امام علی (علیه السلام) و مسائل سياسى / الگوهای رفتاری جلد ۲

امام علی (علیه السلام) و مسائل سياسى / الگوهای رفتاری0%

امام علی (علیه السلام) و مسائل سياسى / الگوهای رفتاری نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

امام علی (علیه السلام) و مسائل سياسى / الگوهای رفتاری

نویسنده: محمد دشتى
گروه:

مشاهدات: 13297
دانلود: 2184


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 103 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13297 / دانلود: 2184
اندازه اندازه اندازه
امام علی (علیه السلام) و مسائل سياسى / الگوهای رفتاری

امام علی (علیه السلام) و مسائل سياسى / الگوهای رفتاری جلد 2

نویسنده:
فارسی

الاول أفضل العسكريين

« فولَّ من جنودك أنصحهم في نفسك للّه ولرسوله ولِإِمامِك، وأنقاهم جيباً، وأفضلهم حلماً، ممَّن يبطئ عن الغضب، ويستريح إلى العذر، ويرأف بالضُّعفاء، وينب و على الْأقْوياء، وممَّنْ لَا يثيره الْعنْف، وَلَا يَقْعد به الضَّعْف. ثمَّ الْصَقْ بذَوي المروءات والْأحْساب، وأهْل الْبيوتات الصَّالحة، والسَّوابق الْحسنة؛ ثمَّ أهْل النَّجدة والشَّجاعة، والسَّخاء والسَّماحة؛ فإنَّهم جماعٌ من الكرم، وشعبٌ من العرف. ثمَّ ت فقَّد من أمورهم ما يتفقَّد الوالدان من ولدهما، ولاَ يَتَفَاقَمَنَّ في نفسك شي ءٌ قوَّيتهم به، ولاَ تَحقرَنَّ لطفاً تَعَاهَدتَهم به وَإن قَلَّ؛ فَإنَّه دَاعيَةٌ لَهم إلَى بذل النَّصيحة لك، وحسن الظَّن بك.

ولاَ تَدَع تَفَقُّدَ لَطيف أمورهم اتكَالاً عَلَى جَسيمهَا، فإنَّ لليسير من لطفك موضعاً ينتفعون به، وللجسيم موقعاً لاَ يَستَغنونَ عَنه. وليكن آثر رؤوس جندك عندك من واساهم في معونته، وأفضل عليهم من جدته، بما يسعهم ويسع من وراءهم من خلوف أهليهم، حتَّى يكون همَّهم هماً واحداً في جهاد العدو.

فإنَّ عطفك عليهم يعطف قلوبهم عليك، وإنَّ أفضل قرَّة عين الولاَة استقَامَةالعدل في البلاَد، وَظهور مَوَدَّة الرَّعيَّة وَإنَّه لاَ تَظهَر مَوَدَّتهم إلاَّ بسَلاَمَةصدور هم، ولاَ تَصحُّ نَصيحَتهم إلاَّ بحيطَتهم عَلَى ولاَة الْأمور، وَقلَّةاسْت ثْقَال دولهم، وترك استبطاء انقطاع مدَّتهم. فافسح في آمالهم، وواصل في حسن الثَّناء عليهم، وتعديد ما أبلى ذوو البلاَء منهم؛ فَإنَّ كَثرَةَ الذكر لحسن أَفعَال هم تَهزُّ الشُّجاع، وتحرض النَّاكل، إن شاء اللَّه. ثمَّ اعرف لكل امرئٍ منهم ما أبلى، ولاَتضمَّنَّ بلاَ ءَ امرئٍ إلَى غَيره، وَلاَ تقَصرَنَّ به دونَ غَايَة بَلاَئه، وَلاَ يَدعوَنَّكَ شَرَف امرئٍ إلى أن تعظم من بلاَئه مَا كَانَ صَغيراً، وَلاَ ضَعَة امرئٍ إلَى أَن تَستَصغرَ من بلاَئه مَا كَانَ عَظيماً. وَار دد إلَى اللَّه وَرَسوله مَا يضلعكَ منَ الخطوب، وَيَشتَبه عليك من الْأمور؛ فقدْ قال اللَّه تعالى لقوْمٍ أحبَّ إرْشادهمْ:

يا أيُّها الَّذين آمنوا أطيعوا اللَّه وأطيعوا الرَّسول وأولي الْأمْر منْكمْ، فإنْ تنازعْتمْ في شيْ ءٍ فردُّوه إلى اللَّه والرَّسول

فالرَّدُّ إلى اللَّه: الْأخْذ بمحْكم كتابه، والرَّدُّ إلى الرَّسول: الْأخْذ بسنَّته الْجامعة غيْرالمفرقة.»

اول - سيماى نظاميان

براى فرماندهى سپاه كسى را برگزين كه خيرخواهى او براى خدا و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و امام تو بيشتر، و دامن او پاك تر، شكيبايى او برتر باشد، از كسانى كه دير به خشم آيد، و عذر پذيرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد نمايد، درشتى او را به تجاوز نكشاند، و ناتوانى او را از حركت باز ندارد. سپس در نظاميان با خانواده هاى ريشه دار، داراى شخصيت حساب شده، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نيكو و درخشان، كه دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند، روابط نزديك بر قرار كن، آنان همه بزرگوارى را در خود جمع كرده، و نيكى ها را در خود گرد آورده اند، پس در كارهاى آنان بگونه اى بينديش كه پدرى مهربان درباره فرزندش مى انديشد، و مبادا آن چه را كه آنان را نيرومند مى كند در ديده ات بزرگ جلوه كند، و نيكوكارى تو نسبت به آنان هر چند اندك باشد را خوار مپندار، زيرا نيكى آنان را به خيرخواهى تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نيكو گرداند، و رسيدگى به امور كوچك آنان را به اعتماد رسيدگى به كارهاى بزرگشان وامگذار، زيرا نيكى اندك تو را جايگاهى است كه از آن سود مى برند، و نيكى هاى بزرگ تو را جايى است كه از آن بى نياز نيستند.

برگزيده ترين فرماندهان سپاه تو، كسى باشد كه از همه بيشتر به سربازان كمك رساند، و از امكانات مالى خود بيشتر در اختيارشان گذارد، به اندازه اى كه خانواده هايشان در پشت جبهه، و خودشان در آسايش كامل باشند، تا در نبرد با دشمن، سربازان اسلام تنها به يك چيز بينديشند همانا مهربانى تو نسبت به سربازان، دلهايشان را به تو مى كشاند، و همانا، روشنى چشم زمامداران، برقرارى عدل در شهرها و آشكار شدن محبت مردم نسبت به والى است، كه محبت دل هاى رعيت جز با پاكى قلب ها پديد نمى آيد، و خيرخواهى آنان زمانى است كه با رغبت و شوق پيرامون والى را گرفته، و حكومت بارسنگينى را بردوش رعيت نگذاشته باشد، و طولانى شدن مدت زمامدارى بر ملت ناگوار نباشد.

پس آرزوهاى سپاهيان را برآور، و همواره از آنان ستايش كن، و كارهاى مهمى كه انجام داده اند بر شمار، زيرا يادآورى كارهاى ارزشمند آنان، شجاعان را بر مى انگيزاند، و ترسوها را به تلاش وا مى دارد، ان شاء اللّه. و در يك ارزشيابى دقيق، رنج و زحمات هريك از آنان را شناسايى كن، و هرگز تلاش و رنج كسى را به حساب ديگرى مگذار، و ارزش خدمت او را ناچيز مشمار، تا شرافت و بزرگى كسى موجب نگردد كه كار كوچكش را بزرگ بشمارى، يا گمنامى كسى باعت شود كه كار بزرگ او را ناچيزبدانى، مشكلاتى كه دراحكام نظاميان براى تو پديد مى آيد، و امورى كه براى تو شبهه ناكند، به خدا، و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بازگردان، زيرا خدا براى مردمى كه علاقه داشت هدايتشان كند فرمود.

اى كسانى كه ايمان آورديد، از خدا و رسول و امامانى كه از شما هستند اطاعت كنيد، و اگر در چيزى نزاع داريد، آن را به خدا و رسولش باز گردانيد(۱۷۲)

پس بازگرداندن چيزى به خدا يعنى عمل كردن به قرآن، و باز گرداندن به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ يعنى عمل كردن به سنت او كه وحدت بخش است، نه عامل پراكندگى.

الثانى - افضل القضاة

«ثمَّ اختر للحكم بين النَّاس أفضل رعيَّتك في نفسك، ممَّن لاَ تَضيق به الْأمور، وَلاَ تمحكه الخصوم، ولاَ يَتََمادَى في الزَّلَّة، وَلاَ يَحصَر منَ الفَي ء إلَى الحَق إذَا عَرَفَه، وَلاَ تشرف نفسه على طمعٍ، ولاَ يَكتَفي بأَدنَى فَهمٍ دونَ أَقصَاه؛ وَأَوقَفَهم في الشُّبهَات، وآخذهم بالحجج، وأقلَّهم تبرُّماً بمراجعة الخصم، وأصبرهم على تكشُّف الْأمور، وأصرمهم عند اتضاح الحكم، ممَّن لَا يَزدَهيه إطرَاءٌ، وَلاَ يَستَميله إغرَاءٌ، وَأولئكَ قليلٌ. ثمَّ أكثر تعاهد قضائه، وافسح له في البذل ما يزيل علَّته، وتقلُّ معه حاجته إلى النَّاس. وأعطه من المنزلة لديك ما لاَ يَطمَع فيه غَير ه من خَاصَّتكَ، ليَأمَنَ بذلك اغتيال الرجال له عندك. فانظر في ذلك نظراً بليغاً، فإنَّ هذا الدين قد كان أ سيراً في أيدي الْأشْرار، يعْمل فيه بالْهوى، و تطْلب به الدُّنْيا

دوم - سيماى قضات و داوران

سپس از ميان مردم! برترين فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب كن، كسانى كه مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نياورد، و برخورد مخالفان با يكديگر او را خشمناك نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نكند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ريشه كن كند، و در شناخت مطالب با تحقيقى اندك رضايت ندهد، و در شبهات از همه با احتياطتر عمل كند، و در يافتن دليل اصرار او از همه بيشتر باشد، و در مراجعه پيايى شاكيان خسته نشود، در كشف امور از همه شكيباتر، و پس از آشكار شدن حقيقت در فصل خصومت از همه برنده تر باشد، كسى كه ستايش فراوان او را فريب ندهد، و چرب زبانى او را منحرف نسازد و چنين كسانى بسيار اندكند!!

پس از انتخاب قاضى، هرچه بيشتر در قضاوت هاى او بينديش، و آنقدر به او ببخش كه نيازهاى او برطرف گردد، و به مردم نيازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار كه نزديكان توبه نفوذ در او طمع نكنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در أمان باشد. در دستوراتى كه دادم نيك بنگر كه همانا اين دين در دست بدكاران گرفتار آمده بود، كه با نام دين به هواپرستى پرداخته، و دنياى خود را به دست مى آوردند.

الثالث - افضل المسؤولين

« ثمَّ انظر في أمور عمَّالك فاستعملهم اختباراً، ولاَ توَلهم محَابَاةً وَأَثَرَةً، فَإنَّهمَا جمَاعٌ من شعب الجور والخيانة. وتوخَّ منهم أهل التَّجربة والحياء، من أهل البيوتات الصَّال حة، والقدم في الْإسْلَام الْمتَقَدمَة، فَإنَّهمْ أَكْرَم أَخْلَاقاً، وَأَصَحُّ أَعْرَاضاً، وَأَقَلُّ في المطامع إشراقاً، وأبلغ في عواقب الْأمور نظراً. ثمَّ أسْبغْ عليْهم الْأرْزاق، فإنَّ ذلك قوَّةٌ لهم على استصلَاح أَنفسهم، وَغنًى لَهم عَن تَنَاول مَا تَحتَ أَيديهم، وحجَّةٌ عليهم إن خالفوا أمرك أو ثلموا أمانتك.

ثمَّ تفقَّد أعمالهم، وابعث العيون من أهل الصدق والوفاء عليهم، فإنَّ تعاهدك في السر لِأمورِهِم حدوةٌ لهم على استِعمالِ الْأمانةِ، والرفْقِ بِالرَّعِيَّةِ. وتحفَّظْ مِن الْأ عوان؛ فإن أحدٌ منهم بسط يده إلى خيانةٍ اجتمعت بها عليه عندك أخبارعيونك، اكتفيت بذلك شاهداً، فبسطت عليه العقوبة في بدنه، وأخذته بما أصاب من عمله، ث مَّ نصبته بمقام المذلَّة، ووسمته بالخيانة، وقلَّدته عارالتهمة.»

سوم - سيماى كارگزاران دولتى

سپس در امور كارمندانت بينديش، و پس از آزمايش به كارشان بگمار، و با ميل شخصى، و بدون مشورت با ديگران آنان را به كارهاى مختلف وادار نكن، زيرا نوعى ستمگرى و خيانت است كارگزاران دولتى را از ميان مردمى با تجربه و با حيا، از خاندان هاى پاكيزه و با تقوى، كه در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب كن، زيرا اخلاق آنان گرامى تر، و آبرويشان محفوظتر، و طمع ورزيشان كمتر، و آينده نگرى آنان بيشتر است.

سپس روزى فراوان برآنان ارزانى دار، كه با گرفتن حقوق كافى در اصلاح خود بيشتر مى كوشند، و با بى نيازى، دست به اموال بيت المال نمى زنند، واتمام حجتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت كنند. سپس رفتار كارگزاران را بررسى كن، و جاسوسانى راستگو، و وفا پيشه برآنان بگمار، كه مراقبت و بازرسى پنهانى تو از كار آنان، سبب امانت دارى، و مهربانى با رعيت خواهد بود. و از همكاران نزديكت سخت مراقبت كن، و اگر يكى از آنان دست به خيانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت را تأييد كرد، به همين مقدار گواهى قناعت كرده او را با تازيانه كيفر كن، و آن چه از اموال كه در اختيار دارد از او باز پس گير، سپس او را خواردار، و خيانتكار بشمار، و طوق بدنامى به گردنش بيافكن.

الرابع - صفات الدافعين للزكاة

« وتفقَّد أمر الخراج بما يصلح أهله، فإنَّ في صلاَحه وَصَلاَحهم صَلاَحاً لمَن سوَاهم، ولاَ صَلاَحَ لمَن سوَاهم إلاَّ بهم، لِأَنَّ النَّاسَ كلَّهم عِيَالٌ عَلَى الخَرَاجِ وَأَهلِهِ وَليَكن نظرك فى عمارة الْأرْض أبْلغ منْ نظرك فى اسْتْجلاب اْلخراج، لِأنَّ ذلِك لَا يد رَك إلَّا بالعمارة؛ ومن طلب الخراج بغير عمارةٍ أخرب البلَاد، وَأَهلَكَ العبَادَ، وَلَم يستقم أمره إلاَّ قليلاً.

فإن شكوا ثقلاً أو علَّةً، أو انقطاع شربٍ أو بالَّةٍ، أو إحالة أرضٍ اغتمرها غرقٌ، أو أجحف بها عطشٌ، خفَّفت عنهم بما ترجو أن يصلح به أمرهم؛ ولاَ يَثقلَنَّ عَلَيكَ شي ءٌ خفَّفت به المؤونة عنهم، فإنَّه ذخرٌ يعودون به عليك في عمارة بلاَدكَ، وتزيين ولاَيَتكَ، مَعَ استجلاَبكَ حسنَ ثَنَائهم، وَتَبَجُّحكَ باستفَاضَة العَدل فيهم، معتمداً فضل قوَّتهم، بما ذخرت عندهم من إجمامك لهم، والثقة منهم بما عوَّدتهم من عدلك عليهم ورفقك بهم، فربَّما حدث من الْأمور ما إذا عوَّلْت فيه عليه م من بعد احتملوه طيبةً أنفسهم به؛ فإنَّ العمران محتملٌ ما حمَّلته.

وإنَّما يؤتى خراب الْأرْض منْ إعْواز أهْلها، وإنَّما يعْوز أهْلها لِإشْرافِ أنْفسِ الولاَة عَلَى الجَمع، وَسوء ظَنهم بالبَقَاء، وَقلَّة انتفَاعهم بالعبَر.»

چهارم - سيماى ماليات دهندگان

ماليات وبيت المال را بگونه اى وارسى كن كه صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرا بهبودى ماليات و ماليات دهندگان، عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه مى باشد، و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود كار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت؛ زيرا همه مردم نان خور ماليات و ماليات دهندگانند، بايد تلاش تو در آبادانى زمين بيشتر از جمع آورى خراج باشد كه خراج جز با آبادانى فراهم نمى گردد، و آن كس كه بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حكومتش جز اندك مدتى دوام نياورد.

پس اگر مردم شكايت كردند، از سنگينى ماليات، يا آفت زدگى، يا خشك شدن آب چشمه ها، يا كمى باران، يا خراب شدن زمين در سيلاب ها، يا خشكسالى، در گرفتن ماليات به ميزانى تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد، و هرگز تخفيف دادن در خراج تو را نگران نسازد؛ زيرا آن، اندوخته اى است كه در آبادانى شهرهاى تو، و آراستن ولايت هاى تو نقش دارد، و رعيت تو را مى ستايند، و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهى شد، و به افزايش قوت آنان تكيه خواهى كرد، بدانچه در نزدشان اندوختى و به آنان بخشيدى، و با گسترش عدالت در بين مردم، و مهربانى با رعيت، به آنان اطمينان خواهى داشت، آنگاه اگر در آينده كارى پيش آيد و به عهده شان بگذارى، با شادمانى خواهند پذيرفت، زيرا عمران و آبادى قدرت تحمل مردم را زياد مى كند.

همانا ويرانى زمين به جهت تنگدستى كشاورزان است، و تنگدستى كشاورزان، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانى است كه به آينده حكومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ گذشتگان عبرت نمى گيرند.

الخامس - افضل الكتاب

« ثمَّ انظر في حال كتَّابك، فول على أمورك خيرهم، واخصص رسائلك الَّتي تدخل فيها مكائدك وأسرارك بأجمعهم لوجوه صالح الْأخْلَاق ممَّنْ لَا تبْطره الْكَرَامَة، فيجترئ بها عليك في خلاَفٍ لَكَ بحَضرَة مَلَأٍ وَلَا تَقصر به الغَفلَة عَن إيرَادمكاتبات عمَّالك عليك، وإصدار جواباتها على الصَّواب عنك، فيما يأخذ لك و يعطي منك، ولاَ يضعف عَقداً اعتَقَدَه لَكَ، وَلاَ يَعجزعَن إطلاَق مَا ع قدَ عليك، ولاَ يَجهَل مَبلَغَ قَدر نَفسه في الْأمور، فَإنَّ الْجَاهلَ بقَدْر نَفْسه يَكون بقَدْرغيْر ه أجهل. ثمَّ لاَ يَكن اختيَاركَ إيَّاهم عَلَى فرَاسَتكَ وَاستنَامَتكَ وَحسن الظَّن م نك، فإنَّ الرجال يتعرَّضون لفراسات الولاَة بتَصَنُّعهم وَحسن خ دمَتهم، وَلَيسَ وراء ذلك من النَّصيحة والْأمانة شيْ ءٌ.

ولكن اختبرهم بما ولُّوا للصَّالحين قبلك، فاعمد لِأحسنِهِم كان فِي العامَّةِ أثراً، وأعرفهم بالْأمانة وجْهاً، فإنَّ ذلك دليلٌ على نصيحتك للّه ولمنْ وليت أمْره. واجعل لرأس كل أمرٍ من أمورك رأساً منهم، لاَ يَقهَره كَبيرهَا، وَلاَ يَتَشَتَّت عَلَيه كث ير ها، ومهما كان في كتَّابك من عيبٍ فتغابيت عنه ألزمته.»

پنجم - سيماى نويسندگان و منشيان

سپس در امور نويسندگان و منشيان بدرستى بينديش، و كارهايت را به بهترين آنان واگذار، و نامه هاى محرمانه، كه در بردارنده سياست ها و اسرار تو است، از ميان نويسندگان به كسى اختصاص ده كه صالح تر از ديگران باشد، كسى كه گرامى داشتن او را به سركشى و تجاوز نكشاند تا در حضور ديگران با تو مخالفت كند، و در رساندن نامه كارگزارانت به تو، يا رساندن پاسخ هاى تو به آنان كوتاهى نكند، و در آن چه براى تو مى ستاند يا از طرف تو به آنان تحويل مى دهد، فراموشكار نباشد.

و در تنظيم هيچ قراردادى ستى نورزد، و در بر هم زدن قراردادى كه به زيان توست كوتاهى نكند، و منزلت و قدر خويش را بشناسد، همانا آن كه از شناخت قدر خويش عاجز باشد، در شناخت قدر ديگران جاهل تر است. مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان، بر تيزهوشى و اطمينان شخصى و خوش باورى خود تكيه نمايى، زيرا افراد زيرك با ظاهرسازى و خوش خدمتى، نظر زمامداران را به خود جلب مى نمايند، كه در پس اين ظاهرسازى ها، نه خيرخواهى وجود دارد، و نه از امانت دارى نشانى يافت مى شود.

لكن آنها را با خدماتى كه براى زمامداران شايسته و پيشين انجام داده اند بيازماى، به كاتبان و نويسندگانى اعتماد داشته باش كه در ميان مردم آثارى نيكو گذاشته، و به امانتدارى از همه مشهورترند، كه چنين انتخاب درستى نشان دهنده خيرخواهى تو براى خدا، و مردمى است كه حاكم آنانى. براى هريك از كارهايت سرپرستى برگزين كه بزرگى كار بر او چيرگى نيابد، و فراوانى كار او را درمانده نسازد، و بدان كه هرگاه در كار نويسندگان و منشيان تو كمبودى وجود داشته باشدكه توبى خبرباشى خطرات آن دامنگير تو خواهد بود.

السادس - التجار و اصحاب الصنائع

«ثمَّ استوص بالتُّجَّار وذوي الصناعات، وأوص بهم خيراً: المقيم منهم وال مضطرب بماله، والمترفق ببدنه، فإنَّهم موادُّ المنافع، وأسباب المرافق، وجلاَّبها من المباعد والمطارح، في برك وبحرك، وسهلك وجبلك، وحيث لاَيَلتَئم النَّاس لمواضعها، ولاَ يَجتَرؤونَ عَلَيهَا، فَإنَّهم سلمٌ لاَ تخَاف بَائقَته، وَصلحٌ لاَ تخشَى غائلته. وتفقَّد أمورهم بحضرتك وفي حواشي بلاَدكَ. وَاعلَم - مَعَ ذ لكَ - أَنَّ في كثيرٍ منهم ضيقاً فاحشاً، وشحاً قبيحاً، واحتكاراً للمنافع، وتحكُّماً في البياعات، وذلك باب مضرَّةٍ للعامَّة، وعيبٌ على الولاَة. فَامنَع منَ الْإحْتكَار، فَإنَّ رَسولَ اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ منع منه. وليكن البيع بيعاً سمحاً: بموازين عدلٍ، وأسعارٍ لاَ تجحف بالفَريقَين منَ البَائع وَالمبتَاع. فَمَن قَارَفَ حكرَةً بَعدَ نَهيكَ إيَّاه فنكل به، وعاقبه في غير إسرافٍ

ششم - سيماى بازرگانان و صاحبان صنايع

سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكارى سفارش كن، بازرگانانى كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردن مى باشند، و بازرگانانى كه با نيروى جسمانى كار مى كنند، چرا كه آنان منابع اصلى منفعت، و پديد آورندگان وسايل زندگى و آسايش، و آوردندگان وسايل زندگى از نقاط دور دست و دشوار مى باشند، از بيابان ها و درياها، و دشت ها و كوهستان ها، جاهاى سختى كه مردم در آن اجتماع نمى كنند، يا براى رفتن به آنجاها شجاعت ندارند.

بازرگانان مردمى آرامند، و از ستيزه جويى آنان ترسى وجود نخواهد داشت، مردمى آشتى طلبند كه فتنه انگيزى ندارند، در كار آنها بينديش چه در شهرى باشند كه تو به سر مى برى، يا در شهرهاى ديگر، با توجه به آن چه كه تذكر دادم اين را هم بدان كه در ميان بازرگانان، هستند كسانى كه تنگ نظر و بد معامله و بخيل و احتكار كننده اند، كه تنها با زورگويى به سود خود مى انديشند. و كالا را به هر قيمتى كه مى خواهند مى فروشند، كه اين سودجويى و گران فروشى براى همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگى بر زمامدار است. پس از احتكار كالا جلوگيرى كن، كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ از آن جلوگيرى مى كرد، بايد خريد و فروش در جامعه اسلامى، به سادگى و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخ هايى كه برفروشنده و خريدار زيانى نرساند، كسى كه پس از منع تو احتكار كند، او را كيفر ده تا عبرت ديگران شود اما در كيفر او اسراف نكن.

السابع - المحرومون

«ثمَّ اللَّه اللَّه في الطَّبقة السُّفلى من الَّذين لاَ حيلَةَ لَهم، منَ المَسَاكين وَالْمحْتَاجينَ وَأَهل البؤسى والزَّمنى، فإ نَّ في هذه الطَّبقة قانعاً ومعتراً، واحفظ للّه ما استحفظك من حقه فيهم، واجعل لهم قسماً من بيت مالك، وقسماً من غلاَّت صوافي الْإسْلَام في كل بَلَدٍ، فَإنَّ للْأَقْصَى منْهمْ مثْلَ الَّذي للْأدْنى، وكلٌّ قد اسْترْعيت حقَّه. فلَا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهمْ بَطَرٌ، فَإنَّكَ لَا تعْذَربتَضْييعكَ التَّافه لِأحكامِك الكثِير المهِمَّ. فلَا تشخِص هَمَّكَ عَنهم، وَلَا تصَعر خَدَّكَ لَهم، وتفقَّد أمور من لاَ يَصل إلَيكَ منهم ممَّن تَقتَحمه العيون، وَتَحقره الرجَال. فَفَرغ لِألئِك ثِقتك مِن أهلِ الخشيةِ والتَّواضعِ، فليرفع إِليك أمورهم، ثمَّ اعمل فيهم بالْإعْذار إلى اللَّه يوْم تلْقاه، فإنَّ هؤلَاء منْ بَيْن الرَّعيَّة أَحْوَج إلَى الْإنْصَاف منْ غيْرهمْ، وكلٌّ فأعْذرْ إلى اللَّه في تأْدية حقه إليْه. وتعهَّدْ أهْل الْيتْم وذو ي الرقَّة في السن ممَّن لاَ حيلَةَ لَه، وَلاَ يَنصب للمَسأَلَة نَفسَه، وَذلكَ عَلَى الولاَة ثَقيلٌ، وَالحَقٌّ كلُّه ثقيلٌ؛ وقد يخففه اللَّه على أقوامٍ طلبوا العاقبة فصبَّروا أنفسهم، ووثقوا بصدق موعود اللَّه لهم. واجعل لذوي الحاجات منك قسماً تفرغ لهم فيه شخصك، وتجلس لهم مجلساً عاماً فتتواضع فيه للّه الَّذي خلقك، وتقعد عنهم جندك وأعوانك من أحراسك وشرطك، حتَّى يكلمك متكلمهم غير متتعتعٍ، فإني سمعت رسول اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ يقول في غير موطنٍ: لن تقدَّس أمَّةٌ لاَ يؤ خذ للضَّعيف فيها حقُّه من القوي غير متتعتعٍ .

ثمَّ احتمل الخرق منهم والعيَّ، ونح عنهم الضيق والْأنْف يبْسط اللَّه عليْك بذلك أ كناف رحمته، ويوجب لك ثواب طاعته. وأعط ما أعطيت هنيئاً، وامنع في إجمالٍ وإعذارٍ! »

هفتم - سيماى محرومان و مستضعفان

سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه كه هيچ چاره اى ندارند، از زمين گيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان، همانا در اين طبقه محروم گروهى خويشتن دارى نموده، و گروهى به گدايى دست نياز بر مى دارند، پس براى خدا پاسدار حقى باش كه خداوند براى اين طبقه معين فرموده است، بخشى از بيت المال، و بخشى از غله هاى زمين هاى غنيمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پايين اختصاص ده، زيرا براى دورترين مسلمانان همانند نزديك ترينشان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئوول رعايت آن مى باشى؛ مبادا سرمستى حكومت تو را از رسيدگى به آنان باز دارد، كه هرگز انجام كارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترك مسؤوليت هاى كوچك تر نخواهد بود، همواره در فكر مشكلات آنان باش، و از آنان روى بر مگردان، به ويژه امور كسانى را از آنان بيشتر رسيدگى كن كه از كوچكى به چشم نمى آيند و ديگران آنان را كوچك مى شمارند و كمتر به تو دسترسى دارند.

براى اين گروه از افراد مورد اطمينان خود كه خدا ترس و فروتنند انتخاب كن، تا پيرامونشان تحقيق و مسائل آنان را به تو گزارش كنند. سپس در رفع مشكلاتشان بگونه اى عمل كن كه در پيشگاه خدا عذرى داشته باشى، زيرا اين گروه در ميان رعيت بيشتر از ديگران به عدالت نيازمندند، و حق آنان را بگونه اى بپرداز كه در نزد خدا معذور باشى، از يتيمان خردسال، و پيران سالخورده كه راه چاره اى ندارند. و دست نياز بر نمى دارند، پيوسته دلجويى كن كه مسؤوليتى سنگين بر دوش زمامداران است.

اگر چه حق، تمامش سنگين است اما خدا آن را بر مردمى آسان مى كند كه آخرت مى طلبند، نفس را به شكيبايى وا مى دارند، و به وعده هاى پروردگار اطمينان دارند. پس بخشى از وقت خود را به كسانى اختصاص ده كه به تو نياز دارند، تا شخصاً به امور آنان رسيدگى نمايى، و در مجلس عمومى با آنان بنشين و در برابر خدايى كه تو را آفريده فروتن باش، و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور كن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو كند، من از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بارها شنيدم كه مى فرمود: ملتى كه حق ناتوانان را از زورمندان، بى اضطراب و بهانه اى باز نستاند، رستگار نخواهد شد

پس درشتى و سخنانان ناهموار آنان را بر خود هموار كن، و تنگ خويى و خود بزرگ بينى را از خود دور ساز تا خدا درهاى رحمت خود را به روى تو بگشايد، و تو را پاداش اطاعت ببخشايد، آن چه به مردم مى بخشى بر تو گوارا باشد، و اگر چيزى را از كسى باز مى دارى با مهربانى و پوزش خواهى همراه باشد.

۹- الاخلاق الخاصة للوالي

«ثمَّ أمورٌ من أمورك لاَ بدَّ لَكَ من مبَاشَرَتهَا: منهَا إجَابَة عمَّالكَ بمَا يَعيَا عَنه كتَّابكَ، ومنها إصدار حاجات النَّاس يوم ورودها عليك بما تحرج به صدور أعوانك. وأمض لكل يومٍ عمله، فإنَّ لكل يومٍ ما فيه .

واجعل لنفسك فيما بينك وبين اللَّه أفضل تلك المواقيت، وأجزل تلك الْأقْسام، وإن كانت كلُّها للّه إذا صلحت فيها النيَّة، وسلمت منها الرَّعيَّة .

وليكن في خاصَّة ما تخلص به للّه دينك: إقامة فرائضه الَّتي هي له خاصَّةً، فأعطاللَّه م ن بدنك في ليلك ونهارك، ووف ما تقرَّبت به إلى اللَّه من ذلك كاملاً غيرم ثلومٍ ولاَ مَنقوصٍ، بَالغاً من بَدَنكَ مَا بَلَغَ. وَإذَا قمتَ في صَلاَتكَ للنَّاس، فَلاَ تكوننَّ منفراً ولاَ مضَيعاً، فَإنَّ في النَّاس مَن به العلَّة وَلَه الحَاجَة. وَقَد سَأَلت رسول اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ حين وجَّهني إلى اليمن كيف أصلي بهم؟ فقال: صل بهم كصلاَة أَضعَفهم، وَكن بالمؤمنينَ رَحيماً .

وأمَّا بعد، فلاَ تطَولَنَّ احتجَابَكَ عَن رَعيَّتكَ، فَإنَّ احتجَابَ الولاَة عَن الرَّعيَّةشعبةٌ م ن الضيق، وقلَّة علمٍ بالْأمور؛ والْإحْتجاب منْهمْ يقْطع عنْهمْ علْم ما احتجبوا دونه فيصغر عندهم الكبير، ويعظم الصَّغير، ويقبح الحسن، ويحسن القبيح، ويشاب الحقُّ بالباطل. وإنَّما الوالي بشرٌ لاَ يَعرف مَا تَوَارَى عَنه النَّاس به من الْأمور، وليْستْ على الْحق سماتٌ تعْرف بها ضروب الصدْق من الْكذب، وإنَّما أنت أحد رجلين: إمَّا امرؤٌ سخت نفسك بالبذل في الحق، ففيم احتجابك من واجب حقٍّ تع طيه، أو فعلٍ كريمٍ تسديه! أو مبتلًى بالمنع، فما أسرع كفَّ النَّاس عن مسألتك إذا أيسوا من بذلك! مع أنَّ أكثر حاجات النَّاس إليك ممَّا لاَ مَؤونَةَ فيه عليك، من شكاة مظلمةٍ، أو طلب إنصافٍ في معاملةٍ

۹ - اخلاق اختصاصى رهبرى

بخشى از كارها بگونه اى است كه خود بايد انجام دهى، مانند پاسخ دادن به كارگزاران دولتى، در آنجا كه منشيان تو از پاسخ دادن به آنها درمانده اند، و ديگر، بر آوردن نياز مردم در همان روزى كه به تو عرضه مى دارند، و يارانت در رفع نياز آنان ناتوانند، كار هر روز را در همان روز انجام ده، زيرا هر روزى، كارى مخصوص به خود دارد.

نيكوترين وقت ها و بهترين ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب كن، اگر چه همه وقت براى خداست، آنگاه كه نيت درست و رعيت در آسايش قرار داشته باشد. از كارهايى كه به خدا اختصاص دارد و بايد با اخلاص انجام دهى، انجام واجباتى است كه ويژه پروردگار است، پس در بخشى از شب و روز، تن را به پرستش خدا اختصاص ده، و آن چه تو را به خدا نزديك مى كند بى عيب و نقصانى انجام ده، اگر چه دچار خستگى جسم شوى.

هنگامى كه نماز به جماعت مى خوانى، نه با طولانى كردن نماز مردم را بپراكنى و نه آن كه آن را تباه سازى، زيرا در ميان مردم، بيمار يا صاحب حاجتى وجود دارد، آنگاه كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مرا به يمن مى فرستاد از او پرسيدم، با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: در حد توان ناتوانان نماز بگذار و بر مؤمنان مهربان باش.

هيچگاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، كه پنهان بودن واليان، نمونه اى از تنگ خويى و كم اطلاعى در امور جامعه مى باشد. نهان شدن از رعيت، زمامداران را از دانستن آن چه بر آنان پوشيده است باز مى دارد، پس كار بزرگ، اندك، و كار اندك بزرگ جلوه مى كند، زيبا زشت، و زشت زيبا مى نمايد، و باطل به لباس حق در آيد، همانا زمامدار، آن چه را كه مردم از او پوشيده دارند نمى داند، و حق را نيز نشانه اى نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال يكى از آن دو نفر مى باشى: يا خود را براى جانبازى در راه حق آماده كردى پس نسبت به حق واجبى كه بايد بپردازى يا كار نيكى كه بايد انجام دهى ترسى ندارى، پس چرا خود را پنهان مى دارى؟ و يا مردى بخيل و تنگ نظرى، پس مردم چون تو را بنگرند مأيوس شده از درخواست كردن باز مانند.

با اينكه بسيارى از نيازمندى هاى مردم رنجى براى تو نخواهد داشت، كه شكايت از ستم دارند يا خواستار عدالتند، يا در خريد و فروش خواهان انصافند.

۱۰- اخلاق القيادة مع الأرقاب

«ثمَّ إنَّ للوالي خاصَّةً وبطانةً، فيهم استئثارٌ وتطاولٌ، وقلَّة إنصافٍ في معاملةٍ، فاحسم مادَّة أولئك بقطع أسباب تلك الْأحْوال .

ولاَ تقطعَنَّ لاَِحَدٍ مِن حَاشِيَتِكَ وَحَامَّتِكَ قَطِيعَةً، وَلاَ يَطمَعَنَّ مِنكَ فِي اعتِقَادِ عقدَةٍ، تضرُّ بمن يليها من النَّاس، في شربٍ أو عملٍ مشتركٍ، يحملون مؤونته على غيرهم، فيكون مهنأ ذلك لهم دونك، وعيبه عليك في الدُّنيا والْآخرة. وألْزم الْحقَّ منْ لزمه من القريب والبعيد، وكن في ذلك صابراً محتسباً، واقعاً ذلك من قرابتك وخاصَّتك حى ث وقع، وابتغ عاقبته بما يثقل عليك منه، فإنَّ مغبَّة ذلك م حمودةٌ. وإن ظنَّت الرَّعيَّة بك حيفاً فأصحر لهم بعذرك، واعدل عنك ظنون هم بإصحارك، فإنَّ في ذلك رياضةً منك لنفسك، ورفقاً برعيَّتك، وإعذاراً تبلغ به حاجتك من تقويمهم على الحق

۱۰ - اخلاق رهبرى با خويشاوندان

همانا زمامداران را خواص و نزديكانى است كه خود خواه و چپاول گرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان، و به هيچكدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن، و بگونه اى با آنان رفتار كن كه قرار دادى به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبيارى مزارع، يا زراعت مشترك، كه هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل كنند، در آن صورت سودش براى آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براى تو است.

حق را مال هر كس كه باشد، نزديك يا دور بپرداز، و در اين كار شكيبا باش، و اين شكيبايى را به حساب خدا بگذار، گر چه اجراى حق مشكلاتى براى نزديكانت فراهم آورد، تحمل سنگينى آن را به ياد قيامت برخود هموارساز و هرگاه رعيت بر تو بدگمان گردد، افشاگرى نموده عذر خويش را آشكارا در ميان بگذار، و با اينكار از بدگمانى نجاتشان ده، كه اين كار رياضتى براى خودسازى تو، و مهربانى كردن نسبت به رعيت است، و اين پوزش خواهى تو آنان را به حق وامى دارد.

۱۱- أسلوب مواجهة الأعداء

«ولاَ تَدفَعَنَّ صلحاً دَعَاكَ إلَيه عَدوُّكَ وَللّه فيه رضًى، فَإنَّ في الصُّلح دَعَةً لجنودكَ، وراحةً من همومك، وأمناً لبلاَدكَ، وَلَكن الحَذَرَ كلَّ الحَذَر من عَدوكَ بَعدَ صلحه، فإنَّ العدوَّ ربَّما قارب ليتغفَّل فخذ بالحزم، واتَّهم في ذلك حسن الظَّن. وإن عقدت بينك وبين عدوك عقدةً، أو ألبسته منك ذمَّةً، فحط عهدك بالوفاء، وارع ذمَّتك بالْأمانة، واجْعلْ نفْسك جنَّةً دون ما أعْطيْت، فإنَّه ليْس منْ فرائض اللَّه شي ءٌ النَّاس أشدُّ عليه اجتماعاً، مع تفرُّق أهوائهم، وتشتُّت آرائهم، من تعظيم الوفاء بالعهود .

وقد لزم ذلك المشركون فيما بينهم دون المسلمين لما استوبلوا من عواقب الغدر؛ فلاَ تَغدرَنَّ بذمَّتكَ، وَلاَ تَخيسَنَّ بعَهدكَ، وَلاَتختلنَّ عدوَّك، فإنَّه لاَ يَجتَرئ عَلَى اللَّه إلاَّ جَاهلٌ شَقيٌّ. وَقَد جَعَلَ اللَّه عَهدَه وَذمَّتَه أمناً أفضاه بين العباد برحمته، وحريماً يسكنون إلى منعته، ويستفيضون إلى جواره. فلاَ إدغَالَ وَلاَ مدَالَسَةَ وَلاَ خدَاعَ فيه، وَلاَ تَعقد عَقداً تجَوز فيه العلَلَ، ولاَ تعَولَنَّ عَلَى لَحن قَولٍ بَعدَ التَّأكيد وَالتَّوثقَة. وَلاَ يَدعوَنَّكَ ضيق أَمرٍ، لَزمَكَ فيه عهد اللَّه، إلى طلب انفساخه بغير الحق، فإنَّ صبرك على ضيق أمرٍ ترجو انفراجه وفضل عاقبته، خيرٌ من غدرٍ تخاف تبعته، وأن تحيط بك من اللَّه فيه ط لبةٌ، لاَ تَستَقبل فيهَا دنيَاكَ وَلاَ آخرَتَكَ

۱۱ - روش برخورد با دشمن

هرگز پيشنهاد صلح از طرف دشمن را كه خشنودى خدا در آن است رد مكن، كه آسايش رزمندگان، و آرامش فكرى تو، و امنيت كشور در صلح تأمين مى گردد. لكن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتى كردن، زيرا گاهى دشمن نزديك مى شود تا غافلگير كند، پس دورانديش باش، و خوشبينى خود را متهم كن. حال اگر پيمانى بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادى، به عهد خويش وفادار باش، و آن چه بر عهده گرفتى امانت دار باش، و جان خود را سپر پيمان خود گردان، زيرا هيچ يك از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نيست كه همه مردم جهان با تمام اختلافاتى كه در افكار و تمايلات دارند، در آن اتفاق نظر داشته باشند. تا آنجا كه مشركين زمان جاهليت به عهد و پيمانى كه با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زيرا كه آينده ناگوار پيمان شكنى را آزمودند، پس هرگز پيمان شكن مباش، و در عهد خود خيانت مكن، و دشمن را فريب مده، زيرا كسى جز نادان بدكار، بر خدا گستاخى روا نمى دارد، خداوند عهد و پيمانى كه با نام او شكل مى گيرد با رحمت خود مايه آسايش بندگان، و پناهگاه امنى براى پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حريم أمن آن روى بياورند.

پس فساد، خيانت، فريب، در عهد و پيمان راه ندارد، مبادا قراردادى را امضاء كنى كه در آن براى دغلكارى و فريب راه هايى وجود دارد، و پس از محكم كارى و دقت در قرارداد نامه، دست از بهانه جويى بردار، مبادا مشكلات پيمانى كه بر عهده ات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پيمان شكنى وا دارد، زيرا شكيبايى تو در مشكلات پيمان ها كه اميد پيروزى در آينده را به همراه دارد، بهتر از پيمان شكنى است كه از كيفر آن مى ترسى، و در دنيا و آخرت نمى توانى پاسخ گوى پيمان شكنى باشى.