آذرخش كربلا

آذرخش كربلا0%

آذرخش كربلا نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام حسین علیه السلام

آذرخش كربلا

نویسنده: آيت الله محمد تقى مصباح يزدى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 13040
دانلود: 2949

توضیحات:

آذرخش كربلا
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 15 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13040 / دانلود: 2949
اندازه اندازه اندازه
آذرخش كربلا

آذرخش كربلا

نویسنده:
فارسی

فصل هشتم: وظایف حكومت و مردم در شرایط حاضر

پیش تر گذشت كه اوضاع عصر امام حسینعليه‌السلام چنان تیره و تار شده بود كه تنها راه مقابله با توطئه ها و نقشه هاى دشمنان اسلام و شناساندن حق و باطل و بیدار كردن جامعه اسلامى، همان راهى بود كه امام حسینعليه‌السلام برگزید: جهاد و شهادت. این قیام چنان بركتى داشت كه پس از آن، در زمان هیچ یك از امامان معصومعليهم‌السلام ، چنین قیامى ضرورت نیافت، و موقعیتى فراهم آمد كه امامان دیگر توانستند شاگردانى براى تبلیغ، ترویج و تعلیم معارف اسلام بپرورانند، و یارانى را براى انجام حركتهاى ارشادى و احیاگرانه در بلاد مختلف تربیت كنند و به این ترتیب توانستند حقایق اسلام را در اكثر كشورهاى اسلامى منتشر سازند. همچنین بعید است كه دوباره در تاریخ شرایطى پدید آید و فضاى جامعه اسلامى چنان تیره و تار شود كه تشخیص حق از باطل میسر نباشد و فداكارى و شهادت طلبى لازم آید. اما به هر روى، مسائل كلى، تابع وجود یا كثرت مصادیق نیست، بلكه حكم آن با وجود یك مصداق مشخص مى شود. اگرچه بعید است چنین قیامى با این وسعت و با این خصوصیات ضرورت یابد، ممكن است اوضاعى پدید آید كه قیامهاى محدودترى ضرورت پیدا كند؛ چنان كه مقام معظم رهبرى در فرمایشهایشان به چنین امكانى اشاره كرده اند.(220)

به هر روى، این مسئله اى در خور توجه است؛ زیرا آمادگى جامعه اسلامى براى برخورد با دشمنان، امكان نفوذ و موفقیت آنان را كم مى كند. اما اگر روزگارى مسلمانان به خواب غفلت رفتند و به صورتهاى مختلف، تحت تأثیر تبلیغات دشمن قرار گرفتند و غیرت دینى شان را از دست دادند، دشمنان طمع مى كنند و چه بسا باز شرایطى پدید آید كه چنین حركتهاى شهادت طلبانه اى ضرورت یابد. به همین مناسبت، درباره امر به معروف و نهى از منكر بحث مفصلى صورت گرفت، و گذشت كه امر به معروف، به معناى عام آن، شامل چند عنوان دیگر نیز مى شود، كه «تعلیم» و «موعظه» دو نمونه از این عنوانهایند، و سرانجام چنانچه اوضاع و شرایط ایجاب كند «جهاد» نیز مى تواند یكى از عناوین آن باشد.

وظیفه حكومت و جامعه در زمینه آموزش احكام و معارف

بیان شد كه تعلیم و آموزش مى تواند سه شاخه داشته باشد: تعلیم جاهل، تذكر غافل و ارشاد ضال. صورت اول این است كه كسى در جامعه اسلامى از معارفى بى بهره باشد ولى هنوز براى او شرایطى فراهم نیامده كه بتواند معلومات لازم را درباره دین كسب كند. چنین فردى را باید تعلیم داد. این یكى از مصادیق امر به معروف به معناى عام آن است. معناى دوم این است كه كسى به نحوى به مسئله علم داشته باشد، اما در شرایطى واقع شده كه اصلا از وجود چنین حكمى و مسئله اى غفلت كرده است. به هر حال، جهت گیریها و موضع گیریهاى انسان تابع ذهنیات اوست. اكثر ذهنیات مردم نیز تابع شرایط محیط و متاءثر از دیدنیها و شنیدنیهاست. توجه انسان به مسائل، غالبا تابع شرایط محیط است. اگر محیط آلوده، تاریك و فاسد باشد، ممكن است بسیارى از مردم از تكالیف خود غافل شوند و اگر به ایشان گفته شود كه در اسلام فلان تكلیف وجود دارد، مى پذیرند؛ اما از اینكه خودشان نیز چنین تكلیفى دارند و باید انجام دهند، غافل اند. در این زمینه، امر به معروف و نهى از منكر همان «تذكر دادن به غافل»، یا تنبیه به معناى لغوى آن، یعنى بیدار كردن، است.

مصداق سوم، «ارشاد ضال» است. كسى كه معرفت صحیح ندارد، ولى خود را داراى شناخت لازم مى داند جاهل مركب است. چنین كسى گمان مى كند كه وظیفه خود را مى داند، ولى اشتباه مى كند. براى ارشاد و راهنمایى چنین كسى باید به او گفت كه اشتباه مى كند، و راه و مقصد صحیح را به او شناساند. این ارشاد ضال است؛ ارشاد كسى كه گم راه است. این سه وظیفه امر به معروف از قبیل تعلیم است. تعلیم نیز گاه به صورت فردى است. هر كس در خانواده خود و میان فرزندانش مسئولیت دارد كه اگر فردى از آنها جاهل، گم راه و غافل باشد، باید او را تعلیم دهد و ارشاد كند. خداى تعالى مى فرماید:

( یا اءیها الذین آمنوا قوا اءنفسكم و اءهلیكم نارا وقودها الناس و الحجارة؛ (221) )

اى كسانى كه ایمان آورده اید، خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ نگاه دارید كه هیزم آن مردم و سنگ مى باشد.

انسان همان گونه كه مكلف است به وظایف شخصى خود عمل كند، مكلف است كه به خانواده، نزدیكان و كسانى كه تحت تأثیر فكر اویند. نیزآموزش دهد. این وظیفه در سطح بالاتر، براى عالمان و كسانى كه در این مسائل تخصص دارند، تكلیفى است سنگین تر، وسیع تر و عمیق تر كه باید در جامعه انجام دهند، و زمانى كه جامعه به دست نهادهاى مختلف اداره مى شود، باید نهاد خاصى این مهم را بر عهده گیرد. گفتنى است در جوامع پیشین كه به صورت ساده اداره مى شد، این گونه وزارتخانه ها و تقسیمات به صورت امروزى رایج نبود؛ براى مثال در صدر اسلام، حداكثر سه نفر كارهاى حكومتى منطقه اى را انجام مى دادند: شخصى را به عنوان والى و حاكم مى فرستادند، و شخص دیگرى را به عنوان معلم و قارى، یعنى كسى كه قرآن بلد بود و به دیگران تعلیم مى داد و غیر عالم بود و در معارف و احكام، مردم به او مراجعه مى كردند. شخص سومى را نیز به عنوان خزانه دار مى فرستادند كه اموال را جمع آورى مى كرد و ذى حساب آن بود. به مرور زمان و با گسترش و پیچیده تر شدن روابط اجتماعى، شمار این نهادها افزایش یافته است تا جایى كه امروزه كابینه ها و دولتها از بیست تا سى وزارتخانه تشكیل مى شود.

در روزگار ما، آموزشهاى سه گانه را دست كم سه وزارتخانه به عهده دارند: وزارت آموزش و پرورش كه در كنار سوادآموزى و علوم متعارف مادى و دنیوى، موظف است آگاهیهاى دینى را نیز به كودكان بیاموزد. در این زمینه باید انصاف داد كه در نظام اسلامى و حتى در زمان رژیم گذشته وزارت آموزش و پرورش از بهترین نهادهاى بوده كه به جامعه خدمت كرده است. این امر دلایلى دارد؛ از جمله اینكه بیشتر كارمندان آن، آموزگاران و دبیرانى هستند كه از طبقه متوسط و از كسانى هستند كه با محافل دینى سر و كار دارند و باورهاى دینى محكمى دارند؛ به همین دلیل، در قبال كارشان احساس مسئولیت مى كنند.

وزارت آموزش عالى نیز بخشى از مسئولیت آموزش جامعه را در دانشگاه ها عهده دار است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى نیز از جمله این نهادهاست، كه عنوان ارشاد اسلامى گویاى وظیفه آن است. متاءسفانه امروزه عملكرد این دو وزارتخانه در حد مطلوب نیست و به رغم آنكه مقام معظم رهبرى چند سالى است كه بر اسلامى شدن دانشگاهها تاءكید مى ورزند، كار جدى اى در این زمینه صورت نگرفته است؛ شاید به این دلیل كه برخى مسئولان آن، عزمى جدى براى این كار ندارند. البته این امر نیز دلایلى دارد؛ از جمله اینكه بسیارى از استادان دانشگاهها و حتى مدیران این نهاد، تحت تأثیر جوّ حاكم بر خارج از كشور هستند؛ زیرا آنان غالبا چند سالى را در اروپا گذرانده اند یا زیردست غربیها بوده اند؛ خلق و خو؛ فرهنگ و معلومات آنان بیشتر به فرهنگ غرب شبیه است تا به فرهنگ اسلام. به طور قطع، كسانى هم كه به دست این افراد پرورش یابند، بهتر از آنان نخواهند بود.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى نیز امروزه عملكرد بسیار ضعیفى دارد، تا جایى كه برخى مسؤ لان این نهاد تصریح كرده اند كه نام اسلامى این نهاد ربطى به دین ندارد؛ وظیفه این وزارتخانه همان وظیفه وزارت فرهنگ و هنر دوران پهلوى است. سر و كار ما با دین مردم نیست؛ ما باید فرهنگ ملى و فرهنگ باستانى و رقص و آواز و امورى از این قبیل را ترویج كنیم؛ زبان فارسى و فرهنگ ملى ایران را باید در كشورهاى دیگر رواج دهیم؛ كارى به اسلام نداریم.(222)

در چنین وضعیتى كه این نهادهاى دولتى به وظیفه اجتماعى خود عمل نمى كنند، مردم وظیفه دارند خود این تكلیف را بر عهده گیرند. در اصل نیز این وظایف بر عهده مردم است، ولى شرایط پیچیده اجتماعى امروز این وظایف را به دولت منتقل ساخته است.

در این مقام، باید وظایف دولت را توضیح داد و اینكه آیا سلسله وظایفى وجود دارد كه اصالتا بر عهده دولت بوده، مردم در آن نقشى نداشته باشند؛ یا برعكس، سلسله وظایفى وجود دارد كه خود مردم باید انجام دهند، لكن چون از عهده مردم برنمى آید یا آنان به قدر كافى داوطلب انجام آنها نیستند، دولت به نیابت از مردم آنها را سامان مى بخشد. آموزش و پرورش ‍ از امورى است كه بر عهده مردم است و آنان خود باید بكوشند كه معارف اسلامى را در جامعه رواج دهند، اما امروزه به لحاظ شرایط اجتماعى، بخشهایى از این وظیفه بر عهده دولت واگذار شده است و دولت باید این امور را سامان دهد و مردم نیز باید از دولت انجام آنها را مطالبه كند. لذا اگر دولت به هر دلیلى این وظیفه را به درستى انجام ندهد، از دوش مردم ساقط نمى شود.

هم اكنون نیز یكى از وظایف مردم به ویژه در شرایطى كه دو نهاد آموزش ‍ عالى و وزارت ارشاد به وظیفه خود عمل نمى كنند، تعلیم جوانان و نوجوانان است. منظور از این تعلیم واجب، تعلیم امور دینى است. در حالى كه مسائل دیگر گاهى ضرورت پیدا مى كند، اما آنچه امروزه مورد توجه ماست و آن را از مصادیق امر به معروف و نهى از منكر مى دانیم، آموزه هاى دینى اند؛ یعنى باید جوانان آن چنان به معارف دینى مجهز شوند كه به هیچ وجه، تحت تأثیر جوّ نامطلوبى كه به دست دشمنان فكرى و عقیدتى اسلام پدید آمده، قرار نگیرند، تا دینشان ضعیف و ایمانشان سست نشود و در اصول و پایه هاى دین شك نكنند. بخش عظمیى از این مسئولیت بر عهده نهاد روحانیت است. روحانیان باید بكوشند در این زمینه ها كتابهایى را در سطوح مختلف بنویسند؛ اساتیدى تربیت كنند؛ كلاسهاى مختلف آموزشهاى حضورى و غیرحضورى، رسمى و غیر رسمى، محدود و طولانى، كوتاه مدت و درازمدت فراهم كنند، تا جوانان بتوانند از این امكانات بهره مند گردند.(223) این گونه آموزشها به منزله امر به معروف و نهى از منكر بر ما واجب مى شود.

بخش دوم امر به معروف و نهى از منكر، به معناى عام آن، موعظه است. موعظه وظیفه اى همگانى است در قبال افراد نزدیك و تحت تكفل و كسانى كه انسان در ایشان نفوذ فكرى دارد. همه مسلمانان وظیفه دارند، در حد معلومات خود، فرزندانشان را نصیحت كنند، راه خیر و شر را به آنان نشان دهند و ایشان را تشویق كنند كه واجبات خود را - اعم از واجبات فردى و اجتماعى - انجام دهند. این مسئولیت را در سطح وسیع تر، افراد و نهادهاى دیگر، از جمله وعاظ به عهده دارند. واعظان باید اهمیت این مسئولیت را در اوضاع كنونى دریابند، و در مجالس خود به دنبال رفع نیازهاى جامعه باشند. آنان مى باید با پرهیز از طرح مباحث كم اهمیت و تكرارى لغزشگاههاى فراروى جوانان را به ایشان بنمایاند.

وظیفه حكومت و جامعه در برابر توطئه هاى دشمنان

بخش مهمى از امر به معروف و نهى از منكر، كه متاءسفانه بسیارى از مردم - به خصوص قبل از نهضت حضرت امام خمینى قدس سره - از آن غفلت ورزیده اند، مبارزه با توطئه هاى ضد اسلامى است. این توطئه ها در زمینه هاى مختلف اقتصادى، فرهنگى، سیاسى و نظامى صورت مى گیرند. البته نمى توان با اقدامى ساده و آموزشى چندروزه خود را براى چنین امر به معروفى آماده كرد؛ بلكه این كار، آموزشهاى پیچیده و طرحهاى بسیار سنجیده و متناسب با نقشه هاى شیطانى آنها را - كه سالها و با صرف هزینه هاى هنگفت طراحى مى شوند - لازم دارد. نمونه كوچكى از آنها را در بیانات مقام معظم رهبرى مى توان دید: دشمنان بعضى از مطبوعات ما را براى خودشان پایگاه قرار داده اند، تا از آنها بر ضد اسلام و نظام اسلامى استفاده كنند،(224) مطبوعات داخل كشور به دست بعضى از افراد خودفروخته، كه چه بسا بعضى از آنها با بودجه بیت المال اداره مى شوند، پایگاه امریكا یا بعضى دشمنان دیگر و صهیونیستها شده اند و اغراض آنها را پى مى گیرند و آنان را در توطئه هایشان كمك مى كنند. كارى كه - به فرمایش مقام معظم رهبرى - بى. بى. سى.، یا رادیو امریكا باید بكند، اینها انجام مى دهند. این، تنها، بخشى از اقداماتى است كه دشمن علیه نظام جمهورى اسلامى ترتیب مى دهد. اما براى مقابله با این توطئه - كه تنها، یك توطئه مطبوعاتى است - چه مى توان كرد؟ مقابله با این حركت مرموز شیطانى و فعالیت گسترده و حساب شده، نیازمند تفكر و اندیشه فراوان است. این موارد است كه باید ما را به فكر وادارد كه مسئولیت امر به معروف و نهى از منكر را در این قبیل مسائل جدى تر بگیریم. در این مقام، سخن از گناهى فردى در میان نیست كه كسى مرتكب شود و شخصى دیگر به او تذكر دهد. چه بسا این منكر، كیان اسلام را به خطر اندازد و روزى فرا برسد كه همه چیز به دست دشمن بیفتد. ما نیز نباید دشمن را كوچك بشماریم. البته باید به لطف خدا و توجهات وجود مقدس ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشریف - دلگرم باشیم؛ ولى معناى این دلگرمى آن نیست كه آرام بنشینیم و به كارى دست نزنیم؛ باید با توكل بر خدا و اعتماد به یارى او تلاش كنیم و بدانیم كه نصرت خدا ثابت است:

( إن تنصروا الله ینصركم؛ (225) ) اگر خدا را یارى كنید، او نیز شما را یارى خواهد كرد.

اما نصرت خدا مشروط است به اینكه ما آنچه را توان داریم، در طبق اخلاص بگذاریم؛ آن گاه خداوند خود، كاستیهاى ما را جبران خواهد كرد.

علل فراموش شدن وظیفه امر به معروف و نهى از منكر

با اینكه از سال 1341 تاكنون (سال 1379) - یعنى از زمان آغاز رسمى نهضت امام خمینى قدس سره - سى و هشت سال مى گذرد و بیانات امام قدس سره به گوش مردم رسیده و نوشته هاى ایشان در اختیار آنان بوده است، و وصیت نامه و منشور ایشان در دسترس مى باشد، همچنان نمى دانیم از كجا و چگونه باید شروع كرد. پیش از این نیز گذشت كه یكى از مشكلات فراروى جامعه ما، تأثیر تبلیغات شیطانى چند ساله اخیر براى ترویج فرهنگ تساهل و تسامح است. به هر روى، اشخاص مختلف، با بیانهاى گوناگونى - گرچه ممكن است بعضى از ایشان حسن نیت داشته باشند - به قدرى تساهل و تسامح، تحمل افكار دیگران و گزاره هایى از این دست را تكرار كرده اند كه سرانجام تا حدى بر همگان اثر كرده است. گرچه ممكن است استثنائاتى نیز وجود داشته باشد، همگان باور كرده اند كه در این زمان و در این اوضاع، نمى توان زیاد سخت گرفت و به اصطلاح «خشونت» ورزید، و هر امرى جز تساهل و تسامح را خشونت مى نامند. امروز داشتن غیرت دینى، تعصب در قبال احكام اسلام، اعتقاد به اینكه دین بر حق و اصیل فقط یكى است و احكام آن باید به اجرا درآیند و...، جزم گرایى تلقى مى شود. امروزه دنیاى مدرن چنین حرفهایى را نمى پسندد، و در عوض بازار پلورالیسم دینى و كثرت گرایى گرم است. این حرفها آن قدر گفته و نوشته شده است كه هر كسى به نحوى تحت تأثیر قرار گرفته است. اگر بخواهیم از این خواب غفلت بیدار شویم باید دام «تساهل و تسامح» را پاره كنیم. اسلام دینى آسان است و سهولت و یسر دارد:( یرید الله بكم الیسر؛ (226) ) «خدا در مورد شما آسانى و سهولت را اراده كرده است»؛ اما تساهل و سهل انگارى ندارد. دین اسلام آسان است؛ اما در آنچه هست سهل انگارى و بى اعتنایى را روا نمى داند. در اسلام، چیزى به نام تساهل و تسامح وجود ندارد.( الحنیفیة السهلة السمحة (227) ) به معناى جواز سهل انگارى نیست. اسلام دین آسانى است، اما این دین آسان را باید جدى گرفت؛ نباید اجازه داد حتى سر سوزنى در آن خدشه وارد شود. اما به هر روى، این روحیه ترویج شده است، و با ترویج آن، جوانان ما را تحت تأثیر قرار داده اند. با شعر، رمان، تئاتر و فیلمهاى سینمایى و... كوشیده اند در جامعه ما این عقیده را رسوخ دهند؛ به گونه اى كه كم و بیش همگان را تحت تأثیر قرار داده اند. اما باید این تار عنكبوت را پاره كرد. دین دارى، غیرت، و پایبندى و تقوا، قاطعیت و جدیت مى طلبد و اسلام سهل انگارى را به هیچ وجه تجویز نمى كند. اگر بخواهیم گرفتار دام شیاطین نشویم و نظام اسلامى به خطر نیفتد ابتدا باید این دام را از هم گسیخت.

اما قدم دوم به یكى از ضعفهاى فرهنگى باز مى گردد، و این ضعف نتیجه كارهایى است كه در طول زمان و به خصوص در دوران پهلوى، صورت گرفته است، و بعضى از ما نیز در آن سهیم بوده ایم. این ضعف عبارت است از نوعى حالت بى اعتنایى در قبال كارهاى دیگران. اینكه هر كسى باید به كار خود مشغول باشد و به دیگران كارى نداشته باشد؛ هر كسى باید طبق تشخیص خودش عمل كند، و نیازى نیست كه با دیگران مشورت و همكارى كند. روحیه تك روى و عدم احساس نیاز به دیگران در انجام فعالیتها، نقص فرهنگى خطرناكى است كه در جامعه ما وجود دارد. ما هیچ گاه براى انجام وظایف اجتماعى، در پى پیوستگى بیشتر و مؤ ثرترى نیستیم. این امر عللى دارد كه براى بعضى از آنها عذرى داریم. اسلام ما را به اتحاد، هم بستگى و الفت، دعوت كرده است:( المؤمن آلف ماءلوف؛ (228) ) «مؤمن كسى است كه با دیگران انس بگیرد و دیگران نیز با او انس گیرند». امیر مؤمنانعليه‌السلام مى فرماید:

( من استبد براءیه هلك؛ (229) ) كسى كه فقط به فكر خودش متكى باشد، هلاك مى شود.

خداوند متعال نیز مؤمنان را به اتحاد و عدم تفرقه و اختلاف دعوت كرده است:

( و اعتصموا بحبل الله جمعیا و لا تفرقوا؛ (230) ) همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراكنده نشوید.

اسلام به وحدت و هم بستگى دستور مى دهد، چنان كه همه مسلمانان در حكم پیكرى واحد شوند. در روایتى از پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله آمده است:

( المؤمن اخ المؤمن كالجسد الواحد؛ (231) ) مؤمن برادر مؤمن و مانند یك جسم مى باشند.

سعدى این حدیث را چنین به نظم آورده است:

بنى آدم اعضاى یكدیگرند

كه در آفرینش ز یك گوهرند

چو عضوى به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

در این روایت مؤمنان همچون اندامهاى یك پیكرند، ولى سعدى دایره آن را كمى وسیع تر كرده و گفته بنى آدم اعضاى یكدیگرند. از این روى براى عمل به فرمایش پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، مؤمنان - یعنى كسانى كه علاقه مندند به وظیفه شرعى خود عمل كنند و نمى خواهند اسلام و نظام اسلامى تضعیف شود - باید بكوشند باهم ارتباط داشته باشند و مانند اعضاى یك پیكر باشد.

اما مشكلى كه موجب تك روى مؤمنان و دلسوزان اسلام شده، این است كه از حدود یك قرن پیش تا به حال، چنین وانمود كرده اند كه انجام كار اجتماعى در قالب تشكل، باید به صورت حزب باشد. از صدر مشروطیت تا به حال، حزبها كارنامه هاى خوبى نداشته اند. حتى بعد از پیروزى انقلاب اسلامى نیز حزبهایى كه تشكیل شدند، سرانجام مطلوبى نداشتند. اوایل انقلاب، با اینكه مؤ سسان حزب جمهورى اسلامى، مرحوم دكتر بهشتى، دكتر باهنر، مقام معظم رهبرى و آقاى هاشمى بودند، امام قدس سره چندان تاءكیدى بر تشكیل حزب نداشتند. ایشان فرمودند: «اگر مى خواهید حزب داشته باشید، حزب جمهورى اسلامى باشد». این تعبیر تفاوت دارد با اینكه حتما باید حزب تشكیل شود.

به هر روى، این گونه براى ما توجیه شده كه فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى، یا فردى اند یا حزبى؛ از كار حزبى نیز خاطره خوشى نداریم؛ بنابر این فقط كار فردى انجام مى دهیم؛ غافل از اینكه راه سومى نیز هست. هیچ یك از این شیوه ها، شیوه مورد نظر اسلام نیستند. شیوه اسلامى همان است كه خود امام قدس سره به آن رسید؛ ولى متاءسفانه درباره آن پژوهش لازم و تلاش كافى صورت نگرفته است.

ایجاد تشكلهاى اسلامى براى انجام فعالیتهاى اجتماعى

درباره تشكلهاى اسلامى كه شیوه اسلامى كار گروهى است، مى توان از اقداماتى نام برد كه اوایل نهضت امام خمینى قدس سره صورت گرفت. در آن زمان، علاقه مندان و فداییان امام رحمه الله - به خصوص از تهران - خدمت ایشان رسیدند و عرض كردند كه جان و مالشان در اختیار اسلام و امام است و درباره روش كار از ایشان رهنمود خواستند. این افراد چند هیئت سینه زنى و مذهبى داشتند. امام رحمه الله فرمود: بیایید این هیئتها را به هم نزدیك كنید و ائتلاف تشكیل دهید. هیئتها مستقل باشند. هر هیئتى در محله خود باشد؛ هر كدام نیز اعضاى خود را داشته باشد؛ روش كار، و گوینده و منبرى و مداح هیئت را نیز خود هیئت انتخاب كند؛ اما هر هیئت با هیئتى كه در همسایگى اوست، رابطه برقرار كند و در امور مشترك باهم همكارى كنند؛ اصول مشتركى را تنظیم، و با حفظ استقلال داخلى خود، با هم در امور مشتركى ائتلاف كنند.(232) به این ترتیب، ایشان فرمودند كه هیئتهاى مذهبى باهم ائتلاف كنند و به صورت هیئتهاى مؤ تلفه در آیند.

یكى از این هیئتهاى چهارگانه را مقام معظم رهبرى هدایت مى كردند؛ دیگرى را آقاى هاشمى؛ و یكى را هم آقاى باهنر هدایت مى كرد، و بنده نیز در خدمتشان بودم. بعدها این هیئتها را براى اینكه با هم ائتلاف داشته باشند، از امام رحمه الله خواستند كه نماینده اى تعیین كند و امام مرحوم دكتر بهشتى را تعیین فرمود. امروز نیز اگر بخواهیم فعالیت كنیم، باید تشكل داشته باشیم و گروهى كار كنیم؛ البته نه در قالب حزب. با آنكه كار حزبى به طور كلى نفى نمى شود، بهترین شكل فعالیتهاى گروهى كه با ارزشهاى اسلامى تناسب دارد، همان الگویى است كه امام رحمه الله عرضه كردند. در شیوه فعالیتهاى حزبى اشكلاتى وجود دارد كه در این شكل از كار گروهى نیست. احزاب همواره به دست چند نفر تاءسیس مى شوند كه آنان در واقع گرداننده كارند، و تفكر حاكم بر حزب نیز تفكر آنان است. ایشان ادعا مى كنند از اعضا رأی مى گیرند و با رأی اكثریت انتخاب مى شوند؛ اما حقیقت امر این گونه نیست و برنامه ها را همین افراد تنظیم مى كنند و حزب را مى گردانند. اگر ریاستى باشد به همین اشخاص مى رسد؛ نقشها را اینان ایفا مى كنند، و چون در واقع روساى احزاب هستند كه با پیروزى حزبى در انتخابات - اعم از انتخابات مجلس و غیره - حكومت را به دست مى گیرند، انگیزه اصلى شان این است كه به هر بهایى، حزبشان غالب شود. در داخل حزب نیز براى اینكه در كادر رهبرى قرار گیرند، بسیار فعالیت مى كنند تا به هر قیمتى، به سطح بالا برسند. انگیزه هاى مادى و دنیوى در فعالیتهاى حزبى بسیار مؤ ثر است. بعضى از احزاب براى پیروزى در انتخابات، از اموال شهردارى، كاركنان شهردارى، ماشینهاى شهردارى، اموال بانكها، امكانات دانشگاهها، امكانات وزارت آموزش و پرورش، مدارس و امكانات بسیارى از دیگر نهادهاى دولتى استفاده كرده اند؛ با اینكه در قانون آمده كه استفاده از این نوع امكانات در انتخاب ممنوع است. اما در روشى كه امام رحمه الله پیشنهاد كرده است، چنین معضلاتى رخ نمى دهد: در هیئتهاى مذهبى، انگیزه افراد دین است و اگر كسى در جمعیت یا هیئتى انتخاب مى شود تا نقش بیشترى ایفا كند، براى این است كه واقعا تشخیص داده اند او مى تواند بیشتر خدمت كند. انگیزه دیگرى در این تشكلها نیست. در حزب امكان سوء استفاده از امكانات خارجى، تبلیغات سوء و مسائلى از این قبیل وجود دارد كه در هیئتهاى مذهبى چنین نیست، یا احتمال بروز آن بسیار اندك است. این دو شكل كار گروهى با یكدیگر قابل مقایسه نیستند. كسانى كه در هیئتها شركت مى كنند، انگیزه دینى دارند و مى كوشند كه ارزشها و شعایر دینى را خوب بشناسند. آفت بزرگ رقابتهایى است كه میان آنان واقع مى شود. اگر كاندیداى حزب دیگر از كاندیداى این حزب، اصلح نیز باشد، اعضا به خاطر تصمیم حزب و وفادارى به آن، از كاندیداى حزب خودشان كه غیر اصلح است، حمایت مى كنند؛ در حالى كه در هیئتهاى دینى این انگیزه ها ضعیف است.

بنابراین لازم است تشكلهاى دینى قوى داشته باشیم، اما نه با مدل غربى آن؛ زیرا در اسلام مدل حزب وجود ندارد. اگرچه این شیوه ممكن است محسناتى نیز داشته باشد، ولى جنبه هاى منفى آن بیشتر، و روش بومى و اسلامى تشكیل هیئتهاى مذهبى، بهتر از آن است.

بنابراین براى مقابله با نقشه هاى دشمنان اسلام، دو حركت لازم بود كه یكى مبارزه با تساهل و تسامح و تقویت روح غیرت و حساسیت دینى بود؛ و دیگرى مبارزه با فردگرایى و تك روى. باید این فرهنگ را میان خود تقویت كنیم كه براى مبارزه با شیاطینى كه كیان، نظام و دین ما را هدف گرفته اند، با كارفردى نمى توان مقابله كرد، بلكه باید به كار جمعى روى آورد. كار جمعى نیز به تشكل، ارتباط و هم بستگى نیاز دارد. اما اگر هیچ راه دیگرى غیر از حزب نبود، حزب هم تجویز مى شود. امام قدس سره نیز این شیوه را به طور كلى نفى نكرد؛ اما نظر و توصیه اصلى ایشان، همان شیوه ائتلاف هیئتهاى مذهبى بود از این روى جوانان مؤمن و دلسوز مى باید بكوشند تا در محله خود، مسجدى را كه جامعیت و امكانات بیشترى دارد، انتخاب كنند و همه بچه هاى محل را به آن مسجد دعوت كنند. راه دعوت دیگران و تأثیر نوجوانان بر یكدیگر را نیز خود جوانان به طور طبیعى و به خوبى مى شناسند. براى مثال، در كلاس درس شاگرد ممتاز مى تواند به تنهایى تمام كلاس را با خود همراه سازد. نوجوانان به خوبى مى دانند كه در این باره چه باید كرد. لازم است بچه ها تشویق شوند كه همه بچه هاى محل را جمع كنند؛ اما اگر كسى در خط انقلاب نباشد، نخست باید در خارج از هیئت با وى ارتباط برقرار كرد و براى هدایت او كوشید، تا زمانى كه مى خواهد رسما جزو تشكل شود، بتوان به او اطمینان كرد.

بعد از تشكیل این هیئتها نیز باید سعى كرد از میان افراد موجود، كسانى كه كارآیى بیشترى دارند، كارها را برعهده گیرند، و بیشتر فعالیت كنند: شورا تشكیل دهند، جلسات مشورتى داشته باشند، فكرهایشان را صادقانه با هم جمع كنند، بكوشند خودشان فكر كنند و خودشان تصمیم بگیرند. چنین نظامى، مردمى خواهد بود. مردم سالارى غربى دروغ است و اكثریت مردم كشورهاى غربى هیچ نقشى در آن ندارند. مردم سالارى این است كه همه مردم یك محل، به دور از تبلیغات فریبنده، تهدید و تطمیع، خودشان تصمیم بگیرند و بدون اینكه اجبار و ترسى در كار باشد، آنچه انجام مى دهند، برخاسته از احساس وظیفه باشد. در حكومت مردمى اسلامى، هر كس بر اساس وظیفه دینى خود، فردى را انتخاب مى كند كه بتواند به اسلام بهتر خدمت كند. اگرچه ممكن است در این شیوه نیز سوء استفادهایى صورت گیرد، این موارد، بسیار كم خواهد بود؛ در حالى كه دموكراسى غربى بر سوء استفاده، فریبكارى و تبلیغات سوء به نفع اغراض ‍ شخصى استوار است. باید مسلمانان بكوشند تا اجتماعات خود را تقویت كنند، روح محبت را بین خود قوت بخشند و دستورات اسلام را فراموش ‍ نكنند. در حدیثى از امام صادقعليه‌السلام آمده است:

( فان المؤمن إ ذا لقى اخاه المؤمن فقال له مرحبا كتب الله مرحبا الى یوم القیامة. فاذا صافحه انزل الله فیما بین ابهامیها مئة رحمة تسعة و تسعین لا شدهما حبا لصاحبه؛ (233) ) هنگامى كه مؤمن با برادر مؤمنش ملاقات كند (با او احوال پرسى كند) و به او مرحبا گوید، تا قیامت مرحبا بر او نوشته شود، و هنگامى كه با او مصافحه كند، خداوند صد رحمت بر آنها نازل مى كند كه نود و نه رحمت براى كسى است كه دیگرى را بیشتر دوست دارد.

بدین ترتیب، اسلام مى كوشد مؤمنان و كسانى كه هدفى مشترك دارند و بر اساس ایمان به خدا و همكارى در راه تحقق اهداف الاهى با هم روابط دوستانه دارند، از عیوب یكدیگر چشم بپوشند و با یكدیگر عاشقانه برخورد كنند. از پیشوایان معصومعليهم‌السلام نقل شده است كه اگر مؤمنى فقط براى ملاقات مؤمن دیگر به در خانه او برود، خداوند ملكى را مى فرستد كه برود و از او بپرسد كه براى چه كارى به در خانه این مؤمن آمده است. آن فرشته از طرف خدا مى آید و مى پرسد كه شما چه حاجتى دارى كه در خانه این مؤمن را مى زنى. مى گوید: آمده ام رفیقم را ملاقات كنم. مى پرسد: آیا از او درخواست مالى دارى؟ مى گوید: نه. باز مى پرسد: آیا احتیاج دیگرى به او دارى؟ مى گوید: نه. آن فرشته مى گوید: پس براى چه مى خواهى او را ببینى؟ مى گوید: فقط دلم براى او تنگ شده بود و مى خواستم او را ببینم. خدا به فرشته مى فرماید كه به این مؤمن بگو:( ایاى زرت و على قراك؛ (234) ) «تو، به دیدار من آمدى؛ پس پذیرایى و اجر و ثواب تو بر عهده من است». این احادیث نمونه اى از دستورات اسلام در این باره اند. مسلمانان باید بكوشند تا با هم رابطه محبت آمیز داشته باشند، كدورتها را كنار بگذارند و به ریسمان خدا چنگ زنند و اتحاد داشته باشند.

دشمنان اسلام از واژه وحدت نیز سوء استفاده مى كنند و هر وحدتى را به هر شكلى كه حاصل شود، مطلوب جلوه مى دهند. حتى اگر در جایى قدرت در دست نااهلان باشد، براى اینكه وحدت حاصل شود، باید همه تابع آنان شوند تا وحدت حاصل شود. در حالى كه اگر چنین وحدتى مطلوب باشد چون اكثر مردم روى زمین كافر و مشرك اند، براى تحقق وحدت باید مسلمانان نیز كافر شوند! همچنین اكنون كه اكثر مسلمانان در عالم اسلام غیر شیعه اند، براى وحدت، شیعیان باید از عقیده خود دست شویند؛ در حالى كه چنین وحدتى به هیچ روى مطلوب نیست. وحدت بر محور حق مورد تاءیید است. خداى تعالى در قرآن مى فرماید:

( اءن اءقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه؛ (235) ) دین خدا را بر پا دارند و هرگز تفرقه و اختلاف در دین نكنید.

بنابراین دین را باید معیار قرار داد و گرداگرد آن وحدت ایجاد كرد؛ نه اینكه با بى دینان متحد شد. وحدت با دشمنان جز هلاكت نتیجه دیگرى ندارد. ممكن است دو ملاك براى وحدت مطرح شود كه بازگشت هر دو به یك چیز باشد. در بخش قوانین، «احكام اسلام»؛ و در بخش اجرا، «ولى فقیه» ملاك وحدت است. براى كسانى كه بخواهند واقعا دین در جامعه به دست كسى كه ماءذون از طرف امام زمان (عج) است، اجرا شود، این دو ملاك مهم است. حاكمیت قوانین اسلام به دست ولى فقیه، مى تواند معیار وحدت باشد. اختلاف سلیقه ها زیاد است و هیچ گاه نیز برطرف نخواهد شد. شیوه هاى رفتارى مختلف است، و روشهاى پیاده كردن اهداف هیچ گاه واحد نخواهد بود؛ اما این دو مورد مى تواند ملاك وحدت جامعه باشد. همه بخواهند احكام اسلام اجرا شود، آن هم به دست كسى كه اولا، به خصوص در مسائل اجتماعى، اسلام شناس تر از دیگران باشد، و ثانیا، از طرف خداى متعال و اولیاى دین ماءذون باشد، تا غاصب نباشد. بنابراین اگر به ولایت فقیه تمسك شد، اسلام نیز هست؛ چون ولى فقیه به غیر اسلام حكم نمى كند. پس مى توانیم بگوییم بر اساس محور ولایت فقیه، وحدت حاصل مى شود. اما وحدت بر اساس معیارهاى دیگرى چون دموكراسى، ارزشهاى غربى، و آزادى از قید و بند قوانین اسلام، به هیچ وجه صحیح نیست.(236) و هیچ نفعى براى كشور و اسلام ندارد؛ بلكه وحدت بر اساس ‍ دین، كه اكنون نماد و سمبل آن ولى فقیه است، مورد نظر اسلام مى باشد.

از این روى، باید در انتخاب همفكران و همكاران، این اصل را در نظر داشت كه آیا اینان خواهان اجراى احكام اسلام اند یا خیر؟ كسان دیگرى نیز هستند كه براى ترك احكام و شانه خالى كردن از قوانین شریعت مقدس ‍ اسلام، قرائت دیگرى مطرح مى كنند و مى گویند: این فهم شماست؛ فهم خود را مطلق نكنید؛ فهمهاى دیگرى نیز هست. این حرفها چیزى جز «انكار دین» نیست؛ زیرا وقتى احكام جزایى اسلام ترك شد و احكام شرعى آن نیز اعتباریاتى كه پایه عقلانى و واقعى ندارد، به شمار آمد، آن گاه چیزى براى دین باقى نخواهد ماند. كسانى كه واقعا خواهان اجراى احكام دین و معتقد به قرآن و سنت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله باشند و نهضت امام خمینى رحمه الله را كه تمام عمر خود را صرف اسلام ناب محمدى كرد، بر حق بدانند، باید خواهان پیاده شدن احكام اسلام باشند؛ البته نه اسلامى كه تحصیل كرده هاى دانشگاههاى هاروارد و لندن و آكسفورد ارائه مى كنند تا قرائت غربیان را بر ما حاكم سازند، بلكه قرائت خدا، قرائت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، قرائت امامان معصومعليهم‌السلام ، و قرائت همه علما در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله. ما باید این گونه اسلام را بخواهیم؛ زیرا غیر از آن، دیگر اسلام نیست. بیش از یك اسلام وجود ندارد و هرچه غیر از آن باشد، كفر و الحاد است كه اسم آن را قرائت دیگرى از اسلام گذاشته اند. هیچ گاه اسلام نداشته ایم و در آینده نیز نخواهیم داشت.

در این زمینه توصیه مى شود كه جوانان مؤمن جلسات مذهبى را احیا كنند و محور آن را مسجد قرار دهند و بكوشند تا همه اهل محل را از كسانى كه ایمان به اسلام دارند و خواهان پیاده شدن احكام آن هستند و ولى فقیه را قبول دارند، دعوت كنند؛ با همه مهربان و صمیمى باشند؛ از اشتباهات آنها چشم بپوشند؛ اشتباهات كوچك را به رخ یكدیگر نكشند؛ تا اندازه اى كه مى توانند به ایشان كمك كنند؛ اگر از مال دنیا نیز دستشان خالى است و نمى توانند كمك مالى كنند، دست كم با زبان خوش آنان را یارى رسانند.

باید همان روحیه اى كه در ایام انقلاب، و بعد از آن، در زمان جنگ حاكم بود، و مردم از نان شب خود و فرزندانشان در راه اسلام مى گذشتند احیا شود تا هم بستگى بیشترى پدید آید و مسلمانان همچون پیكرى واحد شوند:

( و یؤ ثرون على اءنفسهم ولو كان بهم خصاصة؛ (237) ) با وجود نیازمندى خود، [دیگران را] بر خود ترجیح مى دهند.

بعد از تشكیل چنین هیئتها و تشكلهایى، لازم است درباره تغذیه فكرى مخاطبان چاره اندیشید. البته محور اصلى در این تغذیه فكرى، قرآن و كلام ائمه اطهارعليهم‌السلام است و براى توضیح و تفسیر آنها باید از كسانى كه صحت فكر آنها، مورد تاءیید شخصیتهاى اسلامى است، استفاده كرد؛ از جمله كتابهاى شهید مطهرى كه نوشته هاى این شهید بزرگوار مورد تاءیید امام خمینى رحمه الله بوده است. با وجود این گونه كتابها، نباید به بهانه مطالب نو، سراغ نوشته هایى رفت كه مشكوك اند یا دروغ و خطا بودن آنها آشكار است؛ زیرا این گونه نیست كه هر آنچه قدیمى است بد باشد و هر چه جدید است، خوب؛ زیرا قرآن نیز هزار و چهار صد سال پیش نازل شده است. بر عكس امیرالمؤمنینعليه‌السلام در نهج البلاغه مى فرمایند كه هر مطلب تازه اى در دین بدعت و ضلالت است.(238) البته تفسیرهاى صحیح كه مبتنى بر روش تحقیق صحیح باشد و مطالب جدیدى از كتاب و سنت عرضه كند، غیر از نوآورى در دین و تفسیر به رأی است. وظیفه همه علماى اسلام در طول تاریخ همین بوده كه آیات قرآن و سنت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله را بر اساس روش معقول و معتبر و صحیح، توضیح دهند و تفسیر كنند. آنان هیچ گاه به دلخواه خود و براى رضایت و خشنودى دشمنان اسلام كار نمى كردند.

بنابر این باید تلاش ما این باشد كه كتاب و سنت و روح اسلام را بهتر بشناسیم، و بتوانیم شبهاتى را كه درباره اسلام مطرح مى شود، پاسخ گوییم؛ و در كنار این، با مسائل روز عالم - چه ایران و چه كشورهاى دیگر - بیشتر آشنا شویم و تحلیل سیاسى داشته باشیم.

مشكل آنجاست كه بیشتر مردم گمان مى كنند امر به معروف و نهى از منكر همیشه یك كار فردى است و اگر بخواهیم خدمتى به دین بكنیم، حداكثر لازم است در تظاهرات شركت كنیم و شعار بدهیم؛ در حالى كه این تصورى اشتباه است، و شعار دادن، آغاز كار است. هنگامى كه دهه عاشورا تمام مى شود، مجالس سینه زنى و عزادارى به تدریج كم و تعطیل مى شود، و ما حرارت و شور و شوقى را كه در سایه نام سیدالشهداعليه‌السلام پیدا كرده ایم، از دست مى دهیم؛ در حالى كه این برنامه ها باید آغازى باشد براى اینكه كار اصلى ما آغاز شود و آن را ادامه دهیم؛ نورانیتى را كه در سایه عزادارى به دست آورده ایم، حفظ كنیم؛ وحدت و همدلى اى را كه براى ما میسر شده، تقویت كنیم؛ نه اینكه تا سال بعد، همه چیز را رها سازیم.(239) این جلسات باید ادامه یابند. اما لازم است كه محور بحث در آنها یادگرفتن معارف اسلامى، پاسخ به شبهات و آشنایى با مسائل سیاسى كشور با استفاده از تحلیلهاى افراد مورد اعتماد باشد. اگرچه عزادراى براى سیدالشهداعليه‌السلام روح بخش این جلسات است، باید به یاد داشت كه سینه زنى از شب تا به سحر نیز صحیح نیست و ما این كار به هیچ وجه مشكل ما را حل نمى كند؛ زیرا نام سیدالشهداعليه‌السلام ما را گرد هم آورد تا اسلام را بهتر یاد بگیریم و با دشمنان آن بهتر مبارزه كنیم.