امام علی (علیه السلام) و امور نظامی و دفاعی / الگوهای رفتاری جلد ۴

امام علی (علیه السلام) و امور نظامی و دفاعی / الگوهای رفتاری18%

امام علی (علیه السلام) و امور نظامی و دفاعی / الگوهای رفتاری نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

جلد ۱ جلد ۲ جلد ۳ جلد ۴
  • شروع
  • قبلی
  • 142 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14512 / دانلود: 3155
اندازه اندازه اندازه
امام علی (علیه السلام) و امور نظامی و دفاعی / الگوهای رفتاری

امام علی (علیه السلام) و امور نظامی و دفاعی / الگوهای رفتاری جلد ۴

نویسنده:
فارسی

در چشمه سار نهج البلاغه

۱ - ارزش و فضيلت جهاد

خطبه ۲۷ نهج البلاغه

۱ - فضل الجهاد

«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ.وَهُوَلِبَاسُ التَّقْوى،وَدِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ،وَجُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ. فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ، وَشَمِلَهُ الْبَلَاءُ، وَدُيِّثَ بِالصِّغَارِ وَالْقَمَاءَةِ، وَضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ، وَ أُدِيلَ الْحَقُ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ، وَسِيمَ الْخَسْفَ، وَمُنِعَ النَّصَفَ

ترجمه خطبه ۲۷

(وقتى خبر تهاجم سربازان معاويه به شهر انبار،و سُستى مردم به امام ابلاغ شد فرمود:)

۱ - ارزش جهاد در راه خدا

«پس از ستايش پروردگار، جهاد در راه خدا، دَرى از درهاى بهشت است، كه خدا آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد، لباس تقوا، و زره محكم، و سپر مطمئن خداوند است، كسى كه جهاد را ناخوشايند دانسته و ترك كند، خدا لباس ذّلت و خوارى بر او مى پوشاند، و دچار بلا و مصيبت مى شود، و كوچك و ذليل مى گردد، دل او در پرده گمراهى مانده، و حق از او روى مى گرداند، به جهت ترك جهاد، به خوارى محكوم و از عدالت محروم است.»

۲ - الدّعوة الى الجهاد

«أَلَا وَإِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لَيْلاً وَنَهَاراً، وَسِرَّاً وَإِعْلَاناً، وَقُلْتُ لَكُمْ: اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ، فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا. فَتَوَاكَلْتُمْ وَتَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ، وَمُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ. وَهذَا أَخُو غَامِدٍ وَقَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَارَ، وَقَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ، وَأَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا. وَلَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ، وَالْأُخْرَى الْمُعَاهَدَةِ، فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَقُلْبَهَا وَقَلَائِدَهَا وَرُعُثَهَا، مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالْاِسْتِرْجَاعِ وَالْاِسْتِرْحَامِ. ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلاً مِنْهُمْ كَلْمٌ، وَلَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ ؛

فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً. فَيَا عَجَباً! عَجَباً -وَاللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَيَجْلِبُ الْهَمَّ مِن اجْتَِماعِ هؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ،وَتَفَرُّقِكُمْ عَن حَقِّكُمْ! فَقُبْحاً لَكُمْ وَتَرَحاً، حِينَ صِرْتُمْ غَرَضاًيُرْمى! يُغَارُ عَلَيْكُمْ وَلَاتُغِيرُونَ؟وَتُغْزَوْنَ وَلَا تَغْزُونَ؟ وَيُعْصَى اللَّهُ وَتَرْضَوْنَ؟ فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي أَيَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ: هذِهِ حَمَارَّةُ الْقَيْظِ، أَمْهِلْنَا يُسَبَّخُ عَنَّا الْحَرُّ، وَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي الشِّتَاءِ قُلْتُمْ: هذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ، أمْهِلْنا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ؛ كُلُّ هذَا فِرَارَاً مِنَ الحَرِّ والْقُرِّ؛؛ فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَالْقُرِّ تَفِرُّونَ؛ فَأَنْتُمْ وَاللَّهِ مِنَ السَّيْفِ أَفَرُّ

۲ - دعوت به مبارزه و نكوهش از نافرمانى كوفيان

«آگاه باشيد! من شب و روز، پنهان و آشكار، شما را به مبارزه با شاميان، دعوت كردم و گفتم پيش از آن كه، آنها با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد، به خدا سوگند، هر ملّتى كه درون خانه خود مورد هجوم قرار گيرد، ذليل خواهد شد، امّا شما سُستى بخرج داديد، و خوارى و ذّلت پذيرفتيد، تا آنجا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد و سرزمين هاى شما را تصّرف نمود، و اينك، فرمانده معاويه، (مرد غامدى) با لشگرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من، حسّان بن حسّان بكرى را كشته و سربازان شما را از مواضع مرزى بيرون رانده است. به من خبر رسيد كه مردى از لشگر شام به خانه زن مسلمان و زنى غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بود وارد شد، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره هاى آنها را بغارت برد، در حالى كه هيچ وسيله اى براى دفاع، جز گريه و التماس كردن، نداشتند. لشگريان شام با غنيمت فراوان رفتند بدون اينكه حتّى يك نفر آنان، زخمى بردارد، و يا قطره خونى از او ريخته شود، اگر براى اين حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بميرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است.

شگفتا، شگفتا!! به خدا سوگند، اين واقعيّت قلب انسان را مى ميراند و دچار غم و اندوه مى كند كه شاميان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرّقيد. زشت باد روى شما و از اندوه رهايى نيابيد كه آماج تير بلا شديد. به شما حمله مى كنند، شما حمله نمى كنيد؟ با شما مى جنگند، شما نمى جنگيد؟ اينگونه معصيت خدا مى شود و شما رضايت مى دهيد؟ وقتى در تابستان فرمان حركت به سوى دشمن مى دهم، مى گوييد هوا گرم است مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه كه در زمستان فرمان جنگ مى دهم، مى گوييد هوا خيلى سرد است بگذار سرما برود. همه اين بهانه ها براى فرار از سرما و گرما بود؟ وقتى شما از گرما و سرما فرار مى كنيد، به خدا سوگند كه از شمشير بيشتر گريزانيد.»

۳ - مظلوميّة الامام و أسباب هزيمة الكوفيّين

«يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَلَا رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ، وَعُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ، لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَلَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً - وَاللَّهِ - جَرَّتْ نَدَماً، وَأَعَقَبَتْ سَدَماً. قَاتَلَكُمُ اللَّهُ! لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً،وَشَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظَاً،وَجَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً، وَأَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالْعِصْيَانِ وَالْخِذْلَانِ؛ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ:إِنَ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ،وَلكِنْ لَاعِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَهَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً، وَأَقْدَمُ فِيهَا مَقَاماً مِنِّي! لَقَدْ نَهَضْتُ فِيهَا وَمَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ، وَهاأَنَذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّينَ! وَلكِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ

۳ - مظلوميّت امامعليه‌السلام ، و علل شكست كوفيان

«اى مرد نمايان نامرد! اى كودك صفتان بى خرد، كه عقل هاى شما به عروسان حجله آراى، شباهت دارد، چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمى ديدم و هرگز نمى شناختم، شناسايى شما سوگند به خدا كه جز پشيمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار سرانجام آن شد. خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پر خون، و سينه ام از خشم شما مالامال است، كاسه هاى غم و اندوه را، جُرعه جُرعه به من نوشانديد، و با نافرمانى و ذّلت پذيرى، رأى و تدبير مرا تباه كرديد، تا آنجا كه قريش در حق من گفت: بى ترديد پسر ابيطالب مردى دلير است ولى دانش نظامى ندارد. خدا پدرانشان را مزد دهد، آيا يكى از آنها تجربه هاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد؟ يا در پيكار توانست از من پيشى گيرد؟ هنوز بيست ساله نشده، كه در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اكنون كه از شصت سال گذشته ام. امّا دريغ، آن كس كه فرمانش را اجراء نكنند، رأيى نخواهد داشت.»

۲ - آموزش نظامى

خطبه ۶۶ نهج البلاغه

قاله لاصحابه فى بعض ايّام صفّين

تعاليم عسكرية هامة

«مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ: اسْتَشْعِرُوا الْخَشْيَةَ، وَتَجَلْبَبُوا السَّكِينَةَ، وَعَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ وَأَكْمِلُوا اللَّأْمَةَ، وَقَلْقِلُوا السُّيُوفَ فِي أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَالْحَظُوا الْخَزْرَ، وَاطْعُنُوا الشَّزْرَ، وَنَافِحُوا بِالظُّبَا، وَصِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا، وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ بِعَيْنِ اللَّهِ، وَمَعَ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ .

فَعَاوِدُوا الْكَرَّ، وَاسْتَحْيُوا مِنَ الْفَرِّ، فَإِنَّهُ عَارٌ فِي الْأَعْقَابِ، وَنَارٌ يَوْمَ الْحِسَابِ .

وَطِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ نَفْساً، وَامْشُوا إِلَى الْمَوْتِ مَشْياً سُجُحاً، وَعَلَيْكُمْ بِهذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ، وَالرِّوَاقِ المُطَنَّبِ، فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فى كِسْرِهِ، وَقَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَةِ يَداً، وَأَخَّرَ لِلنُّكُوصِ رِجْلاً .

فَصَمْداً صَمْداً! حَتَّى يَنْجَلِيَ لَكُمْ عَمُودُ الْحَقِّ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ، وَاللَّهُ مَعَكُمْ، وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ

ترجمه خطبه ۶۶

(در يكى از روزهاى جنگ صفّين براى لشگريان خود ايراد فرمود)

آموزش تاكتيك هاى نظامى

«اى گروه مسلمانان، لباس زيرين را ترس خدا، و لباس رويين را آرامش و خونسردى قرار دهيد، دندان ها را بر هم بفشاريد تا مقاومت شما برابر ضربات شمشير دشمن بيشتر گردد، زرِه نبرد را كامل كنيد، پيش از آن كه شمشير را از غلاف بيرون كشيد چند بار تكان دهيد، با گوشه چشم به دشمن بنگريد و ضربت را از چپ و راست فرود آوريد، و با تيزى شمشير بزنيد، و با گام برداشتن به پيش، شمشير را به دشمن برسانيد،وبدانيدكه در پيش روى خدا و پسر عموى پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله قرار داريد.

پى در پى حمله كنيد و از فرار شرم داريد، زيرا فرار در جنگ، لكّه ننگى براى نسلهاى آينده و مايه آتش روز قيامت است، از شهادت خرسند باشيد و به آسانى از آن استقبال كنيد. به آن گروه فراوان اطراف خيمه پر زرق و برق و طناب در هم افكنده (فرماندهى معاويه) به سختى حمله كنيد، و به قلب آنها هجوم بريد كه شيطان در كنار آن پنهان شده، دستى براى حمله در پيش، و پايى براى فرار آماده دارد.مقاومت كنيد تا ستون حق بر شما آشكار گردد. شما برتريد، خدا با شماست، و از پاداش اعمالتان نمى كاهد.»(۲۶۴)

خطبه ۱۲۴ نهج البلاغه

في حث أصحابه على القتال

۱ - التوجيه العسكري

«فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ،وَأَخِّرُواالْحَاسِرَ،وَعَضُّوا عَلَى الْأَضْرَاسِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ؛ وَالْتَوُوا فِي أَطْرَافِ الرِّمَاحِ، فَإِنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّةِ؛ وَغُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ، وَأَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ؛ وَأَمِيتُوا الْأَصْوَاتَ، فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ .

وَرَايَتَكُمْ فَلَا تُمِيلُوهَا وَلَا تُخِلُّوهَا، وَلَا تَجْعَلُوهَا إِلَّا بِأَيْدِي شُجْعَانِكُمْ،وَالْمَانِعِينَ الذِّمَارَ مِنْكُمْ، فَإِنَّ الصَّابِرِينَ عَلَى نُزُولِ الْحَقَائِقِ هُمُ الَّذِينَ يَحُفُّونَ بِرَايَاتِهِمْ، وَيَكْتَنِفُونَهَا: حَفَافَيْهَا، وَوَرَاءَهَا،وَأَمَامَهَا؛لَايَتَأَخَّرُونَ عَنْهَا فَيُسْلِمُوهَا،وَلَا يَتَقَدَّمُونَ عَلَيْهَا فَيُفْرِدُوهَا. أَجْزَأَ امْرُؤٌ قِرْنَهُ، وَآسَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ، وَلَمْ يَكِلْ قِرْنَهُ إِلَى أَخِيهِ فَيَجْتَمِعَ عَلَيْهِ قِرْنُهُ وَقِرْنُ أَخِيهِ

ترجمه خطبه ۱۲۴

(در تشويق ياران بر جهاد)

۱ - آموزش نظامى (تاكتيك هاى رزم انفرادى)

«زره پوشيده ها را در پيشاپيش لشگر قرار دهيد، و آنها كه كلاه خُود ندارند، در پشت سر قرار گيرند، دندان ها را در نبرد روى هم بفشاريد، كه تأثير ضربت شمشير را بر سر كمتر مى كند، در برابر نيزه هاى دشمن، پيچ و خم به خود دهيد كه نيزه ها را مى لغزاند و كمتر به هدف اصابت مى كند، چشم ها را فرو خوابانيد، كه بر دليرى شما مى افزايد، و دل را آرام مى كند، صداها را آهسته و خاموش سازيد كه سُستى را مى زدايد.

پرچم لشگر را بالا داريد و پيرامون آن را خالى مگذاريد و جز به دست دلاوران و مدافعان سرسخت خود نسپاريد، زيرا آنان كه در حوادث سخت ايستادگى مى كنند، از پرچمهاى خود بهتر پاسدارى مى نمايند و آن را در دل لشگر نگاه مى دارند، و از هر سو، از پيش و پس و اطراف، مراقب آن مى باشند، نه از آن عقب مى مانند كه تسليم دشمن كنند و نه از آن پيشى مى گيرند كه تنها رهايش سازند. هر كس بايد برابر حريف خود بايستد و كار او را بسازد و به يارى برادر خود نيز بشتابد، و مبارزه با حريف خود را به برادر مسلمان خود وامگذارد كه او در برابر دو حريف، قرار گيرد، حريف خود، و حريف برادرش.»

۲ - التوجيه المعنوي للجنود

«وَايْمَ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَيْفِ الْعَاجِلَةِ، لَا تَسْلَمُوا مِنْ سَيْفِ الْآخِرَةِ، وَأَنْتُمْ لَهَامِيمُ الْعَرَبِ، وَالسَّنَامُ الْأَعْظَمُ. إِنَّ فِي الْفِرَارِ مَوْجِدَةَ اللَّهِ، وَالذُّلَّ اللَّازِمَ، وَالْعَارَ الْبَاقِيَ. وَإِنَّ الْفَارَّ لَغَيْرُ مَزِيدٍ فِي عُمُرِهِ، وَلَا مَحْجُوزٍ بَيْنَهُ وَبَيْنَ يَوْمِهِ. مَنِ الرَّائِحُ إِلَى اللَّهِ كَالظَّمْآنِ يَرِدُ الْمَاءَ؟ الْجَنَّةُ تَحْتَ أَطْرافِ الْعَوَالِي !

الْيَوْمَ تُبْلَى الْأَخْبَارُ! وَاللَّهُ لَأَنَا أَشْوَقُ إِلَى لِقَائِهِمْ مِنْهُمْ إِلَى دِيَارِهِمْ. اللَّهُمَّ فَإِنْ رَدُّوا الْحَقَّ فَافْضُضْ جَمَاعَتَهُمْ، وَشَتِّتْ كَلِمَتَهُمْ، وَأَبْسِلْهُمْ بِخَطَايَاهُمْ

۲ - آموزش معنوى سربازان

«به خدا سوگند! اگر از شمشير دنيا فرار كنيد از شمشير آخرت سالم نمى مانيد، شما بزرگان عرب و شرافتمندان برجسته ايد، در فرار از جنگ، خشم و غضب الهى و ذّلت هميشگى و ننگ جاويدان قرار دارد، فرار كننده بر عمر خود نمى افزايد و بين خود و روز مرگش مانعى ايجاد نخواهد كرد. كيست كه شتابان و با نشاط با جهاد خويش به سوى خدا حركت كند؟ چونان تشنه كامى كه به سوى آب مى دود؟ بهشت در سايه نيزه هاى دلاوران است، امروز در هنگامه نبرد آن چه در دلها و سر زبان هاست آشكار مى شود.

به خدا سوگند! كه من به ديدار شاميان در ميدان نبرد شيفته ترم تا آنان به بازگشت به خانه هاشان! كه انتظار مى كشند.

بار خدايا! اگر شاميان از حق روى گرداندند جمعشان را پراكنده، و در ميانشان اختلاف و تفرقه بيفكن، و آنان را براى خطاكاريشان به هلاكت رسان.»

۳ - ضرورة مواصلة القتال

«إِنَّهُمْ لَنْ يَزُولُوا عَنْ مَوَاقِفِهِمْ دُونَ طَعْنٍ دِرَاكٍ: يَخْرُجُ مِنْهُمُ النَّسِيمُ؛ وَضَرْبٍ يَفْلِقُ الْهامَ ويُطِيحُ الْعِظامَ وَيُنْدِرُ السَّوَاعِدَ وَالْأَقْدَامَ .

وَحَتَّى يُرْمَوْا بِالْمَنَاسِرِ تَتْبَعُهَا الْمَنَاسِرُ؛ وَيُرْجَمُوا بِالْكَتَائِبِ تَقْفُوهَا الْحَلَائِبُ؛ وَحَتَّى يُجَرَّ بِبِلَادِهِمُ الْخَمِيسُ يَتْلُوهُ الْخَمِيسُ؛ وَحَتَّى تَدْعَقَ الْخُيُولُ فِي نَوَاحِرِ أَرْضِهِمْ، وَبِأَعْنَانِ مَسَارِبِهِمْ وَمَسَارِحِهِمْ .

أقول: الدعق: الدق، أي تدق الخيول بحوافرها أرضهم. و نواحر أرضهم: متقابلاتها .

و يقال: منازل بني فلان تتناحر، أي تتقابل

۳ - ضرورت جنگ بى امان براى شكست شاميان

همانا شاميان، بدون ضربت نيزه هاى پياپى هرگز از جاى خود خارج نشوند، ضرباتى كه بدنهايشان را سوراخ نمايد، چنانكه وزش باد از اين سو فرو شده بدان سو در آيد، ضربتى كه كاسه سر را بپراكند، و استخوانهاى بدن را خُرد، و بازوها و پاها را قطع و به اطراف پخش كند. آنان دست برنمى دارند تاآنگاه كه دسته هاى لشگر پياپى بر آنان حمله كنند و آنها را تيرباران نمايند، و سواران ما هجوم آورند، و صفهايشان را در هم شكنند، و لشگرهاى عظيم، پُشت سر لشگرهاى انبوه،(۲۶۵) آنها را تا شهرهايشان عقب برانند، و تا اسب ها سرزمينشان را كه روى در روى يكديگر قرار دارد، و اطراف چراگاهايشان، و راه هاى آنان را، زير سُم بكوبند.

۳ - وظائف مجاهدان در نبرد

خطبه ۱۲۳ نهج البلاغه

قاله لأصحابه في ساحة الحرب بصفين

۱ - التّوجيه المعنوي فى الحرب

«وَأَيُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ أَحَسَّ مِنْ نَفْسِهِ رَبَاطَةَ جَأْشٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ، وَرَأَى مِنْ أَحَدٍ مِنْ إِخْوَانِهِ فَشَلاً فَلْيَذُبَّ عَنْ أَخِيهِ بِفَضْلِ نَجْدَتِهِ الَّتِي فُضِّلَ بِهَا عَلَيْهِ كَمَا يَذُبُّ عَنْ نَفْسِهِ، فَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُ مِثْلَهُ .

إِنَّ الْمَوْتَ طَالِبٌ حَثِيثٌ لَا يَفُوتُهُ الْمُقِيمُ، وَلَا يُعْجِزُهُ الْهَارِبُ. إِنَّ أَكْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ! وَالَّذِي نَفْسُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ بِيَدِهِ، لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّيْفِ أَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ مِيتَةٍ عَلَى الْفِرَاشِ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ

ترجمه خطبه ۱۲۳

(به هنگام نبرد در جنگ صفيّن با سربازان خويش فرمود)

آموزش روانى در جنگ

هر كدام از شما در صحنه نبرد با دشمن، در خود شجاعت و دلاورى احساس كرد، و برادرش را سُست و ترسُو يافت، به شكرانه اين برترى بايد از او دفاع كند، آنگونه كه از خود دفاع مى كند، زيرا اگر خدا خواست او را چون شما دلاور و شجاع گرداند.

همانا مرگ به سرعت در جستجوى شماست، آنها كه در نبرد مقاومت دارند، و آنها كه فرار مى كنند، هيچكدام را از چنگال مرگ رهايى نيست و همانا گراميترين مرگها كشته شدن در راه خداست، سوگند به آن كس كه جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار ضربت شمشير بر من آسانتر از مرگ در بستر استراحت، در مخالفت با خداست.

۲ - تحذير من التقصير فى الحرب

«و منه: وَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْكُمْ تَكِشُّونَ كَشِيشَ الضِّبَابِ: لَا تَأْخُذُونَ حَقّاً، وَلَا تَمْنَعُونَ ضَيْماً، قَدْ خُلِّيتُمْ وَالطَّرِيقَ، فَالنَّجَاةُ لِلْمُقْتَحِمِ، وَالْهَلَكَةُ لِلْمُتَلَوِّمِ

۲ - هشدار از كوتاهى در نبرد

«گويى شما را در برخى از حمله ها، در حال فرار، ناله كنان چون گلّه اى از سوسمار مى نگرم كه نه حقّى را باز پس مى گيريد، و نه ستمى را باز مى داريد، اينك اين شما و اين راه گشوده، نجات براى كسى است كه خود را به ميدان افكنده به مبارزه ادامه دهد، و هلاكت از آن كسى است كه سُستى ورزد.»

۴ - پيشرفت و عقب نشينى در نبرد

خطبه ۱۰۷ نهج البلاغه

في بعض أيام صفين

الشكوى من ضعف اصحابه في صفين

«وَقَدْ رَأَيْتُ جَوْلَتَكُمْ، وَانْحِيَازَكُمْ عَنْ صُفُوفِكُمْ، تَحُوزُكُمُ الْجُفَاةُ الطَّغَامُ، وَأَعْرَابُ أَهْلِ الشَّامِ، وَأَنْتُمْ لَهَامِيمُ الْعَرَبِ، وَيَآفِيخُ الشَّرَفِ، وَالْأَنْفُ الْمُقَدَّمُ، وَالسَّنَامُ الْأَعْظَمُ .

وَلَقَدْ شَفَى وَحَاوِحَ صَدْرِي أَنْ رَأَيْتُكُمْ بِأَخَرَةٍ تَحُوزُونَهُمْ كَمَا حَازُوكُمْ، وَتُزِيلُونَهُمْ عَنْ مَوَاقِفِهِمْ كَمَا أَزَالُوكُمْ؛ حَسّاً بِالنِّصَالِ، وَشَجْراً بِالرِّمَاحِ؛ تَرْكَبُ أُولَاهُمْ أُخْرَاهُمْ كَالْإِبِلِ الْهِيمِ الْمَطْرُودَةِ؛ تُرْمَى عَنْ حِيَاضِهَا؛ وَتُذَادُ عَنْ مَوَارِدِهَا! »

ترجمه خطبه ۱۰۷

(در برخى از روزهاى نبرد صفّين براى تشكّر و تقويت روحيّه سربازانش ايراد فرمود)

وصف نبرد ياران در صفّين

«از جاى كنده شدن و فرار شما را از صفها ديدم، فرومايگان گمنام، و بيابان نشينانى از شام، شما را پَس مى راندند، در حالى كه شما از بزرگان و سرشناسان عرب و از سران شرف مى باشيد، برازندگى چشمگيرى داريد و قلّه هاى سرفراز و بلند قامتيد، سرانجام سوزش سينه ام با مقاومت و حملات دلاورانه شما، تسكين يافت، كه ديدم شاميان را هزيمت داديد و صفهاى آنان را در هم شكستيد، و آنان را از لشكرگاه خود رانديد، آنگونه كه آنها شما را كنار زدند، مى ديدم با نيزه ها آنان را كوفتيد و با تيرها، آنها را هدف قرار داديد، كه فراريان و كشتگان دشمن روى هم ريختند، و بر دوش هم سوار مى شدند، چونان شتران تشنه اى كه از آبشخورشان برانند و به هر سو گريزان باشند.»

۷۸) و از پرداخت حق نیازمند و محروم، کوتاهی می کند، در حالی که:( وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ ) در اموال آنها برای فقیر و محروم، بهره ای است». (ذاریات: ۱۹)

آدمی باید توجه داشته باشد که مال و ثروت، از آن خداست و تنها او، روزی رسان است. خداوند در قرآن به دو نمونه اشاره کرده است که به آنها مال بخشید، ولی واکنش آن دو با یکدیگر متفاوت بود. یکی از آن دو، بخل کرد و تکبر ورزید و سرکشی در پیش گرفت و دومی، در آسمان نمونه گشت و به شکر داده های خدا پرداخت. این دو، همان قارون و سلیمان هستند. قارون گفت:( ...إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی؛ ) آنچه به من داده شده، درخور دانش من بوده است.» (قصص: ۷۸) و سلیمان گفت:( ...هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ؛ ) این، از بخشش خدایم است تا مرا بیازماید که آیا سپاس می گزارم یا کفران می ورزم». (نمل: ۴۰)

شواهد تاریخی موجود در این باره، از ارتباط میان اقتصاد و گناه حکایت دارد. برای نمونه، ثعلبه با خدا پیمان بسته بود اگر ثروتمند شود، به نیازمندان صدقه دهد، ولی وقتی خداوند مال فراوانی بدو بخشید، بخل ورزید و از پرداخت زکات، شانه خالی کرد. ازاین رو، آیاتی درباره او نازل شد و محکومش کرد و به وی نسبت نفاق داد.(۱) در حقیقت، این کار، وسوسه شیطان و نتیجه چیرگی غرور و آز به مال دنیا بود که وی را به بخل در نعمت خدا واداشت. دلیل شکست مسلمانان در جنگ احد، پس از به دست آوردن پیروزی در مرحله نخست نیز فریفته شدن مسلمانان به غنایم و ستیز بر سر

_________

۱- [۱] نک: توبه: ۷۵ و ۷۶.

آن و نافرمانی از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. همچنین همراه شدن برخی اصحاب امام حسنعليه‌السلام ، به ویژه عبیدالله بن عباس با معاویه و شکست لشکر امام حسنعليه‌السلام به سبب ضعف و فریفته شدن عبیدالله در برابر وعده های بزرگ معاویه و نیز شرکت _عُمر بن سعد_، در واقعه کربلا علیه امام حسینعليه‌السلام برای دست یابی به حکومت ری و مانند آن، نمونه های دیگری است که می توان از آن یاد کرد.

از آنچه گذشت، درمی یابیم هنگامی که آدمی به تهی دستی گرفتار می آید یا بی نیاز و ثروتمند می شود، دو راه پیش رو دارد؛ هنگام فقر، شکیبایی ورزد و به وقت بهره مندی از نعمت، سپاس گزاری کند یا به شکایت و ناسپاسی و کفران نعمت بپردازد. اسلام، با تنبلی و بی تابی در برابر مشکلات مخالف است و این دو کاستی را راهی برای تسلط شیطان بر آدمی می داند. بی تابی، بی کاری و از دست دادن صبر و شکر، از عوامل شیطانی است که یاد خدا را از دل ها می زداید، آدمی را در دام شیطان گرفتار می سازد و وی را به گناه کاری می کشاند.

۴ - اجتماعی

اشاره

عوامل گوناگونی در اثر پذیری از اجتماع نقش دارند که برخی از آنها عبارتند از:

الف) محیط اجتماع

محیط، یکی از عوامل حساس و اثرگذار بر تربیت آدمی است. درباره تأثیر فرد و جامعه و میزان تأثیر آن دو بر یکدیگر، نظریه های گوناگونی وجود دارد، برخی بر تاثیرپذیری فرد از جامعه و برخی به تأثیر فرد بر جامعه گرایش

پیدا کرده اند؛ ولی حقیقت آن است که فرد و جامعه بر یکدیگر اثر می گذارند؛ یعنی هم فرد می تواند جامعه را بسازد و آن را تغییر دهد و هم جامعه، در شکل گیری شخصیت آدمی و باورها و اعتقادات افراد اثر دارد. سعدی، شاعر نکته پرداز ایران درباره تأثیر محیط بر انسان این گونه سروده است:

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوتش گم شد

این اثر گذاری محیط، می تواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد. محیط اجتماعی عبارت از مدرسه، خیابان، محافل عمومی، رسانه های جمعی و مانند آن است. زمانی که آدمی به مقتضای شرایط از محیطی سالم به محیطی آلوده منتقل شود، ممکن است سه واکنش مختلف از خود نشان دهد؛ یا به کمک تقوا، ایمان و پاکی خود را حفظ می کند؛ یا تساهل و تسامح در پیش می گیرد و به اباحی گری می رسد؛ یا به رویارویی با عقاید و آرمان ها و باورهای گذشته خود می پردازد تا خود را با جامعه جدید یک رنگ و یگانه سازد.

هنگامی که آدمی توان تغییر محیط فاسد را ندارد و برای حفظ دین و خانواده خود در هراس است و نمی تواند بدون اثرپذیری از آن محیط زندگی کند، اسلام، وی را به دوری از این محیط و هجرت به مکانی فرا می خواند که امنیت بیشتری دارد و فرد می تواند در آن مکان، به شریعت الهی پای بند باشد یا در راه حاکم ساختن آیین الهی بکوشد. اگر انسان برای حفظ منافع دنیایی خود، در محیط فاسد بماند، سرانجامی جز گرفتار شدن در آتش نخواهد داشت، چنان که در قرآن آمده است:

( إِنَّ الَّذِینَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فِی اْلأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیرًا.) (نساء: ۹۷)

کسانی هستند که فرشتگان، جانشان را می ستانند، در حالی که بر خویشتن ستم کرده بودند. از آنها می پرسند در چه کاری بودید؟ گویند ما در روی زمین مردمی زبون بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن مهاجرت کنید؟ جایگاه اینان دوزخ است و سرانجامشان بد.

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز در این باره می فرماید: «هر کس برای [حفظ] دینش از زمینی اگرچه یک وجب، بگریزد، بهشت بر او واجب و هم نشین من و حضرت ابراهیمعليه‌السلام می شود.»(۱) در روایتی آمده است روزی امام صادقعليه‌السلام در مجلسی نشسته بود. سخن از محیط فاسد آخرالزمان به میان آمد و اینکه چگونه فساد همه جا را فرا می گیرد. امام به یکی از اصحابش رو کرد و فرمود: «از این مکان های فاسد، به ستیغ کوه و از سنگی به سنگی پناه بر».(۲)

ب) نبود شرم اجتماعی

یکی از عواملی که زمینه گناه را در انسان فراهم می کند، بی شرمی و پاره شدن پرده حیا در جامعه است. شخصی که می بیند در محیط زندگی، انسان ها بی محابا خود را به گناه می آلایند و از هیچ کسی شرم و حیا نمی کنند، کم کم جرئت پیدا می کند تا خود نیز همچون دیگران به فسق و فجور بپردازد و شرم و حیا را مانع خود نداند. وقتی این عمل فراگیر شود و فحشا و فساد رواج یابد، ضربه های جبران ناپذیری بر عفت عمومی وارد می شود. در این زمینه، گاهی برخی افراد برای توجیه گناهان خود، به آشکار ساختن گناه

______

۱- [۱] گناه از نگاه قرآن، ص ۵۹؛ به نقل از: منتخب التواریخ، ص ۸۷۵

۲- [۲] همان.

دیگران دست می زنند. حضرت علیعليه‌السلام در این باره می فرماید:

ذَوُو الْعُیُوبِ یُحِبُّونَ إِشاعَهَ مَعایِبِ النّاسِ لِیَتَّسِعَ لَهُمُ الْعُذْرُ فِی مَعایبهِمْ.(۱)

گنه کاران دوست دارند گناه دیگران را منتشر کنند تا راه بهانه برای گناه خودشان بازتر گردد.

حضرت در سخنی دیگر می فرماید:

شَرُّ النّاسِ مَنْ لایَعْفُو عَنِ الزِّلَّهِ وَ لایَسْتُرُ الْعَوْرَهَ.(۲)

بدترین مردم کسی است که از لغزش نمی گذرد و عیب را نمی پوشاند.

خداوند نیز انسان را به شدت از این امر نهی کرده و فرموده است:

( إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَهِ. ) (نور: ۱۹)

کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم باایمان رواج یابد، عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است.

انسان باحیا هیچ گاه عمل زشت خود را آشکار نمی سازد. امیر مؤمنان علیعليه‌السلام در این باره می فرماید: «مَنْ لایَسْتَحْیِی مِنَ النّاسِ لایَسْتَحْیِی مِنَ اللّهِ؛ کسی که از مردم حیا نمی کند، از خدا نیز حیا نمی کند.»(۳) حضرت در سخنی دیگر می فرماید: «اَحْسَنُ الْحَیاءِ اسْتِحْیائُکَ مِنْ نَفْسِکَ؛ نیکوترین حیا، حیای از خود است».(۴)

اسلام بر زوایای گوناگون شرم تأکید می کند تا از این راه، آدمی را از افتادن به دام شیطان حفظ کند. آن که آشکارا گناه می کند و از دیگران شرم و حیا نمی کند، حرمت خود و جامعه را زیر پا می نهد و حریم دین الهی را

_______

۱- [۱] فهرست غرر الحکم، ص ۲۸۸.

۲- [۲] غرر الحکم و درر الکلم، ج ۱، ص ۴۴۶.

۳- [۳] میزان الحکمه، ج ۲،ص ۵۶۶.

۴- [۴] غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۵۷.

می شکند. در آیاتی از قرآن مجید، از شرم به عنوان عاملی برای مصونیت اجتماع از آلودگی گناه یاد می شود؛ آنجا که خداوند به زنان باایمان می فرماید:

( قُلْ لِلْمُومِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لایُبْدِینَ زینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ وَ لایُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ .) (نور:۳۱)

و به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش را ببندند و شرم گاه خود را نگه دارند و زینت های خود را جز آن مقدار که پیداست، آشکار نکنند و مقنعه های خود را تا گریبان فرو گذارند و زینت های خود را آشکار نسازند.

در آیه ای دیگر، خطاب به زنان پیامبر سفارش شده است در سخن گفتن، از خود نرمش نشان ندهند:

( یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلاتَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا .) (احزاب: ۳۲)

ای زنان پیامبر! شما همانند دیگر زنان نیستید. اگر از خدا می ترسید، پس به نرمی سخن مگویید تا آن مردی که در قلب او بیماری است، به طمع افتد و سخن پسندیده بگویید.

ج) رهبر فاسد و گمراه

از مؤثرترین عوامل زمینه های گناه در جامعه، وجود رهبری فاسد است؛ زیرا چنین رهبری، فساد و فحشا را در جامعه گسترش می دهد و به باطل و خودکامگی حکم می راند. حضرت علیعليه‌السلام درباره اثرپذیری مردم از رفتار حاکمان می فرماید: «مردم، به پادشاهان خود شباهت بیشتری دارند تا به پدران خود.»(۱) و در کلامی دیگر فرموده است: «کار رعیت سامان نگیرد مگر با سامان گرفتن کار پادشاهان».(۲)

__________

۱- [۱] بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۷۴.

۲- [۲] نهج البلاغه، ص ۲۱۶.

فساد عالمان و پادشاهان، موجب فساد جامعه و صلاح آنها، مایه صلاح جامعه است. امیر مؤمنان علیعليه‌السلام در این باره می فرماید:

بدترین مردم نزد خدا، پیشوای ستمگری است که موجب گمراهی [مردم] گردد و سنّت رایجی را از میان ببرد وبدعت منسوخی را زنده کند.(۱)

د) هم نشین بد

دوست بد، از دیگر عوامل اجتماعی است که آدمی را به ارتکاب گناه وا می دارد و به دام آلودگی می افکند. دوستان نیز مانند پادشاهان، یا هدایت گرند یا مایه گمراهی. برای نمونه، اصحاب کهف، همه سختی ها و خطرها را به جان خریدند و در راه خدا با یکدیگر پیمان برادری بستند و خداوند، آنها را برای صبر بسیارشان یاری رساند و در دنیا و آخرت، پاینده ساخت.

برای همنشین فاسد نیز می توان از قوم نوح و نقش آنها در گمراه کردن فرزند نوح یاد کرد که همگی به عذاب الهی گرفتار شدند و از زیان کاران دنیا و آخرت گشتند. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید: «آدمی، همان دین دوست و هم نشین خود را دارد.»(۲) امام علیعليه‌السلام نیز در نامه ای به حارث همدانی می نویسد:

وَاحْذَرْ صَحابَهَ مَنْ یَضِلُّ رَأْیُهُ وَ یُنْکَرُ عَمَلُهُ فَاِنَّ الصّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصاحِبِه.(۳)

از دوستی با کسانی که افکارشان نادرست و رفتارشان ناپسند است، برحذر باش؛ زیرا آدمی به راه و روش و افکار دوستش خو می گیرد.

امام صادقعليه‌السلام نیز در این باره می فرماید: «مَن یَصحَبْ صاحِبَ السُّوءِ لایَسْلَمْ؛ کسی که

______

۱- [۱] فروع کافی، ج ۷، ص ۱۷۵.

۲- [۲] وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۰۶.

۳- [۳] نهج البلاغه، نامه ۵۳.

با رفیق بد هم نشین شود، سالم نمی ماند [و سرانجام به ناپاکی آلوده می شود].» همچنین در قرآن مجید، درباره اهمیت گزینش دوست، از زبان کسی که از این رهگذر به بی راهه رفته، آمده است:( یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلانًا خَلِیلاً ) ای وای بر من! ای کاش فلان شخص را به دوستی برنمی گزیدم». (فرقان: ۲۸)

اسلام همواره افراد را از هم نشینی با دوستان بد، برحذر داشته است؛ زیرا هم نشین افراد بد، به بدی متهم می شود، چنان که رسول اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در این باره فرمود: «اَولَی النّاسِ بِالتُّهْمَهِ مَنْ جالَسَ اَهلَ التُّهْمَهِ؛ هر کس با متهمان هم نشینی کند، بیشتر از دیگران سزاوار تهمت است.»(۱) امام علیعليه‌السلام نیز بر اهمیت این مسئله تأکید می ورزد و می فرماید: «مُجالَسَهُ اَهلِ الْهَوی مَنْسَأَهٌ لِلاِْیمانِ وَ مُحْضِرَهٌ لِلشَّیْطانِ؛ هم نشینی با اهل هوا و هوس، دور کننده ایمان از انسان و نزدیک کننده شیطان به وی است».(۲)

هم نشینی با بدان، روح را تاریک می سازد و حس تشخیص خوبی از بدی را کاهش و زشتی رفتار ناپسند را ناچیز جلوه می دهد. ازاین رو، امام محمدتقیعليه‌السلام می فرماید:

إِیّاکَ وَ مُصاحَبَهَ الشَّرِیرِ فَإِنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ و یَقْبُحُ أَثَرُهُ.(۳)

زنهار از هم نشینی با بدکار؛ زیرا او همچون شمشیر آخته است که ظاهرش زیبا و نشانی که می گذارد، زشت است.

در روابط اجتماعی باید با افرادی پیوند دوستی برقرار کرد که مشوق کارهای خیر و بازدارنده از کارهای زشت باشند. پیامبر گرامی اسلام از چنین دوستانی، این گونه یاد می کند:

_______

۱- [۱] نهج الفصاحه، ح ۹۷۵.

۲- [۲] میزان الحکمه، ج ۲، ص ۶۳ ؛ ح ۹۷۵.

۳- [۳] بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۹۸.

جالِسِ الاْبَرْارَ فَإِنَّکَ إِنْ فَعَلْتَ خَیْرا حَمَدُوکَ وَ إِنْ أَخْطَأْتَ لَمْ یُعَنَّفوکَ.(۱)

با ابرار هم نشین باشید؛ زیرا اگر کار خیری انجام دادید، شما را تشویق می کنند و اگر اشتباهی از شما سر زد، از شما نمی گذرند، بلکه به شما هشدار می دهند.

ایشان در روایتی دیگر فرمود:

لاتَجْلِسُوا اِلاّ عِنْدَ کِلِّ عالِمٍ یَدْعُوکُم مِنْ خَمْسٍ إِلی خَمْسٍ: مِنَ الشَّکِ إِلَی الْیَقِینِ وَ مِنَ الرِّیا إِلَی الاِْخْلاصِ َو مِنَ الرَّغْبَهِ إِلَی الرَّهبَهِ وَ مِنَ الْکِبْرِ إِلَی التَّواضُعِ وَ مِنَ الْغِشِّ اِلَی النَّصِیحَهِ.(۲)

هم نشین نباشید مگر با دانشمندی که شما را از پنج چیز به سوی پنج چیز فرا خواند: از شک به سوی یقین و از ریا به سوی اخلاص و از زیاده خواهی به کم خواستن و از تکبر به سوی فروتنی و از نیرنگ به سوی نیک خواهی.

آن حضرت در روایتی درباره انتخاب هم نشین، به ابن مسعود این گونه سفارش می کند:

یَابْنَ مَسْعُودٍ! فَلْیَکُنْ جُلَسْائُکَ الأَبْرارَ وَ إِخْواُنکَ الاَْتْقِیاءَ وَ الزُّهادَ لاَِنَّ اللّهَ تَعالی قالَ فی کِتابِهِ: ألاَْخِلاّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌ إِلاَّ الْمُتَّقِینَ.(۳)

ای پسر مسعود! هم نشینان خود را نیکان و برادرانت را پرهیزکاران و از دنیا رستگان قرار ده؛ که خداوند در کتابش فرمود: «دوستان در فردای قیامت، برخی بر برخی دیگر دشمن می شوند مگر دوستان پرهیزکار».

ه) جلب رضایت عمومی و جوّزدگی

معیار و میزان تصمیم گیری و انتخاب، باید فرمان خدا باشد، نه محیط و

____________

۱- [۱] میزان الحکمه، ج ۲، ص ۶۱

۲- [۲] همان.

۳- [۳] همان، ج ۲، ص ۶۲

خواست اکثریت. اگر فضای عمومی، هم رنگ شدن با جماعت و هم رأیی با اکثریت جامعه، ملاک عمل و تصمیم گیری قرار گیرد، بسیاری از کارها به لغزش و انحراف می انجامد. برخی جوانان بدون تأمل و تفکر و تنها از روی تقلید، به انجام کاری می پردازند، در حالی که خداوند، قدرت تعقل را برای انتخاب راه درست در اختیار آدمی قرار داده و آن را به نور وحی نیز آراسته است و هیچ گاه پیروی از رأی اکثریت را نمی پذیرد. امام کاظمعليه‌السلام به شاگرد عالم و برجسته اش، هشام بن حکم فرمود:

یا هِشام! لَوْ کانَ فِی یَدِکَ جَوْزَهٌ وَ قالَ النّاسُ لُؤْلُؤَهٌ ما کانَ یَنْفَعُکَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ اَنَّها جَوْزَهٌ وَ لَوْکانَ فِی یَدِکَ لُؤْلُؤَهٌ وَ قالَ النّاسُ إِنَّها جَوْزَهٌ ما ضَرَّکَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّها لُؤْلُؤَهٌ.(۱)

ای هشام! اگر در دست تو گردویی باشد، ولی مردم بگویند مروارید است، به حال تو سودی ندارد؛ زیرا می دانی گردوست و اگر در دست تو مرواریدی باشد و مردم بگویند گردوست، زیانی به تو نمی رسد؛ زیرا می دانی آن مروارید است.

در وصیت معروف حضرت لقمان به پسرش نیز آمده است:

لاتُعَلِّقْ قَلْبَکَ بِرِضَی النّاس فَإِنَّ ذلِکَ لایَحْصُلُ.(۲)

قلب خود را به خشنودی مردم وابسته مکن؛ زیرا [هر کاری کنی،] رضایت همه مردم به دست نمی آید.

امام باقرعليه‌السلام نیز در کلام زیبایی فرمود:

کسی که خشنودی مردم را به چیزی که موجب خشم خدا می شود، طلب کند، همان ستایش کننده او از مردم، سرزنش گر او خواهد شد و کسی که اطاعت خدا را به چیزی که باعث خشم مردم می شود، طلب کند، خداوند، وی را از دشمنی هر دشمن و از حسادت هر

______

۱- [۱] سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۲۸.

۲- [۲] همان، ص ۵۱۱.

حسود و از ستم هر ستمگر کفایت می کند و به یقین، خداوند یار و یاور او خواهد بود.(۱)

همچنین آن امام همام به جابر جعفی یکی از شاگردان برجسته اش فرمود:

ای جابر! بدان که تو دوست ما نخواهی بود تا زمانی که اگر تمام اهل شهر جمع شوند و بگویند تو آدم بدی هستی، غمگین نشوی و اگر همه بگویند تو آدم خوبی هستی، خوش حال نشوی، بلکه حال خود را بر کتاب خدا (قرآن) عرضه دار. اگر خود را چنین یافتی که در خط قرآن گام برمی داری و در آنچه قرآن بی میل است، بی میل هستی و در آنچه قرآن مشتاق آن است، تو نیز مشتاق آنی و از آنچه قرآن هشدار داده است، گریزانی، استوار باش و مژده باد به تو که در این صورت، آنچه مردم درباره تو می گویند، به تو آسیبی نخواهد رساند.(۲)

۵ - روانی و فردی

الف) شکسته شدن کرامت و شخصیت انسانی

انسان، گل سر سبد جهان هستی است. خداوند هیچ موجودی را برتر از وی نیافریده است، چنان که در قرآن مجید آمده است:

( وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً .) (اسراء: ۷۰)

و ما بنی آدم را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا [بر مرکب های راهوار] حمل کردیم و از انواع روزی های پاکیزه به آنها روزی دادیم و [آنها را] بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشیدیم.

انسان، کرامت ذاتی دارد و از همه موجودات و فرشتگان برتر است. ازسوی دیگر، می تواند کرامت اکتسابی را نیز در پرتو تقوا و اعمال نیک به

_____

۱- [۱] فروع کافی، ج ۵، ص ۶۳

۲- [۲] سفینه البحار، ج ۲، ص ۶۹۱

دست آورد. قداست و برتری انسان چنان است که خداوند به فرشتگان فرمان داد تا بر آدم سجده کنند؛ یعنی خدا را شکر کنند که چنین موجود برتری آفریده است.(۱)

آیات قرآن مجید و روایات امامان معصومعليهم‌السلام ، همواره شخصیت و عظمت روح انسان را یادآور می شوند. امام علیعليه‌السلام در این باره می فرماید: «اِنَّهُ لَیْسَ لاَِنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّهَ فَلا تَبِیعُوها إِلاّ بِها؛ بدانید که وجود شما جز بهشت، بهایی ندارد. آن را به کمتر از بهشت نفروشید.»(۲) و در سخن دیگری فرمود: «اَتَزْعَمُ أَنَّکَ جِرْمٌ صَغِیرٌ وَ فِیکَ انْطَوَی الْعالَمُ الاَْکْبَرُ؛ آیا گمان می کنی که موجود کوچکی هستی، [در حالی که] در وجود تو جهانی بزرگ نهفته است.» در کلام دیگری از آن حضرت آمده است:

أَلْعالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ کَفی بِالْمَرءِ جَهْلاً اَلاّ یَعْرِفَ قَدْرَهُ.(۳)

دانا، کسی است که قدر خود را بشناسند و برای نادانی انسان، همین بس که قدر خود را نشناسد.

یکی از زمینه های ارتکاب گناه، تحقیر و سرکوبی شخصیت انسان است.

احساس حقارت و ناآگاهی انسان از ارزش وجودی خویش و فریبندگی اجتماعی، زمینه گرفتاری وی را در دام شیطان و غفلت از کرامت خود فراهم می آورد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید: «دروغ گو، دروغ نمی گوید مگر به سبب حقارت نفسانی اش.» امام علیعليه‌السلام نیز می فرماید: «دورویی فرد، برخاسته از ذلتی است

_______

۱- [۱] نک: بقره: ۳۴؛ اسرا: ۶۱ ؛ طه: ۱۱۶.

۲- [۲] نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶.

۳- [۳] همان، خطبه ۱۶ و ۱۰۳.

که در خود می یابد.»(۱) اگر انسان ارزش خود را بداند، هیچ گاه فریب ظواهر دنیا را نمی خورد و این سفارش امام سجادعليه‌السلام را آویزه گوشش می سازد که فرمود: «هر که کرامت نفسانی یابد، دنیا در نگاه او ناچیز می شود».(۲)

ب) شهوت رانی

خداوند، فرشتگان را از قدرت عقل بهره مند و از شهوت پاک کرد. آنها همواره فرمان بر خداوند سبحان هستند. از سوی دیگر، به حیوانات تنها شهوت و غضب بخشید و سرانجام انسان را از مشتی گل آفرید و وی را هم از شهوت و هم از نفخه الهی و حکومت عقل بهره مند ساخت و گرامی داشت. پس هرگاه شهوت بر عقل چیره شود، انسان از چارپایان نیز پست تر می شود که:( إِنْ هُمْ إِلاّ کَاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً ) آنها نیستند مگر چارپایان، بلکه گمراه تر از آنهایند.» (فرقان: ۴۴) و هرگاه عقل بر شهوت چیره شود، آدمی از فرشته نیز برتر و والاتر می گردد.

بنابراین، سه نیرو بر انسان حاکم است؛ شهوت، خشم و عقل. پس هرگاه عقل مغلوب گردد، انسان با نیروی شهوت خود، به درنده ای تبدیل می شود که جامعه را به تباهی می کشاند. بنابراین، از عوامل ارتکاب گناه، پیروی از شهوت هاست.

_________

۱- [۱] همان.

۲- [۲] غرر الحکم و درر الکلم، ج ۲، ص ۷۷۷.

ج) دنیاگرایی

حضرت علیعليه‌السلام در روایتی زیبا و هشداردهنده می فرماید:

اِنَّما مَثَلُ الدُّنْیا کَمَثَلِ الْحَیَّهِ ما اَلیَنَ مَسَّها وَ فِی جَوْفِهَا السَّمُّ النّاقِعُ یَحْذَرُهَا الرَّجُلُ الْعاقِلُ وَ یَهْوی اِلَیْهَا الصَّبِیُّ الْجاهِلُ.(۱)

حکایت دنیا، حکایت ماری است که ظاهری نرم، ولی زهری کشنده در درون دارد. مرد عاقل، از آن بپرهیزد و کودک نادان، به سویش گراید.

امام صادقعليه‌السلام در این باره می فرماید:

مَثَلُ الدُّنْیا کَمَثَلِ ماءِ الْبَحْرِ کُلَّما شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشانُ اِزْدادَ عَطَشاً حَتّی تَقْتُلَهُ.(۲)

حکایت دنیا، همانند آب [شور] دریاست که هر چه شخص تشنه، از آن بیشتر بیاشامد، تشنگی اش بیشتر می شود تا وقتی که وی را بکشد.

در پندها و نصایح لقمان به پسرش نیز آمده است:

وَ لاتَکُنْ فی هذِهِ الدُّنْیا بِمَنْزِلَهِ شاهٍ وَقَعَتْ فی زَرْعٍ اَخْضَرَ فَاَدْلَتْ حَتّی سَمِنَتْ فَکانَ حَتْفُها عِنْدَ سَمِنَها وَ لکِنْ اِجْعَلِ الدُّنْیا بِمَنْزِلَهِ قَنْطَرَهٍ عَلی نَهْرٍ جُزْتَ عَلَیْها وَ تَرَکْتَها وَ لَمْ تَرْجِعْ اِلَیْها آخِرَ الدَّهْرِ.(۳)

در این دنیا، همانند گوسفندی مباش که در زراعتی سبز افتاده است و [از آن] می خورد تا چاق شود و مرگش در همان فربهی اوست، بلکه دنیا را مانند پلی بدان که بر روی نهری کشیده شده است که از آن می گذری و تا پایان روزگار به سویش باز نمی گردی.

امام باقرعليه‌السلام نیز روایتی به همین مضمون در ترک دین و دنیاگریزی دارد. ایشان می فرماید:

مَثَلُ الحَریصِ عَلی الدُّنیا کَمَثَلُ دُودَهِ القَزِّ کُلَّما ازْدادَت عَلی نَفْسِها لَفّاً کانَ أَبْعَدَ لَها مِنَ الْخُرُوجِ حَتّی تَمُوتُ

______

۱- [۱] اصول کافی، ج ۳، ص ۲۰۴.

۲- [۲] همان، ص ۲۰۵.

۳- [۳] همان، ص ۲۰۲.

غَمّاً.(۱)

حکایت شخص حریص نسبت به دنیا، حکایت کرم ابریشم است که هر چه بیشتر بر خود می تند، راه بیرون آمدنش دورتر [و دشوارتر ]می شود تا آنکه از اندوه می میرد.

همچنین امام صادقعليه‌السلام در روایتی درباره شدت حبّ به دنیا، این گونه می فرماید: «مَنْ کَثُرَ اشْتِباکُهُ بِالدُّنْیا کانَ اَشَدُّ لِحَسْرَتِهِ عِنْدَ فِراقِها؛ هر اندازه علاقه و آلودگی به دنیا بیشتر باشد، جدایی از آن سخت تر است».(۲)

بزرگان دین و اخلاق، همواره از بی وفایی دنیا سخن به میان آورده و پیروان خود را از دل بستن به آن برحذر داشته اند و خود نیز در عمل نسبت به دنیا زهد ورزیده و از آن دوری گزیده اند.

سرآمد عارفان و دنیاگریزان، امام علیعليه‌السلام می فرماید:

وَ اللّهِ لَوْ اُعْطِیتُ الاَْقالِیمَ السَّبْعَهَ بِما تَحْتَ اَفْلاکِها عَلی اَنْ اَعْصِیَ اللّهَ فِی نَمْلَهٍ اَسْلُبُها جُلْبَ شَعِیرَهٍ ما فَعَلْتُهُ وَ اِنَّ دُنْیاکُم عِنْدِی لاََهْوَنُ مِنْ وَرَقَهٍ فِی فَمِ جَرادَهٍ تَقْضَمُها ما لِعَلِیٍّ وَ نَعِیمٍ یَفنی وَ لَذَّهٍ لایَبْقی...(۳)

به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با هر چه در زیر افلاک آنهاست، به من بدهند که من در ربودن پوست جوی از [دهان] مورچه ای، گناه و نافرمانی خدا را بکنم، این کار را نخواهم کرد. به راستی، دنیای شما نزد من، از برگی که در دهان ملخی است و آن را می جود، پست تر است. علی را با نعمتی که از دست می رود و لذتی که باقی نمی ماند، چه کار؟

ابن عباس می گوید:

هنگامی که علیعليه‌السلام برای جنگ با طلحه و زبیر به سوی بصره حرکت کرد، در

__________

۱- [۱] همان.

۲- [۲] بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۱۹.

۳- [۳] نهج البلاغه، ترجمه: فیض الاسلام، ص ۷۰۵.

ربذه اقامت کرد. در این هنگام، قافله ای از حاجیان [که از مکه می آمدند]، در آنجا گرد آمدند تا سخنان آن حضرت را بشنوند. علیعليه‌السلام داخل خیمه خود بود. من برای آگاه کردن وی به در خیمه آمدم. دیدم آن حضرت نشسته است و با دست خود، نعلینش را وصله می زند. وقتی ایشان را در این حالت دیدم، به وی گفتم: نیاز ما به اینکه به کارهای ما سر و صورتی بدهی، بیشتر از کاری است که [اکنون] می کنی؟ آن حضرت پاسخ مرا نداد تا اینکه دوختن نعلین به پایان رسید. آن گاه آن لنگه نعلین را با لنگه دیگرش جفت کرد و به من فرمود: «این نعلین ها را قیمت کن!» گفتم: ارزشی ندارد! حضرت فرمود: «با اینکه ارزشی ندارد، [هر چه هست، قیمت کن]» گفتم: از یک درهم کمتر می ارزد. امام فرمود: «وَاللّهِ لَهُما اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ اَمرِکُمْ هذا اِلاّ اَنْ اُقِیمَ حَقّاً اَوْ اَدْفَعَ باطِلاً؛ به خدا سوگند، من این نعلین ها را از زمام داری و ریاست بر شما بیشتر دوست می دارم مگر اینکه حقی را برپا دارم یا از باطلی جلوگیری کنم».(۱)

امام صادقعليه‌السلام به مردی که از ایشان تقاضای موعظه کرده بود، جملاتی ارزشمند هدیه کرد و فرمود: «اِنْ کانَتِ الدُّنْیا فانِیَهً فَالطُّمَأْنِینَهُ اِلَیْها لِماذا؛ اگر دنیا فانی است، پس اعتماد و دل گرمی به آن برای چیست؟»

پیشوایان دینی، همواره مردم را از گرایش و دل بستگی به دنیا برحذر داشته اند؛ زیرا آن را ریشه همه مفاسد و گناهان می شمردند، چنان که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ وَ مِفْتاُحُ کُلِّ سَیِّئَهٍ؛ علاقه و محبت به دنیا، سَر هر خطا و کلید هر گناهی است.»(۲) از حضرت علیعليه‌السلام نیز روایت شده است:

اَیُّهَا النّاسُ إِیّاکُمْ وَ حُبَّ الدُّنْیا فَاِنَّها رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ وَ بابُ کُلِّ بَلِیَّهٍ وَ قِرانُ کُلِّ فِتْنَهٍ وَ داعِی کُلِّ رَزِیَّهٍ.(۳)

_________

۱- [۱] شیخ صدوق، امالی، ص ۷.

۲- [۲] ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۲۱.

۳- [۳] دیلمی، ارشاد القلوب، ص ۲۹؛ بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۵۴.

۷۸) و از پرداخت حق نیازمند و محروم، کوتاهی می کند، در حالی که:( وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ ) در اموال آنها برای فقیر و محروم، بهره ای است». (ذاریات: ۱۹)

آدمی باید توجه داشته باشد که مال و ثروت، از آن خداست و تنها او، روزی رسان است. خداوند در قرآن به دو نمونه اشاره کرده است که به آنها مال بخشید، ولی واکنش آن دو با یکدیگر متفاوت بود. یکی از آن دو، بخل کرد و تکبر ورزید و سرکشی در پیش گرفت و دومی، در آسمان نمونه گشت و به شکر داده های خدا پرداخت. این دو، همان قارون و سلیمان هستند. قارون گفت:( ...إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی؛ ) آنچه به من داده شده، درخور دانش من بوده است.» (قصص: ۷۸) و سلیمان گفت:( ...هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ؛ ) این، از بخشش خدایم است تا مرا بیازماید که آیا سپاس می گزارم یا کفران می ورزم». (نمل: ۴۰)

شواهد تاریخی موجود در این باره، از ارتباط میان اقتصاد و گناه حکایت دارد. برای نمونه، ثعلبه با خدا پیمان بسته بود اگر ثروتمند شود، به نیازمندان صدقه دهد، ولی وقتی خداوند مال فراوانی بدو بخشید، بخل ورزید و از پرداخت زکات، شانه خالی کرد. ازاین رو، آیاتی درباره او نازل شد و محکومش کرد و به وی نسبت نفاق داد.(۱) در حقیقت، این کار، وسوسه شیطان و نتیجه چیرگی غرور و آز به مال دنیا بود که وی را به بخل در نعمت خدا واداشت. دلیل شکست مسلمانان در جنگ احد، پس از به دست آوردن پیروزی در مرحله نخست نیز فریفته شدن مسلمانان به غنایم و ستیز بر سر

_________

۱- [۱] نک: توبه: ۷۵ و ۷۶.

آن و نافرمانی از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. همچنین همراه شدن برخی اصحاب امام حسنعليه‌السلام ، به ویژه عبیدالله بن عباس با معاویه و شکست لشکر امام حسنعليه‌السلام به سبب ضعف و فریفته شدن عبیدالله در برابر وعده های بزرگ معاویه و نیز شرکت _عُمر بن سعد_، در واقعه کربلا علیه امام حسینعليه‌السلام برای دست یابی به حکومت ری و مانند آن، نمونه های دیگری است که می توان از آن یاد کرد.

از آنچه گذشت، درمی یابیم هنگامی که آدمی به تهی دستی گرفتار می آید یا بی نیاز و ثروتمند می شود، دو راه پیش رو دارد؛ هنگام فقر، شکیبایی ورزد و به وقت بهره مندی از نعمت، سپاس گزاری کند یا به شکایت و ناسپاسی و کفران نعمت بپردازد. اسلام، با تنبلی و بی تابی در برابر مشکلات مخالف است و این دو کاستی را راهی برای تسلط شیطان بر آدمی می داند. بی تابی، بی کاری و از دست دادن صبر و شکر، از عوامل شیطانی است که یاد خدا را از دل ها می زداید، آدمی را در دام شیطان گرفتار می سازد و وی را به گناه کاری می کشاند.

۴ - اجتماعی

اشاره

عوامل گوناگونی در اثر پذیری از اجتماع نقش دارند که برخی از آنها عبارتند از:

الف) محیط اجتماع

محیط، یکی از عوامل حساس و اثرگذار بر تربیت آدمی است. درباره تأثیر فرد و جامعه و میزان تأثیر آن دو بر یکدیگر، نظریه های گوناگونی وجود دارد، برخی بر تاثیرپذیری فرد از جامعه و برخی به تأثیر فرد بر جامعه گرایش

پیدا کرده اند؛ ولی حقیقت آن است که فرد و جامعه بر یکدیگر اثر می گذارند؛ یعنی هم فرد می تواند جامعه را بسازد و آن را تغییر دهد و هم جامعه، در شکل گیری شخصیت آدمی و باورها و اعتقادات افراد اثر دارد. سعدی، شاعر نکته پرداز ایران درباره تأثیر محیط بر انسان این گونه سروده است:

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوتش گم شد

این اثر گذاری محیط، می تواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد. محیط اجتماعی عبارت از مدرسه، خیابان، محافل عمومی، رسانه های جمعی و مانند آن است. زمانی که آدمی به مقتضای شرایط از محیطی سالم به محیطی آلوده منتقل شود، ممکن است سه واکنش مختلف از خود نشان دهد؛ یا به کمک تقوا، ایمان و پاکی خود را حفظ می کند؛ یا تساهل و تسامح در پیش می گیرد و به اباحی گری می رسد؛ یا به رویارویی با عقاید و آرمان ها و باورهای گذشته خود می پردازد تا خود را با جامعه جدید یک رنگ و یگانه سازد.

هنگامی که آدمی توان تغییر محیط فاسد را ندارد و برای حفظ دین و خانواده خود در هراس است و نمی تواند بدون اثرپذیری از آن محیط زندگی کند، اسلام، وی را به دوری از این محیط و هجرت به مکانی فرا می خواند که امنیت بیشتری دارد و فرد می تواند در آن مکان، به شریعت الهی پای بند باشد یا در راه حاکم ساختن آیین الهی بکوشد. اگر انسان برای حفظ منافع دنیایی خود، در محیط فاسد بماند، سرانجامی جز گرفتار شدن در آتش نخواهد داشت، چنان که در قرآن آمده است:

( إِنَّ الَّذِینَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فِی اْلأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیرًا.) (نساء: ۹۷)

کسانی هستند که فرشتگان، جانشان را می ستانند، در حالی که بر خویشتن ستم کرده بودند. از آنها می پرسند در چه کاری بودید؟ گویند ما در روی زمین مردمی زبون بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن مهاجرت کنید؟ جایگاه اینان دوزخ است و سرانجامشان بد.

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز در این باره می فرماید: «هر کس برای [حفظ] دینش از زمینی اگرچه یک وجب، بگریزد، بهشت بر او واجب و هم نشین من و حضرت ابراهیمعليه‌السلام می شود.»(۱) در روایتی آمده است روزی امام صادقعليه‌السلام در مجلسی نشسته بود. سخن از محیط فاسد آخرالزمان به میان آمد و اینکه چگونه فساد همه جا را فرا می گیرد. امام به یکی از اصحابش رو کرد و فرمود: «از این مکان های فاسد، به ستیغ کوه و از سنگی به سنگی پناه بر».(۲)

ب) نبود شرم اجتماعی

یکی از عواملی که زمینه گناه را در انسان فراهم می کند، بی شرمی و پاره شدن پرده حیا در جامعه است. شخصی که می بیند در محیط زندگی، انسان ها بی محابا خود را به گناه می آلایند و از هیچ کسی شرم و حیا نمی کنند، کم کم جرئت پیدا می کند تا خود نیز همچون دیگران به فسق و فجور بپردازد و شرم و حیا را مانع خود نداند. وقتی این عمل فراگیر شود و فحشا و فساد رواج یابد، ضربه های جبران ناپذیری بر عفت عمومی وارد می شود. در این زمینه، گاهی برخی افراد برای توجیه گناهان خود، به آشکار ساختن گناه

______

۱- [۱] گناه از نگاه قرآن، ص ۵۹؛ به نقل از: منتخب التواریخ، ص ۸۷۵

۲- [۲] همان.

دیگران دست می زنند. حضرت علیعليه‌السلام در این باره می فرماید:

ذَوُو الْعُیُوبِ یُحِبُّونَ إِشاعَهَ مَعایِبِ النّاسِ لِیَتَّسِعَ لَهُمُ الْعُذْرُ فِی مَعایبهِمْ.(۱)

گنه کاران دوست دارند گناه دیگران را منتشر کنند تا راه بهانه برای گناه خودشان بازتر گردد.

حضرت در سخنی دیگر می فرماید:

شَرُّ النّاسِ مَنْ لایَعْفُو عَنِ الزِّلَّهِ وَ لایَسْتُرُ الْعَوْرَهَ.(۲)

بدترین مردم کسی است که از لغزش نمی گذرد و عیب را نمی پوشاند.

خداوند نیز انسان را به شدت از این امر نهی کرده و فرموده است:

( إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَهِ. ) (نور: ۱۹)

کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم باایمان رواج یابد، عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است.

انسان باحیا هیچ گاه عمل زشت خود را آشکار نمی سازد. امیر مؤمنان علیعليه‌السلام در این باره می فرماید: «مَنْ لایَسْتَحْیِی مِنَ النّاسِ لایَسْتَحْیِی مِنَ اللّهِ؛ کسی که از مردم حیا نمی کند، از خدا نیز حیا نمی کند.»(۳) حضرت در سخنی دیگر می فرماید: «اَحْسَنُ الْحَیاءِ اسْتِحْیائُکَ مِنْ نَفْسِکَ؛ نیکوترین حیا، حیای از خود است».(۴)

اسلام بر زوایای گوناگون شرم تأکید می کند تا از این راه، آدمی را از افتادن به دام شیطان حفظ کند. آن که آشکارا گناه می کند و از دیگران شرم و حیا نمی کند، حرمت خود و جامعه را زیر پا می نهد و حریم دین الهی را

_______

۱- [۱] فهرست غرر الحکم، ص ۲۸۸.

۲- [۲] غرر الحکم و درر الکلم، ج ۱، ص ۴۴۶.

۳- [۳] میزان الحکمه، ج ۲،ص ۵۶۶.

۴- [۴] غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۵۷.

می شکند. در آیاتی از قرآن مجید، از شرم به عنوان عاملی برای مصونیت اجتماع از آلودگی گناه یاد می شود؛ آنجا که خداوند به زنان باایمان می فرماید:

( قُلْ لِلْمُومِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لایُبْدِینَ زینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ وَ لایُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ .) (نور:۳۱)

و به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش را ببندند و شرم گاه خود را نگه دارند و زینت های خود را جز آن مقدار که پیداست، آشکار نکنند و مقنعه های خود را تا گریبان فرو گذارند و زینت های خود را آشکار نسازند.

در آیه ای دیگر، خطاب به زنان پیامبر سفارش شده است در سخن گفتن، از خود نرمش نشان ندهند:

( یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلاتَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا .) (احزاب: ۳۲)

ای زنان پیامبر! شما همانند دیگر زنان نیستید. اگر از خدا می ترسید، پس به نرمی سخن مگویید تا آن مردی که در قلب او بیماری است، به طمع افتد و سخن پسندیده بگویید.

ج) رهبر فاسد و گمراه

از مؤثرترین عوامل زمینه های گناه در جامعه، وجود رهبری فاسد است؛ زیرا چنین رهبری، فساد و فحشا را در جامعه گسترش می دهد و به باطل و خودکامگی حکم می راند. حضرت علیعليه‌السلام درباره اثرپذیری مردم از رفتار حاکمان می فرماید: «مردم، به پادشاهان خود شباهت بیشتری دارند تا به پدران خود.»(۱) و در کلامی دیگر فرموده است: «کار رعیت سامان نگیرد مگر با سامان گرفتن کار پادشاهان».(۲)

__________

۱- [۱] بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۷۴.

۲- [۲] نهج البلاغه، ص ۲۱۶.

فساد عالمان و پادشاهان، موجب فساد جامعه و صلاح آنها، مایه صلاح جامعه است. امیر مؤمنان علیعليه‌السلام در این باره می فرماید:

بدترین مردم نزد خدا، پیشوای ستمگری است که موجب گمراهی [مردم] گردد و سنّت رایجی را از میان ببرد وبدعت منسوخی را زنده کند.(۱)

د) هم نشین بد

دوست بد، از دیگر عوامل اجتماعی است که آدمی را به ارتکاب گناه وا می دارد و به دام آلودگی می افکند. دوستان نیز مانند پادشاهان، یا هدایت گرند یا مایه گمراهی. برای نمونه، اصحاب کهف، همه سختی ها و خطرها را به جان خریدند و در راه خدا با یکدیگر پیمان برادری بستند و خداوند، آنها را برای صبر بسیارشان یاری رساند و در دنیا و آخرت، پاینده ساخت.

برای همنشین فاسد نیز می توان از قوم نوح و نقش آنها در گمراه کردن فرزند نوح یاد کرد که همگی به عذاب الهی گرفتار شدند و از زیان کاران دنیا و آخرت گشتند. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید: «آدمی، همان دین دوست و هم نشین خود را دارد.»(۲) امام علیعليه‌السلام نیز در نامه ای به حارث همدانی می نویسد:

وَاحْذَرْ صَحابَهَ مَنْ یَضِلُّ رَأْیُهُ وَ یُنْکَرُ عَمَلُهُ فَاِنَّ الصّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصاحِبِه.(۳)

از دوستی با کسانی که افکارشان نادرست و رفتارشان ناپسند است، برحذر باش؛ زیرا آدمی به راه و روش و افکار دوستش خو می گیرد.

امام صادقعليه‌السلام نیز در این باره می فرماید: «مَن یَصحَبْ صاحِبَ السُّوءِ لایَسْلَمْ؛ کسی که

______

۱- [۱] فروع کافی، ج ۷، ص ۱۷۵.

۲- [۲] وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۰۶.

۳- [۳] نهج البلاغه، نامه ۵۳.

با رفیق بد هم نشین شود، سالم نمی ماند [و سرانجام به ناپاکی آلوده می شود].» همچنین در قرآن مجید، درباره اهمیت گزینش دوست، از زبان کسی که از این رهگذر به بی راهه رفته، آمده است:( یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلانًا خَلِیلاً ) ای وای بر من! ای کاش فلان شخص را به دوستی برنمی گزیدم». (فرقان: ۲۸)

اسلام همواره افراد را از هم نشینی با دوستان بد، برحذر داشته است؛ زیرا هم نشین افراد بد، به بدی متهم می شود، چنان که رسول اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در این باره فرمود: «اَولَی النّاسِ بِالتُّهْمَهِ مَنْ جالَسَ اَهلَ التُّهْمَهِ؛ هر کس با متهمان هم نشینی کند، بیشتر از دیگران سزاوار تهمت است.»(۱) امام علیعليه‌السلام نیز بر اهمیت این مسئله تأکید می ورزد و می فرماید: «مُجالَسَهُ اَهلِ الْهَوی مَنْسَأَهٌ لِلاِْیمانِ وَ مُحْضِرَهٌ لِلشَّیْطانِ؛ هم نشینی با اهل هوا و هوس، دور کننده ایمان از انسان و نزدیک کننده شیطان به وی است».(۲)

هم نشینی با بدان، روح را تاریک می سازد و حس تشخیص خوبی از بدی را کاهش و زشتی رفتار ناپسند را ناچیز جلوه می دهد. ازاین رو، امام محمدتقیعليه‌السلام می فرماید:

إِیّاکَ وَ مُصاحَبَهَ الشَّرِیرِ فَإِنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ و یَقْبُحُ أَثَرُهُ.(۳)

زنهار از هم نشینی با بدکار؛ زیرا او همچون شمشیر آخته است که ظاهرش زیبا و نشانی که می گذارد، زشت است.

در روابط اجتماعی باید با افرادی پیوند دوستی برقرار کرد که مشوق کارهای خیر و بازدارنده از کارهای زشت باشند. پیامبر گرامی اسلام از چنین دوستانی، این گونه یاد می کند:

_______

۱- [۱] نهج الفصاحه، ح ۹۷۵.

۲- [۲] میزان الحکمه، ج ۲، ص ۶۳ ؛ ح ۹۷۵.

۳- [۳] بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۹۸.

جالِسِ الاْبَرْارَ فَإِنَّکَ إِنْ فَعَلْتَ خَیْرا حَمَدُوکَ وَ إِنْ أَخْطَأْتَ لَمْ یُعَنَّفوکَ.(۱)

با ابرار هم نشین باشید؛ زیرا اگر کار خیری انجام دادید، شما را تشویق می کنند و اگر اشتباهی از شما سر زد، از شما نمی گذرند، بلکه به شما هشدار می دهند.

ایشان در روایتی دیگر فرمود:

لاتَجْلِسُوا اِلاّ عِنْدَ کِلِّ عالِمٍ یَدْعُوکُم مِنْ خَمْسٍ إِلی خَمْسٍ: مِنَ الشَّکِ إِلَی الْیَقِینِ وَ مِنَ الرِّیا إِلَی الاِْخْلاصِ َو مِنَ الرَّغْبَهِ إِلَی الرَّهبَهِ وَ مِنَ الْکِبْرِ إِلَی التَّواضُعِ وَ مِنَ الْغِشِّ اِلَی النَّصِیحَهِ.(۲)

هم نشین نباشید مگر با دانشمندی که شما را از پنج چیز به سوی پنج چیز فرا خواند: از شک به سوی یقین و از ریا به سوی اخلاص و از زیاده خواهی به کم خواستن و از تکبر به سوی فروتنی و از نیرنگ به سوی نیک خواهی.

آن حضرت در روایتی درباره انتخاب هم نشین، به ابن مسعود این گونه سفارش می کند:

یَابْنَ مَسْعُودٍ! فَلْیَکُنْ جُلَسْائُکَ الأَبْرارَ وَ إِخْواُنکَ الاَْتْقِیاءَ وَ الزُّهادَ لاَِنَّ اللّهَ تَعالی قالَ فی کِتابِهِ: ألاَْخِلاّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌ إِلاَّ الْمُتَّقِینَ.(۳)

ای پسر مسعود! هم نشینان خود را نیکان و برادرانت را پرهیزکاران و از دنیا رستگان قرار ده؛ که خداوند در کتابش فرمود: «دوستان در فردای قیامت، برخی بر برخی دیگر دشمن می شوند مگر دوستان پرهیزکار».

ه) جلب رضایت عمومی و جوّزدگی

معیار و میزان تصمیم گیری و انتخاب، باید فرمان خدا باشد، نه محیط و

____________

۱- [۱] میزان الحکمه، ج ۲، ص ۶۱

۲- [۲] همان.

۳- [۳] همان، ج ۲، ص ۶۲

خواست اکثریت. اگر فضای عمومی، هم رنگ شدن با جماعت و هم رأیی با اکثریت جامعه، ملاک عمل و تصمیم گیری قرار گیرد، بسیاری از کارها به لغزش و انحراف می انجامد. برخی جوانان بدون تأمل و تفکر و تنها از روی تقلید، به انجام کاری می پردازند، در حالی که خداوند، قدرت تعقل را برای انتخاب راه درست در اختیار آدمی قرار داده و آن را به نور وحی نیز آراسته است و هیچ گاه پیروی از رأی اکثریت را نمی پذیرد. امام کاظمعليه‌السلام به شاگرد عالم و برجسته اش، هشام بن حکم فرمود:

یا هِشام! لَوْ کانَ فِی یَدِکَ جَوْزَهٌ وَ قالَ النّاسُ لُؤْلُؤَهٌ ما کانَ یَنْفَعُکَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ اَنَّها جَوْزَهٌ وَ لَوْکانَ فِی یَدِکَ لُؤْلُؤَهٌ وَ قالَ النّاسُ إِنَّها جَوْزَهٌ ما ضَرَّکَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّها لُؤْلُؤَهٌ.(۱)

ای هشام! اگر در دست تو گردویی باشد، ولی مردم بگویند مروارید است، به حال تو سودی ندارد؛ زیرا می دانی گردوست و اگر در دست تو مرواریدی باشد و مردم بگویند گردوست، زیانی به تو نمی رسد؛ زیرا می دانی آن مروارید است.

در وصیت معروف حضرت لقمان به پسرش نیز آمده است:

لاتُعَلِّقْ قَلْبَکَ بِرِضَی النّاس فَإِنَّ ذلِکَ لایَحْصُلُ.(۲)

قلب خود را به خشنودی مردم وابسته مکن؛ زیرا [هر کاری کنی،] رضایت همه مردم به دست نمی آید.

امام باقرعليه‌السلام نیز در کلام زیبایی فرمود:

کسی که خشنودی مردم را به چیزی که موجب خشم خدا می شود، طلب کند، همان ستایش کننده او از مردم، سرزنش گر او خواهد شد و کسی که اطاعت خدا را به چیزی که باعث خشم مردم می شود، طلب کند، خداوند، وی را از دشمنی هر دشمن و از حسادت هر

______

۱- [۱] سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۲۸.

۲- [۲] همان، ص ۵۱۱.

حسود و از ستم هر ستمگر کفایت می کند و به یقین، خداوند یار و یاور او خواهد بود.(۱)

همچنین آن امام همام به جابر جعفی یکی از شاگردان برجسته اش فرمود:

ای جابر! بدان که تو دوست ما نخواهی بود تا زمانی که اگر تمام اهل شهر جمع شوند و بگویند تو آدم بدی هستی، غمگین نشوی و اگر همه بگویند تو آدم خوبی هستی، خوش حال نشوی، بلکه حال خود را بر کتاب خدا (قرآن) عرضه دار. اگر خود را چنین یافتی که در خط قرآن گام برمی داری و در آنچه قرآن بی میل است، بی میل هستی و در آنچه قرآن مشتاق آن است، تو نیز مشتاق آنی و از آنچه قرآن هشدار داده است، گریزانی، استوار باش و مژده باد به تو که در این صورت، آنچه مردم درباره تو می گویند، به تو آسیبی نخواهد رساند.(۲)

۵ - روانی و فردی

الف) شکسته شدن کرامت و شخصیت انسانی

انسان، گل سر سبد جهان هستی است. خداوند هیچ موجودی را برتر از وی نیافریده است، چنان که در قرآن مجید آمده است:

( وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً .) (اسراء: ۷۰)

و ما بنی آدم را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا [بر مرکب های راهوار] حمل کردیم و از انواع روزی های پاکیزه به آنها روزی دادیم و [آنها را] بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشیدیم.

انسان، کرامت ذاتی دارد و از همه موجودات و فرشتگان برتر است. ازسوی دیگر، می تواند کرامت اکتسابی را نیز در پرتو تقوا و اعمال نیک به

_____

۱- [۱] فروع کافی، ج ۵، ص ۶۳

۲- [۲] سفینه البحار، ج ۲، ص ۶۹۱

دست آورد. قداست و برتری انسان چنان است که خداوند به فرشتگان فرمان داد تا بر آدم سجده کنند؛ یعنی خدا را شکر کنند که چنین موجود برتری آفریده است.(۱)

آیات قرآن مجید و روایات امامان معصومعليهم‌السلام ، همواره شخصیت و عظمت روح انسان را یادآور می شوند. امام علیعليه‌السلام در این باره می فرماید: «اِنَّهُ لَیْسَ لاَِنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّهَ فَلا تَبِیعُوها إِلاّ بِها؛ بدانید که وجود شما جز بهشت، بهایی ندارد. آن را به کمتر از بهشت نفروشید.»(۲) و در سخن دیگری فرمود: «اَتَزْعَمُ أَنَّکَ جِرْمٌ صَغِیرٌ وَ فِیکَ انْطَوَی الْعالَمُ الاَْکْبَرُ؛ آیا گمان می کنی که موجود کوچکی هستی، [در حالی که] در وجود تو جهانی بزرگ نهفته است.» در کلام دیگری از آن حضرت آمده است:

أَلْعالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ کَفی بِالْمَرءِ جَهْلاً اَلاّ یَعْرِفَ قَدْرَهُ.(۳)

دانا، کسی است که قدر خود را بشناسند و برای نادانی انسان، همین بس که قدر خود را نشناسد.

یکی از زمینه های ارتکاب گناه، تحقیر و سرکوبی شخصیت انسان است.

احساس حقارت و ناآگاهی انسان از ارزش وجودی خویش و فریبندگی اجتماعی، زمینه گرفتاری وی را در دام شیطان و غفلت از کرامت خود فراهم می آورد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید: «دروغ گو، دروغ نمی گوید مگر به سبب حقارت نفسانی اش.» امام علیعليه‌السلام نیز می فرماید: «دورویی فرد، برخاسته از ذلتی است

_______

۱- [۱] نک: بقره: ۳۴؛ اسرا: ۶۱ ؛ طه: ۱۱۶.

۲- [۲] نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶.

۳- [۳] همان، خطبه ۱۶ و ۱۰۳.

که در خود می یابد.»(۱) اگر انسان ارزش خود را بداند، هیچ گاه فریب ظواهر دنیا را نمی خورد و این سفارش امام سجادعليه‌السلام را آویزه گوشش می سازد که فرمود: «هر که کرامت نفسانی یابد، دنیا در نگاه او ناچیز می شود».(۲)

ب) شهوت رانی

خداوند، فرشتگان را از قدرت عقل بهره مند و از شهوت پاک کرد. آنها همواره فرمان بر خداوند سبحان هستند. از سوی دیگر، به حیوانات تنها شهوت و غضب بخشید و سرانجام انسان را از مشتی گل آفرید و وی را هم از شهوت و هم از نفخه الهی و حکومت عقل بهره مند ساخت و گرامی داشت. پس هرگاه شهوت بر عقل چیره شود، انسان از چارپایان نیز پست تر می شود که:( إِنْ هُمْ إِلاّ کَاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً ) آنها نیستند مگر چارپایان، بلکه گمراه تر از آنهایند.» (فرقان: ۴۴) و هرگاه عقل بر شهوت چیره شود، آدمی از فرشته نیز برتر و والاتر می گردد.

بنابراین، سه نیرو بر انسان حاکم است؛ شهوت، خشم و عقل. پس هرگاه عقل مغلوب گردد، انسان با نیروی شهوت خود، به درنده ای تبدیل می شود که جامعه را به تباهی می کشاند. بنابراین، از عوامل ارتکاب گناه، پیروی از شهوت هاست.

_________

۱- [۱] همان.

۲- [۲] غرر الحکم و درر الکلم، ج ۲، ص ۷۷۷.

ج) دنیاگرایی

حضرت علیعليه‌السلام در روایتی زیبا و هشداردهنده می فرماید:

اِنَّما مَثَلُ الدُّنْیا کَمَثَلِ الْحَیَّهِ ما اَلیَنَ مَسَّها وَ فِی جَوْفِهَا السَّمُّ النّاقِعُ یَحْذَرُهَا الرَّجُلُ الْعاقِلُ وَ یَهْوی اِلَیْهَا الصَّبِیُّ الْجاهِلُ.(۱)

حکایت دنیا، حکایت ماری است که ظاهری نرم، ولی زهری کشنده در درون دارد. مرد عاقل، از آن بپرهیزد و کودک نادان، به سویش گراید.

امام صادقعليه‌السلام در این باره می فرماید:

مَثَلُ الدُّنْیا کَمَثَلِ ماءِ الْبَحْرِ کُلَّما شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشانُ اِزْدادَ عَطَشاً حَتّی تَقْتُلَهُ.(۲)

حکایت دنیا، همانند آب [شور] دریاست که هر چه شخص تشنه، از آن بیشتر بیاشامد، تشنگی اش بیشتر می شود تا وقتی که وی را بکشد.

در پندها و نصایح لقمان به پسرش نیز آمده است:

وَ لاتَکُنْ فی هذِهِ الدُّنْیا بِمَنْزِلَهِ شاهٍ وَقَعَتْ فی زَرْعٍ اَخْضَرَ فَاَدْلَتْ حَتّی سَمِنَتْ فَکانَ حَتْفُها عِنْدَ سَمِنَها وَ لکِنْ اِجْعَلِ الدُّنْیا بِمَنْزِلَهِ قَنْطَرَهٍ عَلی نَهْرٍ جُزْتَ عَلَیْها وَ تَرَکْتَها وَ لَمْ تَرْجِعْ اِلَیْها آخِرَ الدَّهْرِ.(۳)

در این دنیا، همانند گوسفندی مباش که در زراعتی سبز افتاده است و [از آن] می خورد تا چاق شود و مرگش در همان فربهی اوست، بلکه دنیا را مانند پلی بدان که بر روی نهری کشیده شده است که از آن می گذری و تا پایان روزگار به سویش باز نمی گردی.

امام باقرعليه‌السلام نیز روایتی به همین مضمون در ترک دین و دنیاگریزی دارد. ایشان می فرماید:

مَثَلُ الحَریصِ عَلی الدُّنیا کَمَثَلُ دُودَهِ القَزِّ کُلَّما ازْدادَت عَلی نَفْسِها لَفّاً کانَ أَبْعَدَ لَها مِنَ الْخُرُوجِ حَتّی تَمُوتُ

______

۱- [۱] اصول کافی، ج ۳، ص ۲۰۴.

۲- [۲] همان، ص ۲۰۵.

۳- [۳] همان، ص ۲۰۲.

غَمّاً.(۱)

حکایت شخص حریص نسبت به دنیا، حکایت کرم ابریشم است که هر چه بیشتر بر خود می تند، راه بیرون آمدنش دورتر [و دشوارتر ]می شود تا آنکه از اندوه می میرد.

همچنین امام صادقعليه‌السلام در روایتی درباره شدت حبّ به دنیا، این گونه می فرماید: «مَنْ کَثُرَ اشْتِباکُهُ بِالدُّنْیا کانَ اَشَدُّ لِحَسْرَتِهِ عِنْدَ فِراقِها؛ هر اندازه علاقه و آلودگی به دنیا بیشتر باشد، جدایی از آن سخت تر است».(۲)

بزرگان دین و اخلاق، همواره از بی وفایی دنیا سخن به میان آورده و پیروان خود را از دل بستن به آن برحذر داشته اند و خود نیز در عمل نسبت به دنیا زهد ورزیده و از آن دوری گزیده اند.

سرآمد عارفان و دنیاگریزان، امام علیعليه‌السلام می فرماید:

وَ اللّهِ لَوْ اُعْطِیتُ الاَْقالِیمَ السَّبْعَهَ بِما تَحْتَ اَفْلاکِها عَلی اَنْ اَعْصِیَ اللّهَ فِی نَمْلَهٍ اَسْلُبُها جُلْبَ شَعِیرَهٍ ما فَعَلْتُهُ وَ اِنَّ دُنْیاکُم عِنْدِی لاََهْوَنُ مِنْ وَرَقَهٍ فِی فَمِ جَرادَهٍ تَقْضَمُها ما لِعَلِیٍّ وَ نَعِیمٍ یَفنی وَ لَذَّهٍ لایَبْقی...(۳)

به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با هر چه در زیر افلاک آنهاست، به من بدهند که من در ربودن پوست جوی از [دهان] مورچه ای، گناه و نافرمانی خدا را بکنم، این کار را نخواهم کرد. به راستی، دنیای شما نزد من، از برگی که در دهان ملخی است و آن را می جود، پست تر است. علی را با نعمتی که از دست می رود و لذتی که باقی نمی ماند، چه کار؟

ابن عباس می گوید:

هنگامی که علیعليه‌السلام برای جنگ با طلحه و زبیر به سوی بصره حرکت کرد، در

__________

۱- [۱] همان.

۲- [۲] بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۱۹.

۳- [۳] نهج البلاغه، ترجمه: فیض الاسلام، ص ۷۰۵.

ربذه اقامت کرد. در این هنگام، قافله ای از حاجیان [که از مکه می آمدند]، در آنجا گرد آمدند تا سخنان آن حضرت را بشنوند. علیعليه‌السلام داخل خیمه خود بود. من برای آگاه کردن وی به در خیمه آمدم. دیدم آن حضرت نشسته است و با دست خود، نعلینش را وصله می زند. وقتی ایشان را در این حالت دیدم، به وی گفتم: نیاز ما به اینکه به کارهای ما سر و صورتی بدهی، بیشتر از کاری است که [اکنون] می کنی؟ آن حضرت پاسخ مرا نداد تا اینکه دوختن نعلین به پایان رسید. آن گاه آن لنگه نعلین را با لنگه دیگرش جفت کرد و به من فرمود: «این نعلین ها را قیمت کن!» گفتم: ارزشی ندارد! حضرت فرمود: «با اینکه ارزشی ندارد، [هر چه هست، قیمت کن]» گفتم: از یک درهم کمتر می ارزد. امام فرمود: «وَاللّهِ لَهُما اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ اَمرِکُمْ هذا اِلاّ اَنْ اُقِیمَ حَقّاً اَوْ اَدْفَعَ باطِلاً؛ به خدا سوگند، من این نعلین ها را از زمام داری و ریاست بر شما بیشتر دوست می دارم مگر اینکه حقی را برپا دارم یا از باطلی جلوگیری کنم».(۱)

امام صادقعليه‌السلام به مردی که از ایشان تقاضای موعظه کرده بود، جملاتی ارزشمند هدیه کرد و فرمود: «اِنْ کانَتِ الدُّنْیا فانِیَهً فَالطُّمَأْنِینَهُ اِلَیْها لِماذا؛ اگر دنیا فانی است، پس اعتماد و دل گرمی به آن برای چیست؟»

پیشوایان دینی، همواره مردم را از گرایش و دل بستگی به دنیا برحذر داشته اند؛ زیرا آن را ریشه همه مفاسد و گناهان می شمردند، چنان که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ وَ مِفْتاُحُ کُلِّ سَیِّئَهٍ؛ علاقه و محبت به دنیا، سَر هر خطا و کلید هر گناهی است.»(۲) از حضرت علیعليه‌السلام نیز روایت شده است:

اَیُّهَا النّاسُ إِیّاکُمْ وَ حُبَّ الدُّنْیا فَاِنَّها رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ وَ بابُ کُلِّ بَلِیَّهٍ وَ قِرانُ کُلِّ فِتْنَهٍ وَ داعِی کُلِّ رَزِیَّهٍ.(۳)

_________

۱- [۱] شیخ صدوق، امالی، ص ۷.

۲- [۲] ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۲۱.

۳- [۳] دیلمی، ارشاد القلوب، ص ۲۹؛ بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۵۴.


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16