احكام پسران

احكام پسران0%

احكام پسران نویسنده:
گروه: علم فقه

احكام پسران

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سيد مهدى آيت اللهى
گروه: مشاهدات: 4870
دانلود: 7091

توضیحات:

احكام پسران
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 69 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4870 / دانلود: 7091
اندازه اندازه اندازه
احكام پسران

احكام پسران

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

احكام پسران

نويسنده : سيد مهدى آيت اللهى

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

سخنى با خواننده

بسم الله الرحمن الرحيم

نظر به اين كه مردان و زنان و پسران و دختران در بيشتر مسائل شرعى ، با هم مشتركند ولى در پاره اى از مسائل از هم جدا مى باشند، و هر گروه براى خود احكام ويژه اى دارد ما بر آن شديم كه براى هر گروه بطور جداگانه احكامى را تهيه نماييم و سعى بر آن داشتيم مسائلى را مطرح كنيم كه مورد اختلاف فقها و مراجع تقليد نباشد و هر كس از هر مجتهدى كه تقليد مى كند بتواند به مسائل عمل كند و گاهى كه ناچار به ذكر مساءله مورد اختلاف شده ايم در پاورقى آورده ايم

در پايان بايد از برادر محترم و دانشمند، جناب آقاى فلاح زاده كه در تنظيم مسائل و مباحث كتاب ، همكارى نموده اند، تشكر نماييم

با تقديم احترام - قم سيد مهدى آيت اللهى (دادور) ٥/٥/٨٠

درس اول : شناخت احكام

ارزش انسان در اين است كه تلاش كند برنامه زندگى خود را بر اساس قوانين و مقررات اسلامى پايه گذارى نمايد اين مقرارت عبارتند از:

١ - مبانى اعتقادى كه شامل اصول دين است اين نوع چون مربوط به اساس دين است بايد از روى دليل باشد، هر چند كه دليل ساده باشد. در اين صورت در مسائل اعتقادى و اصول دين ، جاى تقليد نيست

٢ - احكام يا دستورات عملى كه مربوط به فروع دين است .اين نوع چون مربوط است به فروع دين و كارهايى كه انسان بايد انجام دهد مربوط مى شود به احكام و دستورات دين كه از طريق تقليد و پيروى از مجتهد و كارشناس متخصص ‍ صورت مى گيرد.

٣ - اخلاق كه مربوط است به پرورش روح و سالم سازى روان و ايجاد صفات پسنديده در انسان

مسائل اخلاقى گاهى بصورت اخلاق عملى و سيره و زندگى امامان و بزرگان مطرح مى شود و گاهى به صورت اخلاق نظرى است كه از طريق آشنايى به احاديث و روايات بدست مى آيد.

بايد توجه داشت كه احكام اسلامى به دو دسته تقسيم مى شود:

١- تكليفى :

احكامى است كه وظيفه انسان را نسبت به رفتار خود مشخص مى كند مثل اينكه عملى واجب يا حرام يا مستحب يا مباح و يا مكروه است

٢- وضعى :

حكمى است كه شرع غير از آن پنج قسم در مورد عملى كه انسان انجام داده و يا وضعى كه پيش آمده ، آورده باشد.

واجب - كارى است كه انجام آن لازم و ترك آن كيفر الهى دارد مثل نماز و روزه

حرام - كارى است كه ترك آن لازم و انجام آن كيفر دارد مانند بد گويى و دروغ

مستحب - كارى است كه انجام آن داراى ثواب است و ترك آن كيفرى ندارد مثل نمازهاى مستحبى

مكروه - كارى است كه ترك آن خوب و ثواب دارد و انجام آن كيفرى به دنبال ندارد مثل خواندن نماز مستحبى در حال خستگى

مباح - كارى كه انجام آن مساوى است نه داراى كيفرى است و نه ثواب و اجرى دارد كه بسيارى از كارهاى روزمره انسان مثل آب آشاميدن - غذا خوردن از اين نوع است

انسان براى بدست آوردن احكام دينى مى تواند يكى از اين سه راه را انتخاب كند:

١ - اجتهاد ٢ - احتياط ٣ - تقليد

اينك به توضيح هر يك مى پردازيم :

١ - اجتهاد:

اجتهاد در لغت به معنى سعى و تلاش و در اصطلاح فقهى عبارت از بدست آوردن احكام از قرآن - سنت - عقل و اجماع است سنت عبارت از مجموعه گفتار معصومين و رفتار آنان و تقرير و امضاى ايشان و اجماع همان اتفاق فقهاست بر حكمى از احكام دينى

٢ - احتياط:

عبارت است از عمل كردن به احكام ، به نحوى كه انسان يقين كند به وظيفه اش عمل كرده است در اينصورت عمل به احتياط براى كسانى است كه موارد احتياط را بشناسند و اين خود، كار دشوارى است

٣ - تقليد:

تقليد عبارت است از عمل شخص مكلف به دستورات مجتهد جامع الشرايط، بنابراين بر هر شخص مكلفى كه مجتهد نيست و طريق احتياط را نمى شناسد و يا مى شناسد ولى نمى خواهد عمل كند، لازم است بخاطر صحيح بودن عبادتش ، به يكى از مجتهدين جامع الشرايط رجوع نموده و از او تقليد نمايد.

مى دانيم كه تقليد يك مساءله فطرى است و چيزى نيست كه اسلام از خود براى ما آورده باشد بلكه هر كسى به حكم فطرت خداداد خويش ، در مسائلى كه نمى داند و يا نياز جسمى و يا روانى او مى طلبد به متخصص فن مراجعه مى كند تا مشكل او حل شود در اين صورت بيمار به پزشك ، شاگرد به معلم و جاهل به مسائل شرعى ، به متخصص اين فن كه مجتهد جامع الشرايط است مراجعه مى نمايد.

تقليد بر دو نوع است :

١ - تقليد كوركورانه :

عبارت از كارى است كه انسان بدون آگاهى و توجه به اين كه آيا اين تقليد برايش سودمند است يا زيان آور، از ديگران الگو بگيرد و رفتار و گفتار ديگران را براى خود سرمشق قرار دهد.

٢ - تقليد آگاهانه :

عبارت از اين است كه انسان در مسائلى كه آگاهى ندارد و نمى فهمد، به متخصص فن مراجعه مى كند و هر دستورى را كه او صادر كند انجام مى دهد و يكى از اين موارد تقليد، پيروى مردم از مجتهد جامع الشرايط است

تعدد مراجع تقليد چرا؟

بعضى ها مى پرسند كه ما چون قرآن و مذهب و پيامبرمان يكى است بايد مرجع تقليدمان هم يكى باشد چرا بايد در يك زمان چند مجتهد وجود داشته باشند و در زمانى كه همه آنها در يك سطح علمى هستند شخص مختار است از هر كدام كه مى خواهد تقليد كند.

براى پاسخ بايد توجه داشت كه مكتب تشيع بر خلاف ساير فرق اسلامى براى علم ارزش قائل است و مى گويد هر كسى كه تحصيل دينى كند و به مرحله استنباط و استخراج احكام شرعى برسد خود مجتهد است و نبايد از ديگرى تقليد كند و ديگران مى توانند از او تقليد كنند. حال اگر از ميان ده نفر مجتهد جامع الشرايط متساوى ، يكى را انتخاب كنيم و نه نفر ديگر را عقب بزنيم علم را محكوم كرده ايم ، و اين كار براى مكتبى كه خود را مترقى مى داند درست نيست پس وجود تعدد مراجع و مقلدين ، خود شاهد زنده بر بها دادن به علم و دانش است در حالى كه در ساير فرق اسلامى مانند اهل سنت هر فرقه و گروهى بايد از انديشه هاى فقهى رئيس و مؤ سس آن پيروى كند.

شرايط مرجع تقليد:

شخصى كه انسان او را بعنوان مرجع تقليد برمى گزيند بايد داراى شرائط زير باشد:

١ - عادل باشد، يعنى واجبات را انجام دهد و از گناهان دورى جويد.

٢ - زنده باشد، بنابر اين از مجتهد مرده نمى شود تقليد كرد ولى اگر در زمان حيات مجتهدى از او تقليد كرده وقتى كه از دنيا رفت مى تواند همچنان بر تقليد او باقى ماند.

٣ - مرد باشد.

٤ - بالغ باشد.

٥ - شيعه دوازده امامى باشد.

٦ - حلال زاده باشد.

٧ - بعضى از فقهاء تقليد اعلم را بعنوان فتوا و بعضى را بصورت احتياط واجب ، بيان مى كنند.البته تشخيص اعلم حتى ميان اهل و دانش بسيار مشكل است و ممكن است يك مجتهد در قسمتى از مسائل فقهى مثل نماز مثلا تبحر و تسلط بيشترى داشته باشد ولى مجتهد ديگر، در مبحث ديگرى مثل طهارت و پاكيزگى تسلطش بيشتر باشد در اين صورت اگر اعلميت يك مجتهد از راه شناخت خود انسان يا توسط شهادت دو نفر عالم عادل يا از راه تاءييد گروهى از عالمان دين ، كه توان تشخيص اعلميت را دارند، به دست بيايد بايد همگى او را بعنوان مرجعيت عامه انتخاب كنند حتى اگر احتمال اعلميت او را بدهند مقدم است

پاسخ به چند سؤ ال :

س ١ - از چه راهى مى توان فتواى مجتهد را بدست آورد؟

ج - فتواى مجتهد را از راههاى ذيل مى توان بدست آورد:

١ - انسان از خود مجتهد، مساءله را بشنود.

٢ - از دو نفر عادل بشنود.

٣- از كسى كه مورد اعتماد و اطمينان است بشنود.

٤ - از رساله خود مجتهد فتوى را به دست بياورد.

س ٢ - آيا از مجتهدى كه از دنيا رفته مى توان تقليد كرد؟

ج - تقليد ابتدائى كه انسان مى خواهد تازه تقليد كند خير ولى اگر مدتى از مجتهدى تقليد كرده و به مسائل او عمل نموده و بعد از دنيا رفته مى توان با فتواى مجتهد جديد بر تقليد ميت باقى ماند البته در صورتى كه مجتهد جديد بقاء بر تقليد ميت را جايز بداند و چنانچه به مسائل جديدى برخورد كند كه در رساله مجتهد قبلى نبوده بايد به فتواى مجتهد جديد منتخب خود، عمل نمايد.

س ٣ - نظر مجتهد بر چند نوع است ؟

ج - مجتهد به چند صورت ممكن است نظر بدهد:

١ - حكم كند فردا اول شوال و روز عيد فطر است كه نوعا در اختيار مجتهد حاكم و ولى فقيه است

٢ - فتوا دهد كارى واجب يا حرام يا مستحب يا مكروه يا مباح است مثلا فتوا دهد در وقتى كه انسان نماز واجب بعهده دارد نمى تواند روزه مستحبى بگيرد.

٣ - نظريه خود را به صورت احتياط واجب بيان كند مثلا بگويد احتياط واجب است كه تسبيحات اربعه را سه مرتبه بگويد كه در اين صورت مقلد يا به همان احتياط عمل مى كند و يا به مجتهد ديگرى مراجعه مى نمايد كه يك بار را كافى مى داند.

٤ - پس از فتوى يا پيش از آن احتياط كند مثلا بگويد: احتياط، آن است كه نماز را دوباره بخواند، كه اين احتياط مستحب است

به پرسشهاى زير پاسخ دهيد:

١ - چرا تقليد كنيم ؟

٢ - تقليد چند نوع است ؟

٣ - چرا در يك زمان چند مجتهد و مرجع تقليد وجود دارد؟

٤ - در انتخاب مجتهد چند شرط وجود دارد؟

٥ - مجتهد چند نظر دارد؟

٦ - اعمال انسان به چند دسته تقسيم مى شود؟

درس دوم : طهارت

همانطور كه در درس گذشته گفتيم ، مجموعه برنامه هاى عملى در اسلام ، احكام است كه از جمله احكام ، واجبات بوده و بخشى از واجبات ، نماز است كه از بهترين عامل ارتباط با خداوند است و از مقدمات آن ، طهارت مى باشد.

طهارت داراى دو شاخه است :

الف - طهارت باطنى كه با وضو، غسل و تيمم بدست مى آيد و بايد با قصد قربت انجام شود.

ب - طهارت ظاهرى كه عبارت است از طهارت بدن و لباس نمازگزاران كه در آن قصد شرط نيست ، هر چند اگر قصد قربت كند اجر و ثواب دارد و بايد توجه داشت كه مساءله طهارت غير از پاكيزگى و نظافت است و چه بسا كه چيزى پاكيزه است ولى از نظر احكام ، نجس مى باشد، مثل لباسى كه آلوده به آب نجس باشد.

اينك به بحث پيرامون طهارت و نجاست مى پردازيم :

طهارت و پاكيزگى در اسلام شرط اصلى نيايش با خداست كسى كه مى خواهد نماز بخواند بايد مقدمات آن را كه طهارت بدن و لباس و سجده گاه است فراهم كند و اگر نجس باشد، آنها را طاهر نمايد و لازم است كه براى نمازش ‍ وضو بگيرد.

وضو:

نمازگزار قبل از انجام نماز بايد وضو بگيرد و طهارت معنوى به دست آورد آنگاه رو بسوى خالق يكتا كند و راز و نياز نمايد.

چنانكه نمازگزار غسل بر او لازم باشد بايد غسل كند و اگر وضو و غسل ممكن نباشد بايد بجاى غسل و وضو تيمم نمايد.

.چگونگى وضو:

١ - صورت را از رستنگاه مو تا چانه مى شويد.

٢ - دست راست را از مرفق تا انتهاى انگشتان مى شويد.

٣ - دست چپ را از مرفق تا انتهاى انگشتان مى شويد.

٤ - با رطوبت دست راست جلوى سر را مسح مى كند.

٥ - با رطوبت آن ، از نوك انگشت تا برآمدگى پا مسح مى نمايد.

٦ - با رطوبت دست چپ به همين صورت پاى چپ را مسح مى كند.

مسائل مسح :

١ - مسح لازم نيست به اندازه كف دست باشد بلكه به اندازه يك انگشت هم كافى است

٢ - اگر موهاى اطراف سر در جلو سر جمع كرده باشند بايد آنها را عقب زد و روى موى جلو سر مسح نمود.

٣ - نبايد دست را نگه بدارند و سر و يا پا را به آن مسح كنند.

٤ - رطوبت دست بايد بقدرى باشد كه روى سر و پا اثر بگذارد. چنانچه در تابستان آب دست سريع خشك شود، مى توان از رطوبت صورت گرفت و مسح نمود.

٥ - اگر جاى مسح يا موى جلو سرتر باشد اگر رطوبت دست بيشتر از آن باشد مى توان مسح كشيد والا بايد آن را خشك كرد.

٦ - جاى مسح نبايد چيزى قرار بگيرد كه مانع از رسيدن رطوبت به آن باشد مثل چسب و غيره

٧ - محل مسح بايد پاك باشد و چنانچه نجس باشد بايد قبل از مسح ، آن را طاهر كرد.

شرط وضو:

١ - بايد آب وضو مطلق - مباح و پاك باشد

٢ - ظرف آب از طلا و نقره و يا غصبى نباشد.

٣ - وضو بايد پشت سر هم انجام گيرد و نبايد بين اعضاء فاصله انداخت كه اين را در اصطلاح موالات گويند و همينطور بايد به ترتيب وضو گرفت ، يعنى اول صورت بعد دست راست و دست چپ بعد مسح سر، سپس مسح پاها.

٤ - نبايد آب براى شخص وضو گيرنده ضرر داشته باشد.

٥ - وضو را بايد بقصد قربت انجام داد نه براى ريا و خودنمايى

احكام و شرائط وضو:

١ - وضو گرفتن از نهرهاى بزرگ كه نمى داند صاحب آن راضى است يا نه اشكال ندارد.

٢ - اگر بر روى دست و صورت لكه هاى رنگ است چنانچه رنگ ، جرم داشته و پوست را پوشانده باشد بايد پاك گردد ولى اگر تنها رنگ ، مانده و جرم نداشته باشد اشكال ندارد.

٣ - در وضو نبايد از ديگران كمك گرفت در اين صورت اگر شخص ديگرى بر دست و صورت انسان آب بريزد و يا مسح او را بكشد وضو باطل است مگر آنكه خود، قدرت انجام اين كار را نداشته باشد.

٤ - اگر وقت نماز طورى تنگ باشد كه اگر وضو بگيرد نماز، قضا مى شود بايد بجاى وضو تيمم بگيرد.

وضوى جبيره :

پارچه يا باند و دوائى كه بر زخم مى گذارند جبيره نام دارد .اگر محل وضوى شخص در اثر زخم و يا شكستگى پيچيده باشند و آب برايش ضرر داشته باشد نبايد آب بر روى آن كه ضرر دارد بريزد بلكه بايد با دست تر، بر آن بكشد كه اين وضو را وضوى جبيره اى مى گويند.

اگر جاى مسح ، بخاطر زخم ، باند پيچى شده باشد بايد پارچه طاهرى را بر روى آن بيندازند و روى آن را مسح نمايند و اگر باند طاهر باشد نياز به انداختن پارچه را ندارد.

كارهاى زير نياز به وضو دارد:

١ - براى خواندن نماز بجز نماز ميت كه وضو نمى خواهد.

٢ - براى انجام طواف خانه خدا در عمره يا حج ، خواه واجب باشد، يا مستحب

٣ - براى دست زدن به نوشته قرآن يا نام خداوند ولى دست زدن به ترجمه قرآن اشكالى ندارد.

٤ - دست زدن به نامهاى معصومينعليه‌السلام (بنابر احتياط واجب)

شك در وضو:

١ - اگر در بين نماز شك كند وضو گرفته يا نه نمازش باطل و بايد وضو بگيرد ولى اگر بعد از نماز شك كند نمازش ‍ صحيح و براى نماز بعد وضو بگيرد.

٢ - كسى كه وضو گرفته و نميداند وضويش باطل شده يا نه وضويش باقى است ولى كسى كه مى داند وضويش باطل شده و نمى داند وضو گرفته يا نه بايد وضو بگيرد.

٣ - كسى كه وضو گرفته و حدثى از او سر زده مثلا ادرار كرده يا بادى از او خارج شده ولى نمى داند كداميك جلوتر بوده اگر در بين نماز است بايد نماز را بشكند و وضو بگيرد. ولى اگر بعد از نمازش باشد صحيح و براى نمازهاى بعد بايد وضو بگيرد.

چيزهايى كه وضو را باطل مى كند:

١ - ادرار ٢ - مدفوع ٣ - بادى كه از انسان خارج مى شود ٤ - خوابيكه انسان چيزى نبيند و چيزى نشنود ٥ - مستى و بيهوشى ٦ - استحاضه در زنان ٧ - جنابت

تيمم :

در صورتيكه آب نباشد يا آنكه به عللى براى نمازگزار ضرر داشته باشد بجاى وضو تيمم مى گيرد. دستور تيمم بدل از وضو:

١ - : نيت ، ٢ - زدن كف دو دست بر چيزى كه تيمم بر آن صحيح است ، مانند خاك يا شن يا سنگ تميز و پاك

٣ - كشيدن تمام كف هر دو دست به تمام پيشانى و دو طرف آن از جايى كه موى سر مى رويد تا ابروها وبالاى بينى و احتياطا بايد، روى ابروها هم كشيده شود.

٤ - كشيدن تمام كف دست چپ به تمام پشت دست راست

٥ - كشيدن تمام كف دست راست بر تمام پشت دست چپ

مواردى كه بايد تيمم كرد:

در اين موارد بجاى وضو و غسل بايد تيمم كرد:

١ - تهيه آب بقدر وضو يا غسل ممكن نباشد.

٢ - اگر از استعمال آب بر بدن خود بترسد به اينكه بيمارى در او پيدا شود. ٣ - جائيكه بترسد اگر آب را بمصرف وضو برساند خودش يا ديگران از تشنگى بميرد.

٤ - كسيكه بدن يا لباسش نجس است و آب بمقدار طاهر كردن داشته باشد.

٥ - هر گاه وقت بقدرى تنگ باشد كه اگر وضو يا غسل كند نمازش قضا مى شود.

به پرسشهاى زير پاسخ دهيد:

١ - اعمال وضو چيست ؟

٢ - مقدار واجب مسح سر و پا چه مقدار است ؟

٣ - كسى كه خودش نمى تواند وضو بگيرد چكار كند؟

٤ - موالات در وضو چيست ؟ آن را بيان كنيد.

٥ - اگر محل جبيره نجس باشد تكليف چيست ؟

٦ - در چه مواردى بايد وضوى جبيره گرفت ؟

٧ - در چه مواردى بايد تيمم كرد؟

درس سوم : غسل

غسل عبارت از شستشوى بدن به گونه اى است كه خداوند خواسته است در موقعى كه انسان جنب شده و منى از او خارج شده يا با همسر خود همخوابگى كرده باشد يا زن و دختر از خون حيض پاك شده باشند بايد غسل كنند.

غسل به دو صورت انجام مى گيرد:

١ - غسل ترتيبى :

پس از پاك كردن هر قسمت از بدن و نيت ، سر و صورت خود را مى شويد، سپس سمت راست بدن و بعد سمت چپ را مى شويد، در غسل ترتيبى لازم نيست قبل از غسل ، بدن كاملا طاهر باشد بلكه شخص مى تواند هر قسمتى را كه مى خواهد به نيت غسل بشويد طاهر كند.

٢ - غسل ارتماسى :

در غسل ارتماسى بايد بدن كاملا طاهر كرد سپس نيت نمود و يكباره به زير آب فرو رفت ، در غسل چه واجب و چه مستحب بايد نيت واجب يا مستحب را انجام دهد.

غسلها

بعضى از غسلها گاهى مشترك بين زن و مرد است مثل غسل جنابت يا غسل ميت يا غسل مس ميت و بعضى از آنها اختصاصات زنان است مثل غسل حيض يا استحاضه يا نفاس كه توضيحات هر يك خواهد آمد.

الف - غسل جنابت

كه بخاطر خارج شدن منى و يا بخاطر همخوابگى وآميزش پديد مى آيد.

شخصى كه منى از او خارج شده و جنب است مستحب است كه قبل از غسل ، بول و ادرار كند، زيرا اگر ترك كند و بعد از غسل رطوبتى از او خارج شود و نداند منى است يا نه ، حكم منى را دارد و باز بايد غسل كند.

مسائلى پيرامون غسل :

مساءله - آبى كه گاهى اوقات از انسان خارج مى شود و صفات منى را ندارد پاك مى باشد و لازم نيست انسان غسل كند.

مساءله - كسى كه جنب مى شود و غسل مى كند براى خواندن نماز لازم نيست وضو بگيرد بلكه با همان غسل ، نماز مى خواند ولى اگر شخص بعد از غسل ادرار كند و يا كار ديگرى را كه وضو را باطل مى كند از او سر بزند بايد براى خود، وضو بگيرد.

مساءله - در غسل ترتيبى اگر كسى در موقع شستن بدن ، شك كند كه آيا قسمت قبلى را شسته يا نه بايد بشويد ولى اگر بعد از تمام شدن غسل شك كند غسلش درست است و لازم به شستن دوباره نيست

مساءله - كسى كه چند غسل بر او واجب مى باشد مى تواند با يك غسل همه آنها را انجام دهد.

مساءله - در غسل ترتيبى لازم نيست داخل بينى و يا داخل گوش را بشويد زيرا آنها باطن هستند و شستن باطن لازم نيست

كارهايى كه بر جنب حرام است :

١ - زدن دست به كلمات قرآن

٢ - رفتن به مسجد الحرام و مسجد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حتى به صورت عبور و گذرا

٣ - توقف در مساجد ولى به صورت عبور اشكال ندارد.

٤ - گذاشتن چيزى در مسجد

٥ - خواندن سوره هايى كه سجده واجب دارد كه چهار سوره است (الم تنزيل - حم سجده - النجم - اقراء)

مساءله - جايى را كه در ادارات و مدارس براى خواندن نماز قرار داده اند حكم مسجد را ندارد.

مساءله - تمام شرطهايى كه براى وضو گفتيم براى غسل هم لازم است جز اينكه موالات و پشت سر هم لازم نيست

ب - غسل مس ميت ،

يعنى اگر كسى پس از سرد شدن ميت و قبل از غسل دادن او، به بدنش دست بزند بايد غسل كند.

غسل مس ميت مثل غسل جنابت انجام مى شود ولى با آن نمى توان نماز خواند و بايد وضو گرفت

ج - غسل ميت ،

مسلمانى كه از دنيا مى رود بر همه واجب است كه او را غسل داده و كفن كنند و بر او نماز بخوانند و سپس دفنش كنند چنانچه كسى اقدام به اين كار كرد از ديگران ساقط مى شود.

چگونگى غسل :

واجب است كه ميت را سه غسل بدهند:

١ - با آبى كه مخلوط با سدر باشد.

٢ - با آبى كه با كافور مخلوط باشد.

٣ - با آب خالص

غسل ميت مانند غسل جنابت است و بهتر است كه بصورت ترتيبى انجام دهند.

چند مساءله :

١ - دست زدن به مرده ايكه تمام بدنش سرد نشده است موجب غسل نمى شود.

٢ - شهداى جبهه جنگ ، كه در همان ميدان نبرد جان دهند، غسل و كفن ندارند و بايد با همان لباس كه بر تن دارند دفن شوند.

٣ - دست زدن به بدن شهيد در جبهه غسل مس ميت ندارد

به پرسشهاى زير پاسخ دهيد:

١ - غسل چند نوع است ؟

٢ - غسل جنابت در چه موقعى واجب مى شود؟

٣ - آيا لازم است بعد از غسل جنابت براى نماز وضو گرفت ؟

٤ - آيا دست زدن به بدن مرده اى كه سرد نشده غسل دارد؟

٥ - آيا دست زدن به بدن شهيد در جبهه غسل دارد؟

درس چهارم : نجاسات

اسلام ، همه اشياء را پاك مى داند، مگر يازده چيز و آنچه كه با اينها در تماس باشد.

اشياء نجس بدين شرح است :

١ - و ٢ - بول و غائط:

(ادرار و مدفوع) از انسان و حيوانات حرام گوشت كه داراى خون جهنده اند يعنى وقتى آنها را سر ببريد خون با فشار از بدن آنها خارج مى شود. در اين صورت :

الف - ادرار و مدفوع حيوانات حرام گوشتى كه خون جهنده ندارند پاك است

ب - ادرار و مدفوع حيواناتى كه گوشتشان مكروه است مثل اسب و الاغ پاك است

ج - فضله پرندگان حرام گوشت مثل كلاغ پاك است

ولى به فتواى امام خمينى نجس است

٣ - منى :

انسان و حيوانى كه خون جهنده دارد مانند گاو گوسفند.

٤- مردار:

حيوانى كه خون جهنده دارد در اين صورت :

الف - ماهى مرده نجس نيست و پاك است

ب - اجزاء بى روح مردار، مثل پشم و ناخن و سم پاك است

ج - پوستهاى لب و بدن انسان كه موقع افتادنشان است و انسان آنها را مى كند پاك است

د - صابون و عطر و روغنى كه از خارج مى آورند اگر يقين به نجاست آنها نباشد پاك است

٥ - خون

خون حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است

الف - خون ماهى و پشه كه خون جهنده ندارند پاك است

ب - خونى كه پس از سربريدن حيوان در بدنش مى ماند پاك است مگر آنكه در بلندى باشد و خون به بدنش برگردد يا اين كه كلا به مقدار معمول و متعارف ، خون از او خارج نشده باشد.

ج - خونى كه در تخم مرغ ديده مى شود بنظر مرحوم امام و بعضى از علما، پاك است ولى نبايد خورد مگر آنكه آن را به هم بزنند تا از بين برود(٢) ولى احتياط واجب آن است كه با بدن و لباسى كه آلوده به آن است نماز نخواند.

نجاست هر چيزى از سه طريق ثابت مى شود:

١ - خود انسان يقين به نجاست آن نمايد.

٢ - صاحب آن اقرار به نجاست آن كند.

٣ - دو نفر عادل اقرار به نجاست آن كنند.

احكام نجاسات

١ - خوردن و خوراندن چيزهاى نجس حرام مى باشد.

٢ - اگر صاحبخانه در بين غذا خوردن ميهمانان ، بفهمد كه غذا نجس است بايد به آنها بگويد ولى اگر يكى از ميهمانها بفهمد، لازم نيست به ديگران بگويد مگر آنكه ميهمانان كسانى باشند كه بخاطر تماس با آنها او هم نجس مى شود مثل همسر و فرزندان

ب - اگر كسى را ببيند كه چيز نجسى را مى خورد و يا در لباس نجس نماز مى خواند لازم نيست به او بگويد.

٣ - اگر فرش يا جايى از خانه نجس باشد كه موجب آلوده شدن مهمانان مى گردد لازم نيست صاحبخانه به آنها بگويد.

٤ - شير و روغن در صورتى كه مايع باشند اگر نجس شد همه آنها نجس است ولى اگر جامد باشند فقط همان قسمت كه نجاست به آنها رسيده نجس و بقيه پاك است

چگونه نجاست سرايت مى كند؟

قبلا گفته شد چيزهاى پاك اگر با نجاست تماس پيدا كند و يكى از آن ، دو طورى تر باشد كه به ديگرى سرايت كند چيز پاك و طاهر نجس مى شود. و اين در صورتى است كه انسان بداند نجاست به چيز پاك سرايت كرده است بنابراين اگر نداند پاك و نجس به هم برخورد كرده اند و يا نداند مرطوب بوده اند و يا نداند رطوبت يكى به ديگرى سرايت كرده پاك و طاهر است و تجسس لازم نيست تا بفهمد چيز طاهر نجس شده يا نه

خوردن و آشاميدن

خداوند نعمتها را براى بندگان آفريده تا از آن نعمتها استفاده كنند، مانند خوراكيها چه گياهى باشد و چه حيوانى ولى بايد دانست كه گوشت پاره اى از حيوانات به عللى كه علم ، زيان برخى از آنها را كشف كرده حرام است

كليه حيوانات درنده مانند گرگ ، پلنگ و غيره و همينطور روباه ، خرگوش ، گربه و غيره حرام گوشت هستند.

پرنده ها مانند، خفاش ، طاووس ، كلاغ و تمام پرندگانى كه چنگال دارند مانند عقاب حرام گوشت هستند و همانطور خوردن تمام حشرات حرام است ولى پرندگان ديگر كه در آسمان بال مى زنند خوردن آنها حلال است همچنين تخم مرغ پرندگان حلال گوشت حلال واز حيوانات و پرندگان حرام گوشت حرام اند.

از حيوانات دريائى ماهيهاى پولك دار و بعضى از پرندگان دريايى حلال مى باشد و نيز خوردن ميگو كه همان ملخ دريايى است حلال است در پايان بايد يادآورد شويم كه كليه غذاها و آشاميدنى هاى نجس و يا مضر بحال انسان حرام مى باشد.

به پرسشهاى زير پاسخ دهيد:

١ - شير و روغن جامد اگر نجس شد آيا همه آنها نجس مى شود؟

٢ - آيا خون پشه و ماهى نجس است ؟

٣ - پشم و ناخن مردار نجس پاك است يا نجس ؟

٤ - آيا عرق جنب از حرام نجس است ؟

٥ - آيا مواد مست كننده كه جامدند نجس اند؟

٦ - آيا خونى كه در تخم مرغ است نجس است ؟

درس پنجم : مطهرات يا پاك كننده ها

چيزهايى كه اشياء را پاك مى كنند عبارتند از:

١ - آب ٢ - زمين ٣ - آفتاب ٤ - اسلام ٥ - استحاله ٦ - انتقال ٧ - تبعيت ٨ - برطرف شدن عين نجاست ٩ - استبراء حيوان نجاست خوار ١٠ - غايب شدن مسلمان

١ - آب :

در صورتى پاك كننده است كه مطلق بوده و مضاف نباشد آب مطلق همان آب خالص است و آب مضاف عبارت از آبى است كه از چيزى گرفته شده باشد مثل آب سيب و يا آب هندوانه يا با چيزى مخلوط شده باشد.

آبهاى پاك كننده كه به آن مطلق مى گويند عبارت است از:

١ - آب چاه ٢ - آب جارى ٣ - آب باران ٤ - آب راكد، كه اگر مقدار آن زياد باشد يعنى وزن ٤١٩/٣٧٧ كيلوگرم باشد آب كر است و اگر كمتر از اين مقدار باشد آب قليل است

اينك در مورد آب به نكات زير توجه كنيم :

١ - آب قليل با برخورد به نجاست نجس مى شود.

٢ - تمام آبهاى مطلق بجز آب قليل با برخورد به نجاست نجس نمى شود، مگر آنكه رنگ يا بو يا طعم آن با نجاست تغيير كند كه در اين صورت نجس است

٣ - آب باران اگر بر زمين و يا فرش و لباس نجس ببارد آن ها را پاك مى كند مگر آن كه عين نجاست مثل خون باقى بماند و پاك نشده باشد.

٤ - آبى كه طاهر بوده ولى نمى دانيم نجس شده يا نه ؟ طاهر است و آبى كه نجس بوده و نمى دانيم طاهر شده يا نه نجس است و نيز آبى كه نمى دانيم نجس است يا طاهر پاك مى باشد.

چگونگى تطهير با آب :

١ - اگر شى ء نجس ظرف باشد با آب كر يك مرتبه و با آب قليل سه مرتبه بايد آن را آب كشيده و شست

٢ - اگر اشياء غير ظرف باشد هر گاه با ادرار نجس شود با آب كر يك مرتبه و با آب قليل دو مرتبه و اگر به غير ادرار باشد با آب كر يك مرتبه و با آب قليل يك مرتبه

٣ - هر گاه زمين نجس شده باشد پس از برطرف كردن عين نجاست با آب كر و آبى كه متصل به كر است ، مثل آب لوله كشى منازل يك بار و با آب قليل دو بار پاك مى شود. همينطور ديوار نجس

٤ - براى تطهير اشياء اول بايد نجاست را برطرف كرد سپس تطهير نمود مثلا اگر لباس يا دست به خون آلوده باشد بايد اول خون را پاك كرد سپس آن را آب كشيد و طاهر كرد.

٥ - اگر فرش يا لباس نجس شود و بخواهيم طاهر كنيم چنانچه با آب قليل باشد يك بار آب بريزيم و آن را فشار دهيم تا آب داخل آن خارج شود سپس با آب دوم طاهر كنيم

٦ - آب لوله كه به منبع كر متصل است در حكم آب كر مى باشد و نجس نمى شود مگر آنكه بو يا رنگ يا طعم نجاست بگيرد و هر چيز نجسى را كه عين نجاستش برطرف شده به يكبار طاهر مى شود.

٢ - زمين :

زمين خود يكى از پاك كننده هاست و با سه شرط كف پا و ته كفش و نوك عصا را پاك مى كند. اين شرطها عبارتند از:

١ - زمين بايد خود پاك باشد.

٢ - زمين بايد خشك باشد.

٣ - عين نجاست بايد باتماس به زمين برطرف شود در اين صورت كف پا و ته كفش و نوك عصاى نجس بر روى فرش ، موزائيك ، حصير، چمن ، آسفالت ، پاركت كه با چوب فرش شده پاك نمى شوند.

٣ - آفتاب :

خود يكى از مطهرات و پاك كننده هاست و مى تواند چيزهاى زير را پاك كند.

زمين ، ساختمان ، چيزهايى كه در ساختمان به كار رفته و نمى توان آن را برداشت مثل درب و پنجره ، ميخى كه در ساختمان به كار رفته ، درخت و گياه

آفتاب با شرايط زير پاك كننده است :

١ - آفتاب از پشت ابر و يا پرده نتابد مگر آنكه ابر و يا پرده رقيق و نازك بوده بطورى كه مانع از تابش نور آفتاب نباشند.

٢ - آفتاب به تنهايى محل نجاست را خشك كند نه توسط باد ولى اگر باد كم باشد مانعى ندارد.

٣ - هنگام تابش آفتاب عين نجاست وجود نداشته باشد.

٤ - آفتاب مقدارى از ساختمان كه در آن نجاست نفوذ كرده به يكباره خشك كند.

٥ - بين ديوار و ساختمانى كه نجاست در آن نفوذ كرده چيز طاهرى فاصله نباشد.

٦ - ساختمان و يا ديوارى كه نجس شده بايد تر باشد و اگر خشك باشد بايد بر آن آب ريخت تا آفتاب آن را خشك كند.

٤ - اسلام :

اگر شخص كافر مسلمان شود و شهادتين را بگويد (شهادت به يگانگى خداوند و رسالت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تمام بدن او پاك مى شود، حتى لباسى كه به هنگام اسلام آوردن بر تن دارد ولى لباسهايى كه قبلا به تن داشته و با عرق بدنش نجس شده بايد آنها را آب بكشد و طاهر كند.

٥ - استحاله :

اگر شى ء نجسى از آن حالت اول خارج شود پاك مى گردد. مثل اين كه سگ در نمكزار نمك شود يا چوب نجس پس از سوزاندن خاكستر گردد.

ولى اگر شى ء نجس تغيير ماهيت ندهد طاهر نمى شود. مثل اينكه گندم نجس را آرد كنند و نان بپزند كه در اين صورت باز نجس است

٦ - انتقال :

مثل اين كه خون بدن انسان و يا حيوان كه خون جهنده دارد به بدن پشه كه خون جهنده ندارد منتقل شود و جزء خون بدن او حساب شود پاك است ولى زالو كه خون انسان يا حيوان را مكيده و جزء بدن او حساب نمى شود و مى گويند خون انسان يا حيوان است در اين صورت نجس است

٧ - تبعيت :

يعنى چيز نجسى بخاطر پاك شدن چيز نجس ديگرى بالتبع پاك شود مثل اينكه اگر شراب سركه شود ظرفى هم كه شراب در آن بوده پاك مى شود.

٨ - بر طرف شدن عين نجاست :

بدن حيوان و باطن بدن انسان پس از برطرف شدن نجاست پاك مى شود و نياز به آب كشيدن ندارد. مثلا منقار مرغى كه غذاى نجس را خورده وقتى نجاست بر طرف شود منقار او پاك مى باشد و اگر داخل گوش يابينى يا چشم نجس ‍ شود در اين صورت داخل دهان كه خونى است لازم نيست آب بكشند ولى اگر خون در دهان باشد نبايد فرو ببرد و بايد بيرون ريخت در اين صورت لبها كه نجس شده اند، بايد پاك و طاهر كرد.