جوان از نظر عقل و احساسات جلد ۱

جوان از نظر عقل و احساسات0%

جوان از نظر عقل و احساسات نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

جوان از نظر عقل و احساسات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله محمد تقي فلسفي (ره)
گروه: مشاهدات: 28550
دانلود: 3507


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 466 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 28550 / دانلود: 3507
اندازه اندازه اندازه
جوان از نظر عقل و احساسات

جوان از نظر عقل و احساسات جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نابودى ميانى اخلاقى

«اين وضع نه تنها هر نوع كوششى را براى ارتقاى مقام انسانيت از بين مى برد بلكه دولت ها بدين وسيله به تخريب اجتماعى كه بر آن حكمروايى مى كنند نيز كمك مى نمايند و به طور غير مستقيم مبانى اخلاقى را كه با خون دل و زحمت زياد بر پا شده اند، مضمحل و معدوم مى سازند.»(٤١٩)

قرآن شريف فرموده است : كسى كه از ياد خداوند روى گردان شود و فطرت ايمانى را در ضمير خود سركوب نمايد، زندگى اش همواره تواءم با تنگى و مضيقه خواهد بود.

تحديد غرايز جوان

قال الله العظيم فى كتابه( وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ ) (٤٢١) »

عامل سقوط و تباهى امام صادقعليه‌السلام مى فرمود: نفس خويشتن را با خواهش هاى گوناگونش آزاد مگذار، زيرا همان تمايلات آزاد و ناروا باعث سقوط و هلاكش خواهد شد.

صرف نظر از جنبه روحانى و ايمانى ، كسى كه مى خواهد انسان متمدنى باشد و از مزاياى تمدن برخوردار گردد، كسى كه از نظر مادى مى خواهد با مردم بياميزد و در جامعه بشر زندگى كند، بايد خواهش هاى غريزى و شهوات نفسانى خود را محدود نمايد.

«بسيارى از افراد بدان جهت كه تمدن جلو تحريك هاى غريزى ايشان را مى گيرد، با آن در حال معارضه هستند. بايد متوجه بود كه اعتراض افراد به هيچ وجه وارد نيست ، زيرا مى توان گفت كه از نظر فنى ، براى نيل تمدن به مقاصد خود، جلوگيرى از غرايز كمال لزوم را دارد. پس جست وجوى امنيت و آرامشى كه معلول تمدن است ، بدون انصراف از آزادى طبيعى ، يك توقع خودپسندانه به شمار مى رود و بشر براى زندگى در جامعه ، بايد از آن آزادى طبيعى كه از لحاظ نظرى قبل از تشكيل تمدن وجود داشته است ، صرف نظر نمايد.

دورويى خودپسندانه

اشتياق به بازگشت به وضع طبيعى ، براى دسترسى به ارضاى آزادانه غرايز يك اشتباه است ، ولى انتظار زندگى در جامعه متمدن و داشتن آزادى كامل ، يك دورويى خودپسندانه است و به سلب آزادى ديگران منجر خواهد شد. جلوگيرى از تهاجم براى هر اجتماع ضرورت دارد. واضح است كه هر گاه عامل تهاجم و تجاوز به شكل مستقيما غريزى خود (از قبيل قتل و تعرض هاى جنسى) ابراز شود، هيچ رابطه اجتماعى نمى تواند وجود پيدا كند.»(٤٢٣) »

علىعليه‌السلام فرموده است : افكار عاقلانه ات تو را به راه صواب و هدايت واقعى راهنمايى مى كند.

طغيان غرايز مشكل بزرگى كه بر سر راه عقل وجود دارد اين است كه نيروى فعاله شهوات و انگيزه هاى غرايز، بسيار قوى و توانا هستند. موقعى كه احساسات و تمايلات غريزى به هيجان مى آيند، موقعى كه شهوت يا غضب طغيان مى كنند و وجود بشر را طوفانى مى نمايند، چراغ عقل ضعيف مى شود و فروغ خرد به خمودى مى گرايد و نيروى مقاومت خود را از دست مى دهد. در چنين مواقعى ، غرايز و شهوات ، مانند سيل بنيان كنى قدرت را در دست مى گيرند و آزادانه بر سراسر وجود انسان حكومت مى كنند و ديوانه وار آدمى را به كارهاى ناروا وامى دارند و سرانجام مفاسد بزرگ و احيانا غيرقابل جبرانى به بار مى آورند.

«قال اميرالمؤ منينعليه‌السلام : الغضب يفسدالالباب و يبعد عن الصواب.(٤٢٥) »

و نيز فرموده است : بيشتر فرو افتادن و سقوط عقل هاى بشر در زير اشعه فريبنده و تلالؤ خيره كننده آز و طمع است

نتيجه آن كه عقل ، در حال عادى ، نقش مؤ ثرى در رام كردن غرايز و تعديل تمايلات نفسانى دارد و قادر است آزادى انسان را براساس صحيح مصلحت ، محدود سازد، ولى در مواقع هيجان احساسات و طغيان غرايز، عقل ناتوان مى گردد و نمى تواند غرايز سركش را از تندروى و تجاوز باز دارد.

مشعل فروزان دانش يكى ديگر از عوامل تعديل تمايلات نفسانى و رام كردن غرايز بشرى علم است علم مانند مشعل فروزانى است كه راه تاريك زندگى را روشن مى كند و آدمى را در پيچ و خم هاى آن از انحراف و سقوط محافظت مى نمايد.

بدون ترديد، علم در پرورش استعدادهاى انسانى و ساختن افراد شايسته نقش بسيار مؤ ثرى دارد. علم مى تواند با واقع بينى ، خواهش هاى غريزى را محدود كند و آدمى را به فلاح و رستگارى خود متوجه نمايد و از اعمال نارواى تمايلات نفسانيش باز دارد.

«قال علىعليه‌السلام : كلما زاد علم الرجل زاد عنايته بنفسه و بذل فى رياضتها و صلاحها جهده(٤٢٧)

تربيت و تعديل تمايلات

تربيت نيز مانند علم يكى از عوامل مؤ ثر تعديل تمايلات مى گيرند و از اول به شايستگى پرورش مى يابند، در بزرگسالى به مقدار قابل ملاحظه اى بر غرايز و تمايلات خويش حاكم اند. اينان بر اثر تربيت صحيح ، به پاكى و درستى عادت مى كنند و از گناه و ناپاكى پرهيز دارند.

«قال علىعليه‌السلام : من كلف بالادب قلت مساويه.(٤٢٩)

فرويد در يكى از آثار خود مى نويسد:

«تعداد كسانى كه تمدن را از روى تزوير و ريا مى پذيرند، بى نهايت بيشتر از كسانى است كه واقعا و حقيقتا متمدن هستند. هدف تشكيلات و قوانين تمدن فقط يك قسم توزيع اموال نيست ، بلكه اين عوامل بايد از تمدن حمايت كنند و آن را در برابر تحريك هاى غريزى و خصمانه افراد محافظت نمايند.»(٤٣١)

عوامل رام كردن غرايز

گرچه براى محدود كردن تمايلات نفسانى و جلوگيرى از اعمال تهاجمى غرايز، عوامل ديگرى مانند نظارت ملى و تنفر افكار عمومى يا قوانين كيفرى وجود دارد، كه هر يك از آنها به نوبه خود در تعديل تمايلات و محدود كردن آزادى هاى نابه جا مؤثرند، ولى در دنياى كنونى ، عقل و علم و تربيت ، سه عامل بزرگ براى رام كردن غرايز شناخته شده و مربيان بيشتر به آنها تكيه مى كنند. به طورى كه اشاره شد، هيچ يك از آن عوامل در موقع طغيان شهوات و غرايز، قدرت مقاومت ندارند و نتيجه آنها همه جا مثبت و ثمربخش نيست

اكنون جاى اين پرسش است كه چرا عقل و علم و تربيت نمى توانند خواهش هاى نفسانى و غرايز بشرى را به خوبى مهار كنند؟ چرا در موقع هيجان شهوت و غضب و ساير خواهش هاى غريزى ، عقل و علم و تربيت شكست مى خورند و تاءثير خود را از دست مى دهند؟

نيروى محرك بشر

پاسخ اين پرسش آن است كه بزرگ ترين نيرويى كه مردم را در كارهاى پسنديده يا ناپسند به جنبش و هيجان مى آورد و آنان را به كوشش و فعاليت وادار مى كند، نيروى احساسات است شجاعت ، شهامت ، صراحت ، جوانمردى ، از خودگذشتگى و فداكارى ، يا برعكس ، ترس ، زبونى ، دورويى ، خودخواهى ، فرومايگى ، همه از احساسات سرچشمه مى گيرد.

عقل قادر است با بررسى دقيق و محاسبه صحيح ، راه خوشبختى و سعادت را به ما نشان بدهد، ولى قدرتى كه آدمى را در آن راه صعب العبور به حركت در مى آورد و نيرومندانه از پيچ و خم هاى آن مى گذارند، نيروى احساسات است رحمت ، محبت ، احسان ، بشردوستى ، سخاوت و نظاير آن ها احساسات پاكى است كه مايه خوشبختى و سعادت است حسد، خودپسندى ، جاه طلبى ، تكبر، بخل و نظاير آن ها احساسات ناپاكى است كه باعث تيره روزى و بدبختى بشراست خلاصه آن كه احساسات در وجود بشر، نيرومندترين محرك است و قسمت اعظم فعاليت هاى روا و ناروا در شئون مادى و معنوى ، از احساسات سرچشمه مى گيرد.

قدرت غرايز و ضعف عقل و علم

با توجه به اين نكته كه تمايلات غريزى و خواهش هاى نفسانى از گروه احساسات بسيار قوى و نيرومند انسان اند واضح مى شود كه چرا عقل و علم و تربيت نمى توانند غرايز و شهوات را مهار كنند، زيرا نيروى كشش ‍ غرايز و تمايلات نفسانى ، به مراتب بيش از نيروى عقل و علم است ، و هرگز كمتر نمى تواند نيروى بيش از خود را مسخر و مقهور خويش سازد.

در دنياى امروز، با پيشرفت هاى عظيم علمى ، رودخانه هاى بزرگ را به وسيله بستن سد مهار مى كنند و ميليون ها متر مكعب آب راه در پشت سد ذخيره مى نمايند و آن ها را در موقع خود، با اندازه گيرى صحيح ، براى عمران و آبادى به جريان مى اندازند و با اين عمل ، از طرفى حداكثر استفاده را از رودخانه مى برند و از طرف ديگر، خود را از ويرانى هاى ناشى از طغيان رودخانه مصون مى دارند.

توازن قدرت

بدون ترديد شرط اساسى مهار شدن رودخانه ، توازن قدرت فشار آب و مقاومت سد است مهندسين تحصيل كرده ، با محاسبه دقيق ، سد را طورى مى سازند كه نيروى مقاومتش زيادتر از حداكثر فشار آب باشد تا بتواند در مواقع طغيان رودخانه و در مقابل شديدترين فشار آب همچنان ايستادگى و مقاومت نمايد.

تمايلات غريزى و خواهش هاى نفسانى ، در وجود هر انسان ، به منزله چشمه هاى پربركتى است كه اگر به درستى مهار شوند و با اندازه گيرى صحيح ، در مجارى خود به جريان افتند، مايه خوشبختى و سعادت فرد و اجتماع اند، و اگر لجام گسيخته و خودسر باشند، مفاسد بزرگ و خطرات غير قابل جبرانى به بار مى آورند.

براى مهار كردن احساسات غريزى و رام كردن تمايلات نفسانى بايد از عاطفه و احساس نيرومندترى استفاده كرد. عقل و علم و تربيت در مقابل سيل بنيان كن غرايز تاب مقاومت ندارند و نمى توانند آن را از تجاوز و طغيان بازدارند. تنها احساس است كه مى تواند احساس ديگرى را رام كند و آن را مسخر و مقهور خويش سازد.

نيروى عشق

«هيچ كس كاملا خود را براى حقيقت علمى فدا نمى كند. حتى گاليله از شهادت سر پيچيد. صحت عقلانى يك وظيفه ، الزاما سبب اطاعت از آن وظيفه نمى گردد. وقتى كه نظريه اى در تغيير روش مردم مؤ ثر واقع مى شود، بدان جهت است كه در كنار عوامل منطقى ، عوامل عاطفى را نيز شامل است تنها عشق مى تواند ديوارهاى ضخيمى را كه خودخواهى ما را در پشت خود پناه داده اند، از ميان بردارد و در ما آتش شور و شوق زنده كند و ما را به چهره گشاد، در راه دردناك فداكارى بكشاند. به خاطر عشق مادر است كه كودك خردسال رفتار عاقلانه در پيش مى گيرد. مطالعه يك كتاب حقوق شور و شوق ، بر نمى انگيزد. شهدايى كه در راه مسيح جان داده اند، زندگى را به خاطر قوانين طبيعى نباخته اند. يك مفهوم انتزاعى محرك نمى شود، مگر وقتى كه با يك عامل عقيدتى همراه باشد.»

پايدارى وجدان

هانرى باروك مى گويد:

«وجدان اخلاقى ، يك واكنش ساختگى نيست ، بلكه عميق ترين عامل طبيعت بشرى مى باشد و اشخاص با وجود تظاهرات گوناگون ، نمى توانند اين وجدان را خاموش و نابود كنند. از آن گذشته ، ثبات و پايدارى خارق العاده وجدان اخلاقى ، حتى در بيمارى هاى شديد و در جريان جنون و تنزل و روحى و بقاى وى پس از افسردگى پرتو خرد و هوش ، بر اهميت فراوان و مقام ارجمند آن در روح بشرى گواهى مى دهد.

«پاره اى از دانشمندان از خود مى پرسند؟ آيا وجدان اخلاقى ، محصول تعليم و تربيت مذهب نيست ؟ ولى بايد يادآور شد كه در تشريفات سرى بشر اوليه ، آثارى برجسته از اين وجدان به دست آورده اند. وحشت ها و استغفار قبايل اوليه بر قدمت وجدان ، از همان آغاز كار بشر گواهى مى دهد. انكار اين واقعيت به مثابه آن است كه از شخصيت بشرى هيچ نفهميم .»(٤٣٤)

موريس دبس مى گويد:

«گويا همه روان شناسان در اين نكته متفق القول اند كه مابين بحران تكليف و جهش ناگهانى احساسات مذهبى ارتباطى وجود دارد. در اين اوقات يك نوع نهضت مذهبى ، حتى در كسانى ديده مى شود كه سابق بر اين نسبت به مسائل مربوط به مذهب و ايمان ، لاقيد بوده اند. حداكثر اين احساسات مذهبى در حدود ١٦ سالگى پيدا مى شود.»(٤٣٦)

اساس تربيت در اسلام

اسلام در راه تعديل تمايلات نفسانى و رام كردن غرايز از نيروى معرفت و وجدان و مذهب ، حداكثر استفاده را نموده و پايه هاى تربيت خود را بر اساس قانون تغيير ناپذير خلقت و فطرت استوار كرده است

جالب آن كه تمايل به مذهب در ١٢ سالگى ، كه آغاز فعاليت بلوغ است ، آشكار مى شود. در آن موقع ، غرايز هنوز به خوبى شكفته نشده اند و مزاج كودك اسير طغيان شهوات نيست گويى خداوند حكيم و به صورت پيشگيرى قبل از بروز طوفان و طغيان غرايز، وسيله مهاركردنشان را آماده نموده است و دوران چند ساله بلوغ را مهلت خودسازى و پرورش احساس ‍ مذهب قرار داده است

براى ارضاى تمايل نوجوانان و استفاده از احساس مذهبى آنان ، دو نكته بايد همواره مورد كمال توجه باشد. يكى آن كه احساس مذهبشان به راه صحيح هدايت شود و ديگر آن كه با وسايل علمى و عملى موجبات پرورش آن فراهم آيد.

مذهب صحيح و مذهب خرافى

اول نوجوان با علاقه شديدى كه به مذهب دارد، مانند طفل گرسنه اى است كه از پى غذا مى رود و در فكر سير كردن خويشتن است همان طور كه طفل گرسنه ، با خوردن غذاى سالم نيرومند مى شود و از غذاى فاسد مسموم مى گردد. همچنين ، مذهب صحيح و مستدل ، مايه سعادت نوجوان مى شود و مذهب باطل و خرافى ، باعث بدبختى و گمراهى اش مى گردد. هدايت صحيح عبارت از اين است كه از اول تمايل مذهبى و نوجوانان به خداپرستى و ايمان به مذهب حق ، رهبرى شود و از اعتقاد به اوهام و خرافات پاك بمانند.

شرك و بت پرستى

قرن هاى متمادى است كه در سراسر كره زمين ، شرك و بت پرستى و اوهام و عقايد باطل ، با صورت هاى مختلف به نام مذهب ، افكار مردم را اشغال كرده است بيشتر مردم ، بر اثر نادانى ، به آن عقايد باطل گرويده و تمايل فطرى مذهبى خود را به همان اعتقادات نامناسب و غير صحيح ارضا كرده اند. جمعى براى يافتن مذهب صحيح راه مجاهده و تحقيق را در پيش ‍ گرفته و سرانجام تغيير مذهب داده اند. بعضى تمايل فطرى ايمانى خود را سركوب كرده و اساسا از زيربار مذهب شانه خالى نموده اند.

در دنياى كنونى ، با پيشرفت هاى علوم و بسط فرهنگ ، نسل جوان در موضوع مذهب با مشكل بزرگى مواجه شده است از طرفى احساسات فطرى مذهبى و تمايلات طبيعى ايمانى ، جوانان را به راه مذهب سوق مى دهد و آنان را به فراگرفتن تعاليم دينى وامى دارد و از طرف ديگر، مطالب خرافى و ضد عقلى ، كه در بسيارى از مذاهب بزرگ جهان وجود دارد، آنان را نسبت به مذهب دودل و مردد مى كند و حالت آرامش و اطمينان روحى را از آنان سلب مى نمايد. پيشوايان روحانى بيشتر مذاهب جهان ، كه خود اسير خرافات هستند، نمى توانند با منطق صحيح و مستدل جوانان را قانع كنند و تمايلات مذهبى آنان را به راه صحيح هدايت نمايند. در نتيجه ، بسيارى از جوانان ، سرمايه روحانى و ايمانى خود را به رايگان از دست مى دهند.

بحران ترديد

«در محيط فرهنگى و فكرى ، جوان سعى مى كند كه ما بين عقايد مذهبى و خود اطلاعات علمى خويش توافقى توليد نمايد. يك بحران ترديد در حدود ١٧ يا ١٨ سالگى پيدا مى شود. مخصوصا در نزد جوانان محصل در آن هنگام كه از نظر روح انتقادى ايشان ، ما بين مواعظ و آيات آسمانى ، با بعضى از نتايج علمى يا امور مربوط به زندگانى عادى اختلافى به وجود آيد.

روان شناسان كاتوليك ملاحظه كرده اند كه اين بحران هاى مختلف ، به خصوص در مواردى ظاهر مى شوند كه تعليم و تربيت مذهبى فقط جنبه بدوى و ابتدايى داشته باشد. مانند لباسى كه تا مزاحم به نظر مى رسد، از تن بيرون مى نمايند.

جوان ها، گاهى بعد از فراغ از اين جدال ها، ايمان خود را از دست مى دهند و گاهى بالعكس ، در نتيجه استدلال ، ايمان خويش را مستحكم تر مى سازند. بعضى ديگر مذهب خاصى را كه تعصب برى است ، اختيار مى نمايند.»(٤٣٨)

قرآن شريف ، اين كتاب آسمانى ، بشر را به مستقيم ترين و استوارترين صراط سعادت راهنمايى مى كند.

اسلام دعوت روحانى و هدايت آسمانى خود را با احياى عقل بشر آغاز نموده و پذيرش تعاليم قرآن شريف را به وسيله تعقل و تفكر از مردم خواسته است

بزرگ ترين عامل سقوط

( لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْأَفَلَا تَعْقِلُونَ ) (٤٤٠)

بدترين جنبدگان نزد خداوند آن بشرى است كه گوش دلش از شنيدن حق كر و زبان جانش از گفتن حقيقت لال است و در راه درك حقايق ، نيروى عقل خود را به كار نمى اندازد و تعقل نمى كند.

اسلام دين تعقل و تفكر است دين علم و تعلم است اسلام آيين خلقت و فطرت است دين آسمانى اسلام ، نه تنها از اوهام و خرافات منزه است ، بلكه يك قسمت از قرآن شريف براى مبارزه با مذاهب باطل و عقايد موهوم نازل شده است

مبارزه با خرافات قرآن با پرستش بت و گاو و ستاره و ماه ، و خلاصه با تمام عقايد خرافى شرك مبارزه كرده و بشر را به توحيد عقلى و علمى هدايت فرموده است اسلام با خرافات جاهلانه و اساس تثليث ، اب و ابن و روح القدس كه بدبختانه مذهب شايع اروپا و آمريكاى امروز است ، به شدت مبارزه كرده و عنوان ننگين پسر خدا را از حضرت مسيح سلب نموده است اسلام دامن پاك عيسى بن مريم از لكه هاى غلو مسيحين تطهير نموده و او را تنها يكى از پيامبران برگزيده الهى معرفى كرده است

معيار برترى اسلام

اسلام دين حق و آيين واقعى سعادت بشر است دين اسلام منزه از خرافات و اوهام است و مردم را به صراط مستقيم حقيقت و فضليت هدايت مى كند و اين مزيت معيار برترى اسلام بر تمام اديان جهان است قرآن شريف به همين نكته تكيه كرده و صريحا پيروزى اسلام را بر تمام اديان جهان به مسلمين بشارت داده است :

( هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ) (٤٤٢)

خداوند مهربان

تمام سوره هاى قرآن مجيد به نام خدا افتتاح مى شود، ولى از بين تمام صفات الهى ، دو صفت مورد كمال توجه قرار گرفته و همه جا خداوند با آن دو صفت معرفى شده است يكى رحمان و ديگرى رحيم گويى تعاليم عاليه مكتب اسلام با دعوت به خداوند بخشنده مهربان آغاز مى شود.

اين دو صفت از بزرگ ترين عوامل محرك احساسات بشر است اين دو صفت مايه جلب دوستى و محبت مردم به خداوند است اين دو صفت منشاء كشش هاى نيرومند عاطفى است و دل ها را به نور اميد روشن مى كند.

اولين برنامه اسلام ، در پرورش احساسات مذهبى نوجوانان و ارضاى خواهش ايمانى آنان ، دعوت به خداوند بخشنده مهربان است اين دو صفت ، عقل را با احساسات مى آميزد و اعتراف عقلى را با عاطفى ، پيوند مى دهد و احساسات مذهى را پايه گذارى مى كند.

پروردگار محبوب

بخشندگى و مهربانى ، دو صفت مطبوع و دلپذيرى است كه پروردگار را محبوب نوجوان مى كند و عواطف و احساسات او را براى دوست داشتن خداوند عزيز، تهييج مى نمايد. به هر نسبتى كه محبتش به خدا بيشتر شود، دينش قوى تر و ايمانش محكم تر خواهد شد.

«عن ابى جعفرعليه‌السلام قال : هل الدين الا الحب .»(٤٤٤)

بهتر و برتر از هر نعمتى ، خشنودى و رضاى خداوند است و مقام رضاى الهى پيروزى عظيم است

دعوت بر اساس محبت بزرگ ترين ضامن اجراى مقررات اسلامى ، نزد مردان و زنان با ايمان ، حب پروردگار و جلب رضاى الهى است قرآن شريف براى واداشتن مؤ منين به نيكى ها و بازداشتن آنان از بدى ها، با زبان محبت و احساس سخن گفته و به دوست داشتن و دوست نداشتن خدا تكيه كرده است ، براى نمونه و شاهد، به بعضى از آيات اشاره مى شود.

كسانى كه خدا آنان را دوست دارد

( إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ) .(٤٤٦)

خداوند كسانى را كه پرهيزگارند و دامن خويش را به گناه آلوده نمى كنند، دوست دارد.

( إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ ). (٤٤٨) »

خداوند مردان پاك و مهذب را دوست دارد.

( إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ .) (٤٥٠)

خداوند مردم صابر و بردبار را دوست دارد.

كسانى كه خدا آنان را دوست ندارد.

( اِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ) (٤٥٢) »

خداوند فتنه و فساد را دوست ندارد.

( وَاللَّـهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ) (٤٥٤) »

خداوند خيانتكاران را دوست نمى دارد.

( إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ ) .(٤٥٦)

خداوند مردم بى ايمان گنه پيشه را دوست ندارد.

حب خدا و فداكارى

بشر، به تمايل غريزى و علاقه طبيعى ، جان و مال خود را دوست دارد و در حفظ و صيانت آن ها با تمام قدرت مى كوشد، ولى محبت الهى در ضمير افراد با ايمان به اندازه اى شديد و نيرومند است كه با اراده و اختيار خود، از جان و مال مى گذرند و در راه دوستى و حب خداوند، فداكارى مى كنند.

( إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَّرْصُوصٌ ) (٤٥٨) »

از علائم نيكوكاران با ايمان اين است كه ثروت خود را در راه دوستى پروردگار، به خويشان و يتيمان و فقيران و واماندگان و درخواست كنندگان انفاق مى كنند.

از اين چند آيه به خوبى استفاده مى شود كه مكتب آسمانى اسلام ، تا چه پايه در پرورش احساسات مذهبى ، به محبت خداوند تكيه كرده است ، و چگونه پيروان خود را با عاطفه دوستى پرورگار، به انجام نيكى ها وادار نموده و با ترس از بى مهرى خداوند، آنان را از ارتكاب گناهان و ناپاكى ها برحذر داشته است بديهى است به هر نسبتى كه احساس دوستى پروردگار عميق تر و عاطفه محبت شديدتر باشد، نتايج عملى آن بيشتر بوده و برنامه هاى مذهبى بهتر اجرا مى شود.

اسلام براى آن كه احساس محبت الهى را در قلوب پيروان خود تقويت كند و ريشه هاى دوستى را، تا آن جا كه ممكن است ، در اعماق جانشان عميق تر نمايد، از تمام وسايل علمى و عملى استفاده نموده و در ضمن برنامه هاى وسيعى ، اين هدف مقدس را دنبال كرده است

عبادت و نيايش

ارتباط خلق و خالق عبادات واجب و مستحبى كه در اسلام تشريع شده و همچنين دعا و نيايش ‍ در پيشگاه الهى ، از عوامل مؤ ثر در تحكيم دوستى و محبت پروردگار است

نماز، كه از عبادات بزرگ اسلامى است ، وسيله قرب معنوى به پروردگار عالم است نماز عامل ارتباط مستقيم خلق و خالق است نمازگزار روزى چند بار به پيشگاه خدا مى رود و مراتب دوستى خود را با محبوب خويش ‍ تجديد مى كند. نمازگزار روزى چند بار از خداوند يارى و استعانت مى جويد و عزم ضعيف خود را با اراده تواناى الهى تقويت مى كند و بدين وسيله بر تمايلات نفسانى خويش حاكم مى شود و دامن خود را از پليدى هاى گناه مصون مى دارد.

( إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ ) .(٤٦٠) »

بگو، اى پيغمبر، اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد كه خداوند آمرزنده و مهربان است

تشديد محبت نوجوان وقتى احساس مى كند كه بر اثر پيروى از پيغمبر اسلام ، مورد محبت و عنايت خداوند بزرگ قرار گرفته و پروردگارش او را دوست دارد، عواطف مذهبى اش تشديد مى شود و محبتش به حضرت حق افزايش مى يابد.

اميد به رحمت

٤ - نوجوان را به عبادات واجب و مستحب ، موظف مى كند و بدين وسيله بين او و خداوند محبوب ارتباط مستقيم برقرار مى نمايد. نماز يوميه را كه از هفت سالگى تدريجا آموخته و تمرين كرده است ، اينك بايد مرتبا انجام دهد و روزى چند بار با خداى خود سخن بگويد و به زبان ساده خويش ، از وى تقاضاى يارى و كمك نمايد و به وسيله دعا و نيايش ، نهال محبت الهى را در ضمير خود آبيارى كند و هر روز، بيش از روز قبل ، خداى حاضر و ناظر را دوست بدارد، به رحمتش اميدوار باشد و از قهرش ترسان

نوجوانى كه طبق برنامه اسلام از ١٢ سالگى با تعاليم الهى تربيت مى شود و در پرتو ايمان به خداوند و نيايش ، عواطف مذهبى اش به خوبى پرورش ‍ مى يابد، در ١٦ سالگى يك فرد معتقد و با ايمان خواهد بود. احساسات پرورش يافته و نيرومندش مى تواند در مقابل تمايلات غريزى و شهوات نفسانى مقاومت كند و از تندروى و طغيانشان باز دارد.

دوره بحرانى ايمان

نوجوانى كه احساسات مذهبى اش مورد حمايت و پرورش قرار نگرفته و احيانا سركوب شده باشد، نوجوانى كه خواهش معنوى اش ارضا نگشته و نور ايمان ، ضميرش را روشن ننموده است ، در ١٦ سالگى محكوم تمايلات غريزى و شهوى خويش خواهد بود و عواطف مذهبى پرورش نايافته اش ‍ قادر نيست در مقابل خواهش هاى نفسانى مقاومت كند و در سنين پرشور و خطرناك جوانى ، از انحراف و گناه محافظتش نمايد.

اقناع خودخواهى جوان موريس دبس درباره اين گروه از جوانان چنين مى گويد:

«وقتى كه ارزش هاى جديد الاكتشاف ، براى تعيين رفتار جوان ، بناى مخالفت با يكديگر را مى گذارند، ايمان جوان دوره هاى بحرانى را طى مى نمايد. اين حالت ، به خصوص در مواردى اتفاق مى افتد كه ارزش هاى خدايى با ارزش هاى ديگرى تصادم پيدا كنند كه عزت نفس جوانان را نوازش مى كند و خودخواهى آنان را اقناع مى نمايد و يا هنگامى كه آرزوهاى شهوانى ، عليه قواعد اخلاقى مذهبى قيام نمايند، در اين حال ، ايمان در مقابل سيل اشتهاى عنان گسيخته محو و نابود مى شود.»(٤٦٢)

بى اعتنايى به حس مذهبى

بدبختانه ، دنياى امروز، در برنامه هاى تربيتى نسل جوان ، به تمايلات ايمانى و عواطف دينى نوجوانان ، كه يكى از خواهش هاى فطرى آنان است ، آن طور كه بايد، توجه ندارد. احساس مذهب ، كه در بحران بلوغ به طور طبيعى شكفته مى شود و اگر مورد حمايت قرار گيرد، بزرگترين نيروى مهار كننده غرايز و تمايلات نفسانى خواهد شد، عملا به دست فراموشى سپرده شده است

در جهان كنونى ، حس زيبايى كه از عواطف فطرى آدمى است ، به طرق مختلف مورد حمايت و پرورش قرار مى گيرد و پيوسته تقويت مى شود، ولى از حس مذهبى نوجوانان و تمايل ايمانى آنان پشتيبانى نمى شود و مربيان در راه پرورش آن نمى كوشند و در نتيجه ، نوجوانان ، بى علاقه به مذهب و ايمان بار مى آيند.

خودسرى نوجوان

بى اعتنايى به عاطفه مذهبى نوجوانان ، مخالفت با آيين فطرت و سنت آفرينش است ، و سرپيچى از مقررات خلقت ، بدون كيفر نخواهد ماند. كيفر اين مخالفت ، طغيان و عصيان جوانان و خودسرى و لجام گسيختگى روزافزون آنان در سراسر جهان است

«جهان از جنايات جوانان به ستوه آمده است سومين كنگره سازمان ملل متحد براى پيشگيرى از جنايت و تداوى جنايتكاران ، كه با شركت هزار نفر قاضى ، جامعه شناس و پليس در استكهلم تشكيل شده بود، بعد از يك هفته كار خود را پايان داد. كنگره از تمام دول جهان طلب كرد عليه جنايات جوانان قيام كرده و تصميمات لازمى براى جلوگيرى از اين جنايات اتخاذ كنند، زيرا كه جهان از جنايات جوانان به ستوه آمده است .»(٤٦٤)

تنزل سطح اخلاق

«مگر زندگى عصر حاضر سطح فكرى و اخلاقى مردم را تنزل نداده است ؟ چرا بايد هر سال چندين بيليون دلار براى مبارزه با جنايتكاران صرف شود؟ و چرا بايد در برابر چنين خرج گزافى باز دزدان و راهزنان ، فاتحانه به بانكها حمله برند و ماءمورين انتظامى را بكشند و كودكان را بدزدند و به قتل برسانند، يا گروكشى كنند؟ جاى آن دارد با مشاهده سير قهقرايى تمدن ، از خود بپرسيم كه آيا علل اين انحطاط در خود ما و در تشكيلات ما نيست ؟»(٤٦٦)

و از طرف ديگر توصيه كند:

«خوب است يك تعليم و تربيت غيرمذهبى مورد آزمايش قرار گيرد، مردم عادت داده شوند از اين تسلى صرف نظر كنند و براى آن كه به تنهايى و با اتكاى به نفس ، در مقابل خطرها و دلواپسى ها ايستادگى نمايند، اين پناهگاه را ترك گويند.»(٤٦٨)

كشتارهاى وحشيانه

كشتارهاى وحشيانه و اعمال غيرانسانى كشورهاى غربى ، در جنگ اول جهانى ، فرويد را سخت منقلب كرد و در افكار و نظريات علمى اش اثرى بس عميق گذارد. فرويد متوجه شد كه تعليم و تربيت غيرمذهبى نتوانسته است مردم اروپا را متمدن واقعى بسازد و از جنايتكارى و اعمال ضد انسانى مصونشان دارد.

«فرويد، مانند همه مردم آن زمان ، بوسيله محيط قتل عام ها و سوگوارى هايى كه ناگهان در تابستان ١٩١٤ اروپا را فراگرفت ، محاصره گرديد. اين حوادث تاريخى كه طبعا هر متفكر را به تعمق وامى دارد، فرويد را هم متاءثر ساخت او هنگامى كه لحظه اى سر خود را از اطاق كارش بيرون برد و به جهان خارج نظر كرد، يك دنياى مشوش و مضطرب و تهديدكننده را در برابر خويش مشاهده نمود.

«در حدود شصت سالگى ، انديشه فرويد تحولى پيدا كرد. بدين معنى كه از دورتر و بالاتر يك مقدار از مسائلى را كه تا آن وقت فقط از نظر استفاده علمى به آنها نگاه كرده بود، مورد توجه قرار داد.»(٤٧٠)

ادگارپش مى گويد:

«فرويد خوشبختانه شكنجه هاى مهيب تر هيتلر و بزرگ ترين قتل عام هاى تاريخ را نديد. او سوزاندن ميليون ها نفر انسان ، بمباران ها وحشت انگيزى كه شهرها را با خاك يكسان مى كردند و اژدرهاى هولناك و بمب هاى اتميك را مشاهده نكرد.»(٤٧٢)

ايمان به خدا و احساس عشق الهى در باطن افراد با ايمان آن چنان سد محكمى به وجود مى آورد كه غرايز سركش و نيرومند نمى توانند در زمينه شهوات ، او را به منجلاب گناه و ناپاكى بكشانند، يا در زمينه غضب ، وى را به انتقام جويى هاى پليد و ناروا وادار كنند.

( وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ ) مردان با ايمان ، از گناهان بزرگ و تبهكارى اجتناب مى كنند و در مواقعى كه خشمگين و برافروخته مى شوند، لغزش اشخاص را مى بخشند.

«قال على بن الحسينعليه‌السلام : الرجل كل الرجل نعم الرجل هوالذى جعل هواه تبعا لامر الله.(٤٧٤) »

ميانه روى در عبادت

از جمله وصاياى علىعليه‌السلام به فرزندش ، نزديك مرگ ، اين بود: در امور زندگى و همچنين در انجام عبادات ، معتدل و ميانه رو باش

«عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : اجتهدت فى العبادة و انا شاب فقال لى ابى يا بنى دون ما اراك تصنع فان الله عزوجل اذا احب عبدا رضى منه باليسير.

تشخص طلبى جوان

قال الله العظيم فى كتابه :( أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ كَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُم ) (٤٧٧)

قبول عضويت اجتماعى

لازم است تمايل استقلال و شخصيت نوجوانان به درستى ارضا شود و بايد اين دو خواهش فطرى جامه عمل بپوشند. زيرا بر اثر بلوغ ، دو مسؤ وليت بزرگ به عهده نوجوانان گذارده مى شود. يكى مؤ اخذه از آنان در اعمال فردى و ديگرى قبول عضويت اجتماعى احراز استقلال ، مصحح مسؤ وليت فردى نوجوانان است و به دست آوردن شخصيت ، شرط عضويت آنان در امور اجتماعى است

استحقاق پاداش و كيفر

نوجوان ، بر طبق مقررات اسلامى و قوانين مملكتى ، مسؤ ول اعمال خويشتن است او در كارهاى پسنديده يا ناپسندى كه انجام مى دهد، مستقل و مختار است و شخصا استحقاق پاداش يا كيفر دارد. كسى كه به موجب مقررات شرع و قوانين عقلايى ، در مقابل كارهاى خود مورد مؤ اخذه و پرسش قرار مى گيرد، بايد مستقل و داراى اراده و اختيار باشد.

دوران جوانى ، اوقات سپرى شدن ايام كودكى و آغاز زندگى اجتماعى است نوجوان بر اثر بلوغ ، از محيط محدود خانواده خارج مى شود و به فضاى پهناور اجتماع قدم مى گذارد. او بايد عضويت جامعه را بپذيرد و بار مسؤ وليتى را به عهده بگيرد. كسى كه مى خواهد عضو مؤ ثر اجتماع باشد و در صف افراد مفيد قرار گيرد، بايد واجد شخصيتى باشد كه بتواند خويشتن را با جامعه تطبيق دهد به صفات لازم عضويت اجتماعى متصف گردد. صفاتى كه شخص آنها را جهت سازگارى با محيط براى خود انتخاب مى كند و به آنها متصف مى گردد، در اصطلاح روان شناسى ، صفات شخصيت خوانده مى شود. خلاصه ، ضرورت مسؤ وليت شخصى و پذيرش ‍ عضويت اجتماعى ايجاب مى كند كه نوجوان ، واجد استقلال و شخصيت شود و اين دو تمايل فطرى ، به شايستگى و درستى ارضا گردند.