خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)25%

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج) نویسنده:
محقق: رضا استادی
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)
  • شروع
  • قبلی
  • 61 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14605 / دانلود: 4003
اندازه اندازه اندازه
خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

خورشيد غايب - مختصر نجم الثاقب پيرامون حضرت مهدى عجل الله تعالى فرج الشريف

نويسنده: ثقة المحدثين ميرزا حسن نورى

تلخيص: رضا استادى

پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله أجمعين و اللعن على أعدائهم الى يوم الدين.

نجم الثاقب يكى از معروف ترين كتاب هايى است كه درباره حضرت امام عصر (عجل الله تعالى فرج الشريف) در سال ۱٣۰٣ هـ ق تاليف شده است.

مؤلف اين كتاب، مرحوم حاج ميرزا حسن نورى - مشهور به محدث نورى، صاحب مستدرك الوسائل - متوفاى ۱٣۲۱ هـ ق مى باشد.

اين جانب - رضا استادى - به اين منظور كه عموم علاقه مندان به حضرت ولى عصر، امام زمان (عجل الله تعالى فرج الشريف) بتواند از اين كتاب بهره مند شوند، آن را تلخيص و برخى از باب هاى آن را مقدم و موخر، و به صورتى كه ملاحضه مى كنيد تنظيم كرده ام؛ اميد است كه مانند خود نجم الثاقب، همواره مورد استفاده باشد.

مطالب اين مختصر به اين ترتيب:

باب اول: ولادت با سعادت امام زمان

باب دوم: اسامى و لقب ها و كنيه هاى آن حضرت؛ (۴۰ نام، يادداشت شده است).

باب سوم: برخى خصوصيات آن حضرت؛ (٣۰ خصوصيت ذكر شده است).

باب چهارم: گفتار دانشمندان اهل تسنن درباره آن حضرت؛ (سخن ۱۰ نفر ياد شده است).

باب پنجم: اثبات اين كه مهدى همان حجه بن الحسن (عليه‌السلام ) است؛ (۱۰ روايت از اهل تسنن، و ۱۰ روايت از شيعه).

باب ششم: برخى از معجزات آن حضرت؛ (۱۰ معجزه ذكر شده است).

باب هفتم: برخى از وظايف مردم نسبت به آن حضرت؛ (۸ وظيفه ياد شده است).

باب هشتم: اختصاص برخى از زمان ها به آن حضرت؛ (۸ مورد ذكر شده است).

باب نهم: برخى از اعمالى كه ممكن است جهت ملاقات آن حضرت مؤثر باشد.

باب دهم: استغاثه به آن حضرت.

باب يازدهم: داستان هاى كسانى كه در زمان غيبت كبرى خدمت آن حضرت رسيده اند؛ (۲۵ داستان).

باب دوازدهم: ۶ پاسخ به اشكالى كه به خاطر يك روايت، مطرح شده است.

باب اول: ولادت با سعادت امام زمانعليه‌السلام

در كتاب ارشاد شيخ مفيد مذكور است كه: ولادت آن حضرت، در شب نيمه شعبان ۲۵۵ بود.

شيخ كلينى در كافى و كراجكى در كنز الفوايد و شهيد اول در دروس و شيخ ابراهيم كفعمى در جنه(۱) و جماعتى ديگر، با آنچه شيخ مفيد گفته است، موافقت كرده اند و به روايتى شب جمعه، نيمى از ماه شعبان گذشته، سال ۲۵۵ از مادر متولد شده است.

شيخ جليل، ابو محمد فضل بن شاذان كه بعد از ولادت حضرت حجتعليه‌السلام و پيش از وفات حضرت عسكرىعليه‌السلام وفات كرده، در كتاب غيبت خود گفته: حديث كرد مرا محمد بن على بن حمزه بن الحسين بن عبيد الله بن عباس بن على بن ابى طالبعليه‌السلام گفت: شنيدم از حضرت امام حسن عسكرىعليه‌السلام كه مى گفت: متولد شد ولى خدا و حجت خدا بر بندگان و خليفه من بعد از من، ختنه كرده، در شب نيمه شعبان سال دويست و پنجاه و پنج، نزد طلوع فجر.

اول كسى كه او را شست رضوان خازن بهشت بود با جمعى از ملائكه مقربين كه او را به آب كوثر و سلسبيل شستند، بعد از آن، شست او را عمه من حكيمه خاتون دختر امام جوادعليه‌السلام .

سپس از محمد بن على كه راوى اين حديث است، پرسيدند از مادر صاحب الامرعليه‌السلام ؛ گفت: مادرش مليكه بود كه او را بعضى از روزها سوسن و در بعضى از ايام ريحانه مى گفتند و صيقل و نرجس نيز از نام هاى او بود.

از اين خبر، وجه اختلاف در اسم آن بزرگوار معلوم مى شود و اين كه به هر پنج اسم ناميده مى شد.

روايت است كه حكيمه گفت: كسى را فرستاد نزد من ابو محمد (امام حسن عسكرى)عليه‌السلام ، سال ۲۵۵ در نيمه شعبان و فرمود: اى عمه! امشب را نزد من باش! زيرا اين شب، شب نيمه شعبان است و به درستى كه زود است متولد شود در امشب، مولودى كه كريم است بر خداوند - عزوجل - و حجت اوست بر خلق او؛ كسى است كه خدا زنده مى كند به زمين بعد از مردنش.

پس گفتم: از كى اى آقا من؟

فرمود: از نرجس.

و به روايت شيخ طوسى، هنگامى كه حضرت متولد شد استعاذه نمود از شيطان رجيم و فرمود:

( بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ ) (۲) .

پس صلوات فرستاده بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤمنينعليه‌السلام و بر هر يك از ائمهعليه‌السلام تا رساند به پدر بزرگوار خود.

به روايت مسعودى، حكيمه خاتون گفت: چون بعد از چهل روز شد، داخل شدم در خانه امام حسنعليه‌السلام ، پس ديدم مولاى خود را كه راه مى رود در خانه.

نديدم رخسارى نيكوتر از رخسار آن جناب و نه لغتى فصيح تر از لغت او! پس حضرت امام حسنعليه‌السلام به من فرمود: اين مولود بر خداوند، ارجمند است.

گفتم: اى سيد من! از عمر او چهل روز گذشته و من مى بينم در امر او آنچه مى بينم.

فرمود: عمه! آيا نمى دانى كه ما معاشر اوصياء (رسول خدا) نشو (و نمو) مى كنيم در روز بعد، مقدارى كه نشو (و نمو) مى كند ما در يك هفته، نشو (و نمو) مى كنيم در هفته، آنقدر كه نشو (و نمو) مى كند غير ما در يك سال؟!.

كلام علامه طباطبايى در اين كه حكيمه دو نفرند

علامه طباطبايى سيد بحر العلوم، در كتاب رجال خود فرموده كه: حكيمه، دختر امام ابى جعفر ثانىعليه‌السلام (حضرت جواد) است و به نام عمه پدرش، حكيمه - دختر ابى الحسن موسى بن جعفرعليه‌السلام - است و اوست كه حاضر شد در ولادت حضرت حجتعليه‌السلام چنان كه حاضر شد عمه اش حكيمه، ولادت ابى جعفر محمد بن على جوادعليه‌السلام را.

و حكيمه است در هر دو موضع و اما حليمه - با لام - پس آن تصحيف (و غلط) عوام است.

علامه مجلسى، در مزار بحار گفته كه: در قبه شريفه - يعنى قبه امام عسكرىعليه‌السلام - قبرى است كه منسوب است به نجيبه كريمه عالمه فاضله تقيه رضيه، حكيمه دختر حضرت جوادعليه‌السلام .

نمى دانم چرا علما، در كتب مزار، متعرض زيارت او نشدند، با ظهور فضل و جلالت او و اختصاص او به ائمهعليه‌السلام .

و محل اسرار ايشان بود و مادر قائمعليه‌السلام در نزد او بود و در ولادت آن حضرت، حاضر بود و گاه گاه آن حضرت را در زمان ابى محمد عسكرىعليه‌السلام مى ديد.

و او از سفراى امام بود بعد از وفات آن جناب.

پس سزاوار است زيارت كردن او به آنچه جارى نمايد خداوند بر زبان از آنچه مناسب فضل و شان او است.

شيخ صدوق در كمال الدين روايت كرده از محمد بن عثمان عمرى كه فرمود: چون متولد شد مهدىعليه‌السلام نورى ساطع شد از بالاى سر آن جناب تا به اطراف آسمان، آن گاه به رو در افتاد به جهت سجده براى پروردگار خود، آن گاه سر بلند نمود و فرمود:( َهِدَ اللَّـهُ أَنَّهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّـهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّـهِ فَإِنَّ اللَّـهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ) (۳)

نيز از حسن بن منذر روايت كرده كه گفت: روزى حمزه بن ابى الفتح، به نزد من آمد و به من گفت: بشارت باد تو را كه ديشب متولد شد در دار(۴) ، مولودى از براى ابى محمد عسكرىعليه‌السلام و امر فرمود به پنهان نمودن او و اين كه سيصد گوسفند برايش عقيقه كنند.

25 - نماز صالحان

حاتم اصمّ از عابدان وارسته و مخلص بود یکی از مسلمین بنام عصام بن یوسف نزد او آمد و از روی اعتراض به او گفت : ((تو چگونه نماز می خوانی ؟ )) حاتم گفت : ((هنگامی که وقت نماز فرا می رسد ، برمی خیزم وضوی ظاهری و وضوی باطنی می گیرم )) عصام گفت : ((وضوی باطنی چگونه است ؟ )) حاتم گفت : ((در وضوی ظاهر ، اعضای وضو را با آب می شویم ، اما در وضوی باطن آن اعضاء را با هفت خصلت می شویم : 1) توبه ، 2) پشیمانی از گناهان سابق ، 3) ترک دلبستگی به دنیا ، 4) ترک تعریف و ستایش مخلوقات ، 5) ترک ریاست مادی ، 6) ترک کنیه ، 7) ترک حسادت

سپس به مسجد می روم و آماده نماز می شوم ، در حالی که کعبه را پیش رو می بینم و خود را در برابر خدای بزرگ یکپارچه محتاج می نگرم گویی در محضر خدا هستم ، بهشت را در طرف راست و دوزخ را در طرف چپ و عزرائیل را پشت سر خود مشاهده می کنم و گویی پاهایم روی پل صراط قرار گرفته است و این نماز ، آخرین نماز من است ؛ سپس نیّت می کنم و تکبیر پاک می گویم و حمد و سوره را با تفکّر و تاءمّل می خوانم ؛ آنگاه رکوع را با تواضع و خشوع انجام می دهم ، و سپس سجده را با تضرع و زاری بجا می آورم و تشهّد را با امید می خوانم و سلام نماز را با اخلاص می گویم مدّت سی سال است که نماز من این گونه است ))

عصام به حاتم گفت : ((این گونه نماز خواندن را شخصی غیر از تو نمی تواند انجام دهد ))

سپس گریه سختی کرد و از خدا خواست که چنین حالت عبادت را به او عنایت کند(36)

26 - نماز سه مسلمان در تمام دنیا

صفیف کندی نقل می کند که در دوران جاهلیّت (در آغاز بعثت ) برای خریدن لباس و عطر از برای خانواده ام به مکّه مسافرت کردم و با عبّاس بن عبدالمطلّب (عموی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ) که فروشنده کالاها و لوازم زندگی بود ، ملاقات نمودم در نزد او بودم و به خانه کعبه نگاه می کردم ، در حالی که خورشید به وسط آسمان رسیده و ظهر بود و هوا بسیار گرم بود ناگهان دیدم جوانی آمد و به آسمان نگاه کرد و سپس روبروی کعبه ایستاد (و مشغول نماز شد) چند لحظه بعد دیدم نوجوانی آمد و در طرف راست او ایستاد و سپس چند لحظه ای نگذشت که بانویی را دیدم آمد و پشت سر آن دو نفر به نماز ایستاد دیدم آن جوان به رکوع و سپس به سجده رفت و آن نوجوان و زن نیز رکوع و سجده بجا آوردند به عبّاس گفتم : ((موضوع بزرگ و عجیبی می بینم )) گفت : ((آری ، امر عظیمی است آیا می دانی این جوان و آن نوجوان و آن زن چه کسانی هستند ؟ ))

گفتم : ((خیر ))

گفت : ((آن جوان محمّد بن عبداللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله ، این نوجوان علیعليه‌السلام ، و آن زن خدیجهعليها‌السلام است پسر برادرم محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله می گوید که خداوند خالق به این روش فرمان داده است سوگند به خدا ، در همه زمین جز این سه تن در این دین (اسلام ) نیافته ام ))(37)

27 - نماز اول وقت در لندن

حدود پانزده سال پیش ، مقاله ای از استاد محمّد علی حومانی خواندم که خلاصه آن ، این بود :

هنگام ظهر بود که در یکی از خیابانهای شهر لندن به پیرمردی برخوردم که جلوی در خانه خود ایستاده بود و برای نماز ظهر اذان می گفت من آنجا ایستادم تا اذانش به پایان رسید ، سپس گفتم : ((السّلام علیکم ))

پاسخ داد : ((و علیکم السّلام و رحمه اللّه و برکاته )) تا به آیه شریفه( وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا ) (38) عمل کرده باشد سپس به من تعارف کرد و از من خواهش نمود که داخل خانه اش شوم من داخل شدم ، دیدم او و همسرش به نماز ظهر مشغول شدند پس از نماز ظهر ، بر سر سفره نشستند و با اصرار زیاد مرا هم به خوردن غذا واداشتند ملاحظه کردم

که با گفتن ((بسم اللّه الرّحمن الرّحیم )) مشغول خوردن شدند و پس از صرف غذا گفتند ((الحمدللّه ربّ العالمین ))

و یکی از اساتید دانشگاه لندن بود که بر اثر تحقیق و تتبّع و کنجکاوی های فراوان ، به آیین اسلام گرویده بود و امثال او در دنیای غرب زیاد به چشم می خورند(39)

28 - توصیه مدرس به دخترش

شهید آیه اللّه سیّد حسن مدرّس ، نابغه جهاد و افشاگری بر ضّد ظلم و ستم و قهرمان شجاعت و شهامت ، در ماه رمضان 1356 هجری قمری در تبعیدگاه خود ، کاشمر توسّط مزدوران رضاخان مسموم شد و به شهادت رسید ، در حالی که حدود هفتاد سال داشت قبر شریفش در کاشمر (از شهرهای استان خراسان ) مزار مسلمین است گفتنی ها و حکایات در رابطه با این مرد بزرگ بسیار است ، از جمله اینکه در پشت صفحه اوّل قرآنی که از او به یادگار مانده و در نزد نوه اش نگهداری می شود ، به خطّ خود خطاب به دخترش چنین نوشته است

((ای فاطمه بیگم ، تو را به سه مطلب توصیه می کنم : 1) خواندن نماز و قرآن ، 2) دعا در حق پدر و مادرت ، 3) قناعت کردن در زندگی ))(40)

29 - نماز سحرگاهان

سعید بن محمّد بن جنید معروف به ((ابن جنید)) از دانشمندان و عرفای نامی قرن سوم به شمار می آید او استادی زبردست و عالمی ناطق بود ، ولی در سلک صوفیان روزگار می گذرانید او در سال 297 هجری قمری از دنیا رفت یکی از علمای بزرگ آن عصر بنام جعفر خالدی می گوید : او را در عالم خواب دیدم ، به او گفتم : ((خداوند با تو چگونه رفتار کرد ؟ ))

پاسخ داد : ((همه این اشارات و عبارات و رسوم و علوم (صوفیانه ) که داشتم به حالم سودی نبخشید ، جز چند رکعت نمازی که در سحرگاهان می خواندم ))(41)

30 - امام خمینی و نماز

یکی از پزشکان قم چنین نقل می کند : ((هنگامی که امام خمینی دچار ناراحتی قلبی شدند ، خود را به بالین ایشان رسانده فشار خونشان را گرفتم فشار ایشان عدد 5 را نشان می داد که از نظر طبی بسیار خطرناک بود کارهای اولیه را انجام دادم پس از دو ساعت که قدری وضع بهتر شده بود ولی قاعدتا حضرت امام نبایستی حرکت می کردند ، شاهد بودم که ایشان آماده حرکت شدند عرض کردم : ((آقاجان ، چرا برخاستید ؟ ))

فرمودند : ((نماز ! ))

عرض کردم : ((آقا ، شما در فقه مجتهد و من در طب حرکت شما به فتوای طبی من حرام است خوابیده نماز بخوانید )) ایشان با احترام ، نماز را خوابیده بجا آوردند(42)

31 - داستانی از مرحوم ملاعبّاس تربتی

یکی از فرزندان مرحوم آخوند ملا محمّد کاظم خراسانی بنام حاج میرزا محمّد معروف به ((آقازاده )) مقیم مشهد بود و عالمی بسیار متعیّن و متنفّذ بود مرحوم آقازاده که در رتق و فتق امور وارد بود ، نوکران متعدّدی داشت و هر کدام برای انجام کاری تعیین شده بودند یکی از نوکرانش مردی بود به نام حاج علی اکبر که از همه مشتی تر بود و غالبا سلاح کمری در زیر لباس داشت و محافظ آقا بود این حاج علی اکبر ، برای من که حسینعلی راشد فرزند مرحوم ملا عبّاس تربتی هستم ، چنین نقل کرد :

در ایام زمستان برای سرکشی به املاک آقا به نیشابور رفته بودم در مراجعه به مشهد ، در راه بین شریف آباد و مشهد(43) ، برفگیر شدیم و در قهوه خانه حوض حاج مهدی ماندیم غیر از ما جمعی دیگر نیز به قهوه خانه پناه آورده بودند شب فرا رسیده بود که اتومبیلی از طرف مشهد رسید و چهار نفر از جوانان پولدار و خوشگذران مشهدی که چهار خانم را با خود داشتند و نمی دانم به کجا می خواستند بروند( ؟ ! ) ، به سبب برف و تاریکی شب ناچار به همین قهوه خانه پناه آوردند آمدن آنها در آن شب تاریک برفی در کوهستان ، بزم عشرتی مجانی برای مسافران بوجود آورد جوانان بطریهای مشروب و خوراکیها را چیدند و زنها بعضی به خوانندگی و بعضی به رقص پرداختند در گرماگرم این بساط ، در قهوه خانه باز شد و مرحوم حاج آخوند(44) با سه چهار نفر که از تربت قصد رفتن به مشهد را داشتند و مرکبشان الاغ بود و از سنگینی برف و تاریکی شب امکان حرکت برایشان نبود و ناگزیر شده بودند که به قهوه خانه پناه بیاورند ، وارد شدند از صاحب قهوه خانه اجازه خواستند به آنها جایی بدهد و او گفت که سکوی آن طرف خالی است من (حاج علی اکبر) با مشاهده این وضع هراسان شدم و گفتم نکند که از جانب حاج آخوند نسبت به اینها تعرض بشود و یا از جانب آنها به آن مرد اهانتی بشود به همین خاطر خود را آماده کردم که اگر خواستند به حاج آخوند اهانت کنند در مقام دفاع برآیم ؛ هر چه باداباد لکن حاج آخوند ،به حالتی که نه کسی را می بیند و نه چیزی را می شنود به سوی آن سکو رفت و چون نماز مغرب و عشاء را نخوانده بودند از قهوه چی جهت قبله را پرسیدند حاج آخوند به نماز ایستاد و همراهانش به وی اقتدا کردند یکی اذان گفت و حاج آخوند اقامه گفت و وارد نماز شدند من هم غنیمت دانستم ، وضو گرفتم و اقتدا کردم چند نفر دیگر از مسافران نیز از بزم عشرت رو برگرداندند و به صف جماعت پیوستند قهوه چی نیز گفت غنیمت است ، یک شب اقلا نمازی پشت سر حاج آخوند بخوانیم خلاصه ، وقتی از نماز فارغ شدیم ، از جوانها و خانمها خبری و اثری نبود بساط خود را جمع کرده و رفته بودند و نفهمیدم در آن شب برفی به کجا رفتند(45)

32 - تسلیم شدن در برابر نماز

بچّه ها داشتند منطقه را پاکسازی می کردند صبح عملیّات (قدس پنج ) بود نماز نخوانده بودم رفتم و وضو گرفتم ایستادم به نماز ، کنار پاسگاه الیچ هنوز رکعت اوّل را تمام نکرده بودم که دو نفر عراقی از توی آب بیرون آمدند نتوانستم باقی نماز را بخوانم حفظ جان واجب بود با اسلحه به طرفشان رفتم لباسهایشان خیس بود می لرزیدند اسلحه نداشتند رفتم برایشان لباس آوردم به عربی پرسیدم : ((شما زیر آب چکار می کردید ؟ ))

گفتند : ((دیشب وقت عملیّات ، قایقهای ما را عقب بردند تا نتوانیم فرار کنیم از ترس رفتیم توی نیزارها وقتی دیدیم داری نگاهمان می کنی ، از ترس خود را تسلیم کردیم ))

امّا من اصلا به نیزار نگاه نکردم ، فقط نماز می خواندم(46)

33 - بانوی بداخلاق

عصر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود بانوی مسلمانی همواره روزه می گرفت و به نماز اهمیت بسیار می داد؛ حتی شب را با عبادت و مناجات بسر می برد ولی بداخلاق بود و با زبان خود همسایگانش را می آزرد شخصی به محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و عرض کرد : ((فلان بانو همواره روزه می گیرد و شب زنده داری می کند ، ولی بداخلاق است و با نیش زبانش همسایگان را می آزارد ))

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود :

لاخیر فیها هی من اهل النّار

در چنین زنی خیری نیست و او اهل دوزخ است(47)

از این داستان استفاده می شود که نمازخوان باید اخلاق هم داشته باشد

34 - دین بی خیر

سال نهم هجرت ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در مدینه بود مردم گروه گروه به مدینه می آمدند و در محضر آن حضرت مسلمان می شدند از جمله گروهی از طایفه ((ثقیف )) ، ساکن طائف آمدند پس از گفتگو ، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به آنها فرمود : ((یکی از دستورهای اسلام نماز است و باید نماز بخوانید ))

آنها گفتند : ((ما خم نمی شویم ، زیرا این کار برای ما یک نوع ننگ و عار است ))

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود :

((لا خیر فی دین لیس فیه رکوع و لا سجود))

دینی را که در آن رکوع و سجود نباشد ، خیری ندارد

به گفته بعضی از مفسّران آیه 48 سوره مرسلات در ردّ پیشنهاد آنها با این تعبیر نازل شد :

( وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ )

و چون به آنها گویند رکوع کنید ، رکوع نکنند(48)

35 - عذاب قبر

امام صادقعليه‌السلام فرمود : شخص نیکوکاری از دنیا رفت و او را به خاک سپردند در عالم قبر (ماءموران الهی ) او را نشاندند یکی از ماءموران به او گفت : ((ما می خواهیم صد تازیانه از عذاب الهی را به تو بزنیم ))

مرد نیکوکار گفت : ((طاقت ندارم ))

ماءمور گفت : ((نودونه تازیانه می زنیم ))

او جواب داد : ((طاقت ندارم ))

ماءموران الهی (به خاطر اینکه آن شخص مرد نیکوکاری بود) عدد به عدد کم کردند و او مکرّر در جواب می گفت ((طاقت ندارم )) ، تا اینکه ماءموران گفتند : ((یک تازیانه به تو می زنیم و دیگر هیچ راهی وجود ندارد حتما باید این یک تازیانه را بخوری ))

پرسید : ((بخاطر چه گناهی تازیانه را می زنید ؟ ))

ماءموران در پاسخ گفتند :

((انّک صلّیت یوما بغیر وضوء و مررت علی ضعیف فلم تنصره ))

تو یک روز بدون وضو نماز خواندی و از کنار مظلوم ضعیفی گذشتی ولی او را یاری نکردی همان یک تازیانه را زدند ، قبر او پر از آتش شد(49)

36 - تاءکید پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به شرکت در نماز جماعت

امام صادقعليه‌السلام فرمود : پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله طبق معمول برای اداء نماز صبح با جماعت وارد مسجد شد پس از نماز ، به پشت سر نگاه کرد و دید عدّه ای از مسلمین برای نماز نیامده اند نام آنها را به زبان آورد و فرمود : ((آیا این افراد در نماز شرکت کرده اند ؟ ))

حاضران عرض کردند : ((نه ))

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود : ((آگاه باشید بر افراد منافق نمازی سخت تر از نماز عشاء و نماز صبح نیست اگر آنها پاداش بسیار نماز صبح و عشاء را به جماعت در می یافتند ، گرچه چهار دست و پا (مانند راه رفتن کودکان شیرخوار) باشد ، خود را به جماعت می رساندند ))(50)

37 - سفارش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در نماز

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود : مردی خدمت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرف یاب شد ، عرض کرد : ((مرا به عمل نیکی سفارش فرما ))

حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود : ((نماز را عمدا ترک نکن ، زیرا کسی که از روی عمد ترک نماز کند ، ملت اسلام از چنین شخصی بیزار است ))(51)

38 - عبادت این سرباز را ببینید

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله با سربازان مسلمان برای سرکوبی جمعیتی از اهل کتاب که هنوز قبول جزیه نکرده بودند ، حرکت کرد در این پیکار زنی تازه عروس اسیر شد حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگام مراجعت ، شبی در بین راه خوابید و نگهبانی آن شب را به عمّار یاسر و عباد بن بشر واگذار فرمود این دو سرباز ارجمند ، یک شب نگهبانی را بین خود تقسیم کردند : نیمه اول نگهبانی نصیب عبادبن بشر گردید و در نصف آخر شب قرار شد عمّار یاسر پاسبانی کند عمار به خواب رفت و عبادبن بشر وقت را غنیمت شمرد و به نماز مشغول شد

از طرفی ، مرد یهودی که زنش اسیر مسلمانان شده بود در تعقیب زن خود از پی لشکر اسلام آمد و در فکر شد به هر وسیله ای که هست آسیبی به پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله برساند و زن خود را فراری دهد او خیال می کرد که نگهبانان لشکر همه به خواب رفته اند ، چون هیچ کس را در حال نگهبانی نمی دید عبادبن بشر را نیز که در نماز ایستاده بود ، تشخیص نمی داد که انسان است یا درخت یا حیوان برای اینکه از طرف او نیز مطمئن شود ، تیری به جانبش پرتاب کرد تیر بر پیکر عباد نشست ، ولی این سرباز خداپرست اهمیّتی نداد و نماز را ادامه داد تیر دیگری آمد و برای مرتبه دوم پیکر عباد را مجروح ساخت ، ولی او باز نمازش را قطع نکرد تیر سوم که به بدن عباد وارد آمد ، نماز خود را کوتاهتر کرد و آن را به پایان برد و عمّار یاسر را بیدار ساخت همین که عمار بیدار شد ، دید سه تیر بر بدن عباد وارد شده است او را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که چرا در تیر اول بیدارم نکردی ؟ گفت : ((آنوقت من در نماز ، سوره کهف را شروع کرده بودم و میل نداشتم آن سوره را ناتمام بگذارم اگر نمی ترسیدم از اینکه دشمن بر سرم بتازد و صدمه ای به پیغمبر برساند و در این نگهبانی که به من واگذار شده کوتاهی کرده باشم ، هرگز نمازم را کوتاه نمی کردم اگر چه جانم را از دست می دادم ))(52)

39 - از این جوانان ارجمند بیاموزیم

آقا سیّد محسن جبل عاملی از علمای بزرگ شیعه و نواده برادر مرحوم آقا سیّد جواد ، صاحب مفتاح الکرامه است ایشان در دمشق ، مدرسه ای تاءسیس کرده که دانش آموزان شیعه در آن مدرسه تحت نظر آن جناب تحصیل می کنند حاج سیّد احمد مصطفوی که یکی از تجّار قم است ، گفت : من از خود سیّد محسن امین شنیدم که می گفت یکی از تربیت یافتگان مدرسه ما برای تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد از آنجا نامه ای برای من نوشت به این مضمون که ((چند روز پیش شاگردان مدرسه ما را امتحان می کردند ، من هم برای امتحان رفتم مدتی نشستم تا نوبت به من برسد خیلی طول کشید دیدم اگر بنشینم ، نمازم فوت می شود از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم ، آنهایی که در آنجا بودند پرسیدند : ((کجا می روی ؟ چیزی نمانده است که نوبت تو بشود )) گفتم : ((من یک تکلیف دینی دارم که دارد وقتش می گذرد )) گفتند : ((امتحان هم وقتش می گذرد اگر این جلسه برگزار شود دیگر جلسه ای تشکیل نخواهند داد و به خاطر تو هیئت ممتحنه هرگز جلسه خصوصی تشکیل نمی دهد ))گفتم : ((هرچه باداباد ! من از تکلیف دینی خود صرف نظر نمی کنم )) بالاخره رفتم از قضا هیئت ممتحنه متوجّه شده بودند که من به اندازه اداء یک وظیفه دینی غیبت کرده ام انصاف داده و اظهار کرده بودند که چون این شخص در وظیفه خود جدی است ، روانیست که او را معطّل بگذاریم برای قدردانی از اینکه عمل به وظیفه کرده است باید جلسه ای خصوصی برایش تشکیل دهیم این بود که جلسه دیگری تشکیل دادند من حاضر شدم و امتحان دادم ))

آقا سیّد محسن امین پس از نقل داستان ، فرمود : من در مدرسه چنین شاگردانی تربیت کرده ام که اگر به دریا بیفتند ، دامنشان تر نمی شود(53)

40 - چگونه نماز بخوانیم

حماد بن عیسی گفت : در محضر امام صادقعليه‌السلام بودم ، به من فرمود : ((آیا می توانی نماز را خوب بخوانی ؟ )) عرض کردم : ((چگونه نمی توانم و حال آنکه کتاب ((حریز)) را که درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم )) حضرت فرمود : ((برای تو ضرر ندارد ، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم که چگونه می خوانی ))

حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز کردم تمام نماز را از نظر رکوع و سجود به جای آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود : ((نماز را خوب نخواندی واقعا چقدر زشت است برای مردی که شصت هفتاد سال از عمرش می گذرد و حال آنکه نمی تواند یک نماز کامل با مراعات حدود کامله آن بخواند ))

من خجالت کشیدم و خود را کوچک دیدم عرض کردم : ((فدایت شوم ، شما نماز را به من تعلیم دهید ))

پس ، امامعليه‌السلام رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز ، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله کردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند : ((اللّه البر)) و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید ، به قدر یک نفس کشیدن صبر کردند بعد دست خود را بلند کرده تا مقابل صورت بردند و در حالی که ایستاده بودند گفتند : ((اللّه اکبر)) و پس از آن به رکوع رفتند و کف دست را به سر زانو گرفتند انگشتان آن حضرت از هم باز بود زانو را به عقب دادند ، چنانکه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد که قطره آبی بر آن می گذاشتند ، به هیچ طرفی نمی ریخت گردن خود را کشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند : ((سبحان ربّی العظیم و بحمده )) بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند ، گفتند : ((سمع اللّه لمن حمده )) و در همان حال که ایستاده بودند ، دست را تا مقابل صورت خود بلند کردند و گفتند : ((اللّه اکبر)) و بعد به سجده رفتند دو کف دست را پیش زانوها ، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود سه مرتبه گفتند : ((سبحان ربّی الاعلی و بحمده )) اعضای بدن خود را از یکدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود که به زمین گذارده بودند ، سجده کردند که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد بعد از نماز فرمودند : گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب ) است و آنها همان مواضع است که خدا در قرآن فرموده است :

( وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّـهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّـهِ أَحَدًا )

و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یکتا کسی را به خدایی مخوانید پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند : ((اللّه اکبر)) و به ران چپ نشسته ، پشت پای راست را بر کف پای چپ گذاردند و گفتند ((استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه )) و دوباره در حالی که نشسته بودند گفتند : ((اللّه اکبر)) و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام کردند و در رکوع و سجود هیچ یک از اعضای بدن را بر یکدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از یکدیگر باز بود و به این کیفیّت دو رکعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند ، فرمودند : ((ای حماد ، این چنین نماز بخوان ))(54)

پی نوشتها

1- سفینه البحار،ج 2 ص 43.

2- صلوه الخاشعین آیه اللّه دستغیب ، ص 59.

3- سیمای فرزانگان ، ص 159.

4- همان ماءحذ، ص 170.

5- بحارالانوار، ج 83، ص 21.

6- هود / 114.

7-تفسیر منهاج الصادقین ،

ج 4، ص 462.

8-نماز از دیدگاه قرآن و حدیث ص 138.

9-لثالی الاخبار، ج 4، ص 205.

10-نماز از دیدگاه قرآن و حدیث ، ص 154.

11- کنیه ابوبصیر.

12-بحارالانوار، ج 82، ص 236.

13- واقع در ضلع شمالی غربی شهر قم که راه آن کنار پل قدیمی می گذرد.

14- آثار الحجه ، ص 146.

15- الغدیر، ج 4، صص 116 و 160.

16- تفسیر ابوالفتح رازی ، ج 8، ص 123.

17- نساء / 48.

18- نساء/ 110.

19- زمره / 53.

20- آل عمران / 135.

21- هود / 114.

22- بحارالانوار، ج 82، ص /220.

23- همان ماءخذ، ص 204.

24- الکلام یجز الکلام ، ج 2، ص 35.

25- یعنی صِرف نماز و روزه نیست بلکه عمل ، نیت پاک می خواهد.

26- تحف العقول

27- داستانهای صاحبدلان ، ج 2، ص 220.

28- دومین نایب خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه در غیبت صغری او به سال 305 هجری قمری از دنیا رفت

29- داستانهای صاحبدلان ، ج 1، ص 131.

30- اعراف /31.

31- وسائل الشیعه ، ج 3، قسمت احکام ملابس

32-داستان دوستان ، ج 1، ص 56.

33-اصول کافی ، ج 2، باب الکفر، حدیث 9.

34- همان ماءخذ، ص 123، باب التواضع

35- عنایت حضرت مهدی موعود (عج ) به علما و مراجع تقلید، ص 114.

36- داستان دوستان ، ج 3، ص 210.

37- تاریخ طبری ، ج 2، ص 56.

38- نساء /86.

39- راه تکامل ، ج 1،ص 190.

40- داستان دوستان ، ج 4، ص 85.

41- الکنی والالقاب ، ج 2، ص 158.

42- داستان دوستان ، ج 5، ص 166.

43- در آن زمان راه مشهد به نیشابور یا تربت حیدرّیه از شریف آباد می گذشت و به

شاه تقی می رسید و از راهی که در این زمان چند فرسنگ کوتاهتر بود، لکن از ((کال طرق ))به آن طرف کوهستانی بود و در زمستان به علت بارش برف ، رفت و آمد به سختی انجام می گرفت

44- منظور مرحوم حاج عبّاس تربتی است

45- فضیلتهای فراموش شده ، ص 127.

46- غلامرضا لطفی ، مسؤ ول گردان در هورالعظیم از میبد یزد، مقاله در روزنامه اطلاعات مهر 72.

47- بحارالانوار، ج 71، ص 394.

48- داستان دوستان ، ج 1، ص 270.

49- ثواب الاعمال ، ج 2، ص 506.

50-وسائل الشیعه ، ج 5، ص 378.

51- پند تاریخ ، ج 2، ص 13 به نقل از وافی

52- سفینه البحار، ج 2، ص 145.

53-پند تاریخ ، ج 5، ص 226.

54-واعظ خانواده ، ص 52 به نقل از کافی ، کتاب الصلوه

فهرست مطالب

1 - اهتمام علی عليه‌السلام به نمازاول وقت 2

2 - بوستان ابوطلحه ، صدقه ای به خاطر حواس پرتی 3

3 - امام خمینی و اهمّیت نماز 4

4 - ملا محمد تقی برغانی قزوینی ، شهید محراب 5

5 - امام رضا عليه‌السلام و نماز اول وقت به جماعت 6

6 - نماز موجب فرو ریختن گناهان می شود 7

7 - نماز چیست ؟ 8

8 - بستن طناب تا در مسجد و حضور در صف نماز جماعت 9

9- امام سجّاد عليه‌السلام و نماز اعرابی 10

10- مستخفین به نماز 11

11 - نماز استسقای مرحوم آیه اللّه خوانساری 12

12 - نماز قیس بن سعد بن عباده 15

13 - پیدا کردن گمشده به هنگام نماز 16

14 - امیدوار کننده ترین آیات قرآن 17

15 - پاداش نماز اول وقت 20

16 - نماز را بر امتحان ترجیح داد 21

17 - توصیه علی عليه‌السلام به کمیل 23

18 - اثر نیک نماز 24

19 - سفارش امام زمان عليه‌السلام درباره نماز صبح و مغرب 25

20 - لباس زیبا در نماز 26

21 - اهمیت نماز عصر 27

22 - سبک شمردن نماز 28

23 - راز لقب ((کلیم اللّه )) برای موسی عليه‌السلام 29

24 - داستان کسی که به خدمت امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه رسیده بود 30

25 - نماز صالحان 31

26 - نماز سه مسلمان در تمام دنیا 33

27 - نماز اول وقت در لندن 34

28 - توصیه مدرس به دخترش 35

29 - نماز سحرگاهان 36

30 - امام خمینی و نماز 37

31 - داستانی از مرحوم ملاعبّاس تربتی 38

32 - تسلیم شدن در برابر نماز 40

33 - بانوی بداخلاق 41

34 - دین بی خیر 42

35 - عذاب قبر 43

36 - تاءکید پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به شرکت در نماز جماعت 44

37 - سفارش رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله در نماز 45

38 - عبادت این سرباز را ببینید 46

39 - از این جوانان ارجمند بیاموزیم 48

40 - چگونه نماز بخوانیم 50

پی نوشتها 53

فهرست مطالب 56

25 - نماز صالحان

حاتم اصمّ از عابدان وارسته و مخلص بود یکی از مسلمین بنام عصام بن یوسف نزد او آمد و از روی اعتراض به او گفت : ((تو چگونه نماز می خوانی ؟ )) حاتم گفت : ((هنگامی که وقت نماز فرا می رسد ، برمی خیزم وضوی ظاهری و وضوی باطنی می گیرم )) عصام گفت : ((وضوی باطنی چگونه است ؟ )) حاتم گفت : ((در وضوی ظاهر ، اعضای وضو را با آب می شویم ، اما در وضوی باطن آن اعضاء را با هفت خصلت می شویم : 1) توبه ، 2) پشیمانی از گناهان سابق ، 3) ترک دلبستگی به دنیا ، 4) ترک تعریف و ستایش مخلوقات ، 5) ترک ریاست مادی ، 6) ترک کنیه ، 7) ترک حسادت

سپس به مسجد می روم و آماده نماز می شوم ، در حالی که کعبه را پیش رو می بینم و خود را در برابر خدای بزرگ یکپارچه محتاج می نگرم گویی در محضر خدا هستم ، بهشت را در طرف راست و دوزخ را در طرف چپ و عزرائیل را پشت سر خود مشاهده می کنم و گویی پاهایم روی پل صراط قرار گرفته است و این نماز ، آخرین نماز من است ؛ سپس نیّت می کنم و تکبیر پاک می گویم و حمد و سوره را با تفکّر و تاءمّل می خوانم ؛ آنگاه رکوع را با تواضع و خشوع انجام می دهم ، و سپس سجده را با تضرع و زاری بجا می آورم و تشهّد را با امید می خوانم و سلام نماز را با اخلاص می گویم مدّت سی سال است که نماز من این گونه است ))

عصام به حاتم گفت : ((این گونه نماز خواندن را شخصی غیر از تو نمی تواند انجام دهد ))

سپس گریه سختی کرد و از خدا خواست که چنین حالت عبادت را به او عنایت کند(36)

26 - نماز سه مسلمان در تمام دنیا

صفیف کندی نقل می کند که در دوران جاهلیّت (در آغاز بعثت ) برای خریدن لباس و عطر از برای خانواده ام به مکّه مسافرت کردم و با عبّاس بن عبدالمطلّب (عموی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ) که فروشنده کالاها و لوازم زندگی بود ، ملاقات نمودم در نزد او بودم و به خانه کعبه نگاه می کردم ، در حالی که خورشید به وسط آسمان رسیده و ظهر بود و هوا بسیار گرم بود ناگهان دیدم جوانی آمد و به آسمان نگاه کرد و سپس روبروی کعبه ایستاد (و مشغول نماز شد) چند لحظه بعد دیدم نوجوانی آمد و در طرف راست او ایستاد و سپس چند لحظه ای نگذشت که بانویی را دیدم آمد و پشت سر آن دو نفر به نماز ایستاد دیدم آن جوان به رکوع و سپس به سجده رفت و آن نوجوان و زن نیز رکوع و سجده بجا آوردند به عبّاس گفتم : ((موضوع بزرگ و عجیبی می بینم )) گفت : ((آری ، امر عظیمی است آیا می دانی این جوان و آن نوجوان و آن زن چه کسانی هستند ؟ ))

گفتم : ((خیر ))

گفت : ((آن جوان محمّد بن عبداللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله ، این نوجوان علیعليه‌السلام ، و آن زن خدیجهعليها‌السلام است پسر برادرم محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله می گوید که خداوند خالق به این روش فرمان داده است سوگند به خدا ، در همه زمین جز این سه تن در این دین (اسلام ) نیافته ام ))(37)

27 - نماز اول وقت در لندن

حدود پانزده سال پیش ، مقاله ای از استاد محمّد علی حومانی خواندم که خلاصه آن ، این بود :

هنگام ظهر بود که در یکی از خیابانهای شهر لندن به پیرمردی برخوردم که جلوی در خانه خود ایستاده بود و برای نماز ظهر اذان می گفت من آنجا ایستادم تا اذانش به پایان رسید ، سپس گفتم : ((السّلام علیکم ))

پاسخ داد : ((و علیکم السّلام و رحمه اللّه و برکاته )) تا به آیه شریفه( وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا ) (38) عمل کرده باشد سپس به من تعارف کرد و از من خواهش نمود که داخل خانه اش شوم من داخل شدم ، دیدم او و همسرش به نماز ظهر مشغول شدند پس از نماز ظهر ، بر سر سفره نشستند و با اصرار زیاد مرا هم به خوردن غذا واداشتند ملاحظه کردم

که با گفتن ((بسم اللّه الرّحمن الرّحیم )) مشغول خوردن شدند و پس از صرف غذا گفتند ((الحمدللّه ربّ العالمین ))

و یکی از اساتید دانشگاه لندن بود که بر اثر تحقیق و تتبّع و کنجکاوی های فراوان ، به آیین اسلام گرویده بود و امثال او در دنیای غرب زیاد به چشم می خورند(39)

28 - توصیه مدرس به دخترش

شهید آیه اللّه سیّد حسن مدرّس ، نابغه جهاد و افشاگری بر ضّد ظلم و ستم و قهرمان شجاعت و شهامت ، در ماه رمضان 1356 هجری قمری در تبعیدگاه خود ، کاشمر توسّط مزدوران رضاخان مسموم شد و به شهادت رسید ، در حالی که حدود هفتاد سال داشت قبر شریفش در کاشمر (از شهرهای استان خراسان ) مزار مسلمین است گفتنی ها و حکایات در رابطه با این مرد بزرگ بسیار است ، از جمله اینکه در پشت صفحه اوّل قرآنی که از او به یادگار مانده و در نزد نوه اش نگهداری می شود ، به خطّ خود خطاب به دخترش چنین نوشته است

((ای فاطمه بیگم ، تو را به سه مطلب توصیه می کنم : 1) خواندن نماز و قرآن ، 2) دعا در حق پدر و مادرت ، 3) قناعت کردن در زندگی ))(40)

29 - نماز سحرگاهان

سعید بن محمّد بن جنید معروف به ((ابن جنید)) از دانشمندان و عرفای نامی قرن سوم به شمار می آید او استادی زبردست و عالمی ناطق بود ، ولی در سلک صوفیان روزگار می گذرانید او در سال 297 هجری قمری از دنیا رفت یکی از علمای بزرگ آن عصر بنام جعفر خالدی می گوید : او را در عالم خواب دیدم ، به او گفتم : ((خداوند با تو چگونه رفتار کرد ؟ ))

پاسخ داد : ((همه این اشارات و عبارات و رسوم و علوم (صوفیانه ) که داشتم به حالم سودی نبخشید ، جز چند رکعت نمازی که در سحرگاهان می خواندم ))(41)

30 - امام خمینی و نماز

یکی از پزشکان قم چنین نقل می کند : ((هنگامی که امام خمینی دچار ناراحتی قلبی شدند ، خود را به بالین ایشان رسانده فشار خونشان را گرفتم فشار ایشان عدد 5 را نشان می داد که از نظر طبی بسیار خطرناک بود کارهای اولیه را انجام دادم پس از دو ساعت که قدری وضع بهتر شده بود ولی قاعدتا حضرت امام نبایستی حرکت می کردند ، شاهد بودم که ایشان آماده حرکت شدند عرض کردم : ((آقاجان ، چرا برخاستید ؟ ))

فرمودند : ((نماز ! ))

عرض کردم : ((آقا ، شما در فقه مجتهد و من در طب حرکت شما به فتوای طبی من حرام است خوابیده نماز بخوانید )) ایشان با احترام ، نماز را خوابیده بجا آوردند(42)

31 - داستانی از مرحوم ملاعبّاس تربتی

یکی از فرزندان مرحوم آخوند ملا محمّد کاظم خراسانی بنام حاج میرزا محمّد معروف به ((آقازاده )) مقیم مشهد بود و عالمی بسیار متعیّن و متنفّذ بود مرحوم آقازاده که در رتق و فتق امور وارد بود ، نوکران متعدّدی داشت و هر کدام برای انجام کاری تعیین شده بودند یکی از نوکرانش مردی بود به نام حاج علی اکبر که از همه مشتی تر بود و غالبا سلاح کمری در زیر لباس داشت و محافظ آقا بود این حاج علی اکبر ، برای من که حسینعلی راشد فرزند مرحوم ملا عبّاس تربتی هستم ، چنین نقل کرد :

در ایام زمستان برای سرکشی به املاک آقا به نیشابور رفته بودم در مراجعه به مشهد ، در راه بین شریف آباد و مشهد(43) ، برفگیر شدیم و در قهوه خانه حوض حاج مهدی ماندیم غیر از ما جمعی دیگر نیز به قهوه خانه پناه آورده بودند شب فرا رسیده بود که اتومبیلی از طرف مشهد رسید و چهار نفر از جوانان پولدار و خوشگذران مشهدی که چهار خانم را با خود داشتند و نمی دانم به کجا می خواستند بروند( ؟ ! ) ، به سبب برف و تاریکی شب ناچار به همین قهوه خانه پناه آوردند آمدن آنها در آن شب تاریک برفی در کوهستان ، بزم عشرتی مجانی برای مسافران بوجود آورد جوانان بطریهای مشروب و خوراکیها را چیدند و زنها بعضی به خوانندگی و بعضی به رقص پرداختند در گرماگرم این بساط ، در قهوه خانه باز شد و مرحوم حاج آخوند(44) با سه چهار نفر که از تربت قصد رفتن به مشهد را داشتند و مرکبشان الاغ بود و از سنگینی برف و تاریکی شب امکان حرکت برایشان نبود و ناگزیر شده بودند که به قهوه خانه پناه بیاورند ، وارد شدند از صاحب قهوه خانه اجازه خواستند به آنها جایی بدهد و او گفت که سکوی آن طرف خالی است من (حاج علی اکبر) با مشاهده این وضع هراسان شدم و گفتم نکند که از جانب حاج آخوند نسبت به اینها تعرض بشود و یا از جانب آنها به آن مرد اهانتی بشود به همین خاطر خود را آماده کردم که اگر خواستند به حاج آخوند اهانت کنند در مقام دفاع برآیم ؛ هر چه باداباد لکن حاج آخوند ،به حالتی که نه کسی را می بیند و نه چیزی را می شنود به سوی آن سکو رفت و چون نماز مغرب و عشاء را نخوانده بودند از قهوه چی جهت قبله را پرسیدند حاج آخوند به نماز ایستاد و همراهانش به وی اقتدا کردند یکی اذان گفت و حاج آخوند اقامه گفت و وارد نماز شدند من هم غنیمت دانستم ، وضو گرفتم و اقتدا کردم چند نفر دیگر از مسافران نیز از بزم عشرت رو برگرداندند و به صف جماعت پیوستند قهوه چی نیز گفت غنیمت است ، یک شب اقلا نمازی پشت سر حاج آخوند بخوانیم خلاصه ، وقتی از نماز فارغ شدیم ، از جوانها و خانمها خبری و اثری نبود بساط خود را جمع کرده و رفته بودند و نفهمیدم در آن شب برفی به کجا رفتند(45)

32 - تسلیم شدن در برابر نماز

بچّه ها داشتند منطقه را پاکسازی می کردند صبح عملیّات (قدس پنج ) بود نماز نخوانده بودم رفتم و وضو گرفتم ایستادم به نماز ، کنار پاسگاه الیچ هنوز رکعت اوّل را تمام نکرده بودم که دو نفر عراقی از توی آب بیرون آمدند نتوانستم باقی نماز را بخوانم حفظ جان واجب بود با اسلحه به طرفشان رفتم لباسهایشان خیس بود می لرزیدند اسلحه نداشتند رفتم برایشان لباس آوردم به عربی پرسیدم : ((شما زیر آب چکار می کردید ؟ ))

گفتند : ((دیشب وقت عملیّات ، قایقهای ما را عقب بردند تا نتوانیم فرار کنیم از ترس رفتیم توی نیزارها وقتی دیدیم داری نگاهمان می کنی ، از ترس خود را تسلیم کردیم ))

امّا من اصلا به نیزار نگاه نکردم ، فقط نماز می خواندم(46)

33 - بانوی بداخلاق

عصر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود بانوی مسلمانی همواره روزه می گرفت و به نماز اهمیت بسیار می داد؛ حتی شب را با عبادت و مناجات بسر می برد ولی بداخلاق بود و با زبان خود همسایگانش را می آزرد شخصی به محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و عرض کرد : ((فلان بانو همواره روزه می گیرد و شب زنده داری می کند ، ولی بداخلاق است و با نیش زبانش همسایگان را می آزارد ))

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود :

لاخیر فیها هی من اهل النّار

در چنین زنی خیری نیست و او اهل دوزخ است(47)

از این داستان استفاده می شود که نمازخوان باید اخلاق هم داشته باشد

34 - دین بی خیر

سال نهم هجرت ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در مدینه بود مردم گروه گروه به مدینه می آمدند و در محضر آن حضرت مسلمان می شدند از جمله گروهی از طایفه ((ثقیف )) ، ساکن طائف آمدند پس از گفتگو ، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به آنها فرمود : ((یکی از دستورهای اسلام نماز است و باید نماز بخوانید ))

آنها گفتند : ((ما خم نمی شویم ، زیرا این کار برای ما یک نوع ننگ و عار است ))

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود :

((لا خیر فی دین لیس فیه رکوع و لا سجود))

دینی را که در آن رکوع و سجود نباشد ، خیری ندارد

به گفته بعضی از مفسّران آیه 48 سوره مرسلات در ردّ پیشنهاد آنها با این تعبیر نازل شد :

( وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ )

و چون به آنها گویند رکوع کنید ، رکوع نکنند(48)

35 - عذاب قبر

امام صادقعليه‌السلام فرمود : شخص نیکوکاری از دنیا رفت و او را به خاک سپردند در عالم قبر (ماءموران الهی ) او را نشاندند یکی از ماءموران به او گفت : ((ما می خواهیم صد تازیانه از عذاب الهی را به تو بزنیم ))

مرد نیکوکار گفت : ((طاقت ندارم ))

ماءمور گفت : ((نودونه تازیانه می زنیم ))

او جواب داد : ((طاقت ندارم ))

ماءموران الهی (به خاطر اینکه آن شخص مرد نیکوکاری بود) عدد به عدد کم کردند و او مکرّر در جواب می گفت ((طاقت ندارم )) ، تا اینکه ماءموران گفتند : ((یک تازیانه به تو می زنیم و دیگر هیچ راهی وجود ندارد حتما باید این یک تازیانه را بخوری ))

پرسید : ((بخاطر چه گناهی تازیانه را می زنید ؟ ))

ماءموران در پاسخ گفتند :

((انّک صلّیت یوما بغیر وضوء و مررت علی ضعیف فلم تنصره ))

تو یک روز بدون وضو نماز خواندی و از کنار مظلوم ضعیفی گذشتی ولی او را یاری نکردی همان یک تازیانه را زدند ، قبر او پر از آتش شد(49)

36 - تاءکید پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به شرکت در نماز جماعت

امام صادقعليه‌السلام فرمود : پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله طبق معمول برای اداء نماز صبح با جماعت وارد مسجد شد پس از نماز ، به پشت سر نگاه کرد و دید عدّه ای از مسلمین برای نماز نیامده اند نام آنها را به زبان آورد و فرمود : ((آیا این افراد در نماز شرکت کرده اند ؟ ))

حاضران عرض کردند : ((نه ))

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود : ((آگاه باشید بر افراد منافق نمازی سخت تر از نماز عشاء و نماز صبح نیست اگر آنها پاداش بسیار نماز صبح و عشاء را به جماعت در می یافتند ، گرچه چهار دست و پا (مانند راه رفتن کودکان شیرخوار) باشد ، خود را به جماعت می رساندند ))(50)

37 - سفارش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در نماز

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود : مردی خدمت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرف یاب شد ، عرض کرد : ((مرا به عمل نیکی سفارش فرما ))

حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود : ((نماز را عمدا ترک نکن ، زیرا کسی که از روی عمد ترک نماز کند ، ملت اسلام از چنین شخصی بیزار است ))(51)

38 - عبادت این سرباز را ببینید

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله با سربازان مسلمان برای سرکوبی جمعیتی از اهل کتاب که هنوز قبول جزیه نکرده بودند ، حرکت کرد در این پیکار زنی تازه عروس اسیر شد حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله هنگام مراجعت ، شبی در بین راه خوابید و نگهبانی آن شب را به عمّار یاسر و عباد بن بشر واگذار فرمود این دو سرباز ارجمند ، یک شب نگهبانی را بین خود تقسیم کردند : نیمه اول نگهبانی نصیب عبادبن بشر گردید و در نصف آخر شب قرار شد عمّار یاسر پاسبانی کند عمار به خواب رفت و عبادبن بشر وقت را غنیمت شمرد و به نماز مشغول شد

از طرفی ، مرد یهودی که زنش اسیر مسلمانان شده بود در تعقیب زن خود از پی لشکر اسلام آمد و در فکر شد به هر وسیله ای که هست آسیبی به پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله برساند و زن خود را فراری دهد او خیال می کرد که نگهبانان لشکر همه به خواب رفته اند ، چون هیچ کس را در حال نگهبانی نمی دید عبادبن بشر را نیز که در نماز ایستاده بود ، تشخیص نمی داد که انسان است یا درخت یا حیوان برای اینکه از طرف او نیز مطمئن شود ، تیری به جانبش پرتاب کرد تیر بر پیکر عباد نشست ، ولی این سرباز خداپرست اهمیّتی نداد و نماز را ادامه داد تیر دیگری آمد و برای مرتبه دوم پیکر عباد را مجروح ساخت ، ولی او باز نمازش را قطع نکرد تیر سوم که به بدن عباد وارد آمد ، نماز خود را کوتاهتر کرد و آن را به پایان برد و عمّار یاسر را بیدار ساخت همین که عمار بیدار شد ، دید سه تیر بر بدن عباد وارد شده است او را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که چرا در تیر اول بیدارم نکردی ؟ گفت : ((آنوقت من در نماز ، سوره کهف را شروع کرده بودم و میل نداشتم آن سوره را ناتمام بگذارم اگر نمی ترسیدم از اینکه دشمن بر سرم بتازد و صدمه ای به پیغمبر برساند و در این نگهبانی که به من واگذار شده کوتاهی کرده باشم ، هرگز نمازم را کوتاه نمی کردم اگر چه جانم را از دست می دادم ))(52)

39 - از این جوانان ارجمند بیاموزیم

آقا سیّد محسن جبل عاملی از علمای بزرگ شیعه و نواده برادر مرحوم آقا سیّد جواد ، صاحب مفتاح الکرامه است ایشان در دمشق ، مدرسه ای تاءسیس کرده که دانش آموزان شیعه در آن مدرسه تحت نظر آن جناب تحصیل می کنند حاج سیّد احمد مصطفوی که یکی از تجّار قم است ، گفت : من از خود سیّد محسن امین شنیدم که می گفت یکی از تربیت یافتگان مدرسه ما برای تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد از آنجا نامه ای برای من نوشت به این مضمون که ((چند روز پیش شاگردان مدرسه ما را امتحان می کردند ، من هم برای امتحان رفتم مدتی نشستم تا نوبت به من برسد خیلی طول کشید دیدم اگر بنشینم ، نمازم فوت می شود از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم ، آنهایی که در آنجا بودند پرسیدند : ((کجا می روی ؟ چیزی نمانده است که نوبت تو بشود )) گفتم : ((من یک تکلیف دینی دارم که دارد وقتش می گذرد )) گفتند : ((امتحان هم وقتش می گذرد اگر این جلسه برگزار شود دیگر جلسه ای تشکیل نخواهند داد و به خاطر تو هیئت ممتحنه هرگز جلسه خصوصی تشکیل نمی دهد ))گفتم : ((هرچه باداباد ! من از تکلیف دینی خود صرف نظر نمی کنم )) بالاخره رفتم از قضا هیئت ممتحنه متوجّه شده بودند که من به اندازه اداء یک وظیفه دینی غیبت کرده ام انصاف داده و اظهار کرده بودند که چون این شخص در وظیفه خود جدی است ، روانیست که او را معطّل بگذاریم برای قدردانی از اینکه عمل به وظیفه کرده است باید جلسه ای خصوصی برایش تشکیل دهیم این بود که جلسه دیگری تشکیل دادند من حاضر شدم و امتحان دادم ))

آقا سیّد محسن امین پس از نقل داستان ، فرمود : من در مدرسه چنین شاگردانی تربیت کرده ام که اگر به دریا بیفتند ، دامنشان تر نمی شود(53)

40 - چگونه نماز بخوانیم

حماد بن عیسی گفت : در محضر امام صادقعليه‌السلام بودم ، به من فرمود : ((آیا می توانی نماز را خوب بخوانی ؟ )) عرض کردم : ((چگونه نمی توانم و حال آنکه کتاب ((حریز)) را که درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم )) حضرت فرمود : ((برای تو ضرر ندارد ، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم که چگونه می خوانی ))

حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز کردم تمام نماز را از نظر رکوع و سجود به جای آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود : ((نماز را خوب نخواندی واقعا چقدر زشت است برای مردی که شصت هفتاد سال از عمرش می گذرد و حال آنکه نمی تواند یک نماز کامل با مراعات حدود کامله آن بخواند ))

من خجالت کشیدم و خود را کوچک دیدم عرض کردم : ((فدایت شوم ، شما نماز را به من تعلیم دهید ))

پس ، امامعليه‌السلام رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز ، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله کردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند : ((اللّه البر)) و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید ، به قدر یک نفس کشیدن صبر کردند بعد دست خود را بلند کرده تا مقابل صورت بردند و در حالی که ایستاده بودند گفتند : ((اللّه اکبر)) و پس از آن به رکوع رفتند و کف دست را به سر زانو گرفتند انگشتان آن حضرت از هم باز بود زانو را به عقب دادند ، چنانکه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد که قطره آبی بر آن می گذاشتند ، به هیچ طرفی نمی ریخت گردن خود را کشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند : ((سبحان ربّی العظیم و بحمده )) بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند ، گفتند : ((سمع اللّه لمن حمده )) و در همان حال که ایستاده بودند ، دست را تا مقابل صورت خود بلند کردند و گفتند : ((اللّه اکبر)) و بعد به سجده رفتند دو کف دست را پیش زانوها ، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود سه مرتبه گفتند : ((سبحان ربّی الاعلی و بحمده )) اعضای بدن خود را از یکدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود که به زمین گذارده بودند ، سجده کردند که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد بعد از نماز فرمودند : گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب ) است و آنها همان مواضع است که خدا در قرآن فرموده است :

( وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّـهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّـهِ أَحَدًا )

و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یکتا کسی را به خدایی مخوانید پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند : ((اللّه اکبر)) و به ران چپ نشسته ، پشت پای راست را بر کف پای چپ گذاردند و گفتند ((استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه )) و دوباره در حالی که نشسته بودند گفتند : ((اللّه اکبر)) و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام کردند و در رکوع و سجود هیچ یک از اعضای بدن را بر یکدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از یکدیگر باز بود و به این کیفیّت دو رکعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند ، فرمودند : ((ای حماد ، این چنین نماز بخوان ))(54)

پی نوشتها

1- سفینه البحار،ج 2 ص 43.

2- صلوه الخاشعین آیه اللّه دستغیب ، ص 59.

3- سیمای فرزانگان ، ص 159.

4- همان ماءحذ، ص 170.

5- بحارالانوار، ج 83، ص 21.

6- هود / 114.

7-تفسیر منهاج الصادقین ،

ج 4، ص 462.

8-نماز از دیدگاه قرآن و حدیث ص 138.

9-لثالی الاخبار، ج 4، ص 205.

10-نماز از دیدگاه قرآن و حدیث ، ص 154.

11- کنیه ابوبصیر.

12-بحارالانوار، ج 82، ص 236.

13- واقع در ضلع شمالی غربی شهر قم که راه آن کنار پل قدیمی می گذرد.

14- آثار الحجه ، ص 146.

15- الغدیر، ج 4، صص 116 و 160.

16- تفسیر ابوالفتح رازی ، ج 8، ص 123.

17- نساء / 48.

18- نساء/ 110.

19- زمره / 53.

20- آل عمران / 135.

21- هود / 114.

22- بحارالانوار، ج 82، ص /220.

23- همان ماءخذ، ص 204.

24- الکلام یجز الکلام ، ج 2، ص 35.

25- یعنی صِرف نماز و روزه نیست بلکه عمل ، نیت پاک می خواهد.

26- تحف العقول

27- داستانهای صاحبدلان ، ج 2، ص 220.

28- دومین نایب خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه در غیبت صغری او به سال 305 هجری قمری از دنیا رفت

29- داستانهای صاحبدلان ، ج 1، ص 131.

30- اعراف /31.

31- وسائل الشیعه ، ج 3، قسمت احکام ملابس

32-داستان دوستان ، ج 1، ص 56.

33-اصول کافی ، ج 2، باب الکفر، حدیث 9.

34- همان ماءخذ، ص 123، باب التواضع

35- عنایت حضرت مهدی موعود (عج ) به علما و مراجع تقلید، ص 114.

36- داستان دوستان ، ج 3، ص 210.

37- تاریخ طبری ، ج 2، ص 56.

38- نساء /86.

39- راه تکامل ، ج 1،ص 190.

40- داستان دوستان ، ج 4، ص 85.

41- الکنی والالقاب ، ج 2، ص 158.

42- داستان دوستان ، ج 5، ص 166.

43- در آن زمان راه مشهد به نیشابور یا تربت حیدرّیه از شریف آباد می گذشت و به

شاه تقی می رسید و از راهی که در این زمان چند فرسنگ کوتاهتر بود، لکن از ((کال طرق ))به آن طرف کوهستانی بود و در زمستان به علت بارش برف ، رفت و آمد به سختی انجام می گرفت

44- منظور مرحوم حاج عبّاس تربتی است

45- فضیلتهای فراموش شده ، ص 127.

46- غلامرضا لطفی ، مسؤ ول گردان در هورالعظیم از میبد یزد، مقاله در روزنامه اطلاعات مهر 72.

47- بحارالانوار، ج 71، ص 394.

48- داستان دوستان ، ج 1، ص 270.

49- ثواب الاعمال ، ج 2، ص 506.

50-وسائل الشیعه ، ج 5، ص 378.

51- پند تاریخ ، ج 2، ص 13 به نقل از وافی

52- سفینه البحار، ج 2، ص 145.

53-پند تاریخ ، ج 5، ص 226.

54-واعظ خانواده ، ص 52 به نقل از کافی ، کتاب الصلوه

فهرست مطالب

1 - اهتمام علی عليه‌السلام به نمازاول وقت 2

2 - بوستان ابوطلحه ، صدقه ای به خاطر حواس پرتی 3

3 - امام خمینی و اهمّیت نماز 4

4 - ملا محمد تقی برغانی قزوینی ، شهید محراب 5

5 - امام رضا عليه‌السلام و نماز اول وقت به جماعت 6

6 - نماز موجب فرو ریختن گناهان می شود 7

7 - نماز چیست ؟ 8

8 - بستن طناب تا در مسجد و حضور در صف نماز جماعت 9

9- امام سجّاد عليه‌السلام و نماز اعرابی 10

10- مستخفین به نماز 11

11 - نماز استسقای مرحوم آیه اللّه خوانساری 12

12 - نماز قیس بن سعد بن عباده 15

13 - پیدا کردن گمشده به هنگام نماز 16

14 - امیدوار کننده ترین آیات قرآن 17

15 - پاداش نماز اول وقت 20

16 - نماز را بر امتحان ترجیح داد 21

17 - توصیه علی عليه‌السلام به کمیل 23

18 - اثر نیک نماز 24

19 - سفارش امام زمان عليه‌السلام درباره نماز صبح و مغرب 25

20 - لباس زیبا در نماز 26

21 - اهمیت نماز عصر 27

22 - سبک شمردن نماز 28

23 - راز لقب ((کلیم اللّه )) برای موسی عليه‌السلام 29

24 - داستان کسی که به خدمت امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه رسیده بود 30

25 - نماز صالحان 31

26 - نماز سه مسلمان در تمام دنیا 33

27 - نماز اول وقت در لندن 34

28 - توصیه مدرس به دخترش 35

29 - نماز سحرگاهان 36

30 - امام خمینی و نماز 37

31 - داستانی از مرحوم ملاعبّاس تربتی 38

32 - تسلیم شدن در برابر نماز 40

33 - بانوی بداخلاق 41

34 - دین بی خیر 42

35 - عذاب قبر 43

36 - تاءکید پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به شرکت در نماز جماعت 44

37 - سفارش رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله در نماز 45

38 - عبادت این سرباز را ببینید 46

39 - از این جوانان ارجمند بیاموزیم 48

40 - چگونه نماز بخوانیم 50

پی نوشتها 53

فهرست مطالب 56


4

5

6

7

8

9

10

11

12