قرآن در آیینه نهج البلاغه

قرآن در آیینه نهج البلاغه37%

قرآن در آیینه نهج البلاغه نویسنده:
گروه: مفاهیم قرآنی

قرآن در آیینه نهج البلاغه
  • شروع
  • قبلی
  • 65 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9007 / دانلود: 3508
اندازه اندازه اندازه
قرآن در آیینه نهج البلاغه

قرآن در آیینه نهج البلاغه

نویسنده:
فارسی

اختصاص تفسير قرآن به معناى تفصيلاحکام، به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه معصومينعليه‌السلام

چنان که در جاى خود بيان شده است يکى از مقامات پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم غير از مقام تلقى وحى و ابلاغ آن، مقام تبيين وحى و تفصيل احکام و دستورات الهى است.

قرآن کريم به صورت مجموعه اى از قوانين و کليات احکام بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده است که خود در مقام تبيين و تفصيل احکام و جزئيات آن نبوده است و جز در موارد معدودى، تفصيل و تبيين آنها را به عهده پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه معصومينعليهم‌السلام نهاده است.

به عنوان مثال قرآن به صورت کلى امر به نماز مى کند و از مسلمانان مى خواهد که نماز بخوانند، اما اين که نماز چيست و چند رکعت است و کيفيت خواندن آن چگونه است و شرايط و جزئيات آن کدام است، در قرآن بيان نشده است.

تفصيل اين حکم کلى و امثال آن را بر عهده پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذاشته است. بنابراين، تفسير و تبيين احکام الهى به عهده پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و از مقامات آن حضرت است. قرآن نيز مقام تبيين وحى را مورد توجه قرار مى دهد و آن را از وظايف پيامبر بر مى شمرد:( وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ) (۴۷) و ما قرآن را بر تو نازل کرديم تا آنچه را براى مردم فرو فرستاده شده است تبيين کنى.

بعيد نيست که مقصود از تعليم در آياتى نظير ۱۶۴ آل عمران که تعليم را در کنار تلاوت آورده است نيز بيانگر جايگاه و مقام پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در تبيين و تفسير وحى و قرآن باشد.

در واقع پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن گاه که در مقام ابلاغ وحى بر مى آيند دو وظيفه مهم بر عهده دارند، يکى آن که کلام وحى را بر مردم قرائت و تلاوت کنند و ديگر اين که مقاصد و مضامين آيات را براى آنان تبيين و تفسير کنند و آنها را با احکام و معارف قرآن آشنا نمايند.

قرآن مى فرمايد:( لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ) ؛(۴۸) خدا بر اهل ايمان منت گذاشت که رسولى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا براى آنها آيات خدا را تلاوت کند و نفوسشان را از هر نقص و آلايش پاک گرداند و به آنها احکام شريعت و حقايق حکمت را بياموزد، هر چند پيش تر از آن گمراهى آنان آشکار بود.

در اين آيه و آيات مشابه آن، وظيفه نخست، يعنى خواندن و قرائت آيات با تعبير يتلوا بيان شده است و براى بيان وظيفه دوم، يعنى تفسير و تبيين مضامين و احکام، از تعبير تعليم استفاده شده است. در نتيجه، تبيين وحى و تفصيل احکام الهى و تفسير قرآن کريم به معناى مذکور، کارى است که جز در صلاحيت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان معصومعليهم‌السلام نيست؛ زيرا تنها آنان هستند که با علم خدادادى به علوم و معارف الهى آشنايند.

فهم علوم اهل بيتعليهم‌السلام پيش نياز فهم و تفسير قرآن

اکنون با توجه به نکته قبلى، وظيفه مفسرين به خوبى روشن مى شود. چنان که بيان شد، تبيين وحى و تفصيل احکام و تفسير آيات قرآن، در اصل به عهده و در صلاحيت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و آن حضرت در زمان حيات پر برکت خويش تا آن جا که امکان يافتند مردم را با معارف قرآن آشنا کردند.

در اين زمان مفسرين نيز موظفند به روايات و احاديثى که با اسناد صحيح از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين زمينه رسيده است، رجوع کنند و بر اساس آنها آيات مربوطه را مورد توجه و دقت نظر قرار دهند و فکر و نظر خويش را در چهار چوبه تبيين و توضيح پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شکل دهند.

و آن جا که حضرتش توفيق تبيين اين ثقل اکبر و قرآن مستحکم را نيافتند مى بايد به ثقل اصغر، يعنى اهل بيت و ائمه معصومينعليهم‌السلام ، تمسک کنند. در اين زمينه نيز متخصصان و آشنايان به علوم و معارف دينى موظفند روايات و احاديث صحيح السند را مستند و راه گشاى خود در فهم قرآن کريم قرار دهند و بر اساس روايات صحيح در صدد فهم و تفسير قرآن برآيند.

بنابر اين اولين ملاک در فهم درست قرآن و معارف دين تبيين و توضيحى است که از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه معصومينعليهم‌السلام رسيده باشد. در نتيجه اولين و اصلى ترين وظيفه يک مفسر، فهم و تبيين آن تفسيرى است که از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان رسيده است؛ زيرا تنها در پرتو علوم اهل بيت مى توان به فهم معارف قرآن رسيد.

تفسير قرآن به قرآن

نکته سومى که در فهم صحيح از کلام وحى بسيار مهم و توجه به آن ضرورى است، مساله تفسير قرآن به قرآن و توجه به ارتباط بين آيات است. هر چند آيات قرآن به حسب ظاهر به صورت جدا جدا و هر يک يا هر چند آيه از آنها بيانگر مطلبى خاص به نظر مى آيد؛ لکن فهم درست و تفسير صحيح در صورتى امکان تحقق مى يابد که آيات قرآن در ارتباط با يکديگر و ناظر به يکديگر مورد توجه قرار بگيرند. بسيارى از آيات قرآن و معارف اين کتاب الهى يکديگر را تفسير مى کنند و بر صدق و درستى مضامين يکديگر گواهى مى دهند.

علىعليه‌السلام در اين زمينه مى فرمايد: «کتاب الله تبصرون به و تنطقون به تسمعون به و ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض، ولا يختلف فى امان الله و لا يخالف بصاحبه عن الله ؛(۴۹) قرآن اين کتاب الهى شما را بينا و گويا و شنواى حق مى گرداند. قرآن کتابى است که بعض آن بعض ديگر را تفسير و نيز بعض آن گواه و شاهد بعض ديگرش مى باشد.»

از موارد تفسير قرآن به قرآن، براى نمونه مى توان به آيه ۱۱ از سوره شورى،( لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ) و آيه ۱۰ از سوره فتح،( يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ) ، اشاره کرد. ليس کمثله شى ء از محکمات قرآن است و معناى آن روشن و واضح است. اين آيه مى گويد هيچ چيز مانند خدا نيست؛ خداى متعال يک حقيقت بى مانند است.

در آيه يدالله فوق ايديهم مى گويد دست خدا بالاى دست هاست. هر چند اين آيه به خداوند، دست نسبت داده است، لکن آيه ليس کمثله شى ء اين معناى ظاهرى را نفى مى کند و با توجه به آن مى فهميم مراد از (يد) معناى ظاهرى آن يعنى (دست) نيست؛ بلکه مى بايد معانى کنايى از قبيل قدرت و امثال آن منظور باشد.

بنابر اين، تفسير و توضيح آيه( يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ) بدون توجه به آيه ليس کمثله شى ء خروج از روش صحيح تفسير است و ممکن است خطا از کار درآيد و بر اساس تفسير غلط، تصويرى ناصحيح و جسمانى از خدا ارائه شود.

بنابراين، در تفسير قرآن بايد به اين نکته توجه کنيم که آيات را در ارتباط با يکديگر مورد توجه قرار دهيم و سعى کنيم مضمون آنها را به کمک خود قرآن بفهميم.

رعايت اصول و قواعد محاوره عقلايى در فهم قرآن

چهارمين نکته اى که مى بايد در تفسير قرآن بدان توجه شود رعايت اصول و قواعد محاوره عقلايى در فهم درست از قرآن کريم است. به خصوص آن جا که در باب آيه اى، روايت صحيح و تبيين روشنى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و يا ائمه معصومينعليهم‌السلام در دسترس نباشد ضرورت رعايت اصول و قواعد محاوره عقلايى در فهم درست از آيات قرآن مضاعف مى گردد.

در اين مرحله است که نقش بزرگان دين و مفسرين و آشنايان به علوم اهل بيت، که عمر خويش را در فهم معارف قرآن و علوم اهل بيت مصروف داشته اند، در فهم صحيح از قرآن و تبيين معارف دين ظاهر مى گردد. آنها هستند که بر طبق اصول محاوره عقلايى، عام و خاص هاى قرآن را تشخيص مى دهند و محدوده معنايى هر يک را مشخص مى کنند، مطلق و مقيدها را مى شناسند و آيات را با يکديگر تفسير مى کنند و ناظر بودن آيه اى به آيه ديگر را تشخيص مى دهند و در مقام تفسير بدان توجه دارند.

متناسب بودن فهم مفسران با صلاحيت آنان

نکته ديگرى که در اين قسمت بايد مورد توجه قرار گيرد اختصاص به فهم قرآن و معارف دين ندارد؛ بلکه در ساير رشته ها و تخصص هاى گوناگون علمى مورد قبول همگان است و آن، وجود مراتب فهم و متناسب بودن آن با توانايى ذهنى و مقدار کوشش و تلاش و دقت در فهم صحيح است. توضيح اين که:

در مباحث فقهى يکى از مسائلى که تقريبا همه فقها بدان فتوا مى دهند و از وظايف مقلد مى شمارند، مساله تقليد از اعلم است. بر اين اساس، گفته مى شود فقاهت و تخصص در رشته فقه و استنباط احکام از ديگران داراى فهم و مهارتى بيشتر و از شم فقاهت برترى برخوردار است، تقليد کند.

البته ديگر مراجع که از نظر قوه استنباط در حد آن فقيه اعلم نيستند نيز فقيه و مجتهد هستند؛ لکن در مراتب بعدى قرار دارند. ناگفته نماند فتواى فقها مبنى بر لزوم تقليد از اعلم نيز برخاسته از يک روش عقلايى است.

درست مثل رجوع به پزشک متخصصى که سال ها تجربه طبابت دارد و ترجيح آن بر شخصى که امروز مجوز طبابت گرفته است يک روش عقلايى است و عمل بر خلاف اين روش مورد مذمت عقلا قرار مى گيرد. فهم و تشخيص دقايق معارف قرآن، جز در صلاحيت متخصصان و آشنايان به علوم اهل بيتعليهم‌السلام ، که عمر خويش را در فهم قرآن و معارف دينى صرف کرده اند، نمى باشد و با توجه به مراتب فهم قرآن و تفسير اين کتاب آسمانى، بديهى است هر قدر امور و نکات مذکور مورد توجه و دقت بيشتر قرار گيرد از ضريب احتمال خطا در تفسير آيات الهى کاسته مى شود و به فهم صحيح از اين کتاب آسمانى نزديک تر مى شويم.

لزوم توجه به قراين کلامى

ششمين تذکرى که توجه خوانندگان را بدان جلب مى کنيم لزوم توجه به قراين کلامى و مقامى و شان نزول آيات است. هر چند قرآن کريم براى همه عصرها و نسل ها نازل شده است و مخاطب آن مردم همه عصرهايند؛ لکن قراين و شان نزول ها و موقعيت هاى زمانى و مکانى که آيات کريمه در آن نازل شده است براى مخاطبان اوليه و مردمان عصر نزول قرآن چنان روشن بوده است که جاى هيچ گونه ترديد و اختلافى در معنا و تفسير آن باقى نمى مانده است.

به علاوه اگر آيه اى مبهم مى نموده، دسترسى مردم به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چندان مشکل نبوده است. اما امروزه با دور شدن از عصر نزول و امکان مخفى شدن بعضى قراين و شان نزول ها، ضرورت و لزوم دقت در فهم صحيح از قرآن اهميت مضاعف مى يابد.

از طرف ديگر، اطلاع از معانى حقيقى و لغوى الفاظ به کار رفته در قرآن کريم از مسائلى است که بدون آن، فهم صحيح و تفسير درست قرآن ميسر نيست. ممکن است غفلت از تحول معنايى، که گاه به مرور زمان در يک لغت رخ مى دهد، موجب اشتباه و بدفهمى شود.

براى مثال، معنا و مفهوم کلمه (تقيه) براى همگان روشن است. آنچه در فرهنگ عمومى از اين کلمه اراده مى شود اين است که شخصى عقيده و مذهب خود را مخفى کند و چنان وانمود کند که مخاطب او از عقيده و مذهب واقعى او آگاه نشود.

اين، در حالى است که معناى لغوى تقيه، پرهيزکارى است و در قرآن و نهج البلاغه به همين معنا به کار رفته است. هر چند واژه تقيه در قرآن نيست، لکن واژه (تقاه)، که مرادف با، تقيه و تقواست در آيه اتقوا الله حق تقاته(۵۰) آمده است.

وجود محسنات کلامى در قرآن کريم

هر چند قرآن کريم، چنان که خود مى گويد، به زبان روشن و آشکار نازل شده است و هر کس در حد فهم و استعداد خود مى تواند از اين کتاب آسمانى بهره مند شود؛ لکن توجه به اين نکته ضرورى است که قرآن از فصيح ترين و بليغ ‌ترين محسنات کلامى و بيانى برخوردار است و بديهى است که توجه به نکات مذکور نيز از شرايط اساسى استفاده صحيح و درست از قرآن کريم است.

گاه در قرآن کريم چنين است که آيه اى حکمى را به صورت عام و کلى بيان مى کند و در آيه ديگرى محدوده آن حکم را روشن مى کند. يا در آيه اى حکمى را به صورت مطلق بيان کرده است و از آيه ديگرى قيد و شرط آن استفاده مى شود.

بيان مطلب از طريق مثال و استفاده از کنايه و استعاره و مجاز و امثال آنها نيز از شيوه هايى است که در قرآن به کار رفته است و چون مخاطب قرآن انسان ها هستند و شيوه هاى مذکور از محسنات کلام انسانى و عقلايى در بيان مقصود محسوب مى شود، قرآن نيز از شيوه هاى مذکور به زيباترين نوع ممکن در بيان احکام و معارف خود استفاده مى کند.

بنابراين، شيوه هاى به کار رفته در قرآن همان شيوه اى است که عقلا در بيان مقاصد خويش به کار مى گيرند، با اين تفاوت که نوع و کيفيت استفاده از هنرهاى بيانى که در قرآن بکار رفته است از نظر مرتبه و زيبايى و شيوايى، با به کارگيرى محسنات مذکور در کلام آدمى قابل مقايسه نيست.

دليل اين امر نيز آن است که قرآن کريم کلام خداى متعال است که به فصيح ترين و بليغ ‌ترين بيان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده است و اصول فن فصاحت و بلاغت را به بشر آموخته است. اين کتاب، با زيباترين، شيواترين و رساترين بيان مردم را به توحيد و هدايت و تکامل و سعادت فرا خوانده است.

خلاصه و نتيجه مباحث بخش پايانى اين فصل در يک جمله اين است: توجه به نکات و محسنات کلامى به کار رفته در قرآن، در کنار نکات قبلى، از شرايط ضرورى فهم آن است که عدم توجه به آنها بى شک بدفهمى و تفسير نابجا را در پى خواهد داشت.

فصل سوم: قرآن و تهاجم فرهنگى

متضايف بودن حق و باطل

با توجه به مطالبى که در دو فصل قبل بيان شد و در حدى که هدف کتاب تاءمين شود درباره موقعيت و اهميت قرآن و نقش اين کتاب الهى از ديدگاه نهج البلاغه در هدايت انسان ها به سوى سعادت و کمال توضيحاتى به اختصار داده شد.

اکنون اين سوال مطرح مى شود که آيا رعايت مطالب پيش گفته براى استفاده از قرآن کريم و تمسک به ثقل اکبر، اين ميراث بزرگ پيامبر عظيم الشانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، کافى است؟

ممکن است گفته شود اگر تمام نکاتى که در فهم صحيح و برداشت درست از قرآن نقش دارد، رعايت گردد قهرا احکام و معارف قرآن آن گونه که هست فهميده مى شود و فرهنگ جامعه بر اساس رهنمودهاى قرآن کريم شکل مى گيرد و مردم در سايه حکومت دينى در پناه قرآن از خطر انحراف مصون مى مانند؛ زيرا تمسک به قرآن همان فهم صحيح معارف آن و عمل بر اساس رهنمودهاى قرآنى است.

پاسخ مذکور هر چند تا حدودى در هدايت گرى هاى فردى قرآن درست تلقى مى شود؛ لکن تحقق کامل اين مساله در صورتى است که به نقش بايسته قرآن در سطح کلان نگريسته شود و جايگاه آن در مقابل افکار انحرافى و مهاجمان به فرهنگ دينى مورد توجه قرار گيرد.

به نظر مى رسد بدون شناخت افکار انحرافى مخالفان قرآن و مقابله با آنها از طريق روشنگرى و بر ملا کردن توطئه هاى فرهنگى آنان، حاکم کردن فرهنگ قرآن کريم و هدايت جامعه بر اساس اعتقادات و ارزش هاى دينى کار چندان آسانى نباشد. اين نکته اى است که اغلب مورد غفلت قرار مى گيرد.

بنابراين به موازات سعى در فهم قرآن و عمل به رهنمودهاى آن، هيچ گاه دشمنان و مخالفان قرآن را نبايد از نظر دور داشت. تمسک به قرآن و حاکميت بخشيدن به اين کتاب آسمانى جز با شناخت تفکرات انحرافى ضد قرآنى و مقابله با آنها امکان پذير نيست.

حق و باطل همچنان که در مقام شناخت متضايفند در مقام عمل نيز متضايفند؛ يعنى همان طور که اگر حق را بشناسيد باطل را نيز خواهيد شناخت و شناخت باطل نيز شما را کمک مى کند تا حق را بشناسيد، در مقام عمل نيز حاکميت بخشيدن به قرآن در جامعه بدون شناخت مخالفان و افکار انحرافى آنان و مقابله با توطئه ها و شگردهاى شيطانى آنها در تضعيف فرهنگ دينى مردم ممکن نيست.

ما در اين زمينه ابتدا سخن حضرت علىعليه‌السلام در نهج البلاغه را مورد توجه قرار مى دهيم آن گاه با بيان راه کارهاى مخالفان قرآن در منحرف کردن افکار جامعه، برآنيم تا با بيان شبهات ملحدين، ذهن عموم مردم و به خصوص طبقه جوان و تحصيل کرده جامعه را با ترفندهاى شيطانى دشمنان آشنا کنيم.

شناخت دشمنان و مخالفان قرآن و فرهنگ دينى از چنان اهميت و حساسيتى برخوردار است که حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد: «و اعلموا انکم لن تعرفوا الرشد حتى تعرفوا الذى ترکه و لن تاخذوا بميثاق الکتاب حتى تعرفوا الذى نقضه و لن تمسکوا به حتى تعرفوا الذى نبذه فالتمسوا ذلک من عند اهله فانهم عيش العلم و موت الجهل »؛(۵۱) بدانيد شما هرگز راه هدايت را نمى شناسيد و در آن راه قرار نمى گيريد مگر آن که کسانى که هدايت الهى را رها کرده اند بشناسيد و هرگز به پيمان الهى که همچنان قرآن کريم است پاى بند نمى شويد مگر آن که پيمان شکنان را بشناسيد و هرگز از متمسکان به حبل المتين الهى و پيروان واقعى قرآن محسوب نمى شويد مگر آن که کسانى که قرآن را کنار گذاشتند و به اين کتاب الهى قرآن پشت کردند، بشناسيد.

آن گاه مى فرمايد: تفسير و معارف قرآن را از اهل قرآن (اهل بيت) بگيريد؛ زيرا آنها هستند که علوم و معارف الهى را زنده مى کنند و جهل و نادانى را مى ميرانند.

اين بيان روشنگرانه حضرت علىعليه‌السلام مبنى بر لزوم دشمن شناسى و آشنايى با افکار انحرافى و ضرورت معرفى منحرفان، وظيفه عالمان دينى و مبلغان علوم و معارف الهى را مضاعف مى کند؛ زيرا زدودن افکار انحرافى و شبهات ملحدان از افکار مردم به خصوص جوانانى که از نظر علوم و معارف دينى از بنيه علمى کافى برخوردار نيستند، از کارهاى زير بنايى تبليغ و حاکميت بخشيدن به فرهنگ قرآنى و دينى است و بدون آن نمى توان انتظار نتيجه مطلوب و بايسته داشت.

براى روشن شدن اين مطلب، بحث را در سه بخش شبهات، شگردها و انگيزه هاى مخالفان از طرح شبهات پى مى گيريم.

هر چند قرآن بزرگ ترين نعمتى است که خداى متعال به بندگانش عطا فرموده و هر چند خود، ضمانت حفظ آن را از دستبرد شياطين و تحريف انسان هاى شيطان صفت بر عهده گرفته است؛ لکن اين تمام داستان نيست.

شيطان، اين قسم خورده فرزندان آدم، نيز در هر زمان، متناسب با شرايط و روحيات حاکم بر کسانى که از نظر موقعيت هاى اجتماعى قادر به تاثير گذارى بر اذهان مردم هستند، شبهه اى در راستاى هواهاى نفسانى آنان بر ايشان القا مى کند تا از طريق آنها عموم مردم را به دنبال خود بکشد و از قرآن و دين منحرف نمايد.

از آن جا که قرآن بزرگ ترين وسيله نجات و هدايت و سعادت انسان هاست، همه آرزو و هدف شيطان جدا کردن مردم از قرآن و دين است. يکى از کارهاى شيطان در اين راه، ترغيب و وسوسه انسان هايى است که مى توانند با القاى شبهات پيرامون دين و قرآن، در ايمان و اعتقاد مردم خلل وارد کنند.

فعاليت شيطان و شيطان صفتان در مبارزه با قرآن کريم از همان ابتداى نزول قرآن وجود داشته است. اين فعاليت ها از سفارش به پنبه در گوش قرار دادن و ممانعت از شنيدن آيات الهى و تهمت و افترا زدن بر پيامبر شروع شد و امروزه نيز به اشکال ديگرى ادامه دارد و از اين پس نيز ادامه خواهد داشت.

در اين زمينه از ذکر جزئيات نحوه مقابله با قرآن در طول تاريخ صرف نظر مى کنيم و براى پرهيز از اطناب بحث، با ذکر برخى از شبهه هايى که امروزه در سطح جامعه براى تضعيف فرهنگ دينى و عقايد مذهبى مردم و جوانان مطرح مى شود، سعى مى کنيم تا اذهان خوانندگان و جوانان را روشن کنيم تا با آگاهى از اين ترفندهاى شيطانى بتوانند با تهاجم فرهنگى دشمنان مقابله کنند.

آن گاه که شياطين در مبارزه با قرآن، از نابودى و از بين بردن آن مايوس شدند، تصميم گرفتند مردم را از آشنايى با محتواى آن محروم کنند. مخالفان قرآن در طول چندين قرن در ميان مسلمانان و به خصوص در ميان شيعيان چنين تبليغ مى کردند که ما نبايد از قرآن چندان انتظار داشته باشيم؛ زيرا قرآن براى ما قابل فهم نيست و ما از باطن قرآن مطلع نيستيم، بنابر اين نمى توان به ظاهر قرآن استناد کرد.

آنها با القاى اين فکر که ما قادر بر فهم قرآن نيستيم سعى مى کردند مردم را از استفاده از قرآن محروم کنند و در نتيجه قرآن را از متن زندگى مسلمانان بيرون کنند. در اين بين هر چند احترام ظاهرى به قرآن در شکل قرائت و بوسيدن و مقدس و محترم شمردن آن در ميان مسلمانان رايج بود؛ لکن آنچه هدف دشمنان و مخالفان قرآن است محروم کردن مردم از محتواى قرآن و عمل به رهنمودهاى اين کتاب آسمانى است.

امروزه مدعيان روشن فکرى که از علوم و معارف اسلامى بهره چندانى ندارند گمراه کننده ترين شبهه ها و ترفندهاى شيطانى را که از قرن ها پيش در مغرب زمين در باب کتاب هاى تحريف شده اديان ديگر مطرح بوده است با نام افکار نو در مجامع فرهنگى و علمى جامعه مطرح مى کنند و طبقه در حال تحصيل و تشنه دانش و آگاهى را که از مبانى افکار باطل و تخيلات شيطانى آنها بى اطلاع هستند تحت تاثير قرار داده، به گمان خود پايه اعتقادى آنها را سست مى کنند.

غافل از آن که مردم مسلمان و به خصوص جوانان در حال تحصيل و فرهيختگان تيز هوش مسلمان، به بطلان افکار بى بنيان و عاريتى و دور از منطق و عقل آنان پى خواهند برد.

عقايد و افکار و انديشه هاى مردم مسلمان و فرهيختگان دين باور مبتنى بر عقل و منطق و برگرفته از علوم پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان معصومعليهم‌السلام است و از آبشخور وحى سرچشمه مى گيرد و هر گاه مسلمانى در زمينه هاى فکرى و اعتقادى با افکار انحرافى مواجه مى شود در صدد برمى آيد تا آن را با عالمان و متخصصان علوم و معارف دينى در ميان بگذارد تا جواب صحيح و منطقى دريافت کند.

شبهه دست نيافتنى بودن حقيقت دين

شبهه دست نيافتنى بودن حقيقت دين با انگيزه هايى بسيار شيطانى طرح گرديده و آثارى بس ويران گر دارد که فعلا مجال پرداختن به همه آنها وجود ندارد. در اين جا تنها با توضيح اصل اين شبهه و بيان صريح برخى زواياى پنهان و لوازم آن، قضاوت را به عهده خود شما مى گذاريم.

از اين جا که بحث ما در خصوص قرآن کريم است شبهه مذکور را در خصوص قرآن مورد بحث و بررسى قرار مى دهيم. اين شبهه در مورد فهم قرآن کريم به اشکال گوناگون و در سطوح مختلف مطرح مى شود.

گاه اين گفته مى شود که بعضى از آيات قرآن کريم تفسيرهاى مختلف دارد و مفسرين در تفسير و تبيين آنها اتفاق نظر ندارند و ما هر قدر هم تحقيق کنيم تا نظرى صايب که بيانگر سخن واقعى قرآن باشد، به دست آوريم، در نهايت تنها تفسير و نظر يکى از مفسران را خواهيم پذيرفت که طبيعتا ديگر مفسران آن را نظر قرآن نمى دانند. بنابراين، دست يابى به سخن واقعى قرآن ميسر نيست.

طبيعى است القا کنندگان اين شبهه در صددند تا با القاى تفکر مذکور کسانى را که از قوت فکر و انديشه اى توانا برخوردار نيستند و قدرت تحليل و پاسخ گويى و مطالعه کافى در معارف دينى ندارند دچار ترديد کنند. آنها بر اساس پندارهاى غلط فکر مى کنند بنيان هاى فکرى و اعتقادى مسلمانان بر اساس تقليد کورکورانه استوار شده است که با اين تخيل آفرينى ها ويران شود.

آنان چون خوب مى دانند آن گاه که فکر و عقل و منطق مطرح شود تنها قرآن و معارف اين کتاب الهى است که مورد تصديق عقل و منطق صحيح قرار مى گيرد و هر انسان حق طلب با صدق دل آن را مى پذيرد، سعى کردند شبهه مذکور را به صورتى عميق تر مطرح کنند تا به زعم خود ضربه اى عميق تر به تفکر دينى زده باشند. غافل از آن که انديشه ورزان تيزهوش مسلمان با تحليل تفکر آنان، به پيامدها و لوازم باطل اين نوع تفکر، که سرانجامى جز فرو غلطيدن در ورطه شکاکيت ندارد، پى خواهند برد.

به هر حال از طرح شبهه مذکور به شکلى که بيان شد چنين بر مى آيد که طرح کنندگان شبهه معتقدند قرآن کريم داراى واقعياتى ثابت است ولى چون مفسران در تفسير قرآن اتفاق نظر ندارند، دست ما از سخن واقعى قرآن کوتاه است. بنابراين استفاده از قرآن ممکن نيست و بايد آن را کنار گذاشت.

لکن وقتى با آيات صريح و روشن قرآن روبه رو مى شوند و نمى توانند خدشه اى در ظهور و معناى روشن آنها وارد کنند و خود را در برابر منطق و عقل و محکمات قرآن عاجز مى بينند پاى فراتر نهاده، شبهه را به گونه اى ديگر مطرح مى کنند.

آنان براى دست يابى به هدف خود، که بى اعتبار کردن قرآن و اعتقادات و ارزش هاى دينى است، از سخن قبلى خود مبنى بر عدم امکان فهم قرآن و معارف دينى، کاملا تغيير موضع داده، درست در نقطه مقابل قرار مى گيرند.

آنها در موضع قبلى خود با قبول معنايى ذاتى و واقعى براى سخن قرآن و معارف دينى آنها را وراى دسترسى انسان مى دانستند؛ اما در اين موضع جديد، قرآن و آموزه هاى دينى را تهى از واقعيت دانسته، معارف و دستورات دينى را برداشت هاى ذهنى افراد از آيات تلقى مى کنند و مى گويند نه تنها قرآن، بلکه همه کتاب هاى آسمانى چنان نازل شده اند که مى توانند به گونه هاى مختلفى تفسير شوند و همه آن تفاسير مختلف و برداشت هاى متفاوت درست و صحيح باشند.

اگر سوال شود، حتى در صورتى که آن تفاسير و برداشت ها در حد تضاد با يکديگر اختلاف داشته باشند، آنان در پاسخ خواهند گفت، اختلاف برداشت ها ولو در حد تضاد و تناقض ايجاد و مشکل نمى کند؛ زيرا اصلا قرآن و دين واقعيتى را بيان نکرده است.

بلکه تنها الفاظ و قالب هايى تهى به اسم وحى الهى بر پيامبر القا شده و هر کس با مراجعه به آنها مطلبى در ذهنش تداعى مى شود!! آنچه تداعى مى شود فهم خود انسان است و چون انسان ها داراى ذهنيت هاى متفاوتند در نتيجه فهم ها متفاوت است.

دين همان فهم هاى متفاوت انسان ها از الفاظ و آيات قرآن و آموزه هاى دينى است و چون قرآن و آموزه هاى دينى بيانگر هيچ واقعيتى نيست، فهم هاى متفاوت از آنها نيز قابل تصديق و تکذيب نيست. همه فهم ها بر حق، و محکوم به صحت و درستى است؛ زيرا قرآن حقايق ثابتى که تنها يکى از فهم ها و تفسيرها با آن مطابق باشد، بيان نمى کند.

تخيل پردازان نظريه صراطهاى مستقيم يا قرائت هاى مختلف از دين از اين نيز پاى فراتر نهاده، براى ضربه زدن به ريشه و اساس دين، يعنى وحى، مى گويند نه تنها بشر از قرآن و وحى الهى حقيقت ثابتى را درک نمى کند و هر کس ذهنيت خودش را با نام وحى، بيان و تفسير مى کند؛ بلکه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز به خاطر دارا بودن ويژگى بشرى، فهم و درک و برداشت خود را به اسم وحى براى مردم بيان کرده است.

بنابراين، فهم پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز يک فهم شخصى و متناسب با ذهنيت و شرايط خاص زمانى و مکانى او بوده است که به صورت الفاظ و آيات بيان کرده است. بنابراين نمى توان قرآن را کلام خدا و وحى الهى دانست؛ بلکه بايد گفت قرآن کلام پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

حتما سوال خواهيد کرد پس با آياتى از اين قبيل چه بايد کرد:( إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ) (۵۲) پيامبر هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد، آنچه مى گويد چيزى جز وحى که بر او نازل شده است، نيست. يا:( تَن زِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ، وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ ، لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ، ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ ) ؛(۵۳) قرآن کلامى است که از پروردگار جهان نازل شده است و اگر او سخن دروغ بر ما مى بست ما او را با قدرت مى گرفتيم سپس رگ قلبش را قطع مى کرديم.

طرفداران اين نظريه در پاسخ مى گويند اين مضامين نيز برداشت و فهم خود پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و بيانگر احساسات اوست.

بديهى است چنين نظريه اى سرانجامى جز فرو رفتن در ورطه شکاکيت و انکار واقعيت و ناديده گرفتن عقل و منطق و بازى کردن با الفاظ ندارد؛ القا کنندگان اين تفکر، در مقابل روشن ترين معانى و واضح ترين مفاهيم خواهند گفت اين احساس و برداشت شماست و حاکى از هيچ واقعيتى جز ذهنيات شخص شما نيست، بنابراين براى خودتان خوب و محترم است ولى براى ديگران ارزش و اعتبارى ندارد!

به هر حال به نظر مى رسد ترويج چنين نگرشى نسبت به دين و قرآن، از پيشرفته ترين شگردها و دام هاى شيطانى باشد که تاکنون براى اغوا و فريب فرزندان حضرت آدمعليه‌السلام تدارک ديده شده است.

تلقين و تکرار؛ سلاح مهم شياطين

يکى از راه کارهاى شياطين براى اغواى انسان ها اصرار و مقاومت آنان بر وسوسه آدميان و نفوذ در ذهن و عقل آنهاست. به همين دليل، قرآن آنها را به لقب وسواس و خناس ياد مى کند و مردم را راهنمايى مى کند که از شر شياطين انس و جن به خدا پناه ببرند؛ زيرا شياطين با خواندن دمادم و القاى تخيلات بر قلب انسان درصددند تا ذهن و عقل انسان ها را در سيطره خود قرار دهند و افکار او را در سراشيب سقوط و گمراهى جهت بخشند.

شياطين و انسان هاى شيطان صفت خود مى دانند که براى جاى دادن تخيلات شيطانى در اذهان مردم خداپرست بايد آن قدر بگويند و بنويسند و تکرار کنند تا اذهان را با تخيلات باطل خود مانوس نموده، به تدريج در فکر و عقل آنها نفوذ کنند. خود آنان مى گويند آن قدر بايد گفت و نوشت و تکرار کرد تا مردم را دچار شک و ترديد نمود.

آنان با الهام گرفتن از ابليس، در درجه اول در صدد اغوا و منحرف کردن طبقه تحصيل کرده و در حال تحصيل اند؛ زيرا گمان مى کنند با فريب آنها، بهتر مى توانند عموم مردم را منحرف کنند. غافل از آن که خداى متعال مشعل هاى فروزانى براى هدايت مسلمانان و شيعيان قرار داده و مردم مسلمان به لطف الهى و با الهام از علوم و معارف آنان به شگردهاى شيطانى دشمنان پى خواهند برد و روز به روز در پيروى از قرآن پايدارتر و استوارتر مى گردند.

بخش اول : در فضيلت، احكام و آداب نماز شب

فصل اول : نماز شب از ديدگاه قرآن

۱-و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا (۸)

در هنگام شب برخيز و نماز بخوان و قرآن قرائت كن باشد كه پروردگارت به تو مقام محمود و ستودگى عطا فرمايد.

مفسرين در تفسير مقام محمود مى گويند: اين مقام شفاعت است و عده اى ديگر گفته اند اين مقام مقامى است كه در بهشت به تو داده خواهد شد.

۲-امن هو قانت اناء الليل ساجدا و قائما يحذرالاخره و يرجوا رحمة ربه(۹)

آيا انسان ناسپاس بهتر است يا كسانى كه در دل شب سجده مى كند و خداى را سپس مى گويد، و قنوت خوان است و او از وحشت عذاب آخرت به اميد رحمت خداوند بر پا مى ايستد و نماز مى خواند.

۳-كانو قليلا من الليل ما يهجعون و بالاسحارهم يستغفرون (۱۰)

آن پرهيزگارانى كه بى گمان در بهشت مكان داده شده اند آنهايى هستند كه شبها كم مى خوابند و سحرگاهان به استغفار و طلب آمرزش مى پردازند. اين عابدان شب زنده دار شب را كم مى خوابند و به عبادت مشغول مى شوند، اما به عبادت خود مغرور نيستند و در هنگام سحر از خداوند طلب آمرزش ‍ مى كنند.

۴- تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون (۱۱)

آنها پهلوهاى خود را از بستر گرم بر مى گيرند، و از خوابگاه خوش دورى مى گزينند و خالق و رب خويش را مى خوانند و از ترس گناهان خويش به رحمت او چشم مى دوزند و از آن چيزى كه خدا قسمت كرده و روزيشان نموده است انفاق مى كنند.

۵-ان ناشئة الليل هى اشد وطا و اقوم قيلا (۱۲)

خواندن آيات و نماز و راز و نياز كردن با خداوند و هم صحبت شدن با او در دل شب استوارتر و بهتر است.

۶-و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا (۱۳)

و در پاسى از شب او را سجده و او را شب هاى دراز به پاكى ستايش نما.

۷-و اذكر اسم ربك بكرة و اصيلا (۱۴)

نام خدا و رب و پروردگارت را هر بامدادان و هر شامگاهان ياد كن.

۸-الصابرين و الصادقين و القانتين و المنفقين و المستغفرين بالاسحار (۱۵)

اين بندگان، صابر و شكيبا در بلايا و سختى ها، راست گفتار و فرمانبر در هر حال و انفاق كنندگان از اموال و آمرزش خواهان در سحرگاهان.

پس بندگان واقعى خداوند هم صابرند و هم صادق هم فرمانبر از امر خدايند و هم انفاق كننده و هم استغفار كننده در سحرگاهان و ما مى دانيم در نماز شب و در نماز وتر مستحب است هفتاد بار استغفار شود.

۹-ليسوا سواء من اهل الكتاب امة قائمة يتلون ايات الله اناء الليل و هم يسجدون (۱۶)

اهل كتاب همه يكسان نيستند، بلكه عده اى از آنها هستند كه قيام به حق و ايمان مى كنند و پيوسته در اوقات شب آيات خداوند را تلاوت مى نمايند در حالى كه سجده مى نمايند.

۱۰-والذين يبيتون لربهم سجدا و قياما (۱۷)

و آنان كه براى رضاى پروردگار خويش شب ها يا در حال سجده هستند و يا اينكه ايستاده اند آنها شب را تا به صبح بيدارند و خدايشان را عبادت مى كنند.

۱۱-قم الليل الا قليلا نصفه اوانقص منه قليلا (۱۸)

بر خيز شب (براى عبادت و نماز) مگر اندكى (كه در اين اندك فقط بخواب) نيمى از آن را يا كم كن از آن اندكى.

۱۲- «والشفع و الوتر (۱۹) »

سوگند به شفع و سوگند به وتر.

كلمات شفع و وتر را معانى مختلفى كرده اند كه از جمله معانى، شفع اشاره به نماز دو ركعتى و وتر نماز يك ركعتى در اين فريضه الهى است.

فصل دوم : نماز شب در احاديث معصومينعليه‌السلام

الف : اهميت نماز شب

۱- محبوبترين چيزها در نظر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : الركعتان فى جوف الليل اءحب الى من الدنيا و ما فيها(۲۰)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: دو ركعت نماز در شب پيش من از دنيا و آنچه در آن است محبوتر است.

۲- سفارش جبرئيلعليه‌السلام :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ما زال جبرئيل يوصينى بقيام الليل حتى ظنت اءن خيار امتى لن يناموا من الليل الا قليلا. و قال : اشراف امتى حمله القرآن و اصحاب الليل(۲۱)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود هميشه جبرئيل مرا به خواندن «نماز شب» سفارش مى كرد. تا آنجا كه گمان كردم خوبان امتم شب را مگر اندكى نمى خوابند.

و نيز فرمود: شريفترين امت من اهل قرآن و شب زنده دارند.

۳- زينت آخرت :

عن الامام الصادقعليه‌السلام قال : ان الله عزوجل قال : المال و البنون الحياة و ان الثمانى ركعات يصليها العبد آخر الليل زينة الاخرة(۲۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خداوند متعال فرمود: ثروت و فرزندان زينت دنيا است ولى هشت ركعت نمازى كه آدمى در آخر شب مى خواند زينت آخرت است.

۴- شرف مومن

عن الامام الصادقعليه‌السلام قال : شرف المومن صلوته بالليل و عزه كف الاذى عن الناس.(۲۳)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: شرف مومن، نماز شب اوست و عزت او خودارى از آزار مردم.

۵- چراغ قبر

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : صلوة الليل سراج لصاحبها فى ظلمة القبر(۲۴)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: نماز شب براى صاحبش چراغى مى شود در تاريكى قبر.

۶- لقا پروردگار

عن الامام حسن عسكرىعليه‌السلام قال : ان الوصول الى الله عزوجل سفر لا يدرك الا بامتطا الليل.(۲۵)

امام حسن عسكرىعليه‌السلام فرمود: رسيدن به قرب و لقا پروردگار عزوجل سفرى است كه جز با مركب «تهجد شب» پيمودن راه به مقصد ممكن نيست.

۷- نور مومن در قيامت

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : سبب النور فى القيامه، الصلوة فى جوف الليل.(۲۶)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: نور مومن در روز قيامت، نماز در دل شب مى باشد.

۸- مباهات فرشتگان

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : اذا قام العبد من لذيذ مضجعه و النعاس فى عينيه ليرضى ربه - جل و عز - بصلوة ليله باهى الله به ملائكته، فقال : اما ترون عبدى هذا، قدم قام من لذيذ مضجعه الى صلاه لم افرضها عليه، اشهدوا انى قد غفرت له(۲۷)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هنگامى كه بنده از خوابگاه لذت بخش خود براى اقامه نماز شب به خاطر جلب خشنودى خدايش برخيزد در حالى كه بقاياى خواب در چشمانش مى باشد، خداوند بر فرشتگان مباهت ميكند و درباره او مى فرمايد: آيا نمى نگريد اين بنده ام را كه از خواب شيرين خود دست برداشته و به نمازى كه بر او واجب نكرده ام برخاسته است؟! گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.

۹- بيدار كردن ديگران

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : رحم الله رجلا قام من الليل فصلى و اءيقظ امراءته فصلت فان اءبت نضح فى وجهها الماء. رحم الله. امراءة قامت من الليل فصلت و اءيقظت زوجها فان ابى نضحت فى وجهه الما.(۲۸)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خدا رحمت كند مردى را كه شب از خواب برخيزد و نماز شب بخواند و همسرش را نيز بر اين عمل تشويق نمايد و اگر بيدار نشد (با اجازه قبلى او) به صورت وى آب بپاشد و او را بيدار كند و خدا بيامرزد زنى را كه در شب برخيزد و نماز شب بخواند و شوهرش را نيز بدين عمل وادار كند و اگر از جاى برنخواست (بااذن قبلى او) آب به صورتش بپاشد تا او را بيدار كند.

۱۰- خوابيدن به نيت نماز شب

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ما من عبد يحدث نفسه بقيام ساعة من الليل فينام عنها الا كان نومه صدقة تصدق الله بها عليه و كتب له اءجر ما نوى(۲۹) پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: كسى كه به نيت بيدار شدن براى نماز شب بخوابد خواب او نوعى صدقه بشمار مى آيد و خداوند متعال براى او پاداش نماز شب را مقرر مى دارد.

۱۱- غرفه هاى بهشتى

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ان فى الجنة غرفا يرى ظاهرها من باطنها من ظاهرها يسكنها من امتى من اءطاب الكلام و اءطعام و اءفشى السلام و اءدام الصيام و صلى بالليل و الناس نيام(۳۰)

پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: در بهشت غرفه هايى است كه داخل آن از بيرون پيدا است و نيز بيرون آن از درون نمايان است و در آن افرادى از امت من اسكان مى يابند كه سخن شايسته بر زبان مى آورند، و به اطعام طعام مى پردازند، و بر ديگران آشكارا اسلام مى كنند، هميشه روزه دارند و در شب هنگام، آنگاه كه همگان بخوابند به نماز شب برمى خيزند.

۱۲- پاداشى كه در قرآن به چشم نمى خورد:

عن الامام صادقعليه‌السلام قال : ما من عمل حسن يعمله العبد الا و له ثواب فى القران الا صلاة الليل، فان الله لم يبين ثوابها لعظم خطرها عنده فقال : تتجافى جنوبهم عن المضاجع... فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اءعين جزاء بما كانوا يعملون.(۳۱) (۳۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: پاداش همه اعمال نيك در قرآن آمده است. جز نماز شب و ثواب نماز شب را خدا به جهت عظمت آن بيان نكرده، و تنها در مدح اهل نماز شب فرمود: «آنان در نيمه هاى شب از خوابگاه خود بر مى خيزند...» پس هيچ كس نمى داند چه نوع پاداش ‍ ارزشمندى براى او بجهت اين كردارهاى نيكى كه انجام داده، در نظر گرفته شده است.(۳۳)

ب : آثار و فوايد نماز شب

۱- زيبايى سيما: سئل على بن حسينعليه‌السلام : ما بال المتهجدين بالليل من اءحسن الناس وجها؟

قال : لانهم خلوا بالله فكساهم الله من نوره(۳۴)

از امام سجادعليه‌السلام پرسيدند: چرا صورت اهل نماز شب از طراوت و زيبايى ويژه اى برخوردار است؟

امامعليه‌السلام پاسخ داد: زيرا آنها با خداى خود خلوت كرده اند و خدا هم آنان را با نور خود مزين ساخته است.

۲- نشاط روحى :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله : قال يا على ثلاث فرحات للمومن : لقاء الاخوان، الافطار من الصيام، والتهجد من آخر الليل(۳۵)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: سه چيز مايه انبساط خاطر و باعث شادى مومن است : ۱- ديدار دوستان، ۲- افطار كردن روزه، ۳- عبادت و شب زنده دارى در پايان شب.

۳- سرگرمى سالم :

قال الباقرعليه‌السلام : لهو المومن فى ثلاثه اءشيا: التمتع بالنساء و مفاكهة الاخوان و الصلاة بالليل.(۳۶)

امام باقرعليه‌السلام فرمود: بازى و سرگرمى مومن در سه چيز است : ۱- كامجويى از همسر، ۲- شيرين كارى در جلسه دوستان، ۳- خواندن نماز شب.

۴- آمرزش :

عن الصادقعليه‌السلام قال : صلاة المومن بالليل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار.(۳۷)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: نماز شب گناهان انسان را از بين مى برد.

۵- سلامتى و عافيت بدن :

و فى الحديث : الصوم والسفر و صلاة الليل و امرار اليد فى موضع السجود و المسح بها الوجه و ما نالته من البدن و البدئة بخنصر اليد اليسرى فى تقليم الاظفار والختم بخنصر اليمنى.(۳۸) در حديث آمده است : روزه و مسافرت، و نماز شب، و دست كشيدن بر پيشانى و مسح صورت، و كوتاه كردن ناخن از انگشت كوچك دست چپ و ختم آن به انگشت كوچك دست راست از عوامل تندرستى به حساب مى آيند.

۶- افزايش رزق و روزى :

لا تدع قيام الليل، فان المغبون من حرم قيام الليل. ان الرجل ليكذب الكذبة فيحرم بها صلاة الليل، فاذا حرم صلاة الليل حرم بها الرزق.

ليس منا من لم يصل صلاة الليل(۳۹)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: از نماز شب دست برمدار زيرا كسى كه از نماز شب باز ماند زيانكار است، و بسا انسان در زندگى مبتلا به دروغ گفتن مى شود و از خواندن نماز شب محروم مى ماند و از رزق و روزى حلال او كاسته مى شود.

و نيز امامعليه‌السلام : از ما نيست آنكه اهل نماز شب نباشد.

۷- خشنودى خدا:

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ثلاثة يضحك الله اليهم : الرجل اذا قام بالليل يصلى، والقوم اذا صفوا فى الصلاة و القوم اذا صفوا فى قتال العدو(۴۰)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: سه گروهند كه خداوند از آنان خوشنود است :

۱- كسى كه نماز شب مى خواند ۲- جمعى كه نماز جماعت تشكيل مى دهند، ۳- دسته اى كه در برابر دشمن، در راه خدا صف آرايى كرده اند.

۸- رفع كسالت ها:

عن الصادقعليه‌السلام قال : عليكم بصلاة الليل، فانها سنة نبيكم و داءب الصالحين قبلكم و مطردة الداء عن اجسادكم(۴۱)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: بر شما باد به خواندن «نماز شب» زيرا اين عمل، سنت پيامبر شما و سيره صالحان و راستان است و بدن شما را از كسالت دور مى سازد.

۹- پرداخت قرض ها:

عن الصادقعليه‌السلام قال : صلاة الليل تحسن الوجه و تحسن الخلق و تطيب الريح و تدر الرزق، وتقضى الدين، و تذهب بالهم، و تجلو البصر(۴۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: نماز شب باعث زيبايى سيما، و نيكويى اخلاق و خوشبويى بدن و فراوانى رزق و مايه اداى «قرضها» و موجب از بين رفتن غم و باعث تقويت نور چشم است.

۱۰- نورانيت منزل :

عن الصادقعليه‌السلام قال : ان البيوت التى يصلى فيها بالليل بتلاوة القرآن تضى لاهل السما كما تضى نجوم السماء لاهل الارض(۴۳)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خانه اى كه در آن نماز شب خوانده مى شود و تلاوت قرآن مى گردد در نظر اهل آسمان نورانى است. چنانكه اهل زمين، نورانيت ستارگان را مى بينند.

۱۱- نورانيت دل :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : يا على خمسة تنور القلب : كثرة قرائة قل هو الله اءحد، و قلة الكلام، و مجالسة العلما، و الصلاه فى الليل : و المشى الى المساجد(۴۴)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه آله) فرمود: يا على پنج چيز دل را نورانى مى كند: ۱- كثرت تلاوت سوره قل هو الله احد، ۲- كم گويى، ۳- مجالست با علما، ۴- نماز شب، ۵- گام نهادن در راه مسجد.

۱۲- خشنودى در قيامت :

عن الصادقعليه‌السلام قال : كل عين باكية يوم القيامة الا ثلاثه : عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعة الله و عين بكت فى جوف الليل من خشية الله(۴۵)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: در قيامت همه چشمها گريان است مگر سه چشم :

۱- چشمى كه از (ديدن و نظر به) آنچه خداوند حرام كرده بر هم نهاده شده. ۲- چشمى كه در راه طاعت خداوند بيدارى كشيده، ۳- چشمى كه در دل شب از ترس خدا گريسته است.

ج : فوايد ديگر نماز شب

دوستى خدا

يابن عمران، كذب من زعم انه يحبنى فاذا جنه الليل نام عنى ؛ اليس كل محب يحب خلوة حبيه؟ ها اناذا يا ابن عمران مطلع على احبائى اذا جنهم الليل حولت ابصارهم فى قلوبهم و مثلت عقوبتى بين اعينهم يخاطبونى عن المشاهدة و يكمونى عن الحضور

يابن عمران هب لى من قبلك الخشوع و من بدنك الخضوع و من عينيك الدموع فى ظلم الليل وادعنى فانك تجدنى قريبا مجيبا(۴۶)

اى پسر عمران، دروغ مى گويد آن كسى كه گمان مى كند مرا دوست دارد در حالى كه چون شب فرا مى رسد از من چشم مى پوشد و به خواب مى رود! آيا نه مگر چنين است كه هر عاشقى خلوت با معشوقش را دوست مى دارد؟

هان اى پسر عمران، اين منم كه بر دوستانم مطلعم ؛ چون شب آنان را فرا گيرد و چشم دلشان را دگرگون مى سازم (كه جز من چيزى نمى بينند) و عقوبتم را در مقابل ديدگانشان مجسم مى كنم (بدان گونه كه) از راه شهود و رويارويى با من به مخاطبه مى پردازند و حضورا با من به گفتگو مى نشينند.

اى پسر عمران، در دل شبهاى تار از دلت خشوع و از تنت خضوع و از چشمانت قطرات اشك نثار من بنما و مرا بخوان كه مرا به خود نزديك و اجابت كننده دعوتت خواهى يافت.

سحر نزديكترين ساعات انسان به خدا

عن ابن ابى يعفور، عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : قلت له : اخبرنى، جعلت فداك اى ساعة يكون العبد اقرب الى الله و الله منه قريب؟ قال : اذاقام فى آخر الليل و العيون هادئه فيمشى الى وضوئه حتى يتوضاء باسبغ وضوء ثم يجيى ء حتى يقوم فى مسجده فيوجه وجهه الى الله و يصف قدميه و يرفع صوته و يكبر و افتتح الصلوه فقراء اجزا و صلى ركعتين و قام ليعيد صلوته ناداه مناد من عنان السماء عن يمين العرش :

ايها العبد المنادى ربه، ان البر لينشر على راءسك من عنان السماء و الملائكة محيطة بك من لدن قدميك الى عنان السماء والله ينادى : عبدى لو تعلم من تناجى اذا ما انفتلت.

قال : قلت جعلت فداك يابن رسول الله ما الانفتال؟

قال : تقول بوجهك و جسدك لهكذا، ثم ولى وجهه فذلك الانفتال

ابن ابى يعفور (راوى حديث) مى گويد به حضور امام صادقعليه‌السلام عرضه داشتم قربانت شوم بفرمائيد آن ساعتى كه نزديكترين ساعات انسان است به خدا و خدا به او نزديك است كدام ساعت است؟ فرمود:

چون آخر شب برخيزد در حالى كه چشمها در خوابند، وضويى شاداب گرفته و در عبادتگاه خود بايستد و با توجه قلبى به خدا تكبير نماز گفته و با تلاوت فرازهايى از قرآن دو ركعت نماز به جاى آورده و آنگاه برخيزد براى ادامه نماز، در اين هنگام از سوى آسمان از جانب عرش، اين ندا برخيزد: اى بنده خدا خوان، الان، احسان و خير از جانب عالم ملكوت بر سرت در حال فروريختن است، فرشتگان از كنار قدمهايت تا عنان آسمان اطرافت را گرفته اند و خداى مهربان ندا مى كند:

اى بنده من اگر بدانى با كه در حال گفتگو و راز نيازى، انفتال از خود نشان مى دهى.

راوى مى گويد: عرض كردم اى فرزند پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله فدايت شوم مقصود از (انفتال) چيست؟

امام علىعليه‌السلام در حالى كه صورت خود را به سمت پشت سر مى چرخانيد، فرمود: انفتال اين است كه صورت و بدنت را برگردانى.(۴۷)

(محتمل است كنايه از انصراف دل و توجه به غير خدا باشد)

ظلمت شب براى عاشقان نور آفرين است.

عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمد، عن ابيه، عن ابائه عليهم السلام قال : قال رسول الله : ان الله جل جلاله، اوحى الى الدنيا ان اتعبى من خدمك و اخدمى من رفضك، و ان العبد اذا تخلى بسيده فى جوف الليل المظلم و ناجاه، اثبت الله النور فى قلبه فاذا قال يا رب، ناداه الجليل جل جلاله لبيك عبدى سلنى اعطك و توكل على اكفك ثم يقول جل جلاله لملائكته : ملائكتى انظروا الى عبدى فقد تخلى فى جوف هذا الليل المظلم و البطالون لاهون والغافلون نيام اشهدوا انى قد غفرت له

مفضل بن عمر از حضرت صادقعليه‌السلام و آن بزرگوار از پدرش، از پدران بزرگوارشعليه‌السلام نقل مى كند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خداوند جل جلاله به دنيا وحى كرد: هر كس در خدمت تو باشد، تو را به رنج و تعب بيانداز و هركس كه تو را رها كند، تو در خدمت او باش و هرگاه بنده در دل شب تار، با مولاى خود خلوت كند و با او به راز نياز پردازد، خداوند نور را در دل او جايگزين فرمايد.

و چون بگويد اى رب و اى رب من، خداوند جليل جل جلاله صدايش ‍ كرده و گويد لبيك (بله بله) اى بنده من، بخواه از من تا عطايت كنم به من توكل نماى تا كفايتت كنم، سپس خداوند جل جلاله به فرشتگانش ‍ مى فرمايد: اى فرشتگان من، بنده ام را بنگريد، در دل اين شب تيره با من خلوت كرده است در حالى كه بطالت پيشگان به لهو و لعب مشغولند و غفلت زدگان در بستر خواب خفته اند، اينك گواه باشيد كه من به طور حتم او را آمرزيدم.(۴۸)

خداوند مشتاق كيست

خداوند متعال به يكى از صديقين وحى نموده كه براى من بندگانى هستند كه مرا دوست مى دارند و من هم آنها را دوست مى دارم، آنان مشتاق من، و من هم مشتاق آنها هستم، و آنها مرا در ياد دارند و من هم به ياد آنان هستم، آنها به من نظر دارند، و من هم به آنها نظر دارم، پس اگر تو قدم جاى قدم آنها بگذارى، تو را هم دوست خواهم داشت و اگر از راه آنها منحرف شوى عقوبتت خواهم نمود.

آن صديق گفت : معبود من نشانه آنها كه مورد توجه تو هستند چيست؟

خطاب رسيد: آنان روزها همچون چوپان مهربانى كه مواظب گوسفندان خود هست به سايه مى نگرند و منتظر آمدن شب هستند، و همان گونه كه پرندگان هنگام غروب با شور و شوق عازم آشيانه خود مى گردند. اينان هم با همين حال به استقبال غروب خورشيد مى روند، پس آنگاه كه شب فرا رسيد، و تاريكى همه جا را فرا گرفت، و فرش ها پهن و همه گرد هم جمع شدند و هر دوستى با دوست خود خلوت نمود اينان در برابر من به پاى مى ايستند و صورتهاى خود را بر خاك مى نهند، و با تلاوت آيات قرآن به مناجات و گفتگوى با من برمى خيزند، و نعمتهاى مرا سپاس مى گويند پس ‍ آنان را مى بينى كه گاه گريه مى كنند، و گاه شيون سر مى دهند، گاه آه مى كشند، و گاه از معاصى و گناهان شكوه مى كنند، گاه ايستاده و گاه نشسته، و گاهى در حال ركوع، و گاه در سجده هستند، و آنچه را كه به خاطر من تحمل آن مى كنند، همه را مى بينم، و شكوه هائى كه از محبت من بر لب دارند مى شنوم.

اول چيزى كه به آنها عطا كنم سه چيز است يكى اينكه نور خودم را در دلهاى آنها بيفكنم در نتيجه همانگونه كه من از آنها آگاهم، آنها نيز از من با خبر خواهند بود، دوم اينكه اگر آسمانها و زمين ها و آنچه را كه در اين ميان هست در ميزان آنها ببينم باز آن را كم خواهم دانست سوم رو سوى آنها مى كنم، آيا اگر كسى من رو سوى او آورم، احدى مى تواند بداند كه چه به او عطا خواهم نمود.(۴۹)

نداى حق هنگام سحر

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : اذا كان آخر الليل يقول الله سبحانه : هل من داع فاجيبه؟ هل من سائل فاعطيه سؤ له؟ هل من مستغفر فاغفر له؟ من تائب فاتوب عليه(۵۰)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هنگامى كه آخر شب فرا مى رسد خداوند منزه فرمايد: آيا دعا كننده اى هست تا اجابتش كنم؟ آيا درخواست كننده اى هست تا حاجاتش را عطا كنم؟ آيا استغفار كننده اى هست تا او را بيامرزم؟ آيا توبه كننده هست تا توبه اش را بپذيرم؟

۲۶ خاصيت براى نماز شب

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: نماز شب موجب رضايت پروردگار و محبت ملائكه، و سنت انبياء و نور معرفت و اصل ايمان، و راحتى بدن، و كراهت و ناخشنودى شيطان، و سلاح عليه دشمنان، و باعث اجابت دعا، و قبولى اعمال، و بركت در زرق، و شفيع بين انسان و ملك الموت، و چراغ گور انسان، و فرش زير پهلوى انسان در قبر، و جواب منكر و نكير، و مونس ‍ و زائر انسان در قبر تا روز قيامت است، و چون روز قيامت شود، سايه اى بر بالاى سر او، و تاجى بر سر او، و لباسى بر بدن او، و نورى كه پيشاپيش او در حركت است، و پوششى بين او و آتش، و حجتى بين او و بين خداوند متعال، و مايه سنگينى ميزان او، و جواز و گذرنامه عبور از صراط، و كليد بهشت است.(۵۱)

فصل سوم : احكام و آداب نماز شب

۱- نماز شب مجموعا يازده ركعت است كه ده ركعت آن هر دو ركعت به يك سلام خوانده مى شود و يك ركعت به يك سلام

۲- هشت ركعت از يازده ركعت را بايد به نيت نماز شب خواند و دو ركعت آن را به نيت نماز شفع و يك ركعت آن را به نيت نماز وتر.

۳- فضيلت نمازهاى شفع و وتر بيش از هشت ركعتى است كه به نيت نماز شب خوانده مى شود.

۴- انسان مى تواند فقط به نماز شفع و وتر اكتفا كند و هشت ركعت را نخواند.

۵- اگر وقت براى اداء نماز شب تنگ باشد مى تواند فقط به نماز وتر اكتفا كند.

۶- وقت نماز شب از اول نيمه وقت شب است تا طلوع صبح صادق.

۷- افضل آن است كه نماز شب به هنگام سحر خوانده شود و هنگام سحر عبارت است از يك سوم آخر شب، و هر قدر به صبح نزديكتر باشد افضل خواهد بود.

۸- جايز است انسان نماز شب را نشسته بخواند حتى در حال اختيار ولى اگر مى خواهد نشسته بخواند بهتر آن است كه هر دو ركعت نشسته را يك ركعت ايستاده حساب كند.

۹- شخص مسافر مى تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.

۱۰- جوانى كه مى ترسد خواب بماند و نماز شب از او فوت شود مى تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.

۱۱- همه كسانى كه براى خواندن نماز شب بعد از نيمه شب عذرى دارند مانند سالخوردگى يا كسى كه از سرد شدن هوا مى ترسد و يا از جنب شدن در خواب بيم دارد و مانند اينها، مى تواند نماز شب را قبل از نيمه شب بخواند.

۱۲- خواندن سوره در ركعتهاى نماز شب لازم نيست و مى تواند فقط به خواندن سوره حمد اكتفا كند.

۱۳- مستحب است كه نماز شب را بلند بخواند تا اگر از خانواده اش كسى مى خواهد به نماز شب برخيزد بيدار شود.

۱۴- اگر نماز شب از كسى فوت شد مى تواند قضاى آن را در روز بجا آورد.(۵۲)

يك تذكر مفيد:

قضاى نماز شب را، نيز فضيلت بسيار است، چنانكه از امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه شخصى به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم چه بسا اتفاق مى افتد كه يك، دو، يا سه ماه نماز شب از من فوت مى شود و من آن را به روز قضا مى كنم. آيا اين كار جايز است؟

فرمودند به خداى قسم اين كار مايه روشنى و چشم تو است. و اين جمله را سه بار تكرار كرد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: خداى تعالى به بنده اى كه قضاى نماز شب را بجاى مى آورد مباهات مى كند و مى فرمايد:

اى فرشتگان، اين بنده چيزى را كه به او واجب نكرده ام قضا مى كند. گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.

كيفيت خواندن نماز شب

نماز شب مجموعا يازده ركعت است :

۱- هشت ركعت آن، كه دو ركعت، دو ركعت، مانند نماز صبح خوانده مى شود و به نيت نماز شب مى باشد.

۲- دو ركعت نماز شفع : بهتر است در ركعت اول آن بعد از حمد، سوره (ناس) و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره فلق خوانده شود.

۳- يك ركعت نماز وتر: بعد از حمد سه بار سوره توحيد و يك بار سوره فلق و يك بار سوره ناس بخوانيم و مى توان يك سوره تنها خواند، سپس ‍ دست ها را به سوى آسمان بالا مى بريم و حاجات خود را از خدا مى خواهيم.

و براى چهل مومن دعا مى كنيم و طلب مغفرت مى كنيم.

و بعد هفتاد مرتبه مى گوييم : استغفرالله ربى و اتوب اليه

از پروردگار خوب طلب آمرزش و مغفرت مى كنم و به سوى او بازگشت مى نمايم.

آنگاه هفت مرتبه مى گوييم : هذا مقام العائذ بك من النار

اين است مقام كسى كه از آتش قيامت به تو پناه مى برد.

و بعد از آن سيصد مرتبه مى گوييم : «العفو» و سپس مى گوييم :

رب اغفرلى و ارحمنى و تب على، انك انت التواب الغفور الرحيم

علت محروميت از شب زنده دارى

شايد كمتر مسلمانى را يافت كه ادعا كند: من آرزوى شب زنده دارى و مناجات با خدا را ندارم. اگر در طول عمرش، حتى يك شب هم، اين توفيق عظيم را نيافته، اما اين آرزو هرگز از دلش بيرون نرفته است.

آنهايى كه اهل مطالعه و يا شركت در جلسات مذهبى هستند، همواره خوانده و يا شنيده اند كه شب زنده دارى و راز و نياز با آفريدگار بى همتا، نشات و حلاوتى پايدار دارد. اما بسيارى از آنها نيز اين توفيق معنوى را نيافته و يا كمتر يافته اند. راستى علت اين محروميت بزرگ در چيست؟

معلم و مفسر انديشمند قرآن، آيت الله جوادى آملى در اين رابطه چنين مى گويند: «مردى از حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام پرسيد:

من از نماز شب محروم شدم. حضرت فرمود:

انت رجل قد قيدتك ذنوبك(۵۳) تو كسى هستى كه گناهان تو مقيدت نموده است.»

يعنى، تو آزاد نيستى و در قيد و بند گناهى.

توفيق شب زنده دارى و با شبروان هم سفر شدن، و با شب آفرين سخن گفتن، نصيب گنه كاران روز نخواهد بود.

كسى كه روز پايش در برابر گناه مى لرزد، شب طاقت ايستادن در برابر الله و شب زنده دارى كردن را ندارد.

كسى كه روز چشمانش به گناه آلوده است، شب سعادت اشك ريختن در كنار سجاده را ندارد.

كسى كه روز زبانش به تبهكارى باز شد، شب به ياد حق، و به زمزمه حق گويا نخواهد بود.

گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض

ورنه هرسنگ وگلى لولو ومرجان نشود

ممكن نيست كه سيه دل روز، شب زنده دار سحر باشد.

ممكن نيست كه تبهكار روز، پارساى شب باشد.(۵۴) »

پس بياييد در همين لحظه، آرى همين لحظه، اين كتاب را به كنارى گذاشته، و دست دعا به سوى آسمان بلند نماييم : پروردگارا! اى غفار الذنوب و اى سريع الرضا!

ما بندگان غفلت زده و اسير هواهاى شيطانى، از نشات شب زنده دارى و حلاوت سحر انگيز تلاوت قرآن در نيمه هاى شب تنها نامى شنيده ايم و بس. ما در آغاز هيچ شبى، شايد در اين انديشه نبوده ايم كه مقدماتى را فراهم نماييم تا در نيمه هاى شب، از بستر خود جدا شده، و دست نيازى بسوى تو دراز كنيم. و به همين خاطر، هرگز آن حلاوت رويايى را نچشيده و آن نشات معنوى را درك نكرده ايم.

اى پروردگار مهربان ما آن حديث قدسى را شنيده ايم كه به موسى بن عمران، خطاب فرمودى كه : «اى پسر عمران دروغ مى گويد كسى كه مى پندارد مرا دوست دارد، و آنگاه كه تاريكى شب همه جا را فرا مى گيرد، مى خوابد و مرا از ياد مى برد. آيا هر دوست و دلداده اى در پى خلوت با محبوب خود نيست؟(۵۵) »

و حالا سر از خجلت و شرمسارى، به زير انداخته ايم.

اى غافر الخطايا

اى كه گفتى مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم آيا مى شود و امكان دارد كه به ما غفلت زدگان هم نظر عنايتى بنمايى، و ما هم روزى در زمره شب زنده داران، و قاريان شب زنده دار، در آييم؟

پس اى رافع الدرجات! بر ما كرم نما و خود وسيله و سبب آن را عطا فرما، و يك شب، آرى حتى يك شب، اين حلاوت سحرانگيز را در كام وجودمان بريز، و از آن پس، آن چنان كن كه عطش آن حلاوت، سراسر وجودمان را به آتش كشد، و خواب را از چشمانمان بربايد. آمين يا طبيب القلوب.(۵۶)

توسل به اهل بيتعليهم‌السلام

براى اينكه سحرخيزان بتوانند از مبدا فيض بيشتر و بهتر بهره بگيرند به دستور حضرت حق بايد خاندان رسالت را واسطه قرار دهند كه فرموده است. و ابتغوا اليه الوسيلة(۵۷)

و از طرفى عبادت عابدان مقبول حضرت بارى تعالى نمى گردد مگر با داشتن ولايت و محبت خاندان رسالت كه در زيارت «جامعه كبيره» مى خوانيم:

بموالاتكم تقبل الطاعة المفترضه

به سبب ولايت و دوستى شما اعمال واجب و مستحب مقبول درگاه احديت مى گردد.

در روايات زيادى كه علامه بزرگوار مجلسى رضوان الله در كتاب مستطاب بحارلانوار نقل فرموده وارد شده است كه انبياء و اوليا در طول تاريخ به بشريت از زمان حضرت آدمعليه‌السلام تا خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله همواره دست توسل به ذيل عنايت محمد و آل محمدعليهم‌السلام دراز مى كرده اند و آن بزرگوار را واسطه قرار مى داده اند.

قال الصادقعليه‌السلام : اذا اردت ان تقوم الى صلوة الليل فقل : اللهم انى اتوجه اليك بنبيك نبى الرحمة و اله واقدمهم بين يدى حوائجى، فاجعلنى بهم وجيها فى الدنيا والاخرة و من المقربين اللهم ارحمنى بهم ولا تعذبنى بهم واهدنى بهم و لا تضلنى بهم و ارزقنى بهم و لا تحرمنى بهم واقض لى حوائجى للدنيا والاخره انك على كل شى ء قدير و بكل شى ء عليم(۵۸)

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: هنگامى كه خواستى به نماز شب بايستى بگو:

بار خدايا من به وسيله پيامبرت كه نبى رحمت است و به وساطت خاندان پيامبر، رو به سوى تو مى آورم و آنان را پيشاپيش حوائجم مقدم مى دارم. خداوندا مرا به حرمت آن پاكان آبرومند دنيا و آخرت، از مقربين درگاهت قرار بده. بار پروردگارا، به عظمت آنان بر من ترحم فرما، و به احترام آنان عذابم مفرما و به سبب آنان هدايتم كن و گمراهم نفرما، و به بركت آنان رزقم داده و محرومم مگردان، و حوايج دنيا و آخرتم را برآور، چه آنكه تو بر هر چيز توانايى و به هر چيز دانا.

الهى به زهرا عليها‌السلام و باب گرامش

مسوزان به آتش دل داغدارم

به انجيل و تورات و قرآن احمد

گره باز كن امشب از كار و بارم

به ذات علىعليه‌السلام قبله دين

مكن در بر دشمنان خوار و زارم

به حق حسينعليه‌السلام شافع روز محشر

ببخشا مرا تاب آتش ‍ ندارم

خدايا به حق شهيدان كويت

به نزد پيمبر مكن شرمسارم

الهى به لعل لب خشك اصغر

نظر بر مدار از دل بيقرارم(۵۹)

نماز شب براى فرج امام زمان (عج)

شايسته است سحرخيزان و شب زنده داران، دعا براى فرج حضرت بقية الله الاعظم (عج) را فراموش نكنند كه آن بزرگوار فرمودند:

و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم.(۶۰)

براى تعجيل در امر ظهور و فرج ما بسيار دعا كنيد كه فرج شما در همين دعا كردن است.

مولاى مهربانى كه هميشه به ياد ماست ما نيز وظيفه داريم صاحبمان و جان جانانمان را از ياد نبريم.

امام زمان (عج) در پيامى به شيخ مفيد رضوان الله مى فرمايد:

انا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم الداواء واصطلمكم الاعداء فاتقوا الله جل جلاله(۶۱)

ما هرگز شما را رها نكرده ايم. و يادتان را از خاطر نبرده ايم و اگر عنايات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگى، شما را در بر مى گرفت و دشمنان، شما را از بين مى بردند.

بپرهيزيد از آنچه كه خداوند ناراضى است و بشتابيد براى جلب رضايت او.

سحرى با دل سودا زده خلوت كردم

فارغ البال نشستم من و صحبت كردم

تا كه خاكستر دل را نبرد باد سحر

اشك را بهر دل سوخته دعوت كردم

سخن دل همه اين بود كه من خانه خويش

بهر ديدار رخ دوست مرمت كردم

نه بيامد، نه خبر داد، نه گفتا كه بيا

نه نگاهى زكرم هر چه كه همت كردم

تا كنم روزنه اى باز به سوى دل دوست

سالها خادمى اهل محبت كردم

هر درى را به اميد در او كوبيدم

چون نديدم رخ او خويش ملامت كردم

چكنم با كه بگويم غم جانسوزم را

خواستى فاش كنم راز، حكايت كردم

هاشمى گفت دلا مى رسد آن روز كه تو

نغمه سازى كه رخ دوست زيارت كردم(۶۲)

بخش اول : در فضيلت، احكام و آداب نماز شب

فصل اول : نماز شب از ديدگاه قرآن

۱-و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا (۸)

در هنگام شب برخيز و نماز بخوان و قرآن قرائت كن باشد كه پروردگارت به تو مقام محمود و ستودگى عطا فرمايد.

مفسرين در تفسير مقام محمود مى گويند: اين مقام شفاعت است و عده اى ديگر گفته اند اين مقام مقامى است كه در بهشت به تو داده خواهد شد.

۲-امن هو قانت اناء الليل ساجدا و قائما يحذرالاخره و يرجوا رحمة ربه(۹)

آيا انسان ناسپاس بهتر است يا كسانى كه در دل شب سجده مى كند و خداى را سپس مى گويد، و قنوت خوان است و او از وحشت عذاب آخرت به اميد رحمت خداوند بر پا مى ايستد و نماز مى خواند.

۳-كانو قليلا من الليل ما يهجعون و بالاسحارهم يستغفرون (۱۰)

آن پرهيزگارانى كه بى گمان در بهشت مكان داده شده اند آنهايى هستند كه شبها كم مى خوابند و سحرگاهان به استغفار و طلب آمرزش مى پردازند. اين عابدان شب زنده دار شب را كم مى خوابند و به عبادت مشغول مى شوند، اما به عبادت خود مغرور نيستند و در هنگام سحر از خداوند طلب آمرزش ‍ مى كنند.

۴- تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون (۱۱)

آنها پهلوهاى خود را از بستر گرم بر مى گيرند، و از خوابگاه خوش دورى مى گزينند و خالق و رب خويش را مى خوانند و از ترس گناهان خويش به رحمت او چشم مى دوزند و از آن چيزى كه خدا قسمت كرده و روزيشان نموده است انفاق مى كنند.

۵-ان ناشئة الليل هى اشد وطا و اقوم قيلا (۱۲)

خواندن آيات و نماز و راز و نياز كردن با خداوند و هم صحبت شدن با او در دل شب استوارتر و بهتر است.

۶-و من الليل فاسجد له و سبحه ليلا طويلا (۱۳)

و در پاسى از شب او را سجده و او را شب هاى دراز به پاكى ستايش نما.

۷-و اذكر اسم ربك بكرة و اصيلا (۱۴)

نام خدا و رب و پروردگارت را هر بامدادان و هر شامگاهان ياد كن.

۸-الصابرين و الصادقين و القانتين و المنفقين و المستغفرين بالاسحار (۱۵)

اين بندگان، صابر و شكيبا در بلايا و سختى ها، راست گفتار و فرمانبر در هر حال و انفاق كنندگان از اموال و آمرزش خواهان در سحرگاهان.

پس بندگان واقعى خداوند هم صابرند و هم صادق هم فرمانبر از امر خدايند و هم انفاق كننده و هم استغفار كننده در سحرگاهان و ما مى دانيم در نماز شب و در نماز وتر مستحب است هفتاد بار استغفار شود.

۹-ليسوا سواء من اهل الكتاب امة قائمة يتلون ايات الله اناء الليل و هم يسجدون (۱۶)

اهل كتاب همه يكسان نيستند، بلكه عده اى از آنها هستند كه قيام به حق و ايمان مى كنند و پيوسته در اوقات شب آيات خداوند را تلاوت مى نمايند در حالى كه سجده مى نمايند.

۱۰-والذين يبيتون لربهم سجدا و قياما (۱۷)

و آنان كه براى رضاى پروردگار خويش شب ها يا در حال سجده هستند و يا اينكه ايستاده اند آنها شب را تا به صبح بيدارند و خدايشان را عبادت مى كنند.

۱۱-قم الليل الا قليلا نصفه اوانقص منه قليلا (۱۸)

بر خيز شب (براى عبادت و نماز) مگر اندكى (كه در اين اندك فقط بخواب) نيمى از آن را يا كم كن از آن اندكى.

۱۲- «والشفع و الوتر (۱۹) »

سوگند به شفع و سوگند به وتر.

كلمات شفع و وتر را معانى مختلفى كرده اند كه از جمله معانى، شفع اشاره به نماز دو ركعتى و وتر نماز يك ركعتى در اين فريضه الهى است.

فصل دوم : نماز شب در احاديث معصومينعليه‌السلام

الف : اهميت نماز شب

۱- محبوبترين چيزها در نظر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : الركعتان فى جوف الليل اءحب الى من الدنيا و ما فيها(۲۰)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: دو ركعت نماز در شب پيش من از دنيا و آنچه در آن است محبوتر است.

۲- سفارش جبرئيلعليه‌السلام :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ما زال جبرئيل يوصينى بقيام الليل حتى ظنت اءن خيار امتى لن يناموا من الليل الا قليلا. و قال : اشراف امتى حمله القرآن و اصحاب الليل(۲۱)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود هميشه جبرئيل مرا به خواندن «نماز شب» سفارش مى كرد. تا آنجا كه گمان كردم خوبان امتم شب را مگر اندكى نمى خوابند.

و نيز فرمود: شريفترين امت من اهل قرآن و شب زنده دارند.

۳- زينت آخرت :

عن الامام الصادقعليه‌السلام قال : ان الله عزوجل قال : المال و البنون الحياة و ان الثمانى ركعات يصليها العبد آخر الليل زينة الاخرة(۲۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خداوند متعال فرمود: ثروت و فرزندان زينت دنيا است ولى هشت ركعت نمازى كه آدمى در آخر شب مى خواند زينت آخرت است.

۴- شرف مومن

عن الامام الصادقعليه‌السلام قال : شرف المومن صلوته بالليل و عزه كف الاذى عن الناس.(۲۳)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: شرف مومن، نماز شب اوست و عزت او خودارى از آزار مردم.

۵- چراغ قبر

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : صلوة الليل سراج لصاحبها فى ظلمة القبر(۲۴)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: نماز شب براى صاحبش چراغى مى شود در تاريكى قبر.

۶- لقا پروردگار

عن الامام حسن عسكرىعليه‌السلام قال : ان الوصول الى الله عزوجل سفر لا يدرك الا بامتطا الليل.(۲۵)

امام حسن عسكرىعليه‌السلام فرمود: رسيدن به قرب و لقا پروردگار عزوجل سفرى است كه جز با مركب «تهجد شب» پيمودن راه به مقصد ممكن نيست.

۷- نور مومن در قيامت

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : سبب النور فى القيامه، الصلوة فى جوف الليل.(۲۶)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: نور مومن در روز قيامت، نماز در دل شب مى باشد.

۸- مباهات فرشتگان

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : اذا قام العبد من لذيذ مضجعه و النعاس فى عينيه ليرضى ربه - جل و عز - بصلوة ليله باهى الله به ملائكته، فقال : اما ترون عبدى هذا، قدم قام من لذيذ مضجعه الى صلاه لم افرضها عليه، اشهدوا انى قد غفرت له(۲۷)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هنگامى كه بنده از خوابگاه لذت بخش خود براى اقامه نماز شب به خاطر جلب خشنودى خدايش برخيزد در حالى كه بقاياى خواب در چشمانش مى باشد، خداوند بر فرشتگان مباهت ميكند و درباره او مى فرمايد: آيا نمى نگريد اين بنده ام را كه از خواب شيرين خود دست برداشته و به نمازى كه بر او واجب نكرده ام برخاسته است؟! گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.

۹- بيدار كردن ديگران

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : رحم الله رجلا قام من الليل فصلى و اءيقظ امراءته فصلت فان اءبت نضح فى وجهها الماء. رحم الله. امراءة قامت من الليل فصلت و اءيقظت زوجها فان ابى نضحت فى وجهه الما.(۲۸)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خدا رحمت كند مردى را كه شب از خواب برخيزد و نماز شب بخواند و همسرش را نيز بر اين عمل تشويق نمايد و اگر بيدار نشد (با اجازه قبلى او) به صورت وى آب بپاشد و او را بيدار كند و خدا بيامرزد زنى را كه در شب برخيزد و نماز شب بخواند و شوهرش را نيز بدين عمل وادار كند و اگر از جاى برنخواست (بااذن قبلى او) آب به صورتش بپاشد تا او را بيدار كند.

۱۰- خوابيدن به نيت نماز شب

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ما من عبد يحدث نفسه بقيام ساعة من الليل فينام عنها الا كان نومه صدقة تصدق الله بها عليه و كتب له اءجر ما نوى(۲۹) پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: كسى كه به نيت بيدار شدن براى نماز شب بخوابد خواب او نوعى صدقه بشمار مى آيد و خداوند متعال براى او پاداش نماز شب را مقرر مى دارد.

۱۱- غرفه هاى بهشتى

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ان فى الجنة غرفا يرى ظاهرها من باطنها من ظاهرها يسكنها من امتى من اءطاب الكلام و اءطعام و اءفشى السلام و اءدام الصيام و صلى بالليل و الناس نيام(۳۰)

پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: در بهشت غرفه هايى است كه داخل آن از بيرون پيدا است و نيز بيرون آن از درون نمايان است و در آن افرادى از امت من اسكان مى يابند كه سخن شايسته بر زبان مى آورند، و به اطعام طعام مى پردازند، و بر ديگران آشكارا اسلام مى كنند، هميشه روزه دارند و در شب هنگام، آنگاه كه همگان بخوابند به نماز شب برمى خيزند.

۱۲- پاداشى كه در قرآن به چشم نمى خورد:

عن الامام صادقعليه‌السلام قال : ما من عمل حسن يعمله العبد الا و له ثواب فى القران الا صلاة الليل، فان الله لم يبين ثوابها لعظم خطرها عنده فقال : تتجافى جنوبهم عن المضاجع... فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اءعين جزاء بما كانوا يعملون.(۳۱) (۳۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: پاداش همه اعمال نيك در قرآن آمده است. جز نماز شب و ثواب نماز شب را خدا به جهت عظمت آن بيان نكرده، و تنها در مدح اهل نماز شب فرمود: «آنان در نيمه هاى شب از خوابگاه خود بر مى خيزند...» پس هيچ كس نمى داند چه نوع پاداش ‍ ارزشمندى براى او بجهت اين كردارهاى نيكى كه انجام داده، در نظر گرفته شده است.(۳۳)

ب : آثار و فوايد نماز شب

۱- زيبايى سيما: سئل على بن حسينعليه‌السلام : ما بال المتهجدين بالليل من اءحسن الناس وجها؟

قال : لانهم خلوا بالله فكساهم الله من نوره(۳۴)

از امام سجادعليه‌السلام پرسيدند: چرا صورت اهل نماز شب از طراوت و زيبايى ويژه اى برخوردار است؟

امامعليه‌السلام پاسخ داد: زيرا آنها با خداى خود خلوت كرده اند و خدا هم آنان را با نور خود مزين ساخته است.

۲- نشاط روحى :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله : قال يا على ثلاث فرحات للمومن : لقاء الاخوان، الافطار من الصيام، والتهجد من آخر الليل(۳۵)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: سه چيز مايه انبساط خاطر و باعث شادى مومن است : ۱- ديدار دوستان، ۲- افطار كردن روزه، ۳- عبادت و شب زنده دارى در پايان شب.

۳- سرگرمى سالم :

قال الباقرعليه‌السلام : لهو المومن فى ثلاثه اءشيا: التمتع بالنساء و مفاكهة الاخوان و الصلاة بالليل.(۳۶)

امام باقرعليه‌السلام فرمود: بازى و سرگرمى مومن در سه چيز است : ۱- كامجويى از همسر، ۲- شيرين كارى در جلسه دوستان، ۳- خواندن نماز شب.

۴- آمرزش :

عن الصادقعليه‌السلام قال : صلاة المومن بالليل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار.(۳۷)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: نماز شب گناهان انسان را از بين مى برد.

۵- سلامتى و عافيت بدن :

و فى الحديث : الصوم والسفر و صلاة الليل و امرار اليد فى موضع السجود و المسح بها الوجه و ما نالته من البدن و البدئة بخنصر اليد اليسرى فى تقليم الاظفار والختم بخنصر اليمنى.(۳۸) در حديث آمده است : روزه و مسافرت، و نماز شب، و دست كشيدن بر پيشانى و مسح صورت، و كوتاه كردن ناخن از انگشت كوچك دست چپ و ختم آن به انگشت كوچك دست راست از عوامل تندرستى به حساب مى آيند.

۶- افزايش رزق و روزى :

لا تدع قيام الليل، فان المغبون من حرم قيام الليل. ان الرجل ليكذب الكذبة فيحرم بها صلاة الليل، فاذا حرم صلاة الليل حرم بها الرزق.

ليس منا من لم يصل صلاة الليل(۳۹)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: از نماز شب دست برمدار زيرا كسى كه از نماز شب باز ماند زيانكار است، و بسا انسان در زندگى مبتلا به دروغ گفتن مى شود و از خواندن نماز شب محروم مى ماند و از رزق و روزى حلال او كاسته مى شود.

و نيز امامعليه‌السلام : از ما نيست آنكه اهل نماز شب نباشد.

۷- خشنودى خدا:

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : ثلاثة يضحك الله اليهم : الرجل اذا قام بالليل يصلى، والقوم اذا صفوا فى الصلاة و القوم اذا صفوا فى قتال العدو(۴۰)

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: سه گروهند كه خداوند از آنان خوشنود است :

۱- كسى كه نماز شب مى خواند ۲- جمعى كه نماز جماعت تشكيل مى دهند، ۳- دسته اى كه در برابر دشمن، در راه خدا صف آرايى كرده اند.

۸- رفع كسالت ها:

عن الصادقعليه‌السلام قال : عليكم بصلاة الليل، فانها سنة نبيكم و داءب الصالحين قبلكم و مطردة الداء عن اجسادكم(۴۱)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: بر شما باد به خواندن «نماز شب» زيرا اين عمل، سنت پيامبر شما و سيره صالحان و راستان است و بدن شما را از كسالت دور مى سازد.

۹- پرداخت قرض ها:

عن الصادقعليه‌السلام قال : صلاة الليل تحسن الوجه و تحسن الخلق و تطيب الريح و تدر الرزق، وتقضى الدين، و تذهب بالهم، و تجلو البصر(۴۲)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: نماز شب باعث زيبايى سيما، و نيكويى اخلاق و خوشبويى بدن و فراوانى رزق و مايه اداى «قرضها» و موجب از بين رفتن غم و باعث تقويت نور چشم است.

۱۰- نورانيت منزل :

عن الصادقعليه‌السلام قال : ان البيوت التى يصلى فيها بالليل بتلاوة القرآن تضى لاهل السما كما تضى نجوم السماء لاهل الارض(۴۳)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خانه اى كه در آن نماز شب خوانده مى شود و تلاوت قرآن مى گردد در نظر اهل آسمان نورانى است. چنانكه اهل زمين، نورانيت ستارگان را مى بينند.

۱۱- نورانيت دل :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله قال : يا على خمسة تنور القلب : كثرة قرائة قل هو الله اءحد، و قلة الكلام، و مجالسة العلما، و الصلاه فى الليل : و المشى الى المساجد(۴۴)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه آله) فرمود: يا على پنج چيز دل را نورانى مى كند: ۱- كثرت تلاوت سوره قل هو الله احد، ۲- كم گويى، ۳- مجالست با علما، ۴- نماز شب، ۵- گام نهادن در راه مسجد.

۱۲- خشنودى در قيامت :

عن الصادقعليه‌السلام قال : كل عين باكية يوم القيامة الا ثلاثه : عين غضت عن محارم الله و عين سهرت فى طاعة الله و عين بكت فى جوف الليل من خشية الله(۴۵)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: در قيامت همه چشمها گريان است مگر سه چشم :

۱- چشمى كه از (ديدن و نظر به) آنچه خداوند حرام كرده بر هم نهاده شده. ۲- چشمى كه در راه طاعت خداوند بيدارى كشيده، ۳- چشمى كه در دل شب از ترس خدا گريسته است.

ج : فوايد ديگر نماز شب

دوستى خدا

يابن عمران، كذب من زعم انه يحبنى فاذا جنه الليل نام عنى ؛ اليس كل محب يحب خلوة حبيه؟ ها اناذا يا ابن عمران مطلع على احبائى اذا جنهم الليل حولت ابصارهم فى قلوبهم و مثلت عقوبتى بين اعينهم يخاطبونى عن المشاهدة و يكمونى عن الحضور

يابن عمران هب لى من قبلك الخشوع و من بدنك الخضوع و من عينيك الدموع فى ظلم الليل وادعنى فانك تجدنى قريبا مجيبا(۴۶)

اى پسر عمران، دروغ مى گويد آن كسى كه گمان مى كند مرا دوست دارد در حالى كه چون شب فرا مى رسد از من چشم مى پوشد و به خواب مى رود! آيا نه مگر چنين است كه هر عاشقى خلوت با معشوقش را دوست مى دارد؟

هان اى پسر عمران، اين منم كه بر دوستانم مطلعم ؛ چون شب آنان را فرا گيرد و چشم دلشان را دگرگون مى سازم (كه جز من چيزى نمى بينند) و عقوبتم را در مقابل ديدگانشان مجسم مى كنم (بدان گونه كه) از راه شهود و رويارويى با من به مخاطبه مى پردازند و حضورا با من به گفتگو مى نشينند.

اى پسر عمران، در دل شبهاى تار از دلت خشوع و از تنت خضوع و از چشمانت قطرات اشك نثار من بنما و مرا بخوان كه مرا به خود نزديك و اجابت كننده دعوتت خواهى يافت.

سحر نزديكترين ساعات انسان به خدا

عن ابن ابى يعفور، عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : قلت له : اخبرنى، جعلت فداك اى ساعة يكون العبد اقرب الى الله و الله منه قريب؟ قال : اذاقام فى آخر الليل و العيون هادئه فيمشى الى وضوئه حتى يتوضاء باسبغ وضوء ثم يجيى ء حتى يقوم فى مسجده فيوجه وجهه الى الله و يصف قدميه و يرفع صوته و يكبر و افتتح الصلوه فقراء اجزا و صلى ركعتين و قام ليعيد صلوته ناداه مناد من عنان السماء عن يمين العرش :

ايها العبد المنادى ربه، ان البر لينشر على راءسك من عنان السماء و الملائكة محيطة بك من لدن قدميك الى عنان السماء والله ينادى : عبدى لو تعلم من تناجى اذا ما انفتلت.

قال : قلت جعلت فداك يابن رسول الله ما الانفتال؟

قال : تقول بوجهك و جسدك لهكذا، ثم ولى وجهه فذلك الانفتال

ابن ابى يعفور (راوى حديث) مى گويد به حضور امام صادقعليه‌السلام عرضه داشتم قربانت شوم بفرمائيد آن ساعتى كه نزديكترين ساعات انسان است به خدا و خدا به او نزديك است كدام ساعت است؟ فرمود:

چون آخر شب برخيزد در حالى كه چشمها در خوابند، وضويى شاداب گرفته و در عبادتگاه خود بايستد و با توجه قلبى به خدا تكبير نماز گفته و با تلاوت فرازهايى از قرآن دو ركعت نماز به جاى آورده و آنگاه برخيزد براى ادامه نماز، در اين هنگام از سوى آسمان از جانب عرش، اين ندا برخيزد: اى بنده خدا خوان، الان، احسان و خير از جانب عالم ملكوت بر سرت در حال فروريختن است، فرشتگان از كنار قدمهايت تا عنان آسمان اطرافت را گرفته اند و خداى مهربان ندا مى كند:

اى بنده من اگر بدانى با كه در حال گفتگو و راز نيازى، انفتال از خود نشان مى دهى.

راوى مى گويد: عرض كردم اى فرزند پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله فدايت شوم مقصود از (انفتال) چيست؟

امام علىعليه‌السلام در حالى كه صورت خود را به سمت پشت سر مى چرخانيد، فرمود: انفتال اين است كه صورت و بدنت را برگردانى.(۴۷)

(محتمل است كنايه از انصراف دل و توجه به غير خدا باشد)

ظلمت شب براى عاشقان نور آفرين است.

عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمد، عن ابيه، عن ابائه عليهم السلام قال : قال رسول الله : ان الله جل جلاله، اوحى الى الدنيا ان اتعبى من خدمك و اخدمى من رفضك، و ان العبد اذا تخلى بسيده فى جوف الليل المظلم و ناجاه، اثبت الله النور فى قلبه فاذا قال يا رب، ناداه الجليل جل جلاله لبيك عبدى سلنى اعطك و توكل على اكفك ثم يقول جل جلاله لملائكته : ملائكتى انظروا الى عبدى فقد تخلى فى جوف هذا الليل المظلم و البطالون لاهون والغافلون نيام اشهدوا انى قد غفرت له

مفضل بن عمر از حضرت صادقعليه‌السلام و آن بزرگوار از پدرش، از پدران بزرگوارشعليه‌السلام نقل مى كند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خداوند جل جلاله به دنيا وحى كرد: هر كس در خدمت تو باشد، تو را به رنج و تعب بيانداز و هركس كه تو را رها كند، تو در خدمت او باش و هرگاه بنده در دل شب تار، با مولاى خود خلوت كند و با او به راز نياز پردازد، خداوند نور را در دل او جايگزين فرمايد.

و چون بگويد اى رب و اى رب من، خداوند جليل جل جلاله صدايش ‍ كرده و گويد لبيك (بله بله) اى بنده من، بخواه از من تا عطايت كنم به من توكل نماى تا كفايتت كنم، سپس خداوند جل جلاله به فرشتگانش ‍ مى فرمايد: اى فرشتگان من، بنده ام را بنگريد، در دل اين شب تيره با من خلوت كرده است در حالى كه بطالت پيشگان به لهو و لعب مشغولند و غفلت زدگان در بستر خواب خفته اند، اينك گواه باشيد كه من به طور حتم او را آمرزيدم.(۴۸)

خداوند مشتاق كيست

خداوند متعال به يكى از صديقين وحى نموده كه براى من بندگانى هستند كه مرا دوست مى دارند و من هم آنها را دوست مى دارم، آنان مشتاق من، و من هم مشتاق آنها هستم، و آنها مرا در ياد دارند و من هم به ياد آنان هستم، آنها به من نظر دارند، و من هم به آنها نظر دارم، پس اگر تو قدم جاى قدم آنها بگذارى، تو را هم دوست خواهم داشت و اگر از راه آنها منحرف شوى عقوبتت خواهم نمود.

آن صديق گفت : معبود من نشانه آنها كه مورد توجه تو هستند چيست؟

خطاب رسيد: آنان روزها همچون چوپان مهربانى كه مواظب گوسفندان خود هست به سايه مى نگرند و منتظر آمدن شب هستند، و همان گونه كه پرندگان هنگام غروب با شور و شوق عازم آشيانه خود مى گردند. اينان هم با همين حال به استقبال غروب خورشيد مى روند، پس آنگاه كه شب فرا رسيد، و تاريكى همه جا را فرا گرفت، و فرش ها پهن و همه گرد هم جمع شدند و هر دوستى با دوست خود خلوت نمود اينان در برابر من به پاى مى ايستند و صورتهاى خود را بر خاك مى نهند، و با تلاوت آيات قرآن به مناجات و گفتگوى با من برمى خيزند، و نعمتهاى مرا سپاس مى گويند پس ‍ آنان را مى بينى كه گاه گريه مى كنند، و گاه شيون سر مى دهند، گاه آه مى كشند، و گاه از معاصى و گناهان شكوه مى كنند، گاه ايستاده و گاه نشسته، و گاهى در حال ركوع، و گاه در سجده هستند، و آنچه را كه به خاطر من تحمل آن مى كنند، همه را مى بينم، و شكوه هائى كه از محبت من بر لب دارند مى شنوم.

اول چيزى كه به آنها عطا كنم سه چيز است يكى اينكه نور خودم را در دلهاى آنها بيفكنم در نتيجه همانگونه كه من از آنها آگاهم، آنها نيز از من با خبر خواهند بود، دوم اينكه اگر آسمانها و زمين ها و آنچه را كه در اين ميان هست در ميزان آنها ببينم باز آن را كم خواهم دانست سوم رو سوى آنها مى كنم، آيا اگر كسى من رو سوى او آورم، احدى مى تواند بداند كه چه به او عطا خواهم نمود.(۴۹)

نداى حق هنگام سحر

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : اذا كان آخر الليل يقول الله سبحانه : هل من داع فاجيبه؟ هل من سائل فاعطيه سؤ له؟ هل من مستغفر فاغفر له؟ من تائب فاتوب عليه(۵۰)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: هنگامى كه آخر شب فرا مى رسد خداوند منزه فرمايد: آيا دعا كننده اى هست تا اجابتش كنم؟ آيا درخواست كننده اى هست تا حاجاتش را عطا كنم؟ آيا استغفار كننده اى هست تا او را بيامرزم؟ آيا توبه كننده هست تا توبه اش را بپذيرم؟

۲۶ خاصيت براى نماز شب

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: نماز شب موجب رضايت پروردگار و محبت ملائكه، و سنت انبياء و نور معرفت و اصل ايمان، و راحتى بدن، و كراهت و ناخشنودى شيطان، و سلاح عليه دشمنان، و باعث اجابت دعا، و قبولى اعمال، و بركت در زرق، و شفيع بين انسان و ملك الموت، و چراغ گور انسان، و فرش زير پهلوى انسان در قبر، و جواب منكر و نكير، و مونس ‍ و زائر انسان در قبر تا روز قيامت است، و چون روز قيامت شود، سايه اى بر بالاى سر او، و تاجى بر سر او، و لباسى بر بدن او، و نورى كه پيشاپيش او در حركت است، و پوششى بين او و آتش، و حجتى بين او و بين خداوند متعال، و مايه سنگينى ميزان او، و جواز و گذرنامه عبور از صراط، و كليد بهشت است.(۵۱)

فصل سوم : احكام و آداب نماز شب

۱- نماز شب مجموعا يازده ركعت است كه ده ركعت آن هر دو ركعت به يك سلام خوانده مى شود و يك ركعت به يك سلام

۲- هشت ركعت از يازده ركعت را بايد به نيت نماز شب خواند و دو ركعت آن را به نيت نماز شفع و يك ركعت آن را به نيت نماز وتر.

۳- فضيلت نمازهاى شفع و وتر بيش از هشت ركعتى است كه به نيت نماز شب خوانده مى شود.

۴- انسان مى تواند فقط به نماز شفع و وتر اكتفا كند و هشت ركعت را نخواند.

۵- اگر وقت براى اداء نماز شب تنگ باشد مى تواند فقط به نماز وتر اكتفا كند.

۶- وقت نماز شب از اول نيمه وقت شب است تا طلوع صبح صادق.

۷- افضل آن است كه نماز شب به هنگام سحر خوانده شود و هنگام سحر عبارت است از يك سوم آخر شب، و هر قدر به صبح نزديكتر باشد افضل خواهد بود.

۸- جايز است انسان نماز شب را نشسته بخواند حتى در حال اختيار ولى اگر مى خواهد نشسته بخواند بهتر آن است كه هر دو ركعت نشسته را يك ركعت ايستاده حساب كند.

۹- شخص مسافر مى تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.

۱۰- جوانى كه مى ترسد خواب بماند و نماز شب از او فوت شود مى تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.

۱۱- همه كسانى كه براى خواندن نماز شب بعد از نيمه شب عذرى دارند مانند سالخوردگى يا كسى كه از سرد شدن هوا مى ترسد و يا از جنب شدن در خواب بيم دارد و مانند اينها، مى تواند نماز شب را قبل از نيمه شب بخواند.

۱۲- خواندن سوره در ركعتهاى نماز شب لازم نيست و مى تواند فقط به خواندن سوره حمد اكتفا كند.

۱۳- مستحب است كه نماز شب را بلند بخواند تا اگر از خانواده اش كسى مى خواهد به نماز شب برخيزد بيدار شود.

۱۴- اگر نماز شب از كسى فوت شد مى تواند قضاى آن را در روز بجا آورد.(۵۲)

يك تذكر مفيد:

قضاى نماز شب را، نيز فضيلت بسيار است، چنانكه از امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه شخصى به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم چه بسا اتفاق مى افتد كه يك، دو، يا سه ماه نماز شب از من فوت مى شود و من آن را به روز قضا مى كنم. آيا اين كار جايز است؟

فرمودند به خداى قسم اين كار مايه روشنى و چشم تو است. و اين جمله را سه بار تكرار كرد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: خداى تعالى به بنده اى كه قضاى نماز شب را بجاى مى آورد مباهات مى كند و مى فرمايد:

اى فرشتگان، اين بنده چيزى را كه به او واجب نكرده ام قضا مى كند. گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.

كيفيت خواندن نماز شب

نماز شب مجموعا يازده ركعت است :

۱- هشت ركعت آن، كه دو ركعت، دو ركعت، مانند نماز صبح خوانده مى شود و به نيت نماز شب مى باشد.

۲- دو ركعت نماز شفع : بهتر است در ركعت اول آن بعد از حمد، سوره (ناس) و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره فلق خوانده شود.

۳- يك ركعت نماز وتر: بعد از حمد سه بار سوره توحيد و يك بار سوره فلق و يك بار سوره ناس بخوانيم و مى توان يك سوره تنها خواند، سپس ‍ دست ها را به سوى آسمان بالا مى بريم و حاجات خود را از خدا مى خواهيم.

و براى چهل مومن دعا مى كنيم و طلب مغفرت مى كنيم.

و بعد هفتاد مرتبه مى گوييم : استغفرالله ربى و اتوب اليه

از پروردگار خوب طلب آمرزش و مغفرت مى كنم و به سوى او بازگشت مى نمايم.

آنگاه هفت مرتبه مى گوييم : هذا مقام العائذ بك من النار

اين است مقام كسى كه از آتش قيامت به تو پناه مى برد.

و بعد از آن سيصد مرتبه مى گوييم : «العفو» و سپس مى گوييم :

رب اغفرلى و ارحمنى و تب على، انك انت التواب الغفور الرحيم

علت محروميت از شب زنده دارى

شايد كمتر مسلمانى را يافت كه ادعا كند: من آرزوى شب زنده دارى و مناجات با خدا را ندارم. اگر در طول عمرش، حتى يك شب هم، اين توفيق عظيم را نيافته، اما اين آرزو هرگز از دلش بيرون نرفته است.

آنهايى كه اهل مطالعه و يا شركت در جلسات مذهبى هستند، همواره خوانده و يا شنيده اند كه شب زنده دارى و راز و نياز با آفريدگار بى همتا، نشات و حلاوتى پايدار دارد. اما بسيارى از آنها نيز اين توفيق معنوى را نيافته و يا كمتر يافته اند. راستى علت اين محروميت بزرگ در چيست؟

معلم و مفسر انديشمند قرآن، آيت الله جوادى آملى در اين رابطه چنين مى گويند: «مردى از حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام پرسيد:

من از نماز شب محروم شدم. حضرت فرمود:

انت رجل قد قيدتك ذنوبك(۵۳) تو كسى هستى كه گناهان تو مقيدت نموده است.»

يعنى، تو آزاد نيستى و در قيد و بند گناهى.

توفيق شب زنده دارى و با شبروان هم سفر شدن، و با شب آفرين سخن گفتن، نصيب گنه كاران روز نخواهد بود.

كسى كه روز پايش در برابر گناه مى لرزد، شب طاقت ايستادن در برابر الله و شب زنده دارى كردن را ندارد.

كسى كه روز چشمانش به گناه آلوده است، شب سعادت اشك ريختن در كنار سجاده را ندارد.

كسى كه روز زبانش به تبهكارى باز شد، شب به ياد حق، و به زمزمه حق گويا نخواهد بود.

گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض

ورنه هرسنگ وگلى لولو ومرجان نشود

ممكن نيست كه سيه دل روز، شب زنده دار سحر باشد.

ممكن نيست كه تبهكار روز، پارساى شب باشد.(۵۴) »

پس بياييد در همين لحظه، آرى همين لحظه، اين كتاب را به كنارى گذاشته، و دست دعا به سوى آسمان بلند نماييم : پروردگارا! اى غفار الذنوب و اى سريع الرضا!

ما بندگان غفلت زده و اسير هواهاى شيطانى، از نشات شب زنده دارى و حلاوت سحر انگيز تلاوت قرآن در نيمه هاى شب تنها نامى شنيده ايم و بس. ما در آغاز هيچ شبى، شايد در اين انديشه نبوده ايم كه مقدماتى را فراهم نماييم تا در نيمه هاى شب، از بستر خود جدا شده، و دست نيازى بسوى تو دراز كنيم. و به همين خاطر، هرگز آن حلاوت رويايى را نچشيده و آن نشات معنوى را درك نكرده ايم.

اى پروردگار مهربان ما آن حديث قدسى را شنيده ايم كه به موسى بن عمران، خطاب فرمودى كه : «اى پسر عمران دروغ مى گويد كسى كه مى پندارد مرا دوست دارد، و آنگاه كه تاريكى شب همه جا را فرا مى گيرد، مى خوابد و مرا از ياد مى برد. آيا هر دوست و دلداده اى در پى خلوت با محبوب خود نيست؟(۵۵) »

و حالا سر از خجلت و شرمسارى، به زير انداخته ايم.

اى غافر الخطايا

اى كه گفتى مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم آيا مى شود و امكان دارد كه به ما غفلت زدگان هم نظر عنايتى بنمايى، و ما هم روزى در زمره شب زنده داران، و قاريان شب زنده دار، در آييم؟

پس اى رافع الدرجات! بر ما كرم نما و خود وسيله و سبب آن را عطا فرما، و يك شب، آرى حتى يك شب، اين حلاوت سحرانگيز را در كام وجودمان بريز، و از آن پس، آن چنان كن كه عطش آن حلاوت، سراسر وجودمان را به آتش كشد، و خواب را از چشمانمان بربايد. آمين يا طبيب القلوب.(۵۶)

توسل به اهل بيتعليهم‌السلام

براى اينكه سحرخيزان بتوانند از مبدا فيض بيشتر و بهتر بهره بگيرند به دستور حضرت حق بايد خاندان رسالت را واسطه قرار دهند كه فرموده است. و ابتغوا اليه الوسيلة(۵۷)

و از طرفى عبادت عابدان مقبول حضرت بارى تعالى نمى گردد مگر با داشتن ولايت و محبت خاندان رسالت كه در زيارت «جامعه كبيره» مى خوانيم:

بموالاتكم تقبل الطاعة المفترضه

به سبب ولايت و دوستى شما اعمال واجب و مستحب مقبول درگاه احديت مى گردد.

در روايات زيادى كه علامه بزرگوار مجلسى رضوان الله در كتاب مستطاب بحارلانوار نقل فرموده وارد شده است كه انبياء و اوليا در طول تاريخ به بشريت از زمان حضرت آدمعليه‌السلام تا خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله همواره دست توسل به ذيل عنايت محمد و آل محمدعليهم‌السلام دراز مى كرده اند و آن بزرگوار را واسطه قرار مى داده اند.

قال الصادقعليه‌السلام : اذا اردت ان تقوم الى صلوة الليل فقل : اللهم انى اتوجه اليك بنبيك نبى الرحمة و اله واقدمهم بين يدى حوائجى، فاجعلنى بهم وجيها فى الدنيا والاخرة و من المقربين اللهم ارحمنى بهم ولا تعذبنى بهم واهدنى بهم و لا تضلنى بهم و ارزقنى بهم و لا تحرمنى بهم واقض لى حوائجى للدنيا والاخره انك على كل شى ء قدير و بكل شى ء عليم(۵۸)

امام صادقعليه‌السلام فرمودند: هنگامى كه خواستى به نماز شب بايستى بگو:

بار خدايا من به وسيله پيامبرت كه نبى رحمت است و به وساطت خاندان پيامبر، رو به سوى تو مى آورم و آنان را پيشاپيش حوائجم مقدم مى دارم. خداوندا مرا به حرمت آن پاكان آبرومند دنيا و آخرت، از مقربين درگاهت قرار بده. بار پروردگارا، به عظمت آنان بر من ترحم فرما، و به احترام آنان عذابم مفرما و به سبب آنان هدايتم كن و گمراهم نفرما، و به بركت آنان رزقم داده و محرومم مگردان، و حوايج دنيا و آخرتم را برآور، چه آنكه تو بر هر چيز توانايى و به هر چيز دانا.

الهى به زهرا عليها‌السلام و باب گرامش

مسوزان به آتش دل داغدارم

به انجيل و تورات و قرآن احمد

گره باز كن امشب از كار و بارم

به ذات علىعليه‌السلام قبله دين

مكن در بر دشمنان خوار و زارم

به حق حسينعليه‌السلام شافع روز محشر

ببخشا مرا تاب آتش ‍ ندارم

خدايا به حق شهيدان كويت

به نزد پيمبر مكن شرمسارم

الهى به لعل لب خشك اصغر

نظر بر مدار از دل بيقرارم(۵۹)

نماز شب براى فرج امام زمان (عج)

شايسته است سحرخيزان و شب زنده داران، دعا براى فرج حضرت بقية الله الاعظم (عج) را فراموش نكنند كه آن بزرگوار فرمودند:

و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم.(۶۰)

براى تعجيل در امر ظهور و فرج ما بسيار دعا كنيد كه فرج شما در همين دعا كردن است.

مولاى مهربانى كه هميشه به ياد ماست ما نيز وظيفه داريم صاحبمان و جان جانانمان را از ياد نبريم.

امام زمان (عج) در پيامى به شيخ مفيد رضوان الله مى فرمايد:

انا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم الداواء واصطلمكم الاعداء فاتقوا الله جل جلاله(۶۱)

ما هرگز شما را رها نكرده ايم. و يادتان را از خاطر نبرده ايم و اگر عنايات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگى، شما را در بر مى گرفت و دشمنان، شما را از بين مى بردند.

بپرهيزيد از آنچه كه خداوند ناراضى است و بشتابيد براى جلب رضايت او.

سحرى با دل سودا زده خلوت كردم

فارغ البال نشستم من و صحبت كردم

تا كه خاكستر دل را نبرد باد سحر

اشك را بهر دل سوخته دعوت كردم

سخن دل همه اين بود كه من خانه خويش

بهر ديدار رخ دوست مرمت كردم

نه بيامد، نه خبر داد، نه گفتا كه بيا

نه نگاهى زكرم هر چه كه همت كردم

تا كنم روزنه اى باز به سوى دل دوست

سالها خادمى اهل محبت كردم

هر درى را به اميد در او كوبيدم

چون نديدم رخ او خويش ملامت كردم

چكنم با كه بگويم غم جانسوزم را

خواستى فاش كنم راز، حكايت كردم

هاشمى گفت دلا مى رسد آن روز كه تو

نغمه سازى كه رخ دوست زيارت كردم(۶۲)


4

5

6

7

8