مسائل و مشکلات زناشویی

مسائل و مشکلات زناشویی0%

مسائل و مشکلات زناشویی نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

  • شروع
  • قبلی
  • 39 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8968 / دانلود: 1661
اندازه اندازه اندازه
مسائل و مشکلات زناشویی

مسائل و مشکلات زناشویی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

حفظ شكوه و ابهت

راست است كه شوخى و مزاح و بازى ، زندگى خانوادگى را شيرين مى كند. اما مرد نبايد كارى كند كه شكوه و اهميت خود را پيش زن پايين بياورد. بلكه بايد جانب اعتدال را رعايت كند و هرگاه كار ناپسندى مشاهده مى كند، بايد كوتاه نيايد و باب مساعدت بر منكرات را به روى خود نگشايد. در مقابل كارهاى خلاف شرع و مروت ، بايد خشمگين شود تا بازيچه و ملعبه نشود. پيامبر خدا فرمود:

تعس عبد الزوجة

«مردى كه بنده همسر است ، هلاك مى شود.»

دليل اين فرمايش اين است كه هرگاه مرد از هواهاى نفسانى زن اطاعت كند، بنده او مى شود و به هلاكت مى افتد. زيرا عنان عقل و اراده خود را به دست او داده است

چنين مردى مطيع شيطان است و همچون شيطان ، به تغيير نظامات زندگى روى آورده است

شيطان در توضيح و گزارش كارهاى خود مى گفت :

( وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّـهِ ) (١١٦)

«سرور آن زن را بر در خانه ديدند.»

اگر مرد، زمام عقل و تدبير را به دست هواهاى نفسانى زن بسپارد، از مسير صحيح زندگى خارج شده است همچنان كه حكم كسى كه از هواهاى نفسانى خود پيروى كند، نيز همين است

اگر مرد، كمى زمام زندگى عاقلانه را به دست هواهاى نفسانى زن بسپارد، سخت گرفتار و راههاى نجات به رويش بسته مى شود.

بعضى از متقدمين ، پيشنهاد مى كردند كه انسان بايد به سه كس ظلم كند: همسر و فرزند و خدمتگزار؛ زيرا اگر او ظلم نكند، آنها ظلم مى كنند.

اينها معتقدند كه صلاح حال اين سه ، در ظلم به آنها است

برخى از زنان عرب ، به دختر ياد مى دادند كه شوهر را بيازمايد. اين آزمايش ‍ به اين صورت بود كه دستگيره نيزه اش را بكند؛ اگر سكوت كرد، روى سپرش گوشت خرد كند؛ اگر باز هم سكوت كرد، با شمشيرش استخوان گوشت را بشكند؛ اگر باز هم صبر كرد او را افسار بزند و سوارش بشود كه الاغ خوبى است

نه آن رويه خوب است و نه اين رويه نه مرد به زن تعدى كند و نه زن به مرد. بهترين روش ، عدالت است

قوام و دوام زندگى

بلكه قوام آسمان و زمين ، به عدالت است(١١٨)

«بعضى از گمانها گناه است .»

اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود:

لاتكثر الغيرة على اهلك فترمى بالسوء من اجلك

«غيرت بر خانواده را زياد نكن ، زيرا از ناحيه تو به بدى متهم مى شود.»

به همان اندازه كه غيرت بيجا ناپسند است ، غيرت بجا پسنديده است

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

ان الله غيور يحب الغيرة و لغيرته حرم الفواحش ظاهرها و باطنها

«خداوند غيور است و غيرت را دوست مى دارد و براى غيرتش ‍ زشتيهاى ظاهر و باطن را حرام كرد.»

اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود:

اما تستحيون و لاتغارون و نسائكم يخرجن الى الاسواق و يزاحمن العلوج

«چرا حيا نمى كنيد و چرا غيرت نداريد؟ چرا زنهاى شما به بازار مى روند و همدوش مردان مى شوند؟»

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به دخترش زهراعليها‌السلام فرمود: براى زن چه چيز بهتر است ؟ پاسخ داد: مردى را نبيند و مردى او را نبيند. پيامبر فرمود: ذرية بعضها من بعض و او را تحسين كرد.

اصحاب پيامبر، سوراخها و دريچه هاى منازل را مى بستند كه مردها از زنها اطلاع پيدا نكنند.

در عين حال پيامبر به زنها اجازه داد كه در مساجد حاضر شوند و فرمود: كنيزان خدا را از مسجد منع نكنيد.

ميانه روى در نفقه

در تاءمين هزينه زندگى نبايد اسراف كرد و نبايد سختگيرى و تنگ نظرى داشت

خداوند متعال مى فرمايد:

( كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا )

«بخوريد و بياشاميد و زياده روى نكنيد.»

۰ ( وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا ) (١٢٠)

«خود و خانواده را از آتش نگاه داريد.»

مرد بايد اعتقاد اهل حق را به زن تلقين كند و هر بدعتى را از قلبش بزدايد و اگر در امر دين سهل انگارى مى كند، او را از خدا بترساند و احكام حيض و نفاس و استحاضه را به او ياد دهد.

بايد به زن ياد داد كه هرگاه از خون حيض پاك شود و به اندازه غسل و نماز وقت داشته باشد، بايد غسل كند و نماز بخواند و اگر نتوانست غسل كند، با تيمم نماز بخواند و اگر نخواند، قضاى آن را به جاى آورد.

همچنين اگر به اندازه طهارت و نماز از وقت گذشته باشد و دچار عادت شود، بايد قضاى نماز را بعد از آنكه پاك شد، به جاى آورد.

اين احكامى است كه زنها بايد رعايت كنند. اگر مرد بتواند، بايد مشكلات فقهى زن را رفع كند تا لزومى نداشته باشد كه براى حل مشكل پيش علما و روحانيان برود. در غير اين صورت ، زن بايد از آنها بپرسد، مگر اينكه مرد خودش سؤ ال كند.

اگر زن احكام واجب را بداند، نبايد در مجالس دعا يا مجالس تعليم مستحبات حاضر شود؛ مگر اينكه شوهر راضى باشد.

اگر زن ، حكمى از احكام شرعى مربوط به خود را نداند و مرد هم به او ياد ندهد، مرد نيز مقصر است

عدالت در بين زنان

مردانى كه چند همسر دارند، بايد در ميان آنها به عدالت رفتار كنند و نبايد بعضى را بر بعضى ترجيح دهند.

اگر مردى كه چند همسر دارد، بخواهد يكى از آنها را با خود به سفر ببرد، باید قرعه بيندازد. همچنان كه پيامبر خدا نيز چنين مى كرد.

مردى كه چند همسر دارد، بايد احكام قسم را بداند و شبها را عادلانه ميان زنها تقسيم كند و اگر يك شب حق زنى را پايمال كرد، حتما بايد جبران كند.

پيامبر خدا فرمود: اگر مردى دو زن دارد و به يكى بيشتر تمايل نشان دهد و در ميان آنها به عدالت رفتار نكند، روز قيامت يكى از دو جانب او مايل است (و تعادل ندارد).

عدالت مرد نسبت به همسران متعدد اين است كه در بخشش و شب خوابى ميان آنها فرق نگذارد. اما از لحاظ محبت و آميزش ، چون اختيارى نيست ، عدالت هم لازم نيست

اللهم هذا جهدى فيما املك و لاطاقة لى فيما تملك و لااملك

«خدايا اين است تلاش من در آنچه در اختيار من است و مرا در آنچه در اختيار توست ، نه در اختيار من ، طاقت نيست .»

مقصود پيامبر خدا از آنچه در اختيارش نيست ، محبت است

اگر يكى از زنها شب خود را به زن ديگر ببخشد و شوهر هم راضى شود، اين حق به آن زن تعلق مى گيرد.

پيامبر خدا مى خواست سوده ، دختر زمعه ، را كه پير شده بود، طلاق بدهد. او شب خود را به عايشه بخشيد و تقاضا كرد كه در همسرى پيامبر بماند تا در روز قيامت ، در زمره زنان پيامبر محشور بشود. پيامبر هم از طلاق او چشم پوشيد. از آن پس ، پيامبر قسمت عايشه را دو شب و قسمت زنان ديگر را يك شب قرار داد و هرگز از راه عدل و انصاف نسبت به همسران خود خارج نشد.

علاج نشوز

هرگاه در ميان زن و شوهر اختلافى پيدا شود و نتوانند رفعش كنند، در صورتى كه از جانب هر دو يا از جانب مرد باشد، بايد متوسل به دو داور، يكى از خانواده زن و ديگرى از خانواده شوهر بشوند تا آنها با بررسى مورد اختلاف ، در ميان آنها صلح و سازش برقرار كنند. كه اگر طالب صلح و سازش باشند، خداوند هم كمك مى كند.

اما اگر نشوز و تمكين نكردن ، از جانب زن باشد، بر مرد است كه او را ادب كند و او را به اطاعت وا دارد. زيرا به گفته قرآن مردان بر زنان قوامند.

واژه «قوام» صيغه مبالغه است و قيموميت مرد بر زن ، در زندگى زناشويى به اين است كه او را به رشد و صلاح وادارد و از كجروى و گمراهى حفظ كند.

قرآن مجيد براى علاج نشوز زن ، مراحلى ذكر كرده است ؛ مرحله اول موعظه و اندرز است اگر اين ، مؤ ثر نيفتاد، مرحله بعد پشت كردن به او در بستر خواب يا تنها گذاشتن اوست از يك شب تا سه شب اگر اين هم مؤ ثر واقع نشد، مى تواند تنبيه جسمى كند؛ به شرطى كه اثرى باقى نماند، استخوان نشكند و بدنش را زخم نكند و سيلى به صورتش نزند.

از پيامبر خدا پرسيدند حق زن بر مرد چيست ؟ فرمود: «او را طعام كند و او را بپوشاند و صورتش را زشت نگرداند و او را نزند، مگر زدنى كه آزاردهنده نباشد و او را ترك نكند، مگر در خانه .»

و نيز مى تواند بر او خشم گيرد و براى امرى از امور دين ، از ده روز تا يك ماه از او اعراض كند؛ با شرط اينكه او را تنها رها نكند.

آداب آميزش

مستحب است كه موقع آميزش ، مرد بسم الله الرحمن الرحيم بگويد و از خدا بخواهد كه او و فرزندش را از شر شيطان دور دارد؛

در اين صورت اگر خداوند به او فرزندى بدهد، از شر شيطان مصون است به گفته قرآن كريم شيطان مى تواند در مال و اولاد انسان ، شريك باشد. اگر مال و اولاد انسان در مسيرهاى شيطانى به كار افتد، شيطان در آنها شريك مى شود.

خداوند متعال به شيطان فرمود:

( وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ ) (١٢٢). اما هفت سال سوم ، دوره آشنايى با قوانين فردى و اجتماعى و سياسى و اقتصادى و عبادى اسلام است تا بتواند در جامعه اسلامى نمونه اى از يك مسلمان آگاه و عامل باشد.

ورزشهاى رزمى

امام بزرگوار و معصوم ، اميرمؤ منان فرمودند:

علموا اءولادكم السباحة و الرماية

«به فرزندان خود شنا و تيراندازى بياموزيد.»

يك بعد از زندگى انسانها، بعد رزمى است اگر بخواهيم به اجمال ، ابعاد زندگى انسان را بررسى كنيم ، مى بينيم زندگى انسان بايد داراى ابعادى از قبيل بعد اخلاقى و عبادى و علمى و هنرى و رزمى باشد. اسلام كه دين زندگى است ، نمى تواند منهاى بعد جهادى و رزمى مطرح بشود. زيرا در اين صورت ، مثل شير بى چنگ و دندان خواهد بود. نظير شير بى دم و سر اشكم ، در داستانى است كه مولوى درباره مدعى پهلوانى مى آورد كه مى خواست عكس شير را روى تن و دست و بازو خالكوبى كند. در اين داستان ، چنين آمده است كه وقتى دلاك ، سوزن به بازوى مرد قزوينى مى زند، از شدت درد به خود مى پيچيد و مى پرسد: اين كدام عضو شير است ؟

دلاك مى گويد: اين ، دم شير است او مى گويد:

از دم و دمگاه شيرم دم گرفت

دمگه او دمگهم محكم گرفت

شير بى دم باش گو اى شيرساز

كه دلم سستى گرفت از زخم گاز

ناچار، دلاك به خالكوبى عضو ديگرى از شير مى آغازد و قزوينى ناله كنان ، پيش او استغاثه مى كند كه اين شير، اين عضو را هم نمى خواهد.

جانب ديگر خلش آغاز كرد

مرد قزوينى فغانى ساز كرد

دلاك ، براى خالكوبى هر عضو ديگر نيز با همين واكنش روبه رو مى شود و سرانجام :

خيره شد دلاك و بس حيران بماند

تا به دير انگشت بر دندان بماند

بر زمين زد سوزن آن دم اوستاد

گفت در عالم كسى را اين فتاد؟

شير بى دم و سر و اشكم كه ديد

اين چنين شيرى خدا كى آفريد؟

چون ندارى طاقت سوزن زدن

از چنين شير ژيان رو دم مزن

زندگى سالم انسانها

و بلكه زندگى اسلامى آنها، از باب تشبيه معقول به محسوس ، هم نرمى و لطافت كرك و موى شير مى خواهد، هم نوازش و محبت او در زندگى خانوادگى ، هم صلابت و تيزى چنگ و دندانش به گاه حمله و دفاع

والدين و جامعه موظفند از راه برنامه هاى ورزشى و ورزشهاى رزمى ، بخصوص ، از قبيل اسب سواى و شنا و تيراندازى استعداد رزمى كودكان و نوجوانان را به همان اندازه بپرورانند كه استعداد علمى و هنرى و اخلاقى و دينى آنها را.

مبارزه با خطرها

هرگز نبايد خانواده ها و دولت و جامعه ، از خطر دشمنانى كه در لباس ‍ دوست ، بذر انحراف در دل پاك جوانان مى افشانند، غافل بمانند.

در شرايطى كه گروها و گروهكهاى چپ و راست ، مى كوشند كه اسلام را آن چنان كه خود مى خواهند و مى پسندند، به نوجوانان بشناسانند، چاره اى جز اين نيست كه نيروهاى مخلص و مطلع ، اسلام راستين را در همه ابعادش ‍ به آنها بشناسانند و اين شدنى نيست جز از راه قرآن و احاديث معتبر معصومينعليه‌السلام .

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

بادروا اولادكم بالحديث قبل ان يسبقكم اليهم المرجئة

به جاى «اولادكم»، «احدائكم» هم گفته شده است

«فرزندان خود را به سرمايه حديث مجهز و آماده سازيد.»

قبل از آنكه گروه سياسى مرجئه كه مرتزقه بنى اميه بودند و مى توانستند به سادگى در خدمت بنى عباس قرار گيرند و افكار را براى پذيرش ظلم و استبداد خلفاى اموى و عباسى آماده كنند، به سراغ آنها بروند.

آن روزها اين گروهك به مردم تلقين مى كرد كه عمل نيك و بد، در سرنوشت انسان اثرى ندارد. خدا به اراده خود عمل مى كند و امكان دارد كه على را به جهنم و معاويه را به بهشت ببرد و از اين رهگذر، علىعليه‌السلام را از مقام و منزلت خود پايين مى آورند و جوانان را از شناخت حقيقت باز مى داشتند(١٢٤)

«خداى را نامهاى نيكوست ، او را بدان نامها بخوانيد.»

مولوى داستانى دارد كه خواندنى و شنيدنى است : نام مبارك پيامبر اسلام در انجيل آمده بود. عده اى از مسيحيان ، اين نام را احترام مى كردند و بوسه مى زدند و به همين دليل از فتنه ها دور بودند. عده اى ديگر به نام مبارك ، توهين مى كردند و سرنوشت آنها را سرگذشتى شوم بود.

اندر اين فتنه كه گفتم آن گروه

ايمن از فتنه بدند و از شكوه

ايمن از شر اميران و وزير

در پناه نام احمد مستجير

نسل ايشان نيز هم بسيار شد

نور احمد ناصر آمد يار شد

مستهان و خوار گشتند از فتن

از وزير شوم راءى شوم فن

مستهان و خوار گشتند آن فريق

گشته محروم از خود و شرط طريق

هم مخيط دينشان و حكمشان

از پى طومارهاى كژبيان

نام احمد چون چنين يارى كند

تا كه نورش چون مددكارى كند

نام احمد چون حصارى شد حصين

تا چه باشد ذات آن روح الامين

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

استحسنوا اسمائكم فانكم تدعون بها يوم القيامة قم يا فلان بن فلان الى نورك ، قم يا فلان بن فلان لانورلك

«نامهاى خود را نيكو كنيد، زيرا در روز قيامت ، شما را به همان نامها فرا مى خوانند كه اى فلان پسر فلان ، به دنبال نورت قيام كن و اى فلان پسر فلان ، برخيز كه تو را نورى نيست .»

كدام عاقل ، به خود اجازه مى دهد كه فقط به دنبال اسم خوب باشد و اخلاق و رفتار خود را اصلاح نكند؟!

باز مولوى مى گويد:

هر يكى سوى مقام خود رود

هر يكى بر وفق نام خود رود

مؤ منش گويند جانش خوش شود

ور منافق تند پر آتش شود

نام آن محبوب از ذات وى است

نام آن مبغوض ز آفات وى است

ميم و واو و ميم و نون تشريف نيست

لفظ مؤ من جز پى تعريف نيست

گر منافق خوانيش اين نام دون

همچو كژدم مى خلد در اندرون

گرنه اين نام اشتقاق دوزخ است

پس چرا در وى مذاق دوزخ است

زشتى اين نام بد از حرف نيست

تلخى آن آب بحر از ظرف نيست

حرف ظرف آمد در او معنى چو

آب بحر معنى عنده ام الكتاب

امام صادقعليه‌السلام فرمود: هيچ فرزندى براى ما متولد نمى شود، مگر اينكه او را محمد مى ناميم همين كه هفت روز گذشت ، اگر خواستيم ، تغيير مى دهيم و اگر نه ، تغيير نمى دهيم

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

من ولد له اولاد و لم يسم احدهم باسمى فقد جفانى

«هر كس چهار فرزند برايش متولد شود و يكى از آنها را به نام من بخواند، به من جفا كرده است .»

نام احمد نام جمله انبياست

چون كه صد آمد نود هم پيش ماست

انتخاب نام نيكو براى فرزند، نشانه اين است كه انسان به سعادت و كمال او علاقه مند است و مقدمه خدمات و تلاش او در راه تربيت و ارشاد و تكميل وى است

از اين رو امام كاظمعليه‌السلام فرمود:

اول ما يبر الرجل ولده ان يسميه باسم حسن فليحسن احدكم اسم ولده

«اولين نيكى شخص به فرزند اين است كه او را به نام نيكو بنامد. بنابراين هر كدام شما بر فرزند نام نيكو بگذاريد.»

در برخى از روايات توصيه شده كه قبل از تولد طفل ، نامش را انتخاب كنيد.

زيرا اگر بچه اى سقط شود، در روز قيامت به پدر خود مى گويد چرا مرا نامگذارى نكردى ؟

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم محسن را قبل از تولد، نامگذارى كرده بود.

از اثرهاى مثبت تربيتى نام نيكو كه بگذريم ، مى بينيم بركاتى هم دارد و اين مطلب از لابه لاى رهنمودهاى ائمه معصومعليه‌السلام به دست مى آيد.

اين بزرگاران فرموده اند:

لايدخل الفقر بيتا فيها اسم محمد او احمد او على او الحسن او الحسين او جعفر او طالب او عبدالله او فاطمة من النساء صلى الله عليهم

«در خانه اى كه نام محمد، احمد، على ، حسن ، حسين ، جعفر، طالب ، عبدالله ، يا از زنها فاطمه باشد، فقر داخل نمى شود.»

امام باقر فرمود:

انا لنكنى اولادنا فى صغرهم مخافة النبز ان يلحق بهم

«ما كنيه فرزندانمان را در كودكى ، معين مى كنيم كه مبادا در بزرگى كنيه يا لقب زشت به آنها بدهند.»

يكى از امورى كه در نهضت شكوهمند انقلاب همواره مورد عنايت و توجه رهبر بود، اين بود كه نامهاى غير توحيدى اشخاص و اماكن را تغيير دهد.

نام زشت ، بر گردن شخص مثل طوق لعنت است و همان به ، كه مردم دلسوز و خردمند و متعهد، جلو رواج آنها را بگيرند و از گردن اشخاص ‍ بردارند.