امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری جلد ۳

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری0%

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری

نویسنده: محمد دشتى
گروه:

مشاهدات: 11449
دانلود: 2356


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 129 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11449 / دانلود: 2356
اندازه اندازه اندازه
امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری جلد 3

نویسنده:
فارسی

۳ - لباس بافته شده خانواده

امام علىعليه‌السلام به كار وتوليد و خود كفائى اهميت فراوانى مى داد، و نيازهاى خود را با دست تواناى خود برطرف مى كرد، و فرزندان و همسران خود را نيز به كار و توليد و سازندگى تشويق مى فرمود كه لباس هاى مورد احتياج را با دست مى بافتند، و با پشم ريسى نخ آن را فراهم مى كرد.

ابو مخنف، لوط بن يحيى نقل مى كند كه:

پس از جنگ جمل، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام سخنرانى هائى براى هدايت مردم داشته است و در يكى از آنها فرمود: «ماتنقمون علىّ يا اهل البصرة ؟»

«چرا اى مردم بصره بر من ايراد و انتقاد مى كنيد؟

(در حالى كه اشاره كرد به پيراهن خود) سوگند به خدا اين دو لباس مرا كه مى بينيد از بافته هاى اهل خانه ام مى باشد.»

«واللَّه انهما لمن غزل اهلى، واللَّه ماهى الاّ من غلَّتى بالمدينة »

«سپس اشاره به كيسه اى كه همراه داشت و در آن مختصر نان خشك بود كرد و فرمود:

سوگند به خدا اين نيست جز همان خوراك مختصرى كه از مدينه همراه خود آورده ام»

آنگاه خطاب به مردم فرمود:

«فان انا خرجت من عندكم بأكثر مما ترون، فانا عنداللَّه من الخائفين »

«پس اگر من از نزد شما مردم بصره خارج شوم، و زياده از آنچه كه ديديد بر داشته باشم پس در نزد خدا از خيانتكاران مى باشم.»(۱۴۹)

در نقل ديگرى آمده است كه همين سخنرانى را امام علىعليه‌السلام با مردم كوفه نيز ايراد فرمود، و مطالب فوق را تذكر داد.(۱۵۰)

۴ - استفاده از دسترنج خويش

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در روزهاى آغازين خلافت ظاهرى در يكى از سخنرانى هاى خود فرمود:

به خدا سوگند، تا روزيكه يك درخت خرما در مدينه دارم از بيت المال چيزى بر نمى دارم.

حال درست فكر كنيد، وقتى من خود از بيت المال چيزى برنمى دارم آيا آن را بى حساب به شما خواهم داد؟

عقيل، برادر امام علىعليه‌السلام برخاست و گفت:

تو امروز مرا با سياه پوستى كه در مدينه زندگى مى كند برابر دانستى.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در پاسخ او فرمود:

بنشين برادر، مگر جز تو كسى ديگر نبود كه اعتراض كند؟ آرى تو هيچ برترى بر ديگران ندارى جز با ايمان و پرهيزگارى.(۱۵۱)

۵ - لباس شستن

امام علىعليه‌السلام در كار منزل به خانواده خود كمك مى كرد و امور شخصى خود را انجام مى داد، و نعلين خود را با دست مبارك خود وصله مى زد.

و رخت و لباس خود را با دست مبارك مى شست، روزى به كنار نهر فرات رفت تا لباس هاى خود را بشويد، وقتى پيراهن خود را درآورد و سرگرم شستن شد موج شديدى آمد و پيراهن حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام را برد، امام علىعليه‌السلام محزون شد و در آن حال صدائى شنيد كه مى گويد:

يا اباالحسن به طرف راست خود نگاه كن، وقتى نگاه كرد، بسته اى ديد كه پيراهن زيبائى در آن جاى دارد، پيراهن را گرفت تا بپوشد، ديد كه در جيب پيراهن، ورقه نوشته شده اى قرار دارد كه در آن نوشته شده است:

«بسم اللَّه الرحمن الرَّحيم، هديَّةٌ من اللَّه العزيز الحكيم الى على بن أبيطالب، هذا قميص هارون بن عمران، كذلك و أورثناها قوماً آخرين »

«به نام خداوند بخشنده و مهربان، اين پيراهن، هديه اى از طرف خداى عزيز و حكيم به على بن ابي طالب است، اين پيراهن هارون بن عمران است كه آن را به على داده ايم و چنين است كه آيندگان را وارث گذشتگان كرده ايم».(۱۵۲)

۶ - خريدارى محل دفن

زندگانى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام با خودكفائى اداره مى شد، امام علىعليه‌السلام هرگز دست به سوى كسى دراز نكرد، و از كسى چيزى نخواست، كار مى كرد و از دسترنج خود مى خورد، و تا آنجا به خودكفائى مى انديشيد كه زمين هاى عزى در نجف اشرف را كه آنروز جزو بيابان دور افتاده حيره بود با پول خود خريد تا بدن مباركش در ملك شخصى خويش دفن گردد، گرچه كسى نمى دانست كه بدن حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در كجا دفن خواهد شد.(۱۵۳)

فصل سوم: انفاق و ايثارگرى

بخش اول: بخشش اموال به مستمندان

۱ - بخشش طلا و نقره از قيمت باغات

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فراوان كارمى كرد، و توليد داشت، و باغات زيادى به وجود مى آورد، و سپس آنها را مى فروخت و پول آن را بين مستمندان تقسيم مى كرد.

شعبى مى گويد:

روزى كه امام علىعليه‌السلام يكى از باغات را فروخت و طلا و نقره را روى هم انباشت، مستمندان زيادى را ديدم كه اجتماع كرده بودند.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام با تازيانه اى كه در دست داشت آنها را به صف مى كرد، و همه طلا و نقره ها را كه چون تلى انباشته بود به فقراء بخشيد، و خود با دست خالى به منزل بازگشت.

از اين واقعه بسيار در شگفت شده به منزل آمدم و براى پدرم نقل كردم، پدرم به گريه افتاد وگفت: پسرم تو امروز بهترين انسان ها را ديدى.(۱۵۴)

البته اين نكته را هم بايد توجه داشت كه امام علىعليه‌السلام همراه با بخشش به مستمندان، زندگى زنان و فرزندان خود را نيز تأمين مى فرمود، و باغات منطقه ينبع را وقف اهل و عيال خود كرد و به كسى نبخشيد تا خانواده او كاملاً تأمين شده و سربار جامعه نباشند.

۲ - بخشيدن انگشتر درحال ركوع

عده اى از مسيحيان و يهوديان خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيدند، و يهوديان حاضر در جلسه پرسيدند، هر پيامبرى وصى و جانشينى دارد، اگر شما پيامبر خدائيد وصى و جانشين شما چه كسى است؟

جبرئيل آمد و آيه:

( و يؤتون الزَّكاة و هم راكعون ) (۱۵۵)

«كسى كه درحال ركوع است، صدقه مى دهد.»

را بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله تلاوت كرد، مطلب براى حاضران روشن نبود تا كه همراه پيامبر برخاستند و وارد مسجد شدند، فقيرى را ديدند ازمسجد خارج مى شود، پيامبر خدا خطاب به فقير فرمود:

آيا كسى به تو كمكى نكرد؟

گفت: چرا، آن مرد كه دارد نماز مى خواند، وقتى صداى مرا شنيد كه از مردم كمك مى خواهم، اشاره كرد به سوى او رفتم و در حالى كه در ركوع بود، انگشترى را به من بخشيد.

رسول خدا با شگفتى تكبير گفت، و اصحاب هم تكبيرگفتند.

پيامبر رو به مسيحيان و يهوديان كرد و فرمود: علىعليه‌السلام كه درحال ركوع صدقه مى دهد وصى و جانشين من است.(۱۵۶)

۳ - بخشيدن غذاى مورد احتياج به فقير

حسن و حسينعليهما‌السلام مريض شدند، و حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام و فاطمه (سلام الله علیها) نذر كردند سه روز روزه بگيرند.

در منزل امام علىعليه‌السلام نيز غذاى كافى نبود، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام از شمعون يهودى مقدارى پشم گرفت تا تبديل به نخ كرده در قبال آن جو يا گندم دريافت كند.

گندم وآرد تهيه شد و ۵ قرص نان پخته و سفره افطار آماده گرديد.

فضه نيز در روزه گرفتن شركت كرد.

غروب روز اول تا خواستند افطار كنند، فقيرى در را كوبيد و تقاضاى غذا كرد.

امام علىعليه‌السلام غذاى خود را به فقير داد.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فرزندان بزرگوار و فضه هم غذاى خود را به فقير بخشيدند.

و اين حركت ايثارگرانه تا سه روز تكرار شد، تا آنجا كه بدن بچه ها از گرسنگى مى لرزيد و چشم هاى حضرت زهرا (سلام الله علیها) در كاسه سرش فرو رفته بود، وقتى پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله متوجه گرديد ناراحت شد اما طولى نكشيد كه جبرئيل آمد و بشارت داد:

يارسول اللَّه سوره (هل أتى) به عنوان پاداش اين خانواده نازل شد.(۱۵۷)

۴ - بخشيدن همه دارائى ها به مستمندان

روزى حضرت زهرا (سلام الله علیها) خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله پس از سلام و احوال پرسى، از حال علىعليه‌السلام پرسيد.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود:

«يا رسول اللَّه ما يدع على شيئاً من رزقه الا وزعه بين المساكين »

«اى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله علىعليه‌السلام از اطعام و غذا چيزى در خانه باقى نمى گذارد، هر چه دارد به تهيدستان مى بخشد.»(۱۵۸)

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله در حالى كه خوشحال بود، آن حضرت را به پيروى از امام علىعليه‌السلام دعوت فرمود: هرگاه ثروتى به دست حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام مى رسيد، فقراء و تهيدستان را باخبر مى ساخت و پس از جمع شدن، پول ها را از دست راست به دست چپ مى ريخت و مى فرمود:

اى درهم هاى زرد و سفيد مرا گول نزنيد و غير مرا فريب دهيد.

و آنگاه همه آنها را بين محرومين تقسيم مى كرد و سپس دو ركعت نماز شكر مى خواند.(۱۵۹)

۶ - شتاب در بخشش

غروب يكى از روزها اموال فراوانى براى امام علىعليه‌السلام آوردند، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام دستور داد فقرا و صاحبان حقوق را با خبر سازيد تا در ميانشان تقسيم كنم.

كارگزاران گفتند: هم اكنون شب فرارسيده، صبر كنيد تا فردا آنها را تقسيم كنيم.

امام علىعليه‌السلام فرمود: «تقبلون أن أعيش الى غدٍ ؟»

آيا ضمانت مى كنيد كه تافردا زنده باشم؟(۱۶۰)

پاسخ دادند: ما هم از سرنوشت خود بى خبريم.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: پس تأخير روا نيست و دستور داد تا شمعى آوردند و در پرتو نور شمع، همه اموال را به تهيدستان ومحرومان بخشيد.(۱۶۱)

۷ - تهيه مسكن براى خاله ها

امام علىعليه‌السلام با كار و تلاش فراوان و توليد مناسب، نياز نيازمندان مدينه را برطرف مى فرمود.

سالانه چهل هزار دينار درآمد باغات او بود، كه در راه خدا به مستمندان مى بخشيد تا براى ازدواج جوانان يا تهيه مسكن براى بيچارگان، استفاده شود.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در محله بنى زريق مدينه چند خانه ساخت و آنها را به خاله هاى خود بخشيد با اين شرط كه پس از آنان وقف مستمندان باشد.(۱۶۲)

۸ - صدقه هاى امام علىعليه‌السلام

پيش از آنكه به ذكر شواهدى از احسان و نيكوكارى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام بپردازيم، به پاره اى از آيات كريمه قرآن مى نگريم كه نيكى و احسان آن حضرت را در فضائى عطرآگين مطرح ساخته و مورد تمجيد و ستايش قرار داد و پاداش بزرگ خداوند را براى اميرمؤمنانعليه‌السلام وعده داده كه جز خدا اندازه آن را نمى داند.

در واقعه اى كه علىعليه‌السلام و خاندانش، مستمند و يتيم و اسير را طى سه روز اطعام نمودند و آنها را برخود مقدم داشتند.

آياتى نازل شده كه بزرگترين منقبت را در عالم هستى بيان مى كند و تا روزگار باقى است و زبانها سخن مى گويند و كتاب فضيلت ورق مى خورد، ياد آن تكرار مى شود، كه خداوند بزرگ فرمود:

( وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا ...) «در حالى كه به طعام علاقه فراوان داشتند آن را به فقير و يتيم و اسير مى بخشيدند، و مى گفتند، همانا شما را اطعام مى كنيم براى خشنودى خدا، و در اين راه از شما پاداش و سپاسى انتظار نداريم.»(۱۶۳)

مهم نيست كه امام علىعليه‌السلام چه مقدار به مستمند محتاج بخشيد. بسيارند مردمى كه بيش از اين به ديگران بخشيده اند.

مهم آن است كه براى خدا و از روى خلوص و بدون هيچ شائبه اى انفاق شود، و آنكه براى اغراض دنيوى يا نام و عنوان و اشتهار ميان مردم انفاق تحقق نپذيرد.

و نيز فرق است ميان انفاق تمام آنچه را كه انسان در اختيار دارد، و بدان شديداً محتاج است و آنكه بخشى از دارائى خود را انفاق مى كند.

و آيه:

( اِنِّما وَليُّكُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصلَّوهَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاهَ وَ هُمْ راكِعُونَ ...)

«همانا امام و رهبر شما، خدا و پيامبر او، و كسانى هستند كه ايمان آوردند، نماز را بپاداشتند و در حال ركوع زكات دادند.»(۱۶۴)

بيش از ديگر آيات دلالت دارد بر اينكه عمل صالح از نظر خداى بزرگ بستگى به انگيزه و عوامل آن دارد نه حجم و آثار آن.

مهم نيست كه بسيار ببخشى، مهم آن است كه با چه نيتى و انگيزه اى ايثار مى كنى.

ارزشيابى خداوندى، دائر مدار نيت است.

بنابر اين هر اندازه قصد تقرب به خداى بزرگ بيشتر و هدف، جلب رضايت او باشد، پاداش، بزرگ تر و بالاتر است.

به برخى از نمونه ها توجه كنيم:

۱ - از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است، كه فرمود:

اميرمؤمنان بيل مى زد و زمين آباد مى داد كه از دسترنج خود هزار بنده آزاد نمود.(۱۶۵)

۲ - ايوب بن عطيه حذاء گفت:

شنيدم امام صادقعليه‌السلام مى فرمود:

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله غنائمى را تقسيم نمود.

زمينى به علىعليه‌السلام رسيد، در آن زمين چشمه اى كند و آبى چون گردن شتر بيرون زد كه آن را ينبع ناميد.

وقتى به حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام تبريك گفتند پاسخ داد:

اين را وقف مى كنم كه حجاج بيت اللَّه و رهروان راه خدا از آن بهره گيرند و هرگز فروخته نشود و به كسى هبه نگردد، و به عنوان ارث به كسى منتقل نگردد.

پس هر كه آن را فروخت يا هبه كرد، بر او لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم باد و خدا انفاق و عمل نيك او را نپذيرد.(۱۶۶)

۳- احمد بن حنبل در فضائل آورده كه محصول زراعت علىعليه‌السلام چهل هزار دينار بود كه آنرا صدقه مستمندان مى ساخت.(۱۶۷)

۴- ابن ابى الحديد مى گويد:

سخن گفتن از توجه امام علىعليه‌السلام به احسان و انفاق در راه خدا، ما را به ياد روح بزرگ و بخشنده اى مى آورد كه علىعليه‌السلام بدان ممتاز بود.

انفاق بسيار و بخشش بى حساب او گرچه تصويرى گويا و صادق از جود و سخاوت حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام است، اما سيطره عطرآگين وى پرده از روى چهره اى ديگر از شخصيت آن حضرت برمى افكند.

آن بزرگوار از باران بر امت خود بخشنده تر بود.

مقصود ما در اينجا فداكارى و جانبازى امام علىعليه‌السلام در راه پاسدارى از رسالت و مسير تاريخى اسلامى نيست كه رهگذر قهرمانى هاى او در تمام جنگ هاى اسلام تجلى مى كرد، كه اين بحث، كتاب جداگانه اى را مى طلبد، بلكه مقصد ما در اينجا سخاوت در بذل مال است.

جود و بخشش حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام را، سرسخت ترين دشمن او (معاويه) نيز اعتراف داشت.

با اينكه وى همواره در جهت مشوش ساختن چهره امام علىعليه‌السلام در كار دروغ سازى و افترازدن بود.

با اين حال او نمى توانست فضيلت جود و سخاى آن حضرت را انكار كند.

مردى به نام مخفى بن ابى مخفى ضبى روزى به معاويه گفت: من از پيش بخيل ترين مردم آمده ام!

معاوية بن ابى سفيان گفت:

واى بر تو چگونه مى گوئى او بخيل ترين مردم است، حال آنكه اگر او خانه اى از طلا داشته باشد و خانه اى از كاه، طلاى خود را پيش از كاه انفاق خواهد كرد.(۱۶۸)

۵ - شعبى در وصف حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام مى گويد:

او با سخاوت ترين مردم بود. خصلتى كه خدا او را با آن آفريده است، سخاوت وجود بود كه هرگز به نيازمندان جواب ردنداد.(۱۶۹)

۹ - روز عيد و بخشش به فقرا

در ذخيرة الملوك از ابوهريره روايت شده كه گفت:

روز عيد بود، ضعيفان و مسكينان بر در خانه امام علىعليه‌السلام گرد آمده بودند.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام به ابوموسى دستور داد كه در بيت المال را بگشايد و سيصد هزار درهم به فقراء انفاق نمايد،

چون ابوموسى فرمان حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام را به اجرا گذاشت و آن حضرت از مراسم نماز عيد به خانه بازگشت من وارد شدم ديدم چند قرص نان جوئى بى روغن آوردند.

به امام علىعليه‌السلام گفتم:

اگر مى فرمودى از آن مال، يك درهم را روغن مى خريدم چه مى شد؟

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود:

اى ابوهريره مى خواهى مرا در روز محشر شرمنده گردانى و داغ خيانت را بر پيشانيم بچسبانى، و اللَّه براى فرزند ابي طالب هيچ نعمتى بزرگتر از اين نيست كه در روز قيامت از انفعال خيانت و عرق رسوائى آن در امان باشد.(۱۷۰)

۱۰ - بخشيدن غذاى دوست داشتنى به ديگران

اميرالمؤمنينعليه‌السلام تمايل به خوراكى از جگر بريان با نان نرم داشت اما يك سال گذشت و به اين خواست خود ترتيب اثر نداد، روزى به امام حسنعليه‌السلام دستور تهيه آن را داد در حالى كه حضرت روزه دار بود خوراك براى افطار آماده شد، هنگامى كه مى خواست افطار نمايد فقيرى بر در خانه آمد.

امام علىعليه‌السلام فرمود:

اين غذا را به فقير بدهيد مبادا هنگامى كه نامه اعمال ما فرداى قيامت خوانده مى شود به ما بگويند:

«اذهبتم طيباتكم فى حياتكم الدُّنيا و استمتعتم بها »(۱۷۱)

«شما طيبات خود را در دنيا گرفتيد و با آن بهره مند شديد.»(۱۷۲)

بخش دوم: بخشش و ايثار نسبت به دشمن

۱ - بخشيدن شمشير به دشمن

در يكى از جنگ ها كه همه با حريف خود سرگرم مبارزه بودند، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام با مشركى درگير شد و مبارزه ادامه پيدا كرد كه ناگاه شمشير دشمن شكست، و او از اخلاقيات امام علىعليه‌السلام اطلاع داشت، فوراً گفت:

اى على شمشيرت را به من بده.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام شمشيرى را به سوى او انداخت، دشمن شگفت زده شد، و گفت:

در چنين موقعيت خطرناك شمشير به دشمنت مى بخشى؟

امام علىعليه‌السلام پاسخ داد:

تو دست تقاضا به سوى من دراز كردى، و رد كردن درخواست دور از شيوه كرم و بخشندگى است.

مرد مشرك از اسب پياده شد و گفت: اين روش اهل ديانت است، و پاى مبارك حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام را بوسيد و مسلمان شد.(۱۷۳)

اين الگوى رفتارى يكى از جلوه هاى اخلاق فردى امام علىعليه‌السلام به حساب مى آيد، كه حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام دشمن را مى شناخت و مى دانست كه دشمن با اين بخشش كريمانه، مسلمان مى شود، و حق را مى يابد، و تازه امام علىعليه‌السلام شمشير ديگرى نيز داشت.

و اگر هم شمشيرى نداشت، چون علوم و فنون دفاعى را مى دانست و با شجاعت و شهامتى كه داشت، مبارزه با دشمن را ادامه مى داد و خود را حفظ مى كرد.

اما هم اكنون نمى توانيم به سربازان عمل كننده بگوئيم، در گرما گرم نبرد تفنگ خود را به دشمن ببخش.

و به نقلى ديگر: در يكى از ميدان هاى جنگ، دشمن حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام كه حمله را آغاز كرد، شمشير او شكست، فوراً از امام درخواست كرد و گفت: اى على شمشيرى به من بده.

امام علىعليه‌السلام بدون درنگ شمشيرى به او داد، و فرمود:

دست حاجت به سوى من دراز كردى، دور از كرم است كه تو را محروم كنم.

دشمن در شگفتى فرو رفت و خود را به پاهاى حضرت افكند، و گفت: اين راه و رسم دينداران است كه نياز حاجتمندان را برآورند.(۱۷۴)

۲ - كمك به ابن ملجم

وقتى ابن ملجم در مدينه مريض شد، دو سه هفته در منزل حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام پذيرائى و مداوا گرديد، به هنگام رفتن به سوى يمن، اسب سوارى از امام علىعليه‌السلام درخواست كرد، و حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام دستور داد كه اسب سرخ موئى به او بدهند.

وقتى سوار شد و رفت امام علىعليه‌السلام شعر معروف عمرو بن معديكرب را خواند، كه:

«من زنده بودن او را مى خواهم و او اراده كشتن من را دارد».(۱۷۵)

بخش سوم: كمك به يتيمان

۱- خنداندن يتيمان

قنبر مى گويد:

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام تعدادى از يتيمان بى سرپرست را شناسائى كرد و براى آنان خرما و برنج و آرد با دوش خود حمل مى كرد و نگذاشت كه من او را كمك كنم.

وقتى وارد خانه يتيمان شديم، غذاى خوش مزه اى درست كرد و بادست به دهانشان مى داد، و سپس با شكلك در آوردن، و صداى تقليدى از گوسفند، مكرر بچه ها را مى خنداند.

گفتم: يا اميرالمؤمنين، چرا چنين مى كنى؟

فرمود: مى خواهم بچه هاى يتيم بخندند و وقتى من از خانه آنها خارج مى شوم، لبخند بر لبانشان باشد.(۱۷۶)

۲ - تأمين نيازمندى هاى يتيمان

الف - كمك به يتيمان در كار خانه

امام علىعليه‌السلام مشك آب پيره زنى را بر دوش مى كشيد، و آرد و خرما به منزل يتيمان مى برد، و به مادر يتيمان فرمود: بچه ها را سرگرم كنم يا نان بپزم؟

زن گفت: نان پختن مال من است.

وقتى نان آماده شد، نان و خرما و گوشت را لقمه مى كرد و در دهان كودكان مى گذاشت و مى فرمود:

حلال كنيد كه نسبت به شما كوتاهى شد.

و آنگاه كه شعله هاى آتش تنور بالا گرفت، صورت در مقابل آتش گرفت و به ياد آتش جهنم مى فرمود:

اى على بچش حرارت آتش دنيا را و به ياد آتش جهنم باش.

تا آنكه زن همسايه آمد و حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام را شناخت و به آن زن گفت:

مى دانى اين مرد كيست؟

گفت: نه.

گفت: او اميرالمؤمنينعليه‌السلام است، زن به دست و پاى امام علىعليه‌السلام افتاد و فراوان عذر خواهى كرد، كه حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: من از تو عذر مى خواهم كه در حق شما كوتاهى شد.(۱۷۷)

ب - توجه به مسائل روانى كودكان يتيم

بسيارى، نيازها و نيازمندى هاى يتيمان را از ديدگاه امور مادى مى نگرند، كه بايد داراى مسكن و همسر و لباس و تغذيه مناسب باشند، اما امام علىعليه‌السلام به همان اندازه كه به احتياجات مادى و جسمى يتيمان فكر مى كرد، به رفع نيازها و كمبودهاى روانى آنها نيز مى انديشد، كه دچار عقده هاى روانى، يا كمبودهاى عاطفى نگردند.

در رابطه با يتيمان، تنها غذا براى آنها نمى برد، بلكه با دست خود غذا در دهانشان مى گذارد تا لذت غذا از دست پدر گرفتن را بچشند.

يتيمان را دور خود جمع مى كرد، و با انواع بازى ها، وصداى تقليدى گوسفند آنها را مى خنداند، وقتى يتيمان را به منزل مى آورد، و مى خواست به آنها عسل بخوراند، انگشتان خود را شسته، و با انگشتان خود عسل در دهان يتيمان مى گذارد كه دو نوع شيرينى را بچشند؛

شيرينى عسل، و شيرينى از دست پدر گرفتن.

گرچه افراد ناآگاه به حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام اعتراض مى كردند، كه اين كارها در شأن شما نيست، اما امام علىعليه‌السلام به نكات ظريفى توجه داشت كه امروز در علم روانشناسى، و روانشناسى كودك، و روانشناسى تربيتى، بسيار مورد توجه است.

زيرا روانشناسان مى گويند:

علل بسيارى از بزهكارى فرزندانى كه پدر يا مادر را از دست داده اند، كمبود عاطفه است.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام آنقدر به يتيمان توجه داشت، و با آنها مهربانى مى كرد كه ديگران مى گفتند:

«لوددت انى كنت يتيماً »

«دوست داشتم من هم يك يتيم بودم»(۱۷۸)

ج - در خانه يتيمان

مراجعه به كتاب اخلاق اجتماعى (در جلد اول اين مجموعه)

بخش چهارم: مقدم داشتن ديگران بر خود

۱- گرسنه را برخود مقدم داشتن

در دوران شدت جنگ و گرفتارى مسلمين، فقير گرسنه اى به مسجد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و از گرسنگى شكايت كرد، كسى نتوانست او را سير كند، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به همسران خود فرمود:

آيا غذائى داريد كه اين گرسنه را سير كنيم؟

جواب منفى بود.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «من لهذا الرَّجل اللَّيلة »

(چه كسى اين مرد گرسنه را امشب سير مى كند؟)

علىعليه‌السلام آن گرسنه را به خانه برد.

از حضرت زهرا (سلام الله علیها) پرسيد:

آيا غذايى در منزل موجود است؟

حضرت زهرا (سلام الله علیها) پاسخ داد:

به مقدار شام خودمان و بچه ها موجود است، اما ما ايثار مى كنيم، و اين گرسنه را بر خود مقدم مى داريم.

حضرت علىعليه‌السلام فرمود:

«نومى الصَّبيَّة و اطفى ء السراج »

(بچه ها راخواب نموده و چراغ را خاموش كن)

امام غذاى اندك خود را جلوى آن مرد گذاشت و چون تاريك بود، بگونه اى وانمود كرد كه خودش هم مشغول غذا خوردن است تا مهمان با خيال آسوده غذا خورده و سير شود.

صبح كه براى نماز به مسجد تشريف بردند، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در حالى كه چشمان مباركش پر از اشك بود فرمود:

يا اباالحسن! ديشب خداوند از ايثارگرى تو در شگفت ماند و اين آيه را جبرئيل نازل فرمود:

( وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ ) (۱۷۹)

«مؤمنان آنانند كه گرسنگان را برخود مقدم مى دارند اگرچه خود رمقى نداشته باشند.»(۱۸۰)

۲ - مقدم داشتن مقداد

امام علىعليه‌السلام در تمام دوران زندگى حتى دوران زندگى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نيز پناهگاه نيازمندان و محرومان بود، روزى براى تأمين نيازمندي هاى زندگى به بازار رفت و پولى براى غذاى آن روز خانواده قرض كرده بود، در حال بازگشت به خانه مقداد را ديد كه آشفته است، از حال او پرسيد.

ابتداء چيزى نگفت، اما سرانجام توضيح داد كه زن وفرزندانم گرسنه اند. و نتوانسته ام غذايى براى آنها تهيه كنم.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام پولى را كه براى خود قرض كرده بود، به مقداد داد تا نان وغذائى فراهم آورد وخود با دست خالى به خانه بازگشت.(۱۸۱)

۳ - انفاق پنهانى

امام علىعليه‌السلام بسيارى از انفاق ها و بخشش ها را در تاريكى شب انجام مى داد، و نان و خرما به خانه يتيمان و محرومان مى برد، كه او را نمى ديدند، و يا اگر مى ديدند نمى شناختند.

كه آيه:( الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ )

«مؤمنان كسانى هستند كه اموال خود را در شب و در روز به محرومان مى بخشند.»(۱۸۲)

درباره علىعليه‌السلام نازل شد، و مفسران شيعه وسنى به اين حقيقت اعتراف دارند.(۱۸۳)