جوان از نظر عقل و احساسات جلد ۱

جوان از نظر عقل و احساسات0%

جوان از نظر عقل و احساسات نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

جوان از نظر عقل و احساسات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله محمد تقي فلسفي (ره)
گروه: مشاهدات: 28428
دانلود: 3473


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 466 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 28428 / دانلود: 3473
اندازه اندازه اندازه
جوان از نظر عقل و احساسات

جوان از نظر عقل و احساسات جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

جوان از نظر عقل و احساسات

جلد اول

نويسنده : آيت الله محمد تقي فلسفيرحمه‌الله

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

مقدمه

به نام خدا

كتابى كه اكنون به عنوان گفتار فلسفى درباره جوان از نظر عقل و احساسات تقديم خوانندگان عزيز مى شود شامل قسمتى از سخنرانيهاى خطيب نامى معاصر و دانشمند معظم جناب آقاى محمد تقى فلسفى واعظ مشهور مى باشد كه در دو مجلد تنظيم شده است بخش اول آن ، كه كتاب حاضر است ، مشتمل بر پانزده فصل مى باشد.

كسانى كه به بيانات شيوا و رساى معظم له آشنائى دارند مى دانند كه اين گوينده توانا مطالب علمى و مشكل را با بيانى ساده و نافذ و قابل فهم عموم ايراد نموده و هر كس به فراخور ذوق خود از هر طبقه و مرتبه اى كه باشد از آن استفاده مى كند.

آموزش ، پرورش و تربيت جوان ، كه موضوع بحث اين كتاب است از مسائل مهم و مورد توجه روانشناسان و مربيان تعليم و تربيت مى باشد و درباره آن كتابهاى بيشمارى نوشته اند. اسلام نيز به اين امر توجه كامل داشته و در قرآن كريم و احاديث ، پيرامون معاد مطالب بسيارى به مسلمين گفته شده است

در گفتارهاى اين كتاب ، معظم له ، درباره مسايل مربوط به تمايلات ، احساسات و عقل جوانان بحث مى نمايد و با استفاده از نظريه هاى آنان و انتقاد از بعضى از مكاتب ، حقايق نهفته را آشكار و برترى اسلام را از لحاظ علمى روشن مى نمايد.

در اين گفتارها از آيات و احاديث مربوطه با اسلوب تازه اى ضمن بحثهاى متنوع استفاده شده و نيز مقالات علمى و نظريه هاى دانشمندان غرب به مناسبت عينا نقل گرديده است

دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، پس از كسب موافقت معظم له ، به منظور آشنايى بيشتر عموم مردم با مبانى اسلام ، با تاءييدات خداوند متعال تصميم به چاپ مجموعه آثار ايشان گرفت تا پس از چاپ ، با بهاى مناسب در اختيار علاقه مندان قرار گيرد.

پاييز ١٣٧٧

دفتر نشر فرهنگ اسلامى

ارزش جوانى

قال الله العظيم فى كتابه :( اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةًيَخْلُقُ مَا يَشَاءُوَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ ) (٢) »

اطوار مختلف كودكى و جوانى و پيرى ، در برنامه زندگى طبيعى انسان ، قانون قطعى تكوين و سنت اجتناب ناپذير الهى در نظام آفرينش است قرآن شريف اين سه مرحله را در ضمن يك آيه بيان فرموده و آن را مستند به اراده خداوند توانا كرده است

( اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةًيَخْلُقُ مَا يَشَاءُوَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ )

اين خداوند بزرگ است كه شما را از نطفه ضعيف آفريده ، و در شرايط ضعف و ناتوانى دوران كودكى پرورش داده است پس از دوران ضعف به شما قوت و نيروى جوانى بخشيده و سپس براى شما روزگار ضعف و پيرى مقدر فرموده است خداوند آن چه را كه اراده فرمايد خلق مى كند و مشيتش ‍ بر اساس علم و قدرت استوار است

فروع زندگى

ايام جوانى دوران درخشندگى و فروع زندگى است دوران سرور و شادمانى است دوران قوت و قدرت است دوران نشاط و اميد است دوران كار و كوشش است دوران شور و هيجان است

يكى از بزرگ ترين سرمايه هاى هر مملكت ، نيروى انسانى آن مملكت است و مهم ترين نيروى انسانى هر كشور را در نسل جوان آن كشور مى توان يافت قدرت و نيروى جوانى است كه مى تواند بر مشكلات زندگى فائق آيد و راه هاى سخت و ناهموار را به آسانى بپيمايد.

نيروى جوانى

مزارع سرسبز و خرم با سعى و كوشش نسل جوان آباد است چرخ ‌هاى عظيم صنايع سنگين با نيروى جوانان در حركت است ذخاير طبيعى كه در اعمال معادن نهفته است ، با همت نسل جوان استخراج مى شود، كاخ ‌هاى مجلل و آسمان خراش هاى بزرگ جهان را اراده خستگى ناپذير جوانان به پا داشته است عمران و آبادى ها مديون كار و كوشش نسل جوان است پايه هاى اقتصاد كشورها بر نيروى فعاله جوانان استوار است دفاع از مرزها و حفظ استقلال و امنيت مملكت ها بر عهده نسل جوان است خلاصه ، در همه كشورها، آثار پر ارج فعاليت جوانان در تمام مظاهر زندگى مشهود است و نيروى خستگى ناپذير نسل جوان ، مايه اميدوارى تمام ملت هاست

آغاز زندگى اجتماعى

با فرارسيدن ايام جوانى ، زندگى كودكى و طفيلى گرى سپرى مى شود. آدمى به محيط مسؤوليت شخصى قدم مى گذارد و به انجام وظايف عمومى مكلف مى شود. بلوغ و جوانى ، كه آغاز زندگى اجتماعى بشر است ، در تمام خانواده ها و بين كليه ملل و اقوام مورد توجه مخصوص بوده و آن را يك تحول مهم و انقلاب پر ارج در حيات آدميان تلقى مى كردند. در ادوار گذشته ، بعضى از اقوام ، فرارسيدن ايام بلوغ را با انجام مراسم و تشريفات خاصى اعلام مى نمودند.

«شروع به زندگانى اجتماعى چيزى است كه در همه ادوار، موضوعى جدى تشخيص داده شده و غالبا با تشريفاتى تواءم بوده است در نزد اقوام بدوى ، براى شروع دوره تكليفم ، جشن هاى مذهبى برقرار مى گشت و اين علامت آن بود كه جوان ، گذشته از اين كه مى تواند توليد مثل كند و در ازدياد نوع بكوشد، از زندگى خانوادگى قدم فراتر نهاده ، وارد زندگى فعال براى همكارى با قبيله خود شده است

رسوم وحشيانه

اعمال عجيب و رسوم وحشيانه اى كه لوى بروهل درباره آن ها تحقيقات كرده و به فرانسويان شناسانده است ، براى به عمل مى آمدند كه جوان را به معتقدات و سنين ايل و طايفه وى اين آشنا سازند. با اين كارها، جوان را براى زحمات جنگى آماده مى ساختند. وى مى بايست بدون آن كه از خود تاءثر نشان دهد، كندن يك دندان يا خال كوبى بدن را تحمل نمايد. دختر جوان نيز مجبور بود وظايف اجتماعى جنسى خود را انجام دهد. مثلا مى بايست روزها در سكوت و انزوا، و يا در حمام هاى خاص تنظيف ، روزه بگيرد تا وظايف آتيه وى ، از لحاظ مادرى و زندگى زناشويى به وى خاطر نشان گردد.

«در تمدن هاى عهد عتيق نيز تشريفاتى وجود داشت در آتن اين تشريفات در حدود هيجده سالگى به عمل مى آمد و در رم هنگامى انجام مى گرفت كه جوان جامه كودكى را از تن درآورده و به لباس و جبه اشخاص بزرگ ملبس مى گشت در دوران ملوك الطوايفى ، نجيب زادگان كه به خدمت شاهزادگان گماشته مى شدند، از چهارده سالگى موظف بودند سپر برداشته و همراه آقاى خود به جنگ بروند.»(٤)

«اگر موضوع جوانان يك مسئله دائمى و مربوط به تمام ادوار است ، در اوضاع و احوال خطرناك فعلى دنيا، مسئله مهم و عمده روز است مدت هاى مديد، همه از كيفيات دوران بلوغ جاهل بودند. بالعكس ، امروز، همان طور كه اكتشاف يك قاره جديد توجه عده زيادى را به طرف آن جلب مى كند، مسئله بلوغ نيز توجه عده روزافزونى را جلب كرده است

سياسيون به جوانان اتكا مى كنند، رمان نويسان شخصيت هاى خود را از بين آنان انتخاب مى نمايند، روزنامه نويسان از ايشان ستايش مى كنند و حتى تملق مى گويند و خلاصه در اطراف آنها محيط اسرارآميزى به وجود آورده اند.»(٦) »

علىعليه‌السلام فرموده : دو چيز است كه قدر و قيمتشان را نمى شناسد، مگر كسى كه آن دو را از دست داده باشد. يكى جوانى و ديگرى تندرستى و عافيت است

نعمت مجهول

در اين حديث ، علىعليه‌السلام ، نعمت جوانى را در رديف بزرگ ترين نعمت هاى الهى ، يعنى صحت و سلامت ، آورده است و به اندازه اى آن را مجهول القدر دانسته ، كه مى فرمايد تنها در موقع فقدان جوانى مى توان به ارزش آن پى برد.

به پيرى خاك بازيگاه طفلان مى كنم بر سر

كه شايد بشنوم زان خاك بوى نوجوانى را

«قال رسول الله عليه و آله : ان العبد لاتزول قدماه يوم القيمة حتى يساءل عن عمره فيما افناه و عن شبابه فيما ابلاه(٨) »

چهار اندرز

امام صادقعليه‌السلام فرموده : از مواعظ لقمان حكيم به فرزند خود اين بود كه فرزند من ، بدان فردا، كه در پيشگاه الهى براى حساب حاضر مى شوى ، درباره چهار چيز از تو مى پرسند: جوانى ات را در چه راه تمام كردى ؟ عمرت را در چه كافر فانى نمودى ؟ ثروتت را چگونه به دست آوردى ؟ و آن را چه راه صرف كردى ؟

جوان و دنياى كنونى

در دنياى كنونى ، موضوع جوانان و ارزش و اهميت آنان ، زبانزد تمام ملل و اقوام بشرى شده و همه جا صحبت از نسل جوان است محققين دانشمند درباره اين امر مهم از جهات مختلف علمى بحث ها كرده اند. نويسندگان و گويندگان توانا درباره آن كتاب ها نوشته و سخنرانى ها نموده اند، و خلاصه ، اين مطلب بزرگ و قابل ملاحظه ، توجه عموم جهانيان را به خود معطوف نموده و پيوسته دامنه آن توسعه مى يابد.

در اين ميان ، كسانى دچار تندروى و افراط شده و جوانان را از اندازه واقعى كه شايسته آنهاست بالاتر برده اند و بعضى دچار كندروى و تفريط شده و جوانان را، به علت خامى و نداشتن تجربه هاى علمى و عملى ، از حد واقعى خويش تنزل داده اند و كسانى ، با توجه به جهات كمال و نقض ‍ جوانان ، راه اعتدال را پيموده اند.

موريس دبس مى گويد:

«قبل از جنگ ٤٥ ١٩٣٩، من از اين عقيده پشتيبانى كرده بودم كه جوانى يكى از ارزش هاى ذى قيمت بشرى است و ما بايد درس هاى سودبخش و مفيدى از اين مكتب بگيريم حوادث بعدى ايمان مرا براى اين موضوع ثابت تر نمودند. اما بايد توجه داشت كه جوانى ، تنها ارزش ممكن نيست امروزه برخى در راه تمجيد شور و حرارت جوانان تازه كار، به راه اغراق مى روند و به نظر ايشان ، شور و حرارت جوانان ، غايت كمال را مى رساند و كمال مطلوب آن است كه ما بتوانيم حداكثر استفاده را از اين نيرو به دست آوريم

زشت و زيباى جوانى

اين فكر، يك انحراف طبيعى و خطرناك است طبيعى است از اين لحاظ كه هر كس در احوال جوانان مطالعه كند، تصديق مى نمايد كه به خصوص ، دوران شور و هيجان جوانى ، بهترين ادوار زندگى است و صفات اين سنين ، به خصوص نمونه صلاح و كمال مى باشد. خطرناك است از اين لحاظ كه نبايد مشاهده كيفيات عالى اين دوران ، ما را از نقايص آن غافل نمايد. زيرا ميل و علاقه ايشان به سوى امور مطلق ، خود امر مطلقى نيست گذشته از آن ، اگر بخواهيم افراط كرده و اعمال جوانان را معجزه بناميم ، ديرى نخواهد پاييد كه روح خودبينى و پرادعايى و غرور احمقانه و وقاحت در ايشان پيدا مى شود. قدرت عمل و خود عمل را به يكديگر مخلوط ننماييم

فراموش نكنيم كه جوانى ، خود يكى از ارزش هاى زندگى است و بايد مانند همه ارزش ها، رعايت سلسله مراتب را كرده و از ارزش هاى عالى تر اطاعت و تبعيت نمايد. شجاعت ، تقوا محسوب نمى شود، مگر در مقام دفاع از يك ارزش عالى تر، و آن دفاع از خطرى است كه زندگانى را تهديد مى كند. در غير اين صورت ، شجاعت تغيير شكل داده ، به شدت تبديل مى گردد. بنابراين ، بلوغ از نظر خود، جز بلوغ زيست شناسى و بلوغ روان شناسى ارزش ديگرى ندارد و اين جز يك حلقه كوچك از زنجير زندگى نيست ارزش هنگامى پيدا مى شود كه از اين مقام تجاوز نماييم

درست است كه جوانى به زودى مى گذرد و چشم هايى كه به مشاهده زيبايى حريص بوده اند، از ملاحظه اين كه گل ها پژمرده مى شوند اندوهناك مى گردند. علت آن است كه آنان از علت غايى وجود گل ، يعنى ميوه غافل بوده اند.

فراموش كردن يا انكار كردن ارزش بلوغ ، موجب زوال مى باشد. تاءسف خوردن بر اين دوره ، ضعف محسوب مى شود. پرستيدن آن اشتباه است آن چه بايد كرد آن است كه از بهترين كيفيات آن ، مانند يك نيروى محرك ، يك مثال زنده ، يك برنامه عملى ، استفاده نماييم .»(١٠)

او در جنگ بدر در ركاب پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و در جنگ احد نيز حضور داشت و پرچم مخصوص پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در دست او بود و در همان جنگ به درجه شهادت نايل شد. پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مدتى مردم را در خفا به اسلام دعوت نمود. پس از آن كه عده قابل ملاحظه اى از زن و مرد به آن حضرت گرويدند، به امر الهى ، دعوت خود را آشكار كرد. از آن موقع ، علنا در مجامع عمومى مكه تلاوت قرآن مى نمود و برنامه هاى اسلام را با مردم به ميان مى گذارد.

مسافرينى كه در طول ايام سال براى عبادت و زيارت ، از اطراف به مكه مى آمدند، اغلب در مجالس عمومى آن حضرت شركت مى كردند و به سخنان حكيمانه اش گوش فرا مى دادند. پس از مراجعت ، آن چه را كه از پيغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و روش مسلمين ديده و شنيده بودند، براى ساير مردم بيان مى كردند. رفته رفته ، گفتار پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در سراسر جزيرة العرب ، به خصوص ‍ در شهر مدينه پخش شد و كم و بيش ، مردم ، از اساس اسلام و برنامه هاى آن آيين مقدس آگاه شدند. در نتيجه ، دين اسلام در گوشه و كنار طرفدارانى پيدا كرد و كسانى قبل از درك محضر پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، به تعاليم آن حضرت متمايل شدند.

روزى دو نفر از محترمين مدينه ، از قبيله خزرج ، به نام اسعد بن زراره و ذكوان بن عبد قيس به مكه آمدند و در شرايط بسيار مشكل و ناراحت كننده اى به محضر رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرفياب شدند. آنان پس از استماع بيانات كوتاه و نافذ آن حضرت ، صريحا اسلام آوردند و اعتقاد قلبى خود را اعلام كردند.

«ثم قالا يا رسول الله ابعث معنا رجلا يعلمنا القرآن و يدعو الناس الى امرك .» سپس از حضرت درخواست نمودند كسى را به نمايندگى خود با آنها به مدينه بفرستد كه قرآن را به مردم بياموزد و آنان را به آيين اسلام دعوت نمايد.

در آن روزگار، مدينه يكى از مهم ترين شهرهاى جزيرة العرب بود و دو قبيله بزرگ و معروف ، به نام اوس و خزرج در آن زندگى مى كردند كه بدبختانه نسبت به يكديگر كينه و دشمنى داشتند و ساليان دراز با هم در جنگ و ستيز بودند.

اكنون براى پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عموم مسلمين كه در شرايط سخت و ناگوارى زندگى مى كنند، فرصت مهمى پيش آمده است زيرا دو مرد نامى و دو شخصيت بارز مدينه درخواست دارند كه پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نماينده اى به مدينه بفرستد كه علنا مردم آن شهر را به آيين اسلام دعوت نمايد.

پيشواى اسلام و پيروان آن حضرت مى دانند كه اگر از اين فرصت گران بها به خوبى استفاده شود، اگر نماينده پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بتواند با روش صحيح و عالمانه ، دين اسلام را به مردم مدينه معرفى نمايد، به طورى كه آنان اسلام را بپذيرند و به تعاليم قرآن شريف ايمان بياورند، موفقيت بسيار عظيم و درخشانى نصيب مسلمين خواهد شد. زيرا در مقابل محيط محدود و پرخفقان مكه و در برابر فشارهاى جانكاه و طاقت فرساى مشركين ، مهم ترين پايگاه را براى تبليغ و مبارزه به دست خواهند آورد و در كمال آزادى و صراحت ، با همكارى مردم مدينه ، به نشر معارف اسلام و برهم ريختن اساس شرك و ستمكارى موفق خواهند شد.

اولين بار است كه شهر بزرگ و پر اختلاف مدينه ، از نبى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درخواست نماينده كرده است اولين بار است كه پيشواى اسلام تصميم گرفته است به خارج از مكه نماينده رسمى بفرستد. بدون ترديد، كسى كه براى آن نمايندگى معين مى گردد و براى انجام چنين ماءموريت خطيرى برگزيده مى شود، بايد از هر جهت شايسته و لايق باشد تا بتواند از طرفى به اختلافات خونى اوس و خزرج خاتمه دهد و محيط مهر و محبتى به وجود آورد، و از طرف ديگر، مرام مقدس اسلام را طورى نشر و تبليغ نمايد كه در دلهاى مردم اثر كند و صميمانه به آن مؤ من و معتقد شوند.

پيشواى اسلام ، از ميان همه مسلمانان سالخورده جوان و از بين تمام اصحاب و ياران ، مصعب بن عمير جوان را به نمايندگى خود برگزيد و او را براى انجام آن ماءموريت مهم به مدينه فرستاد.

«فقال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لمصعب بن عمير و كان فتى حدثا... و امره رسول الله بالخروج مع الاسعد و كان تعلم من القرآن كثيرا.(١٢) »

مصعب بن عمير اول كسى است كه در مدينه اقامه جمعه و جماعت كرد و به دست او اسيد بن خضير و سعدبن معاذ قبول اسلام كردند و اين پيروزى هاى درخشان در اسلام براى افتخار و بزرگى او كافى است

رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى دانست در شهر مدينه مردان سالخورده و شخصيت هاى وزين و مسن بسيارند و براى آنان پذيرفتن او امر يك جوان بسى دشوار است پيشواى اسلام مى توانست از بين اصحاب خود، مرد سالخورده اى را به نمايندگى خويش برگزيند و به مدينه بفرستد، يا آن كه چند نفر را با هم ، به اسم يك هيئت نمايندگى انتخاب و آن ماءموريت را به آنان محول فرمايد، ولى از اين كه پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تنها مصعب بن عمير جوان را براى اين ماءموريت برگزيد و او را به نمايندگى به شهر مدينه ، كه آن روز براى آن حضرت به منزله يك كشور بيگانه بود فرستاد، مى توان نتيجه گرفت كه رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواهد عملا به پيروان خود بفهماند كه در مكتب اسلام ، شرط اساسى عهده دار شدن مشاغل بزرگ مملكت ، صلاحيت و شايستگى است ، نه تعداد سنين زندگى اگر در نسل جوان مملكت افراد لايقى باشند، لازم است از وجودشان استفاده كرد و كارهاى مهم كشور را به آنان محول نمود.

جوانان لايق

دوم شهر مقدس مكه ، مركز جزيرة العرب و مورد توجه و احترام عموم قبايل و عشار بود. رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، كه خود در مكه متولد شده و همان جا به افتخار نبوت نايل آمده بود، به آن شهر علاقه بسيار داشت ، ولى سختگيرى و فشار مشركين آن چنان زندگى را بر آن حضرت و يارانش غيرقابل تحمل كرده بود كه ناگزير شد مكه را ترك گويد و از سرزمين محبوب خويش دل برگيرد و به مدينه مهاجرت نمايد.

فعاليت مؤ ثر و تبليغات نافذ مصعب بن عمير، قبلا زمينه را براى ورود پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مهيا كرده بود و مردم مدينه با آغوش باز آماده پذيرايى پيشواى اسلام و پيروان آن حضرت بودند.

رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مدينه آمد و مسلمين مكه نيز تدريجا وارد آن شهر شدند. رفته رفته اسلام در مدينه قوت گرفت و مسلمين مكه و مدينه ، كه آن روز به نام مهاجر و انصار خوانده مى شدند، متشكل گرديدند و در كمال خلوص و صميميت ، به رهبرى پيشواى خود، فعاليت هاى اساسى و همگانى خويش ‍ را براى بسط اسلام و پيشرفت مسلمين آغاز نمودند.

بزرگ ترين آرزويى كه آن روز مسلمين در دل داشتند اين بود كه مكه را فتح كنند و كعبه مقدس را از يد مشركين خارج ، و از لوث وجود بت هاى گوناگون تطهير نمايند، زيرا مى دانستند با فتح مكه ، يعنى مركز جزيرة العرب ، راه پيشرفت اسلام از هر جهت هموار خواهد شد، و تعاليم آسمانى رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همه جا با سرعت پيشرفت خواهد كرد.

فتح مكه

به خواست خداوند، اين آرزوى بزرگ جامه عمل پوشيد و پيشواى عالى قدر اسلام ، با سربازان سلحشور و با ايمان خود، مشركين را غافلگير كردند و بدون احتياج به زد و خوردهاى خونين ، به مكه قدم گذاردند. بت ها را شكستند و آن لكه هاى ننگ را نابود كردند. حرم خدا از پليدى شرك پاك شد، و بانگ الله اكبر، از بام كعبه مقدس ، به تمام شهر طنين انداخت

پس از فتح مكه طولى نكشيد كه جنگ حنين پيش آمد. ناچار بايد رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سربازانش از مكه خارج شوند و به جبهه جنگ بروند. لازم بود براى تنظيم امور ادارى آن شهر، كه به تازگى از يد مشركين خارج شده ، فرماندار لايق و مدبرى تعيين شود كه در كمال شايستگى به كارهاى مردم رسيدگى كند و به علاوه ، از بى نظمى هايى كه ممكن است دشمنان به وجود آورند، جلوگيرى نمايند.

پيشواى اسلام ، از بين تمام مسلمين ، جوان بيست و يكساله اى را به نام عتاب بن اسيد، براى اشغال آن مقام بزرگ برگزيد و به نام وى فرمان صادر كرد.

«و ولىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عتاب بن اسيد و عمره احدى و عشرون سنة امر مكة ، و امره ان يصلى بالناس و هو اول امير صلى بمكة بعد الفتح جماعة(١٤) »

پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به عتاب بن اسيد، فرماندار برگزيده خود فرمود: آيا مى دانى تو را به چه مقامى گمارده و بر چه قومى فرمانروا كرده ام ؟ تو را حاكم و امير اهل حرم خدا و ساكنين مكه معظمه نموده ام اگر بين مسلمين كسى را از تو شايسته تر مى شناختم ، حتما اين مقام را به وى محول مى كردم عتاب بن اسيد روزى كه از طرف پيشواى بزرگ اسلام به مقام فرماندارى مكه برگزيده شد، سنش در حدود بيست و يكسال بود.

انتساب آن جوان به چنين مقام بزرگى ، باعث رنجش خاطر و آزردگى شديد رجال عرب و بزرگان مكه شد. زبان به شكايت و اعتراض گشودند، و گفتند رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دوست دارد كه ما همواره حقير و پست باشيم ، به همين جهت جوان نورسى را بر مشايخ عرب و بزرگان حرم ، امير و فرمانروا كرده است

سخنان گله آميز مردم به سمع مبارك آن حضرت رسيد، نامه مفصلى خطاب به مردم مكه نوشت و در كمال صراحت ، مراتب شايستگى و لياقت عتاب بن اسيد را خاطر نشان فرمود و تاءكيد كرد كه تمام مردم مؤ ظف اند از او امر وى اطاعت نمايند و دستورهاى او را به كار بندند. در پايان نامه ، با جمله كوتاهى ، اعتراض نابه جاى مردم را جواب داد:

«و لايحتج منكم فى مخالفته بصغر سنه فليس الاكبر هو الافضل ، بل الاءفضل هوالاكبر.(١٦) »

فرماندهى سپاه

بدون ترديد فرماندهى چنين سپاه عظيمى فوق العاده مهم و شايان ملاحظه است و حتما بايد لايق ترين افسران ، از طرف پيشواى اسلام ، براى آن مقام خطير برگزيده شود. رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اسامة بن زيد را طلبيد و پرچم فرماندهى را با دست خود براى او بست و امارت لشگر را به وى محول فرمود.

«واستعمله النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و هو ابن ثمانى عشر سنة(١٨) »

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از شنيدن سخنان طعن آميز بعضى از افسران ، به سختى خشمگين شد. منبر رفت پس از حمد و ثناى خداوند فرمود:

- مردم ! اين چه سخنى است كه درباره فرماندهى اسامه از بعضى از شما به من رسيده است ؟ طعنه هاى امروز شما تازگى ندارد. چند سال قبل كه زيدبن حارثه ، پدر اسامه ، را به فرماندهى لشكر، در جنگ موته تعيين كردم ، زبان به طعن و ملامت گشوديد. به خداوند بزرگ قسم ياد مى كنم كه ديروز زيدبن حارثه براى امارت لشكر شايسته بود و امروز نيز فرزندش اسامه شايستگى دارد. بايد همه شما از وى اطاعت نماييد.

پافشارى و اصرار پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پشتيبانى از جوانان لايق و تثبيت مقام آنان ، اثرى عميق در افكار عموم مسلمين گذارد. آنان كه درباره نسل جوان به غلط فكر مى كردند، رفته رفته به خطاى خود پى بردن و تعصب هاى جاهلانه را از صفحه خاطر زدودند.

ابو ايوب يكى از انصار محترم و از صحابه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است او همواره نسبت به آيين مقدس اسلام وفادار بوده و در طول ايام زندگى خود در چند جبهه جنگ شركت كرد و دوش به دوش سربازان مسلمين فداكارى نمود.

«و لم يتخلف عن الجهاد الا عاما واحدا فانه استعمل على الجيش رجل شاب فقعد ذلك العام فجعل بعد ذلك يتلهف و يقول و ما على من استعمل على ۱ جوان از نظر عقل و احساسات

جمال جوانى

قال الله العظيم فى كتابه :( قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّـهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ ) (٢١)

دو صفت مطبوع

در ايام بلوغ به طور طبيعى دو صفت مطبوع و جذاب در جوانان نورس بروز مى كند: يكى شكفته شدن غريزه جنسى و ديگرى طراوت و زيبايى ايام شباب گرچه تمايل جنسى خود به تنهايى عامل بسيار مؤ ثرى براى جلب جنس مخالف و حفظ نسل بشر است ، ولى خداوند اين تمايل آتشين را با زيبايى و جمال دختران و پسران آراسته و از اين راه رغبت آميزش را در آنان سوزان تر كرده و ميل پيوستگى آن را به يكديگر تشديد نموده است

زيبايى حيوانات

جمال و زيبايى دوران بلوغ مخصوص نوع بشر نيست ، بلكه خداوند در نظام آفرينش ، بسيارى از حيوانات را نيز از اين مزيت برخوردار فرموده و غريزه شهوتشان را با زيبايى اندام آرايش كرده و بدين وسيله از جاذبه جنسى آنها كه حافظ صورت نوعيه است ، حمايت بيشترى فرموده است

«اين مطلب غير قابل انكار است كه در خاتمه دوران بلوغ ، در غالب انواع حيوانات ، يك نوع شكفتگى بدنى ديده مى شود، و به خصوص در نزد طيور، به وسيله آوازها و رنگ شديد پر و بالها آشكار مى گردد.»(٢٣)

«يك بومى استراليايى ، درست مانند مهروياتن پاريسى ، همشيه همراه خود مقدارى رنگ هاى زرد و سرخ و سفيد دارد تا گاه به گاه در زيبايى خود دستكارى كند. هر وقت سرخاب و سفيداب وى در شرف تمام شدن باشد، به مسافرت هاى خطرناك و دور و دراز مى پردازد تا زاد و توشه جديدى به چنگ آورد. در روزهاى عادى ، اين مرد بومى به آن قناعت مى كند كه لكه هاى رنگى بر دو گونه و دو شانه و سينه خود بگذارد، ولى در جشن ها، اگر از سر تا قدم خود را رنگين نكند، احساسى به او دست مى دهد كه شبيه است به احساس مردمان برهنه در نزد ما.»(٢٥)

زيبايى ممكن است در طبيعت و يا آثار هنرى كه از دست انسان بيرون مى آيد، وجود داشته باشد، ولى براى آن كه شخص ، زيبايى را دوست داشته باشد و يا آن كه زيبايى طبيعى را تشخيص دهد، بايد قبلا، كم و بيش ‍ خود را مستعد كرده و به عبارت ديگر، پرورش يافته باشد. شناسايى عالم خارجى عبارت از بازشناسى است ، اين است كه گفته اند چهره و سيماى هر شيئى به نسبت درجه فرهنگ اشخاص فرق مى كند.»(٢٧)

اسلام و پرورش حسن زيبايى

آيين مقدس اسلام ، كه برنامه جامع سعادت و كاميابى بشر است ، به موضوع جمال و زيبايى توجه مخصوصى دارد. اسلام ، در ضمن پرورش كليه تمايلات فطرى بشر، عاطفه جمال دوستى مردم را نيز مورد حمايت و تربيت قرار داده و استفاده از زيبايى هاى طبيعى و مصنوعى را به پيروان خود اكيدا توصيه كرده است اسلام با حمايت از زيبايى و جمال ، يكى از خواهش هاى طبيعى مردم را ارضا نموده است به علاوه ، از اين راه عاطفه جمال دوستى و زيباپسندى را كه نشانه تكامل احساسات و رشد عواطف لطيف آدمى است ، در امت خود بيدار كرده و به راه هاى صحيح و بى خطر هدايت نموده است

زيبايى آسمان

اسلام از زيبايى آسمان و ستارگان ، از زيبايى موجودات روى زمين ، از جمال طبيعى و مصنوعى بشر سخن گفته و در آيات و روايات بسيارى به موضوع جمال و تجمل تكيه كرده است براى نمونه ، بعضى از آنها در اين جا نقل مى شود:

( وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ ) .(٢٩) »

آسمان دنيا را با فروغ ستارگان زينت داده ايم و چشم انداز بينندگان زيباپسند را چراغان كرده ايم

فروغ ستارگان

(أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ )(٣١) »

موجودات ارضى را زينت و جمال زمين قرار داديم

زيبايى هاى زمين اشجار سرسبز و خرم ، گل هاى زيبا و رنگارنگ ، امواج پرچين و شكن درياها، پرندگان خوش آواز و زيبا و خلاصه همه موجوداتى كه با لطف و جمال خودنمايى مى كنند، مايه زيبايى و زينت كره زمين هستند. رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در محيطى مبعوث شد كه مردم فاقد علم و فرهنگ بودند و افكارشان در سطح بسيار پستى قرار داشت آنان ، مانند ساير اقوام عقب افتاده ، كم و بيش جمال موجودات را درك مى كردند، ولى احساسات ناشكفته و عواطف پرورش نايافته آنها هرگز قادر نبود زيبايى هاى لطيف كيهان را كه مردم حساس و فهميده درك مى كنند، بفهمند، و جلوه جمال موجودات قشنگ طبيعت را آن طورى كه هست تشخيص دهند.

عرب قبل از سلام با عواطف خفته و احساسات خمود خويش نمى فهميد كه ستارگان ريز و درشت ، مانند مرواريدهاى درخشان ، سينه آسمان را زينت داده ، يا درختان خرم و گل هاى الوان ، كره زمين را آرايش كرده است اين درس عاطفى را قرآن شريف به مردم داد و از اين راه احساسات خفته آنان را بيدار كرد و عاطفه زيباپسندى را در ضميرشان پرورش داد.

جمال طبيعى انسان

موضوع زيبايى و جمال طبيعى انسان نيز يكى از مسائلى است كه در روايات مذهبى مورد كمال توجه قرار گرفته و اولياى گرامى اسلام درباره ارزش آن سخن گفته اند.

«قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : عليكم بالوجوه الملاح و الحدق السود.»(٣٣) »

علىعليه‌السلام فرموده : روى زيباى مردم با ايمان ، عنايت نيكوى خداوند است به آنان

«قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اطلبوا لخير عند حسان الوجوه(٣٥) »

و نيز فرموده است بهترين زنان امت من كسانى هستند كه صورتشان زيباتر و صداقشان كمتر باشد.

زيبايى و محبوبيت

زيبايى رخسار و صورت قشنگ يكى از عوامل محبوبيت اجتماعى ، و رمز نفوذ در ديگران است زيبارويان با نيروى جذاب جمال ، همه جا نزد مردم عزيز و دلپذيرند.

شاهد آن جا كه رود عزت و حرمت بيند

ور برانند ز خدمت پدر و مادر و خويش

پر طاووس در اوراق مصاحف ديدم

گفتم اين منزلت از قدر تو مى بينم بيش

گفت خاموش كه هر كس كه جمالى دارد

هر كجا پاى نهد دست نيارندش پيش

صورت زيبا و چهره جذاب يوسف صديق ، يكى از امتيازات آن پيغمبر محبوب بود. پيشواى عالى قدر اسلام ، حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علاوه بر زيبايى رخسار، گيرندگى و ملاحت مخصوصى داشت كه بيننده را مجذوب مى كرد و تا اعماق جان مردم نفوذ مى نمود.

«قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كان يوسف احسن ولكنى املح(٣٧) »

روزى علىعليه‌السلام به محضر پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرفياب شد. قيافه جذاب و صورت زيبايش به قدرى جلوه داشت كه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: چنين پنداشتم كه ماه شب چهارده به من نزديك شده است