آداب رفتار با دختران

آداب رفتار با دختران0%

آداب رفتار با دختران نویسنده:
گروه: کتابخانه زن و خانواده

آداب رفتار با دختران

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: معصومه حيدرى
گروه: مشاهدات: 5325
دانلود: 2749

توضیحات:

آداب رفتار با دختران
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 52 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5325 / دانلود: 2749
اندازه اندازه اندازه
آداب رفتار با دختران

آداب رفتار با دختران

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ارزش دختران صالح

آنچه در زمينه فرزندار شدن ارزش دارد، و آنچه در اين زمينه اولياء الهى خواستار آن بودند، بدون اينكه فرقى ميان پسر و دختر باشد سلامت و وارستگى فرزند بوده است

از امام علىعليه‌السلام روايت شده است :

ما سئلت ربى اولادا نضر الوجه ، و لاسئلته ولدا حسن القامة ، ولكن سئلت ربى اولادا مطيعين لله ، و جلين منه ، حتى اذا نظرت اليه و هو مطيع الله قرت عينى

من هرگز از خداوند فرزندانى درخواست نكردم كه ، خوش منظر و خوش ‍ قامت و قد باشند، بلكه آنچه از خداوند خواستم اين بود كه ، فرزندانى به من بدهد كه ، مطيع خدا و خداشناس و خداترس باشند، تا آنگاه چشمم به آنها مى افتاد و آنان در حال اطاعت خداوند هستند، چشمم روشن شود و آنان موجب عزت و آبروى من باشند.

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

الولد الصالح ريحانة من رياحين الجنة

فرزند صالح و شايسته ، از گلهاى بهشتى خواهد بود.

امام صادقعليه‌السلام فرموده است :

ميراث الله من عبده المومن ، ولد صالح يستغفر له

ميراث الهى كه براى بنده مومنى به جاى مى ماند، عبارت خواهد بود از فرزند صالحى كه سبب مغفرت آن بنده را فراهم آورد.

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

خمسة فى قبورهم و ثوابهم يجرى الى ديوانهم : من غرس نخلا، و من حفر بئرا، و من بنى مسجدا، و من كتب مصحفا، و من خلفت ابنا صالحا

پنج دسته هستند كه پس از مرگ نيز، به پرونده آنان ثواب و پاداش مى رسد، كسى كه درختى بنشاند، آنكه چاه آبى حفر كند، كسى كه مسجدى بسازد، آنكه قرآنى نگارش دهد، و كسى كه از خود فرزند صالح و خدمتگزارى به يادگار بگذارد.(٢٩)

حقوق دختر بر پدر

اما حق دختر بر پدر اين است كه (اولا) مادرش را (يعنى همسر خود را) احترام كند و با او حرف زشت نگويد، براى دخترش نام نيكو انتخاب كند، سوره نور به او ياد بدهد، ولى سوره يوسف (كه ممكن است موجب وسوسه باشد) به او ياد ندهد، دخترش را در طبقه بالا جاى ندهد و در شوهر دادن او عجله كند، سپس حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: وقتى دخترت را فاطمه ناميدى به او بد مگو، او را نفرين مكن و مزن(٣١)

مسئله اجازه پدر از نظر ولايت و از نظر فلسفه

مسئله اى كه از نظر ولايت پدران بر دختران مطرح است اين است كه آيا در عقد دوشيزگان كه براى اولين بار شوهر مى كنند اجازه پدر نيز شرط است يا نه ؟ از نظر اسلام چند چيز مسلم است :

پسر و دختر هر دو از نظر اقتصادى استقلال دارند، هر يك از دختر و پسر اگر بالغ و عاقل باشند و به علاوه رشيد باشند يعنى از نظر اجتماعى آن اندازه رشد فكرى داشته باشند كه بتوانند شخصا خود را حفظ و نگهدارى كنند ثروت آنها را بايد در اختيار خودشان قرار داد. پدر و مادر يا شوهر يا برادر و يا كس ديگر حق نظارت و دخالت ندارد.

مطلب مسلم ديگر مربوط به امر ازدواج است ، پسران اگر به سن بلوغ برسند و واجد عقل و رشد باشند خود اختياردار خود هستند و كسى حق دخالت ندارد. اما دختران : دختر اگر يك بار شوهر كرده باشد و اكنون بيوه است ، قطعا از لحاظ اينكه كسى حق دخالت در كار او را ندارد مانند پسر است و اگر دوشيزه است و اولين بار است كه مى خواهد با مردى پيمان زناشوئى ببندد چطور؟

در اين كه پدر اختياردار مطلق او نيست و نمى تواند بدون ميل و رضاى او، او را به هر كس كه دلش مى خواهد شوهر بدهد حرفى نيست و... اختلافى كه ميان فقهاء هست در اين جهت است كه آيا دوشيزگان حق ندارند بدون آنكه موافقت پدران را جلب كنند ازدواج كنند و يا موافقت پدران به هيچ وجه شرط صحت ازدواج آنها نيست ؟

البته يك مطلب ديگر نيز مسلم و قطعى است كه اگر پدران بدون جهت از موافقت با ازدواج دختران خود امتناع كنند حق آنها ساقط مى شود و دختران در اين صورت به انفاق همه فقهاى اسلامى در انتخاب شوهر آزادى مطلق دارند.

راجع به اينكه آيا موافقت پدر شرط است يا نه ؟ چنانكه گفتيم ميان فقهاء اختلاف است و شايد اكثر فقهاء خصوصا فقهاى متاءخر موافقت پدر را شرط نمى دانند ولى عده اى هم آنرا شرط مى دانند، قانون مدنى ما از دسته دوم كه فتواى آنها مطابق احتياط است پيروى كرده است

فلسفه اين كه دوشيزگان لازم است يا لااقل خوب است بدون موافقت پدران با مردى ازدواج نكنند ناشى از اين نيست كه دختر قاصر شناخته شده و از لحاظ رشد اجتماعى كمتر از مرد به حساب آمده است اگر به اين جهت بود چه فرقى است ميان بيوه و دوشيزه كه بيوه شانزده ساله نيازى به موافقت پدر ندارد و دوشيزه هيجده ساله طبق اين قول نياز دارد، به علاوه اگر دختر از نظر اسلام در اداره كار خودش قاصر است چرا اسلام به دختر بالغ رشيد استقلال داده است و معاملات چند صد ميليونى او را صحيح و مستغنى از موافقت پدر يا مادر يا شوهر مى داند؟

اينجاست كه لازم است دختر مرد ناآزموده ، با پدرش كه از احساسات مردان آگاه است و پدران جزء در شرايط استثنائى براى دختران خير و بركت و سعادت مى خواهند مشورت كند و لزوما موافقت او را جلب كند.

آنچه در اين مورد قابل اعتراض است عمل مردم ايرانى است نه قانون مدنى و نه قانون اسلام در ميان مردم غالب پدران هنوز مانند دوران جاهليت ، خود را اختياردار مطلق مى دانند و اظهار نظر دختر را در امر انتخاب همسر و شريك زندگى و پدر فرزندان آينده اش ، بى حيائى و خارج از نزاكت مى دانند و به رشد فكرى دختر كه لزوم آن از مسلمات اسلام است توجهى نمى كنند، چه بسيار عقده هائى كه قبل از رشد دختران صورت مى گيرد و شرعا باطل و بلااثر است

عاقدها از رشد دختر تحقيق و جستجو نمى كنند. بلوغ دختر را كافى مى دانند. در صورتى كه مى دانيم چه داستانها از علماء بزرگ در زمينه آزمايش رشد عقلى و فكرى دختران در دست است

بعضى از علماء رشد دينى دختر را شرط دانسته اند، تنها به عقد بستن دخترى تن مى دادند كه در اصول دين بتواند استدلال كند و متاءسفانه غالب اولياء اطفال و عاقدها اين مراعاتها را نمى كنند.

قانون مدنى داراى ماده ١٠٤٢، كه اين ماده مى گويد:

بعد از رسيدن به سن پانزده سال تمام نيز اناث نمى توانند مادام كه به سن هجده سال تمام نرسيده اند بدون اجازه ولى خود شوهر كنند.

طبق اين ماده دختر ميان پانزده و هجده هر چند بيوه باشد بدون اجازه نمى تواند شوهر كند. در صورتى كه نه از نظر فقه شيعه و نه از نظر اعتبار عقلى اگر زنى واجد شرايط بلوغ و رشد باشد و يك بار هم شوهر كرده است لزومى ندارد كه موافقت پدر را جلب كند.(٣٣)

بردگان و دختران جوان و بى همسرى را كه صلاحيت دارند، به همسرى در آوريد و براى آنان تشكيل خانواده دهيد.

و ثانيا، آن طور كه از اين دستور كلى الهى استفاده مى شود و برخى از مفسران قرآن كريم هم بدان اعتراف كرده اند اولا اين دستور غير از بردگان ، يعنى همه پسران و دختران و خلاصه جوانان مجرد و بى همسر را شامل مى شود و ثانيا، همان طور كه علامه طباطبائى و ملا فتح الله كاشانى و نويسندگان تفسير نمونه نيز، با عبارتى مانند الصالحون للتزوج مطرح كرده اند، صلاحيت يك مفهوم كلى گسترده اى دارد، كه هر گونه صلاحيت و لياقت و توانايى فكرى ، فرهنگى ، اخلاقى و بالاخره صلاحيت جسمى و بدنى را نيز بر مى گيرد.

بنابراين ، براى برقرارى ازدواج و تشكيل خانواده ، آن طور كه از قرآن كريم استفاده مى شود، لياقت و صلاحيت و سلامت پسر و دختر بايد به طور دقيق مورد توجه اولياء و افراد ذى ربط قرار گيرد، و در صورت عدم چنين صلاحيت و آمادگى ، درصدد چاره انديشى ديگر و سازندگى لازم برآيد.

در زمينه معيار صلاحيت و لياقت پسر و دختر هم براى تنظيم پيوند زناشوئى ، آن طور كه از احاديث اسلامى بدست مى آيد، در مرحله نخست و به عنوان اولويتهاى ضرورى ، اين جهات بايد رعايت گردد:

الف) معيارهايى كه خانواده دختر، در زمينه ارزيابى داماد به عنوان اساسى ترين ارزش ، بايد مورد توجه دقيق قرار دهند، ديندارى آگاهانه ، امانتدارى و اخلاق و رفتار شرافتمندانه او مى باشد.

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است :

اذا جائكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه

هر گاه كسى به خواستگارى دختر شما آمد كه اخلاق و ديندارى او چشمگير بود و براى شما جلب رضايت و آرامش مى كرد، دختر خود را به همسرى او در آوريد.

امام جوادعليه‌السلام مى فرمايد:

من خطب اليكم ، فريضتم دينه ، و امانته كائنا ما كان فزوجوه

چنانچه كسى به خواستگارى دختر شما آمد كه ، ديندارى و امانت دارى او موجب خرسندى شما را فراهم آورد، اگر ساير شرايط را هم نداشت دختر خود را به ازدواج او برگزينيد.

ب) معيارهائى را هم كه خانواده داماد نسبت به عروس و دخترى كه قرار است او را به همسرى فرزند خود در آورند، بايد مورد توجه داشته باشند، صلاحيت و شايستگى است كه ، عموما در عفت و پاكدامنى و سلامت اخلاقى دختر خلاصه مى شود.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

خير نسائكم العفيفة الغلمة ، العفيفة فى فرجها، و الغلمه على زوجها

بهترين زنانى را كه به همسرى خود انتخاب مى كنيد، افرادى هستند كه پاكدامن و نجيب بوده و در برابر شوهر رام و سر به راه باشند.

روى اين حساب ، سلامت و صلاحيت پسر و دختر، چيزى است كه مى بايست رعايت شود و رعايت اين جهات هم در تشكيل تحكيم خانواده ، نقش موثر و سرنوشت سازى خواهد داشت

٢. پيوند مودت و رحمت

مودت ، محتنى است بيشتر در دل و آتشين و دو طرفه يعنى هر دو طرف يكديگر را دوست دارند.

مودت زمينه كشت بذر است كه حاصل رحمت مى باشد و تا مودت نباشد رحمت نيست

علي رغم روش برخى از افرادى كه در جوامع ما، ازدواج را به صورت يك معامله مادى انجام مى دهند، و از اين ناحيه با حوادث تلخ و دردناكى هم دست به گريبان مى شوند، در اسلام پيوند زناشوئى اولا به عنوان يك نشانه اى قدرت و حكمت الهى مطرح شده و ثانيا چيزى كه بنيان خانواده را تحكيم و استوارى مطمئنى مى بخشد، كانون پر حرارت و پر جاذبه مودت و رحمت خواهد بود.

٣. عظمت و قداست ازدواج

غير از مرحله مادى و طبيعى ، كه موضوع مادى و معقول اجتماعى است ، آنچه در اسلام اين پيوند را عظمت و قداست معنوى نيز مى بخشد، مرحله انسانى و پاداش الهى است كه به دنبال تشكيل خانواده ، صورت مى گيرد، و چنين پيوندى عنايت و بركت خداوندى را به دنبال مى آورد.

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است :

ما من شى ء احب الى الله عزوجل من بيت يعمر بالنكاح

در پيشگاه خداوند متعال ، هيچ كانونى محبوبتر از خانه اى كه به وسيله ازدواج عمران و آبادى پيدا مى كند، نخواهد بود.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

ركعتان يصليها المتزوج افضل من سبعين ركعة يصليها العزب

دو ركعت نمازى كه افراد متاهل مى خوانند، از هفتاد ركعت نمازى كه افراد عزب و مجرد انجام مى دهند، افضل و برتر خواهد بود!

٤. ناپسندى و ناگوارى طلاق

به همان ميزانى كه ازدواج در اسلام ، داراى ارزش و ستايش مى باشد، طلاق و جدائى زن و شوهر از هم ، مورد نكوهش و تنفر واقع شده است !

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

ما من شى ء ابغص الى الله ، من بيت يخرب فى الاسلام بالفرقة ، يعنى الطلاق

هيچ چيزى در نظر خداوند، از خانه اى كه ، در جامعه اسلامى به وسيله طلاق و متاركه ، ويران و خراب مى گردد، منفورتر و ناپسندتر نمى باشد!

آن بزرگوار نيز مى فرمايد:

تزوجوا و لاتطلقوا، فان الطلاق ، يهتز منه العرش

پيوند زناشوئى برقرار كنيد، و هرگز طلاقكارى نكنيد، زيرا طلاق چيزى است كه به خاطر آن عرش (كه مبداء عدل و رحمت است) به لرزه و اضطراب مى افتد!

البته اين را هم نبايد فراموش كنيم ، اصولا در يك جامعه اسلامى نبايد طلاق واقع شده ، و پیامدهاى دردناك آن انسانهائى را در آتش پر حرارت خود، بسوزاند، اما اگر در شرايط غير تحملى پيش آيد، و در مقايسه خير و شر، ادامه زندگى و قطع آن ، متاركه امتيازاتى داشته باشد، درنهايت ، و پس از اينكه همه راه حلها و چاره جوئيها مسدود گرديد، طلاق به عنوان يك عمل جراحى ، و تنها راه حل و نجات از مشكلات سخت تر، مجاز خواهد بود.

٥. مسئوليت تشكيل خانواده وظيفه سنگين اولياء

اولياء و پدران و مادران نيز، نسبت به پسران و دختران و زيردستان خود وظيفه دارند، زمينه ساز و اقدام كننده براى تشكيل خانواده آنان باشند.

بارى ، موضوع تشكيل خانواده جوانان را اسلام ، در مرحله نخست ، به عهده والدين گذاشته ، و حتى خوددارى از اداى اين وظيفه سنگين ، تخلف و گناه نيز محسوب خواهد شد!

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

من ادرك له ولد، و عنده ما يزوجه ، فاحدث فالاثم بينهما!

هر كس ، فرزند او به حد بلوغ و آمادگى براى ازدواج برسد، و او توانائى تشكيل خانواده براى او فرزند خود را داشته باشد، و از اين مسئوليت شانه خالى كند، در صورتى كه براى آن فرزند لغزش و انحرافى پيش آيد، گناه آن براى پدر و مادر و فرزند، هر دو نوشته مى شود و هر دو مسئوليت خواهند داشت !

در زمينه ازدواج و تشكيل خانواده براى جوانان مستعد، و افرادى كه به نوعى احتياج به راهنمايى و معاضدت دارند، بار اين مسئوليت سنگين تر مى شود، چنانكه افرادى هم كه به هر شكل ممكن مادى و معنوى ، براى ازدواج افراد بى همسر يارى و اقدام مناسب معمول مى دارند، و كدخدا منشى مصلحانه مى نمايند، از فضيلت و پاداش دنيوى و اخروى بهره مند مى گرداند.

بنابراين ، در شرائطى كه عموما در شرق و غرب ، نظام خانواده از تعهد و مسئوليتهاى اخلاقى تهى شده ، و نابسامانى و بى بند و بارى دردناكى محصول آن گرديده است ، در اسلام به منظور تشكيل و تحكيم بنيان خانواده ، وسائل و تهميدانى به كار گرفته شده ، كه هم تعهد اخلاقى و حقوقى مى آفريند و هم از بسيارى از عوارض و ضايعات كمرشكن جلوگيرى به عمل مى آورد.(٣٥)

والدين محترم محبت بدون سرچشمه نيست و بدون هدف نيز سودى ندراد. محبت به دختران بايد بدون منت و خالصانه باشد و اين خود بهترين راه براى نزديك شدن شما به دختران مى باشد زيرا توسط محبت فاصله ها كمتر مى شود و شرط اول محبت ، شناخت روحيات دختران است و اولين قدم براى ايجاد محبت شناخت يكديگر و روحيات طرفين است

دختران نيازمند و تشنه محبت هستند

انسان هر قدر هم كه بزرگ باشد، چه از نظر سن و يا مقام ، باز از تنهائى گريزان است ، احتياج به دوستى صميمى و يكرنگ دارد، دوست دارد علاقه خود را براى كسى كه نسبت به وى علاقمند است صرف كند، به شرط آنكه طرف او واقعا به وى علاقمند باشد.

خلاصه آنكه در فضاى معادلات و معيارها به طور كلى دگرگون مى شود، و انسان به جهات ساختمان روحى خود مثل يك ماهى مى ماند كه در فضاى محبت ، نشاط مى يابد و رشد مى كند، خطاها، سختى ها، كمبودها، مرضها، همه و همه جلوه ديگرى دارند، توگوئى اكسيرى است كه اگر به سخت ترين مشكلات زده شود آن را راخت و زيبا مى كند.

افسوس كه قدر اين گوهر و ارتباط آن در زندگى خانوادگى و اجتماعى ناشناخته است

انسان تشنه محبت است ، اگر آب زلال محبتى از كسى يافت با تمام وجود به او علاقمند مى شود و انس مى گيرد و گرنه به ناچار وقتى آب زلال و شيرين نبود به آب شور هم بسنده مى كند(٣٧)

دخترى كه از پدر و مادر و در محيط خانه از لحاظ محبت اشباع شده در جوانى احساس محروميت و بى پناهى نمى كند تا در مقابل چند جمله مودت آميز يك جوان غرضران خود را ببازد و آينده خويش را تباه سازد(٣٩)

دختران نيز تشنه عشق و محبت اند و بايد از محبتهاى بى شائبه پدر و مادر برخوردار شوند.يك دختر انتظار دارد به او محبت كرده و از صميم قلب دوستش بدارند و همچنين اولين چيزى كه مى تواند اختلافات بين والدين و دختران را از بين ببرد محبت است

مهربانى و اظهار محبت واقعا اعجاز مى كند، زيرا محبت يك پيوند دو طرفه است

والدين وظيفه دارند مزرعه دل دختران را با محبت و مهر آبيارى كنند چرا كه محبت و علاقه درخواست طبيعى اوست و از راه آن چشمش به دنياى آينده بايد روشن گردد و راه زندگى را در دل او زنده مى سازد. ديديم كه محبت ضرورى زندگى دختران است و اهميتش از اينجا معلوم مى شود كه براى رسيدن به مرحله محبت اجتماع ناگزير است از مرحله محبت خانوادگى عبور كند.

ابراز محبت به طرق مختلفى انجام پذير است كه بهترين آن در بغل گفتن و نوازش كردن و بوسيدن است ، اين امر مايه جلب محبت و اطمينان دختر از زندگى مى شود و از امنيت خاطر بيشتر استفاده خواهد كرد، راز توصيه اسلام كه فرزندانتان را ببوسيد از اينجا كشف مى شود.

محبت از طريق ديگر ابراز عنايت از راه سخن گفتن با صداى ملايم و دلپذير و آهنگ و كلام موزون است ، لوح دل دختر چون آينه اى صاف و منزه است و چه بهتر كه مملو از احساسات پاك و عواطف انسانى باشد.

ميزان محبت بايد به حدى باشد كه تمام زواياى زندگى دختر را در بر گيرد و روشن كند و به مقدارى باشد كه رشد كافى جسمى و روانى او را تضمين و او را فردى سالم و متعادل تحويل جامعه دهد.(٤١)

محبت عامل تربيت

از جمله مسائلى كه در مورد تعليم و تربيت اسلامى مطرح است مسئله محبت و نقطه مقابل آن خشونت است البته نقطه مقابل محبت معمولا بغض است ، ولى اثر محبت احسان و نرمى است و نقطه و اثر بغض قهرا خشونت است و سخت گيرى. (٤٣)

انسان تشنه محبت مى باشد، محبت حياتبخش دلهاست هر كسى نفس ‍ خودش را دوست دارد و دلش مى خواهد محبوب ديگران باشد، احساس ‍ محبوبيت دل را شادمان مى گرداند.

كسى كه بداند محبوب كسى نيست خودش را در اين جهان پر آشوب تنها و بى كس مى شمارد، بدين جهت ، هميشه پژمرده و افسرده خواهد بود. با احساس محبوبيت مى تواند آرام و راحت به رشد و نمو خويش ادامه دهد و در صفات عالى انسانيت تكامل يابد. محبت ريشه اخلاق نيك است در پرتو محبت مى توان احساسات و عواطف را به خوبى پرورش داد و از او انسانى شايسته ساخت

اما كسى كه در محيط سرد و بى عاطفه پرورش يافته و از پدر و مادر مهر و محبت نديده يك انسان راضى و طبيعى نخواهد بود. كسى كه طعم محبت را نچشيده چگونه مى تواند آن را نثار ديگران سازد. از يك چنين انسان محرومى نمى توان توقع بشر دوستى داشت

دين مقدس اسلامى كه به مسائل تربيتى كاملا عنايت داشته و در مورد محبت سفارشهاى فراوانى به عمل آورده كه در كتابهاى حديث موجود است ، از باب نمونه :

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

خدا بنده اش را به واسطه شدت محبتى كه نسبت به فرزندش دارد مورد رحمت قرار خواهد داد.

خداوند بزرگ به حضرت موسىعليه‌السلام فرمود:

محبت اطفال بهترين اعمال است ، زيرا آفرينش آنها بر خداپرستى و توحيد است ، اگر در كودكى بميرد داخل بهشت مى شوند.

مردى به پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت : تا كنون كودكى را نبوسيده ام ، وقتى رفت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اصحابش ‍ فرمود:

به نظر من اين مرد اهل دوزخ است

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سلم فرمود:

كسى كه به كودكان مهربانى و به بزرگسالان احترام نكند از ما نيست

حضرت علىعليه‌السلام به هنگام وصيت فرمود:

با كودكان مهربانى كن و بزرگان را احترام بگذار.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

كودكان را دوست بداريد و با آنها مهربانى كنيد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

فرزندانتان را زياد ببوسيد، زيرا به واسطه هر بوسه اى درجه شما در بهشت بالا مى رود.

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به هنگام بامداد دست نوازش بر سر فرزندان و فرزندزادگانش مى كشيد.(٤٥)

آداب رفتار با دختران

آفات محبت

محبت نظير قانون جاذبه در اين جهان است همانطورى كه اين جهان پابرجاست روى قانون جاذبه ، خانه و خانواده پابرجاست روى محبت و رحمت ، اين جهان از ذره يعنى اتم تا كهكشانها همه و همه به واسطه قانون جاذبه پابرجاست ، اگر يك لحظه قانون جاذبه از جهان برداشته شود نظم آن به هم مى خورد و به طور كلى جهان طبيعت نابود مى شود همچنين است محبت در خانه ، اگر در خانه محبت نباشد نابود شدنى است ، اگر محبت در خانه نباشد آن خانواده از هم پاشيده مى شود و بايد بگويم خانه اى كه در آن محبت نيست همانند قبرى است كه در آن عذاب باشد، خانه اى كه در آن محبت نباشد زندگى حقيقى در آن نيست بلكه مردگى است ، مرگ تدريجى است آن هم تواءم با شكنجه ، لذا از الطاف پروردگار عالم اين است كه وقتى تشكيل خانواده شد محبت طبيعى را عنايت مى كند رحمت و دلسوزى طبيعى را عنايت مى كند.

١ تند خوئى :

اول چيزى كه محبت را از خانه بيرون مى برد و شيشه محبت را مى شكند تند خوئى است اختلاف ، تندى ، پرخاشگرى شيشه محبت را زود مى شكند.

٢ فحش و كتك :

اگر يكى از والدين به فرزند خود فحش دهد ولو تقصيرى داشته باشد خدا از او قهر مى كند، حضرت زهراعليهما‌السلام و پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه طاهرين از او قهر مى كنند و از طرفى اين فحش به صورت بدى مجسم مى شود و رفيق او در عالم برزخ است و در قيامت رسوا است ، رفيق انسان است در قبر و مونس انسان است در برزخ و محشر.

٣ زخم زبان :

ديگر زخم زبان است كه شيشه محبت را مى شكند و گناهش به اندازه اى بزرگ است كه امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: پروردگار عالم فرموده است :

من اهان لى وليا فقد ارصد لمجاربتى

هر كه به يكى از دوستان من اهانت كند به تحقيق به جنگ با من كمين كرده است

اگر كسى به ولى من توهين كند مثل اين است كه با خدا جنگ كرده است و پروردگار عالم فرموده است كه هر كس با من بجنگد با او مى جنگم و معلوم است كه خدا با كسى بجنگد دنيا و آخرتش به كجا مى رسد.(٤٧)

٤ خودپسندى :

از ديگر چيزهايى كه محبت را از بين مى برد منيت و خودپسندى است

خودپسندى ، تكبر، خود محورى به اندازه اى خطرناك است كه قرآن شريف مى فرمايد: اگر كسى خودشنيده باشد، اگر كسى العياذبالله خودمحور و متكبر باشد افعال و صفات رذيه اش در هويت و ذات او اثر مى گذارد و يك آدم خودپسند و سركشى مى شود و به اندازه اى سركش مى شود كه در روز قيامت در مقابل خدا هم خودپسندى مى كند، در مقابل خدا هم سركشى مى كند.

خودپسندى شاخه هاى بدى دارد كه هر شاخه اى ميوه اى تلخ دارد كه از جمله آنها اين است كه محبت را از دل ديگران مى برد.(٤٩)

فصل چهارم : تربيت

تربيت

اگر پاكى و درستى دوجانبه باشد يعنى هم از جانب فرزند دختر و هم از جانب والدين ، در آن صورت با كمترين جهد صالحترين فرد در اين خانواده تربيت مى شود.

البته اين بدان معنا نيست كه در چنين خانواده اى پسران و دختران خود را مطابق با هوا و هوسهاى خود رها كنيم ، آنان را بدين فكر متكى سازيم كه جامعه همه چيز را برايشان درست خواهد كرد و با برخورد طبيعى و خود به خود افراد با يكديگر، بر پايه فضيلت تربيت مى شوند.(٥١)

بنابراين ، پدران و مادران و بالاخص مادران در قبال فرزندان خويش و اجتماع آينده سعى خواهند نمود و اگر در انجام اين وظيفه بزرگ سهل انگارى كنند در قيامت مسؤ ول خواهند بود.

بدين جهت امام سجادعليه‌السلام فرمود:

حق فرزندت اين است كه بدانى كه او از تو مى باشد.

ليكن يادآورى يك نكته ضرورت دارد، بسيارى از مردم از معناى صحيح تربيت غافل بوده و بين تعليم و تربيت فرق نمى گذارند. تربيت را نيز يك نوع تعليم مى پندارند، خيال مى كنند با ياد دادن يك سلسله مفاهيم و مطالب سودمند دينى يا تربيتى و به وسيله پند و اندرزهاى حكماء و شعراء و نقل سرگذشت مردان نيك مى توان كودك را كاملا تحت تاءثير قرار داد و مطابق دلخواه تربيتش نمود.

بنابراين پدر و مادرانى كه درصدد اصلاح و تربيت فرزندان خويش هستند بايد قبلا محيط خانوادگى و روابط خودشان و اخلاق و رفتارشان را اصلاح كنند تا فرزندانشان خواه نا خواه صالح و شايسته تربيت شوند.(٥٣)

اسلام وسایل چندى براى تربيت به كار مى برد كه از آن جمله اند:

تربيت به وسيله سرمشق

عملى ترين و پيروزمندانه ترين وسيله تربيت ، تربيت كردن با يك نمونه عملى و سرمشق زنده است

بدين جهت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را برانگيخت تا سرمشقى براى جهانيان باشد:

در واقع رسول خدا براى شما بهترين مقتدائى است كه مى توانيد از وجودش سرمشق بگيريد.

اين نور، در دلها و جانها پرتو افكند، براى مردم راه روشن شد، ره يافته و رهبرى شده در اين طريق روشن گام برداشتند و به حقيقت رسيدند.

نور محمدى جانها را روشن ساخت ، جانها منور جهانيان بدو دلبستگى پيدا كرد محبتش آنچنان در جانها ريشه دوانيد كه در عالم بى نظير بود. هيچ فردى از افراد بشر به درجه محبوبيتى كه محمد رسيد دست نيافته است اين محبت حتى در دل كسانى كه با دين خدا معارضه مى كردند هم جا داشت دشمنان اين راه و دين جديد هم دلشان آكنده از محبت او بود!

محمد سرمشق مردم در زندگى عملى و بر روى زمين بود. با اينكه بشرى از آنان بود تمام اين صفات و استعدادها را در وجودش نمايان مى ديدند و همه اين مبادى زنده را تصديق مى كردند، زيرا به چشم خود مشاهده مى كردند نه در كتاب مى خواندند! اين صفات و خصوصيات را در بشرى مى ديدند، جانهايشان به سوى او پرواز كرده احساسات و ادراكشان به جانب او متمايل مى شد.

لذا اسلام روش تربيتى خود را بر اساس همان راه و رسمى مى گذارد كه آن پيغمبر عظيم الشاءن ، سكان كشتى اجتماع و زندگى را بدان جهت سوق داد.

كودكى كه مى بينيد پدر و مادرش دروغ مى گويند، ممكن نيست راستى بياموزد.

خانواده تربيت كننده اى است كه نخستين بذرهاى تربيت را در جان طفل مى كارد و رفتار و ادراكات و طرز تفكر او را مى سازد. از اين جهت سزاوار است خانواده پاك باشد، مسلمان باشد تا نسل مسلمانى پرورش دهد كه مبادى و آداب اسلامى در جانشان محقق گردد.

علاوه بر اين شايسته است كه سيره نبوى و رفتار رسول خدا در زندگانيش ‍ هميشه بخشى از راه و رسم تربيت باشد. در اين خانه و آموزشگاه و كتاب و روزنامه و راديو، پيوسته سيره پيامبر گفته شود و عملا اعمال گردد تا دائم يك نمونه عملى از تعليمات اسلامى زنده و مشخصى در مشاعر و افكار جايگزين شود.

تربيت كردن با پند و اندرز

استعدادى در جان آدمى است كه تحت ، تاءثير سخن قرار مى گيرد. البته اين استعداد موقتى است ، لذا گفته بايد تكرار شود.

پند و اندرزى كه مستقيما از راه ضمير باطن و وجدان راه خود را به جان انسان باز كند، آن را سخت به جنبش درآورده نهفته هايش را برمى انگيزد.

اگر سرمشق شايسته و درستى وجود داشته باشد، موعظه اثر رسائى در نفس مى گذارد و از بزرگترين انگيزه هاى تربيتى جان مى گردد.

از طرفى ديگر موعظه براى نفس ضرورت دارد... در نفس انسان پاره اى انگيزه هاى فطرى است كه هميشه احتياج به ارشاد و تهذيب دارند، و اين كار ميسر نمى شود جزء با موعظه و پند و اندرز. در اين صورت انسان تنها به سرمشق با صلاحيت يا تنها به موعظه اكتفا نكرده هر دو را با هم دريافت داشته است

امكان دارد كه والدين طفل دروغ نگويند... ولى كودك براى تكميل كمبودهائى كه در خود يا خانه يا در پدر و مادرش احساس مى كند اقدام به دروغ گفتن مى كند! در اينجا ناچار بايد به بچه پند و اندرز داد! البته بايد بسيار آرام و لطيف و مؤ ثر باشد تا طفل به راه صواب و اخلاق و خوى نيكو برگردد.

قرآن پر از ارشاد و پند و اندرز است :

خداوند به شما دستور مى دهد كه امانتهاى مردم را به صاحبانشان پس ‍ دهيد، و چون بين مردم به قضاوت و حكمى مى پردازد به عدالت داورى كنيد، خداوند به بهترين وجهى در اين باره به شما پند مى دهد.

اينها همه تنها نمونه هائى از پند و اندرزهاى قرآن بود وگرنه همه قرآن براى اهل تقوا پند و موعظه است ! اين قرآن بيان كننده حقايق براى مردم و هدايت و موعظه براى پروا داران است

تربيت با كيفر

چون نمونه هاى عملى و پند و اندرزهاى خيرخواهى سود نبخشيد، ناچار بايد دست به اقدام شديدترى زد تا كارها هر يك بر منوال صحيح و درست خود قرار گيرد و چاره قاطع در اين مورد به كيفر رساندن است

تنبيه براى هر كسى ضرورى نيست ، كسى كه با سرمشق گرفتن از يك نمونه عملى و يا موعظه ، غنى شده است ، در زندگى هيچ احتياجى به كيفر پيدا نمى كند.

تنبيه اولين و نزديك ترين وسيله اى نيست كه براى تربيت افراد به خاطر مربى خطور كند. ابتدا پند مى دهد و با زبان چرم و نرم او را به عمل خير مى خواند و مدتهاى مديدى صبر مى كند شايد جانهاى منحرف به راه بيايند و دعوت به خير را استحباب گويند.

اسلام همه وسايل تربيتى را به كار مى برد كه هيچ جهت جان انسان متروك و بى توجه نمايد. هم سرمشق عرضه كردن را به خدمت مى گيرد و هم پند و اندرز، هم تشويق و پاداش را... در عين حال ترسانيدن و بيم دادن را هم در همه مراتبشان از تهديد به تنبيه گرفته تا اعمال تنبيه ، مورد استفاده قرار مى دهد.

تربيت با داستان سرائى

چون اسلام اين تمايل فطرى افراد را به داستان و تاءثير افسونگر داستان را در دلها مى داند آنرا به عنوان وسيله اى براى تربيت و قوام جانها در استخدام مى گيرد.

امر طبيعى است كه قصه هاى قرآنى به طرفى توجيه و ارشاد شده است كه براى هدفهاى دينى منظور نظر قرآن به كار رود تا آن هدفها محقق گردد. اصولا قرآن كتاب داستانى نيست ، بلكه كتابى تربيتى و ارشادى است وليكن با چنان دقت و توجهى بيان شده است ، و آنقدر قواعد فنى در آن رعايت گرديده كه از وجه نظر هنرى و فنى و تاكتيك هاى تربيتى ، داستان را در خدمت اغراض و هدفهاى دينى درآورده است و جزء روشهاى پرورش ‍ اسلامى ، داستانها را هم مطلقا براى پرورش افراد مورد استفاده قرار مى دهد به يك شرط: داستان پاك و درست باشد.

مقصود از پاكى و درستى اين نيست كه چنان صحنه هاى درخشانى بدون ذره اى بدى به نفوس بشرى عرضه كند!

قرآن بدين ترتيب داستان انسانيت را عرضه مى دارد و اين همان حقيقت بشرى است كه در روزگاران و قرون و گردش تاريخ واقع شده است و قرآن آنها را روشن مى سازد.