امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری جلد ۳

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری0%

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری

نویسنده: محمد دشتى
گروه:

مشاهدات: 11468
دانلود: 2360


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 129 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11468 / دانلود: 2360
اندازه اندازه اندازه
امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری

امام علی (علیه السلام) و اقتصاد / الگوهای رفتاری جلد 3

نویسنده:
فارسی

۴ - مقدم داشتن يتيمان

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام نسبت به يتيمان حساسيت فوق العاده اى داشت، گاهى يكى از باغات خود را مى فروخت تا تعداد زيادى از يتيمان را بى نياز كند.

يتيمان را در منزل خود جمع مى كرد، و با دست خود عسل به دهانشان مى گذاشت، كه احساس كمبود نكنند، آنقدر با آنها مهربان بود كه ديگر طبقات مردم مى گفتند: اى كاش ما هم يتيم بوديم.

ابوالطفيل مى گويد:

«رأيت علياً يدعوا اليتامى فيطعمهم العسل، حتى قال بعض اصحابه لوددت انى كنت تيماً(۱۸۴)

«علىعليه‌السلام را ديدم كه يتيمان را دعوت مى كرد و آنان را با عسل اطعام مى كرد بگونه اى كه برخى از اصحاب امام مى گفتند: دوست داشتم كه من هم يك يتيم باشم»

۵ - مقدم داشتن نيازمند درمانده

در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله اميرالمؤمنينعليه‌السلام براى زيارت خانه خدا وارد مكه شد، شبى از شب ها در كنار بيت اللَّه الحرام عربى را مشاهده كرد كه چادر كعبه را گرفته و مى گويد:

خدايا! تو صاحب بيتى، اين خانه مال تو است، و من نيز ميهمان تو هستم و هر ميزبانى از ميهمان خود پذيرائى مى كند، و احترام او را نگه مى دارد، من در خواست مى كنم كه احترام مرا در بخشش گناهانم قرار دهى!

امام علىعليه‌السلام سخنان آن اعرابى را شنيد و تحت تأثير او قرار گرفته، و عمل او را پيش يارانش ستود.

در شب هاى بعد نيز امام علىعليه‌السلام او را مشاهده كرد كه پس از مناجات با پروردگار عالم، به ترتيب از خداى بزرگ برائت از آتش جهنم و چهار هزار درهم پول مى خواست.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام پيش اعرابى آمده و فرمود:

اى برادر عرب! از خدا مغفرت و بخشش گناهانت را در خواست كردى خداوند هم پذيرفت و تو را مورد رحمت خويش قرار داد!

و در شب بعد از خدا بهشت خواستى، برايت وعده كرد، و سپس دعا كردى كه از آتش جهنم برات آزاديت دهد، آنرا هم داد!!

و امشب چهارهزار درهم پول در خواست كردى، بگو ببينم پول ها را براى چه كارى مى خواهى.

اعرابى گفت:

تو كيستى؟ تو خود را براى من معرفى كن تا به سؤال تو جواب دهم.

علىعليه‌السلام فرمود:

من على بن ابيطالب هستم.

اعرابى گفت:

سوگند به خدا حاجت من در دست تو است و من مى خواهم با اين پول ها هزار درهم آنرا مهريه زنم قرار دهم و ازدواج نمايم، و يك هزار درهم نيز قرض دارم، مى خواهم آنرا بپردازم، و چون خانه ندارم، با هزار درهم سومى منزل خريدارى كنم، و با يك هزار درهم باقيمانده زندگى نموده وآبروى خود را حفظ كنم.

علىعليه‌السلام فرمود:

اعرابى! حق اين است كه در حاجت خويش انصاف نموده اى، هرگاه از مكه خارج شدى، به مدينه بيا و خانه على را بپرس تا من اين حاجت تو را روا كنم.

ايام گذشت و امام حسينعليه‌السلام روزى در شهر مدينه متوجه شدكه عربى سراغ خانه على بن ابي طالبعليه‌السلام را مى گيرد، پيش آمد و فرمود:

اى عرب، من تو را به خانه علىعليه‌السلام راهنمائى مى كنم.

عرب سؤال كرد: تو كيستى؟

امام حسينعليه‌السلام جواب داد: من حسين بن علىعليه‌السلام هستم.

سپس به ترتيب از مادر و جد و برادرش سؤال نمود، امام حسينعليه‌السلام نيز به سؤالات وى پاسخ داد.

عرب گفت:

خير دنيا و آخرت را براى خود فراهم كرده اى، اى آقازاده! پيش مولايم علىعليه‌السلام برو و به او خبر ده، عربى كه در مكه به او وعده اى داده اى آمده است.

علىعليه‌السلام از آمدن عرب آگاه شد و به همسرش فاطمه (سلام الله علیها) فرمود:

آيا چيزى براى پذيرائى در خانه موجود است؟

حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: خير!

امام علىعليه‌السلام سلمان را احضار كرد و به او دستور داد؛

باغى را كه پيامبر خدا درختان آنرا كاشته است، به مردم عرضه كن و بفروش برسان.

حضرت سلمان فوراً باغ را به دوازده هزار درهم فروخت و پول هايش را به امام علىعليه‌السلام داد، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام مبلغ چهارهزار درهم آن را به اعرابى داده و چهل درهم نيز به عنوان هزينه راه مرحمت فرمود و چون مستمندان مدينه از فروش باغ آگاه شدند به حضور علىعليه‌السلام آمده و درخواست كمك كردند.

مولاى متقيان پول هاى باقيمانده را به فقراء داد و حتى يك درهم باقى نماند!

حضرت زهرا (سلام الله علیها) از قضيه آگاه شد، و سؤال نمود:

يا على! بهتر نبود مبلغى را نيز براى فرزندان و خانواده خود در نظر مى گرفتى؟ من و بچه هايت گرسنه ايم.

علىعليه‌السلام فرمود:

در برابر مستمندان حيا كردم، و از مذلت و خوارى سؤال آنان احتياط نمودم.

در اين لحظات جبرئيل امين به حضور پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيده و سلام خدا را به او ابلاغ كرد و اضافه نمود كه خداوند مى فرمايد:

سلام مرا به علىعليه‌السلام برسان، و به فاطمه (سلام الله علیها) بگو: بخشش على مورد قبول من است.

رسول خدا به خانه علىعليه‌السلام و زهرا (سلام الله علیها) آمده و سلام و پيغام پروردگار عالم را به آنان ابلاغ كرد كه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از پيشنهاد و مطرح كردن سؤالش عذر خواهى نمود.

آنگاه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله هفت درهم به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داد تا آنرا به علىعليه‌السلام برساند كه در مخارج منزل مصرف كند.

علىعليه‌السلام پول ها را دريافت نمود و با فرزند بزرگش امام حسنعليه‌السلام به بازار آمد تا براى گرسنگان خانواده اش خريد نمايد، ولى در طول راه انسان مستمندى پيش آمد و گفت:

چه كسى به من بيچاره قرض مى دهد؟

مولاى متقيان اين هفت درهم را نيز با مشورت فرزندش امام حسنعليه‌السلام به او داده و دست خالى به خانه برگشت!!

در اين فكر بود كه از چه كسى قرض كند؟

ناگاه عربى ظاهر شد، در حالى كه عنان شترش را در دست داشت، گفت:

يا على، اين ناقه را از من خريدارى كن.

امام علىعليه‌السلام فرمود: پولى ندارم كه ناقه را از تو خريدارى نمايم.

عرب گفت: مانعى ندارد، من به طور نسيه آن را به تو مى فروشم.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: به چه مبلغ مى فروشى؟

عرب گفت: به يكصد درهم.

امام علىعليه‌السلام فرمود: فرزندم حسن! ناقه را بگير.

امام حسنعليه‌السلام ناقه را تحويل گرفت.

هنوز چند قدمى برنداشته بودند، عرب ديگرى ظاهر شد كه شبيه اعرابى قبلى بود، ولى از جهت لباس و ظاهر فرق داشت و خطاب به حضرت علىعليه‌السلام گفت: آيا ناقه را مى فروشى؟

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: مى خواهى با اين ناقه چه كار كنى؟

عرب گفت: در اولين جنگى كه رسول خدا به پيكار دشمن مى پردازد، شركت نموده و از اين ناقه استفاده مى كنم.

امام علىعليه‌السلام فرمود: در اين صورت اگر راضى شويد من اين ناقه را بدون قيمت به شما ميبخشم.

عرب گفت: نه خير، من قيمت آنرا حاضر كرده ام، و آنرا مى خرم، بگو ببينم به چه مبلغى آنرا خريدارى نموده اى؟

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: به يكصد درهم خريدارى نمودم.

عرب گفت: من حاضرم آنرا به يكصد و هفتاد درهم بخرم.

امام علىعليه‌السلام فرمود: فرزندم حسن! پول ها را تحويل بگير و ناقه را تحويل بده.

امام حسنعليه‌السلام پول ها را گرفت، علىعليه‌السلام فرمود: بيا تا پول هاى عرب قبلى را بپردازيم.

و همچنان در دنبال او بودند كه با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ملاقات كردند، پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله خوشحال و متبسم بود، كه علىعليه‌السلام از خوشحالى آن حضرت تعجب كرد و از علت آن جويا شد.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: على جان! تو به دنبال عربى هستى كه به تو ناقه فروخته است، و مى خواهى پول هاى او را بپردازى، در حالى كه فروشنده ناقه، جبرئيل و خريدار ناقه، ميكائيل بود، و ناقه از ناقه هاى بهشت برين است، و پول هاى آن مربوط به خداوند رب العالمين و جل جلاله مى باشد.

على! پول ها را در زندگى خود خرج كن و هرگز از تنگدستى و فقر وحشت نداشته باش.(۱۸۵)

۶ - كمك به پيران از كار افتاده

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به گونه اى ناشناخته شب ها نان و خرما به خرابه ها و به خانه مستمندان مى برد، و مريضان را عيادت مى كرد، بسيارى نمى دانستند اين بزرگوار كيست؟

و چه كسى نيمه هاى شب نان و خرما و آرد بر در خانه هايشان مى گذارد؟

كيست كه در خرابه ها هر شب سر مريض و مرد كور را بر دامن خود مى گذارد و از آنها پذيرائى و مراقبت مى كند؟

تا آنكه امام علىعليه‌السلام ضربت خورد و سه شب و دو روز در بستر شهادت آرميد، آنگاه بسيارى فهميدند كه آن مرد شب، آن يار و غمخوار ضعيفان، حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام بود.

چون حسنينعليهما‌السلام از دفن اميرالمؤمنينعليه‌السلام برمى گشتند در راه پيرمردى مريض و نابينا را ديدند كه گريه مى كرد.

امام حسنعليه‌السلام پيش آمد و فرمود:

يا شيخ چرا گريه مى كنى؟

گفت: مردى هر شب شير و آرد براى من مى آورد، اكنون سه روزاست كه نمى آيد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود: آن مرد چه كسى بود؟

گفت: نمى شناسم.

فرمود: او را تعريف كن؟

گفت: چهره اش را نديده ام تا تعريف كنم. ولى به من همانند يك مادر با فرزندش مهربانى مى كرد.

با من به نرمى سخن مى گفت و با مهربانى از من پرستارى مى كرد، اظهار انس مى نمود و با من مى خنديد و آنگاه برمى گشت.

حضرت مجتبىعليه‌السلام فرمود: اين صفت پدر ماست و خدا اجر تو را زياد كند، او شهيد شد و از دنيا رفت و اكنون از دفن او باز مى گرديم.

پيرمرد از شنيدن اين خبر فرياد بلندى كشيد كه مرگش در همان فرياد بود.(۱۸۶)

و در نقل ديگر آمده است كه:

پيرمرد از امام حسنعليه‌السلام درخواست كرد تا او را كنار قبر امام علىعليه‌السلام ببرند.

وقتى كنار قبر رسيد و دانست كه پرستار ايام عمرش حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام بوده زبان به عذر خواهى گشود و آنقدر گريه كرد و فرياد زد كه از دار دنيا رفت.(۱۸۷)

۷ - آزاد كردن هزار برده

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در كنار كار و توليد، كشاوزى و باغدارى، تلاش فراوان در كمك به يتيمان و ازدواج جوانان، و اداى قرض وام داران داشت.

گاهى يك باغ را مى فروخت و پول آن را به فقراء و يتيمان مى داد،

و زمانى قيمت آن را براى آزاد كردن بردگان به كار مى گرفت.

حضرت امام صادقعليه‌السلام فرمود:

«انَّ اميرالمؤمنين عليه‌السلام اعتق الف مملوكٍ من كد يده »

«همانا اميرالمؤمنينعليه‌السلام كه درود خدا بر او باد، با دسترنج خود هزار برده را آزاد كرد.»(۱۸۸)

چون در آن زمان هنوز بردگان وجود داشتند، گرچه راه هاى توليد برده، و برده دارى با بعثت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله مسدود شد، اما سيستم زندگى، و روابط آن روزگاران به برده دارى تكيه داشت كه به تدريج آزاد شدند.

بخش پنجم: جلوه هاى ايثار و انفاق

۱ - وقف چاه هاى پر آب

يكى از محورهاى تلاش اقتصادى امام علىعليه‌السلام حفر چاه، و قنات هاى پر آب بود كه آنها را وقف مسافران، و به خصوص حجاج بيت اللَّه مى كرد، كه در آن هواى گرم، در رفت وآمدهاى سخت، استفاده كنند.

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

روزى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام سرگرم حفر چاهى بود، مقدارى كه چاه را كند، بگونه اى غير معمول ناگاه آب بسيار گوارا و شيرين فوران كرد (به اندازه گردن شتر).

گروهى كه در آن اطراف بودند، خوشحال شده به امام علىعليه‌السلام تبريك گفتند، و از فراوانى و فشار آب چاه در شگفت ماندند.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرمود:

من هم براى شكر گذارى در برابر نعمت هاى خدا، اين چاه را وقف مسافران و زائران بيت اللَّه مى كنم، وهر كس آن را بفروشد، يا به ديگرى ببخشد، لعنت خدا وفرشتگان براو باد.(۱۸۹)

۲ - وقف كردن چشمه هاى فراوان براى مستمندان

جوانى بنام ابى نيزر از فرزندان نجاشى پادشاه حبشه، در كودكى به مدينه آمد، در محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، اسلام را پذيرفت، و در خدمت آن حضرت زندگى مى كرد،

پس از رحلت رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله در خدمت فاطمه (سلام الله علیها) و فرزندان اوعليهم‌السلام بود.

ابونيزر مى گويد: من حراست دو مزرعه اميرالمؤمنينعليه‌السلام را به عهده داشتم كه يكى عين ابى نيزر و ديگرى بغيبغه بود.

روزى آن حضرت در مزرعه به من فرمود: طعامى براى خوردن هست؟

گفتم: دارم ولى آن را براى اميرالمؤمنينعليه‌السلام مناسب نمى بينم، چون كه آن را از كدوى مزرعه با دنبه گوسفند تهيه كرده ام؛

فرمود: بياور، غذا را آوردم.

امام علىعليه‌السلام برخاست و در جوى آب دست خويش را شست، بعد مقدارى از آن كدو را ميل فرمود، سپس دست خويش را خاكمال كرد و با دو دست مقدارى آب نوشيد، آنگاه فرمود:

اى ابانيزر دست ها پاكترين ظرفند، سپس با رطوبت دست ها شكم مبارك خويش را مسح كرد و فرمود:

«من ادخله بطنه فى النار فابعده اللَّه

هركه شكمش او را داخل آتش كند، خدا او را از رحمت خويش دور فرمايد.

آنگاه كلنگ را به دست گرفت و براى كندن چاه به درون آن رفت، كلنگ مى زد و ذكر خدا را زمزمه مى كرد، سپس از چاه بيرون آمد كه هنوز از آب خبرى نبود.

از پيشانى آن حضرت عرق مى ريخت،

دفعه ديگر داخل چشمه گرديد، و كلنگ زد، آنگاه چشمه به آب رسيد، آب به اندازه گردن شتر بيرون مى زد، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به سرعت بيرون آمد و فرمود:

خدا را گواه مى گيرم كه اين چاه در راه خدا صدقه است. ابانيزر براى من دوات و كاغذى بياور.

به زودى آن دو را محضرش آوردم امام اينگونه نوشت:

«بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحيم، هذا ما تصدَّق به على اميرالمؤمنين تصدَّق بالضَّيعتين بعين ابى نيزر و البغيبغة على فقراء المدينة و ابن السَّبيل، ليقى اللَّه بهما وجهه حرَّ النار يوم القيام ة لا تباعاً و لاتوهب ا حتى يرثها اللَّه و هو خير الوارثين الا ان يحتاج اليهما الحسن و الحسين، فهما طلقٌ لهما و ليس لغيرهما

«به نام خداوند بخشنده مهربان، اين چاه، چاهى است كه علىعليه‌السلام اميرالمؤمنين آنرا صدقه جاريه قرار داد و آن دو مزرعه معروف به عين ابى نيزر و بغيبغه است.

بر فقراء اهل مدينه و در راه ماندگان تا خدا چهره على را در روز قيامت از آتش جهنم نگاه دارد.

اين دو، قابل فروش و هبه به ديگرى نيستند تا روزى كه به خدا ارث رسند و او بهترين وارثان است، مگر اينكه حسن و حسين به آن دو احتياج پيدا كنند كه مطلق در اختيار آن دو مى باشند.»

محمد بن هشام مى گويد:

امام حسينعليه‌السلام روزى مقروض شد، معاويه به او نامه نوشت، حاضرم عين ابى نيزر را به دويست هزار دينار بخرم.

امام حسينعليه‌السلام فرمود:

«انَّما تصدَّق بها ابى، ليقى اللَّه وجهه حرَّ النار »

«همانا اين چاه پر آب را پدرم در راه خدا به نيازمندان بخشيد تا از آتش جهم در امان باشد و من به هيچ قيمتى آنرا نخواهم فروخت».(۱۹۰)

۳ - بخشيدن لباس هاى اهدائى

در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله حله هايى پيراهن هاى قيمتى به آن حضرت تقديم كردند و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آنها را در ميان اصحاب تقسيم كرد، و پيراهنى را نيز به امام علىعليه‌السلام بخشيد.

پس از چند لحظه يكى از ياران رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله از راه رسيد و وارد مسجد و در جمع ياران قرارگرفت، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله خطاب به اصحاب فرمود:

چه كسى پيراهن خود را به اين يار تازه رسيده مى بخشد؟

كسى جواب نداد.

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام بلافاصله اعلام آمادگى فرمود و سهم خود را به آن شخص بخشيد.(۱۹۱)

۴ - بخشيدن حُله هاى قيمتى (لباس هاى قيمتى)

پادشاه حبشه، نجاشى، لباسى حله اى به قيمت هزار دينار براى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرستاد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آن را به حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام اهداء كرد، چندى بعد تهيدستى به مسجد آمد و از امام علىعليه‌السلام تقاضاى كمك كرد، حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فوراً همان لباس هزار دينارى اهدائى را به فقير بخشيد.(۱۹۲)

۵ - تأمين غذاى گرسنگان

امام علىعليه‌السلام با درآمد شخصى خود نان و غذاهاى لذيذ فراهم مى كرد و به گرسنگان و فقراء و يتيمان مى خورانيد و آنان را بر سر سفره احسان خود پذيرائى مى فرمود.

اما خود از آن غذاهاى چرب و شيرين نمى خورد، بلكه بر سفره خود نان جو و روغن و سركه مى گذاشت و با غذاهاى ساده خود را سير مى كرد.(۱۹۳)

فصل چهارم: عمران و آبادانى

بخش اول: فرهنگ مسجدسازى

۱- مسجد سازى در سفر جنگى

در فرهنگ اسلامى كه نماز و نيايش لازمه پرورش روح آدمى است، مسجد و عبادتگاه مسلمين نيز جايگاه ويژه اى دارد، بايد:

در تمام روستاها و دهات كوچك و بزرگ؛

در كنار تمام جاده ها و استراحتگاه ها؛

در تمام بيمارستان ها و رستوران ها؛

در تمام پادگان ها و قرارگاه هاى نظامى؛

هرجا كه اجتماع مسلمين حضور و تحقق مى يابد مسجدى آباد و متناسب باهمان منطقه ساخته يا بازسازى شود، كه احاديث فراوانى در مسجد سازى وجود دارد.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در تمام دوران زندگى به مسئله مسجد سازى توجه لازم داشت؛

در احد،

در جنوب مسجد النبى در شهر مدينه،

در محله مساجد سبعه،

هر جا كه اقامت مى فرمود،

به امر مسجد سازى مى پرداخت، حتى آنگاه كه ارتش خود را براى صفين كوچ مى داد، در طول راه نيز اين امر مقدس را ازياد نبرد.

امام علىعليه‌السلام و لشگريانش وقتى به شهر مرزى هيت رسيدند وارد شهر نشدند، آن را دور زدند و در يك ميدان گسترده در اطراف هيت، در منطقه اى به نام اقطار مدتى كوتاه توقف فرمود، و در همان توقف كوتاه مسجدى ساخت كه تا ساليان طولانى مردم درآنجا نماز مى خواندند، و مشكل عبادتگاه مردم آن سامان برطرف گرديد.(۱۹۴)

۲ - فرهنگ مسجد سازى درشهرها

امام علىعليه‌السلام در ساختن مسجد مدينه نقش اساسى داشت. و مسجدى در محله جنگ احزاب مسجد فتح را به ياد پيروزى بر عمرو بن عبدود و مهاجمان قريش بنا نمود، و شب ها در آنجا نماز مى خواند.(۱۹۵)

و پس از نزول آيه مربوط به عمران و آبادى مساجد:

( إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ) (۱۹۶)

«همانا كسانى مسجدها را آباد مى سازند كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند»

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در بصره و در كوفه و در آبادان مساجدى بنا كرد.(۱۹۷)

۳ - ترويج ارزش هاى مسجد

مسجد خانه خداست، بايد جايگاه بندگان خدا باشد.

تميز و با شكوه باشد، تا بندگان خدا در آن آرام گيرند، و با ياد و نام خدا، به نيايش بپردازند.

امام علىعليه‌السلام نسبت به ترويج ارزش والاى مسجد فرمود:

من نشستن در مسجد را از نشستن در بهشت بهتر دوست مى دارم.

زيرا نشستن در مسجد موجب رضا و خشنودى خداوند است، و نشستن در بهشت تنها عامل خشنودى من است و من رضاى خدا را بر خشنودى خود ترجيح مى دهم.(۱۹۸)

۴ - فعاليت هاى اجتماعى، اقتصادى

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام هزار برده با دسترنج خود خريد و آزاد كرد.(۱۹۹)

تنها در يك مرحله صدهزار درخت خرما از هسته هاى خرما كاشت، وقتى هسته ها را به باغ مى برد شخصى پرسيد: اينها چيست يا اميرالمؤمنينعليه‌السلام ؟!

پاسخ داد: انشاءاللَّه صد هزار درخت خرما.

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام اموال فراوانى را وقف كرد، مانند:

باغى در سرزمين خيبر؛

باغى در وادى القرى؛

باغى در ابى نيزر؛

باغى در بغيبغه؛

باغى در ارباجا؛

باغى در سرزمين ارينه؛

باغى در رعدا؛

باغى در رزينا؛

باغى در رباحا؛

كه سرپرستى آنها را در وقف به فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) سپرد.

امام علىعليه‌السلام حدود بيش از ۱۰۰ حلقه چاه را با دست مبارك كند و به آب رساند و وقف مردم كرد.

چاه هائى وقف حجاج بيت اللَّه كرد، كه تا امروز باقى است.

چاه هائى در جاده مكه با نام آبار على(۲۰۰) حفر كرد كه هنوز تابلوئى به همين نام وجود دارد.

چاه در سرراه كوفه؛

و ساختن مساجد فراوان؛

مسجدى در كوفه؛

مسجدالفتح در مدينه؛

مسجدى مقابل قبر حضرت حمزه؛

مسجدى در ميقات؛

مسجد جامع بصره؛

مسجدى در آبادان؛

مسجدى در سر راه صفين؛

بخش دوم: آبيارى و تأمين آب آشاميدنى

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام نسبت به كار و توليد فرمود:

«انَّ اللَّه يحبُّ المحترف الْأمينْ »(۲۰۱)

«همانا خداوند، صنعت گر امين را دوست دارد».

و در روايت ديگرى فرمود:

«من وجد ماءً و تراباً ثمَّ افتقر فأبعده اللَّه »

«هركس آب و خاك داشته باشد و تهيدست بماند، از رحمت خدا دور باد.»(۲۰۲)

۱ - كندن چاه براى تأمين آب آشاميدنى

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام درتمام دوران زندگى پربارخود به عمران و آبادانى، و توليد و سازندگى توجه فراوانى داشت، منتظر نمى ماند كه ديگرى نيازمندى هاى او را برطرف سازد، بلكه خود باكار و تلاش مداوم، و توليد مناسب، هم نيازهاى خود را و هم نيازهاى ديگران را بر طرف مى ساخت، با:

باغ هاى فراوانى كه احداث كرد.

چاه هاى پر آبى كه حفر نمود.

هنوز هم پس از گذشت چهارده قرن درمدينه و اطراف مدينه، تابلوهائى از چاه هاى برجاى مانده از امام علىعليه‌السلام به چشم مى خورد آبار على.

يكى از چاه هاى آب آشاميدنى در طول راه، درمسير حركت ارتش آن حضرت به سوى صفين تحقق يافت.

وقتى ارتش حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام از شهر انبار عبور مى كرد، آب مورد نياز برنداشتند و با پيمودن مقدارى از راه، همگى تشنه و خسته در جستجوى آب افتادند، كه بى نتيجه بود، از راهبى(۲۰۳) پرسيدند:

او نيز جواب داد كه آب آشاميدنى مرا نيز از دو فرسنگ راه مى آورند.

امام علىعليه‌السلام در آن صحراى تفتيده اسب تاخت و در نقطه اى ايستاد و خيره به زمين نگاه كرد و فرمود: در اين مكان آب وجود دارد، اينجا را حفر كنيد.

سربازان مقدارى كه زمين را كندند، به تخته سنگ بزرگ و روشنى رسيدند، هرچه تلاش كردند، حتى با تعداد صد نفر نتوانستند سنگ را از جاى خود تكان دهند.

در اين لحظه، حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام از اسب فرود آمد وخود به حفر چاه همت كرد، و با زمزمه اى كه همراهان ندانستند چه فرمود، سنگ را از جاى كند.

آب فواره زد و بالا آمد.

آنگاه خطاب به فرماندهان و نظاميان خود فرمود:

همگان از آب گوارا و خنك بياشامند، و ذخيره سازند، و اسبان و ديگر چهار پايان را سيراب كنند.(۲۰۴)

يعنى امام علىعليه‌السلام به عنوان امام و فرمانده كل نيروهاى مسلح به اين مقدار قناعت نمى كند، كه تنها امر و نهى كند، بلكه هرجا كه لازم باشد؛ آستين ها را بالا زده، خود كار مى كرد، چاه حفر مى كرد، سنگ هاى بزرگ را جابجا مى ساخت، و شخصاً در رفع مشكل كمبود آب آشاميدنى ارتش خود اقدام جدى داشت.

از جاى كندن آن سنگ عظيم كه ده ها نفر از جابجائى آن عاجز بودند از نيرومندى و شجاعت بى نظير آن حضرت به حساب مى آيد.

۲- دستورالعمل براى اصلاح چاه ها و نهرها

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام در عمران و آبادى و حفر چاه و لايروبى رودها، توجه كاملى داشت تا جامعه با كار و توليد تأمين گردد.

يكى از فرماندهان امام علىعليه‌السلام به نام قرظة بن كعب انصارى در شهرى كارمى كرد كه غير مسلمانان واهل ذمه تحت حمايت اسلام در صلح و آرامش مى زيستند.

چون دچار مشكل اقتصادى شدند حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام به قرظه نوشت:

مردانى از اهل ذمه، از حوزه فرمانداران توگفته اند كه در زمين هايشان نهرى داشته اند كه خشك و پر شده است، پس در مشكلات اقتصادى آنها مطالعه كن، و آن نهر را اصلاح كن، و آباد نما، به جان خودم سوگند، اگر آبادانى شود و مردم تأمين گردند بهتر از آن است كه از آنجا كوچ كنند و ناتوان گردند، واز انجام كارهائى كه به صلاح مملكت است باز مانند.(۲۰۵)

۳ - حفر چاه هاى فراوان در اطراف مدينه

امام علىعليه‌السلام چاه هاى فراوانى در مدينه و اطراف مدينه و در سرزمين ينبع سر راه كوفه و مكه حفر كرد و أغلب چاه هاى به آب رسيده را وقف محلات يا فقراء يا مسافران خانه خدا كرد.(۲۰۶)

۴- بهبود وضع زندگى مردم

حفر قنات تا آن روز در عربستان مطرح نبود، كه امام علىعليه‌السلام براى آبيارى درختان تشنه مدينه، روش حفر چاه را مطرح و به ديگران آموزش داد.

در آن روزگار وضع كشت گندم مناسب نبود، چون از گندم هاى لاغر و غيرمرغوب استفاده مى كردند، كه حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام دستور داد تا از طائف و ايران بذر گندم هاى مرغوب تهيه و كشاورزى را رونق دهند.

علىعليه‌السلام اولين كسى است كه آسياب آبى را با آب قنات ها ساخت و به راه انداخت تا گندم ها را آرد كنند.

امام علىعليه‌السلام در نقشه شهرى و وسيع بودن خيابان ها تلاش مى كرد و پس از ساختن بندر و اسكله در جده، از جده تا شهر عله جاده شوسه ايجاد كرد.(۲۰۷)

۵ - روش بكارگيرى مردم در آبادانى شهرها

شيوه سلاطين و حاكمان مستبد در عمران و آبادى آن بود كه از نيروى كار ارزان مردم استفاده مى كردند و با كار رايگان مردم جاده ها، كاخ ها و ديوارهائى مثل ديوار چين مى ساختند و يا اهرام مصر را با كشته شدن هزاران انسان بى گناه درست مى كردند.

اما حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام دستور مى داد، اگر مردم مى خواهند و با ميل و رغبت كار مى كنند، براى اصلاح نهرهاى زمين هاى كشاورزى خودشان به كار گرفته شوند، و فرمانداران بايد مزد آنها را بپردازند و اگر كسى نمى خواهد يا كراهت دارد، از كار كردن آنها صرف نظر شود.

اين دستورالعمل را به فرماندار خود (قرظة بن كعب) نيز نوشت.(۲۰۸)

بخش سوم: تلاش هاى صنعتى

۱ - اسكله سازى

امام علىعليه‌السلام براى رفع نيازهاى مسلمانان در سفرهاى دريائى به مهندسين ايرانى دستور داد تا از در آمد ملى كشور، اسكله اى در شهر بندرى جده ساختند تا رفت و آمدهاى دريائى به سهولت انجام گيرد.

۲- كارخانه كشتى سازى

حضرت اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام براى رونق سفرهاى دريائى دستور ساختن، كارگاه كشتى سازى را صادر فرمود، تا از درآمد عمومى، مخارج آن تأمين و به خط توليد برسد، و پس از اتمام كارگاه كشتى سازى شخصاً آن را افتتاح فرمود.(۲۰۹)