبار.

از طرف ديگر:

١- دختران درس نخوانده ، نظافت و بهداشت را كمتر از درس خوانده ها رعايت مى كنند.

٢- درس خوانده ها آداب سخن گفتن و معاشرت را بهتر از درس نخوانده ها مى دانند.

٣- درس خوانده ها بيدار نگه داشتن غريزه جنسى شوهر را با الفاظ نغز و حركات شيرين خود، بهتر از درس نخوانده ها رعايت مى كنند.

در اينجا براى نويسنده ، لزوم همراه بودن تربيت صحيح با آموزش و تعلم تداعى مى شود. اينجانب فكر مى كند: تحصيل علمى كه در اسلام بر هر دو مرد و زن واجب گشته و كل كمال دانسته شده و عالم محبوب خدا و وارث انبيا و بهتر از هزار عابد معرفى گرديده و امام صادقعليه‌السلام مى خواهد با تازيانه بر سر اصحاب عزيزش بزند بلكه مى خواهد در گردابهاى خطرناك شناور شوند تا علم و فقاهت بياموزند و مجلس علم را نشستن روى پر ملائكه مى داند و مرگ عالم را موجب رخنه افتادن در بناى اسلام مى شمارد و جاهل را هموزن خاشاك روى آب معرفى مى كند و در قيامت او را دور از رحمت خدا و اعمالش را ناپاك مى داند،(٢٢٩) او نمى تواند بفهمد: اسلام نسبت به او دلسوزتر از معلمانى است كه آن مطالب را به او آموخته اند. او نمى تواند درك كند كه تعليمات اسلام براى بقاء شخصيت و مقام والاى مادرى او مفيدتر است از درسهاى ديگر كه براى نظم و نظافت ظاهر زندگى مى خواند، بنابراين تنها چاره اى كه به نظر مى رسد، اين است كه پسرى كه مى خواهد با دختر درس ‍ خوانده ليسانس و دكتر ازدواج كند، بايد نظير اين كتاب را در دستور اسلام نسبت به وظائف زن و شوهر به او بدهد تا مطالعه كند و سپس نظر او را نسبت به آن دستورات بپرسد. اگر توانست قبول كند با او ازدواج نمايد.

اميدوارم از بركت استقرار جمهورى اسلامى دختران ما در مدارس و دانشكده ها درسهايى را بخوانند كه آنان را مسلمانى متعهد و پيرو حضرت زهرا و زينب كبرىعليه‌السلام تربيت كند، تا ديگر نه شاهد آلودگيها و معايب بعضى از دختران درس خوانده امروز باشيم و نه شاهد عيوب و عقب افتادگى دختران درس نخوانده و به نظر نويسنده تحولى اساسى در دروس دبيرستان و دانشگاهى كه آن را مناسبت با سرشت و فطرت و نيازهاى زن بسازد بايد صورت پذيرد.

دليل

٢١٥- عن اءبي عبداللهعليه‌السلام قال : اءلهموهن حب علىعليه‌السلام و ذروهن بلها.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: به زنان محبت علىعليه‌السلام را الهام كنيد و آنان را ابله و پاكدل واگذاريد.(٢٣١)

٢١٧- قال اءميرالمؤ منينعليه‌السلام :لا تعلموا نساءكم سوره يوسفو لا تقرؤ وهن اياها، فان فيهاالفتن

اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود: سوره يوسف را به زنان خويش تعليم ندهيد و براى ايشان قرائت نكنيد كه در آن سوره فتنه هاست(٢٣٣) : قلت ماالبله ؟ قال : العاقل فى الخير و الغافل عن الشر.

امام صادقعليه‌السلام از پدرانش ، از پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل مى كند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: من داخل بهشت شدم و بيشتر اهل بهشت را ابله يافتم راوى گويد از امام صادقعليه‌السلام پرسيدم ابله كيست ؟ فرمود: آنكه در كار خير عاقل است و در كار شر غافل(٢٣٥) همه اينها از بركت همان احساسات عميق و عواطف رقيق اين موجود شريف به نام « زن » مى باشد.

دليل

٢١٩- قال علىعليه‌السلام : ان النساء نواقص الايمان ، نواقص ‍ الحظوظ نواقص العقول ، فاءما نقصان عقولهن فشهاده امراءتين كشهاده الرجل الواحد...

علىعليه‌السلام فرمود: همانا زنان از لحاظ ايمان و بهره و عقل ناقصند... نقصان عقلشان اين است كه گواهى دادن دو زن برابر گواهى دادن يك مرد است(٢٣٧)

٢٢١- يعتبر عقل الرجل فى ثلاث : فى طول لحيته

و فرمود: عقل مرد به سه وسيله سنجيده مى شود: در درازى محاسنش (هر چه ريش از يك قبضه بلندتر باشد، عقل صاحبش كمتر است .)(٢٣٩)

٢٢٣- ان اءباالحسن اشترى دارا واءمر مولى له اءن يتحول اليها و قال ان منزلك ضيق فقال قد اءحدث هذه الدار ابى فقال ابوالحسنعليه‌السلام : ان كان ابوك احمق ينبغى اءن تكون مثله ؟!

حضرت رضاعليه‌السلام ، منزلى را خريد و به يكى از كارمندانش دستور داد تا به آن منزل رود و در آنجا ساكن شود و به او فرمود: منزلى كه مى نشينى كوچك و تنگ است ، او گفت : اين منزل را پدرم بنا نهاده است حضرت فرمود: اگر پدرت احمق بود، تو هم بايد مثل او باشى(٢٤١)

٢٢٥- و قالعليه‌السلام من علامات الاحمق كثره تلونه

و فرمود: از نشانه هاى حماقت ، زيادى تلون است (كه انسان هر روز به شكلى در آيد و خطى انتخاب كند.(٢٤٣)

٢٢٧- و قالعليه‌السلام تعرف حماقه الرجل بالاءشرفى النعمه و كثره الذل فى المحنه

و فرمود: حماقت مرد شناخته مى شود به مستى كردن در زمان نعمت و اظهار خوارى و ذلت نمودن در زمان سختى و گرفتارى(٢٤٥)

٢٢٩- و قالعليه‌السلام لا يستخف بالعلم و اءهله الا اءحمق جاهل

و فرمود: دانش و اهل دانش را كوچك نشمار، مگر احمق نادان(٢٤٧))

بنابراين كسانى كه آيه قرآن يا حديثى را مى شنوند كه مضمونش با عقل و فهم آنها موافقت ندارد، بايد بگويند: ما نمى فهميم ممكن است توجيه درستى داشته باشد؛ نه آنكه انكار كنند و بگويند چنين چيزى درست نيست و من آنرا رد مى كنم اگر چنين بگويند، از نظر اميرالمؤ منين كه سخنگوى اسلام است - احمق مى باشند مانند كسانى كه موضوع معاد را نفهميده و نسنجيده انكار مى كنند يا كسانى كه دو قرن پيش ، اختراع مانند راديو و تلويزيون را انكار مى كردند (براى توضيح بيشتر به مقدمه ترجمه اصول كافى نويسنده رجوع شود.)

از خوبانشان بر حذر باش

در خطبه ٧٨ نهج البلاغه آمده است كه « از زنان بپرهيزيد و از خوبانشان برحذر باشيد» در اينجا توجه به چند نكته لازم است :

١- پرهيز كردن از زن بد، طبق قاعده است و عقل و وجدان هر انسانى حكم مى كند كه از انسان بد بايد پرهيز نمود، چه زن باشد و چه مرد و اما بر حذر بودن از زنان خوب در كلام اميرالمؤ منينعليه‌السلام ، به معنى اعتماد كامل نداشتن و بيدار و هشيار بودن و احتياط را رعايت كردن و دست با عصا راه رفتن است ، نه به معنى دورى كردن و كنار زدن ايشان ، زيرا اولا عبارت حضرت ، از نظر قواعد ادبى و طبق موازين لغت و معانى و بيان ، چنين اقتضا مى كند(٢٤٩)

٢٣٢- والعصر ان الانسان لفى خسر، الا الذين آمنو و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.

سوگند به زمان كه انسان در خسران است ، مگر كسانى كه ايمان آورند و عمل صالح كنند و يكديگر را به حق و صبر سفارش نمايند.(٢٥١)

خلاصه اينكه : اسلام چون دلسوز و مهربان است ، چون حقيقت گو و صريح اللهجه است ، چون مانند استعمارگران ، رياكارى و نفاق ندارد، به زنان توصيه مى كند: براى شوهر خود زينت كنند، نه براى ديگران براى شوهر خود طنازى و عشوه گرى كنند، نه براى ديگران دل شوهر خود را به دست آورند، نه دل ديگران به خانه و زندگى خود دل ببندند، و به جاى ديگر چشم نداشته باشند. با شوهر خود، گرم و با صفا و با محبت باشند، تا دل شوهرشان متوجه زن ديگر و جاى ديگر نباشد. زن مى تواند با زبان خوش و حركات شيرين ، ريسمانى از محبت و عشق بر چشم و گوش و دست و پا و دل شوهر خود ببندد كه او را ياراى حركت ، جز به سوى همسر و خانه خود نباشد. مگر اندكى از مرد نمايان شهوت پرست و هرزه و هوسباز سست تنبان كه خداوند متعال يا به زودى مرگشان دهد و يا زن بيچاره را از خانه آنها نجات دهد.

اگر كسى تمام مطالب اسلامى راجع به زن را مطالعه كند به اين نتيجه مى رسد كه اسلام مى خواهد بگويد: « زن در حالى كه جاذبه دارد يا بايد از خانه امن خود بيرون نيايد، يا اگر براى صله رحم و معالجه و گرفتن حق خويش و كارهاى ضرورى ديگر بيرون مى آيد، جذابيت خود را بپوشاند، به نحوى كه لباس و وضع حركاتش عادى باشد تا نگاه مردان به او، مانند نگاه مردان و كودكان و اشياء ديگر باشد و راه رفتن زن هيچ نظرى را جلب نكند.»

همه اينها براى اين است كه زن منحصرا براى شوهر باشد و شوهر براى زن وقتى شوهر تنها زن خود را آن هم با آرايش و زينت ببيند و زنان ديگر نظر او را جلب نكنند، زن خود را فرشته مى داند و هوس و شهوتش به سويى ديگر تحريك نمى شود. اين سياست اسلام است و آن هم سياست استعمارگران ديگر كه مى بينيد و مى خوانيد:

آنها تمام مرواريدها را از صدف بيرون مى ريزند تا تعدادى خوش آب و رنگش مشترى - يا مشتريها - پيدا كنند و بقيه بنجل و وازده و ته مانده محسوب شود.

زنان عاقل و هوشمند جهان ! كدام يك از اين دو سياست بهتر است ؟ فكر كنيد و پاسخ دهيد.

اگر نگوييم زنان در اين جا گول مردان را خوردند، بايد بگوييم : برخى از آنها كه از فرهنگ الهى ، به سوى فرهنگ استعمارى رفتند، سود شخصى را بر سود نوع ترجيح دادند و مصلحت نوع را فداى مصلحت شخص كردند، زيرا يك زن مثلا فكر مى كند: من كه زيبايى و دلربايى بيشترى دارم ، در خيابان و اداره ظاهر مى شوم تا شوهر متشخص تر و اعيان ترى پيدا كنم ؛ ولى او فكر نكرده است كه اين روش اگر براى خود او مفيد باشد براى نوع زن زيان آور و فلاكت بار است

زيرا شوهرانى كه چنان زنى ندارند. هنگامى كه او را در خيابان و اداره ، بدون پرده ببينند، لااقل بعضى از آنها كه هوسباز و شهوتران هستند، نسبت به همسر خود، بى مهر و كم علاقه مى شوند و جوانانى هم كه هنوز همسر نگرفته اند، در انتظار مى نشينند تا مانند او را پيدا كنند. در اين ميان چه مفاسدى كه پيدا مى شود خدا مى داند.

اسلام مى خواهد وقتى مردى زنى را مى بيند، به قدرى حركات و رفتار آن زن عادى باشد كه بيننده را به فكر مقايسه و معادله با زن خود نيندازد، بلكه اصلا بيننده را متوجه خود نكند و فكر او را مشغول ندارد و حتى چند لحظه هم او را از مسير فكرى و زندگيش باز ندارد.

اگر بگويم : بزرگترين حيله و نيرنگى كه در جهان بشريت رخ داد، همين حيله بود كه مردان نسبت به زنان انجام دادند، مبالعه نگفته ام اگر به استثناى معدودى از زنان مسلمان متعهد، صدها ميليون زن ديگر، اين كلاه را نمى پذيرفتند و فرهنگ استعمار را قبول نمى كردند، جا داشت كه در صحت انتساب ضعيف العقل بودن آنان شك و ترديد كنيم ، ولى اگر كسى بگويد: چرا لااقل زنان مسلمان از اين قبيل ، نتوانستند حيله شرعى به كار برند و به شوهران خود بگويند: اسلام به ما اجازه نداده است كه پشت ميز بنشينم و پول در بياورم ، شما بايد مخارج خانواده را متكفل شويد، چه جوابى خواهند داد؟ (البته اداره رفتن مخالف شرع را مى گوييم) يا چه مى شد اگر زنان غير مسلمان به شوهرانشان مى گفتند، از زمانى كه بچه در رحم ما جايگزين مى شود تا زمانى كه وضع حمل مى كنيم و سپس دو سالى كه شير مى دهيم و بعدا تا زمانى كه به مدرسه اش مى فرستيم و زبان تعليمش ‍ مى دهيم و از خطرات و حوادث نگهداريش مى كنيم ، به مقدار تمام زحماتى است كه شما مردان در تمام عمر در خارج خانه انجام مى دهيد، ما علاوه بر يك كودك ، كودكان متعددى مى زاييم و تربيت مى كنيم ، ديگر ما طاقت بيرون رفتن از خانه و درگيرى با مردان را نداريم اين ظلم است و اجحاف كه شما مردان به ما روا مى داريد. علاوه بر چنين زحمت طاقت فرسايى كه همه مردان از انجام آن عاجزند و ما به خوبى انجام مى دهيم ، چرا زحمت ديگرى به گردن ما مى گذاريد؟!!

برخى از مردان اسير شهوت براى به دام انداختن زنان سفسطه و مغالطه ديگرى مى كنند. بلكه از سفسطه و مغالطه بالاتر، بايد بگويم ، چشم بندى علمى مى كنند. آنها مى گويند: زنان اگر پوشيده و با حجاب در برابر مردان ظاهر شوند، مردان حريصتر مى شوند و بيشتر به آنها متوجه مى گردند و حس كنجكاوى آنها بيشتر تحريك مى شود، ولى اگر بى پرده و باز چهره باشند، مردان از ديدنشان سير مى شوند و ديگر تحريك و شهوتى در ميان نيست

اين بيگانه پرستان شياد، خود مى دانند كه دروغ مى گويند، غريزه جسنى در برابر صحنه هاى هيجان انگيز، تيز مى شود نه سير، اينجا داستان زنبور است و انگور. زنبور تا نيش خود را به انگور فرو نبرد، سير نمى شود. يا بايد انگور را نبيند يا اگر ديد، نحوه سير شدنش معلوم است

جان من و همه شما رياكاران فداى پيغمبر صريح اللهجه اى باد كه مى گويد: چون چنين صحنه اى را ديديد، نزد همسر حلال خود برويد؛ سپس با دست پر و غسل كرده به كوچه و گذرگاه آييد و با خاطرى آسوده ، مشغول كسب و كار باشيد.

خداشناسان ديگرى مى گويند: انسان همواره در راه تكامل و ترقى مى رود. به راهى مى رود و از آن راه صدمه مى بيند، ديگر به آن راه نمى رود، بنابراين هر قدمى كه انسان برمى دارد، بهتر از قدم پيشين است و هميشه سال دوم زندگيش بهتر از سال اول و سال سومش بهتر از سال دوم است

زنان پيش از انقلاب صنعتى ، محدود بودند و در خانه محصور، ولى از آن زمان دانستند كه بهتر اين است كه از حصار و محدوديت بيرون آيند و همدوش مردان باشند و اين عمل قدم گذاشتن در راه ترقى و تكامل است ديگر نمى شود آنان را به عقب برگردانيم و در خانه محصور كنيم

در پاسخ اين شبهه بايد بگويم اولا اين راه را خود زنان انتخاب نكردند، بلكه مردان جهانخوار شهوتران ، براى ارضاء غريزه جنسى خويش ، اين كلاه را بر سر آنان گذاشتند و ثانيا مقتضاى دليل آنها اين است كه انسان هر قدمش ‍ كاملتر و مترقى تر از قدم نخستين است ، در صورتى كه چنين نيست بسيارى از اوقات انسان تصريح مى كند كه (اين كه بدتر شد، خودم كردم كه لعنت بر خودم باد) و همچنين توبه ها و پشيمانى ها و لب گزيدنها و عذرخواهى ها، همگى در همين مسير است البته شايد تعجب كنيد كه انسان راه غلطى را ١٥٠ سال ادامه دهد، ولى بايد دانست كه مقتضاى دليلى كه از قول آنها گفتيم اين است كه انسان تا آخر عمرش همواره در وسط راه باشد، تكامل مطلق براى انسان ممكن نيست فلسفه مى گويد كامل مطلق يكى است و آن خداست ولى ما در اينجا با كسانى سخن مى گوييم كه فرض كرديم مادى و ماترياليست باشند.

ما از اينگونه خوانندگان تقاضا داريم كه ادله عقلى و نقلى ما را در درسهاى گذشته بخوانند و با ادله خود بررسى كنند و سپس منصفانه قضاوت نمايند.

كسانى هم مى گويند « دنياى امروز مساله زن و غريزه را حل كرده و با برداشتن قيود و حدود اسلامى از گردن زن ، هيچگونه مشكلى در اين راه باقى نگذاشته است دختران و پسران در استخرها شنا مى كنند و هيچ پدر و مادرى نگران دخترش نيست و زنان با مردان در اطاقهاى خلوت كار مى كنند و هيچ شوهرى نگران زنش نيست اين دغدغه ها و پريشانى هايى كه در ميان مسلمين مشاهده مى شود، در جوامع غير اسلامى ، اصلا مطرح نيست و زن و مرد، فارغ البال به فكر كار و زندگى خود مشغولند.»

متاءسفانه اين سخن گاهى از متظاهرين به اسلام هم شنيده مى شود و در مقام تمجيد و ستايش ، نه طعنه و سرزنش هم مى گويند. آرى ، اگر مقصود آنها از حل شدن اين مشكل ، تنها نبودن دغدغه و اضطراب باشد، سخن درستى است

ما تصديق داريم ، مردانى كه آن فرهنگ را پذيرفته اند، اگر همسرشان شبى به خانه نيايد، نگران نمى شوند. و اگر دخترشان يك هفته با پسرها به مسافرت برود باكى ندارند، قرصهاى جلوگيرى علاج اين دغدغه ها را كرده است در عصر اتم باكره نبودن و با مردان رقصيدن و فرزند نامشروع زاييدن كه قبح و زشتى ندارد. پس چه جاى نگرانى و تشويق است ؟!!

با كسانى كه نمى توانند بدون اجازه ديگران تفكر كنند، سخنى ندارم آنها واقعا از شخصيت خود تهى گشته و مقلدى تمام عيار شده اند. آنان نمى توانند فكر كنند كه حل كردن مشكل غريزه مانند حل كردن مشكل اقتصاد است چنانكه مى گويند - كه شايد درست هم نباشد - در كشورهاى كمونيستى ، دزدى و رباخوارى و فقر و تكدى وجود ندارد. اما مردم آن ديار، از حقيقت انسانيت كه آزاد انديشى و خلاقيت و عرفان و بلند پروازى از امتيازات اوست ، تهى گشته و مجبورند چنان فكر كنند كه روساء حزب آنها مى خواهند.

در موضوع غريزه جنسى هم بايد بگوييم : دنياى امروز اشكال دغدغه و اضطراب را حل نموده ؛ اما انسانيت را از اصالت و عفت و نجابت و غيرت خود خالى كرده است انسان در مكتب آنها محتوايى جز شكم و زير شكم ندارد. براى عفت و غيرت و نجابت در مكتب آنها مفهوم و معنايى پيدا نمى شود و قاموسهاى ايشان از اين الفاظ مقدس به كلى تهى گشته است

اگر به آنها بگويى : تاريخ بشريت ، پاكدامنى جناب مريم و حضرت يوسف را ستوده و كردار زليخا و مردان هرزه و آلوده دامن را نكوهش و تقبيح كرده است ، لبخندى مى زنند و سرى تكان مى دهند، به علامت اينكه امروز يك ميليارد زن به راه زليخا مى روند و همان اندازه مرد به دنبال آنان دوان هستند و شما از حسن و قبح كردار يوسف و زليخاى چهل قرن پيش سخن مى گوييد. اين است معنى از خود تهى گشتن و بدون اجازه ديگران فكر نكردن

آرى يك گلوله نخ پر گره به دست - به اصطلاح - روشنفكران شرق و غرب افتاد و آنها همه گره ها را بريدند و هزاران تكه نخ بى گره تحويل دادند و گفتند ما تمام اشكالات را حل كرديم و يك گره باقى نگذاشتيم آنها حوصله نداشتند، مانند رجال دلسوز الهى ، سر نخ را پيدا كنند و تك تك گرهها را از يكديگر بگشايند و گلوله نخ را با تمام هويتش تحويل دهند. باور كنيد كه انسانيت در نظر اينها به اندازه يك گلوله نخ هم ارزش ندارد و انسانهاى بسيارى در كارخانه هاى آنها اسير ساختن گلوله هاى نخ مى باشند و هيچ اثر ديگرى از خود بروز نمى دهند، بلكه نمى توانند و نبايد بروز بدهند.

اما كسانى كه مى خواهند بدانند اسلام مشكل غريزه را چگونه ، قدم به قدم و مو به مو با باريك بينى و ظرافت حل كرده است لااقل احاديث همين كتاب را با دقت مطالعه كنند.

ازدواج موقت و چند همسرى

سياست اسلام نسبت به تجويز متعه (صيغه) و تعدد زوجات اين است كه هر گاه به خاطر پيش آمد جنگ يا علل و حوادث ديگرى ، عده زنان در شهر يا مملكتى بيش از مردان آن ناحيه باشد، زنان اضافى كه بى شوهر مانده اند، به سوى فحشاء و ناموس فروشى كشيده نشوند؛ بلكه مزاوجت آنان با مردان ، با اجراء عقد و ثبت در دفتر و با نگه داشتن عده و معلوم بودن پدر طفل باشد. فرزند آنها حلال زاده باشد و ازدواجشان رسمى و شرعى(٢٥٣)

اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود: پيروى نكنيد از آلوده نسبهائى كه همراه آب صاف خودتان گل و لاى ايشان را نوشيديد و تندرستى خود را با بيمارى آنان آميخته كرديد و در راه حق خود، روش باطلشان را داخل نموديد.(٢٥٥)

گيسوى زن دراز است و عقلش گرد.

زن را جوان بگير و جگر را گرم بخور.

از خاندان متمول اسب بخر و از خاندان فقير زن بگير.

اگر مى خواهى همه دنيا از مطلبى با خبر شوند، به زن بگو.

زن را چون بطرى محكم نگهدار.

دختران كه همه خوبند پس زنان بد از كجا مى آيند؟

زن زيبا بهشت چشم و دوزخ روح و برزخ جيب است

زن در پائيز عاقلتر از مرد در بهار است

زن هيچگاه از زن تمجيد نمى كند.

آب در غربال بهتر مى ماند تا راز در دهان زن

اعراب

بدنامى زن زايل شدنى نيست

زن كچل به موهاى دختر خاله اش مى نازد.

زن بايد با مردى كه او را دوست دارد، ازدواج كند، نه با مردى كه طرف عشق اوست

انگليسيها

زن شرى است مورد نياز.

مردى كه زن مى گيرد، مثل كسى است كه ميمون مى پروراند. او بايد مسئول خرابكاريش هم باشد.

زن اسلحه اى به جز زبان ندارد.

زن زشت درد دل است و زن زيبا دردسر.

زن در ١٠ سالگى فرشته ، در ١٥ سالگى طاهره ، در چهل سالگى ابليس و بعد از آن عفريته است

كسى كه زن را دوست ندارد پستان خوك را مكيده است

سگ هميشه قابل اعتماد است و زن تا اولين فرصت

زن به رويت مى خندد و گلويت را مى برد.

به زن بگو زيبايى تا از خوشى ديوانه اش كنى

زنى كه بزك مى كند تابلوى « به اجاره داده مى شود» را نصب مى كند.

زنى هر اندازه به سر و وضع خود دقيق باشد، نسبت به خانه و زندگى بى قيد است

اگر زن به اندازه خوبيش كوچك مى بود، سراپايش با يك پوست نخود پوشيده مى شد.

نصيحت زن چيز مهمى نيست ، ولى كسى كه آنرا نپذيرد ديوانه است

فكر زن و باد زمستانى اغلب متغيرند.

دختر عفيف اگر پايش شكسته باشد، بهتر است تا براى تفريح از خانه دور ماند.

زن و موسيقى تاريخ بردار نيست(٢٥٧)

از زن ريشدار و مرد بى ريش بر حذر باش

١٦- پرتغاليها

زن و گوسفند را بايد زود به خانه آورد (و گر نه نصيب گرگ مى شوند.)

١٧- پشتوها عقل زن زير پاى اوست

زن خوب آنست كه يا در خانه باشد يا در گور.

مردان چون كوهند و زنان چون اهرم

چكها

خانه بدون زن مثل چمن بدون شبنم است

دود و چكه و زن غرغرو، مرد را از خانه فرار مى دهد.

محال است كه سگ را از عوعو كردن و خروس را از قوقولى قوقو كردن و زن را از غرغر كردن بازداشت