امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری جلد ۱

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری0%

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری

نویسنده: محمد دشتى
گروه:

مشاهدات: 14159
دانلود: 3064


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 112 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14159 / دانلود: 3064
اندازه اندازه اندازه
امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری

امام علی (علیه السلام) و اخلاق اسلامی / الگوهای رفتاری جلد 1

نویسنده:
فارسی

۲ - تحمل ناسازگارى هاى خوارج

در گذشته و حال مى نگريم كه حاكمان پيروز، و سلاطين و پادشاهان، و سران احزاب سياسى، چگونه با مخالفان خود برخورد كردند، و با تصفيه هاى خونين، و قتل و غارت، شكنجه و زندان، اجازه ابراز عقيده را به آنها نداده، و هرگونه حركتى را از آنان صلب مى كردند.

امّا حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در روش برخورد با دشمن و تحمّل مخالفان، الگو و بى نظير است.

روزى جمعى از خوارج وارد مسجد كوفه شدند تا با شعارهاى مداوم، سخنرانى امام علىعليه‌السلام را بر هم زنند، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام سرگرم سخنرانى بود كه:

يكى بلند شد، فرياد زد:

«لا حُكْمِ إِلاّ لِلَّه »

و ديگرى از سوئى ديگر داد زد:

«لا حُكْمِ إِلاَّ لِلَّه »

و سوّمى از گوشه ديگر مسجد همين شعار را داد.

سپس گروهى برخاستند، و اين شعار را دادند.

امام علىعليه‌السلام با بزرگوارى خاصّى مخالفت هاى آنان را تحمّل كرد.

آنگاه خطاب به مردم فرمود:

«كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِها الْباطِلْ »

«شعار حقّى است كه از آن باطل اراده مى كنند»

سپس خطاب به خوارج در مسجد فرمود:

تا وقتى كه دست به شمشير نبرديد، و با ما هستيد از سه اصل اساسى برخورداريد:

۱- «لا نَمْنَعَكُمْ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ تَذْكُرُوا فيها إِسْمُهُ »

از ورود شما به مسجد براى نماز جلوگيرى نمى كنيم.

۲- «لا نَمْنَعَكُمْ مِنَ الْفِىْ ءْ ما دامَتْ أَيْدِيكُمْ مَعَ أَيْدِينا »

تا وقتى كه با ما هستيد از حقوق بيت المال شما را محروم نمى كنيم.

۳- «لا نُقَاتِلُكُمْ حَتَّى تَبْدَؤُنا »

با شما نمى جنگيم تا شما جنگ را آعاز كنيد.(۱۳۵)

۷ - راه مبارزه با مفاسد اجتماعى

۱ - شلاّق و ازدواج

۲ - رواج فرهنگ ازدواج موقّت

۳ - مبارزه با خرافات در مسئله ازدواج

۴ - رواج فرهنگ تعدّد زوجات

۱- شلاق و ازدواج

روزى جوانى را كه انحراف جنسى داشت، و خود را جُنُب مى كرد،(۱۳۶) دستگير كرده خدمت حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام آوردند، امام علىعليه‌السلام دستور داد تا ابتداء بر دست هاى او شلاّق بزنند، و سپس امر فرمود تا از بيت المال براى او ازدواج كنند، يعنى تنها مجازات و شلاّق و كيفر دادن كافى نيست، براى مبارزه با مفاسد اجتماعى، بايد ريشه ها را خشكاند، تا وقتى جوانى ازدواج نكند همواره در معرض وسوسه هاى شيطانى است، بايد در كنار مجازات از اقدامات أساسى براى نسل جوان غافل نمانيم.

كه يكى از راه هاى مبارزه با مفاسد اجتماعى، ازدواج است، بايد در ازدواج جوانان شتاب كرد، زيرا غريزه جنسى چون ديگر غرائز بشرى است، چونان احساس گرسنگى و تشنگى است، اگر به آن پاسخ درست داده نشود، به راه هاى انحرافى كشانده خواهد شد.

۲ - رواج فرهنگ ازدواج موقت

يكى ديگر از راه هاى مبارزه با مفاسد اجتماعى و روابط نامشروع، مُتعه ازدواج موقت است، زيرا بسيارى از زنان نمى توانند ازدواج دائم داشته باشند، فرزندانشان بزرگ و داراى داماد يا عروس هستند، و مشكلات فراوان خانوادگى مانع ازدواج دائم آنها است.

و بسيارى از مردان از نظر اجتماعى، شخصيّتى، اقتصادى، سياسى نمى توانند زنان متعدّد دائم داشته باشند يا مسافرند، و اقامت آنها در برخى از شهرها كوتاه است، امّا نياز به همسر دارند تا دچار انواع محرّمات نشوند.

آيا اسلام فكرى براى اخلاق جنسى زنان و مردان و جوانان جامعه نكرده است؟

يا عدّه اى به نام اسلام، بدعت هائى گذاشتند كه سلامت جامعه اسلامى را مورد تهديد قرار داده است؟

در اسلام، ازدواج موقّت، براى صاحبان عذرهاى گوناگون مطرح شده است، و در زمان رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ با پياده شدن احكام دين، با انواع مفاسد اجتماعى مبارزه مى گرديد كه:

حلال الهى درست رواج پيدا كرد.

و ريشه هاى بسيارى از مفاسد خشكيد.

امّا پس از سقيفه و بدعت هاى خليفه اوّل و خليفه دوّم، و سياست تغيير احكام الهى، ازدواج موقّت نيز برداشته شد، و خليفه دوّم آن را حرام اعلام كرد و آشكارا گفت كه: هركس مُتعه انجام دهد، گردنش را خواهم زد.

با تعطيل شدن حكم خدا، و بر زمين ماندن بسيارى از مشكلات جنسى جوانان و زنان بى شوهر، دوباره روابط نامشروع رواج يافت كه متعه تا زمان حكومت حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به صورت ضدّ ارزش در آمد، و آن را يك امر خلاف اسلام مى پنداشتند، كه امام علىعليه‌السلام با تأسّف فرمود:

«لَو لا ما فَعَلَ عُمَرُ بنُ الخَطَّاب فِى الْمُتْعَةِ ما زَنَى إِلاَّ شَقِىٌّ »

اگر خليفه دوّم حكم خدا را نسبت به متعه تحريف نمى كرد، هيچكس جز افراد جنايتكار مرتكب روابط نامشروع نمى شدند.(۱۳۷)

۳ - مبارزه با خرافات در مسئله ازدواج

برخى فكر مى كنند:

اگر زنى شوهر نكرد، وفادار و صادق است، يا مردى پس از مرگ همسرش اگر زن نگرفت مردى وفادار و ارزشمند است، بر همين أساس بسيارى تن به ازدواج كه حكم الهى است نمى دهند، امّا به انواع آلودگى ها آلوده مى شوند.

حضرت علىعليه‌السلام از خود شروع كرد، و سنّت هاى جاهلى را زير پاگذاشت، هم پس از شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) فوراً ازدواج كرد و هم به زن جوانش أمامه، در كنار بستر شهادت سفارش كرد كه پس از او ازدواج كند، و شوهر او را معيّن فرمود كه با مغيرة بن نوفل از نوادگان عبدالمطلّب ازدواج كند.

(امامه پس از عدِّه وفات به وصيت امام علىعليه‌السلام عمل نمود، و ازدواج كرد، و داراى فرزندى به نام يحيى شد).(۱۳۸)

۴ - رواج فرهنگ تعدد زوجات

يكى از راه هاى مبارزه با مفاسد اجتماعى تعدّد زوجات است كه اگر با شرائط لازم در جامعه تحقّق پذيرد و زنانى بى شوهر يا مردانى بى زن در جامعه اسلامى وجود نداشته باشند، ريشه بسيارى از مفاسد اجتماعى مى خشكد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام با رعايت عدالت بين بانوان، در عمل فرهنگ تعدّد زوجات را تأييد و به آن عمل كرد.

ازدواج هاى امام علىعليه‌السلام

رجوع شود به: فصل سوّم ـ ش ۴ ـ تبليغ فرهنگ ازدواج

۸ - عفو و بخشندگى

۱ - عفو برده خطاكار

۲ - روش برخورد با نيازمند

۱ - عفو برده خطاكار

امام علىعليه‌السلام روزى يكى از بردگان را صدا زد، و او جواب نداد، چند بار نام او را بلند خواند و او شنيد و پاسخ نداد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام خود به نزد او آمد و فرمود: مگر صداى مرا نشنيدى؟

گفت: چرا شنيدم، چون از عقوبت شما ايمن بودم، خواستم شما را به خشم آورم.

امام علىعليه‌السلام فرمود: من هم به خشم مى آورم آن شيطانى را كه تو را اين چنين اغفال كرد.

سپس او را در راه خدا آزاد كرد.(۱۳۹)

۲ - روش برخورد با نيازمند

حارث همدانى حاجتى داشت، به منزل حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام رفت، امام علىعليه‌السلام پس از سلام و احوال پرسى، فرمود: آيا خواسته اى دارى؟

حارث گفت: آرى.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام بلند شد و چراغ را خاموش كرد و فرمود:

اى حارث! چراغ را خاموش كردم كه در برابر خواسته ات دچار ذلّت و خوارى نشوى.

حال هر چه مى خواهى بگو!

زيرا از پيامبر اكرمعليه‌السلام شنيدم:

«اَلْحَوائِجُ أَمانَةٌ مِنَ اللَّهِ فِى صُدُورِ الْعِبادْ، فَمَنْ كَتَمَها لَهُ عِبادَةٌ وَ مَن أَفْشاها كانَ حَقَّاً عَلَى مَنْ سَمِعَها أَنْ يُعْيُنَهُ »

خواسته هاى مردم در دل هاى بندگان أمانت است، هركس آن را پنهان دارد براى او عبادت نوشته مى شود، و كسى كه آن را آشكار كند، بايد شنوندگان او را يارى كنند.(۱۴۰)

۹ - احترام به مردم

۱ - كمك به يهودى در راه مانده

۲ - دستورالعمل برخورد با انسان ها

۳ - عيادت مريض

۴ - آداب سلام كردن

۵ - ارزش مصافحه كردن

۶ - احكام عطسه كردن

۷ - احكام روز جمعه

۸ - احترام به آزادى مردم

۱- كمك به يهودى در راه مانده

مرد يهودى كه از شام با چند الاغ گندم به كوفه مى آمد، در نزديكى هاى شهر كوفه، الاغ هاى او با بار گم شده بودند و بى نوا با دوست قديمى خود، حارث اعور همدانى، تماس گرفت و به امام علىعليه‌السلام متوسّل شد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام شخصاً الاغ هاى او را پيدا كرد و آن شب تا سحر از اموال او حفاظت نمود، و تنها براى نماز صبح از يهودى جدا شد، پس از نماز او را به بازار برد، اموال او را به فروش رساند، و نيازهاى او را برآورد، وقتى مرد يهودى آن همه ايثار و بزرگوارى را از امام علىعليه‌السلام ديد، مسلمان شد و گفت:

« أَشْهَدُ أَنَّكَ عالِمُ هذِهِ الأُْمَّةْ، وَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ عَلَى الْجِنِّ وَ الأِْنْس »

گواهى مى دهم كه تو دانشمند امّت اسلامى، و جانشين پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بر جنّ و آدميان مى باشى(۱۴۱)

۲ - دستورالعمل برخورد با مردم

از نظر امام علىعليه‌السلام مردم بندگان خدا و محترمند، و كارگزاران حكومتى بايد در خدمت مردم باشند، از اين رو در تمام نامه ها كارگزاران دولتى را به تواضع و فروتنى دعوت مى فرمود.

و به فرمانداران خود نوشت:

«لا تَسْخَروا الْمُسْلِمِينَ وَ مَنْ سَأَلَكُمْ غَيْرَ الْفَرِيضَةِ فَقَدِ اعْتَرى فَلا تَعْطُوه »

مسلمانان را مسخره نكنيد و كسى كه بيش از حق خود از شما درخواست كرد، تجاوز كرده، به او چيزى ندهيد.(۱۴۲)

۳ - عيادت از مريض

امام علىعليه‌السلام تا شنيد كه صعصعة بن صوحان مريض است فوراً به عيادت او رفت و از او دلجوئى كرد، و از ساده زيستى صعصعة تعريف كرد و فرمود:

«وَاللَّهِ ما عَلِمْتُكَ إِلا خَفيفَ الْمَؤُنَةِ حُسْنَ الْمَعُونَةَ »

سوگند به خدا از تو جز زندگى ساده و نيكو يارى دادن به مردم، سراغ ندارم.

صعصعه نيز از رحمت و محبّت امام علىعليه‌السلام قدردانى كرد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به هنگام خداحافظى توجّه او را به يك تذكّر اخلاقى جلب نموده فرمود:

مبادا عيادت كردن من تو را مغرور سازد و بر قبيله خود فخر بفروشى!! كه خداوند انسان هاى مغرور و فخر فروش را دوست ندارد.(۱۴۳)

۴ - آداب سلام كردن

برخى در روابط اجتماعى، ادب و احترام را رعايت نمى كنند، كه هم اكنون در بسيارى از كشورهاى غربى و شرقى مردم در روابط اجتماعى خود بدون سلام كردن از كنار هم ردّ مى شوند.

در مقابل، بعضى ديگر در سلام كردن دچار افراط شده و به مرز چاپلوسى نزديك مى گردند.

امام علىعليه‌السلام به اين نكته توجّه دارد كه اعتدال حتّى در سلام كردن نيز بايد حفظ گردد كه فرمود:

سلام داراى چهار صيغه است:

«سَلامٌ عَلَيْك

سَلامٌ عَلَيْكُم

السَلامٌ عَلَيْك

السَلامٌ عَلَيْكُم»

اگر سلام كننده عبارت وَ رَحْمَةُ اللَّه را بر سلامش افزود، تو نيز متقابلاً بيفزاى، و اگر كلمه وَ بَرَكاتُهُ را نيز اضافه كنى، در زمره كسانى خواهى شد كه تحيّت ديگران را به نحو احسن پاسخ مى دهند.

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَ إِذا حُيِّيْتُمْ فَحَيُّوا بِأَحْسَنِ مِنْها اَو رُدُّها اِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَى ءٍ حَسِيباً ) (۱۴۴)

چون مورد تحيّت و اكرام قرار گرفتيد، شما نيز متقابلاً آن را به وجه نيكوتر و يا دست كم به همان گونه پاسخ گوئيد، كه خداوند بدون ترديد همه چيز را به حساب مى آورد.

اگر سلام كننده، عبارت؛

«وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ»

را بر سلام خويش افزود بهتر آن است كه به همان نحو پاسخ گفته و چيزى بر آن اضافه نكنند.

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام بر جماعتى مى گذشت و بر آنها سلام كرد، آنان در پاسخ خويش عبارت؛

وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُه ُ را افزودند.

حضرت فرمود:

از حدّ سلام ملائكه به پدر ما ابراهيمعليه‌السلام تجاوز نكنيد.

و نيز فرمود:

صيغه سلام را ۱۰ حَسَنه و ثواب است و افزودن كلمه وَ رَحْمَةُ اللَّهِ را ۲۰ حَسَنه و كلمه وَ بَرَكاتُهُ را ۳۰ حَسَنه است(۱۴۵)

۵ - ارزش مصافحه كردن

در روابط اجتماعى و برخورد انسان ها با يكديگر، در هر قوم و قبيله اى، آداب و رسوم خاصّى مطرح است.

برخى براى هم دست بلند مى كنند و بعضى كلاه از سر برداشته و ابراز محبّت مى كنند.

و قومى در برابر هم خم و راست مى شوند.

امّا در اسلام مصافحه و سلام كردن سنّت است.

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود:

به هنگام ملاقات با يكديگر با هم مصافحه كنيد، و با روى خوش برخورد كنيد، كه گناهان شما را مى ريزد. و در برخورد با دشمن خود نيز، با او مصافحه كنيد، هر چند او نخواهد، زيرا اين دستور الهى است و دشمنى ها را از بين مى برد.(۱۴۶)

۶ - احكام عطسه زدن

سيستم بدن انسان وقتى سالم است، و سيستم تنفّسى وقتى عيب و نقصى ندارد، در برابر نور، حرارت، گرد و خاك و اجسام خارجى واكنش نشان داده و هواى موجود در شُش ها را با سرعت ۷۵ كيلومتر در ساعت به بيرون مى راند كه مجموعه اينگونه واكنش ها از نظر فيزيولوژى، عطسه زدن نام دارد.

امّا در اقوام و ملل جهان خرافات و برخوردهاى گوناگونى نسبت به عطسه زدن مطرح است.

در صورتى كه در روابط اجتماعى اسلام، حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام رهنمود داد كه اگر شخصى نزد شما عطسه زد به او بگوئيد:

«يَرْحَمَكُمُ اللَّه» (خدا شما را رحمت كند)

او در جواب شما بگويد:

«يَغْفِرَ اللَّه؛ لَكُمْ وَ يَرْحَمَكُم »(۱۴۷)

خدا شما را ببخشايد و بر شما رحمت آورد.

۷ - نقش روز جمعه در روابط اجتماعى

گرچه هر روز، روز خداست، امّا برخى از روزها به علل فراوانى به برخى از كارها اختصاص دارد كه جاى دقّت و ارزيابى است.

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود:

در روز جمعه به خواستگارى برويد و عقد را در روز جمعه بخوانيد.(۱۴۸)

۸ - احترام به آزادى مردم

مردم، ياران و طرفداران يا مخالفان، همه در حكومت حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام آزاد بودند و حقوق همه رعايت مى شد، نه كسى را مجبور مى كردند كه در جائى زندگى كند، و نه انسانى را بازور به كارى مى گماشتند، بلكه با تبليغات و هدايتگرى، مردم را آگاهى مى دادند تا خود انتخاب كنند.

در اينجا توجّه به برخى از نمونه ها ضرورى است:

اوّل - امام علىعليه‌السلام و فراريان

سهل بن حنيف انصارى فرماندار مدينه براى آن حضرت نوشت كه:

جماعتى از مردم مدينه مخفيانه به سوى شام فرار مى كنند و به معاويه مى پيوندند.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در پاسخ نوشت:

« أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالاً مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَىْ مُعَاوِيَةَ، فَلَا تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ، وَيَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ مَدَدِهِمْ، فَكَفَى لَهُمْ غَيّاً، وَلَكَ مِنْهُمْ شَافِياً، فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَالْحَقِّ، وَإِيضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَالْجَهْلِ.

وَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا، وَمُهْطِعُونَ إِلَيْهَا، وَقَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَرَأَوْهُ، وَسَمِعُوهُ وَوَعَوْهُ، وَعَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ، فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ، فَبُعْداً لَهُمْ وَسُحْقاً!!

إِنَّهُمْ - وَاللَّهِ - لَمْ يَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ، وَلَمْ يَلْحَقُوا بِعَدْلٍ، وَإِنَّا لَنَطْمَعُ فِي هذَا الْأَمْرِ أَنْ يُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ، وَيُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ، وَالسَّلَامُ

روش برخورد با پديده فرار

پس از ياد خدا و درود! به من خبر رسيده كه گروهى از مردم مدينه به سوى معاويه گريختند، مبادا براى از دست دادن آنان، و قطع شدن كمك و ياريشان افسوس بخورى! كه اين فرار براى گمراهيشان، و نجات تو از رنج آنان كافى است، آنان از حق و هدايت گريختند، و به سوى كوردلى و جهالت شتافتند.

آنان دنيا پرستانى هستند كه به آن روى آوردند، و شتابان در پى آن گرفتند، عدالت را شناختند و ديدند و شنيدند و به خاطر سپردند، و دانستند كه همه مردم در نزد ما، در حق يكسانند، پس به سوى انحصار طلبى گريختند دور باشند از رحمت حق، و لعنت برآنان باد.

سوگند به خدا! آنان از ستم نگريختند، و به عدالت نپيوستند، همانا آرزومنديم تا در اين جريان، خدا سختى ها را بر ما آسان، و مشكلات را هموار فرمايد. ان شاءاللّه، با درود(۱۴۹)

دوّم - آزادى در كار

مردم شهرى خدمت امام علىعليه‌السلام آمدند و مدّعى شدند:

در آن شهرستان، نهرى است كه با مرور زمان پر شده و آثارش از ميان رفته و حفر مجدّد آن براى مسلمانان ضرورى است.

آنگاه از آن حضرت خواستند كه به حاكم شهر بنويسد تا براى حفر نهر، مردم را به بيگارى (كار اجبارى) بگيرد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام حفر نهر را پذيرفت ولى بيگارى را قبول نكرد و به عامل خود قرظة بن كعب(۱۵۰) چنين نوشت:

«امّا بعد، عدّه اى از اشخاص كه از منطقه حكم فرمائى تو هستند نزد من آمده و گفتند: در آنجا نهرى است كه پُرشده و كندنش براى مسلمانان بسيار سودمند است.

اگر آن را حفر كنند و از آنجا استفاده نمايند سود كلانى خواهند برد و در اين صورت به پرداخت ماليات توانا مى شوند.

پس آنها را بخوان و تحقيق نما، اگر موضوع چنان است كه گفته اند به هركس كه مايل است نهر را حفر كند، به او اجازه تعمير و حفر آن را بده و اين را در نظر دار كه نهر از آنِ كسى است كه به ميل خود در آن كاركند، نه كسى كه مجبور شده باشد، و من مايل هستم كه آباد كننده قوى و آزاد باشد نه ضعيف و مجبور. والسّلام.»(۱۵۱)

در اين دستورالعمل بهره كشى از مردم، و بكارگيرى اجبارى و وادار كردن ممنوع اعلام شد.

امام علىعليه‌السلام رهنمود داد كه نهر آن سامان را كسانى كه قدرتمندند و توانِ كارى لازم را دارند، تعمير و لايروبى كنند و از ره آورد كار خود نيز بهره مند باشند.

از اين دستورالعمل حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام انواع پيمانكارى را مى شود قانونى و مجاز شمرد.

سوم - آزادى در بيعت

الف - سعد بن ابى وقّاس يكى از اصحاب شورا بود و از بيعت كردن با اميرالمؤمنينعليه‌السلام سرباز زد.

امام علىعليه‌السلام او را به حال خود واگذاشت و فرمود: رها كنيد بِرَوَد!!

ب - عبداللَّه بن عمر از بيعت با حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام امتناع ورزيد، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام از او ضامن خواست كه بر ضد حكومت فعّاليّت نداشته باشد، از آن هم امتناع كرد، باز امام علىعليه‌السلام او را آزاد گذاشت.(۱۵۲)

۱۰ - اخلاق در سفر

۱ - شرائط همسفر

۲ - حقوق همسفران

۳ - مشكل گُم شدن

۴ - روش استفاده از حيوانات

۱ - شرائط همسفر

سفر كردن خوب است، امّا سفارش كردند كه به تنهائى سفر نكنيم، و در انتخاب همسفر نيز احتياط لازم را داشته باشيم.

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود:

با كسى كه ارزش و مقدار و فضيلت تو را نمى داند سفر مكن. زيرا كسى كه قدر تو را نشناسد با تو رفتار صحيحى نخواهد داشت و چه بسا به آبروى تو ضربه خواهد زد.(۱۵۳)

۲ - حقوق همسفران

وقتى چند نفر پذيرفتند كه در يك سفر طولانى با هم باشند، از نظر اسلام حقوق متقابلى بر عهده همه خواهد بود، كه حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود:

حقوق همسفران چند چيز است:

۱ - توشه خود را با ديگران مصرف كردن و با دوستان شريك شدن.

۲ - مخالفت نكردن با رفيقان (پرهيز از اختلاف و درگيرى)

۳ - خدا را در همه جا، بلندى و پستى، هنگام حركت و فرود آمدن فراوان ياد كردن.(۱۵۴)

رعايت حقّ همسفر ذِمّى (۱۵۵)

اميرالمؤمنينعليه‌السلام در راه كوفه با يك نفر ذمّى همسفر گرديد.

مرد ذمّى به آن حضرت گفت: بنده خدا كجا مى روى؟

امام پاسخ داد: مى خواهم به كوفه بروم.

بعد از مدّتى، مرد ذمّى به راه ديگرى برگشت و خواست از حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام جدا شود، حضرت نيز مقدارى به دنبال او راه رفت.

مرد ذمّى گفت: بنده خدا مگر نگفتى كه به كوفه مى روى؟

امام علىعليه‌السلام فرمود: آرى به كوفه مى روم.

ذمّى گفت: راهى كه مى روم راه كوفه نيست.

حضرت علىعليه‌السلام فرمود: مى دانم راه كوفه نيست.

گفت: پس چرا با من مى آيى؟

فرمود: «قال لَهُ اَميرُالْمُومِنِين عليه‌السلام هذا مِنْ تَمامِ الصُّحْبَةِ اَنْ يُشَيِّعِ الرَّجُلُ صاحِبَهُ هَنيئَةً اِذا فارَقَهُ وَ كَذلِكَ اَمَرَنا نَبِيُّنا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ »

«كمال رفاقت آن است كه شخص در وقت جدا شدن به احترام رفيق، مقدارى او را مشايعت كند، پيامبر ماصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به ما چنين ياد داده است»

مرد ذمّى گفت: راستى آيا پيامبر شما چنين دستورى داده است؟

فرمود: آرى

ذمّى گفت: پس آنان كه به او ايمان آورده اند در اثر اين اخلاق پسنديده است، گواهى مى دهم كه من نيز بر دين تو هستم.

آنگاه با آن حضرت به كوفه آمد و چون امام را شناخت، اسلام آورد.(۱۵۶)

۳ - مشكل گُم شدن

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود:

هرگاه در سفر گُم شديد، و راه به جائى نبرديد، با صداى بلند بگوئيد: «يا صالِحُ أَغِثْنى »

«اى نيكوكار، به دادم برس.»

كه افرادى از مسلمانان جن در همه جا هستند، به كمك شما آمده، شما را راهنمائى خواهند كرد.(۱۵۷)

۴ - روش استفاده از حيوانات

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود: اسبِ سوارى من هرگز سرنگون نشد، زيرا به هنگام سوارى بر روى زراعت كسى نراندم و كشتزار كسى را پايمال نكردم.(۱۵۸)

۱۱ - روابط اجتماعى

۱ - روابط نيكو با خويشاوندان

۲ - روش تبريك گفتن براى تولّد فرزند

۳ - اجازه ورود گرفتن

۴ - روش برخورد با اسير

۵ - حمايت از پيران از كار افتاده

۶ - پرچمدار رحمت

۱ - روابط نيكو با خويشاوندان

امام علىعليه‌السلام داراى عواطف والاى انسانى بود و در روابط اجتماعى، همه را بهره مند مى فرمود:

دعوت شام و نهار خويشاوندان را مى پذيرفت و روابط گرم و محبّت آميزى با آنان داشت.

خويشاوندان را به ميهمانى دعوت مى كرد و از آنها گرم پذيرائى مى كرد.

به عيادت مريضان، خويشاوندان و ديگران مى رفت.

در تولّد فرزند براى تبريك گفتن به منازل دوستان و ياران مى رفت.

در ميهمانى ها دست مهمان را مى شست.

در مرگ ياران و خويشاوندان به تسليت بازماندگان مى رفت و به مصيبت ديدگان تسليت مى گفت.(۱۵۹)

۲ - روش تبريك گفتن براى تولد فرزند

روزى براى تبريك گفتن به يكى از ياران كه تازه صاحب فرزند شده بود، رفت و ديگران هم حضور داشتند.

يكى به پدر نوزاد گفت:

قدم اين نوزاد قهرمان و يكّه سوار مبارك باشد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود:

اينگونه براى تولّد فرزند تبريك نگو، بلكه بگو:

« شَكَرْتَ الْواهِبَ، وَ بُورِكَ لَكَ فِى الْمَوْهُوبِ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ »

خداى بخشنده را شكر كن، و اين فرزند بر تو مبارك باشد، اميدوارم بزرگ شود و از نيكوكاريهايش بهره گيرى.(۱۶۰)

۳ - اجازه ورود گرفتن

رعايت حقوق خويشاوندان در روابط اجتماعى لازم است.

امام علىعليه‌السلام با اينكه در سطح عالى، روابط عاطفى خويش را با دوستان و فاميلان برقرار مى فرمود، تلاش مى كرد تا حقوق خويشاوندان ناديده گرفته نشود، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام هرگاه كه مى خواست وارد منزل امام حسن مجتبىعليه‌السلام شود، درب را مى كوبيد و اجازه ورود مى گرفت و آنگاه داخل مى شد.(۱۶۱)

كه براى همه انسان ها بهترين درس زندگى است.

۴ - روش برخورد با اسير

امام علىعليه‌السلام نسبت با اسيرانى كه با امام علىعليه‌السلام جنگيدند و در اسارت به سر مى بردند و نسبت به ابن ملجم، كه حضرت را به شهادت رساند و پس از حمله به حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام اسير شد و در زندان به سر مى برد، فرمود:

«اَلْبِسُوهُم مَمّا تَلْبَسُونَ وَ اَطْعِمُوهُم مِمّا تَأكُلُونَ »

«از لباس هايى كه خود مى پوشيد به آنها بپوشانيد و از غذاهايى كه خود مى خوريد به آنها بخورانيد.»(۱۶۲)

۵ - حمايت از پيران از كار افتاده

روزى اميرالمؤمنينعليه‌السلام ديد پيرمرد نابينائى گدائى مى كند.

فرمود: اين پيرمرد كيست؟

گفتند: يا اميرالمؤمنين اين مرد نصرانى است، از كار افتاده گدائى مى كند.

فرمود: «اِسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى اِذا كَبُرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ، اَنْفِقُوا عَلَيهِ مِنْ بَيْتِ الْمالِ »

«تا قدرت كاركردن داشت از او كار كشيديد و چون پير شد و از كار ماند او را از خود رانديد، از بيت المال حقوق او را بپردازيد.»(۱۶۳)

۶ - پرچمدار رحمت

ابن اسحاق نقل مى كند كه:

در روز فتح مكّه سعد بن عباده چنين رَجَز مى خواند:

«اَلْيَوْم يَومُ الْمَلْحَمَةَ، اَلْيَومْ تَسْتَحِلُّ الْحُرْمَةَ »

امروز روز كشتار و جنگ و انتقام است، امروز روز شكسته شدن حرمت هاست.

كسى نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ رفت و شعارهاى تند سعد را به اطّلاع رساند و گفت:

مى ترسيم امروز سعد، يورشى بر قريش داشته باشد.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ، على بن ابيطالبعليه‌السلام را مأمور كرد تا پرچم را از او بگيرد و به امام علىعليه‌السلام فرمود: تو پرچم را وارد شهر كن و بگو:

«اَلْيَومُ يَومُ الْمَرْحَمَة »

امروز روز رحمت و مهربانى است.

بدين ترتيب آن پيشواى رحمت و لطف، جلوى هرگونه خشونت و تندى را گرفت، مگر در مورد كسانى كه جاى لطف و رحمت بر خود باقى نگذاشته بودند كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ با بزرگوارى تمام فرمود:

«الاسْلامُ يَجِبُّ ما كانَ قَبْلَهُ »

اسلام گناهان گذشته را مى پوشاند.

پس از آنكه مكّه فتح شد، همه چشم ها به او دوخته شده بود تا با آنها چه مى كند و جواب آن همه نامردمى را چه مى دهد؟

آن مظهر رحمانيّت و رحمت حقّ فرمود:

«يا مَعشَرَ قُرَيش، ما تَرَونَ أنّى فاعِلٌ فِيكُم؟ »

اى جمعيّت قريش! تصوّر مى كنيد من با شما چه رفتارى انجام مى دهم؟

پاسخ دادند:

«خَيْراً، أخٍ كَريمٍ وَ ابن أخٍ كَريم »

«نيكى كه ما جز نيكى تصور ديگرى درباره ات نداريم؛ تو برادر كريم بزرگوار و برادرزاده بزرگوار ما هستى»

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود:

«أذْهَبوُا فَأَنْتُم الطُّلَقاء »

برويد كه همه تان آزاديد.

رسالت او چنين اقتضا مى كرد كه فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ أرْسَلَنى مُبَلِّغاً وَ لَمْ يُرْسِلُنى مُتِعَنّتاً »

به درستى كه خداوند مرا براى تبليغ فرستاده است و نه براى عيبجويى و سرزنش مردمان.