آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد0%

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد نویسنده:
گروه: کتابها

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

نویسنده: شهيد ثاني رحمه الله عليه
گروه:

مشاهدات: 17946
دانلود: 3527

توضیحات:

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 82 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17946 / دانلود: 3527
اندازه اندازه اندازه
آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏ الفؤاد

نویسنده:
فارسی

(١٧)گفتگوى رسول اكرم صلى الله عليه و آله با مرد فرزند مرده

٢٦ عن قرة بن اياس ان النبى صلى الله عليه و آله و سلم كان يختلف اليه رجل من الانصار مع البنه له فقال له النبى صلى الله عليه و آله : ذات يوم يا فلان تحبه ؟ قال : نعم يا رسول الله احبه كحبك ففقده النبى صلى الله عليه و آله فسال عنه فقالوا يا رسول الله مات ابنه فلما راه قال : عليه الصلوة و السلام اما ترضى (اولا ترضى) ان لا تاتى يوم القيامة بابا من ابواب الحنة الاجاء حتى يفتحه لك فقال رجل يا رسول الله اله وجده‏ام لكلنا ؟ قال : بل لكلكم. قره بن اياس مى‏گويد : مردى از انصار هميشه با كودكش خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت و آمد ميكرد روزى پيامبرصلى الله عليه و آله عرض كرد بلى يا رسول الله او را همانند خودت دوست مى‏دارم.پس از چندى كه حضرت آن مرد را نديد حال او را از اصحاب جويا شد اصحاب عرض كردند اى رسول خدا فرزند مورد علاقه‏اش وفات كرده است. سپس وقتى كه پيامبرصلى الله عليه و آله آن مرد را ديد به او فرمود : آيا راضى و خشنود نمى‏شوى به اين كه روز قيامت به هيچ درى از درهاى بهشت نروى مگر آن كه فرزندت بيايد تا اين كه آن در را برايت بگشايد. آنگاه مردى از اصحاب گفت : اى رسول اكرم صلى الله عليه و آله آيا اين مطلب كه فرموديد تنها مخصوص اوست يا براى همه ما است ؟ حضرت فرمود : براى همه شما است.

طفل در قيامت در بهشت را بسوى پدر و مادر مى‏گشايد

٢٧- روى البيهقى ان النبى صلى الله عليه و آله كان اذا جلس يحلق اليه نفرمن اصحابه به و كان فيهم رجل له بنى صغير يا تيه من خلف ظهره فيقعده بين يديه الى ان هلك ذالك الصبى فا متنع الرجل من الحلقه ان يحضرها تذكر اله و حز نا قال : فقعده النبى صلى الله عليه و آله قال : مالى لاارى فلانإ؛،، فقيل ابنه الذى را يته هلك فمنعه الحزن اسفا عليه و تذكر اله اين يحضر الحلقه فلقيه النبى صلى الله عليه و آله و سلم فسا له عن ابنه فاخبره بهلاكه فعزاه و قال : يا فلان ايماكان احب اليك ان تمتع به عمرك اولاتاتى غدا بابا من ابواب الجنه الا وجدته قدسبقك اليه يفتحه لك قال : يا نبى الله لا بل يسبقنى الى باب الجنه احب الى قال : فداك لك فقام رجل من الانصار رفقال : يا نبى الله اهذا لهذا خاصه‏ام من هلك له طفل من المسلمين كان له ذالك قال بل من هلك له طفل من المسلمين كان له ذالك. از بيهقى كه يكى از فقهاء بزرگ اهل سنت است روايت شده است كه هر گاه پيامبرصلى الله عليه و آله مى‏نشست گروهى از اصحاب دائره و عرب نزد آن حضرت مى‏نشستند و در ميان آنها مردى بود كه فرزند كوچكش از عقب سرش مى‏آمد و پدرش او را در آن حلقه جمعيت جلوى خود مى‏نشاند تا اين كه آن بچه از دنيا رفت و پدر او از حضور در آن حلقه جمعيت خود دارى مى‏كرد چون اگر مى‏آمد در آن حلقه مى‏نشست بياد صحنه‏اى كه بچه‏اش در آن جمع حضور داشت مى‏افتاد و متاثر و محزون مى‏شد لذا از اين جهت در آن جلسه شركت نمى‏كرد. بيهقى مى‏گويد ن پس از چند كه پيامبرصلى الله عليه و آله آن مرد را در آن جمع نيافت فرمود : فلان مرد كجاست و چرا من او را نمى‏بينم ؟ اصحاب عرض كردند آن فرزندى كه به همراهش مى‏آمد و جلوى او مى‏نشست از دنيا رفت و از شدت ناراحتى و اين كه اگر در اين جمع شركت كند بياد فرزندش مى‏افتد لذا از آمدن در اين جمع خوددارى مى‏كند.رسول اكرم صلى الله عليه و آله به ديدار او رفت و در مورد فرزندش از او پرسيد عرض كرد، فرزندم دارد دنيا را وداع كرد حضرت پس از تسليت به او فرمود : اى فلان كدام يك از اين دو چيز نزد تو بهتر است. ١- اين كه در مدت عمرت از فرزندت بهره‏مند شدى.٢- اينكه فرداى قيامت به طرف هر درى از درهاى بهشت بروى فرزندت را پيش روى خود بيابى كه بطرف درب مى‏رود تا آن را برايت بگشايد ؟ عرض كرد : اى رسول اكرم صلى الله عليه و آله دوست دارم كه در قيامت فرزندم در بهشت را بسويم بگشايد. حضرت فرمود : آن فرزند براى تو چنين است.

در اين هنگام يكى از انصار حركت كرد و گفت : اى رسول اكرم صلى الله عليه و آله اين خصيصه‏اى كه فرموديد مخصوص همين مرد است يا براى هر مسلمانى كه فرزندش وفات كند اين چنين است حضرت فرمود : هر كس از مسلمانان فرزندش بميرد آن فرزند در بهشت را بسويش مى‏گشايد.

استقبال كودك از پدر در قيامت با جامى از شراب

٢٨-عن زارة اوفى ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم عزى رجلا على ابنه فقال : اجرك الله و اعظم لك الاجر فقال الرجل : يا رسول الله انا شيخ كبير و كان ابنى قد اجزء عنى فقال له النبى صلى الله عليه و آله ايسرك ان يشير لك اويتلقاك من ابواب الجنة بالكاس قال : من لى بذالك فقال : الله لك به ولكل مسلم مات ولده فى الاسلام. از زراره اوفى روايت شده است كه رسول اكرم (ص) به مردى كه فرزندش از دنيا رفته بود تسليت گفت و به او فرمود : اجرك الله و اعظم لك الاجر يعنى خداوند اجر بزرگ به تو عطاء كند آن مرد عرض كرد اى رسول اكرم صلى الله عليه و آله من پير مرد سالخورده‏اى هستم و فرزندم كفايت امور مرا مى‏نمود حضرت به او فرمود : آيا خوشحال و مسرور نمى‏كند تو را كه فرزندت در قيامت به تو و اشاره مى‏كند يا كنا درهاى بهشت با جامى از شراب بهشتى به استقبال تو بيايد، آن مرد عرض كرد چه كسى اين عنايت را بمن مى‏كند حضرت فرمود : خداوند به تو و هر مسلمانى كه فرزندش بميرد عطا مى‏فرمايد :

خانه حمد در بهشت

٢٩-عن عبدالله بن قيس عن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اذا مات ولد لعبد قال الله تعالى : لمائكته اقبضتم ولد عبدى ؟ فيقولون نعم فيقول : قبضتم ثمرة فواده ؟ فيقولون : نعم فيقول : ما ذا قال عبدى فيقولون : حمدك و استرجع فيقول الله تعالى ن ابنوا لعبدى بيتا فى الجنة وسموه بيت الحمد. از عبدالله بن قيس روايت شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هر گاه فرزند بنده بميرد خداوند به ملائكه‏اش مى‏فرمايد : آيا فرزند بنده‏ام را قبض نموديد و گرفتيد ؟ ملائكه مى‏گويند بلى. سپس خداوند مى‏فرمايد : در آن هنگام بنده‏ام چه گفت : ملائكه عرض مى‏كنند : حمد و ستايش تو را مى‏نمود و كلمه استرجاع بر زبان جارى مى‏كرد، آن گاه خداوند متعال خطاب به ملائكه مى‏فرمايد : خانه‏اى در بهشت براى بنده‏ام بنا كنيد و آن را خانه حمد نام نهيد.

آرام بخش دل داغديدگان يا مسكن‏الفؤاد

كودكان پيش فرستاده سپر محكم براى پدر ومادر

٣٠-روى ان امرة اتت النبى صلى الله عليه و آله و سلم و معها ابن لها مريض فقالت : يا رسول الله ادع الله تعالى ان يشفى لى ابنى هذا فقال لها رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم هل لك فرط قالت : نعم يا رسول الله قال : فى الجاهلية قالت : بل فى الاسلام فقال : رسول الله جنة حينة در روايت است كهه زنى به خدمت رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم آمد و فرزند مريضش نيز به همراهش بود به پيامبر عرض كرد : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله به درگاه خدا دعاء فرمائيد تا فرزندم را شفا دهد حضرت به آن زن فرمود : آيا فرزنداز پيش فرستاده دارى يعنى تا به حال فرزندى از تو فوت شده است يا نه زن عرض كرد : بلى يا رسول الله، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : در زمان جاهليت يا در اسلام ؟ زن گفت در اسلام رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود : آن فرزند سپر محكم است يعنى نگهدارنده تو است از آتش جهنم يا از جميع ترس و وحشتهاى قيامت.

هركس در مرگ فرزند صبر كند بهشت بر او واجب مى‏گردد

٣١- عن جابربن سمرة قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : من دفن ثلاثة و صبر عليهم و احتسب وجب له الجنة فقالت : ام ايمن و اثنين فقال : من دفن اثنين و صبر عليهما و احتسبخما و جبت له الجنة فقالت : ام ايمن و واحد فسكت و امسك فقال : يا ام ايمن من دفن واحدا و صبر عليه و احتسب و جبت له الجنة جابربن سمره مى‏گويد : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : كسى كه سه فرزندش بميرند و او بر مرگ آنها صبرپيشه سازد و به حساب خدا بگذارد يعنى براى رضاى خدا صبر كند بهشت بر او واجب مى‏گردد ام ايمن نيز عرض كرد اگر يك فرزند از كسى فوت شود چطور است ؟ حضرت ساكت شد و قدرى مكث كرد بعد فرمود : اى ام ايمن هركس يك فرزند از او فوت گردد و او براى خدا صبر پيشه كند بههشت بر او واجب مى‏شود.

كودكان پيش فرستاده پدر و مادر را از آتش جهنم حفظ مى‏كنند

٣٢-عن عبدالله بن مسعود رضى الله عنه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم من قدم ثلاثة لم يبلغ الحنث كان له حصنا حيصنا فقال : ابوذر فدمت اثنين فقال صلى الله عليه و آله و سلم و اثنين ثم قال : ابى بن كعب قدمت واحد فقال : (ص) و واحد ولكن انما كان ذالك عندالله الصدمة الاولى. عبدالله بن مسعود رضى الله عنه مى‏گويد : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هنوز به حد بلوغ نرسيده‏اند از پيش بفرستند يعنى سه فرزندش بميرند براى او در قيامت يك قطعه و پناهگاه محكم است كه او را از خطرات قيامت مصون مى‏دارد ابوذر گفت : من دو فرزند از پيش فرستادم يعنى آيا اين حكم شامل من هم مى‏شود حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود : بلى شامل كسانى كه دو فرزند از پيش فرستاده‏اند هم مى‏شود سپس ابى بن كعب گفت : من يك پيش فرستاده دارم يعنى آيا براى من نيز دژ و پناهگاه در قيامت وجود دارد حضرت فرمود : بلى يعنى كسى كه يك فرزند هم از پيش بفرستد مشمول اين قانون مى‏گردد و اين دژ و پناهگاه پاداش اولين صدمه و مصيبت است.

گفتار رسول اكرم ص در مورد زنهاى فرزند مرده

٣٣-عن ابوسعيد الخدرى ان النساء قلن للنبى (ص) اجعل لنا يوما تعظنا فيه فوعظهن و قال : ايما امراة مات لها ثلاثة من الولد كانوا لها حجابا من النار قالت : امراة واثنان قال : واثنان از ابو سعيد خدرى روايت شده است كه زنها به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عرض كردند يك روزى را براى موعظه ما قرار ده حضرت به آنها موعظه نمود و فرمود : هر زنى سه فرزند از او فوت گردد آنها براى او حجابى و مانعى از آتش جهنم مى‏شود. يكى از زنها گفت : اگر از كسى دوفرزند فوت شود چگونه است ؟ حضرت فرمود : دو فرزندهم از كسى فوت شود براى او حجابى مى‏شوند كه او را از آتش جهنم حفظ مى‏كنند.

گفتگوى پيامبر صلى الله عليه و آله با بانوئى كه در مرگ فرزندش بيتابى مى‏كرد

٣٤-عن بريدة قال : كان رسول الله صلى الله عليه و آله يتعاهد الانصار و يعودهم و يسئل عنهم فبلغه ان امراة مات ابن لها فجزعت عليه فا تاها فامرها بتقوى الله عزو جل والصبر فقالت : يا رسول الله انى امراة رقوب لاالدو لم يكن لى ولد غيره فقال رسول الله (ص) : الرقوب التى لايبقى لها ولدها ثم قال : ما من امرء مسلم اوا امراة مسلمة يموت لها ثلاثة من الولدا الاادخلها الله الجنة و فى حديث احزانه (ص) قال : لها اما تحبين ان ترينه على باب الجنة و هو يدعوك الينا قالت بلى قال : فانه كذالك . يكى از اصحاب رسول خدا به نام بريده مى‏گويد : رسول اكرم صلى الله عليه و آله هميشه به ديدار و احوالپرسى انصار مى‏رفت و از وضع آنها جويا مى‏شد ،روزى به حضرت خبر رسيد كه زنى فرزندش مرده است ناراحتى و بيتابى مى‏كند حضرت بلافاصله جهت تسلين و دلدارى آن زن به نزد او رفت و او را به تقوا و صبر امر فرمود : زن عرض كرد اى رسول خدا من زنى رقوب و نازا هستم و فرزندى به غير از همين كه فوت شده نداشتم رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : رقوب زنى است كه فرزندانش باقى نمى‏مانند و مى‏ميرند نه زن نازا سپس فرمود : هيچ زنى و مرد مسلمانى نيست كه سه فرزند از ايشان فوت نگردد مگر آنكه خدا آنها را در بهشت داخل نمايد. و در حديث ديگر آمده است كه حضرت به آن زن فرمود : آيا دوست ندارى كه فرزندت را بر در بهشت ببينى در حالى كه تو را به سوى ما دعوت مى‏كند زن گفت : بلى دوست دارم حضرت فرمود : اين چنين است كه فرزندت در قيامت تو را بسوى ما دعوت مى‏كند. رقوب در لغت به معنى زن نازا يا اين كه زنى كه فرزندانش باقى نمانند آمده است ولى پيامبر صلى الله عليه و آله آن را به معنى دوم تخصيص داده است يعنى زنى كه فرزندانش مى‏ميرند و باقى نمى‏مانند.

ايضا گفتار پيامبرصلى الله عليه و آله در پاداش صبر در مرگ فرزند

٣٥- عن النصر السلمى ان رسول الله (ص) قال : لا يموت لا حد من المسلمين ثلاثة من الولد فيحتسبهم الا كانوا له حنصا من النار فقالت : امراة واثنان فقال : واثنان از نصر سلمى روايت شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هيچ مسلمانى نيست كه سه فرزندش فوت شود و آنها را به حساب خدا بگذارد يعنى براى خدا صبر كند مگر اين كه آنها حصن و پناهگاه محكم براى او مى‏شود كه او را از آتش جهنم حفظ مى‏كنند .زنى عرض كرد : اى پيامبر اگر كسى دو فرزندش هم بميرد چنين است حضرت فرمود : بلى.

صبردر مرگ فرزند باعث نجات از آتش جهنم است

٣٦-و عنه صلى الله عليه و آله وسلم من قدم من ولده ثلثا صابرا محتسبا كان محجوبا من النار باذن الله عزوجل. و فى لفظاا خر من قدم شيئا من ولده صابر محتسبا حجزه باذن الله من النار.رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : كسى كه سه فرزند از پيش بفرستد و براى رضاى خدا صبر كند ار آتش جهنم به اذن خدا محفوظ مى‏شود. و در حديث ديگر آمده است كه حضرت فرمود : هر كس فرزندى از پيش بفرستد و براى خدا صبر كند آن فرزند او را به اذن خدا از آتش جهنم حفظ مى‏كند.

گفتگوى پيامبرصلى الله عليه و آله با ام ميسر در مورد فرزندان از پيش فرستاده

٣٧-عن ام ميسر الانصارية عن رسول صلى الله عليه و آله وسلم انه دهل عليها و هى تطبخ حبا فقال : من مات له ثلاثة لم يبلغوا الحنث كانوا له حجابا من النار فقالت : يا رسول الله واثنان فقال لها واثنان يا ام ميسر و فى لفظ آخر فقالت : او فرطان ؟ قال : اوفرطان. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم براى ميسرانصارى واردشد و او مشغول طباخى بود حضرت به او فرمود : اى ام ميسر هر كس سه فرزند از او قبل از بلوغ بميرند آن فرزند براى او حجاب و مانع از آتش جهنم مى‏شوند ام ميسر عرض كرد اى پيامبر خدا اگر دو فرزند هم از او بميرند آن دو او را از آتش جهنم حفظ مى‏كنند. و در حديث ديگر آمده است كه‏ام ميسر عرض كرد : اى پيامبر خدا اگر كسى دو پيش فرستاده داشته باشد چگونه است ؟ حضرت فرمود : اگر دو پيش فرستاده هم داشته آن دو او را از آتش جهنم حفظ خواهند كرد.

ايضا گفتگوى پيامبر (ص) با بانوئيكه سه فرزندش مرده بود

٣٨-عن قبيصة بن برهة قال : كنت عند رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم. جالسا اذاتته امراة فقالت : يا رسول الله ادع الله لى فارنه ليس يعشن لى ولد قال : و كم مات لك ؟ قالت ثلثة قال : لقدا حظرت من النار بحظار شديد. يكى از اصحاب به نام قبيصه بن برهه مى‏گويد : من نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بودم كه زنى به خدمت حضرت آمد و گفت : يا رسول الله بدرگاه خدا براى من دعاء بفرمائيد زيرا فرزندانم مى‏ميرند ؟ آن زن گفت : تا به حال سه فرزندم مرده‏اند. حضرت فرمود : از آتش جهنم باز داشته و ممنوع گرديدى و فرزندانت براى تو پناهگاه استوار و محكم هستند كه تو از آتش جهنم حقظ مى‏كنند. حظار به كسرحاء جائيست كه از چوب براى شترها درست مى‏كنند جهت حفظ و نگهدارى آنها از سرما و باد. و به همين جهت است كه به چيزى كه از طرف شرع مقدس حرام شده است محظور مى‏گويند يعنى ممنوع و قرقگاه پس كسى كه مرتكب كار حرامى مى‏شود به منزله اين است كه در منطقه ورود ممنوع وارد شده است و به تابلوى ورود ممنوع الهى كه از طرف انبياء نصب شده است بى اعتنائى كرده است. ٣٩- عن ابى كعب ان النبى صلى اله عليه و آله و سلم قال : لامراة هل لك فرط ؟ قالت ثلاثة : قال صلى الله عليه و آله جنة حصينة از ابى بن كعب روايت شده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم به زنى فرمود : آيا از پيش فرستاده‏اى دارى يعنى تا كنون فرزندى از تو مرده است آن زن گفت : بلى تا كنون سه فرزندم وفات كرده‏اند حضرت فرمود : آن فرزندان سپر و پناهگاه محكم براى تو هستند كه از آتش جهنم تو را حفظ خواهد نمود.

گفتگوى پيامبر (ص) با اصحاب در مورد كودكان پيش فرستاده‏

٤٠-و عنه (ص) ما من مسلمين يقدمان ثلاثة لا يبلغواالحنث الا ادخلهما الله الجنة بفضل رحمته قالوايا رسول الله و ذوالاثنين ؟ قال وذالاثنين. ان من امتى من يدخل الجنة بشفاعته اكثر من مضر، و ان من امتى من يسطعم النار حتى يكون احدزواياها. پيامبراسلام ص) فرمود : هر مرد وزن مسلمان سه فرزند به بلوغ نرسيده از پيش بفرستاد خدا آن زن ومرد مسلمان را يه فضل و رحمت خود به بهشت مى‏برد. اصحاب عرض كردند : اى رسول خدا اگر كسى دوطفل از پيش بفرستد چگونه است حضرت فرمود : دو طفل هم بفرستد خدا او را به بهشت مى‏برد. سپس پيامبرصلى الله عليه و آله فرمود : بعضى از امتان من هستند كه به شفاعت آنها عده كثيرى زيادتر از قبيله مضر كه يكى از پر جمعيت‏ترين قبائل عرب است به بهشت داخل مى‏شوند و بعضى از امتان من هستند كه به قدرى از آتش جهنم مى‏خورند كه يكى از كرانه‏ها و زواياى آتش مى‏شوند يعنى آنها قطعه‏اى از آتش مى‏شوند.(١٨) اين حديث را جماعتى از روات نقل كرده‏اند و آن را از احاديث معتبر و صحيح شمرده‏اند. ٤١- و عنه صلى الله عليه و آله وسلم قال : قال الله تعالى : حققت محبتى للذين يصادقون من اجلى و حققت محبتى للذين يتناصرون من اجلى و ثم قال : عليه و اآله السلام ما من مومن و لا مومنة يقدم الله تعالى له ثلاثة اولاد من صلبه لم يبلغوا الحنث الا ادخله الله الجنة بفضل رحمة اياهم. رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم گفت : كه خداوند متعال مى‏فرمايد : محبت و دوستى خود را براى كسانى محقق مى‏كنم كه به خاطر من به يكديگر صداقت داشته باشند و يكديگر را كمك و يارى دهند. سپس حضرت فرمود : هيچ مرد و زن مومنى نيست كه خداوند متعال سه فرزند نابالغ از صلب او برايش مقدم نمايد مگر اين كه به فضل و رحمت همه آنها را داخل بهشت مى‏فرمايد

كسى كه سه طفلش بميرد آتش جهنم براو حرام مى‏شود

٤٢- و عنه صلى الله عليه و آله و سلم : من دفن ثلاثة من ولده حرم عليه النار. پيامبرخدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود : كسى كه سه فرزند خود را دفن كند يعنى سه فرزندش وفات كنند خداوند آتش جهنم را بر او حرام مى‏كند.

حديث ابوذر در تبعيدگاه ربذه

٤٣-عنه صعصعة بن معوو ية قال لقيت اباذر الغفارى رضى الله عنه بالربذة و هو يسوق بعيرا له عليه مزادتان و فى عنق البعير قرته فقلت يا اباذر مالك قال عملى قلت حديثى رحمك الله قال سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول ما من مسلمين يموت بينهما ثلاثة اولاد لم يبلغوا الحنث الاغفرالله لهما بفضل رحمته اياهم قال ثلت فحدثنى قال نعم سمعت رسول الله (ص) يقول ما من عبد مسلم ينفق من كل ما له زوجين فى سبيل الله الا استقبلته حجة الجنة كلهم يدعوه الى ما عنده فقلت كيف ذالك قال ان كان رجلا فرجلين و ان كان بعيرا و ان كانن بعيرا فبعيرين و ان كان بقرا فبقرتين حتى اعدا صناف المال ذكره جماعه. صعصعه بن معاويه مى‏گويد : من ابوذر غفارى را در ربذه‏(١٩) ملاقات كردم در حالى كه او بدنبال شتر خويش مى‏رفت و خورجينى بر پشت شترش بود، من به او گفتم : اى اباذر چه چيز از آن خودت است ابوذر در جواب گفت : عملم مال خودم است يعنى اموال و فرزندان و ساير متاع دنيوى امانت و عاريه‏اى نزد انسان و آنچه كه ملك حقيقى انسان است عمل او است من گفتم : خدا تو را رحمت كند برايم حديث بگو ؟ ابوذر فرمود : من از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه مى‏فرمود : هيچ زن و مرد مسلمانى نيست كه سه فرزندى كه هنوز به حد بلوغ نرسيده‏اند از آنها وفات كند الا اين كه خداوند به فضل خويش آن زن و مرد را مى‏آمرزد. من گفتم باز هم حديث بفرمائيد ابوذر گفت : از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى‏فرمود : هيچ بنده مسلمانى نيست كه از تمام مالش جفت جفت در راه خدا انفاق نمايد مگر اين كه دربانهاى بهشت به استقبال مى‏آيند و هر كدام او را به طرف خود مى‏خوانند من گفتم چگونه مالش را جفت جفت انفاق كند ابوذر گفت : اگر مالش بنده هستند كه در آن زمان عبدها مانند ساير چيزها خريد و فروش مى‏شدند دو بنده در خدا آزاد كند و اگر شتر هستند دو شتر و اگر گاو هستند دو گاو و تا اينكه انواع و اقسام مال را شماره كرد اين حديث را جماعتى از اصحاب نقل‏كرده‏اند.

٤٤-عن انس بن مالك قال : وقف رسول الله على مجلس من بنى سلمة فقال : يا بنى سلمة ما الرقوب فيكم ؟ قالوا الذى لا يولد له. قال : بل هو الذى لا فرط له قال : ما المعدم فيكم ؟ قالوا الذى لا مال له : قال : بل هو الذى يقدم و ليس له عندالله خير. انس بن مالك مى‏گويد : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم در يكى از مجالس قبيله بنى سلمه ايستاد و فرمود : اى طائفه بنى اسلمه شما بچه كسى رقوب مى‏گوئيد ؟ گفتند : رقوب يه كسى مى‏گوئيم كه صاحب اولاد نمى‏شود. حضرت فرمود : كسى كه صاحب فرزند نمى‏شود در رقوب نيست بلكه رقوب كسى است كه از پيش فرستاده نداشته باشد يعنى فرزندى از او قبل از خودش وفات نكرده باشد. سپس فرمود : به چه كسى معدم و فقير مى‏گوئيد : عرض كردند : به كسى كه مال ندارد. حضرت فرمود : كسى كه مال ندارد معدم و فقير نيست بلكه فقير كسى است كه از پيش فرستاده‏اى داشته باشد ولى براى او در نزد خدا نباشد يعنى بر اثر جزع و فزع اجر خود را از بين ببرد.

حكايت زن داغديده‏اى كه پيامبر (ص) به او تسليت داد

٤٥- عن ابن مسعود قال : دخل رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم على امراة يعزيها بابنها فقال بلغنى انك جزعت جزعا شديدا قالت : و ما يمنعى يا رسول الله و قدتركنى عجوزا رقوبا. فقال : لها رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لست برقوب انما الرقوب التى تتوفى و ليس لها فرط و لا يستطيع الناس ان يعودون عليها من افراطهم فتلك الرقوب از ابن مسعود نقل شده است كه پيامبرخدا صلى الله عليه و آله و سلم به خانه زنى رفت تا او را در مرگ فرزندش تسليت دهد وقتى حضرت بر او وارد شد فرمود : اى زن به من خبر رسيد كه تو در مرگ فرزندت جزع و فزع شديد و بيتابى نمودى. آن زن گفت اى رسول خدا مرا جزع و فزع و بيتابى ممانعت نكن زيرا فرزندم مرد و مرا تنها گذاشت و من پيرزن رقوب و نازا هستم. حضرت به آن زن فرمود : تو رقوب نيستى بلكه رقوب آن زنى است كه بميرد و پيش از فرستاده نداشته باشد و مردم هم قدرت اين كه پيش فرستاده خود را به او بدهند ندارند. پس چنين زن رقوب است نه تو كه از پيش فرستاده دارى. و تمام تحاديثى كه در اين باب ذكر شد از اصول مستند نقل شده است و ما جهت اختصار اصل و سن آنها را ذكر نكرديم. زيرا خداوند سبحانه به فضل و رحمت خويش به كسى كه خبرى به او برسد و به آن عمل نمايد وعده ثواب داده است ولو اينكه آن خبر صحيح و مطابق با واقع نباشد و در اين زمينه احاديث زيادى از طريق شيعه و سنى وارد شده است.(٢٠)

متعلقات باب اول

فصل : دراين فصل قضايا و حكاياتى كه متعلق و متناسب اين باب است ذكر مى‏گردد

١- حكايت اندوه حضرت داود بر مرگ فرزند خويش

از زيد بن اسلم نقل شده است كه مى‏گويد : يكى از فرزندان حضرت داود عليه السلام وفات كرد و آن حضرت بر مرگ فرزند خويش خيلى محزون و اندوهگين گرديد،سپس خداوند متعال به داود عليه السلام وحى نمود و فرمود : اى داود اين فرزند در نزد تو معادل و برابر چه بود ؟ داودعليه السلام عرض كرد پروردگارا اين فرزند در نزد من معادل برابر دنياى پراز طلا بود. خداوند متعال فرمود : پس عوض آن در قيامت به اندازه دنيا پر از طلا پاداش خواهم داد.

٢- حكايت خواب داود بن هند پيرامون ميزان حساب

از داودبن هند نقل شده است كه مى‏گويد : من در عالم رويا ديدم كه قيامت بر پا شده است و مردم به سوى حساب خوانده مى‏شوند پس من به ميزان حساب نزديك شدم و حسنات و خوبيها هم را در يك كفه ميزان و سيئات و بديهايم را در كفه ديگر ميزان گذاشتم و گناهان من بر حسناتم فزونى يافت و در اين هنگام من به حالت ناراحتى و غم فرو رفته بودم كه ناگهان روى كفه دستمال يا پارچه پيچيده سفيدى به من دادند و من آن را بر روى كفه حسناتم گذاشتم آنگاه حسنات بر سيئات فزونى يافت. سپس به من گفتند آيا مى‏دانى اين پارچه پيچيده چه بود ؟ گفتم نه. گفتند : اين فرزند سقط شده تو بدو. گفتم اين پسر من بود يا دخترم گفتند : اين دخترت بود كه تو آرزوى مرگ او را مى‏نمودى.

٣- حكايت شخصى كه براى مرگ فرزند خويش دعا كرد و قومش آمين گفتند

از ابو شوذب حكايت شده است كه مى‏گويد : مردى پسرى داشت كه هنوز به حد بلوغ نرسيده بود. روزى آن مرد به قوم و خويش خود سفارش كرد كه بيائيد به منزل من كه با شما كارى دارم اقوام او همه آمدند و گفتند چه كار دارى ؟ گفت : من مى‏خواهم دعا كنم كه خداوند متعال اين فرزندم را از من بگيرد و شما آمين بگوئيد. قوم و خويش آن مرد از او سوال كردند براى چه ؟ يعنى به چه علت مرگ فرزند محبوبت را از خدا طلب مى‏كنى ؟ آن مرد گفت : علتش اين است كه در خواب ديدم كه قيامت بر پا شده است و مردم در صحراى محشر جمع شدند و عطش و تشنگى شديدى بر آنها عارض شده است سپس ناگهان كودكان با جامهائى از آب به دست از بهشت بيرون آمدند و در ميان آنها برادر زاده من نيز بود، و از او التماس و در خواست كردم كه قدر ى از آن آبى كه در دست دارد به من بياشاماند و او از آب دادن امتناع كرد، به من آب نداد و گفت : اى عمو ما جز به پدران خويش به كسى آب نمى‏دهيم. پس بدين جهت است كه گفتم دعا كنم و شما آمين بگوئيد براى اينكه دوست دارم خداوند اين فرزندم را از من بگيرد و از پيش فرستاده‏ها برايم قرار دهد. سپس آن مرد دعاء كرد و قومش آمين گفتند و طولى نكشيد كه فرزندش از دنيا رفت. اين حكايت را بيهقمى در كتاب شعب الايمان نقل كرده است(٢١)

٤- حكايت مرگ پسر ١١ ساله حافظ قرآن و جريان خواب پدر او

از محمدبن ابى خلف نقل شده است كه مى‏گويد : ابراهيم حربى(٢٢) پسر يازده ساله‏اى داشت كه حافظ قرآن بود و علاوه بر اين مقدار زيادى از فقه و حديث نيز به او ياد داده بود و اين فرزند وفات كرد. من به نزدش رفتم تا او را بر مرگ فرزندش تسليت گويم. وقتى به او تسليت گفتم. گفت : من خودم مشتاق مرگ او بودم من از گفته او تعجب كردم و به او گفتم : اى ابااسحق تو كه عالم دنيا هستى چگونه اين حرف را در مورد مرگ فرزند نجيبى كه حافظ قرآن بود و علاوه بر اين حديث و فقه زيادى نيز به او ياد داده بودى ميزنى ؟ ابراهيم حربى گفت : بلى در خواب ديدم كه قيامت بر پا شده است و اطفال در حالى كه ظرفهائى از آب بهشتى در دست دارند به استقبال مردم مى‏آيند كه به آنها آب بياشامانند و آن روز روز بسيار گرمى بوده است و من به يكى از آن اطفال گفتم قدرى از آن آب به من بده آن طفل نگاهى به من كرد و گفت : تو پدر من نيستى، و من گفتم شما كيستيد ؟ گفتند ما اطفالى هستيم كه در دنيا قبل از پدرانمان مرديم و حال به استقبالشان مى‏رويم تا به آنها آب دهيم. پس بدين جهت بود كه آرزوى مرگ فرزندم را مى‏نمودم.