ترجمه امالى شيخ صدوق

ترجمه امالى شيخ صدوق 0%

ترجمه امالى شيخ صدوق نویسنده:
گروه: متون حدیثی

ترجمه امالى شيخ صدوق

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: شیخ صدوق ترجمه شيخ محمد باقر كمره اى
گروه: مشاهدات: 39728
دانلود: 3377

توضیحات:

ترجمه امالى شيخ صدوق
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 103 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39728 / دانلود: 3377
اندازه اندازه اندازه
ترجمه امالى شيخ صدوق

ترجمه امالى شيخ صدوق

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

مجلس سى و ششم سه شنبه ٤ روز از محرم مانده ٣٦٨

١- امام صادق فرمود : خداى تبارك و تعالى به داود وحى كرد چرا من تو را تنها بينم ؟ گفت بخاطر تو مردم را ترك كردم و مرا ترك كردند فرمود چرا خاموشت بينم ؟ گفت ترست مرا خاموش كرد. فرمود چرا تو را در رنج بينم ، گفت دوستى تو مرا به رنج انداخته ، فرمود چرا تو را فقير بينم با آنكه تو را بهره مند ساخته ام ؟ گفت قيام به حقت مرا فقير كرده ، فرمود چرا تو را خوار بينم ؟ گفت بزرگى جلال فوق وصف تو مرا خوار كرده و اى آقايم اين حق تو است ، خداى جل جلاله فرمود مژده فضل از من بگير روزى كه مرا ملاقات كنى با مردم بياميز و از اخلاق آنها بر كنار باش و از كردارشان دورى كن تا روز قيامت بدان چه خواهى برسى امام صادقعليه‌السلام فرمود خدا به داود وحى كرد اى داود بمن خوش باش و بياد من لذت جو و به مناجات من نعمت گير كه بزودى خانه را از فاسقان حالى كنم و لعنت را خاص ظالمان سازم

٢- بسند امام صادق از امير المؤمنينعليه‌السلام فرمود : چون خداى تبارك و تعالى خواست روح ابراهيم را بگيرد ملك الموت را فرو فرستاد گفت اى ابراهيم درود بر تو او جواب داد و فرمود براى دعوت آمدى يا براى مرگ گفت براى مرگ و بايد اجابت كنى ، ابراهيم گفت ديدى دوستى كه دوست خود بميراند؟ ملك الموت برگشت و برابر خداى جل جلاله ايستاد و عرضكرد معبودا شنيدى خليل تو ابراهيم چه گفت ، خطاب رسيد برو و باو بگو دوستى را ديدى كه ملاقات دوست را بد دارد براستى هر دوستى خواهان ملاقات دوست است

٣- از حذيفة بن اسيد غفارى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : اى حذيفه براستى حجت خدا بعد از من بر شما على بن ابى طالب است كفر باو كفر بخداست ، شرك باو شرك بخداست ، شك در او شك در خداست و الحاد در او الحاد در خداست ، انكار او انكار خداست ايمان باو ايمان بخداست زيرا او برادر رسول خدا و وصى او و امام امت او و سرور آنها است و او است حبل اللّه المتين و عروة الوثقائى كه بر بدن ندارد و دو كس در باره او هلاك شوند و او تقصير ندارد دوست غلوّكننده و مقصر، اى حذيفه از على جدا مشو كه از من جدا شوى و با او مخالفت مكن كه مخالف من باشى على از منست و من از على هر كه خشمش آرد مرا بخشم آرد و هر كه خشنودش كند مرا خشنود كرده ٤- امام باقرعليه‌السلام فرمود : موسى بن عمران عرضكرد پروردگارا رضا به قضاوتت دهيم سالمندان را ميميرانى و خردسالان را ميگذارى ، خداى جل جلاله فرمود اى موسى نپسندى كه من خود روزى ده و كفيل آنها باشم و عرضكرد چرا پروردگارا تو چه خوب وكيل و كفيلى باشى

٥- امام صادق فرمود : خداى عز و جل به يكى از پيغمبران بنى اسرائيل وحى كرد كه اگر دوست دارى فردا در حظيرة القدس مرا ديدار كنى در دنيا وحيد و غريب و مهموم و محزون و هراسناك باش از مردم چون يك دانه پرنده كه در بيابانى خالى از سكنه بسر برد و از برگ درختان بخورد و از چشمه ها بنوشد و شب هنگام تنها ميارامد و با پرندگان نياسايد و با پروردگار خود انس كند و و از پرندگان بهراسد.

٦- امام صادقعليه‌السلام فرمود : هر كه هنگام آرميدن در بسترش صد بار لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ گويد خدا در بهشت خانه اى برايش بسازد و هر كه در آن وقت صد بار استغفار كند گناهانش ‍ بريزد چنان كه برگ از درخت بريزد.

٧- انس بن مالك از پيغمبر در تفسير كُلِّ جَبّارٍ عَنِيدٍ نقل كرده كه فرمود : مقصود كسى است كه ابا دارد بگويد لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ.

٨- امام صادقعليه‌السلام فرمود : هر كه دعاى خود را با جمله ما شاء اللّه لا قوة الا باللّه پايان دهد دعايش مستجاب گردد.

٩- امام باقرعليه‌السلام فرمود : فرشته اى به مردى گذشت كه بر در خانه ايستاده بود باو گفت اى بنده خدا براى چه بر در اين خانه ايستادى ؟ گفت برادرى در آن دارم كه ميخواهم باو سلام دهم ، گفت با او خويشى نزديك دارى يا با او نيازى دارى ؟ گفت نه خويشى دارم و نه نيازى باو دارم برادر دينى منست و باحترام او ميخواهم از او احوال پرسى كنم و باو سلام دهم براى خدا پروردگار عالميان ، آن فرشته گفت من از طرف خدا بتو فرستاده شدم و او به تو سلام فرستاده و ميفرمايد همانا مرا خواستى و از من پژوهش كردى من بهشت را به تو واجب كردم و از خشمم معاف ساختم و از دوزخ امانت دادم

١٠- رسول خدا فرمايد: چون خدا نگرد كه مردم يك قريه در نافرمانى از حد گذرانيده و سه مؤمن در ميان آنهاست به آنها ندا كند اى گنهكاران اگر نبود در ميان شما مؤمنان دوستدار به جلالم و آباد كن زمين و مساجدم به نماز خودشان و آمرزشجويان در سحر از ترسم عذابم را به شما فرود مى آوردم و باكى نداشتم

١١- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : هر كه از گناه خودش بدش آيد و كار ثوابش او را شاد كند مؤمن است

١٢- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : هر كه بر من صلوات فرستد و بر آلم نفرستد بوى بهشت را نبويد كه از مسافت پانصد سال بوئيده شود.

١٣- امام صادق از پدرش از جدش كه : يك عرب بيابانى خدمت رسول خدا آمد و آن حضرت با عباى گلى رنگش ‍ او را پذيرفت عرضكرد يا محمد چون جوانى نزد من آمدى ؟ فرمود آرى منم فتى پسر فتى برادر فتى ، عرضكرد يا محمد خود جوانى درست چگونه پسر جوانى و برادر جوان ؟ فرمود نشنيدى قول خداى عز و جل را كه ميفرمايد (انبياء ٦٠) شنيدم جوانى آنها را ياد ميكند بنام ابراهيم و من پسر ابراهيم هستم و اما برادرم فتى است زيرا روز احد منادى از آسمان ندا كرد نيست شمشير جز ذو الفقار نيست جوان جز على على برادر منست و من برادر او.

١٤- مردى به حسين بن علىعليه‌السلام نوشت : مرا از خير دنيا و آخرت آگاه كن ، به او نوشت بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اما بعد هر كه رضاى خدا جويد در برابر خشم مردم خدا امورش را كفايت كند و هر كه رضاى مردم جويد در برابر خشم خدا، خدا او را به مردم واگذارد و السلام

١٥- عبد الرزاق گويد: كنيزكى از امام چهارم آب بدست او مى ريخت كه براى نماز وضوء سازد ابريق از دست آن كنيزك به روى آن حضرت افتاد و آن را مجروح كرد امام سر بلند كرد بجانب او، كنيزك گفت خدا ميفرمايد (آل عمران ١٣٤) آنها كه خشم خود از مردم فرو خورند، فرمود خشم خود را فرو خوردم كنيزك گفت و آنها كه از مردم درگذرند فرمود خدا از تو بگذرد عرضكرد خدا محسنان را دوست دارد فرمود برو كه تو آزادى

١٦- حسين بن علىعليه‌السلام فرمود : از جدم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم بمن ميفرمود، به واجبات خدا عمل كن تا پرهيزكارترين مردم باشى ، بدان چه خدا قسمت كرده خشنود باش تا توانگرترين مردم باشى و از محرمات خدا خود را نگهدار تا با ورع ترين مردم باشى و خوش همسايه باش تا مؤمن باشى و با هم صحبتان خود نيكو رفتار كن تا مسلمان باشى

١٧- ابن عباس فرمود : اول پول نقره و طلائى كه در زمين سكه زدند مورد نظر ابليس شد و چون آنها را ديد برداشت و بر دو ديده گذاشت و به سينه چسبانيد و فريادى زد و باز به سينه چسبانيدشان و گفت شما دو تا نور چشم من و ميوه دل منيد من باك ندارم كه چون بنى آدم شما را دوست داشتند ديگر بت را نپرستند بس ‍ است مرا از بنى آدم كه شما را دوست دارند،

١٨- امام باقرعليه‌السلام فرمود : قرآن خوانان سه دسته اند، مردى قرآن خواند و آن را كالاى خود سازد و شاهان را بخود جلب كند و بر مردم گردن فرازى نمايد، مرديكه قرآن خواند و آن را حفظ كند ولى به مقرراتش عمل نكند و مرديكه قرآن خواند و آن را داروى خود سازد شب براى آن بيدارى كشد و روز تشنگى بخود دهد و در مساجد به قرائت آن قيام كند و از بستر آسايش خود دورى گزيند باينها است كه خداى عز و جل دفع بلا كند و بدانها دشمنان را سركوب نمايد و بدانها باران از آسمان فرو بارد بخدا اين قرآن خوانان از كبريت احمر كميابترند.

١٩- امام باقر از پدرانش نقل كرده كه : رسول خدا به مردى گذشت كه در باغش درخت ميكاشت فرمود تو را راهنمائى نكنم بكشت درختى كه بيخ آن برجاتر و ميوه اش زودرس تر و خوشمزه تر و و در انفاق پاياتر باشد؟ عرضكرد چرا يا رسول اللّه پدر و مادرم قربانت ، فرمود در بامداد و پسين بگو سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر كه اگر آن را بگوئى به هر تسبيحى ده درخت از انواع ميوه ها در بهشت داشته باشى و آنها باقيات و صالحاتند آن مرد عرض كرد يا رسول اللّه تو گواه باش اين باغ من وقفى است در تصرف داده شده براى فقراء مسلمانان كه در صفه اند خداى تبارك و تعالى نازل كرد (سوره الليل - ٥) و اما هر كه عطا كرد و پرهيزكار شد و تصديق به ثواب كرد او را آماده آسانى سازيم ٢٠- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : كه على بن ابى طالب خليفه خدا و خليفه من و حجت خدا و حجت من و باب خدا و باب من و صفى خدا و صفى من و حبيب خدا و حبيب من و خليل خدا و خليل من و شمشير خدا و شمشير منست و رفيق و وزير و وصى منست ، دوستش دوست من و دشمنش دشمن من و جنگ با او جنگ با من و سازش با او سازش با من و گفته او گفته من و فرمانش فرمان من و همسرش دختر من و فرزندش فرزند منست و او سيد اوصياء و بهترين امت منست

مجلس سى و هفتم روز جمعه سلخ محرم ٣٦٨

١- ابن عباس گويد: چون سى سال از عمر عيسى گذشت خدا او را به بنى اسرائيل مبعوث كرد ابليس در گردنه بيت المقدس بغام افيق او را ديد و باو گفت اى عيسى توئى كه از بزرگى ربوبيت خود بدون پدر به وجود آمدى ؟ گفت بزرگى از آنست كه مرا آفريد و آدم و حواء را چنين آفريد ابليس گفت توئى كه از بزرگى ربوبيت خود در گهواره بحال كودكى سخن گفتى ؟ فرمود عظمت آن از آنست كه مرا در خردى بسخن آورد و اگر ميخواست مرا لال ميكرد ابليس ‍ گفت توئى كه از بزرگى ربوبيت خود از گل شكل پرنده سازى و بپرواز آيد، فرمود عظمت از آن خدائيست كه مرا آفريد و آنچه مسخر من كرده آفريده ابليس گفت توئى كه از بزرگى ربوبيت خود بيماران را شفابخشى ، فرمود بزرگى از آن آنست كه به اجازه او شفا دهم آنها را و اگر خواهد مرا هم بيمار گرداند ابليس گفت توئى كه از بزرگى ربوبيت خود مرده ها را زنده كنى ، فرمود بزرگى از آن كسيست كه به اجازه او آنها را زنده كنم و بناچار آنچه را زنده كنم بميراند و مرا هم بميراند، ابليس گفت توئى كه از بزرگى ربوبيت خود از دريا بگذرى و دو پايت تر نشود و در آب فرو نرود فرمود بزرگى از آنست كه آن را برايم رام كرده و اگر ميخواست غرقم ميكرد، ابليس گفت توئى كه روزى آيد همه آسمانها و زمين و هر كه در آنها است فروتر از تو است و تو برتر از اين همه تدبير كار كنى و تقسيم روزى نمائى عيسى اين گفتار ابليس لعين را عظيم شمرد و فرمود منزهست خدا بر آسمانها و زمينش و كشش كلماتش و به وزن عرشش و رضاى خودش چون ابليس ‍ لعين آن را شنيد بيخودانه پيش رفت تا در لجه خضراء افتاد، ابن عباس گفت زن جنيه اى بيرون شد و در كناره دريا ميرفت و ناگاه چشمش بر ابليس افتاد كه بر سنگ سختى در سجده است و اشكش بر دو گونه روانست و از روى تعجب نگران ابليس شد و گفت واى بر تو اى شيطان از اين سجده طولانى چه اميدى دارى ؟ گفت اى زن خوب و دختر مردى خوب اميدوارم كه چون خدا به سوگند خود عمل كرد و مرا بدوزخ برد به رحمت خود مرا از آن خلاص كند.

٢- امام صادقعليه‌السلام فرمود : چون روز قيامت شود خداى تبارك و تعالى رحمت خود را چنان پراكنده كند كه ابليس در رحمت او طمع كند.

٣- امام صادقعليه‌السلام فرمود : هر كه بد خلقى كند خود را عذاب كرده

٤- امام باقرعليه‌السلام فرمود : هر كه را كج خلقى نصيب است ايمان از وى دريغست

٥- ابى سخيله گويد: نزد ابوذر رفتم و گفتم اى ابوذر اختلافى پديدار بينم مرا چه فرمائى ؟ فرمود ملازم اين دو باش ، كتاب خدا و حضرت استاد على بن ابى طالب زيرا من از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم كه او اول كسى است كه بمن ايمان آورد و اول كسى است كه روز قيامت با من دست دهد و او است صديق اكبر و فاروق كه ميان حق و باطل را جدا كند.

٦- امام صادق از گفته پدرانش فرمود : كه مردى از زنان خود شكايت كرد و امير مؤمنان اين سخن را ايراد نمود، اي مردم به هيچ وجه مطيع زنان نباشيد و آنها را امين بر مال ندانيد و نگذاريد سرپرست عيال باشند زيرا آنها به دلخواه خودشان واگذارى به مهلكه گرايند و از دستور مالك تجاوز كنند زيرا ما دريافتيم كه هنگام نياز پرهيز ندارند و گاه شهوت شكيبا نيستند بزك را تا گاه پيرى ترك نكنند و عجوزه هم كه شوند از خود بينى دست باز نكشند شكر نعمت فراوان را براى جلوگيرى اندكى فراموش كنند خوبى را از ياد برند و بدى را بخاطر سپارند چون پروانه به بهتان شتابند و به طغيان گرايند و دنبال شيطان برآيند به هر حال با آنها مدارا كنيد و به زبان خوش با آنها گفتگو كنيد شايد خوش كردار شوند.

٧- ابن عباس گويد: روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دست على بن ابى طالب را گرفت و بيرون شد و ميفرمود اى معشر انصار اى معشر بنى هاشم اى معشر فرزندان عبد المطلب منم محمد منم رسول خدا حالا من از گل رحمت شده به همراه چهار كس از خاندانم آفريده شدم خودم و على و حمزه و جعفر يكى گفت يا رسول اللّه اينها روز قيامت با تو سوار باشند؟ فرمود مادرت به عزايت نشيند در آن روز كسى سوار نباشد جز چهار تن من و على و فاطمه و صالح پيغمبر خدا من بر براق سوارم و فاطمه دخترم بر ناقه عضباء من و صالح بر آن اشترى كه پى شد و على بر يكى از ناقه هاى بهشت كه مهارش ياقوتست و بر او دو حله سبز باشد و ميان بهشت و دوزخ بايستد و در آن روز مردم از عرق تن مهار شده اند بادى از طرف عرش بوزد و عرق آنها را خشك كند فرشتگان مقرب و صديقان گويند اين ملكى است مقرب يا پيغمبرى است مرسل منادى از طرف عرش ندا كند ولى او على بن ابى طالب برادر رسول خداست در دنيا و آخرت

٨- امام دهم على بن محمد- در مصاحبه موسى با خداى عز و جل : موسى ، معبودا پاداش كسى كه گواهى دهد من رسول و نبى و هم سخن توام چيست ؟ خدا: فرمود فرشتگانم بيايند نزد او مژده بهشت باو دهند. س معبودا پاداش كسى كه برابرت بايستد و نماز بخواند چيست ! ج - نزد فرشتگانم باو مباهات كنم در سجده و ركوع و قيام و قعودش و هر كه چنين باشد او را عذاب نكنم س - پاداش كسى كه مسكين را بخاطر تو اطعام كند چيست ج - روز قيامت دستور دهم منادى جار كشد كه فلانى پسر فلان از آزاد كرده هاى خداست از دوزخ س - معبودا پاداش كسى كه صله رحم كند چيست ؟ ج - عمرش را دراز كنم و سكرات موت را بر او آسان كنم و خازنان بهشت او را فرياد كنند بشتاب نزد ما و از هر در خواهى وارد شو. س - پاداش كسى كه آزار خود را از مردم باز دارد و به آنها خوبى كند چيست ؟ ج - دوزخ روز قيامت باو فرياد زند كه بتو راهى ندارم س - پاداش كسى كه تو را با زبان و دل ياد كند چيست ؟ ج - او را روز قيامت در سايه عرشم پناه دهم در حمايت خود گيرم س - پاداش آنكه حكمت تو را نهان و آشكار بخواند چيست ؟ ج - چون برق بر صراط بگذرد. س - پاداش كسى كه بر آزار و دشنام مردم بخاطر تو شكيبا شود چيست ؟ ج - در ترسهاى روز قيامت باو كمك كنم س - پاداش كسى كه چشمانش از ترس تو اشگين شوند چيست ؟ چهره اش را از سوز آتش نگهدارم و از فزع اكبر آسوده اش سازم معبودا- كسى كه از شرم تو ترك خيانت كند چه پاداشى دارد؟ ج - روز قيامت در امانست معبودا- كيفر كسى كه عمدا مؤمنى را بكشد چيست ؟ روز قيامت باو نظر كنم و از لغزشش در نگذرم معبودا- پاداش كسى كه كافرى را با اسلام دعوت كند چيست ؟ روز قيامت براى هر كه خواهد باو اجازه شفاعت دهم معبودا پاداش كسى كه نمازها را بوقت بخواند چيست ؟ هر چه درخواست كند باو دهم و بهشتم را بر او مباح كنم معبودا پاداش كسى كه از ترست وضوء را تمام گيرد چيست ؟ روز قيامتش كه مبعوث كنم نورى ميان دو چشمش بدرخشد. معبودا- پاداش كسى كه ماه رمضان را بخاطر تو روزه دارد چيست ؟ روز قيامت به مقامى وادارمش كه ترسى ندارد. معبودا- پاداش كسى كه ماه رمضان را بخاطر مردم روزه دارد چيست ؟ ثواب كسى دارد كه آن را روزه نداشته

٩- نوف بكالى گويد: در آستان مسجد كوفه خدمت امير المؤمنينعليه‌السلام رسيدم و گفتم السلام عليك يا امير المؤمنين و رحمة اللّه و بركاته فرمود و عليك السلام يا نوف و رحمة اللّه و بركاته ، گفتم يا امير المؤمنين پندم بده فرمود اى نوف خوبى كن تا با تو خوبى شود، گفتم يا امير المؤمنين بيفزا فرمود رحم كن تا رحمت كنند گفتم يا امير المؤمنين بيفزا فرمود خوب بگو تا بخوبى يادت كنند عرضكردم بيفزا فرمود از غيبت اجتناب كن كه خورش سگان دوزخ است سپس فرمود اى نوف دروغ گفته آنكه گمان دارد حلال زاده است و به غيبت كردن گوشت مردم را ميجود، دروغ گفته كسى كه گمان دارد حلال زاده است و دشمن من و امامان از اولاد من است ، دروغ گفته كسى كه گمان دارد حلال زاده است و زنا را دوستدارد يا بر نافرمانى خدا شب و روز دلير است اى نوف سفارش مرا بپذير سر دسته و كدخدا و گمركچى و راهدار مباش اى نوف صله رحم كن تا خدا عمرت را بيفزايد و خوش خلق باش تا حسابت را سبك گيرد اى نوف اگر خواهى روز قيامت با من باشى كمك ستمكاران مشو اى نوف هر كه ما را دوست دارد روز قيامت با ما است و اگر مردى سنگى را دوست دارد با او محشور گردد اى نوف مبادا خود را براى دم جلوه دهى و بنافرمانى با خدا برآئى تا خدا روزى كه ملاقاتش كنى رسوايت كند اى نوف آنچه به تو گفتم نگهدار تا بخير دنيا و آخرت رسى

١٠- انس بن مالك گفت : از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم ميفرمود از اين در خير اوصياء و سيد الشهداء بر شما در آيد و كسى كه مقامش نزديكتر به انبياء است و على بن ابى طالب در آمد و رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود اى أ بو الحسن چرا چنين نگويم با اينكه تو صاحب حوضى و وفاكننده پيمان منى و پرداخت كن وام از من

مجلس سى و هشتم روز سه شنبه چهارم صفر ٣٦٨

١- عبد اللّه بن على گويد: كالائى از بصره به مصر ميبردم در راه به پيره مردى بلند قد و گندم گون اصلع كه سر و ريشش سفيد بود و دو جامه يكى سياه و ديگرى سفيد در برداشت برخوردم و گفتم اين كيست ؟ گفتند بلال مؤ ذن رسول خداستصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دفترهاى خود را برداشتم و نزدش آمدم و گفتم السلام عليك اى شيخ جواب داد گفتم رحمك اللّه بدان چه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدى مرا بازگو گفت چه دانى من كيم ؟ گفتم تو بلال مؤ ذن رسول خدائى ، گريست و گريستم تا مردم دور ما جمع شدند و گريه ميكرديم سپس بمن گفت اى پسرك تو اهل كجائى ؟ گفتم عراق گفت به به لختى بياسود و گفت بنويس ‍ اى برادر عراقى بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ من از رسول خدا شنيدم ميفرمود مؤذنها امين مردمند بر نمازشان و روزه شان و گوشتشان و خونشان از خدا چيزى نخواهند جز به آنها عطا شود و شفاعتى نكنند جز آنكه پذيرفته باشد گفتم بيفزا برايم رحمك اللّه گفت بنويس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم ميفرمود هر كه چهل سال اذان گويد براى خدا روز قيامت با كردار چهل صديق خوش كردار پذيرفته كار محشور گردد، گفتم رحمك اللّه بيفزا گفت بنويس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم ميفرمود هر كه بيست سال اذان گويد خداى عز و جل او را روز قيامت محشور كند و نورى دارد چون نور آسمان دنيا، گفتم بيفزا رحمك اللّه ، گفت بنويس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ شنيدم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ميفرمود هر كه ده سال اذان گويد خدا او را در بهشت با ابراهيم در گنبد و درجه او سكنى دهد، گفتم بيفزا رحمك اللّه ، گفت بنويس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ميفرمود هر كه يك سال اذان گويد خدا روز قيامت هر چه هم گناه داشته باشد او را آمرزيده محشور كند اگر چه گناهانش به وزن كوه احد باشد، گفتم بيفزا رحمك اللّه فرمود آرى حفظ كن و عمل كن و بحساب آور شنيدم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ميفرمود هر كه در راه خدا براى يك نماز از روى ايمان و خدا خواهى و تقرب بحق اذان گويد خدا گناهان گذشته اش را بيامرزد و نسبت به آينده عمرش او را نگهدارى كند و ميان او و شهيدان در بهشت جمع كند، گفتم خدايت رحمت كند بهترين آنچه شنيدى برايم بازگو گفت واى بر تو اى پسرك بند دلم را بريدى و گريست و من هم گريستم تا بخدا دلم باو سوخت سپس گفت بنويس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم ميفرمود چون روز قيامت شود و خدا مردم را در يك سرزمين جمع كند خدا فرشتگانى از نور با پرچم و علمهاى نور نزد مؤ ذنها بفرستد كه با آنها اسبهائيست كه مهارشان از زبرجد سبز و خورجين ترك آنها از مشك ازفر است مؤ ذنها بر آنها سوار شوند و بر سر پا ايستند و فرشته ها مهارشان را بكشند و آنان به آواز بسيار بلند اذان گويند سپس سخت گريست تا بناله افتادم و گريستم و چون آرام شد گفتم براى چه گريه كنى ؟ گفت واى بر تو بيادم آوردى آنچه را از صفى و حبيب خود شنيدم كه ميفرمود به آن كه مرا به راستى مبعوث به نبوت كرده براستى آنها سر پا روى اسب بر مردم بگذرند و گويند اللّه اكبر اللّه اكبر و چون چنين گويند امتم غوغا كنند. اسامة بن زيد پرسيد آن غوغا چيست ؟ فرمود تسبيح ، حمد و لا اله الا اللّه است چون گويند اشهد ان لا اله الا اللّه امتم گويند، بس او را در دنيا پرستيديم گفته شود راست گويند چون گويند اشهد ان محمد رسول اللّه امتم گويند اينست كه از طرف پروردگار ما به رسالت آمده ما نديده باو معتقد بوديم گويند راست گفتيد هم او است كه بشما اداى رسالت كرد از پروردگار شما و شما باو مؤمن بوديد و حق است بر خدا كه شما را با پيغمبرتان جمع كند و آنها را به منزلهايشان رسانند كه در آنست آنچه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه بر دل بشرى گذشته سپس بمن نگاه كرد و گفت اگر توانى و توانى جز بخدا نيست كه نميرى جز مؤ ذن بدان عمل كن گفتم رحمك اللّه بر من تفضل كن و خبرده كه من محتاجم بمن برسان آنچه را از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدى زيرا تو او را ديدى و من نديدم براى من بهشت را چنان وصف كن كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برايت وصف كرده گفت بنويس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ از رسول خدا شنيدم ميفرمود باروى بهشت خشتى از طلا و خشتى از نقره و خشتى از ياقوتست و ملاطش ‍ مشك اذفر و كنگره هايش از ياقوت سرخ و سبز و زرد است ، گفتم حلقه آن چيست ؟ فرمود واى بر تو دست از من بدار كه تكليف ناهنجارى بمن كردى گفتم دست بر ندارم از تو تا بمن برسانى آنچه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدى در اين باره گفت بنويس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اما در صبر دريست كوچك يك لنگه اى و از ياقوت سرخست و حلقه ندارد در شكر از ياقوت سفيد است دو لنگه دارد و ميان آنها پانصد سال راهست و غوغا و ناله اى دارد، ميگويد بار خدايا اهل مرا برايم بياور گفتم در هم سخن كند؟ فرمود آرى خداى ذو الجلالش بسخن آرد، در بلا گفتم مگر در صبر هم همان در بلا نيست ؟

گفت نه گفتم بلا چيست ؟ گفت مصائب و دردها و بيماريها و خوره و آن دريست از ياقوت زرد يك لنگه اى و اندك اند كسانى كه از آن در آيند گفتم خدا رحمت كند بيفزا و بر من تفضل كن كه من محتاجم گفت تو بمن تكليف ناروا كنى باب اعظم كه از آن بندگان صالح در آيند كه اهل زهد و ورع و مشتاق خدا و مأ نوس باويند گفتم خدا رحمتت كند وقتى ببهشت در آيند چه كنند؟ فرمود بر كشتيها روى دو نهر سير كنند كه پاروهائى دارند از لؤ لؤ فرشتگانى در آنها باشند از نور و جامه هاى بسيار سبز در بردارند، گفتم رحمت خدا بر تو مگر نور هم سبز دارد؟ گفت جامه ها سبزند و نور از پرتو رب العالمين است جل جلاله بر دو كناره نهر گردش كنند گفتم نام آن نهر چيست ، گفت جنة الماوى گفتم در ميان چيز ديگرى است ؟ گفت آرى جنت عدن كه ميانه بهشتها است جنت عدن باروئى دارد از ياقوت سرخ و ريگ آن لؤ لؤ است گفتم در آن در ديگرى است ؟ گفت آرى جنت الفردوس ، گفتم باروى آن چگونه است گفت واى بر تو دست از من بدار مرا سرگردان كردى گفتم بلكه تو مرا سرگردان كردى من دست از تو بر ندارم تا وصف را بكمال رسانى و مرا از باروى آن خبر دهى گفت بارويش نور است گفتم غرفه ها كه در آنست ؟ گفت از نور رب العالمين است گفتم بيفزا خدايت رحمت كند گفت واى بر تو تا اينجا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده خوشا بر تو اگر به برخى از اين كه وصف شد برسى و خوشا بر كسى كه بدان معتقد باشد گفتم خدايت رحمت كند بخدا من از معتقدان به آنم گفت واى بر تو كسى كه ايمان آرد و باور كند اين حقيقت را و روش را رغبت بدنيا و زيور آن نكند و حساب خود را نگهدارد گفتم من بدان معتقدم گفت راست گفتى و بايد خود را نزديك كنى و محكم سازى و نااميد نباشى و عمل كنى و تقصير نكنى و اميدوار باشى و بترسى و بر حذر باشى سپس سه ناله كشيد كه گمان كرديم مرد و فرمود پدر و مادرم قربان شما اگر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شما را ميديد چشمش بشما روشن ميشد كه از اين اوصاف پرسش ميكرديد سپس گفت نجات ، نجات ، شتاب ، شتاب كوچ ، كوچ ، عمل ، مبادا تقصير كنيد. مبادا تقصير كنيد سپس فرمود واى بر شما مرا از آنچه تقصير كردم حلال كنيد گفتم تو از آنچه تقصير كردى به حلى خدا پاداش بهشت بتو دهد چنانچه ادا كردى و بجا آوردى آنچه بر تو واجب بود سپس مرا وداع كرد و گفت : بپرهيز از خدا و برسان به امت محمد آنچه را من بتو رساندم گفتم عمل كنم ان شاء اللّه گفت دين و امانت تو را بخدا سپارم خدا توشه و تقوى و كمك بر طاعت و خواست خود بتو عطا كند.

٢- امام صادق فرمود : هر كه شنيد مؤ ذن ميگويد اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمدا رسول اللّه و بگويد من باور دارم و قبول دارم كه نيست معبود حقى جز خدا و محمد رسول خدا است و كفايت كنم هر كه سرباز زند و انكار كند و يارى كنم بدان هر كه اقرار كند و گواه باشد ثواب برد بشماره همه منكران و جاحدان و به شماره هر كه اقرار كند و شهادت دهد.

٣- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : بر عرش نوشته منم خدا نيست معبود حقى جز من شريك ندارم محمد بنده و رسول منست او را به على كمك دادم خداوند نازل كرد (انفال) او است كه تأ ييد كرد تو را به يارى خود و با مؤمنان و مقصود از نصر على است و داخل مؤمنان هم هست و از هر دو وجه مورد اين آيه است ٤- ابى حمزه ثمالى گويد: امام پنجم فرمود اى ابا حمزه على را از مقامى كه خدا باو داده پائين نياوريد و از آن بالاتر نبريد براى على همين بس كه با اهل كرة نبرد ميكند و اهل بهشت را تزويج مينمايد.

٥- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : شب معراج ديدم بر يكى از ستونهاى عرش نوشته منم خدا معبود حقى نيست جز من تنهايم بهشت عدن را بدست خود آفريدم محمد برگزيده خلق منست او را با على تأ ييد كردم و با او يارى نمودم ٦- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : پنج چيز بمن عطا شده كه بكسى پيش از من عطا نشده زمين برايم مسجد و طهور مقرر شده و غنيمت بر من حلال شده و بهراس يارى شدم و كلمات پر معنى بمن عطا شده و شفاعت بمن عطا شده

٧- امام پنجم از قول پدرانش كه : رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود دامن اين انزع يعنى على را بگيريد كه او صديق اكبر و فاروق ميان حق و ناحق است هر كه دوستش دارد خدا هدايتش كرده و هر كه دشمنش دارد خدا او را دشمن دارد و هر كه از او تخلف كند خدا نابودش كند و از او است دو سبط اين امت حسن و حسين و آن دو دو پسر منند و از حسين است امامان رهبر كه خدا به آنها علم و فهم مرا داده آنها را دوست داريد و پشتيبانى جز آنها نگيريد تا خشم خدا بر شما فرود آيد و هر كه مورد خشم پروردگارش شود مسلما سقوط كرده و زندگى اين دنيا نباشد جز كالاى فريب