اسرار عبادات

اسرار عبادات0%

اسرار عبادات نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

  • شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 31957 / دانلود: 2876
اندازه اندازه اندازه
اسرار عبادات

اسرار عبادات

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

اسرار عبادات

نويسنده : آية الله جوادى آملى

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین

۱ ۱ - در نظام تکوین هر معلولی عبد علت خود بوده در حدوث و بقاء او را پیروی کرده و در ذات و صفت و فعل فرمان او را می برد و هیچگونه گسستگی در رشته علت راه ندارد، نه علت از اشراف و افاضه باز می ماند و نه معلول از انقیاد و خضوع سرباز می زند. و بی نیازی معلول، که صرف نیاز به علت است، از علت خود که لازمه ضروری وی عین افاضه بر معلول می باشد با اساس علیت و معلولیت، سازگار نیست؛ لذا سراسر جهان امکان که معلول خدای سبحان اند، بنده محض حق بوده و آنی از امتثال دستور تکوینی آن حضرت تمرد ندارد:( إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ) ۱) و عناوین: اسلام(۲) ، تسبیح(۳) ، سجده(۴) ، عبودیت(۵) ، و اطاعت(۶) ، که در قرآن کریم آمده است ناظر به همین مطلب می باشد، و کفر تکوینی معقول نبوده و نفاق یا عصیان طبیعی متصور نمی باشد، و این همان جبر علی است که غیر از اشعری جبری همه صاحب نظران عقلی آن را پذیرفته اند، و اما اشاعره بر پایه پندار اولویت و نفی ضرورت علی آن را در نظام تکوین رد کرده اند، چون اصل علیت فلسفی را به جبری عادت مبدل ساخته و ربط ضروری را انکار نموده اند.

اگر علیت به تشأن ارجاع شود، پیروی مظهر از ظاهر و اسلام و تسبیح و سجده و عبودیت و اطاعت همه مظاهر در برابر ظاهر خویش روشن تر خواهد بود؛ زیرا صورت مرآتی جزء خضوع در پیشگاه صاحب صورت سمتی ندارد.

۲ - در نظام تشریع که اساس هرگونه آزمون و تکامل اختیاری است هیچگونه جبر یا تفویضی راه ندارد و موجود متفکر مختار که در قلمرو قانون قرار می گیرد در انتخاب راه خویش آزاد و در ادامه آن مختار و در قبول و نکول آن رها و در هماهنگی درون و بیرون یا ناهماهنگی آن به نام ایمان یا نفاق مخیر است، زیرا بدون آزادی نه آزمون میسر است و نه تکامل ممکن خواهد بود.

محدوده نظام تشریع از قلمرو تکوین کمتر است، چون در غیر موجود آگاه آزاد راه ندارد، لیکن منطقه پیروی یا تمرد در قاره تشریع بیشتر می باشد، لذا برخی از قوانین تشریع بدست نسیان سپرده شده و عده ای به بوته عصیان فرو می روند، و بعضی به لوث نفاق و گروهی به شائبه ریا آلوده می گردند و سرانجام برخی سهم خلوص یافته و بطور ناب و پیراسته محقق می شوند.

لذا اسلام و کفر، ایمان و نفاق، اطاعت و عصیان و نیز صواب و خطا و خلاصه حق و باطل در فرهنگ قرآن کریم مخصوص نظام تشریع بوده و در حیطه تکوین جز اسلام و اطاعت و صواب و خلاصه حق چیز دیگری یافت نمی شود، زیرا زمام هر موجودی در نظام تکوینی بدست خدای سبحانست و کار خداوند نیز بر صراط مستقیم می باشد(۷) و اگر ضلالت و بطلان و مانند آن درباره برخی از موجودهای عالم طبیعت مطرح می شود یا ناظر به نظام تشریع است و یا امری است نسبی نه نفسی، زیرا موجود عینی متن حق و صوابست و نسبت به مبدء فاعلی خود مطیع محض.

۳ - هر اسمی از اسمای حسنای حق اقتضائی دارد که با زبان برهان می توان آن را حد وسط استدلال قرار داد و نتیجه گرفت.

بر اثر حکمت خدای سبحان هیچ کاری بیهوده از او صادر نمی شود، چون خداوند حکیم است و هر حکیمی کار با هدف انجام می دهد پس خداوند کارش داری هدف است(۸) . و بر اثر غنای ذاتی خداوند هیچ چیزی نمی تواند هدف ذات حق باشد(۹) زیرا لازمه اش آنست که ذات حق بدون آن هدف کامل نبوده و با نیل به آن کامل شود در حالی که واجب الوجود عین کمال صرف و نامحدود می باشد و کمالی خارج از ذات وی فرض نمی شود. جمع میان این دو اقتضاء آنست که فاعل جهان امکان منزه از هدف بوده - چون خود عین هدف هر موجودی است چه اینکه عین مبدء هر وجودی می باشد - لیکن خود جهان دارای هدف وجودی بوده و به آن نائل می گردد، گرچه عده ای از آن بین راه گزند برخورد ناگوار مصون نخواهند بود.

هدف انس و جن در نظام تشریع تکامل عبادی آنهاست و اگر انسان که دارای روح مجرد عقلی است آن را شکوفا نماید و از همراهان خود سبقت بگیرد خودش هدف بسیاری از موجودهای مادون قرار می گیرد، گرچه هدف نهایی همه خداوند است، لیکن همانطوری که در قوس نزول نخستین صادر جوهر عقل است، در قوس صعود کامل ترین راجع و بازگشت کننده جوهر عاقل است، که مدار امکان از عقل شروع شده و به عاقل ختم می شود، و این مطلب نه بر پندار عقول عشره و مانند آنست که حکمت مشاء نیز آن را از مسائل جزمی فلسفه خود به حساب نیاورد و فقط در حد احتمال یاد کرده است بلکه بر اساس تشکیک وجود یا ظهور است که حکمت متعالیه یا عرفان آن را می فهمد یا می بیند.

۴ - عبادت درجات فراوانی دارد که برخی از آنها هدف میانگین و بعض دیگر هدف نهایی می باشد. و چون عمل محدود است و شهود نامحدود، عبادت های عملی هدف های محدود بوده و عبادت های شهودی هدف های نامحدود خواهند بود. و سر محدود بودن عبادت های عملی آنست که قلمرو تکلیف با انتقال از دنیا به آخرت تمام شده ولی منطقه شهود همچنان ادامه دارد، و تکامل های عملی که توسط فعل اختیاری انسان حاصل شود، در قیامت نیست؛ لیکن تکامل های علمی که با افاضه خدای سبحان حاصل می گردد، همواره میسور می باشد و بسیاری از پرده های غیب پس از مرگ برطرف می گردد تا آنچه نادیدنی بود، مشهود شود. لذا قرآن کریم هدف آفرینش جهان خلقت را آگاه شدن انسان به قدرت و علم بی کران خداوند می داند:( اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّـهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا ) (۱۰)

گرچه علم حصولی و یقین استدلالی بنوبه خود کمال عملی بشمار آمده و هدف قرار می گیرد، لیکن نسبت به علم حضوری و یقین شهودی وسیله محسوب می شود:( کلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ .(۱۱) ) یعنی با علم الیقین می توان به عین الیقین رسید.

بنابراین می توان یقین شهودی به معارف را هدف نهائی آفرینش انسان دانست، که همواره به عبادت متکی است، گرچه نحوه اعتماد آن بر عبادت در هر نشأئی مناسب با همان نشأه می باشد (یعنی در دنیا به متن عبادت های تشریعی تکیه دارد و در آخرت به باطن آن که ظاهر می شود، متکی است) و اگر لحظه ای عبادت نباشد آنچه مشهود است مستور می گردد و آنکه شاهد است محجوب می شود؛ زیرا تنها وسیله شهود سالک و ظهور غیب همانا عبادت است:( وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ ) (۱۲) ، نه آنکه بعد از یقین پرستش برطرف شود، زیرا زوال عبادت همان و زوال یقین همان، چون عصیان برترین حجاب می باشد. آنچه از آیه سوره طلاق بر می آید این است که هدف پیدایش جهان یعنی ظهور حق در آئینه خلق همانا آگاه شدن انسان سالک به علم و قدرت حق است و این علم شهودی عارف و اصل را مظهر علم و قدیر می نماید که با بسم الله الرحمن الرحیم در صورت اذن خدای سبحان همان کاری را که در قیامت به صرف اراده می کند در دنیا نیز انجام می دهد، چه اینکه هر چه بخواهد بداند، مشاهد می کند.

و همین مطلب را می توان از حدیث معروف قدسی استنباط کرد که فائده ظهور ذات که کنز مخفی بود (ظهور ذات نیز همان تجلی حق در آئینه خلق است) همانا آگاه شدن انسان سالک به غیب مطلق به اندازه وسع خود می باشد. و اگر در سند حدیث یاد شده سخنی باشد مضمون آن را آیه سوره طلاق ضمانت می نماید، زیرا آیه یاد شده هم علم را هدف آفرینش می داند و هم قدرت را و چون قدرت خداوند عین علم اوست قدرت انسان عارف نیز در همان علم وی تعبیه وی می شود، زیرا عقل عملی و نظری در سالکان واصل متحد است.

۵ - آنچه در محور عمل جوارح یا در حد خاطره جوانح قرار می گیرد،یا از احکام عبادت است و یا از آداب آن، و هیچکدام سر عبادت نخواهد بود؛ و آنچه در مدار شهود عقل نظر و انبعاث عقل عمل قرار می گیرد، می تواند به حساب سر عبادت آید؛ زیرا صرف خطور دل که حصول آن سهل و در فقه اصنر کاربرد دارد، گرچه به حمل اولی نیت است لیکن به حمل شایع غفلت می باشد، لذا نه تنها برای تداوم حضور دل کافی نیست بلکه در آغاز هم با هر خاطره دیگر سازگار می باشد. و آن توحید متصور که با هر شرکی بسازد، شرکی است در کسوت توحید؛ و عارف ناب سالک واصلی است که نه تنها شهود کثرت مانع شهود وحدت نگردد بلکه شهود وحدت نیز حاجب شهود کثرت نشود تا بتواند جامع هر دو باشد، لیکن به شهود حق نه عرفان خلق، چه اینکه نتیجه قرب فرایض است. و همانطوری که رعایت دستورهای فقه اصنر واجب است لیکن برای نیل به اسرار عبادت کافی نیست، مراعات رهنمودهای فقه اوسط، یعنی فن شریف اخلاق مستدل، لازم است ولی رسا نیست؛ بلکه حرمت نهادن به ارشادهای فقه اکبر یعنی عرفان نظری و عملی لازم می باشد تا با ضمیر شاهد و سر طاهر به مصدر نزول عبادت راه یافت و آن را با مجاری ادراکی و تحریکی معبود انجام داد، چه اینکه حدیث قرب نوافل به گوشه ای از آن اشارت دارد.

آنگاه نه تنها سالک واصل به سر عبادت می رسد بلکه جایگاه سر معبود می گردد و صندوق آگاهی وی می شود: هم موضع سره ولجأ امره وعییة علمه و موئل حکمه و کهوف کتبه وجبال دینه بهم اقام انحناء ظهره و اذهب ارتعاد فرائضه.(۱۳) و از آن جهت که سر عبادت به مثابه روح او است و حکم و ادب وی به منزله بدن او می باشد، همواره در قرآن کریم انفاق سری بر انفاق جهری مقدم یاد شده چه اینکه غالباً در همین زمینه شب بر روز جلوتر ذکر می شود(۱۴) ، و منشاء تقدم سر بر جهر و شب بر روز همانست که در نشأه خلوت و پرهیز از غیر شهود حق بهتر و بی پیرایه تر خواهند بود.( إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا ) .(۱۵)

البته وقتی سالک واصل مظهر لایشغله شأن عن شأن شد دیگر لیل و نهار برای او یکسان و سر و جهر در نزد او برابرند زیرا بجایی رسیده که صباح و مساء را بدانجا راه نیست و سر و جهر را به آن مقام بار نخواهد بود، چون از قلمرو قیاس گذشت و از مساحت نسبت سپری شد و اگر سالکی تمام شب را به ذکر آیه مخصوصی بسر می برد یا به منظور تعلیم غیر است و یا قبل از وصول به هدف نهایی می باشد، مانند آنچه از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است که ثلث شبی را با تلاوت( إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ ۖوَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ) سپری نمود، و بسم الله الرحمن الرحیم را بیست بار تکرار کرد(۱۶) ، و سعید بن جبیر شبی را در این آیت سپری کرد:( وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ ) ۱۷)

۶ - برای راهیابی به اسرار عبادت نشانه هایی است که برخی از آنها عبارتست از اینکه آنچه شرط صحت و قبولی طولی عبادت است نه شرط عرضی وی از اسرار آن محسوب می شود؛ مثلاً طهارت شرط صحت نماز است: لا صلاه الا بطهور؛ همانطوری که فاتحه الکتاب جزء قطعی آنست: لا صلاه الا بفاتحه الکتاب؛ لیکن اینگونه از اشراط و توقف گرچه تقدم رتبی را به همراه دارد لیکن از لحاظ سرشناسی در عرض عبادت مشروط و موقوف قرار دارند نه در طول آنها، زیرا شرط طولی قبول طهارت و صلاه نیز پرهیزکاری است:( إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ) (۱۸) و قبول تقوی نیز رهن ولایت انسان کامل است که هیچ عبادتی حتی تقوی بدون تولی معصومین (علیه السلام) مقبول نخواهد بود، حتی پذیرش والی بودن آنان بدون اعتقاد به ولایت تکوینی آن ذوات عظام مقبول نیست. زیرا ولایت تکوینی سر والی بودن و سرپرستی جوامع بشری آنان خواهد بود، یعنی پذیرش سرپرستی آنان مانند نماز و روزه و زکات و حج و... از فروع دین بشمار می رود(۱۹) ، و هر فرعی دارای اصل است که سر آن فرع محسوب می گردد، و آنچه جزء فروع دین است قبول سرپرستی آنان می باشد و آنچه از اصول دین بشمار می آید ایمان به لزوم نصب آنان از طرف خدای سبحان و مظهریت آنها برای خداوند متعالی می باشد.

از این رهگذر معلوم می شود که حقیقت انسان کامل سر هرگونه عبادت است و هر سالکی به مقدار نیل خود از کمال انسانی به راز عبادت می رسد و کاملترین آنها که معصومین -عليهم‌السلام - اند به سر نهایی عبادت واصل آمدند، لذا صراط مستقیم و میزان اعمال و... خواهند بود.

۷ - برای رسیدن به این هدف عالی و پیروزی بر رقیب - که همچنان محترم نخواهد ماند - و سرانجام ایام غم به سر آید، چاره جز خردمندی و هوشیاری در مراقبت حرم امن دل نیست و فرزانگی بدون تدبر و ژرف اندیشی حاصل نخواهد شد و صاحب نظری بدون راز داری و طهارت ضمیر و صیانت سر مسیر نخواهد شد: الظفر بالحزم والحزم با جاله الرأی والرأی بتحصین الاسرار.(۲۰)

۸ - چون با عنایت الهی رساله دیگری به منظور تبیین سر عبادت در برنامه تدوین است لذا سخن را به بیان سرگشت کتاب حاضر معطوف داشتن مناسب تر است. این کتاب مجموعه گفتارهایی است که در ماه مبارک رمضان ۱۴۰۵ ه ق. برابر با تابستان ۱۳۶۳ ه ش در جمع برادران سپاه ناحیه قم ایراد شد و در اثر تناسب با ماه رمضان اسرار روزه بیش از اسرار عبادت های دیگر طرح شد و همچنین گوشه ای از اسرار قرآن که این ماه ظرف نزول و فرود آمدن بسیاری از صحائف انبیاء (علیهم السلام) است، ارائه شد و شمه ای از مباحث لیله قدر تبیین شد؛ و مقداری از سخنان امام مجتبی (علیه السلام)، که نیمه ماه رمضان میلاد آن حضرت است، به میان آمد، و چون فتح بدر و فتح مکه در این ماه مبارک بود و از طرف دیگر آن ایام مصادف با بمباران مناطق مسکونی و حمله موشکی و شیمیایی حزب بعث عراق به دستور صدام پلید بود، گوشه ای از جریان جهاد و ایثار و نثار مردم متدین و متعهد ایران اسلامی باز گو شد؛ و برای تعظیم و تعریف ماه مبارک از خطبه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین جمعه شعبان و همچنین از دعا وداع حضرت سجاد (علیه السلام) استمداد شد، و سر نامگذاری این ماه به شهر الله که در خطبه پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیایش امام سجاد (علیه السلام) آمده است، تشریح شد.

و راز زود گذری این ماه پرفیض نسبت به مؤمنان و طولانی بودن آن نسبت به تبهکاران که در ادعای وداع آمد: ما اطولک علی المجرمین، همانست که روز قیامت نسبت به مؤمنان راستین به مقدار وقت یک نماز واجب است و نسبت به دیگران پنجاه هزار سال می باشد.(۲۱) و دلیل این مطلب آن است که: مؤمن نور ممثل است و در مراحل نور سفر می کند، و سیر نور سهل و سریع می باشد زیرا هر حجابی را می شکافد؛ و آنچه در نور حسی مشهود است نمودار ضعیفی از آن نور عقلی می باشد. حضرت امام صادق (علیه السلام) از پدران معصومش (علیه السلام) از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) چنین نقل می نماید: المؤمن یتقلب فی خمسه من النور: مدخله نور و مخرجه نور وعلمه نور وکلامه نور و منظره یوم القیمه نور(۲۲)

تقدیر و سپاسگزاری

بر اساس توحید افعالی هیچ احسان و لطفی از غیر خدای سبحان متصور نیست:( وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّـهِ ) (۲۳) ، لیکن مؤمنان الهی مظاهر فضل خداوندند، لذا سپاس از آنان همانا حمد ولی نعمتی است که در مقام فعل در کسوت آنان ظهور کرده است(۲۴) ، و از این جهت است که صاحب مقام محمود فرمود: لایشکر الله من لایشکر الناس؛ چه اینکه مبدء فاعلی هرگونه حمد و سپاسی نیز ذات اقدس خداست، چون حضرت حق هم حامد محض است و هم محمود صرف لذا حمد مطلق خواه به معنای حامد و خواه به معنای محمود منحصر در حق است.

باری، چون جناب حجه الاسلام آقای حسین رضوانی که خدایش به مقام رضا نائل فرماید با خلوص نیت و حوصله کافی همه گفته ها را از نوار پیاده و منابع آنها را استخراج فرمودند، ضمن تقدیر از آن جناب مزید علم و عمل ایشان همانند سائر فضلاء گرانقدر و همچنین صیانت حوزه مقدسه قم و سلامت رهبر انقلاب اسلامی را از خدای سبحان مسألت می نماییم.

قم - بهمن ۱۳۶۷ - جوادی آملی

گفتار اول «حاوی مباحث» :

قرآن کریم احکام و حکمی دارد

خطبه شعبانیه رسول خدا

عبادات ظاهر و باطن دارند

معنای وضوء گرفتن

خداوند برکت را در بهترین حالت عطا می فرماید

بسم الله الرحمن الرحیم

ماه مبارک رمضان مستقیماً به خداوند سبحان استناد دارد. تنها ماهی که در قرآن کریم نام او آمده است ماه مبارک رمضان است و این ماه را خداوند سبحان به نزول قرآن معرفی کرد و فرمود:( شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ ) . عظمت این ماه به نزول قرآن کریم است نه به روزه گرفتن.

قرآن کریم احکام و حکمی دارد که در یکی از آن احکام روزه گرفتن است. ماه مبارک رمضان ماه نزول قرآن کریم است. انسان در این ماه میهمان خداوند است و خداوند هم در این ماه غذایی به نام قرآن برای انسانها فرستاده است.

از رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم - رسیده است: ان هذا القرآن مادبه الله؛ قرآن غذای آماده الهی است. قرآن سفره نیست که هر کسی غذای خود را بیاورد و آن را در سفره قرآن بخورد. کسی حق ندارد که خواسته های خود را بر قرآن تحمیل کند، برداشت های خود را به حساب قرآن گذارد. قرآن سفره نیست، غذایی آماده. هر کسی گرسنه معارف باشد از این غذا استفاده می کند. این را هم علماء سنت و شیعه نقل کرده اند.

خداوند در این ماه ما را به قرآن خواندن فرا خواند است، و با ما در این ماه سخن می گوید.

بزرگان اهل معنی می گویند گرچه روزه گرفتن دشوار است لکن لذت شنیدن این ندای خداوند، که می فرماید: یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام، خستگی روزه گرفتن را از انسان می گیرد.

کسانی که اهل راه اند سال را از ماه مبارک رمضان شروع می کنند. اول سال کار یک کشاورز پائیز است که در آمدها را از پائیز حساب می کند؛ اول سال یک جوان ماه فروردین است که لباس نو در بر می کند؛ ولکن اول سال یک سالک الی الله ماه مبارک رمضان است، از ماه مبارک رمضان تا ماه مبارک رمضان دیگر حسابش را بررسی می کند که در چه مرحله ای است.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) در آخرین جمعه ماه شعبان خطبه ای ایراد فرمود: یا ایها الناس ان انفسکم مرهونه با عمالکم ففکوها باستغفارکم.(۲۵) مردم شما آزاد نیستید، در قفس هستید و نمی دانید که در قفس هستید، گناهانتان شما را در قفس زندانی کرده است، در ماه مبارک رمضان با استغفار خود را آزاد کنید. انسان گنهکار بدهکار است و بدهکار باید گرو بسپرد، در اینجا خانه و زمین را به عنوان گرو قبول نمی کنند، اینجا جان را به گرو می گیرند. آنکه بگوید من هر چه بخواهم می کنم، هر جا بخواهم می روم و هر چه بخواهم می گویم او اسیر است، آزاد نیست. آنکه گرفتار هوس و آز است او برده است و آزاد نیست.

چیزی در اسلام به عظمت آزادی ارزش ندارد. معصومین - علیه السلام - در بسیاری از کلمات به ما آموختند که آزاد بشوید. آزاد شدن از دشمن درونی بسیار مهم است.

ما اگر خواسته باشیم بدانیم بنده ایم یا آزاد راه دارد: اگر به دلخواه خود عمل می کنیم، معلوم می شود در قفس آز و طمع زندانی هستیم؛ و اگر به خواسته خدای سبحان عمل می کنیم، آزاد هستیم. آنکه آزاد است به غیر از خدا نمی اندیشد. علی - علیه السلام - فرمود: ألا حر یدع هذه اللماظه لا هلها(۲۶) آیا یک انسان آزاده پیدا می شود که این مانده لای دندان نسل گذشته را ترک کند. آنچه فعلاً به نام دنیاست - مقام، مسکن، زمین، ثروت - نسل قبل از آن ها استفاده کرد و در لای دندانش ماند و بعداً به شما رسید. آنچه فعلاً در روی زمین است، همه این مقامها و میزها و پست ها و ثروتها، اوهام و خیالها، ته مانده لای دندان گذشتگان است، در قرآن کریم می فرماید:( كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ) (۲۷) ، همه در گروند؛ فقط یک عده آزاد هستند:( إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ ) (۲۸) . اصحاب یمین مردانی هستند که مصاحب با میمنت اند و در صحبت با یمن و برکت اند چیزی جز برکت از آنان متوقع نیست، و آنها هم کاری جز یمن و برکت ندارند. این بهترین نعمت است که خداوند سبحان ما را به تحصیل این نعمت فرا می خواند. این ماه، ماه آزاد شدن است، هر روز که می گذرد یک بند از بندهایی که بافته ایم باید بگسلد تا آزاد شویم. بهترین راه برای آزاد شدن پی بردن به اسرار عبادات است.

عبادات یک ظاهری دارند و یک باطنی و سری، به ما گفته اند که آن اسرار را فرا گیریم و بدانها عمل کنیم. نماز خواندن و روزه گرفتن و وضو گرفتن و دیگر تکالیف جزء احکام الهی است. هر یک از احکام برای آن است که انسان به اسرار آنها پی ببرد و آزاد شود.

مرحوم شهید - رضوان الله تعالی علیه - نقل فرموده است(۲۹) که همواره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) بعد از نماز صبح، بین الطلوعین، در مسجد می نشستند و به سؤالات مردم پاسخ می داند. روزی دو نفر نوبت گرفتند در محضر حضرت سؤالاتی طرح کنند. حضرت به اولی فرمود: گرچه شما قبل از آن برادر آمده اید لکن نوبتتان را به ایشان بدهید، چون شما اهل کرم و ایثار هستید و او کار لازمی دارد و مستعجل است. این ادب رعایت نوبت را حضرت در آنجا آموختند. بعد فرمودند: من بگویم شما برای چه آمده اید یا شما می گویید؟ عرض کردند یا رسول الله شما بفرمایید.

فرمودند: یکی برای یاد گرفتن مسائل حج آمده است و دیگری برای سؤال و آموختن مسائل وضو گرفتن. آنگاه سؤالها را جواب فرمود:

اما معنای وضو گرفتن - شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها در وضو رازی دارد: شستن صورت در وضو یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شستشو می کنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم. شستن دستها در وضو یعنی خدایا از گناه دست شستم، و گناهانی را که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم. مسح سر در وضو یعنی خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام سرم را تطهیر می کنم و آن خیالهای باطل را از سر به دور می اندازم. مسح پا یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آنها انجام داده ام تطهیر می کنم.

اگر کسی بخواهد نام مبارک حق تعالی را بر زبان آورد، باید دهان را تطهیر کند. مگر می شود با دهان ناشسته انسان نام خدا را ببرد، باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید. این گوشه ای از اسرار وضو گرفتن است. اگر ما می بینیم از نماز لذت نمی بریم برای آن است که به این اسرار آشنا نیستیم. آنها که از عبادت لذت می برند چیزی را به این عبادت تبدیل و تعویض نمی کنند.

مرحوم ابن با بویه نیز از امام هشتم نقل فرموده است که امام رضا - سلام الله علیه - به یکی از شاگردانش به نام محمد بن سنان مرقوم فرمود: ان عله الوضوء التی من اجلها صار علی العبد الوجه والذراعین و مسح الرأس و القدمین. فلقیامه بین یدی الله تعالی واستقباله ایاه بجوارحه الظاهره و ملاقاته بها الکرام الکاتبین. فیغسل الوجه للسجود والخضوع ویغسل الیدین لیقلبهما و یرغب بهما ویرهب ویتبتل و یمسح الراس والقدمین لانهما ظاهران مکشوفان یستقبل بهما کل حالاته ولیس فیهما من الخضوع والتبتل ما فی الوجه و الذراعین.(۳۰)

فرمود سر وضو گرفتن و غسل و مسح این است که انسان با اعضای پاک متوجه خدای سبحان گردد. آیا می شود انسان با چشم گناه بکند و با همان چشم و صورت متوجه خدا بشود؟ و اصولاً اسرار الهی حقایقی است که لایمسه الا المطهرون.(۳۱) اگر حقیقت قرآن را جز افراد با طهارت نمی یابند، حقیقت این عبادت را هم جز افراد پاک نمی یابند. آنگاه عبادت در کام انسان لذت پیدا می کند و هیچ چیزی انسان را به خود مشغول نخواهد کرد.

در این حدیث شریف سخن از ملاقات خدا و استقبال فرشتگان است. انسان ملائکه را می بیند، سخنان آنان را می شنود. اینکه می بینیم ما نماز می خوانیم و چیزی از نورانیت احساس نمی کنیم برای آن است که نماز را با آداب و اسرار آن نمی خواندیم. خاصیت نماز در معرفت باطن آن است. اگر انسان با این اسرار آشنا شد و آنگاه در راه خدا شربت شهادت نوشید، خون او با دیگر خونها یکسان نیست.

هر شهیدی آن قدرت را ندارد که نظام اسلامی را تحکیم کند. گاهی هزاران نفر باید شهید شوند تا سدی در برابر سیل بیگانگان باشند، گاهی یک نفر سیل را برمی گرداند. گرچه برای شهید مقامی است بس عظیم، اما همه شهدا در یک درجه نیستند. آن کسی که عالمتر و آگاهتر و با فرشتگان خدا در زمان حیاتش ملاقاتها داشته است، خون او هم مؤثرتر است.

اگر زینب کبری - علیها السلام - در شام به یزید خطاب فرمود که با هر قدرتی که در اختیار داری ممکن نیست بتوانی نام ما را به فراموشی بسپاری، سرش همین است که بیان شد.

در وضو، شستن صورت با صابون کافی نیست، شستن صورت با نیت لازم است. اگر کسی صورت را با این قصد بشوید که خدایا برای وضو گرفتن و امتثال امر تو و نماز خواندن صورتم را از هر گناه شستم و تطهیر کردم که با چهره ای پاک به سوی تو و در خاک تو بیفتم، او به اسرار عبادت پی برده است و با فرشتگان ملاقات کرده و ملاقات می کند، دست ها را می شوید تا با دست پاک خدا را بخواند و به دعا برخیزد؛ و سر و پاها را مسح می کند چون در نماز سر او پیداست و پاهای او به طرف قبله است، باید با فکر پاک و با پای پاک و از سر تا پا پاک باشد تا به طرف خداوند سبحان بایستند و لذت ببرد. این گوشه ای است از آنچه در مورد وضو بیان فرموده اند.

اما نماز - درباره نماز نیز از رسول خدا نقل شده است که فرمودند: ما من صلوه یحضر وقتها الا نادی ملک بین یدی الناس : أیها الناس قوموا الی نیرانکم التی اوقد تموها علی ظهورکم فاطفئوها بصلاتکم(۳۲)؛ هیچ نمازی نیست مگر آنکه در وقت نماز فرشته ای به مردم می گوید ای مردم برخیزید آن آتشهای که با دست خود بر پشت خود روشن کرده اید با نماز خاموش کنید. چنان نیست که ما نگاه ناروای کردیم، سخن بدی گفتیم، بیراهه ای رفتیم، از ما جدا و دور باشد، همه اینها آتشهای است که با دست خود روشن کرده ایم و بر دوش حمل می کنیم و نمی دانیم که خروارها آتش بر دوش ماست.

انسان خود آتش و هیزم افروخته می شود: و( وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ) (۳۳) ؛ آنها که اهل قسط و ظلم هستند، خود هیزم جهنم اند. انسان به صورت آتش و هیزم افروخته ای مجسم می شود.

اگر خداوند اهل قسط و عدل را دوست دارد، اهل قسط و ظلم را دشمن دارد، و آنها هیزم افروخته جهنم اند. بسیاری از کارهای ماست که به صورت آتش بر دوش، انباشته است و ما احساس نمی کنیم. معلوم می شود اگر کسی نماز خواند نه تنها گرفتار گناهای بعد از نماز نمی شود بلکه آتشهایی را که قبلاً روشن کرده است خاموش می کند و می شود نور.

از امام صادق - سلام الله علیه - نقل شده است که اگر خداوند سبحان بخواهد برکتی به انسان مرحمت کند آن را در بهترین حال عطا می فرماید، و بهترین حالت در محراب بودن و در جنگ با دشمن درونی است. خدای سبحان اگر به زکریا، یحیی را مرحمت کرده است در حال عبادت این بشارت را به او داده شده است. قال الصادق - علیه السلام -: ان طاعه الله - عزوجل - خدمته فی الارض ولیس شی من خدمته یعدل الصلوة فمن ثم نادت الملائکه زکریا علیه السلام - و هو قائم یصلی فی المحراب(۳۴) ؛ طاعت خداوند آن است که در زمین انسان خداوند را خدمت کند و چیزی از خدمت او به اندازه نماز نمی ارزد و به همین جهت بشارت در حال عبادت به زکریا داده شده است.

یحیی (علیه السلام) هم شهید است و ما او را به عنوان یحیای زاهد می شناسیم. و اگر کسی این توفیق را داشت که در راه دین با سلاح فداکار باشد، در کنار این سلاح گیری آن معرفت که سلاح عقل است لازم است.

از امام صادق - علیه السلام - در ذیل آیه کریمه( خُذُوا مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ ) (۳۵) سؤال شده است که آیا منظور و مقصود قوت قلب است یا قوت بدن. حضرت فرمودند: قوت قلوب و ابدان هر دو است.(۳۶) آنگاه یحیی - علیه السلام - که خداوند به او فرموده است:( يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ) (۳۷) هم با قوه عقل و معرفت کتاب آسمانی را گرفت و هم با قوه بدن از این کتاب حمایت کرد و سرانجام شربت شهادت نوشید و شد یحیای شهید که بشارت او را در حال نماز به زکریا دادند. اینها همه از برکات نماز زکریا - علیه السلام - بود.

گفتار دوم «حاوی مباحث» :

کسانی از قرآن سهم دارند که طاهر باشند

هیچ دشمنی بدتر از دشمن درونی نیست

جبهه رفتن هم رازی دارد

نماز نهروان و چشمه کوثر

دهان انسان راه قرآن است

معنای صراط مستقیم

دربهای رحمت هنگام ظهر باز است

ائمهعليهم‌السلام یا در زندان بودند یا در تبعید بودند