قرآن در آیینه نهج البلاغه

قرآن در آیینه نهج البلاغه37%

قرآن در آیینه نهج البلاغه نویسنده:
گروه: مفاهیم قرآنی

قرآن در آیینه نهج البلاغه
  • شروع
  • قبلی
  • 65 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9008 / دانلود: 3508
اندازه اندازه اندازه
قرآن در آیینه نهج البلاغه

قرآن در آیینه نهج البلاغه

نویسنده:
فارسی

توصيه حضرت علىعليه‌السلام در مواجهه با قرآن

امامعليه‌السلام ، پس از آن بيان نورانى مبنى بر خبر دادن از عالم قيامت و روز واپسين و رضايت پيروان قرآن از اعمال و گذشته خويش و گرفتار بودن متخلفين از قرآن در آن روز، به مردم چنين توصيه مى کنند: «فکونوا من حرثه القرآن واتباعه ؛(۳۱) از پيروان قرآن باشيد»، «واستدلوه على ربکم ؛ قرآن را دليل و گواه بر پروردگار خويش قرار دهيد.» خدا را از کلام خودش بشناسيد، اوصاف پروردگار را به وسيله قرآن بشناسيد.

قرآن راهنمايى است که شما را به سوى خدا راهنمايى مى کند. از اين راهنماى الهى براى شناخت فرستنده آن استفاده کنيد و به خدايى که قرآن معرفى مى کند ايمان بياوريد.

«واستنصحوه على انفسکم ؛ شما انسان ها به کسى که خيرخواه و دلسوز شما باشد نياز داريد تا در مواقع لازم شما را نصيحت کند. قرآن را ناصح خود قرار دهيد و به نصيحت هاى خير خواهانه اش عمل کنيد؛ زيرا قرآن نصيحت گر دلسوزى است که هرگز به شما خيانت نمى کند و شما را به نيکوترين وجه به صراط مستقيم هدايت مى کند.»

بنابراين حضرت علىعليه‌السلام به مسلمانان و مشتاقان سعادت دنيا و آخرت توصيه مى کند که قرآن را راهنماى خود قرار دهيد و به نصيحت هاى دلسوزانه آن گوش فرا دهيد؛ زيرا( إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا ) ؛(۳۲) قطعا اين قرآن به آيينى که خود پايدارتر است راه مى نمايد، و به آن مومنانى که کارهاى شايسته مى کنند، مژده مى دهد که پاداشى بزرگ بر ايشان خواهد بود.

نکته اى که در اين قسمت از بحث مورد تاکيد است لزوم اعتقاد و باورى با روح و جان عجين، نسبت به مضمون اين آيه شريفه است؛ زيرا تا چنين اعتقاد و باورى درباره قرآن، بر روحيه انسان حاکم نباشد و تا انسان خود را به طور کامل در اختيار خدا قرار ندهد و خود را از پيش داورى ها و هوس هاى نفسانى تخليه نکند هر لحظه ممکن است در دام وسوسه هاى شيطان افتد و گمراه شود.

آن گاه که به قرآن کريم مراجعه کند ناخواسته در قرآن نيز به دنبال مطالب و آياتى مى گردد که با خواسته هاى نفسانى او موافق به نظر آيد.

بديهى است که همه دستورات و احکام قرآن با خواسته هاى نفسانى و اميال حيوانى انسان موافق نيست. انسان به حسب طبيعتش هوس ها و خواسته هاى دارد و دوست دارد که قرآن نيز به ميل او سخن بگويد. بنابراين طبيعى است آن جا که قرآن بر خلاف اميال حيوانى و نفسانى انسان سخن بگويد.

انسان چندان روى خوش به آن نشان ندهد و آن جا که آيات موافق با اميال نفسانى او باشد با گشاده رويى استقبال کند. البته همه اين فعل و انفعالات، پنهانى و در درون انجام مى گيرد ولى آثارش در اعمال و رفتار انسان ظاهر مى گردد؛ لذا عقل ايجاب مى کند که قبل از مراجعه به قرآن، انسان ذهن خود را از هر گونه پيش داورى تخليه کند و از همه هوس ها و خواسته هاى نفسانى خود صرف نظر کند تا با روحيه خدا محورى به مکتب قرآن پا گذارد. در اين صورت است که انسان زانوى ادب مى زند و با کمال ميل پذيراى معارف الهى مى شود.

تفسير به راى

بديهى است دست بر داشتن از هوس ها و خواسته هاى نفسانى و تسليم شدن محض در برابر دستورات و احکام الهى و معارف قرآن، نه تنها کار چندان آسانى نمى باشد؛ بلکه براى کسانى که از روحيه بندگى و عبوديت چندان قويى برخوردار نيستند چشم پوشى از اميال و خواهش هاى نفسانى کارى بسيار مشکل است؛ به همين خاطر نيز آن را جهاد اکبر نام نهاده اند.

به نظر مى رسد زمينه روحى و روانى تفسير به راى از اين جا ناشى مى شود که از يک طرف انسان به خاطر ضعف روحيه بندگى نمى تواند از هوس ها و خواسته هاى نفسانى خود بگذرد و از طرف ديگر شيطان از اين زمينه مناسب استفاده مى کند و با القائات شيطانى سعى مى کند فکر و ذهن چنين انسانى را در برداشت انحرافى و غلط از قرآن و دين جهت دهد و او را گمراه کند.

به خصوص اگر اين شخص از نظر موقعيت هاى اجتماعى داراى موقعيت فرهنگى باشد، فعاليت و وسوسه شيطان و طمع اين دشمن قسم خورده در منحرف کردن چنين انسانى جمعى و گروهى را که ممکن است از اين انسان حرف شنوى داشته باشند از دين منحرف کند. کم نبودند کسانى که بدون تهذيب نفس، با پيش داورى و قبل از رجوع به قرآن فتوا صادر مى کنند و بدون اين که کمترين شايستگى و صلاحيت علمى و تخصصى لازم را داشته باشند اظهار نظر مى کنند و مى گويند قرآن نيز همان نظر ما را دارد.

طبيعى است که چنين انسان هايى براى آن که به نظرات و خواسته هاى نفسانى خود رنگ دينى و قرآنى بزنند به آياتى مجمل و به حسب ظاهر مبهم تمسک مى جويند. بديهى است با چنين زمينه روحى و پيش داورى قبلى نه تنها ضمانتى براى فهم درست و صحيح از قرآن وجود ندارد، بلکه به طور طبيعى سوء برداشت و انحراف از حق را در پى خواهد داشت.

اين نوع برداشت و تفسير از قرآن در فرهنگ دينى به تفسير به راى تعبير مى شود و بدترين نوع مواجهه با دين و قرآن محسوب مى گردد. قرآن اين نوع برخورد با دين و آيات الهى را استهزا مى خواند و صريحا آن را نهى مى کند:( وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ) ؛(۳۳) آيات و احکام الهى را به استهزا نگيريد و نعمت خداى را بر خود ياد کنيد، و آنچه از کتاب و حکمت؛ يعنى احکام و حکمت ها بر شما نازل شده است، ياد آور باشيد. از معصيت خدا بپرهيزيد و بدانيد خدا به هر چيز آگاه است.

چنان که قبلا اشاره شد کسانى از هدايت قرآن بهره مند مى شوند که بدان باور و ايمان داشته باشند، و کسانى که با سوابق ذهنى و پيش داورى در صدد برمى آيند که براى خواسته ها و هواهاى نفسانى خود توجيه دينى و قرآنى دست و پا کنند و به راى خويش کلام خدا را تفسير و توجيه نمايند، از ايمان به خدا بى بهره اند.

در اين جا مناسب است به چند روايت در اين زمينه توجه کنيم: «قال رسول الله قال الله جل جلاله ما آمن بى من فسر برايه کلامى ؛(۳۴) پيامبر از قول خداى متعال نقل مى کند که خدا مى فرمايد هرگز به من ايمان نياورده است کسى که با راى خويش کلام من را تفسير کند.»

در بيان ديگرى از پيامبر نقل شده است که حضرتش فرمودند: «من فسر القرآن برايه فقد افترى على الله الکذب ؛(۳۵) کسى که قرآن را به راى و نظر خويش تفسير کند هر آيينه نابجا به خداوند دروغ نسبت داده است.»

اين تعبير پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آن روست که کسى که با پيش داورى در صدد بر مى آيد تا آيات را به نفع خود به نحوى توجيه کند و آن را تفسير قرآن و کلام الهى بنماياند، در واقع نظر خود را ملاک قرار داده، آن را به خداى متعال نسبت مى دهد.

اين نوع مراجعه به قرآن و برداشت از کلام الهى به قدرى مذموم و خطرناک است و آن چنان موجب ضلالت گمراهى مى شود که مرتکبان چنين گناهى در قيامت به سخت ترين عذاب ها مبتلا مى شوند. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين زمينه نيز مى فرمايد: «من فسر القرآن برايه فليتبوا مقعده من النار ؛(۳۶) کسى که قرآن را به راى خويش تفسير کند جايگاهش در قيامت پر از آتش است.»

بنابراين براى در امان ماندن از بدترين عذاب ها و پرهيز از افترا به خداى متعال و دورى جستن از سقوط در سراشيبى ضلال بايد هواهاى نفسانى را کنار گذاشت و به ذات اقدسش که خير براى انسان نمى خواهد ايمان داشت و از خود محورى پرهيز نمود و خدا محورى را در عمق وجود خود حاکم گردانيد و خود را تسليم او نمود.

رهنمود حضرت علىعليه‌السلام براى پرهيز از تفسير به راى

چنان که قبلا اشاره شد انسان خواسته ها و ذهنيت هايى دارد که گاه با نظر قرآن موافق نيست و به حسب طبيعت انسانى خود دوست مى دارد قرآن نيز با نظر و خواسته او موافق باشد و گاه حتى به طور ناخودآگاه ممکن است آن ذهنيت ها و پيش داورى ها در برداشت و فهم او از قرآن تاثير بگذارد.

چون چنين خطرى، هر انسانى را در مقام تفسير قرآن تهديد مى کند و شيطان نيز هر لحظه در پى فرصت است تا با فريب دادن چهره هاى فرهنگى، که داعيه فهم دين را نيز دارد، جمعى را از راه حق منحرف کند بسيار بجا و شايسته است به اين قسمت از فرمايش حضرت علىعليه‌السلام توجهى ويژه داشته باشيم.

حضرت علىعليه‌السلام براى در امان ماندن از کج فهمى و پرهيز از انحراف احتمالى مى فرمايد: «واتهموا عليه آرائکم »؛(۳۷) آنگاه که در مقام فهم و تفسير قرآن برمى آييد، پيش داورى ها و سوابق ذهنى و اميال و آراى خود را در مقابل قرآن تخطئه کنيد و آراى شخصى و هواهاى نفسانى خود را کنار بگذاريد و به تعبير حضرت علىعليه‌السلام ، خود را در مقابل قرآن متهم و تخطئه کنيد.

گفتنى است تعبير مذکور لزوم نهايت احتياط و رعايت امانت و تقوا را در فهم و برداشت از قرآن کريم مى رساند؛ زيرا حضرت على مى فرمايد آراى خود را در مقابل قرآن نادرست تلقى کنيد و با اين ذهنيت، که من هيچ نمى دانم و آنچه قرآن مى گويد حق است، با قرآن روبه رو شويد و در صدد فهم و تفسير قرآن برآييد:

«واستغشوا فيه اهوائکم ؛ هوس هاى خود را نابجا و نادرست بدانيد تا بتوانيد از قرآن درست استفاده کنيد، وگرنه همواره در معرض خطا و انحراف هستيد.»

بنابراين، جوهره دين که همان تسليم بودن در مقابل خداست، اقتضا مى کند انسان مطيع محض خداى متعال باشد و در مقابل احکام خدا و دستورات قرآن کريم، راى و نظر و پيش داورى خود را محکوم به بطلان بداند.

وقتى چنين روحيه اى بر انسان حاکم باشد بديهى است قرآن و احکام و دستورات و معارف الهى را بهتر درک مى کند و آن گاه که بنا بر تسليم داشته باشد آنها را با جان و دل پذيرا مى باشد.

دو نوع نگرش نسبت به قرآن و معارف دينى

در برخورد با معارف دينى و قرآن کريم دو نوع تفکر متفاوت وجود دارد:

۱- نگرش و تفکرى که مبتنى بر روحيه تسليم و بندگى و خدا محورى است؛

۲- نگرش و روحيه اى که اصل را بر خواسته هاى نفسانى انسان قرار مى دهد و سعى مى کند متون دينى و معارف قرآن را بر طبق خواسته هاى نفسانى خود تفسير و توجيه کند؛ همان تفکرى که به اصطلاح رايج امروز اومانيسم، يعنى انسان محورى را در مقابل خدا محورى مطرح مى کند.

به نظر مى رسد تقسيم بندى مذکور فراتر از مباحث و مطالب گذشته است؛ زيرا تا کنون فرض بر اين بود که دو نوع برداشت از قرآن ممکن است صورت بگيرد که يکى مبتنى بر روحيه تسليم و بندگى است و ديگرى برداشتى که ممکن است متاثر از خواسته هاى نفسانى باشد. بر اين اساس، براى آن که در برداشت و فهم قرآن از تفسير به راى پرهيز شود و قرآن همان گونه که هست فهم گردد توصيه حضرت علىعليه‌السلام در اين زمينه مبنى بر لزوم پرهيز از پيش داورى و تخليه ذهن از هواهاى نفسانى را توضيح داديم.

در اين نگرش، هر دو گروه مخاطبان کلام حضرت را مسلمان مى دانستيم و براى پرهيز از انحراف در دين و سقوط در ورطه تفسير به راى، به رعايت تقوا و دورى از هواهاى نفس و پيش داورى توصيه مى کنيم.

اکنون که مساله را عميق تر بررسى مى کنيم به نکات دقيق ترى مى رسيم و به اعجاز کلام علىعليه‌السلام در تقسيم انسان ها در باب بندگى به دو گروه عمده پى مى بريم و به روانشناسى حضرتش نسبت به روحيات انسان ها در مقابل دين و دستورات الهى بيش از پيش آگاه مى شويم.

حضرت علىعليه‌السلام با بيان دو شاخص عمده انسان ها را بر اساس آنها به دو گروه اصلى تقسيم مى کنند و با بيان ويژگى هايى براى هر گروه، آن دو را معرفى مى کنند که ذيلا به آنها اشاره مى کنيم:

گروهى که با تمام وجود بندگى خدا را پذيرفته اند و در صدد تا با هواهاى نفسانى خويش مبارزه کنند و خواست و اراده خدا را بر خواست و تمايلات نفسانى خود مقدم مى دارند. طبيعى است که چنين انسان هايى قرآن، اين کتاب آسمانى را از صميم قلب مى پذيرند و دستورات و معارف آن را به جان و دل خريدارند و در مقام عمل آن را الگو قرار داده، در راه برپايى شعاير آن کوشا هستند.

حضرت علىعليه‌السلام در وصف اين گروه مى فرمايند: «ان من احب عباد الله عبد اعانه الله على نفسه ؛(۳۸) محبوب ترين بندگان خدا در پيشگاه خدا بنده اى است که خدا او را در مبارزه با خواسته هاى نفسانى اش يارى کند.»

آن گاه بعد از بيان اوصاف گروه مذکور به بيان جايگاه قرآن در بين چنين انسان هايى پرداخته، مى فرمايند: «قد امکن الکتاب من زمامه فهو قائده و امامه، يحل حيث حل ثقله و ينزل حيث کان منزله ؛ اين گروه، که همان گروه مومنان هستند، کسانى اند که زمام خود را به دست قرآن کريم سپرده اند، پس قرآن جلودار و امام و رهبر آنهاست، هر جا قرآن بار مى اندازد و فرمان ايست مى دهد، آنها نيز توقف مى کنند و مى ايستند.»

توقف و حرکت آنها تابع قرآن است. اين گروه، قرآن و حقايق دين را به عنوان يک سلسله واقعيت هاى عينى پذيرفته اند و به آنها باور دارند. اينان احکام و دستورات دين و قرآن کريم را حاکى از واقعيت هايى عينى، که رعايت آنها با سعادت انسان رابطه مستقيم دارد، مى دانند و عدم رعايت آنها را موجب بازماندن از سعادت دنيا و آخرت مى شمارند.

از آن جا که چنين انسان هايى از پيش خود راى و نظرى ندارند و براى دين و کتب آسمانى و آموزه ها و دستورات الهى واقعيت عينى قايلند و معتقد به وجود رابطه على و معلولى بين آنها و مصالح انسان هستند، تمام سعى خود را در فهم درست از قرآن به کار مى گيرند تا همان که قرآن دستور مى دهد بفهمند و بدان عمل کنند.

۲- درست در نقطه مقابل ديدگاه گروه اول، کسانى چنين مى پندارند که قرآن يا هر متن دينى و کتاب آسمانى ديگر، تابع ذهنيت هاى خود افراد است نه اين که خود گوياى مطالب قطعى و مشخصى باشد؛ يعنى قرآن يا هر متن دينى ديگر بدون معنا و محتواست و هيچ هدفى در باب آن منظور نيست؛ لکن از آن جا که هر انسانى داراى ذهنيت هاى خاصى است که اين ذهنيت ها برآمده از زمينه هاى تربيتى، خانوادگى، اجتماعى و غيره مى باشد آن گاه که با قرآن مواجه مى شود بر اساس ذهنيت هاى خود مطالبى را از قرآن برداشت مى کند، نه اين که قرآن آن مطالب را بگويد؛ بلکه اين فهم اوست که در قالب قرآن مطرح مى شود.

بديهى است با چنين نگرش و اعتقاد، دين و قرآن و آيات و احکام آن الفاظ و قالب هايى تلقى مى شوند که از هر گونه محتوايى تهى اند و اين ذهنيت هاى انسان است که به اين الفاظ معنا و مفهوم مى بخشد. بر اساس پندار مذکور چنين اظهار مى شود که قرآن و يا هر متن دينى ديگر، سخنى براى گفتن ندارد؛ بلکه هر کسى که بر اساس ذهنيت خودش از قرآن و متون دينى مطالبى را برداشت مى کند. بديهى است که اين نوع نگرش هر چند به ظاهر از دين و قرآن و آموزه ها و معارف دينى سخن به ميان مى آورد؛ ولى در واقع درصدد به بازى گرفتن و تمسخر دين و متدينان است.

پلوراليسم دينى يا انکار دين در قالب قرائت هاى مختلف

به نظر مى رسد آنچه امروزه در جامعه ما قرائت هاى از دين معرفى مى شود از ديدگاه گروه دوم سرچشمه مى گيرد. گر چه عنوان مذکور از سوى روشنفکران به ظاهر مسلمان، القا مى گردد؛ لکن جوهره تفکر قرائت هاى مختلف از دين را بايد در انسان محورى و اومانيسم جستجو کرد.

چنان که اشاره شد تفکر مذکور، گزاره هاى دينى و احکام و دستورات کتب آسمانى را بى معنا تلقى مى کند و معتقد است قرآن و هر متن دينى دينى ديگر ساکت است و حامل معنا و مفهومى نيست؛ بلکه ما انسان هستيم که با سوابق ذهنى خود برداشت و قرائت خود را به دين و قرآن نسبت مى دهيم وگرنه خود قرآن حامل پيامى نيست و بيانگر هيچ حقيقتى نمى باشد.

براى روشن شدن ماهيت تفکر مذکور و دانستن معناى سخن طرفداران آن مبنى بر ساکت بودن دين و امکان برداشت هاى متفاوت از آن، ذکر مثالى مى تواند مفيد باشد.

به نظر مى رسد همگان کمابيش با ديوان حافظ و غزل ها و سروده هاى اين شاعر بزرگ و عارف والا مقام آشنا هستند.

قرائت هاى مختلف از ديوان حافظ و سروده هاى اين شاعر بزرگ بدين معناست که سراينده اين اشعار هيچ معنا و مقصودى در الفاظ و کلمات به کار گرفته در سروده هاى خود، منظور نداشته و تنها الفاظ و کلماتى را بى آن که حاکى از معنايى باشند به صورتى موزون در کنار هم قرار داده و آنها را به عنوان قالب هاى تهى، البته با وزنى بسيار جالب و دل انگيز تنظيم نموده است؛ يعنى بدون اين که هيچ گونه معنا و هدف و منظورى در ذهن سراينده خطور باشد آنها را سروده است.

بر طبق ديدگاه قرائت هاى مختلف گفته مى شود سروده ها و غزل هاى حافظ فاقد معناست و هر کس با فال زدن و با قصد و ذهنيت خاصى کتاب حافظ را مى گشايد و از اولين شعر يا مجموع يک غزل مطلبى را بر اساس ذهنيت خود برداشت مى کند؛ مثلا کسى مريض دارد و در آرزوى شفاى اوست؛ فال مى زند و از يک غزل، شفاى مريض را مى فهمد، ديگرى قرض دارد و از همان غزل اداى دينش را برداشت مى کند، سومى اميد آمدن مسافرى را دارد و از آن مژده آمدن مسافرش را دريافت مى کند.

به طور کلى هر کس طبق ذهنيت خود برداشتى از اين الفاظ دارد و در واقع، افراد هستند که کتاب حافظ را به سخن درمى آورند و هر کس ذهنيت خود را به دهان مى گذارد و همه تفسير و توجيه و برداشت ها درست تلقى مى شود؛ زيرا برداشت هاى مذکور از خود افراد است و الفاظ و کلمات و اشعار و غزل ها، طبق فرض، بى معنى است.

تفکرى که امروزه در جامعه بنام قرائت هاى مختلف از دين مطرح مى شود اين چنين تفکرى است. تفکرى که قرآن و هر متن دينى ديگرى را بى معنى و تهى از هر گونه پيام رسانى مى داند. طرفداران اين تفکر چنين مى پندارند که قرآن هرگز نمى گويد چه بايد کرد، يا از انجام چه کارى پرهيز نمود، چه چيز حق و صحيح و چه چيز باطل و غلط است؛ بلکه اين افراد هستند که بر اساس ذهنيت هاى خاص خود معناى خاصى از قبيل حق و باطل و صحيح و غلط از قرآن برداشت مى کنند.

از آن جا که اين امور برآمده از ذهنيت هاى افراد است، بنابر اين مى توان همه آنها را درست دانست؛ بلکه به طور کلى قضاوت درباره صحت و سقم آنها معنا ندارد؛ چون به عنوان مثال همه برداشت هاى متفاوت از يک آيه، گرچه متناقض باشد، درست تلقى مى شود. چنان که از يک غزل حافظ يک شخص چنين برداشت مى کرد که مريضش شفا مى يابد، ديگرى از آن مژده آمدن مسافرش را مى فهميد و سومى از آن نااميد مى گشت و در انتظار از دست دادن بيمارش مى نشست.

صاحبان پندار قرائت هاى مختلف از دين مى گويند قرآن و هر متن دينى ديگر نيز چنين است، آنها معتقدند افراد نمى بايد يکديگر را در فهم قرآن متهم به بدفهمى کنند؛ چون فهم قرآن نياز به هيچ گونه تخصصى ندارد زيرا قرآن و هر متن دينى ديگر خود پيامى ندارد تا فهم آن مطرح باشد. آنچه مطرح است برداشت خود انسان است.

به نظر ما طرح اين تفکر در واقع براى رسيدن به اهداف سياسى است، ولى در ظاهر به عنوان يک نظريه معرفت شناختى دينى و با نام قرائت جديد از دين و صراطهاى مستقيم و نظاير آن مطرح و تبليغ مى شود. تفکر پلوراليسم دينى که در قالب قرائت هاى مختلف از دين مطرح مى شود به قدرى از منطق و عقل بدور است که هر عاقلى وقتى به ريشه هاى اين تفکر و نتايج آن توجه کند بى درنگ پوچى و بطلان آن را تصديق خواهد کرد. از طرف ديگر با توجه به پيامدهاى ويرانگر تفکر پلوراليستى در جامعه دينى نمى توان به سادگى از کنار آن گذشت.

به نظر مى رسد يکى از بزرگ ترين دام هايى که شيطان، اين قسم خورده انسان، از خلقت آدمعليه‌السلام تا کنون براى فريب خدا پرستان و موحدان عالم با مدد تجربه چندين هزار ساله اش گسترده است القاى تفکر قرائت هاى مختلف از دين است. کسانى نيز بنام روشن فکر با الهام گرفتن از اين فکر شيطانى به کمک شيطان شتافته، با تمام وجود برآنند تا او را در اين زمينه يارى دهند. اينان عقل و ذهن و توانايى هاى بيانى، گفتارى و نوشتارى خود را در اختيار شيطان قرار داده، خود را در اختيار شيطان قرار داده، خود را وسيله گمراه کردن انسان ها قرار داده اند.

بنابراين اگر بخواهيم جوهره تفکر پلوراليسم در معرفت دينى را که تحت عناوينى از قبيل قرائت هاى مختلف از دين و صراطهاى مستقيم و دين اقلى و اکثرى و...

مطرح مى شود در عبارتى کوتاه و گويا بيان کنيم بايد بگوييم تفکر مذکور عبارت است از تفکرى که دين و قرآن و هر متن دينى ديگر را فاقد حقايق ثابت مى پندارد و حق و باطل و صحيح و غلط را در باب آن منتفى مى داند. دين در نزد صاحبان اين تفکر مجموعه اى از آراى متفاوت و گاه متناقض است که انسان ها در هنگام مراجعه به متون دينى از آنها تفکر چنين مى پندارند که - نعوذ بالله - قرآن کتاب رمانى است که تخيلات گوناگونى را در انسان بر مى انگيزد و هر کسى بر اساس سابقه ذهنى خود مطلبى را تخيل مى کند و آن را برداشت و قرائت خود از دين و قرآن معرفى مى نمايد و به خدا نسبت مى دهد.

در اين جا تاکيد مى کنيم که ما بايد هر چه بيشتر درباره حقيقت معناى قرائت هاى مختلف از دين و واقعيت صراطهاى مستقيم بينديشيم و در باب پيامدها و نتايج ويرانگر اين تفکر الحادى تامل نماييم تا بتوانيم به اهداف صاحبان و طراحان اين دام شيطانى پى برده و عمق حرکت آنان را دريابيم.

به هر حال وقتى گرايش مذکور را با گرايش گروه اول مقايسه مى کنيم روح گرايش اول، روح خدا محورى و روح بندگى و تسليم در مقابل خداى متعال است و روح گرايش دوم، روح انسان محورى و روح فرار از خدا و دستورات اوست.

به طور کلى در گرايش اول تلاش بر اين است تا انسان، بندگى خداى متعال را بپذيرد. در حالى که در گرايش دوم تلاش بر اين است تا انسان از بندگى خدا جدا شود و در شهوات و تمايلات حيوانى رها سازد؛ اين گرايش تمايلات و خواسته هاى انسان را اصل قرار مى دهد و سعى مى کند تا دين و قرآن را در جهت آنها تفسير و توجيه نمايد.

شايد يکى از حکمت هايى که در قرآن تعابيرى نظير:( تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ ) ،(۳۹) ( بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ ) ،(۴۰) ( تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ ) ،(۴۱) ( قَدْ جَاءَكُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ ) ،(۴۲) که در آنها بر روشن و واضح و رسا بودن قرآن تاکيد گرديده، همين باشد که جلوى افکار انحرافى نظير قرائت هاى مختلف گرفته شود و از نظر ابهام و نامفهوم بودن معنا و مقصود قرآن، بهانه اى در دست کسى نباشد.

بنابر اين قرآن کتاب هدايت است و خداى متعال تمام حقايقى را که براى سعادت دنيا و آخرت انسان لازم است در آن بيان نموده و مسلمانان موظفند با تدبر در قرآن به وظايف فردى و اجتماعى خود آشنا شوند و با پيروى از آن رستگارى خود را تضمين کنند. اما اين که فهم قرآن و معارف دينى در صلاحيت چه کسى است مطلبى است که در ادامه به توضيح آن مى پردازيم.

لزوم کسب صلاحيت در فهم و تفسير قرآن

بديهى است فهم قرآن و تفسير آن در صلاحيت هر کسى نيست. چنان که فهم مطالب دقيق علمى در هر رشته و زمينه اى در صلاحيت هر کسى نيست. فهم معادلات پيچيده رياضى يا دقايق ساير علوم، تنها در صلاحيت متخصصان آن علوم است و غير متخصصان نه تنها از اظهار نظر درباره آنها عاجزند و اظهار نظر آنها فاقد هر گونه ارزش است.

در مورد فهم و تفسير قرآن نيز اظهار نظر کسانى که با علوم و معارف دينى آشنا نيستند فاقد هر گونه ارزش و اعتبارى است. هر چند قرآن به لسان بليغ و آشکار نازل شده است تا مردم بفهمند و بدان عمل کنند؛ لکن چنان نيست که عمق معارف آن براى همگان در يک سطح قابل فهم باشد.

آنچه از قرآن براى عموم مردم قابل فهم است همان سطحى از معناست که خود قرآن مى فرمايد ما با بيانى روشن قرآن را نازل کرديم؛ يعنى قرآن به نحوى نازل شده است که هر کس با زبان و اصول و قواعد دستور زبان عربى آشنا باشد و روح بندگى بر او حاکم باشد مى تواند از قرآن استفاده کند و در حد فکر و معرفت خود از آن بهره مند شود.

اما رسيدن به عمق معانى و معارف قرآن نياز به مقدمات و تعقل و تدبر دارد. در اين زمينه قرآن مى فرمايد:( إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ) ،(۴۳) ( إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ) .(۴۴) به طور کلى آياتى که انسان را به تدبر و تعقل درباره قرآن و معارف آن فرا مى خواند به ما مى گويد به ظواهر قرآن اکتفا نکنيد؛ بلکه با تدبر و تعقل و با استفاده از معارف اهل بيتعليهم‌السلام به عمق و دقايق معارف قرآن پى ببريد و از اين گنجينه علم الهى بيش از پيش استفاده کنيد.

بنابراين فهم قرآن و تفسير معارف بلند آن، تنها در صلاحيت متخصصان و آشنايان به علوم اهل بيت است. چنان نيست که هر کس از گرد راه برسد حق اظهار نظر داشته باشد و بدون کمترين اطلاعى از معارف دينى و اصول و قواعد تبيين و تفسير، بتواند به عنوان قرائت جديد درباره دين و احکام و معارف آن سخن بگويد.

مراتب مختلف معنا و فهم معارف قرآن

در بسيارى از روايات، اين مضمون به چشم مى خورد که قرآن ظاهر و باطنى دارد و هر کس قادر بر فهم عمق معارف قرآن نيست. قرآن کتاب و نوشته معمولى نيست که همه انسان ها قادر به درک تمام معارف آن باشند.

چنان که قبلا اشاره شد قرآن درياى عميق و بى کرانى است که هر کس به مقدار توانايى و قدرت شناورى خود از آن گوهر معرفت صيد مى کند و به مقدار ظرفيت و استعداد خويش، از ظواهر قرآن پاى فراتر گذاشته، به عمق معارف آن راه پيدا مى کند و از يک آيه مطالب گوناگونى در طول هم و بدون اين که مطالب مذکور کمترين تعارض و تناقضى با يکديگر داشته باشند، استفاده مى کند و اين خود از معجزات قرآن کريم است.

به عنوان مثال قرآن کريم مى فرمايد:( يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ) .(۴۵) آنچه عموم مردم از اين آيه مى فهمند و ظاهر آيه بيانگر آن است اين است که شما به خداى متعال نيازمنديد و خداى متعال بى نياز و شايسته حمد است.

آنچه از واژه فقر در ذهن عموم تداعى مى شود همان نيازمندى هاى انسان در امر معاش، اعم از خوراک و پوشاک و غيره است که خداى متعال با ايجاد اسباب و علل آنها زمينه ادامه حيات رشد و تکامل انسان را فراهم مى کند.

در اين مرتبه فهم، که از آن به مرتبه ظاهر تعبير مى شود، ظاهر قرآن روشن و گوياست و همه اهل زبان آن را به خوبى درک مى کنند. لکن چنين نيست که عميق تر از اين فهم عمومى، اشاره به مطلب دقيق ترى نداشته باشد و از طرف ديگر، چنان که قرآن سفارش مى کند، در هنگام مواجهه با آيات قرآن در آنها تدبر و تعقل نمايد به نکته هايى دقيق تر و عميق تر از ظواهر آيات پى خواهد برد.

اگر در اين آيه کمى عميق تر بينديشيم، فقر و نيازمندى خود را به خداى متعال، فراتر از خوراک و پوشاک و بهداشت و امکانات مادى مى بينيم. ما فقير مطلقيم و خدا بى نياز مطلق. ما فقير بالذات هستيم و خداوند غنى با لذات.

فقير در لغت به معناى کسى است که ستون فقرات او شکسته و قادر بر ايستادن نيست. انسان فقير است بدين معناست که هر چند تمام امکانات مادى برايش فراهم باشد باز هم وجود انسان ناقص و وابسته است. وقتى با اين ديد و با توجه به اين نکته به آيه نگاه کنيم در خواهيم يافت که نياز ما انسان ها به خدا فراتر از خوراک و پوشاک و ساير مسائل است. ما در اصل وجود و با لذات نيازمند و فقيريم و خداى متعال غنى با لذات است.

بديهى است نگاه دوم عميق تر از نگاه اول است. در اين جا معناى اول، ظاهر و معناى دوم باطن محسوب مى شود. معناى عميق تر از معناى دوم اين است که بگوييم شما (انسان ها) نه تنها در اصل وجود فقير و نيازمنديد بلکه عين نياز و سر تا پا احتياج هستيد.

وجود و هستى شما عين ربط به خداى متعال است. البته درک حقيقت اين معناى سوم، از حد فهم هاى عادى خارج است.

به هر حال، بايد توجه داشت که اين سه معنا و تفسير از اين آيه، در طول يکديگرند و در عين حال که هر سه معنا و تفسير درست و صحيح است، هيچ کدام منافى ديگرى نيست؛ لکن از نظر عمق، معانى مذکور در يک سطح قرار ندارند و چنان نيست که تمام مراتب قرآن براى همه قابل درک باشد و همه افراد قدرت و استعداد فهم تمام مراتب و بطون قرآن را داشته باشند.

البته مقصود از بيان فوق تقريب مطلبى است که در بعضى از روايات وارد شده است، مبنى بر اين که قرآن داراى ظاهر و باطنى است و همه قادر به درک عمق معارف اين کتاب الهى نيستند. تاکيد و تذکر اين مطلب نيز لازم است که تنها ائمهعليهم‌السلام هستند که به تعليم الهى، از معارف و علوم قرآن آگاهند و به بطون اين کتاب عظيم آسمانى عالمند.

در اين زمينه، بخشى از يک روايت را ذکر مى کنيم: عن ابى جعفرعليه‌السلام فقال «يا جابر ان للقرآن بطنا و للبطن و له ظهر و للظهر يا جابر و ليس شى ء ابعد من عقول الرجال من تفسير القرآن ان الايه يکون اولها فى شى ء و احرها فى شى ء و هو کلام متصل يتصرف على وجوه ».(۴۶)

امام باقرعليه‌السلام خطاب به جابر مى فرمايند قرآن داراى باطنى است که آن باطن نيز باطنى دارد و نيز قرآن داراى ظاهرى است که آن ظاهر نيز داراى ظاهرى است. اى جابر اين نکته را نيز توجه داشته باش که عقول مردان عاجزتر از آن است که از عهده تفسير حقيقت و باطن قرآن برآيند؛ زيرا همانا ممکن است اول آيه اى درباره چيزى باشد و آخر آن مطلب ديگرى را بگويد.

قرآن کلام به هم پيوسته اى است که قابليت آن را دارد که معانى گوناگونى داشته باشد بدون آن که اين معانى و معارف با يکديگر کمترين تعارض يا منافى اى داشته باشند.

آنچه در اين جا بر آن تاکيد مى شود اين است که فهم بطون و دقايق معارف قرآن در صلاحيت همه نيست؛ البته معناى اين سخن آن نيست که قرآن تنها براى ائمه و راسخون در علم نازل شده است و ديگران حتى از فهم ظاهر قرآن براى هر کسى در حد فهم و درک و استعدادش قابل استفاده است، به شرط آن که پيش داورى و خواسته ها و تمايلات نفسانى خود را کنار بگذارد و از تفسير به راى بپرهيزد.

در رابطه با فهم قرآن، مى بايد نکاتى را مورد توجه قرار داد که در اين قسمت از بحث به آن مى پردازيم.

بخش اول : در فضيلت، احكام و آداب نماز شب

فصل اول : نماز شب از ديدگاه قرآن

۱-و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا (۸)

در هنگام شب برخيز و نماز بخوان و قرآن قرائت كن باشد كه پروردگارت به تو مقام محمود و ستودگى عطا فرمايد.

مفسرين در تفسير مقام محمود مى گويند: اين مقام شفاعت است و عده اى ديگر گفته اند اين مقام مقامى است كه در بهشت به تو داده خواهد شد.

۲-امن هو قانت اناء الليل ساجدا و قائما يحذرالاخره و يرجوا رحمة ربه(۹)

آيا انسان ناسپاس بهتر است يا كسانى كه در دل شب سجده مى كند و خداى را سپس مى گويد، و قنوت خوان است و او از وحشت عذاب آخرت به اميد رحمت خداوند بر پا مى ايستد و نماز مى خواند.

۳-كانو قليلا من الليل ما يهجعون و بالاسحارهم يستغفرون (۱۰)

آن پرهيزگارانى كه بى گمان در بهشت مكان داده شده اند آنهايى هستند كه شبها كم مى خوابند و سحرگاهان به استغفار و طلب آمرزش مى پردازند. اين عابدان شب زنده دار شب را كم مى خوابند و به عبادت مشغول مى شوند، اما به عبادت خود مغرور نيستند و در هنگام سحر از خداوند طلب آمرزش ‍ مى كنند.

۴- تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون (۱۱)

آنها پهلوهاى خود را از بستر گرم بر مى گيرند، و از خوابگاه خوش دورى مى گزينند و خالق و رب خويش را مى خوانند و از ترس گناهان خويش به رحمت او چشم مى دوزند و از آن چيزى كه خدا قسمت كرده و روزيشان نموده است انفاق مى كنند.

۵-ان ناشئة الليل هى اشد وطا و اقوم قيلا (۱۲)

خواندن آيات و نماز و راز و نياز كردن با خداوند و هم صحبت شدن با او در دل شب استوارتر و بهتر است.

۶-و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا (۱۳)

و در پاسى از شب او را سجده و او را شب هاى دراز به پاكى ستايش نما.

۷-و اذكر اسم ربك بكرة و اصيلا (۱۴)

نام خدا و رب و پروردگارت را هر بامدادان و هر شامگاهان ياد كن.

۸-الصابرين و الصادقين و القانتين و المنفقين و المستغفرين بالاسحار (۱۵)

اين بندگان، صابر و شكيبا در بلايا و سختى ها، راست گفتار و فرمانبر در هر حال و انفاق كنندگان از اموال و آمرزش خواهان در سحرگاهان.

پس بندگان واقعى خداوند هم صابرند و هم صادق هم فرمانبر از امر خدايند و هم انفاق كننده و هم استغفار كننده در سحرگاهان و ما مى دانيم در نماز شب و در نماز وتر مستحب است هفتاد بار استغفار شود.

۹-ليسوا سواء من اهل الكتاب امة قائمة يتلون ايات الله اناء الليل و هم يسجدون (۱۶)

اهل كتاب همه يكسان نيستند، بلكه عده اى از آنها هستند كه قيام به حق و ايمان مى كنند و پيوسته در اوقات شب آيات خداوند را تلاوت مى نمايند در حالى كه سجده مى نمايند.

۱۰-والذين يبيتون لربهم سجدا و قياما (۱۷)

و آنان كه براى رضاى پروردگار خويش شب ها يا در حال سجده هستند و يا اينكه ايستاده اند آنها شب را تا به صبح بيدارند و خدايشان را عبادت مى كنند.

۱۱-قم الليل الا قليلا نصفه اوانقص منه قليلا (۱۸)

بر خيز شب (براى عبادت و نماز) مگر اندكى (كه در اين اندك فقط بخواب) نيمى از آن را يا كم كن از آن اندكى.

۱۲- «والشفع و الوتر (۱۹) »

سوگند به شفع و سوگند به وتر.

كلمات شفع و وتر را معانى مختلفى كرده اند كه از جمله معانى، شفع اشاره به نماز دو ركعتى و وتر نماز يك ركعتى در اين فريضه الهى است.

فصل دوم : نماز شب در احاديث معصومينعليه‌السلام

الف : اهميت نماز شب

۱- محبوبترين چيزها در نظر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : الركعتان فى جوف الليل اءحب الى من الدنيا و ما فيها(۲۰)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: دو ركعت نماز در شب پيش من از دنيا و آنچه در آن است محبوتر است.

۲- سفارش جبرئيلعليه‌السلام :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ما زال جبرئيل يوصينى بقيام الليل حتى ظنت اءن خيار امتى لن يناموا من الليل الا قليلا. و قال : اشراف امتى حمله القرآن و اصحاب الليل(۲۱)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود هميشه جبرئيل مرا به خواندن «نماز شب» سفارش مى كرد. تا آنجا كه گمان كردم خوبان امتم شب را مگر اندكى نمى خوابند.

و نيز فرمود: شريفترين امت من اهل قرآن و شب زنده دارند.

۳- زينت آخرت :

عن الامام الصادقعليه‌السلام قال : ان الله عزوجل قال : المال و البنون الحياة و ان الثمانى ركعات يصليها العبد آخر الليل زينة الاخرة(۲۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خداوند متعال فرمود: ثروت و فرزندان زينت دنيا است ولى هشت ركعت نمازى كه آدمى در آخر شب مى خواند زينت آخرت است.

۴- شرف مومن

عن الامام الصادقعليه‌السلام قال : شرف المومن صلوته بالليل و عزه كف الاذى عن الناس.(۲۳)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: شرف مومن، نماز شب اوست و عزت او خودارى از آزار مردم.

۵- چراغ قبر

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : صلوة الليل سراج لصاحبها فى ظلمة القبر(۲۴)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: نماز شب براى صاحبش چراغى مى شود در تاريكى قبر.

۶- لقا پروردگار

عن الامام حسن عسكرىعليه‌السلام قال : ان الوصول الى الله عزوجل سفر لا يدرك الا بامتطا الليل.(۲۵)

امام حسن عسكرىعليه‌السلام فرمود: رسيدن به قرب و لقا پروردگار عزوجل سفرى است كه جز با مركب «تهجد شب» پيمودن راه به مقصد ممكن نيست.

۷- نور مومن در قيامت

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : سبب النور فى القيامه، الصلوة فى جوف الليل.(۲۶)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: نور مومن در روز قيامت، نماز در دل شب مى باشد.

۸- مباهات فرشتگان

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : اذا قام العبد من لذيذ مضجعه و النعاس فى عينيه ليرضى ربه - جل و عز - بصلوة ليله باهى الله به ملائكته، فقال : اما ترون عبدى هذا، قدم قام من لذيذ مضجعه الى صلاه لم افرضها عليه، اشهدوا انى قد غفرت له(۲۷)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هنگامى كه بنده از خوابگاه لذت بخش خود براى اقامه نماز شب به خاطر جلب خشنودى خدايش برخيزد در حالى كه بقاياى خواب در چشمانش مى باشد، خداوند بر فرشتگان مباهت ميكند و درباره او مى فرمايد: آيا نمى نگريد اين بنده ام را كه از خواب شيرين خود دست برداشته و به نمازى كه بر او واجب نكرده ام برخاسته است؟! گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.

۹- بيدار كردن ديگران

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : رحم الله رجلا قام من الليل فصلى و اءيقظ امراءته فصلت فان اءبت نضح فى وجهها الماء. رحم الله. امراءة قامت من الليل فصلت و اءيقظت زوجها فان ابى نضحت فى وجهه الما.(۲۸)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خدا رحمت كند مردى را كه شب از خواب برخيزد و نماز شب بخواند و همسرش را نيز بر اين عمل تشويق نمايد و اگر بيدار نشد (با اجازه قبلى او) به صورت وى آب بپاشد و او را بيدار كند و خدا بيامرزد زنى را كه در شب برخيزد و نماز شب بخواند و شوهرش را نيز بدين عمل وادار كند و اگر از جاى برنخواست (بااذن قبلى او) آب به صورتش بپاشد تا او را بيدار كند.

۱۰- خوابيدن به نيت نماز شب

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ما من عبد يحدث نفسه بقيام ساعة من الليل فينام عنها الا كان نومه صدقة تصدق الله بها عليه و كتب له اءجر ما نوى(۲۹) پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: كسى كه به نيت بيدار شدن براى نماز شب بخوابد خواب او نوعى صدقه بشمار مى آيد و خداوند متعال براى او پاداش نماز شب را مقرر مى دارد.

۱۱- غرفه هاى بهشتى

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ان فى الجنة غرفا يرى ظاهرها من باطنها من ظاهرها يسكنها من امتى من اءطاب الكلام و اءطعام و اءفشى السلام و اءدام الصيام و صلى بالليل و الناس نيام(۳۰)

پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: در بهشت غرفه هايى است كه داخل آن از بيرون پيدا است و نيز بيرون آن از درون نمايان است و در آن افرادى از امت من اسكان مى يابند كه سخن شايسته بر زبان مى آورند، و به اطعام طعام مى پردازند، و بر ديگران آشكارا اسلام مى كنند، هميشه روزه دارند و در شب هنگام، آنگاه كه همگان بخوابند به نماز شب برمى خيزند.

۱۲- پاداشى كه در قرآن به چشم نمى خورد:

عن الامام صادقعليه‌السلام قال : ما من عمل حسن يعمله العبد الا و له ثواب فى القران الا صلاة الليل، فان الله لم يبين ثوابها لعظم خطرها عنده فقال : تتجافى جنوبهم عن المضاجع... فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اءعين جزاء بما كانوا يعملون.(۳۱) (۳۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: پاداش همه اعمال نيك در قرآن آمده است. جز نماز شب و ثواب نماز شب را خدا به جهت عظمت آن بيان نكرده، و تنها در مدح اهل نماز شب فرمود: «آنان در نيمه هاى شب از خوابگاه خود بر مى خيزند...» پس هيچ كس نمى داند چه نوع پاداش ‍ ارزشمندى براى او بجهت اين كردارهاى نيكى كه انجام داده، در نظر گرفته شده است.(۳۳)

ب : آثار و فوايد نماز شب

۱- زيبايى سيما: سئل على بن حسينعليه‌السلام : ما بال المتهجدين بالليل من اءحسن الناس وجها؟

قال : لانهم خلوا بالله فكساهم الله من نوره(۳۴)

از امام سجادعليه‌السلام پرسيدند: چرا صورت اهل نماز شب از طراوت و زيبايى ويژه اى برخوردار است؟

امامعليه‌السلام پاسخ داد: زيرا آنها با خداى خود خلوت كرده اند و خدا هم آنان را با نور خود مزين ساخته است.

۲- نشاط روحى :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله : قال يا على ثلاث فرحات للمومن : لقاء الاخوان، الافطار من الصيام، والتهجد من آخر الليل(۳۵)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: سه چيز مايه انبساط خاطر و باعث شادى مومن است : ۱- ديدار دوستان، ۲- افطار كردن روزه، ۳- عبادت و شب زنده دارى در پايان شب.

۳- سرگرمى سالم :

قال الباقرعليه‌السلام : لهو المومن فى ثلاثه اءشيا: التمتع بالنساء و مفاكهة الاخوان و الصلاة بالليل.(۳۶)

امام باقرعليه‌السلام فرمود: بازى و سرگرمى مومن در سه چيز است : ۱- كامجويى از همسر، ۲- شيرين كارى در جلسه دوستان، ۳- خواندن نماز شب.

۴- آمرزش :

عن الصادقعليه‌السلام قال : صلاة المومن بالليل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار.(۳۷)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: نماز شب گناهان انسان را از بين مى برد.

۵- سلامتى و عافيت بدن :

و فى الحديث : الصوم والسفر و صلاة الليل و امرار اليد فى موضع السجود و المسح بها الوجه و ما نالته من البدن و البدئة بخنصر اليد اليسرى فى تقليم الاظفار والختم بخنصر اليمنى.(۳۸) در حديث آمده است : روزه و مسافرت، و نماز شب، و دست كشيدن بر پيشانى و مسح صورت، و كوتاه كردن ناخن از انگشت كوچك دست چپ و ختم آن به انگشت كوچك دست راست از عوامل تندرستى به حساب مى آيند.

۶- افزايش رزق و روزى :

لا تدع قيام الليل، فان المغبون من حرم قيام الليل. ان الرجل ليكذب الكذبة فيحرم بها صلاة الليل، فاذا حرم صلاة الليل حرم بها الرزق.

ليس منا من لم يصل صلاة الليل(۳۹)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: از نماز شب دست برمدار زيرا كسى كه از نماز شب باز ماند زيانكار است، و بسا انسان در زندگى مبتلا به دروغ گفتن مى شود و از خواندن نماز شب محروم مى ماند و از رزق و روزى حلال او كاسته مى شود.

و نيز امامعليه‌السلام : از ما نيست آنكه اهل نماز شب نباشد.

۷- خشنودى خدا:

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ثلاثة يضحك الله اليهم : الرجل اذا قام بالليل يصلى، والقوم اذا صفوا فى الصلاة و القوم اذا صفوا فى قتال العدو(۴۰)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: سه گروهند كه خداوند از آنان خوشنود است :

۱- كسى كه نماز شب مى خواند ۲- جمعى كه نماز جماعت تشكيل مى دهند، ۳- دسته اى كه در برابر دشمن، در راه خدا صف آرايى كرده اند.

۸- رفع كسالت ها:

عن الصادقعليه‌السلام قال : عليكم بصلاة الليل، فانها سنة نبيكم و داءب الصالحين قبلكم و مطردة الداء عن اجسادكم(۴۱)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: بر شما باد به خواندن «نماز شب» زيرا اين عمل، سنت پيامبر شما و سيره صالحان و راستان است و بدن شما را از كسالت دور مى سازد.

۹- پرداخت قرض ها:

عن الصادقعليه‌السلام قال : صلاة الليل تحسن الوجه و تحسن الخلق و تطيب الريح و تدر الرزق، وتقضى الدين، و تذهب بالهم، و تجلو البصر(۴۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: نماز شب باعث زيبايى سيما، و نيكويى اخلاق و خوشبويى بدن و فراوانى رزق و مايه اداى «قرضها» و موجب از بين رفتن غم و باعث تقويت نور چشم است.

۱۰- نورانيت منزل :

عن الصادقعليه‌السلام قال : ان البيوت التى يصلى فيها بالليل بتلاوة القرآن تضى لاهل السما كما تضى نجوم السماء لاهل الارض(۴۳)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خانه اى كه در آن نماز شب خوانده مى شود و تلاوت قرآن مى گردد در نظر اهل آسمان نورانى است. چنانكه اهل زمين، نورانيت ستارگان را مى بينند.

۱۱- نورانيت دل :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : يا على خمسة تنور القلب : كثرة قرائة قل هو الله اءحد، و قلة الكلام، و مجالسة العلما، و الصلاه فى الليل : و المشى الى المساجد(۴۴)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه آله) فرمود: يا على پنج چيز دل را نورانى مى كند: ۱- كثرت تلاوت سوره قل هو الله احد، ۲- كم گويى، ۳- مجالست با علما، ۴- نماز شب، ۵- گام نهادن در راه مسجد.

۱۲- خشنودى در قيامت :

عن الصادقعليه‌السلام قال : كل عين باكية يوم القيامة الا ثلاثه : عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعة الله و عين بكت فى جوف الليل من خشية الله(۴۵)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: در قيامت همه چشمها گريان است مگر سه چشم :

۱- چشمى كه از (ديدن و نظر به) آنچه خداوند حرام كرده بر هم نهاده شده. ۲- چشمى كه در راه طاعت خداوند بيدارى كشيده، ۳- چشمى كه در دل شب از ترس خدا گريسته است.

ج : فوايد ديگر نماز شب

دوستى خدا

يابن عمران، كذب من زعم انه يحبنى فاذا جنه الليل نام عنى ؛ اليس كل محب يحب خلوة حبيه؟ ها اناذا يا ابن عمران مطلع على احبائى اذا جنهم الليل حولت ابصارهم فى قلوبهم و مثلت عقوبتى بين اعينهم يخاطبونى عن المشاهدة و يكمونى عن الحضور

يابن عمران هب لى من قبلك الخشوع و من بدنك الخضوع و من عينيك الدموع فى ظلم الليل وادعنى فانك تجدنى قريبا مجيبا(۴۶)

اى پسر عمران، دروغ مى گويد آن كسى كه گمان مى كند مرا دوست دارد در حالى كه چون شب فرا مى رسد از من چشم مى پوشد و به خواب مى رود! آيا نه مگر چنين است كه هر عاشقى خلوت با معشوقش را دوست مى دارد؟

هان اى پسر عمران، اين منم كه بر دوستانم مطلعم ؛ چون شب آنان را فرا گيرد و چشم دلشان را دگرگون مى سازم (كه جز من چيزى نمى بينند) و عقوبتم را در مقابل ديدگانشان مجسم مى كنم (بدان گونه كه) از راه شهود و رويارويى با من به مخاطبه مى پردازند و حضورا با من به گفتگو مى نشينند.

اى پسر عمران، در دل شبهاى تار از دلت خشوع و از تنت خضوع و از چشمانت قطرات اشك نثار من بنما و مرا بخوان كه مرا به خود نزديك و اجابت كننده دعوتت خواهى يافت.

سحر نزديكترين ساعات انسان به خدا

عن ابن ابى يعفور، عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : قلت له : اخبرنى، جعلت فداك اى ساعة يكون العبد اقرب الى الله و الله منه قريب؟ قال : اذاقام فى آخر الليل و العيون هادئه فيمشى الى وضوئه حتى يتوضاء باسبغ وضوء ثم يجيى ء حتى يقوم فى مسجده فيوجه وجهه الى الله و يصف قدميه و يرفع صوته و يكبر و افتتح الصلوه فقراء اجزا و صلى ركعتين و قام ليعيد صلوته ناداه مناد من عنان السماء عن يمين العرش :

ايها العبد المنادى ربه، ان البر لينشر على راءسك من عنان السماء و الملائكة محيطة بك من لدن قدميك الى عنان السماء والله ينادى : عبدى لو تعلم من تناجى اذا ما انفتلت.

قال : قلت جعلت فداك يابن رسول الله ما الانفتال؟

قال : تقول بوجهك و جسدك لهكذا، ثم ولى وجهه فذلك الانفتال

ابن ابى يعفور (راوى حديث) مى گويد به حضور امام صادقعليه‌السلام عرضه داشتم قربانت شوم بفرمائيد آن ساعتى كه نزديكترين ساعات انسان است به خدا و خدا به او نزديك است كدام ساعت است؟ فرمود:

چون آخر شب برخيزد در حالى كه چشمها در خوابند، وضويى شاداب گرفته و در عبادتگاه خود بايستد و با توجه قلبى به خدا تكبير نماز گفته و با تلاوت فرازهايى از قرآن دو ركعت نماز به جاى آورده و آنگاه برخيزد براى ادامه نماز، در اين هنگام از سوى آسمان از جانب عرش، اين ندا برخيزد: اى بنده خدا خوان، الان، احسان و خير از جانب عالم ملكوت بر سرت در حال فروريختن است، فرشتگان از كنار قدمهايت تا عنان آسمان اطرافت را گرفته اند و خداى مهربان ندا مى كند:

اى بنده من اگر بدانى با كه در حال گفتگو و راز نيازى، انفتال از خود نشان مى دهى.

راوى مى گويد: عرض كردم اى فرزند پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله فدايت شوم مقصود از (انفتال) چيست؟

امام علىعليه‌السلام در حالى كه صورت خود را به سمت پشت سر مى چرخانيد، فرمود: انفتال اين است كه صورت و بدنت را برگردانى.(۴۷)

(محتمل است كنايه از انصراف دل و توجه به غير خدا باشد)

ظلمت شب براى عاشقان نور آفرين است.

عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمد، عن ابيه، عن ابائه عليهم السلام قال : قال رسول الله : ان الله جل جلاله، اوحى الى الدنيا ان اتعبى من خدمك و اخدمى من رفضك، و ان العبد اذا تخلى بسيده فى جوف الليل المظلم و ناجاه، اثبت الله النور فى قلبه فاذا قال يا رب، ناداه الجليل جل جلاله لبيك عبدى سلنى اعطك و توكل على اكفك ثم يقول جل جلاله لملائكته : ملائكتى انظروا الى عبدى فقد تخلى فى جوف هذا الليل المظلم و البطالون لاهون والغافلون نيام اشهدوا انى قد غفرت له

مفضل بن عمر از حضرت صادقعليه‌السلام و آن بزرگوار از پدرش، از پدران بزرگوارشعليه‌السلام نقل مى كند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خداوند جل جلاله به دنيا وحى كرد: هر كس در خدمت تو باشد، تو را به رنج و تعب بيانداز و هركس كه تو را رها كند، تو در خدمت او باش و هرگاه بنده در دل شب تار، با مولاى خود خلوت كند و با او به راز نياز پردازد، خداوند نور را در دل او جايگزين فرمايد.

و چون بگويد اى رب و اى رب من، خداوند جليل جل جلاله صدايش ‍ كرده و گويد لبيك (بله بله) اى بنده من، بخواه از من تا عطايت كنم به من توكل نماى تا كفايتت كنم، سپس خداوند جل جلاله به فرشتگانش ‍ مى فرمايد: اى فرشتگان من، بنده ام را بنگريد، در دل اين شب تيره با من خلوت كرده است در حالى كه بطالت پيشگان به لهو و لعب مشغولند و غفلت زدگان در بستر خواب خفته اند، اينك گواه باشيد كه من به طور حتم او را آمرزيدم.(۴۸)

خداوند مشتاق كيست

خداوند متعال به يكى از صديقين وحى نموده كه براى من بندگانى هستند كه مرا دوست مى دارند و من هم آنها را دوست مى دارم، آنان مشتاق من، و من هم مشتاق آنها هستم، و آنها مرا در ياد دارند و من هم به ياد آنان هستم، آنها به من نظر دارند، و من هم به آنها نظر دارم، پس اگر تو قدم جاى قدم آنها بگذارى، تو را هم دوست خواهم داشت و اگر از راه آنها منحرف شوى عقوبتت خواهم نمود.

آن صديق گفت : معبود من نشانه آنها كه مورد توجه تو هستند چيست؟

خطاب رسيد: آنان روزها همچون چوپان مهربانى كه مواظب گوسفندان خود هست به سايه مى نگرند و منتظر آمدن شب هستند، و همان گونه كه پرندگان هنگام غروب با شور و شوق عازم آشيانه خود مى گردند. اينان هم با همين حال به استقبال غروب خورشيد مى روند، پس آنگاه كه شب فرا رسيد، و تاريكى همه جا را فرا گرفت، و فرش ها پهن و همه گرد هم جمع شدند و هر دوستى با دوست خود خلوت نمود اينان در برابر من به پاى مى ايستند و صورتهاى خود را بر خاك مى نهند، و با تلاوت آيات قرآن به مناجات و گفتگوى با من برمى خيزند، و نعمتهاى مرا سپاس مى گويند پس ‍ آنان را مى بينى كه گاه گريه مى كنند، و گاه شيون سر مى دهند، گاه آه مى كشند، و گاه از معاصى و گناهان شكوه مى كنند، گاه ايستاده و گاه نشسته، و گاهى در حال ركوع، و گاه در سجده هستند، و آنچه را كه به خاطر من تحمل آن مى كنند، همه را مى بينم، و شكوه هائى كه از محبت من بر لب دارند مى شنوم.

اول چيزى كه به آنها عطا كنم سه چيز است يكى اينكه نور خودم را در دلهاى آنها بيفكنم در نتيجه همانگونه كه من از آنها آگاهم، آنها نيز از من با خبر خواهند بود، دوم اينكه اگر آسمانها و زمين ها و آنچه را كه در اين ميان هست در ميزان آنها ببينم باز آن را كم خواهم دانست سوم رو سوى آنها مى كنم، آيا اگر كسى من رو سوى او آورم، احدى مى تواند بداند كه چه به او عطا خواهم نمود.(۴۹)

نداى حق هنگام سحر

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : اذا كان آخر الليل يقول الله سبحانه : هل من داع فاجيبه؟ هل من سائل فاعطيه سؤ له؟ هل من مستغفر فاغفر له؟ من تائب فاتوب عليه(۵۰)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هنگامى كه آخر شب فرا مى رسد خداوند منزه فرمايد: آيا دعا كننده اى هست تا اجابتش كنم؟ آيا درخواست كننده اى هست تا حاجاتش را عطا كنم؟ آيا استغفار كننده اى هست تا او را بيامرزم؟ آيا توبه كننده هست تا توبه اش را بپذيرم؟

۲۶ خاصيت براى نماز شب

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: نماز شب موجب رضايت پروردگار و محبت ملائكه، و سنت انبياء و نور معرفت و اصل ايمان، و راحتى بدن، و كراهت و ناخشنودى شيطان، و سلاح عليه دشمنان، و باعث اجابت دعا، و قبولى اعمال، و بركت در زرق، و شفيع بين انسان و ملك الموت، و چراغ گور انسان، و فرش زير پهلوى انسان در قبر، و جواب منكر و نكير، و مونس ‍ و زائر انسان در قبر تا روز قيامت است، و چون روز قيامت شود، سايه اى بر بالاى سر او، و تاجى بر سر او، و لباسى بر بدن او، و نورى كه پيشاپيش او در حركت است، و پوششى بين او و آتش، و حجتى بين او و بين خداوند متعال، و مايه سنگينى ميزان او، و جواز و گذرنامه عبور از صراط، و كليد بهشت است.(۵۱)

فصل سوم : احكام و آداب نماز شب

۱- نماز شب مجموعا يازده ركعت است كه ده ركعت آن هر دو ركعت به يك سلام خوانده مى شود و يك ركعت به يك سلام

۲- هشت ركعت از يازده ركعت را بايد به نيت نماز شب خواند و دو ركعت آن را به نيت نماز شفع و يك ركعت آن را به نيت نماز وتر.

۳- فضيلت نمازهاى شفع و وتر بيش از هشت ركعتى است كه به نيت نماز شب خوانده مى شود.

۴- انسان مى تواند فقط به نماز شفع و وتر اكتفا كند و هشت ركعت را نخواند.

۵- اگر وقت براى اداء نماز شب تنگ باشد مى تواند فقط به نماز وتر اكتفا كند.

۶- وقت نماز شب از اول نيمه وقت شب است تا طلوع صبح صادق.

۷- افضل آن است كه نماز شب به هنگام سحر خوانده شود و هنگام سحر عبارت است از يك سوم آخر شب، و هر قدر به صبح نزديكتر باشد افضل خواهد بود.

۸- جايز است انسان نماز شب را نشسته بخواند حتى در حال اختيار ولى اگر مى خواهد نشسته بخواند بهتر آن است كه هر دو ركعت نشسته را يك ركعت ايستاده حساب كند.

۹- شخص مسافر مى تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.

۱۰- جوانى كه مى ترسد خواب بماند و نماز شب از او فوت شود مى تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.

۱۱- همه كسانى كه براى خواندن نماز شب بعد از نيمه شب عذرى دارند مانند سالخوردگى يا كسى كه از سرد شدن هوا مى ترسد و يا از جنب شدن در خواب بيم دارد و مانند اينها، مى تواند نماز شب را قبل از نيمه شب بخواند.

۱۲- خواندن سوره در ركعتهاى نماز شب لازم نيست و مى تواند فقط به خواندن سوره حمد اكتفا كند.

۱۳- مستحب است كه نماز شب را بلند بخواند تا اگر از خانواده اش كسى مى خواهد به نماز شب برخيزد بيدار شود.

۱۴- اگر نماز شب از كسى فوت شد مى تواند قضاى آن را در روز بجا آورد.(۵۲)

يك تذكر مفيد:

قضاى نماز شب را، نيز فضيلت بسيار است، چنانكه از امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه شخصى به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم چه بسا اتفاق مى افتد كه يك، دو، يا سه ماه نماز شب از من فوت مى شود و من آن را به روز قضا مى كنم. آيا اين كار جايز است؟

فرمودند به خداى قسم اين كار مايه روشنى و چشم تو است. و اين جمله را سه بار تكرار كرد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: خداى تعالى به بنده اى كه قضاى نماز شب را بجاى مى آورد مباهات مى كند و مى فرمايد:

اى فرشتگان، اين بنده چيزى را كه به او واجب نكرده ام قضا مى كند. گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.

كيفيت خواندن نماز شب

نماز شب مجموعا يازده ركعت است :

۱- هشت ركعت آن، كه دو ركعت، دو ركعت، مانند نماز صبح خوانده مى شود و به نيت نماز شب مى باشد.

۲- دو ركعت نماز شفع : بهتر است در ركعت اول آن بعد از حمد، سوره (ناس) و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره فلق خوانده شود.

۳- يك ركعت نماز وتر: بعد از حمد سه بار سوره توحيد و يك بار سوره فلق و يك بار سوره ناس بخوانيم و مى توان يك سوره تنها خواند، سپس ‍ دست ها را به سوى آسمان بالا مى بريم و حاجات خود را از خدا مى خواهيم.

و براى چهل مومن دعا مى كنيم و طلب مغفرت مى كنيم.

و بعد هفتاد مرتبه مى گوييم : استغفرالله ربى و اتوب اليه

از پروردگار خوب طلب آمرزش و مغفرت مى كنم و به سوى او بازگشت مى نمايم.

آنگاه هفت مرتبه مى گوييم : هذا مقام العائذ بك من النار

اين است مقام كسى كه از آتش قيامت به تو پناه مى برد.

و بعد از آن سيصد مرتبه مى گوييم : «العفو» و سپس مى گوييم :

رب اغفرلى و ارحمنى و تب على، انك انت التواب الغفور الرحيم

علت محروميت از شب زنده دارى

شايد كمتر مسلمانى را يافت كه ادعا كند: من آرزوى شب زنده دارى و مناجات با خدا را ندارم. اگر در طول عمرش، حتى يك شب هم، اين توفيق عظيم را نيافته، اما اين آرزو هرگز از دلش بيرون نرفته است.

آنهايى كه اهل مطالعه و يا شركت در جلسات مذهبى هستند، همواره خوانده و يا شنيده اند كه شب زنده دارى و راز و نياز با آفريدگار بى همتا، نشات و حلاوتى پايدار دارد. اما بسيارى از آنها نيز اين توفيق معنوى را نيافته و يا كمتر يافته اند. راستى علت اين محروميت بزرگ در چيست؟

معلم و مفسر انديشمند قرآن، آيت الله جوادى آملى در اين رابطه چنين مى گويند: «مردى از حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام پرسيد:

من از نماز شب محروم شدم. حضرت فرمود:

انت رجل قد قيدتك ذنوبك(۵۳) تو كسى هستى كه گناهان تو مقيدت نموده است.»

يعنى، تو آزاد نيستى و در قيد و بند گناهى.

توفيق شب زنده دارى و با شبروان هم سفر شدن، و با شب آفرين سخن گفتن، نصيب گنه كاران روز نخواهد بود.

كسى كه روز پايش در برابر گناه مى لرزد، شب طاقت ايستادن در برابر الله و شب زنده دارى كردن را ندارد.

كسى كه روز چشمانش به گناه آلوده است، شب سعادت اشك ريختن در كنار سجاده را ندارد.

كسى كه روز زبانش به تبهكارى باز شد، شب به ياد حق، و به زمزمه حق گويا نخواهد بود.

گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض

ورنه هرسنگ وگلى لولو ومرجان نشود

ممكن نيست كه سيه دل روز، شب زنده دار سحر باشد.

ممكن نيست كه تبهكار روز، پارساى شب باشد.(۵۴) »

پس بياييد در همين لحظه، آرى همين لحظه، اين كتاب را به كنارى گذاشته، و دست دعا به سوى آسمان بلند نماييم : پروردگارا! اى غفار الذنوب و اى سريع الرضا!

ما بندگان غفلت زده و اسير هواهاى شيطانى، از نشات شب زنده دارى و حلاوت سحر انگيز تلاوت قرآن در نيمه هاى شب تنها نامى شنيده ايم و بس. ما در آغاز هيچ شبى، شايد در اين انديشه نبوده ايم كه مقدماتى را فراهم نماييم تا در نيمه هاى شب، از بستر خود جدا شده، و دست نيازى بسوى تو دراز كنيم. و به همين خاطر، هرگز آن حلاوت رويايى را نچشيده و آن نشات معنوى را درك نكرده ايم.

اى پروردگار مهربان ما آن حديث قدسى را شنيده ايم كه به موسى بن عمران، خطاب فرمودى كه : «اى پسر عمران دروغ مى گويد كسى كه مى پندارد مرا دوست دارد، و آنگاه كه تاريكى شب همه جا را فرا مى گيرد، مى خوابد و مرا از ياد مى برد. آيا هر دوست و دلداده اى در پى خلوت با محبوب خود نيست؟(۵۵) »

و حالا سر از خجلت و شرمسارى، به زير انداخته ايم.

اى غافر الخطايا

اى كه گفتى مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم آيا مى شود و امكان دارد كه به ما غفلت زدگان هم نظر عنايتى بنمايى، و ما هم روزى در زمره شب زنده داران، و قاريان شب زنده دار، در آييم؟

پس اى رافع الدرجات! بر ما كرم نما و خود وسيله و سبب آن را عطا فرما، و يك شب، آرى حتى يك شب، اين حلاوت سحرانگيز را در كام وجودمان بريز، و از آن پس، آن چنان كن كه عطش آن حلاوت، سراسر وجودمان را به آتش كشد، و خواب را از چشمانمان بربايد. آمين يا طبيب القلوب.(۵۶)

توسل به اهل بيتعليهم‌السلام

براى اينكه سحرخيزان بتوانند از مبدا فيض بيشتر و بهتر بهره بگيرند به دستور حضرت حق بايد خاندان رسالت را واسطه قرار دهند كه فرموده است. و ابتغوا اليه الوسيلة(۵۷)

و از طرفى عبادت عابدان مقبول حضرت بارى تعالى نمى گردد مگر با داشتن ولايت و محبت خاندان رسالت كه در زيارت «جامعه كبيره» مى خوانيم:

بموالاتكم تقبل الطاعة المفترضه

به سبب ولايت و دوستى شما اعمال واجب و مستحب مقبول درگاه احديت مى گردد.

در روايات زيادى كه علامه بزرگوار مجلسى رضوان الله در كتاب مستطاب بحارلانوار نقل فرموده وارد شده است كه انبياء و اوليا در طول تاريخ به بشريت از زمان حضرت آدمعليه‌السلام تا خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله همواره دست توسل به ذيل عنايت محمد و آل محمدعليهم‌السلام دراز مى كرده اند و آن بزرگوار را واسطه قرار مى داده اند.

قال الصادقعليه‌السلام : اذا اردت ان تقوم الى صلوة الليل فقل : اللهم انى اتوجه اليك بنبيك نبى الرحمة و اله واقدمهم بين يدى حوائجى، فاجعلنى بهم وجيها فى الدنيا والاخرة و من المقربين اللهم ارحمنى بهم ولا تعذبنى بهم واهدنى بهم و لا تضلنى بهم و ارزقنى بهم و لا تحرمنى بهم واقض لى حوائجى للدنيا والاخره انك على كل شى ء قدير و بكل شى ء عليم(۵۸)

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: هنگامى كه خواستى به نماز شب بايستى بگو:

بار خدايا من به وسيله پيامبرت كه نبى رحمت است و به وساطت خاندان پيامبر، رو به سوى تو مى آورم و آنان را پيشاپيش حوائجم مقدم مى دارم. خداوندا مرا به حرمت آن پاكان آبرومند دنيا و آخرت، از مقربين درگاهت قرار بده. بار پروردگارا، به عظمت آنان بر من ترحم فرما، و به احترام آنان عذابم مفرما و به سبب آنان هدايتم كن و گمراهم نفرما، و به بركت آنان رزقم داده و محرومم مگردان، و حوايج دنيا و آخرتم را برآور، چه آنكه تو بر هر چيز توانايى و به هر چيز دانا.

الهى به زهرا عليها‌السلام و باب گرامش

مسوزان به آتش دل داغدارم

به انجيل و تورات و قرآن احمد

گره باز كن امشب از كار و بارم

به ذات علىعليه‌السلام قبله دين

مكن در بر دشمنان خوار و زارم

به حق حسينعليه‌السلام شافع روز محشر

ببخشا مرا تاب آتش ‍ ندارم

خدايا به حق شهيدان كويت

به نزد پيمبر مكن شرمسارم

الهى به لعل لب خشك اصغر

نظر بر مدار از دل بيقرارم(۵۹)

نماز شب براى فرج امام زمان (عج)

شايسته است سحرخيزان و شب زنده داران، دعا براى فرج حضرت بقية الله الاعظم (عج) را فراموش نكنند كه آن بزرگوار فرمودند:

و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم.(۶۰)

براى تعجيل در امر ظهور و فرج ما بسيار دعا كنيد كه فرج شما در همين دعا كردن است.

مولاى مهربانى كه هميشه به ياد ماست ما نيز وظيفه داريم صاحبمان و جان جانانمان را از ياد نبريم.

امام زمان (عج) در پيامى به شيخ مفيد رضوان الله مى فرمايد:

انا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم الداواء واصطلمكم الاعداء فاتقوا الله جل جلاله(۶۱)

ما هرگز شما را رها نكرده ايم. و يادتان را از خاطر نبرده ايم و اگر عنايات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگى، شما را در بر مى گرفت و دشمنان، شما را از بين مى بردند.

بپرهيزيد از آنچه كه خداوند ناراضى است و بشتابيد براى جلب رضايت او.

سحرى با دل سودا زده خلوت كردم

فارغ البال نشستم من و صحبت كردم

تا كه خاكستر دل را نبرد باد سحر

اشك را بهر دل سوخته دعوت كردم

سخن دل همه اين بود كه من خانه خويش

بهر ديدار رخ دوست مرمت كردم

نه بيامد، نه خبر داد، نه گفتا كه بيا

نه نگاهى زكرم هر چه كه همت كردم

تا كنم روزنه اى باز به سوى دل دوست

سالها خادمى اهل محبت كردم

هر درى را به اميد در او كوبيدم

چون نديدم رخ او خويش ملامت كردم

چكنم با كه بگويم غم جانسوزم را

خواستى فاش كنم راز، حكايت كردم

هاشمى گفت دلا مى رسد آن روز كه تو

نغمه سازى كه رخ دوست زيارت كردم(۶۲)

بخش اول : در فضيلت، احكام و آداب نماز شب

فصل اول : نماز شب از ديدگاه قرآن

۱-و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا (۸)

در هنگام شب برخيز و نماز بخوان و قرآن قرائت كن باشد كه پروردگارت به تو مقام محمود و ستودگى عطا فرمايد.

مفسرين در تفسير مقام محمود مى گويند: اين مقام شفاعت است و عده اى ديگر گفته اند اين مقام مقامى است كه در بهشت به تو داده خواهد شد.

۲-امن هو قانت اناء الليل ساجدا و قائما يحذرالاخره و يرجوا رحمة ربه(۹)

آيا انسان ناسپاس بهتر است يا كسانى كه در دل شب سجده مى كند و خداى را سپس مى گويد، و قنوت خوان است و او از وحشت عذاب آخرت به اميد رحمت خداوند بر پا مى ايستد و نماز مى خواند.

۳-كانو قليلا من الليل ما يهجعون و بالاسحارهم يستغفرون (۱۰)

آن پرهيزگارانى كه بى گمان در بهشت مكان داده شده اند آنهايى هستند كه شبها كم مى خوابند و سحرگاهان به استغفار و طلب آمرزش مى پردازند. اين عابدان شب زنده دار شب را كم مى خوابند و به عبادت مشغول مى شوند، اما به عبادت خود مغرور نيستند و در هنگام سحر از خداوند طلب آمرزش ‍ مى كنند.

۴- تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون (۱۱)

آنها پهلوهاى خود را از بستر گرم بر مى گيرند، و از خوابگاه خوش دورى مى گزينند و خالق و رب خويش را مى خوانند و از ترس گناهان خويش به رحمت او چشم مى دوزند و از آن چيزى كه خدا قسمت كرده و روزيشان نموده است انفاق مى كنند.

۵-ان ناشئة الليل هى اشد وطا و اقوم قيلا (۱۲)

خواندن آيات و نماز و راز و نياز كردن با خداوند و هم صحبت شدن با او در دل شب استوارتر و بهتر است.

۶-و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا (۱۳)

و در پاسى از شب او را سجده و او را شب هاى دراز به پاكى ستايش نما.

۷-و اذكر اسم ربك بكرة و اصيلا (۱۴)

نام خدا و رب و پروردگارت را هر بامدادان و هر شامگاهان ياد كن.

۸-الصابرين و الصادقين و القانتين و المنفقين و المستغفرين بالاسحار (۱۵)

اين بندگان، صابر و شكيبا در بلايا و سختى ها، راست گفتار و فرمانبر در هر حال و انفاق كنندگان از اموال و آمرزش خواهان در سحرگاهان.

پس بندگان واقعى خداوند هم صابرند و هم صادق هم فرمانبر از امر خدايند و هم انفاق كننده و هم استغفار كننده در سحرگاهان و ما مى دانيم در نماز شب و در نماز وتر مستحب است هفتاد بار استغفار شود.

۹-ليسوا سواء من اهل الكتاب امة قائمة يتلون ايات الله اناء الليل و هم يسجدون (۱۶)

اهل كتاب همه يكسان نيستند، بلكه عده اى از آنها هستند كه قيام به حق و ايمان مى كنند و پيوسته در اوقات شب آيات خداوند را تلاوت مى نمايند در حالى كه سجده مى نمايند.

۱۰-والذين يبيتون لربهم سجدا و قياما (۱۷)

و آنان كه براى رضاى پروردگار خويش شب ها يا در حال سجده هستند و يا اينكه ايستاده اند آنها شب را تا به صبح بيدارند و خدايشان را عبادت مى كنند.

۱۱-قم الليل الا قليلا نصفه اوانقص منه قليلا (۱۸)

بر خيز شب (براى عبادت و نماز) مگر اندكى (كه در اين اندك فقط بخواب) نيمى از آن را يا كم كن از آن اندكى.

۱۲- «والشفع و الوتر (۱۹) »

سوگند به شفع و سوگند به وتر.

كلمات شفع و وتر را معانى مختلفى كرده اند كه از جمله معانى، شفع اشاره به نماز دو ركعتى و وتر نماز يك ركعتى در اين فريضه الهى است.

فصل دوم : نماز شب در احاديث معصومينعليه‌السلام

الف : اهميت نماز شب

۱- محبوبترين چيزها در نظر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : الركعتان فى جوف الليل اءحب الى من الدنيا و ما فيها(۲۰)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: دو ركعت نماز در شب پيش من از دنيا و آنچه در آن است محبوتر است.

۲- سفارش جبرئيلعليه‌السلام :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ما زال جبرئيل يوصينى بقيام الليل حتى ظنت اءن خيار امتى لن يناموا من الليل الا قليلا. و قال : اشراف امتى حمله القرآن و اصحاب الليل(۲۱)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود هميشه جبرئيل مرا به خواندن «نماز شب» سفارش مى كرد. تا آنجا كه گمان كردم خوبان امتم شب را مگر اندكى نمى خوابند.

و نيز فرمود: شريفترين امت من اهل قرآن و شب زنده دارند.

۳- زينت آخرت :

عن الامام الصادقعليه‌السلام قال : ان الله عزوجل قال : المال و البنون الحياة و ان الثمانى ركعات يصليها العبد آخر الليل زينة الاخرة(۲۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خداوند متعال فرمود: ثروت و فرزندان زينت دنيا است ولى هشت ركعت نمازى كه آدمى در آخر شب مى خواند زينت آخرت است.

۴- شرف مومن

عن الامام الصادقعليه‌السلام قال : شرف المومن صلوته بالليل و عزه كف الاذى عن الناس.(۲۳)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: شرف مومن، نماز شب اوست و عزت او خودارى از آزار مردم.

۵- چراغ قبر

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : صلوة الليل سراج لصاحبها فى ظلمة القبر(۲۴)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: نماز شب براى صاحبش چراغى مى شود در تاريكى قبر.

۶- لقا پروردگار

عن الامام حسن عسكرىعليه‌السلام قال : ان الوصول الى الله عزوجل سفر لا يدرك الا بامتطا الليل.(۲۵)

امام حسن عسكرىعليه‌السلام فرمود: رسيدن به قرب و لقا پروردگار عزوجل سفرى است كه جز با مركب «تهجد شب» پيمودن راه به مقصد ممكن نيست.

۷- نور مومن در قيامت

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : سبب النور فى القيامه، الصلوة فى جوف الليل.(۲۶)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: نور مومن در روز قيامت، نماز در دل شب مى باشد.

۸- مباهات فرشتگان

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : اذا قام العبد من لذيذ مضجعه و النعاس فى عينيه ليرضى ربه - جل و عز - بصلوة ليله باهى الله به ملائكته، فقال : اما ترون عبدى هذا، قدم قام من لذيذ مضجعه الى صلاه لم افرضها عليه، اشهدوا انى قد غفرت له(۲۷)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هنگامى كه بنده از خوابگاه لذت بخش خود براى اقامه نماز شب به خاطر جلب خشنودى خدايش برخيزد در حالى كه بقاياى خواب در چشمانش مى باشد، خداوند بر فرشتگان مباهت ميكند و درباره او مى فرمايد: آيا نمى نگريد اين بنده ام را كه از خواب شيرين خود دست برداشته و به نمازى كه بر او واجب نكرده ام برخاسته است؟! گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.

۹- بيدار كردن ديگران

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : رحم الله رجلا قام من الليل فصلى و اءيقظ امراءته فصلت فان اءبت نضح فى وجهها الماء. رحم الله. امراءة قامت من الليل فصلت و اءيقظت زوجها فان ابى نضحت فى وجهه الما.(۲۸)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خدا رحمت كند مردى را كه شب از خواب برخيزد و نماز شب بخواند و همسرش را نيز بر اين عمل تشويق نمايد و اگر بيدار نشد (با اجازه قبلى او) به صورت وى آب بپاشد و او را بيدار كند و خدا بيامرزد زنى را كه در شب برخيزد و نماز شب بخواند و شوهرش را نيز بدين عمل وادار كند و اگر از جاى برنخواست (بااذن قبلى او) آب به صورتش بپاشد تا او را بيدار كند.

۱۰- خوابيدن به نيت نماز شب

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ما من عبد يحدث نفسه بقيام ساعة من الليل فينام عنها الا كان نومه صدقة تصدق الله بها عليه و كتب له اءجر ما نوى(۲۹) پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: كسى كه به نيت بيدار شدن براى نماز شب بخوابد خواب او نوعى صدقه بشمار مى آيد و خداوند متعال براى او پاداش نماز شب را مقرر مى دارد.

۱۱- غرفه هاى بهشتى

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ان فى الجنة غرفا يرى ظاهرها من باطنها من ظاهرها يسكنها من امتى من اءطاب الكلام و اءطعام و اءفشى السلام و اءدام الصيام و صلى بالليل و الناس نيام(۳۰)

پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: در بهشت غرفه هايى است كه داخل آن از بيرون پيدا است و نيز بيرون آن از درون نمايان است و در آن افرادى از امت من اسكان مى يابند كه سخن شايسته بر زبان مى آورند، و به اطعام طعام مى پردازند، و بر ديگران آشكارا اسلام مى كنند، هميشه روزه دارند و در شب هنگام، آنگاه كه همگان بخوابند به نماز شب برمى خيزند.

۱۲- پاداشى كه در قرآن به چشم نمى خورد:

عن الامام صادقعليه‌السلام قال : ما من عمل حسن يعمله العبد الا و له ثواب فى القران الا صلاة الليل، فان الله لم يبين ثوابها لعظم خطرها عنده فقال : تتجافى جنوبهم عن المضاجع... فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اءعين جزاء بما كانوا يعملون.(۳۱) (۳۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: پاداش همه اعمال نيك در قرآن آمده است. جز نماز شب و ثواب نماز شب را خدا به جهت عظمت آن بيان نكرده، و تنها در مدح اهل نماز شب فرمود: «آنان در نيمه هاى شب از خوابگاه خود بر مى خيزند...» پس هيچ كس نمى داند چه نوع پاداش ‍ ارزشمندى براى او بجهت اين كردارهاى نيكى كه انجام داده، در نظر گرفته شده است.(۳۳)

ب : آثار و فوايد نماز شب

۱- زيبايى سيما: سئل على بن حسينعليه‌السلام : ما بال المتهجدين بالليل من اءحسن الناس وجها؟

قال : لانهم خلوا بالله فكساهم الله من نوره(۳۴)

از امام سجادعليه‌السلام پرسيدند: چرا صورت اهل نماز شب از طراوت و زيبايى ويژه اى برخوردار است؟

امامعليه‌السلام پاسخ داد: زيرا آنها با خداى خود خلوت كرده اند و خدا هم آنان را با نور خود مزين ساخته است.

۲- نشاط روحى :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله : قال يا على ثلاث فرحات للمومن : لقاء الاخوان، الافطار من الصيام، والتهجد من آخر الليل(۳۵)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: سه چيز مايه انبساط خاطر و باعث شادى مومن است : ۱- ديدار دوستان، ۲- افطار كردن روزه، ۳- عبادت و شب زنده دارى در پايان شب.

۳- سرگرمى سالم :

قال الباقرعليه‌السلام : لهو المومن فى ثلاثه اءشيا: التمتع بالنساء و مفاكهة الاخوان و الصلاة بالليل.(۳۶)

امام باقرعليه‌السلام فرمود: بازى و سرگرمى مومن در سه چيز است : ۱- كامجويى از همسر، ۲- شيرين كارى در جلسه دوستان، ۳- خواندن نماز شب.

۴- آمرزش :

عن الصادقعليه‌السلام قال : صلاة المومن بالليل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار.(۳۷)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: نماز شب گناهان انسان را از بين مى برد.

۵- سلامتى و عافيت بدن :

و فى الحديث : الصوم والسفر و صلاة الليل و امرار اليد فى موضع السجود و المسح بها الوجه و ما نالته من البدن و البدئة بخنصر اليد اليسرى فى تقليم الاظفار والختم بخنصر اليمنى.(۳۸) در حديث آمده است : روزه و مسافرت، و نماز شب، و دست كشيدن بر پيشانى و مسح صورت، و كوتاه كردن ناخن از انگشت كوچك دست چپ و ختم آن به انگشت كوچك دست راست از عوامل تندرستى به حساب مى آيند.

۶- افزايش رزق و روزى :

لا تدع قيام الليل، فان المغبون من حرم قيام الليل. ان الرجل ليكذب الكذبة فيحرم بها صلاة الليل، فاذا حرم صلاة الليل حرم بها الرزق.

ليس منا من لم يصل صلاة الليل(۳۹)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: از نماز شب دست برمدار زيرا كسى كه از نماز شب باز ماند زيانكار است، و بسا انسان در زندگى مبتلا به دروغ گفتن مى شود و از خواندن نماز شب محروم مى ماند و از رزق و روزى حلال او كاسته مى شود.

و نيز امامعليه‌السلام : از ما نيست آنكه اهل نماز شب نباشد.

۷- خشنودى خدا:

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ثلاثة يضحك الله اليهم : الرجل اذا قام بالليل يصلى، والقوم اذا صفوا فى الصلاة و القوم اذا صفوا فى قتال العدو(۴۰)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: سه گروهند كه خداوند از آنان خوشنود است :

۱- كسى كه نماز شب مى خواند ۲- جمعى كه نماز جماعت تشكيل مى دهند، ۳- دسته اى كه در برابر دشمن، در راه خدا صف آرايى كرده اند.

۸- رفع كسالت ها:

عن الصادقعليه‌السلام قال : عليكم بصلاة الليل، فانها سنة نبيكم و داءب الصالحين قبلكم و مطردة الداء عن اجسادكم(۴۱)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: بر شما باد به خواندن «نماز شب» زيرا اين عمل، سنت پيامبر شما و سيره صالحان و راستان است و بدن شما را از كسالت دور مى سازد.

۹- پرداخت قرض ها:

عن الصادقعليه‌السلام قال : صلاة الليل تحسن الوجه و تحسن الخلق و تطيب الريح و تدر الرزق، وتقضى الدين، و تذهب بالهم، و تجلو البصر(۴۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: نماز شب باعث زيبايى سيما، و نيكويى اخلاق و خوشبويى بدن و فراوانى رزق و مايه اداى «قرضها» و موجب از بين رفتن غم و باعث تقويت نور چشم است.

۱۰- نورانيت منزل :

عن الصادقعليه‌السلام قال : ان البيوت التى يصلى فيها بالليل بتلاوة القرآن تضى لاهل السما كما تضى نجوم السماء لاهل الارض(۴۳)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خانه اى كه در آن نماز شب خوانده مى شود و تلاوت قرآن مى گردد در نظر اهل آسمان نورانى است. چنانكه اهل زمين، نورانيت ستارگان را مى بينند.

۱۱- نورانيت دل :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : يا على خمسة تنور القلب : كثرة قرائة قل هو الله اءحد، و قلة الكلام، و مجالسة العلما، و الصلاه فى الليل : و المشى الى المساجد(۴۴)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه آله) فرمود: يا على پنج چيز دل را نورانى مى كند: ۱- كثرت تلاوت سوره قل هو الله احد، ۲- كم گويى، ۳- مجالست با علما، ۴- نماز شب، ۵- گام نهادن در راه مسجد.

۱۲- خشنودى در قيامت :

عن الصادقعليه‌السلام قال : كل عين باكية يوم القيامة الا ثلاثه : عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعة الله و عين بكت فى جوف الليل من خشية الله(۴۵)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: در قيامت همه چشمها گريان است مگر سه چشم :

۱- چشمى كه از (ديدن و نظر به) آنچه خداوند حرام كرده بر هم نهاده شده. ۲- چشمى كه در راه طاعت خداوند بيدارى كشيده، ۳- چشمى كه در دل شب از ترس خدا گريسته است.

ج : فوايد ديگر نماز شب

دوستى خدا

يابن عمران، كذب من زعم انه يحبنى فاذا جنه الليل نام عنى ؛ اليس كل محب يحب خلوة حبيه؟ ها اناذا يا ابن عمران مطلع على احبائى اذا جنهم الليل حولت ابصارهم فى قلوبهم و مثلت عقوبتى بين اعينهم يخاطبونى عن المشاهدة و يكمونى عن الحضور

يابن عمران هب لى من قبلك الخشوع و من بدنك الخضوع و من عينيك الدموع فى ظلم الليل وادعنى فانك تجدنى قريبا مجيبا(۴۶)

اى پسر عمران، دروغ مى گويد آن كسى كه گمان مى كند مرا دوست دارد در حالى كه چون شب فرا مى رسد از من چشم مى پوشد و به خواب مى رود! آيا نه مگر چنين است كه هر عاشقى خلوت با معشوقش را دوست مى دارد؟

هان اى پسر عمران، اين منم كه بر دوستانم مطلعم ؛ چون شب آنان را فرا گيرد و چشم دلشان را دگرگون مى سازم (كه جز من چيزى نمى بينند) و عقوبتم را در مقابل ديدگانشان مجسم مى كنم (بدان گونه كه) از راه شهود و رويارويى با من به مخاطبه مى پردازند و حضورا با من به گفتگو مى نشينند.

اى پسر عمران، در دل شبهاى تار از دلت خشوع و از تنت خضوع و از چشمانت قطرات اشك نثار من بنما و مرا بخوان كه مرا به خود نزديك و اجابت كننده دعوتت خواهى يافت.

سحر نزديكترين ساعات انسان به خدا

عن ابن ابى يعفور، عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : قلت له : اخبرنى، جعلت فداك اى ساعة يكون العبد اقرب الى الله و الله منه قريب؟ قال : اذاقام فى آخر الليل و العيون هادئه فيمشى الى وضوئه حتى يتوضاء باسبغ وضوء ثم يجيى ء حتى يقوم فى مسجده فيوجه وجهه الى الله و يصف قدميه و يرفع صوته و يكبر و افتتح الصلوه فقراء اجزا و صلى ركعتين و قام ليعيد صلوته ناداه مناد من عنان السماء عن يمين العرش :

ايها العبد المنادى ربه، ان البر لينشر على راءسك من عنان السماء و الملائكة محيطة بك من لدن قدميك الى عنان السماء والله ينادى : عبدى لو تعلم من تناجى اذا ما انفتلت.

قال : قلت جعلت فداك يابن رسول الله ما الانفتال؟

قال : تقول بوجهك و جسدك لهكذا، ثم ولى وجهه فذلك الانفتال

ابن ابى يعفور (راوى حديث) مى گويد به حضور امام صادقعليه‌السلام عرضه داشتم قربانت شوم بفرمائيد آن ساعتى كه نزديكترين ساعات انسان است به خدا و خدا به او نزديك است كدام ساعت است؟ فرمود:

چون آخر شب برخيزد در حالى كه چشمها در خوابند، وضويى شاداب گرفته و در عبادتگاه خود بايستد و با توجه قلبى به خدا تكبير نماز گفته و با تلاوت فرازهايى از قرآن دو ركعت نماز به جاى آورده و آنگاه برخيزد براى ادامه نماز، در اين هنگام از سوى آسمان از جانب عرش، اين ندا برخيزد: اى بنده خدا خوان، الان، احسان و خير از جانب عالم ملكوت بر سرت در حال فروريختن است، فرشتگان از كنار قدمهايت تا عنان آسمان اطرافت را گرفته اند و خداى مهربان ندا مى كند:

اى بنده من اگر بدانى با كه در حال گفتگو و راز نيازى، انفتال از خود نشان مى دهى.

راوى مى گويد: عرض كردم اى فرزند پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله فدايت شوم مقصود از (انفتال) چيست؟

امام علىعليه‌السلام در حالى كه صورت خود را به سمت پشت سر مى چرخانيد، فرمود: انفتال اين است كه صورت و بدنت را برگردانى.(۴۷)

(محتمل است كنايه از انصراف دل و توجه به غير خدا باشد)

ظلمت شب براى عاشقان نور آفرين است.

عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمد، عن ابيه، عن ابائه عليهم السلام قال : قال رسول الله : ان الله جل جلاله، اوحى الى الدنيا ان اتعبى من خدمك و اخدمى من رفضك، و ان العبد اذا تخلى بسيده فى جوف الليل المظلم و ناجاه، اثبت الله النور فى قلبه فاذا قال يا رب، ناداه الجليل جل جلاله لبيك عبدى سلنى اعطك و توكل على اكفك ثم يقول جل جلاله لملائكته : ملائكتى انظروا الى عبدى فقد تخلى فى جوف هذا الليل المظلم و البطالون لاهون والغافلون نيام اشهدوا انى قد غفرت له

مفضل بن عمر از حضرت صادقعليه‌السلام و آن بزرگوار از پدرش، از پدران بزرگوارشعليه‌السلام نقل مى كند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خداوند جل جلاله به دنيا وحى كرد: هر كس در خدمت تو باشد، تو را به رنج و تعب بيانداز و هركس كه تو را رها كند، تو در خدمت او باش و هرگاه بنده در دل شب تار، با مولاى خود خلوت كند و با او به راز نياز پردازد، خداوند نور را در دل او جايگزين فرمايد.

و چون بگويد اى رب و اى رب من، خداوند جليل جل جلاله صدايش ‍ كرده و گويد لبيك (بله بله) اى بنده من، بخواه از من تا عطايت كنم به من توكل نماى تا كفايتت كنم، سپس خداوند جل جلاله به فرشتگانش ‍ مى فرمايد: اى فرشتگان من، بنده ام را بنگريد، در دل اين شب تيره با من خلوت كرده است در حالى كه بطالت پيشگان به لهو و لعب مشغولند و غفلت زدگان در بستر خواب خفته اند، اينك گواه باشيد كه من به طور حتم او را آمرزيدم.(۴۸)

خداوند مشتاق كيست

خداوند متعال به يكى از صديقين وحى نموده كه براى من بندگانى هستند كه مرا دوست مى دارند و من هم آنها را دوست مى دارم، آنان مشتاق من، و من هم مشتاق آنها هستم، و آنها مرا در ياد دارند و من هم به ياد آنان هستم، آنها به من نظر دارند، و من هم به آنها نظر دارم، پس اگر تو قدم جاى قدم آنها بگذارى، تو را هم دوست خواهم داشت و اگر از راه آنها منحرف شوى عقوبتت خواهم نمود.

آن صديق گفت : معبود من نشانه آنها كه مورد توجه تو هستند چيست؟

خطاب رسيد: آنان روزها همچون چوپان مهربانى كه مواظب گوسفندان خود هست به سايه مى نگرند و منتظر آمدن شب هستند، و همان گونه كه پرندگان هنگام غروب با شور و شوق عازم آشيانه خود مى گردند. اينان هم با همين حال به استقبال غروب خورشيد مى روند، پس آنگاه كه شب فرا رسيد، و تاريكى همه جا را فرا گرفت، و فرش ها پهن و همه گرد هم جمع شدند و هر دوستى با دوست خود خلوت نمود اينان در برابر من به پاى مى ايستند و صورتهاى خود را بر خاك مى نهند، و با تلاوت آيات قرآن به مناجات و گفتگوى با من برمى خيزند، و نعمتهاى مرا سپاس مى گويند پس ‍ آنان را مى بينى كه گاه گريه مى كنند، و گاه شيون سر مى دهند، گاه آه مى كشند، و گاه از معاصى و گناهان شكوه مى كنند، گاه ايستاده و گاه نشسته، و گاهى در حال ركوع، و گاه در سجده هستند، و آنچه را كه به خاطر من تحمل آن مى كنند، همه را مى بينم، و شكوه هائى كه از محبت من بر لب دارند مى شنوم.

اول چيزى كه به آنها عطا كنم سه چيز است يكى اينكه نور خودم را در دلهاى آنها بيفكنم در نتيجه همانگونه كه من از آنها آگاهم، آنها نيز از من با خبر خواهند بود، دوم اينكه اگر آسمانها و زمين ها و آنچه را كه در اين ميان هست در ميزان آنها ببينم باز آن را كم خواهم دانست سوم رو سوى آنها مى كنم، آيا اگر كسى من رو سوى او آورم، احدى مى تواند بداند كه چه به او عطا خواهم نمود.(۴۹)

نداى حق هنگام سحر

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : اذا كان آخر الليل يقول الله سبحانه : هل من داع فاجيبه؟ هل من سائل فاعطيه سؤ له؟ هل من مستغفر فاغفر له؟ من تائب فاتوب عليه(۵۰)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هنگامى كه آخر شب فرا مى رسد خداوند منزه فرمايد: آيا دعا كننده اى هست تا اجابتش كنم؟ آيا درخواست كننده اى هست تا حاجاتش را عطا كنم؟ آيا استغفار كننده اى هست تا او را بيامرزم؟ آيا توبه كننده هست تا توبه اش را بپذيرم؟

۲۶ خاصيت براى نماز شب

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: نماز شب موجب رضايت پروردگار و محبت ملائكه، و سنت انبياء و نور معرفت و اصل ايمان، و راحتى بدن، و كراهت و ناخشنودى شيطان، و سلاح عليه دشمنان، و باعث اجابت دعا، و قبولى اعمال، و بركت در زرق، و شفيع بين انسان و ملك الموت، و چراغ گور انسان، و فرش زير پهلوى انسان در قبر، و جواب منكر و نكير، و مونس ‍ و زائر انسان در قبر تا روز قيامت است، و چون روز قيامت شود، سايه اى بر بالاى سر او، و تاجى بر سر او، و لباسى بر بدن او، و نورى كه پيشاپيش او در حركت است، و پوششى بين او و آتش، و حجتى بين او و بين خداوند متعال، و مايه سنگينى ميزان او، و جواز و گذرنامه عبور از صراط، و كليد بهشت است.(۵۱)

فصل سوم : احكام و آداب نماز شب

۱- نماز شب مجموعا يازده ركعت است كه ده ركعت آن هر دو ركعت به يك سلام خوانده مى شود و يك ركعت به يك سلام

۲- هشت ركعت از يازده ركعت را بايد به نيت نماز شب خواند و دو ركعت آن را به نيت نماز شفع و يك ركعت آن را به نيت نماز وتر.

۳- فضيلت نمازهاى شفع و وتر بيش از هشت ركعتى است كه به نيت نماز شب خوانده مى شود.

۴- انسان مى تواند فقط به نماز شفع و وتر اكتفا كند و هشت ركعت را نخواند.

۵- اگر وقت براى اداء نماز شب تنگ باشد مى تواند فقط به نماز وتر اكتفا كند.

۶- وقت نماز شب از اول نيمه وقت شب است تا طلوع صبح صادق.

۷- افضل آن است كه نماز شب به هنگام سحر خوانده شود و هنگام سحر عبارت است از يك سوم آخر شب، و هر قدر به صبح نزديكتر باشد افضل خواهد بود.

۸- جايز است انسان نماز شب را نشسته بخواند حتى در حال اختيار ولى اگر مى خواهد نشسته بخواند بهتر آن است كه هر دو ركعت نشسته را يك ركعت ايستاده حساب كند.

۹- شخص مسافر مى تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.

۱۰- جوانى كه مى ترسد خواب بماند و نماز شب از او فوت شود مى تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.

۱۱- همه كسانى كه براى خواندن نماز شب بعد از نيمه شب عذرى دارند مانند سالخوردگى يا كسى كه از سرد شدن هوا مى ترسد و يا از جنب شدن در خواب بيم دارد و مانند اينها، مى تواند نماز شب را قبل از نيمه شب بخواند.

۱۲- خواندن سوره در ركعتهاى نماز شب لازم نيست و مى تواند فقط به خواندن سوره حمد اكتفا كند.

۱۳- مستحب است كه نماز شب را بلند بخواند تا اگر از خانواده اش كسى مى خواهد به نماز شب برخيزد بيدار شود.

۱۴- اگر نماز شب از كسى فوت شد مى تواند قضاى آن را در روز بجا آورد.(۵۲)

يك تذكر مفيد:

قضاى نماز شب را، نيز فضيلت بسيار است، چنانكه از امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه شخصى به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم چه بسا اتفاق مى افتد كه يك، دو، يا سه ماه نماز شب از من فوت مى شود و من آن را به روز قضا مى كنم. آيا اين كار جايز است؟

فرمودند به خداى قسم اين كار مايه روشنى و چشم تو است. و اين جمله را سه بار تكرار كرد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: خداى تعالى به بنده اى كه قضاى نماز شب را بجاى مى آورد مباهات مى كند و مى فرمايد:

اى فرشتگان، اين بنده چيزى را كه به او واجب نكرده ام قضا مى كند. گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.

كيفيت خواندن نماز شب

نماز شب مجموعا يازده ركعت است :

۱- هشت ركعت آن، كه دو ركعت، دو ركعت، مانند نماز صبح خوانده مى شود و به نيت نماز شب مى باشد.

۲- دو ركعت نماز شفع : بهتر است در ركعت اول آن بعد از حمد، سوره (ناس) و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره فلق خوانده شود.

۳- يك ركعت نماز وتر: بعد از حمد سه بار سوره توحيد و يك بار سوره فلق و يك بار سوره ناس بخوانيم و مى توان يك سوره تنها خواند، سپس ‍ دست ها را به سوى آسمان بالا مى بريم و حاجات خود را از خدا مى خواهيم.

و براى چهل مومن دعا مى كنيم و طلب مغفرت مى كنيم.

و بعد هفتاد مرتبه مى گوييم : استغفرالله ربى و اتوب اليه

از پروردگار خوب طلب آمرزش و مغفرت مى كنم و به سوى او بازگشت مى نمايم.

آنگاه هفت مرتبه مى گوييم : هذا مقام العائذ بك من النار

اين است مقام كسى كه از آتش قيامت به تو پناه مى برد.

و بعد از آن سيصد مرتبه مى گوييم : «العفو» و سپس مى گوييم :

رب اغفرلى و ارحمنى و تب على، انك انت التواب الغفور الرحيم

علت محروميت از شب زنده دارى

شايد كمتر مسلمانى را يافت كه ادعا كند: من آرزوى شب زنده دارى و مناجات با خدا را ندارم. اگر در طول عمرش، حتى يك شب هم، اين توفيق عظيم را نيافته، اما اين آرزو هرگز از دلش بيرون نرفته است.

آنهايى كه اهل مطالعه و يا شركت در جلسات مذهبى هستند، همواره خوانده و يا شنيده اند كه شب زنده دارى و راز و نياز با آفريدگار بى همتا، نشات و حلاوتى پايدار دارد. اما بسيارى از آنها نيز اين توفيق معنوى را نيافته و يا كمتر يافته اند. راستى علت اين محروميت بزرگ در چيست؟

معلم و مفسر انديشمند قرآن، آيت الله جوادى آملى در اين رابطه چنين مى گويند: «مردى از حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام پرسيد:

من از نماز شب محروم شدم. حضرت فرمود:

انت رجل قد قيدتك ذنوبك(۵۳) تو كسى هستى كه گناهان تو مقيدت نموده است.»

يعنى، تو آزاد نيستى و در قيد و بند گناهى.

توفيق شب زنده دارى و با شبروان هم سفر شدن، و با شب آفرين سخن گفتن، نصيب گنه كاران روز نخواهد بود.

كسى كه روز پايش در برابر گناه مى لرزد، شب طاقت ايستادن در برابر الله و شب زنده دارى كردن را ندارد.

كسى كه روز چشمانش به گناه آلوده است، شب سعادت اشك ريختن در كنار سجاده را ندارد.

كسى كه روز زبانش به تبهكارى باز شد، شب به ياد حق، و به زمزمه حق گويا نخواهد بود.

گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض

ورنه هرسنگ وگلى لولو ومرجان نشود

ممكن نيست كه سيه دل روز، شب زنده دار سحر باشد.

ممكن نيست كه تبهكار روز، پارساى شب باشد.(۵۴) »

پس بياييد در همين لحظه، آرى همين لحظه، اين كتاب را به كنارى گذاشته، و دست دعا به سوى آسمان بلند نماييم : پروردگارا! اى غفار الذنوب و اى سريع الرضا!

ما بندگان غفلت زده و اسير هواهاى شيطانى، از نشات شب زنده دارى و حلاوت سحر انگيز تلاوت قرآن در نيمه هاى شب تنها نامى شنيده ايم و بس. ما در آغاز هيچ شبى، شايد در اين انديشه نبوده ايم كه مقدماتى را فراهم نماييم تا در نيمه هاى شب، از بستر خود جدا شده، و دست نيازى بسوى تو دراز كنيم. و به همين خاطر، هرگز آن حلاوت رويايى را نچشيده و آن نشات معنوى را درك نكرده ايم.

اى پروردگار مهربان ما آن حديث قدسى را شنيده ايم كه به موسى بن عمران، خطاب فرمودى كه : «اى پسر عمران دروغ مى گويد كسى كه مى پندارد مرا دوست دارد، و آنگاه كه تاريكى شب همه جا را فرا مى گيرد، مى خوابد و مرا از ياد مى برد. آيا هر دوست و دلداده اى در پى خلوت با محبوب خود نيست؟(۵۵) »

و حالا سر از خجلت و شرمسارى، به زير انداخته ايم.

اى غافر الخطايا

اى كه گفتى مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم آيا مى شود و امكان دارد كه به ما غفلت زدگان هم نظر عنايتى بنمايى، و ما هم روزى در زمره شب زنده داران، و قاريان شب زنده دار، در آييم؟

پس اى رافع الدرجات! بر ما كرم نما و خود وسيله و سبب آن را عطا فرما، و يك شب، آرى حتى يك شب، اين حلاوت سحرانگيز را در كام وجودمان بريز، و از آن پس، آن چنان كن كه عطش آن حلاوت، سراسر وجودمان را به آتش كشد، و خواب را از چشمانمان بربايد. آمين يا طبيب القلوب.(۵۶)

توسل به اهل بيتعليهم‌السلام

براى اينكه سحرخيزان بتوانند از مبدا فيض بيشتر و بهتر بهره بگيرند به دستور حضرت حق بايد خاندان رسالت را واسطه قرار دهند كه فرموده است. و ابتغوا اليه الوسيلة(۵۷)

و از طرفى عبادت عابدان مقبول حضرت بارى تعالى نمى گردد مگر با داشتن ولايت و محبت خاندان رسالت كه در زيارت «جامعه كبيره» مى خوانيم:

بموالاتكم تقبل الطاعة المفترضه

به سبب ولايت و دوستى شما اعمال واجب و مستحب مقبول درگاه احديت مى گردد.

در روايات زيادى كه علامه بزرگوار مجلسى رضوان الله در كتاب مستطاب بحارلانوار نقل فرموده وارد شده است كه انبياء و اوليا در طول تاريخ به بشريت از زمان حضرت آدمعليه‌السلام تا خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله همواره دست توسل به ذيل عنايت محمد و آل محمدعليهم‌السلام دراز مى كرده اند و آن بزرگوار را واسطه قرار مى داده اند.

قال الصادقعليه‌السلام : اذا اردت ان تقوم الى صلوة الليل فقل : اللهم انى اتوجه اليك بنبيك نبى الرحمة و اله واقدمهم بين يدى حوائجى، فاجعلنى بهم وجيها فى الدنيا والاخرة و من المقربين اللهم ارحمنى بهم ولا تعذبنى بهم واهدنى بهم و لا تضلنى بهم و ارزقنى بهم و لا تحرمنى بهم واقض لى حوائجى للدنيا والاخره انك على كل شى ء قدير و بكل شى ء عليم(۵۸)

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: هنگامى كه خواستى به نماز شب بايستى بگو:

بار خدايا من به وسيله پيامبرت كه نبى رحمت است و به وساطت خاندان پيامبر، رو به سوى تو مى آورم و آنان را پيشاپيش حوائجم مقدم مى دارم. خداوندا مرا به حرمت آن پاكان آبرومند دنيا و آخرت، از مقربين درگاهت قرار بده. بار پروردگارا، به عظمت آنان بر من ترحم فرما، و به احترام آنان عذابم مفرما و به سبب آنان هدايتم كن و گمراهم نفرما، و به بركت آنان رزقم داده و محرومم مگردان، و حوايج دنيا و آخرتم را برآور، چه آنكه تو بر هر چيز توانايى و به هر چيز دانا.

الهى به زهرا عليها‌السلام و باب گرامش

مسوزان به آتش دل داغدارم

به انجيل و تورات و قرآن احمد

گره باز كن امشب از كار و بارم

به ذات علىعليه‌السلام قبله دين

مكن در بر دشمنان خوار و زارم

به حق حسينعليه‌السلام شافع روز محشر

ببخشا مرا تاب آتش ‍ ندارم

خدايا به حق شهيدان كويت

به نزد پيمبر مكن شرمسارم

الهى به لعل لب خشك اصغر

نظر بر مدار از دل بيقرارم(۵۹)

نماز شب براى فرج امام زمان (عج)

شايسته است سحرخيزان و شب زنده داران، دعا براى فرج حضرت بقية الله الاعظم (عج) را فراموش نكنند كه آن بزرگوار فرمودند:

و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم.(۶۰)

براى تعجيل در امر ظهور و فرج ما بسيار دعا كنيد كه فرج شما در همين دعا كردن است.

مولاى مهربانى كه هميشه به ياد ماست ما نيز وظيفه داريم صاحبمان و جان جانانمان را از ياد نبريم.

امام زمان (عج) در پيامى به شيخ مفيد رضوان الله مى فرمايد:

انا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم الداواء واصطلمكم الاعداء فاتقوا الله جل جلاله(۶۱)

ما هرگز شما را رها نكرده ايم. و يادتان را از خاطر نبرده ايم و اگر عنايات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگى، شما را در بر مى گرفت و دشمنان، شما را از بين مى بردند.

بپرهيزيد از آنچه كه خداوند ناراضى است و بشتابيد براى جلب رضايت او.

سحرى با دل سودا زده خلوت كردم

فارغ البال نشستم من و صحبت كردم

تا كه خاكستر دل را نبرد باد سحر

اشك را بهر دل سوخته دعوت كردم

سخن دل همه اين بود كه من خانه خويش

بهر ديدار رخ دوست مرمت كردم

نه بيامد، نه خبر داد، نه گفتا كه بيا

نه نگاهى زكرم هر چه كه همت كردم

تا كنم روزنه اى باز به سوى دل دوست

سالها خادمى اهل محبت كردم

هر درى را به اميد در او كوبيدم

چون نديدم رخ او خويش ملامت كردم

چكنم با كه بگويم غم جانسوزم را

خواستى فاش كنم راز، حكايت كردم

هاشمى گفت دلا مى رسد آن روز كه تو

نغمه سازى كه رخ دوست زيارت كردم(۶۲)


4

5

6

7

8