امام علی (علیه السلام) و مسائل سياسى / الگوهای رفتاری جلد ۲

امام علی (علیه السلام) و مسائل سياسى / الگوهای رفتاری21%

امام علی (علیه السلام) و مسائل سياسى / الگوهای رفتاری نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

جلد ۱ جلد ۲ جلد ۳ جلد ۴
  • شروع
  • قبلی
  • 103 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16216 / دانلود: 3171
اندازه اندازه اندازه
امام علی (علیه السلام) و مسائل سياسى / الگوهای رفتاری

امام علی (علیه السلام) و مسائل سياسى / الگوهای رفتاری جلد ۲

نویسنده:
فارسی

۲ - حكومت طاغوتى (غير الهى)

نظام هاى سياسى مبتنى بر اومانيسم، كه حاكميت را از انسان مى داند، در هر شكلى كه تجلى بايد طاغوتى است، چرا كه انحراف از قوانين الهى و دستورات دين، طغيان و ظلم محسوب ميشود.(۴۳)

و در قرآن كريم و نهج البلاغه برخى از ويژگى هاى نظام طاغوتى ترسيم شده، كه خلاصه آن چنين است؛

الف - ديكتاتورى، استبداد و خودكامگى:

در تاريخ، يكى از آفت هاى بزرگ حكومت ها و قدرت هاى سياسى، استبداد و خودكامگى حاكمان بوده است.

استبداد، يعنى پيروى از آراى آميخته با هوى و هوس شخصى كه نتيجه طبيعى آن عدم رعايت مصالح افراد جامعه است كه شخص مستبد به جاى مصالح جامعه به مصلحت خود مى انديشد.

انديشمندان سياسى سعى و تلاش كرده اند تا از تمايل يافتن حكومت به استبداد جلوگيرى كنند كه پيشگيرى از استبداد با دو راه امكان پذير است: يكى حاكميت قانون و ديگرى نظارت عمومى مردم.

البته در تفكر دينى، علاوه بر اين دو راه تقوا نيز به عنوان عامل درونى كنترل كننده بشمار ميرود.

امروزه، در نظام بين الملل نوعى هرج و مرج حاكم است و قدرت هاى جهانى نوعى استبداد بين المللى را حكمفرما ساخته اند و كشورهاى بزرگ گرچه در ظاهر به آزادى مردمشان احترام ميگذارند.

اما در سطح جهانى به آراء مردم اعتنايى ندارند و تعريف حقوق بشر را منطبق بر آن نمى دانند.

امام علىعليه‌السلام در رهنمودهاى خود جهت عبرت گرفتن امت از استبداد و خودكامگى حكومت هاى پيشين و ديكتاتورهاى ستمگر هشدارگونه فرمودند:

« فاعتبروا بحال ولد إسماعيل وبني إسحاق وبني إسرائيلعليهم‌السلام .

فما أشدَّ اعتدال الْأحْوال، وأقْرب اشْتباه الْأمْثال!

تأمَّلوا أمرهم في حال تشتُّتهم وتفرُّقهم، ليالي كانت الْأكاسرة والْقياصرة أرْباباً لهم، يحتازونهم عن ريف الْآفاق، وبحْر الْعراق، وخضْرة الدُّنْيا، إلى منابت الشَّيح، ومهافي الريح، ونكد المعاش، فتركوهم عالةً مساكين إخوان دبرٍ ووبرٍ، أذلَّ الْأمم داراً، وأجْدبهمْ قراراً، لَا يَأْوونَ إلَى جَنَاح دَعْوَةٍ يَعْتَصمونَ بهَا، وَلاَ إلى ظل ألفةٍ يعتمدون على عزها.

فالْأحْوال مضْطربةٌ، والْأيْدي مخْتلفةٌ، والْكثْرة متفرقةٌ؛ في بلَاء أَزْلٍ، وَأَطْبَاق جهلٍ! من بنات موؤودةٍ، وأصنامٍ معبودةٍ، وأرحامٍ مقطوعةٍ، وغاراتٍ مشنونةٍ

«از حالات زندگى فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر، فرزندان اسراييل يعقوب (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد، راستى چقدر حالات ملت ها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است.

در احوالات آنها روزگارى كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد، زمانى كه پادشاهان كسرى و قيصر بر آنان حكومت مى كردند، و آنها را از سرزمين هاى آباد، از كناره هاى دجله و فرات، و از محيط هاى سرسبز و خرم دور كردند، و به صحراهاى كم گياه، و بى آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمين هايى كه زندگى در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند، آنان را در مكان هاى نامناسب، مسكين و فقير، هم نشين شتران ساختند، خانه هاشان پست ترين خانه ملت ها، و سرزمين زندگيشان خشك ترين بيابان ها بود، نه دعوت حقى وجود داشت كه به آن روى آورند و پناهنده شوند، و نه سايه ألفتى وجود داشت كه در عزت آن زندگى كنند، حالات آنها دگرگون، و قدرت آنها پراكنده، و جمعيت انبوهشان متفرق بود، در بلايى سخت، و در جهالتى فراگير فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش مى كردند، و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارتگرى هاى پياپى در ميانشان رواج يافته بود.»(۴۴)

ب - انحصار طلبى (استئثار):

يكى ديگر از ويژگى حكومت طاغوتى و جاهلى انحصار طلبى است، يعنى: هر چيز خوب را براى خود مى خواهند و به مردم توجهى ندارند.

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايند:

«من ملك استئأثر »(۴۵)

«هر كس به حكومت و قدرت مى رسد، استئثار (انحصارطلبى) پيشه مى كند.»

انحصار طلبى در مقابل ايثار است كه در نظام اخلاقى اسلام از انفاق برتر است.

ايثار ويژگى تربيت شدگان مكتب اهل بيت است، كه در قرآن كريم نسبت به اهل بيتعليهم‌السلام آمده است:

( وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ ) (۴۶)

«آنان ديگران را بر خود مقدم مى دارند (غذاى خود را به ديگران مى دهند) هر چند خود به آن نيازمند باشند.»

طبق فرهنگ قرآنى نعمت هاى الهى، اعم از مادى و معنوى، براى همه انسان هاست.

( خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا ) (۴۷)

و هر حركتى در جهت انحصارى كردن آن امرى غير اسلامى است.

انحصار طلبى حكام؛

اولاًً موجب تقدم مصالح شخصى بر مصالح عامه مى شود

و ثانياً موجب سرايت اين خصلت ناروا به مردم و شهروندان مى گردد.

امام علىعليه‌السلام در نفى هرگونه انحصار طلبى هشدارگونه خطاب به خليفه سوم فرمود:

« و إنَّ شرَّ النَّاس عند اللَّه إمامٌ جائرٌ ضلَّ وضلَّ به، فأمات سنَّةً مأخوذةً، وأحيا بدعةً متروكةً.

وإني سمعت رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ يقول: يؤتى يوم القيامة بالْإمام الجائ ر وليس معه نصيرٌ ولَا عَاذرٌ، فَيلقَى في نَار جَهَنَّمَ، فَيَدور فيهَا كَمَا تَدور الرَّحى، ثمَّ يرتبط في قعرها.

وإني أنشدك اللَّه ألاَّ تكون إمام هذه الْأمَّة الْمقْتول، فإنَّه كان يقال:

يقتل في هذه الْأمَّة إمامٌ يفْتح عليْها الْقتْل والْقتال إلى يوْم الْقيامة، ويلْبس أ مورها عليها، ويبثُّ الفتن فيها، فلاَ يبصرونَ الحَقَّ منَ البَاطل؛ يَموجونَ فيهَا موجاً، ويمرجون فيها مرجاً.

فلاَ تَكونَنَّ لمَروَانَ سَيقَةً يَسوقكَ حَيث شَاءَ بَعدَ جَلاَل السن وَتَقَضي العمر

«و بدترين مردم نزد خدا رهبر ستمگرى كه خود گمراه و مايه گمراهى ديگران است، كه سنت پذيرفته را بميراند، و بدعت ترك شده را زنده گرداند.

من از پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ شنيدم كه گفت:

روز قيامت رهبر ستمگر را بياورند كه نه ياورى دارد و نه كسى از او پوزش خواهى مى كند، پس او را در آتش جهنم افكنند، و در آن چنان مى چرخد كه سنگ آسياب، تا به قعر دوزخ رسيده به زنجير كشيده شود.

من تو را به خدا سوگند مى دهم كه امام كشته شده اين امت مباشى، چرا كه پيش از اين گفته مى شد، در ميان اين امت، امامى به قتل خواهد رسيد كه در كشتار تا روز قيامت گشوده خواهد شد و كارهاى امت اسلامى با آن مشتبه شود، و فتنه و فساد در ميانشان گسترش يابد، تا آنجا كه حق را از باطل نمى شناسند، و به سختى در آن فتنه ها غوطه ور مى گردند.

براى مروان چونان حيوان به غارت گرفته مباش كه تو را هر جا خواست براند، آن هم پس از ساليانى كه از عمر تو گذشته و تجربه اى كه به دست آوردى.»(۴۸)

ج - قدرت طلبى:

حكام طاغوتى قدرت طلبند سعى مى كنند كليه مناصب و قدرت ها به آنها ختم شود.

در صورتى كه اسلام مقام و مسئوليت اجتماعى براى كامجويى نيست و قدرت و سياست ابزارى در جهت احقاق حق و به كمال رسيدن انسان است.

هر چه مسئوليت بيشتر و بزرگتر باشد، بار وظيفه سنگينن تر است.

امام علىعليه‌السلام در پاسخ ابن عباس كه كفش وصله دار حضرت را بى ارزش دانست فرمود:

«و اللَّه لهى احب الى من امرتكم هذه، الا ان اقيم حقاً ام ادفع باطلاً »(۴۹)

«سوگند به خدا اين نعلين وصله دار بى ارزش از نظر من از اين حكومتى كه بر شما دارم دوست داشتنى تر است، جز آنكه حقى را برپا دارم يا باطلى را ريشه كن سازم.»

د - تكبر و برترى طلبى:

حكام طاغوتى مستكبرند و اين امر موجب عدم مشورت با مردم است.

خود بزرگ بينى مانع نزديكى به مردم و ايجاد رابطه صحيح با آنان مى شود.

( إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ ) .(۵۰)

«همانا فرعون در زمين تكبر و گردنكشى كرد و بين اهل آن تفرقه و اختلاف افكند.»

نظام طاغوتى مردم را دسته دسته مى كند و اتحاد آنها را به تفرقه مبدل مى سازد و آنها را به خود جلب مى كند.

( فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ ) (۵۱)

«فرعون با تبليغات دروغ و باطل قومش را ذليل و زبون ساخت تا همه مطيع فرمان او شدند.»

لازمه به اطاعت واداشتن مردم در هم شكستن همه عوامل استقلال است.

در مقابل، نظام اسلامى متكى به مردم است و به جاى دولت مدارى، مردم مدارى است.

دولت اسلامى در خدمت مردم است، چنان كه امام خمينىرحمه‌الله بر دولت جمهورى اسلامى عنوان دولت خدمتگزار گذاشت.

بنابراين اگر قدرت هاى استكبارى به مردم بى اعتنايى مى كنند و از مردم نظرخواهى نمى كنند و به افكار مردم اعتنايى ندارند، نظام اسلامى به مردم تكيه دارد.(۵۲)

از اين رو امام علىعليه‌السلام با نفى هرگونه حكومت استبدادى و فرعونى و طرد روحيه تكبر و برترى طلبى در خطبه ۱۹۲ رهنمود دادند كه:

« ألاَ فَالحَذَرَ الحَذَرَ من طَاعَة سَادَاتكم وَكبَرَائكم! الَّذينَ تَكَبَّروا عَن حَسَبهم، وترفَّعوا فوق نسبهم، وألقوا الهجينة على رب هم، وجاحدوا اللَّه على ما صنع بهم، مكابرةً لقضائه، ومغالبةً لِآلائِهِ فإِنَّهم قواعِد أساسِ العصبِيَّةِ، ودعائِم أركانِ الفتنة، وسيوف اعتزاء الجاهليَّة.

فاتَّقوا اللَّه ولاَ تَكونوا لنعَمه عَلَيكم أَضدَاداً، وَلاَ لفَضله عندَكم حسَّاداً.

ولاَ تطيعوا الْأَدْعيَاءَ الَّذينَ شَربْتمْ بصَفْوكمْ كَدَرَهمْ، وَخَلَطْتمْ بصحَّتكمْ مَرَضَهمْ، وأدخلتم في حقكم باطلهم، وهم أساس الفسوق، وأحلاَس العقوق اتَّخَذَهم إب ليس مطايا ضلاَلٍ، وَجنداً بهم يَصول عَلَى النَّاس، وَتَرَاجمَةً يَنطق عَلَى أَلسنَتهم، استراقاً لع قولكم ودخولاً في عيونكم، ونفثاً في أسماعكم. فجعلكم مر مى نبله، وموطئ قدمه، ومأخذ يده

«آگاه باشيد! زنهار! زنهار! از پيروى و فرمانبرى سران و بزرگانتان، آنان كه به اصل و حسب خود مى نازند، و خود را بالاتر از آن چه كه هستند مى پندارند، و كارهاى نادرست را به خدا نسبت مى دهند، و نعمت هاى گسترده خدا را انكار مى كنند، تا با خواسته هاى پروردگارى مبارزه كنند، و نعمت هاى او را ناديده انگارند، آنان شالوده تعصب جاهلى، و ستون هاى فتنه، و شمشيرهاى تفاخر جاهليت هستند.

پس، از خدا پروا كنيد، و با نعمت هاى خدادادى درگير نشويد، و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد، و از فرومايگان اطاعت نكنيد، آنان كه تيرگى شان را با صفاى خود نوشيديد، و بيمارى شان را با سلامت خود در هم آميخته ايد، و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كرده ايد، در حالى كه آنان ريشه همه فسق ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند، شيطان آنها را براى گمراه كردن مردم، مركب هاى رام قرار داد، و از آنان لشگرى براى هجوم به مردم ساخت، و براى دزديدن عقل هاى شما آنان را سخنگوى خود برگزيد، كه شما را هدف تيرهاى خويش، و پايمال قدمهاى خود، و دستاويز وسوسه هاى خود قرار داد.»(۵۳)

۳ - ويژگى هاى حاكم اسلامى

مقدمه

يكى ديگر از مباحث سياسى، ويژگى هاى حاكم اسلامى است كه در ديگر سيستم هاى حكومتى جهان، يافت نمى شود.

ويژگى هاى حاكم و رهبر در جامعه اسلامى يكى از مباحث ارزشمند و سرنوشت ساز در ساختار سياسى امت اسلامى است، كه بر أساس ارزش هاى انسانى و معنوى و الهى شكل مى گيرد، اگر ويژگى هاى حاكم اسلامى با ديگر حاكمان نظام هاى سياسى دنيا مقايسه شود، و با ارزيابى تطبيقى همه جوانب اين بحث بدقت بررسى گردد، با اين حقيقت آشنا خواهيم شد كه ويژگى هاى حاكم اسلامى از امتيازات ممتاز نظام سياسى اسلام است.

اول - ويژگى هاى حاكم اسلامى

امام علىعليه‌السلام در خطبه ۱۳۱ نهج البلاغه به برخى از ويژگى هاى حاكم اسلامى اشاره دارد كه فرمود:

« وقد علمتم أنَّه لاَ يَنبَغي أَن يَكونَ الوَالي عَلَى الفروج وَالدمَاء وَالمَغَانم وَالْأَحْكَام وإ مامة الْمسْلمين الْبخيل، فتكون في أمْوالهمْ نهْمته.

ولاَ الجَاهل فَيضلَّهم بجَهله، وَلاَ الجَافي فَيَقطَعَهم بجَفَائه، وَلاَ الحَائف للدُّوَل فَيَتَّخذَ قوماً دون قومٍ، ولاَ المرتَشي في الحكم فَيَذهَبَ بالحقوق، وَيَقفَ بهَا دونَ المَقَاطع، ولاَ المعَطل للسُّنَّة فَيهلكَ الْأمَّةَ

«همانا شما دانستيد كه سزاوار نيست بخيل بر ناموس و جان و غنيمت ها و احكام مسلمين، ولايت و رهبرى يابد، و امامت مسلمين را عهده دار شود، تا در اموال آنها حريص گردد.

و نادان نيز لياقت رهبرى ندارد تا با نادانى خود مسلمانان را به گمراهى كشاند، و ستمكار نيز نمى تواند رهبر مردم باشد، كه با ستم حق مردم را غصب و عطاهاى آنان را قطع كند، و نه كسى كه در تقسيم بيت المال عدالت ندارد؛ زيرا در اموال و ثروت آنان حيف و ميل داشته و گروهى را بر گروهى مقدم مى دارد، و رشوه خوار در قضاوت نمى تواند امام باشد؛ زيرا كه براى داورى با رشوه گرفتن حقوق مردم را پايمال، و حق را به صاحبان آن نرساند، و آن كس كه سنت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را ضايع مى كند لياقت رهبرى ندارد زيرا كه امت اسلامى را به هلاكت مى كشاند.»(۵۴)

عناوين ويژگى هاى حاكم اسلامى در خطبه ۱۳۱

۱ - حفظ نواميس مردم «لاينبغى... على الفروج» خ ۱۳۱/۵

۲ - پاسدارى از خون «لاينبغى... و الدماء» خ ۱۳۱/۵

۳ - پاسدارى بيت المال «لاينبغى... والمغانم» خ ۱۳۱/۵

۴ - اجراى احكام الهى «لاينبغى... والاحكام» خ ۱۳۱/۵

۵ - پرهيز از بخل «وامامة المسلمين البخيل» خ ۱۳۱/۵

۶ - دورى از جهل «ولا الجاهل» خ ۱۳۱/۶

۷ - عدم تعدى به حقوق «ولاالجافى» خ ۱۳۱/۶

۸ - پرهيز از حيف و ميل «ولا الحائف للدول» خ ۱۳۱/۶

۹ - پرهيز از تبعيض «فيتخذ قوما دون قوم» خ ۱۳۱/۶

۱۰ - پرهيز از رشوه خوارى «ولا المرتشى» خ ۱۳۱/۷

۱۱ - عمل به سنت «ولا المعطل للسنة» خ ۱۳۱/۷

كه در بيان ويژگى ها به شرائط رهبرى نيز اشاره فرمود مانند:

امام علىعليه‌السلام در خطبه ۱۳۶ ضمن اعلام روش هاى برخورد با انحرافات و ظلم و ستم ويژگي هاى حاكم اسلامى را اينگونه بيان مى دارد.

« لم تكن بيعتكم إيَّاي فلتةً، وليس أمري وأمركم واحداً. إني أريدكم للّه وأنتم تر يدونني لِأن فسِكم.

أيُّها النَّاس، أعينوني على أنفسكم، وايم اللَّه لَأنصفَنَّ المَظلومَ من ظَالمه، وَلَأَقودَنَّ الظَّالم بخزامته، حتَّى أورده منهل الحق وإن كان كارهاً

«بيعت شما مردم با من بى مطالعه و ناگهانى نبود، و كار من و شما يكسان نيست، من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خود مى خواهيد.

اى مردم براى اصلاح خودتان مرا يارى كنيد، به خدا سوگند! كه داد ستمديده را از ظالم ستمگر بستانم، و مهار ستمگر را بگيرم و به آبشخور حق وارد سازم گر چه تمايل نداشته باشد.»(۵۵)

عناوين ويژگى هاى حاكم اسلامى در خطبه ۱۳۶

۱ - خداگرائى در پذيرش حكومت «إنى أريدكم للَّه» خ ۱۳۶/۱

۲ - اصلاح مردم «اعينونى على انفسكم» خ ۱۳۶/۲

۳ - دفاع از مظلوم «لأنصفن المظلوم من ظالمه» خ ۱۳۶/۲

۴ - مبارزه با ستمگران «و لأقودن الظالم بخزامته» خ ۱۳۶/۲

۵ - اجراى عدالت بر ستمگران «أورده منهل الحق» خ ۱۳۶/۲

۶ - حق گرائى (خداگرائى) «انى أريدكم للَّه» خ ۱۳۶/۱

۷ - قاطعيت «أيم اللَّه لأنصفن المظلوم» خ ۱۳۶/۲

۸ - حمايت از مظلوم «لأنصفن المظلوم» من ظالمه خ ۱۳۶/۲

۹ - مبارزه با ظلم «و ظالم لاقودن الظالم بخزامته» خ ۱۳۶/۲

۱۰ - اجراى حق در جامعه «حتى أورده منهل الحق» خ ۱۳۶/۲

۱۱ - «وليس امرى وامركم واحدا» خ ۱۳۶/۱

الف - پذيرش بيعت براى خدا «انى أريدكم للَّهِ» خ ۱۳۶/۱

ب - بيعت براى منافع «انتم تريدوننى لأنفسكم» خ ۱۳۶/۱

و نسبت به ضرورت ويژگى ها براى حاكم اسلامى، آگاهانه اظهار نظر مى كند كه:

آنانكه شرائط و ويژگى هاى حاكم اسلامى را ندارند.

هرگز نبايد در پست رهبرى اسلام قرار گيرند و به عنوان رهبران جامعه اسلامى مطرح شوند.

اهميت شرائط و ويژگى هاى رهبرى از ديدگاه امامعليه‌السلام چنان والا و ارزشمند و با اهميت است كه فلسفه حكومت اسلامى و علل پذيرش امامت را در ويژگى ها خلاصه مى كند.

در نامه ۶۲ مى فرمايد:

«ولكنَّني آسى أن يلي أمر هذه الْأمَّة سفهاؤها وفجَّارها، فيتَّخذوا مال اللَّه دولاً، وعباده خولاً، والصَّالحين حرباً، والفاسقين حزباً، فإنَّ منهم الَّذي قد شرب فيكم الحرام، وجلد حداً في الْإسْلَام، وَإنَّ منْهمْ مَنْ لَمْ يسْلمْ حَتَّى رضخَتْ لَه عَلَى الْإسْلَام الرَّضَائخ .

فلو لاَ ذلكَ مَا أَكثَرت تَأليبَكم وَتَأنيبَكم، وَجَمعَكم وَتَحريضَكم، وَلَتَرَكتكم إذأبى تم وونيتم

«لكن از اين اندوهناكم كه بيخردان، و تبهكاران اين امت حكومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگى كشند، با نيكوكاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند، زيرا از آنان كسى در ميان شماست كه شراب نوشيد و حد بر او جارى شد، و كسى كه اسلام را نپذيرفت اما به ناحق بخشش هايى به او عطا گرديد.

اگر اينگونه حوادث نبود شما را برنمى انگيختم، و سرزنشتان نمى كردم، و شما را به گردآورى تشويق نمى نمودم، و آنگاه كه سرباز مى زديد رهاتان مى كردم.»(۵۶)

دوم - طرد حاكمان دروغين

از ديدگاه امام علىعليه‌السلام هركس شرائط و ويژگى هاى تعيين شده در وحى الهى براى امامت و رهبرى را ندارد نمى تواند حاكم اسلامى باشد، كه در طرد معاويه در نامه ۱۰ نهج البلاغه به همين مسئله مهم اشاره مى فرمايد:

«وَ كَيْفَ أَنْتَ صانِعٌ إِذا تَكَشَّفَتْ عَنْكَ جَلابِيبُ ما أَنْتَ فِيهِ مِنْ دُنْيا قَدْ تَبَهَّجَتْ بِزِينَتِها، وَ خَدَعَتْ بِلَذَّتِها. دَعَتْكَ فَأَجَبْتَها، وَ قادَتْكَ فَاتَّبَعْتَها، وَ أَمَرَتْكَ فَأَطَعْتَها. وَ إِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَقِفَكَ واقِفٌ عَلى ما لا يُنْجِيكَ مِنْهُ مُنْجٍ، فَاقْعَسْ عَنْ هَذا الْأَمْرِ، وَخُذْ أُهْبَةَ الْحِسابِ، وَ شَمِّرْ لِما قَدْ نَزَلَ بِكَ، وَ لا تُمَكِّنِ الْغُواةَ مِنْ سَمْعِكَ، وَ إِلاّ تَفْعَلْ أُعْلِمْكَ ما أَغْفَلْتَ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّكَ مُتْرَفٌ قَدْ أَخَذَ الشَّيْطانُ مِنْكَ مَأْخَذَهُ، وَ بَلَغَ فِيكَ أَمَلَهُ، وَ جَرى مِنْكَ مَجْرَى الرُّوحِ وَالدَّمِ. وَ مَتى كُنْتُمْ يا مُعاوِيَةُ ساسَةَ الرَّعِيَّةِ، وَ وُلاةَ أَمْرِ الْأُمَّةِ، بِغَيْرِ قَدَمٍ سابِقٍ، وَ لا شَرَفٍ باسِقٍ، وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ لُزُومِ سَوابِقِ الشَّقأِ! وَ أُحَذِّرُكَ أَنْ تَكونَ مُتَمادِيا فِي غِرَّةِ الْأُمْنِيِّةِ، مُخْتَلِفَ الْعَلانِيَةِ وَالسَّرِيرَةِ

«چه خواهى كرد، آنگاه كه جامه هاى رنگين تو كنار رود؟ كه به زيبائى هاى دنيا زينت شده بود، دنيا تو را با خوشى هاى خود فريب داده، و به دعوت آن پاسخ داده اى، فرمانت داد و اطاعت كردى، همانا به زودى تو را وارد ميدان خطرناكى مى كند كه هيچ سپر نگهدارنده اى نجاتت نمى دهد.

اى معاويه از اين كار دست بكش، و آماده حساب باش، و آماده حوادثى باش كه به سراغ تو مى آيد، به گمراهان فرومايه، گوش مسپار، اگر چنين نكنى به تو اعلام مى دارم كه در غفلت زدگى قرار گرفته اى، همانا تو ناز پرورده اى مى باشى كه شيطان بر تو حكومت مى كند، و با تو به آرزوهايش مى رسد، و چون روح و خون در سراسر وجودت جريان دارد.

معاويه! از چه زمانى شما زمامداران امت و فرماندهان ملت بوديد؟ نه سابقه درخشانى در دين، و نه شرافت والايى در خانواده داريد، پناه به خدا مى برم از گرفتار شدن به دشمنى هاى ريشه دار، تو را مى ترسانم از اينكه به دنبال آرزوها تلاش كنى، و آشكار و نهانت يكسان نباشد.»(۵۷)

علل طرد معاويه از حكومت اسلامى در نامه ۱۰

۱ - فرو رفته در زينت ها «قد تبهجت بزينتها» نامه ۱۰/۱

۲ - فريب خورده لذت ها «و خدعت بلذتها» نامه ۱۰/۱

۳ - پاسخ دهنده به دعوت دنيا «دعتك فاجبتها» نامه ۱۰/۱

۴ - مطيع دنيا «وقادتك فاتبعتها» نامه ۱۰/۲

۵ - غفلت زده «ما اغفلت من نفسك» نامه ۱۰/۳

۶ - رفاه زده «فانك مترف» نامه ۱۰/۳

۷ - شيطان زده «اخذ الشيطان منك مأخذه» نامه ۱۰/۴ - ۳

۸ - تحت تسلط شيطان «وبلغ فيك امله» نامه ۱۰/۴

۹ - عدم لياقت رهبرى «متى كنتم... ساسة الرعية» نامه ۱۰/۵

۱۰ - عدم سابقه در اسلام «بغير قدم سابق» نامه ۱۰/۵

۱۱ - دور از شخصيت «ولا شرف باسق» نامه ۱۰/۵

۱۲ - اسير آرزوها «متمادياً فى غرة الأمنية» نامه ۱۰/۶

۱۳ - منافق بودن «مختلف العلانية والسريرة» نامه ۱۰/۶

۱۴ - جنگ طلب «وقد دعوت الى الحرب» نامه ۱۰/۷

۱۵ - كوردل «لتعلم اينا المرين على قلبه» نامه ۱۰/۷

۱۶ - ناآگاه به واقعيت ها «و المغطى على بصره» نامه ۱۰/۸

۱۷ - پذيرش دين با اكراه «ودخلتم فيه مكرهين» نامه ۱۰/۹

۱۸ - خونخواهى دروغين «ثائرا بدم عثمان» نامه ۱۰/۱۰

۱۹ - قاتل واقعى عثمان «ولقد علمت حيث وقع» نامه ۱۰/۱۰

امام علىعليه‌السلام در طرد و نقد حكومت سه نفر گذشته نيز به ويژگى هاى حاكم اسلامى توجه دارد و رفتار و شيوه هاى حكومتى آنان را به ويژگى هاى اسلامى بررسى مى فرمايد.

۱- نفى ويژگى ها در ابابكر

امام علىعليه‌السلام در خطبه ۳ نهج البلاغه نسبت به نفى ويژگى هاى حاكم اسلامى در ابابكر فرمود:

«أَما وَ اللّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلانٌ(ابن ابی قحافه) وَ اِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلّى مِنْها مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرِّحا. يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيلُ، وَ لا يَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ؛ فَسَدَلْتُ دُونَها ثَوْبَاً، وَ طَوَيْتُ عَنْها كَشْحاً، وَ طَفِقْتُ أرْتَئى بَيْنَ أنْ أَصُولَ بِيدٍ جَذّاء أوْ أصْبِرَ عَلَى طَخْيَهٍ عَمْيأَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ. وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ، وَ يَكْدَحُ فِيها مُومِنٌ حَتّى يَلْقى رَبِّهُ! فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلى هاتا أَحْجى، فَصَبْرَتُ وَ فِى الُعَيْنِ قَذىً، وَ فِى الْحَلْقِ شَجاً، أَرى تُراثىِ نَهْباً، حَتّى مَضَى الاَوَّلُ لِسَبِيلِهِ، فَأَدْلى بِها الَى فُلانٍ بَعْدَهُ .

ابوبکر و التلاعب بالخلافة ،ثم تمثل بقول الأعشی :

شَتّانَ ما يَوْمِى عَلى كُوْرَها

وَ يَوْمُ حَيّانَ أَخِى جابِرٍ

فَيا عَجَبا!! بَيْنا هُوَ يَسْتَقِيلُها فِى حَياتِهِ إذْ عَقَدَها لِآخَرَ بَعْدَ وَفاتِهِ لَشَدَّ ما تَشَطَّرا ضَرْعَيْها ! »

«آگاه باشيد! به خدا سوگند! ابابكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست، جايگاه من در حكومت اسلامى، چون محور سنگ هاى آسياب است كه بدون آن آسياب حركت نمى كند، او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد، پس من رداى خلافت، رها كرده، و دامن جمع نموده از آن كنارگيرى كردم، و در اين انديشه بودم، كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود بپا خيزم؟ يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم؟ كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى دارد.

پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر ديدم، پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود، و با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند!

تا اينكه خليفه اول، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطاب سپرد.

(سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان كرد)

مرا با برادر جابرحيان چه شباهتى است؟

من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود!!

شگفتا! ابابكر كه در حيات خود از مردم مى خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى در آورد؟ هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهرمند گرديدند.»(۵۸)

علل عدم لياقت ابابكر براى تصدى رهبرى

۱ - آغازگر غصب خلافت «واللَّه لقد تقمصها» خ ۳ / ۱

۲ - خيانت آگاهانه «انه ليعلم ان محلى» خ ۳ / ۱

۳ - آغازگر انحراف «لقد تقمَّصها» خ ۳ / ۱

۴ - زمينه ساز حكومت عمر «فادلى... فلان بعده» خ ۳ / ۴

۵ - داراى سياست دو گانه «هو بينا هو يستقيلها» خ ۳ / ۵

۶ - تلاش در غصب خلافت «اذ عقدها لاخر بعد وفاته» خ ۳/۵

۷ - سپردن خلافت به نااهل «فصيرها... خشناء» خ ۳ / ۶

۸ - فرصت طلبى «لشد ما تشطرا ضرعيها» خ ۳ / ۶

۲- نفى ويژگى ها در عمر

امام در تبيين عدم لياقت عمر براى رهبرى اسلامى توضيح داد:

« فصيَّرها في حوزةٍ خشناء يغلظ كلمها، ويخشن مسُّها، ويكثر العثار فيها، والاْعْتذار منْها، فصاحبها كراكب الصَّعْبة إنْ أشْنق لها خرم، وإنْ أسْلس لها تقحَّم.

فمني النَّاس - لعمر اللَّه - بخبطٍ وشماسٍ، وتلوُّنٍ واعتراضٍ؛ فصبرت على طول المدَّة، وشدَّة الْمحْنة؛ حتَّى إذا مضى لسبيله.

جعلها في جماعةٍ زعم أني أحدهم، فيا للّه وللشُّورى! متى اعترض الرَّيب فيَّ مع الْأ وَّل منْهمْ، حتَّى صرْت أقْرن إلى ه ذه النَّظائر! لكنى اسْففْت إذْ اسفُّوا، وطرت إذ طاروا؛ فصغا رجلٌ منهم لضغنه، ومال الْآخر لصهْره، مع هنٍ وهنٍ

«سرانجام اولى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى عمر سپرد، كه مجموعه اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود، زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر ع نان محكم كشد، پرده هاى بينى حيوان پاره مى شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى كند.

سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمى گرفتار آمده بودند، و دچار دوروئى ها و اعتراض ها شدند، و من در اين مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور، چاره اى جز شكيبايى نداشتم، تا آن كه روزگار عمر هم سپرى شد.(۵۹)

سپس عمر خلافت را در گروهى قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان مى باشم!!

پناه به خدا از اين شورا!

در كدام زمان من با اعضاء شورا برابر بودم؟ كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند؟ و در صف آنها قرارم دهند؟

ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم

يكى از آنها با كينه اى كه از من داشت روى برتافت،(۶۰) و ديگرى دامادش(۶۱) را بر حقيقت برترى داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان.»(۶۲)

علل عدم كارآيى خليفه دوم به شرح زير است:

۱ - ادامه غصب خلافت «فادلى... فلان بعده» خ ۳ / ۴

۲ - حكومت بر خلاف شرع «فادلى... فلان بعده» خ ۳ / ۴

۳ - داراى خشونت در گفتار «يغلظ كلمها فلان بعده» خ ۳/ ۶

۴ - داراى طبيعت خشن «فصيرها فى حوزة خشناء» خ ۳ / ۶

۵ - سخت گيرى در رفتار «و يخشن مسها» خ ۳ / ۶

۶ - داراى لغزش هاى پى در پى «و يكثر العثار فيها» خ ۳ / ۶

۷ - پوزش خواهى از خطاهاى پياپى «والا عتذار منها» خ ۳ / ۶

۸ - گرفتاركردن مردم «فمنى الناس... بخبط» خ ۳/۷

۹ - طراح شوراى دروغين «فيالله و للشورى» خ ۳ / ۸

۱۰ - يكى قراردادن امام با ديگران «جعلها فى جماعة» خ ۳/ ۸

۱۱ - فرصت طلبى «لشد ما تشطرا ضرعيها» خ ۳ / ۶

۳ - نفى ويژگى ها در عثمان

امام علىعليه‌السلام در تشريح عدم كارآيى و عدم لياقت عثمان براى تصدى رهبرى فرمود:

«إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ، بَيْنَ نَثِيلِهِ وَمُعْتَلَفِهِ، وَقَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللهِ خِضْمَةَ الاِْبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ، إلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ، وَأَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ، وَكَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ! »

تا آن كه سومى به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخورى باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود، و خويشاوندان پدرى او از بنى اميه بپا خاستند، و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اى كه بجان گياه بهارى بيافتد، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد، و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگى او نابودش ساخت.

علل عدم لياقت خليفه سوم به شرح زير است:

۱ - غصب خلافت «الى ان قام ثالث القوم» خ ۳ / ۱۰

۲ - خوش گذرانى «نافجاً حضنيه بين نثيله» خ ۳ / ۱۰

۳ - زنده كردن ارزش هاى جاهلى «قام معه بنو ابيه» خ ۳ / ۱۱

۴ - حيف و ميل بيت المال «يخضمون مال الله» خ ۳ / ۱۱

۵ - عامل قتل خويش «ان انثكت عليه فتله و اجهز» خ ۳/۱۱

۶ - شكمبارگى «و كبت به بطنته» خ ۳ / ۱۲

نارنج مربّا:

هم به دستور لیمو پزند.

قراصیا مربّا:

آلوبالو [35] بستانند و از چوب پاک کنند و به یک آب بشویند و با قند به

خواص الأشیاء، متن، ص: 36

قوام آورند.

انبرباریس مربّا:

از جهت صفرا نافع بود؛ زرشک درست پاک کنند و سر قند صاف کرده که به قوام نیامده باشد، ریزند و بجوشانند تا به قوام آید و فرو گیرند، نافع بود؛ و اللّه أعلم و أحکم بالخیر.

خواص الأشیاء، متن، ص: 37

باب چهارم در جوارشات‌

جوارش:

منفعت کند گرده سرد را و باه را زیاد کند و نعوظ تمام آورد؛ صنعت آن: تخم هلیون و تخم پیاز و تخم انجیر و مغز حبّة الخضرا و لسان العصافر و کنجد مقشّر و مغز جلقوزه و تخم ترب از هریک سه درم، زنجبیل و شقاقل مصری و خولنجان و دار فلفل از هر یک پنج درم، دارچینی و جوزبویا و بهمنین سرخ و سفید از هریک سه درم، ناف سقنقور پنج درم، خصیة الثّعلب ده درم، قضیب گاو خشک کرده سوده ده درم، داروها کوفته و بیخته با سه چندان عسل بسرشند. شربتی دو مثقال با ماء العسل با مشک تازه و شکر سفید مفید باشد.

جوارش خبث الحدید:

از جهت ریگ مثانه مفید بود؛ خبث الحدید کوفته دو هفته در سرکه خوسانند و خشک کنند و به روغن بادام بریان کنند و باز بکوبند و به کار برند.

جوارش زعفرانی:

منفعت دهد گرده و پشت را و معده قوی کند و بلغم دفع کند و بوی دهان خوش کند و آب رفتن از دهان باز دارد و منی بیفزاید؛ صنعت آن: تخم کرفس و تخم کرز و تخم شبت و نانخواه و رازیانه و مغز خیارین و بیخ کرفس از هریک پنج مثقال، عاقرقرحا و قرفه و زعفران و مصطکی و عود از هریک پنج درم، بسباسه و قرنفل و فلفل مویه و کبابه چینی از هریک سه درم، عنبر اشهب یک درم و نیم، عسل سه وزن ادویه. عنبر در عسل بگدازند و ادویه در آن بسرشند؛ و اللّه أعلم.

جوارش جالینوس:

خاصیّت بسیار دارد و اگر گویم، طولی دارد. هرچه از این جوارش طلب کنند مقصود حاصل شود؛ صنعت آن: سنبل و قاقله و سلیخه و دارچینی و خولنجان و قرنفل و فلفل سفید و زنجبیل و زعفران و دار فلفل و قسط بحری و عود و سعد کوفی و بلسان و اسارون و تخم مورد و قصب الذریره و مصطکی از هریک پنج درم، قند به وزن تمام ادویه، عسل دو وزن همه؛ شربتی دو مثقال نافع بود.

جوارش زیره:

که کمونی خوانند، سردی معده و تب‌های بلغمی و سودایی و فواق که از

خواص الأشیاء، متن، ص: 38

کثرت بلغم باشد، دفع کند؛ صنعت آن: کمون سیاه در سرکه خوسانند یک شبانه‌روز و در سایه خشک کنند و بریان کنند رطلی، فلفل پانزده درم، زنجبیل بیست درم، سداب خشک بیست درم، بوره ارمنی پنج درم، مجموع کوفته و بیخته باشد، با سه چندان عسل بسرشند.

جوارش سفرجلی مسهل:

که آن را جوارش به نرم گویند، قولنج بگشاید و معده را قوّت دهد و اشتهای طعام بازدید کند؛ صنعت آن: به اصفهانی پاک کرده از پوست رطلی در دو رطل مثلّث بجوشانند تا مهرّا شود و فروگیرند و بکوبند و از منخل مویی بیرون کنند و با یک من عسل بجوشانند، و این داروها کوفته در آن افشانند: زنجبیل و دارفلفل و دارچینی از هر یک دو درم، قاقله صغار و کبار و زعفران از هریک سه درم، مصطکی پنج درم، سقمونیای مشوی کرده ده درم، تربد سفید مجوّف خراشیده به روغن بادام چرب کرده سی درم، کوفته و بیخته، در آن بسرشند.

جوارش سفرجلی ممسک:

شکم ببندد و معده را قوّت دهد و دفع قی بکند و اشتهای طعام بازدید کند؛ صنعت آن: به اصفهانی پاک کرده در سرکه بجوشانند تا مهرّا شود و بکوبند و با نیم من عسل بجوشانند تا به قوام آید و فرو گیرند، و [این] [36] داروها به آن بسرشند: زنجبیل و فلفل و دارفلفل از هریک چهار درم، تخم کرفس و نانخواه از هریک یک درم، زعفران دو درم، مجموع کوفته و بیخته بر آن افشانند و یک مچه می‌زنند تا یکسان شود. شربتی چهار مثقال نافع بود.

جوارش تمری:

قولنج بگشاید؛ صنعت آن: زیره کرمانی در سرکه خوسانند، چنان‌چه ذکر رفت در کمونی، بوره ارمنی و فطراسالیون تخم کرفس جبلی است، بدل او بزر کرفس است، دو وزن او و زنجبیل و فلفل سفید از هریک دو درم و نیم، سقمونیای مشوی کرده پنج درم، خرمای بی‌دانه و مغز بادام مقشّر بریان کرده و ورق سداب از هریک ده درم، تمر در سرکه خوسانند یک شبانه‌روز، کوفته و از غربال بیرون کنند و با عسل بجوشانند و داروها بسرشند.

جوارش شهریاران:

سودمند بود [37] سردی معده و جگر و قولنج بگشاید؛ صنعت آن: قرفه و قرنفل و دارچینی و سلیخه و سنبل و جوزبویا و قاقله صغار و کبار و مصطکی و حبّ بلسان

خواص الأشیاء، متن، ص: 39

و زعفران از هریک چهار درم، سقمونیای مشوی کرده سه درم، تربد سفید و حبّ النّیل از هر یک هشت درم، قند سفید به وزن ادویه کوفته و بیخته با عسل کف گرفته بسرشند. شربتی پنج مثقال به حسب مزاج به آب گرم نافع بود.

جوارش اترج:

قوّت معده بدهد و اشتهای طعام بازدید کند و بوی دهان خوش کند؛ صنعت آن: پوست ترنج خشک کرده سی درم، قرنفل و جوزبویا و دارفلفل و قرفه و قاقله و خولنجان و زنجبیل از هریک دو درم، مشک خالص نیم درم، کوفته و بیخته به عسل مصفّی بسرشند و در ظرفی چینی یا زجاجی کنند و استعمال می‌کنند.

جوارش عود:

از مجرّبات شیخ الرئیس است. بادها بشکند و خفقان و دلتنگی زایل کند؛ صنعت آن: عود هندی سه درم، مشک دو دانگ، کافور دانگی و نیم، بسباسه و نارمشک و سعد و فرنجمشک و زرنب و زرنباد از هریک دو درم، دارچینی و فلفل و زنجبیل و قرنفل و مصطکی از هریک دو درم و نیم، لسان الثّور پنج درم، بادیان و تخم کرفس و وج و سنبل از هر یک سه درم، کوفته و بیخته، به عسل مصفّی بسرشند.

جوارش عود، نوع دیگر:

معده و دل را قوّت دهد، خاصّه پیران را؛ صنعت آن: عود هندی و قرنفل و سادج هندی و زنجبیل و قاقله و فرنجمشک و دارفلفل از هریک دو مثقال.

نوع دیگر: معده و دل را قوّت دهد، خاصّه هاضمه را قوّت دهد و اشتهای طعام بازدید کند و بلغم و رطوبت دفع کند؛ صنعت آن: قرنفل سه درم، قاقله کبار دو درم، عود قماری پنج درم، زعفران یک درم، سنبل دو درم، کوفته و بیخته به عسل بسرشند.

نوع دیگر: معده سرد را گرم کند و اشتها باز کند و هاضمه را نیکو بود؛ صنعت آن: قرنفل دو درم، سنبل الطّیب یک درم، عود خام پنج درم، نبات یک من به قوام آورند و تیز بزنند و داروها بر آن افشانند و به روی سنگ ریزند.

نوع دیگر: عود خام پنج درم، پوست ترنج دو درم، مصطکی دو درم، نبات یک من و نیم به آن دستور بریزند.

جوارش آمله:

معده را به صلاح آورد و اشتها بازدید کند؛ صنعت آن: آمله در شیر جوشانیده بیست درم با یک من قند به روی سنگ ریزند.

جوارش آمله، معه اضافه:

آمله ده درم، مصطکی دو درم، عود ده درم و نیم، زرشک بی‌دانه سه درم، پوست اترج سه درم، گشنیز خشک دو درم، قند یک من.

خواص الأشیاء، متن، ص: 40

جوارش عنبر [38]: خفقان و سردی معده و بدی هضم و اوجاع رحم را نافع بود و از جهت پیران به غایت مفید بود؛ صنعت آن: قاقله صغار و کبار، بسباسه، دارچینی از هریک چهار درم، زنجبیل، دارفلفل از هریک ده درم، مصطکی، عنبر اشهب از هریک دو درم، قرفه، قرنفل، زعفران از هریک دو درم، جوزبویا، مشک یک درم، کوفته و بیخته، قند برابر ادویه و عسل دو برابر بسرشند. قند سفید یک من به قوام آورند و فرو گیرند و یک مثقال عنبر اشهب دراندازند و حل کنند و به روی سنگ ریزند.

جوارش مصطکی:

سردی معده و جگر و باد و بلغم دفع کند؛ صنعت آن: قند یک من به قوام آورند با چهل مثقال گلاب خالص و سه مثقال مصطکی بر آن پاشند و به روی سنگ بریزند.

شراب عنبر:

قند سفید یک من به قوام آورند و فرو گیرند و یک مثقال عنبر اشهب در اندازند و حلّ کنند و به روی سنگ ریزند.

جوارش مصطکی:

سردی معده و جگر و باد و بلغم دفع کند؛ قند یک من به قوام آورند با چهل مثقال گلاب خالص و سه مثقال مصطکی بر آن پاشند و به روی سنگ ریزند.

جوارش مشک:

بادهای معده بشکند و خفقان و باد ناسور را سود دارد؛ صنعت آن:

خیربوّا و قاقله، قرنفل، جوز الطّیب و زنجبیل و فلفل و دارفلفل از هریک ده درم، دارچینی سه درم، عود هندی بیست درم، زعفران دو درم، مشک نیم مثقال، قند سوده به وزن ادویه، عسل به وزن همه بسرشند و به کار دارند.

جوارش کافور:

اسهال صفرایی باز دارد؛ صنعت آن: زرشک بی‌دانه ده درم، گل سرخ شش درم، طباشیر چهار درم، بزر الحماض بریان کرده هفت درم، کهربا چهار درم، حبّ الآس شش درم، شاه بلوط پنج درم، پسته ده درم، سیب ده درم، انار دانه بریان کرده پانزده درم، عنبر ده درم، کافور دو درم، زعفران سه درم، فوفل چهار درم، نیلوفر پنج درم، به شراب ترنج یا حماض بسرشند، شربتی دو درم.

جوارش کندر:

اسهال بلغمی باز دارد و معده باز دارد و معده گرم کند؛ صنعت آن: کندر دریایی سفید شصت درم، فلفل و دارفلفل از هریک ده درم، زنجبیل و خولنجان از هریک هفده درم، جوزبوّا و قرنفل و قاقله کبار و از هریک پنج درم، مشک نیم درم، قند سفید شصت

خواص الأشیاء، متن، ص: 41

[درم][39] به انگبین بسرشند.

جوارش حبّ الآس:

[40] هلیله سیاه و بلیله و آمله و گل سقرا از هریک ده درم، فلفل و دارفلفل و زنجبیل از هریک پنج درم، مصطکی و قردمانا و کرویا و انیسون و زیره و سنبل و سلیخه و قاقله و قسط از هریک سه درم، جوزبوّا و تخم کرفس و نانخواه از هریک دو درم، کوفته و بیخته، به انگبین بسرشند.

جوارش جوزی:

طعام بگوارد و اسهال باز دارد و سپرز بگدازد، و کسی را که بیم استسقا بود، سود دهد؛ صنعت آن: قسط و قرفه و سنبل و حبّ بلسان و سلیخه از هریک ده درم، جوزبوّا پنج عدد، قاقله و قرنفل و انیسون و نارمشک و اکلیل الملک و شیطرج از هریک چهار درم، بسباسه و درونج از هریک سه درم، ریوند چینی و زراوند و اشنه از هریک پنج درم، هلیله سیاه و هلیله کابلی از هریک بیست درم، به روغن زیت بریان کنند. هلیله و بلیله ده عدد و حبّ الآس به وزن همه ادویه کوفته و بیخته، دو وزن آن شکر طبرزد به قوام آورند، داروها به آن بسرشند. بعد از دو ماه شربتی مقابل یک مازو نافع.

جوارش خوزی:

دانه مویز که از سرکه بیرون کنند بیست درم، حبّ الآس به وزن پنجاه درم، ادویه کوفته، خرنوب و گلنار و کزمازو و نانخواه از هریک دو درم کوفته و بیخته با عسل بسرشند.

جوارش طباشیر:

اسهال صفرایی باز دارد؛ صنعت آن: طباشیر اسفید و گل سرخ از هر یک ده درم، بزر الحماض و صمغ عربی از هریک هفت درم، گلنار و سماق و عصاره لحیة التّیس از هریک شش درم، زعفران و افیون و حبّ الآس از هریک دو درم، نیم کوفته، به شراب سیب بسرشند، شربتی سه درم.

جوارش سماق:

اسهال صفرایی باز دارد؛ صنعت آن: سماق بیست درم، حبّ الآس ده درم، انار دانه پنج درم، صمغ عربی از هریک پنج درم، کوفته و بیخته با منقّی بکوبند، شربتی سه درم.

نوع دیگر: تب صفرایی ببرد و تشنگی بنشاند؛ صنعت آن: سماق سی درم، بیست جو هسته سیب و کندر بغدادی، خرنوب شامی و طباشیر از هریک پنج درم، کوفته و بیخته به

خواص الأشیاء، متن، ص: 42

شراب سیب بسرشند.

جوارش زیره کبیر:

جهت نفخ معده و اشتها نافع بود؛ زیره کرمانی مدبّر رطلی، فلفل پانزده درم، زنجبیل بیست درم، سداب بیست درم، بوره ارمنی پنج درم، سلیخه و دارچینی و قرفه و حبّ بلسان و سنبل الطّیب و مصطکی از هریک چهار درم، کوفته و بیخته، با سه چندان عسل بسرشند.

جوارش زیره، نوع دیگر:

قولنج بگشاید و آروغ ترش زایل کند؛ صنعت آن: زیره مدبّر ده درم، زنجبیل ده درم، فلفل پنج درم، افتیمون بیست درم، بوره ارمنی پنج درم، کوفته و بیخته، با عسل بسرشند.

جوارش انجدان:

بادها بشکند و قولنج بگشاید و آروغ ببرند؛ صنعت آن: فلفل و دارفلفل از هریک پنج درم، ایرسا و زنجبیل از هریک شش درم، انیسون و رازیانه و مصطکی از هر یک دو درم، انگدان ده درم، کوفته و بیخته، با انگبین بسرشند.

جوارش عطایی:

منی بیفزاید و مجامعت را قوّت دهد، گرده و مغز را قوی گرداند؛ صنعت آن: شقاقل مصری و قاقله صغار و خولنجان و دارفلفل و دارچینی و زنجبیل از هریک پنج مثقال، بهمنین و تودریین و تخم اسپست و مغز تخم خربزه و تخم خیار [41] چنبر و تخم پیاز و تخم حماض و تخم انجره و تخم هلیون و تخم شلغم و تخم کرفس از هریک سه مثقال، کوفته و بیخته باشد، مقداری ترنجبین یک شب در شیر گاو خوسانند، روز دیگر در دست بمالند و صافی کنند و بجوشانند تا سبز شود و داروها به آن بسرشند و در ظرف چینی یا کاشی کنند. شربتی سه مثقال با شیر گاو تازه مفید باشد.

جوارش عنبری:

دل را قوّت دهد و مجامعت را زیاده کند و باه را بیفزاید؛ صنعت آن:

قاقله کبار و بسباسه و لبان از هریک پنج درم، زنجبیل و دارفلفل از هریک ده درم، قرفه و قرنفل و انیسون و بزر البنج و مشک ترکی از هریک یک درم، عنبر اشهب دو درم، روغن بلسان بگدازند به وزن داروها و قند سفید به وزن داروها به عسل مصفّی بسرشند؛ و از این جوارش محروران را نیم مثقال و مرطوبان را یک درم تا یک مثقال شاید.

جوارش عنبر:

خفقان و سوء الهضم و اوجاع ارحام را نیکو بود؛ صنعت آن: قاقله کبار و صغار و بسباسه از هریک چهار مثقال، اشنه دو درم، قرفه و قرنفل و زعفران و مصطکی از هر

خواص الأشیاء، متن، ص: 43

یک پنج درم، جوزبوّا پنج عدد، عنبر اشهب و سنبل الطّیب از هریک دو درم، مشک ترکی یک درم، کوفته و بیخته، عنبر در عسل بگدازند و داروها به آن بسرشند، شربتی یک مثقال. [42]

خواص الأشیاء ؛ متن ؛ ص43

جوارش اسقف:

اخلاط فاسد را فرود آرد و طبع نرم گرداند؛ صنعت آن: سقمونیای مشوی سه مثقال، قاقله کبار و دارچینی و آمله و قرنفل و بسباسه و جوزبوّا از هریک چهار درم، کوفته و بیخته، با یک رطل آب ترنجبین صاف کرده به قوام آورند، بسرشند، شربتی سه مثقال تا چهار مثقال.

جوارش کافوری:

ضعف معده و بلغم‌های غلیظ دفع کند؛ صنعت آن: فلفل و جوزبوّا و زنجبیل و بسباسه و دارچینی و نارمشک و قرفه و قرنفل و فلفل مویه و فرنجمشک و کافور قیصوری و زعفران از هریک دو درم باشد، [سه] [43] چندان عسل مصفّی بسرشند.

جوارش ملکی:

باه را قوّت دهد، شهوت زیاده کند، در مجامعت قوّتی عظیم دارد؛ صنعت آن: قرنفل و جوزبوّا و بسباسه و لسان العصافیر و بیخ اذخر و زنجبیل و دارچینی و مصطکی و عود و زعفران از هریک سه درم، قاقله کبار و لبان از هریک دو درم، اشنه سه مثقال، مشک نیم درم، قند ده مثقال، گلاب دو مثقال، عسل در وزن قند، عسل و گلاب به قوام آورند و داروها به آن بسرشند.

جوارش جلالی:

منی زیادت کند و مجامعت را قوّت دهد و معده را قوی کند و اشتهای طعام بازدید کند؛ صنعت آن: سنبل و قرفه و قرنفل و دارچینی و قاقله کبار و صغار از هریک سه درم، انیسون و تخم کرفس از هریک مثقالی، زیره و مصطکی و نعناع و عود از هریک پنج درم، فلفل دو مثقال، حسک دو درم، مشک ترکی نیم درم، قند سفید پنج مثقال، عسل مصفّی دو وزن همه.

جوارش بسباسه:

بواسیر و سردی معده را نافع بود؛ صنعت آن: بسباسه و قرفه و قاقله و زنجبیل و دارفلفل اسارون دو درم، قند سفید بیست درم، عسل سه وزن ادویه.

جوارش بلادر:

نسیان را نافع بود و ذهن صافی کند و لون نیکو کند؛ صنعت آن: فلفل و دارفلفل، هلیله کابلی و بلیله و آمله و جند بیدستر از هریک چهار درم، عسل بلادر، قسط، شکر طبرز و حب الغار و سعد از هریک پانزده درم، کوفته، به روغن گاو بسرشند و بعد از شش ماه استعمال کنند.

خواص الأشیاء، متن، ص: 44

جوارش حبّة الخضرا:

بواسیر را نافع بود و سردی معده ببرد؛ حبّة الخضرا و عسل بلادر و سمسم مقشّر از هریک بیست درم، شکر طبرزد و هلیله کابلی و بلیله و زنجبیل و دارفلفل و سادج و شیطرج از هریک چهار درم، قرنفل و مرزنجوش و بسباسه از هریک دو درم، کوفته و با سه مقدار عسل و بیست درم روغن گاو بسرشند. شربتی یک مثقال با روغن مفید بود.

جوارش مقلیاثا:

زحیر و بواسیر را نافع بود؛ صنعت آن: خوفری بریان یک جزو، کمون مدبّر بریان کرده نیم جزو، مصطکی سه جزو، کوفته و بیخته، به گلاب بسرشند.

جوارش سمسم:

لون را صافی کند و زنان آبستن را نیکو بود؛ صنعت آن: زرنباد و تخم کرفس و نانخواه از هریک دو درم، کندر سه درم، کمون کرمانی دو درم، کنجد بنفشه ده مثقال، و زنجبیل و فلفل و دارفلفل و قاقله و دارچینی از هریک سه درم، کوفته و بیخته با دو مقدار شکر طبرزد گداخته، به گلاب بسرشند.

جوارش منیمن:

بواسیر را نافع بود و هضم طعام بکند و باه را قوت دهد؛ صنعت آن:

زنجبیل ده درم، دارفلفل سی درم، فلفل ده درم، جوز مقشّر و کنجد مقشّر و فانید از هریک پنجاه درم، کوفته و بیخته، با دو وزن عسل بسرشند، شربتی سه درم.

جوارش نانخواه:

پیچیدن شکم و ضعف معده را سود دهد و بادها را بشکند؛ صنعت آن:

نانخواه و تخم کرفس و شونیز از هریک ده درم و زنجبیل دو درم، کوفته، به عسل بسرشند.

جوارش کندر:

سردی معده را نافع بود؛ صنعت آن: فلفل و فودنج و شونیز و کاشم و سنبل و نانخواه و انیسون از هریک پنج درم، کندر سی درم، جلنار ده درم، کوفته، به عسل بسرشند.

جوارش تفّاحی:

قوّت معده بدهد و اشتهای طعام بازدید کند؛ صنعت آن: تفّاح شامی شیرین یا اصفهانی دانه بیرون کرده چهار رطل زاید در شراب ریحانی کهن خوسانند و دو روز بپزند تا مهرّا شود و عصب آن بگیرند و در دیگ کنند و بپزند تا نیمه آید و هم‌وزن آن عسل اضافه کنند و چندان بپزند که منعقد شود و زنجبیل و قاقله کبار و قرنفل و دارچینی و عود از هریک سه درم، زعفران یک درم مشک ترکی یک درم، کوفته و بیخته، به آن بسرشند.

شربتی پنج درم به کار برند.

جوارش هندی:

خداوند قولنج و وجع مفاصل و نقرس و ضعف معده را سود دهد؛ صنعت آن: شیطرج و سادج از هریک چهار درم، جوزبوّا و نانخواه از هریک دو استیر، فلفل و دارفلفل از هریک چهار استیر، زنجبیل و هلیله سیاه از هریک سه استیر، بسباسه پنج درم،

خواص الأشیاء، متن، ص: 45

فانید ده استیر، شربتی چهار درم با شراب کهن بیاشامند.

جوارش فلافل:

وجع معده و بادهای غلیظ و سردی را نافع بود؛ صنعت آن: فلفل ابیض و اسود و دارفلفل از هر [یک] [44] یک وقیه، عود و بلسان نیم وقیه، حماما و سنبل الطّیب از هریک پنج درم، زنجبیل و سلیخه و تخم کرفس و سیسالیوس و اسارون از هریک دو درم، راسن یک درم، کوفته و بیخته، شربتی دو درم به آب فاتر به ناشتا بیاشامند.

فندادیقون:

نسخه قانون [45] شیخ الرئیس اوجاع جگر را نافع بود [46] ؛ صنعت آن: زنجبیل و فلفل و سنبل از هریک شش درم، مصطکی و نانخواه و انیسون از هریک چهار درم، تخم کرفس و نعناع از هریک پنج درم، کمون مدبّر و حبّ بلسان و سلیخه و عاقرقرحا از هریک دو درم، سادج یک درم، کوفته و بیخته، به سه وزن عسل کف گرفته بسرشند.

جوارش الملوک:

ناسور و سردی و درد مفاصل را سود دهد؛ صنعت آن: هلیله سیاه و بلیله از هریک سی و شش مثقال، شونیز بیست و چهار درم، فلفل و اشّق و زنجبیل و دارفلفل و فلفل مویه از هریک دو مثقال، کبابه چینی و عسل بلادر از هریک شش مثقال، کوفته و بیخته، با سیصد مثقال فانید به قوام آورند و بسرشند و بندقه سازند هریک به وزن دو مثقال و دست به روغن زید چرب کنند و بندقه می‌سازند، شربتی یک بندقه با گلاب مفید بود.

جوارش خسروی:

اشتها پدید آورد و رنگ روی را سرخ کند و گرده سخط کند و قوّت باه بیفزاید و نشاط آورد؛ قاقله کبار و صغار و بسباسه از هریک چهار درم، زنجبیل و دارفلفل از هریک هشت مثقال، اشنه دو درم قرفه یک درم، قرنفل و زعفران از هریک سه درم، جوزبوّا پنج درم، سنبل و مصطکی و عنبر از هریک دو درم، مشک و بزر البنج و افیون از هر یک یک درم، عسل سه وزن ادویه، شربتی به حسب مزاج.

جوارش کرویا:

وجع معده را نافع بود؛ صنعت آن: کرویا و نانخواه و تخم کرفس و زنجبیل و سیسالیوس و تخم کرز از هریک سه درم، مغز بادام تلخ شش درم، منقّی پنج درم، به عسل بسرشند، شربتی یک بندقه باشد.

جوارش مسیحی:

تقویت باه بکند و نشاط آورد و گرده سخط کند. ترکیب مولانا مرحوم

خواص الأشیاء، متن، ص: 46

حکیم الدّین اسمعیل- علیه الرحمة و المغفرة: اشنه دو درم، بهمینن و بسّد دو [درم] [47] ، تودرمین و تخم شلغم و تخم کرز و تخم ترب از هریک ده درم، اسارون و گاوزبان و قرنفل و مصطکی و سنبل از هریک شش درم، کندر و بالنگو و شقاقل از هریک هشت درم، قرفه و زرنب و زعفران و بسباسه و فرنجمشک و کهربا و قاقله کبار و صغار و ورق گل سرخ از هریک چهار درم، عود قماری ده درم، عنبر اشهب دو درم، مشک یک درم، صندل سرخ و سفید از هریک سه درم، بادرنجبویه مثقالی، خصیة الثّعلب پنج مثقال، جزو اعظم خوب آزموده از سه نوع سیصد درم، شیر تازه دو رطل، نبات دو رطل، عسل مصفّی دو رطل؛ نبات در شیر بگدازند و با عسل به قوام آورند و داروها به آن بسرشند.

جوارش خولنجان:

نافع بود سردی جگر و هضم طعام [را] [48] ؛ صنعت آن: خولنجان و فلفل ابیض و قاقله صغار و دارچینی و نارمشک از هریک سه درم، دارفلفل شش درم، زنجبیل هشت درم، تخم کرفس و انیسون و کمون و کرویا و طالیسفر از هریک دو درم، فانید و شکر دو وزن ادویه، شربتی دو درم.

جوارش لؤلؤ:

از مفرده ریحانی که زنان آبستن را مفید بود و باد رحم کند و بچه نگه دارد؛ صنعت آن: لؤلؤی ناسفته و عاقرقرحا از هریک دو درم، زنجبیل و مصطکی از هریک چهار درم، زرنباد و درونج عقربی و تخم کرفس و وج و شیطرج و قاقله صغار و کبار و جوزبوّا و بسباسه و قرفه از هریک دو درم، فلفل و دارفلفل از هریک سه درم، دارچینی پنج درم، شکر به وزن همه ادویه، شربتی یک بندق به شراب ممزوج نافع بود. اگر عوض شراب، مآء العسل کنند، شاید نافع بود؛ و اللّه أعلم و أحکم.

خواص الأشیاء، متن، ص: 47

باب پنجم در معاجین و تریاقات‌

تریاق فاروقی:

سودمند بود گزندگی جانوران و مجموع زهرها و ادویه‌های کشنده، شربتی از آن مفید بود به قدر حاجت و مزاج. اندک آن یک طسوج و بسیار یک مثقال، و بر موضع گزندگی ضماد کنند، سود دهد و قوّت دل بدهد و جمیع مرض‌های سرد را نافع بود؛ و اگر به خواص نوشتن مشغول شویم دراز گردد؛ صنعت آن: اقراص عنصل چهل و هشت مثقال، اقراص افاعی و فلفل سیاه و افیون از هریک بیست و چهار مثقال، ورق گل سرخ و تخم شلغم برّی و ثوم برّی و ایرسا و غاریقون و ربّ السّوس و روغن بلسان از هریک دوازده مثقال، دارچینی بیست و چهار مثقال، مرّ صافی و زعفران و زنجبیل و ریوند چینی و فنطافیلون [49] و فودنج و فراسیون و قسط تلخ و فطراسالیون و اسطوخودّوس و فلفل سفید و دارفلفل و کندر و مشکطرامشیع و فقّاح ذکر اذخر و صمغ البطم و سلیخه و سنبل و جعده از هریک شش مثقال، لبنی و تخم کرفس و سیسالیوس و خرف و کمادریوس و نانخواه و کمافیطوس و عصاره لیحة التّیس و ناردین اقلیطی و شیح جبلی و سادج هندی و مو و جنطیانای رومی و رازیانج و طین مختوم و زاج محرق که تمام نسوخته باشد و حماما و وج و حبّ بلسان و فوه و غاریقون و صمغ عربی و قردمانا و انیسون و اقاقیا از هریک چهار مثقال، درقو و قنّه و مقل الیهود و جاوشیر و قنطوریون باریک و زراوند مدحرج و سکبینج از هریک دو مثقال، جند بیدستر دو مثقال، عسلی که از گل حاشا بود ده رطل، شراب کهنه خوب هشت رطل؛ و صمغ‌ها و عصاره‌ها در شراب حل کنند و عسل بر سر آن کنند و یک شبانه‌روز رها کنند و بجوشانند. بعد از آن ادویه کوفته و بیخته به روغن بلسان بمالند و با عسل بسرشند و در ظرفی چینی [50] کنند، و باید که ظرف پر نباشد، و بعد از پنج سال استعمال کنند و تا شصت سال قوّت داشته باشد.

خواص الأشیاء، متن، ص: 48

مثرودیطوس:

که هم از تریاقات شمرند، سودمند بود زهرهای مختلف و گزندگی جانوران و سگ دیوانه و قولنج و فالج و لقوه و سدّه جگر بگشاید و ورم‌های صلب نرم کند و سینه را از اخلاط پاک کند و قوّت باه بدهد و اشتهای طعام بازدید کند و سنگ مثانه بریزد و بچه در رحم نگاه دارد و ذهن صاف کند و جوانی نگاه دارد و دفع همه دردها کند؛ صنعت آن:

زعفران و مرّ صافی و غاریقون و زنجبیل و دارچینی و کتیرا و علک البطم از هریک ده درم، سنبل و کندر و خردل سفید و اذخر و عود بلسان و قسط و اسطوخودّوس و سیسالیوس و کمادریوس و قند و دارفلفل و عصاره لیحة التّیس و راتینج و جند بیدستر و جاوشیر و میعه و سادج از هریک هشت درم، سلیخه و فلفلان و جعده و سورنجان و سقوردیون و دوقو و اکلیل الملک و جنطیانا و روغن بلسان و قلفدفیون [51] و مقل از هریک بیست درم، سداب دو درم، تخم سداب دو درم، اشّق و ناردین و مصطکی و صمغ عربی و فطراسالیون و قردمانا و افیون و رازیانه و ورق گل سرخ و مشکطرامشیع از هریک پنج درم، انیسون و وج و مو و فو و سکبینج و اسارون از هریک سه درم، غاریقون و اقاقیا و سرّه سقنقور از هریک چهار درم و نیم، شراب ریحانی چهار رطل، عسل پنج رطل، چنان چه تریاق فاروق ذکر رفت، بسازند و بعد از شش ماه استعمال کنند.

تریاق اربعه:

پیش از تریاق فاروق ساخته، از جهت گزندگی عقرب و جانوران سودمند بود و اگر زنی دیر حمل نهد یک مثقال فرو برد که زود بار نهد؛ صنعت آن: مرّ صافی و جنطیانا و حبّ الغار و زراوند طویل، اجزا مساوی، عسل سه وزن ادویه.

تریاق الطّین:

کسی را که زهر داده باشند این تریاق بدهند که قی می‌آورد چندان که خلاص شود و بدین توان دانست که چیزی داده‌اند یا نه، اگر قی نیارد هیچ نداده‌اند؛ صنعت آن:

گل مختوم و حبّ الغار مساوی کوفته به روغن گاو چرب کنند و به عسل مصفّی بسرشند و به کار دارند.

معجون تریاقی:

صنعت شیخ الرئیس است- علیه الرّحمة- از برای نفخ معده و تقویت معده نیکو بود؛ صنعت آن: قسط و حبّ بلسان و مرّ صافی و جنطیانای رومی و دارچینی و فلفل سفید و عود هندی و فطراسالیون از هریک دو درم، مشک ترکی سه درم، جند بیدستر نیم درم، به عسل مصفّی بسرشند.

خواص الأشیاء، متن، ص: 49

معجون هرمس:

خداوند نقرس را و اوجاع معده و قروح امعا و استسقا و تریاقان را سود دارد و فالج و لقوه بلغمی را منفعت دهد؛ صنعت آن: غاریقون و اسارون و وج و قردمانا و فرفیون و تخم سداب و زوفا و فو از هریک دو درم، زراوند طویل و بیخ عرطنیثا از هریک بیست درم، نانخواه و قرنفل و جنطیانا از هریک شصت درم، حاشا و تخم کرفس از هریک بیست درم، قنطوریون باریک هشتاد درم، سلیخه و مرّ از هریک سی درم، سنبل و فطراسالیون و کمادریوس و اسقولوقندریون از هریک هشتاد درم، کوفته و بیخته به عسل بسرشند. شربتی دو درم یا سه درم در وقت بهار به کار برند.

معجون شجرینا [52] :

مزاج سرد و بادهای غلیظ و قولنج را و درد دندان را فایده دهد؛ صنعت آن: جند بیدستر و افیون و دارچینی و اسارون و فو و مو دوقو از هریک یک درم، فلفل و دارفلفل و قنّه و قسط از هریک شش درم، زعفران نیم درم، با انگبین بگدازند و ادویه به آن بسرشند و بعد از شش ماه استعمال کنند، شربتی نیم مثقال به آب گرم.

امروسیا:

جگر و سپرز را سود دهد و سدّه بگشاید و در ابتدای استسقا به کار برند و سنگ گرده و مثانه بریزاند؛ صنعت آن: دوقو و زیره و عود و بلسان و سلیخه و قردمانا و فقّاح اذخر و تخم کرفس از هر [یک] [53] یک درم، قسط و فلفل و دارفلفل از هریک نیم درم، حبّ الغار ده عدد، وج و زعفران از هریک دو درم، کوفته و بیخته، به عسل بسرشند، شربتی یک بندق در آب گرم به کار دارند.

انقرادیا:

معجون بلادر است. سستی عصب‌ها را ببرد و صرع و فراموشی و سودا و بلغم و همه بیماری که سبب سردی باشد سود دهد؛ صنعت آن: سنبل و سادج و مرّ و سلیخه و زعفران از هریک ده درم، ریوند و حبّ البان و افتیمون و اذخر و حبّ بلسان و قرنفل از هر یک هفت درم و نیم، غاریقون سه درم، بیخ سوسن آسمان گون ده درم، عسل بلادر پنج درم، پوست بیخ بادیان نیم رطل در دو رطل سرکه خوسانند، روز دیگر بجوشانند تا سرکه برود و عسل بماند و داروها به آن بسرشند و بعد از شش ماه استعمال کنند.

انقرادیای کبیر:

که آن را بلادری بزرگ گویند، فالج و لقوه و صرع [را] [54] نافع بود و ذهن تیز کند و قوّت حافظه نگاه دارد و دفع نسیان بکند؛ صنعت آن: عاقرقرحا و شونیز و قسط و

خواص الأشیاء، متن، ص: 50

فلفل و دارفلفل و وج از هریک دو درم، ورق سداب و جنطیانای رومی و حلتیث و زراوند مدحرج و حبّ الغار و جند بیدستر و خردل و شیطرج از هریک پنج درم، عسل بلادر چهار مثقال و نیم، داروها کوفته و بیخته به روغن گردکان چرب کنند و با سه چندان عسل کف گرفته بسرشند. بعد از شش ماه استعمال کنند.

نارنج مربّا:

هم به دستور لیمو پزند.

قراصیا مربّا:

آلوبالو [35] بستانند و از چوب پاک کنند و به یک آب بشویند و با قند به

خواص الأشیاء، متن، ص: 36

قوام آورند.

انبرباریس مربّا:

از جهت صفرا نافع بود؛ زرشک درست پاک کنند و سر قند صاف کرده که به قوام نیامده باشد، ریزند و بجوشانند تا به قوام آید و فرو گیرند، نافع بود؛ و اللّه أعلم و أحکم بالخیر.

خواص الأشیاء، متن، ص: 37

باب چهارم در جوارشات‌

جوارش:

منفعت کند گرده سرد را و باه را زیاد کند و نعوظ تمام آورد؛ صنعت آن: تخم هلیون و تخم پیاز و تخم انجیر و مغز حبّة الخضرا و لسان العصافر و کنجد مقشّر و مغز جلقوزه و تخم ترب از هریک سه درم، زنجبیل و شقاقل مصری و خولنجان و دار فلفل از هر یک پنج درم، دارچینی و جوزبویا و بهمنین سرخ و سفید از هریک سه درم، ناف سقنقور پنج درم، خصیة الثّعلب ده درم، قضیب گاو خشک کرده سوده ده درم، داروها کوفته و بیخته با سه چندان عسل بسرشند. شربتی دو مثقال با ماء العسل با مشک تازه و شکر سفید مفید باشد.

جوارش خبث الحدید:

از جهت ریگ مثانه مفید بود؛ خبث الحدید کوفته دو هفته در سرکه خوسانند و خشک کنند و به روغن بادام بریان کنند و باز بکوبند و به کار برند.

جوارش زعفرانی:

منفعت دهد گرده و پشت را و معده قوی کند و بلغم دفع کند و بوی دهان خوش کند و آب رفتن از دهان باز دارد و منی بیفزاید؛ صنعت آن: تخم کرفس و تخم کرز و تخم شبت و نانخواه و رازیانه و مغز خیارین و بیخ کرفس از هریک پنج مثقال، عاقرقرحا و قرفه و زعفران و مصطکی و عود از هریک پنج درم، بسباسه و قرنفل و فلفل مویه و کبابه چینی از هریک سه درم، عنبر اشهب یک درم و نیم، عسل سه وزن ادویه. عنبر در عسل بگدازند و ادویه در آن بسرشند؛ و اللّه أعلم.

جوارش جالینوس:

خاصیّت بسیار دارد و اگر گویم، طولی دارد. هرچه از این جوارش طلب کنند مقصود حاصل شود؛ صنعت آن: سنبل و قاقله و سلیخه و دارچینی و خولنجان و قرنفل و فلفل سفید و زنجبیل و زعفران و دار فلفل و قسط بحری و عود و سعد کوفی و بلسان و اسارون و تخم مورد و قصب الذریره و مصطکی از هریک پنج درم، قند به وزن تمام ادویه، عسل دو وزن همه؛ شربتی دو مثقال نافع بود.

جوارش زیره:

که کمونی خوانند، سردی معده و تب‌های بلغمی و سودایی و فواق که از

خواص الأشیاء، متن، ص: 38

کثرت بلغم باشد، دفع کند؛ صنعت آن: کمون سیاه در سرکه خوسانند یک شبانه‌روز و در سایه خشک کنند و بریان کنند رطلی، فلفل پانزده درم، زنجبیل بیست درم، سداب خشک بیست درم، بوره ارمنی پنج درم، مجموع کوفته و بیخته باشد، با سه چندان عسل بسرشند.

جوارش سفرجلی مسهل:

که آن را جوارش به نرم گویند، قولنج بگشاید و معده را قوّت دهد و اشتهای طعام بازدید کند؛ صنعت آن: به اصفهانی پاک کرده از پوست رطلی در دو رطل مثلّث بجوشانند تا مهرّا شود و فروگیرند و بکوبند و از منخل مویی بیرون کنند و با یک من عسل بجوشانند، و این داروها کوفته در آن افشانند: زنجبیل و دارفلفل و دارچینی از هر یک دو درم، قاقله صغار و کبار و زعفران از هریک سه درم، مصطکی پنج درم، سقمونیای مشوی کرده ده درم، تربد سفید مجوّف خراشیده به روغن بادام چرب کرده سی درم، کوفته و بیخته، در آن بسرشند.

جوارش سفرجلی ممسک:

شکم ببندد و معده را قوّت دهد و دفع قی بکند و اشتهای طعام بازدید کند؛ صنعت آن: به اصفهانی پاک کرده در سرکه بجوشانند تا مهرّا شود و بکوبند و با نیم من عسل بجوشانند تا به قوام آید و فرو گیرند، و [این] [36] داروها به آن بسرشند: زنجبیل و فلفل و دارفلفل از هریک چهار درم، تخم کرفس و نانخواه از هریک یک درم، زعفران دو درم، مجموع کوفته و بیخته بر آن افشانند و یک مچه می‌زنند تا یکسان شود. شربتی چهار مثقال نافع بود.

جوارش تمری:

قولنج بگشاید؛ صنعت آن: زیره کرمانی در سرکه خوسانند، چنان‌چه ذکر رفت در کمونی، بوره ارمنی و فطراسالیون تخم کرفس جبلی است، بدل او بزر کرفس است، دو وزن او و زنجبیل و فلفل سفید از هریک دو درم و نیم، سقمونیای مشوی کرده پنج درم، خرمای بی‌دانه و مغز بادام مقشّر بریان کرده و ورق سداب از هریک ده درم، تمر در سرکه خوسانند یک شبانه‌روز، کوفته و از غربال بیرون کنند و با عسل بجوشانند و داروها بسرشند.

جوارش شهریاران:

سودمند بود [37] سردی معده و جگر و قولنج بگشاید؛ صنعت آن: قرفه و قرنفل و دارچینی و سلیخه و سنبل و جوزبویا و قاقله صغار و کبار و مصطکی و حبّ بلسان

خواص الأشیاء، متن، ص: 39

و زعفران از هریک چهار درم، سقمونیای مشوی کرده سه درم، تربد سفید و حبّ النّیل از هر یک هشت درم، قند سفید به وزن ادویه کوفته و بیخته با عسل کف گرفته بسرشند. شربتی پنج مثقال به حسب مزاج به آب گرم نافع بود.

جوارش اترج:

قوّت معده بدهد و اشتهای طعام بازدید کند و بوی دهان خوش کند؛ صنعت آن: پوست ترنج خشک کرده سی درم، قرنفل و جوزبویا و دارفلفل و قرفه و قاقله و خولنجان و زنجبیل از هریک دو درم، مشک خالص نیم درم، کوفته و بیخته به عسل مصفّی بسرشند و در ظرفی چینی یا زجاجی کنند و استعمال می‌کنند.

جوارش عود:

از مجرّبات شیخ الرئیس است. بادها بشکند و خفقان و دلتنگی زایل کند؛ صنعت آن: عود هندی سه درم، مشک دو دانگ، کافور دانگی و نیم، بسباسه و نارمشک و سعد و فرنجمشک و زرنب و زرنباد از هریک دو درم، دارچینی و فلفل و زنجبیل و قرنفل و مصطکی از هریک دو درم و نیم، لسان الثّور پنج درم، بادیان و تخم کرفس و وج و سنبل از هر یک سه درم، کوفته و بیخته، به عسل مصفّی بسرشند.

جوارش عود، نوع دیگر:

معده و دل را قوّت دهد، خاصّه پیران را؛ صنعت آن: عود هندی و قرنفل و سادج هندی و زنجبیل و قاقله و فرنجمشک و دارفلفل از هریک دو مثقال.

نوع دیگر: معده و دل را قوّت دهد، خاصّه هاضمه را قوّت دهد و اشتهای طعام بازدید کند و بلغم و رطوبت دفع کند؛ صنعت آن: قرنفل سه درم، قاقله کبار دو درم، عود قماری پنج درم، زعفران یک درم، سنبل دو درم، کوفته و بیخته به عسل بسرشند.

نوع دیگر: معده سرد را گرم کند و اشتها باز کند و هاضمه را نیکو بود؛ صنعت آن: قرنفل دو درم، سنبل الطّیب یک درم، عود خام پنج درم، نبات یک من به قوام آورند و تیز بزنند و داروها بر آن افشانند و به روی سنگ ریزند.

نوع دیگر: عود خام پنج درم، پوست ترنج دو درم، مصطکی دو درم، نبات یک من و نیم به آن دستور بریزند.

جوارش آمله:

معده را به صلاح آورد و اشتها بازدید کند؛ صنعت آن: آمله در شیر جوشانیده بیست درم با یک من قند به روی سنگ ریزند.

جوارش آمله، معه اضافه:

آمله ده درم، مصطکی دو درم، عود ده درم و نیم، زرشک بی‌دانه سه درم، پوست اترج سه درم، گشنیز خشک دو درم، قند یک من.

خواص الأشیاء، متن، ص: 40

جوارش عنبر [38]: خفقان و سردی معده و بدی هضم و اوجاع رحم را نافع بود و از جهت پیران به غایت مفید بود؛ صنعت آن: قاقله صغار و کبار، بسباسه، دارچینی از هریک چهار درم، زنجبیل، دارفلفل از هریک ده درم، مصطکی، عنبر اشهب از هریک دو درم، قرفه، قرنفل، زعفران از هریک دو درم، جوزبویا، مشک یک درم، کوفته و بیخته، قند برابر ادویه و عسل دو برابر بسرشند. قند سفید یک من به قوام آورند و فرو گیرند و یک مثقال عنبر اشهب دراندازند و حل کنند و به روی سنگ ریزند.

جوارش مصطکی:

سردی معده و جگر و باد و بلغم دفع کند؛ صنعت آن: قند یک من به قوام آورند با چهل مثقال گلاب خالص و سه مثقال مصطکی بر آن پاشند و به روی سنگ بریزند.

شراب عنبر:

قند سفید یک من به قوام آورند و فرو گیرند و یک مثقال عنبر اشهب در اندازند و حلّ کنند و به روی سنگ ریزند.

جوارش مصطکی:

سردی معده و جگر و باد و بلغم دفع کند؛ قند یک من به قوام آورند با چهل مثقال گلاب خالص و سه مثقال مصطکی بر آن پاشند و به روی سنگ ریزند.

جوارش مشک:

بادهای معده بشکند و خفقان و باد ناسور را سود دارد؛ صنعت آن:

خیربوّا و قاقله، قرنفل، جوز الطّیب و زنجبیل و فلفل و دارفلفل از هریک ده درم، دارچینی سه درم، عود هندی بیست درم، زعفران دو درم، مشک نیم مثقال، قند سوده به وزن ادویه، عسل به وزن همه بسرشند و به کار دارند.

جوارش کافور:

اسهال صفرایی باز دارد؛ صنعت آن: زرشک بی‌دانه ده درم، گل سرخ شش درم، طباشیر چهار درم، بزر الحماض بریان کرده هفت درم، کهربا چهار درم، حبّ الآس شش درم، شاه بلوط پنج درم، پسته ده درم، سیب ده درم، انار دانه بریان کرده پانزده درم، عنبر ده درم، کافور دو درم، زعفران سه درم، فوفل چهار درم، نیلوفر پنج درم، به شراب ترنج یا حماض بسرشند، شربتی دو درم.

جوارش کندر:

اسهال بلغمی باز دارد و معده باز دارد و معده گرم کند؛ صنعت آن: کندر دریایی سفید شصت درم، فلفل و دارفلفل از هریک ده درم، زنجبیل و خولنجان از هریک هفده درم، جوزبوّا و قرنفل و قاقله کبار و از هریک پنج درم، مشک نیم درم، قند سفید شصت

خواص الأشیاء، متن، ص: 41

[درم][39] به انگبین بسرشند.

جوارش حبّ الآس:

[40] هلیله سیاه و بلیله و آمله و گل سقرا از هریک ده درم، فلفل و دارفلفل و زنجبیل از هریک پنج درم، مصطکی و قردمانا و کرویا و انیسون و زیره و سنبل و سلیخه و قاقله و قسط از هریک سه درم، جوزبوّا و تخم کرفس و نانخواه از هریک دو درم، کوفته و بیخته، به انگبین بسرشند.

جوارش جوزی:

طعام بگوارد و اسهال باز دارد و سپرز بگدازد، و کسی را که بیم استسقا بود، سود دهد؛ صنعت آن: قسط و قرفه و سنبل و حبّ بلسان و سلیخه از هریک ده درم، جوزبوّا پنج عدد، قاقله و قرنفل و انیسون و نارمشک و اکلیل الملک و شیطرج از هریک چهار درم، بسباسه و درونج از هریک سه درم، ریوند چینی و زراوند و اشنه از هریک پنج درم، هلیله سیاه و هلیله کابلی از هریک بیست درم، به روغن زیت بریان کنند. هلیله و بلیله ده عدد و حبّ الآس به وزن همه ادویه کوفته و بیخته، دو وزن آن شکر طبرزد به قوام آورند، داروها به آن بسرشند. بعد از دو ماه شربتی مقابل یک مازو نافع.

جوارش خوزی:

دانه مویز که از سرکه بیرون کنند بیست درم، حبّ الآس به وزن پنجاه درم، ادویه کوفته، خرنوب و گلنار و کزمازو و نانخواه از هریک دو درم کوفته و بیخته با عسل بسرشند.

جوارش طباشیر:

اسهال صفرایی باز دارد؛ صنعت آن: طباشیر اسفید و گل سرخ از هر یک ده درم، بزر الحماض و صمغ عربی از هریک هفت درم، گلنار و سماق و عصاره لحیة التّیس از هریک شش درم، زعفران و افیون و حبّ الآس از هریک دو درم، نیم کوفته، به شراب سیب بسرشند، شربتی سه درم.

جوارش سماق:

اسهال صفرایی باز دارد؛ صنعت آن: سماق بیست درم، حبّ الآس ده درم، انار دانه پنج درم، صمغ عربی از هریک پنج درم، کوفته و بیخته با منقّی بکوبند، شربتی سه درم.

نوع دیگر: تب صفرایی ببرد و تشنگی بنشاند؛ صنعت آن: سماق سی درم، بیست جو هسته سیب و کندر بغدادی، خرنوب شامی و طباشیر از هریک پنج درم، کوفته و بیخته به

خواص الأشیاء، متن، ص: 42

شراب سیب بسرشند.

جوارش زیره کبیر:

جهت نفخ معده و اشتها نافع بود؛ زیره کرمانی مدبّر رطلی، فلفل پانزده درم، زنجبیل بیست درم، سداب بیست درم، بوره ارمنی پنج درم، سلیخه و دارچینی و قرفه و حبّ بلسان و سنبل الطّیب و مصطکی از هریک چهار درم، کوفته و بیخته، با سه چندان عسل بسرشند.

جوارش زیره، نوع دیگر:

قولنج بگشاید و آروغ ترش زایل کند؛ صنعت آن: زیره مدبّر ده درم، زنجبیل ده درم، فلفل پنج درم، افتیمون بیست درم، بوره ارمنی پنج درم، کوفته و بیخته، با عسل بسرشند.

جوارش انجدان:

بادها بشکند و قولنج بگشاید و آروغ ببرند؛ صنعت آن: فلفل و دارفلفل از هریک پنج درم، ایرسا و زنجبیل از هریک شش درم، انیسون و رازیانه و مصطکی از هر یک دو درم، انگدان ده درم، کوفته و بیخته، با انگبین بسرشند.

جوارش عطایی:

منی بیفزاید و مجامعت را قوّت دهد، گرده و مغز را قوی گرداند؛ صنعت آن: شقاقل مصری و قاقله صغار و خولنجان و دارفلفل و دارچینی و زنجبیل از هریک پنج مثقال، بهمنین و تودریین و تخم اسپست و مغز تخم خربزه و تخم خیار [41] چنبر و تخم پیاز و تخم حماض و تخم انجره و تخم هلیون و تخم شلغم و تخم کرفس از هریک سه مثقال، کوفته و بیخته باشد، مقداری ترنجبین یک شب در شیر گاو خوسانند، روز دیگر در دست بمالند و صافی کنند و بجوشانند تا سبز شود و داروها به آن بسرشند و در ظرف چینی یا کاشی کنند. شربتی سه مثقال با شیر گاو تازه مفید باشد.

جوارش عنبری:

دل را قوّت دهد و مجامعت را زیاده کند و باه را بیفزاید؛ صنعت آن:

قاقله کبار و بسباسه و لبان از هریک پنج درم، زنجبیل و دارفلفل از هریک ده درم، قرفه و قرنفل و انیسون و بزر البنج و مشک ترکی از هریک یک درم، عنبر اشهب دو درم، روغن بلسان بگدازند به وزن داروها و قند سفید به وزن داروها به عسل مصفّی بسرشند؛ و از این جوارش محروران را نیم مثقال و مرطوبان را یک درم تا یک مثقال شاید.

جوارش عنبر:

خفقان و سوء الهضم و اوجاع ارحام را نیکو بود؛ صنعت آن: قاقله کبار و صغار و بسباسه از هریک چهار مثقال، اشنه دو درم، قرفه و قرنفل و زعفران و مصطکی از هر

خواص الأشیاء، متن، ص: 43

یک پنج درم، جوزبوّا پنج عدد، عنبر اشهب و سنبل الطّیب از هریک دو درم، مشک ترکی یک درم، کوفته و بیخته، عنبر در عسل بگدازند و داروها به آن بسرشند، شربتی یک مثقال. [42]

خواص الأشیاء ؛ متن ؛ ص43

جوارش اسقف:

اخلاط فاسد را فرود آرد و طبع نرم گرداند؛ صنعت آن: سقمونیای مشوی سه مثقال، قاقله کبار و دارچینی و آمله و قرنفل و بسباسه و جوزبوّا از هریک چهار درم، کوفته و بیخته، با یک رطل آب ترنجبین صاف کرده به قوام آورند، بسرشند، شربتی سه مثقال تا چهار مثقال.

جوارش کافوری:

ضعف معده و بلغم‌های غلیظ دفع کند؛ صنعت آن: فلفل و جوزبوّا و زنجبیل و بسباسه و دارچینی و نارمشک و قرفه و قرنفل و فلفل مویه و فرنجمشک و کافور قیصوری و زعفران از هریک دو درم باشد، [سه] [43] چندان عسل مصفّی بسرشند.

جوارش ملکی:

باه را قوّت دهد، شهوت زیاده کند، در مجامعت قوّتی عظیم دارد؛ صنعت آن: قرنفل و جوزبوّا و بسباسه و لسان العصافیر و بیخ اذخر و زنجبیل و دارچینی و مصطکی و عود و زعفران از هریک سه درم، قاقله کبار و لبان از هریک دو درم، اشنه سه مثقال، مشک نیم درم، قند ده مثقال، گلاب دو مثقال، عسل در وزن قند، عسل و گلاب به قوام آورند و داروها به آن بسرشند.

جوارش جلالی:

منی زیادت کند و مجامعت را قوّت دهد و معده را قوی کند و اشتهای طعام بازدید کند؛ صنعت آن: سنبل و قرفه و قرنفل و دارچینی و قاقله کبار و صغار از هریک سه درم، انیسون و تخم کرفس از هریک مثقالی، زیره و مصطکی و نعناع و عود از هریک پنج درم، فلفل دو مثقال، حسک دو درم، مشک ترکی نیم درم، قند سفید پنج مثقال، عسل مصفّی دو وزن همه.

جوارش بسباسه:

بواسیر و سردی معده را نافع بود؛ صنعت آن: بسباسه و قرفه و قاقله و زنجبیل و دارفلفل اسارون دو درم، قند سفید بیست درم، عسل سه وزن ادویه.

جوارش بلادر:

نسیان را نافع بود و ذهن صافی کند و لون نیکو کند؛ صنعت آن: فلفل و دارفلفل، هلیله کابلی و بلیله و آمله و جند بیدستر از هریک چهار درم، عسل بلادر، قسط، شکر طبرز و حب الغار و سعد از هریک پانزده درم، کوفته، به روغن گاو بسرشند و بعد از شش ماه استعمال کنند.

خواص الأشیاء، متن، ص: 44

جوارش حبّة الخضرا:

بواسیر را نافع بود و سردی معده ببرد؛ حبّة الخضرا و عسل بلادر و سمسم مقشّر از هریک بیست درم، شکر طبرزد و هلیله کابلی و بلیله و زنجبیل و دارفلفل و سادج و شیطرج از هریک چهار درم، قرنفل و مرزنجوش و بسباسه از هریک دو درم، کوفته و با سه مقدار عسل و بیست درم روغن گاو بسرشند. شربتی یک مثقال با روغن مفید بود.

جوارش مقلیاثا:

زحیر و بواسیر را نافع بود؛ صنعت آن: خوفری بریان یک جزو، کمون مدبّر بریان کرده نیم جزو، مصطکی سه جزو، کوفته و بیخته، به گلاب بسرشند.

جوارش سمسم:

لون را صافی کند و زنان آبستن را نیکو بود؛ صنعت آن: زرنباد و تخم کرفس و نانخواه از هریک دو درم، کندر سه درم، کمون کرمانی دو درم، کنجد بنفشه ده مثقال، و زنجبیل و فلفل و دارفلفل و قاقله و دارچینی از هریک سه درم، کوفته و بیخته با دو مقدار شکر طبرزد گداخته، به گلاب بسرشند.

جوارش منیمن:

بواسیر را نافع بود و هضم طعام بکند و باه را قوت دهد؛ صنعت آن:

زنجبیل ده درم، دارفلفل سی درم، فلفل ده درم، جوز مقشّر و کنجد مقشّر و فانید از هریک پنجاه درم، کوفته و بیخته، با دو وزن عسل بسرشند، شربتی سه درم.

جوارش نانخواه:

پیچیدن شکم و ضعف معده را سود دهد و بادها را بشکند؛ صنعت آن:

نانخواه و تخم کرفس و شونیز از هریک ده درم و زنجبیل دو درم، کوفته، به عسل بسرشند.

جوارش کندر:

سردی معده را نافع بود؛ صنعت آن: فلفل و فودنج و شونیز و کاشم و سنبل و نانخواه و انیسون از هریک پنج درم، کندر سی درم، جلنار ده درم، کوفته، به عسل بسرشند.

جوارش تفّاحی:

قوّت معده بدهد و اشتهای طعام بازدید کند؛ صنعت آن: تفّاح شامی شیرین یا اصفهانی دانه بیرون کرده چهار رطل زاید در شراب ریحانی کهن خوسانند و دو روز بپزند تا مهرّا شود و عصب آن بگیرند و در دیگ کنند و بپزند تا نیمه آید و هم‌وزن آن عسل اضافه کنند و چندان بپزند که منعقد شود و زنجبیل و قاقله کبار و قرنفل و دارچینی و عود از هریک سه درم، زعفران یک درم مشک ترکی یک درم، کوفته و بیخته، به آن بسرشند.

شربتی پنج درم به کار برند.

جوارش هندی:

خداوند قولنج و وجع مفاصل و نقرس و ضعف معده را سود دهد؛ صنعت آن: شیطرج و سادج از هریک چهار درم، جوزبوّا و نانخواه از هریک دو استیر، فلفل و دارفلفل از هریک چهار استیر، زنجبیل و هلیله سیاه از هریک سه استیر، بسباسه پنج درم،

خواص الأشیاء، متن، ص: 45

فانید ده استیر، شربتی چهار درم با شراب کهن بیاشامند.

جوارش فلافل:

وجع معده و بادهای غلیظ و سردی را نافع بود؛ صنعت آن: فلفل ابیض و اسود و دارفلفل از هر [یک] [44] یک وقیه، عود و بلسان نیم وقیه، حماما و سنبل الطّیب از هریک پنج درم، زنجبیل و سلیخه و تخم کرفس و سیسالیوس و اسارون از هریک دو درم، راسن یک درم، کوفته و بیخته، شربتی دو درم به آب فاتر به ناشتا بیاشامند.

فندادیقون:

نسخه قانون [45] شیخ الرئیس اوجاع جگر را نافع بود [46] ؛ صنعت آن: زنجبیل و فلفل و سنبل از هریک شش درم، مصطکی و نانخواه و انیسون از هریک چهار درم، تخم کرفس و نعناع از هریک پنج درم، کمون مدبّر و حبّ بلسان و سلیخه و عاقرقرحا از هریک دو درم، سادج یک درم، کوفته و بیخته، به سه وزن عسل کف گرفته بسرشند.

جوارش الملوک:

ناسور و سردی و درد مفاصل را سود دهد؛ صنعت آن: هلیله سیاه و بلیله از هریک سی و شش مثقال، شونیز بیست و چهار درم، فلفل و اشّق و زنجبیل و دارفلفل و فلفل مویه از هریک دو مثقال، کبابه چینی و عسل بلادر از هریک شش مثقال، کوفته و بیخته، با سیصد مثقال فانید به قوام آورند و بسرشند و بندقه سازند هریک به وزن دو مثقال و دست به روغن زید چرب کنند و بندقه می‌سازند، شربتی یک بندقه با گلاب مفید بود.

جوارش خسروی:

اشتها پدید آورد و رنگ روی را سرخ کند و گرده سخط کند و قوّت باه بیفزاید و نشاط آورد؛ قاقله کبار و صغار و بسباسه از هریک چهار درم، زنجبیل و دارفلفل از هریک هشت مثقال، اشنه دو درم قرفه یک درم، قرنفل و زعفران از هریک سه درم، جوزبوّا پنج درم، سنبل و مصطکی و عنبر از هریک دو درم، مشک و بزر البنج و افیون از هر یک یک درم، عسل سه وزن ادویه، شربتی به حسب مزاج.

جوارش کرویا:

وجع معده را نافع بود؛ صنعت آن: کرویا و نانخواه و تخم کرفس و زنجبیل و سیسالیوس و تخم کرز از هریک سه درم، مغز بادام تلخ شش درم، منقّی پنج درم، به عسل بسرشند، شربتی یک بندقه باشد.

جوارش مسیحی:

تقویت باه بکند و نشاط آورد و گرده سخط کند. ترکیب مولانا مرحوم

خواص الأشیاء، متن، ص: 46

حکیم الدّین اسمعیل- علیه الرحمة و المغفرة: اشنه دو درم، بهمینن و بسّد دو [درم] [47] ، تودرمین و تخم شلغم و تخم کرز و تخم ترب از هریک ده درم، اسارون و گاوزبان و قرنفل و مصطکی و سنبل از هریک شش درم، کندر و بالنگو و شقاقل از هریک هشت درم، قرفه و زرنب و زعفران و بسباسه و فرنجمشک و کهربا و قاقله کبار و صغار و ورق گل سرخ از هریک چهار درم، عود قماری ده درم، عنبر اشهب دو درم، مشک یک درم، صندل سرخ و سفید از هریک سه درم، بادرنجبویه مثقالی، خصیة الثّعلب پنج مثقال، جزو اعظم خوب آزموده از سه نوع سیصد درم، شیر تازه دو رطل، نبات دو رطل، عسل مصفّی دو رطل؛ نبات در شیر بگدازند و با عسل به قوام آورند و داروها به آن بسرشند.

جوارش خولنجان:

نافع بود سردی جگر و هضم طعام [را] [48] ؛ صنعت آن: خولنجان و فلفل ابیض و قاقله صغار و دارچینی و نارمشک از هریک سه درم، دارفلفل شش درم، زنجبیل هشت درم، تخم کرفس و انیسون و کمون و کرویا و طالیسفر از هریک دو درم، فانید و شکر دو وزن ادویه، شربتی دو درم.

جوارش لؤلؤ:

از مفرده ریحانی که زنان آبستن را مفید بود و باد رحم کند و بچه نگه دارد؛ صنعت آن: لؤلؤی ناسفته و عاقرقرحا از هریک دو درم، زنجبیل و مصطکی از هریک چهار درم، زرنباد و درونج عقربی و تخم کرفس و وج و شیطرج و قاقله صغار و کبار و جوزبوّا و بسباسه و قرفه از هریک دو درم، فلفل و دارفلفل از هریک سه درم، دارچینی پنج درم، شکر به وزن همه ادویه، شربتی یک بندق به شراب ممزوج نافع بود. اگر عوض شراب، مآء العسل کنند، شاید نافع بود؛ و اللّه أعلم و أحکم.

خواص الأشیاء، متن، ص: 47

باب پنجم در معاجین و تریاقات‌

تریاق فاروقی:

سودمند بود گزندگی جانوران و مجموع زهرها و ادویه‌های کشنده، شربتی از آن مفید بود به قدر حاجت و مزاج. اندک آن یک طسوج و بسیار یک مثقال، و بر موضع گزندگی ضماد کنند، سود دهد و قوّت دل بدهد و جمیع مرض‌های سرد را نافع بود؛ و اگر به خواص نوشتن مشغول شویم دراز گردد؛ صنعت آن: اقراص عنصل چهل و هشت مثقال، اقراص افاعی و فلفل سیاه و افیون از هریک بیست و چهار مثقال، ورق گل سرخ و تخم شلغم برّی و ثوم برّی و ایرسا و غاریقون و ربّ السّوس و روغن بلسان از هریک دوازده مثقال، دارچینی بیست و چهار مثقال، مرّ صافی و زعفران و زنجبیل و ریوند چینی و فنطافیلون [49] و فودنج و فراسیون و قسط تلخ و فطراسالیون و اسطوخودّوس و فلفل سفید و دارفلفل و کندر و مشکطرامشیع و فقّاح ذکر اذخر و صمغ البطم و سلیخه و سنبل و جعده از هریک شش مثقال، لبنی و تخم کرفس و سیسالیوس و خرف و کمادریوس و نانخواه و کمافیطوس و عصاره لیحة التّیس و ناردین اقلیطی و شیح جبلی و سادج هندی و مو و جنطیانای رومی و رازیانج و طین مختوم و زاج محرق که تمام نسوخته باشد و حماما و وج و حبّ بلسان و فوه و غاریقون و صمغ عربی و قردمانا و انیسون و اقاقیا از هریک چهار مثقال، درقو و قنّه و مقل الیهود و جاوشیر و قنطوریون باریک و زراوند مدحرج و سکبینج از هریک دو مثقال، جند بیدستر دو مثقال، عسلی که از گل حاشا بود ده رطل، شراب کهنه خوب هشت رطل؛ و صمغ‌ها و عصاره‌ها در شراب حل کنند و عسل بر سر آن کنند و یک شبانه‌روز رها کنند و بجوشانند. بعد از آن ادویه کوفته و بیخته به روغن بلسان بمالند و با عسل بسرشند و در ظرفی چینی [50] کنند، و باید که ظرف پر نباشد، و بعد از پنج سال استعمال کنند و تا شصت سال قوّت داشته باشد.

خواص الأشیاء، متن، ص: 48

مثرودیطوس:

که هم از تریاقات شمرند، سودمند بود زهرهای مختلف و گزندگی جانوران و سگ دیوانه و قولنج و فالج و لقوه و سدّه جگر بگشاید و ورم‌های صلب نرم کند و سینه را از اخلاط پاک کند و قوّت باه بدهد و اشتهای طعام بازدید کند و سنگ مثانه بریزد و بچه در رحم نگاه دارد و ذهن صاف کند و جوانی نگاه دارد و دفع همه دردها کند؛ صنعت آن:

زعفران و مرّ صافی و غاریقون و زنجبیل و دارچینی و کتیرا و علک البطم از هریک ده درم، سنبل و کندر و خردل سفید و اذخر و عود بلسان و قسط و اسطوخودّوس و سیسالیوس و کمادریوس و قند و دارفلفل و عصاره لیحة التّیس و راتینج و جند بیدستر و جاوشیر و میعه و سادج از هریک هشت درم، سلیخه و فلفلان و جعده و سورنجان و سقوردیون و دوقو و اکلیل الملک و جنطیانا و روغن بلسان و قلفدفیون [51] و مقل از هریک بیست درم، سداب دو درم، تخم سداب دو درم، اشّق و ناردین و مصطکی و صمغ عربی و فطراسالیون و قردمانا و افیون و رازیانه و ورق گل سرخ و مشکطرامشیع از هریک پنج درم، انیسون و وج و مو و فو و سکبینج و اسارون از هریک سه درم، غاریقون و اقاقیا و سرّه سقنقور از هریک چهار درم و نیم، شراب ریحانی چهار رطل، عسل پنج رطل، چنان چه تریاق فاروق ذکر رفت، بسازند و بعد از شش ماه استعمال کنند.

تریاق اربعه:

پیش از تریاق فاروق ساخته، از جهت گزندگی عقرب و جانوران سودمند بود و اگر زنی دیر حمل نهد یک مثقال فرو برد که زود بار نهد؛ صنعت آن: مرّ صافی و جنطیانا و حبّ الغار و زراوند طویل، اجزا مساوی، عسل سه وزن ادویه.

تریاق الطّین:

کسی را که زهر داده باشند این تریاق بدهند که قی می‌آورد چندان که خلاص شود و بدین توان دانست که چیزی داده‌اند یا نه، اگر قی نیارد هیچ نداده‌اند؛ صنعت آن:

گل مختوم و حبّ الغار مساوی کوفته به روغن گاو چرب کنند و به عسل مصفّی بسرشند و به کار دارند.

معجون تریاقی:

صنعت شیخ الرئیس است- علیه الرّحمة- از برای نفخ معده و تقویت معده نیکو بود؛ صنعت آن: قسط و حبّ بلسان و مرّ صافی و جنطیانای رومی و دارچینی و فلفل سفید و عود هندی و فطراسالیون از هریک دو درم، مشک ترکی سه درم، جند بیدستر نیم درم، به عسل مصفّی بسرشند.

خواص الأشیاء، متن، ص: 49

معجون هرمس:

خداوند نقرس را و اوجاع معده و قروح امعا و استسقا و تریاقان را سود دارد و فالج و لقوه بلغمی را منفعت دهد؛ صنعت آن: غاریقون و اسارون و وج و قردمانا و فرفیون و تخم سداب و زوفا و فو از هریک دو درم، زراوند طویل و بیخ عرطنیثا از هریک بیست درم، نانخواه و قرنفل و جنطیانا از هریک شصت درم، حاشا و تخم کرفس از هریک بیست درم، قنطوریون باریک هشتاد درم، سلیخه و مرّ از هریک سی درم، سنبل و فطراسالیون و کمادریوس و اسقولوقندریون از هریک هشتاد درم، کوفته و بیخته به عسل بسرشند. شربتی دو درم یا سه درم در وقت بهار به کار برند.

معجون شجرینا [52] :

مزاج سرد و بادهای غلیظ و قولنج را و درد دندان را فایده دهد؛ صنعت آن: جند بیدستر و افیون و دارچینی و اسارون و فو و مو دوقو از هریک یک درم، فلفل و دارفلفل و قنّه و قسط از هریک شش درم، زعفران نیم درم، با انگبین بگدازند و ادویه به آن بسرشند و بعد از شش ماه استعمال کنند، شربتی نیم مثقال به آب گرم.

امروسیا:

جگر و سپرز را سود دهد و سدّه بگشاید و در ابتدای استسقا به کار برند و سنگ گرده و مثانه بریزاند؛ صنعت آن: دوقو و زیره و عود و بلسان و سلیخه و قردمانا و فقّاح اذخر و تخم کرفس از هر [یک] [53] یک درم، قسط و فلفل و دارفلفل از هریک نیم درم، حبّ الغار ده عدد، وج و زعفران از هریک دو درم، کوفته و بیخته، به عسل بسرشند، شربتی یک بندق در آب گرم به کار دارند.

انقرادیا:

معجون بلادر است. سستی عصب‌ها را ببرد و صرع و فراموشی و سودا و بلغم و همه بیماری که سبب سردی باشد سود دهد؛ صنعت آن: سنبل و سادج و مرّ و سلیخه و زعفران از هریک ده درم، ریوند و حبّ البان و افتیمون و اذخر و حبّ بلسان و قرنفل از هر یک هفت درم و نیم، غاریقون سه درم، بیخ سوسن آسمان گون ده درم، عسل بلادر پنج درم، پوست بیخ بادیان نیم رطل در دو رطل سرکه خوسانند، روز دیگر بجوشانند تا سرکه برود و عسل بماند و داروها به آن بسرشند و بعد از شش ماه استعمال کنند.

انقرادیای کبیر:

که آن را بلادری بزرگ گویند، فالج و لقوه و صرع [را] [54] نافع بود و ذهن تیز کند و قوّت حافظه نگاه دارد و دفع نسیان بکند؛ صنعت آن: عاقرقرحا و شونیز و قسط و

خواص الأشیاء، متن، ص: 50

فلفل و دارفلفل و وج از هریک دو درم، ورق سداب و جنطیانای رومی و حلتیث و زراوند مدحرج و حبّ الغار و جند بیدستر و خردل و شیطرج از هریک پنج درم، عسل بلادر چهار مثقال و نیم، داروها کوفته و بیخته به روغن گردکان چرب کنند و با سه چندان عسل کف گرفته بسرشند. بعد از شش ماه استعمال کنند.


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14