اسرار عبادات

اسرار عبادات0%

اسرار عبادات نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

  • شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 32257 / دانلود: 2989
اندازه اندازه اندازه
اسرار عبادات

اسرار عبادات

نویسنده:
فارسی

گفتار چهاردهم «حاوی مباحث» :

طنین کوبه درب بهشت یاعلی است

مفتاح دوجنبه دارد باز کردن و بستن

شیطان از جن است نه از ملائکه

برای انسان های خوب ماندن در دنیا حیف است

ایها الناس ابواب الجنان فی هذا الشهر مفتحه فاسئلوا ربکم ان لایغلقها علیکم و ابواب المیزان مغلقه فاسئلو ربکم ان لا یفتحها علیکم.(۴۱۴) مردم درهای بهشت در این ماه باز است، از خدا مسئلت کنید که آنها را به روی شما نبندد؛ گرچه همواره درب بهشت باز است اما در این ماه بازتر است، وقتی بهشتیان وارد بهشت می شوند، کوبه در را می کوبند، دق الباب می کنند زیرا در زدن خود یک نحوه تأدبی برای مهمان است، اگر انسان بجائی وارد می شود گرچه در بسته نباشد، بهتر است در بزند. درب بهشت باز است ولی مؤمنان اهل بهشت که وارد می شوند، در می زنند. وقتی یک بهشتی کوبه درب را می کوبد صدائی از این کوبه در شنیده می شود: یا علی! طنین اش یا علی است: عن النبی - صلی الله علیه و آله و سلم -: قال: ان حلقة باب الجنه من یاقوتیه حمراء علی صفایح الذهب فاذا دقت الحلقه علی الصفحه، طنت و قالت: یا علی!(۴۱۵) مرحوم استاد علامه طباطبائی - رضوان الله علیه - در شرح این حدیث در جلسه درس چنین می فرمودند که چرا صدای کوبه درب یا علی است؟ برای اینکه مهمان وقتی به خانه ای می رود صاحب خانه را صدا می زند؛ و او را می خواند و اگر صاحب خانه نام معینی داشته باشد مهمان همان نام معین را می برد. ایشان می فرمودند صاحب بهشت، مهماندار بهشت صاحب خانه، علی بن ابیطالب - سلام الله علیه - است؛ لذا صدای کوبه درب هم یا علی است. چون هرکسی به بهشت می رود در سایه هدایت و رهبری این خاندان است، مهمان این خاندان است. اگر این انوار طیبه نبودند کسی راه بهشت را طی نمی کرد. درب های بهشت در این ماه مبارک باز است و ما باید بکوشیم که به روی ما نبندند. ما بخوبی می توانیم احساس کنیم که الان در بهشت هستیم یا خیر و درب بهشت به روی ما باز است یا نه.

بیانی از رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - به امیرالمؤمنین فرمودند: أنا مدینة الحکمه و هی الجنة و أنت یا علی بابها(۴۱۶) . من شهر حکمت ام و این حکمت بهشت است و ای علی تو درب این بهشتی. این که فرمود من شهر حکمتم و تو در این شهری نه یعنی همه اطراف این شهر دیوار است و فقط یک گوشه اش درب است. بلکه همه اطراف این شهر درب است و هر کسی از هر راه بخواهد به من می رسد، ولی تا از تو نگذرد به من نمی رسد. باید اول به حضور تو بیاید و بعد به من راه پیدا کند؛ نظیر این که خدا سراسر آسمانها را در هنگام تشکیل قیامت درب می داند: وفتحت السماء فکانت ابوابا.(۴۱۷) سراسر آسمانها درب اند که انسان از آسمانها بگذرد نه اینکه یک گوشه معینی از آسمان را به خود اختصاص داده باشد. سراسر مرز مدینه حکمت و علم درب است و رسیدن به شهر حکمت، که خود بهشت است، بدون استمداد از ولایت اهل بیت عصمت و طهارت ممکن نیست.

انسان اگر خواست خود را بیازماید که آیا در بهشت است یا نه، ببیند دلش به گناه تیره و آلوده شد یا نه. اینکه از امام صادق رسیده است که حضرت فرمودند: تبحروا قلوبکم. برای همین نکته است که انسان اگر قلبش را رها کند، نمی داند که در این قلب چه گذشت و چه می گذرد؛ ولی اگر رها نکند، می تواند بفهمد که در این قلب چه خاطرات خوبی و چه خاطرات بدی گذشته است؛ تبحروا قلوبکم فان انقاها الله من حرکة الواجس لسخط شی ء من صنعه فاذا وجدتموها کذلک فاسئلوه ماشئتم.(۴۱۸) در بحر قلب تان غوطه ور شوید. ببینید در این دریا خاطرات الهی است یا غیر الهی. چگونه می شود انسان سری به قلب نزند و مطمئن باشد که به اسرار عبادت رسیده است.

شیخ مفید قده در مجلس هفتم امالی از قول امام صادق (علیه السلام) فرمود: در دریای دلتان فرو بروید، ببینید این قلب نقی و طاهر و پاکیزه است یا نه. اگر دیدید در این قلب جز علاقه به خدا چیزی نیست، هر چه خواستید از او مسئلت کنید و خدا می دهد، چون دعای موحد مستجاب است. موحد کسی است که در قلبش جز اعتقاد به حق چیزی راه پیدا نکرده و به سر توحید رسیده باشد.

وقتی ابن الکواء از امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - سؤال کرد. شما که می گوئید سلونی قبل أن تفقدونی، از جائی که شما ایستاده اید تا عرش خدا چقدر فاصله است؟ حضرت فرمود: تو برای تعلم و یادگیری سؤال کن و برای تعنت و خود نمائی مسئله را مطرح نکن: سل متعلماً ولا تسأل متعنتا. این طرز سؤال نیست؛ اما حال که سؤال کردی پاسخ می دهم. فاصله جائی که من ایستاده ام تا عرش خدا، این است: ان یقول قائل مخلصا لا اله الا الله.(۴۱۹) که یک انسان با اخلاص این کلمه بگوید، توحید انسان را به عرش می رساند. توحید آن چیز مستقیمی است که فرشی ها را عرشی می کند. انسان می تواند به خوبی احساس کند که درب بهشت به روی او باز یا بسته است؛ زیرا اگر تن به آلوگی داد، می فهمد که درب بهشت به روی او بسته است، چون بهشت جائی برای آلودگی نیست:( لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا ) .(۴۲۰) و اگر چنانچه دید جز سلم و امن چیزی دیگر در قلب او نیست، بداند درب های بهشت به روی او باز است. کلید تمام سماوات و ارض بدست خدا است:( لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ) .(۴۲۱) بخواهید درب های بهشت به روی شما بسته نشود.

رحمت خدا همواره بیش از غصب او است؛ وقتی خدا از ربوبیتش نام می برد، از نحوه تدبیر خود سخن می گوید، طرزی سخن می گوید که نشانه رحمت از سخن گفتن خدا پیدا است. اما این کلید دنده دارد و دو جور می شود او را حرکت داد، به یک سمت می شود مفتاح و مخزن را باز می کند، و اگر به سمت دیگر حرکت دادی، می شود مغلاق و درب مخزن را می بندند. این کلید هم مفتاح است هم مغلاق؛ هم ابزار باز کردن است و هم وسیله بستن. خدا، هم می بندد هم می گشاید. اما نفرمود وعنده مغالیق الغیب یعنی پیش خدا بستن ها و ابزار و بستن غیب است، فرمود( وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ ) .(۴۲۲) کلیدهای غیب، که درب غیب را باز می کند، بدست خدا است، یعنی آنچه بدست خدا است مفتاح است، نه مغلاق؛ باز کردن در اختیار او است، بستن بوسیله بدرفتاری خود انسان است. او درب رحمت را به سوی کسی نمی بندد و همواره مفتاح به دست او است که می گشاید. بکوشید که این مفتاح، مغلاق نشود. بکوشید که این باز شدن به صورت بستن در نیاید. شمائید که می بندید وگرنه آنچه پیش خدا است همواره سعی می کند که کلید را به سمت باز شدن حرکت بدهد که درباز بشود. باز کردن های درب غیب و مخزن بدست او است با اینکه کلید هم مفتاح است هم مغلاق. اما از این تدبیر و ربوبیت حق به مفاتیح تعبیر کردن نشانه آن است که همواره او دائم الفیض علی البریة است. کاری نکنیم که این درب بسته بشود زیرا او مرتب فیض می رساند و از این طرف انسان است که باید فیض محروم است، دیگری از فیض برخوردار است؛ معلوم می شود او دائم الفیض علی البریة است. باید از این طرف انسان آماده باشد و بگیرد وگرنه خودش می بندد. قلب را انسان خود می بندد، لذا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ایها الناس ابواب الجنات فی هذاالشهر مفتحه. نفرمود مفتوحه وقتی تمام درها کاملا باز باشد می گویند مفتحه اما اگر بطور معمول باز باشد می گویند مفتوح؛ که فرق بین فتح و تفتیح هم همین است،(۴۲۳) درب های جهنم بعد از اینکه جهنمی ها وارد شدند همواره بسته است؛ درب های بهشت چه قبل از رفتن و چه بعد از رفتن همواره باز است. بهشتیان که وارد بهشت سعادت شدند باز درب باز است:( جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لَّهُمُ الْأَبْوَابُ ) .(۴۲۴) درب بهشت را هرگز نمی بندند و درب جهنم را هم هرگز باز نمی کنند؛ زیرا بسته بودن درب خود یک عذاب است و باز بودن درب خود یک رفاه و نعمت. درب بهشت همیشه باز است نه غیر مؤمن می تواند بهشت برود، نه مؤمن حاضر است از بهشت بیرون بیاید؛ ولی باز بودن درب یک نعمتی است به نام آزادی. درب جهنم هم همیشه بسته است، نه مؤمن را به جهنم می برند و نه انسان جهنمی می تواند از جهنم بیرون بیاید؛ اما بسته بودن درب یک عذاب فوق العاده است. اگر جهنم است:( فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ ) ( إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ ) ؛ است. نه تنها نمی توانند بیرون بروند بلکه درب هم بسته است و سراسر درب جهنم پشتش بسته است. این قفل هائی که درب را می بندند دو نوع اند: یک وقت یک بندی است که دولنگه درب را به هم متصل می کند؛ یک وقت هم نوار سراسری است که سرتاسر دولنگه درب را به هم متصل می کند؛ یک وقت هم نوار سراسری است که سرتاسر دو لنگه را به هم می بندد. در این آیه کریمه فرمود سرتاسر درب جهنم پشتش بسته است که هیچ راهی برای بیرون رفتن نیست. درب بهشت همواره باز است در حالی که نه بیگانه ای وارد می شود و نه آشنائی می رود. درب های جهنم بسته است یعنی غصب و سخط و انتقام خدا در این ماه بسیار کم است.

والشیاطین مغلوله شیطانها در این ماه در زنجیراند. اینها فقط پارس می کنند اما کسی را نمی گزند. شیطان یک موجودی است که باذن خدای سبحان درباره انسانها وسوسه می کند. این وسوسه شیطان نعمت و رحمت است، چون هر کس به جائی رسید در اثر مبارزه با وسوسه در میدان جهاد اکبر بود که پیروز شد. اگر وسوسه نباشد و راه برای گناه باز نباشد، راه اطاعت یک طرفه است و اطاعت ضروری می شود و اگر اطاعت ضروری شد دیگر جا برای ضرورت وحی و رسالت و تکلیف و دین نخواهد بود. عالمی که در آن گناه نیست آن عالم عالم دین تکلیف و امر و نهی و امثال ذلک نیست. شیطان در حد یک وسوسه مأموریت دارد که پارس کند؛ آنکه آشنا است اعتناء به این پارس نمی کند، راه را طی می کند، به مقصد می رسد، آن که بیگانه است بیراهه می رود و به دام شیطان می افتد؛ شیطان این پارس را به گزیدن تبدیل می کند و از آن به بعد می گزد.

شیطان در تحت ولایت خدای سبحان است، بدون اذن خدا کاری نمی کند و در قیامت صریحاً می گوید( ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُم بِمُصْرِخِيَّ ) (۴۲۵) . نه من امروز به داد شما می رسم و نه شما به داد من می رسید. من بر شما مسلط نبودم فقط شما را دعوت کردم؛ خودتان آمدید. شما را به فریب وعده دادم، شما فریب خوردید:( إِنَّ اللَّـهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ) . خدا وعده حق داد و من وعده فریب، شما وعده حق خدا را نپذیرفتید و وعده آمیخته به فریب من را پذیرفتید، پس من سلطه ای بر شما ندارم.

اگر کسی وعده الهی را عمداً پشت سر گذاشت و به دنبال فریب شیطان رفت، خدای سبحان به او مهلت می دهد. اگر از این مهلت استفاده نکرد، از آن به بعد شیطان را بر او مسلط می کند و لذا بعنوان یک کیفر فرمود:( أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ) (۴۲۶) . ما شیطانها را بر کفار مسلط کردیم که آنها را می جنباننند. و از راه بیرون می برد کفار در تحت ولایت شیطانها هستند،( إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ ) (۴۲۷) . آنها که مؤمن نیستند در تحت ولایت شیطان اند و خدای سبحان شیطان را مانند کلب معلم بر آنها مسلط کرد. این سگ تربیت شده در ماه مبارک رمضان بسته است، عملاً کاری نکنید که او باز بشود. او فقط از دور پارس می کند، شما کنارش نروید، با دست خود زنجیر او را باز نکنید، کاری نکنید که خدای سبحان او را بر شما مسلط کند.

در اینجا سؤالی که مطرح هست این که اگر ملائکه گناه نمی کنند پس شیطان چگونه گناه کرد؟ شیطان جزء جن است و در بین فرشتگان بود ولی فرشته نبود. قرآن کریم وقتی جریان شیطان را مطرح می کند می فرماید و کان من الجن ففسق عن امر ربه.(۴۲۸) شیطان در بین ملائکه بود، نه ملک بود، خود از جن بود و گفت مرا از آتش خلق کردی خدا هم او را تکذیب نکرد، و اصل اینکه جن از آتش خلق شده در قرآن کریم مورد تائید هست.

جن جمع اوجنه است، نه اجنه. اجنه به معنای جن ها نیست بلکه به معنای جنین ها است:( وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ ) .(۴۲۹) یعنی شما جنین هائی بودید در شکم مادرانتان. شیطان از جن بود نه از فرشتگان. فرشته معصیت نمی کند و جن است که گاهی اطاعت دارد و گاهی عصیان؛ لذا فرمود: والشیاطین مغلولة فاسئلوا ربکم ان لایسلطها علیکم. از خدا مسئلت کنید که شیطان را بر شما مسلط نکند.

اگر خدا بخواهد شیطان را مسلط کند بوسیله ابزار درونی و خاطرات نفسانی ما بر ما مسلط می کند؛ این قوای نفسانی ما ابزار دست شیطان قرار می گیرد. وقتی سخن رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - به این جا رسید: قال امیرالمؤمنین - علیه السلام - فقمت وقلت: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)! ما افضل الاعمال فی هذا الشهر.(۴۳۰) از اول خطبه تا به این جا راوی خطبه امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - است. حضرت همه این معارف و اخبار را که شنیدند فرمود من در بین مردم برخاستم از پیامبر سؤال کردم بهترین اعمال در این ماه چیست؟.

فقال: یا ابا الحسن افضل الاعمال فی هذا الشهر الورع عن محارم الله - عزوجل-. بهترین عمل در این ماه پارسائی از محرمات خدا است. آنچه را که خدا تحریم فرمود انسان نسبت بآنها ورع داشته باشد، وارسته باشد.

ورع درجاتی دارد:

اولین درجه آن که از همه نازل تر است ورع اهل توبه است که انسان از معصیت می پرهیزد و توبه می کند و به اطاعت روی می آورد.

از این بالاتر ورع اهل صلاح است که آنها از مشتبهات نیز می پرهیزند: دع ما یریبک الی ما لایریبک. چیزی که شبه ناک است، کاری که مشتبه است و حلال بودن او روشن نیست ترک کنید. غذای شبهه ناک را نخورید و حرف شبهه ناک را نزنید. ترک کن چیزی که تو را به شک می اندازد و در حلیت او شک داری، گرچه ظاهراً حلال است؛ ولی چون حلیتش مشکوک است، ترک کن. چیزی که مشکوک نیست، بگیر، این ورع صالحین است.

از این بالاتر ورع اهل تقوی است. ورع اهل تقوی آن است که نه تنها از محرمات پرهیز دارند و از مشتبهات هم می پرهیزند. از حلال هائی که انسان را به سوی مشتبه می کشاند فضلا از حرام نیز می پرهیزند. گاهی انسان درباره افراد سخن می گوید همین که دید کم کم ممکن است سخن بکشد به چیزی که احتمال هتک حیثیت یا غیبت می دهد ترک کند. یا در مسائل مالی کم کم ممکن است دستش به مال مشتبه آلوده بشود، ترک می کند. آن حلالی را که احتمال می دهد کم کم پی آمد شبهه ناک باشد، او را هم ترک می کند، این ورع اهل تقوی است.

از این بالاتر ورع صدیقین است ورع صدیقین آن است که از هر چه غیر خداست وارسته اند؛ از هر چه غیر از حق است پرهیز می کنند. اگر قلب جز محبت خدا چیز دیگر نپذیرفت قلب صدیق است. در سوره احزاب خداوند فرمود ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه(۴۳۱) . قلب یعنی همان لطیفه الهی و همان جان الهی و یک انسان دو قلب ندارد.

اگر هر انسانی یک قلب دارد و اگر به ما آموختند که از خدای سبحان مسئلت کنید که در این قلب جز محبت حق چیزی راه پیدا نکند: وقلبی بحبک متیما. این ترتیب، ترتیب صدیقین است. آنگاه چیزی در قلب غیر از یاد حق نیست و این قلب از هر چه غیر حق است پرهیز می کند و وارسته می شود.

این که رسول خدا - علیه آلاف التحیه و الثناء - در جواب امیرالمؤمنین فرمود بهترین اعمال ماه مبارک رمضان ورع است، هر کسی به اندازه خود از این ورع استفاده می کند. اهل توبه به یک اندازه، اهل صلاح به یک اندازه، اهل تقوی به یک اندازه، صدیقین هم به اندازه خودشان.

بعد از اینکه این سؤال و جواب تمام شد امیرالمؤمنین می فرماید که رسول خدا گریه کرد: ثم بکی، فقلت: ما یبکیک یا رسول الله؟ فقال: ابکی ما یستحل منک فی هذا الشهر، کانی بک وانت تصلی لربک وقد انبعث اشقی الاولین والاخرین. شقیق عاقر ناقة ثمود تضربک ضربة علی قرنک تختضب منها لحیتک(۴۳۲) . عرض کردم چرا گریه می کنید. فرمود: آن حادثه ای که بر تو وارد می شود و تو را مستحق آن حادثه می دانند و برای تو آن حادثه را حلال می شمارند، آن معنی مرا گریان کرد. نه تنها بر تو حادثه وارد می شود بلکه نسبت به تو روا می دارند. گویا اینکه من تو را با این وضع می بینم که تو در حال نماز هستی آن انسانی که از همه انسان ها شقی تر است در اولین و آخرین مردی به شقاوت او نیامده او برمی خیزد و با خون سرت محاسنت را رنگین می کند. کسی به شقاوت ابن ملجم نیامده چون شهیدی چون علی بن ابیطالب نیامده. اینکه ابن ملجم اشقی الاولین و الاخرین است تنها نه برای آن است که با شمشیر او امامی شهید شد، چون هرکس امام را شهید کند یقیناً اهل جهنم است و هر کسی امام معصوم را بکشد، یقیناً اهل جهنم است. ابن ملجم با شمشیرش امام اول را شهید کرد و با شمشیر امام دوم کشته شد. یقیناً یک انسانی این چنین به جهنم می رود با شمشیر امام معصوم هیچ کسی کشته نمی شود مگر اینکه اهل جهنم است. شقاوت عمیق ابن ملجم برای این نکته بود زیرا او کسی را شهید کرد که بعد از رسول خدا همانندی ندارد. امیرالمؤمنین در معرفی خود چنین فرمود: الا انی عبدالله واخو رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدیقه الاول صدقته و آدم بین الروح والجسد.(۴۳۳)

اول از بندگی شروع کرد فرمود بدانید من بنده خدا و برادر پیامبر خدایم. اول کسی که او را تصدیق کرد من بودم و آن وقتی که من رسول خدا را به رسالت و وحی تصدیق کردم آدم ابوالبشر هنوز خلق نشده و بین عالم غیب و شهادت بود. معلوم می شود که اگر آدم ابوالبشر مسجود همه ملائکه است به پاس احترام آن ولایت مطلقه ایست که یکی از مظاهر آن ولایت مطلقه آدم ابوالبشر است. و برجسته تر از او علی و اولاد علی -عليهم‌السلام - اند.

اگر چنانچه امیرالمؤمنین اول کسی است که رسالت رسول خدا را تصدیق کرد و هنوز نه آدمی بود نه آدمیزاد، کشتن انسانی این چنین شقاوتی آن چنان هم در بر دارد؛ لذا ابن ملجم اشقی الاولین والآخرین است. آن کسی که ناقه ثمود را که به اعجاز صالح - سلام الله علیه - پیدا شده پی کرد، با این همه آن برکاتی که از آن ناقه نصیب امت صالح - سلام الله علیه - می شد، این شخص شقیق تر از اوست؛ اگر او بود این کار را نمی کرد؛ چون هر کسی در حد معینی از درکات شقاوت قرار دارد.

از مدتها قبل رسول خدا - علیه آلاف التحیه و الثناء - این جریان ضربت خوردن امیرالمؤمنین را خبر دادند، آنگاه امیرالمؤمنین عرض کرد: یا رسول الله وذلک فی سلامة من دینی؟ فقال - صلی الله علیه و آله و سلم - فی سلامة من دینک.(۴۳۴)

آنوقتی که این حادثه را بر من روا می دارند و من این ضربت را می بینم دینم سالم است یا خیر؟ رسول الله فرمود: آری، دین تو سالم است. لذا وقتی آن شمشیر پائین آمد، فرمود: فزت و رب الکعبه.(۴۳۵) سوگند به صاحب آن خانه ای که در خانه او به دنیا آمد، رستگار شدم.

ثم قال یا علی من قتلک فقد قتلنی و من ابغضک فقد ابغضنی. چون امیرالمؤمنین از رسول خداست که فرمود علی منی و انا من علی. و این تعبیر مخصوص حسین بن علی - علیهما السلام - نیست، بلکه یک حقیقتی است به دو صورت. او به منزله جان من است، لذا فرمود: هر که تو را بکشد من را کشته است و هر کسی تو را به غضب درآورد من را به غضب درآورده است.

اینکه می بینیم در کتابهای کلامی مرحوم محقق طوسی و شاگردش مرحوم علامه - رضوان الله علیهما - می فرمایند: محارب علی کفره و مخالفوه فسقه،(۴۳۶) سرّش این است. این بزرگان می گویند کسی که محارب علی بن ابیطالب است و به جنگ با علی برخاست او کافر است، چون رسول خدا فرمود حربک حربی. جنگ با تو جنگ با من است، جنگ با پیامبر مستلزم کفر است، جنگ با علی بن ابیطالب هم مستلزم کفر است. ولی اگر کسی با امیرالمؤمنین در جنگ نباشد، مخالف او باشد نه معاند، او فاسق است. خصوصیت معصوم آن است که بغض و غضب آن برای رضای خدا است نه برای هوای نفس.

و انک منی کنفسی وطینتک من طینتی وانت وصیی و خلیفتی علی امتی.(۴۳۷) یا علی تو به منزله جان من هستی، وصی و خلیفه من هستی، کشتن تو همانند کشتن من است.

تذکر: بالاترین عبادت در شبهای احیاء، عالم شدن به احکام خدا و اصول و فروع دین خدا است که بسیاری از بزرگان دین ما وقتی پایان کتابهای آنها را می بینیم، مرقوم می فرمایند که خدا توفیق داد این کتاب را ما در شب قدر نوشته ایم. اگر گفتند انسان عالم خوابش بهتر از عبادت جاهل است برای این است که عالم را بزودی نمی توانند فریب بدهند و جاهل را زود فریب می دهند.

اگر انسان توانست نسبت به مسائل اسلامی اش عمیق باشد، هیچ حادثه ای او را نمی لرزاند، هیچ تبلیغ شومی او را از صنحنه بیرون نمی برد. اگر سراسر عالم علیه انسان موحد سلاح باشد، لحظه ای نمی لرزد. سخن از این نیست که ما باشیم، سخن از آن است که دین باشد. بنابر آن است که قرآن باشد. و برای انسانهای خوب ماندن در دنیا حیف است؛ هم فرشتگان آرزو دارند که اینها زودتر بیایند و هم خودشان مایل نیستند که در دنیا بمانند. حیف آدم خوب که در دنیا باشد.

چون این مکتب را نه شرق فهمید و نه غرب و نه بوئی از اسلام بردند که اسلام چه پیروانی دارد لذا تبلیغات سوء می کنند. سراسر جهان سپاهیان وجود حق اند و خدا فرمود اگر در راه دین من قدم برداشتی همه عالم یار و یاور شما هستند، پس چه وحشتی است. اگر انسان توانست در بهترین شبهای ماه مبارک رمضان توحید را در جان خودش مستقر کند، او این شبها را احیاء گرفته و زنده کرده است. زمان را آن متزمن زنده می کند، تا چه کسی در این زمان زنده باشد، وگرنه این همان شمس و قمری است که بر آرامگه عاد و ثمود تابیده است. ما اگر زنده بودیم، زمان زنده است، زمین زنده است. شب را زنده کنید، یعنی خود را زنده کنید، وگرنه( تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ *سَلَامٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ) (۴۳۸) ، شب که مرده نیست. اگر انسانی موحد شد و باورش شد که چیزی در جهان بدون اذن حق نیست و هرچه خدای سبحان برای مؤمن می خواهد، خیر است، او زنده است؛ نه تنها شبی را زنده کرد، نه تنها ماه و سالی را زنده کرد، بلکه قرن و عصر و دهر را زنده کرد؛ زیرا دهر به وجود یک مؤمن کامل زنده می شود.