جوان از نظر عقل و احساسات جلد ۱

جوان از نظر عقل و احساسات0%

جوان از نظر عقل و احساسات نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

جوان از نظر عقل و احساسات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله محمد تقي فلسفي (ره)
گروه: مشاهدات: 28441
دانلود: 3477


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 466 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 28441 / دانلود: 3477
اندازه اندازه اندازه
جوان از نظر عقل و احساسات

جوان از نظر عقل و احساسات جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تشخيص استعداد

«براى آنان كه جوانان بتوانند مشاغلى اختيار كنند كه با استعدادهاى واقعى ايشان توافق داشته باشد، بايد آنان را به سمت شغل معينى توجه داد. اين موضوع ، به خصوص براى كسانى مفيد است كه مى خواهند هر چه زودتر شغل اختيار نمايند. نتيجه اين توجه دادن ها، به خصوص در مورد مشاغل دستى خيلى واضح است ، زيرا تستهاى محرك ، كه در مواردى بسيار استادانه و بديع اند، نقش مهمى بر عهده دارند. اما در موارد ممتاز، آن تستها كافى نيستند، زيرا تشخيص استعداد، كه به اين ترتيب به عمل مى آيد، قطعيتى به دست نمى دهد، بلكه احتمالى را معين مى نمايد. بنابراين ، براى توجه دادن جوانان به سوى مشاغل ، مسائل ديگرى را نيز بايد دخالت داد، از قبيل امتحان طبى و نتايج تحصيلى آرزوهاى خانواده و خود جوان ضمنا ذوق شاگردان را نبايد با استعداد ايشان اشتباه نمود، زيرا در بسيارى از موارد، انسان ابتدا شغلى را دوست دارد، ولى استعدادش در آن زمينه متوسط است راهنماهاى استعداد، كه از طرف آمريكائيها درست شده است ، در اين مقام ، صميميت آميخته با شهامت خاصى به كار مى برند. مثلا به پسر يك نفر بانكدار يا ماءمور عاليرتبه دولت ، كه كم استعداد است ، اما در امور دستى موفقيتى حاصل مى كند، نصيحت مى نمايد كه شغل آشپزى يا باغبانى اختيار نمايد، ولى راهنمايان اين موضوع را نيز خاطرنشان مى كنند كه خانواده ها به هيچ وجه از اين مسئله خوش وقت و با آن مساعد نيستند»(١٠٢٢)

«قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : اعملوا فكل ميسر لما خلق له .»(١٠٢٤)

«پيش از انتخاب شغل بايد، شوق خود را در نظر گرفت ، زيرا شغلى كه مورد علاقه نباشد، خوب انجام نمى گيرد و موفقيت و سعادت نمى آورد. كسى كه كار خود را دوست دارد، به آسانى در اين كار پيش مى رود و چون طبعا راضى و خوش خو مى شود، با زيردستان و بالادستان به خوشى مى سازد و دشواريهاى كار را، هر چه باشد، به نيروهاى عشق و علاقه از ميان برمى دارد.»(١٠٢٦)

كار بر معيار ذوق و استعداد «كسى كه به آزادى و به تشخيص عقلانى ، كارى را مطابق استعداد و ذوق خود نمى بيند، و آن را رها مى كند، وجودى است بالغ كه به رشد فكرى رسيده و قوه تميز يافته ، لكن آن كه در نتيجه شكست و از ناچارى دست از كارى مى كشد و توجهى به واقع ندارد، از رشد فكرى محروم است .»(١٠٢٨)

گرچه مسئله صلاحيت و شايستگى براى قبول مسئوليت در گذشته و حال پيوسته مورد توجه عقلاى بشر بوده و هست ، ولى در جهان كنونى علم و صنعت ، اين اصل با اهميت بيشترى تلقى شده و براى حسن انجام كارهاى پيچيده و مشكل دنياى ماشين ، يكى از شرايط پيروزى و موفقيت به حساب آمده است

در روزگار گذشته ، كه اقتصاد بشر بر اساس كشاورزى بود، تشخيص ‍ استعدادهاى طبيعى جوانان براى انتخاب شغل و اشتغال به كار ضرورت قطعى نداشت ، زيرا در آن دوره ، به استثناى بعضى از كارها كه به استعداد طبيعى و شايستگى فطرى نياز داشت ، بيشتر كارها به قدرى ساده و سطحى بود كه اغلب جوانان ، با اختلاف درجات هوش و استعداد، در هر كارى كه وارد مى شدند، به آسانى آن را فرا مى گرفتند و به خوبى از عهده انجامش ‍ برمى آمدند. ولى در دنياى كنونى ، كه اقتصاد جهانى بر پايه تكنيك و ماشين قرار گرفته است ، در دنياى كه بشر با قدرت عقل و هوش و در پرتو علم و محاسبه ، صدها پديده صنعتى به وجود آورده و هر پديده اى موضوع كار و مجراى درآمد هزاران مردم جهان شده است ، مسئله تشخيص استعداد طبيعى و لياقت فطرى جوانان در انتخاب شغل نقش بسيار مؤ ثرى دارد.

جوانى كه مى خواهد در دنياى صنعت جايى براى خود باز كند و خويشتن را با زندگى ماشينى تطبيق دهد، قبلا بايد بداند كه در چه رشته اى لياقت دارد، و از عهده چه كارى برمى آيد، سپس در حدودى كه مى خواهد، در آن پيشرفت كند و معلومات لازم را فرابگيرد تا بتواند شغل مناسبى به دست آورد و به آبرومندى زندگى كند.

ناگفته نماند كه تنها كسب معلومات در رشته مورد نظر و تحصيل تخصص ‍ براى نيل به زندگى موفقيت آميز و با شرافت كافى نيست ، بلكه علاوه بر آن ، شايستگى اخلاقى و حسن سازش اجتماعى لازم است

« ابى عبداللهعليه‌السلام قال : كل ذى صناعة مضطر الى ثلاث خلال يجتلب بها الكسب و هو ان يكون حاذقا بعلم مؤ ديا لامانة فيه مستميلا لمن استعمله».(١٠٣٠)

اقتصاد در دوره كشاورزى در دوران كشاورزى ، مسئله تجارت و صنعت نيز مانند كار فلاحت ابتدايى و سطحى بود زيرا تجارت در آن زمان عبارت از مبادله چند قلم كالاى طبيعى يا صنايع دستى بود كه بازرگانان در شعاع محدود حوزه فعاليت خود انجام مى دادند و محصولات صنعتى نيز چند قلم ابزارهاى ساده كشاورزى و ساختمانى و سلاحهاى سربازى مقدارى لوازم زندگى و نظاير اينها بود. بديهى است فراگرفت فنون صنعت يا رموز تجارت در سطح آن زمان ، احتياج به استعداد خوب و تحصيلات عالى نداشت به همين جهت ، فرزندان تجار و صاحبان صنايع مى توانستند مانند روستازادگان در اوايل جوانى وارد كار شوند و خيلى زود به استقلال اقتصادى و درآمد شخصى نايل آيند. در عصر كنونى كه مهم ترين پايه اقتصادش بر صنايع ماشينى استوار است ، شرايط زندگى نسبت به دوره كشاورزى چندان تغيير كرده كه با يكديگر قابل مقايسه نيستند. پديده صنعت كه مهم ترين موضوع كار و فعاليت جهان امروز است ، نتيجه انديشه هاى خلاق و محاسبه هاى دقيق گروهى از دانشمندان ديروز و امروز است اينان با سرمايه هاى علمى و تجربيات مداوم خويش اكتشافات و اختراعات عظيمى موفق شدند و زندگى مردم كره زمين را دگرگون ساختند. اين فعاليت علمى و فنى همچنان ادامه دارد و پيوسته پديده هاى تازه اى به جهان عرضه مى شود.

كاريابى در دنياى ماشين

جوانانى كه مى خواهند خود را با چنين دنيايى منطبق كنند و از مزاياى زندگى ماشينى برخوردار گردند، بايد براى كاريابى و نيل به استقلال اقتصادى منازلى را بپيمايند. و به مشكلات آن تن در دهند و بايد سطح فهم و اطلاعات خود را از راه تحصيلات علمى و تمرينهاى علمى بالا ببرند و در خور استعداد طبيعى خويش ، رشته اى را انتخاب كنند و در آن تخصص ‍ يابند تا بتوانند در پيكر اجتماع عضو مفيد و كارآمدى به حساب آيند و در كمال عز و احترام زندگى كنند. انجام كارهاى بزرگ علمى ، علاوه بر لياقت طبيعى ، وقت زياد و مجاهده بسيار لازم دارد.

ويل دورانت مى گويد:

«انتقال از كشاورزى به صنعت ، در زندگى بشر مؤ ثر افتاد و استقلال اقتصادى فرد نيز مانند بلوغ و رشد ذهنى او ديرتر فرارسيد. در طبقه كارگران صنايع دستى ، فقط جوانان بيست و يك ساله مى توانستند نان خود را درآورند و ازدواج كنند. سن كسب معيشت در طبقات بالاتر به نسبت مقام و تجمل بالاتر رفت تاءخير رشد اقتصادى در مشاغل مهم تر، بيشتر گرديد. هزاران عامل نوع تسلط فرد را بر صنعت و اقتصاد مشكل تر ساخت و آن را هر لحظه در معرض خطر قرار داد.»(١٠٣٢)

متاءسفانه بسيارى از جوانان كم استعداد كه حاضر نيستند به نارسايى طبيعى خود اعتراف نمايند، در آرزوى دست يافتن به شغل هاى بزرگ علمى يا كارهاى مهم اجتماعى ، كه هرگز از عهده آن بر نمى آيند، عمر عزيز خود را به هدر مى دهند و براى روش غلط خود دلايلى مى آورند.

بعضى از اين جوانان ، پدرانى بزرگ و عالى قدر دارند. اينان بدون توجه به كمى استعداد خويش ، از مقام خانوادگى خود سخن مى گويند و متوقع اند شغلشان بالاتر از شغل پدرانشان يا لااقل در رديف شغل آنان باشد و حاضر نيستند كارى را در خور لياقت و استعداد خود بپذيرند.

بعضى از آنان به رقابت جوانان فاميل و همسايگى و همدرسان خود برخاسته و مى گويند ما از آن ها چه كم داريم ؟ غافل از اين كه آن ها داراى استعداد طبيعى و هوش فطرى هستند و هر سال به كلاس بالاتر رفته اند و اينان فاقد لياقت و استعداد فطرى هستند و در ظرف چند سال ، حتى يك قدم پيشروى نكرده اند و هر قدر هم كوشش كنند، به نتيجه نخواهند رسيد و بايد به كارى وارد شوند كه در خور استعدادشان باشد.

پندار غلط

بعضى از اين جوانان ، مجذوب كارهاى علمى و صنعتى جهان امروز شده و با نداشتن استعداد كافى پيوسته آرزوى آن كارها را در سر مى پرورند و تصور مى كنند پذيرفتن ساير شغل هاى ضرورى و مفيد اجتماع ، مايه پستى و حقارت است اينان در مقابل پيشرفت هاى علمى و پديده هاى صنعتى جهان به طورى خود را باخته اند كه اگر بين كسان و بستگانش افراد كشاورز يا باغدار يا دامپرور باشند، آن ها را پست و عقب افتاده اجتماع مى خوانند و از وابستگى آنان احساس حقارت مى نمايند و گاهى پدر يا عموى خود را به عنوان آشپز يا باغبانشان معرفى مى كنند.

اين گروه تيره بخت نيز به سبب نداشتن استعداد طبيعى نمى توانند مدارج عالى علمى را بپيمايند و به آرزوى دل برسند و بر اثر تصور باطلى كه نسبت به ساير كارها در مغز خود پرورده اند، حاضر نيستند شغلى را كه متناسب با استعدادشان باشد، بپذيرند. عمر گران بها را به هدر مى دهند و سرانجام تيره روز و بدبخت خواهند شد، مگر آن كه به خود آيند و از راه غلطى كه رفته اند هرچه زودتر برگردند.

نشانه رشد

«نشان رشد و تميز اين است كه شخص خود را واقع بشناسد و استعداد و ذوق و توانايى خود را به ميزان عقل بسنجد و عقايد و تلقينات ديگران را بدون دقت و رسيدگى بر خود حاكم مطلق قرار ندهد، يعنى خود هادى و رهبر خويش باشد.

لكن بسيارى همت برگشت از عقايد غلطى را كه به آنان تلقين شده ندارند و عمرى را به اشتباه در سختى مى گذرانند، همان گونه كه كودك به اشكال چيزى را از دست مى دهد، شخص بالغ نيز عقيده اى را كه نسبت به خود، در ضمير جا داده ، مشكل از دست مى گذارد، ولو آن كه او را به هزار زحمت دچار كرده باشد.

آن ها كه به غلط خود را شايسته كارى تصور مى كنند كه در خور و مستعد آن نيستند، دنيا و دگران را مسئول عدم موفقيت خود مى دانند و با همه در باطن و ظاهر در جنگ اند؛ و درون خود را همواره رنجيده و آزرده مى دارند، مگر آن كه در نتيجه تعقل و تفكر و يا برخوردن به كلامى مؤ ثر و يا معالجه روان پزشك ، نورى در خاطرشان بدمد و حقيقت را روشن كند.»(١٠٣٤)

معمولا رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چيزى را از بازار خريدارى مى كرد و شخصا به خانه مى برد. كسى كه همراه آن حضرت بود، مى گفت آن را به من بدهيد تا بياورم

«رايت علياعليه‌السلام اشترى تمرا بدرهم فحمله فقيل له يا اميرالمؤ منين الا نحمله عنك فقال ابوالعبال احق بحمله .»(١٠٣٦)

عامل ديگرى كه در راه كاريابى و پيشرفت جوانان ايجاد مانع مى كند و امكان اشتغال آنان را پيوسته محدودتر مى سازد و در پاره اى از مواقع صاحبان مشاغل را نيز از كار بركنار مى نمايد، دگرگونى سريع ابزارهاى فنى و توسعه ماشين هاى خودكار است

از ابتداى قرن حاضر، تحولات قابل ملاحظه اى در تمام رشته هاى صنعتى آغاز شد و ابزارهاى خودكار، مؤ سسات بزرگ صنعتى را تدريجا از فعاليت كارگران آزموده بى نياز ساختند. در واقع ابزارهاى فنى جاى دست انسان ها را گرفت

پديده صنايع خودكار

اكنون كار ترقى صنعت و ماشين به جايى رسيده كه دقيق ترين محاسبه هاى علمى و نظارتهاى فكرى نيز به وسيله ماشين انجام مى شود و در حال حاضر مؤ سسات بزرگ صنعتى جهان از وجود مغزهاى متفكر و افراد تحصيل كرده نيز بى نياز شده اند. در حقيقت ، ماشين هاى الكترونيكى كارهاى علمى مردان تحصيل كرده و حسابداران متخصص را انجام مى دهند.

نظارت ماشين بر ماشين

مقصود از يك صنعت خودكار، تنها اين نيست كه تمام و يا قسمت اعظم كارها به وسيله ماشين انجام شود. تحقق اين پيشرفت بزرگ را مى توان مرحله اى از انقلاب صنعتى دانست كه كار ماشين را جانشين كار دست كرد. وجه تشخيص يك صنعت خود كار از يك صنعت ماشينى معمولى (كلاسيك) اين است كه نه تنها انجام اعمال مختلف به وسيله ماشين صورت بگيرد، بلكه هدايت و نظارت مجموعه ماشين ها نيز به وسيله دستگاه هايى به عمل آيد كه در كار آن بشر دخالتى نداشته باشد. به همين مناسبت گفته اند، مفهوم صنايع خودكار، هدايت و نظارت ماشين به وسيله ماشين و نتيجه آن حذف كامل يا تقريبا كامل دخالت بشر در جريان توليد صنعتى است

انقلاب صنعتى ، كار ماشين را جانشين كار دست كرده بود. توسعه صنايع خودكار، كه در مورد آن بسيارى از صاحب نظران صحبت از سومين انقلاب صنعتى مى كنند، كار ماشين را جانشين كار فكرى و كار مغزى مى كند.»(١٠٣٨)

بيكارى تكنولوژي

در دنيايى كه عده زيادى از افراد شاغل ، بر اثر به كار افتادن ماشين هاى جديد، در مؤ سسات بزرگ صنعتى ، به عنوان كارگران زايد از كار بركنار مى شوند، قطعا افراد متخصص و كارگرانى كه تازه مى خواهند فعاليت اجتماعى خود را آغاز كنند و تحصيل درآمدى نمايند، وضع مشكل ترى دارند و در راه كاريابى و به دست آوردن شغل با موانع بيشترى مواجه خواهند شد.

وظيفه جوانان لايق و فعال اين است كه از موانع و مشكلات نهراسند و در شرايط سخت ، با اراده و تصميم قاطع كوشش و مجاهده نمايند تا كارى در خور استعداد طبيعى خويش به دست آورند و آن را در كمال صحت و درستى انجام دهند و بدين وسيله راه معاش و شرافتمندانه خود را هموار سازند.

اولياى گرامى اسلام ، در چهارده قرن قبل ، ضمن روايات متعددى خاطرنشان ساخته اند كه تحصيل معاش و تاءمين زندگى مباح ، از وظايف قطعى پيروان اسلام است و به آنان توصيه كرده اند كه در سخت ترين شرايط از كار و كوشش و كسب معيشت خوددارى ننمايند.

«قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : طلب الحلال فريضة على كل مسلم و مسلمة .»(١٠٤٠) »

لزوم كوشش در تاءمين معاش

امام حسن عسكرىعليه‌السلام فرموده است : گرچه خداوند در نظام حكيمانه آفرينش ، ارزاق مردم را تضمين كرده است ، ولى مبادا انديشه ضمانت خداوند رازق ، مغرورتان سازد و شما را از انجام فريضه كار و كوشش باز دارد.

«قال ابوعبداللهعليه‌السلام : يا هشام ان رايت الصفين قد التقيا فلاتدع طلب الرزق فى ذلك اليوم .»(١٠٤٢)

انسان و عقل

بشر مانند ساير موجودات زنده پديده اى است در طبيعت كه به اراده حكيمانه خداوند بزرگ آفريده شده است چيزى كه حساب بشر را از حساب تمام موجودات زنده جدا كرده و او را لايق كمال نامحدود ساخته ، و چيزى كه ميدان فعاليت حياتى بشر را وسيع و دامنه دار نموده و سطح زندگى وى را از سطح زندگى همه موجودات زنده بالاتر برده است ، نيروى خلاقه عقل و سرمايه گران بهاى هوش انسانى است

آزادى در پرتو خرد

تمام موجودات زنده كره زمين ، مانند انسان ، در پرتو سنن ثابت الهى و قوانين محكم نظام آفرينش زندگى مى كنند و براى ادامه حيات خويش از منابع طبيعى استفاده مى نمايند، با اين تفاوت كه انطباق نبات و حيوان با قوانين خلقت ، متكى به رويه و محاسبه عقلى نيست و در كارهاى دقيقى كه در برنامه زندگى خود انجام مى دهند، آزادى و آگاهى ندارند، بلكه اعمال آنها ناشى از الهام فطرى و در چهارچوبه هدايت تكوينى خداوند است و قلم تواناى تقدير، مسير حياتشان را به صورت كشش هاى طبيعى و تمايلات غريزى تعيين نموده است همچنين بهره بردارى آن ها از منابع خلقت ، بر اساس همان هدايت تكوينى اندازه گيرى شده و داراى حدود معينى است ، ولى انسان بر اثر دارا بودن عقل و هوش ، در صحنه پهناور زندگى آزادى عمل دارد و مى تواند در پرتو خرد و درايت ، كه بزرگ ترين عطيه الهى است ، خويشتن را با قوانين مختلق نظام آفرينش منطبق كند و با استفاده از منابع سرشار طبيعت ، چهره زندگى خود را دگرگون سازد و هر روز يك قدم در راه تعالى و تكامل پيشروى كند.

به عبارت ديگر، نبات و حيوان مقهور و مسخر دست طبيعت اند و قادر نيستند از مرز محدود زندگى قدمى فراتر بگذارند. اما در مورد انسان قضيه برعكس است خداوند، طبيعت را مسخر و مقهور بشر ساخته است و او را بر آب و خاك ، نبات و حيوان و تمام موجودات روى زمين حاكم و فرمانروا قرار داده و از وى خواسته است كه عقل و فكر خود را به كار اندازد و با سعى و عمل ، از تمام ذخاير طبيعى بهره بردارى كند. كره زمين را آباد سازد و موجبات بهزيستى خود را از هر جهت فراهم آورد.

( أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّـهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ ) (١٠٤٤)

استعداد نامحدود بشر

دوم آن كه قدرت تسخير زمين و بهره بردارى از منابع آن ، عطيه اى است كه خداوند حكيم به صورت استعدادهاى نامحدود در نهاد آدميان مستقر ساخته و به نسبتى كه بشر از راه علم و عمل ، آن استعدادها را به فعليت درآورد و به قابليتهاى خود تحقق بخشد، مى تواند بر زمين و موجودات آن حكومت نمايد.

ديرزمانى است كه انسانها به منظور احياى استعدادهاى طبيعى و آشكار ساختن لياقت هاى انسانى خويش ، به فعاليتهاى پى گير و مداومى دست زده و با به كار انداختن عقل و هوش و حافظه و ديگر قواى خود، تدريجا به رازهاى طبيعت پى برده و قدم به قدم در راه تسخير منابع زمين و بسط حاكميت انسان پيشروى نموده اند. هر نسلى مجموعه معلومات و تجربيات خود را به وسيله زبان و قلم به نسل بعد انتقال داده است و اين روش ‍ همچنان ادامه دارد.

گر چه بشر امروز كه وارث علوم نسل هاى گذشته است ، از لياقت انسانى خود بهره بسيار برده و در تسخير كره زمين و منابع آن موفقيت هاى عظيمى نصيبش شده است ، ولى گنجينه بزرگ استعداد باز است نسل هاى آينده مى توانند با تفكر و تحقيق و با سعى و عمل ، مدارج بالاترى را بپيمايند و به پيشرفت هاى بزرگ ترى نايل آيند.

تسخير اجرام سماوى

بشر، امروز پس از تسخير زمين و فرمانروايى بر صحراها و درياها، به فكر تسخير فضا افتاده ، راه آسمان ها را در پيش گرفته و بشر را در كره ماه پيدا و بشر را در كره ماه پياده كرده است و تصميم دارد حوزه حكومت خود را گسترش دهد و به ساير اجرام سماوى هم دست يابد و از منافع و ذخاير آنها نيز بهره بردارى نمايد.

در نظر پيروان اسلام ، آدمى براى نيل به چنين هدف بزرگى ، شايستگى دارد. زيرا خداوند از آغاز، استعداد و قابليت تسخير اجرام كيهانى را نيز به بشر عطا فرموده و لياقت بهره بردارى از منابع كرات سماوى را چهارده قرن قبل ، ضمن چندين آيه از قرآن شريف به وى نويد داده است

( أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّـهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ) (١٠٤٦)

خداوند است آنكه دريا را براى شما مسخر ساخت تا كشتى به فرمانش در آن حركت كند و روزى خود را از فضل الهى طلب كنيد و شكرگذارش ‍ باشيد، و تمام آن چه را كه در آسمان ها و زمين است ، براى شما مسخر كرده و در اين كار حكيمانه ، آيات الهى براى اهل تفكر آشكارا است

آغاز حكومت بشر بر زمين

حكومت بشر بر كره زمين از موقعى آغاز شد كه به كار كشاورزى دست زد و با راهنمايى عقل و در پرتو سعى و عمل توانست از عوامل جوى و ارضى استفاده نمايد، قسمتى از ذخاير زمين را به نفع زندگى خود تسخير كند و با صرف وقت كمتر، مواد غذايى بيشترى به دست آورد و به تدريج اوضاع حياتى خويش را دگرگون سازد و شرايط زندگى خود را زندگى حيوانات جدا كند.

«قال النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله : اكرموا الخبز فانه قد عمل فيه ما بين العرش الى الارض و ما فيها من كثير من خلقه(١٠٤٨)

«انسان به محض صيد و حوش آن ها را قطعه قطعه مى كرد و بيشتر به حالت خام و تا آن جا كه معده گنجايش داشت ، مى خورد. زيرا در آن زمان تمدن به معنى فراهم آورى وامن اقتصادى وجود نداشت و حرص و ولع براى حفظ نفس ضرورى نخستين ، مانند سگان امروز غذا مى خوردند، زيرا نمى دانستند غذاى بعدى كى خواهد رسيد.»(١٠٥٠)

آغاز تكامل در پرتو كشاورزى

پديده كشاورزى تاريخ حيات بشر را تغيير داد و درهاى ترقى و تكامل را به رويش باز كرد و راه تسخير منابع زمين را همواره ساخت بشر در پرتو كشاورزى و ذخيره محصول توانست خوراك روزهاى بعد خود را تاءمين نمايد و خاطر خويش را از وحشت گرسنگى خلاص كند و فرصتى به دست آورد تا فكر خود را در بهبود زندگى به كار اندازد، استعدادهاى درونى خويش را يكى پس از ديگرى به فعليت درآورد و با پيشرفت هاى علمى و عملى ، منازل بالاترى را بپيمايد و حكومت خويش را بر كره زمين گسترش ‍ دهد.

پايه گذارى تمدن بشر در پرتو كشاورزى و ذخيره غذاى ساليانه خود توانست اساس تمدن انسان را پايه گذارى كند. باب معاملات و داد و ستد را بگشايد. قسمتى از نيروهاى افراد را در ساير مجارى زندگى يه كار اندازد. به صحرا و دريا دست يابد. حيوانات وحشى را رام نمايد. تدريجا به بهره بردارى خود از منافع طبيعى توسعه دهد و موجبات آسايش خويش و آبادى زمين را، كه خواسته خداوند بزرگ بود، فراهم آورد.

«در آغاز دوره كشاورزى ، انسان ناگزير مى شود كه براى مراقبت كشته هاى خود را سير و سفر و دائم دست بردارد و در مزرعه خويش يا نزديك آن سكونت كند. اين ضرورت انسان را به خانه سازى وا مى دارد. پيدايش خانه ثابت و با دوام ، به تدارك افزار خانه كشاننيده مى شود و لزوما سفال گرى و بافندگى و صنايع دستى ديگر را به پيش مى راند. بر اثر فراوانى خواربار و ذخيره خوراك ، بازار داد و ستد گرم مى شود. در هر ناحيه اى بازارهاى هفتگى برپا مى گردند و نيازمندى هاى گوناگون مردم را با معامله پاياپاى بر آورده مى كنند. از آن گذشته ، تجارت خارجى نيز رونق مى گيرد. بسط تقسيم كار و تخصص كشف فلزات ، رام كردن اسب ، ساختن چرخ و تعبيه وسايل دريانوردى ، توليد اضافى و تجارت دامنه دار را ميسر مى سازد. ميان مردم نواحى دور از يكديگر روابط گوناگون به وجود مى آيد. نتيجه اين ترقيات ، پيدايش شهرهاى بازرگانى است .»(١٠٥٢)

تقدس كشاورزى در اديان الهى

كشاورزى در تمام اديان الهى يك شغل مقدس شناخته شده و پيشوايان مذهبى در هر عصر، علاوه بر آن كه خود با كمال علاقه مندى به كار كشاورزى اشتغال داشتند، مردم را نيز به اين كار وادار مى ساختند. آباد كردن زمين ، كه خواسته خداوند بزرگ است و همچنين بهره بردارى از منابع و ذخاير آن ، به صور مختلف ميسر است و يكى از بهترين طرق آن ، كه در روايات اسلامى مورد تشويق و ترغيب قرار گرفته ، مسئله كشاورزى است

« علىعليه‌السلام ... فقوله تعالى «هو انشاكم من الارض و استعمركم فيها» فاعلمنا سبحانه انه قد امرهم بالمعاره ليكون ذلك سببا لمعا يشهم بما يخرج من الارض من الحب و الثمرات و ماشاكل ذلك مما جعله الله تعالى معايش للخلق(١٠٥٤) »

امام باقرعليه‌السلام فرمود: بهترين كارها زراعت است كه نفعش عايد عموم مى شود و از محصول آن نيكوكاران و بدكاران ارتزاق مى كنند.

« الصادقعليه‌السلام قال : كنوز الله فى ارضه و ما فى الاعمال شى ء احب الى الله من الرزعة و ما بعث الله نبيا الا زراعا الا ادريسعليه‌السلام فانه كان خياطا.»(١٠٥٦)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: زراعت كنيد و درخت بكاريد. به خدا قسم هيچ عملى مباح تر و پاكيزه تر از آن نيست «از اين نظر كشاورزى و درخت كارى يك امر ضرورى در تغذيه و حيات بشر است و گذشت زمان آن را از مسان نخواهد برد.»

در آخر حديث ، امام صادق قسم ياد كرد كه در آخر زمان نيز مردم زراعت مى كنند و درخت مى نشانند.

ذخيره قوت و آرامش خاطر

مسئله كشاورزى و ذخيره خوراك ساليانه ، نه تنها در ادوار گذشته مايه آرامش خاطر بوده و بشر را در راه ترقى و تعالى به پيش رانده است ، بلكه تمدن درخشان كنونى و جنبش هاى عملى و صنعتى امروز نيز بر اساس ‍ محصول كشاورزى و ذخيره غذايى استوار است

تاءمين غذا و تكاملبشر

دانشمندان عالى قدر زمانى قادر به مطالعه و تحقيق اند كه نگران گرسنگى نباشند و بدانند جامعه به قدر كافى ذخيره غذايى دارد و پس از فراغت از كار، مى توانند خوراك لازم خود را به دست بياورند. مخترعين بزرگ موقعى مى توانند افكار خلاقه خود را به كار اندازند و مردم را از ابتكار خويش ‍ برخودار سازند كه از نظر خوراك اطمينان خاطر داشته باشند و همچنين اساتيد، در تدريس شاگردان ، و اطبا در درمان بيماران ، و كارگران در اداره موسسات صنعتى : خلاصه تمام طبقات مؤ ثر در جهان پيشرفته امروز، زمانى وظايف خود را به خوبى و با آرامش فكر انجام مى دهند كه از جهت آذوقه و خوراك در اضطراب و نگرانى نباشند.

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : ان النفس اذا احرزت قوتها استقرت.(١٠٥٨)

حضرت رضاعليه‌السلام فرمود: آدمى وقتى خوراك سال خود را ذخيره كند، پشتش از بار زندگى سبك مى گردد و آسوده خاطر مى شود. سپس ‍ فرمود: حضرت باقر و صادقعليهما‌السلام تا زمانى كه قوت سال خود را ذخيره نكرده بودند، خانه يا ملك نمى خريدند.

مهم ترين نياز انسان

احتياج به غذا و سير كردن شكم ، اولين و مهم ترين نيازى است كه به طور طبيعى در تمام فرزندان بشر، از روز ولادت تا دوران پيرى و لحظه مرگ وجود دارد و اين حاجت قبل از ساير حوايج طبيعى بايد برآورده شود.

« ابى جعفرعليه‌السلام : ان الله عزوجل خلق ابن ادم اجوف .»(١٠٦٠)

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: بدن آدمى بر غذا پايه گذارى شده است

همه قواى عقلى و معنوى و تمام تمايلات غريزى كه در نهاد آدمى وجود دارند، از غذا كسب نيرو مى كنند و زمانى به جنبش و حركت مى آيند و فعاليتهاى طبيعى خود را آغاز مى كنند كه احتياج به غذا برطرف گشته و شكم سير شده باشد.

گرسنگى و خمود عقل و احساس

انسان گرسنه به مسائل عقلى و علمى فكر نمى كند. به زيبايى و جمال توجه ندارد. از جاه و مقام سخن نمى گويد. عشق و شهوت در مزاجش بى فروغ مى شود و انتقامجويى و غضبش به خمودى مى گرايد. انسان گرسنه سرمايه هاى معنوى و مذهبى را از ياد مى برد. عدل و انصاف ، رحمت و رافت ، دوستى و رفاقت ، بستگى و رحميت و ساير عواطف انسانى را به دست فراموشى مى سپارد، و خلاصه در نظر انسان گرسنه ، چيزى به زيبايى و محوبيت و غذا نيست ، تنها آرزويش به دست آوردن خوراك است و جز به سير كردن شكم خود به چيزى فكر نمى كند.

«در نظر مردى كه از گرسنگى نزديك به هلاكت است ، يك ظرف طعام ممكن است به همان اندازه زيبا باشد كه يك زن سى ساله در نظر يك جوان چاق و چله اگر اين جوان دچار گرسنگى شود، زيباترين پريان در نظرش ‍ زيبا نخواهد بود و شايد در نظر او چنين پرى پيكرى براى خوردن مناسب تر باشد.»(١٠٦٢)

نقل شده است كه در ايام سختى و قطحى بصره ، زنى را ديدند كه سربريده انسانى را در دست گرفته و گريه مى كند. از وى سبب گريه اش را پرسيدند. جواب داد مردم گرد خواهر محتضرم جمع شدند تا بميرد و گوشتش را بخورند. هنوز خواهرم نمرده بود كه او را قطعه قطعه كردند و گوشتش را تقسيم نمودند و از آن گوشت به من سهمى ندادند. فقط سر بريده خواهرم را به من دادند و در اين تقسيم نسبت به من ستم نمودند.(١٠٦٤)

مادر گرسنه و خوردن فرزند

زن بچه دارى به زن ديگر، كه او نيز فرزند داشت ، پيشنهاد كرد فلانى بيا امروز من بچه خود را در ميان مى گذارم و هر دو نفر گوشتش را مى خوريم و روز بعد تو بچه ات را بياور ، تا هر دو بخوريم گفته او مورد قبول واقع شد زن اول كه خود پيشنهاد دهنده بود، از فرزندش دل بر گرفت و هر دو نفر طفلش را قطعه قطعه كرد، ولى زن دوم از كشتن بچه خود امتناع نمود و كار به خصومت و دعوا كشيد. براى حكميت به دنبال مراجعه كردند دانيال نبى از شنيدن چنين دعوايى سخت ناراحت شد و گفت : كار گرسنگى به اينجا كشيده است ؟

گفتند: بلى و از اين هم سخت تر شده است

دانيال دست به دعا برداشت و از پيشگاه الهى در خواست تفصل و رحمت نمود و خداوند رابر طر كرد.

«فى الخبر و اعوذبك من الجوع فانه بئس الضجيع .»(١٠٦٦)

در دوران كشاورزى ، اكثر نيروى انسانى هر كشور در راه زراعت و دامدارى و تهيه خواربار و تاءمين حوايج ضرورى زندگى مصروف مى شد. زيرا از يك طرف اطلاعات مردم در علوم طبيعى ناچيز بود و نمى توانستند حداكثر استفاده را از منابع طبيعى بنمايند و از طرف ديگر، در كارهاى كشاورزى و اداره امور زندگى ، اغلب از نيروى محدود حيوانى استفاده مى كردند. بديهى است در چنين شرايطى عده قليلى مى توانستند به كسب دانش ‍ بپردازند و مدارج علمى را بپيمايند يا در ساير امورى كه با زندگى ارتباط مستقيم نداشت ، وارد شوند.

در دوران صنعت ، بر اثر پيشرفت علوم و استفاده از نيروى عظيم ماشين ، بشر توانسته است با صرف وقت كمتر، حداكثر استفاده را از آب و زمين بمنايد و در نتيجه افراد كمترى به كارهاى كشاورزى و توليد محصول و تاءمين حوايج اوليه زندگى جامعه اشتغال داشته و مقدار بيشترى از نيروى انسانى كشور، در رشته هاى علمى و مؤ سسات فرهنگى و ديگر امور اجتماعى مصروف مى گردد.

«قبل از اين كه توليد ماشينى معمول شود، ممكن بود عده كمى از مردم را به كارهاى ديگرى غير از توليد خواربار اختصاص دهند و از اين طريق ، اعيان و پيشوايان دين پيدا شده اند، لشكريان برى و بحرى به جود آمده اند و فلاسفه و هنرمندان ظهور كرده اند. به وجود آمدن سقراط و افلاطون و بود!... فقط به اين علت ميسر شده كه تهيه كنندگان خواربار توانسته اند بيش ‍ از آن چه خود به مصرف مى رسانده اند. توليد كنند.

وقتى انسان به جامعه اى نظير جامعه ايالات متحده آمريكا توجه مى كند، تجلى اجتماعى تازه اى مى بيند. مشاهده مى كند كه اكثريت عظيم مردم از چيزهاى بسيار، كه همه بالاتر و والاتر از حوايج اوليه زندگانى است ، بهره مند هستند. با جود اين ، عده زيادى از مردم به امر توليد، خواه توليد زراعتى و خواه توليد صنعتى ، نمى پردازند. از اين قبيل اند تمام جوانانى كه پس از رشد كامل جسمانى باز مشغول تحصيل هستند. قواى مسلح كشور، نويسندگان و روزنامه نگاران ، معلمين و خدمه دين ، سياستمداران و مستخدمين دولت ، وجود تمام اين طبقات ، به نظر انسان هاى اوليه ، از تجملات محسوب مى شده و حال آن كه جامعه هاى جديد بدون آنها يا لااقل بدون بعضى از آنها، نمى توانند وجود پيدا كنند.»