حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام

حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام0%

حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد جواد طبسى
گروه: مشاهدات: 14612
دانلود: 2827

توضیحات:

حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14612 / دانلود: 2827
اندازه اندازه اندازه
حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام

حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تاءثير نام على و امامان عليهم‌السلام

ربعى بن عبدالله گويد: قيل لاءبى عبدالله : جعلت فداك : انا نسمى باءسماءكم و اءسماء آباءكم فينفعنا ذلك فقال اى والله و هل الدين الا الحب و البغض ! قال الله : ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم.(٨٥)

اگر نام بعضى از اهل خانه ، نام پيامبرى باشد همچنان در بين آنان بركت خواهد بود.

اءصبغ بن نباته از علىعليه‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين روايت كند: ما من اءهل بيت فيهم اسم نبى الا بعث الله عزوجل اليهم ملكا يقدسهم بالغداه والعشى(٨٧)

نام پيامبران را براى خود انتخاب كنيد كه محبوبترين نامها در پيشگاه خداوند عبدالله و عبدالرحمن و زشت ترين نامها، حرب و مره است

بهترين نام دختران :

سكونى گويد: دخلت على اءبى عبدالله و انا مغموم مكروب فقال لى يا سكونى ما غمك ؟ فقلت ولدت لى ابنه فقال يا سكونى على الاءرض ثقلها و على الله رزقها تعيش فى غير اءجلك و تاكل من غير رزقك فسرى والله عنى فقال : ما سميتها؟ قلت : فاطمه : قال : آه آه آه ثم وضع يده على جبهته الى اءن قال : اءما اذا سميتها فاطمه فلا تسبها و لاتلعنها ولاتضربها.(٨٩)

بر او نامى از فرعونهاى خود نهاده ايد! نامش را تغيير دهيد. پس او را عبدالله ناميدند.

و از ابوهريره درباره همين ماجرا از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است : سميتموه باءسامى فراعنتكم ليكونن فى هذه الاءمة رجل يقال له الوليد و هو شر على هذه الاءمة من فرعون على قومه(٩١)

نامت چيست ؟ گفت : محمد. حضرت كنيه ات چيست ؟ گفت على حضرت فرمود: تو به وسيله اين كنيه بر خود دژى ساختى كه شيطان ديگر بر تو راهى نمى يابد (خود را از آسيب شيطان در امان نگه داشتى) هرگاه شيطان بشنود كه نام محمد يا على را صدا مى زنند، همانند سرب ذوب مى شود، و هرگاه بشنود كه كسى را به نام يكى از دشمنان ما مى خوانند به شادى و نشاط درآيد و بر خود ببالد.

١٠ - نام مبغوضين را بر مگزينيد:

محمد بن سنان از يعقوب سراج روايت كند كه : روزى به حضور امام صادقعليه‌السلام رسيدم ديدم آن حضرت بالاى سر فرزند خود امام موسى - كه در گهواره بود - ايستاده است و مدتى طولانى به آهستگى با او سخن مى گفت ، كنارى نشستم تا امام صادقعليه‌السلام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد در اين هنگام از جا برخاستم امام به من فرمود: ادن الى مولاك فسلم عليه فدنوت فسلمت عليه فرد على بلسان فصيح ثم قال لى : اذهب فغير اسم ابنتك التى سميتها اءمس فانه اسم بيغضه الله و كانت ولدت لى بنت و سميتها بالحميراء، فقال ابوعبداللهعليه‌السلام انته الى اءمر ترشد.(٩٣)

نام تو چيست ؟ گفتم : عبدالشمس فرمود: نامت را تغيير بده و من نامت را عبدالوهاب گذاردم سهل بن سعد گويد: كان رجل من اءصحاب النبى اسمه اءسود، فسماه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اءبيض.(٩٥)

اگر شخصى بر پيامبر وارد مى شد و نام خوبى نداشت ، پيامبر نام او را تغيير مى داد.

ابن عمر گويد: ان كثير بن الصامت كان اسمه قليلا فسماه النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كثيرا، و ان مطيع بن الاءسود كان اسمه العاص فسماه النبى مطيعا، و ان ام عاصم بن عمر كان اسمها عاصيه فسماها رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سهله و كان يتفال بالاسم.(٩٧)

پيامبر بزرگوار اسلام نامهاى زشتى را كه بر مردان يا شهرها بود عوض ‍ مى كرد.

١٢- زنده كردن خاطره شهدا با نامشان :

ابن قداح از امام صادق روايت مى كند كه فرمود: قال جاء رجل الى النبى فقال ولدلى غلام فماذا اسميه قال : اءحب الاءسماء الى حمزه.(٩٩)

هيچ قومى نيست كه در بين آنان مرد صالحى باشد و در گذر و از خود فرزندى در ميان آنها باقى بگذارد و نام مرد صالح را بر كودك بنهند جز آنكه خداوند آنچه را كه از دستشان رفته به نيكويى به آنها باز گرداند.

خلاصه و بررسى

از مجموع روايات گذشته مطالب زير استفاده مى شود:

١ - داشتن نام نيك يكى از حقوق مسلم فرزند است كه روايات بسيارى از شيعه و سنى به اين مساءله اشاره دارد. و نكته ظريفى در روايات به چشم مى خورد كه در كلمه «نحله» و «بر» نهفته است ، به نظر معصومينعليهم‌السلام نام خوب از اهميت ويژه اى برخوردار است و علاوه بر اين كه از نظر روانى تاءثير بسزايى بر شخصيت كودك داد، هديه و احسانى است نيكو و ماندگار.

٢ - از سيره معصومين چنين استفاده مى شود كه به هنگام تولد نوزادى ، اگر پسر بود نخست نام او را محمد بگذارند و پس از گذشت هفت روز اگر خواستند نام ديگرى براى او انتخاب كنند وگرنه همان نام را بر او باقى بگذارند.

شايد اين سنت بدين خاطر مورد توجه معصومين قرار گرفته است كه خداوند به بركت نام محمد از همان لحظات اول تولد، پدر و مادر و كودك و اهل خانه را مورد لطف و محبت خود قرار مى دهد. و بر خير و بركت آن خانه فزونى مى بخشد و فقر مادى و معنوى را از حريم آن دور مى دارد.

٣ - بايد براى فرزندان نامهاى پيامبران ، امامان ، رهبران راستين و نامهايى كه نشانه بزرگى و پارسايى و بندگى خداست انتخاب كرد كه در روايات ملاحظه كرديد، و از نامهاى فراعنه و پادشاهان جائر و ستمگر و آنان كه ترويج مظاهر باطل و شادى بخش شيطان و دشمنان خداست پرهيز گردد.

٤ - نام پيامبر و على و فاطمهعليهم‌السلام جلوه خاصى دارد كه در دنيا و آخرت اثر خود را مى بخشد از اين رو نبايد به فرزندانى كه نامشان محمد است توهين يا بى احترامى گردد، نيز نبايد آنان را كتك زد. البته اين بدان معنى نيست كه نسبت به ساير فرزندان بى احترامى شود يا آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند، بلكه اين احترام فوق العاده به احترام نام مقدس ‍ رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، على و فاطمهعليهم‌السلام است همچنين اگر در روايات خوانديم كه اگر شخصى به نام محمد بود طرف مشورت خود قرار دهيد بدين معنى نيست كه هرگز با افراد ديگر يا فرزندانى كه نامشان محمد نيست مشورت نكنيد، بلكه همانگونه كه گفته شد اين به خاطر نام مقدس محمد است كه تقدس خاصى دارد، و طبيعى است كه اثر خاص خود را به فرزندانى كه محمد نام دارند مى گذارد و كسى كه بدين نام موسوم باشد مى كوشد از عقل و تدبير و تعهد و تقواى فزونترى برخوردار گردد و به اوصافى كه شايسته اين نام است آراسته شود.

٥ - از افتخارات يك ملت آن است كه ياد و نام حماسه آفرينان ميدانهاى رزم و جهاد را هميشه زنده و جاويد نگه دارد و يكى از راههاى زنده نگه داشتن ياد آن سلحشوران پاك و مخلص اين است كه فرزندان خود را به نامهاى آنها، نام گذارى كنيم تا علاوه بر زنده ياد شهدا روحيه سلحشورى را در فرزندانمان زنده نگه داريم

٦ - از برخى روايات چنين استفاده مى شود كه انتخاب نام ، نشانه محبت و دوستى است بدين معنى كه پدر و مادر هر نامى را براى فرزند خود انتخاب كنند علاقه خود را نسبت به صاحب اصلى آن نام ابراز مى نمايند. لذا دقت در انتخاب نام از مسؤ وليتهاى اوليه والدين و حاكى از ايده آلها و الگوهاى مورد علاقه آنان است

شير و تاءثير آن در شخصيت فرزند

از مواردى كه مادران مى بايد رعايت كنند، مساءله شير دادن به نوزاد است على رغم اينكه برخى به اين مساءله سرنوشت ساز چندان توجهى ندارند، اسلام اهميت فوق العاده اى براى اين مساءله قائل شده است

چه بسا پدر و مادرى از هر نظر خوب و متدين هستند، اما فرزندشان منحرف مى شود و وقتى علت انحرافش را ريشه يابى مى كنيم با كمال شگفتى عامل آن را بى توجهى مادر به مساءله شيردادن به هنگام شيرخوارگى بچه مى يابيم ، و اگر مادر در همان وقت دقت و عنايت كافى مى داشت چه بسا فرزندش اين گونه نمى شد.

زيرا در دوران شيرخوارگى علاوه بر اين كه ساختمان جسمى كودك محكم مى شود، ساختار روحى او نيز تكوين مى يابد. و رفتار و گفتار و غذاى مادر به همراه شير در او تاءثير مى گذارد. اينك به برخى از روايات پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و معصومينعليهم‌السلام در مورد نقش ‍ مادر در شير دادن به فرزند، همچنين اهميت شير مادر در رشد و شخصيت كودك و پرهيز از دادن شيرهاى نامطلوب به خاطر آثار منفى موجود در آنها اشاره مى نماييم

اجر مادر در شير دادن به فرزند خود

امام صادقعليه‌السلام از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كند كه فرمود: اءيما امراه دفعت من بيت زوجها شيئا من موضع الى موضع تريد به صلاحا نظرالله اليها و من نظرالله اليه لم يعذبه ، فقالت ام سلمه : يا رسول الله ذهب الرجال بكل خير، فاءى شى ء للنساء المساكين ؟

فقال : بلى اذا حملت المراءه كانت بمنزله الصائم القائم المجاهد بنفسه و ما له و فى سبيل الله فاذا وضعت كان لها من الاءجر مالايدرى اءحد ما هو لعظمه ، فاذا اءرضعت كان لها بكل مصة كعدل عتق محرر من ولد اسماعيل ، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملك كريم على جنبها و قال : استاءنفى العمل فقد غفر لك(١٠١)

پس آنگاه كه مادر وضع حمل كرده و شروع به شير دادن نوزاد كند، به هر بار مكيدن شير مادر، در روز قيامت نورى درخشان در برابرش جلوه كند و هر كس از گذشتگان و آيندگان آن را مشاهده كند به شگفتى درآيد و در نامه عمل روزه دار شب زنده دار ثبت گردد... پس اگر فرزندش را از شير گرفت خداى متعالى به او فرمايد: اى زن ! بدان كه تمام گناهانت را آمرزيدم پس ‍ عمل خود را از سر بگير.

شير مادر، بهترين شير

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ليس للصبى لبن خير من لبن امه.(١٠٣)

انتخاب دايه براى شير دهى به كودك

تا آنجا كه ممكن است بسيار نيكوست كه مادر جز شير خود به كودك نخوراند، بلكه با در نظر گرفتن آينده فرزند خويش ، خود به چنين كارى اقدام نمايد، اما گاهى به دلايلى مادر نمى تواند به فرزند خود شير دهد در اين صورت يا مادران به شير خشك پناه مى برند و يا به دايه اگر خواستند دايه اى براى شير دادن فرزندشان انتخاب كنند سعى كنند از زنان پاكدامن و با ايمان و با تقوا استفاده كنند هر چند مزد شير دادن به اينان بيشتر از ديگران باشد و در صورتى كه چنين بانويى يافت نشود حتى الامكان سعى شود كه از چند دسته از زنان براى شير دادن به نوزاد خود پرهيز كنند؛ كه اثرات سوء و نامطلوبى به جاى خواهد گزارد.

البته رعايت اين مسائل نسبت به شير خشك هم لازم است و مادران را تشويق و توصيه نمى كنيم كه از شير خشك استفاده كنند، مخصوصا اگر شير خشك از كشورهاى غير اسلامى آمده باشد.

دسته اول زنان بى خرد

علىعليه‌السلام از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت مى كند كه فرمود: اياكم ان تسترضعوا الحمقاء فان اللبن ينشئه عليه.(١٠٥)

از شير زنان بدكاره و ديوانه براى فرزندانتان پرهيز كنيد زيرا شير اثر خود را مى گذارد.

دسته چهارم زنان ناصبى (دشمنان اهل بيت)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: رضاع اليهوديه والنصرانيه اءحب الى من رضاع الناصبيه ، فاحذروا النصاب اءن تظائروهم.(١٠٧)

فصل سوم : رابطه پدر و فرزند

خوشحالى از ولادت دختر

آداب و رسوم غلط جاهليت هنوز در بين مسلمانان صدر اسلام كاملا محو نشده بود و عده اى با اينكه مسلمان شده بودند اما هنوز رسوبات افكار و عادات جاهلى در مغزشان باقى مانده بود. آنان با شنيدن تولد دخترى چهره عبوس مى كردند و از اينكه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دخترى را بر زانو نشانيده و با او به مهربانى رفتار مى كند سخت عصبانى مى شدند.

قرآن كريم پرده از افكار و عقايد جاهليت برداشته با اينكه : در جاهليت دخترها را زنده به گور مى كردند و حاضر بودند هر گونه ننگى را بپذيرند اما ننگ دختر داشتن فاجعه اى تلقى مى شد كه هيچكس ياراى پذيرش آن نبود. وقتى به يكى از آنان خبر داده مى شد، كه صاحب دخترى شده است ، چهره در هم مى كشيد و از فرط خشم صورتش سياه مى گشت و اذا بشر احدهم بالانثى ظل وجهه مسودا و هو كظيم.(١٠٩) اين آثار فرهنگ جاهلى هنوز در افكار و اذهان مردم حضور داشت ، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى از بين بردن اين تعصبات و رسمهاى جاهلى سخت در برابر آنها مى ايستاد و براى زدودن آنها مبارزه مى كرد.

روزى به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مژده دادند كه دخترى به دنيا آمده است پيامبر در همان حال به صورت ياران نگاه كرد با كمال تاءسف چهره همگان درهم كشيده شد بود. پيامبر به آنان فرمود: مالكم ريحانه اءشمها و رزقها على الله شما را چه مى شود؟ چرا ناراحت شديد؟ اين دختر گلى است خوشبو كه بويش را احساس مى كنم و روزيش نيز بر خداست.(١١١)

خداوند به جاى آن پسرك دخترى به آنان عطا كرد كه (از نسل خويش) هفتاد پيامبر به دنيا آورد(١١٣)

اين سه ماجرا تا حدودى حساسيت مردم از آن روز را نسبت به داشتن دختر نشان مى دهد ولى آنچه بيشتر سبب شد كه مردم از آن عقايد خرافى دست بردارند، تشويق پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و معصومينعليهم‌السلام و تكريم دختران و بزرگداشت مقام زن از سوى اهل بيتعليهم‌السلام بود.

در اين باب روايات فراوانى به دست ما رسيده است كه مرحوم صاحب وسائل آنها را چند دسته تقسيم كرده است و اينكه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :

خوشحال كردن دختران

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هر كس وارد بازار شود و تحفه و هديه اى براى خانواده خود بخرد چون كسى است كه صدقه اى براى گروهى نيازمند برده باشد و اگر خواست آنچه را كه به خانه برده بين آنان تقسيم كند از دختران شروع كند، زيرا هر كه دختر خود را خوشحال كند همانند آن است كه بنده اى را از اولاد اسماعيل آزاد كرده باشد و هر كس ‍ سبب شادمانى فرزندى شود مثل آن است كه از ترس خدا گريسته باشد و هر كس از خوف خدا اشك بريزد، خداوند او را به بهشتهاى پر نعمت خويش داخل مى گرداند.(١١٥)

تربيت دختر سپرى در برابر شعله هاى آتش دوزخ

ابن مسعود از پيانبر: من كانت له ابنه فاءدبها و اءحسن اءدبها و علمها فاءحسن تعليمها فاءوسع عليها من نعم الله التى اءسبغ عليه كانت له منعه و سترا من النار.(١١٧)

هر كه دخترى داشته باشد و به او آزار نرساند و بى احترامى نكند و پسرش را بر او مقدم ندارد خداوند او را وارد بهشت مى كند.

آنان كه آرزوى مرگ دختران خويش كنند:

امام صادقعليه‌السلام فرمود: من تمنى موتهن (البنات) حرم اءجرهن ولقى الله عاصيا.(١١٩)

اظهار محبت

محبت را بايد از دل به زبان و عمل آورد تا كودك آنرا با تمام وجود لمس كند ممكن است پدر و مادرى فرزند خود را در دل دوست داشته باشند اما اظهار نكنند اين نوع محبت تاءثير چندانى ندارد بلكه گاه تاءثير منفى مى گذارد و كودك مهر و محبت والدين را احساس نمى كند و در نتيجه خود را تنها مى يابد و مى انديشد كه مورد توجه والدين نيست بنابراين عقايد تحقيرآميزى نسبت به خود پيدا مى كند. از اين رو پدر و مادر بايد محبت خود را به صور گوناگون آشكار سازند.

اينك نظرى مى افكنيم به برخى از روايات اهل بيتعليهم‌السلام در موضوع مهر ورزيدن به فرزندان و تاءكيدهايى كه بر اين مطلب رفته است

١ - محبت به فرزند بهترين عمل نزد خدا:

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

قال موسى يا رب اءى الاءعمال اءفضل عندك ؟ قال : حب الاءطفال فانى فطرتهم على توحيدى فان امتهم اءدخلتهم برحمتى جنتى.(١٢١)

خداوند مرد را بخاطر شدت محبت و دوستى فرزندش ، مورد لطف و رحمت خويش قرار مى دهد.

٣ - محبت را اظهار كنيد:

تنها دوست داشتن فرزند كافى نيست بلكه آثار تربيتى اين دوستى آنگاه ظهور تمام مى يابد كه مهر و محبت قلبى به عاطفه و محبت و صميميت در سخن گفتن و عمل كردن مبدل گردد، و يا در عمل بگونه اى رفتار كنيد كه فرزندتان اين محبت را با تمام وجود احساس كند و در يابد. اينك نظر شما را به سه نمونه از اين قبيل رفتارهاى نيكو در زندگى سه تن از ائمه معصومينعليهم‌السلام جلب مى كنيم :

الف) اظهار محبت امير مؤ منان به زينب و قمر بنى هاشم :

در مجموعه شهيد آمده است : قيل لما كان العباس و زينب - ولدى على - صغيرين قال على : للعباس قل واحد فقال واحد، فقال : قل اثنان قال اءستحى اءن اءقول باللسان الذى قلت واحد اثنان ، فقبل على عينيه ثم التفت الى زينب و كانت على يساره و العباس على يمينه فقالت : يا اءبتاه اءتحبنا؟ قال : نعم يا بنى اولادنا اكبادنا فقالت يا اءبتاه حبان لايجتمعان فى قلب المؤ من : حب الله و حب الاءولاد، وان كان لابد لنا فالشفقه لنا و الحب لله خالصا فازداد على بهما حبا.(١٢٣)

امام صادق پسرى داشت كه او را بسيار دوست مى داشت به آن حضرت عرض شد محبت شما نسبت به او چه اندازه است ؟

فرمود: مهر من به او چنان است كه دوست ندارم پسر ديگرى داشته باشم كه محبتم به او نيز تعلق پذيرد.

ج - اظهار محبت امام هفتم به امام رضاعليه‌السلام :

مفضل بن عمر گويد: دخلت على ابى الحسن موسى بن جعفرعليه‌السلام و على ابنه فى حجره و هو يقبله و يمص لسانه و يضعه على عاتقه و يضمه اليه و يقول باءبى اءنت ما اءطيب ريحك و اءطهر خلقك و اءبين فضلك(١٢٥) »

اظهار علاقه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حسنينعليهم‌السلام :

انس و عبدالله بن شيبه از پدرش نقل كند: انه دعى النبى الى صلاه و الحسن متعلق به فوضعه النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فى مقابل جنبه و صلى ، فلما سجد اءطال السجود، فرفعت راءسى من بين القوم فاذا الحسن على كتف رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فلما سلم قال له القوم يا رسول الله لقد سجدت فى صلاتك هذه سجدة ما كنت تسجدها كانما يوحى اليك فقالعليه‌السلام : لم يوح الى و لكن ابنى كان على كتفى فكرهت اءن اعجله حتى نزل.(١٢٧)

هنگامى كه پيامبر نماز مى خواند امام حسنعليه‌السلام و امام حسينعليه‌السلام به پشت آن حضرت مى پريدند و هرگاه كه مى خواست سر از سجده بردارد، و بنشيند دست بر پشت خود مى گذاشت تا آن دو نيفتند.(١٢٩)

پيامبر نماز مى خواند در حالى كه امامه دختر زينب را در بغل گرفته بود و هرگاه مى خواست به ركوع رود او را به زمين مى گذاشت و هرگاه مى خواست برخيزد بار ديگر او را به بغل مى گرفت

تعجب يهودى از برخورد محبت آميز پيامبر با كودكان : ليث بن سعد گويد: ان النبى كان يصلى يوما فى فئه و الحسين بالقرب منه فكان النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اذا سجد جاء الحسين فركب ظهره ثم حرك رجليه و قال حل حل ، فاذا ازاد ان يرفع راءسه اءخذه فوضعه الى جانبه فاذا سجد عاد على ظهره و قال : حل حل فلم يزل يفعل ذلك حتى فرغ النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من صلاته فقال يهودى : يا محمد انكم لتفعلون بالصبيان شيئا ما نفعله نحن فقال النبى : اءما لو كنتم تؤ منون بالله و رسوله لرحمتم الصبيان قال : فانى اءؤ من بالله و برسوله فاءسلم لما راءى كرمه مع عظم قدره.(١٣١) و هر گاه پيامبر مى خواست سر از سجده بردارد او را مى گرفت و در كنار خود مى نشاند، اما همين كه به سجده مى رفت بار ديگر امام حسينعليه‌السلام بر پشت آن حضرت قرار مى گرفت و جمله : حل حل را تكرار مى كرد، تا اينكه پيامبر از نماز فارغ شد. يك يهودى (كه نظاره گر مهربانى پيامبر به امام حسين بود) به سخن درآمد و گفت : اى محمد شما با فرزندان خود رفتارى مى كنيد كه هرگز ما چنين نمى كنيم ، پيامبر فرمود: اگر شما نيز به خدا و رسول او ايمان داشتيد بى ترديد نسبت به فرزندان خود مهربان بوديد. مرد يهودى گفت پس من به خدا و رسول او ايمان مى آورم و اسلام آورد زيرا مشاهده كرد كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با همه عظمتى كه داشت چگونه بزرگوارانه (با كودكان) رفتار مى كند.

اظهار محبت به ساير كودكان

١ - ابو سعيد گويد: جاء صبى - قد سماه - الى رسول الله و هو ساجد فركب على ظهره فاءمسكه بيده ثم قام و هو على ظهره ثم ركع ثم اءرسله فذهب.(١٣٣)

يعنى : نماز ظهر يا عصر را در محضر رسول الله خواندم ، همين كه آن حضرت سلام دادند به ما فرمودند: بر جايتان بمانيد و فرمود: كوزه اى است با مقدارى حلوا. آنگاه براى تقسيم آن در ميان نمازگزاران از جا برخاست و به هر كدام انگشتى حلوا مى خوراند تا اينكه به من رسيد من كودك بودم آن حضرت انگشتى حلوا بمن خوراند سپس فرمود: باز هم بدهم ؟ عرض كردم آرى آن حضرت انگشتى ديگر به خاطر خردسال بودنم به من خورانيد و بدين حال بودند تا آن گاه كه به همگان حلوا دادند.

٣ - اسامه بن زيد گويد: كان نبى اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لياءخذنى و يقعدنى على فخده و يقعد الحسن على الاءخرى ثم يضمنا ثم يقول اللهم ارحمهما فانى اءرحمهما.(١٣٥)

پيامبر به من فرمود: صورت اسامه را بشوى سپس به من نگاهى افكند و من در حال تميز كردن اسامه بودم ، آن حضرت دست مرا كنار زده خود از جاى برخاست و صورت اسامه را شست و سپس او را بوسيد.

٥ - مرحوم طبرسى گويد: و كان رسول الله يؤ تى بالصبى الصغر ليدعو له بالبركه او يسميه فياءخذه فيضمه فى حجره تكرمه لاءهله فربما بال الصبى عليه فيصيح بعض من رآه حين يقول فيقول : لاتزرموا بالصبى فيدعه حتى يقضى بوله ، ثم يفرع له من دعائه او تسميته و يبلغ سرورا اءهله فيه ولايرون انه تاذى ببول صبيهم فاذا انصرفوا غسل ثوبه بعده.(١٣٧)

٧ - نوازش فرزند شهيد: جعفر طيار در جبهه جنگ به شهادت رسيد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خانه او رفت و به اءسماء بنت عميس ، همسر جعفر فرمود: كودكان جعفر را بياور. سپس آن حضرت ، فرزندان شهيد را در آغوش كشيد و آنان را بوسيد. عبدالله پسر جعفر مى گويد: خوب به خاطر دارم كه روزى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نزد مادرم آمد و خبر شهادت پدرم را به او داد. سپس دست محبت بر سر من كشيد.

حضرت بسيار ناراحت شده و اشك از چشمانش جارى گرديد و بعد او را روى زانوى خود نشانيد و فرمود ناراحت مباش ، من از امروز پدر تو و دخترم فاطمهعليها‌السلام خواهر تو است كودك شادمان شد و برخاست و فرياد زد: اى بچه ها، ديگر مرا سرزنش نكنيد كه پدرم از پدرهاى شما بهتر است آن گاه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دست او را گرفتند و به خانه دخترشان فاطمهعليها‌السلام بردند و گفتند دخترم : اين كودك ، فرزند ما و برادر تو است ، از او نگهدارى كن فاطمهعليها‌السلام نيز جامه اى پاكيزه بر او پوشاند، سرش را روغن زد و ظرف خرمايى پيش روى او گذاشت و فرمود: حسن و حسينم بياييد و با هم غذا بخوريد.

بعد از رحلت حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او بر سر خود خاك مى ريخت و فرياد مى زد: وا ابتاه امروز من يتيم شدم و همه مردم از سوز او مى گريستند.(١٤٠) حسن جان مانند پدرت باش و حق را از بند اسارت به در آور و خدايى را بپرست كه پر فضل و احسان است و از دشمنان كينه توز پيروى مكن

شيوه هاى گوناگون مهرورزيدن به كودكان

بوسيدن فرزند

ابراز محبت شيوه هاى گوناگونى دارد، بهترين آنها، بغل كردن ، درآغوش ‍ فشردن ، نوازش كردن ، سخن گفتن ملايم و دلپذير، بازى كردن با فرزند و بوسيدن او است

دل پاك كودك آئينه اى است درخشان و اظهار محبت پدر و مادر به فرزند خود و به خصوص بوسيدن او، آئينه روح كودك را جلا مى دهد و به طور خلاصه مهرورزى والدين ضامن سلامت روحى و تعادل عاطفى كودك است .شايد فلسفه سفارشهاى اكيد اسلام به بوسيدن فرزندان نيز در همين نكته مهم نهفته باشد.

در روايات قبل به برخى از شيوه هاى اظهار محبت اشاره شد و پرتوى از سيره معصومينعليهم‌السلام نيز در اين باره ملاحظه گرديد. اينك با توجه به اهميت «بوسيدن فرزندان» به چند روايت در اين باب اشاره مى كنيم

بوسيدن فرزندان نيكويى است :

فضل بن اءبى قره از امام صادقعليه‌السلام و او از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل فرمود كه : من قبل ولده كتب الله له حسنه(١٤٢)

بوسيدن (فرزند) نيكويى است و پاداش هر نيكويى ده برابر است(١٤٤)

فرزندان خود را ببوسيد زيرا به هر بوسه اى رتبه اى است در بهشت و فاصله دو رتبه از يكديگر پانصد سال است

مهر پيامبر به فرزندان خود:

علاقه و محبت پيامبر نسبت به فرزندان آن چنان زياد بود كه هيچ گاه پوشيده نمى ماند و گاه در حال سخن گفتن با مردم به فرزندان خود ابراز محبت و علاقه مى كرد و آنها را مكرر مى بوسيد.

پيامبر ابراهيم را مى بوسيد:

انس بن مالك گويد: ما راءيت اءحدا كان اءرحم بالعيال من رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، كان ابراهيم مسترضعا له فى عوالى المدينه و كان ظئره قينا فكان ياءتيه وان البيت ليدخن فياءخذه فيقبله.(١٤٦) در خدمت پيامبر بودم در حالى كه فرزندش ابراهيم بر زانوى چپ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته بود و حسين بن على بر زانوى راستش و حضرت گاهى اين را مى بوسيد و گاهى آن را.