خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)0%

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج) نویسنده:
محقق: رضا استادی
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)

نویسنده: ثقة المحدثين ميرزا حسن نورى
محقق: رضا استادی
گروه:

مشاهدات: 12475
دانلود: 2854

توضیحات:

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 61 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12475 / دانلود: 2854
اندازه اندازه اندازه
خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)

خورشید غایب - مختصر نجم الثاقب پیرامون حضرت مهدی (عج)

نویسنده:
فارسی

باب هشتم: در ذكر پاره اى از زمان ها و اوقات مخصوص به امام عصر (عجل الله تعالى فرج الشريف) و تكليف رعايا در آنها نسبت به آن جناب

عدد آنها هشت است؛

اول: شب قدر، بلكه هر سه شب مردد؛ يعنى شب ۱۹ و ۲۱ و ۲٣ ماه رمضان؛

دوم: روز جمعه؛

سوم: روز عاشورا؛

چهارم: از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن، در هر روز؛

پنجم: عصر دوشنبه ها؛

ششم: عصر پنجشنبه؛

هفتم: شب و روز نيمه شعبان؛

هشتم: روز نوروز.

اول: شب قدر، كه شب بروز و ظهور قدر و منزلت و ميمنت و سلطنت و عظمت و جلالت امام عصرعليه‌السلام است؛ در تفسير على بن ابراهيم به چند سند معتبر از حضرت باقر و صادق و كاظمعليهم‌السلام روايت كرده كه در تفسير آيه( فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ ) (۵۱) فرمودند كه: خداوند تقدير مى كند هر امرى را از حق و باطل و آنچه مى شود در اين سال.

و از براى خداوند است در آن بداء و مشيت، كه پيش اندازد آن چه را بخواهد و مى دهد آن را به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مى دهد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اميرالمؤمنينعليه‌السلام و مى دهد آن را اميرالمؤمنين به ائمهعليهم‌السلام ، تا اين كه مى رسد به صاحب الزمانعليه‌السلام و شرط مى كند در آن، بداء و مشيت و تقديم و تاخير را.

و نيز روايت كرده كه: خداوند تقدير مى كند در شب قدر، آجال و ارزاق را و هر امرى كه حادث مى شود، از موت و حيات، يا ارزانى و گرانى، يا خير يا شر... نازل مى شود ملائكه و روح القدس بر امام زمانعليه‌السلام و مى دهند به او آنچه را كه نوشتند از اين امور.

و نيز روايت كرده كه جناب باقرعليه‌السلام فرمود: مخفى نمى شود بر ما شب قدر، زيرا كه ملائكه طواف مى كنند به ما در آن شب.

و شيخ صفار در بصائر الدرجات روايت كرده از داوود بن فرقد كه گفت: سؤال نمودم از او - يعنى صادقعليه‌السلام - از قول خداوند عزوجل:( إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْر ) (۵۲) ؛

فرمود: نازل مى شود در آنچه مى شود در اين سال، از موت يا ولادت.

گفتم به او: به سوى كه نازل مى شود؟

فرمود: به سوى كه شايد باشد؟(۵٣) به درستى كه مردم، اين شب را در نماز و دعا و مسالت اند و صاحب اين امر، در شغلى است؛ نازل مى شود ملائكه به سوى او به جهت امور سال، از غروب آفتاب تا طلوع.

و نيز روايت كرده از عبدالله بن سنان كه گفت: سوال كردم از آن جناب، از نصف شعبان؛

پس فرمود: در نزد من، از آن چيزى نيست، ولكن هر گاه شب نوزدهم از ماه رمضان شد، تقسيم مى شود در آن، ارزاق، و نوشته مى شود در آن، آجال، بيرون مى آيد در آن، برات و منشور حاج، و خداوند نظر لطف مى فرمايد به سوى بندگان خود؛ پس مى آمرزد ايشان را، مگر شارب خمر.

پس هر گاه شب بيست و سوم شد، جدا مى شود در آن، هر امر محكمى؛ آن گاه به پايان مى رسد و امضا كرده مى شود.

گفتم: به كى مى رسد؟

فرمود: به سوى صاحب شما؛ يعنى امام شما.

در خبر حارث بن مغيره بصرى فرمود: نوشته مى شود در آن شب قدر، قافله حاج، و آنچه مى شود در آن سال، از طاعتى يا معصيتى يا مردنى يا حياتى...، آن گاه مى افكند آن را به سوى صاحب الارضعليه‌السلام .

حارت بن مغيره سوال كرد كه: صاحب ارض كيست؟

فرمود: صاحب شما.

و علامه مجلسىرحمه‌الله عليه در زاد المعاد فرمود: از بعضى احاديث، ظاهر مى شود كه هر سه شب، قدرند و در شب اول، تقدير امور مى شود و در شب دوم، به كثرت دعا و عبادت، ممكن است بعضى تغيير بيابد و در شب سوم، حتم مى شود و تغيير نمى يابد يا بسيار كم تغيير مى يابد؛ بلا تشبيه، مانند حكم پادشاهان كه اول تعليقه مى شود و تغييرش آسان است، بعد از آن ثبت دفاتر مى شود و تغييرش دشوارتر است، اما به مهر آنان كه مزين نگرديده، باز ممكن است تغيير بيابد، و چون به مهر آنان رسيد، به منزله حتم است و تغييرش در نهايت سختى است.

و نيز در مقام ذكر مرغبات عبادت در شب قدر فرموده: چون حضرت صاحب الامرعليه‌السلام در تمام اين شب، با ملائكه مقربين محشور است، و فوج فوج به خدمت او مى آيد و بر او سلام مى كند و تقديرات كه براى او و ساير خلق شده است و بر او عرض مى كنند، سزاوار نيست در چنين شبى، تاسى به امام خود نكنند و به غفلت به سر آورند.

و نيز از فوائد عبادت آن شب شمرده كه: چون تقديرات جميع امور - از عمر و مال و فرزند و صحت و توفيق اعمال خير و ساير امور - در اين شب مى شود، اصلاح تمام احوال سال، در ديوان اشقيا نوشته (شده) باشد، و در اين شب، تغيير يابد و از زمره سعادتمندان نوشته شود؛ چنان كه اين مضمون، در اكثر دعاها و احاديث معتبره وارد شده است.

بنابر آنچه در گذشته ذكر شد - كه دعا براى آن جناب را بايد و قدم داشت بر دعاى براى نفس خود، و در اين شب مشغول است به آن امر عظيم الهى كه در اخبار گذشته و غير آن اشاره شد به آن - بهترين دعاها طلب نصرت و اعانت و حفظ الهى است براى آن جناب؛ چنان كه گذشت كه در شب بيست سوم، در جميع حالات - چه در ركوع، چه در سجود و چه نشسته يا ايستاده بلكه در ساير اوقات - بايد خواند آن دعا را كه مضمونش پس از حمد خداوند و صلوات بر رسول و آلشعليهم‌السلام ، اين بود كه:

بار خدايا! در اين ساعت و هر ساعتى، ولى و حافظ و قائد و ناصر و راهنما و معين حجه بن الحسن المهدىعليه‌السلام باش.

پس از آن، توسل و استغاثه به آن جناب، و طلب اعانت و شفاعت در انجام آنچه مى خواهد و بايد به دست مبارك او جارى شود و به نظر انور او بگذرد، و تضرع و انابه، كه نظر لطف و رافت خود را از بر ندارد و به وسيله اى خود را به نيكى در نزد آن جناب و ذكور نمايد كه او آنچه سزاوار بزرگى است، در اين شب - كه زمام امور به دست قدرت الهيه اوست - به او رفتار نمايد.

دوم: روز جمعه كه از چند جهت اختصاص و تعلق دارد به امام عصرعليه‌السلام ؛

يكى آن كه ولادت با سعادت آن جناب در آن بوده؛ چنانكه در باب اول ذكر شد؛

و ديگر آن كه ظهور موفور السرور آن حضرت در آن روز خواهد بود، و ترقب و انتظار فرج، در آن روز، بيشتر از روزهاى ديگر است؛ چنانكه در برخى از اخبار، تصريح به آن شده، و در زيارت مختصه به آن جناب در روز جمعه است كه:

«يا مولاى! يا صاحب الزمان! صلوات الله و على آل بيتك! هذا يوم الجمعه و هم يومك المتوقع فيه ظهورك و الفرج فيه للمومنين على يديك ....»

يعنى: اى آقا من! اى صاحب الزمان، كه درود خداوند بر تو و آل بيت تو باد! اين روز جمعه است و آن روز تو است كه انتظار كشيده مى شود در آن، ظهور تو و فرج مومنين بر دست جناب تو.

و من - اى آقاى من! - در آن ميهمان تو هستم و پناه آورده به تو، و تويى آقاى من، كريم و از اولاد كريمان، و مامورى به پناه دادن؛ پس مرا مهمانى كن و پناه ده!....

سيد بن طاووسرحمه‌الله عليه در جمال الاسبوع از حضرت كاظمعليه‌السلام روايت كرده كه فرمود به محمد بن سنان در روز جمعه كه: آيا خواندى در اين روز، واجب از دعا را؟

پرسيدم كدام است؟

فرمود، بگو: «السلام عليك ايها اليوم الجديد المبارك (المتبارك خ) الذى جعله الله عيدا لاوليانه المطهرين من الدنس الخارجين من البلوى المكرورين مع اوليانه المصفين من العكر الباذلين انفسهم فى محبه اوليا الرحمن تسليما ...»(۵۴)

يعنى: سلام بر تو باد اى روز تازه مباركى كه گردانده او را خداوند عيد از براى دوستان خود كه پاك شدگانند از قذرات و بيرون شدگانند از فتنه، و رجعت كنندگانند با اولياى اوعليهم‌السلام و تصفيه شدگانند از درد و كثافات عقايد و اعمال قبيحه، و بذل كنندگان جان هاى خود را در محبت اولياى خداوند.

علامه مجلسىرحمه‌الله عليه در بحار نقل كرده از كتابى قديم، از تاليفات قدماى علماى ما كه: چون نماز صبح را خواندى در روز جمعه، ابتدا كن به اين شهادت، آن گاه به صلوات بر محمد و آل اوعليهم‌السلام و آن دعايى است طولانى، و بعضى از فقرات آن اين است:

«اللهم كن لوليك فى خلقك و ليا و حافظا و قائدا و ناصرا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه منه طولا و تجعله و ذريته فيها و الائمه الوارثين و اجمع له شمله و اكمل له امره و اصلح له رعيته و ثبت ركنه و افرغ الصبر منك عليه حتى ينتقم...؛ اللهم اكفه هول عدوه و انسهم ذكره و ارد من اراده و كد من كاده و امكر بمن مكره به واجعل دائره السوء عليهم؛ اللهم فض جمعهم و فل حدهم و ارعب قلوبهم و زلزل لقداهم و اصدع شعبهم و شتت امرهم فانهم اضاعوا الصلوات و اتبعوا الشهوات و عملوا السيات و اجتنبوا الحسنات فخدهم بالمثلات و ارهم الحسرات انك على كل شى قدير ».(۵۵)

زیارت امام عصرعليه‌السلام در روز جمعه

و سيد جليل، على بن طاووس در جمال الاسبوع اين زيارت را براى حضرت حجتعليه‌السلام در روز جمعه نقل فرموده:

«السلام عليك يا حجه الله فى ارضه! السلام عليك يا عين الله فى خلقه! السلام عليك يا نور الله الذى يهتدى به المهتدون و يفرج به عن المومنين! السلام عليك ايها المهذب الخائف! السلام عليك ايها الوالى الناصح! السلام عليك يا سفينه النجاه! السلام عليك يا عين الحياه! السلام عليك صلى الله عليك و على آل بيتك الطيبين الطاهرين! السلام عليك عجل الله لك ما وعدك من النصر و ظهور الامر! السلام عليك يا مولاى انا مولاك عارف باوليك و اخريك اتقرب الى الله تعالى بك و بال بيتك و انتظر ظهورك و ظهور الحق على يديك و اسال الله ان يصلى على محمد و آل محمد و ان يجعلنى من المنتظرين لك و التابعين و الناصرين لك على اعدائك و المستشهدين بين يديك فى جمله اوليائك؛ يا مولاى! يا صاحب الزمان! صلوات الله عليك و على آل بيتك! هذا يوم الجمعه و هو يومك المتوقع فيه ظهورك و الفرج قيه للمومنين على يديك و قتل الكافرين بسيفك و انا - يا مولاى! - قيه ضيفك و جارك و انت - يا مولاى - كريم من اولاد الكرام و مامور بالضيافته و الاجاره فاضعفى و اجزنى، صلوات الله عليك و على اهل بيتك اطاهرين !.»

و سيد بن طاووسرحمه‌الله عليه بعد از نقل اين زيارت مى فرمايد: و من اين شعر را مى خوانم بعد از اين زيارت:

نزيلك حيث ما اتجهت ركابى

و ضيفك حيث كنت من البلاد

يعنى به هر جا كه شترم متوجه شد و مرا ببرد و فرود آورد، من به در خانه احسان و نعمت تو فرود آمده ام و ميهمان خوان جود و كرم جناب توام در هر شهر و دهكده كه باشم(۵۶) .

و نيز مستحب است دعاى ندبه معروفه - كه متعلق است به آن حضرت، و در حقيقت، مضامين آن، سوزنده دلها، و شكافنده جگرها، و ريزنده خون، از ديدگان آنان است كه اندكى از شربت محبت آن جناب نوشيده، و تلخى زهر فراق او به كامشان رسيده باشد - در روز جمعه خوانده شود، بلكه در شب آن نيز؛ چنانكه در يكى از مزارات قديمه كه مؤلف آن، معاصر سيخ طبرسى - صاحب احتجاج - است، روايت شده است.

بهترین اعمال در روز جمعه

و نيز فرمودند كه بهترين اعمال در روز جمعه، گفتن: اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم است، صد مرتبه بعد از نماز عصر روز جمعه، و در بسيارى از ادعيه روز جمعه، طلب نصرت و تعجيل فرج و ظهور شده است.

در اول دعاى تعقيب ظهر روز جمعه است كه: بار خدايا! جان مرا كه وقف شده است بر تو و حبس شده است، براى فرمان تو، بخر از من به بهشت، با معصومى از عترت پيغمبر خود محزون(۵۷) است به جهت مظلومى او، و نسبت داده شده به ولايت(۵۸) او كه پر نمايى به او، زمين را از عدل، چنانكه پر شده از ظلم و جور.

سوم: روز عاشورا كه روز سرافراز شدن حضرت حجتعليه‌السلام است از جانب خداوند عزوجل به لقب قائم؛ چنانكه شيخ جعفر بن محمد بن قولويه (رحمه‌الله ) در كامل الزياره روايت كرده از محمد بن حمران كه گفت: حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: چون شد از امر حسين بن علىعليه‌السلام آنچه شد، ناله و فرياد كردند ملائكه به سوى خداوند عزوجل و گفتند: اى پروردگار ما! چنين مى كنند با حسين، برگزيده و پسر پيغمبر تو.

فرمود: پس، واداشت خداوند براى ايشان، ظل قائمعليه‌السلام را. و فرمود: به اين، انتقام مى كشم براى حسينعليه‌السلام از آنها كه بر او ظلم كردند.

شيخ صدوق (رحمه‌الله ) در علل الشرايع روايت كرده از ابو حمزه ثمالى كه گفت: گفتم به حضرت باقرعليه‌السلام : يا بن رسول الله! آيا همه شما قائم به حق نيستند؟

فرمود: بلى!

گفتم: پس چرا قائمعليه‌السلام را قائم مى گويند؟

فرمود: چون جدم حسينعليه‌السلام كشته شد، ناله كردند ملائكه به سوى خداى تعالى و گريه و زارى نمودند و گفتند: الهنا و سيدنا! آيا اعراض خواهى فرمود از كسى كه بكشد برگزيده تو و پسر برگزيده و مختار از خلق تو را؟

پس خداوند وحى فرستاد به سوى ايشان كه: قرار گيريد اى ملائكه من! قسم به عزت و جلال خود كه البته انتقام مى كشم از ايشان، هر چند بعد از زمانى باشد.

]ن گاه خداى تعالى ظاهر نمود ائمه از فرزندان حسينعليه‌السلام را براى ملائكه؛ پس ملائكه به اين مسرور شدند؛ پس ناگاه ديدند كه يكى از ايشان ايستاده و نماز مى كند؛ پس خداى عزوجل فرمود: به اين ايستاده انتقام مى كشم از ايشان.

و نيز (عاشورا) روز خروج و ظهور آن حضرت است؛ چنانكه شيخ مفيد (رحمه‌الله ) در ارشاد روايت كرده از ابى بصير كه گفت: فرمود حضرت صادقعليه‌السلام : منادى ندا مى كند به اسم حضرت قائمعليه‌السلام در شب بيست و سوم - يعنى از ماه رمضان - و خروج مى كند در روز عاشورا، و آن، روزى است كه كشته شد در آن روز، حسين بن علىعليهما‌السلام .

و در تفسير على بن ابراهيم روايت است كه فرمود: آيه( أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّـهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ ) (۵۹) نازل شده در شان قائمعليه‌السلام به درستى كه آن حضرت، خروج نمايد و مطالبه مى كند خون حسينعليه‌السلام را.

در غيبت فضل بن شاذان روايت شده كه شعار اصحاب آن حضرت اين است: يا لثارات الحسين.

و در يكى از زيارات جامعه در سلام بر آن حضرت مذكور است:

«السلام على الامام العالم الغائب عن الابصار و الحاضر فى الامصار و الغائب عن العيون و الحاضر فى الافكار بقيه الاخيار، وارث ذى الفقار الذى يظهر فى بيت الله الحرام ذى الاستار و ينادى بشعار يا لثارت الحسين انا الطالب بالاوتار، انا قاصم كل جبار القاعم المنتظر ابن الحسن عليه و آله افضل السلام »(۶۰) .

و در زيارت عاشورا مكرر خواسته شده كه خداوند روزى فرمايد طلب خون سيدالشهداعليه‌السلام را با امام ظاهر ناطق، مهدى منصور از آل محمدعليهم‌السلام ، و مكرر ائمه و اصحاب ايشان در نثر و نظم، خود را تسلى مى دادند از آن مصيبت عظيمه و رزيه جليله به ظهور قائم آل محمدعليهم‌السلام پس روز عاشورا كه هم روز ظهور آن جناب است و هم مقصد اعظم برداشتن كرب و اندوه است كه آن روز آورده، اختصاصى تمام به آن جناب دارد و بايد اهتمام نمود در آن - بعد از اداى مراسم تعزيت و تاسى به آن حضرت در گريه و زارى - در لعن و نفرين و طلب هلاك اعداى آل محمدعليهم‌السلام و طلب نصرت و مظفر و تعجيل براى آن جناب؛ چنان كه در اعمال آداب و آن روز اشاره شده است.

چنان كه در يكى از اعمال جليله آن روز - كه مشتمل است بر هزار لعن بر قاتل سيدالشهداعليه‌السلام - از فقرات دعايى كه بايد در قنوت خواند اين است:

«اللهم ان سبلك ضائعه و احكامك معطله و اهل نبيك فى الارض هائمه كالوحش السائمه. اللهم اعل الحق و استنقذ الخلق و امنن علينا بالنجاه و اهدنا للايمان و عجل فرجنا بالقائم عليه‌السلام و اجعله لناردءا و اجعلنا رفدا... اللهم اعل كلمتهم و افلج حجتهم و ثبت قلوبهم و قلوب شيعتهم على موالاتهم و انصرهم و اعنهم و صبرهم على الاذى فى جنبك و اجعل لهم اياما مشهوره و اياما معلومه كما ضمنت لاوليائك فى كتابك المنزل فانك قلت: وعد الله الذين امنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم وليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبد لنهم من بعد خوفهم امنا »(۶۱) .

چهارم: از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن از هر روز، مخصوص اوست بنابر تقسيمى كه علما كرده اند هر روز را از طلوع فجر تا غروب آفتاب به دوازده بخش به نحوى كه حسب فصول، فرقى نكند، و هر قسمى منسوب به امامى است (و ساعت آخرين از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن، مختص امام زمانعليه‌السلام است).

پنجم: عصر دوشنبه.

ششم: عصر روز پنج شنبه، كه در آن دو وقت، اعمال عباد عرض مى شود بر امام عصرعليه‌السلام ، چنان كه در عصر هر امامى بر آن امام، عوض مى شد، و در زمان حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر آن جناب، و اخبار در اين باب بسيار است و در غالب آن، تصريح به عصر نشده ولكن در بعضى ديگر اشاره شده است.

شيخ طبرسى در تفسير مجمع البيان در ذيل آيه شريفه( وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ) (۶۲) گفته: اصحاب ما روايت كردند كه اعمال امت عرض مى شود بر پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در هر دوشنبه و پنج شنبه، پس مى شناسند آنها را، و ايشانند مقصود از قول خداوند: و المومنون.

و از غرايب آن كه، شيخ ابوالفتوح رازى در تفسير خود(۶٣) فرموده كه: در اخبار آمده كه اعمال امت را در هر شب دوشنبه و پنج شنبه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كنند و بر ائمهعليهم‌السلام و مراد به مومنان، امامان معصوم باشند.

و در امالى شيخ طوسى و بصاير صفار روايت است از داوود رقى كه گفت: نشسته بودم در نزد حضرت صادقعليه‌السلام كه ناگاه - ابتدا از پيش خود - فرمود: اى داوود! به تحقيق كه عرض شد بر من اعمال شما، روز پنج شنبه؛ ديدم در آنچه عرض شد بر من از عمل تو، صله تو فلان پسر عموميت را؛ پس اين، مرا مسرور كرد؛ به درستى كه مى دانم كه صله تو، زودتر عمر او را فانى و اجل او را قطع مى كند.

داوود گفت: مرا پسر عمى بود خبيث و معاند؛ رسيد به من بدى حال او و عيالش؛ پس، پيش از بيرون آمدن به سمت مكه، براتى نوشتم براى مخارج او، چون به مدينه رسيدم، حضرت صادقعليه‌السلام مرا به اين خبر داد.

و نيز در بصائر الدرجات صفار روايت است از آن جناب كه فرمود: اعمال، عرض مى شود روز پنج شنبه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمهعليهم‌السلام .

و در خبر ديگر فرمود: اعمال عباد عرض مى شود بر پيغمبر شما هر شامگاه روز پنج شنبه؛ پس حيا كند يكى از شماها كه عرض شود بر پيغمبر او، عمل قبيح.

و نيز از يونس روايت كرده كه گفت: شنيدم از حضرت امام رضاعليه‌السلام كه ذكر ايام مى فرمودند، چون ذكر فرمود پنج شنبه را، پس فرمود كه: آن روزى است كه عرض مى شود اعمال بر خداوند و رسولش و ائمهعليهم‌السلام .

و نيز از عبدالله بن ابان روايت كرده كه گفت: گفتم جناب رضاعليه‌السلام و ميان من و آن جناب چيزى بود كه: بخوان خدا را بر من و براى مواليان خود؛ پس فرمود: والله! كه اعمال شما عرض مى شود بر من در هر پنج شنبه.

سيد جليل، على بن طاووس در رساله محاسبه النفس مى گويد: من ديدم و روايت كردم در روايات متفقه از ثقات، كه روز دوشنبه و روز پنج شنبه عرض مى شود اعمال در آن دو، بر خداوند عزوجل، و روايت شده از اهل بيتعليهم‌السلام كه در روز دوشنبه و پنج شنبه عرض مى شود اعمال بر خداوند جل جلاله و بر رسول او و بر ائمهعليهم‌السلام .

آن گاه از جد خود، شيخ طوسىرحمه‌الله نقل كرده كه در تفسير تبيان خود فرمود: روايت شده كه اعمال عرض مى شود بر پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در هر دوشنبه و پنج شنبه، پس عالم مى شود به آن، و همچنين عرض مى شود بر ائمهعليهم‌السلام ، پس مى شناسند آن را.

و پس از نقل جمله اى از اخبار بر اين مضمون، از طريق اهل سنت نقل كرده كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: عرض مى شود اعمال امت، من در هر هفته، دو مرتبه؛ روز دوشنبه و روز پنج شنبه؛ پس مى آمرزد هر يك از بندگان خود را، مگر بنده اى كه ميان او و برادرش عدواتى باشد؛ پس مى فرمايد؛ بگذاريد اين دو را.

و نيز روايت كرده كه: آن حضرت، روز دوشنبه و پنج شنبه را روزه مى گرفتند، پس سبب آن را كسى از آن جناب پرسيد؛ پس فرمود: اعمال بالا مى رود در هر دوشنبه و پنج شنبه و دوست دارم كه عمل من بالا رود در حالتى كه من صائم باشم.

پس سيد فرمود: سزاوار است كه انسان در هر دوشنبه و پنج شنبه محافظت كند به هر طريقى در طلب توفيق، و مبادا كه در اين دو روز، خود را در استظهار در طاعت، مهمل بگذارد.

و در كشف المحجه به فرزندش وصيت كرده كه: عرض كن حاجت خود را بر حضرت مهدىعليه‌السلام در هر روز دوشنبه و هر روز پنج شنبه از هر هفته به آن جناب، بعد از سلام بر او - به زيارت سلام الله الكامل التام (كه در باب هفتم گذشت)

و بگو: «يا ايها العزيز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الكيل و تصدق علينا ان الله يجزى المتصدقين » تا آخر كلمات شريفه كه چون منقول نبود و اختصاص داشت به سادات، نقل نكرديم.

و بالجمله: آخرين اين دو روز كه به مقتضاى اخبار مستفيضه، روز عرض اعمال است - بنا به روايت شيخ طوسى در غيبت، اولا بر حضرت حجتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، آنگاه بر خداى تعالى - و هم به حسب تقسيم ساعات روز، مختص است به آن جناب، و نيز وقت تبديل ملائكه حفظه است - كه موكلين روز، بالا روند و موكلين شب، فرود آيند - بايد نهايت مراقبت و مواظبت نمود در اصلاح اعمال و تداركات آنچه فوت شده، و رفع شواغل و موانع از توجه و تضرع و انابه، و برخاستن از مجالس اهل غفلت، و توسل به امام عصرعليه‌السلام و خواستن از آن جناب، شفاعت در اصطلاح صحايف اعمال و تبديل سيئات آن به حسنات و تمام كردن حسنات او به فاضل حسنات خود، حسب دعاى مشهور از آن جناب كه براى شيعيان خود كرده بود و از خداوند خواستند كه چنين كند.

و نيز در شب و روز دوشنبه و پنج شنبه سعى كند در كردن علمى خالص، كه شايد به بركت آن، از مفاسد باقى در گذرند.

هفتم: شب و روز نيمه شعبان، كه ولادت با سعادت آن جنابعليه‌السلام در آن بوده و اين نعمت عظيمه را خداوند، در آن به بندگانش عطا فرموده. كافى است در مقام بيان تعظيم و احترام اين وقت شريف، آنچه لسان اهل البيتعليه‌السلام ، عالم ربانى، سيد على بن طاووس (رحمه‌الله ) در اقبال گفته كه: بدان! مولاى ما مهدىعليه‌السلام كسى است كه اطباق كردند اهل صدق از كسانى كه اعتماد بر ايشان هست، به اين كه پيغمبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بشارت داده امت را به ولادت آن جناب، و بزرگى انتفاع مسلمين، به رياست او و دولت او...

هشتم: روز نوروز كه روز ظهور امام عصرعليه‌السلام است.

ولكن مخفى نماند كه بودن روز خروج امام زمانعليه‌السلام ، روز جمعه و نوروز و عاشورا، نه به نحوى است كه در سال هاى بسيارى كه توافق نكنند، منتظر فرج نتوان شد؛ زيرا غير ظهور و خروج حضرت حجة بن الحسن بن على المهدىعليه‌السلام - كه حال (يعنى زمان تاليف كتاب نجم الثاقب) از عمر شريفش، هزار و چهل و چند سال مى گذرد - كه خواهد شد و تبديل و خلفى در او نخواهد شد، مابقى آنچه رسيده، از نشانه ها علامات پيش از ظهور و مقارن آن، همه قابل تغيير و تبديل و تقديم و تاخير و تاويل به چيز ديگر - كه از اهل بيت عصمتعليه‌السلام رسيده باشد - هست؛ حتى آنها كه در شمار علائم حتمى ذكر شده؛ چه ظاهرا مراد از حتيم بودن در آن اخبار، نه آن است كه هيچ قابل تغيير نباشد، بلكه مراد و الله يعلم - مرتبه اى است از تاكيد در آن، كه منافاتى با تغيير در مرحله (اى) از انحاى وجود آن نداشته باشد.

تنبيه

بر ارباب بصيرت معلوم است كه چنانكه زمان هاى مذكوره را اختصاص است به حضرت حجتعليه‌السلام - كه لازم دارد توجه و استغاثه و عمل به مراسم عبوديت، آن جناب را زياده از ساير اوقات - بعضى از امكنه نيز هست كه به ملاحظه پاره اى از اخبار عامه و خاصه - احتمال قريب دارد، بودن آن جناب را در آن جا در وقتى مخصوص؛ پس سزاوار است حاضر شدن در آن مكان، هر چند نبيند يا نشناسد آن جناب را؛ چه اقامه آن جناب در مكانى، اسباب نزول رحمت و بركات و الطاف خاصه الهيه است، و شايد به بركت مجاورت، و بودن با آن معدن خير و بركت، لطف عام و رحمت، شامل حال او شود، هر چند مستحق نباشد؛ چنان كه در بودن يا كسانى كه مورد غضب و لعنت خداوندى اند، خوف شمول لعن، و دور شدن از رحمت الهيه است اگر لعن بر آنان وارد شود.

شيخ صدوق در كمال الدين فرموده: روايت است در اخبار صحيح از ائمه ماعليه‌السلام كه هر كس ببيند رسول خدا يا يكى از ائمهعليه‌السلام را كه داخل شده در شهرى يا قريه اى در خواب خود، پس به درستى كه آن، امان است براى اهل آن شهر يا قريه از آنچه مى ترسيدند و حذر مى كردند، و رسيدن است به آنچه آرزو داشتند و اميد رسيدن آن را داشتند.

و شيخ كلينى و شيخ طوسى روايت كردند از محمد بن مسلم كه گفت:

گذشت به من حضرت باقر يا حضرت صادقعليهما‌السلام و من نشسته بودم در نزد قاضى در مدينه.

فردا رفتم خدمت آن جناب؛ فرمود به من: چه مجلسى بود كه ديروز تو را در آن ديدم؟

گفتم: فداى تو شوم! به درستى كه اين قاضى مرا اكرام مى كند؛ پس بسا مى شود كه در نزد او مى نشينم.

فرمود: چه چيزى تو را ايمن داشته از اين كه لعنتى فرود آيد، پس فرو گيرد اهل مجلس را؟!.

و شاهد اين دو مطلب در اخبار بسيار است و غرض، تنبيه بر غنيمت دانستن حضور در آن امكنه است از جمله آنهاست:

عرفات در موسوم حج، و ساير بقاع شريفه در اوقات شريفه كه در شرع، ترغيب و تاكيد شده در حضور آن جا در آن اوقات، و مكان تشبيع و نماز بر جنازه مومن.

كه در روايت، (وعده حضور امام عصر بر سر جنازه مؤمنين داده شده).

باب نهم: در ذكر اعمال و آداب مخصوص، جهت ملاقات آن حضرتعليه‌السلام

آدابى كه به بركت آنها مى توان حضرت را زيارت كرد:

در ذكر اعمال و آدابى كه شايد بتوان به بركت آنها به سعادت ملاقات حضرت حجتعليه‌السلام رسيد؛ شناسد يا نشناسد؛ در خواب يا بيدارى، و بردن بهره و فيضى از آن حضرت؛ هر چند كه نباشد مگر زيادتى نور يقين و معرفت وجدانى به آن وجود معظم، كه از اهم مقاصد است.

از حكايت باب يازدهم معلوم مى شود كه رسيدن به اين مقصود، و بلوغ اين مرام، در غيبت كبرى ممكن و ميسور (است)، بلكه مكشوف مى شود كه مى توان به وسيله علم و عمل تقواى تام معرفت و تضرع و انبات تهذيب نفس از هر غل و غش و ريبه و شك و شبهه و صفات مذمومه، قابل تلقى اسرار، و دخول در سلك خاصان و خواص، شد و از كلمات علماى اعلام، در باب يازدهم، شواهدى ذكر مى شود.

مقصود در اين جا، نه بيان دست آوردن راه آن است؛ كه زياده بر اداى تمام فرايض و سنن و آداب، و ترك تمام محرمات و مكروهات و مبغوضات، به نحوى كه از او خواسته اند، ساير مقدمات آن، مستور و مخفى (است) جز بر اهلش مكشوف و مبين ندارند؛ بلكه غرض، به دست آوردن راهى است كه شايد به وسيله آن، در عمر خويش، نوبتى به اين نعمت برسد؛ هر چند در خواب باشد.

مخفى نماند كه از تامل در قصص و حكاياتى كه در باب يازدهم ياد مى گردد، معلوم مى شود كه مداومت بر عمل نيك و عبادتى مشروعه و كوشش در انابه و تضرع، در مدت چهل روز، به جهت اين مقصد، از اسباب قربيه و وسيله هاى عظيمه است؛ چنان كه رفتن چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله، يا چهل شب جمعه در كوفه، با اشتغال به عبادت، از عمل هاى متداوله معروفه است كه بسيار از علما و صلحا دعواى تجربه كرده اند.

و نيز زيارت سيد الشهداعليه‌السلام ، در چهل شب جمعه و امثال آن.

و ظاهرا مستندى مخصوص در دست ايشان نباشد - نه براى عدد مذكور و نه براى عمل - جز آنچه از كتاب سنت ظاهر مى شود؛ كه مدوامت بر دعا در چهل روز، در اجابت و قبول، موثر است.

در كافى روايت است كه محمد بن مسلم گفت: گفتم به جناب باقر، يا صادقعليهما‌السلام كه: ما مى بينيم مرد كه براى اوست عبادت و كوشش و خشوع، ولكن قائل نيست به حق - يعنى به امامت ائمهعليهم‌السلام - پس آيا او را هيچ منفعت مى دهد؟

فرمود: اى محمد! به درستى كه مثل كسانى كه به امامت ائمه قائل نيستند و عبادت مى كنند.

مثل اهل بيتى بود كه در بنى اسرائيل بودند، كه هيچ كدام از ايشان، چهل شب كوشش نمى كرد، مگر آن كه چون دعا مى كرد، به اجابت مى رسيد.

مردى از ايشان، چهل شب سعى و كوشش كرد، آن گاه دعا كرد، پس به نزد عيسى بن مريمعليهما‌السلام آمد و شكايت كرد نزد آن جناب، از آن حالى كه به آن مبتلا شده، و تقاضا كرد كه براى او دعا كند، پس عيسى تطهير كرد و دو ركعت نماز به جاى آورد؛ آن گاه خداى عزوجل را خواند.

پس خداوند وحى فرستاد به سوى او كه: اى عيسى! به درستى كه بنده من به نزد من آمد به غير آن در كه بايد از آن در درآيد؛ به درستى كه او ما را دعا كرد و در دلش شكى بود از تو، پس اگر ما را دعا كند تا آن كه گردنش قطع شود و انگشتانش بر يزد، اجابت نمى كنم او را.

پس عيسى ملتفت او شد و فرمود: دعا مى كنى خداوند را و حال آن كه در دلت شكى است از پيغمبر او.

پس گفت: اى روح الله و كلمه او! اين چنين بود و الله آنچه گفت؛ پس دعا كن خدا را كه اين را از من زايل كند.

پس عيسى دعا كرد و خداوند توبه او را قبول فرمود و پذيرفت از او.

و چون اجمالا معلوم شد ماخذ عمل معهود علما و صلحا و اخيار در مواظب چهل شب و روز چهارشنبه يا جمعه، در كوفه يا سهله يا كربلا، به جهت اين مقصد عظيم، و نبودن خصوصيتى در هيچ يك از آنها، ظاهر مى شود كه هر كس بايد به حسب مقام و حالت و مكان و زمان و قدرت خود، نظر كند به دقت و تامل، يا از داناى بصيرى جويا شود كه از اعمال حسنه شرعيه و آداب سنن احمديه، كدام يك نسبت به او اولى و ارجع است كه بدان مواظبت كند؛ زيرا ممكن است عملى از گفتنى ها يا كردنى ها نسبت به كسى مرجوع، و نسبت به ديگرى راجح باشد؛ و بر فرض رجحان، تفاوت مراتب و درجات اعمال، بسيار است.

پس ممكن است كه از كسى بذل و انفاق مال در محلش مطلوب باشد، و از ديگرى تعليم، و از ديگرى نماز، و از ديگرى روزه، و از ديگرى زيارت، و هكذا، ولكن در همه آنها رعايت بايد نمود شروط مشتركه را، چون اداى فرايض و اجتناب محرمات و طهارت مؤكول و مشروب و ملبوس و حليت آنها، زياده از آنچه به ظاهر مى توان كرد، تخليص نيت و غير اينها كه مقام بيان آنها نيست.