آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد14%

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد نویسنده:
گروه: کتابها

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد
  • شروع
  • قبلی
  • 82 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 19019 / دانلود: 3763
اندازه اندازه اندازه
آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

نویسنده:
فارسی

1

2

باب چهارم : در مورد گريه كردن بر مرگ اقارب و فرزندان

در مورد گريه كردن بر مرگ فرزندان و اقارب است و اينكه گريه كردن نمودن بر آنها منافاتى با مقام صبر و رضا ندارد بدان و آگاه باش كه صرف گريه كردن منافاتى با مقام صبر و رضا ندارد زيرا گريه كردن بر فرزند و اقربا جزء طبيعت و يرشت انسانيت است و رحمت رحيميت بشر چنين اقتضائى دارد. پس بنابراين مادامى كه گريه كردن مشتمل بر اعتراض به كار خدا مانند جزع و فزع پاره كردن لباس و لطمه زدن به صورت و ضربت زدن بر زانو و امثال اينها نباشد عيبى ندارد. و خود پيامبراسلام‏صلى الله عليه و آله و انبياء پيشين از حضرت آدم عليه السلام تا پيغمبر خاتم‏صلى الله عليه و آله و همچنين بعد از پيامبرصلى الله عليه و آله و اهل بيت و اصحاب آن حضرت در مصائب گريه كردند در حالى كه كمال رضايت و صبر و ثبات را داشته‏اند. اولين كسى كه بر مرگ فرزند گريه كرد حضرت آدم عليه السلام بود كه بر مرگ فرزندش هابيل گريست و بر او مرثيه خوانى كرد و بر مرگ او بسيار محزون گرديد. و حالت حضرت يعقوب عليه السلام بركسى مخفى نيست كه او به قدرى از فراق حضرت يوسف عليه السلام گريست كه چشمانش از شدت حزن و اندوه سفيد گرديد.

گريه‏هاى امام سجاد (ع)

از جمله روايات مشهور اين است كه از امام صادق صادق عليه السلام روايت شده است فرمود : زين العابدين عليه السلام چهل سال گريه كرد در حاليكه روزها روزه بود بود و شبها مشغول عبادت و موقع افطار كه غلام حضرت آب وغذا براى او حاضر مى‏نمود و مقابل حضرت مى‏گذاشت عرض مى‏كرد آقا غذا ميل بفرمائيد حضرت نگاهى به آب و غذا مى‏كرد و مى‏فرمود : ابن رسول الله جايعا قتل ابن رسول الله عطشانا يعنى چگونه من غذا و آب بخورم در حالى كه پسر پيغمبر (ص) با شكم گرسنه و لب تشنه كشته شد و اين كلمات را آنقدر مكرر مى‏فرمود كه طعام با اشك چشمان مبارك ايشان مخلوط مى‏شد و اين روش هميشه ادامه داشت تا اينكه حضرت به خداى عزوجل ملحق گرديد.

و نيز يكى از خدمتگذاران حضرت سجاد عليه السلام مى‏گويد : روزى امام سجاد به صحرا تشريف برد و من نيز از پشت سر آن حضرت بيرون شدم ديدم كه روى سنگ خشن و ناهموارى سجده كرد و صداى ناله حضرت را مى‏شنيدم و شمردم كه هزار مرتبه اين تهليلات را در سجدهخواند لااله الا الله حقا حقا لا اله لا اله الله تعبدا و رقا لا اله الله ايمانا و تصديقا سپس سر از سجده برداشت و ريش و صورت حضرت را اشك ديدگان مباركش فرو گرفته بود من عرض كردم اى سيد و آقاى من كى حزن و اندوه تو پايان مى‏بايد و گريه شما كم مى‏گردد ؟ امام عليه السلام فرمود : يعقوب بن اسحق بن ابراهيم عليه السلام پيغمبر و پيغمبر زاده بود دوازده پسر داشت و خداوند يكى از فرزندانش را از نظر او غايب كرد از حزن و اندوه مفارقت آن پسر موى سر يعقوب سفيد گرديد و پشتش خميده شد و چشمش بر اثر گريه زياد نابينا شد در حالى كه پسرش در دار دنيا زنده بود اما من به چشم خود پدر و برادرم را با هفده تن از اهل بيت خود كشته و سر بريده ديدم چگونه حزن و اندوه من پايان يابد و گريه‏ام كم گردد.

گريه پيامبر (ص) در مرگ ابراهيم

از انس بن مالك روايت شده است كه مى‏گويد : من روزى به همراه رسول خدا صلى الله عليه و آله به محلى كه دايه ابراهيم فرزند حضرت بود رفتيم و پيامبر ابراهيم را در آغوش گرفت و او را مى‏بوسيد و او را به سينه مبارك خود مى‏چسبانيد بعد از چند روز ديگر حضرت رفت به ديدار ابراهيم ديد كه روح ابراهيم از بدنش مفارقت كرده است، اشك از ديدگان مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله جارى شد، عبدالرحمن بن عوف كه در آنجا حضور داشت به حضرت عرض كرد اى رسول خدا شما هم در مرگ فرزند گريه مى‏كنيد ؟ حضرت فرمود : اى پسر عوف گريه من گريه اعتراض به امر خداوند نيست بلكه گريه رحمت است، و بار ديگر اشك از ديدگان حضرت فرو ريخت و فرمود : ديده مى‏گريد و دل اندوهناك مى‏شود و نمى‏گويم چيزى كه باعث غضب پروردگار گردد سپس خطاب به ابراهيم كرد وفرمود : اى ابراهيم ما از فراق تو اندوهناكيم.

و از اسماء دختر زيد نقل شده است كه مى‏گويد : وقتى كه ابراهيم فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله وفات نمود رسول خدا صلى الله عليه و آله گريه مى‏كرد، اى از اصحاب به نام معزى به حضرت عرض كرد : اى رسوال خدا تو سزاوارترى كه خداوند عزو جل اجر تو را در اين مصيبت بزرگ قرار دهد حضرت فرمود : چشم گريان است و قلب محزون ولى چيزى كه موجب سخط و خشم پروردگار گردد نمى‏گوئيم. بعد حضرت خطاب به ابراهيم كرد و فرمود : اگر نه اين بود كه مرگ وعده حق و موعود جامع است و اينكه آخر تابع اول است يعنى اولين همه مردند آخرين به دنبال آنها مى‏ميرند هر آينه مصيبت تواى ابراهيم ما بسيار بزرگ بود ولى چون ما هم نيز بزودى به آن جهان ملحق خواهم شد مصيبت تو را تحمل مى‏كنيم و ما براى تو محزونيم.

گريه من بر ابراهيم گريه رحمت است

از جابربن عبدالله انصارى رضى الله عنه نقل شده است كه گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله دست عبدالرحمن بن عوف را گرفت و به نزد فرزندش ابراهيم برد وقتى به ديدار ابراهيم كه او در حال جان دادن بود رفت ابراهيم را در دامن خود گذاشت و فرمود : اى فرزند عزيزم من در اين حال مالك اختيار تو نيستم و هيچ كارى از دست من براى تو ساخته نيست و اشك از ديدگان مبارك حضرت جارى شد.عبدالرحمن به حضرت عرض كرد : يا رسول الله آيا شما گريه مى‏كنيد مگر خود شما گريه كردن در مصيبت را نهى نفرموديد ؟ حضرت فرمودن من از دو نوع صدا و ناله زشت نهى كردم.

١- صداى آوازه خوانى لهو و لعب و موسيقى شيطانى ٢- صدائى كه به هنگام مصيبت كه توام با خراشاندان صورت و پاره كردن گريبان و ناله اعتراض‏آميز شيطانى باشد.

اما گريه من بر مرگ ابراهيم گريه رحمانى است، و من لايرحم لايرحم و كسى كه رحم نكند و ترحم نداشته باشد مورد مرحمت خداوند واقع نمى‏شود و بعد حضرت خطاب كرد به فرزندش و فرمود : اگر نه اين بود كه مرگ حق است و وعده خدا راست و مرگ راهى است به سوى خدا و اين كه آخرين ما به اولين ملحق مى‏شوند هر آينه حزن مادر مرگ تو اى ابراهيم بسيار شديد مى‏شد ولكن چون راهى است كه همه بايد سير كنيم فراق تو قابل تحمل است و ما بر مرگ تو اندوهناكيم و فرمود : ديده مى‏گريد و قلب اندوهناك مى‏شود ولى چيزى كه باعث غضب پروردگار گردد نمى‏گوئيم.

گرفتن آفتاب ربطى به مرگ فرزندم ندارد

و از محمود لبيد نقل شده است كه مى‏گويد : در روز وفات ابراهيم فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله آفتاب نيز گرفت مردم گفتند گرفتن آفتاب براى اين است كه ابراهيم فرزند پيغمبر صلى الله عليه و آله مرده است حضرت وقتى كه اين خبر را شنيد از منزل خارج شد و بعد از حمد و ثنا فرمود : اى مردم آفتاب و ماه دو آيت از آيات خداى عزوجل هستند و هرگز براى وفات و ولادت احدى نمى‏گيرند يعنى وفات فرزندم ابراهيم هيچ ربطى به گرفتن آفتاب يا ماه ندارد و شما هر وقت ملاحظه كرديد كه آفتاب يا ماه گرفته است به مسجد پناه بريد و مشغول نماز و دعاء شويد. بعد از اينكه حضرت به مردم توجه داد كه وفات فرزندم هيچ ربطى با آفتاب گرفتگى ندارد براى وفات فرزندش ابراهيم اشك از چشمانش جارى گرديد. عرض كردند يا رسول الله بر مرگ فرزند گريه مى‏كنى در حالى كه تو رسول خدا هستى حضرت فرمود : من بشر هستم چشم گريان است و قلب دردناك اما چيزى كه باعث غضب پروردگار گردد نمى‏گوئيم بعد فرمود : به خدا قسم اى ابراهيم ما براى تو اندوهناكيم.

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏الفؤاد

ابراهيم ريحانه‏ام بود

از خالدبن سعد نقل شده است كه مى‏گويد : وقتى كه ابراهيم فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله وفات كرد حضرت رسول صلى الله عليه و آله گريست، به حضرت عرض كردند آيا شما در مرگ فرزندت گريه مى‏كنى اى رسول خدا ؟ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : ابراهيم ريحانه‏اى بود كه خداوند به من هديه كرده بود و من آن ريحانه را مى‏بوئيدم. رسول خدا صلى الله عليه و آله در روزى كه ابراهيم وفات كرد فرمود : آن حزن و اندوهى كه در قلب يا در چشم مى‏باشد رحمت است و آن حزن و اندوهى كه بر زبان و دست باشد آن از شيطان است حزن دست و زبان اين است كه مثلا با دست به سر و صورت خود بزند و بقيه‏اش را پاره كند و با زبان به كار خدا اعتراض كند و بگويد چرا خدا چنين كرد و چرا چنان نكرد و...

گريه پيامبر صلى الله عليه و آله سر قبر ابراهيم

زبيربن بكار روايت كرده است كه : وقتى ابراهيم را بردند به قبرستان حضرت هم رفت تا به قبرستان رسيد سپس كنار قبر ابراهيم نشست و بعد قدر ى نزديكتر به قبر شد وقتى كه ديد ابراهيم را در قبر گذاشته‏اند اشك از ديدگان مباركش جارى شد. اصحاب چون حالت گريان پيغمبر صلى الله عليه و آله را ديدند همه با صداى بلند گريستند. در اين هنگام ابوبكر رو كرد به پيامبر و گفت : اى رسول خدا آيا تو گريه مى‏كنى و حال آن كه تو خودت مارا از گريه كردن در مصائب نهى كردى ؟ حضرت فرمود : ديده مى‏گريد قلب دردناك است ولكن چيزى كه باعث غضب پروردگار عزوجل گردد نمى‏گوئيم.

گريه پيامبر (ص) در مرگ طاهر فرزند آن حضرت

از نائب بن بريد نقل شده است كه : وقتى طاهر فرزند پيغمبر صلى الله عليه و آله وفات كرد اشك از ديدگان حضرت سرازير شد اصحاب به حضرت عرض كردند يا رسول الله آيا شما هم در مرگ فرزندت طاهر گريه مى‏كنى ؟ حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود : چشم گريان است و اشك چشم غلبه دارد و قلب محزون است اما معصيت خداوند عزوجل را نمى‏كنم يعنى گريه من گريه رحمت است نه گريه اعتراض

گريه پيامبر (ص) سر قبر مادر مجلله‏اش

و در روايت صحيح آمده است كه پيغمبر اسلام‏صلى الله عليه و آله قبر مادرش را زيارت نمود و گريست و نيز اطرافيان خودش راگرياند.

گريه پيامبر (ص) در مرگ عثمان مظعون

روايت شده است كه : وقتى عثمان مظعون وفات نمود رسول خدا صلى الله عليه و آله پارچه را از صورت عثمان بن مظعون كنار زد و مابين ديدگان او را بوسيد سپس گريه بسيار نمود و وقتى كه جنازه او را حركت دادند حضرت فرمودن طوباك يا عثمان لم تلبسك الدنيا و لم تلبسها يعنى خوشا به حالت اى عثمان بن مظعون كه دنيا تو را زير پوشش خود در نياورد و تو نيز زير پوشش دنيا نيامدى يعنى دنيا نتوانست با زرق و برقش تو را بفريبد و تو نيز فريب زرق و برق آن نخوردى‏(٦٨)

گريه پيامبر (ص) بر حالت سعدبن عباده

يكى از انصار بنام سعدبن عباده‏(٦٩) سخت مريض شده بود پيامبر صلى الله عليه و آله به عبادتش رفت چون حضرت وارد منزل او شد سعد در حال غش و بيهوشى بود حضرت پرسيد : آيا سعد وفات كرده است ؟ اصحاب عرض كردند نه يا رسول الله نمرده است بلكه غش كرده حضرت بر حالت سعد گريست و آنها چون ديدند حضرت گريه مى‏كند گريستند. حضرت فرمود : مگر نشنيديد كه خداوند به خاطر اشك چشم و حزن و اندوه قلب در مصيبت عذاب نمى‏كند ولكن به اين زبان است كه خدايا عذاب مى‏كند و يا رحم مى‏نمايد.

گريه پيامبر (ص) بر حالت دختر زاده‏اش امامه

در روايت است كه يكى از دخترهاى پيغمبر صلى الله عليه و آله غير از فاطمه زهرا خدمت حضرت آمد و عرض كرد دختر معلول است حضرت فرمود : آنچه خداوند مى‏گيرد ار آن خودش است و آنچه عطاء مى‏كنند نيز از آن اوست حضرت آن دختر كوچك معلول را به همراه خود در ميان اصحاب برد و نفس آن دختر با صداى سخت از سينه‏اش بيرون مى‏آيد حضرت به حال آن دختر رقت كرد و اشك از ديدگان مباركش جارى شد اصحاب به حضرت نگاه مى‏كرند شايد تعجب مى‏كردند كه چرا حضرت براى صداى سينه اين بچه گريه مى‏كند حضرت فرمود : چرا نگاه مى‏كنيد به رحمتى كه خداوند هر كجا بخواهد آن رحمت را قرار مى‏رهد يعنى گريه من بر اين بچه گريه رحمت است خداوند فقط بهه بندگان رحميش ترحم مى‏فرمايد يعنى تا رحم و عطوفت و مهربانى نداشته باشد مورد رحمت و عطوفت خدا قرار نمى‏گيريد.

ايضا گريه پيامبر (ص) بر امامه

از اسامه بن زيد نقل شده است كه گفت : رسول اكرم‏صلى الله عليه و آله به نزد امامه دختر زينب رفت و ديد كه نفس امامه در سينه‏اش به سختى صدا مى‏كند، حضرت فرمود : هر چه خدا مى‏گيرد مال خودش هست و آنچه عطاء مى‏كنند نيز از آن اوست و براى همه يك اجل و مدت معينى است و همه به سوى آن مى‏روند. و حضرت بر حالت امامه رقت كرد و گريست. سعدبن عباده به حضرت عرض كرد : آيا شما براى امامه گريه مى‏كنى در حالى كه خودت ما را از گريه كردن در اين گونه موارد نهى فرموديد ؟ حضرت فرمود : گريه رحمت است كه خداوند متعال آن را در قلوب بندگانش قرار داده و خداوند فقط به بندگان با رحم و دلسوزش ترحم مى‏فرمايد.

گريه پيامبر (ص) در شهادت جعفر طيار

وقتى كه جعفر بن ابيطالب در جنگ موته به شهادت رسيد حضرت رسول اكرم (ص) به خانه جعفر بن ابيطالب رفت و به اسماء بنت عميس زن جعفر فرمود : عبدالله فرزند جعفر را به نزد من بياوريد، عبدالله را به نزد حضرت بردند و آن حضرت عبدالله را در آغوش گرفت و دست به سرش مى‏كشيد و او را مى‏بوئيد و اشك از ديدگان مباركش جارى شد اسماء بنت عميس يعنى مادر عبدالله به حضرت عرض كرد : چنان دست بر سر فرزندم مى‏كشى كه گويا يتيم است مثل اينكه پدرش در جنگ شهيد شده است حضرت فرمود : بلى امروز پدرش به شهادت رسيده است. عبدالله بن جعفر گفت : من به ياد دارم هنگامى كه رسول خداصلى الله عليه و آله به مادرم شهادت پدرم را داد و من به حضرت نگاه مى‏كردم و حضرت به سر من و برادرم دست مى‏كشيد و اشك از ديدگان مباركش سرازير شد و قطرات آن بريش حضرت مى‏ريخت سپس فرمود : خدايا جعفر به سوى بهترين ثواب شتافت و تو نيز در ذريه او بهترين جانشين قرار ده سپس رو كرد به مادرم و فرمود : اى اسماء آيا دلت مى‏خواهد به تو بشارت بدهم ؟ اسماء عرض كرد : بلى پدر و مادرم به فدايت يا رسول الله حضرت فرمود : خداوند عروجل براى جعفر دو بال عنايت فرمود كه با آن دو بال در بهشت پرواز مى‏كند.(٧٠)

گريه پيامبر (ص) در شهادت جعفر طيار و زيدبن حارثه

از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه : وقتى خبر شهادت جعفر بن ابى طالب و زيد بن حارثه به رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد حضرت بر شهادت اين دو بزرگوار گريست و فرمود : اين دو هم صحبت و مونس من بودند و مرگ آمد هر دو اينها را برد.(٧١)

گريه پيامبر (ص) هنگام ملاقات دختر كوچك شهيد زيد

و از خالدبن سلمه نقل شده است كه مى‏گويد : وقتى خبر شهادت زيد بن حارثه به پيغمبر رسيد حضرت به منزل زيد رفت و دختر بچه كوچك زيد به نزد پيغمبر (ص) آمد حضرت به محض اينكه او را ديد كه صورتش خراشيده است و جراحت دارد گريه كرد و فرمود : هاه هاه عرض كردند يا رسول الله اين چيست. حضرت فرمود : اين علامت اشتياق دوست به دوست خود است.

گريه پيامبر (ص) بر سعد بن معاذ

وقتى كه سعدبن معاذ وفات كرد رسول خداصلى الله عليه و آله برايش گريه كرد و روزى مادر سعد را ديد و فرمود : نبايد صداى گريه‏ات بلند شود و حزن و اندوهت از بين برود و فرزند تو كسى بود كه عرش خدا براى او به لرزه در آمد و گفته‏اند كه رسول خدا اشكش جارى شد و به صورت مبارگش ريخت اما صداى حضرت شنيده نمى‏شد يعنى گريه مى‏كرد اما بدون سر و صدا.

گريه پيامبر (ص) كنار قبر يكى از مسلمانان

و از براء بن عازب نقل شده است كه گفت : ما روزى در خدمت رسول خدا بوديم كه ناگهان عده‏اى را از دور ديديم كه مشغول كارى هستند حضرت فرمود : آن جمعيت در آنجا چكار مى‏كنند ؟ عرض كردند مشغول قبر كندن مى‏باشند حضرت با اصحاب شتابان به نزد آنها رفتند و حضرت كنار قبر نشست را وى مى‏گويد : من جلوى حضرت رفتم تا ببينم چكار مى‏كند ديدم حضرت به قدرى گريه كرده خاك قبر از اشك چشمان مباركش خيس گرديد. سپس رو كرد به ما و فرمود : اى برادران من خودتان را براى مثل اينجا يعنى قبر آماده كنيد. و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود : انسان به هنگام مرگ برادرش نمى‏تواند جلوى گريه‏اش را بگيرد و بى اختيار گريه‏اش سرازير مى‏شود.

گريه پيامبر (ص) بر شهداء احد

زمانى كه رسول خدا (ص) از جنگ احد به طرف مدينه بر مى‏گشت جهينه دختر جحش به ملاقات حضرت آمده بود و مردم خبر شهادت عبدالله جحش برادر جهينه را به او دادند و جهينه استرجاع كرد يعنى انا لله و انااليه راجعون ، گفت : و براى برادرش طلب مغفرت نمود سپس خبر شهادت دائيش را نيز به او دادند باز استرجاع و طلب مغفرت براى او نمود بعد خبر شهادت شوهرش را شنيد بسيار ناراحت شد و ضجه كشيد و آه و ناله كرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله وقتى صبر و استقامت جهينه را در مرگ برادر و دائى و صداى صيحه او را در مرگ شوهر ديد فرمود : شوهر از براى زن خيلى عظمت دارد و فراق او برايش سخت است لذا جهينه با آن همه صبر و بردبارى اش وقتى خبر شهادت شوهرش را شنيد فرياد برآورد. سپس حضرت از كنار خانه‏هاى انصار از طائفه بنى عبد الاشهل عبور كرد و صداى گريه و ناله آنها را كه بر كشتگان خود مى‏نمودند شنيد اشك از ديدگان مباركش جارى شد و فرمود : لكن حمزة لابواكى له يعنى عمويم حمزه گريه كننده ندارد. وقتى سعدبن معاذ سيدبن حصين اين سخن را از حضرت شنيدند به زنان انصار گفتند ديگر بر كشتگان خود نگرييد اول برويد نزد حضرت فاطمه عليه السلام و او را در گريستن حمزه همراهى كنيد و بعد بر كشتگان خود بگرييد زنان رفتند نزد فاطمه زهرا سلام الله عليها گريستند وقتى كه پيامبرصلى الله عليه و آله صداى گريه آنها را شنيد فرمود : برگرديد خدا شما را رحمت كند كه اين گونه مواسات گرديد از آن تاريخ به بعد هر مصيبتى كه بر اهل مدينه وارد مى‏شد اول براى حمزه گريه مى‏كردند بعد براى كسان خود.

در خواست حضرت ابراهيم (ع) از خدا

شيخ طوسى در كتاب تهذيب از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه : ابراهيم خليل الرحمن از پروردگارش در خواست كرده است به او عنايت كند كه بعد از مرگش آن دختر گريه كند.

فصل : در مذمت صورت خراشيدن و گريبان پاره كردن و داد و فرياد به اوى وثبور بلند كردن به هنگام مصيبت‏

در اين فصل چند حديث و روايت در مذمت صورت خراشيدن و گريبان پاره كردن و داد و فرياد به اوى وثبور بلند كردن به هنگام مصيبت ذكر مى‏گردد.

١- عن ابن مسعود قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ليس منا من ضرب الحدود وشق المحبوب رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : از ما نيست كسى كه به هنگام مصيبت سيلى به صورت خود زند و گريبان خود را پاره كند.

٢- و عن ابى امامة ان رسول الله (ص) قال : لمن الله الخامشة وجهها و الشاقة جيبها و الداعية بالويل و الثور پيامبر (ص) فرمود : خدا لعنت كند آن زنى را كه در مصيبت صورت خود را بخراشد، و گريبان خويش را پاره كند، و فرياد واى وثبور سر دهد ثبور يعنى هلاكت

٣- و عنع (ص) انه نهى ان تتبع جنازه معهارنة پيامبر (ص) از داد و فرياد كردن بدنبال جنازه نهى فرمود.

٤- از عمر بن شعيب نقل شده است كه پنج چيز است كه باعث خشم و غضب خدا است- : ١- غذا خوردن در غير گرسنگى ٢- خوابيدن در غير موقع خستگى ٣- خنديدن در غير وقت تعجب از چيزى ٤ - داد و فرياد به هنگام مصيبت ٥- ساز و برگ نواختن به هنگام نعمت

٥- يحيى بن خالد گفت : مردى به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد : اى رسول خدا آن چيزى كه اجر و پاداش مصيبت را از بين مى‏برد چيست ؟ حضرت فرمود : دست راست به هنگام مصيبت به عنوان ناراحتى به دست چپ زدن اجر مصيبت را نابود مى‏كند و بعد فرمود : صبر حقيقى در صدمه و مصيبت اول است، هر كس صبر كند و به مصيبت راضى شود خدا از او راضى مى‏گردد و هركس از مصيبت ناراحت شود و بكار خدا اعتراض كند خدا نيز از او ناراحت مى‏شود.

٦- ام سلمه مى‏گويد : وقتى شوهرم ابوسلمه وفات كرد من گفتم غريب شدم و در سرزمين غربت گريه زيادى خواهم كرد همين كه آماده گريه كردن شدم زنى آمد و خواست با من گريه كند پيامبر خدا صلى الله عليه و آله جلوى آن زن را گرفت و فرمود : آيا مى‏خواهى شيطان را در خانه‏اى داخل كنى كه خداوند او را از آن خانه بيرون كرد. ام سلمه گفت : وقتى پيغمبر صلى الله عليه و آله اين را فرمود،من از گريه كردن خودارى كردم.٧- امام صادق عليه السلام فرمود : بدترين جزع و بيتابيب اين است كه به هنگام مصيبت فرياد ويل وعويل برآورد يعنى بگو اى واى اى داد و لطمه به صورت و سينه‏اش بزند و موى سرش را بكند و هر كس در مصيبت آه و ناله بر پا كند صبر را رها كرده است و هر كس صبر كند و استرجاع نمايد يعنى بگويد انا لله و انا اليه راجعون و خداوند عزوجل را حمد و ثنا گويد چنين شخصى از كار خدا راضى است و اجرش با خدا است. ٨- امام صادق عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت كرده است كه آن حضرت فرمود : ضربت زدن مرد با دست خود بر ران باعث از بين بردن اجر و پاداش است.

فصل : در مورد فضيلت و استجابت استرجاع‏

اين فصل در مورد فضيلت و استجابت استرجاع است و در اين زمينه چند نمونه از آيات و احاديث ذكر مى‏گردد.

١- مستحب است كه مصيبت زده به هنگام مصيبت استرجاع نمايد يعنى بگويد : انالله و انا اليه راجعون ما از آن خدائيم و به سوى او مراجعت خواهيم كرد. خداوند متعال در قرآن كريم فرمود : الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون سوره بقره آيه ١٥٦ و ١٥٧ يعنى صابران كسانى هستند كه وقتى مصيبتى به آنها برسد مى‏گويند : ما به فرمان خدا آمده‏ايم و به سوى او رجوع خواهيم كرد اينها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حال آنان شده و آنها هستند هدايت يافتگان-.

٢ - پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : چهار خصلت است كه در هر كس باشد او در بزرگترين نور الهى است، و آن چهار خصلت عبارتند از : ١ - كسى كه عصمت و نگهدارى كارش شهادت بيگانگى خدا و رسالت من باشد يعنى گواهى بيگانگى خدا و رسالت من او را محافظت مى‏كند ٢ - كسى كه مصيبتى به او برسد بگويد : انا لله و انا اليه راجعون ٣- كسى كه خيرى به او رسد بگويد : الحمدلله رب العالمين ٤- كسى كه گناه و خطائى از او سر بزند بگويد : استغفرالله ربى و اتوب اليه

٣- امام باقر عليه السلام فرمود : هيچ مومنى در جهان به مصيبتى گرفتار نشود كه هنگام ورود آن مصيبت انا لله و انا اليه راجعون گويد جز اينكه پروردگار گناهان گذشته او را خواهد بخشيد. البته گناهان صغيره نه آن گناهان كبيره‏اى كه خداوند وعده آتش بر آنها داده است و دخول بر دوزخ را بر مرتكبين آنها اگر بدون توبه بميرند حتمى ساخته، و نيز حضرت فرمود : تا آخر عمر خويش هرگاه ياد آن مصيبت افتد و اين كلام را بر زبان سازد و خدا را بدان سپاس گويد، ايزد متعال گناهانى كه در ميان اين دو استرجاع از او سر زده همه را عفو مى‏فرمايد به جز گناهان كبيره. اين دو روايت را مرحوم صدوق در كتاب خصال و ثواب الاعمال ذكر كرده است ولى روايت دوم را شيخ كلينى به استناد از معروف بن خربوذ كه يكى روات مى‏باشد از امام باقر نقل كرد ولكن در آن روايت گناهان كبيره را استثناء نكرده است. ولى در كتاب ثواب الاعمال روايت با سند مذكور آمده و گناهان كبيره را استثناء كرده است

٤- شيخ كلينى از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود : هر كس ياد مصيبتش افتد و لو اينكه از آن مصيبت گذشته باشد و اين كلمات بر زبان جارى كند : انالله و انا اليه راجعون الحمدلله رب العالمين اللهم اجرنى على مصيبتى و اخلف على افضل منها پاداش او مانند پاداش اول مصيبت خواهد بود.

٥ - پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هر مسلمانى به هنگام مصيبت اين كلمات را بر زبان جارى سازد خداوند بهتر از اانچه از او گرفته است به او عطاء مى‏كند و آن كلمات اين است : انالله و انا اليه راجعون اللهم اجرنى فى مصيبتى و اخلف لى خيرا منها ام سلمه گفت : ابوسلمه شوهرم وفات كرد من اين دستور العمل پيامبرصلى الله عليه و آله را بر زبان جارى ساختم و با خود گفتم كداميك از مسلمين از شوهرم بهتر است كه خدا عوض او را به من عطاء كند زيرا اولين كسى است كه به سوى رسول خدا هجرت كرد يعنى در ميان مسلمانان از او بهتر يافت نمى‏شود ولى خدا محقق گرديد و خداوند عوض شوهر سابقم ابوسلمه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را به من عطاء فرمود : كه اشرف مخلوقات است.

٦- پيامبرصلى الله عليه و آله فرمود : هرگاه فرزند بنده خدا بميرد خداوند متعال به ملائكه مى‏فرمايد : آيا فرزند بنده‏ام را از او گرفتيد مى‏گويند بلى مى‏فرمايد : هنگامى كه فرزندش را گرفتند بنده‏ام چه مى‏گفت ؟ ملائكه گويند : حمد وستايش تو را مى‏نمود و استرجاع مى‏كرد. خداوند به ملائكه خطاب مى‏فرمايد : خانه‏اى در بهشت براى بنده‏ام بنا كنيد و آن را خانه حمد نام نهيد. اين روايت و امثال اين را مرحوم كلينى از امام صادق عليه السلام و او از پيامبر (ص) روايت كرده است.

فصل : نوحه سرائى براى مردگان‏

اين فصل در مورد نوحه سرائى براى مردگان است و اينكه نوحه سرائى اگر با سخن نيكو و راست باشد جائز است يعنى نوحه سرائى اولا بايد با داد و فرياد و جزع و فزع نباشد و ديگر آنچه در مورد فضائل و مناقب آن مرده گفته مى‏شود راست باشد يا اينكه اعتماد داشته باشد كه راست است و گرنه اگر با داد و فرياد و جزع باشد يا آنچه در مورد فضائل آن ميت گفته مى‏شود دروغ باشد مسلم جايز نيست بلكه حرام است و باعث از بين رفتن اجر مى‏گردد و در اين زمينه نيز شواهد مختصرى از رفتار معصومين عليهم السلام ذكر مى‏گردد. از انس ين مالك روايت است كه گفت : چون از دفن پيغمبر صلى الله عليه و آله فارغ شديم حضرت فاطمه عليه السلام سوى من آمد و گفت : اى انس چگونه نفس شما را همراهى كرد كه خاك بصورت پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله بريزد سپس گريست و فرمود : يا ابتاه اجاب ربا دعاه يا ابتاه من ربه ما ادناه يعنى اى پدر كه دعوت پروردگارت را اجابت كردى پدر جان چقدر به پروردگارت نزديكى اى دو جهان زير زمين از چه خاك نه خاك نشين از چه و در روايت معتبر آمده است كه آن مخدره مشتى از خاك پاك آن قبر مطهر گرفت و بر ديدگان خود گذاشت و گفت : ما ذا على من شم تربة احمد ان لايشم مدى الزمان غواليا صبت على مصائب لوآنها صبت على الايام صرن لياليا يعنى سزاوار است كسى كه تربت احمد را بوئيد در طول روزگار عطرى نبويد ناگواريها و مصائبى بر من اصابت كرده كه اگر بر روزهاى روشن وارد شده بود شب تار مى‏گرديد.

٢- دليل ديگر بر تجويز نوحه سرائى اين است كه همانطور قبلا گفته شد كه پيغمبر صلى الله عليه و آله به عدهاى از انصار كه براى شهداء خود در جنگ احد گريه مى‏كردند فرمود : عمويم حمزه گريه كننده ندارد و خود حضرت نيز گريست. حضرت با اين عمل هم گريه و نوحه خانواده شهداء را تائيد كرد و هم تلويحا دستور داد كه بر عمويش حمزه نيز گريه كنند.

٣- سومين دليل بر تجويز نوحه سرائى اين است كه وقتى مغيره وفات كرد ام سلمه از پيغمبر صلى الله عليه و آله اجازه خواست كه براى مغيره نوحه سرائى كند پيغمبر صلى الله عليه و آله به او اجازه داد، كه او در وفات پسر عمويش مرثيه خوانى كند و ام سلمه چند بيت شعر بعنوان مرثيه در مرگ مغيره گفت و پيامبر تا پايان نوحه سرائيش ناظر بود و ايرادى از ام سلمه نگرفت و سخنى نفرمود و بدين وسيله كار ام سلمه را تائيد و تقرير كرد.

وصيت امام باقر عليه السلام در مورد عزادارى و ماتم خود

٤ - چهارمين دليل بر تجويز نوحه سرائى براى ميت اين است كه ابن بابويه از امام باقر عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت وصيت كرد كه ده سال در موسم حج در منى براى او گريه و نوحه سرائى كننده، و رسم ماتم را تجديد نمايند و بر نمايند و بر مظلوميت آن حضرت گريه و زارى كنند. ٥- دليل پنجم برجائز بودن نوحه سرائى براى صلوات اين است كه يونس بن يعقوب از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود : پدرم امام باقر عليه السلام به من وصيت كرد و فرمود : اى جعفر مقدارى از مال مرا وقف كن براى ندبه كنندگان كه مدت ده سال در منى موسم حج بر من ندبه و گريه كنند. علماء گفته‏اند مقصود امام از اين وصيت اين بود كه مردم بدين وسيله از فضائل و مناقب و مصائب و مشكلاتى كه از طرف حكام وقت بر آنها وارد مى‏شد آگاه كردند تا از آنها پيروى كنند زيرا بعد از مرگ تقيه‏اى در كار نيست يعنى در زمان حيات امام عليه السلام بازگو كردن فضائل و مظلوميت او غدقن و ممنوع بود ولى حالا كه از دنيا رفت آن ممنوعيت بر داشته شده است تا اينجا چند نمونه در تجويز نوحه سرائى براى اموات ذكر گرديد و معلوم شد كه نوحه سرائى و مرثيه سرائى و گريه بر اموات ما دامى كه متضمن داد و فرياد و جزع و فزع و اكاذيب نباشد مانعى ندارد بلكه اگر در ميت صفات نيكوئى باشد و ذكر آنها باعث تشويق وترغيب ديگران بر آن صفات نيكو مى‏شود ممدوح است

نوحه سرائى باطل و حرام

نوحه سرائى باطل و حرام اين است كه براى ميت صفاتى ذكر كند كه در اونبودهاست مثلابه مرد بخيل گفته شود كريم با ياب مرد ترسو گتفه شود شجاع و. و با اينكه زنها در نوحه خوانى طورى صدايشان را بلند كنند كه مرد نامحرم بشنود و يا لطمه و خراش به صورت وارد كنند و يا موى سر را بكنند و امثال اينها ، از مواردى است كه در شرع مقدس اسلام ممنوع شده و حرام مى باشد و باعث از بين رفتن اجر مصيبت است و احاديثى كه از پيغمبر (ص) در مذمت و نهى از نوحه سرائى وارد شده ناظر به اين قسم از نوحه سرائى است و چند نمونه از آن احاديث در اينجا ذكر مى‏گردد.

١- قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم : انا برى ممن خلق وصلق پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : من بيزارم از كسى كه در مصيبت موى سرش را بكند و صداى گريه و ناله‏اش را بلند كند ٢- پيامبر صلى الله عليه و آله به هنگام شهادت جعفر بن ابى طالب به حضرت فاطمه عليها السلام فرمود : دخترم در شهادت جعفر طيار ويل وئكل و حرب كه به هنگام مصيبت مى‏گويند مگو و آنچه كه تو گفتى و درست بود يعنى پيغمبر صلى الله و عليه و اله خواست بدين وسيله به زنها توجه دهد تا همانند دخترش فاطمه نوحه سرائى كنند. ٣- ابو مالك اشعرى از پيامبرصلى الله عليه و آله نقل كرد كه آن حضرت فرمود : زنى كه در مصيبت نوحه سرائى كند البته منظور نوحه سرائى باطل مى‏باشد اگر بدون توبه بميرد و در روز قيامت با لباس قطران محشور مى‏شود. قطران ماده‏اى است سياه و رنگ مانند قير و بدبو و قابل اشتغال و اين در قيامت لباس مجرمين است كه خداوند متعال در قرآن كريم مى‏فرمايد : سرابيلهم من قطران يعنى لباس مجرمين از قطران است سوره ابراهيم آيه ٥٠ ٤- عن ابى سعيد الخدرى لعن رسول الله صلى الله عليه و آله الناحية و المستمعة پيامبر صلى الله عليه و آله زن نوحه كننده و زنى را كه صدايش به هنگام نوحه سرائى بگوش مرد نامحرم برسد لعنت كرده است.٥- و عنه (ص) ليس منا من ضرب الخدود وشق الجيوب پيغمبر (ص) فرمود : از ما نيست كسى كه در مصيبت صورت خود را بزند و موى سر خويش را بكند. همان طور قبلا گفته شد مقصود حضرت نهى از مطلق نوحه سرائى نيست بلكه منظور حضرت نوحه سرائى باطل است زيرا قبلا احاديثى از آن حضرت در تجويز نوحه سرائى ذكر گرديد. خلاصه اينكه اخبار و احاديثى كه نوحه سرائى را جايز مى‏داند منظور نوحه سرائى قسم اول است و اخبار و احاديثى كه از آن نهى كرده است منظور نوحه سرائى قسم دوم يعنى نوحه سرائى باطل است. پايان باب چهارم

خاتمه

خاتمه كتاب مشتمل است بر چند فائده مهم مانند تسليت دادن به مصيبت ديده و كيفيت و ثواب آن و شركت در تشبيع جنازه و كفن و دفن مسلمان و امثال اينها و در اين زمينه احاديث زيادى ذكر مى‏گردد.

اهميت و فضيلت تسليت به مصيبت زده

تسليت و دلدارى به مصيبت زده از مستحبات موكد است، و آن اين است كه به مصيبت ديده صبر و دلدارى دهد و ناراحتى او را فرو نشاند. مثلا به او بگويد اين گونه پيش آمدها از مقدارات الهى و مطابق عدل و حكمت او است و نيز وعده‏هائى كه خداوند به صابران و مصيبت ديدگان داده است ياد آوريش نمايد و براى ميت و صاحب عزا دعا كند. و در مورد استجباب و ترغيب تسليت احاديث زيادى وارد شده است، و از جمله آنها اين است كه رسول خداصلى الله عليه و آله به يكى از اصحاب فرمود : آيا مى‏دانى حق همسايه چيست ؟ عرض كرد نه. حضرت فرمود : حق همسايه اين است كه اگر از تو درسى خواست بدادش برسى و اگر قرض خواست قرضش دهى و اگر فقير شد به نزدش بروى و اگر مصيبتى بر او رسيد تسليتش دهى و اگر خير و خوشى به او رسيد تهنيتش گوئى و اگر مريض شد عيادتش كنى و اگر مرد همراه جنازه بروى و او را تشيع كنى و ساختمان خود را از ساختمان او فراتر نبرى كه جريان با در ابر او و مسدود نمائى مگر به اذن و رضايت او و هرگاه ميوه خريدى به او هديه كنى و گرنه آن ميوه را پنهانى به طورى كه او نبيند به منزل بياورى و ناراحت شوند و با بو و طعم ديگ غذايت باعث اذيت او نشوى مگر اينكه از آن غذا به او نيز بدهى.

(١٧)گفتگوى رسول اكرم صلى الله عليه و آله با مرد فرزند مرده

٢٦ عن قرة بن اياس ان النبى صلى الله عليه و آله و سلم كان يختلف اليه رجل من الانصار مع البنه له فقال له النبى صلى الله عليه و آله : ذات يوم يا فلان تحبه ؟ قال : نعم يا رسول الله احبه كحبك ففقده النبى صلى الله عليه و آله فسال عنه فقالوا يا رسول الله مات ابنه فلما راه قال : عليه الصلوة و السلام اما ترضى (اولا ترضى) ان لا تاتى يوم القيامة بابا من ابواب الحنة الاجاء حتى يفتحه لك فقال رجل يا رسول الله اله وجده‏ام لكلنا ؟ قال : بل لكلكم. قره بن اياس مى‏گويد : مردى از انصار هميشه با كودكش خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت و آمد ميكرد روزى پيامبرصلى الله عليه و آله عرض كرد بلى يا رسول الله او را همانند خودت دوست مى‏دارم.پس از چندى كه حضرت آن مرد را نديد حال او را از اصحاب جويا شد اصحاب عرض كردند اى رسول خدا فرزند مورد علاقه‏اش وفات كرده است. سپس وقتى كه پيامبرصلى الله عليه و آله آن مرد را ديد به او فرمود : آيا راضى و خشنود نمى‏شوى به اين كه روز قيامت به هيچ درى از درهاى بهشت نروى مگر آن كه فرزندت بيايد تا اين كه آن در را برايت بگشايد. آنگاه مردى از اصحاب گفت : اى رسول اكرم صلى الله عليه و آله آيا اين مطلب كه فرموديد تنها مخصوص اوست يا براى همه ما است ؟ حضرت فرمود : براى همه شما است.

طفل در قيامت در بهشت را بسوى پدر و مادر مى‏گشايد

٢٧- روى البيهقى ان النبى صلى الله عليه و آله كان اذا جلس يحلق اليه نفرمن اصحابه به و كان فيهم رجل له بنى صغير يا تيه من خلف ظهره فيقعده بين يديه الى ان هلك ذالك الصبى فا متنع الرجل من الحلقه ان يحضرها تذكر اله و حز نا قال : فقعده النبى صلى الله عليه و آله قال : مالى لاارى فلانإ؛،، فقيل ابنه الذى را يته هلك فمنعه الحزن اسفا عليه و تذكر اله اين يحضر الحلقه فلقيه النبى صلى الله عليه و آله و سلم فسا له عن ابنه فاخبره بهلاكه فعزاه و قال : يا فلان ايماكان احب اليك ان تمتع به عمرك اولاتاتى غدا بابا من ابواب الجنه الا وجدته قدسبقك اليه يفتحه لك قال : يا نبى الله لا بل يسبقنى الى باب الجنه احب الى قال : فداك لك فقام رجل من الانصار رفقال : يا نبى الله اهذا لهذا خاصه‏ام من هلك له طفل من المسلمين كان له ذالك قال بل من هلك له طفل من المسلمين كان له ذالك. از بيهقى كه يكى از فقهاء بزرگ اهل سنت است روايت شده است كه هر گاه پيامبرصلى الله عليه و آله مى‏نشست گروهى از اصحاب دائره و عرب نزد آن حضرت مى‏نشستند و در ميان آنها مردى بود كه فرزند كوچكش از عقب سرش مى‏آمد و پدرش او را در آن حلقه جمعيت جلوى خود مى‏نشاند تا اين كه آن بچه از دنيا رفت و پدر او از حضور در آن حلقه جمعيت خود دارى مى‏كرد چون اگر مى‏آمد در آن حلقه مى‏نشست بياد صحنه‏اى كه بچه‏اش در آن جمع حضور داشت مى‏افتاد و متاثر و محزون مى‏شد لذا از اين جهت در آن جلسه شركت نمى‏كرد. بيهقى مى‏گويد ن پس از چند كه پيامبرصلى الله عليه و آله آن مرد را در آن جمع نيافت فرمود : فلان مرد كجاست و چرا من او را نمى‏بينم ؟ اصحاب عرض كردند آن فرزندى كه به همراهش مى‏آمد و جلوى او مى‏نشست از دنيا رفت و از شدت ناراحتى و اين كه اگر در اين جمع شركت كند بياد فرزندش مى‏افتد لذا از آمدن در اين جمع خوددارى مى‏كند.رسول اكرم صلى الله عليه و آله به ديدار او رفت و در مورد فرزندش از او پرسيد عرض كرد، فرزندم دارد دنيا را وداع كرد حضرت پس از تسليت به او فرمود : اى فلان كدام يك از اين دو چيز نزد تو بهتر است. ١- اين كه در مدت عمرت از فرزندت بهره‏مند شدى.٢- اينكه فرداى قيامت به طرف هر درى از درهاى بهشت بروى فرزندت را پيش روى خود بيابى كه بطرف درب مى‏رود تا آن را برايت بگشايد ؟ عرض كرد : اى رسول اكرم صلى الله عليه و آله دوست دارم كه در قيامت فرزندم در بهشت را بسويم بگشايد. حضرت فرمود : آن فرزند براى تو چنين است.

در اين هنگام يكى از انصار حركت كرد و گفت : اى رسول اكرم صلى الله عليه و آله اين خصيصه‏اى كه فرموديد مخصوص همين مرد است يا براى هر مسلمانى كه فرزندش وفات كند اين چنين است حضرت فرمود : هر كس از مسلمانان فرزندش بميرد آن فرزند در بهشت را بسويش مى‏گشايد.

استقبال كودك از پدر در قيامت با جامى از شراب

٢٨-عن زارة اوفى ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم عزى رجلا على ابنه فقال : اجرك الله و اعظم لك الاجر فقال الرجل : يا رسول الله انا شيخ كبير و كان ابنى قد اجزء عنى فقال له النبى صلى الله عليه و آله ايسرك ان يشير لك اويتلقاك من ابواب الجنة بالكاس قال : من لى بذالك فقال : الله لك به ولكل مسلم مات ولده فى الاسلام. از زراره اوفى روايت شده است كه رسول اكرم (ص) به مردى كه فرزندش از دنيا رفته بود تسليت گفت و به او فرمود : اجرك الله و اعظم لك الاجر يعنى خداوند اجر بزرگ به تو عطاء كند آن مرد عرض كرد اى رسول اكرم صلى الله عليه و آله من پير مرد سالخورده‏اى هستم و فرزندم كفايت امور مرا مى‏نمود حضرت به او فرمود : آيا خوشحال و مسرور نمى‏كند تو را كه فرزندت در قيامت به تو و اشاره مى‏كند يا كنا درهاى بهشت با جامى از شراب بهشتى به استقبال تو بيايد، آن مرد عرض كرد چه كسى اين عنايت را بمن مى‏كند حضرت فرمود : خداوند به تو و هر مسلمانى كه فرزندش بميرد عطا مى‏فرمايد :

خانه حمد در بهشت

٢٩-عن عبدالله بن قيس عن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اذا مات ولد لعبد قال الله تعالى : لمائكته اقبضتم ولد عبدى ؟ فيقولون نعم فيقول : قبضتم ثمرة فواده ؟ فيقولون : نعم فيقول : ما ذا قال عبدى فيقولون : حمدك و استرجع فيقول الله تعالى ن ابنوا لعبدى بيتا فى الجنة وسموه بيت الحمد. از عبدالله بن قيس روايت شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هر گاه فرزند بنده بميرد خداوند به ملائكه‏اش مى‏فرمايد : آيا فرزند بنده‏ام را قبض نموديد و گرفتيد ؟ ملائكه مى‏گويند بلى. سپس خداوند مى‏فرمايد : در آن هنگام بنده‏ام چه گفت : ملائكه عرض مى‏كنند : حمد و ستايش تو را مى‏نمود و كلمه استرجاع بر زبان جارى مى‏كرد، آن گاه خداوند متعال خطاب به ملائكه مى‏فرمايد : خانه‏اى در بهشت براى بنده‏ام بنا كنيد و آن را خانه حمد نام نهيد.

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏الفؤاد

كودكان پيش فرستاده سپر محكم براى پدر ومادر

٣٠-روى ان امرة اتت النبى صلى الله عليه و آله و سلم و معها ابن لها مريض فقالت : يا رسول الله ادع الله تعالى ان يشفى لى ابنى هذا فقال لها رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم هل لك فرط قالت : نعم يا رسول الله قال : فى الجاهلية قالت : بل فى الاسلام فقال : رسول الله جنة حينة در روايت است كهه زنى به خدمت رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم آمد و فرزند مريضش نيز به همراهش بود به پيامبر عرض كرد : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله به درگاه خدا دعاء فرمائيد تا فرزندم را شفا دهد حضرت به آن زن فرمود : آيا فرزنداز پيش فرستاده دارى يعنى تا به حال فرزندى از تو فوت شده است يا نه زن عرض كرد : بلى يا رسول الله، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : در زمان جاهليت يا در اسلام ؟ زن گفت در اسلام رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود : آن فرزند سپر محكم است يعنى نگهدارنده تو است از آتش جهنم يا از جميع ترس و وحشتهاى قيامت.

هركس در مرگ فرزند صبر كند بهشت بر او واجب مى‏گردد

٣١- عن جابربن سمرة قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : من دفن ثلاثة و صبر عليهم و احتسب وجب له الجنة فقالت : ام ايمن و اثنين فقال : من دفن اثنين و صبر عليهما و احتسبخما و جبت له الجنة فقالت : ام ايمن و واحد فسكت و امسك فقال : يا ام ايمن من دفن واحدا و صبر عليه و احتسب و جبت له الجنة جابربن سمره مى‏گويد : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : كسى كه سه فرزندش بميرند و او بر مرگ آنها صبرپيشه سازد و به حساب خدا بگذارد يعنى براى رضاى خدا صبر كند بهشت بر او واجب مى‏گردد ام ايمن نيز عرض كرد اگر يك فرزند از كسى فوت شود چطور است ؟ حضرت ساكت شد و قدرى مكث كرد بعد فرمود : اى ام ايمن هركس يك فرزند از او فوت گردد و او براى خدا صبر پيشه كند بههشت بر او واجب مى‏شود.

كودكان پيش فرستاده پدر و مادر را از آتش جهنم حفظ مى‏كنند

٣٢-عن عبدالله بن مسعود رضى الله عنه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم من قدم ثلاثة لم يبلغ الحنث كان له حصنا حيصنا فقال : ابوذر فدمت اثنين فقال صلى الله عليه و آله و سلم و اثنين ثم قال : ابى بن كعب قدمت واحد فقال : (ص) و واحد ولكن انما كان ذالك عندالله الصدمة الاولى. عبدالله بن مسعود رضى الله عنه مى‏گويد : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هنوز به حد بلوغ نرسيده‏اند از پيش بفرستند يعنى سه فرزندش بميرند براى او در قيامت يك قطعه و پناهگاه محكم است كه او را از خطرات قيامت مصون مى‏دارد ابوذر گفت : من دو فرزند از پيش فرستادم يعنى آيا اين حكم شامل من هم مى‏شود حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود : بلى شامل كسانى كه دو فرزند از پيش فرستاده‏اند هم مى‏شود سپس ابى بن كعب گفت : من يك پيش فرستاده دارم يعنى آيا براى من نيز دژ و پناهگاه در قيامت وجود دارد حضرت فرمود : بلى يعنى كسى كه يك فرزند هم از پيش بفرستد مشمول اين قانون مى‏گردد و اين دژ و پناهگاه پاداش اولين صدمه و مصيبت است.

گفتار رسول اكرم ص در مورد زنهاى فرزند مرده

٣٣-عن ابوسعيد الخدرى ان النساء قلن للنبى (ص) اجعل لنا يوما تعظنا فيه فوعظهن و قال : ايما امراة مات لها ثلاثة من الولد كانوا لها حجابا من النار قالت : امراة واثنان قال : واثنان از ابو سعيد خدرى روايت شده است كه زنها به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عرض كردند يك روزى را براى موعظه ما قرار ده حضرت به آنها موعظه نمود و فرمود : هر زنى سه فرزند از او فوت گردد آنها براى او حجابى و مانعى از آتش جهنم مى‏شود. يكى از زنها گفت : اگر از كسى دوفرزند فوت شود چگونه است ؟ حضرت فرمود : دو فرزندهم از كسى فوت شود براى او حجابى مى‏شوند كه او را از آتش جهنم حفظ مى‏كنند.

گفتگوى پيامبر صلى الله عليه و آله با بانوئى كه در مرگ فرزندش بيتابى مى‏كرد

٣٤-عن بريدة قال : كان رسول الله صلى الله عليه و آله يتعاهد الانصار و يعودهم و يسئل عنهم فبلغه ان امراة مات ابن لها فجزعت عليه فا تاها فامرها بتقوى الله عزو جل والصبر فقالت : يا رسول الله انى امراة رقوب لاالدو لم يكن لى ولد غيره فقال رسول الله (ص) : الرقوب التى لايبقى لها ولدها ثم قال : ما من امرء مسلم اوا امراة مسلمة يموت لها ثلاثة من الولدا الاادخلها الله الجنة و فى حديث احزانه (ص) قال : لها اما تحبين ان ترينه على باب الجنة و هو يدعوك الينا قالت بلى قال : فانه كذالك . يكى از اصحاب رسول خدا به نام بريده مى‏گويد : رسول اكرم صلى الله عليه و آله هميشه به ديدار و احوالپرسى انصار مى‏رفت و از وضع آنها جويا مى‏شد ،روزى به حضرت خبر رسيد كه زنى فرزندش مرده است ناراحتى و بيتابى مى‏كند حضرت بلافاصله جهت تسلين و دلدارى آن زن به نزد او رفت و او را به تقوا و صبر امر فرمود : زن عرض كرد اى رسول خدا من زنى رقوب و نازا هستم و فرزندى به غير از همين كه فوت شده نداشتم رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : رقوب زنى است كه فرزندانش باقى نمى‏مانند و مى‏ميرند نه زن نازا سپس فرمود : هيچ زنى و مرد مسلمانى نيست كه سه فرزند از ايشان فوت نگردد مگر آنكه خدا آنها را در بهشت داخل نمايد. و در حديث ديگر آمده است كه حضرت به آن زن فرمود : آيا دوست ندارى كه فرزندت را بر در بهشت ببينى در حالى كه تو را به سوى ما دعوت مى‏كند زن گفت : بلى دوست دارم حضرت فرمود : اين چنين است كه فرزندت در قيامت تو را بسوى ما دعوت مى‏كند. رقوب در لغت به معنى زن نازا يا اين كه زنى كه فرزندانش باقى نمانند آمده است ولى پيامبر صلى الله عليه و آله آن را به معنى دوم تخصيص داده است يعنى زنى كه فرزندانش مى‏ميرند و باقى نمى‏مانند.

ايضا گفتار پيامبرصلى الله عليه و آله در پاداش صبر در مرگ فرزند

٣٥- عن النصر السلمى ان رسول الله (ص) قال : لا يموت لا حد من المسلمين ثلاثة من الولد فيحتسبهم الا كانوا له حنصا من النار فقالت : امراة واثنان فقال : واثنان از نصر سلمى روايت شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هيچ مسلمانى نيست كه سه فرزندش فوت شود و آنها را به حساب خدا بگذارد يعنى براى خدا صبر كند مگر اين كه آنها حصن و پناهگاه محكم براى او مى‏شود كه او را از آتش جهنم حفظ مى‏كنند .زنى عرض كرد : اى پيامبر اگر كسى دو فرزندش هم بميرد چنين است حضرت فرمود : بلى.

صبردر مرگ فرزند باعث نجات از آتش جهنم است

٣٦-و عنه صلى الله عليه و آله وسلم من قدم من ولده ثلثا صابرا محتسبا كان محجوبا من النار باذن الله عزوجل. و فى لفظاا خر من قدم شيئا من ولده صابر محتسبا حجزه باذن الله من النار.رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : كسى كه سه فرزند از پيش بفرستد و براى رضاى خدا صبر كند ار آتش جهنم به اذن خدا محفوظ مى‏شود. و در حديث ديگر آمده است كه حضرت فرمود : هر كس فرزندى از پيش بفرستد و براى خدا صبر كند آن فرزند او را به اذن خدا از آتش جهنم حفظ مى‏كند.

گفتگوى پيامبرصلى الله عليه و آله با ام ميسر در مورد فرزندان از پيش فرستاده

٣٧-عن ام ميسر الانصارية عن رسول صلى الله عليه و آله وسلم انه دهل عليها و هى تطبخ حبا فقال : من مات له ثلاثة لم يبلغوا الحنث كانوا له حجابا من النار فقالت : يا رسول الله واثنان فقال لها واثنان يا ام ميسر و فى لفظ آخر فقالت : او فرطان ؟ قال : اوفرطان. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم براى ميسرانصارى واردشد و او مشغول طباخى بود حضرت به او فرمود : اى ام ميسر هر كس سه فرزند از او قبل از بلوغ بميرند آن فرزند براى او حجاب و مانع از آتش جهنم مى‏شوند ام ميسر عرض كرد اى پيامبر خدا اگر دو فرزند هم از او بميرند آن دو او را از آتش جهنم حفظ مى‏كنند. و در حديث ديگر آمده است كه‏ام ميسر عرض كرد : اى پيامبر خدا اگر كسى دو پيش فرستاده داشته باشد چگونه است ؟ حضرت فرمود : اگر دو پيش فرستاده هم داشته آن دو او را از آتش جهنم حفظ خواهند كرد.

ايضا گفتگوى پيامبر (ص) با بانوئيكه سه فرزندش مرده بود

٣٨-عن قبيصة بن برهة قال : كنت عند رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم. جالسا اذاتته امراة فقالت : يا رسول الله ادع الله لى فارنه ليس يعشن لى ولد قال : و كم مات لك ؟ قالت ثلثة قال : لقدا حظرت من النار بحظار شديد. يكى از اصحاب به نام قبيصه بن برهه مى‏گويد : من نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بودم كه زنى به خدمت حضرت آمد و گفت : يا رسول الله بدرگاه خدا براى من دعاء بفرمائيد زيرا فرزندانم مى‏ميرند ؟ آن زن گفت : تا به حال سه فرزندم مرده‏اند. حضرت فرمود : از آتش جهنم باز داشته و ممنوع گرديدى و فرزندانت براى تو پناهگاه استوار و محكم هستند كه تو از آتش جهنم حقظ مى‏كنند. حظار به كسرحاء جائيست كه از چوب براى شترها درست مى‏كنند جهت حفظ و نگهدارى آنها از سرما و باد. و به همين جهت است كه به چيزى كه از طرف شرع مقدس حرام شده است محظور مى‏گويند يعنى ممنوع و قرقگاه پس كسى كه مرتكب كار حرامى مى‏شود به منزله اين است كه در منطقه ورود ممنوع وارد شده است و به تابلوى ورود ممنوع الهى كه از طرف انبياء نصب شده است بى اعتنائى كرده است. ٣٩- عن ابى كعب ان النبى صلى اله عليه و آله و سلم قال : لامراة هل لك فرط ؟ قالت ثلاثة : قال صلى الله عليه و آله جنة حصينة از ابى بن كعب روايت شده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم به زنى فرمود : آيا از پيش فرستاده‏اى دارى يعنى تا كنون فرزندى از تو مرده است آن زن گفت : بلى تا كنون سه فرزندم وفات كرده‏اند حضرت فرمود : آن فرزندان سپر و پناهگاه محكم براى تو هستند كه از آتش جهنم تو را حفظ خواهد نمود.

گفتگوى پيامبر (ص) با اصحاب در مورد كودكان پيش فرستاده‏

٤٠-و عنه (ص) ما من مسلمين يقدمان ثلاثة لا يبلغواالحنث الا ادخلهما الله الجنة بفضل رحمته قالوايا رسول الله و ذوالاثنين ؟ قال وذالاثنين. ان من امتى من يدخل الجنة بشفاعته اكثر من مضر، و ان من امتى من يسطعم النار حتى يكون احدزواياها. پيامبراسلام ص) فرمود : هر مرد وزن مسلمان سه فرزند به بلوغ نرسيده از پيش بفرستاد خدا آن زن ومرد مسلمان را يه فضل و رحمت خود به بهشت مى‏برد. اصحاب عرض كردند : اى رسول خدا اگر كسى دوطفل از پيش بفرستد چگونه است حضرت فرمود : دو طفل هم بفرستد خدا او را به بهشت مى‏برد. سپس پيامبرصلى الله عليه و آله فرمود : بعضى از امتان من هستند كه به شفاعت آنها عده كثيرى زيادتر از قبيله مضر كه يكى از پر جمعيت‏ترين قبائل عرب است به بهشت داخل مى‏شوند و بعضى از امتان من هستند كه به قدرى از آتش جهنم مى‏خورند كه يكى از كرانه‏ها و زواياى آتش مى‏شوند يعنى آنها قطعه‏اى از آتش مى‏شوند.(١٨) اين حديث را جماعتى از روات نقل كرده‏اند و آن را از احاديث معتبر و صحيح شمرده‏اند. ٤١- و عنه صلى الله عليه و آله وسلم قال : قال الله تعالى : حققت محبتى للذين يصادقون من اجلى و حققت محبتى للذين يتناصرون من اجلى و ثم قال : عليه و اآله السلام ما من مومن و لا مومنة يقدم الله تعالى له ثلاثة اولاد من صلبه لم يبلغوا الحنث الا ادخله الله الجنة بفضل رحمة اياهم. رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم گفت : كه خداوند متعال مى‏فرمايد : محبت و دوستى خود را براى كسانى محقق مى‏كنم كه به خاطر من به يكديگر صداقت داشته باشند و يكديگر را كمك و يارى دهند. سپس حضرت فرمود : هيچ مرد و زن مومنى نيست كه خداوند متعال سه فرزند نابالغ از صلب او برايش مقدم نمايد مگر اين كه به فضل و رحمت همه آنها را داخل بهشت مى‏فرمايد

كسى كه سه طفلش بميرد آتش جهنم براو حرام مى‏شود

٤٢- و عنه صلى الله عليه و آله و سلم : من دفن ثلاثة من ولده حرم عليه النار. پيامبرخدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود : كسى كه سه فرزند خود را دفن كند يعنى سه فرزندش وفات كنند خداوند آتش جهنم را بر او حرام مى‏كند.

حديث ابوذر در تبعيدگاه ربذه

٤٣-عنه صعصعة بن معوو ية قال لقيت اباذر الغفارى رضى الله عنه بالربذة و هو يسوق بعيرا له عليه مزادتان و فى عنق البعير قرته فقلت يا اباذر مالك قال عملى قلت حديثى رحمك الله قال سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول ما من مسلمين يموت بينهما ثلاثة اولاد لم يبلغوا الحنث الاغفرالله لهما بفضل رحمته اياهم قال ثلت فحدثنى قال نعم سمعت رسول الله (ص) يقول ما من عبد مسلم ينفق من كل ما له زوجين فى سبيل الله الا استقبلته حجة الجنة كلهم يدعوه الى ما عنده فقلت كيف ذالك قال ان كان رجلا فرجلين و ان كان بعيرا و ان كانن بعيرا فبعيرين و ان كان بقرا فبقرتين حتى اعدا صناف المال ذكره جماعه. صعصعه بن معاويه مى‏گويد : من ابوذر غفارى را در ربذه‏(١٩) ملاقات كردم در حالى كه او بدنبال شتر خويش مى‏رفت و خورجينى بر پشت شترش بود، من به او گفتم : اى اباذر چه چيز از آن خودت است ابوذر در جواب گفت : عملم مال خودم است يعنى اموال و فرزندان و ساير متاع دنيوى امانت و عاريه‏اى نزد انسان و آنچه كه ملك حقيقى انسان است عمل او است من گفتم : خدا تو را رحمت كند برايم حديث بگو ؟ ابوذر فرمود : من از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مى‏فرمود : هيچ زن و مرد مسلمانى نيست كه سه فرزندى كه هنوز به حد بلوغ نرسيده‏اند از آنها وفات كند الا اين كه خداوند به فضل خويش آن زن و مرد را مى‏آمرزد. من گفتم باز هم حديث بفرمائيد ابوذر گفت : از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى‏فرمود : هيچ بنده مسلمانى نيست كه از تمام مالش جفت جفت در راه خدا انفاق نمايد مگر اين كه دربانهاى بهشت به استقبال مى‏آيند و هر كدام او را به طرف خود مى‏خوانند من گفتم چگونه مالش را جفت جفت انفاق كند ابوذر گفت : اگر مالش بنده هستند كه در آن زمان عبدها مانند ساير چيزها خريد و فروش مى‏شدند دو بنده در خدا آزاد كند و اگر شتر هستند دو شتر و اگر گاو هستند دو گاو و تا اينكه انواع و اقسام مال را شماره كرد اين حديث را جماعتى از اصحاب نقل‏كرده‏اند.

٤٤-عن انس بن مالك قال : وقف رسول الله على مجلس من بنى سلمة فقال : يا بنى سلمة ما الرقوب فيكم ؟ قالوا الذى لا يولد له. قال : بل هو الذى لا فرط له قال : ما المعدم فيكم ؟ قالوا الذى لا مال له : قال : بل هو الذى يقدم و ليس له عندالله خير. انس بن مالك مى‏گويد : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم در يكى از مجالس قبيله بنى سلمه ايستاد و فرمود : اى طائفه بنى اسلمه شما بچه كسى رقوب مى‏گوئيد ؟ گفتند : رقوب يه كسى مى‏گوئيم كه صاحب اولاد نمى‏شود. حضرت فرمود : كسى كه صاحب فرزند نمى‏شود در رقوب نيست بلكه رقوب كسى است كه از پيش فرستاده نداشته باشد يعنى فرزندى از او قبل از خودش وفات نكرده باشد. سپس فرمود : به چه كسى معدم و فقير مى‏گوئيد : عرض كردند : به كسى كه مال ندارد. حضرت فرمود : كسى كه مال ندارد معدم و فقير نيست بلكه فقير كسى است كه از پيش فرستاده‏اى داشته باشد ولى براى او در نزد خدا نباشد يعنى بر اثر جزع و فزع اجر خود را از بين ببرد.

حكايت زن داغديده‏اى كه پيامبر (ص) به او تسليت داد

٤٥- عن ابن مسعود قال : دخل رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم على امراة يعزيها بابنها فقال بلغنى انك جزعت جزعا شديدا قالت : و ما يمنعى يا رسول الله و قدتركنى عجوزا رقوبا. فقال : لها رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لست برقوب انما الرقوب التى تتوفى و ليس لها فرط و لا يستطيع الناس ان يعودون عليها من افراطهم فتلك الرقوب از ابن مسعود نقل شده است كه پيامبرخدا صلى الله عليه و آله و سلم به خانه زنى رفت تا او را در مرگ فرزندش تسليت دهد وقتى حضرت بر او وارد شد فرمود : اى زن به من خبر رسيد كه تو در مرگ فرزندت جزع و فزع شديد و بيتابى نمودى. آن زن گفت اى رسول خدا مرا جزع و فزع و بيتابى ممانعت نكن زيرا فرزندم مرد و مرا تنها گذاشت و من پيرزن رقوب و نازا هستم. حضرت به آن زن فرمود : تو رقوب نيستى بلكه رقوب آن زنى است كه بميرد و پيش از فرستاده نداشته باشد و مردم هم قدرت اين كه پيش فرستاده خود را به او بدهند ندارند. پس چنين زن رقوب است نه تو كه از پيش فرستاده دارى. و تمام تحاديثى كه در اين باب ذكر شد از اصول مستند نقل شده است و ما جهت اختصار اصل و سن آنها را ذكر نكرديم. زيرا خداوند سبحانه به فضل و رحمت خويش به كسى كه خبرى به او برسد و به آن عمل نمايد وعده ثواب داده است ولو اينكه آن خبر صحيح و مطابق با واقع نباشد و در اين زمينه احاديث زيادى از طريق شيعه و سنى وارد شده است.(٢٠)

متعلقات باب اول

فصل : دراين فصل قضايا و حكاياتى كه متعلق و متناسب اين باب است ذكر مى‏گردد

١- حكايت اندوه حضرت داود بر مرگ فرزند خويش

از زيد بن اسلم نقل شده است كه مى‏گويد : يكى از فرزندان حضرت داود عليه السلام وفات كرد و آن حضرت بر مرگ فرزند خويش خيلى محزون و اندوهگين گرديد،سپس خداوند متعال به داود عليه السلام وحى نمود و فرمود : اى داود اين فرزند در نزد تو معادل و برابر چه بود ؟ داودعليه السلام عرض كرد پروردگارا اين فرزند در نزد من معادل برابر دنياى پراز طلا بود. خداوند متعال فرمود : پس عوض آن در قيامت به اندازه دنيا پر از طلا پاداش خواهم داد.

٢- حكايت خواب داود بن هند پيرامون ميزان حساب

از داودبن هند نقل شده است كه مى‏گويد : من در عالم رويا ديدم كه قيامت بر پا شده است و مردم به سوى حساب خوانده مى‏شوند پس من به ميزان حساب نزديك شدم و حسنات و خوبيها هم را در يك كفه ميزان و سيئات و بديهايم را در كفه ديگر ميزان گذاشتم و گناهان من بر حسناتم فزونى يافت و در اين هنگام من به حالت ناراحتى و غم فرو رفته بودم كه ناگهان روى كفه دستمال يا پارچه پيچيده سفيدى به من دادند و من آن را بر روى كفه حسناتم گذاشتم آنگاه حسنات بر سيئات فزونى يافت. سپس به من گفتند آيا مى‏دانى اين پارچه پيچيده چه بود ؟ گفتم نه. گفتند : اين فرزند سقط شده تو بدو. گفتم اين پسر من بود يا دخترم گفتند : اين دخترت بود كه تو آرزوى مرگ او را مى‏نمودى.

٣- حكايت شخصى كه براى مرگ فرزند خويش دعا كرد و قومش آمين گفتند

از ابو شوذب حكايت شده است كه مى‏گويد : مردى پسرى داشت كه هنوز به حد بلوغ نرسيده بود. روزى آن مرد به قوم و خويش خود سفارش كرد كه بيائيد به منزل من كه با شما كارى دارم اقوام او همه آمدند و گفتند چه كار دارى ؟ گفت : من مى‏خواهم دعا كنم كه خداوند متعال اين فرزندم را از من بگيرد و شما آمين بگوئيد. قوم و خويش آن مرد از او سوال كردند براى چه ؟ يعنى به چه علت مرگ فرزند محبوبت را از خدا طلب مى‏كنى ؟ آن مرد گفت : علتش اين است كه در خواب ديدم كه قيامت بر پا شده است و مردم در صحراى محشر جمع شدند و عطش و تشنگى شديدى بر آنها عارض شده است سپس ناگهان كودكان با جامهائى از آب به دست از بهشت بيرون آمدند و در ميان آنها برادر زاده من نيز بود، و از او التماس و در خواست كردم كه قدر ى از آن آبى كه در دست دارد به من بياشاماند و او از آب دادن امتناع كرد، به من آب نداد و گفت : اى عمو ما جز به پدران خويش به كسى آب نمى‏دهيم. پس بدين جهت است كه گفتم دعا كنم و شما آمين بگوئيد براى اينكه دوست دارم خداوند اين فرزندم را از من بگيرد و از پيش فرستاده‏ها برايم قرار دهد. سپس آن مرد دعاء كرد و قومش آمين گفتند و طولى نكشيد كه فرزندش از دنيا رفت. اين حكايت را بيهقمى در كتاب شعب الايمان نقل كرده است(٢١)

٤- حكايت مرگ پسر ١١ ساله حافظ قرآن و جريان خواب پدر او

از محمدبن ابى خلف نقل شده است كه مى‏گويد : ابراهيم حربى(٢٢) پسر يازده ساله‏اى داشت كه حافظ قرآن بود و علاوه بر اين مقدار زيادى از فقه و حديث نيز به او ياد داده بود و اين فرزند وفات كرد. من به نزدش رفتم تا او را بر مرگ فرزندش تسليت گويم. وقتى به او تسليت گفتم. گفت : من خودم مشتاق مرگ او بودم من از گفته او تعجب كردم و به او گفتم : اى ابااسحق تو كه عالم دنيا هستى چگونه اين حرف را در مورد مرگ فرزند نجيبى كه حافظ قرآن بود و علاوه بر اين حديث و فقه زيادى نيز به او ياد داده بودى ميزنى ؟ ابراهيم حربى گفت : بلى در خواب ديدم كه قيامت بر پا شده است و اطفال در حالى كه ظرفهائى از آب بهشتى در دست دارند به استقبال مردم مى‏آيند كه به آنها آب بياشامانند و آن روز روز بسيار گرمى بوده است و من به يكى از آن اطفال گفتم قدرى از آن آب به من بده آن طفل نگاهى به من كرد و گفت : تو پدر من نيستى، و من گفتم شما كيستيد ؟ گفتند ما اطفالى هستيم كه در دنيا قبل از پدرانمان مرديم و حال به استقبالشان مى‏رويم تا به آنها آب دهيم. پس بدين جهت بود كه آرزوى مرگ فرزندم را مى‏نمودم.


5

6

7

8

9

10

11

12

13

14