بهشت خانواده جلد ۱

بهشت خانواده0%

بهشت خانواده نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

بهشت خانواده

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد جواد مصطفوى
گروه: مشاهدات: 11734
دانلود: 2755

توضیحات:

جلد 1
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 93 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11734 / دانلود: 2755
اندازه اندازه اندازه
بهشت خانواده

بهشت خانواده جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

چينيها

زن زشت و مال كم ، قلعه و حصار لازم ندارد.

اگر مردى به زنش خيانت كند، از خانه به خيابان تف انداخته است و اگر زنى به شوهرش خيانت كند، از كوچه به خانه تف انداخته است

پسرت را در اتاق و زنت را در بستر نصيحت كن

چنانكه حباب مى تركد، زن راز افشا مى كند.

مرد گمان مى كند كه مى داند ولى زن معتقد است كه بهتر مى داند.

وقتى مردى ديوانه زنى مى شود بايد صبر كرد، خود آن زن او را عاقل مى كند.

وقتى زن با لبانش مى گويد « نه » با چشمانش مى گويد: « بله »

زن از مصيبت ديگران خوشحال و از نعمتشان بدحال مى شود.

كاخ بزرگان را زن پر كرده و كلبه فقرا را بچه

داهوميها(٢٥٩)

مرد خود ثابت و مستقل است ولى ثبات و استقلال زن به مرد است

صربستانيها(٢٦١)

زن را هم مانند سگ مى شود به يك تكه استخوان اغوا كرد.

فرانسويها

از آشپز خوب و زن جوان بر حذر باش

زن صابون مرد است

زن زشت درمان واقعى عشق است

انتخاب زن و هندوانه مشكل است

بدون زن ، مرد موجودى خشن و نخراشيده است

مردى از چوب به زنى از طلا مى ارزد.

به زنى كه دم از تقوى زند اعتماد مكن

زن و كشتى هميشه در معرض واژگون شدن هستند.

فنلانديها

زن را از ده بگير نه از خيابان

در خانه ، نه شاخ بز لازم است و نه ثروت زن

مرد براى كار از خانه بيرون مى رود و زن براى اينكه او را تماشا كنند.

كردها

زن قلعه ايست كه مرد زندانى آنست

تمام شعور زن در خانه است ، اگر از آن خارج شد فاقد ارزش ‍ مى گردد.(٢٦٣)

اگر زن خوب بود، خدا هم يكى براى خودش درست مى كرد.

اسلحه زن اشك اوست

لاتين ها(٢٦٥)

اكنون به نكاتى چند اشاره مى كنيم :

١- برخى از اين ضرب المثلها حقايقى است روشن كه ملتى در اثر مطالعه و آزمايش چندين صد ساله به آن رسيده است ، آنها را نبايد تنها به عنوان چاشنى و نمك كتاب به حساب آورد بلكه بعضى از آنها به راستى سحر بيان است و معجزه قلم مانند مثل استونيها براى زن زيبا و دومين مثل كردها.

اگر در ماخذ اسلامى عين اين مثل ها پيدا نشود، ولى همان معانى به صورت و لفظى ديگر بيان شده است ؛ مانند مثلهايى كه درباره پرهيز از ازدواج با بيوه زن و پيره زن گفته اند كه در اسلام به صورت تشويق به ازدواج با دوشيزه باكره بيان شده است

٢- اندكى از اين ضرب المثلها نه واقعيت دارد و نه حقيقت ، بلكه در اثر رفتار بد زنان معدودى آن جمله پيدا شده است شايد هم مثل شايع نباشد.

٣- شايد بعضى بگويند: مثلهايى كه زن را زشت و منفور جلوه مى دهد، اكنون در اروپاى متمدن به كار نمى رود. آن مثلها، در زمان پيش از انقلاب فرهنگى اروپا مرسوم بوده است مى گويم شايد چنين باشد، ولى حقيقت اين است كه اين مثلها در اثر مطالعه هزاران سالى كه انسان بر روى موجود « زن » كرده است پيدا شده و يك حقيقت طبيعى و تاريخى است ولى اكنون اگر به كار نرود به خاطر عارضه سالوسى امپرياليسم جهانخوار است كه مى خواهد در برابر زن چاپلوسى كند تا او را به دام لعنتى خود اندازد، چنانكه در درس قبل توضيح داديم

٤- بيشتر اين ضرب المثلها، از نظر اسلام قابل تخصيص است ، بلكه مى توان گفت هيچيك از آنها كليت مطلق ندارد چنانكه از مثلهاى متناقض ‍ پيداست : روسها و نروژيها، زدن زن را توصيه مى كنند و سوئديها زدن زن را موجب تعطيل كار و گرسنگى كشيدن مرد مى دانند.

٥- گويندگان اين مثلها، غالبا حقيقت را دريافته اند، ولى بعضى از آنها در مقام عبارت و بيان ، راه مبالغه و افراط پيموده اند، ولى اسلام در همه موارد - زن را چنانكه هست ، بدون كم و زياد معرفى نموده است هيچگاه در اسلام زن بدتر از شيطان و همرديف آتش و طوفان معرفى نمى شود.

٦- ظرافت و لطافت ادبى را در بيشتر اين مثلها نبايد فراموش كرد و از همه آنها نمى توان معناى مطابقى را انتظار داشت مثل جمله « اگر زن خوب بود خدا يكى براى خودش انتخاب مى كرد.»

٧- هيچيك از اين ضرب المثلها كه نمايانگر فرهنگ و طرز فكر ملتهاست در احترام زن به پاى اسلام نمى رسد. كداميك از اين ضرب المثلها، شخصيت والاى زن را مانند مفهوم والا و عميق « خدا و امانت » را چنانكه مسلمان مى فهمد، بفهمد؟ اين آفريننده زن و مرد است كه مى گويد زن و شوهر لباس ‍ يكديگرند.

٨- بدون استثنا از تمام ضرب المثلها، اصالت و تقدم مرد در زندگى زناشويى فهميده مى شود و طفيلى بودن و تاءخر و فرعى بودن زن در تمام اين ضرب المثلها يكى مانند« هن لباس لكم و انتم لباس لهن » يافت نمى شود كه تساوى و برابرى اين دو جنس را بفهماند. اسلام اگر تقدم مرد را بر زن مطرح مى كند مانند(رجال قوامون على النساء) است كه دليل آنرا در درس بيست و چهارم بيان كرديم

دليل

٢٣٤- و تلك الاءمثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون

اين مثلها را براى مردم مى زنيم شايد فكر كنند.

حكما و فلاسفه بزرگ بشر، براى تفهيم مطالب خويش زحمتها كشيدند، قياسها و برهانها ساختند و علمى جداگانه به نام « منطق » بنا نهادند. اينان سخن انبيا را « خطابه » خواندند و از قياس و برهان خويش نازلترش ‍ دانستند، ولى در آخر قبول كردند كه مانند بو على سينا هم نتوانست صميمى ترين شاگرد خويش (بهمنيار) را به آوردن جام آبى در هواى سرد وادار كند، در صورتى كه انبياء الهى طى قرون متمادى ، ميلياردها بشر نادان و درس نخوانده و هم فلاسفه و دانشمندان درس خوانده را به راه مستقيم واداشته و از كارهاى زشت منع نموده اند.

يك مسلمان متعهد الفبا نخوانده رامى بينى كه اگر كسى واقعا تمام دنيا را به او بدهد و بگويد: « اين جام شراب حرام را بنوش » نمى نوشد، ولى دانشمند بزرگ و استاد اساتيد پزشكى را مى بينى كه در اين مقام مى گويد: « كيفيت زندگى بر كميتش ترجيح دارد» و مى نوشد.

انبيا الهى نقطه حساس دل انسان را پيدا كرده و درست انگشت خود را روى همان نقطه مى گذارند و اين كار را هم به بركت وحى آسمانى و ارتباط با عالم غيب الهى انجام مى دهند و خود باور دارند و صريحا اعتراف مى كنند كه : « ان اءتبع الا ما يوحى الى » ولى فلاسفه و انديشمندان بشر، در اين وادى كميتشان لنگ است ، بلكه اصلا كميتى ندارند كه لنگ باشد يا چابك و زرنگ

انبياء الهى هزاران سال است كه ميلياردها بشر غارنشين و گوسفند چران و خركچى را به ازدواج و همسرى تشويق كرده و با تعليمات ساده و همه كس ‍ فهم ، ميان زن و شوهر، محبت و الفت ايجاد نموده و راههاى انحرافى غريزه را به همان صورت زشتش به آنها نمايانده و در نتيجه خانواده هايى كه پدر بزرگ و مادربزرگش بيش از صد فرزند و نواده و نبيره خود را با كمال صحت جسم و سلامت نفس ، به چشم خود ديده اند، تربيت كرده اند.

ولى از زمانى كه دانشمندان روانشناس و جامعه شناس پيدا شدند و قلم به دست گرفتند و زن و شوهر را نصيحت و راهنمايى دلسوزانه يا مغرضانه كردند، نظام خانواده ها متزلزل و گسيخته گشت : طلاقها زياد شد، ازدواجها در سنين بالا و پس از خاموشى شعله شور و نشاط، انجام گرفت اختلافها بر سر حجاب و بى حجابى زن ، ادارى يا خانه دار بودن او، درس خواندن يا نخواندن دختران و مدل شرقى يا غربى را پذيرفتن پيش آمد و لقمه هاى نان به خون گلو آلوده گشت و ضعف اعصاب ، بيمارى عمومى خانواده ها شد.

در اين ميان تنها خانواده اى نجات پيدا كرد و با عزت و شرف زندگى نمود كه در پى دستورات بسيط و ساده انبيا بود و همانها را بازگو كرد و به كار بست و تنها دانشمند و نويسنده اى موفق گشت كه اولا در تعليمات انبيا غور و تفحص نمود و سپس با بهره گيرى از علوم اصول و فلسفه و روانشناسى و جامعه شناسى و منطقى كه خوانده بود، دقايق و لطايف آن تعليمات آسمانى را دريافت و به ديگران تحويل داد.

در ميان افراد بشر، ابعاد سه گانه مزبور، احيانا در طول يكديگر قرار گرفته و هر بعدى به دسته و صنفى خاص ، مناسبت يافته است : ذوق را گروه شعرا و عرفا هم پسنديده اند و تحقيق را فلاسفه و حكما و تعهد را درس نخواندگان و صافى دلان گاهى هم مردمى پيدا شده اند كه همت عالى ترى نموده و از رهبران دينى خود پيروى بيشترى كرده و تا حدى از دو بعد ديگر هم سهمى گرفته اند و يا در همه ابعاد، برجسته و نمونه گشته اند.

دليل

ادله اين درس ، در بيان توضيح درس گفته شد، بلكه تمام آيات و احاديثى كه در اين كتاب بيان نموديم ، از ادله اين درس محسوب مى شود. در اينجا يكى ديگر از احاديث مربوط به ذوق را از اميرالمؤ منينعليه‌السلام ذكر مى كنيم :

٢٣٥- تزوجوا سمراء عيناء عجزاء مربوعه فان كرهتها فعلى مهرها.

علىعليه‌السلام فرمود: زنى را به همسرى بگير كه گندم گون و چشم درشت و درشت كفل و ميان قد باشد. اگر او را نخواستى مهرش به گردن من(٢٦٨) پيداست كه اگر چنين شرطى را نمى گذاشت ، هر مرد نالايقى كه از همسرش ناراضى بود، او را مى كشت و مى گفت : ديدم كه زنا مى داد.

موضوع مهمى كه در اينجا بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه : شارع اسلام از طرفى كيفر زنا دادن زن شوهردار را سنگسار شدن معين فرموده است تا مسلمين بدانند كه چون اين عمل ، موجب خلط انساب و تزلزل خانواده مى گردد، در نهايت قبح و زشتى است و چنين كيفر سختى دارد و از طرف ديگر، راه اثبات آنرا ديدن ٤ شاهد عادل قرار داده است ، تا اشاعه فحشا نشود و انجام اين عمل به گوش كسى نرسد و مردم فكر كنند: اصلا ممكن نيست كسى خود را مسلمان بخواند و دست به چنين عمل ناشايستى زند.

اين است حكم قطعى و مسلم اسلام نسبت به عمل زنا ليكن برخى از مسلمين را مى بينيم كه به محض اينكه دو نفر از اشخاص موثق و يا غير موثق ، زن يا مرد را به زنا متهم مى كنند. درباره او بد گمان مى شوند و حكم سنگسار شدن در نظرشان مجسم مى گردد. در صورتى كه دستور اكيد اسلام اين است كه به چنان سخنى نبايد گوش داد، بلكه گوينده آن سخن ، مجرم است و بايد ٨٠ ضربه شلاق بخورد، حتى اگر پنجاه نفر و بيشتر بيايند و بگويند ما ديديم كه اين مرد و زن نامحرم به اتاق خلوتى رفتند و درها را بستند و پرده ها را انداختند به اضافه دهها قرينه ديگر، پس « حتما زنا كرده اند» در صورتى كه در ميان آنها چهار نفر عادل نباشد كه اصل عمل را ديده باشند، همگى آنها بايد شلاق بخورند. و آن زن و مرد تعزيرى كمتر از حد را سزاوار مى شوند كه البته گاهى به بيشتر از ٨٠ ضربه هم مى رسد.

دليل

٢٣٦- والذين يرمون المحصنات ثم لم ياءتوا باءربعه شهداء فاجلدوهم ثمانين جلده و لا تقبلوا لهم شهاده اءبدا و اولئك هم الفاسقون

كسانى كه به زنان پاكدامن نسبت زنا دهند و چهار شاهد نياورند، ايشان را هشتاد تازيانه بزنيد و ديگر هرگز شهادتى از آنها نپذيريد كه آنها فاسقند.(٢٧٠)

٢٣٨- ساءلت اءبا عبداللهعليه‌السلام عن المراءه الفاجره يتزوجها الرجل المسلم قال : نعم و ما يمنعه و لكن اذا فعل فليحصن بابه مخافه الولد.

از امام صادقعليه‌السلام پرسيدم : زنى كه زنا مى دهد، مرد مسلمان مى تواند با او ازدواج كند؟ فرمود: آرى چه مانعى دارد؟ ولى اگر با او ازدواج كرد، بايد در خانه خود را ببندد مبادا همسرش فرزند نامشروعى بياورد.

(در اينجا هم بعضى از مردان شهوت پرست ، جمله اول امام صادقعليه‌السلام را مى شنوند، ولى جمله دوم را فراموش مى كنند.(٢٧٢)

٣٤٠- قال اءبو جعفرعليه‌السلام : صله الارحام تزكى الاءعمال و تنمى الاءموال و تدفع البلوى و تيسر الحساب و تنسى فى الاءجل

امام باقرعليه‌السلام فرمود: صله رحم ، اعمال را پاك و اموال را بابركت و بلاها را دفع و حساب قيامت را آسان مى كند و اجل را به تاءخير مى اندازد.(٢٧٤)

٢٤٢- قال علىعليه‌السلام : من اءشرف اءفعال الكريم غفلته عما يعلم ؛

علىعليه‌السلام فرمود: از جمله شريف ترين اعمال شخص كريم اين است كه از آنچه مى داند و مى فهمد (از بد رفتارى ديگران) تغافل كند (و خود را به نادانى زند.(٢٧٦)

سخن علىعليه‌السلام به قدرى عموميت دارد كه عباراتى از قبيل : در هر جائى سخنى مناسب گفتن و از هر چيزى استفاده مناسب كردن و بلكه هر چيزى را چنانكه هست شناختن و در مغز خود، در جاى مناسبش گذاشتن را شامل مى شود.

٢٢٤- كلما حسنت نغمه الجاهل ازداد قبحا فيها.

نعمتى كه جاهل دارد هر چند نيكو باشد، او به خاطر جهلش بر زشتى آن مى افزايد (مانند گربه اى كه گوشت را به خاك مى مالد و مى خورد.(٢٧٨)

مگر اينها نمى دانند كه خودشان هم داماد مرد ديگرى هستند يا نمى دانند كه رفتار امام آنها با دامادش چگونه بوده است ؟

البته داماد هم بايد، در برابر پدر زنى كه از او احترام مى كند، سعه صدر و بزرگوارى نشان دهد، تنگ حوصله و كم ظرفيت نباشد، از احترام پدر زن مغرور نشود. خود بزرگ بين و مستكبر نگردد. و بداند كه از نظر اسلام ، احترام به پدر زن و معلم ، مانند احترام به پدر خود انسان لازم است

پدر زنى را ديدم كه روزى به دامادش سخن امام چهارم را گفت و روزى هم يك داماد، در برابر پدر زن مى گفت : زن من مثل زنهاى ديگر نيست ، او فرشته است اگر يك روز نباشد زندگى من معطل است و بايد پايم را به طرف قبله دراز كنم ، آرى رابطه پدر زن و داماد از نظر اسلام بايد چنين باشد.

دليل

٢٤٥- قال اءبو عبد اللهعليه‌السلام : كان على بن الحسينعليه‌السلام اذا اءتاه ختنه على ابنته اءوعلى اخته ، بسط له رداءه ، ثم اجلسه ، ثم يقول : مرحبا بمن كفى المؤ نه و ستر العوره

امام صادقعليه‌السلام فرمود: على بن الحسينعليه‌السلام چنين بود كه هر گاه شوهر دختر يا شوهر خواهرش نزد او مى آمد، عبايش را پهن مى كرد و او را بر آن مى نشانيد، سپس مى فرمود: « مرحبا به كسى كه زحمت را برداشت و عورت را حفظ كرد.(٢٨٠)

اختلاف مالى

زن و شوهر، هر گونه اختلافى با يكديگر داشته باشند منشا و ريشه آن اختلاف غالبا شش امر است كه يكى از آن امور، خارجى است يعنى از ناحيه دخالت ديگران حاصل مى شود و پنج امر ديگر داخلى است ، يعنى از سوى خود زن و شوهر است ، ما اين شش امر را در شش درس توضيح مى دهيم و دستور اسلام را درباره علاج آن بيان مى كنيم و از خداوند متعال براى مسلمين توفيق عمل مى طلبيم :

اول : اختلاف مالى است ، چنانكه مثلا مهريه زيادى براى زن معين شده باشد و شوهر پشيمان گشته و هر روز بهانه اى بگيرد و جر و بحث درست كند تا زن را راضى نمايد كه مهريه خود را به نحوى كم كند يا نگيرد.

چنين شوهرى بايد بداند كه دستور اسلام اين است كه اگر مردى قصد ندادن مهريه زنش را داشته باشد، گناهش مانند زناكار و يا سارق است و اگر بالاخره نپردازد، مديون زن باقى مى ماند تا در قيامت به حسابش رسيدگى شود.

شوهر بايد بداند: صريح دستور قرآن كريم است كه اگر پوست گاوى پر از طلا هم مهريه زن قرار داده شود، بايد بدون اندكى كاهش و تا آخرين دينار آن مهريه را بپردازد.

شوهر بايد بداند كه زن حاضر شده است ، به خاطر قولى كه داده و يكبار كلمه بله را گفته است ، عمرى با شوهر خود بسازد از پدر و مادر مهربان خود ببرد. و در خانه ديگر و با مردى ديگر و مشكلاتى بيشتر و افزون تر بسازد. حاضر شده است كه با چادر بيايد و با كفن بيرون رود، پس چرا مرد نبايد سر قول خود بايستد و راجع به مهريه اى كه قبول كرده و سندش را امضا نموده پشيمان شود و بهانه بياورد؟ چرا بايد بدون جهت زندگى را بر خود و خانواده اش تلخ كند؟ مگر نه اين است كه هر عاقلى به او مى گويد: مى خواستى از اول فكر كنى و دفتر را امضا نكنى ؟ چرا حرفى مى زنى كه همه مردم تو را ملامت كنند؟ براى مرد ننگ و عيب است كه زير قول خود بزند و در برابر زنى كه به قول خود وفادار است خود را پست نشان دهد، اگر واقعا مرد را مجبور كرده اند يا گولش زده اند و مهريه زيادى به گردنش ‍ گذاشته اند. او مى تواند با زبان خوش و از راه قانونى وارد شود، كه اگر نتيجه ئى باشد در اين راه است نه بهانه گيرى و كارهاى كودكانه انجام دادن

مرد مسلمان بايد توكل بر خدا كند و به كار و كسب و فعاليت پردازد و خدا را رازق و توانا بداند كه خيلى بيشتر از مهريه همسرش به او برساند. باز اختلاف مالى ممكن است از طريق ثروتمند بودن پدر زن و ضعيف بودن داماد باشد، كه غالبا هر جوانى در ابتداى دامادى چنين است همان پدر زن هم ابتدا ثروتمند نبوده است در اين امور دستور عقل و شرع اين است كه : داماد مناعت طبع و عفت نفس به خرج دهد و چشم به مال پدر زن نداشته باشد. بر خدا توكل كند تا خدا هم او را به ثروت رساند و پدر زن هم وظيفه دارد كه به دختر و دامادش تا مى تواند كمك كند، علاوه بر اينكه حقوق واجبه مالى خود را اگر استحقاق شرعى دارند مى تواند به آنها بدهد، بايد بداند كه او بالاخره مى ميرد و ارثش به همين دختر مى رسد، پس چه بهتر كه تا زنده است ، با دست خود بدهد تا دختر او هم با شوهرش بخورند و او را دعا كنند و او هم هر روز ناظر نزاع و درگيرى دختر و دامادش ‍ نباشد.

بخش ديگر اختلاف مالى ، از راه خست مرد است در خرج كردن ، يعنى زن را سخنى دادن و در فشار مضيقه گذاشتن اين عمل از نظر اسلام زشت و نارواست ، چنانكه از نظر عقل و خردمندان هم ، دستور اسلام اين است كه شوهر بايد به سياست خدايى بنگرد، و هر وقت خدا براى او روزى كمترى مى رساند، او هم خرج كند، و هر وقت خدا به او توسعه مى دهد و درآمد بيشترى بدست مى آورد. او هم به خانواده اش بيشتر برسد خلاصه شوهر بايد درآمدش را بدون ربا و تزوير در ميان گذارد و با همسر و خانواده اش ‍ خرج كند.

ديگر از موارد اختلاف مالى كه تقصير زن است ، چشم و همچشمى او با زن همسايه و فاميل خود او يا فاميل شوهر مى باشد. گاهى زن به خانه همسايه مى رود. به مجلس مهمانى و عروسى مى رود. لباسهاى زنان و زندگى آنها را، از لباس و زندگى خود بهتر و نفيس تر مى بيند، سپس به خانه مى آيد و براى شوهرش بهانه گيرى مى كند كه لباس من و فرش و پرده ما چرا بايد مانند آنها نباشد؟ قبل از هر پاسخى كه شوهر بدهد، بايد بگويم : چنين زنى خام است ، جوان است ، دنبال هوى و هوس است ، مسلمانى متعهد و تمام عيار نيست به فكر زندگى نيست ، او مى گويد پيشواى من فاطمه زهرا سلام الله عليها است ، ولى سخنى مى گويد كه آن حضرت در تمام عمرش حتى يكبار هم به شوهرش نگفت زن مسلمان بايد قانع باشد و بداند همه مردم يكسان زندگى نمى كنند، او بايد بداند كه فضيلت و شرافت زن به خانه دارى و شوهر دارى و تربيت فرزندان صالح و شايسته است ، نه مال و ثروت زياد و لباسهاى رنگارنگ

دليل

٢٤٧- عن اءبي عبد اللهعليه‌السلام قال : من اءمهر مهرا، ثم لاينوى قضاوه ، كان بمنزله السارق

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر كس براى همسرش مهرى قرار دهد و قصد پرداخت آنرا نداشته باشد، مانند دزد است(٢٨٢)

٢٤٩- و ان اءردتم استبدال زوج مكان زوج و آتيتم احديهن قنطارا(٢٨٤)

٢٥٠- لينفق ذوسعه و من قدر عليه رزقه فلينفق مما آتاه الله ، لا يكلف الله نفسا الا ما آتاها سيجعل الله بعد عسر يسرا.

مردى كه در زندگى وسعت رزق دارد، بايد به مقدار وسعتش خرج كند و مردى كه روزيش تنگ باشد، به مقدارى كه خدا به او داده است خرج كند. خدا هيچكس را بيش از آنچه به او داده تكليف نمى كند و خدا پس از هر سختى آسايشى قرار مى دهد.(٢٨٦) الله فهو اجود.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: زمانى كه خداى تبارك و تعالى به شما سخاوت نمود. شما هم سخاوت كنيد، و چون باز گرفت ، شما هم باز گيريد. با خدا سخاوت فروشى نكنيد (به خدا سخاوت ياد ندهيد. مثلا قرض ‍ نكنيد و براى خانواده خود خرج كنيد،) كه خدا از همگان سخاوتمندتر است(٢٨٨)

٢٥٣- عن اءبي عبد اللهعليه‌السلام قال : ساءلته عن اتيان النساء فى اءعجازهن قال هى لعبتك فلا تؤ ذها.

از امام صادقعليه‌السلام درباره نزديكى با زن از راه عقب سوال شد. فرمود: همسرت عروسك و معشوق تو است آزارش ‍ مده(٢٩٠)

٢٥٥- قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ... كل لهو المومن باطل الا فى ثلات : فى تاءديبه الفرس و رميه عن القوس و ملاعبته امراءته فانهن حق

پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هر كار لهوى براى مومن نارواست مگر سه عمل : تربيت اسب تيراندازى و بازى كردن با همسر كه اين سه عمل (با وجود لهو بودنش) حق است (باطل و ناروا نيست(٢٩٢)

٢٥٧- قال الصادقعليه‌السلام ان اءحد كم لياتى اءهله فتخرج من تحته ، فلو اءصابت زنجيا لتشبثت به فاذا اءتى اءحدكم اهله فليكن بينهما ملاعبه فانه اءطيب للامر

امام صادقعليه‌السلام فرمود: مردى از شما نزد همسرش مى رود ولى زن از زيرش مى گريزد: در صورتى كه همان زن اگر مردى از سياه پوستان زنگبار را بيابد به او مى چسبد (زيرا آنان زنان سفيد پوست را دوست دارند و هنگام نزديكى ، بازى و شوخى طبعى بسيار مى كنند) پس ميان تو و همسرت بايد بازى و شوخى باشد، تا امر نزديكى لذيذتر و گواراتر شود.(٢٩٤)

اختلاف خودخواهى

اختلاف زن و شوهر گاهى بر اثر خودخواهى و غرور و تفوق طلبى است ، به طورى كه هر يك مى خواهد بر ديگرى برترى داشته باشد. اين مرض ‍ شديدتر از دو مرض سابق است در اين مورد، شيطان قدرت بيشترى دارد. به طورى كه ممكن است زن و شوهرى را كه در دو مرحله سابق نتوانسته است به دام اندازد، در اين مرحله به دام اندازد، حتى بعضى از دانشمندان متعهدى كه خود را تهذيب نموده و وسوسه شيطان را در دو مرحله سابق درك نموده و از آن جسته اند؛ در اين مرحله قافيه را باخته و به دام افتاده اند. تا آنجا كه روايت مى گويد: كسانى كه در راه خودسازى و تهذيب نفس وارد مى شوند، آخرين صفت زشتى كه از دل آنها بيرون مى رود، خود خواهى و جاه طلبى است

در هر حال گاهى مرد مى خواهد بزرگى و تسلط خود را بر زن ثابت كند. هميشه توقع سلام كردن از همسرش را دارد. هميشه مى خواهد حرف خود را به كرسى بنشاند. تندى مى كند. تشر مى زند. اگر كمى درس خوانده باشد، آيه شريفه« الرجال قوامون ...» را بهانه مى كند. اگر اطلاعات ناقص دينى داشته باشد، بدون اجازه بيرون نرفتن زن را از خانه پيش مى كشد. مغالطه ها مى كند و سفسطه ها مى بافد و همسرش را افسرده و غمگين مى كند و خودش را ناراحت و خشمگين نشان مى دهد. در صورتى كه روانشناس ‍ دقيق مى فهمد، همه اينها بهانه است و علت عمده ، همان وسوسه شيطانى است كه ناشى از غرور و خودخواهى اوست

ما در گذشته آيه شريفه« الرجال قوامون ...» را معنى كرديم(٢٩٦) پسران جوانى كه زود ازدواج مى كنند، در ابتداى زندگى اين بهانه گيرى ها را دارند، ولى به تدريج يا با نصيحت و اندرز بزرگان يا در اثر حوادث زندگى ، مانند مريض شدن زن به واسطه بداخلاقى مرد و مختل شدن امور خانه يا در اثر به تنگ آمدن زن و چند روزى زندگى را رها كردن ، اين گونه جوانهاى خام بر سر عقل مى آيند و مى فهمند كه بايد با همسر خويش مانند رفيق زندگى كنند. نفع و ضرر زن ، نفع و ضرر شوهر است و هر دو در يك خانه زندگى مى كنند.(٢٩٨)

٢٦٠- قال علىعليه‌السلام انك ان تكبرت وضعك الله

اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود: اگر تكبر كنى خدا تو را به زمين مى زند.(٣٠٠)

٢٦٢- و قالعليه‌السلام من اءقبح الكبر تكبر الرجل على ذوى رحمه و اءبناء جنسه

و فرمود: زشت ترين تكبر آن است كه شخص با خويشان و همجنسانش ‍ تكبر كند.(٣٠٢)

٢٦٤- و قالعليه‌السلام لا يتكبر الا وضيغ خامل

و فرمود: تكبر نكند مگر شخص پست و گمنام (زيرا او مى خواهد با گردن فرازى و خودپسندى براى خود، بزرگى و شهرت كاذب كسب كند.(٣٠٤)

٢٦٦- و قالعليه‌السلام لا يزكو مع الجهل مذهب

و فرمود: هيچ راه و روشى با نادانى رشد نمى كند.(٣٠٦)

٢٦٨- و قالعليه‌السلام نعم الجهال كروضه على مزبله

و فرمود: نعمت براى مردم نادان مانند گلزار روى مزبله است(٣٠٨)

اختلاف سطح فرهنگى و اخلاقى

اين هم يكى از اسباب اختلاف و كدورت ميان زن و شوهر است ، مقصود از « اختلاف سطح فرهنگى » اين است كه طرز تفكر و نحوه تربيت يكى از زن و شوهر بر خلاف ديگرى باشد. مثل آنكه شوهر در خانواده اى بزرگ شده باشد و در اجتماعى تربيت يافته باشد كه كلمات خشن و تند و زننده بسيار به كار مى رفته و او هم به آن سخنان عادت كرده باشد، ولى زن در محيط و خانواده اى متين و مودب بزرگ شده باشد كه در تمام مدت عمرش ‍ آن گونه سخنان به گوشش نخورده و فكر نمى كرده كه ممكن است از دهن انسانى چنين سخنانى خارج شود.

يا زن در خانواده اى بزرگ شده است كه مراعات نظافت و بهداشت را نمى كرده اند. هميشه كثيف و آلوده بوده اند. كمتر به حمام مى رفته اند با گرد و خاك و مگس آشنائى بيشترى داشته اند، ولى شوهر خانواده اش ، مردمانى تميز و نظيف و پاكيزه بوده اند. هميشه خانه و فرش و ظرف آنها شسته و براق بوده است

پيداست كه همسرى و همخوابگى چنين دو موجود متضادى مشكل و ناميمون است و همواره در آن خانه جر و بحث و داد و فرياد بلند است و مقدار اختلاف و درگيرى آنها، بستگى به مقدار اختلاف سطح فرهنگى ايشان دارد:

گاهى اختلاف سطح فرهنگى به قدرى شديد است كه چاره بردار نيست ، مثل آنكه زن سبزى نشسته را لب نمى زند ولى شوهر به راحتى آنرا مى خورد، يا آنكه زن در سخنان عاديش ، كلماتى به كار مى برد كه شوهر از شنيدن آنها، موى براندامش راست مى شود و بدنش به لرزه مى افتد، يا در برابر امرى كه زن به سختى متاثر مى شود و مى گريد، شوهر كش نميگزد و قاه قاه مى خندد. چنين ازدواجى خدا نكند اتفاق بيفتد؛ ولى اگر اتفاق افتاد، چاره اى جز زودتر جدا شدن از يكديگر وجود ندارد، مگر آنكه به راستى يكى از آنها صبر ايوب و يا عقل و درايت آسيه همسر فرعون را داشته باشند تا بتواند با همسر ناجور و نابابش بسازد و تحمل كند، گاهى نصيحت كند و گاهى با استدلال و مثال آوردن و صحنه هاى مفيد و موثر ايجاد كردن ، از كثافت و رذالت همسر خود بكاهد و در باقيمانده هم ، صبر و بردبارى نشان دهد.

البته اسلام اين راه را بهتر از جدائى و طلاق مى خواهد چنانكه ديديم درسهاى قبل به شوهران توصيه نمود كه اگر همسر خود را نمى خواهيد و تصميم گرفته ايد او را طلاق دهيد، بدانيد كه ممكن است در وجود او خيرى باشد كه شما خبر نداريد و خدا بهتر از شما مى داند.

صحبت يار ناموافق عذابى اليم است و رنجى جانكاه ، ولى چنين يار ناموافقى اگر دوست و رفيق باشد، جدا شدن از او غالبا آسان است و بى دردسر، اما اگر يار ناموافق ، همسر و همبستر باشد، گاهى عواقب تلخ و ناگوار جدايى و طلاق ، بسى بيشتر و دردناكتر از جدا نشدن و صبر كردن و به فكر چاره بودن است

دليل

٢٧٠- قال علىعليه‌السلام صحبه الاحمق عذاب الروح

علىعليه‌السلام فرمود: همنشينى با احمق عذاب روح است(٣١٠)

٢٧٢- و قالعليه‌السلام مصاحب الاشرار كراكب البحر ان سلم من الغرق لم يسلم من الفرق

و فرمود: كسى كه با بدان همنشينى كند، مانند كسى است كه در كشتى نشسته و در دريا حركت كند. اگر از غرق شدن نجات يابد از ترس و دلهره نجات ندارد.(٣١٢)

٢٧٤- و قالعليه‌السلام ليس العاقل من يعرف الخير من الشر بل العاقل من يعرف خير الشرين

و فرمود: عاقل آن نيست كه خير را از شر تميز دهد، بلكه عاقل آن است كه بهترين دو شر را بشناسد.(يعنى شرى كه زيان كمترى دارد انتخاب كند(٣١٤)

٢٧٦- قال علىعليه‌السلام : النميمه شيمه المارق

علىعليه‌السلام فرمود: سخن چينى خوى كسى است كه از دين اسلام خارج باشد.(٣١٦)

٢٧٨- و قالعليه‌السلام اكذب السعايه و النميمه باطله كانت اءو صحيحه

بدگويى و نمامى را تكذيب كن چه درست باشد و چه نادرست(٣١٨)

٢٨٠- و قالعليه‌السلام من صدق الواشى اءفسد الصديق

و فرمود: كسى كه سخن چين را تصديق كند، دوست راستين خود را از دست مى دهد.(٣٢٠)