امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری جلد ۱

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری0%

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری

نویسنده: محمد دشتى
گروه:

مشاهدات: 14156
دانلود: 3064


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 112 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14156 / دانلود: 3064
اندازه اندازه اندازه
امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری جلد 1

نویسنده:
فارسی

عوامل نظم اجتماعى، سياسى جامعه

پس از اثبات پيوند اخلاق با استقرار نظم سياسى، اجتماعى، و روشن شدن اين واقعيّت كه بدون اخلاق نمى توان در جامعه انسان ها، نظم اجتماعى را تحقّق بخشيد و نمى توان نظم سياسى داشت، حال بايد عوامل پيدايش و تداوم نظم سياسى، اجتماعى را به ارزيابى و شناخت گذاشت.

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام در نهج البلاغه به عوامل گوناگونى اشاره مى فرمايد كه توجّه به آن ضرورى و سرنوشت ساز است مانند:

اوّل - اخلاق اجتماعى و رعايت حقوق

يكى از عوامل برقرارى نظم اجتماعى، سياسى در جامعه، رعايت حقوق اجتماعى است اگر مردم به حقوق يكديگر احترام بگذارند، و حقوق فرد و جامعه رعايت شود نظم سياسى، و اجتماعى تحقّق مى يابد كه حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود:

«أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلاَيَةِ أَمْرِكُمْ، وَلَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ، فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ، وَأَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ، لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ، وَلَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ.

وَلَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَلَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ، لَكَانَ ذلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَلِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَلكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ، وَجَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ، وَتَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ.

ثُمَّ جَعَلَ - سُبْحَانَهُ - مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ، فَجَعَلَهَا تَتَكَافَأُ فِي وُجُوهِهَا، وَيُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً، وَلَا يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ.

وَأَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ - سُبْحَانَهُ - مِنْ تِلكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ وَحَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي، فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ - سُبْحَانَهُ - لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ، فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ، وَعِزّاً لِدِينِهِمْ.»

«پس از ستايش پروردگار! خداوند سبحان، براى من، بر شما به جهت سرپرستى حكومت، حقّى قرار داده، و براى شما همانند حق من، حقّى تعيين فرموده است، پس حق گسترده تر از آن است كه توصيفش كنند، ولى به هنگام عمل تنگنايى بى مانند دارد.

حق اگر به سود كسى اجر نشود، ناگزير به زيان او نيز روزى به كار رود، و چون به زيان كسى اجراء شود روزى به سود او نيز جريان خواهد داشت.

اگر بنا باشد حق به سود كسى اجراء شود و زيانى نداشته باشد، اين مخصوص خداى سبحان است نه ديگر آفريده ها، به خاطر قدرت الهى بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتى كه فرمانش بر آنها جارى است، لكن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داده، و پاداش آن را دو چندان كرده است، از روى بخشندگى، و گشايشى كه خواسته به بندگان عطا فرمايد.

پس خداى سبحان! برخى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب كرد، و آن حقوق را در برابر هم گذاشت، كه برخى از حقوق برخى ديگر را واجب گرداند، و حقّى بر كسى واجب نمى شود مگر همانند آن را انجام دهد

و در ميان حقوق الهى بزرگ ترين حق، حق رهبر بر مردم، و حق مردم بر رهبر است، حق واجبى كه خداى سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرد، و آن را عامل پايدارى پيوند ملّت و رهبر، و عزّت دين قرار داد.»(۱۵)

دوّم - اخلاق اجتماعى، رهنمودهاى قرآن

اگر فرد و جامعه به رهنمودهاى قرآن توجّه لازم داشته باشند و رهنمودهاى آن را از نظر كاربردى بكارگيرند، عدالت اجتماعى و نظم اجتماعى سياسى در همه ابعاد در جامعه استقرار خواهد يافت كه حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود:

«أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَطُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ، وَانْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ؛ فَجَاءَهُمْ بِتَصْدِيقِ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ، وَالنُّورِ الْمُقْتَدَى بِهِ. ذلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ، وَلَنْ يَنْطِقَ، وَلَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ: أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي، وَالْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي، وَدَوَاءَ دَائِكُمْ، وَنَظْمَ مَا بَيْنَكُمْ

«خداوند پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را هنگامى فرستاد كه پيامبران حضور نداشتند، و امّت ها در خواب غفلت بودند، و رشته هاى دوستى و انسانيّت از هم گسسته بود، پس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به ميان خلق آمد در حالى كه كتاب هاى پيامبران پيشين را تصديق كرد، و با نورى هدايتگر انسان ها شد كه همه بايد از آن اطاعت نمايند و آن، نور قرآن كريم است. از قرآن بخواهيد تا سخن گويد، كه هرگز سخن نمى گويد، امّا من شما را از معارف آن خبر مى دهم، بدانيد كه در قرآن علم آينده، و حديث روزگاران گذشته است، شفادهنده دردهاى شما، و سامان دهنده امور فردى و اجتماعى شما است.»(۱۶)

سوم - اخلاق سياسى، اطاعت از رهبرى

يكى ديگر از عوامل برقرارى نظم اجتماعى، سياسى، پيوند مردم با رهبر، و اطاعت از رهبرى، و حضور امام عادل در همه ابعاد زندگى امّت است، امامت عامل اساسى برقرارى نظم، و ريشه كن كردن هرگونه هرج و مرج طلبى است. امّت هائى كه از رهبرى اطاعت كردند به پيروزى رسيدند.

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود:« وَالأِمامَةَ نِظاماً لِلأُْمَّة وَالطّاعَةَ تَعْظِيماً لِلأِْمامَة »

و امامت را براى سازمان يافتن امور امّت و فرمانبردارى از امام را براى بزرگ داشت مقام رهبرى واجب كرد.(۱۷)

چهارم - ارزش هاى اخلاقى

يكى ديگر از عوامل برقرارى نظم اجتماعى، رعايت ارزش هاى اخلاقى است كه حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود:

« فَإِنْ كَانَ لاَبُدَّ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ فَلْيَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكَارِمِ الْخِصَالِ، وَمَحَامِدِ الْأَفْعَالِ، وَمَحَاسِنِ الْأُمُورِ، الَّتِي تَفَاضَلَتْ فِيهَا الُْمجَدَاءُ وَالنُّجَدَاءُ مِنْ بُيُوتَاتِ الْعَرَبِ وَيَعَاسِيِبِ الْقَبَائِلِ؛ بِالْأَخْلَاقِ الرَّغِيبَةِ، وَالْأَحْلَامِ الْعَظِيمَةِ، وَالْأَخْطَارِ الْجَلِيلَةِ، وَالْآثَارِ الَْمحْمُودَةِ. فَتَعَصَّبُوا لِخِلَالِ الْحَمْدِ مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ، وَالْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ، وَالطَّاعَةِ لِلْبِرِّ، وَالْمَعْصِيَةِ لِلْكِبْرِ، وَالْأَخْذِ بِالْفَضْلِ، وَالْكَفِّ عَنِ الْبَغْيِ، وَالْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ، وَالْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ، وَالْكَظْمِ لِلْغَيْظِ، وَاجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ

«پس اگر در تعصّب ورزيدن ناچاريد، براى اخلاق پسنديده، افعال نيكو، و كارهاى خوب تعصّب داشته باشيد، همان افعال و كردارى كه انسان هاى باشخصيّت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آنها از يكديگر پيشى مى گرفتند، يعنى اخلاق پسنديده، بردبارى به هنگام خشم فراوان، و كردار و رفتار زيبا و درست، و خصلت هاى نيكو، پس تعصّب ورزيد در حمايت كردن از پناهندگان، و همسايگان، وفادارى به عهد و پيمان، اطاعت كردن از نيكى ها، سرپيچى از تكبّر و خودپسندي ها، تلاش در جود و بخشش، خوددارى از ستمكارى، بزرگ شمردن خونريزى، انصاف داشتن با مردم، فرو خوردن خشم، پرهيز از فساد در زمين، تا رستگار شويد.»

و شورشيان بصره را وقتى نكوهش مى كند، به مشكل اخلاقى آنان اشاره كرده مى فرمايد، علل برهم خوردن نظم اجتماعى، سياسى شهر شما بصره آن است كه اخلاق شما مردم مرده است.

و ضد ارزش ها در شما حاكم گرديد.

« كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ، وَأَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ؛ رَغَا فَأَجَبْتُمْ، وَعُقِرَ فَهَرَبْتُمْ. أَخْلَاقُكُمْ دِقَاقٌ، وَعَهْدُكُمْ شِقَاقٌ، وَدِينُكُمْ نِفَاقٌ، وَمَاؤُكُمْ زُعَاقٌ، وَالْمُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ، وَالشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ. كَأَنِّي بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَيْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَمِنْ تَحْتِها، وَغَرِقَ مَنْ فِي ضِمْنِهَا

شما سپاه يك زن بوديد، و پيروان حيوان شتر عايشه، تا شتر صدا مى كرد مى جنگيديد، و تا دست و پاى آن قطع گرديد فرار كرديد، اخلاق شما پَست، و پيمان شما از هم گُسسته، دين شما دورويى، و آب آشاميدنى شما شور و ناگوار است، كسى كه ميان شما زندگى كند به كيفر گناهش گرفتار مى شود، و آن كس كه از شما دورى گزيند مشمول آمرزش پروردگار مى گردد، گويا مسجد شما را مى بينم كه چون سينه كشتى غرق شده است، كه عذاب خدا از بالا و پايين او را احاطه مى كند، و سرنشينان آن همه غرق مى شوند.»(۱۸)

حال توجّه به اين نكته ضرورى است كه هم اكنون آرزوى رهبران شرق و غرب آن است كه در تمام جوامع انسانى نظم اجتماعى و سياسى برقرار كنند.

امّا آيا اين آرزو تحقّق پذير است.

در غرب و اروپا چون ارزش هاى اخلاقى را ناديده گرفتند نتوانستند نظم اجتماعى صحيحى در ورابط انسان ها برقرار سازند.

چون به انسان و انتخاب او اصالت دادند و انواع ارزش هاى اخلاقى را ناديده گرفتند.

وقتى گرايش فكرى انسانها اومانيزم (اصالت انسان) و اصالت انتخاب انسان باشد هرچه دلش مى خواهد اصالت داشته باشد، انواع هواپرستى دامنگير انسان شده و انسان را به سوى پوچى و هرج و مرج طلبى پيش مى برد.

پشتوانه نظم اجتماعى و سياسى در جامعه انسان ها، اخلاق و ارزش هاى اخلاقى است.

مگر مى شود بدون درك مسئوليّت ها و تعهّدات اخلاقى به نظم اجتماعى انديشيد.

از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه تا فرد و جامعه به ارزش هاى اخلاقى نيانديشند و آن را از نظر كاربردى در زندگى روزانه خود بكار نگيرند از نظم اجتماعى و سياسى نيز خبرى نخواهد بود.

فصل اول - اخلاق فردى امام علىعليه‌السلام

۱ - ساده زيستى

۲ - ساده پوشى

۳ - خود كفائى

۴ - عبادت و حالات معنوى

۵ - شجاعت و مردانگى

(فصل اول - اخلاق فردى امام علىعليه‌السلام )

۱. ساده زيستى امامعليه‌السلام

۱ - ابزار و وسائل ساده زندگى

۲ - ازدواج ساده

۳ - غذاى ساده

۴ - خانه ساده

۵ - استفاده از فرش هاى ساده

۶ - فراهم كردن لوازم ساده زندگى

۷ - سادگى لوازم خانه

۸ - ساده زيستى در كمال توانائى

۹ - زهد و سادگى در زندگى

۱۰ - پرهيز از زر اندوزى

۱ - ابزار و وسائل ساده زندگى

فرهنگ ساده زيستى اگر در جوامع بشرى بگونه شايسته اى تحقّق يابد مى توان با بسيارى از مشكلات اقتصادى مقابله كرد و در روزگاران سخت آينده كه انفجار جمعيّت همراه با كمبود مواد غذائى و محدود بودن امكانات زيستى دامنگير انسان هاست چاره اى جز رواج فرهنگ ساده زيستى وجود ندارد.

امام علىعليه‌السلام الگوى كامل فرهنگ ساده زيستى بود.

در كمك به همسر، گندم را با آسياب سنگى آرد مى كرد و در كار خانه حضور جدّى داشت.

از لباس هاى معمولى كه عموم مردم مى پوشيدند استفاده مى كرد، روزى به بازار رفت و به لباس فروشان ندا داد كه چه كسى پيراهن ۳ درهمى دارد؟

مردى گفت: در مغازه من موجود است، حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام آن را خريد و پوشيد.

خانه اى چون خانه ديگران داشت، و اسبى يا الاغى كه همگان در اختيار داشتند بكار مى گرفت و روزى شمشير خود را فروخت تا مشكل اقتصادى خانواده را حل كند.

هارون بن عنتره مى گويد: در شهر خورنق(۱۹) هوا سرد بود، علىعليه‌السلام راديدم كه قطيفه اى برخود پيچيده و از سرما رنج مى برد، گفتم از بيت المال سهمى بردار.

امام علىعليه‌السلام پاسخ داد:

چيزى از مال شما بر نمى دارم و اين قطيفه را كه مى بينى بر خود پوشانده ام آن را از مدينه همراه آورده ام.(۲۰)

نان خشكيده مى خورد كه دخترش امّ كلثوم وقتى نان جوين خشك را بر سفره پدر ديد اشكش جارى شد.

در اوائل زندگى، شب ها با همسرش برروى پوستينى مى خوابيد كه در روز بر روى آن شتر را علوفه مى داد.(۲۱)

۲ - ازدواج ساده

الف - مراسم ساده

وقتى علىعليه‌السلام ازحضرت زهراء (سلام الله عليها) خواستگارى كرد، و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ موافقت نمود، فرمود:

على جان! از درهم ودينار چه دارى؟

پاسخ داد: يك شتر و زره جنگى.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: حيوان سوارى لازم است، زره را بفروش.

زره را به بازار برد و به ۴۰ درهم فروخت و همه را تقديم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ كرد.

خطبه عقد در حضور جمعى از ياران پيامبر خوانده شد، رسول خدا مقدارى از قيمت زره را به سلمان داد تا لباس و برخى مايحتاج زندگى امام علىعليه‌السلام را تهيّه كند و مقدارى هم به مقداد داد و فرمود:

آن را به خواهر علىعليه‌السلام امّ هانى بده تا به عنوان صدقه بر سر عروس بريزد كه با دادن يك غذاى ساده به جمعى از اصحاب، مراسم عروسى پايان گرفت.(۲۲)

ب - تداركات ساده ازدواج

همه قبول دارند كه دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بزرگ زنان بهشتى و دختر بزرگترين پيامبر آسمانى است.

همه قبول دارند كه حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام يكى از بزرگترين شخصيّت هاى جهان اسلام است.

امّا ازدواج ساده آن بزرگواران جاى بسى شگفتى است.

كه چگونه ساده و دور از تشريفات انجام گرفت.

علىعليه‌السلام با فاطمه (سلام الله عليها) دختر رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در ماه صَفَر از سال دوّم هجرى ازوداج كرد و از فاطمه (سلام الله عليها) در ذى الحجّه همان سال داراى فرزند شد.

نقل شده كه:

امام علىعليه‌السلام زِرِه خويش را مَهرِ فاطمه (سلام الله عليها) قرارداد، زيرا كه در آن موقع چيزى از سيم و زر نداشت.

و در نقل ديگرى آمده است كه:

علىعليه‌السلام با فاطمه (سلام الله عليها) بر مَهرى به مقدار چهارصد و هشتاد دِرهم ازدواج نمود، و پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به او امر كرد كه ثُلث آن مبلغ را به خريد عطريّات اختصاص دهد.

و نقل شد كه:

علىعليه‌السلام زِرِه خود را به خاطر شيربَها تقديم نمود زيرا كه رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ او را به اين امر فرمان داده بود.

سِنِّ حضرت زهراء (سلام الله عليها) در روزِ ازدواجش پانزده سال و پنج ماه و نيم بود و علىعليه‌السلام در آن روز بيست و يك سال و پنج ماه داشت.(۲۳)

۳ - غذاى ساده

داستان احنف بن قيس

احنف بن قيس وقتى به دربار شام رفت و غذاهاى رنگارنگ او را ديد به گريه افتاد.

معاويه گفت: چرا گريه مى كنى؟

پاسخ داد: يك شب هنگام افطار خدمت علىعليه‌السلام رفتم به من فرمود:

برخيز با حسن و حسينعليهما‌السلام همسفره باش، و خود به نماز ايستاد، وقتى نماز امام علىعليه‌السلام به پايان رسيد ظرف دربسته اى را جلوى امام علىعليه‌السلام گذاشتند، به گونه اى در پوش غذا بسته بود كه ديگرى نتواند آنرا باز كند، امام دَر پوش غذا را برداشت و آرد جو را در آورد و تناول كرد.

به حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام عرض كردم: شما اهل سخاوت مى باشيد، پس چرا غذاى خود را پنهان مى كنيد؟

فرمود: اين كار از روى بخل ورزى نيست، مى خواهم فرزندانم از روى دلسوزى چيزى به آن مانند روغنى يا دوغى نيافزايند.

عرض كردم: مگر حرام است؟

فرمود: نه اما رهبرامّت اسلامى بايد در خوراك و لباس مانند فقيرترين افراد جامعه زندگى كند تا الگوى بينوايان باشد، و فقرا بتوانند مشكلات و تهيدستى را تحمّل كنند.(۲۴)

و در نقل ديگرى آمده است:

احنف بن قيس مى گويد:

روزى به دربار معاويه رفتم، وقت نهار آن قدر طعام گرم، سرد، ترش و شيرين پيش من آوردند كه تعجّب كردم.

آنگاه طعام ديگرى آوردند كه آنرا نشناختم.

پرسيدم: اين چه طعامى است؟

معاويه جواب داد:

اين طعام از روده هاى مرغابى تهيّه شده، آنرا با مغز گوسفند آميخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِيشكر در آن ريخته اند.

احنف بن قيس مى گويد:

در اينجا بى اختيار گريه ام گرفت و گريستم.

معاويه با شگفتى پرسيد:

علّت گريه ات چيست؟

گفتم: به ياد على بن ابيطالبعليه‌السلام افتادم، روزى در خانه او بودم، وقت طعام رسيد.

فرمود: ميهمان من باش.

آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.

گفتم: در اين سفره چيست؟

فرمود: آرد جو، سويق، شعير.

گفتم: آيا مى ترسيد از آن بردارند يا نمى خواهيد كسى از آن بخورد؟

فرمود: نه، هيچ كدام از اينها نيست، بلكه مى ترسم حسن و حسينعليهما‌السلام بر آن روغن حيوانى يا روغن زيتون بريزند.

گفتم: يا اميرالمؤمنين مگر اين كار حرام است؟

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود:

«لا وَ لكِنْ يَجِبُ عَلى اَئِمَّةِ الْحَقِّ اَنْ يُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعْفَةِ النَّاسِ لِئَلاَّ يَطْغِى الفَقيرَ فَقْرُهُ »

«نه، بلكه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعيف باشند تا فقر باعث طغيان فقرا نگردد.»

هر وقت فقر به آنها فشار آورد بگويند: بر ما چه باك، سفره اميرالمؤمنين نيز مانند ماست.

معاويه گفت: اى احنف مردى را ياد كردى كه فضيلت او قابل انكار نيست.(۲۵)

ابورافع مى گويد:

روز عيدى خدمت امام علىعليه‌السلام رسيدم، ديدم كه سفره اى گره خورده در پيش روى حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام است، وقتى آنرا باز كرد ديدم نان جوين است.

گفتم: چرا گره مى زنى؟

فرمود: براى اينكه بچه ها دوغى يا روغنى بر آن نيافزايند.

امام علىعليه‌السلام بيشتر از سبزيجات استفاده مى فرمود.

و اگر غذاى بهترى مى خواست شير شتر ميل مى كرد

گوشت بسيار كم مى خورد و مى فرمود:

شكم ها را مدفن حيوانات نكنيد با اين همه، از همه قدرتمندتر و قوى تر بود.(۲۶)

پاسخ عاصم بن زياد

وقتى حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام به عاصم بن زياد كه ترك لذّت هاى حلال كرده بود اعتراض كرد و رهنمود داد كه نبايد از حلال الهى و از زندگى لازم و مناسب پرهيز داشت، عاصم بن زياد به صورت اعتراض گفت:

يا اميرالمؤمنين! شما هم كه از لباس هاى بسيار ساده و غذاهاى ساده استفاده مى كنيد و بسيارى از لذّت هاى حلال را ترك كرده ايد!!

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در پاسخ او فرمود:

«قالَ وَيْحَكَ لَسْتُ كَأنْتَ اِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى أئِمَّةِ الْعَدْلِ اَنْ يُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُم بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلايَتَبَيَّغَ بِالْفَقيرِ فَقْرُهُ »(۲۷)

«واى بر تو، من همانند تو نيستم چون رهبر جامعه اسلامى مى باشم همانا خداوند بر امامان عادل واجب كرده است كه چونان ضعيف ترين انسان ها زندگى كنند تا تهي دستى بر محرومان و فقرا فشار نياورد.»

يعنى سادگى در غذا و پوشاك نسبت به مسئوليّت هاى اجتماعى افراد متفاوت است.

اعتراف عمر بن عبدالعزيز

عمر بن عبدالعزيز گفته است:

على بن ابيطالبعليه‌السلام گذشتگان را بى آبرو و بى موقعيّت كرد و باعث زحمت آيندگان گرديد.

يعنى امام علىعليه‌السلام چنان در عبوديّت و عدالت و زهد و تقوى بالاتر از همه قرار داشت كه خلفاى گذشته را در نزد مردم بى موقعيّت نمود كه مردم مى گفتند:

عدالت و تقوى يعنى اين.

و خلفاى آينده نيز هرچه خواستند نتوانستند راه او را بروند و به زحمت افتاده و در نزد مردم ارزشى پيدا نكردند.

داستان فالوده

عدى بن ثابت مى گويد:

در هواى گرم تابستان، به وسيله آب خنك و شكر، فالوده اى درست مى كنند كه براى رفع تشنگى خوب است.

روزى مقدارى فالوده نيز براى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام آوردند، امام علىعليه‌السلام از خوردن آن امتناع ورزيد و فرمود:

چون رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فالوده نخورد، من هم دوست ندارم از آن بخورم.(۲۸)

الف - پيروى از رسول خداعليه‌السلام در غذا

امام علىعليه‌السلام در ساده زيستى ضرب المثل بود، از غذاهاى ساده استفاده مى كرد، غذائى مى خورد كه عموم مردم مى خوردند.

سخت تلاش داشت تا با محرومان و فقراء هم نوا باشد، روزى براى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فالوده آوردند، امامعليه‌السلام فالوده را ميل نفرمود و اظهار داشت:

چون رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فالوده نخورد، من هم از او اطاعت مى كنم و نمى خورم.(۲۹)

زيرا در هواى گرم مدينه يا در كوفه تهيّه فالوده از برف و شكر و ديگر ادويه هاى مورد لزوم، كار هر كسى نبود، و محرومان قدرت آن را نداشتند و چون فالوده غذاى گروه خاصّى از جامعه بود، رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ هم از آن استفاده نمى كرد و اميرالمؤمنينعليه‌السلام هم براى رعايت سادگى در غذا و هم به جهت پيروى از سنّت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فالوده نخورد.

ب - همراهى با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌

امام علىعليه‌السلام تلاش مى كرد تا چونان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ زندگى كند، بخورد و بياشامد و غذائى را كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ تناول نكرد، استفاده نمى كرد.

روزى فالوده اى براى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام آوردند، فرمود:

چون رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ از فالوده استفاده نكرد، من هم فالوده نمى خورم،

و توضيح داد كه:

« كُلُّ شَيْى ءٍ لَمْ يَأكُلْ مِنْهُ رَسُولُ اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ لا أُحِبُّ اَنْ آكُلَ مِنْهُ »

«هر غذائى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آن را نخورد، دوست ندارم من از آن استفاده كنم.»(۳۰)

اين الگوى رفتارى درس ساده زيستى به مديران جامعه مى دهد كه تلاش كنند در غذا و لباس و مسكن همانند محرومان جامعه زندگى كنند، گرچه مصداق هاى خارجى مهمّ نيست.

زيرا در آن روزگاران ممكن بود فالوده غذاى سرمايه داران جامعه به حساب مى آمد و امروز به يك غذاى عمومى تبديل شده باشد، همواره بايد پيام الگوها را شناخت و بكار گرفت، گرچه نمونه هاى خارجى ملاك نباشد.

پرهيز از غذاهاى چرب و شيرين

۱ - اگر چه امام علىعليه‌السلام از غذاهاى حلال استفاده مى فرمود، امّا اغلب غذاهاى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام سركه و روغن، و خرما بود.(۳۱)

۲ - همه سيره نويسان نقل كرده اند كه:

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام در سادگى غذا چونان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ عمل مى كرد و سفره او از سفره رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ رنگين تر نشد.

« وَ كانَ اميرالمؤمنين عليه‌السلام أشبهُ النّاس طُعمةً بِرَسُولِ اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ كانَ يأكُلَ الخُبْزَ وَ الخِلَّ و الزّيتَ »

«حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام شبيه ترين مردم در غذا به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بود كه أغلب، نان و سركه و روغن تناول مى فرمود.»(۳۲)

استفاده از غذاى ساده با وجود غذاهاى رنگين

امام علىعليه‌السلام تهي دست نبود، از دسترنج خود توليد فراوانى داشت وقتى فقراء و يتيمان را دعوت مى كرد، بر سر سفره انواع غذاهاى رنگارنگ مى گذاشت، و همگان را دعوت به تناول غذاها مى كرد، امّا خود بر سر همان سفره، نان خشك مى خورد.(۳۳)

پرهيز از برخى غذاها

روزى براى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام معجونى از آب و عسل آوردند، كه به صورت شربت مى نوشيدند.

امام علىعليه‌السلام آن را گرفت و فرمود:

«پاك و پاكيزه است و حرام نيست، امّا من از آن نمى خورم، و نفس خود را به چيزى كه نبايد عادت بدهم آشنا نمى سازم.»(۳۴)