بهشت خانواده جلد ۱

بهشت خانواده0%

بهشت خانواده نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

بهشت خانواده

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد جواد مصطفوى
گروه: مشاهدات: 11725
دانلود: 2753

توضیحات:

جلد 1
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 93 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11725 / دانلود: 2753
اندازه اندازه اندازه
بهشت خانواده

بهشت خانواده جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

خاتمه و نتيجه

در اين درس مطالبى را كه از دروس گذشته برداشت ضمنى شده است و بيشتر آنها با مجموع تعاليم اسلام ارتباط دارد متذكر مى شويم :

١- دين مقدس اسلام ، مجموعه ايست شامل هزاران مساله عقلى ، اخلاقى ، سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى تربيتى ، و دهها بخش ديگر.

آنچه در اين جا مورد نظر است ، ارتباط و اتصال معنوى اين مسائل با يكديگر است مسائل اسلامى به طورى است كه اقتصادش به سياست مربوط است و اخلاقش به مسائل عقلى و اجتماعى و هر يك به ديگرى و نيز در ميان مسائل هر بخشى ، ارتباط و اتصال كامل مشهود است ؛ به نحوى كه فهم كامل و قضاوت دقيق به كل اسلام ، ممكن نيست ، مگر براى كسى كه تمام مسائل اسلامى را بدون استثنا مطالعه نموده و فهميده باشد و چنان كسى را مى توان « اسلام شناس » ناميد.

شايد بگوييد: هر كتاب و قانون نامه اى از نظر ارتباط چنين است - غير از كتب لغت و فهارس و تاريخهاى سنواتى و مجموعه هاى جنگى و كشكولى - ولى تاكيد نويسنده نسبت به اسلام ، به خاطر اين است كه : اولا خود قرآن اين مطلب را تذكر مى دهد و كسانى را كه به بعضى از مسائل ايمان مى آورند و به بعضى ديگر كافر مى شوند نكوهش مى كند و ثانيا افراد زيادى را مى بينيم كه يك حديث يا آيه اى از قرآن را مطرح مى كنند و در اطرافش ‍ بحثهايى نموده و اشكالات را ارائه مى دهند كه تمام آن مباحث ، در آيه ديگر به طور روشن بيان گرديده و آن اشكالات برطرف شده است

همين كتاب كوتاه كه بحثى درباره روابط همسرى از نظر اسلام دارد، تا كسى تمام مطالب آن را نخوانده و به خاطر نسپارد، نبايد قضاوت كند كه مثلا « اسلام ، نسبت به تاديب زن ، احترام زن ، مشورت با زن ، خير بودن يا شر بودن او چنين نظرى دارد مگر آنكه تمام كتاب را يا لااقل تمام درس مربوط را با ماخذ و مداركش رسيدگى كرده باشد.

علماء اصول مى گويند: در ماخذ اسلامى ، عام و خاص و مطلق و مقيد و مجمل و مبين وجود دارد و مباحث ورود و حكومت و تزاحم و تعارض و ترجيح ، همگى از مباحث بسيار مفيد و لازمى است كه نه تنها در ماخذ اسلامى ، بلكه نسبت به هر اساسنامه و قانون نامه اى در هر دين و مكتبى جريان دارد و فهم دقيق آن قانون و مكتب ، جز با مطالعه تمام مواد و اجراى احكام عرفى و ادبى آن قواعد ممكن نيست

آيا ممكن است به محض اينكه ، جمله « نواقص العقول يا المراءه شر كلها» را در نهج البلاغه ديديم ، حكم كنيم كه اسلام ، زن را ناقص العقل و تمام وجودش را شر مى داند؟!!

به نظر نويسنده ، اين موضوع ، بايد با اهميت تلقى شود، زيرا خود اينجانب كسانى را حتى از دانشمندان ديده است كه چون اين گونه احاديث را مى شنوند، انكار مى كنند و آنها را مخالف عقل و آيات قرآن مى دانند، در صورتى كه به مقدار بررسى ناقصى كه نويسنده كرده است ، در درس ١٦ و ٥٢ ملاحظه فرموديد كه چگونه باملاحظه آيات و احاديث ديگر، موضوع ضعف عقل و شر بودن زن عاقلانه و موجه است

٢- دين مقدس اسلام ، بر خلاف بسيارى از علوم متداول زمان و اديان و مكاتب غير اسلامى ، بيشتر مطالب جزئى و تحليلى را بيان مى كند و كمتر مطالب كلى و قانونى را.

از اركان آئين زردشت مى شنويم كه جمله « گفتار نيك ، كردار نيك ، پندار نيك » شعار آنهاست ، ولى توضيح و تشريح اين سه جمله كه به نوشتن كتابها و مجموعه هاى قطورى احتياج دارد، تا كنون مشاهده نشده است و بايد بگوئيم : تنها تعليمات اسلام است كه در اين باره موشكافى دقيق نموده و انصافا حق مطلب را هم ادا كرده است

در درس دوم اشاره كرديم كه كتابهاى روانشناسى در عصر ما آكنده و سرشار است از سفارش و تاكيد بسيار، نسبت به احترام گذاشتن به كودك و حفظ شخصيت او؛ ولى بيشتر آنها به نحو ميزان كلى و قاعده اصولى بيان مى شود و كمتر به تجزيه و تحليل مسائل مى پردازد، يعنى موارد جزئى و فروع عملى را بيان نمى كنند تا راهى روشن و آسان پيش پاى خواننده بگذارند.

پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره شخصيت دادن به كودك ، دستور مى دهد: به او سلام كنيد و خود به آن عمل مى كند و همچنين جمله اى را كه از امام سجادعليه‌السلام در آنجا نقل كرديم ، همين روش ‍ تربيتى را تاييد مى كند. از مجموع اين دستورات جزئى ، موضوع شخصيت دادن به طور كلى نتيجه مى شود، به علاوه اين روش ساده و آسان و همه كس فهم است و راهى است عملى و سهل الوصول

٣- كسانى كه هنوز اين كتاب را نخوانده اند، مى پرسند: شما در اين كتاب جانب زن را مراعات كرده ايد يا جانب مرد را؟ به نفع شوهر سخن گفته ايد يا به نفع زن ؟

در پاسخ بايد بگويم : نويسنده اين كتاب ، در هيچ مورد عقيده و نظر خود را بيان نكرده است ، بلكه چنانكه ملاحظه مى كنيد، بعد از هر درسى ، دليل آن از آيه قرآن و احاديث معصومينعليه‌السلام نقل شده است ، البته ممكن است - و حتما چنين است - كه قلم نويسنده در تعبير و توضيح بعضى از مطالب به سوى مبالغه يا مسامحه گرايش يافته و گاهى براى آقا، لغاتى جالبتر و پربارتر آورده باشد و گاهى براى خانم گاهى نسبت به زن از تعبيرى شايسته كوتاهى كرده باشد و گاهى نسبت به شوهر. از خوانندگان محترم تقاضا دارد اين تقصير را به انشاء و قلم نويسنده نسبت دهند، نه به عقيده و نظر او. زيرا نظر نويسنده ، جز تشريح و توضيح آيات قرآن و احاديث ائمه معصومين - صلوات الله عليهم اجمعين - درباره روابط زناشوئى و نشان دادن چهره واقعى آنها از نظر اسلام چيز ديگرى نبوده است

ولى اگر بپرسيد: از نظر اسلام ، زن عزيزتر و محبوبتر است و بيشتر مورد سفارش قرار گرفته است يا مرد؟ بايد بگويم : تا آنجا كه نويسنده مطالعه كرده است ، زن بيشتر مورد سفارش قرار گرفته است و اين به خاطر سياست كلى اسلام است و همواره در قوانينش جانب مستضعف را رعايت مى كند و بايد هم چنين باشد. اين سخن معنى ندارد كه اسلام به زن بگويد: شوهرت را كتك نزن ، او را احترام كن او امانت خداست در نزد تو، زيرا زن قدرت كتك زدن ندارد و طبعا به شوهر خويش احترام مى گزارد، ولى به شوهرى كه قدرت زدن دارد و سرپرست و رئيس خانواده است و ممكن است خودخواهى بر او غلبه كند، بايد چنين سفارشى بشود تا راه نفوذ شيطان بر نفس او بسته گردد. از طرف ديگر چون بعضى از زنان ، به جاى زور و قدرت ، مكر و حيله دارند و نسبت به شوهر خود بي وفائى مى كنند، اسلام به آنها مى گويد: شوهرتان را از خود ناراضى نكنيد و به شوهران مى گويد: از آنها بر حذر باشيد و با آنها دست به عصا و با احتياط رفتار كنيد، و در هيچيك از اين دو مورد، اسلام خطابش را تعميم نداده و جنس مرد را زورگو و جنس زن را مكار و بي وفا يا كم عقل و شرور ندانسته است ، بلكه اين گونه برداشت ، نتيجه كج فهمى و بى ذوقى مردان و زنانى است كه آن آيات روايات را مى خوانند و در آن تامل و دقت نمى كنند و يا روايات ديگر را در كنارش نمى گذارند.

٤- موضوع مهمتر از همه اين امور و مهمترين موضوع اين كتاب و بلكه مهمترين موضوع در تعليمات اسلامى غلبه كردن بر هواى نفس ، در امتثال فرامين الهى و دستورات اسلامى است انسان طبق فطرت پاك و سرشت تابناك خداداديش ، درستى و صحت تمام مسائل اين كتاب و ساير تعليمات آسمانى را درك مى كند، ولى اگر در مقام عمل نتواند بر نفس ‍ سركش خويش مسلط گردد، به همه آنها ايراد و اعتراض مى كند، شبهه و اشكال وارد مى سازد و آنها را مخالف عقل و منطق مى خواند. يا توجيه و تاويل مى كند در صورتى كه در حقيقت ، آن دستورات آسمانى ، تنها مخالف نفس و شهوت اوست و آن هم براى اين است كه او نتوانسته است بر نفس ‍ خود غلبه كند، بلكه هواى نفس و شيطان بر او غالب آمده و زشت را در نظر او زيبا و زيبا را زشت و منفور نمايش داده است

كدام عاقل با انصافى مى تواند بگويد: آنچه از تعليمات مقدس اسلام ، در اين ٧٠ درس بيان كرديم ، موجب الفت و صلح و صفاى ميان زن و شوهر نمى شود؟!! كدام انسان با شعورى مى تواند بگويد: هنگامى كه زن و شوهر اختلاف پيدا كردند، براى رفع اختلاف آنها راهى بهتر از آنچه اسلام بيان كرده وجود دارد؟ و خلاصه كدام با انصافى مى تواند بگويد: براى خيرخواهى زن و شوهر، كسى داناتر و مهربانتر از آفريدگار آنها وجود دارد؟

برادران و خواهران ! و زنان و شوهران مسلمان ! به وساوس شيطانى گوش ‍ ندهيد. كلاه خود را قاضى كنيد و بار ديگر با تامل و دقت اين كتاب و نظير اين كتابرا بخوانيد. درود و رحمت خدا بر شما باد.

و الحمدالله رب العالمين

1- حميرا مصغر حمراء است و تصغير افاده تلطف و اظهار محبت مى كند، مانند:

ديدم از دور بتى كاكلكش مشكينك

دهنش تنگك و چون تنگ شكر شيرينك

2- اصول كافى ، ج 2 ص 643

3- در اينجا مباحث اصولى و عقلى مفصلى ميان فلاسفه و محدثين وجود دارد كه برخى از آنها درج 3 و 4 بحار و پاورقى آن مشاهده مى شود. يكى از ادله ما روايت ابان در ديه بريدن 4 انگشت زن در مقايسه با بريدن 3 انگشتش مى باشد.

4- سوره نساء آيه 86

5- سوره ابراهيم آيه 23

6- سوره نور آيه 61

7- بحار، ج 76 ، ص 3

8- بحار، ج 76 ، ص 4

9- بحار، ج 76 ص 10

10- بحار، ج 76 ، ص 2

11- بحار، ج 76 ، ص 11

12- بحار، ج 76 ، ص 11

13- بحار، ج 76 ، ص 10

14- وسائل ج 14 / 17

15- كافى ، ج 2 ص 670

16- نهج البلاغه ، خطبه 147

17- بحار، ج 49 ، ص 35

18- بحار، ج 49 ، ص 35

19- بحار، ج 45 ، ص 47

20- وسائل ، ج 15 ، ص 250

21- تغيير صحنه ، نظير « قول به موجب » است كه علماى ادب در بحث محسنات بديعيه ذكر مى كنند، مانند:

گفت خوابت هيچ ميايد به چشم

گفتم آرى تا به بينم روى تو

گفت چون مجنون به زنجيرت كشند

گفتم آرى با خم گيسوى تو

گفت سختى گفتمش آرى براى روز جنگ

گفت خارى گفتمش از بهر چشم دشمنان

و نيز مانند آيه شريفه« يقولون هو اذن قل اذن خير لكم .»

22- غرر و درر، شرح آقا جمال ج 2 ص 266

23- غرر و درر ج 2 ص 298

24- نهج البلاغه خطبه 192

25- غرر و درر ج 4 ص 329

26- بحار، ج 76 ص 60

27- بحار، ج 75 ، ص 140

28- اصطلاحى كه ما در احكام اوليه و ثانويه به كار برده ايم غير از اصطلاح معروف بين فقهاء عظام است

29- وسائل ، ج 14 ص 123

30- وسائل ، ج 14 ، ص 123

31- روضه المتقين ، ج 8 ، ص 366

32- قواعد ص 6

33- قرآن كريم سوره نور،آيه 30.

34- قرآن كريم سوره نور،ى 31

35- وسائل ، ج 14 ،ص 15.

36- بحار، ج 103 ص 237 ، وسائل 9 ، ج 14 ، ص 15

37- نهج البلاغه خطبه 151

38- نهج الفصاحه ، ص 72 ، رقم 378

39- نهج الفصاحه ، ص 72 ، رقم 238

40- وسائل ، ج 14 ، ص 183

41- وسائل ، ج 1 ، ص 176

42- وسائل ج 1 ، ص 144

43- روضه المتقين ، ج 8 ص 367

44- وسائل ، ج 1 ص 443

45- بحار، ج 76 ، ص 141

46- تفسير كبير، 6/101

47- بحارالانوار، ج 43 ، ص 50

48- مستدرك ج 2 ص 551

49- وسائل ج 1 ، ص 410 ، ج 14 ص 163 ، روضه المتقين ، ج 8 ، ص 365

50- وسائل ، ج 1 ، ص 435

51- وسائل ، ج 1 ، ص 432.

52- وسائل ، ج 14 ، ص 135

53- وسائل ، ج 1 ص 453

54- نهج البلاغه ، حكمت 61

55- وسائل ، ج 2 ، ص 890

56- وسائل ، ج 1 ، ص 352

57- وسائل ، ج 1 ص 349

58- وسائل ، ج 1 ، ص 353

59- وسائل ، ج 1 ، ص 347

60- سفينه البحار، ج 1 ، ص 424

61- بحار، ج 103 ، ص 236 و ص 237

62- وسائل ، ج 14 ، ص 15

63- البته مرد نبايد پس از آنكه با زنى ازدواج مى كند، به رياضت پردازد، اين عمل در شرع اسلام ممنوع است زن حقوقى بر شوهر دارد كه رياضت كشيدن او مخالف با اداء آن حقوق است

64- نهج البلاغه حكمت 238

65- روضه المتقين ج 8 ، ص 93

66- بحار، ج 103 ، ص 224

67- مستدرك ، ج 2 ، ص 551

68- مستدرك ، ج 2 ص 551

69- بحار، ج 103 ، ص 223

70- نهج البلاغه ، مكتوب 31

71- وافى ج 3 ص 119

72- وافى ج 3 ص 117

73- وافى ج 3 ص 117

74- بحار، ج 103 ، ص 225

75- طغيان قلم در اين دو سطر به خاطر مقابله به مثل است يعنى مخاطب ما فقط كسى است كه بانويى را كتك مى زند.

76- سوره اعراف ، آيه 31

77- وافى ج 3 ، ص 117

78- بحار 103 ص 249 و مستدرك ج 2 ص 550

79- نهج البلاغه ، مكتوب 14

80- نهج البلاغه ، خطبه 127

81- بحار، ج 103 ، ص 285

82- وسائل ، ج 14 ، ص 127

83- وسائل ، ج 14 ، ص 15

84- نهج البلاغه ، مكتوب 31

85- وسائل ، ج 1 ، ص 83

86- نهج البلاغه ، مكتوب 31

87- احزاب ، آيه 32

88- قرآن كريم ، احزاب 59

89- قرآن كريم ، سوره نور،ى 20

90- وسائل ، ج 14 ص 171

91- سوره نور،ى 31

92- وسائل ، ج 14 ص 145

93- وسائل ، ج 14 ، ص 185

94- وسائل ، ج 14 ، ص 151

95- وسائل ، ج 14 ، ص 173

96- بحار، ج 20 ، ص 310

97- بحار 43 ، ص 27 ، وسائل ، ج 14 ، ص 159

98- وسائل ج 14 ، ص 146

99- وسائل ، ج 14 ، ص 62

100- ترجمه اين دو روايت نقل به معنى شده است

101- وسائل ، ج 14 ، ص 75

102- وسائل ، ج 14 ، ص 149-150

103- نهج الفصاحه ، ص 2 ، حديث 7

104- نهج البلاغه ، مكتوب 31

105- بحار، ج 103 ، ص 253

106- سوره روم ،ى 21

107- وسائل ، ج 14 ص 124

108- سوره نساء 34

109- قرآن كريم ، بقره 228

110- كلمه « زهو» را در كتب لغت به معنى « فخر و عظمت و تكبر و اعجاب و به نفس گفته اند كه در فارسى به كسى مى گوئيم كه به شرافت و ارزش خود آگاه است ، مناعت و بزرگوارى خود را نگه مى دارد و در برابر متجاوزين مغرور است و سركش .»

111- نهج البلاغه ، حكمت 234

112- وسائل ، ج 14 ، ص 14

113- وسائل ، ج 14 ، ص 22

114- وسائل ، ج 14 ، ص 129

115- نهج البلاغه ، حكمت 252

116- بحار، ج 104 ، ص 30

117- بحار، ج 104 ، ص 30.

118- وسائل ، ج 8 ، ص 20

119- به معنى انجام عمل جنسى زنان با يكديگر است

120- وسائل ، ج 18 ، ص 425

121- خصال ، صدوق باب سته ص 292

122- وسائل ، ج 14 ، ص 14

123- وسائل ، ج 14 ، ص 12 ، بحار، ج 103 ، ص 225

124- وسائل ، ج 14 ، ص 12 ، بحار، ج 103 ، ص 225

125- وسائل ، ج 14 ، ص 11

126- وسائل ، ج 14 ، ص 10

127- وسائل ، ج 14 ، ص 11

128- وسائل ، ج 14 ، ص 9

129- بحار، ج 103 ص 219

130- وسائل ، ج 14 ، ص 83

131- وافى ، ج 3 ، ص 116

132- وسائل ، ج 15 ، ص 249

133- وسائل ، ج 15 ، ص 227

134- ما اين مكالمه را با لفظ قلم نوشتيم ، زيرا قلم در دست داريم ، ولى زن و شوهر همين معانى را بايد با الفاظى هر چه خودمانى تر و لهجه اى هر چه محبت انگيزتر ادا كنند.

135- وسائل ج 14 ، ص 10

136- اصول كافى ، ج 2 ، ص 94

137- ( اصول كافى ، ج 2 ، ص 99)

138- الواعظ ج 6 ، ص 329

139- اصول كافى ، ج 2 ، ص 644

140- بحار، ج 103 ، ص 250 ، وسائل ، ج 14 ، ص 184 ، ولى عبارت حديث در اين دو نسخه متفاوتست

141- اصول كافى ، ج 2 ، ص 660

142- سوره نساء،ى 34

143- سوره بقره 187

144- وسائل ، ج 14 ص 15 ، حديث 4

145- وسائل ج 14 ، ص 14

146- غرر و درر ج 2 ، ص 306

147- غرر و درر ج 6 ، ص 393

148- غرر و درر ج 4 ، ص 51

149- بحار ج 103 ، ص 254

150- اصول كافى ج 2 ، ص 226

151- سوره فتح ، ى 29

152- مستدرك ج 2 ص 551 وسائل 14-123- عبارت 2 نسخه مختلف است

153- وسائل ج 14 ، ص 143

154- بحار ج 103 ، ص 253

155- بحار ج 103 ، ص 252

156- سوره نساء،ى 19

157- بحار ج 103 ، ص 239

158- بحار ج 103 ، ص 224

159- بحار ج 103 ، ص 247

160- بحار ج 3 ، ص 251

161- الواعظ ج 3 ص 323 ، وسائل ج 8 ص 337

162- الواعظ ج 7 ، ص 314

163- سوره بقره 223

164- سوره بقره ،ى 222

165- فروع كافى ، ج 2 ص 2 وسائل ج 14 ص 10

166- وسائل ، ج 14 ص 10

167- وسائل ج 14 ص 73 ، خصال ج 2 ص 70

168- وسائل ج 14 ، ص 72

169- وسائل ، ج 14 ص 188

170- در اين روايت نسبت به بودن « اسماء» در زبان عروسى حضرت فاطمه اشكالى است كه بايد تحقيق تاريخى بيشترى شود.

171- مرآت العقول ج 3 ص 517

172- وسائل ج 14 ، ص 100 و 181

173- وسائل ج 14 ص 77

174- سفينه ج 2 ص 46 ، وسائل ، ج 14 ص 83

175- وافى ج 3 ص 115

176- وسائل ج 14 ص 112

177- بحار ج 103 ، ص 235

178- وسائل ج 14 ص 76

179- براى توضيح بيشتر به درس 69 مراجعه شود. (سفينه ج 1 ص 181)

180- سفينه ج 1 ص 180

181- سفينه ج 1 ص 180

182- سفينه ج 1 ص 180

183- سفينه ج 1 ص 180

184- بحار، ج 103 ، ص 252

185- كلمه « بايد» در اينجا عنوان وجوب يا استحباب ندارد، بلكه ارشاد به حكم عقل است

186- نهج البلاغه ، حكمت ، 352.

187- وسائل ، ج 15 ، ص 96

188- وسائل ، ج 15 ، ص 95

189- وسائل ، ج 15 ، ص 95

190- نهج الفصاحه شماره 481

191- نهج الفصاحه شماره 1272

192- روضه المتقين ، ج 8 ص 325

193- روضه المتقين ، ج 8 ، ص 381

194- روضه ج 8 ، ص 318

195- سوره نحل ،ى 58

196- وسائل ، ج 15 ، ص 101

197- وسائل ، ج 15 ، ص 101

198- وسائل ، ج 15 ، ص 100

199- غرر الحكم ، ج 5 ، ص 162

200- غرر، ج 2 ، ص 308

201- غرر، ج 4 ، ص 132

202- غرر، ج 4 ، ص 145

203- غرر، ج 5 ص 378

204- سوره بقره ،ى 186

205- ده وجه تشبيهى كه از آيه شريفه استفاده شده از اين قرار است : 1- لزوم و وجوب ازدواج مانند لزوم لباس 2- پيوستگى و ارتباط نزديك ميان زن و شوهر چنانكه ميان پوشاك و پوشنده است 3- سود و زيان متقابل 3- انتظار و توقع مناسب 5- عيب پوشى 6- آزادى روابط و مناسبات و لزوم عدم مداخله ديگران 7- همكارى و تشريك مساعى 8- استقلال هر يك از زن و شوهر و لباس و صاحب لباس در امور غير اشتراكى 9- تقرب مخصوص و نزديكى كامل به نحوى كه زن و شوهر محرم اسرار يكديگرند و لباس از متعلقات ديگر انسان به او نزديكتر است 10- لزوم دقت و مراقبت در انتخاب و نگهدارى همسر مانند لزوم دقت در انتخاب و حفظ لباس

206- كلمه « نامطمئن » در اينجا به معنى كسى است كه هنوز نسبت به او ثابت نشده باشد، نه كسى كه عدم اطمينان نسبت به او ثابت شده باشد، زيرا اگر چنان باشد، نبايد اصلا او را به خانه راه داد. همچنين كلمه « غير قابل اعتماد» كه در ترجمه خواهيم گفت به همين معنى است

207- نهج البلاغه ، نامه 31.

208- سوره همزه ،ى 1

209- اصول كافى ، 2/360

210- اصول كافى ، ج 2 ص 360

211- اختصاص ، ص 340

212- نهج البلاغه خطبه 204

213- نهج البلاغه حكمت 268

214- بحار ج 103 ، ص 248

215- مستدرك ، ج 2 ص 551

216- استوصوا بالنساء خيرا، اى اطلبوا الوصيه والنصيحه لهم من انفسكم اواطلبوا الوصيه من غيركم بهن اواقبلوا وصيتى فيهن واعملوا بها وارفقوا بهن واحسنوا عشرتهن والاول للطيبى والاخير للقاضى قال ابن حجر و هو اوجه الاوجه (فيض القدير، شرح الجامع الصغير، ج 1 ص ‍ 503

217- مستدرك ، ج 2 ، ص 551

218- مستدرك ، ج 2 ، ص 551

219- وسائل ، ج 14 ، ص 124

220- نهج البلاغه ، خطبه 78

221- نهج البلاغه ، نامه 31

222- اصول كافى ، ج 2 ، ص 350

223- اصول كافى ، ج 2 ص 351

224- اصول كافى ، مترجم ج 3 ص 167

225- اصول كافى مترجم ج 3 ، ص 168

226- اصول كافى مترجم ج 3 ، ص 168

227- اصول كافى مترجم ج 3 ، ص 171

228- به احاديث 45-72 اصول كافى رجوع شود.

229- فراموش نشود كه اين مواد درسى تا حدى كه نياز خانمها را در كارهاى تخصصى شان برطرف سازد بسيار مطلوب است

230- وسائل ج 14 ص 127

231- وسائل ج 14 ، ص 127

232- وسائل ج 14 ص 127

233- و رجل ابله : بين البله و البلاهه ، و هوالذى غلب عليه سلامه الصدر و حسن الطن بالناس ‍ لانهم اغفلوا امر ديناهم ، فجهلوا حذق التصرف فيها و اقبلوا على آخرتهم فشغلوا انفسهم بها فاستحقوا ان يكونوا اكثر اهل الجنه ، فاما الابله و هوالذى كلا عقل له فغير مردا فى الحديث (لسان العرب ج 15 ص 477)

234- وسائل ج 7 ، ص 311

235- اگر خواننده محترمى بگويد: قلم نويسنده از بيان وظايف خانوادگى به روضه خوانى كشيد. مى گويم : درست است اين حكم عقل است كه بايد تناسب و ارتباط معنوى بين مطالب كتاب مراعات شود، ولى سخن در اين است كه انسان چنانكه عقل دارد، عاطفه و احساس هم دارد: كسى كه روزى داستان كوفه و سر بريده و خولى و همسرش را شنيده يا خوانده باشد، وقتى به موضوع عقل مرد و احساس زن مى رسد، ناخودآگاه و به حكم عاطفه و احساس سر قلمش به اين سو كشيده مى شود يابگوييد همان وجود عاطفه و احساس در نويسنده بهترين مناسبت است كه به حكم عقل قلم را به اين سو متوجه مى سازد. جمله « احساس بايد تابع عقل باشد» در مقام قانونگذارى و كلى گويى درست است ، ولى نمى دانم آيا دانشمندان راهى روشن براى رسيدن به اين مقصود بيان كرده اند؟

236- نهج البلاغه خطبه 78

237- نهج البلاغه نامه 14

238- سفينه ج 2 ، ص 509

239- نهج البلاغه نامه 31

240- وسائل ج 3 ص 559

241- غرر الحكم ج 6 ، ص 40

242- غرر ج 6 ، ص 46

243- غرر ج 2 ص 416

244- غرر ج 3 ص 295

245- غرر ج 3 ص 303

246- غرر ج 6 ص 407

247- غرر، ج 6 ، ص 281

248- خذوا حذركم ، اى خذوا طريق الاحتياط... و رجل حاذر، اى محتزر، متيقظ (مجمع البحرين .)

حذر حذرا من باب تعب و احتذرو احترز كلها بمعنى استعدو و تاهب (مصباح المنير)

و رجل حذر و حذر: متيقظ متحرز (صحاح اللغه)... محترز (اساس البلاغه).

و حاذر: متاءهب كانه يحذر اءن يفاجا... و انا لجميع حاذرون : متاهبون (لسان العرب .)

249- نهج البلاغه خطبه 78 ، فيض الاسلام ص 180

250- قرآن كريم - سوره عصر.

251- آيا چند ارباب پراكنده داشتن بهتر است يا خداوند يكتاى مقتدر.

252- آنچه در اينجا گفتيم تمام علت جواز متعه نيست ، بلكه متعه و تعدد زوجات فوائد ديگرى هم دارد كه در كتب دانشمندان اسلامى موجود است

253- كلمه « ادعياء» جمع « دعى » به معنى پسر خوانده و نيز به معنى كسى است كه در نسب خود متهم باشد. در انيجا ممكن است به معنى منافق باشد. يعنى كسى كه خود را دوست وانمود مى كند و در حقيقت دوست نيست

254- نهج البلاغه خطبه 190

255- استونى : ايالتى در شرق درياى بالتيك و جنوب خليج فنلاند.

256- شايد مقصود اينست كه اين دو موجود ثابت و مربوط نيستند، بلكه در اعصار و قرون مختلف ، متفاوت مى باشند.

257- بوسنى : ناحيه ايست در يوگسلاوى

258- داهومه : كشورى است در آفريقاى غربى و ساحل خليج گينه

259- سيام : كشورى است در آسياى جنوبى ، غرب هندوچين (تايلند كنونى)

260- يكى از كشورهاى اروپاى جنوبى كه امروزه جزو يكى از جمهوريهاى متحد كشور يوگسلاوى است

261- يكى از كشورهاى آفريقاى جنوبى كه در سابق به نام (ساحل طلا) معروف بود.

262- هزار آفرين بر گوينده اين مثل

263- يكى از جمهوريهاى كشور اتحاد جماهير شوروى و سوسياليستى است

264- قبايل گوناگونى بودند كه در « لاسيوم = سرزمينى در كشور ايتاليا) سكونت داشتند.

265- اى كاش زنها هم براى مردها ضرب المثلهايى مى داشتند، در اينجا مى آورديم و مقايسه مى كرديم آنچه مردان گفته بودند كه معجونى بود آميخته از راست و دروغ ، شوخى و جدى ، حقيقت و طنز، واقعيت و جك

266- سوره حشرى 21.

267- وسائل ، ج 14 ص 35

268- در اين روايت تصريح شده است كه هر چهار شاهد بايد مقاربت مرد با زن را به صورت ميلى كه داخل سرمه دان مى شود، به چشم خود ديده باشند و معلوم است كه زن و مرد را هم كاملا بايد شناخته باشند تا در محكمه عليه آنها شهادت دهند.

269- سوره نور،ى 4.

270- وسائل - ج 14 ص 333

271- وسائل ج 14 ص 334

272- سفينه ج 1 ص 515

273- سفينه ج 1 ص 515

274- سفينه ج 1 ص 515

275- نهج البلاغه حكمت 222

276- نهج البلاغه حكمت 235

277- غرر ج 4 ص 619

278- تعبير زشت تر از اين هم شنيده مى شود كه قلم از نوشتن آن شرم دارد!

279- وسائل ج 14 ، ص 42

280- وسائل ج 14 ، ص 24

281- وسائل ج 15 ص 21

282- وسائل ج 15 ص 22

283- كلمه « قنطار» كه در 3 آيه قرآن آمده است ، مفسرين برايش معانى بسيار گفته اند و مقادير مختلفى معين كرده اند و اين خود دليل است بر اينكه مقصود از آن ، مال بسيار است ، مانند كلمه « ميليونها» در زمان ما.

284- سوره نساء آيه 20

285- سوره طلاق ، آيه 7

286- جاوده : خاخره فى الجود (اقرب الموارد.) قال ابوسعيد: سمعت اعرابيا قال : كنت اجلس الى قوم يتجاوبون و يتجاودون فقلت له : ما يتجاودون ؟ فقال : ينظرون ايهم اجود حجه (لسان العرب)

287- وسائل ج 15 ص 259

288- وسائل ج 14 ، ص 247

289- وسائل ج 14 ، ص 101

290- وسائل ج 14 ص 103

291- وسائل ج 14 ص 83

292- وسائل ، ج 14 ، ص 82

293- وسائل ج 14 ص 82

294- وسائل ج 14 ص 85

295- به درس 24 رجوع شود.

296- به درس 8 رجوع شود.

297- به درس 45 رجوع شود.

298- سوره لقمان آيه 18

299- غرر الحكم ج 3 ص 55

300- غرر ج ص 338

301- غرر ج 6 ص 28

302- غرر ج 6 ص 59

303- غرر ج 6 ص 407

304- غرر الحكم ج 6 ص 385

305- غرر ج 6 ص 363

306- غرر ج 4 ص 203

307- غرر ج 6 ، ص 170

308- غرر ج 3 ص 234

309- غرر ج 4 ص 206

310- غرر ج 5 ص 309

311- غرر ج 6 ص 138

312- غرر ج 3 ص 452

313- بحار ج 78 ص 6

314- وسائل ج 14 ، ص 27

315- غرر ج 1 ص 227

316- غرر ج 2 ص 296

317- غرر، ج 2 ص 224

318- غرر ج 5 ص 451

319- غرر ج 5 ص 302

320- سوره نساء 35

321- وسائل ج 15 ، ص 267

322- غذا در بدن 4 بار هضم مى شود: 1- در معده و امعاء 2- در كبد 3- در عروق 4- در هر عضوى جداگانه (فرهنگ معين)

323- ان الجماع يستفرغ من جوهر الغذاء الاخير فيضعف اضعافا لا يضعف مثله الاستفراغات الاخرى و يستفرغ من جوهر الروح شيئا كثيرا للذه و... قانون ، كتاب سوم ص 275 چاپ سنگى

324- گلها و گياهان شفابخش ص 112 و ناتوانيهاى جنسى ص 9 و 54

325- زبان خوراكيها، ج 1 ص 49

326- اميدوارم پيرمردانى كه مسوول راديو، تلويزيون مملكت اسلامى مى باشند يا پيرانى كه مسوولين از آنها شنوائى دارند، به فكر اين جوانان كه مى خواهند معصوم و مهذب باقى مانند، بوده باشند و در پست گويندگى مردان را به جاى زنان بنشانند. اميدوارم اين بزرگان كه شنيدن اينگونه صداها برايشان هيچگونه تحريكى ايجاد نمى كند، به فكر زمان جوانى خود باشند و بدانند، بعضى از جوان پاكدل در اثر شنيدن اين اصوات منفجر مى شوند، مطالعه را كنار مى گذارند، درس و بحث را تعطيل مى كنند و از خانه به سوى دير رياضت يا محل ديگرى مى روند.

327- ناتوانيهاى جنسى ص 67.

328- پاسخ به مسائل جنسى ، فصل 5

329- زبان خوراكيها، ج 1 ص 289

330- فرهنگ معين ، لغت انگدان

331- زبان خوراكيها، ج 1 ص 354 و ج 2 ص 59 ، 171 ، 174

332- و من اراد ان لا يجد الحصاه و حصر البول فلا يحبس المنى عند نزول الشهوه و لا يطل المكث على النساء (طب الرضا، با ترجمه امير صادقى ص 125)

333- زبان خوراكيها ج 1 ص 79 ، 88 ، 123 ، 135

334- بحار ج 62 ، ص 188 ( به نقل از كتاب زن و شوهر است بايد مراجعه شود.)

335- ص 119-121 ( در اين كتاب معالجه سفليس و سوزاك را هم با دواهاى سنتى نوشته است ص ‍ 122).

336- گفتگوى يك پزشك ، ص 87

337- گلها و گياهان شفابخش ، ص 222

338- از يكى از پزشكان شنيدم كه اين قانون ، قطعى و مسلم است ، و تخمك زن كه ماهى يكبار آماده جفت شدن مى شود، تنها در همين روز است و در روزهاى ديگر ماه ، اگر مجامعت واقع شود، زن آبستن نمى گردد. اما عموم آنان معتقدند كه در آن روز و چند روز بعد از آن احتمال حاملگى بيشتر از بقيه وقتهاست

339- گياهان داروئى ج 1 ص 39 و ج 2 ص 120 و 181 ، زبان خوراكيها ج 1 ،ص 38 ، 185 و 280 ، اسرار خوراكيها ص 304 و 322

340- اعجاز خوراكيها ص 22

341- اعجاز خوراكيها ص 219

342- نزديك شهسوار در شمال ايران است

343- زبان خوراكيها ج 1 ص 84

344- اسرار سلامتى ص 38

345- اعجاز خوراكيها، ص 82

346- گلها و گياهان شفابخش ص 222 ، زبان خوراكيها ج 1 ، ص 38 و 92 و 102 و 123 و 216 ، ج 2 ص ‍ 189 و 236.

347- زبان خوراكيها ج 1 ص 49 ، سبزيها... ص 194

348- وسائل ج 14 ، ص 186 ، علل الشرايع باب 289 ، بحار ج 103 ص 280