اسرار عبادات

اسرار عبادات0%

اسرار عبادات نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

  • شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 32195 / دانلود: 2958
اندازه اندازه اندازه
اسرار عبادات

اسرار عبادات

نویسنده:
فارسی

تنها چیزی که انسان را به خدا نزدیک می کند نزاهت از طبیعت و دنیاست، زیرا انسان متعلق به دنیا، به خدا نخواهد رسید، و هر چه انسان را از خدا باز می دارد دنیای اوست، خواه مال و خواه مقام و خواه حب نفس؛ لذا وقتی خداوند متعال عبادتها را بیان می کند می فرماید راز این دستور آن است که شما طاهر شوید. تا انسان طاهر نشود به خدایی که طیب است، نمی رسد؛ و اگر از طرف خداوند فیضی به نام قرآن نازل شده است، کسانی از این قرآن سهم دارند که طاهر باشند:( إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ *فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ *لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ) (۳۸) افرادی که مطهرند از معارف قرآن بهره می گیرند. آن مطهر واقعی اهل بیت عصمت و طهارت اند. قرآن کریم در آیه( إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ) (۳۹) ، اهل بیت را بعنوان مطهر معرفی فرموده است؛ و در سوره واقعه فرمود:( إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ *فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ *لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ) یعنی به عمق قرآن جز مطهر کسی نمی رسد؛ و اهل بیت عصمت و طهارت هم مطهرند؛ پس آنها هستند که به حقیقت قرآن راه دارند، و شاگردان آنها هم به اندازه طهارتشان بهره ای می گیرند.

طهارت را قرآن کریم راز عبادت می داند، می فرماید این دستورات برای آن است که شما پاک شوید، مراد نه طهارت ظاهری است. اگر درباره وضو گرفتن خداوند این چنین می فرمود که وضو بگیرید برای آنکه پاک شوید، انسان خیال می کرد که این آب ظاهر بدن را شستشو می کند و به انسان طهارت می دهد، اما این معنا را درباره تیمم هم می فرماید. می فرماید تیمم بگیرید، صورت را خاک مالی کنید تا پاک شوید.(۴۰) بنابراین طهارتی که خدا می خواهد از انانیت پاک شدن است. آب ممکن است انسان را طاهر کند به طهارت ظاهری، اما دستها را خاک مالی کردن و به صورت مالیدن، انسان را به آن طهارت معنوی می رساند. در سوره شریفه مائده در جریان تشریح تیمم می فرماید:( فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ ۚمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ) (۴۱) ؛ آنجا که آب نیافتید از خاک طیب استفاده کنید و تیمم کنید، چهره ها و دست ها را از این صعید روی زمین خاک مالی کنید و مسح کنید. برخی از بزرگان از اینکه انسان تنها دست را به سنگ صاف بزند و به صورت بمالد اشکال کرده و گفته اند چون در این آیه کریمه آمده است فامسحوا بوجوبکم و ایدیکم منه، پس چیزی باید از این زمین به صورت انسان بچسبد، باید صورت را خاک مالی کرد تا گرد و غبار از زمین به صورت بچسبد. آنگاه فرمود خداوند نمی خواهد هیچ گونه دشواری بر شما تحمیل کند بلکه می خواهد شما را پاک کند. معلوم می شود انسان از اینکه خاک را در تیمم به صورتش می مالد پاک می شود. از چه چیزی پاک می شود؟ غرور و منیت و انانیت را از انسان می گیرد و انسان را تطهیر می کند. اگر انسان را تطهیر کرد دیگر انسان در برابر خواسته خداوند سخنی ندارد، نمی گوید من نظرم آن است. همچنان که خداوند سبحان نعمتهای ظاهری را برمی شمارد و سپس می فرماید شاکر نعمت باشید، این تیمم را هم به عنوان یک نعمت ذکر می کند تا در برابر این نعمت انسان شاکر باشد. هیچ دشمنی بدتر از دشمن درونی نیست، و هیچ آلودگی بدتر از پلیدی نفس نیست؛ لذا تمام این عبادتها برای آن است که انسان از راههای مختلف از این غرور و منیت و خودخواهی رهایی یابد. همه دستورات دین برای تطهیر است. انسان نماز می خواند برای آنکه طاهر شود، روزه می گیرد برای آنکه طاهر شود، جنگ می کند که برای طاهر شدن تلاش کند، شهید می شود که طاهر شود، مشکلات جنگ را تحمل می کند که از غرور نجات یابد.

همچنان که نماز یک رازی دارد روزه گرفتن یک رازی دارد و طهارت یک رازی دارد و مکه رفتن یک رازی دارد، جبهه رفتن هم یک رازی دارد. و چنانکه همه نماز گزاران یکسان نیستند و همه حاجیان یکسان نیستند. باید چنان عمل کنیم که در بین نمازگزاران برجسته ترین آنان و در بین روزه گیران برجسته ترین روزه داران و در بین جنگجویان برجسته ترین رزمندگان باشیم.

این همت بلند را به ما آموختند، راه باز است و به مقام بلند رسیدن وقف کسی نیست، راه را به روی کسی نبسته اند. در فرازهای دعای کمیل از خداوند مسئلت می کنیم که خدایا من را جزء برترین و بالاترین بندگانت قرار بده، و این معلوم می دارد که راه باز است: و أقر بهم منزله منک و اخصهم زلفه لدیک(۴۲) جلو هیچ کسی را نگرفته اند.

ما همتمان این نباشد که نسوزیم، نسوختن هنر نیست، بسیاری از افراد را خداوند در قیامت نمی سوزاند و به جهنم نمی برد. بچه ها به جهنم نمی برد، دیوانه ها را به جهنم نمی برند، مستضعفینی را که دسترسی به معارف و احکام الهی نداشته اند به جهنم نمی برند. جهنم نرفتن که کار نشد، هنر نیست. به ما گفته اند از خدا بخواهید که برجسته ترین انسانها شما باشید بهترین انسانهای نمونه شما باشید. در تمام شبهای جمعه از خدا مسئلت می کنیم که خدایا مرا به جائی برسان که از من بالاترین کسی نباشد، البته غیر از انبیاء الهی و معصومین - سلام الله علیهم اجمعین - که حسابشان با خدا است در بین دیگران انسان همتش این چنین باشد. این حدیث شریف را حسین بن علی بن ابیطالب -عليهم‌السلام - از رسول الله - صلی اله علیه و آله و سلم - نقل فرموده اند که حضرت فرمودند: ان الله تعالی یحب معالی الامور و اشرافها و یکره سفسافها؛(۴۳) خداوند بزرگ همتهای بلند را دوست دارد، فکرهای بلند را دوست دارد، کارهای نازل و پست و فرومایه را دوست ندارد. انسان تلاشش این نباشد که در قیامت به جهنم نرود، و برای این هم عبادت نکند که نسوزد: تلک عباده العبید(۴۴) . به ما گفته اند آن همتهای بلند را در خود احیا کنید، به ما گفته اند آن معالی امور را از خدا مسئلت کنید.

این حدیث را که امام حسین بن علی - سلام الله علیه - نقل کرد خود نیز با سیرت عملیش به ما آموخت که چگونه انسان به مقام بلند نائل می شود، چگونه امت، امت عالیه می شود، چگونه ملتی بلند همت می شود، وقتی به حضرتش گفتند یمن آشوب است، حجاز آشوب است، عراق آشوب است، و بسیاری از مناطق در آشوب به سر می برند فرمود: لولم یکن فی الدنیا ملجا ولا ماوی لما بایعت یزید بن معاویه(۴۵) . فرمود شما می گویید این سرزمینها در خاورمیانه آشوب است اگر همه دنیا ناامن باشد من اهل تسلیم و بیعت نیستم. این را از آن حدیث آموخت. آن حدیث بلند رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم - فرزندی این چنین تربیت کرد. فرمود به من نگویید حجاز و عراق ناامن است، نگویید کوفه و بصره آشوب است، اگر سراسر دنیا ناامن باشد و همه علیه من به مبارزه برخیزند من دست از قیام بر نمی دارم؛ روح این است.

آنگاه اگر کسی شاگرد این مکتب شد دیگر سخن از این مطلب نمی کند که خلیج ناامن شد، تنگه هرمز ناامن شد، سخن از آن است که چگونه فداکاری کنیم. در مکتب امامت ترس، ترسانده شده است، یعنی اصلاً ترس حق ندارد پیش اولیاء الهی خودنمایی کند. اگر برای کسی ثابت شد که انسان یک موجود ابدی است، اگر برای انسان ثابت شد که می تواند به مقام بالاتر نائل شود، تمام کوشش و تلاش خود را در این راه صرف می کند که چگونه به آن مقام برسد. سخن این نیست که ما یک مقدار آب و خاک را حفظ کنیم و یا سخن این نیست که جهنم نرویم. اگر دستورات دینی ما هر کدام یک روحی دارند و یک بدن، در تمام موارد از طهارت گرفته تا تولی و تبری این چنین است. جنگهای ما هم این چنین بود بعداً معلوم می شود که راز جنگ کردن و فلسفه مبارزه با دشمن چیست و آن روحی که رزمنده را به مقام والای شهادت می رساند آن روح کدام است. این راه را قرآن کریم از طهارت شروع کرد تا ما را به بقیه آشنا کند، فرمود: تیمم بگیرید خاک را به صورت بمالید که پاک بشوید معلوم می شود که هر عبادتی را که خداوند متعال دستور داده اند بر این مبنا بوده است که انسان عبد او بشود ولا غیر.

درباره نماز این چنین آمده است که رسول خدا - علیه آلاف التحیه و الثناء - هر وقت فرصت نماز فرا می رسد فرشته الهی می گوید مردم برخیزید و آن آتشها را خاموش کنید، آتشی که فقط شما را می سوزاند(۴۶) : ایها الناس قوموا الی نیرانکم التی اوقدتموها علی ظهورکم فاطفؤها بصلوتکم. در تمام اوقات نماز، فرشته الهی به انسانها ندا می دهد که برخیزید آن آتشها را خاموش کنید.

نماز یک نهر روان و یک چشمه کوثر است، همه آتشهای گذشته را خاموش می کند، و هم نمی گذارد انسان بعداً گرفتار آتش شود. هم جلو بدیها را می گیرد و هم آن بدیهای گذشته را از بین می برد. این خاصیت نماز است که در قرآن کریم بدان اشاره شده است:( إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ ۗوَلَذِكْرُ اللَّـهِ أَكْبَرُ ۗوَاللَّـهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ) (۴۷) . آنگاه بیانی از امام صادق - سلام الله علیه - نقل شده است: اول ما یحاسب به العبد عن الصلوة فاذا قبلت قبل منه سائر عمله و اذا ردت علیه رد علیه سائر عمله فادا صلیت فا قبل بقلبک الی الله - عزوجل - فانه لیس من عبد مؤمن یقبل بقلبه علی الله - عزوجل - فی صلوته ودعائه الا اقبل الله علیه بقلوب المؤمنین الیه وایده مع مودتهم ایاه بالجنه(۴۸) :

اول چیزی که از انسان سؤال می کنند نماز است، اگر نماز قبول شد سایر اعمال هم قبول است. نماز و نمازگزار را قرآن کریم به خوبی معرفی فرموده است. نمازگزار کسی است که مسائل مالی به عهده او نیست، طمع و آز در درون او نیست، وقتی که طبیعت دنیاپرست انسان را خدای خالق انسان تبیین می کند:( إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا *إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا *وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا ) ؛این مفاسد طبیعت انسان را تشریح می کند آنگاه می فرماید:( إِلَّا الْمُصَلِّينَ ) (۴۹) ؛ نمازگزاران از این رذائل محفوظان

د. معلوم می شود نماز مسئله ای است که انسان را از این رذائل محفوظ و تطهیر می کند. بنابراین تطهیر انسان از همین نماز خواهد بود، زیرا نماز بسیاری از فضائل را برای انسان تحصیل، و بسیاری از رذائل را برطرف می کند.

باز امام ششم فرمود: ان العبد اذا صلی الصلوة فی وقتها و حافظ علیها ارتفعت بیضاء نقیه. تقول حفظتنی حفظک الله واذا لم یصلها لوقتها ولم یحافظ علیها ارتفعت سوداء مظلمه تقول ضیعتنی ضیعک الله(۵۰) . انسان وقتی نماز را در اول وقت خواند، این نماز بصورت یک امر تابان جلوه می کند و می گوید: تو مرا حفظ کردی خدا تو را حفظ کند. معلوم می شود نماز یک حقیقتی دارد، زنده است، روحی دارد، برای همیشه هست، دعا می کند و دعای نماز هم همیشه مستجاب است. آن روح نماز است و اگر کسی نماز را نخواند و یا در وقت نخواند، به صورت یک چهره تاریک در می آید و می گوید: تو مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع کند.

بهترین فرصت در حالات نماز همان حال سجده است که امام صادق - سلام الله علیه - فرمودند: انسان هر چه به خاک نزدیک می شود به خدا نزدیکتر می شود:(۵۱) اقرب مایکون العبد الی الله - عزوجل - و هو ساجد که امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - در نهج البلاغه از رسول الله نقل فرموده است که حضرت فرمود من در تعجبم از کسی که چشمه ای بر درب منزل اوست و شبانه روزی ۵ بار در آن چشمه شستشو می کند معذلک آلوده است(۵۲) . فرمود نماز مثل چشمه زلالی است که انسان نمازگزار در این وقتهای پنجگانه در آن شستشو می کند. نماز کوثری است که انسان را تطهیر می کند. قهراً اگر ما از نماز این طهارت را در خود احساس نکردیم باید بپذیریم که آن نماز واقعی را نخوانده ایم. ممکن است نمازمان صحیح باشد، لکن مقبول نیست، زیرا آن نمازی مقبول است که روح انسان را تطهیر کند و با انسان سخن گوید و او را مژده دهد.

از امام صادق - سلام الله علیه - نقل شده است: لا تجتمع الرهبه والرغبه فی قلب الا وجبت له الجنه(۵۳) اگر انسان از خدا ترسید و به خدا علاقه مند بود، بهشت برای او لازم است، یک وقت انسان خدا را وسیله قرار می دهد که به بهشت برسد، این ناشی از همتهای پست است که خدا از آن کراهت دارد. یک وقت از خدا چیزی نمی طلبد، فقط خدا می طلبد، حب و لقاء او را مسئلت می کند، در اینجا خداوند سبحان او را به این نعمت عظیم متنعم می کند. فرمود هیچ عبدی نیست که در قلب او رغبت به خدا و ترس از خدا قرار بگیرد، مگر آنکه بهشت برای او واجب شود، وقتی که نماز می خوانید با قلب متوجه خدای سبحان باشید. قلب را انسان وقتی در نماز می تواند مهار کند که چشم و گوش را بیرون نماز مهار کرده باشد. اگر در بیرون نماز و در حالت عادی چشم انسان و گوش وی یله و رها بود، آن خاطرات ذخیره شده در هنگام نماز مزاحم انسان می شود. ولی اگر در بیرون نماز چشم و گوشش را حفظ کرد، در نماز دشمن درونی هجوم نمی آورد. مهم آن است که انسان در بیرون از نماز خود را حفظ کند.

به ما فرمودند: طهروا أفواهکم فانهاء طرق القرآن(۵۴) . این در جوامع روایی ماست. دهان را پاک کنید زیرا دهان انسان، راه قرآن است، نه فقط دندان را با مسواک پاک کنید، هم دندان را هم زبان را هم فضای دهان را؛ هم از خوردن غذای شبهه ناک بپرهیزید که غذای شبهه ناکی در دهان وارد نشود، و هم از گفتن حرف مشکوک بپرهیزید که از دهان حرف مشکوکی صادر نشود. این دهان را پاک کنید برای اینکه قرآن باید از این دهان عبور کند. اگر قرآن که کوثر چشمه زلال است، از یک دهان لایه روبی نشده عبور کند بی اثر است، رنگ می گیرد، بو می پذیرد. چرا باید دهانها را پاک کنید؟ چون می خواهید قرآن بخوانید و سخن شما در دیگران اثر کند و خودتان هم که می شنوید متاثر شوید.

سپس فرمود شما اگر با قلبتان متوجه خدای سبحان باشید، خدای سبحان چندین پاداش به شما مرحمت می کند، گذشته از اقبال الهی و گذشته از بهشت، خداوند متعال دلهای دیگران را متوجه شما می کند و شما محبوب دلهای دیگران مردم می شوید. چه ذخیره ای بالاتر از اینکه دلهای مؤمنین به طرف انسان متوجه باشد. در مشکلات مؤمنین یار انسان اند. دعا مؤمن نسبت به انسان موثر است. فرمود قلبهای دیگران را خدا متوجه شما می کند. مگرنه آنست که انسان می خواهد محبوب مؤمنین باشد و مؤمنین او را بخواهند و به او علاقه مند باشند، مشکل او را حل کنند، برای او دعا کنند، طلب آمرزش کنند، چه وقت انسان محبوب دلهای اهل ایمان می شود؟ چه وقت مؤمنین انسان را می خواهند و می طلبند؟ وقتی که انسان قلبش را متوجه خدا کند، مخصوصاً در حالت نماز.

دعا را از ابراهیم خلیل - سلام الله علیه - بیاموزید. عدد دعا را به ما گفته اند. ابراهیم خلیل به خدای سبحان عرض کرد: پروردگارا،( فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ ) (۵۵) . دلهای عده ای از مردم متوجه ذریه من بشوند، دلهای مردم ذریه مرا دوست داشته باشند و بطلبند.

قرآن کریم راه محبوب شدن بین مؤمنین را بیان کرد، فرمود:( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَـٰنُ وُدًّا ) (۵۶) . آنها که از نظر عقیده مؤمن اند و از نظر اعمال صالح اند، خدا برای اینها محبت قرار می دهد و اینها را محبوب دلهای دیگران می کند، دلهای دیگران متوجه اینها می شود. چه ذخیره ای بالاتر از این؟

اگر محبت امت نسبت به امام نبود، این انقلاب به ثمر می رسید؟ اگر الان آن محبت نباشد، آن علاقه قلبی دلهای مردم را نسبت به این رهبر نباشد، حرفش در دلها این قدر نافذ است؟ انسان راه دارد که به این مقام برسد یا خیر؟ فرمود راه دارد. این راه رفتنش سخت است، نه اینکه راه مبهم باشد، راه بسیار روشن است، رفتنش دشوار است، صراط مستقیم به معنی راه آسان نیست، بلکه آن راه را مستقیم می گویند که اگر طی شود پایانش بالضروره سعادت بخش خواهد بود.

امام رضا - سلام الله علیه - هنگام غذا میل کردن، وقتی سفره گسترده می شد و غذاها را روی سفره قرار می دادند، قبل از غذا خوردن یک ظرف خالی طلب می کردند و از بهترین غذاهای آن سفره قبل از غذا خوردن در آن ظرف می ریختند و برای مستمندان می فرستادند و این آیات را می خواندند،( فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ *وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ ) (۵۷) یعنی مردم چرا مردم از این عقبه و گردنه ها بالا نمی روند، چرا در سرزمین دشت و هموار و مساعد و ملایم راه می روند؟ در دامنه کوه که زمین هموار است راه رفتن آسان است و لکن انسان جایی را نمی بیند. بالای کوه رفتن که دید انسان را وسیع می کند هنر است. فرمود: چرا اینها بالای کوه نمی روند؟ چرا اینها غذاهای نخورده را نمی دهند، غذاهای خورده را می دهند؟ این لباسهای مانده و مندرس را دادن که صراط مستقیم نیست، این که اقتحام عقبه نیست، از گردنه ها گذشتن نیست. این آیه ما را تشویق می کند که چرا از کوه بالا نمی روید، چرا همیشه در دامنه کوه هستید، چرا همتهای بلند ندارید، چرا سعی نمی کنید که از این گردنه ها و کتلها بگذرید، از این گردنه ها صعب العبور؟ وگرنه غذاهای مانده و لباسهای مندرس را به این و آن دادن کار سهلی است، و این کار را خدای سبحان دوست ندارد.

اگر می بینیم که دلها متوجه یک مقام اند، این مقلب القلوب متوجه کرده است. و این راه هم برای دیگران باز است، برای همه ما باز است ولو به مقدار مسیرمان. لذا فرمودند: هیچ بنده مؤمن نیست که در نماز قلبش را متوجه خداوند سبحان کند، مگر آنکه خدا قلوب مؤمنین را متوجه او می کند، گذشته از آنکه او را به بهشت متنعم و برخوردار خواهد کرد. این خیر دنیا و آخرت است.

هر یک از نمازها مزیتی دارند. در بین نمازها، نماز ظهر خصوصیتی دیگر دارد.

( حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ ) (۵۸) - روایات صلوه وسطی را به نماز ظهر تفسیر کرده اند(۵۹) - فرمودند وقتی آفتاب از دایره نصف النهار زائل شد و ظهر فرا رسید نگذارید نماز ظهر شما به تأخیر افتد. هنگام زوال ظهر درهای رحمت باز است و از خدای سبحان رحمتی را مسئلت کنید. در این وقت هرگز به فکر خود نباشید که خدایا ما را بیامرز یا پدر و مادر ما را بیامرز یا دوستان ما را بیامرز. بیانی از امام هشتم امام رضا - سلام الله علیه - رسیده است که: لک الحمدان اطعتک ولاحجه لی ان اعطیتک لی ولالغیری فی احسانک ولاعذر لی ان أسات ما اصابنی من حسنه فمنک یا کریم. اغفر لمن فی مشارق الارض و مغاربها من المؤمنین و المؤمنات(۶۰) همتها را همیشه بلند بگیرید. نظرتان همیشه بلند باشد که خدایا همه مؤمنین عالم را رحمت کن.

هنگام زوال ظهر درهای آسمان رحمت باز است، لذا یکی از اسرار جنگ در اسلام این است که جنگ مستحب است از ظهر به بعد شروع شود و قبل از ظهر مکروه است(۶۱) ، مگر اینکه دشمن حمله کند، در این صورت انسان در تمام اوقات می تواند حمله او را پاسخ دهد، قرآن کریم به ما چنین فرمود. همان طور که مسائل فردی قصاص دارد، حقوق الهی و احکام الهی هم قصاص دارد. اگر کسی ظالمانه کس را کشت اولیاء مقتول می توانند قصاص کنند:( وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ ) (۶۲) ، اگر دشمن در ماههایی که جنگ حرام است به شما حمله کرد شما هم دفاع کنید. ذیقعده، ذیحجه، محرم، رجب ماههای خداست که اشهر الحرام است، اگر کسی مانند صهاینه و عفالقه عراق در یکی از این ماهها به ما حمله کردند قرآن می فرماید( وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ ) (۶۳) ، یعنی شما هم در همان ماهها قصاص و دفاع کنید. آنها ماه ذیحجه حمله کردند شما نگویید در این ماه جنگ حرام است، حمله کنید، دفاع کنید. آنها ماه ذیقعده یا محرم یا رجب حمله کردند شما دفاع کنید، زیر بار ستم رفتن ذلت است و خداوند سبحان ذلیل را دوست ندارد: لا یحتمل الضیم الا الضعیف(۶۴) ، این حرفها چقدر بلند است، این از سخنان بلند علی بن ابی طالب - سلام الله علیه - است، فرمود: جز افراد فرومایه و خوار کسی زیر باز ستم نمی رود. امت اگر عزیز و شریف است ستم به جایش بر می گرداند، فرمود: ردوا الحجر حیث جاء فان الشر لایدفعه الا الشر(۶۵) ؛ سنگ ستم از هر جا که آمد برگردانید، ستم پذیر نباشید، زیرا شر را با شر باید پاسخ داد.

جنگ کردن قبل از ظهر مکروه است اما از ظهر به بعد مستحب است. چرا؟ راز این نکته در کتب فقهی ما که از این روایات استفاده کرده اند این چنین بیان می شود که: درهای رحمت هنگام ظهر باز است، بلکه خداوند قلب کفار و منافقین را هدایت کند که به اسلام گرایش پیدا کنند و خونی ریخته نشود. این راز جهان در میدان جنگ است که آن هم حکمی خاص دارد. بعد از این نکته مرحوم صاحب جواهر - رضوان الله علیه - می گوید: سیدالشهدا حسین بن علی بن ابی طالب - علهیم السلام - شخصاً از ظهر به بعد روز عاشورا وارد میدان شده است، اصحابش قبل از ظهر دفاع کرده اند، اما آنچه مربوط به خود حضرت است از ظهر به بعد است، لذا نماز ظهر را در آن حالت خواندند، سپس وارد میدان شدند. ظهر که می شود درهای رحمت باز است، وقتی که درهای رحمت باز شد انسان از خدای سبحان رحمت کامله مسئلت می کند.

از رسول خدا - علیه آلاف التحیه و الثناء - نقل شده است: اذا زالت الشمس فتحت ابواب السماء و ابواب الجنان واستجیب الدعاء فطوبی لمن رفع له عنه ذلک عمل صالح(۶۶) . درهای رحمت باز است، درهای بهشت باز است، و دعاها هم مستجاب است، خوشا به حال کسی که هنگام زوال، عمل صالحی از او به آسمان معنی رفعت یابد که اگر عمل رفت عامل هم می رود. چنین نیست که عمل از عامل جدا باشد و عمل را در یک نامه بنویسند و او تنها بالا برود. آن جان عمل که نیت است ممکن نیست از انسان جدا باشد. عمل مانند بخار یا دود نیست. عمل واقعیتی است که از جان آدم جدا نیست و ممکن نیست عمل را بالا برند و جان آدم و آن حقیقتی که منشاء این عمل است در زمین باشد. اگر عمل بالا می رود عامل هم بالا می رود، انسان آسمانی و فرشته می شود، وصف انسان سماوی می شود.

این معنای عقلی را امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - در بیان لطیفی چنانکه در کلمات قصار حضرت در نهج البلاغه آمده است تبیین فرمودند، فرمود: فاعل الخیر خیر منه و فاعل الشر شر منه؛(۶۷) بهتر از هر عمل خیری آن انسانی است که آن عمل خیر را انجام می دهد. اگر نماز فضیلت دارد، اگر نماز بالا می رود، بهتر از نماز، نمازگزار است، چون این نماز اثر و فعل اوست. چگونه می شود نماز بالا برود و نمازگزار بالا نرود، چگونه می شود روزه بالا برود و روزه دار بالا نرود، همچنین بدتر از هر عمل بد همان عامل آن عمل است، زیرا عمل بد و شر اثر آن شخص است، چگونه می شود اثر از مؤثر قویتر باشد.

در بعد فضیلت اگر اعمال خیر بالا می رود آن روح انسان که عامل این اعمال خیر است آن هم یقیناً بالا می رود. فرمودند اگر می خواهید بالا بیایید راهش این است. به ما گفته اند بالا بیایید. انبیاء به امت هایشان می فرمایند بالا بیاید. رسول خدا - علیه آلاف التحیه و الثناء - به امت اسلامی می فرماید:( قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ ) (۶۸).

الیّ غیر از تعال است. اگر دو نفر در یک سطح قرار گیرند یکی به دیگری می گوید الی؛ پیش من بیا. اما اگر در دو طبقه باشند، آنکه بالاترست می گوید تعال؛ یعنی بالا بیا. حرف انبیاء این است که بالا بیایید.

این لطیفه را در تفسیر بیضاوی ملاحظه می فرمایید. این ادیب چنین می گوید: در بین بادیه نشینان عرب رسم بود و هم اکنون هم هست که در مناطق کوهستانی خانه ها را در سینه های کوه می سازند و دامنه کوه را که هموار است برای کشت و زرع آماده می کنند. بچه ها در نقاط هموار به بازی مشغول می شدند، هنگام غروب پدر و مادر به لبه ایوان منزل می آمدند و به بچه ها می گفتند: تعالوا تعالوا؛ بیائید بالا بیائید بالا. حرف انبیاء چنین است.

قرآن کریم هم وقتی سخن پیامبر را نقل می کند می فرماید: بیایید بالا تا من برای شما بگویم؛ تعالوا اتل علیکم.

تا کی به طرف طبیعت و خاک! این از سخنان مرحوم صدرالمتألهین است. می فرماید: انسانی که محصول عمر او ساختن یک قصر باشد، تهیه کردن یک سلسله امور مادی و مالی باشد، هرگز ترقی نمی کند. او مثل یک درخت است، مگر درخت ترقی می کند، هرگز درخت ترقی نمی کند. اگر درختی را می بینید که شاخه های او بالا آمده است، این فروع است نه اصل او. اصل او که دهان و چشم او و ریشه و مغز و سر اوست در گل فرو رفته است. انسانی که به طبیعت فرو رفته است و دل به گل داده است و تمام فکر و همش آن است که از زمین در بیاورد و زمین را مزین کند، مثل درخت است که تمام عمق فکرش به درون خاک رفته و ریشه های او بالا آمده است. او چه ترقی دارد، او خاکی را روی خاک گذاشته است، او که ترقی نکرده است. هرچه بیشتر به گل فرو برود شاخه ها و فروع او بیشتر است. این درخت چنار چرا شاخه هایش اینقدر بلند است، چون سرش پایین تر است. فرمود شما انسانید، مثل فرشته باشید، مثل درخت نباشید(۶۹) .

این لطائف را از سخنان رسول خدا - علیه آلاف التحیه والثناء - استفاده می کنند که به ما می فرماید بیایید بالا. کی ما می فهمیم که بالا آمده ایم؟ مگر انسانی چیزی نفهمد بالا می آید، مگر آن فهم را سر پل عقل قرار ندهد بالا می آید مگر آن عقل را وسیله عقال کردن شهوت و غضب نکند بالا می آید، و مگر دست و بال شهوت و غضب و منیت را نبندد بالا می آید؟

حیف است که انسان خود را با افراد تبهکار و فاسق و منافق بسنجد و بگوید الحمدلله. امام مجتبی - سلام الله علیه - فرمود هرگز این کار را نکنید که خودتان را با بدان بسنجید(۷۰) وگرنه می مانید. بگویید خوشا به حال ما که در این راه آمدیم و در گروه کفار و منافق نیفتادیم. خود را با آنها نسنجید، خود را با شهدای کربلا بسنجید، خود را با یاران پاک حضرت بسنجید، با آنان که چهل سال با وضوی نماز عشای خود را نماز صبح را می خواندند بسنجید.

آن خونها بود که توانست اسلام را تا الان حفظ کند. یعنی تقریباً در طی این چهارده قرن همه قدرتها در کوباندن اسلام خلاصه شده بود، برای اینکه ائمه -عليهم‌السلام - یا در زندان بودند، یا در تبعید، یا تحت نظر قرار داشتند، و عاقبت هم مسموم و مقتول شدند. دشمنان هم که تمام امکانات خاور دور و نزدیک در اختیارشان بود و هر چه توانستند کردند. از بعد از جریان کربلا تا زمان امام حسن عسگری - سلام الله علیهم اجمعین - وضع چنین بود(۷۱) . پس از دوستان که کاری ساخته نبود. دودمان ننگین اموی و مروانی و عباسی و دیگر سلاطین هم که توانستند هر جا که مقدورشان بود علیه اسلام تلاش کنند. پس چهارده قرن اینها کوبیدند و چهارده قرن آنها مظلومانه صبر کردند و نتیجه اش این شد که دیدیم. اگر می بینم خونی کشور را حفظ می کند خون عادی نیست. ما می توانیم آن خون غیر عادی را تحصیل کنیم و با کشته شدن کشور را حفظ کنیم.

امام مجتبی فرمود: هرگز خود را با بدان و با اهل دنیا نسنجید وگرنه ضرر کرده اید. و از آن طرف هم گفته اند که در تمام شبهای جمعه بخوانید که خدایا مرا از برجسته ترین بندگانت قرار بده: واخصهم زلفه لدیک(۷۲) . روحتان بلند باشد. لذا رسول خدا فرمود خوشا به حال کسی که هنگام ظهر عمل صالحی از او به آسمانها بالا رود که اگر عملی بالا رفت عامل هم یقیناً بالا می رود و روح آسمانی می شود.