امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری جلد ۳

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری0%

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری

نویسنده: محمد دشتى
گروه:

مشاهدات: 11411
دانلود: 2333


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 129 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11411 / دانلود: 2333
اندازه اندازه اندازه
امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری جلد 3

نویسنده:
فارسی

۴ - مناظره نسبت به دزدى بيت المال

عقيل در دوران خلافت اميرالمؤمنينعليه‌السلام به عنوان مهمان به خانه آن حضرت وارد شد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به حسن بن علىعليه‌السلام اشاره كرد كه جامه اى به عمويت هديه كن.

امام حسنعليه‌السلام يك پيراهن و يك رداء از مال شخصى خود به عمو اهداء كرد.

هوا گرم بود، علىعليه‌السلام و عقيل روى بام دارالاماره نشسته و مشغول گفتگو بودند.

موقع شام خوردن رسيد، عقيل خود را مهمان دربار خلافت مى ديد و طبعاً انتظار سفره رنگينى داشت، ولى بر خلاف انتظار وى، سفره بسيار فقيرانه اى آورده شد كه فقط نان و نمك در آن بود.

با كمال تعجب پرسيد: غذا هرچه هست همين است؟

علىعليه‌السلام فرمود: مگر اين نعمت خدا نيست؟ من كه خدا را بر اين نعمت ها بسيار شكر ميكنم و سپاس ميگويم.

عقيل گفت: پس بايد حاجت خويش را زود بگويم و مرخص شوم، من مقروضم و زيربار قرض مانده ام دستور فرما هرچه زودتر قرض مرا ادا كنند و هر مقدار مى خواهى به برادرت كمك بكن تا زحمت را كم كرده و به خانه خويش بازگردم.

علىعليه‌السلام پرسيد: چقدر مقروضى؟

عقيل گفت: صد هزار درهم.

علىعليه‌السلام فرمود: چقدر زياد، متأسفم برادر جان كه اين مقدار ندارم تا قرض هاى تو را بدهم، ولى صبر كن موقع پرداخت حقوق برسد تا از سهم شخصى خودم بر دارم و به تو بدهم كه شرط مساوات و برادرى را به جا خواهم آورد، و اگر نبود كه عائله خودم خرج دارد، تمام سهم خودم را به تو مى دادم و چيزى براى خود نمى گذاشتم.

عقيل گفت: آيا صبر كنم تا وقت پرداخت حقوق برسد؟ بيت المال و خزانه كشور در دست توست و به من مى گوئى صبر كن تا موقع پرداخت سهميه ها برسد و از سهم خودم به تو بدهم!!

تو هر اندازه بخواهى مى توانى از خزانه بيت المال بردارى.

چرا مرا به رسيدن موقع پرداخت حقوق حواله مى دهى؟

مگر تمام حقوق تو از بيت المال چقدر است؟ فرضاً تمام حقوق را هم به من بدهى چه دردى از من دوا مى كند؟

علىعليه‌السلام فرمود: من از پيشنهاد تو تعجب مى كنم، خزانه دولت پول دارد يا ندارد چه ربطى به من و تو دارد؟

من و تو هر كدام فردى هستيم مثل ساير افراد. درست است كه برادر منى و من بايستى تا حدود امكان از مال خودم به تو كمك و مساعدت كنم، اما از مال خودم، نه از مال مسلمين.

و مباحثه ادامه يافت و عقيل به زبان هاى مختلف دست بردار نبود و مى گفت: اجازه بده از بيت المال پول كافى به من بدهند تا دنبال كار خودم بروم.

در آن جائى كه نشسته بودند، مشرف بر بازار كوفه بود، صندوق هاى تجار و بازارى ها از آنجا ديده مى شد، در اين بين كه عقيل اصرار و سماجت مى كرد، امام علىعليه‌السلام به عقيل فرمود:

اگر باز هم اصرار دارى و سخن مرا نمى پذيرى، پس پيشنهادى به تو مى كنم، اگر عمل كنى مى توانى تمام دين خويش را بپردازى و بيش از آن هم داشته باشى.

عقيل گفت: چه كار كنم؟

علىعليه‌السلام فرمود: در پائين ساختمان، در بازار، صندوق هائى است، وقتى بازار خلوت شد و همه رفتند از اينجا پائين برو و قفل بعضى از صندوق ها را بشكن و هرچه دلت مى خواهد از آن بردار.

عقيل پرسيد: آنچه در صندوق هاست مال كيست؟

علىعليه‌السلام فرمود: مال مردم شهر است.

عقيل گفت: عجب!! به من پيشنهاد مى كنى صندوق هاى مردم را بشكنم و مال مردم بيچاره اى كه به هزار زحمت بدست آورده و در اين صندوق ها ريخته اند و به خدا توكل كرده و رفته اند را بردارم؟

علىعليه‌السلام فرمود: پس چطور به من پيشنهاد مى كنى كه صندوق بيت المال مسلمين را براى تو باز كنم؟ مگر اين مال متعلق به كيست؟ اين اموال مال همه مؤمنين است كه راحت و بى خيال در خانه هاى خويش خفته اند.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام براى اينكه عقيل را بيشتر آگاه كند فرمود:

پيشنهاد ديگرى مى كنم اگر ميل دارى اين پيشنهاد را بپذير.

عقيل گفت: ديگر چه پيشنهادى؟

علىعليه‌السلام فرمود: اگر حاضرى شمشير خويش را بردار و من هم شمشير خود را برمى دارم، در اين نزديكى انبار قديمى حيره است و در آنجا بازرگانان عمده و ثروتمندان بزرگى هستند، شبانه مى رويم و بر يكى از آنها شبيخون مى زنيم و ثروت كلانى بلند كرده و مى آوريم.

عقيل گفت: برادر جان من براى دزدى نيامده ام كه تو اين حرف ها را مى زنى، من مى گويم از بيت المال و خزانه كشور كه در اختيار توست اجازه بدهيد پولى از آن به من بدهند تا من ديون خود را از آن بپردازم.

علىعليه‌السلام فرمود: اتفاقاً اگر مال يك نفر را بدزدى بهتر است از اينكه مال صدها هزار نفر مسلمان يعنى مال همه مسلمين را بدزدى.

ربودن مال چند نفر با شمشير، دزدى است ولى ربودن مال عموم مردم دزدى نيست؟

تو خيال كرده اى كه دزدى فقط منحصر به اين است كه كسى حمله كند و با زور مال او را از چنگالش بيرون بياورد.

بدترين اقسام دزدى همين است كه الان به من پيشنهاد مى كنى؟(۱۳۰)

۵ - نهى از اسراف در آب آشاميدنى

حسن بصرى يكى از منافقان بود و گاهى تظاهر به دوستى هم مى كرد، روزى همراه امام علىعليه‌السلام در كنار شط فرات قدم مى زد، تشنه شد، و ظرفى پر از آب كرد و مقدارى از آن را خورد و بقيه را روى زمين ريخت.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به او فرمود:

اسراف كردى، آب را روى آب يا در پاى درختى يا گلى مى ريختى.

حسن بصرى، از تذكر بسيار جالب امام علىعليه‌السلام متأسفانه ناراحت شد و گفت: تو كه اين همه خون مسلمانان را مى ريزى اسراف نمى كنى؟ و به من مى گوئى در آب اسراف نكنم؟ (اين گفت و شنود پس از جنگ صفين بود.)

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: اگر در ريختن خون مسلمانان اسراف مى كنم چرا مانع نشدى و به آنها كمك نكردى؟

حسن بصرى گفت: من آماده شدم، لباس رزم پوشيدم، خواستم با شاميان همراه شوم كه شنيدم، ندائى از غيب مى گويد:

«القاتل و المقتول كلاهما فى النار » (كشنده و كشته شده هر دو در آتش جهنم مى روند)

خود را كنار كشيدم، پس جنگ صفين يك اشتباه بود.

امام علىعليه‌السلام فرمود: آن برادرت شيطان بود، و درست هم گفت، زيرا تو مى خواستى در لشگر شام بروى و چون شاميان در برابر حق و امام حق شورش كرده بودند، اگر كشته مى شدند يا مى كشتند، در هر دو حال اهل جهنم بودند.(۱۳۱)

حكومت و ماليات

۱- حكومت و تعيين ماليات

براى اداره جامعه اسلامى، راه هاى مختلفى در دنيا وجود دارد، و دولت ها و كارشناسان اقتصادى از راه هاى گوناگون براى تأمين هزينه هاى دولت خود استفاده مى كنند.

بر خانه ها، مغازه ها، درآمدها، كارخانه ها و ماشين ها مالياتى متناسب با مخارج كشور تعيين مى كنند، كه در دوران حكومت حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام از راه ماليات عمومى، زكات، خمس، جزيه طرفداران ديگر اديان، جامعه اداره مى شد.

يك روز از دوران حكومت، امام علىعليه‌السلام متوجه شدند كه درآمدها با هزينه ها و مخارج برابر نيست، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام دستور دادند، بر اسب هاى سوارى مردم مقدارى ماليات تعيين كنند تا كسرى بودجه برطرف گردد.

به امام علىعليه‌السلام اعتراض كردند كه: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله چنين كارى نكرد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام پاسخ داد: در آن زمان ضرورتى نداشت و امروز كه ضرورت دارد، من بر مؤمنين ولايت دارم و چون امسال وضع استثنائى به وجود آمد، مى توانم با استفاده از حق ولايت بر اسب هاى شما مقدارى ماليات تعيين نمايم.(۱۳۲)

۲ - اخلاق مأموران مالياتى

امام علىعليه‌السلام در نامه ۲۵ خطاب به مأموران مالياتى ارزش هاى اخلاقى و دستورات دينى لازم جهت برخورد با مردم را تذكر مى دهد كه:

۱ - الاخلاق الاجتماعيه لمسئوولين الاقتصادية

«انطلق على تقوى اللَّه وحده لاَ شَريكَ لَه، وَلاَ ترَوعَنَّ مسلماً وَلاَ تَجتَازَنَّ عَلَيه كَارهاً، ولاَ تَأخذَنَّ منه أَكثَرَ من حَق اللَّه في مَاله، فَإذَا قَدمتَ عَلَى الحَي فَانزل بمَائهم من غَير أن تخالط أبياتهم، ثمَّ امض إليهم بالسَّكينة والوقار؛ حتَّى تقوم بينهم فتسلم عليهم، ولاَتخدج بالتَّحيَّة لهم ثمَّ تقول :

عباد اللَّه، أرسلني إليكم وليُّ اللَّه وخليفته، لِآخذ مِنكم حقَّ اللَّهِ فِي أموالكم، فهل لله في أموالكم من حقٍّ فتؤدُّوه إلى وليه .

فإن قال قائلٌ: لاَ، فَلاَ ترَاجعه، وَإن أَنعَمَ لَكَ منعمٌ فَانطَلق مَعَه من غَى ر أَن تخيفَه أَو توعده أو تعسفه أو ترهقه فخذ ما أعطاك من ذهبٍ أو فضَّةٍ فإن كان له ماشيةٌ أو إبلٌ فلاَتدخلها إلاَّ بإذنه، فإنَّ أكثرها له فإذا أتيتها فلاَ تَدخل عَلَيهَا دخولَ متَسَلطٍ عَلَيه وَلاَعنيفٍ به .

ولاَ تنَفرَنَّ بَهيمَةً وَلاَ تفزعَنَّهَا، وَلاَ تَسوءَنَّ صَاحبَهَا فيهَا، وَاصدَع المَالَ صَدعَين ثمَّ خيره، فإذا اختار فلاَ تَعرضَنَّ لمَا اختَارَه .

ثمَّ اصدع الباقي صدعين، ثمَّ خيره، فاذا اختار فلا تعرفنَّ لما اختاره فلاَ تَزَال كَذلكَ حتَّى يبقى ما فيه وفاءٌ لحق اللَّه في ماله؛ فاقبض حقَّ اللَّه منه .

فإن استقالك فأقله، ثمَّ اخلطهما ثمَّ اصنع مثل الَّذي صنعت أوَّلاً حتَّى تأخذ حقَّ اللَّه في ماله .

ولاَ تَأخذَنَّ عَوداً وَلاَ هَرمَةً وَلاَ مَكسورَةً وَلاَ مَهلوسَةً، وَلاَ ذَاتَ عَوَارٍ، وَلاَ تَأمَنَنَّ عَلَيهَا إلاَّ من تثق بدينه، رافقاً بمال المسلمين حتَّى يوصله إلى وليهم فيقسمه بينهم ،

۲ - حماية حقوق الحيوانات

ولاَ توَكل بهَا إلاَّ نَاصحاً شَفيقاً وَأَميناً حَفيظاً، غَيرَ معنفٍ وَلاَ مجحفٍ، وَلاَ ملغبٍ وَلاَمتعبٍ .

ثمَّ احدر إلينا ما اجتمع عندك نصيره حيث أمر اللَّه به، فإذا أخذها أمينك فأوعز إليه ألاَّ يحول بين ناقةٍ وبين فصيلها، ولاَ يَمصرَ لَبَنَهَا فَيَضرَّ ذلكَ بوَلَدهَا ؛

ولاَ يَجهَدَنَّهَا ركوباً، وَليَعدل بَينَ صَوَاحبَاتهَا في ذلكَ وَبَينَهَا، وَليرَفه عَلَى اللاَّغب، وَل يستأن بالنَّقب والظَّالع، وليوردها ما تمرُّ به من الغدر، ولاَ يَعدل بهَا عَن نَبت الْأَرْض إلَى جواد الطُّرق، وليروحها في السَّاعات، وليمهلها عند النطاف والْأعْشاب، حتَّى تأتينا بإذن اللَّه بدَّناً منق ياتٍ، غير متعباتٍ ولاَمَجهودَاتٍ، لنَقسمَهَا عَلَى كتَاب اللَّه وَسنَّة نَبيه - صلَّى اللَّه عليه وآله - فإنَّ ذلك أعظم لِأجرِك،وأقرب لِرشدِك، إِن شاء اللَّه

۱ - اخلاق اجتماعى كارگزاران اقتصادى

«با ترس از خدائى كه يكتاست و همتائى ندارد، حركت كن، در سر راه هيچ مسلمانى را نترسان، يا با زور از زمين او نگذر، و افزون تر از حقوق الهى از او مگير، هرگاه به آبادى رسيدى، در كنار آب فرود آى، و وارد خانه كسى مشو، سپس با آرامش و وقار به سوى آنان حركت كن، تا در ميانشان قرار گيرى، به آنها سلام كن، و در سلام و تعارف و مهربانى كوتاهى نكن؛ سپس مى گوئى: اى بندگان خدا، مرا ولى خدا و جانشين او به سوى شما فرستاده، تا حق خدا را كه در اموال شماست تحويل گيرم، آيا در اموال شما حقى است كه به نماينده او بپردازيد؟

اگر كسى گفت: نه، ديگر به او مراجعه نكن، و اگر كسى پاسخ داد: آرى، همراهش برو، بدون آنكه او را بترسانى، يا تهديد كنى، يا به كار مشكلى وادار سازى، هرچه از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر داراى گوسفند يا شتر بود، بدون اجازه اش داخل مشو، كه اكثر اموال از آن اوست آنگاه كه داخل شدى مانند اشخاص سلطه گر، و سختگير رفتار نكن، حيوانى را رم مده، و هراسان مكن، و دامدار را مرنجان، حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن، سپس باقيمانده را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگير، به همين گونه رفتار كن تا باقيمانده،

حق خداوند باشد اگر دامدار ازاين تقسيم و انتخاب پشيمان است، و از تو درخواست گزينش دوباره دارد همراهى كن، پس حيوانات را درهم كن، و به دو دسته تقسيم نما همانند آغاز كار، تا حق خدا را از آن برگيرى و در تحويل گرفتن حيوانات، حيوان پير و دست و پا شكسته، بيمار و معيوب را به عنوان زكات نپذير، و به فردى كه اطمينان ندارى، و نسبت به اموال مسلمين دلسوز نيست، مسپار، تا آن را به پيشواى مسلمين رسانده، در ميان آنها تقسيم گردد.»

۲ - حمايت از حقوق حيوانات

«و در رساندن حيوانات آن را به دست چوپانى كه خيرخواه و مهربان، امين و حافظ، كه نه سختگير باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند، بسپار؛ سپس آنچه از بيت المال جمع آورى شد براى ما بفرست، تا در نيازهائى كه خدا اجازه فرمود مصرف كنيم، هرگاه حيوانات را بدست فردى امين سپردى، به او سفارش كن تا:

بين شتر و نوزادش جدائى نيفكند، و شير آن را ندوشد تا به بچه اش زيانى وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند، و مراعات حال شتر خسته يا زخمى را كه سوارى دادن براى او سخت است بنمايد، آنها را در سر راه به درون آب ببرد، و از جاده هائى كه دو طرف آن علف زار است به جاده بى علف نكشاند، و هرچند گاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند، و هرگاه به آب و علفزار رسيد، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر أساس رهنمود قرآن، و سنت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله تقسيم نمائيم، عمل به دستورات ياد شده مايه بزرگى پاداش و هدايت تو خواهد شد. انشاءاللَّه در اين دستورالعمل اقتصادى، اخلاقى، احترام به مردم و احترام به اموال و متعلقات مردم مطرح است كه بهترين پشتوانه اجرائى، در صحنه هاى سياسى و اقتصادى است.»

۳ - وظائف مأموران دارائى و اخذ ماليات

از نظر روانى هيچ كس از پرداخت ماليات حالت شادابى و خرسندى نداشته و با كراهت ماليات مى پردازد.

اگر مأموران دارائى و اخذ ماليات، اخلاق اسلامى را رعايت كنند، و ماليات را به عنوان يك وظيفه الهى بشناسانند و با تواضع و فروتنى با ماليات دهندگان برخورد كنند، اثرات چشمگيرى در روابط مردم و دولت خواهد داشت.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام با توجه به اين نكته اساسى در نامه ۲۶ نهج البلاغه خطاب به يكى از مأموران مالياتى مى نويسد:

«أمره بتقوى اللَّه في سرائر أمره وخفيَّات عمله، حيث لاَ شَهيدَ غَيره، وَلاَ وَكيلَ دونَه .

وأمره ألاَّ يعمل بشي ءٍ من طاعة اللَّه فيما ظهر فيخالف إلى غيره ف يما أسرَّ، ومن لم يختلف سرُّه وعلاَنيَته، وَفعله وَمَقَالَته، فَقَدأَدَّى الْأَمَانَةَ، وَأَخْلَصَ الْعبَادَةَ .

وأمره ألاَّ يج بههم ولاَ يَعضَهَهم، وَلاَ يَرغَبَ عَنهم تَفَضُّلاً بالْإمَارَةعَلَيْهمْ، فَإنَّهم الْإخْوَان في الدين، والْأعْوان على استخراج الحقوق

«وإنَّ لك في هذه الصَّدقة نصيباً مفروضاً، وحقاً معلوماً، وشركاء أهل مسكنةٍ، وضعفاءذوي فاقةٍ، وإنَّا موفُّوك حقَّك، فوفهم حقوقهم، وإلاَّ تفعل فإنَّك من أكثر النَّاس خصوماً يوم القيامة، وبؤسى لمن - خصمه عند اللَّه - الفقراء والمساكين والسَّائل ون والمدفوعون، والغارمون وابن السَّبيل! ومن استهان بالْأمانة، ورتع في الْخيانة، ولمْ ينزه نفسه ودينه عنها، فقد أحلَّ بنفسه الذُّلَّ والخزي في الدُّنيا، وهو في الْآخرة أذلُّ وأخزى .

وإنَّ أعظم الخيانة خيانة الْأمَّة، وأفْظع الْغش غشُّ الْأئمَّة، والسَّلَام

«او را به ترس از خدا در اسرار پنهانى، و اعمال مخفى سفارش مى كنم، آنجا كه هيچ گواهى غير از او، و نماينده اى جز خدا نيست، و سفارش مى كنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت، و در خلوت نافرمانى كند، و اينكه آشكار و پنهانش، و گفتار و كردارش در تضاد نباشد، امانت الهى را اداء، و عبادت را خالصانه انجام دهد و به او سفارش مى كنم با مردم تندخو نباشد، و به آنها دروغ نگويد، و با مردم به جهت اينكه بر آنها حكومت دارد بى اعتنائى نكند، چه اينكه مردم برادران دينى، و يارى دهندگان در استخراج حقوق الهى اند.

بدان! براى تو در اين زكاتى كه جمع مى كنى سهمى معين، و حقى روشن است، و شريكانى از مستمندان و ضعيفان دارى، همانگونه كه ما حق تو را مى دهيم، تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشى، اگر چنين نكنى در روز رستاخيز بيش از همه دشمن دارى، و واى بر كسى كه در پيشگاه خدا، فقراء و مساكين، و درخواست كنندگان و آنان كه از حقشان محرومند، و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شكايت كنند كسى كه امانت الهى را خوار شمارد، و دست به خيانت آلوده كند، و خود و دين خود را پاك نسازد، درهاى خوارى را در دنيا بروى خود گشوده، و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود، و همانا! بزرگترين خيانت! خيانت به ملت، و رسواترين دغلكارى، دغلبازى با امامان است. با درود.»(۱۳۳)

هشدار از سوء استفاده ها

مقدمه اى كوتاه

امام علىعليه‌السلام در مصرف بيت المال بسيار احتياط كرده، هم خود از اسراف و زياده روى پرهيز داشت و هم كارگزاران دولتى را از اسراف در بيت المال پرهيز مى داد،

همواره در نامه ها و رهنمودها به فرمانداران خود سفارش به قناعت و صرفه جوئى مى فرمود و از خيانت به بيت المال هشدار مى داد.

۱ - هشدار به اشعث بن قيس

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به فرماندار خود (اشعث بن قيس) در آذربايجان مى نويسد:

«وإنَّ عملك ليس لك بطعمةٍ ولكنَّه في عنقك أمانةٌ، وأنت مسترعى لمن فوقك. ليس لك أ ن تفتات في رعيَّةٍ، ولاَ تخَاطرَ إلاَّ بوَثيقَةٍ، وَفي يَدَيكَ مَالٌ من مَال اللَّه عَزَّوَجَلَّ، وَأَنتَ من خزَّانه حتَّى تسلمه إليَّ، ولعلي ألاَّ أكون شرَّ ولاَتكَ لَكَ، وَالسَّلاَم

هشدار از استفاده نارواى بيت المال

«همانا پست فرماندارى براى تو وسيله آب و نان نخواهد بود، بلكه امانتى است در گردن تو، بايد از فرمانده و امامت اطاعت كنى، تو حق ندارى نسبت به رعيت استبداد ورزى، و بدون دستور به كار مهمى اقدام نمائى، در دست تو اموالى از ثروت هاى خداى بزرگ و عزيز است، و تو خزانه دار آنى تا به من بسپارى، اميدوارم براى تو بدترين زمامدار نباشم، با درود.»(۱۳۴)

۲ - هشدار به زياد بن أبيه

امام علىعليه‌السلام به زياد بن ابيه يكى از كارگزاران دولتى كه در شهر بصره تحت نظارت ابن عباس كار مى كرد، نوشت:

«فدع الْإسْراف مقْتصداً، واذْكرْ في الْيوْم غداً، وأمْسكْ من المال ب قدر ضرورتك، وقدم الفضل ليوم حاجتك .

أترجو أن يعطيك اللَّه أجر المتواضعين وأنت عنده من المتكبرين !

وتطمع - وأنت متمرغٌ في النَّعيم، تمنعه الضَّعيف و الْأرْملة - أنْ يوجب لك ثواب المت صدقين؟ وإنَّما المرء مجزيٌّ بما أسلف وقادمٌ على ما قدَّم، والسَّلاَم

سفارش به ميانه روى

«اى زياد، از اسراف بپرهيز، و ميانه روى را برگزين، از امروز به فكر فردا باش، و از اموال دنيا به اندازه كفاف خويش نگهدار، و زيادى را براى روز نيازمنديت در آخرت پيش فرست، آيا اميد دارى خداوند پاداش فروتنان را به تو بدهد در حالى كه از متكبران باشى؟

و آيا طمع دارى ثواب انفاق كنندگان را دريابى در حالى كه در ناز و نعمت قرار دارى؟ و تهيدستان و بيوه زنان را از آن نعمت ها محروم مى كنى؟

همانا انسان به آنچه پيش فرستاده، و نزد خدا ذخيره ساخته، پاداش داده خواهد شد. با درود.»(۱۳۵)

۳ - تهديد شديد در سوء استفاده مالى

امام علىعليه‌السلام در كمال مهربانى و فروتنى از خيانت و سوء استفاده در بيت المال سخت ناراحت مى شد و با خيانتكاران شديداً برخورد مى كرد كه در نامه تندى به زياد بن ابيه نوشت:

«و اني أقسم باللَّه قسماً صادقاً، لئن بلغني أنَّك خنت من في ءالمسل مين شيئاً صغيراً أو كبيراً، لَأَشدَّنَّ عَلَيكَ شَدَّةً تَدَعكَ قَليلَ الوَفر، ثَقيلَ الظَّهر، ضَئيلَ الْأَمْر، وَالسَّلاَم

هشدار از خيانت به بيت المال

«همانا من، به راستى به خدا سوگند مى خورم، اگر به من گزارش كنند كه در بيت المال خيانت كردى، كم يا زياد، چنان بر تو سخت گيرم كه كم بهره شده، و در هزينه عيال درمانى، و خوار و سرگردان شوى. با درود.»(۱۳۶)

فصل دوم: كار و توليد و خود كفائى

بخش اول: تلاش در توليد

مقدمه

برخى با روح تن پرورى به كار و توليد توجهى ندارند، و تن به فقر و ندارى داده و فكر مى كنند نوعى بى توجهى به مال دنياست، مشكلات آنان و خانواده اشان بر دوش ديگران است.

برخى ديگر كار و توليد را ننگ و عار مى دانند، يا مناسب شأن و مقام خود نمى پندارند و مى گويند:

من با اين مقام و موقعيتى كه دارم نمى توانم در خط كار و توليد قرار گيرم، و با انواع محروميت ها دست و پنجه نرم مى كنند.

در صورتى كه حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام براى اداره زندگى خود، و مبارزه با فقر و ندارى در جامعه، سخت به كار و توليد توجه داشت، كار را عار نمى دانست، و در هر شرائطى كار مى كرد، و با توليد فراوان با فقر و ندارى مقابله مى فرمود، مانند:

۱ - آبيارى باغات مدينه

روزى اميرمؤمنان به خانه آمد و از فاطمهعليه‌السلام پرسيد: غذائى داريم؟

پاسخ شنيد: كه در منزل چند روزى غذاى كافى نيست.

امام علىعليه‌السلام سطل آبى گرفت و بيرون رفت و آبيارى يكى از نخلستان هاى اطراف مسجد قبا را به عهده گرفت و شب تا صبح مشغول آبيارى بود(۱۳۷) و مزد فراوانى بدست آورد.

۲ - تشويق به كار و توليد

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به بى نيازى و خود كفائى بسيار توجه داشت، و همگان را براى بى نياز شدن، به كار و توليد تشويق مى كرد و در حديثى فرمود:

«تعرضوا للتجارة فانَّ لكم فيها غنى عمافى ايدى الناس »

«تجارت كنيد وبه كار وتوليد روى بياوريد كه از آنچه در دست ديگران است بى نياز مى شويد».(۱۳۸)

۳ - نفرين به بيكاران

در تداوم تشويق به كار و توليد فرمود:

«من وجد ماءً و تراباً ثمَّ افتقر فابعده اللَّه »

«كسى كه آب و زمين دارد و فقير است از رحمت خدا دور باد»(۱۳۹)

۴ - تشويق صنعت گران

در راستاى كار و توليد، و سازندگى و بى نيازى، امام علىعليه‌السلام صنعت گران و صاحبان حرفه هاى گوناگون را تشويق مى فرمود كه:

«انَّ اللَّه يحبُّ المحترف الأمين »

«خدا صاحب حرفه امين را دوست دارد».(۱۴۰)

۵ - كاركردن در باغ

در يكى از مشكلات قضائى كه خليفه دوم سخت درمانده شد، به او گفتند:

نزد علىعليه‌السلام برويم تا مشكل را حل نمايد.

(دو زنى كه هر دو ادعا داشتند فرزند پسر مال اوست)

خليفه دوم همراه ابن عباس و جمعى به راه افتادند و از حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام پرسيدند.

گفتند: در باغى مشغول كار كردن است.

به طرف باغ رفتند، ديدند امام علىعليه‌السلام سخت مشغول كاركردن است و اين آيه را مى خواند:

( ايحسب الْإنْسان انْ يتْرك سدى ) (۱۴۱)

«آيا انسان مى پندارد او را به حال خود رها مى كنند.»

همه به حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام سلام كردند و حل مشكل را از حضرت خواستند كه فرمود: «شير دو زن را در ظرف خاصى وزن كنيد، آن زن كه شيراو سنگين تراست پسر بچه از آن اوست».(۱۴۲)

۶ - اظهار سرمايه هاى ساليانه

به امام علىعليه‌السلام اطلاع دادند كه طلحه و زبير در ميان مردم مى گويند: على فقير است و چيزى ندارد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به كارگران و سركارگر خود فرمود:

ميوه ها و در آمد امسال از غلات را جمع آورى كنيد و بفروشيد، و طلا و نقره ها را در جاى مخصوصى انباشته و به من خبر دهيد.

پس از مدتى دستور امام علىعليه‌السلام اجرا شد، و صد هزار درهم از درآمد سالانه جمع شد، و در كيسه هاى مخصوصى جاسازى گرديد،

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام بر روى آنها نشست وامر فرمود تا طلحه و زبير را بياورند، وقتى حاضر شدند خطاب به آنها فرمود:

اين طلا و نقره ها سرمايه هاى فراوانى است كه با دسترنج خود جمع كرده ام، و كسى را در اين اموال حقى نيست.(۱۴۳)

چون آنها عادت داشتند از خلفاء پول زور بگيرند و با تن پرورى روزگار بگذرانند، امام علىعليه‌السلام به آنها فهماند كه مى شود از راه كار و توليد سرمايه اى بدست آورد و دست مستمندان را هم گرفت.

۷ - دستان پينه بسته از كار

امام علىعليه‌السلام كار مى كرد، و فراوان مى بخشيد، و حتى بارها غذاى خود را به ديگران مى داد، و باغستان هاى زيادى پديد آورد و به ديگران بخشيد، و نخلستان يهودى را آبيارى مى كرد، تا أجرت بگيرد، و آنقدر كار مى كرد كه بر دستان مباركش پينه و آبله بسته بود.(۱۴۴)

۸ - راه هاى توليد

فقر يك بلاى اجتماعى است و راه درمان آن كار و توليد است، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام از راه هاى گوناگونى به كار و توليد توجه داشت.

- در جوانى شترى داشت كه با آن، باغستان هاى مردم را آبيارى مى كرد و أجرت مى گرفت.

- و با شتر از راه هاى دور آب آشاميدنى به شهر مى آورد و اجرت مى گرفت.

- كشاورزى را بسيار دوست مى داشت.

- درختكارى و باغدارى را، دوست داشت و باغات زيادى در اطراف مدينه به وجود آورد.

- چاه مى كند، و وقتى برخى از چاه ها، آب آن فواره مى زد، آن را وقف مسافران و حجاج بيت اللَّه مى كرد.

- روزى كه در منزل غذاى كافى نبود به يكى از نخلستان هاى اطراف قبا رفت و قرار داد بست كه براى هر دلو آبى كه به درختان مى دهد يك دانه خرما بگيرد.

- گاهى دوستان و آشنايان اصرار داشتند كه بيل از دست امام علىعليه‌السلام بگيرند و او را كمك كنند، اما حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام نمى پذيرفت و به كار ادامه مى داد.(۱۴۵)

۹ - پيامبران و ارزش كار و توليد

كار و توليد و خودكفائى همواره ارزشمند است و خداوند، كارگر را دوست دارد.

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود: خداوند بزرگ، روزى خطاب به داوود فرمود:

«اى داوود، نيكو بنده اى بودى اگر از بيت المال نمى خوردى و با دست خود كار مى كردى و از دسترنج خود مى خوردى.»

چون حضرت داوود اين نداى الهى را شنيد تا چهل روز گريست كه خداوند به آهن وحى فرستاد تا در دستان حضرت داوودعليه‌السلام نرم شود و حضرت داوودعليه‌السلام آن پيامبر عالى مقام آسمانى، صنعت زره سازى را فرا گرفت و با دستان مبارك با رشته هاى آهن، روزى يك زره مى بافت و به هزار درهم مى فروخت تا آنكه ۳۶۰ زره با دست خود بافت و فروخت و بى نياز گرديد و از بيت المال ديگر استفاده نكرد.(۱۴۶)

بخش دوم: كار و سازندگى

۱ - دوختن كفش پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله

ابوسعيد خدرى روايت مى كند:

روزى همه اصحاب و ياران در مسجد مدينه بوديم كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بر ما وارد شد و فرمود:

«إنَّ منكم من يقاتل الناس على تأويل القرآن كما قاتلت على تنزيله »

«همانا در ميان شما كسى است كه با مردم براى تفسير و تأويل قرآن مى جنگد آنگونه كه من براى نزول آن جنگيدم.»

خليفه اول پرسيد: يا رسول اللَّه آيا آن شخص من مى باشم؟

فرمود: نه.

خليفه دوم پرسيد: يا رسول اللَّه فرد مورد نظر منم؟

فرمود: نه.

و ادامه داد كه: «ولكنَّه خاصف النَّعل فى الحجرة »

«همانا آن كس است كه در داخل حجره، كفش را اصلاح مى كند.»

همه منتظر او ايستاده بوديم كه: ناگاه علىعليه‌السلام از حجره بيرون آمد در حالى كه كفش هاى رسول خدا را اصلاح كرده در دست داشت.(۱۴۷)

۲ - دوختن و اصلاح نعلين

ابن عباس نقل مى كند:

براى جنگ جمل احتياج به جمع آورى نيرو داشتيم و در منطقه (ذى قار) اردو زديم.

يك روز صبح به خيمه حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام رفتم ديدم كه: «و هو يخصف نعله »

امامعليه‌السلام نعلين خود را دارد مى دوزد.

سلام كردم.

امام علىعليه‌السلام جواب داد و فرمود: «يا ابن عبَّاس ما قيمة هذاالنَّعل ؟»

«اى پسر عباس! اين نعلين وصله خورده چقدر مى ارزد؟»

گفتم: ارزشى ندارد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: حكومت بر شما از اين نعلين در پيش من بى ارزش تر است.

«الا ان اقيم حقًّا او ادفع باطلاً »

«مگر آنكه حقى را برپا دارم يا باطلى را ريشه كن سازم.»(۱۴۸)