امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری جلد ۳

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری23%

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

جلد ۱ جلد ۲ جلد ۳ جلد ۴
  • شروع
  • قبلی
  • 129 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13966 / دانلود: 3208
اندازه اندازه اندازه
امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری جلد ۳

نویسنده:
فارسی

۳ - لباس بافته شده خانواده

امام علىعليه‌السلام به كار وتوليد و خود كفائى اهميت فراوانى مى داد، و نيازهاى خود را با دست تواناى خود برطرف مى كرد، و فرزندان و همسران خود را نيز به كار و توليد و سازندگى تشويق مى فرمود كه لباس هاى مورد احتياج را با دست مى بافتند، و با پشم ريسى نخ آن را فراهم مى كرد.

ابو مخنف، لوط بن يحيى نقل مى كند كه:

پس از جنگ جمل، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام سخنرانى هائى براى هدايت مردم داشته است و در يكى از آنها فرمود: «ماتنقمون علىّ يا اهل البصرة ؟»

«چرا اى مردم بصره بر من ايراد و انتقاد مى كنيد؟

(در حالى كه اشاره كرد به پيراهن خود) سوگند به خدا اين دو لباس مرا كه مى بينيد از بافته هاى اهل خانه ام مى باشد.»

«واللَّه انهما لمن غزل اهلى، واللَّه ماهى الاّ من غلَّتى بالمدينة »

«سپس اشاره به كيسه اى كه همراه داشت و در آن مختصر نان خشك بود كرد و فرمود:

سوگند به خدا اين نيست جز همان خوراك مختصرى كه از مدينه همراه خود آورده ام»

آنگاه خطاب به مردم فرمود:

«فان انا خرجت من عندكم بأكثر مما ترون، فانا عنداللَّه من الخائفين »

«پس اگر من از نزد شما مردم بصره خارج شوم، و زياده از آنچه كه ديديد بر داشته باشم پس در نزد خدا از خيانتكاران مى باشم.»(۱۴۹)

در نقل ديگرى آمده است كه همين سخنرانى را امام علىعليه‌السلام با مردم كوفه نيز ايراد فرمود، و مطالب فوق را تذكر داد.(۱۵۰)

۴ - استفاده از دسترنج خويش

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در روزهاى آغازين خلافت ظاهرى در يكى از سخنرانى هاى خود فرمود:

به خدا سوگند، تا روزيكه يك درخت خرما در مدينه دارم از بيت المال چيزى بر نمى دارم.

حال درست فكر كنيد، وقتى من خود از بيت المال چيزى برنمى دارم آيا آن را بى حساب به شما خواهم داد؟

عقيل، برادر امام علىعليه‌السلام برخاست و گفت:

تو امروز مرا با سياه پوستى كه در مدينه زندگى مى كند برابر دانستى.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در پاسخ او فرمود:

بنشين برادر، مگر جز تو كسى ديگر نبود كه اعتراض كند؟ آرى تو هيچ برترى بر ديگران ندارى جز با ايمان و پرهيزگارى.(۱۵۱)

۵ - لباس شستن

امام علىعليه‌السلام در كار منزل به خانواده خود كمك مى كرد و امور شخصى خود را انجام مى داد، و نعلين خود را با دست مبارك خود وصله مى زد.

و رخت و لباس خود را با دست مبارك مى شست، روزى به كنار نهر فرات رفت تا لباس هاى خود را بشويد، وقتى پيراهن خود را درآورد و سرگرم شستن شد موج شديدى آمد و پيراهن حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام را برد، امام علىعليه‌السلام محزون شد و در آن حال صدائى شنيد كه مى گويد:

يا اباالحسن به طرف راست خود نگاه كن، وقتى نگاه كرد، بسته اى ديد كه پيراهن زيبائى در آن جاى دارد، پيراهن را گرفت تا بپوشد، ديد كه در جيب پيراهن، ورقه نوشته شده اى قرار دارد كه در آن نوشته شده است:

«بسم اللَّه الرحمن الرَّحيم، هديَّةٌ من اللَّه العزيز الحكيم الى على بن أبيطالب، هذا قميص هارون بن عمران، كذلك و أورثناها قوماً آخرين »

«به نام خداوند بخشنده و مهربان، اين پيراهن، هديه اى از طرف خداى عزيز و حكيم به على بن ابي طالب است، اين پيراهن هارون بن عمران است كه آن را به على داده ايم و چنين است كه آيندگان را وارث گذشتگان كرده ايم».(۱۵۲)

۶ - خريدارى محل دفن

زندگانى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام با خودكفائى اداره مى شد، امام علىعليه‌السلام هرگز دست به سوى كسى دراز نكرد، و از كسى چيزى نخواست، كار مى كرد و از دسترنج خود مى خورد، و تا آنجا به خودكفائى مى انديشيد كه زمين هاى عزى در نجف اشرف را كه آنروز جزو بيابان دور افتاده حيره بود با پول خود خريد تا بدن مباركش در ملك شخصى خويش دفن گردد، گرچه كسى نمى دانست كه بدن حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در كجا دفن خواهد شد.(۱۵۳)

فصل سوم: انفاق و ايثارگرى

بخش اول: بخشش اموال به مستمندان

۱ - بخشش طلا و نقره از قيمت باغات

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فراوان كارمى كرد، و توليد داشت، و باغات زيادى به وجود مى آورد، و سپس آنها را مى فروخت و پول آن را بين مستمندان تقسيم مى كرد.

شعبى مى گويد:

روزى كه امام علىعليه‌السلام يكى از باغات را فروخت و طلا و نقره را روى هم انباشت، مستمندان زيادى را ديدم كه اجتماع كرده بودند.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام با تازيانه اى كه در دست داشت آنها را به صف مى كرد، و همه طلا و نقره ها را كه چون تلى انباشته بود به فقراء بخشيد، و خود با دست خالى به منزل بازگشت.

از اين واقعه بسيار در شگفت شده به منزل آمدم و براى پدرم نقل كردم، پدرم به گريه افتاد وگفت: پسرم تو امروز بهترين انسان ها را ديدى.(۱۵۴)

البته اين نكته را هم بايد توجه داشت كه امام علىعليه‌السلام همراه با بخشش به مستمندان، زندگى زنان و فرزندان خود را نيز تأمين مى فرمود، و باغات منطقه ينبع را وقف اهل و عيال خود كرد و به كسى نبخشيد تا خانواده او كاملاً تأمين شده و سربار جامعه نباشند.

۲ - بخشيدن انگشتر درحال ركوع

عده اى از مسيحيان و يهوديان خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيدند، و يهوديان حاضر در جلسه پرسيدند، هر پيامبرى وصى و جانشينى دارد، اگر شما پيامبر خدائيد وصى و جانشين شما چه كسى است؟

جبرئيل آمد و آيه:

( و يؤتون الزَّكاة و هم راكعون ) (۱۵۵)

«كسى كه درحال ركوع است، صدقه مى دهد.»

را بر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله تلاوت كرد، مطلب براى حاضران روشن نبود تا كه همراه پيامبر برخاستند و وارد مسجد شدند، فقيرى را ديدند ازمسجد خارج مى شود، پيامبر خدا خطاب به فقير فرمود:

آيا كسى به تو كمكى نكرد؟

گفت: چرا، آن مرد كه دارد نماز مى خواند، وقتى صداى مرا شنيد كه از مردم كمك مى خواهم، اشاره كرد به سوى او رفتم و در حالى كه در ركوع بود، انگشترى را به من بخشيد.

رسول خدا با شگفتى تكبير گفت، و اصحاب هم تكبيرگفتند.

پيامبر رو به مسيحيان و يهوديان كرد و فرمود: علىعليه‌السلام كه درحال ركوع صدقه مى دهد وصى و جانشين من است.(۱۵۶)

۳ - بخشيدن غذاى مورد احتياج به فقير

حسن و حسينعليهما‌السلام مريض شدند، و حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام و فاطمه (سلام الله علیها) نذر كردند سه روز روزه بگيرند.

در منزل امام علىعليه‌السلام نيز غذاى كافى نبود، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام از شمعون يهودى مقدارى پشم گرفت تا تبديل به نخ كرده در قبال آن جو يا گندم دريافت كند.

گندم وآرد تهيه شد و ۵ قرص نان پخته و سفره افطار آماده گرديد.

فضه نيز در روزه گرفتن شركت كرد.

غروب روز اول تا خواستند افطار كنند، فقيرى در را كوبيد و تقاضاى غذا كرد.

امام علىعليه‌السلام غذاى خود را به فقير داد.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فرزندان بزرگوار و فضه هم غذاى خود را به فقير بخشيدند.

و اين حركت ايثارگرانه تا سه روز تكرار شد، تا آنجا كه بدن بچه ها از گرسنگى مى لرزيد و چشم هاى حضرت زهرا (سلام الله علیها) در كاسه سرش فرو رفته بود، وقتى پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله متوجه گرديد ناراحت شد اما طولى نكشيد كه جبرئيل آمد و بشارت داد:

يارسول اللَّه سوره (هل أتى) به عنوان پاداش اين خانواده نازل شد.(۱۵۷)

۴ - بخشيدن همه دارائى ها به مستمندان

روزى حضرت زهرا (سلام الله علیها) خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله پس از سلام و احوال پرسى، از حال علىعليه‌السلام پرسيد.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود:

«يا رسول اللَّه ما يدع على شيئاً من رزقه الا وزعه بين المساكين »

«اى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله علىعليه‌السلام از اطعام و غذا چيزى در خانه باقى نمى گذارد، هر چه دارد به تهيدستان مى بخشد.»(۱۵۸)

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله در حالى كه خوشحال بود، آن حضرت را به پيروى از امام علىعليه‌السلام دعوت فرمود: هرگاه ثروتى به دست حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام مى رسيد، فقراء و تهيدستان را باخبر مى ساخت و پس از جمع شدن، پول ها را از دست راست به دست چپ مى ريخت و مى فرمود:

اى درهم هاى زرد و سفيد مرا گول نزنيد و غير مرا فريب دهيد.

و آنگاه همه آنها را بين محرومين تقسيم مى كرد و سپس دو ركعت نماز شكر مى خواند.(۱۵۹)

۶ - شتاب در بخشش

غروب يكى از روزها اموال فراوانى براى امام علىعليه‌السلام آوردند، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام دستور داد فقرا و صاحبان حقوق را با خبر سازيد تا در ميانشان تقسيم كنم.

كارگزاران گفتند: هم اكنون شب فرارسيده، صبر كنيد تا فردا آنها را تقسيم كنيم.

امام علىعليه‌السلام فرمود: «تقبلون أن أعيش الى غدٍ ؟»

آيا ضمانت مى كنيد كه تافردا زنده باشم؟(۱۶۰)

پاسخ دادند: ما هم از سرنوشت خود بى خبريم.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: پس تأخير روا نيست و دستور داد تا شمعى آوردند و در پرتو نور شمع، همه اموال را به تهيدستان ومحرومان بخشيد.(۱۶۱)

۷ - تهيه مسكن براى خاله ها

امام علىعليه‌السلام با كار و تلاش فراوان و توليد مناسب، نياز نيازمندان مدينه را برطرف مى فرمود.

سالانه چهل هزار دينار درآمد باغات او بود، كه در راه خدا به مستمندان مى بخشيد تا براى ازدواج جوانان يا تهيه مسكن براى بيچارگان، استفاده شود.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در محله بنى زريق مدينه چند خانه ساخت و آنها را به خاله هاى خود بخشيد با اين شرط كه پس از آنان وقف مستمندان باشد.(۱۶۲)

۸ - صدقه هاى امام علىعليه‌السلام

پيش از آنكه به ذكر شواهدى از احسان و نيكوكارى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام بپردازيم، به پاره اى از آيات كريمه قرآن مى نگريم كه نيكى و احسان آن حضرت را در فضائى عطرآگين مطرح ساخته و مورد تمجيد و ستايش قرار داد و پاداش بزرگ خداوند را براى اميرمؤمنانعليه‌السلام وعده داده كه جز خدا اندازه آن را نمى داند.

در واقعه اى كه علىعليه‌السلام و خاندانش، مستمند و يتيم و اسير را طى سه روز اطعام نمودند و آنها را برخود مقدم داشتند.

آياتى نازل شده كه بزرگترين منقبت را در عالم هستى بيان مى كند و تا روزگار باقى است و زبانها سخن مى گويند و كتاب فضيلت ورق مى خورد، ياد آن تكرار مى شود، كه خداوند بزرگ فرمود:

( وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا ...) «در حالى كه به طعام علاقه فراوان داشتند آن را به فقير و يتيم و اسير مى بخشيدند، و مى گفتند، همانا شما را اطعام مى كنيم براى خشنودى خدا، و در اين راه از شما پاداش و سپاسى انتظار نداريم.»(۱۶۳)

مهم نيست كه امام علىعليه‌السلام چه مقدار به مستمند محتاج بخشيد. بسيارند مردمى كه بيش از اين به ديگران بخشيده اند.

مهم آن است كه براى خدا و از روى خلوص و بدون هيچ شائبه اى انفاق شود، و آنكه براى اغراض دنيوى يا نام و عنوان و اشتهار ميان مردم انفاق تحقق نپذيرد.

و نيز فرق است ميان انفاق تمام آنچه را كه انسان در اختيار دارد، و بدان شديداً محتاج است و آنكه بخشى از دارائى خود را انفاق مى كند.

و آيه:

( اِنِّما وَليُّكُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصلَّوهَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاهَ وَ هُمْ راكِعُونَ ...)

«همانا امام و رهبر شما، خدا و پيامبر او، و كسانى هستند كه ايمان آوردند، نماز را بپاداشتند و در حال ركوع زكات دادند.»(۱۶۴)

بيش از ديگر آيات دلالت دارد بر اينكه عمل صالح از نظر خداى بزرگ بستگى به انگيزه و عوامل آن دارد نه حجم و آثار آن.

مهم نيست كه بسيار ببخشى، مهم آن است كه با چه نيتى و انگيزه اى ايثار مى كنى.

ارزشيابى خداوندى، دائر مدار نيت است.

بنابر اين هر اندازه قصد تقرب به خداى بزرگ بيشتر و هدف، جلب رضايت او باشد، پاداش، بزرگ تر و بالاتر است.

به برخى از نمونه ها توجه كنيم:

۱ - از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است، كه فرمود:

اميرمؤمنان بيل مى زد و زمين آباد مى داد كه از دسترنج خود هزار بنده آزاد نمود.(۱۶۵)

۲ - ايوب بن عطيه حذاء گفت:

شنيدم امام صادقعليه‌السلام مى فرمود:

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله غنائمى را تقسيم نمود.

زمينى به علىعليه‌السلام رسيد، در آن زمين چشمه اى كند و آبى چون گردن شتر بيرون زد كه آن را ينبع ناميد.

وقتى به حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام تبريك گفتند پاسخ داد:

اين را وقف مى كنم كه حجاج بيت اللَّه و رهروان راه خدا از آن بهره گيرند و هرگز فروخته نشود و به كسى هبه نگردد، و به عنوان ارث به كسى منتقل نگردد.

پس هر كه آن را فروخت يا هبه كرد، بر او لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم باد و خدا انفاق و عمل نيك او را نپذيرد.(۱۶۶)

۳- احمد بن حنبل در فضائل آورده كه محصول زراعت علىعليه‌السلام چهل هزار دينار بود كه آنرا صدقه مستمندان مى ساخت.(۱۶۷)

۴- ابن ابى الحديد مى گويد:

سخن گفتن از توجه امام علىعليه‌السلام به احسان و انفاق در راه خدا، ما را به ياد روح بزرگ و بخشنده اى مى آورد كه علىعليه‌السلام بدان ممتاز بود.

انفاق بسيار و بخشش بى حساب او گرچه تصويرى گويا و صادق از جود و سخاوت حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام است، اما سيطره عطرآگين وى پرده از روى چهره اى ديگر از شخصيت آن حضرت برمى افكند.

آن بزرگوار از باران بر امت خود بخشنده تر بود.

مقصود ما در اينجا فداكارى و جانبازى امام علىعليه‌السلام در راه پاسدارى از رسالت و مسير تاريخى اسلامى نيست كه رهگذر قهرمانى هاى او در تمام جنگ هاى اسلام تجلى مى كرد، كه اين بحث، كتاب جداگانه اى را مى طلبد، بلكه مقصد ما در اينجا سخاوت در بذل مال است.

جود و بخشش حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام را، سرسخت ترين دشمن او (معاويه) نيز اعتراف داشت.

با اينكه وى همواره در جهت مشوش ساختن چهره امام علىعليه‌السلام در كار دروغ سازى و افترازدن بود.

با اين حال او نمى توانست فضيلت جود و سخاى آن حضرت را انكار كند.

مردى به نام مخفى بن ابى مخفى ضبى روزى به معاويه گفت: من از پيش بخيل ترين مردم آمده ام!

معاوية بن ابى سفيان گفت:

واى بر تو چگونه مى گوئى او بخيل ترين مردم است، حال آنكه اگر او خانه اى از طلا داشته باشد و خانه اى از كاه، طلاى خود را پيش از كاه انفاق خواهد كرد.(۱۶۸)

۵ - شعبى در وصف حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام مى گويد:

او با سخاوت ترين مردم بود. خصلتى كه خدا او را با آن آفريده است، سخاوت وجود بود كه هرگز به نيازمندان جواب ردنداد.(۱۶۹)

۹ - روز عيد و بخشش به فقرا

در ذخيرة الملوك از ابوهريره روايت شده كه گفت:

روز عيد بود، ضعيفان و مسكينان بر در خانه امام علىعليه‌السلام گرد آمده بودند.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام به ابوموسى دستور داد كه در بيت المال را بگشايد و سيصد هزار درهم به فقراء انفاق نمايد،

چون ابوموسى فرمان حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام را به اجرا گذاشت و آن حضرت از مراسم نماز عيد به خانه بازگشت من وارد شدم ديدم چند قرص نان جوئى بى روغن آوردند.

به امام علىعليه‌السلام گفتم:

اگر مى فرمودى از آن مال، يك درهم را روغن مى خريدم چه مى شد؟

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود:

اى ابوهريره مى خواهى مرا در روز محشر شرمنده گردانى و داغ خيانت را بر پيشانيم بچسبانى، و اللَّه براى فرزند ابي طالب هيچ نعمتى بزرگتر از اين نيست كه در روز قيامت از انفعال خيانت و عرق رسوائى آن در امان باشد.(۱۷۰)

۱۰ - بخشيدن غذاى دوست داشتنى به ديگران

اميرالمؤمنينعليه‌السلام تمايل به خوراكى از جگر بريان با نان نرم داشت اما يك سال گذشت و به اين خواست خود ترتيب اثر نداد، روزى به امام حسنعليه‌السلام دستور تهيه آن را داد در حالى كه حضرت روزه دار بود خوراك براى افطار آماده شد، هنگامى كه مى خواست افطار نمايد فقيرى بر در خانه آمد.

امام علىعليه‌السلام فرمود:

اين غذا را به فقير بدهيد مبادا هنگامى كه نامه اعمال ما فرداى قيامت خوانده مى شود به ما بگويند:

«اذهبتم طيباتكم فى حياتكم الدُّنيا و استمتعتم بها »(۱۷۱)

«شما طيبات خود را در دنيا گرفتيد و با آن بهره مند شديد.»(۱۷۲)

بخش دوم: بخشش و ايثار نسبت به دشمن

۱ - بخشيدن شمشير به دشمن

در يكى از جنگ ها كه همه با حريف خود سرگرم مبارزه بودند، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام با مشركى درگير شد و مبارزه ادامه پيدا كرد كه ناگاه شمشير دشمن شكست، و او از اخلاقيات امام علىعليه‌السلام اطلاع داشت، فوراً گفت:

اى على شمشيرت را به من بده.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام شمشيرى را به سوى او انداخت، دشمن شگفت زده شد، و گفت:

در چنين موقعيت خطرناك شمشير به دشمنت مى بخشى؟

امام علىعليه‌السلام پاسخ داد:

تو دست تقاضا به سوى من دراز كردى، و رد كردن درخواست دور از شيوه كرم و بخشندگى است.

مرد مشرك از اسب پياده شد و گفت: اين روش اهل ديانت است، و پاى مبارك حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام را بوسيد و مسلمان شد.(۱۷۳)

اين الگوى رفتارى يكى از جلوه هاى اخلاق فردى امام علىعليه‌السلام به حساب مى آيد، كه حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام دشمن را مى شناخت و مى دانست كه دشمن با اين بخشش كريمانه، مسلمان مى شود، و حق را مى يابد، و تازه امام علىعليه‌السلام شمشير ديگرى نيز داشت.

و اگر هم شمشيرى نداشت، چون علوم و فنون دفاعى را مى دانست و با شجاعت و شهامتى كه داشت، مبارزه با دشمن را ادامه مى داد و خود را حفظ مى كرد.

اما هم اكنون نمى توانيم به سربازان عمل كننده بگوئيم، در گرما گرم نبرد تفنگ خود را به دشمن ببخش.

و به نقلى ديگر: در يكى از ميدان هاى جنگ، دشمن حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام كه حمله را آغاز كرد، شمشير او شكست، فوراً از امام درخواست كرد و گفت: اى على شمشيرى به من بده.

امام علىعليه‌السلام بدون درنگ شمشيرى به او داد، و فرمود:

دست حاجت به سوى من دراز كردى، دور از كرم است كه تو را محروم كنم.

دشمن در شگفتى فرو رفت و خود را به پاهاى حضرت افكند، و گفت: اين راه و رسم دينداران است كه نياز حاجتمندان را برآورند.(۱۷۴)

۲ - كمك به ابن ملجم

وقتى ابن ملجم در مدينه مريض شد، دو سه هفته در منزل حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام پذيرائى و مداوا گرديد، به هنگام رفتن به سوى يمن، اسب سوارى از امام علىعليه‌السلام درخواست كرد، و حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام دستور داد كه اسب سرخ موئى به او بدهند.

وقتى سوار شد و رفت امام علىعليه‌السلام شعر معروف عمرو بن معديكرب را خواند، كه:

«من زنده بودن او را مى خواهم و او اراده كشتن من را دارد».(۱۷۵)

بخش سوم: كمك به يتيمان

۱- خنداندن يتيمان

قنبر مى گويد:

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام تعدادى از يتيمان بى سرپرست را شناسائى كرد و براى آنان خرما و برنج و آرد با دوش خود حمل مى كرد و نگذاشت كه من او را كمك كنم.

وقتى وارد خانه يتيمان شديم، غذاى خوش مزه اى درست كرد و بادست به دهانشان مى داد، و سپس با شكلك در آوردن، و صداى تقليدى از گوسفند، مكرر بچه ها را مى خنداند.

گفتم: يا اميرالمؤمنين، چرا چنين مى كنى؟

فرمود: مى خواهم بچه هاى يتيم بخندند و وقتى من از خانه آنها خارج مى شوم، لبخند بر لبانشان باشد.(۱۷۶)

۲ - تأمين نيازمندى هاى يتيمان

الف - كمك به يتيمان در كار خانه

امام علىعليه‌السلام مشك آب پيره زنى را بر دوش مى كشيد، و آرد و خرما به منزل يتيمان مى برد، و به مادر يتيمان فرمود: بچه ها را سرگرم كنم يا نان بپزم؟

زن گفت: نان پختن مال من است.

وقتى نان آماده شد، نان و خرما و گوشت را لقمه مى كرد و در دهان كودكان مى گذاشت و مى فرمود:

حلال كنيد كه نسبت به شما كوتاهى شد.

و آنگاه كه شعله هاى آتش تنور بالا گرفت، صورت در مقابل آتش گرفت و به ياد آتش جهنم مى فرمود:

اى على بچش حرارت آتش دنيا را و به ياد آتش جهنم باش.

تا آنكه زن همسايه آمد و حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام را شناخت و به آن زن گفت:

مى دانى اين مرد كيست؟

گفت: نه.

گفت: او اميرالمؤمنينعليه‌السلام است، زن به دست و پاى امام علىعليه‌السلام افتاد و فراوان عذر خواهى كرد، كه حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: من از تو عذر مى خواهم كه در حق شما كوتاهى شد.(۱۷۷)

ب - توجه به مسائل روانى كودكان يتيم

بسيارى، نيازها و نيازمندى هاى يتيمان را از ديدگاه امور مادى مى نگرند، كه بايد داراى مسكن و همسر و لباس و تغذيه مناسب باشند، اما امام علىعليه‌السلام به همان اندازه كه به احتياجات مادى و جسمى يتيمان فكر مى كرد، به رفع نيازها و كمبودهاى روانى آنها نيز مى انديشد، كه دچار عقده هاى روانى، يا كمبودهاى عاطفى نگردند.

در رابطه با يتيمان، تنها غذا براى آنها نمى برد، بلكه با دست خود غذا در دهانشان مى گذارد تا لذت غذا از دست پدر گرفتن را بچشند.

يتيمان را دور خود جمع مى كرد، و با انواع بازى ها، وصداى تقليدى گوسفند آنها را مى خنداند، وقتى يتيمان را به منزل مى آورد، و مى خواست به آنها عسل بخوراند، انگشتان خود را شسته، و با انگشتان خود عسل در دهان يتيمان مى گذارد كه دو نوع شيرينى را بچشند؛

شيرينى عسل، و شيرينى از دست پدر گرفتن.

گرچه افراد ناآگاه به حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام اعتراض مى كردند، كه اين كارها در شأن شما نيست، اما امام علىعليه‌السلام به نكات ظريفى توجه داشت كه امروز در علم روانشناسى، و روانشناسى كودك، و روانشناسى تربيتى، بسيار مورد توجه است.

زيرا روانشناسان مى گويند:

علل بسيارى از بزهكارى فرزندانى كه پدر يا مادر را از دست داده اند، كمبود عاطفه است.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام آنقدر به يتيمان توجه داشت، و با آنها مهربانى مى كرد كه ديگران مى گفتند:

«لوددت انى كنت يتيماً »

«دوست داشتم من هم يك يتيم بودم»(۱۷۸)

ج - در خانه يتيمان

مراجعه به كتاب اخلاق اجتماعى (در جلد اول اين مجموعه)

بخش چهارم: مقدم داشتن ديگران بر خود

۱- گرسنه را برخود مقدم داشتن

در دوران شدت جنگ و گرفتارى مسلمين، فقير گرسنه اى به مسجد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و از گرسنگى شكايت كرد، كسى نتوانست او را سير كند، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به همسران خود فرمود:

آيا غذائى داريد كه اين گرسنه را سير كنيم؟

جواب منفى بود.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «من لهذا الرَّجل اللَّيلة »

(چه كسى اين مرد گرسنه را امشب سير مى كند؟)

علىعليه‌السلام آن گرسنه را به خانه برد.

از حضرت زهرا (سلام الله علیها) پرسيد:

آيا غذايى در منزل موجود است؟

حضرت زهرا (سلام الله علیها) پاسخ داد:

به مقدار شام خودمان و بچه ها موجود است، اما ما ايثار مى كنيم، و اين گرسنه را بر خود مقدم مى داريم.

حضرت علىعليه‌السلام فرمود:

«نومى الصَّبيَّة و اطفى ء السراج »

(بچه ها راخواب نموده و چراغ را خاموش كن)

امام غذاى اندك خود را جلوى آن مرد گذاشت و چون تاريك بود، بگونه اى وانمود كرد كه خودش هم مشغول غذا خوردن است تا مهمان با خيال آسوده غذا خورده و سير شود.

صبح كه براى نماز به مسجد تشريف بردند، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در حالى كه چشمان مباركش پر از اشك بود فرمود:

يا اباالحسن! ديشب خداوند از ايثارگرى تو در شگفت ماند و اين آيه را جبرئيل نازل فرمود:

( وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ ) (۱۷۹)

«مؤمنان آنانند كه گرسنگان را برخود مقدم مى دارند اگرچه خود رمقى نداشته باشند.»(۱۸۰)

۲ - مقدم داشتن مقداد

امام علىعليه‌السلام در تمام دوران زندگى حتى دوران زندگى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نيز پناهگاه نيازمندان و محرومان بود، روزى براى تأمين نيازمندي هاى زندگى به بازار رفت و پولى براى غذاى آن روز خانواده قرض كرده بود، در حال بازگشت به خانه مقداد را ديد كه آشفته است، از حال او پرسيد.

ابتداء چيزى نگفت، اما سرانجام توضيح داد كه زن وفرزندانم گرسنه اند. و نتوانسته ام غذايى براى آنها تهيه كنم.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام پولى را كه براى خود قرض كرده بود، به مقداد داد تا نان وغذائى فراهم آورد وخود با دست خالى به خانه بازگشت.(۱۸۱)

۳ - انفاق پنهانى

امام علىعليه‌السلام بسيارى از انفاق ها و بخشش ها را در تاريكى شب انجام مى داد، و نان و خرما به خانه يتيمان و محرومان مى برد، كه او را نمى ديدند، و يا اگر مى ديدند نمى شناختند.

كه آيه:( الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ )

«مؤمنان كسانى هستند كه اموال خود را در شب و در روز به محرومان مى بخشند.»(۱۸۲)

درباره علىعليه‌السلام نازل شد، و مفسران شيعه وسنى به اين حقيقت اعتراف دارند.(۱۸۳)

احکام نکاح یا ازدواج و زناشویی

اشاره

منبع: رساله امام خمینی- ره

عقد

به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد حلال می‌شود و آن بر دو قسم است: دائم و غیر دائم. عقد دائم آن است که مدت زناشویی در آن معین نشود، و زنی را که به این قسم عقد می‌کنند دائمه گویند. و عقد غیر دائم آن است که مدت زناشویی در آن معین شود، مثلا زن را به مدت یک ساعت یا یک روز یا یک ماه یا یک سال یا بیشتر عقد نمایند، و زنی را که به این قسم عقد کنند متعه و صیغه می‌نامند.

احکام عقد

2363 در زناشویی چه دائم چه غیر دائم باید صیغه خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست و صیغه عقد را یا خود زن و مرد می‌خوانند یا دیگری را وکیل می‌کنند که از طرف آنان بخواند.

2364 وکیل لازم نیست مرد باشد، زن هم می‌تواند برای خواندن صیغه عقد از طرف دیگری وکیل شود.

2365 زن و مرد تا یقین نکنند که وکیل آن‌ها صیغه را خوانده است نمی‌توانند به یکدیگر نگاه محرمانه نمایند، و گمان به این که وکیل صیغه را خوانده است کفایت نمی‌کند ولی اگر وکیل بگوید صیغه را خوانده‌ام کافی است.

2366 اگر زنی کسی را وکیل کند که مثلا ده روز او را به عقد مردی در آورد و ابتدای ده روز را معین نکند در صورتی که از گفته زن معلوم شود که به وکیل اختیار کامل داده، آن وکیل می‌تواند هر وقت بخواهد او را به عقد آن مرد در آورد واگر معلوم باشد که زن، روز یا ساعت معینی را قصد کرده، باید صیغه را مطابق قصد او بخواند.

2367 یک نفر می‌تواند برای خواندن صیغه عقد دائم یا غیر دائم از طرف دو نفر وکیل شود و نیز انسان می‌تواند از طرف زن وکیل شود و او را برای خود به طور دائم یا غیر دائم عقد کند، ولی احتیاط مستحب آن است که عقد را دو نفر بخوانند.

دستور خواندن عقد دائم

2368 اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: "زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم" یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت التزویج" یعنی قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آن‌ها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل بگوید: "زوجت موکلتی فاطمة موکلک احمد علی الصداق المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلی احمد علی الصداق"، صحیح می‌باشد.

دستور خواندن عقد غیر دائم

2369 اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آن که مدت و مهر را معین کردند، چنانچه زن بگوید: "زوجتک نفسی فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم" بعد بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت" صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید: "متعت موکلتی موکلک فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلی هکذا"، صحیح می‌باشد.

شرایط عقد

2370 عقد ازدواج چند شرط دارد: اول: آنکه به عربی صحیح خوانده شود به احتیاط واجب، و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند به هر لفظی که صیغه را بخوانند صحیح است و لازم هم نیست که وکیل بگیرند اما باید لفظی بگویند که معنی "زوجت و قبلت" را بفهماند. دوم: مرد و زن یا وکیل آن‌ها که صیغه را می‌خوانند قصد انشاء داشته باشند یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را می‌خوانند، زن به گفتن «زوجتک نفسی» قصدش این باشد که خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قبلت التزویج» زن بودن او را برای خود قبول نماید، و اگر وکیل مرد و زن صیغه را می‌خوانند، به گفتن «زوجت و قبلت» قصدشان این باشد که مرد و زنی آنان را وکیل کرده‌اند، زن و شوهر شوند. سوم: کسی که صیغه را می‌خواند بالغ و عاقل باشد، چه برای خودش بخواند یا از طرف دیگری وکیل شده باشد. چهارم: اگر وکیل زن و شوهر یا ولی آن‌ها صیغه را می‌خوانند، در عقد، زن و شوهر را معین کنند مثلا اسم آن‌ها را ببرند یا به آن‌ها اشاره نمایند. پس کسی که چند دختر دارد، اگر به مردی بگوید زوجتک احدی بنتی (یعنی زن تو نمودم یکی از دخترانم را) و او بگوید قبلت یعنی قبول کردم، جون در موقع عقد، دختر را معین نکرده‌اند عقد باطل است. پنجم: زن و مرد به ازدواج راضی باشند، ولی اگر زن ظاهرا به کراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضی است عقد صحیح است.

2371 اگر در عقد یک حرف غلط خوانده شود که معنی آن را عوض کند عقد باطل است.

2372 کسی که دستور زبان عربی را نمی‌داند، اگر قرائتش صحیح باشد و معنای هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظی معنای آن را قصد نماید، می‌تواند عقد را بخواند.

2373 اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد کنند و بعدا زن و مرد بگویند به آن عقد راضی هستیم عقد صحیح است.

2374 اگر زن و مرد یا یکی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضی شوند و بگویند به آن عقد راضی هستیم، عقد صحیح است.

2375 پدر و جد پدری می‌توانند برای فرزند نابالغ یا دیوانه خود که به حال دیوانگی بالغ شده است ازدواج کنند و بعد از آن که طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجی که برای او کرده‌اند مفسده‌ای نداشته، نمی‌تواند آن را به هم بزند و اگر مفسده‌ای داشته، می‌تواند آن را به هم بزند.

2376 دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است یعنی مصلحت خود را تشخیص می‌دهد اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد، باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد، و اجازه مادر و برادر لازم نیست.

2377 اگر پدر و جد پدری غایب باشند، به طوری که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد لازم نیست از پدر و جد پدری اجازه بگیرند و نیز اگر دختر باکره باشد در صورتی که بکارتش به واسطه شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نیست. ولی اگر به واسطه وطی به شبهه یا از زنا از بین رفته باشد، احتیاط مستحب آن است که اجازه بگیرند.

2378 اگر پدر یا جد پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد، پسر- بعد از رسیدن به سن قابل برای تمتع گرفتن - باید خرج زن را در صورتی که از او تمکین داشته باشد بدهد.

2379 اگر پدر یا جد پدری برای پسر نابالغ خود، زن بگیرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالی داشته، مدیون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالی نداشته، پدر یا جد او باید مهر زن را بدهند.

عیب‌هایی که به واسطه آن‌ها می‌شود عقد را به هم زد

2380 اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن یکی از هفت عیب را دارد می‌تواند عقد را به هم بزند: اول: دیوانگی. دوم: مرض خوره. سوم: مرض برص. چهارم: کوری. پنجم: شل بودن به طوری که معلوم باشد. ششم: آنکه افضا شده، یعنی راه بول و حیض و یا راه حیض و غائط او یکی شده باشد، ولی اگر راه حیض و غائط او یکی شده باشد، به هم زدن عقد اشکال دارد و باید احتیاط شود. هفتم: آنکه گوشت یا استخوانی یا غده‌ای در فرج او باشد که مانع از نزدیکی شود.

2381 اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه است یا آلت مردی ندارد یا عنین است و نمی‌تواند وطی و نزدیکی نماید یا تخم‌های او را کشیده‌اند می‌تواند عقد را به هم بزند. و تفصیل این مساله و مساله سابق در کتاب تحریر الوسیله ضبط شده است.

2382 اگر مرد یا زن، به واسطه یکی از عیب‌هایی که در دو مساله پیش گفته شد عقد را به هم بزند، باید بدون طلاق از هم جدا شوند.

2383 اگر به واسطه آن که مرد عنین است و نمی‌تواند وطی و نزدیکی کند، زن عقد را به هم بزند شوهر باید نصف مهر را بدهد. ولی اگر به واسطه یکی از عیب‌های دیگری که گفته شد، مرد یا زن عقد را به هم بزنند، چنانچه مرد با زن نزدیکی نکرده باشد چیزی بر او نیست و اگر نزدیکی کرده، باید تمام مهر را بدهد.

عده‌ای از زن‌ها که ازدواج با آنان حرام است

2384 ازدواج با زن‌هایی که مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است.

2385 اگر کسی زنی را برای خود عقد نماید، اگر چه با او نزدیکی نکند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم می‌شوند.

2386 اگر زنی را عقد کند و با او نزدیکی نماید، دختر و نوه دختری و پسری آن زن هر چه پایین روند، چه در وقت عقد باشند یا بعدا به دنیا بیایند، به آن مرد محرم می‌شوند.

2387 اگر با زنی که برای خود عقد کرده نزدیکی هم نکرده باشد، تا وقتی که آن زن در عقد او است نمی‌تواند با دختر او ازدواج کند.

2388 عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.

2389 پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسری و دختری او هر چه پایین آیند چه در موقع عقد باشند، یا بعدا به دنیا بیایند به زن او محرم هستند.

2390 اگر زنی را برای خود عقد کند، دائمه باشد، یا صیغه تا وقتی که آن زن در عقد او است نمی‌تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.

2391 اگر زن خود را به ترتیبی که در کتاب طلاق گفته می‌شود طلاق رجعی دهد، در بین عده نمی‌تواند خواهر او را عقد نماید، بلکه در عده طلاق بائن هم که بعدا بیان می‌شود، احتیاط مستحب آن است که از ازدواج با خواهر او خودداری نماید.

2392 انسان نمی‌تواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده و برادر زاده او ازدواج کند ولی اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نماید و بعدا زن بگوید به آن عقد راضی هستم اشکال ندارد.

2393 اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده یا خواهر زاده او را عقد کرده و حرفی نزد، چنانچه بعدا رضایت ندهد عقد آنان باطل است، بلکه اگر از حرف نزدنش معلوم باشد که باطنا راضی بوده احتیاط واجب آن است که شوهرش از برادرزاده او جدا شود، مگر آنکه اجازه دهد.

2394 اگر انسان پیش از آنکه دختر عمه یا دختر خاله خود را بگیرد با مادر آنان زنا کند، دیگر نمی‌تواند با آنان ازدواج نماید.

2395 اگر با دختر عمه یا دختر خاله خود ازدواج نماید و پیش از آن که با آنان نزدیکی کند با مادرشان زنا نماید عقد آنان اشکال ندارد.

2396 اگر با زنی غیر از عمه و خاله خود زنا کند، احتیاط واجب آن است که با دختر او ازدواج نکند، ولی اگر زنی را عقد نماید و با او نزدیکی کند بعد با مادر او زنا کند، آن زن بر او حرام نمی‌شود، و همچنین است اگر پیش از آنکه با او نزدیکی کند با مادر او زنا نماید، ولی در این صورت احتیاط مستحب آن است که از آن زن جدا شود.

2397 زن مسلمان نمی‌تواند به عقد کافر در آید، مرد مسلمان هم نمی‌تواند با زن‌های کافره غیر کتابیه به طور دائم ازدواج کند و به احتیاط واجب ازدواج دائم با زن‌های کافره اهل کتاب نیز جایز نیست، ولی صیغه کردن زن‌های اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد.

2398 اگر با زنی که در عده طلاق رجعی است زنا کند آن زن بر او حرام می‌شود و اگر با زنی که در عده متعه، یا طلاق بائن، یا عده وفات است زنا کند، بعدا می‌تواند او را عقد نماید، اگر چه احتیاط مستحب آن است که با او ازدواج نکند و معنای طلاق رجعی و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احکام طلاق گفته خواهد شد.

2399 اگر با زن بی‌شوهری که در عده نیست زنا کند، بعدا می‌تواند آن زن را برای خود عقد نماید، ولی احتیاط مستحب آن است که صبر کند تا آن زن حیض ببیند بعد او را عقد نماید، بلکه احتیاط مزبور حتی الامکان نباید ترک شود، و همچنین است اگر دیگری بخواهد آن زن را عقد کند.

2400 اگر زنی را که در عده دیگری است برای خود عقد کند، چنانچه مرد و زن یا یکی از آنان بدانند که عده زن تمام نشده و بدانند عقد کردن زن در عده حرام است، آن زن بر او حرام ابدی می‌شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزدیکی نکرده باشد.

2401 اگر زنی را برای خود عقد کند و بعد معلوم شود که در عده بوده، چنانچه هیچکدام نمی‌دانسته‌اند زن در عده است و نمی‌دانسته‌اند که عقد کردن زن در عده حرام است، در صورتی که مرد با او نزدیکی کرده باشد آن زن بر او حرام می‌شود.

2402 اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج کند باید از او جدا شود و بعدا هم نمی‌تواند او را برای خود عقد کند.

2403 زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمی‌شود و چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقی باشد، بهتر است که شوهر او را طلاق دهد ولی باید مهریه‌اش را بدهد.

2404 زنی را که طلاق داده‌اند و زنی که صیغه بوده و شوهرش مدت او را بخشیده یا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتی شوهر کند و بعد شک کند که موقع عقد شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده یا نه باید به شک خود اعتنا نکند.

2405 مادر و خواهر و دختر پسری که لواط داده بر لواط کننده حرام است اگر چه لواط کننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولی اگر گمان کند که دخول شده، یا شک کند که دخول شده یا نه، بر او حرام نمی‌شوند.

2406 اگر با مادر یا خواهر یا دختر کسی ازدواج نماید و بعد از ازدواج با آن کس لواط کند، آن‌ها بر او حرام نمی‌شوند.

2407 اگر کسی در حال احرام که یکی از کارهای حج است با زنی ازدواج نماید عقد او باطل است، و چنانچه می‌دانسته که زن گرفتن بر او حرام است، دیگر نمی‌تواند آن زن را عقد کند.

2408 اگر زنی که در حال احرام است با مردی که در حال احرام نیست ازدواج کند عقد او باطل است، و اگر زن می‌دانسته که ازدواج کردن در حال احرام حرام است احتیاط واجب آن است که بعدا با آن مرد ازدواج نکند، بلکه خالی از قوت نیست.

2409 اگر مرد طواف نساء را که یکی از کارهای حج است به جا نیاورد، زنش که به واسطه محرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمی‌شود. و نیز اگر زن طواف نساء نکند، شوهرش بر او حلال نمی‌شود، ولی اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند به یکدیگر حلال می‌شوند.

2410 اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آنکه نه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کند، چنانچه او را افضا نماید هیچ وقت نباید با او نزدیکی کند.

2411 زنی را که سه مرتبه طلاق داده‌اند بر شوهرش حرام می‌شود، ولی کند، شوهر اول می‌تواند دوباره او را برای خود عقد نماید.

احکام عقد دائم

2412 زنی که عقد دائمی شده نباید بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود و باید خود را برای هر لذتی که او می‌خواهد، تسلیم نماید و بدون عذر شرعی از نزدیکی کردن او جلوگیری نکند و اگر در این‌ها از شوهر اطاعت، کند تهیه غذا و لباس و منزل او و لوازم دیگری که در کتب ذکر شده بر شوهر واجب است و اگر تهیه نکند چه توانایی داشته باشد یا نداشته باشد مدیون زن است.

2413 اگر زن در کارهایی که در مساله پیش گفته شد اطاعت شوهر را نکند گناهکار است و حق غذا و لباس و همخوابی ندارد ولی مهر او از بین نمی‌رود.

2414 مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور کند.

2415 مخارج سفر زن اگر بیشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نیست ولی اگر شوهر مایل باشد که زن را سفر ببرد، باید خرج سفر او را بدهد.

2416 زنی که از شوهر اطاعت می‌کند اگر مطالبه خرجی کند و شوهر ندهد می‌تواند جهت الزام شوهر بر پرداخت نفقه به حاکم شرع و اگر ممکن نباشد به عدول مؤمنین و اگر آن هم ممکن نباشد به فساق مؤمنین مراجعه نماید. و چنانچه الزام شوهر بر دادن نفقه ممکن نباشد، می‌تواند در هر روز به اندازه خرجی آن روز بدون اجازه از مال او بردارد و اگر ممکن نیست چنانچه ناچار باشد که معاش خود را تهیه کند، در موقعی که مشغول تهیه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نیست.

2417 مرد نمی‌تواند زن دائمی خود را به طوری ترک کند که نه مثل زن شوهردار باشد نه مثل زن بی‌شوهر، لکن واجب نیست هر چهار شب یک شب نزد او بماند.

2418 شوهر نمی‌تواند بیش از چهار ماه نزدیکی با عیال دائمی خود را ترک کند.

2419 اگر در عقد دائمی مهر را معین نکنند عقد صحیح است، و چنانچه مرد با زن نزدیکی کند باید مهر او را مطابق مهر زنهائی که مثل او هستند بدهد.

2420 اگر موقع خواندن عقد دائمی برای دادن مهر مدتی را معین نکرده باشند، زن می‌تواند پیش از گرفتن مهر از نزدیکی کردن شوهر جلوگیری کند، چه شوهر توانایی دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد. ولی اگر پیش از گرفتن مهر به نزدیکی راضی شود و شوهر با او نزدیکی کند دیگر نمی‌تواند بدون عذر شرعی از نزدیکی شوهر جلوگیری نماید.

متعه یا صیغه

2421 صیغه کردن زن اگر چه برای لذت بردن هم نباشد صحیح است.

2422 شوهر بیش از چهار ماه نباید نزدیکی با متعه خود را ترک کند.

2423 زنی که صیغه می‌شود اگر در عقد شرط کند که شوهر با او نزدیکی نکند، عقد و شرط او صحیح است و شوهر فقط می‌تواند لذت‌های دیگر از او ببرد ولی اگر بعدا به نزدیکی راضی شود، شوهر می‌تواند با او نزدیکی نماید.

2424 زنی که صیغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجی ندارد.

2425 زنی که صیغه شده حق همخوابی ندارد و از شوهر ارث نمی‌برد و شوهر هم ازاو ارث نمی‌برد.

2426 زنی که صیغه شده اگر نداند که حق خرجی و همخوابی ندارد عقد او صحیح است و برای آن که نمی‌دانسته، حقی به شوهر پیدا نمی‌کند.

2427 زنی که صیغه شده، می‌تواند بدون اجازه شوهر از خانه بیرون برود، ولی اگر به واسطه بیرون رفتن، حق شوهر از بین می‌رود بیرون رفتن او حرام است.

2428 اگر زنی مردی را وکیل کند که به مدت و مبلغ معین او را برای خود صیغه نماید، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود در آورد یا به غیر از مدت یا مبلغی که معین شده او را صیغه کند، وقتی آن زن فهمید اگر بگوید راضی هستم عقد صحیح و گرنه باطل است.

2429 پدر و جد پدری می‌توانند برای محرم شدن، یک ساعت یا دو ساعت زنی را به عقد پسر نابالغ خود در آورند و نیز می‌توانند دختر نابالغ خود را برای محرم شدن، به عقد کسی در آورند ولی باید آن عقد برای دختر مفسده نداشته باشد.

2430 اگر پدر یا جد پدری، طفل خود را که در محل دیگری است و نمی‌داند زنده است یا مرده، برای محرم شدن به عقد کسی در آورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل می‌شود و چنانچه بعدا معلوم شود که در موقع عقد آن دختر زنده نبوده عقد باطل است‌و کسانی که به واسطه عقد ظاهرا محرم شده بودند نامحرمند.

2431 اگر مرد مدت صیغه را ببخشد، چنانچه با او نزدیکی کرده باید تمام چیزی را که قرار گذاشته به او بدهد و اگر نزدیکی نکرده باید نصف آن را بدهد.

2432 مرد می‌تواند زنی را که صیغه او بوده و هنوز عده‌اش تمام نشده به عقد دائم خود در آورد.

احکام نگاه کردن

2433 نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دست‌ها اگر به قصد لذت باشد حرام است ولی اگر بدون قصد لذت باشد مانعی ندارد و نیز نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام می‌باشد و نگاه کردن به صورت و بدن و موی دختر نابالغ اگر به قصد لذت نباشد و به واسطه نگاه کردن هم انسان نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد، ولی بنابر احتیاط باید جاهایی را که مثل ران و شکم معمولا می‌پوشانند نگاه نکند.

2434 اگر انسان بدون قصد لذت به صورت و دست‌های زن‌های اهل کتاب مثل زن‌های یهود و نصارا نگاه کند در صورتی که نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد.

2435 زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند بلکه احتیاط واجب آن است که بدن و موی خود را از پسری هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را می‌فهمد و به حدی رسیده که مورد نظر شهوانی است بپوشاند.

2436 نگاه کردن به عورت دیگری حرام است اگر چه از پشت شیشه یا در آئینه یا آب صاف و مانند این‌ها باشد و احتیاط واجب آن است که به عورت بچه ممیز هم نگاه نکنند. ولی زن و شوهر می‌توانند به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.

2437 مرد و زنی که با یکدیگر محرمند اگر قصد لذت نداشته باشند می‌توانند غیر از عورت به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.

2438 مرد نباید با قصد لذت به بدن مرد دیگر نگاه کند و نگاه کردن زن هم به بدن زن دیگر با قصد لذت حرام است.

2439 عکس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نیست، ولی اگر برای عکس برداشتن مجبور شود که حرام دیگری انجام دهد مثلا دست به بدن او بزند یا نظرش به صورت زینت شده او یا به سایر بدن او بیافتد، نباید عکس او را بردارد. و اگر زن نامحرمی را بشناسد، در صورتی که آن زن متهتک نباشد نباید به عکس او نگاه کند.

2440 اگر در حال ناچاری زن بخواهد زن دیگر، یا مردی غیر از شوهر خود را تنقیه کند، یا عورت او را آب بکشد باید چیزی در دست کند که دست او به عورت نرسد و همچنین است اگر مرد بخواهد مرد دیگر دیگری، یا زنی غیر زن خود را تنقیه کند یا عورت او را آب بکشد.

2441 اگر مرد برای معالجه زن نامحرم ناچار باشد که او را نگاه کند و دست‌به بدن او بزند اشکال ندارد، ولی اگر با نگاه کردن بتواند معالجه کند نباید دست‌به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه کند نباید او را نگاه کند.

2442 اگر انسان برای معالجه کسی ناچار شود که به عورت او نگاه کند، بنابر احتیاط واجب باید آئینه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه کند ولی اگر چاره‌ای جز نگاه کردن به عورت نباشد اشکال ندارد.

مسائل متفرقه زناشویی

2443 کسی که به واسطه نداشتن زن به حرام می‌افتد، واجب است زن بگیرد.

2444 اگر شوهر در عقد شرط کند که زن باکره باشد و بعد از عقد معلوم شود که باکره نبوده، می‌تواند عقد را به هم بزند.

2445 اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتی باشند که کسی در آنجا نباشد و دیگری هم نمی‌تواند وارد شود چنانچه بترسند که به حرام بیفتند باید از آنجا بیرون‌بروند.

2446 اگر مرد مهر زن را در عقد معین کند و قصدش این باشد که آن را ندهد عقد صحیح است ولی مهر را باید بدهد.

2447 مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزو دین اسلام می‌دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم، به انکار خدا یا پیغمبر برگردد مرتد است.

2448 اگر زن پیش از آن که شوهرش با او نزدیکی کند به طوری که در مساله پیش گفته شد مرتد شود عقد او باطل می‌گردد ولی اگر بعد از نزدیکی مرتد شود باید به دستوری که در احکام طلاق گفته خواهد شد عده نگه دارد پس اگر در بین عده مسلمان شود عقد باقی و اگر تا آخر عده مرتد بماند عقد باطل است.

2449 کسی که پدر یا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بوده‌اند، چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام کند، اگر مرتد شود زنش بر او حرام می‌شود و باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می‌شود عده وفات نگهدارد.

2450 مردی که از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا آمده و مسلمان شده، اگر پیش از نزدیکی با عیالش مرتد شود عقد او باطل می‌گردد و اگر بعد از نزدیکی مرتد شود زن او باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می‌شود، عده نگهدارد پس اگر پیش از تمام شدن عده، شوهر او مسلمان شود، عقد باقی و گرنه باطل است.

2451 اگر زن در عقد با مرد شرط کند که او را از شهری بیرون نبرد و مرد هم قبول کند نباید زن را از آن شهر بیرون ببرد.

2452 اگر زن انسان از شوهر دیگرش دختری داشته باشد انسان می‌تواند آن دختر را برای پسر خود که از آن زن نیست عقد کند و نیز اگر دختری را برای پسر خود عقد کند می‌تواند با مادر آن دختر ازدواج نماید.

2453 اگر زنی از زنا آبستن شود، جایز نیست بچه‌اش را سقط کند.

2454 اگر کسی با زنی که شوهر ندارد و در عده کسی هم نیست زنا کند چنانچه بعد او را عقد کند و بچه‌ای از آنان پیدا شود، در صورتی که ندانند از نطفه حلال است یا حرام آن بچه حلال زاده است.

2455 اگر مرد نداند که زن در عده است و با او ازدواج کند، چنانچه زن هم نداند و بچه‌ای از آنان به دنیا آید، حلال زاده است و شرعا فرزند هر دومی باشد ولی اگر زن می‌دانسته که در عده است، شرعا بچه فرزند پدر است و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به یکدیگر حرام می‌باشند.

2456 اگر زن بگوید یائسه‌ام نباید حرف او را قبول کرد ولی اگر بگوید شوهر ندارم حرف او قبول می‌شود.

2457 اگر بعد از آنکه انسان با زنی ازدواج کرد کسی بگوید آن زن شوهر داشته و زن بگوید نداشتم، چنانچه شرعا ثابت نشود که زن شوهر داشته، باید حرف زن را قبول کرد.

2458 اگر زنی که آزاد و مسلمان و عاقل است، دختری داشته باشد، تا هفت سال دختر تمام نشده، پدر نمی‌تواند او را از مادرش جدا کند.

2459 مستحب است در شوهر دادن دختری که بالغه است یعنی مکلف شده عجله کنند، حضرت صادق علیه السلام فرمودند: یکی از سعادت‌های مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.

2460 اگر زن مهر خود را به شوهر صلح کند که زن دیگر نگیرد، احتیاط واجب آن است که زن مهر را نگیرد و شوهر هم با زن دیگر ازدواج نکند.

2461 کسی که از زنا به دنیا آمده، اگر زن بگیرد و بچه‌ای پیدا کند آن بچه حلال زاده است.

2462 هر گاه مرد در روزه ماه رمضان یا در حال حیض زن، با او نزدیکی کند معصیت کرده ولی اگر بچه‌ای از آنان به دنیا آید، حلال زاده است.

2463 زنی که یقین دارد شوهرش در سفر مرده، اگر بعد از عده وفات که مقدار آن در احکام طلاق گفته خواهد شد، شوهر کند و شوهر اول از سفر برگردد باید از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولی اگر شوهر دوم با او نزدیکی کرده باشد، زن باید عده نگه دارد و شوهر دوم باید مهر او را مطابق زن‌هایی که مثل او هستند بدهد، ولی خرج عده ندارد.

رساله حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

خواستگاری و نامزدی در قانون مدنی

خواستگاری و نامزدی

من سخن خود را درباره چهل ماده پیشنهادی از همان نقطه آغاز می‌کنم که دراین پیشنهادها آغاز شده است. در این پیشنهادها به ترتیب «قانون مدنی» اول از خواستگاری و نامزدی بحث به میان آمده است.

نظر به اینکه قوانین مربوط به خواستگاری و نامزدی که در قانون مدنی آمده است قوانین مستقیم اسلامی نیست یعنی نص و دستور صریحی از خود اسلام در اغلب این‌ها نرسیده است و قانون مدنی آنچه در این زمینه گفته طبق استنباطی است که‌از قواعد کلی اسلامی کرده است، ما خود را مکلف به دفاع از قانون مدنی نمی‌دانیم و وارد بحث در جزئیات نظریات پیشنهاد کننده نمی‌شویم، با اینکه پیشنهاد کننده مرتکب اشتباهات عظیمی شده است و حتی از درک مفهوم صحیح آن چند ماده ساده عاجز بوده است. اما از دو مطلب در اینجا نمی‌توانیم صرف نظر کنیم.

آیا خواستگاری مرد از زن اهانت به زن است؟

1. پیشنهاد کننده می‌گوید:

«قانونگذار ما حتی در این چند ماده کذایی (مربوط به خواستگاری و نامزدی) هم این نکته ارتجاعی و غیر انسانی را فراموش نکرده است که مرد اصل است و زن فرع. در تعقیب فکر مزبور ماده 1034 را که اولین ماده قانون در کتاب نکاح وطلاق است به نحو زیر تنظیم نموده است:

ماده 1034- از هر زنی که خالی از موانع نکاح باشد می‌توان خواستگاری نمود. به طوری که ملاحظه می‌شود به موجب ماده مزبور با اینکه هیچ گونه حکم و الزامی بیان نشده است، ازدواج به معنی «زن گرفتن» برای مرد مطرح شده و او به عنوان مشتری و خریدار تلقی گردیده و در مقابل، زن نوعی کالا وانمود شده است. این قبیل تعبیرات در قوانین اجتماعی اثر روانی بسیار بد و ناگوار ایجاد می‌کند ومخصوصا تعبیرات مزبور در قانون ازدواج بر روی رابطه زن و مرد اثر می‌گذارد وبه مرد ژست آقایی و مالکیت و به زن وضع مملوکی و بندگی می‌بخشد.»

به دنبال این ملاحظه دقیق روانی! موادی که خود پیشنهاد کننده تحت عنوان «خواستگاری» ذکر می‌کند، برای اینکه خواستگاری جنبه یکطرفه و حالت «زن‌گرفتن» به خود نگیرد، خواستگاری را هم وظیفه زنان دانسته و هم وظیفه مردان، تا در ازدواج تنها «زن گرفتن» صدق نکند، «مرد گرفتن» هم صدق کند یا لااقل نه زن گرفتن صدق کند و نه مرد گرفتن. اگر بگوییم زن گرفتن، یا اگر همیشه مردان را موظف کنیم که به خواستگاری زنان بروند، حیثیت زن را پایین آورده و آن را به صورت کالای خریدنی در آورده‌ای‌ام!

احکام نکاح یا ازدواج و زناشویی

اشاره

منبع: رساله امام خمینی- ره

عقد

به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد حلال می‌شود و آن بر دو قسم است: دائم و غیر دائم. عقد دائم آن است که مدت زناشویی در آن معین نشود، و زنی را که به این قسم عقد می‌کنند دائمه گویند. و عقد غیر دائم آن است که مدت زناشویی در آن معین شود، مثلا زن را به مدت یک ساعت یا یک روز یا یک ماه یا یک سال یا بیشتر عقد نمایند، و زنی را که به این قسم عقد کنند متعه و صیغه می‌نامند.

احکام عقد

2363 در زناشویی چه دائم چه غیر دائم باید صیغه خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست و صیغه عقد را یا خود زن و مرد می‌خوانند یا دیگری را وکیل می‌کنند که از طرف آنان بخواند.

2364 وکیل لازم نیست مرد باشد، زن هم می‌تواند برای خواندن صیغه عقد از طرف دیگری وکیل شود.

2365 زن و مرد تا یقین نکنند که وکیل آن‌ها صیغه را خوانده است نمی‌توانند به یکدیگر نگاه محرمانه نمایند، و گمان به این که وکیل صیغه را خوانده است کفایت نمی‌کند ولی اگر وکیل بگوید صیغه را خوانده‌ام کافی است.

2366 اگر زنی کسی را وکیل کند که مثلا ده روز او را به عقد مردی در آورد و ابتدای ده روز را معین نکند در صورتی که از گفته زن معلوم شود که به وکیل اختیار کامل داده، آن وکیل می‌تواند هر وقت بخواهد او را به عقد آن مرد در آورد واگر معلوم باشد که زن، روز یا ساعت معینی را قصد کرده، باید صیغه را مطابق قصد او بخواند.

2367 یک نفر می‌تواند برای خواندن صیغه عقد دائم یا غیر دائم از طرف دو نفر وکیل شود و نیز انسان می‌تواند از طرف زن وکیل شود و او را برای خود به طور دائم یا غیر دائم عقد کند، ولی احتیاط مستحب آن است که عقد را دو نفر بخوانند.

دستور خواندن عقد دائم

2368 اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: "زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم" یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت التزویج" یعنی قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آن‌ها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل بگوید: "زوجت موکلتی فاطمة موکلک احمد علی الصداق المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلی احمد علی الصداق"، صحیح می‌باشد.

دستور خواندن عقد غیر دائم

2369 اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آن که مدت و مهر را معین کردند، چنانچه زن بگوید: "زوجتک نفسی فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم" بعد بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت" صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید: "متعت موکلتی موکلک فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلی هکذا"، صحیح می‌باشد.

شرایط عقد

2370 عقد ازدواج چند شرط دارد: اول: آنکه به عربی صحیح خوانده شود به احتیاط واجب، و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند به هر لفظی که صیغه را بخوانند صحیح است و لازم هم نیست که وکیل بگیرند اما باید لفظی بگویند که معنی "زوجت و قبلت" را بفهماند. دوم: مرد و زن یا وکیل آن‌ها که صیغه را می‌خوانند قصد انشاء داشته باشند یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را می‌خوانند، زن به گفتن «زوجتک نفسی» قصدش این باشد که خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قبلت التزویج» زن بودن او را برای خود قبول نماید، و اگر وکیل مرد و زن صیغه را می‌خوانند، به گفتن «زوجت و قبلت» قصدشان این باشد که مرد و زنی آنان را وکیل کرده‌اند، زن و شوهر شوند. سوم: کسی که صیغه را می‌خواند بالغ و عاقل باشد، چه برای خودش بخواند یا از طرف دیگری وکیل شده باشد. چهارم: اگر وکیل زن و شوهر یا ولی آن‌ها صیغه را می‌خوانند، در عقد، زن و شوهر را معین کنند مثلا اسم آن‌ها را ببرند یا به آن‌ها اشاره نمایند. پس کسی که چند دختر دارد، اگر به مردی بگوید زوجتک احدی بنتی (یعنی زن تو نمودم یکی از دخترانم را) و او بگوید قبلت یعنی قبول کردم، جون در موقع عقد، دختر را معین نکرده‌اند عقد باطل است. پنجم: زن و مرد به ازدواج راضی باشند، ولی اگر زن ظاهرا به کراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضی است عقد صحیح است.

2371 اگر در عقد یک حرف غلط خوانده شود که معنی آن را عوض کند عقد باطل است.

2372 کسی که دستور زبان عربی را نمی‌داند، اگر قرائتش صحیح باشد و معنای هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظی معنای آن را قصد نماید، می‌تواند عقد را بخواند.

2373 اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد کنند و بعدا زن و مرد بگویند به آن عقد راضی هستیم عقد صحیح است.

2374 اگر زن و مرد یا یکی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضی شوند و بگویند به آن عقد راضی هستیم، عقد صحیح است.

2375 پدر و جد پدری می‌توانند برای فرزند نابالغ یا دیوانه خود که به حال دیوانگی بالغ شده است ازدواج کنند و بعد از آن که طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجی که برای او کرده‌اند مفسده‌ای نداشته، نمی‌تواند آن را به هم بزند و اگر مفسده‌ای داشته، می‌تواند آن را به هم بزند.

2376 دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است یعنی مصلحت خود را تشخیص می‌دهد اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد، باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد، و اجازه مادر و برادر لازم نیست.

2377 اگر پدر و جد پدری غایب باشند، به طوری که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد لازم نیست از پدر و جد پدری اجازه بگیرند و نیز اگر دختر باکره باشد در صورتی که بکارتش به واسطه شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نیست. ولی اگر به واسطه وطی به شبهه یا از زنا از بین رفته باشد، احتیاط مستحب آن است که اجازه بگیرند.

2378 اگر پدر یا جد پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد، پسر- بعد از رسیدن به سن قابل برای تمتع گرفتن - باید خرج زن را در صورتی که از او تمکین داشته باشد بدهد.

2379 اگر پدر یا جد پدری برای پسر نابالغ خود، زن بگیرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالی داشته، مدیون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالی نداشته، پدر یا جد او باید مهر زن را بدهند.

عیب‌هایی که به واسطه آن‌ها می‌شود عقد را به هم زد

2380 اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن یکی از هفت عیب را دارد می‌تواند عقد را به هم بزند: اول: دیوانگی. دوم: مرض خوره. سوم: مرض برص. چهارم: کوری. پنجم: شل بودن به طوری که معلوم باشد. ششم: آنکه افضا شده، یعنی راه بول و حیض و یا راه حیض و غائط او یکی شده باشد، ولی اگر راه حیض و غائط او یکی شده باشد، به هم زدن عقد اشکال دارد و باید احتیاط شود. هفتم: آنکه گوشت یا استخوانی یا غده‌ای در فرج او باشد که مانع از نزدیکی شود.

2381 اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه است یا آلت مردی ندارد یا عنین است و نمی‌تواند وطی و نزدیکی نماید یا تخم‌های او را کشیده‌اند می‌تواند عقد را به هم بزند. و تفصیل این مساله و مساله سابق در کتاب تحریر الوسیله ضبط شده است.

2382 اگر مرد یا زن، به واسطه یکی از عیب‌هایی که در دو مساله پیش گفته شد عقد را به هم بزند، باید بدون طلاق از هم جدا شوند.

2383 اگر به واسطه آن که مرد عنین است و نمی‌تواند وطی و نزدیکی کند، زن عقد را به هم بزند شوهر باید نصف مهر را بدهد. ولی اگر به واسطه یکی از عیب‌های دیگری که گفته شد، مرد یا زن عقد را به هم بزنند، چنانچه مرد با زن نزدیکی نکرده باشد چیزی بر او نیست و اگر نزدیکی کرده، باید تمام مهر را بدهد.

عده‌ای از زن‌ها که ازدواج با آنان حرام است

2384 ازدواج با زن‌هایی که مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است.

2385 اگر کسی زنی را برای خود عقد نماید، اگر چه با او نزدیکی نکند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم می‌شوند.

2386 اگر زنی را عقد کند و با او نزدیکی نماید، دختر و نوه دختری و پسری آن زن هر چه پایین روند، چه در وقت عقد باشند یا بعدا به دنیا بیایند، به آن مرد محرم می‌شوند.

2387 اگر با زنی که برای خود عقد کرده نزدیکی هم نکرده باشد، تا وقتی که آن زن در عقد او است نمی‌تواند با دختر او ازدواج کند.

2388 عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.

2389 پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسری و دختری او هر چه پایین آیند چه در موقع عقد باشند، یا بعدا به دنیا بیایند به زن او محرم هستند.

2390 اگر زنی را برای خود عقد کند، دائمه باشد، یا صیغه تا وقتی که آن زن در عقد او است نمی‌تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.

2391 اگر زن خود را به ترتیبی که در کتاب طلاق گفته می‌شود طلاق رجعی دهد، در بین عده نمی‌تواند خواهر او را عقد نماید، بلکه در عده طلاق بائن هم که بعدا بیان می‌شود، احتیاط مستحب آن است که از ازدواج با خواهر او خودداری نماید.

2392 انسان نمی‌تواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده و برادر زاده او ازدواج کند ولی اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نماید و بعدا زن بگوید به آن عقد راضی هستم اشکال ندارد.

2393 اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده یا خواهر زاده او را عقد کرده و حرفی نزد، چنانچه بعدا رضایت ندهد عقد آنان باطل است، بلکه اگر از حرف نزدنش معلوم باشد که باطنا راضی بوده احتیاط واجب آن است که شوهرش از برادرزاده او جدا شود، مگر آنکه اجازه دهد.

2394 اگر انسان پیش از آنکه دختر عمه یا دختر خاله خود را بگیرد با مادر آنان زنا کند، دیگر نمی‌تواند با آنان ازدواج نماید.

2395 اگر با دختر عمه یا دختر خاله خود ازدواج نماید و پیش از آن که با آنان نزدیکی کند با مادرشان زنا نماید عقد آنان اشکال ندارد.

2396 اگر با زنی غیر از عمه و خاله خود زنا کند، احتیاط واجب آن است که با دختر او ازدواج نکند، ولی اگر زنی را عقد نماید و با او نزدیکی کند بعد با مادر او زنا کند، آن زن بر او حرام نمی‌شود، و همچنین است اگر پیش از آنکه با او نزدیکی کند با مادر او زنا نماید، ولی در این صورت احتیاط مستحب آن است که از آن زن جدا شود.

2397 زن مسلمان نمی‌تواند به عقد کافر در آید، مرد مسلمان هم نمی‌تواند با زن‌های کافره غیر کتابیه به طور دائم ازدواج کند و به احتیاط واجب ازدواج دائم با زن‌های کافره اهل کتاب نیز جایز نیست، ولی صیغه کردن زن‌های اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد.

2398 اگر با زنی که در عده طلاق رجعی است زنا کند آن زن بر او حرام می‌شود و اگر با زنی که در عده متعه، یا طلاق بائن، یا عده وفات است زنا کند، بعدا می‌تواند او را عقد نماید، اگر چه احتیاط مستحب آن است که با او ازدواج نکند و معنای طلاق رجعی و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احکام طلاق گفته خواهد شد.

2399 اگر با زن بی‌شوهری که در عده نیست زنا کند، بعدا می‌تواند آن زن را برای خود عقد نماید، ولی احتیاط مستحب آن است که صبر کند تا آن زن حیض ببیند بعد او را عقد نماید، بلکه احتیاط مزبور حتی الامکان نباید ترک شود، و همچنین است اگر دیگری بخواهد آن زن را عقد کند.

2400 اگر زنی را که در عده دیگری است برای خود عقد کند، چنانچه مرد و زن یا یکی از آنان بدانند که عده زن تمام نشده و بدانند عقد کردن زن در عده حرام است، آن زن بر او حرام ابدی می‌شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزدیکی نکرده باشد.

2401 اگر زنی را برای خود عقد کند و بعد معلوم شود که در عده بوده، چنانچه هیچکدام نمی‌دانسته‌اند زن در عده است و نمی‌دانسته‌اند که عقد کردن زن در عده حرام است، در صورتی که مرد با او نزدیکی کرده باشد آن زن بر او حرام می‌شود.

2402 اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج کند باید از او جدا شود و بعدا هم نمی‌تواند او را برای خود عقد کند.

2403 زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمی‌شود و چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقی باشد، بهتر است که شوهر او را طلاق دهد ولی باید مهریه‌اش را بدهد.

2404 زنی را که طلاق داده‌اند و زنی که صیغه بوده و شوهرش مدت او را بخشیده یا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتی شوهر کند و بعد شک کند که موقع عقد شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده یا نه باید به شک خود اعتنا نکند.

2405 مادر و خواهر و دختر پسری که لواط داده بر لواط کننده حرام است اگر چه لواط کننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولی اگر گمان کند که دخول شده، یا شک کند که دخول شده یا نه، بر او حرام نمی‌شوند.

2406 اگر با مادر یا خواهر یا دختر کسی ازدواج نماید و بعد از ازدواج با آن کس لواط کند، آن‌ها بر او حرام نمی‌شوند.

2407 اگر کسی در حال احرام که یکی از کارهای حج است با زنی ازدواج نماید عقد او باطل است، و چنانچه می‌دانسته که زن گرفتن بر او حرام است، دیگر نمی‌تواند آن زن را عقد کند.

2408 اگر زنی که در حال احرام است با مردی که در حال احرام نیست ازدواج کند عقد او باطل است، و اگر زن می‌دانسته که ازدواج کردن در حال احرام حرام است احتیاط واجب آن است که بعدا با آن مرد ازدواج نکند، بلکه خالی از قوت نیست.

2409 اگر مرد طواف نساء را که یکی از کارهای حج است به جا نیاورد، زنش که به واسطه محرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمی‌شود. و نیز اگر زن طواف نساء نکند، شوهرش بر او حلال نمی‌شود، ولی اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند به یکدیگر حلال می‌شوند.

2410 اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آنکه نه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کند، چنانچه او را افضا نماید هیچ وقت نباید با او نزدیکی کند.

2411 زنی را که سه مرتبه طلاق داده‌اند بر شوهرش حرام می‌شود، ولی کند، شوهر اول می‌تواند دوباره او را برای خود عقد نماید.

احکام عقد دائم

2412 زنی که عقد دائمی شده نباید بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود و باید خود را برای هر لذتی که او می‌خواهد، تسلیم نماید و بدون عذر شرعی از نزدیکی کردن او جلوگیری نکند و اگر در این‌ها از شوهر اطاعت، کند تهیه غذا و لباس و منزل او و لوازم دیگری که در کتب ذکر شده بر شوهر واجب است و اگر تهیه نکند چه توانایی داشته باشد یا نداشته باشد مدیون زن است.

2413 اگر زن در کارهایی که در مساله پیش گفته شد اطاعت شوهر را نکند گناهکار است و حق غذا و لباس و همخوابی ندارد ولی مهر او از بین نمی‌رود.

2414 مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور کند.

2415 مخارج سفر زن اگر بیشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نیست ولی اگر شوهر مایل باشد که زن را سفر ببرد، باید خرج سفر او را بدهد.

2416 زنی که از شوهر اطاعت می‌کند اگر مطالبه خرجی کند و شوهر ندهد می‌تواند جهت الزام شوهر بر پرداخت نفقه به حاکم شرع و اگر ممکن نباشد به عدول مؤمنین و اگر آن هم ممکن نباشد به فساق مؤمنین مراجعه نماید. و چنانچه الزام شوهر بر دادن نفقه ممکن نباشد، می‌تواند در هر روز به اندازه خرجی آن روز بدون اجازه از مال او بردارد و اگر ممکن نیست چنانچه ناچار باشد که معاش خود را تهیه کند، در موقعی که مشغول تهیه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نیست.

2417 مرد نمی‌تواند زن دائمی خود را به طوری ترک کند که نه مثل زن شوهردار باشد نه مثل زن بی‌شوهر، لکن واجب نیست هر چهار شب یک شب نزد او بماند.

2418 شوهر نمی‌تواند بیش از چهار ماه نزدیکی با عیال دائمی خود را ترک کند.

2419 اگر در عقد دائمی مهر را معین نکنند عقد صحیح است، و چنانچه مرد با زن نزدیکی کند باید مهر او را مطابق مهر زنهائی که مثل او هستند بدهد.

2420 اگر موقع خواندن عقد دائمی برای دادن مهر مدتی را معین نکرده باشند، زن می‌تواند پیش از گرفتن مهر از نزدیکی کردن شوهر جلوگیری کند، چه شوهر توانایی دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد. ولی اگر پیش از گرفتن مهر به نزدیکی راضی شود و شوهر با او نزدیکی کند دیگر نمی‌تواند بدون عذر شرعی از نزدیکی شوهر جلوگیری نماید.

متعه یا صیغه

2421 صیغه کردن زن اگر چه برای لذت بردن هم نباشد صحیح است.

2422 شوهر بیش از چهار ماه نباید نزدیکی با متعه خود را ترک کند.

2423 زنی که صیغه می‌شود اگر در عقد شرط کند که شوهر با او نزدیکی نکند، عقد و شرط او صحیح است و شوهر فقط می‌تواند لذت‌های دیگر از او ببرد ولی اگر بعدا به نزدیکی راضی شود، شوهر می‌تواند با او نزدیکی نماید.

2424 زنی که صیغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجی ندارد.

2425 زنی که صیغه شده حق همخوابی ندارد و از شوهر ارث نمی‌برد و شوهر هم ازاو ارث نمی‌برد.

2426 زنی که صیغه شده اگر نداند که حق خرجی و همخوابی ندارد عقد او صحیح است و برای آن که نمی‌دانسته، حقی به شوهر پیدا نمی‌کند.

2427 زنی که صیغه شده، می‌تواند بدون اجازه شوهر از خانه بیرون برود، ولی اگر به واسطه بیرون رفتن، حق شوهر از بین می‌رود بیرون رفتن او حرام است.

2428 اگر زنی مردی را وکیل کند که به مدت و مبلغ معین او را برای خود صیغه نماید، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود در آورد یا به غیر از مدت یا مبلغی که معین شده او را صیغه کند، وقتی آن زن فهمید اگر بگوید راضی هستم عقد صحیح و گرنه باطل است.

2429 پدر و جد پدری می‌توانند برای محرم شدن، یک ساعت یا دو ساعت زنی را به عقد پسر نابالغ خود در آورند و نیز می‌توانند دختر نابالغ خود را برای محرم شدن، به عقد کسی در آورند ولی باید آن عقد برای دختر مفسده نداشته باشد.

2430 اگر پدر یا جد پدری، طفل خود را که در محل دیگری است و نمی‌داند زنده است یا مرده، برای محرم شدن به عقد کسی در آورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل می‌شود و چنانچه بعدا معلوم شود که در موقع عقد آن دختر زنده نبوده عقد باطل است‌و کسانی که به واسطه عقد ظاهرا محرم شده بودند نامحرمند.

2431 اگر مرد مدت صیغه را ببخشد، چنانچه با او نزدیکی کرده باید تمام چیزی را که قرار گذاشته به او بدهد و اگر نزدیکی نکرده باید نصف آن را بدهد.

2432 مرد می‌تواند زنی را که صیغه او بوده و هنوز عده‌اش تمام نشده به عقد دائم خود در آورد.

احکام نگاه کردن

2433 نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دست‌ها اگر به قصد لذت باشد حرام است ولی اگر بدون قصد لذت باشد مانعی ندارد و نیز نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام می‌باشد و نگاه کردن به صورت و بدن و موی دختر نابالغ اگر به قصد لذت نباشد و به واسطه نگاه کردن هم انسان نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد، ولی بنابر احتیاط باید جاهایی را که مثل ران و شکم معمولا می‌پوشانند نگاه نکند.

2434 اگر انسان بدون قصد لذت به صورت و دست‌های زن‌های اهل کتاب مثل زن‌های یهود و نصارا نگاه کند در صورتی که نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد.

2435 زن باید بدن و موی خود را از مرد نامحرم بپوشاند بلکه احتیاط واجب آن است که بدن و موی خود را از پسری هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را می‌فهمد و به حدی رسیده که مورد نظر شهوانی است بپوشاند.

2436 نگاه کردن به عورت دیگری حرام است اگر چه از پشت شیشه یا در آئینه یا آب صاف و مانند این‌ها باشد و احتیاط واجب آن است که به عورت بچه ممیز هم نگاه نکنند. ولی زن و شوهر می‌توانند به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.

2437 مرد و زنی که با یکدیگر محرمند اگر قصد لذت نداشته باشند می‌توانند غیر از عورت به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.

2438 مرد نباید با قصد لذت به بدن مرد دیگر نگاه کند و نگاه کردن زن هم به بدن زن دیگر با قصد لذت حرام است.

2439 عکس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نیست، ولی اگر برای عکس برداشتن مجبور شود که حرام دیگری انجام دهد مثلا دست به بدن او بزند یا نظرش به صورت زینت شده او یا به سایر بدن او بیافتد، نباید عکس او را بردارد. و اگر زن نامحرمی را بشناسد، در صورتی که آن زن متهتک نباشد نباید به عکس او نگاه کند.

2440 اگر در حال ناچاری زن بخواهد زن دیگر، یا مردی غیر از شوهر خود را تنقیه کند، یا عورت او را آب بکشد باید چیزی در دست کند که دست او به عورت نرسد و همچنین است اگر مرد بخواهد مرد دیگر دیگری، یا زنی غیر زن خود را تنقیه کند یا عورت او را آب بکشد.

2441 اگر مرد برای معالجه زن نامحرم ناچار باشد که او را نگاه کند و دست‌به بدن او بزند اشکال ندارد، ولی اگر با نگاه کردن بتواند معالجه کند نباید دست‌به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه کند نباید او را نگاه کند.

2442 اگر انسان برای معالجه کسی ناچار شود که به عورت او نگاه کند، بنابر احتیاط واجب باید آئینه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه کند ولی اگر چاره‌ای جز نگاه کردن به عورت نباشد اشکال ندارد.

مسائل متفرقه زناشویی

2443 کسی که به واسطه نداشتن زن به حرام می‌افتد، واجب است زن بگیرد.

2444 اگر شوهر در عقد شرط کند که زن باکره باشد و بعد از عقد معلوم شود که باکره نبوده، می‌تواند عقد را به هم بزند.

2445 اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتی باشند که کسی در آنجا نباشد و دیگری هم نمی‌تواند وارد شود چنانچه بترسند که به حرام بیفتند باید از آنجا بیرون‌بروند.

2446 اگر مرد مهر زن را در عقد معین کند و قصدش این باشد که آن را ندهد عقد صحیح است ولی مهر را باید بدهد.

2447 مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزو دین اسلام می‌دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم، به انکار خدا یا پیغمبر برگردد مرتد است.

2448 اگر زن پیش از آن که شوهرش با او نزدیکی کند به طوری که در مساله پیش گفته شد مرتد شود عقد او باطل می‌گردد ولی اگر بعد از نزدیکی مرتد شود باید به دستوری که در احکام طلاق گفته خواهد شد عده نگه دارد پس اگر در بین عده مسلمان شود عقد باقی و اگر تا آخر عده مرتد بماند عقد باطل است.

2449 کسی که پدر یا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بوده‌اند، چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام کند، اگر مرتد شود زنش بر او حرام می‌شود و باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می‌شود عده وفات نگهدارد.

2450 مردی که از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا آمده و مسلمان شده، اگر پیش از نزدیکی با عیالش مرتد شود عقد او باطل می‌گردد و اگر بعد از نزدیکی مرتد شود زن او باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می‌شود، عده نگهدارد پس اگر پیش از تمام شدن عده، شوهر او مسلمان شود، عقد باقی و گرنه باطل است.

2451 اگر زن در عقد با مرد شرط کند که او را از شهری بیرون نبرد و مرد هم قبول کند نباید زن را از آن شهر بیرون ببرد.

2452 اگر زن انسان از شوهر دیگرش دختری داشته باشد انسان می‌تواند آن دختر را برای پسر خود که از آن زن نیست عقد کند و نیز اگر دختری را برای پسر خود عقد کند می‌تواند با مادر آن دختر ازدواج نماید.

2453 اگر زنی از زنا آبستن شود، جایز نیست بچه‌اش را سقط کند.

2454 اگر کسی با زنی که شوهر ندارد و در عده کسی هم نیست زنا کند چنانچه بعد او را عقد کند و بچه‌ای از آنان پیدا شود، در صورتی که ندانند از نطفه حلال است یا حرام آن بچه حلال زاده است.

2455 اگر مرد نداند که زن در عده است و با او ازدواج کند، چنانچه زن هم نداند و بچه‌ای از آنان به دنیا آید، حلال زاده است و شرعا فرزند هر دومی باشد ولی اگر زن می‌دانسته که در عده است، شرعا بچه فرزند پدر است و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به یکدیگر حرام می‌باشند.

2456 اگر زن بگوید یائسه‌ام نباید حرف او را قبول کرد ولی اگر بگوید شوهر ندارم حرف او قبول می‌شود.

2457 اگر بعد از آنکه انسان با زنی ازدواج کرد کسی بگوید آن زن شوهر داشته و زن بگوید نداشتم، چنانچه شرعا ثابت نشود که زن شوهر داشته، باید حرف زن را قبول کرد.

2458 اگر زنی که آزاد و مسلمان و عاقل است، دختری داشته باشد، تا هفت سال دختر تمام نشده، پدر نمی‌تواند او را از مادرش جدا کند.

2459 مستحب است در شوهر دادن دختری که بالغه است یعنی مکلف شده عجله کنند، حضرت صادق علیه السلام فرمودند: یکی از سعادت‌های مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.

2460 اگر زن مهر خود را به شوهر صلح کند که زن دیگر نگیرد، احتیاط واجب آن است که زن مهر را نگیرد و شوهر هم با زن دیگر ازدواج نکند.

2461 کسی که از زنا به دنیا آمده، اگر زن بگیرد و بچه‌ای پیدا کند آن بچه حلال زاده است.

2462 هر گاه مرد در روزه ماه رمضان یا در حال حیض زن، با او نزدیکی کند معصیت کرده ولی اگر بچه‌ای از آنان به دنیا آید، حلال زاده است.

2463 زنی که یقین دارد شوهرش در سفر مرده، اگر بعد از عده وفات که مقدار آن در احکام طلاق گفته خواهد شد، شوهر کند و شوهر اول از سفر برگردد باید از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولی اگر شوهر دوم با او نزدیکی کرده باشد، زن باید عده نگه دارد و شوهر دوم باید مهر او را مطابق زن‌هایی که مثل او هستند بدهد، ولی خرج عده ندارد.

رساله حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

خواستگاری و نامزدی در قانون مدنی

خواستگاری و نامزدی

من سخن خود را درباره چهل ماده پیشنهادی از همان نقطه آغاز می‌کنم که دراین پیشنهادها آغاز شده است. در این پیشنهادها به ترتیب «قانون مدنی» اول از خواستگاری و نامزدی بحث به میان آمده است.

نظر به اینکه قوانین مربوط به خواستگاری و نامزدی که در قانون مدنی آمده است قوانین مستقیم اسلامی نیست یعنی نص و دستور صریحی از خود اسلام در اغلب این‌ها نرسیده است و قانون مدنی آنچه در این زمینه گفته طبق استنباطی است که‌از قواعد کلی اسلامی کرده است، ما خود را مکلف به دفاع از قانون مدنی نمی‌دانیم و وارد بحث در جزئیات نظریات پیشنهاد کننده نمی‌شویم، با اینکه پیشنهاد کننده مرتکب اشتباهات عظیمی شده است و حتی از درک مفهوم صحیح آن چند ماده ساده عاجز بوده است. اما از دو مطلب در اینجا نمی‌توانیم صرف نظر کنیم.

آیا خواستگاری مرد از زن اهانت به زن است؟

1. پیشنهاد کننده می‌گوید:

«قانونگذار ما حتی در این چند ماده کذایی (مربوط به خواستگاری و نامزدی) هم این نکته ارتجاعی و غیر انسانی را فراموش نکرده است که مرد اصل است و زن فرع. در تعقیب فکر مزبور ماده 1034 را که اولین ماده قانون در کتاب نکاح وطلاق است به نحو زیر تنظیم نموده است:

ماده 1034- از هر زنی که خالی از موانع نکاح باشد می‌توان خواستگاری نمود. به طوری که ملاحظه می‌شود به موجب ماده مزبور با اینکه هیچ گونه حکم و الزامی بیان نشده است، ازدواج به معنی «زن گرفتن» برای مرد مطرح شده و او به عنوان مشتری و خریدار تلقی گردیده و در مقابل، زن نوعی کالا وانمود شده است. این قبیل تعبیرات در قوانین اجتماعی اثر روانی بسیار بد و ناگوار ایجاد می‌کند ومخصوصا تعبیرات مزبور در قانون ازدواج بر روی رابطه زن و مرد اثر می‌گذارد وبه مرد ژست آقایی و مالکیت و به زن وضع مملوکی و بندگی می‌بخشد.»

به دنبال این ملاحظه دقیق روانی! موادی که خود پیشنهاد کننده تحت عنوان «خواستگاری» ذکر می‌کند، برای اینکه خواستگاری جنبه یکطرفه و حالت «زن‌گرفتن» به خود نگیرد، خواستگاری را هم وظیفه زنان دانسته و هم وظیفه مردان، تا در ازدواج تنها «زن گرفتن» صدق نکند، «مرد گرفتن» هم صدق کند یا لااقل نه زن گرفتن صدق کند و نه مرد گرفتن. اگر بگوییم زن گرفتن، یا اگر همیشه مردان را موظف کنیم که به خواستگاری زنان بروند، حیثیت زن را پایین آورده و آن را به صورت کالای خریدنی در آورده‌ای‌ام!


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13