ترجمه امالى شيخ صدوق

ترجمه امالى شيخ صدوق 0%

ترجمه امالى شيخ صدوق نویسنده:
گروه: متون حدیثی

ترجمه امالى شيخ صدوق

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: شیخ صدوق ترجمه شيخ محمد باقر كمره اى
گروه: مشاهدات: 39627
دانلود: 3356

توضیحات:

ترجمه امالى شيخ صدوق
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 103 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39627 / دانلود: 3356
اندازه اندازه اندازه
ترجمه امالى شيخ صدوق

ترجمه امالى شيخ صدوق

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

مجلس پنجاه و ششم سه شنبه هشتم ربيع الاخر ٣٦٨

١- فضيل بن يسار گويد: صبح روزى كه زيد بن على در كوفه خروج كرد من خود را باو رساندم و شنيدم كه ميگفت كسى كه از شما مرا در نبرد با نبطي هاى شام كمك دهد؟ بحق آنكه پيغمبر را بشير و نذير مبعوث كرده هيچ كس نباشد كه مرا در نبرد آنها كمك كند جز آنكه روز قيامت دستش را بگيرم و به اذن خدا او را به بهشت برم گويد چون كشته شد من يك شترى كرايه كردم و به مدينه رفتم و خدمت امام صادقعليه‌السلام رسيدم با خود گفتم خبر شهادت زيد را باو ندهم كه بر او بيتابى كند چون خدمت او رسيدم بمن فرمود اى فضيل عمم زيد چه كرد؟ گويد گريه گلويم را گرفت گفت او را كشتند؟ گفتم آرى بخدا او را كشتند گفت بدارش زدند؟ گفتم آرى بخدا بدارش زدند شروع بگريه كرد و اشكش ‍ بر دو گونه اش مانند مرواريد ميغلطيد سپس فرمود اى فضيل با عمويم در نبرد با اهل شام شركت كردى ؟ گفتم آرى گفت چند تن از آنها كشتى ؟ گفتم شش تن ، گفت شايد در قتل آنها شك داشتى گويد گفتم اگر شك داشتم كه آنها را نميكشتم شنيدم فرمود خدا مرا در اين خونها شريك كند بخدا عمويم و يارانش زيد شهيد درگذشتند بمانند على بن ابى طالب و يارانش

٢- از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسيدند كدام مال بهتر است ؟ فرمود : زراعتى كه بكارند و اصلاح كنند و روز درو حقش را بپردازند عرض شد يا رسول اللّه پس از زراعت كدام مال بهتر است ؟ فرمود گوسفنددارى كه به دنبال محل باران ميرود و نماز ميخواند و زكات ميدهد، عرض شد يا رسول اللّه پس از گوسفند كدام مال بهتر است ؟ فرمود گاو كه بامداد شير ميدهد و پسين هم شير ميدهد، عرض شد بعد از گاو كدام مال بهتر است ؟ فرمود درختانى كه در لجن برپاينده و در گرانى خوراك ميدهند چه خوب چيزيست نخل خرما هر كه آن را بفروشد پولش چون خاكستر بر سر كوه است كه باد سختى بر آن بوزد مگر بجاى آن نخل ديگرى بخرد، عرض شد يا رسول اللّه پس از نخل كدام مال بهتر است ؟ آن حضرت خاموش شد، مردى گفت پس شتر چطور است ؟ فرمود بدبختى و جفاكارى و رنج و در به درى دارد بامداد و پسين و پشت بصاحبش دارد خيرش از سوى شومترش مى آيد حالا كه اشقياء نابكار آن را از دست ندهند.

٣- رسول خدا در حجة الوداع در مسجد خيف اين خطبه را خواند: پس از حمد و ثناى الهى فرمود : خرم كند خدا بنده اى را كه گفتار مرا بشنود و حفظ و كند بكسى كه آن را نشنيده برساند بسا كسى كه فقيه نيست و فقهى را حمل كند و بسا فقيهى كه فقهى را به فقيه تر از خود رساند، سه چيز است كه دل مرد مسلمان در آن دغلى روا ندارد اخلاص عمل براى خدا و خير خواهى براى پيشوايان مسلمانان و ملازمت جمعيت مسلمانان كه دعوت آنها به هر كه پشت سر آنها است احاطه دارد همه مسلمانان برادرند و خونشان با هم برابر تعهد پست ترين آنها به عهده همه است و همه بايد هم دست باشند بر عليه ديگران

٤- امير المؤمنينعليه‌السلام فرمود : من نسبى براى اسلام مرتب كنم كه ديگرى پيش از من و بعد از من نكند اسلام تسليم است ، تسليم تصديقست و آن يقين است و يقين ادا كردنست و آن عمل است مؤمن دين را از خدا گيرد نه از رأ ى خود اي مردم دين شما، دين شما بدان بچسبيد كسى شما را از آن بدر نبرد زيرا گناه در ديندارى به از حسنه در بي دينى است زيرا گناه ديندار آمرزيده شود و حسنه از بي دين پذيرفته نگردد.

٥- ابو شاكر ديصانى خدمت امام صادق رسيد و گفت : تو اختر درخشانى و پدرانت ماههائى تابان و مادرانت بانوانى پارسا و شايان بودند و جوهرت گرامى ترين جوهر است و چون نام دانشمندان برند انگشتها بسوى تو خم شوند اى درياى ژرف دليل بر حدوث جهان چيست ؟ امام صادقعليه‌السلام فرمود به نزديكترين چيزى بدان دليل جويم ، گفت چيست ؟ امام دستور داد تخم مرغى آوردند و آن را بر كف دست نهاد و فرمود اين قلعه ايست اندود شده و درونش مايعى است رقيق و نظيف از سيم روان و طلاى آب شده و بشكافد و مانند طاوسى از آن بيرون آيد چيزى درونش رفته ؟ گفت نه فرمود همين دليلست بر حدوث عالم ابو شاكر گفت ، خوب موضوعى را اختيار كردى و مختصر سخن نمودى و فرمودى و خوش فرمودى ولى تو ميدانى كه ما نپذيريم جز آنچه را بديده بينيم يا بگوش خود بشنويم يا بدست خود بسائيم يا با بينى خود ببوئيم يا به دهن خود به چشم يا در دل ما عيان باشد و يا بطور يقين از روايات استنباط كنيم ، امام صادقعليه‌السلام فرمود حواس خمس را تذكر دادى ؟ آنها بدون دليل ديگر سودى ندهند چنانچه تاريكى را بى چراغ روشن نتوان قطع كرد.

٦- مردى خدمت امام رضاعليه‌السلام رسيد و عرض كرد: چه دليلى است بر حدوث عالم ؟ فرمود تو نبودى و بود شدى تو ميدانى كه خود را به وجود نياوردى و كسى هم كه مانند تو است تو را به وجود نياورده

٧- يك روز رسول خدا در مسجد قباء كه انصار جمع بودند به على بن ابى طالبعليه‌السلام فرمود : اى على تو برادر منى و من برادر تو اى على تو وصى و خليفه من و امام امت منى بعد از من با خدا پيوسته هر كه با تو پيوسته و با خدا دشمنست هر كه با تو دشمنست و با خدا بغض دارد هر كه با تو بغض دارد، خدا را يارى كرده هر كه تو را يارى كند و خدا را واگذاشته هر كه تو را واگذارد، اى على تو همسر دختر منى و پدر دو فرزند منى ، اى على چون مرا به آسمان بالا بردند پروردگارم در باره تو سفارش كرد فرمود اى محمد گفتم لبيك و سعديك تباركت و تعاليت و فرمود على امام متقيان و پيشواى روسفيدان و يعسوب مؤمنانست

٨- رسول خدا روزى در منزل ام ابراهيم بود و جمعى اصحابش حضور او بودند كه على بن ابى طالب آمد و چون چشم پيغمبر باو افتاد گفت : اى گروه مردم نزد شما آمد بهترين مردم بعد از من ، او سرور شما است و طاعت او فرض است چون طاعت من ، و نافرمانى او حرام است چون نافرمانى من ، گروه مردم من خانه حكمتم و على كليد آنست و بخانه نتوان رسيد جز به وسيله كليدش دروغ گويد كسى كه گمان دارد مرا دوست داشته و على را دشمن دارد.

٩- امام صادق فرمود : روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به جابر بن عبد اللّه انصارى فرمود اى جابر تو محققا ميمانى تا فرزندم محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب را درك كنى كه در تورات معروف است به باقر چون باو برخوردى سلام مرا باو برسان جابر وارد بر على بن الحسينعليه‌السلام شد محمد بن على را كه پسر بچه اى بود نزد او يافت باو گفت اى غلام بيا پيش ، پيش آمد و گفت عقب برو عقب رفت جابر گفت به پروردگار كعبه اين شمايل رسول خدا است سپس رو به على بن الحسينعليه‌السلام كرد و گفت اين كيست ؟ فرمود پسر منست و امام بعد از من محمد باقر است جابر برخاست و بر پاهاى او افتاد و آنها را ميبوسيد و ميگفت جانم قربانت يا ابن رسول اللّه سلام پدرت را بپذير رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بتو سلام رسانيده گويد دو چشم امام باقر اشگين شد و گفت اى جابر بر پدرم رسول خدا سلام باد تا آسمانها و زمين بر پا است و بر تو اى جابر بخاطر آنكه سلام او را بمن رساندى

١٠- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : چون مرا به آسمان بردند جبرئيل مرا به نهر نور رسانيد كه خدا فرموده (انعام - ١) خدا ظلمات و نور را ساخته است - و گفت اى محمد به بركت خدا از آن بگذر كه خدا ديده آن را منور كرد و جلوتر باز كرد اين نهريست كه كسى از آن نگذشته نه فرشته مقربى و نه پيغمبر مرسلى تنها من روزى يك بار در آن غوطه ور شوم و برآيم و پرهايم را بتكانم و از آن قطره اى نريزد جز آنكه خدا از آن فرشته مقربى بيافريند كه بيست هزار و دويست هزار زبان دارد و با هر زبانى به لغتى سخن گويد كه زبان ديگر آن را نفهمد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آن درگذشت تا به حجابها رسيد كه پانصد بودند و ميان هر دو حجابى مسافت پانصد سال بود. سپس جبرئيل گفت يا محمد پيش رو فرمود اى جبرئيل چرا تو با من همراه نيستى گفت حق ندارم از اينجا پيش روم رسول خدا آنچه را خدا ميخواست پيش رفت تا آنجا كه شنيد خداى تبارك و تعالى ميفرمود منم محمود و توئى محمد نامت را از نام خود بازگرفتم هر كه با تو پيوندد با او پيوندم و هر كه از تو ببرد سركوب كنم فرود شو نزد بندگانم و به آنها از پذيرائى خود كه از تو كردم خبر ده من پيغمبرى مبعوث نكردم جز آنكه برايش وزيرى مقرر كردم تو رسول منى و على وزير تو است رسول خدا فرمود آمد و نخواست آنچه شنيده به مردم باز گويد از ترس آنكه او را متهم كنند چون تازه از جاهليت در آمده بودند تا شش سال گذشت خداى تبارك و تعالى اين آيه را فرستاد (سوره هود- ١٢) شايد تو ترك كنى پاره اى از آنچه بتو وحى شده و سينه ات از آن تنگست رسول خدا آن را بر خود هموار كرد تا روز هشتم اين آيه رسيد (مائده - ٦٧) اي رسول برسان آنچه را از پروردگارت بتو نازل شده و اگر نرسانى تبليغ رسالت نكردى خدايت از مردم نگه مى دارد رسول خدا فرمود تهديديست پس از وعده عذاب بايد دستور خدا را اجرا كنم و اگر مردم مرا متهم كردند و تكذيب نمودند بر من آسان تر است از اينكه خدا مرا عقوبت سختى كند در دنيا و آخرت ، گويد جبرئيل با لفظ امير المؤمنين به على سلام داد و على عرض كرد يا رسول اللّه كلامى ميشنوم و كسى را نبينم ؟ فرمود اين جبرئيل است از جانب خدا آمده براى تصديق آنچه خدا بمن وعده داده سپس رسول خدا دستور داد مردها پى در هم بر على سلام امير المؤمنينى دادند و به بلال گفت جار زند كسى جز دردمندها نماند جز اينكه به غدير خم رود و چون فردا شد رسول خدا با اصحابش بيرون رفت و حمد و ثناى الهى بجا آورد و فرمود اي مردم به راستى خداى تبارك و تعالى مرا به رسالتى نزد شما فرستاده كه بسيار نگرانم از آنكه مرا متهم كنيد و تكذيب نمائيد تا اينكه خدا پياپى مرا توعيد و تهديد نموده و تكذيب شما بر من آسانتر از عقوبت خدا است خدا مرا به معراج برد و فرمود اى محمد من محمودم و تو محمد نامت را از نامم باز گرفتم هر كه با تو پيوندد با او پيوندم و هر كه از تو ببرد سركوبش كنم فرود شو و به بندگانم خبر ده چه احترامى از تو كردم ، من هيچ پيغمبرى مبعوث نكردم جز آنكه وزيرى برايش مقرر كردم تو رسول منى و على وزير تو است سپس دو دست على را گرفت و بالا برد تا مردم به سفيدى زير بغل هر دو نظر كردند و پيش از آن ديده نشده بود سپس فرمود اى مردم به راستى خداى تبارك و تعالى مولاى منست و من مولاى مؤمنانم هر كه را من مولا و آقايم على مولا و آقا است بار خدايا دوست دار هر كه را دوستش ‍ دارد و دشمن دار هر كه را دشمنش دارد يارى كن هر كه را ياريش كند و وانه هر كه را وانهدش شكاكان و منافقان و بيمارهاى دل و كج دلان گفتند بخدا بيزاريم از اين گفتارش اين از راه عصبيت است سلمان و مقداد و ابو ذر و عمار بن ياسر گويند بخدا از آن عرصه بيرون نشديم تا اين آيه نازل شد (مائده - ٣) امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما پسنديدم سه بار آن را تكرار كرد رسول خدا سپس فرمود به راستى كمال دين و تمام نعمت و وصى از طرف پروردگار به رسالت مخصوص من نزد شما به ولايت على بن ابى طالب است بعد از من

مجلس پنجاه و هفتم روز جمعه يازدهم ربيع الاخر ٣٦٨

١- مفضل بن عمر گويد: از مولايم امام صادقعليه‌السلام شنيدم ميفرمود در ضمن مناجات خدا با موسى بن عمران اين بود كه باو فرمود اى پسر عمران دروغگويد كسى كه گمان برد مرا دوست دارد و چون شبش فرو گيرد بخوابد و ياد من نكند مگر نيست كه هر دوستى خلوت با دوست را ميخواهد من اى پسر عمران چون شب شود بر دوستانم متوجه شوم ديده آنها را بر دلشان نهم و كيفرم را برابر چشمان مجسم كنم و مرا مشاهده كنند و با من حضورى گفتگو نمايند اى پسر عمران از دلت بمن خشوع بده و از تنت خضوع و از دو چشمت اشك در تاريكى شب و مرا بخوان كه مرا بيابى نزديك و اجابت كن

٢- امام صادقعليه‌السلام اين دعا را ميخواند: معبودا چگونه تو را بخوانم با آنكه نافرمانيت كردم و چگونه نخوانم و مهرت در دل دارم اگر گنهكارم دستى پر از گناه بدرگاهت بردارم و چشمى پر از اميد بسويت بر آرم مولاى من تو بزرگ بزرگانى و من اسير اسيران من اسير، گناهم و گرو جرم ، معبودا اگر بگناهم بازخواست كنى بكرمت درخواست كنم و اگر بجرمم بگيرى بگذشت برگيرم اگر دستور دوزخم دهى باهلش خبر دهم كه من ميگويم لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ خدايا طاعت شادت كند و گنه زيانت ندارد آنچه شادت كند بمن بده و آنچه زيانت ندارد برايم بيامرز يا ارحم الراحمين

٣- امام صادقعليه‌السلام ميفرمود : هر كه گويد خدا ميداند و دروغ گويد عرش خدا از احترام خدا بلرزد.

٤- از امام صادقعليه‌السلام پرسيدند از زاهد در دنيا فرمود : كسى است كه حلال آن را از ترس حساب وانهد و حرامش را از ترس ‍ عقاب

٥- امام صادقعليه‌السلام مردى را ديد كه : بر فرزندش بيتابى ميكرد فرمود اى مرد از مصيبت كوچك بيتابى كنى و از مصيبت بزرگ غافلى اگر تو آماده بودى براى راهي كه فرزندت رفته اين قدر بيتابى نميكردى مصيبت آماده نبودنت بزرگتر از داغ فرزند است

٦- امام صادقعليه‌السلام فرمود : سه كس روز قيامت بخدا نزديكتر باشند تا مردم از حساب فارغ شوند كسى كه قدرت در حال خشم او را وادار نكند بزير دست خود ستم كند، كسى كه ميان دو كس راه رود و جوى با يكى از آن دو تمايل نكند و كسى كه حق را گويد به زيان او باشد يا سود او.

٧- مفضل بن عمر گويد: بامام صادقعليه‌السلام گفتم ناجى را به چه ميتوان شناخت ؟ فرمود هر كه كردارش ‍ موافق گفتارش باشد ناجى است و هر كه كردارش با گفتارش موافق نيست ايمان عاريت دارد.

٨- امام صادقعليه‌السلام فرمود : بر شما به ادب آمدن مساجد زيرا آنها خانه هاى خدايند در زمين و هر كه با طهارت در آنها آيد خدا از گناهان پاكش كند و او را از زوار خود نويسد در آنها بسيار نماز بخوانيد و دعا كنيد و در جاهاى مختلف مساجد نماز كنيد كه هر جا براى نماز گذار خود روز قيامت گواهى دهد.

٩- امام صادقعليه‌السلام ميفرمود : دانش جوئيد و با آن بردبارى و وقار را زيور خود كنيد و تواضع كنيد براى شاگردان و استادان خود و دانشمندان جبار نباشيد كه باطل شما حق شما را از ميان ببرد.

١٠- امام صادقعليه‌السلام فرمود : بر شما باد به مكارم اخلاق زيرا خداى عز و جل آنها را دوست دارد و دور باشيد از اخلاق بد كه خدايشان دشمن دارد و بر شما باد بخواندن قرآن كه درجات بهشت به شماره آيات آنست و روز قيامت به قارى قرآن گويند بخوان و بالا رو و هر آيه بخواند يكدرجه بالا رود، و بر شما باد به حسن خلق كه صاحب خود را به مقام روزه دار شب زنده دار رساند و بر شما باد بخوش ‍ همسايگى كه خدا بدان دستور داده و بر شما باد به مسواك كردن كه پاك كننده و روش نيكى است و بر شما باد به واجبات و آنها را ادا كنيد و ملاحظه كنيد حرامها را و آن ها را ترك كنيد.

١١- امام صادقعليه‌السلام فرمود : روز قيامت دو بنده بپاى حساب ايستند كه اهل بهشتند ولى يكى در دنيا فقير بوده و ديگرى توانگر آن فقير گويد خدايا براى چه من بايستم به عزتت سوگند تو ميدانى نه متصدى مقامى بودم كه مسئول عدل و ظلم آن باشم نه مالى بمن دادى كه از اداى حق آن بپرسى و روزيم باندازه كفايت بوده چنانچه خود دانى و مقدر كرده بودى ، خداى جل جلاله فرمايد بنده ام راست ميگويد او را رها كنيد به بهشت رود، ديگرى ميماند تا آنقدر عرق ميريزد كه اگر چهل شتر بنوشد بس آنها است سپس به بهشت ميرود آن فقير از او پرسد چه تو را بازداشت ؟ گويد طول حساب هر چيزى كه پيش ‍ مى آوردند مرا نوميد ميكرد و مرا مى آمرزيدند و از چيز ديگر پرسش ميشدم تا خدا مرا به رحمت خود فرا گرفت و بپايان رسانيد، تو كيستى ؟ گويد من همان فقير بودم كه تا پاى حساب با تو بودم گويد از نعمت در اين مدت مفارقت تو را چنان تغيير داده است كه نشناختمت

١٢- رسول خدا فرمود : اى على تو برادر من و من برادر توام اى على تو از من و من از توام اى على تو وصى و خليفه من و حجت خدائى بر امتم بعد از من ، خوشبخت است هر كه دوستت دارد و بدبخت است هر كه دشمنت دارد.

١٣- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : شيعيان على هم آن كامجويانند در روز قيامت

١٤- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به على بن ابى طالبعليه‌السلام فرمود : روز قيامت كه شود تو را بر اسبى نجيب از نور بياورند و بر سرت تاجى باشد كه نورش درخشان بتابد كه نزديكست ديده اهل محشر را خيره كند و ندا از طرف خداى جل جلاله رسد كه كجاست خليفه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ تو عرض كنى من اكنون حاضرم سپس جارچى جار كشد اى على هر كه دوستت دارد به بهشت ببر و هر كه دشمنت دارد به دوزخ بر، توئى قسيم بهشت ، توئى قسيم دوزخ

مجلس پنجاه و هشتم سه شنبه نيمه ربيع الاخر ٣٦٨

١- مردى خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت : يا رسول اللّه خبر دارى كه فلانى سفرى را كرده ، كالاى اندكى برده و به چين رفته و زود برگشته و بهره فراوانى آورده كه دوستانش بر او حسد برند و به همسايگان و خويشانش وسعت بخشيده رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود مال دنيا هر چه بيشتر شود صاحبش به بلا و گرفتارى نزديكتر گردد هرگز به مالداران رشك نبريد مگر به آن كه مالش ‍ را در راه خدا بخشيده باشد ولى ميخواهيد شما را آگاه كنم از كسى كه از اين رفيق شما سرمايه كمترى دارد و زودتر از او برگشته و بهره بيشترى آورده و هر چه خير براى او اندوخته است در خزينه خدا محفوظست ؟ گفتند چرا يا رسول اللّه فرمود به اين مردي كه بسوى شما مى آيد بنگريد. نگاه كرديم مردى از انصار كهنه پوش بود، رسول خدا فرمود از همين مرد امروز آنقدر خير و طاعت بالا رفته كه اگر بر همه اهل آسمانها و زمين پخش ‍ شود كمترين بهره مند آنست كه گناهان او آمرزيده و بهشت بر او واجب شود عرض كردند به چه يا رسول اللّه ؟ فرمود برويد از خودش بپرسيد تا بشما خبر دهد كه امروز چه كرده است ، اصحاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باو رو آوردند و باو گفتند بر تو گوارا باد آنچه رسول خدا بتو مژده داده امروز چه كردى كه خدا اين همه ثواب براى تو نوشته آن مرد گفت نميدانم كارى كرده باشم جز آنكه از خانه بيرون آمدم دنبال كارى و تاخير افتاد و ترسيدم از دستم برود و با خود گفتم آن حاجت را با نگاه به روى على بن ابى طالبعليه‌السلام عوض ميكنم چون از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم كه نگاه به روى على عبادتست ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود آرى به خدا عبادتست و چه عبادتى از آن بهتر است اى بنده خدا تو رفته بودى دينارى براى قوت عيالت بدست آرى و از دستت رفت و به عوض آن نگاه به روى على كردى با محبت و اعتقاد بفضل و اين بهتر از آنست كه همه دنيا پر از طلاى سرخ بود و از تو بود و همه را در راه خدا انفاق ميكردى و در هر نفسى كه در اين راه كشيدى حق شفاعت هزار گنهكار دارى كه خدا آن ها را در دوزخ به شفاعتت آزاد كند.

٢- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : به بستانهاى بهشت پيشى گيريد، عرض شد بستان هاى بهشت چيست ؟ فرمود حلقه هاى ذكر.

٣- رسول خدا با يك شاهد و ضميمه قسم حكم داد: و علىعليه‌السلام هم در عراق بدان حكم داد. جابر بن عبد اللّه گويد جبرئيل نزد پيغمبر آمد و باو دستور داد كه يمين و يك گواه قضاوت كند.

٤- امام صادقعليه‌السلام فرمود : چون به حمام روى وقت جامه كندن بگو خدايا گردن بند نفاق از من بر كن و بر ايمانم بر جاى دار، چون وارد بينه حمام شدى بگو خدايا بتو پناه برم از بدى خودم و تو را پناه گيرم از آن و چون به خزينه آب در آمدى بگو خدايا از من ببر پليدى و نجاست را و تن و دلم را پاك كن و آب داغ بردار و بر بالاى سرت بريز و بپايت بريز و اگر ممكن شود جرعه اى از آن به گلو فرو بر كه مثانه را پاك كند و در گرمابه دوم ساعتى بمان و چون به خزانه كه اطاق سومست رسيدى بگو پناه بريم بخدا از آتش و از او خواهيم بهشت و تا از خانه گرم آن بيرون آئى آن را تكرار كن و مبادا مبادا در حمام آب سرد يا نوشابه سرد ديگر بنوشى كه معده را فاسد كند و آب سرد بر سر مريز كه تن را سست كند و آب سرد بر دو پا بريز وقتى بيرون آمدن كه درد را از تنت بكشد و چون جامه خود پوشى بگو خدايا جامه تقوى در برم كن و از هلاكت بركنارم دار و چون چنين كنى از هر درد آسوده باشى

٥- ابى سليمان ضبى گويد: على بن ابى طالب برخى پاسبانان خود را بدنبال لبد عطاردى فرستاد و او را در مسجد سماك دريافتند و نعيم بن دجاجه اسدى به حمايت او برخواست و مانع پاسبان ها شد امير المؤمنين او را احضار كردند و آوردندش على خواست او را بزند نعيم گفت به خدا بی همراهى شما خوارى دارد و مخالفتت كفر است امير المؤمنين فرمود اين حقيقت را ميدانى ؟ گفت آرى فرمود او را رها كنيد.

٦- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : خدا را براى نعمتهائى كه بشما ميخوراند دوست داريد و مرا به دوستى خدا دوست داريد و خاندانم را به دوستى من

٧- به سند مامون از پدرانش تا ابن عباس كه : رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علىعليه‌السلام فرمود تو وارث منى

٨- ابو هريره گويد: پيغمبر به غزوه رفت و به مدينه برگشت و على را بجاى خود بر خاندانش ‍ خليفه كرده بود، غنيمت را كه تقسيم كرد به على دو بهره داد، مردم گفتند يا رسول اللّه به على بن ابى طالب كه در مدينه مانده بود دو سهم دادى ؟ فرمود اى گروه مردم شما نديديد كه اسب سوارى از سمت راست بر مشركان يورش برد و آنها را شكست داد سپس برگشت نزد من و گفت اى محمد من سهمى از غنيمت دارم و آن را به على بن ابى طالب بخشيدم او جبرئيل بود، اى گروه مردم شما را بخدا و رسولش نديديد آن اسب سوارى كه بر مشركان از سمت چپ يورش برد و به نزد من برگشت و گفت اى محمد با تو سهمى دارم و آن را بر على بن ابى طالبعليه‌السلام نهادم او ميكائيل بود بخدا به على ندادم جز سهم جبرئيل و ميكائيل را، پس همه مردم تكبير گفتند.

٩- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : خداى جل جلاله فرمايد منم خدا معبود حقى نيست جز من ملوك را آفريدم و دل آنها را در دست دارم هر مردمى مرا اطاعت كند دل ملوك را بر آنها مهربان كنم و هر مردمى مرا معصيت كنند دل ملوك را بر آنها خشمگين بسازم ، خود را مشغول دشنام ملوك مكنيد بمن باز گرديد تا دلشان را به شما مهربان كنم

١٠- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود : دو دسته از امتم نيك باشند امتم نيكند و چون فاسد باشند امتم فاسدند، امراء و فقهاء.

١١- امام صادقعليه‌السلام فرمود : چون قصد كار خير كردى پس مينداز بنده روز گرمى را روزه دارد بقصد آنچه نزد خداست خدا او را از دوزخ آزاد كند و براى خدا صدقه دهد و خدا او را از دوزخ آزاد كند.

١٢- امام صادقعليه‌السلام فرمود : عيسى ابن مريم به يكى از يارانش فرمود آنچه نخواهى با تو كنند با ديگران مكن ، و اگر كسى سيلى بگونه راستت زد گونه چپت را پيش او آور.

١٣- امام صادقعليه‌السلام فرمود : بس است براى مؤمن همين نصرت خدا كه ببيند دشمنش در نافرمانى خداى عز و جل است

١٤- فرمود : هر كه گامى به نماز جمعه پيش رود خدا تنش را به دوزخ حرام كند، فرمود هر كه در صف اول آنان با آن ها نماز گذارد گويا در صف اول با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نماز خوانده

١٥- فرمود : صدقه در روز خطا را آب كند چنانچه آب نمك را و در شب خشم خدا را جل جلاله خاموش نمايد.

١٦- علىعليه‌السلام فرمود : هر حقى واقعيتى دارد و هر درستى نورى دارد هر چه با قرآن موافقست بگيريد و هر چه با آن مخالف است وانهيد.

١٧- رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به على فرمود : اى على تو اى خليفه من بر امتم در زندگى من ، و پس از مرگم تو نسبت بمن شيثى نسبت به آدم و چون سام به نوح و چون اسماعيل به ابراهيم و چون يوشع به موسى و چون شمعون به عيسى اى على تو وصى و وارث و غسل ده منى تواى كه مرا به خاك سپارى و دينم را ادا كنى و وعده ام را وفا كنى اى على تو امير مؤمنان و امام مسلمانان و پيشواى روسفيدان و يعسوب متقيانى ، اى على تو شوهر بانوى زنان فاطمه دختر من و پدر دو سبطم حسن و حسين باشى اى على براستى خداى تبارك و تعالى ذريه هر پيغمبرى را از نسل او مقرر كرد و ذريه مرا از پشت تو اى على هر كه دوستت دارد و خواهانت باشد دوستش دارم و خواهانش باشم و هر كه با تو كينه و دشمنى دارد با او دشمنى و كينه دارم زيرا تو از منى و من از تو. اى على براستى خدا ما را پاك كرده و برگزيده و هيچ پدر و مادرى در نژاد ما بزنا بر خورد نكردند تا زمان آدم ، دوست ندارد ما را مگر كسى كه حلال زاده است اى على مژده گير كه شهيد ميشوى زيرا تو پس از من مظلومى و مقتول ، فرمود يا رسول اللّه اين با سلامتى دين منست ، فرمود در سلامت دين تو باشد اى على تو هرگز گمراه نشوى و نلغزى و اگر تو نباشى حزب خدا پس از من شناخته نشود.