رساله لقاء الله

رساله لقاء الله0%

رساله لقاء الله نویسنده:
گروه: کتابها

رساله لقاء الله

نویسنده: ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى (رحمة الله عليه)
گروه:

مشاهدات: 22007
دانلود: 4031

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 36 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 22007 / دانلود: 4031
اندازه اندازه اندازه
رساله لقاء الله

رساله لقاء الله

نویسنده:
فارسی

بلكه جوهرى است تاريك و ظلمانى و اولين ظلمتى است از ظلمت‏ها كه ظهور يافته است؛ ولى چون اصلش از عالم نور است در ذاتش قوه و استعدادى وجود دارد كه مى‏تواند صورت‏هاى نورى را قبول نمايد و به وسيله نور آن صور، تاريكى‏هايش از بين برود.

پس اين نشئه طبيعت نورش با تاريكى درآميخته است و براى همين، وجود و ظهورش ضعيف مى‏باشد و به علت ضعفش، به گهواره مكان و دايه زمان محتاج شده است و افرادى كه بدان مختص شده‏اند، عبارتند از اشقياى جن و انسان و حيوان و نبات و جماد.

و فى الحديث القدسى : ما نظرت الى الأجسام مذ خلقتها (٢٠٩) -و هم اللذون علومهم مختصه بهذا العالم و (يعلمون ظاهراًمن الحياه الدنيا و هم عن الآخره هم غافلون) (٢١٠)

و لم يتجاوز علمهم عن المحسوسات و لم يعرفوا من العوالم العاليه الا الأسماء و كلما سمعوا حكايه منها قدروا له لوازم عالمهم و انكروا ما يقال لهم من لوازم غير عالمهم.

در حديث قدسى آمده است كه خداوند متعال مى‏فرمايد : از هنگامى كه عالم جسم را آفريده‏ام يكبار نيز به آن نظر نكرده‏ام!

اهل اين عالم طبيعت كسانى اند كه علوم آنان مخصوص همين عالم است و آنان فقط به ظاهر زندگى دنيا واقف و از آخرت غافلند.(٢١١)

علم آنان به بالاتر از محسوسات دست نيافته و به جز نامى از عوالم عالى، چيزى از آنها نمى‏دانند و هرگاه حكايتى از عوالم بالا بشنوند با لوازم عالم خود آن را مى‏سنجند و اگر مطابق آن نباشد، انكارش مى‏كنند.

و بالجمله : مرعيهم و مأنسهم و وطنهم هذا العالم المحسوس و ملاذهم و مقاصدهم كلها من مألوفات هذا العالم و هم الذين قلنا انهم من الذين أخلدوا الى الأرض و هم الذين يعتقدون أن أنفسهم هو هذا البدن و أرواحهم‏ هى الروح الحيوانى و ان الجماد كلها موجودات متأصله متحققه و جواهر قائمه بذواتها مخلوقه فى عالمها و حيزها و ان موجودات العوالم الآخر على القول بها موجودات اعتباريه خياليه لا حقيقه لها.

حاصل مطلب اينكه؛ چراگاه و محفل انس و وطن آنان همين عالم محسوس است و پناهگاه و مقاصدشان، همه از چيزهايى است كه در اين عالم طبيعت با آنها انس و الفت گرفته‏اند. اينان همان كسانى‏اند كه گفتيم چشم به زندگى زمينى دوخته‏اند و دائم به آن مى‏انديشند و معتقدند كه همانا نفس‏شان همين بدن و روح‏شان همين روح حيوانى است و جمادات هم موجوداتى هستند اصيل و تحقق يافته و جوهرهايى‏اند كه قائم به خود هستند و در عالم و مكان خودشان خلق شده‏اند و مكانى اشغال كرده‏اند و از ديدگاه اينان، موجودات عوالم ديگر در صورتى كه وجود داشته باشند، وجودشان اعتبارى و خيالى و وهمى است و داراى حقيقت و واقعيت نيستند.

و ان اللذه انما هو فى المأكل و المشرب و المنكح و جاه هذا العالم و ذكرهم و فكرهم و خيالهم و آمالهم و علومهم كلها متعلقه بالمحسوسات و أنسهم بها بحبونها و يستأنسون بها. و يشتاقون لما لم يصلوا اليه من زخارفها و حلوها و خضرتها بل يعشقونها و شغفهم حبها كالعاشق المستهتر فمن كان منهم مع ذلك مؤمناً بالله و ملائكته و كتبه و رسله و اليوم الآخر ولكن بايمان مستقر غير زائل عند الموت لضعفه و قله نوره و شده ظلمه المعاصى و خلط مع ذلك عملاً صالحاً و آخر سيئاً اولئك ممن يرجى له المغفره ولو بعد حين.

و همانا لذت هم فقط همين خوردن و نوشيدن و ارضاى غريزه جنسى و رياست‏هاى دنيوى است و ذكر و فكر و خيال و آرزو و علوم آنها همه متعلق به امور حسى است و با همين امور مأنوس‏اند و آنها را دوست مى‏دارند و با آنها بساط انس و الفت گسترده‏اند و مشتاق زر و زيور و حلاوت و طراوت عالم طبيعت هستند بلكه عاشق اين امورند و دل‏هايشان لبريز از محبت آنهاست مانند لبريز بودن دل عاشق از محبت معشوق كه همين عشق خواب شيرين را از چشمان او ربوده است. با اين حال، بعضى از آنان به خدا و فرشتگان و كتاب‏هاى آسمانى و پيامبران و روز قيامت ايمان داشته باشند و ايمانشان مستقر باشد و هنگام مرگ آن ايمان در اثر ضعف و كمى نور ايمان و شدت ظلمت گناهان از بين نرود و داراى عمل صالح باشد، اميد آن مى‏رود كه مغفرت الهى ولو بعد از مدتى شامل حالش بشود

و أما الطائفه الأولى فهم الأشقياء الكافرون ليس لهم فى الآخره الا النار لأنهم من أهل السجين و يوم القيامه اذا ميزت الحقائق و التحقت الفروع بالأصول التحق ما فى هذا العالم من النور الى عوالمه و بقى ظلمتها و نارها و تبدلت صور كل واحد من الأفعال و الأخلاق بما يناسب عالم القيامه من الحيات و العقارب و عذب بها فاعلها و مختلفها.

و اما براى گروه اول يعنى كافران شقى، در آخرت جز آتش چيزى براى آنها نيست؛ براى اينكه اين افراد خودشان از اهل سجين‏اند و روز رستاخيز كه روز تميز دادن حق از باطل است و هر فرعى به اصل خويش ملحق مى‏گردد پس آنچه در اين عالم از سنخ نور است به عوالم نور ملحق مى‏شود و ظلمت و آتش آن در همين عالم باقى مى‏ماند و صورت‏هاى هر يك از اعمال و اخلاق مبدل مى‏شود به آنچه مناسب عالم قيامت است از قبيل مارها و عقربها و همين‏ها، صاحب آن اعمال و اخلاق زشت را معذب‏ مى‏سازند.

(من كان يريد الحياه الدنيا و زينتها نوف اليهم أعمالهم فيها و هم فيها لايبخسون * أولئك الذين ليس لهم فى الآخره الا النار) (٢١٢)

ولو فرض لهم عمل خير يوف اليهم فى حياتهم الدنيا أو ينقص بقدره من عذابهم فى الآخره.

خداوند متعال مى‏فرمايد : كسانى كه زندگى دنيا و زيور آن را بخواهند جزاى كارهايشان را در آنجا كه به طور كامل به آنان مى‏دهيم و به آنان در آنجا كم داده نخواهد شد. اينان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش برايشان نخواهد بود.(٢١٣)

و اگر فرض شود كه داراى عمل نيكى در زندگى دنيوى باشند در همين دنيا به پاداش آن مى‏رسند و به همان نسبت از عذاب آخرتشان كم مى‏شود.

و بالجمله؛ ان الانسان لما خلق ابتداء من هذه الأرض فان بقى فيها بعد ما خلق فيه الروح و العقل و الستأنس بها و ألف لذاتها كان ممن (أخلد الى الأرض) فيوم القيامه ملتحق بالسجين.

و ان خلص منها بعد ذلك بمعنى أن تحقق بآثار العقل و الروح و صار جسداً عقلانياً و هيكلاً نورانياً فيوم القيامه يرتقى الى أعلى عليين.

و خلاصه اينكه؛ همانا انسان در آغاز آفرينش، از همين زمين آفريده شد پس‏ اگر بعد از آفرينش روح و عقل در او و مأنوس شدنش با دنيا و الفت او با لذت‏هاى آن، باز هم در اين عالم طبيعت باقى بماند از كسانى خواهد بود كه خلود و توجه كاملشان به زمين و دنيا است.(٢١٤)

پس چنين كسى روز رستاخيز به سجين و دوزخ ملحق خواهد شد و اگر اين شخص بعد از خلقت روح و عقل، توانست از زمين و عالم طبيعت رها شود، به اين معنا كه آثار عقل و روح در او تحقق يابد و يك جسد عقلانى و هيكل نورانى گردد، در روز قيامت به اعلا عليين صعود خواهد كرد

و بعباره و ضحى خلق الله الانسان فى أولما خلق من سلاله من طين و بقى مده فى صوره السلاله و النطفه و العلقه و المضغه و العظم و اللحم ثم أعطاه الحياه و بقى حياً الى أن وهبه قوه الحركه و البطش وبقى على ذلك حتى وهبه قوه التميز بين النافع والضار فأراد النافع و كره الضار.

و به عبارت روشن‏تر : خداوند متعال در آغاز آفرينش، انسان را از عصاره‏اى از گل آفريد و مدتى در همين صورت و شكل نطفه و علقه و مضغه و استخوان و گوشت باقى گذاشت، سپس به او حيات ارزانى فرمود و مدتى را در همين مرحله سپرى كرد تا اينكه به او قدرت حركت و حمله بخشيد و باز در همين مرحله مدتى را گذراند تا اينكه به انسان قوه تميز عنايت فرمود تا به وسيله آن امور نافع و سودمند را از امور مضر و زيان‏بخش تشخيص دهد و براى همين بود كه به امور سودمند علاقه‏مند شد و امور زيان‏بخش را ناخوش داشت.

فان اتبع ارادته لاراده الله جل جلاله فى جميع حركاته و سكناته و لم‏ يبق له اراده مخالفه لأرادته تعلى فهذا مقام الرضا و هذا الشخص دائماً يكون فى الجنه و لهم فيها ما يشائون و لذلك كان اسم خازن الجنه الرضوان.

پس اگر اين انسان در خواسته‏هاى خود تابع خواسته الهى - جل جلاله - گرديد و تمام حركات و سكناتش دل‏بخواه حضرت حق گشت و به هيچ وجه خواسته و اراده او مخالف خواسته و اراده الهى نشد، در اين صورت به مقام رضا دست يافته است و چنين شخصى هميشه در بهشت خواهد بود و هرچه كه بخواهد در بهشت براى او مهياست و از اين رو، دربان بهشت رضوان نام دارد!

--------------------------------------------

پي نوشت ها :

١٩٨) تنبيه الخواطر (مجموعه ورام) ١/٢٨٦ با مختصر تفاوت.

١٩٩) السقاطيل (نسخه بدل) .

٢٠٠) سوره مؤمنون (٢٣) ، آيه ١٠٠.

٢٠١) نهج البلاغه خطبه ٥.

٢٠٢) نهج البلاغه خطبه همام، خطبه ١٩٣ با مختصر تفاوت.

٢٠٣) سوره سجده (٣٢) ، آيه ٧.

٢٠٤) سوره سجده (٣٢) ، آيه ٧.

٢٠٥) سوره اعراف (٧) ، آيه ١٧٦.

٢٠٦) سوره فرقان (٢٥) ، آيه ٤٤.

٢٠٧) سوره اعراف (٧) ، ١٧٦.

٢٠٨) سوره فرقان (٢٥) ، آيه ٤٤.

٢٠٩) ر.ك : بحارالانوار ٧٠/١١٠.

٢١٠) سوره روم (٣٠) ، آيه ٧.

٢١١) سوره روم (٣٠) ، آيه ٧.

٢١٢) سوره هود (١١) ، آيه ١٥.

٢١٣) سوره هود (١١) ، آيه ١٥.

٢١٤) سوره اعراف (٧) ، آيه ١٧٦.

8