حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام

حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام18%

حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16635 / دانلود: 4053
اندازه اندازه اندازه
حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام

حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

روزه هاى تمرينى

معاويه بن وهب مى گويد از امام صادقعليه‌السلام پرسيدم : در چند سالگى فرزندان خود را به روزه وادار كنيم ؟ امام فرمود: ما بينه و بين خمس عشره سنه و اءربع عشره سنه فان هو صام قبل ذلك فدعه ، ولقد صام ابنى فلان قبل ذلك فتركته.(٣٩٨)

آموزش قرآن

قرآن آخرين كتاب آسمانى است كه تمام قوانين هدايت و سعادت انسان ها را در بر دارد. قرآن سفره گسترده و غذاى آسمانى و گنجينه حقايق و اسرار الهى است ، قرآن بهار دلهاى خزان زده و مايه طراوت انديشه هاى افسرده و راكد است قرآن شفاى دلها و ريسمان الهى است و هر كس به آن چنگ زند نجات يابد و هر كس آن را رها كند هلاك گردد.

قرآن هدايتگر جهانيان است و تضمين كننده سعادت پيروان آن ، تلاوت قرآن كليد ارتباط با حق است ، و تدبر در آيات آن سبب بيدارى دلها و شكوفايى مغزهاست

حضرت امام رضاعليه‌السلام مى فرمايد: «قرآن ريسمان محكم خداست ، وسيله اطمينان بخش و راه مستقيم اوست ، راهى است كه به بهشت منتهى مى شود و سبب نجات و رهايى از آتش دوزخ است و قرآن با گذشت زمان كهنه و فرسوده نمى شود و بحث و گفتگو از آن سبب كاستى آن نمى گردد، زيرا كه به زمان معينى اختصاص ندارد...(٤٠٠)

خدا را خدا را درباره قرآن ، مبادا ديگران در فهم قرآن بر شما پيشى بگيرند.

آموزش اين كتاب آسمانى ، از حقوق مسلم فرزندان است كه پدران بايد از عهده آن برآيند، و آنان را با قرآن آشنا سازند بدين معنى كه يا خود بشخصه قرآن را به آنان بياموزند يا براى آنان معلم بگيرند. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: حق الولد على والده اءن يحسن اسمه و يعلمه الكتاب(٤٠٢)

به فرزندانتان سوره يس بياموزيد زيرا اين سوره ، گل (باغ) قرآن است

پيامبر فرمود: حق الولد على والده اذا كان انثى يعلمها سوره النور.(٤٠٤)

روزى غالب ، پدر فرزدق شاعر، به همراه فرزندش پس از جنگ جمل در بصره به حضور علىعليه‌السلام رسيد. به حضرت عرض كرد: فرزندم از شعراى مضر است به شعرهايش گوش بفرماييد. علىعليه‌السلام فرمود: به او قرآن تعليم ده اين سخن در روح فرزدق مؤ ثر افتاد و در زمانى - مناسب - ريسمانى يه پاى خود بست و با خود عهد كرد كه تا قرآن را حفظ نكند هرگز آن را باز نكند.

ابن ابى الحديد مى گويد: تا زمانى كه فرزدق قرآن را حفظ نكرده بود پاى خود را باز نكرد.(٤٠٦)

هيچ مردى فرزند خود را قرآن نياموزد مگر اينكه خداوند پدر و مادر كودك را در روز قيامت تاج پادشاهى عطا كند و دو لباس بهشتى به آنان بپوشاند كه هرگز مردم مانند آن را نديده باشند.

ب - لباس بهشتى جايزه تعليم قرآن :

امام صادقعليه‌السلام فرمود: و من علمه القرآن دعى الاءبوان فكسيا حلتين يضى ء من نورهما وجوه اءهل الجنه(٤٠٨)

هر كه فرزند خود را قرآن بياموزد خداوند روز قيامت حلقه افتخارى به گردن او آويزد كه باعث حيرت اولين و آخرين شود.

د - سيماى اخروى آموزش قرآن :

امام صادقعليه‌السلام فرمود: تعلموا القرآن فانه ياءتى يوم القيامه صاحبه فى صوره شاب جميل شاحب اللون فيقول له : اءنا القرآن الذى كنت اءسهرت ليلك و اءظمات هو اجرك و اجففت ريقك و اءسبلت دمعك فاءبشر فيؤ تى بتاج فيوضع على راءسه و يعطى الاءمان بيمينه والخلد فى الجنان بيساره ويكسى حلتين ثم يقال له : اقراء وارق ، فكلما قراء آيه صعد درجه ، و يكسى ابواه حلتين ان كانا مؤ منين ، ثم يقال لهما هذا لما علمتماه القرآن(٤١٠) هر كس به فرزند خود قرآن تعليم دهد... (همان قرآن) نامه عملش را (در روز قيامت) سنگين كند و او را از پل صراط همانند برق جهنده عبور دهد و هيچ گاه از او جدا نگردد تا از طرف خداوند بهترين چيزى كه آرزو مى كرد بر او نازل شود.

٤- تشويق معلم قرآن

محمد بن على بن شهر آشوب روايت مى كند كه : ان عبدالرحمن السلمى علم ولد الحسينعليه‌السلام الحمد فلما قراءها على اءبيه اءعطاه اءلف دينار و الف حله و حشافاه درا، فقيل له فى ذلك فقالعليه‌السلام و اءين يقع هذا من عطائه يعنى تعليمه.(٤١٢)

روايت شده : خداوند تبارك و تعالى وقتى اراده كند كه تمام اهل زمين را بى استثنا (بخاطر گناهشان) عذاب كند. چون به پيرانى نظر افكند كه در حال گام برداشتن و رفتن به سوى مساجدند و نونهالان را ببيند كه مشغول تعليم قرآن هستند بر مردم رحم آورد و عذاب آنان را به تاءخير مى اندازد.

ثواب ده هزار مرتبه حج و عمره

رسول گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: من علم ولده القرآن فكاءنما حج البيت عشره آلاف حجه و اعتمر عشره آلاف عمره واعتق عشره آلاف رقبه من ولد اسماعيل ، و غزا عشره آلاف غزوه واءطعم عشره آلاف مسكين مسلم جائع و كاءنما كسا عشره آلاف عار مسلم و يكتب له بكل حرف عشر حسنات و يمحو الله عنه عشر سيئات و يكون معه فى قبره حتى يبعث

تشويق به قرائت قرآن

الف - تاءديب فرزندان با تلاوت قرآن

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: اءدبوا اءولادكم على ثلاث خصال : حب نبيكم و حب اهل بيته و قراءه القرآن فان حمله القرآن فى ظل الله يوم لاظل الا ظله مع انبياءه و اصفياءه.(٤١٥) و قالصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قولوا لصبيانكم اذا اءرادوا المنام ان يقرؤ ا هذه السوره حتى لايتعرض لهم الجن.(٤١٧)

پدرم كثير الذكر بود... سيره او چنين بود كه هر روز پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب ما را جمع مى كرد، هر كه قرآن ياد داشت او را به خواندن قرآن وا مى داشت و هر كس كه سنش كمتر بود و قرآن نمى خواند دستور مى داد تا ذكر خدا گويد.

د - دستور امام صادق به فرزند خود اسماعيل

حريز درباره امام صادقعليه‌السلام روايت مى كند كه : كان اسماعيل بن اءبى عبداللهعليه‌السلام عنده فقال : يا بنى اقراء المصحف فقال : انى لست على وضوء فقال : لاتمس الكتابه و مس الورق.(٤١٩)

على بن الحسينعليه‌السلام به هنگام قرآن خواندن از خوش صداترين مردم بود؛ به حدى كه اهل خانه صداى او را مى شنيدند.

آثار تلاوت قرآن در خانه

در خانه اى كه قرآن تلاوت شود، آثار نيكويى در آن خانه ظاهر مى گردد و اهل آن خانه غرق در نور مى شوند، پس چه خوب است كه به فرزندانمان بياموزيم تا هر روز در خانه كمى قرآن بخوانند و با صوت زيبا آيات الهى را تلاوت كنند و به آنها انس بگيرند. اينك به برخى از آثار نيكوى تلاوت قرآن اشاره مى كنيم :

الف - ازدياد بركت

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: اجعلوا لبيوتكم نصيبا من القرآن فان البيت اذا قرء فيه تيسر على اءهله و كثر خيره و كان سكانه فى زياده(٤٢١)

در خانه اى كه قرآن خوانده شود و خدا ياد شود خير وبركتش زياد گردد، فرشتگان در آنجا حضور يابند و شياطين آنجا را ترك گويند و آن خانه براى اهل آسمان چنان بدرخشد كه ستارگان براى اهل زمين نور افشانى مى كنند.

آثار ترك قرائت قرآن در خانه

همچنانكه خواندن قرآن موجب نورانيت و بركت اهل خانه مى شود و آن خانه محل رفت و آمد فرشتگان مى شود، ترك قرائت قرآن نيز آثارى دارد كه به آن اشاره مى كنيم :

الف - كم شدن بركت خانه

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اجعلوا لبيوتكم نصيبا من القرآن فان البيت اذا لم يقرء فيه القران ضيق على اءهله و قل خيره و كان سكانه فى نقصان.(٤٢٣)

در خانه اى قرآن خوانده نشود و خداى متعال ياد نشود خير وبركتش ‍ بكاهد، فرشتگان از آن دورى جويند و محل حضور شياطين گردد.

آشنا سازى با مستحبات

از ديگر وظايف اخلاقى پدران و مادران نسبت به فرزندان خود اين است كه آنان را با مستحبات و كارهايى كه در شريعت واجب نبوده امام اكيدا به آنها سفارش شده است آشنا كنند. بدين صورت كه خود عامل و مبلغ عملى و مروج شايسته اى براى اين سنتهاى نيكو باشند و به زبان و بيان هم فرزندان خويش را به انجام دادن چنين اعمال و سنتهاى پسنديده تشويق كنند. مثلا دست فرزند را گرفته و به مسجد ببرند و در كنار خود بنشانند و آنان را به مسائل نماز جماعت و اهميت حضور در جماعات آشنا سازند. و يا آنان را به نماز اول وقت ، نافله ها، به سحر خيزى و اهميت نماز شب ، ترغيب نمايند.

شايد برخى تصور كنند كه وادار كردن كودكان و نوجوانان به مستحبات ، موجب دلزدگى و خستگى آنان از واجبات مى شود. ليكن اين تصور ناشى از ناآگاهى به رهنمودهاى مربيان و كارشناسان اسلام است ، زيرا تعاليم پيشوايان بزرگ اسلام گزافه نيست ، بلكه برخاسته از آشنايى كامل به خصوصيات انسان و نيز پرتوى از وحى آسمانى است

از رهنمودهاى معصومين در مى يابيم كه آشنايى با احكام و سنتهاى دينى و عمل به مقتضاى آنها دلها را صفا مى بخشد، زنگارها را مى زدايد، روح پاك فرزندان در پرتو ارتباط با پروردگار و در افق كمال لايتناهى پرواز مى كند و فروغ و جلاى ملكوتى مى يابد.

البته همچنان كه قبلا نيز تذكر داديم علاقه مند ساختن فرزندان به واجبات و مستحبات بايد به طور طبيعى و با اصول تربيتى صورت گيرد نه با زور و تحميل و خشونت

١ - حضور در نمازهاى جماعت

على بن ابراهيم در تفسير خود در ذيل آيه : فاصدع بما تؤ مر(٤٢٥)

٢- تشويق به نماز شب

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: رحم الله عبدا قام من الليل فصلى واءيقظ اءهله فصلوا اءلا و ان اءفضل الاءعمال صلاه الرجل بالليل ، والذى نفسى بيده ان الرجل اذا قام من الليل يصلى ، تسبح ثيابه و من حوله.(٤٢٧)

شما را به شب زنده دارى سفارش مى كنم از نيمه شب تا آخر شب و اگر خواب بر شما غلبه كرد در آخر شب بيدار شويد. و هر كس كه با وجود بيمارى از اين كار باز ماند، خداوند او را به دليل عذرى كه دارد معذور و معاف مى دارد.

زيد بن على گويد: كان اءبى على بن الحسينرضي‌الله‌عنه لايفرط فى صلاه خمسين ركعه قلت و كيف صلاه الخمسين ركعه قالصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سبعه عشر ركعه الفرائض و ثمان قبل الظهر و اءربع بعدها و اءربع قبل العصر و اءربع بعد المغرب و ثمان صلاه السحر و ثلاث الوتر و ركعتا الفجر، قالرضي‌الله‌عنه و كان على بن احسينرضي‌الله‌عنه يعلمها اءولاده.(٤٢٩)

آن حضرت نمازهاى نافله اى كه در روز او فوت شده بود، شب هنگام به جا مى آورد و مى فرمود: فرزندانم ! قضاى اين نوافل بر شما واجب نيست ليكم دوست دارم كه اگر خود را به كار خيرى عادت داديد بر آن مداومت كنيد.

دو ركعت نافله عشاء

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: كان اءبى يصلى بعد عشاء الاخره ركعتين و هو جالس يقراء فيهما مائه آيه و كان يقول من صلاهما و قراء ماءئه آيه لم تكتب من الغافلين.(٤٣١)

پس اگر از نماز فارغ شود و به پيامبر آنچنان كه سزاوار است درود بفرستد، خداوند تا هفتاد سال هر گناهى كه دارد مى بخشد و به او ثوابى مى دهد كه قابل شمارش نمى باشد.(٤٣٣)

اى ابا هارون ما به فرزندانمان دستور مى دهيم تا تسبيح فاطمه زهرا را بگويند. همانگونه كه به خواندن نماز فرمانشان مى دهيم پس بر تسبيح فاطمه مداومت كن زيرا هرگز بنده اى كه پيوسته اين تسبيح را بگويد گمراه و سيه رو نمى شود.

احياى شب نيمه شعبان

زيد بن على گويد: كان على بن الحسين يجمعنا جميعا ليله اليصف من شعبان ثم يجزى ء الليل اجزاء ثلاثه فيصلى بنا جزءا ثم يدعو فنؤ من على دعائه ثم يستغفر الله و نستغفره و نساءله الجنه حتى ينفجر الفجر(٤٣٥)

احياى شب عيد فطر

سيد ابن طاووس از امام باقرعليه‌السلام نقل مى كند: «كان على بن الحسينعليه‌السلام يحيى ليله عيد الفطر بصلوه حتى يصبح و يبيت ليله الفطر فى المسجد و يقول يا بنى ماهى بدون ليله يعنى ليله القدر.(٤٣٧)

تشويق به صدقه و انفاق در راه خدا

هارون بن عيسى گويد: «روزى امام صادقعليه‌السلام به فرزند خود محمد فرمود: فرزندم ! چه مقدار از پول خرجى خانه مانده است ؟

گفت : چهل دينار. حضرت فرمود: همه آن را در راه خدا صدقه بده

عرض كردم در اين صورت چيزى براى ما نمى ماند. حضرت فرمود: همه اش را انفاق كن كه خداوند جاى آن را پر خواهد كرد. آيا مى دانى كه براى هر چيزى كليدى هست و كليد روزى صدقه مى باشد. (فرزندم) همه اش را انفاق كن

محمد به دستور پدر عمل كرد و آنچه را كه همراه خود داشت در راه خدا صدقه داد، هنوز ده روز نگذشته بود كه از جايى براى حضرت چهارهزار دينار رسيد.

حضرت فرمود: فرزندم ما چهل دينار براى خدا داديم و او در عوض چهل هزار دينار به ما عطا كرد.(٤٣٩)

بزرگداشت شعاير اسلامى

آشنا ساختن فرزندان با شعاير اسلامى ، آنان را به الگوها و اسوه هاى اسلامى علاقه مند مى سازد و تعليمات دينى و مذهبى را در زندگى و روان آنان زنده مى دارد.

بزرگداشت قيام سالار شهيدان كربلا

از بهترين و عاليترين مصاديق تعظيم شعاير و ياد آورى مظاهر اسلامى ، يادبود حماسه ها و جانبازيهاى سالار شهيدان حضرت حسين بن علىعليه‌السلام و فرزندان و ياران باوفايش در كربلاست از اين رو پدران و مادران متعهد، مسؤ ولند كه هميشه اين خاطره بزرگ را در دل فرزندان خود زنده و جاويد نگهدارند. زيرا بقا و دوام اسلام و عزت مسلمانان به زنده نگهداشتن عاشوراى حسينى است

اين درس را امام صادق و ديگر امامانعليهم‌السلام به ما آموخته اند، كه فرزندان خود را به مجالس حسينى ببريم و آنان را با ياد و نام عبداللهعليه‌السلام و رخدادهاى سرنوشت ساز عاشوراى حسينى آشنا سازيم

مرحوم كلينى به سند خود از ابو داود مسترق از عبدى چنين نقل مى كند: به محضر امام صادق رسيدم حضرت فرمود: به ام فروه(٤٤١)

به ياد مظلوميت على عليه‌السلام و زهرا عليها‌السلام

از جمله دستوراتى كه در زمينه بزرگداشت شعاير اسلامى وجود دارد، تشويق فرزندان به حفظ پرمحتواى حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام است

اين خطبه كه داراى مضامين عالى و معارف بلندى مى باشد، بخشى از حوادث پس از رحلت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بيان مى كند و از مقام ولايت و امامت دفاع مى نمايد، بيان خطبه آن چنان رساست كه خواننده با مطالعه دقيق آن به خوبى مى تواند به مظلوميت علىعليه‌السلام و زهراعليها‌السلام پس از پيامبر پى ببرد.

زينب كبرىعليها‌السلام در هفت سالگى اين خطبه را از حفظ داشت و اهل بيت اين خطبه را از حضرتش روايت مى كردند.(٤٤٣)

ديدم كه بزرگان خاندان ابوطالب اين خطبه را از پدرانشان روايت مى كنند و آن را به فرزندانشان آموزش مى دهند.

تعليم اشعار آموزنده و حماسى

مى دانيم كه از روزگاران قديم شعر و سروده هاى زيباى دينى و مذهبى نقش ‍ مهمى در ابلاغ رسالتهاى الهى داشته اند و همواره جزء برجسته ترين نمونه هاى هنر و ادب به شمار مى روند. به طور كلى استفاده از قالبهاى هنرى و ادبى شرط نفوذ و ماندگارى يك پيام است زيرا محتواى خوب و ارزنده و انسان ساز همچون روحى پاك و زيباست كه مى تواند در تنى پاك و نيرومند و برازنده و برومند قرار گيرد و ارزش و اهميت آن و راه يافتن آن به دلها صد چندان گردد. قدرت هنر و ادبيات در اين است كه مى تواند پيچيده ترين مطالب را به شكل آسانترين مطالب همه كس فهم در آورد و علاوه بر اين صورت زيبايى هم بر حقايق بكشد و اهميت آنها را بيش از پيش مطرح سازد. بنابراين در اهميت آشنا ساختن كودكان و نوجوان با ميراث ادبى و هنرى فرهنگ اسلامى كه هنوز هم با نفاست و عظمت هر چه تمامتر در جهان مى درخشد، جاى ترديد نيست

تعليم اشعار آموزنده ابوطالب

امير مؤ منانعليه‌السلام به پدران توصيه مى كند كه اشعار آموزنده ابوطالب را به فرزندان خود تعليم كنند. كه بدين وسيله هم معارف اسلامى را در قالب شعر و سروده به آنها تلقين كرده باشند و هم اينكه برخى از صحنه هاى پر شكوه تاريخ صدر اسلام و از جمله ياد ابوطالب آن يگانه مدافع راستين پيامبر بزرگوار اسلام را در دلها و ذهنها زنده نگه دارند.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمود: كان اءميرالمؤ منين يعجبه اءن يروى شعر اءبى طالب و اءن يدون و قال : تعلموه و علموه اءولادكم فانه كان على دين الله و فيه علم كثير.(٤٤٥) خداوند توانا و بى همتا است ، بخشنده اوست و آفرينش و رستاخيز موجودات به دست اوست ، آنچه كه در آسمانهاست همانا براى اوست و هر كه در زير آسمان است همه بنده او است

تعليم اشعار آموزنده عبدى

سفارش ديگرى كه امام صادقعليه‌السلام به ما مى كند آموزش ‍ سروده هاى عبدى است او سفيان بن مصعب عبدى كوفى يكى از شعراى اهل بيت و از ياران امام صادقعليه‌السلام (٤٤٧) تمام سروده هاى عبدى مورد تاءييد امام صادقعليه‌السلام بوده است و آن حضرت گاهى از عبدى مى خواست كه اشعارى براى مجالس عزادارى بسرايد، تا به ياد سالار شهيدان خوانده شود.(٤٤٩)

اى شيعيان ، شعر عبدى را به فرزندانتان ياد دهيد زيرا او بر دين خدا بوده است

نمونه اى از اشعار سفيان عبدى

علامه امينى در كتاب الغدير اشعار زيادى از عبدى نقل كرده كه به يك نمونه اشاره مى كنيم :

احب النبى المصطفى وابن عمه عليا وسبطيه و فاطمه الزهرا هم اءهل بيت اءذهب الرجس عنهم واءطلعهم افق الهدى اءنجما زهرا موالاتهم فرض على على كل مسلم و حبهم اءسنى الذخائر للاخرى و ما انا للصحب الكرام بمبغض فانى اءرى البغضاء فى حقهم كفرا(٤٥١)

آرى براى مؤ منان عيدى است كه از آن چه كه گفتى مهمتر است و آن روزى است كه امير مؤ منان علىعليه‌السلام به پا داشته شد (يعنى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را به خلافت منصوب كرد).

سپس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ولايت حضرتش را در غدير خم برگردن تمامى مردان و زنان نهاد. عرض كردم : آن چه روزى است ؟... فرمود: روز هيجدهم ماه ذى حجه

سپس فرمود: (عبادت) و كار نيك در آن روز برابر با هشت ماه - عبادت - و عمل صالح است

و سزاوار است كه در اين روز خدا بسيار ياد شود و بر پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درود فرستاده شود ونيز سزاوار است كه مردى در اين روز بر اهل و عيال خود اسباب راحتى و گشادگى فراهم كند.

آرى يادبود مناسبتهاى اسلامى و بويژه عيد فرخنده غدير زنده كردن اسلام و عمل به سفارشهاى اهل بيت اطهار است و چه نيكوست كه در اين روز با تقديم هدايايى كوچك و بزرگ به اعضاى خانواده و بخصوص فرزندان ، آنان را دلشاد كنيم ، در ضمن به آنها توضيح دهيم كه امامت و ولايت چه معنايى دارد و اين يادبودها براى چيست

آمادگى براى روز جمعه

پيشوايان اسلام براى بزرگداشت روز جمعه حساسيت و اهميت خاصى نشان داده اند. و براى آن برنامه هاى ويژه اى معين كرده اند.

توصيه شده كه در اين روز آدابى همچون ؛ خواندن دعاى امام زمانعليه‌السلام ، دعاى ندبه ، دعاى سمات و نماز جمعه به عمل آيد، افراد به نظافت شخصى و استحمام و... بپردازند. و مهمتر از همه تاءكيد شده كه حتما در اين روز فرصتى به آموزشهاى دينى و عقيدتى اختصاص داده شود. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «واى بر مسلمانى كه در هر هفته ، روز جمعه را براى آموختن دستورات الهى خالى نگذارد.(٤٥٣)

براى فرزندان خود گوشت تهيه كنيد و فضيلت روز جمعه را براى آنان بيان نماييد.

امير مؤ منانعليه‌السلام فرمود: اءطرفوا اءهاليكم فى كل ليله جمعه بشى ء من الفاكهه كى يفرحوا بالجمعه(٤٥٥)

فصل هفتم : فرزند و جامعه

برخوردهاى اجتماعى فرزندان

از آنجايى كه فطرت انسانى بر انس و رابطه با يكديگر پايه گذارى شده ، دوست دارد هميشه زندگى جمعى داشته باشد و از انزوا و گوشه گيرى متنفر است

زندگى جمعى ، آداب و شرايطى دارد تا محيط را براى زندگى سالم و تواءم با آرامش آماده كند و زمينه هاى نزاع و دشمنى را از ميان بردارد. از اين رو پيشوايان الهىعليهم‌السلام براى تحكيم روابط بين انسانها و تحقق زندگى مطلوب و متعالى توصيه هايى بيان فرموده اند كه بدون شك به كار بستن اين دستورات الهى سلامت همه جانبه جامعه و روابط نيكوى انسانى را تضمين خواهد كرد كودكان و نوجوانان بخش عظيمى از اجتماع را تشكيل مى دهند شخصيت آنان و نحوه آشنايى شان با آداب و روابط و نوع برخوردهاى اجتماعى در دوران كودكى و نوجوانى شكل مى گيرد. و اين والدين هستند كه با نقش حياتى و تاءثير همه جانبه خود در سرنوشت كودكان مسير زندگى آنها را رقم مى زنند. اگر والدين به كودكان تعليم دهند كه آنان از عزت نفس و كرامت شخصيت برخوردارند و ديگران هم همين طور. بنابراين احترام به شخصيت خود و ديگران جزء خوى و خصلت دائمى كودكان مى گردد و از فخر فروشى بى معنا و تعدى به حقوق ديگران و بدخلقى و خشم بر آنها رويگردان مى شوند و به دهها صفت نيكوى اخلاقى آراسته مى گردند كه زمينه ساز موفقيت و خوشبختى در زندگى اجتماعى و همزيستى تكاملى با ديگر همنوعان است

خلاصه : ارزش ها و ضدارزش هايى كه در جامعه به چشم مى خورد به طور عمده ريشه در رفتار و گفتار والدين از طريق رفتار با فرزندان دارد و نوع تربيتى كه از خانواده به فرزندان الهام و تلقين مى شود و آنها را سمت و سو مى دهد، جامعه حال و آينده را هم شكل و جهت مى دهد و دانه هايى كه درون خانه و خانواده كاشته مى شود در دل اجتماعات انسانى برگ و بار مى دهد.

شناخت شخصيت خود

نخستين درسى كه بايد اوليا به فرزندان خود بياموزند اين است كه آنان را در خودشناسى يارى كنند و به آنها تعليم دهند كه خداوند انسانها را عزيز، باكرامت ، آزاد و با سرشتى پاك و آسمانى آفريده است و دوست ندارد آدمى به دست خويش خوار و ذليل گردد.

انبياء الهى نيز مبعوث شدند تا انسان را براى رسيدن به قله هاى كمال و كرامت هدايت نمايند. از اينرو بر والدين است كه به فرزند خود تبيين كنند كه : تو با اين كرامت انسانى در جامعه زندگى مى كنى و اگر خداى نخواسته روزى اين كرامت را بر باد دهى مردم براى تو هيچ ارزشى قائل نخواهند شد. سپس فرزندان را به آنچه كه شخصيت شان را خوار و بى مقدار مى سازد و به آبرو و حيثيت آنان لطمه مى زند آگاه سازند.

اظهار فقر باعث انحطاط شخصيت است

لقمان حكيم به فرزند خود گفت : يا بنى ذقت الصبر واءكلت لحاء الشجر فلم اءجد شيئا اءمر من الفقر فان بليت به يوما، ولاتظهر الناس عليه فيستهينوك و لاينفعوك بشى ء، ارجع الى الذى ابتلاك به فهو اءقدر على فرجك ، وسله من ذا الذى ساءله فلم يعطه او وثق به فلم ينجه(٤٥٧)

خذيفه بن يمان در حال احتضار فرزند خود را طلبيد، و به او چنين سفارش ‍ كرد: فرزندم ! از آنچه كه در دست مردم است ماءيوس و نااميد باش ، زيرا دارايى و بى نيازى تو در همين است (كه به ثروت ديگران چشم اندوزى)، مبادا نيازهايت را از مردم مطالبه كنى چرا كه فقر واقعى چيزى جز اين نيست

عزت مؤ من در بى نيازى او از مردم است

علىعليه‌السلام به فرزند خود امام حسينعليه‌السلام مى فرمايد: اءى بنى عز المؤ من غناه عن الناس.(٤٥٩)

فرزندم ! مبادا خودت را خوار و بى مقدار كنى كه رسوا خواهى شد.

اگر عزت دنيا را مى خواهى

از امام صادقعليه‌السلام روايت شده كه لقمان به فرزند خود مى گفت : فان اردت اءن تجمع عز الدنيا فاقطع طمعك مما فى اءيدى الناس ، فانما بلغ الاءنبياء و الصديقون ما بلغوا بقطع طمعهم.(٤٦١)

فرزندم ! قبل از آنكه با مردم سخن آغاز كنى ، تو خود در سلام كردن و مصافحه نمودن پيشقدم شو.

زبان سرخ سر سبز مى دهد بر باد

همچنين لقمان به فرزند خود فرمود: يا بنى من لايكلف لسانه يندم.(٤٦٣)

با مردم به نيكويى سخن بگوييد همان گونه خداوند شما را بدان امر كرده است

علىعليه‌السلام به فرزند خود امام حسينعليه‌السلام مى فرمايد: و اءعلم اءى بنى انه من لانت كلمته وجبت محبته.(٤٦٥ )

فرزندم ! مبادا بى قرار و بد اخلاق و كم حوصله باشى ، زيرا با داشتن اين خصلتها هيچ دوستى برايت باقى نمى ماند، نفس خود را وادار تا در امور صبر و حوصله داشته باشد، همچنين در رفع مشكلات برادرانت صبر و تحمل به خرج بده و با تمام مردم اخلاقى نيك داشته باش

فرزندم ! اگر هم نتوانى با خويشاوندانت پيوند داشته باشى و بر برادرانت لطف و احسان كنى ، اما هرگز خوش خلقى و گشاده رويى را از كف منه ، زيرا هر كسى اخلاق خود را نيكو گرداند خوبان او را دوست خواهند داشت و بدكاران از او دورى خواهند گزيد.

بد اخلاقى موجب پراكنده شدن دوستان

علىعليه‌السلام به فرزند خود محمد حنفيه فرمود: اياك والعجب و سوء الخلق و قله الصبر فانه لايستقم لك على هذه الخصال الثلاث صاحب ولايزال لك عليها من الناس مجانب.(٤٦٧)

بى ترديد اگر با لطف و مهربانى چيزى را از برادرت دريغ دارى ، بهتر از آن است كه با روى ترش چيزى به او بدهى

فخر نفروش و تكبر نكن

علىعليه‌السلام به فرزند خود امام حسين فرمود: من تكبر عن الناس ‍ ذل.(٤٦٩ )

فرزندم ! مبادا جدال كنى ، زيرا هيچ سودى به حال تو ندارد، علاوه بر اين كه موجب دشمنى بين برادران هم خواهد شد.

پرهيز از استهزا و تحقير ديگران

علىعليه‌السلام به فرزند امام حسن مجتبى مى فرمايد: يا بنى لاتستخفن برجل تراه اءبدا، ان كان اكبر منك فعد اءنه اءبوك و ان كان منك فهو اءخوك ، و ان كان اءصغر منك فاحسب انه ابنك(٤٧١)

خداوند سه چيز را در سه چيز پنهان كرده است : ١ - رضاى خود را در طاعتش پنهان ساخته پس هيچ طاعتى را حقير و كوچك مشمار شايد كه رضاى خدا در همان باشد. ٢ - خشم خود را در نافرمانى اش پنهان كرده پس ‍ هيچ معصيتى را كوچك مشمار كه شايد خشم خدا در همان باشد. ٣ - اولياى خودش را در ميان بندگانش پنهان كرده پس هيچ كسى را تحقير مكن كه شايد او ولى خدا باشد.

شخص مبتلا و مريض را مسخره نكن

لقمان حكيم به فرزند خود فرمود: يا بنى لاتشمت بالموت و لاتسخر بالمبتلى و لاتمنع بالمعروف(٤٧٣)

يكى از ياران امام صادقعليه‌السلام نزد آن حضرت آمد و سلام كرد و به اسماعيل فرزند امام نيز كه آنجا بود سلام كرد و نشست اندكى بعد امام آنجا را ترك گفت و آن مرد نيز با او همراه شد. زمانى كه امام به در خانه خويش ‍ رسيد، از آن مرد جدا شد اسماعيل به حضرت گفت پدر جان آيا نمى خواستى او را براى ورود به خانه تعارف كنى ؟ امام فرمود: آمادگى پذيرايى او را نداشتم اسماعيل گفت : او كه داخل خانه نمى آمد. امام فرمود: فرزندم ، من دوست نمى دارم كه خداوند بر من عيب و خللى بنويسد.

گذشت داشته باش

علىعليه‌السلام به فرزند خود امام حسن فرمود: واقبل عذر من اعتذر اليك واقبل العفو من الناس.(٤٧٥)

پدرم دست مرا گرفت و فرمود: فرزندم ! پدر من امام باقر روزى دست مرا گرفت همانگونه كه من دست تو را گرفته ام و به من فرمود: پدرم على بن الحسينعليه‌السلام دست مرا گرفت و فرمود:... اگر شخصى كه در طرف راستت نشسته بود و به تو دشنام داد و سپس به سمت چپ تو رفت و پوزش خواست ، عذر او را بپذير.

حفظ اسرار ديگران

از ديگر مسائل مهمى كه فرزند بايد در روابط اجتماعى خود با ديگران رعايت كند مساءله حفظ اسرار برادران و دوستان خود مى باشد كه بى احترامى و بى وفايى به دوستان و سبب ضعف روابط دوستانه و بلكه مايه سلب آبرو و حيثيت خويشتن است

علىعليه‌السلام به امام حسن فرمود: ولاتذع سره و ان اءذاع سرك.(٤٧٧)

هر كس پرده (آبرو و شخصيت) ديگرى را پاره كند، عيبهاى خانواده خودش هويدا گردد.

پرهيز از ظلم به ديگران

ظلم و ستم از گناهان كبيره است ظلم به ديگران موجب سلب آرامش و امنيت جامعه مى شود و حد و مرزهاى روابط و حقوق اجتماعى افراد را به هم مى ريزد و منشاء نابسامانيهاى عظيمى مى گردد.

كودكان بايد در خانواده و از رفتارهاى والدين ياد بگيرند كه به حقوق ديگران و شخصيت آنها و مال و ثروت و متعلقات آنها احترام بگذارند. و حق هيچ كسى را ضايع نكنند، اگر چه بسيار ناتوان باشد وتوان و زبان دفاع از حق خويش را نداشته باشد. مخصوصا در دوره كودكى و نوجوانى از هر گونه آزار و اذيت ديگران بپرهيزند و ناخشنودى و رنج ديدن ديگران را رنج و ناراحتى خود و ناخشنودى حق تعالى بدانند.

ابوحمزه ثمالى از امام باقرعليه‌السلام نقل مى كند: لما حضرت على بن الحسين الوفاه ضمنى الى صدره ثم قال : يا بنى اوصيك بما اءوصانى به اءبى حين حضرته الوفاه ، و بما ذكر ان اءباه اءوصاه به فقال يا بنى : اياك و ظلم من لايجد عليك ناصرا الا الله.(٤٧٩)

فرزندم ! فقر و بيچارگى بهتر از آن است كه نسبت به ديگران طغيانگرى و تعدى كنى

لقمان به فرزند خود فرمود: يا بنى لاترث لمن ظلمته و لكن ارث لسوء ما جنيته على نفسك و اذا دعتك القدره الى ظلم الناس فاذكر قدره الله عليك.(٤٨١)

فرزندم ! بدترين توشه براى آخرت دشمنى با بندگان خداست

لقمان حكيم به فرزند خود مى گويد: يا بنى لاتكالب الناس فيمقتوك و لا تكن مهينا فيذلوك و لا تكن حلوا فاكلوك و لا مرا فيلفظوك.(٤٨٣)

فرزندم ! در پى انتقامجويى از برادرت مباش گرچه به دهانت خاك بپاشد.

علىعليه‌السلام به فرزند خود امام حسنعليه‌السلام مى فرمايد: واءطع اءخاك و ان عصاك وصله و ان جفاك.(٤٨٥)

چون برادرت از تو ببرد خود را وادار به پيوند با او كن ، و چون ازتو روى گرداند به لطف و مهربانى و درخواست ارتباط و دوستى با او روى آور. و هنگامى كه خست و بخل نشان دهد تو بخشش و احسان كن و چون دورى كند تو نزديك كن و چون نسبت به تو درشتى ورزد تو نرمش كن ، و چون نسبت به تو خطايى مرتكب شود، از او عذر خواهى كن ، به صورتى كه گويا تو بنده او هستى و او ولى نعمت تو است ، و مبادا اين خوشرفتارى را نا به جا به كارگيرى و با كسى كه اهل آن نيست چنين رفتار كنى

تاءثير نام على و امامان عليهم‌السلام

ربعى بن عبدالله گويد: قيل لاءبى عبدالله : جعلت فداك : انا نسمى باءسماءكم و اءسماء آباءكم فينفعنا ذلك فقال اى والله و هل الدين الا الحب و البغض ! قال الله : ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم.(٨٥)

اگر نام بعضى از اهل خانه ، نام پيامبرى باشد همچنان در بين آنان بركت خواهد بود.

اءصبغ بن نباته از علىعليه‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين روايت كند: ما من اءهل بيت فيهم اسم نبى الا بعث الله عزوجل اليهم ملكا يقدسهم بالغداه والعشى(٨٧)

نام پيامبران را براى خود انتخاب كنيد كه محبوبترين نامها در پيشگاه خداوند عبدالله و عبدالرحمن و زشت ترين نامها، حرب و مره است

بهترين نام دختران :

سكونى گويد: دخلت على اءبى عبدالله و انا مغموم مكروب فقال لى يا سكونى ما غمك ؟ فقلت ولدت لى ابنه فقال يا سكونى على الاءرض ثقلها و على الله رزقها تعيش فى غير اءجلك و تاكل من غير رزقك فسرى والله عنى فقال : ما سميتها؟ قلت : فاطمه : قال : آه آه آه ثم وضع يده على جبهته الى اءن قال : اءما اذا سميتها فاطمه فلا تسبها و لاتلعنها ولاتضربها.(٨٩)

بر او نامى از فرعونهاى خود نهاده ايد! نامش را تغيير دهيد. پس او را عبدالله ناميدند.

و از ابوهريره درباره همين ماجرا از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است : سميتموه باءسامى فراعنتكم ليكونن فى هذه الاءمة رجل يقال له الوليد و هو شر على هذه الاءمة من فرعون على قومه(٩١)

نامت چيست ؟ گفت : محمد. حضرت كنيه ات چيست ؟ گفت على حضرت فرمود: تو به وسيله اين كنيه بر خود دژى ساختى كه شيطان ديگر بر تو راهى نمى يابد (خود را از آسيب شيطان در امان نگه داشتى) هرگاه شيطان بشنود كه نام محمد يا على را صدا مى زنند، همانند سرب ذوب مى شود، و هرگاه بشنود كه كسى را به نام يكى از دشمنان ما مى خوانند به شادى و نشاط درآيد و بر خود ببالد.

١٠ - نام مبغوضين را بر مگزينيد:

محمد بن سنان از يعقوب سراج روايت كند كه : روزى به حضور امام صادقعليه‌السلام رسيدم ديدم آن حضرت بالاى سر فرزند خود امام موسى - كه در گهواره بود - ايستاده است و مدتى طولانى به آهستگى با او سخن مى گفت ، كنارى نشستم تا امام صادقعليه‌السلام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد در اين هنگام از جا برخاستم امام به من فرمود: ادن الى مولاك فسلم عليه فدنوت فسلمت عليه فرد على بلسان فصيح ثم قال لى : اذهب فغير اسم ابنتك التى سميتها اءمس فانه اسم بيغضه الله و كانت ولدت لى بنت و سميتها بالحميراء، فقال ابوعبداللهعليه‌السلام انته الى اءمر ترشد.(٩٣)

نام تو چيست ؟ گفتم : عبدالشمس فرمود: نامت را تغيير بده و من نامت را عبدالوهاب گذاردم سهل بن سعد گويد: كان رجل من اءصحاب النبى اسمه اءسود، فسماه رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اءبيض.(٩٥)

اگر شخصى بر پيامبر وارد مى شد و نام خوبى نداشت ، پيامبر نام او را تغيير مى داد.

ابن عمر گويد: ان كثير بن الصامت كان اسمه قليلا فسماه النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كثيرا، و ان مطيع بن الاءسود كان اسمه العاص فسماه النبى مطيعا، و ان ام عاصم بن عمر كان اسمها عاصيه فسماها رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سهله و كان يتفال بالاسم.(٩٧)

پيامبر بزرگوار اسلام نامهاى زشتى را كه بر مردان يا شهرها بود عوض ‍ مى كرد.

١٢- زنده كردن خاطره شهدا با نامشان :

ابن قداح از امام صادق روايت مى كند كه فرمود: قال جاء رجل الى النبى فقال ولدلى غلام فماذا اسميه قال : اءحب الاءسماء الى حمزه.(٩٩)

هيچ قومى نيست كه در بين آنان مرد صالحى باشد و در گذر و از خود فرزندى در ميان آنها باقى بگذارد و نام مرد صالح را بر كودك بنهند جز آنكه خداوند آنچه را كه از دستشان رفته به نيكويى به آنها باز گرداند.

خلاصه و بررسى

از مجموع روايات گذشته مطالب زير استفاده مى شود:

١ - داشتن نام نيك يكى از حقوق مسلم فرزند است كه روايات بسيارى از شيعه و سنى به اين مساءله اشاره دارد. و نكته ظريفى در روايات به چشم مى خورد كه در كلمه «نحله» و «بر» نهفته است ، به نظر معصومينعليهم‌السلام نام خوب از اهميت ويژه اى برخوردار است و علاوه بر اين كه از نظر روانى تاءثير بسزايى بر شخصيت كودك داد، هديه و احسانى است نيكو و ماندگار.

٢ - از سيره معصومين چنين استفاده مى شود كه به هنگام تولد نوزادى ، اگر پسر بود نخست نام او را محمد بگذارند و پس از گذشت هفت روز اگر خواستند نام ديگرى براى او انتخاب كنند وگرنه همان نام را بر او باقى بگذارند.

شايد اين سنت بدين خاطر مورد توجه معصومين قرار گرفته است كه خداوند به بركت نام محمد از همان لحظات اول تولد، پدر و مادر و كودك و اهل خانه را مورد لطف و محبت خود قرار مى دهد. و بر خير و بركت آن خانه فزونى مى بخشد و فقر مادى و معنوى را از حريم آن دور مى دارد.

٣ - بايد براى فرزندان نامهاى پيامبران ، امامان ، رهبران راستين و نامهايى كه نشانه بزرگى و پارسايى و بندگى خداست انتخاب كرد كه در روايات ملاحظه كرديد، و از نامهاى فراعنه و پادشاهان جائر و ستمگر و آنان كه ترويج مظاهر باطل و شادى بخش شيطان و دشمنان خداست پرهيز گردد.

٤ - نام پيامبر و على و فاطمهعليهم‌السلام جلوه خاصى دارد كه در دنيا و آخرت اثر خود را مى بخشد از اين رو نبايد به فرزندانى كه نامشان محمد است توهين يا بى احترامى گردد، نيز نبايد آنان را كتك زد. البته اين بدان معنى نيست كه نسبت به ساير فرزندان بى احترامى شود يا آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند، بلكه اين احترام فوق العاده به احترام نام مقدس ‍ رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، على و فاطمهعليهم‌السلام است همچنين اگر در روايات خوانديم كه اگر شخصى به نام محمد بود طرف مشورت خود قرار دهيد بدين معنى نيست كه هرگز با افراد ديگر يا فرزندانى كه نامشان محمد نيست مشورت نكنيد، بلكه همانگونه كه گفته شد اين به خاطر نام مقدس محمد است كه تقدس خاصى دارد، و طبيعى است كه اثر خاص خود را به فرزندانى كه محمد نام دارند مى گذارد و كسى كه بدين نام موسوم باشد مى كوشد از عقل و تدبير و تعهد و تقواى فزونترى برخوردار گردد و به اوصافى كه شايسته اين نام است آراسته شود.

٥ - از افتخارات يك ملت آن است كه ياد و نام حماسه آفرينان ميدانهاى رزم و جهاد را هميشه زنده و جاويد نگه دارد و يكى از راههاى زنده نگه داشتن ياد آن سلحشوران پاك و مخلص اين است كه فرزندان خود را به نامهاى آنها، نام گذارى كنيم تا علاوه بر زنده ياد شهدا روحيه سلحشورى را در فرزندانمان زنده نگه داريم

٦ - از برخى روايات چنين استفاده مى شود كه انتخاب نام ، نشانه محبت و دوستى است بدين معنى كه پدر و مادر هر نامى را براى فرزند خود انتخاب كنند علاقه خود را نسبت به صاحب اصلى آن نام ابراز مى نمايند. لذا دقت در انتخاب نام از مسؤ وليتهاى اوليه والدين و حاكى از ايده آلها و الگوهاى مورد علاقه آنان است

شير و تاءثير آن در شخصيت فرزند

از مواردى كه مادران مى بايد رعايت كنند، مساءله شير دادن به نوزاد است على رغم اينكه برخى به اين مساءله سرنوشت ساز چندان توجهى ندارند، اسلام اهميت فوق العاده اى براى اين مساءله قائل شده است

چه بسا پدر و مادرى از هر نظر خوب و متدين هستند، اما فرزندشان منحرف مى شود و وقتى علت انحرافش را ريشه يابى مى كنيم با كمال شگفتى عامل آن را بى توجهى مادر به مساءله شيردادن به هنگام شيرخوارگى بچه مى يابيم ، و اگر مادر در همان وقت دقت و عنايت كافى مى داشت چه بسا فرزندش اين گونه نمى شد.

زيرا در دوران شيرخوارگى علاوه بر اين كه ساختمان جسمى كودك محكم مى شود، ساختار روحى او نيز تكوين مى يابد. و رفتار و گفتار و غذاى مادر به همراه شير در او تاءثير مى گذارد. اينك به برخى از روايات پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و معصومينعليهم‌السلام در مورد نقش ‍ مادر در شير دادن به فرزند، همچنين اهميت شير مادر در رشد و شخصيت كودك و پرهيز از دادن شيرهاى نامطلوب به خاطر آثار منفى موجود در آنها اشاره مى نماييم

اجر مادر در شير دادن به فرزند خود

امام صادقعليه‌السلام از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كند كه فرمود: اءيما امراه دفعت من بيت زوجها شيئا من موضع الى موضع تريد به صلاحا نظرالله اليها و من نظرالله اليه لم يعذبه ، فقالت ام سلمه : يا رسول الله ذهب الرجال بكل خير، فاءى شى ء للنساء المساكين ؟

فقال : بلى اذا حملت المراءه كانت بمنزله الصائم القائم المجاهد بنفسه و ما له و فى سبيل الله فاذا وضعت كان لها من الاءجر مالايدرى اءحد ما هو لعظمه ، فاذا اءرضعت كان لها بكل مصة كعدل عتق محرر من ولد اسماعيل ، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملك كريم على جنبها و قال : استاءنفى العمل فقد غفر لك(١٠١)

پس آنگاه كه مادر وضع حمل كرده و شروع به شير دادن نوزاد كند، به هر بار مكيدن شير مادر، در روز قيامت نورى درخشان در برابرش جلوه كند و هر كس از گذشتگان و آيندگان آن را مشاهده كند به شگفتى درآيد و در نامه عمل روزه دار شب زنده دار ثبت گردد... پس اگر فرزندش را از شير گرفت خداى متعالى به او فرمايد: اى زن ! بدان كه تمام گناهانت را آمرزيدم پس ‍ عمل خود را از سر بگير.

شير مادر، بهترين شير

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ليس للصبى لبن خير من لبن امه.(١٠٣)

انتخاب دايه براى شير دهى به كودك

تا آنجا كه ممكن است بسيار نيكوست كه مادر جز شير خود به كودك نخوراند، بلكه با در نظر گرفتن آينده فرزند خويش ، خود به چنين كارى اقدام نمايد، اما گاهى به دلايلى مادر نمى تواند به فرزند خود شير دهد در اين صورت يا مادران به شير خشك پناه مى برند و يا به دايه اگر خواستند دايه اى براى شير دادن فرزندشان انتخاب كنند سعى كنند از زنان پاكدامن و با ايمان و با تقوا استفاده كنند هر چند مزد شير دادن به اينان بيشتر از ديگران باشد و در صورتى كه چنين بانويى يافت نشود حتى الامكان سعى شود كه از چند دسته از زنان براى شير دادن به نوزاد خود پرهيز كنند؛ كه اثرات سوء و نامطلوبى به جاى خواهد گزارد.

البته رعايت اين مسائل نسبت به شير خشك هم لازم است و مادران را تشويق و توصيه نمى كنيم كه از شير خشك استفاده كنند، مخصوصا اگر شير خشك از كشورهاى غير اسلامى آمده باشد.

دسته اول زنان بى خرد

علىعليه‌السلام از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت مى كند كه فرمود: اياكم ان تسترضعوا الحمقاء فان اللبن ينشئه عليه.(١٠٥)

از شير زنان بدكاره و ديوانه براى فرزندانتان پرهيز كنيد زيرا شير اثر خود را مى گذارد.

دسته چهارم زنان ناصبى (دشمنان اهل بيت)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: رضاع اليهوديه والنصرانيه اءحب الى من رضاع الناصبيه ، فاحذروا النصاب اءن تظائروهم.(١٠٧)

فصل سوم : رابطه پدر و فرزند

خوشحالى از ولادت دختر

آداب و رسوم غلط جاهليت هنوز در بين مسلمانان صدر اسلام كاملا محو نشده بود و عده اى با اينكه مسلمان شده بودند اما هنوز رسوبات افكار و عادات جاهلى در مغزشان باقى مانده بود. آنان با شنيدن تولد دخترى چهره عبوس مى كردند و از اينكه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دخترى را بر زانو نشانيده و با او به مهربانى رفتار مى كند سخت عصبانى مى شدند.

قرآن كريم پرده از افكار و عقايد جاهليت برداشته با اينكه : در جاهليت دخترها را زنده به گور مى كردند و حاضر بودند هر گونه ننگى را بپذيرند اما ننگ دختر داشتن فاجعه اى تلقى مى شد كه هيچكس ياراى پذيرش آن نبود. وقتى به يكى از آنان خبر داده مى شد، كه صاحب دخترى شده است ، چهره در هم مى كشيد و از فرط خشم صورتش سياه مى گشت و اذا بشر احدهم بالانثى ظل وجهه مسودا و هو كظيم.(١٠٩) اين آثار فرهنگ جاهلى هنوز در افكار و اذهان مردم حضور داشت ، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى از بين بردن اين تعصبات و رسمهاى جاهلى سخت در برابر آنها مى ايستاد و براى زدودن آنها مبارزه مى كرد.

روزى به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مژده دادند كه دخترى به دنيا آمده است پيامبر در همان حال به صورت ياران نگاه كرد با كمال تاءسف چهره همگان درهم كشيده شد بود. پيامبر به آنان فرمود: مالكم ريحانه اءشمها و رزقها على الله شما را چه مى شود؟ چرا ناراحت شديد؟ اين دختر گلى است خوشبو كه بويش را احساس مى كنم و روزيش نيز بر خداست.(١١١)

خداوند به جاى آن پسرك دخترى به آنان عطا كرد كه (از نسل خويش) هفتاد پيامبر به دنيا آورد(١١٣)

اين سه ماجرا تا حدودى حساسيت مردم از آن روز را نسبت به داشتن دختر نشان مى دهد ولى آنچه بيشتر سبب شد كه مردم از آن عقايد خرافى دست بردارند، تشويق پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و معصومينعليهم‌السلام و تكريم دختران و بزرگداشت مقام زن از سوى اهل بيتعليهم‌السلام بود.

در اين باب روايات فراوانى به دست ما رسيده است كه مرحوم صاحب وسائل آنها را چند دسته تقسيم كرده است و اينكه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :

خوشحال كردن دختران

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هر كس وارد بازار شود و تحفه و هديه اى براى خانواده خود بخرد چون كسى است كه صدقه اى براى گروهى نيازمند برده باشد و اگر خواست آنچه را كه به خانه برده بين آنان تقسيم كند از دختران شروع كند، زيرا هر كه دختر خود را خوشحال كند همانند آن است كه بنده اى را از اولاد اسماعيل آزاد كرده باشد و هر كس ‍ سبب شادمانى فرزندى شود مثل آن است كه از ترس خدا گريسته باشد و هر كس از خوف خدا اشك بريزد، خداوند او را به بهشتهاى پر نعمت خويش داخل مى گرداند.(١١٥)

تربيت دختر سپرى در برابر شعله هاى آتش دوزخ

ابن مسعود از پيانبر: من كانت له ابنه فاءدبها و اءحسن اءدبها و علمها فاءحسن تعليمها فاءوسع عليها من نعم الله التى اءسبغ عليه كانت له منعه و سترا من النار.(١١٧)

هر كه دخترى داشته باشد و به او آزار نرساند و بى احترامى نكند و پسرش را بر او مقدم ندارد خداوند او را وارد بهشت مى كند.

آنان كه آرزوى مرگ دختران خويش كنند:

امام صادقعليه‌السلام فرمود: من تمنى موتهن (البنات) حرم اءجرهن ولقى الله عاصيا.(١١٩)

اظهار محبت

محبت را بايد از دل به زبان و عمل آورد تا كودك آنرا با تمام وجود لمس كند ممكن است پدر و مادرى فرزند خود را در دل دوست داشته باشند اما اظهار نكنند اين نوع محبت تاءثير چندانى ندارد بلكه گاه تاءثير منفى مى گذارد و كودك مهر و محبت والدين را احساس نمى كند و در نتيجه خود را تنها مى يابد و مى انديشد كه مورد توجه والدين نيست بنابراين عقايد تحقيرآميزى نسبت به خود پيدا مى كند. از اين رو پدر و مادر بايد محبت خود را به صور گوناگون آشكار سازند.

اينك نظرى مى افكنيم به برخى از روايات اهل بيتعليهم‌السلام در موضوع مهر ورزيدن به فرزندان و تاءكيدهايى كه بر اين مطلب رفته است

١ - محبت به فرزند بهترين عمل نزد خدا:

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

قال موسى يا رب اءى الاءعمال اءفضل عندك ؟ قال : حب الاءطفال فانى فطرتهم على توحيدى فان امتهم اءدخلتهم برحمتى جنتى.(١٢١)

خداوند مرد را بخاطر شدت محبت و دوستى فرزندش ، مورد لطف و رحمت خويش قرار مى دهد.

٣ - محبت را اظهار كنيد:

تنها دوست داشتن فرزند كافى نيست بلكه آثار تربيتى اين دوستى آنگاه ظهور تمام مى يابد كه مهر و محبت قلبى به عاطفه و محبت و صميميت در سخن گفتن و عمل كردن مبدل گردد، و يا در عمل بگونه اى رفتار كنيد كه فرزندتان اين محبت را با تمام وجود احساس كند و در يابد. اينك نظر شما را به سه نمونه از اين قبيل رفتارهاى نيكو در زندگى سه تن از ائمه معصومينعليهم‌السلام جلب مى كنيم :

الف) اظهار محبت امير مؤ منان به زينب و قمر بنى هاشم :

در مجموعه شهيد آمده است : قيل لما كان العباس و زينب - ولدى على - صغيرين قال على : للعباس قل واحد فقال واحد، فقال : قل اثنان قال اءستحى اءن اءقول باللسان الذى قلت واحد اثنان ، فقبل على عينيه ثم التفت الى زينب و كانت على يساره و العباس على يمينه فقالت : يا اءبتاه اءتحبنا؟ قال : نعم يا بنى اولادنا اكبادنا فقالت يا اءبتاه حبان لايجتمعان فى قلب المؤ من : حب الله و حب الاءولاد، وان كان لابد لنا فالشفقه لنا و الحب لله خالصا فازداد على بهما حبا.(١٢٣)

امام صادق پسرى داشت كه او را بسيار دوست مى داشت به آن حضرت عرض شد محبت شما نسبت به او چه اندازه است ؟

فرمود: مهر من به او چنان است كه دوست ندارم پسر ديگرى داشته باشم كه محبتم به او نيز تعلق پذيرد.

ج - اظهار محبت امام هفتم به امام رضاعليه‌السلام :

مفضل بن عمر گويد: دخلت على ابى الحسن موسى بن جعفرعليه‌السلام و على ابنه فى حجره و هو يقبله و يمص لسانه و يضعه على عاتقه و يضمه اليه و يقول باءبى اءنت ما اءطيب ريحك و اءطهر خلقك و اءبين فضلك(١٢٥) »

اظهار علاقه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حسنينعليهم‌السلام :

انس و عبدالله بن شيبه از پدرش نقل كند: انه دعى النبى الى صلاه و الحسن متعلق به فوضعه النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فى مقابل جنبه و صلى ، فلما سجد اءطال السجود، فرفعت راءسى من بين القوم فاذا الحسن على كتف رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فلما سلم قال له القوم يا رسول الله لقد سجدت فى صلاتك هذه سجدة ما كنت تسجدها كانما يوحى اليك فقالعليه‌السلام : لم يوح الى و لكن ابنى كان على كتفى فكرهت اءن اعجله حتى نزل.(١٢٧)

هنگامى كه پيامبر نماز مى خواند امام حسنعليه‌السلام و امام حسينعليه‌السلام به پشت آن حضرت مى پريدند و هرگاه كه مى خواست سر از سجده بردارد، و بنشيند دست بر پشت خود مى گذاشت تا آن دو نيفتند.(١٢٩)

پيامبر نماز مى خواند در حالى كه امامه دختر زينب را در بغل گرفته بود و هرگاه مى خواست به ركوع رود او را به زمين مى گذاشت و هرگاه مى خواست برخيزد بار ديگر او را به بغل مى گرفت

تعجب يهودى از برخورد محبت آميز پيامبر با كودكان : ليث بن سعد گويد: ان النبى كان يصلى يوما فى فئه و الحسين بالقرب منه فكان النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اذا سجد جاء الحسين فركب ظهره ثم حرك رجليه و قال حل حل ، فاذا ازاد ان يرفع راءسه اءخذه فوضعه الى جانبه فاذا سجد عاد على ظهره و قال : حل حل فلم يزل يفعل ذلك حتى فرغ النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من صلاته فقال يهودى : يا محمد انكم لتفعلون بالصبيان شيئا ما نفعله نحن فقال النبى : اءما لو كنتم تؤ منون بالله و رسوله لرحمتم الصبيان قال : فانى اءؤ من بالله و برسوله فاءسلم لما راءى كرمه مع عظم قدره.(١٣١) و هر گاه پيامبر مى خواست سر از سجده بردارد او را مى گرفت و در كنار خود مى نشاند، اما همين كه به سجده مى رفت بار ديگر امام حسينعليه‌السلام بر پشت آن حضرت قرار مى گرفت و جمله : حل حل را تكرار مى كرد، تا اينكه پيامبر از نماز فارغ شد. يك يهودى (كه نظاره گر مهربانى پيامبر به امام حسين بود) به سخن درآمد و گفت : اى محمد شما با فرزندان خود رفتارى مى كنيد كه هرگز ما چنين نمى كنيم ، پيامبر فرمود: اگر شما نيز به خدا و رسول او ايمان داشتيد بى ترديد نسبت به فرزندان خود مهربان بوديد. مرد يهودى گفت پس من به خدا و رسول او ايمان مى آورم و اسلام آورد زيرا مشاهده كرد كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با همه عظمتى كه داشت چگونه بزرگوارانه (با كودكان) رفتار مى كند.

اظهار محبت به ساير كودكان

١ - ابو سعيد گويد: جاء صبى - قد سماه - الى رسول الله و هو ساجد فركب على ظهره فاءمسكه بيده ثم قام و هو على ظهره ثم ركع ثم اءرسله فذهب.(١٣٣)

يعنى : نماز ظهر يا عصر را در محضر رسول الله خواندم ، همين كه آن حضرت سلام دادند به ما فرمودند: بر جايتان بمانيد و فرمود: كوزه اى است با مقدارى حلوا. آنگاه براى تقسيم آن در ميان نمازگزاران از جا برخاست و به هر كدام انگشتى حلوا مى خوراند تا اينكه به من رسيد من كودك بودم آن حضرت انگشتى حلوا بمن خوراند سپس فرمود: باز هم بدهم ؟ عرض كردم آرى آن حضرت انگشتى ديگر به خاطر خردسال بودنم به من خورانيد و بدين حال بودند تا آن گاه كه به همگان حلوا دادند.

٣ - اسامه بن زيد گويد: كان نبى اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لياءخذنى و يقعدنى على فخده و يقعد الحسن على الاءخرى ثم يضمنا ثم يقول اللهم ارحمهما فانى اءرحمهما.(١٣٥)

پيامبر به من فرمود: صورت اسامه را بشوى سپس به من نگاهى افكند و من در حال تميز كردن اسامه بودم ، آن حضرت دست مرا كنار زده خود از جاى برخاست و صورت اسامه را شست و سپس او را بوسيد.

٥ - مرحوم طبرسى گويد: و كان رسول الله يؤ تى بالصبى الصغر ليدعو له بالبركه او يسميه فياءخذه فيضمه فى حجره تكرمه لاءهله فربما بال الصبى عليه فيصيح بعض من رآه حين يقول فيقول : لاتزرموا بالصبى فيدعه حتى يقضى بوله ، ثم يفرع له من دعائه او تسميته و يبلغ سرورا اءهله فيه ولايرون انه تاذى ببول صبيهم فاذا انصرفوا غسل ثوبه بعده.(١٣٧)

٧ - نوازش فرزند شهيد: جعفر طيار در جبهه جنگ به شهادت رسيد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خانه او رفت و به اءسماء بنت عميس ، همسر جعفر فرمود: كودكان جعفر را بياور. سپس آن حضرت ، فرزندان شهيد را در آغوش كشيد و آنان را بوسيد. عبدالله پسر جعفر مى گويد: خوب به خاطر دارم كه روزى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نزد مادرم آمد و خبر شهادت پدرم را به او داد. سپس دست محبت بر سر من كشيد.

حضرت بسيار ناراحت شده و اشك از چشمانش جارى گرديد و بعد او را روى زانوى خود نشانيد و فرمود ناراحت مباش ، من از امروز پدر تو و دخترم فاطمهعليها‌السلام خواهر تو است كودك شادمان شد و برخاست و فرياد زد: اى بچه ها، ديگر مرا سرزنش نكنيد كه پدرم از پدرهاى شما بهتر است آن گاه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دست او را گرفتند و به خانه دخترشان فاطمهعليها‌السلام بردند و گفتند دخترم : اين كودك ، فرزند ما و برادر تو است ، از او نگهدارى كن فاطمهعليها‌السلام نيز جامه اى پاكيزه بر او پوشاند، سرش را روغن زد و ظرف خرمايى پيش روى او گذاشت و فرمود: حسن و حسينم بياييد و با هم غذا بخوريد.

بعد از رحلت حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او بر سر خود خاك مى ريخت و فرياد مى زد: وا ابتاه امروز من يتيم شدم و همه مردم از سوز او مى گريستند.(١٤٠) حسن جان مانند پدرت باش و حق را از بند اسارت به در آور و خدايى را بپرست كه پر فضل و احسان است و از دشمنان كينه توز پيروى مكن

شيوه هاى گوناگون مهرورزيدن به كودكان

بوسيدن فرزند

ابراز محبت شيوه هاى گوناگونى دارد، بهترين آنها، بغل كردن ، درآغوش ‍ فشردن ، نوازش كردن ، سخن گفتن ملايم و دلپذير، بازى كردن با فرزند و بوسيدن او است

دل پاك كودك آئينه اى است درخشان و اظهار محبت پدر و مادر به فرزند خود و به خصوص بوسيدن او، آئينه روح كودك را جلا مى دهد و به طور خلاصه مهرورزى والدين ضامن سلامت روحى و تعادل عاطفى كودك است .شايد فلسفه سفارشهاى اكيد اسلام به بوسيدن فرزندان نيز در همين نكته مهم نهفته باشد.

در روايات قبل به برخى از شيوه هاى اظهار محبت اشاره شد و پرتوى از سيره معصومينعليهم‌السلام نيز در اين باره ملاحظه گرديد. اينك با توجه به اهميت «بوسيدن فرزندان» به چند روايت در اين باب اشاره مى كنيم

بوسيدن فرزندان نيكويى است :

فضل بن اءبى قره از امام صادقعليه‌السلام و او از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل فرمود كه : من قبل ولده كتب الله له حسنه(١٤٢)

بوسيدن (فرزند) نيكويى است و پاداش هر نيكويى ده برابر است(١٤٤)

فرزندان خود را ببوسيد زيرا به هر بوسه اى رتبه اى است در بهشت و فاصله دو رتبه از يكديگر پانصد سال است

مهر پيامبر به فرزندان خود:

علاقه و محبت پيامبر نسبت به فرزندان آن چنان زياد بود كه هيچ گاه پوشيده نمى ماند و گاه در حال سخن گفتن با مردم به فرزندان خود ابراز محبت و علاقه مى كرد و آنها را مكرر مى بوسيد.

پيامبر ابراهيم را مى بوسيد:

انس بن مالك گويد: ما راءيت اءحدا كان اءرحم بالعيال من رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، كان ابراهيم مسترضعا له فى عوالى المدينه و كان ظئره قينا فكان ياءتيه وان البيت ليدخن فياءخذه فيقبله.(١٤٦) در خدمت پيامبر بودم در حالى كه فرزندش ابراهيم بر زانوى چپ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته بود و حسين بن على بر زانوى راستش و حضرت گاهى اين را مى بوسيد و گاهى آن را.


3

4

5

6

7

8

9

10

11