اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن

اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن0%

اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه
صفحات: 5

اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن

نویسنده: مهدی فقیه ایمانی
گروه:

صفحات: 5
مشاهدات: 2488
دانلود: 218

توضیحات:

اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن
  • مشخّصات كتاب

  • مهدى منتظر (عليه السلام) و نخستين مطرح كننده آن در اسلام

  • ردّيه هاى علما و دانشمندان سنى بر منكرين مهدى منتظر يا تكذيب كنندگان احاديث پيرامون آن حضرت

  • برخوردار بودن احاديث پيرامون مهدى منتظر (عليه السلام) از عالى ترين درجه اصالت اسلامى

  • تذكر

  • حديث «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»

  • اسامى راويان حديث «من مات ولم يعرف ...» و احاديث مشابه

  • بحث و بررسى پيرامون احاديث اختصاصى حضرت مهدى منتظر (عج)

  • صحابه راوى احاديث امام مهدى موعود منتظر (عليه السلام) در منابع اهل تسنّن

  • معترفين به تواتر و قطعى الصدور بودن أحاديث مهدى منتظر (عليه السلام)

  • معترفين به صحّت و قابل استناد بودن احاديث مهدى منتظر (عليه السلام)

  • مهدى (عليه السلام) از فرزندان فاطمه (عليها السلام) دختر پيامبر (صلى الله عليه وآله) است

  • مهدى موعود منتظر حسينى و از فرزندان امام حسين بن على (عليهما السلام) ...

  • معترفين از علماى سنى به ولادت حضرت مهدى (عليه السلام) از نسل فاطمه زهرا (عليها السلام) و ...

  • اعتراف صريح يا ضمنى بيش از يكصد و بيست نفر از علماى سنى به فرزند امام حسن عسكرى بودن حضرت مهدى و لوازم آن

  • تعداد 152 اثر تأليفى (كتاب ، رساله ، مقاله) علما ودانشمندان اهل تسنن درباره حضرت مهدى (عج)

  • مدّعيان دروغين مهدويت وكسانيكه كه بدروغ نسبت مهدويت بدانها داده شده

  • كسى كه خروج و قيام مهدى منتظر را انكار نمايد يا آن را تكذيب كند و دروغ انگارد ، بدانچه خدا بر پيامبر نازل فرموده كافر شده

  • فهرست 67 متن حديثى ، تاريخى و كلامى پيرامون

  • فتواى چهار نفر از فقهاى مذاهب اربعه سنّى درباره منكرين مهدى منتظر عج

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 5 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 2488 / دانلود: 218
اندازه اندازه اندازه
اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن

اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن

نویسنده:
فارسی
اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن

اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن

تأليف : مهدى فقيه ايمانى

مشخّصات كتاب

اصالت مهدويت در اسلام از ديدگاه اهل تسنن
تأليف : مهدى بن محمد باقر فقيه ايمانى
ناشر : مؤلف
چاپ اول : بزبان تركى استانبولى در تركيه
چاپ دوم : قم
تاريخ انتشار : نيمه شعبان ١٤١٨هـ برابر با آذر ماه ١٣٧٦
تيراژ ٣٠٠٠


قال النبىّ صلى اللّه عليه و آله :
من انكر خروج المهدى فقد كفر بما انزل على محمّد
پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمود :
كسى كه خروج ـو قيام جهانى ـ مهدى را انكار نمايد ،
پس محققًا بدانچه ـاز طرف خداـبر محمّد نازل شده كفر ورزيده

قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله :
من كذّب بالمهدى فقد كفر
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود :
كسى كه مهدى را دروغ پندارد و تكذيب كند ،
پس بدون شك گرايش به كفر جسته

بسمه تعالى


مهدى منتظر (عليه السلام) و نخستين مطرح كننده آن در اسلام

با مرورى بر مصادر حديثى ، تاريخى ، عقيدتى ، وتفسيرى شيعه وسنى بدين حقيقت پى خواهيم برد كه نخستين كسى كه موضوع مهدى منتظر و قيام جهانى او را مطرح و ايراد كرد و حتى مشخصات خانوادگى و پدران و اجدادش را آنچنان دقيقا اعلام نمود كه زمينه سوء استفاده مهدى هاى ادعائى و دروغين را از عنوان «مهدى منتظر» خنثى و منتفى نمود ، همانا شخص پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود .
آرى حضرتش همانند ديگر شئون سرنوشت ساز اسلامى ، بر اساس وحى الهى ، مسئله مهدويت را پايه گذارى فرمود و نيز با ايراد يك سلسله علائم و نشانه هاى ظهور و ويژگيهاى محلى و تاريخى قيامش ، مسلمانان را هشدار داد كه هم به موقع منتظر و آماده ظهور و قيام «حضرت مهدى واقعى» باشند .
هم فريب مهدى هاى دروغين وساختگى شيطان صفت و رياست طلب رانخورند ، وهم به اباطيل و گفته هاى خلط مبحث كننده گان حقايق دينى با افكار مغرضين و مستشرقين يهودى و مسيحى ترتيب اثر ندهند .
براين اساس همانطوريكه اشاره شد با مراجعه به مصادر دست اول روايتى ، تفسيرى ، كلامى و تاريخى هريك از مذاهب سنى و شيعه شكى نخواهد بود كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بعد از طرح و ايراد مسائل خدا شناسى ، پيامبر شناسى و اصل مسئله امامت و خلافت بعد از خود ، بيش از هر مسئله عقيدتى و عملى و اخلاقى روى موضوع اخرين خليفه «برحق بعد از خود ويگانه مصلح جهانى» يعنى موضوع مهدى منتظر و دوران ولادت و كودكيش و از آن پس دوران هاى غيبت صغرى ، غيبت كبرى ، ظهور و قيام جهانى و چگونگى حكومتش ، تكيه نمود .
بطوريكه بخش مهم و غير قابل انكارى از احاديث و فرموده هايش پيرامون شئون حضرت مهدى موعود منتظر خلاصه شده ، و اضافه بر محتواى مصادر فراوان و منابع بيشمار حديثى و تاريخى و عقيدتى كه بخشى از هريك مختص به ذكر احاديث «مهدى منتظر» است ،
تنها تعدادى بيش از يكصد و پنجاه جلد كتاب و رساله با حجم هاى مختلف و سبك هاى گوناگون ، هريك بيانگر ده ها و صدها روايت از رسول خدا (ص) در باره شئون حياتى ، خانوادگى ، شكل وشمايل ، و مقام امامتى «امام مهدى منتظر مى باشد ، كه به قلم علما و دانشمندان روحانى و اساتيد دانشگاهى اهل تسنن تنظيم و ارائه شده و بسيارى از آنها هم چاپ و منتشر گرديده و از اين پس فهرست اسامى آنها به نظر خواهد رسيد ، و چه بهتر جهت آگاهى اجمالى به كتابهاى زير مراجعه شود ([١]) .
براين اساس بطور خلاصه از جمله عقايد حقه اسلامى مورد اتفاق سنى و شيعه ، هم عقيده به اصل مهدويت در اسلام است و هم عقيده به امامت و خلافت حضرت مهدى موعود منتظر و قيام جهانى او و برقرارى عدل و داد سراسرى و امنيت همه جانبه و رفاه همگانى به وسيله او .
در اين رابطه از نيمه دوم قرن سوم هجرى ، (٥ سال قبل از ولادت حضرت مهدى حجة بن الحسن) تا هم اكنون كه دهه دوم قرن پانزدهم را طى مى كنيم بيش از دوهزار جلد كتاب و رساله و مقاله درحد كتاب و رساله به زبان هاى عربى ، فارسى ، اردو ، تركى استانبولى ، تايلندى ، انگليسى ، فرانسوى ، روسى و ديگر زبانهاى مناطق مسلمان نشين بقلم علما و دانشمندان شيعه و سنى تاليف يا ترجمه شده و به شرح مندرج در كتابنامه هاى نامبرده حداقل نيمى از آنها حتى بطور مكرر چاپ و منتشر گرديده ، وبالاخره نه هيچ گونه جاى خالى براى مطرح گرديدن مدعيان دروغين مهدويت و بابيت برجاى گذارده ، ونه سرنخى براى تشكيك افراد مشكك و شيطان صفت (در اصل مهدويت در اسلام يا در احاديث مورد اتفاق بين شيعه و سنى پيرامون مهدى موعود حجة بن الحسن العسكرى ع) و نه زمينه اى براى خلط مبحث (مستشرقين غربى ، يا شرقى هاى غرب زده) مسائل دينى و حقايق اسلامى را با تخيلات و ياوه گوئى .
اما متاسفانه مى بينيم بعضى افراد نه غربى و مستشرق يهودى يا مسيحى و نه يك مسلمان عادى بى اطلاع از مبادى دينى و نا آشناى با مصادر اصيل اسلامى شيعى و سنى ، كه يك مسلمان برخوردار از عناوين پرفسورى و استادى از موضع پست رياست دانشكده الهيات و عقيده شناسى منطقه مسلمان نشين استانبول ــ با اشراف محلى بر هزاران كتاب خطى و چاپى ويژه مسائل عقيدتى و حديثى وتاريخى شيعه و سنى از طريق كتابخانه هاى فراوان و پر محتواى تركيهــ از روى بى تفاوتى نسبت به حقايق دينى و واقعيات اسلامى و بطور خلاصه (برمبناى رهروى راه مستشرقين يهودى و مسيحى نه تنها بيگانه از اسلام كه سرسخت ترين دشمنان اسلام) احاديث پيرامون حضرت مهدى را با انواع ويژه گى اسلامى و برخوردارى از عاليترين درجه اعتبار ، در درجه هرچه ضعيف ترِ كمّى و كيفى تلقى نموده و از اين رهگذر عقيده به موضوع مهدى موعود اسلام را به باد مسخره و انكار گرفته و آن را ناشى از الهام گيرى از يهود و نصارى وانمود مى كند .
يا ناشى از فشارها و محدوديت هاى سياسى شيعى در قرون اوليه اسلام از قبيل واقعه كربلا و شهادت امام حسين كه آن را ــ يعنى امر مهدى منتظر را ــ در رابطه با آن رخدادها اختراع و مطرح كردند .
آرى قرنها قبل از به نمايش درآمدن تعدادى از مستشرقين يهودى و مسيحى شيطان صفت امثال :
ــدونالد سن داويت ، مؤلف «عقيده الشيعه» ،بزبان انگليسى ، (كه ترجمه عربى آن هم در مصر و هم در عراق منتشر گرديد) و جهت آگاهى بر دروغ بافى هاى او چه بهتر مراجعه شود به الغدير علامه امينى ج ٣ ص ٣٢٠ ــ ٣٢٣ ،
ــ ولهوسن ، مؤلف «الخوارج و الشيعه» ،
ــ فان فلوتن ، (١٨٦٦ــ ١٩٠٣ م) مستشرق هلندى و مؤلف «السيادة العربيه و الشيعه و الاسرائيليات فى عهد بنى اميه» ،
ــ گولدزيهر يهودى ، (١٨٥٠ــ١٩٢١م) مستشرق فرانسوى مؤلف «العقيدة و الشريعه فى الاسلام» ،
ــ كارل بروكلمان ، (١٨٦٨ــ١٩٥٦م) مستشرق آلمانى ومؤلف «تاريخ الشعوب الاسلاميه» ،
ــ لويس ماسينيون ، (١٨٨٣ــ١٩٦٢م) مستشرق فرانسوى ومؤلف آثارى از قبيل كتب فوق ،
كه با بيگانگى همه جانبه از اسلام هريك موضوع مصلح جهانى اسلام ــ يعنى مهدى منتظر عج و احاديث پيرامون شئون حياتى و امامتى حضرتش را همانند ديگر حقايق اسلامى) مورد تخطئه و تكذيب و خلط مبحث قرار داده و به باد مسخره گرفتند
و نيز قبل از سر از آب درآوردن يك عده مسلمان نماى غرب زده و بى اعتناى به مبانى دينى و سنت پيامبر (ص) و بدور از عالم حديث شناسىــ امثال :
ــ شيخ محمد عبده مصرى ، (١٢٦٦ــ١٣٢٣) مؤلف «شرح نهج البلاغه» !
ــ رشيد رضا مصرى (١٢٩٥ــ١٣٥٤) مؤلف «مجله المنار» و «السنة و الشيعه» .
ــ فريد وجدى مصرى ، (١٢٩٢ــ١٣٧٣) مؤلف «دائرة المعارف القرن العشرين» .
ــ احمد امين مصرى ، (١٢٩٥ــ١٣٧٣) نويسنده المهدى و المهدوية» و «ضحى الاسلام» و «فجر الاسلام» .
ــ سعد محمد حسن مصرى ، شاگرد احمد امين ، نگارنده «المهدية فى الاسلام منذ اقدم العصور حتى اليوم» .
ــ ابوزهره مصرى ، از زمره علماى جامع ازهر مصر ، مؤلف «الامام زيد» و «الامام الصادق» .
ــ دكتر احمد محمد على ، مؤلف «دراسة عن الفرق فى تاريخ المسلمين» .
ــعلى حسين السائح ليبيائى ، مؤلف مقاله تراثنا و موازين النقد» مندرج در مجله كلية الدعوة الاسلاميه ليبى شماره ١٠ ، سنه ١٩٩٣ و ٢٠٥ .
ــ محمد عبدالكريم عنّوم ، مؤلف رساله دكتراى فلسفه به نام «النظرية السياسية المعاصرة للشيعه الامامية الاثنى عشرية» .
ــ دكتر سلمان بدور ، صاحب «مقدمه» بر رساله عنّوم .
ــ شيخ عبداللّه بن زيد آل محمود ، رئيس شئون دينى و محاكم شرعى قطر ، مؤلف «لامهدى ينتظر بعد الرسول سيد البشر» .
ــ و شيخ جبهان در «تبديد الظلام» و جز اينها شيخ . . . و ابو . . .
ابن خلدون مغربى (درگذشته ٨٠٨) ، احاديث پيرامون مهدى منتظر را در تاريخش (ص ٥٥٥) ، فاقد اعتبار كمى و كيفى وانمود كرد و گفته هاى بى محتواى او براى اكثر مخالفين غربى و شرقى با امر مهدويت و قيام جهانى مهدى منتظر ، سر نخ خلط مبحث و دروغبافى و انكارحقايق اسلامى گرديد ، در صورتيكه ابن خلدون يك مورخ نا آشناى با عالَم حديث و حديث شناسى بوده و هيچ گونه صلاحيت اظهار نظر در اين موضوع را نداشته كه پيشگوئيهاى پيامبر اكرم (ص) را پيرامون مشخصات و ويژه گيهاى حضرت مهدى منتظر و قيام جهانى او در ١٩ روايت وانمود و تخطئه كند .
همچنانكه حدود سه قرن و نيم پيش از پيدايش ابن خلدون ، ابن حزم اندلسى ظاهرى (درگذشته ٤٥٦هـ) به مخالفت و انكار مسئله مهدويت و فاقد اعتبار بودن احاديث آن حضرت برخواست ، آن چنانكه عده اى از مخالفين با امر مهدويت و ولادت حضرت مهدى نيز از نوشته هاى او دم از بيراهه روى و تخطئه موضوع مهدويت زدند .
و ابن حزم را كتابى است به نام «الفصل فى الملل و الاهواء و النحل» كه بخشى از آن را اختصاص به بحث درباره حضرت مهدى منتظر داده است .
جالب توجه اينكه ردنويسان بر اين كتاب ها و مقالات و شبهه افكنى ها ، وباز كننده گان مشت خيانت مؤلفين آنها نه تنها شيعه بودند كه حتى قبل از شيعه علماى سنى هم به انگيزه اثبات مهدى منتظر و اثبات صحت و برخوردارى احاديث مربوط بدان حضرت از اعتبار هرچه بيشتر عالم حديث شناسىــ بيكار ننشستند ، بلكه بهترين و محققانه ترين ردّيه ها را بر آنها نوشته و انتشار دادند و از اين رهگذر مشت خرابكارى و بيراهه روى مؤلفين نامبرده را باز و بساط دروغبافى و انكار حقايق پيرامون مهدى منتظر عج را برچيدند ، كه اين جانب با كمبود منابع تحقيقى مربوطه و مشاغل وقت گير تنها به تعداى از آنها برخورد نمودم و لازم دانستم آنها را به شرح زير به نظر خوانندگان حق جو برسانم و آنهابدين قرار است :

ردّيه هاى علما و دانشمندان سنى بر منكرين مهدى منتظر يا تكذيب كنندگان احاديث پيرامون آن حضرت

١ـ ابراز الوهم المكنون من كلام ابن خلدون ،
ابوالفيض سيد احمدبن محمد بن صديق غمارى ، شافعى ، ازهرى ، مغربى ، (درگذشته١٣٨٠) چاپ مطبعه ترقى دمشق ١٣٤٧ ،
٢ـ ابراز الوهم من كلام ابن حزم ،
احمدبن صديق غمارى مؤلف قبل ، چاپ ١٣٤٧ مطبعه ترقى دمشق ،
٣ـ الاحتجاج بالاثر على من انكر المهدى المنتظر ،
شيخ حمّود بن عبداللّه تويجرى ، از اساتيد دانشگاه اسلامى مدينه ، در رد بر شيخ ابن محمود قاضى قطر در دو جلد ، چاپ جلد اول ١٣٩٤ و جلد دوم ١٣٩٦ در رياض ،
٤ـ الى مشيخة الازهر ،
شيخ عبداللّه سبيتى عراقى در رد بر «المهدوية فى الاسلام» سعد محمد حسن ، چ ١٣٧٥ هـ دارالحديث بغداد ،
٥ـ تحديق النظر فى أخبار الامام المنتظر ،
شيخ محمد عبدالعزيز بن مانع (١٣٨٥) پيرامون اثباث احاديث حضرت مهدى ، و در ردّ گفته هاى ابن خلدون ،
٦ـ الجزم ، لفصل ابن حزم ،
در ردّ ابن حزم است كه بخشى از كتاب «الفصل فى الملل و الاهوا و النحل» او در تخطئه و تكذيب احاديث مهدى منتظر ميباشد ، و شيخ كاظم حلى (متولد حوالى ١٣٠٠) آن را در دوجلد ضخيم تنظيم و چاپ نمود . ]الذريعه ٥/١٠٤[ ،
٧ـ الرد على من كذّب بالاحاديث الصحيحة الواردة فى المهدى ،
عبدالمحسن العباد ، استاد دانشگاه اسلامى مدينه و عضو هيئت تدريسى آن ، چاپ مجله دانشگاه شماره ٤٥ ص ٢٩٧ ــ ٣٢٨ و شماره ٤٦ ص ٣٦١ ــ ٣٨٣ ،
اين مقاله يا رساله كه بيانگر محققانه ترين بحث حديثى و تاريخى پيرامون مهدويت و قيام مهدى منتظر است در رد بر كتاب «لامهدى ينتظر بعد الرسول» شيخ ابن محمود قطرى است و در اصالت مهدويت و قيام مصلح جهانى خلاصه شده ، هرچند در امر ولادت حضرت و موضوع حسينى بودن آن بزرگوار مخالف با شيعه و بر خلاف نظر اعترافى بيش از يكصد نفر از علماى سنى مى باشد كه اعتراف به هر دو موضوع نموده اند ، و اين جانب را در اين زمينه با او خاطره اى است كه در كتاب «شناخت امام» آورده ام و در اينجا مجال ذكرش نيست ،
٨ــ مع الدكتور احمد امين فى حديث المهدى و المهدويه ،
محمد امين زين الدين چاپ مطبعه دارالنشر نجف اشرف ١٣٧١ هـ ١٩٥١م ،
٩ــ المهدى واحمد امين ،
محمد على زهيرى نجفى ، چاپ اول ١٣٧٠هـ ١٩٥٠ م نجف اشرف ،
اين كتاب هم در رد كتاب نامبرده احمد امين مصرى است ،
١٠ـ نقد الحديث بين الاجتهاد و التقليد
سيد محمد رضا حسينى در رد بر على حسين سائح ليبى ، چاپ دوم قم ، ١٤١٧هـ ،
١١ـ الوهم المكنون فى الردّ على ابن خلدون ،
ابوالعباس بن عبدالمؤمن ، مغربى ،
١٢ــ هدى الغافلين الى الدين المبين ،
سيد مهدى صالح كشوان قزوينى ،
اين كتاب در پاسخ به شبهات ابن حزم پيرامون مهدويت حضرت مهدى خلاصه شده و بسال ١٣٣٥ از تاليف آن فراغت جسته ،
[كتابنامه حضرت مهدى (ع) آقاى مهدى پور ٢/٧٧٨]
اكنون مى گوييم : فرموده هاى پيامبر اكرم (ص) در رابطه با موضوع نخستين مطرح كننده بودن امر مهدويت در اسلام و عنايت و اهميتى را كه پيرامون مسئله امامت ارائه داد در دو بخش خلاصه مى گردد :
بخش اول : ايراد حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليه» و فرازهاى مشابه بود كه با مطرح كردن آن مرگ هر مسلمان بدون شناخت «امام زمان» زمانش را تهديد و محكوم به مرگ جاهلى فرمود ، و بطور كلى و قاطعانه امر امام شناسى را سرنوشت سازترين مسائل اسلامى اعلام كرد.
بخش دوم آن : معرفى امامان بعد از خود بود كه از جمله مهدى منتظر محمد بن الحسن العسكرى را (با تمام مشخصات نسبى و خانوادگى و شكل و شمايل و ديگر ويژه گى هاى محلى و تاريخى و رخدادهاى مربوطه به دوران امامتش) به عنوان آخرين خليفه و امام برحق و يگانه مصلح جهانى بودن معرفى و اعلام فرمود.
بر اين اساس با توجه به مقاله پرفسور . . . كه در انكار احاديث پيرامون مهدى منتظر و سرنخ گرفتن عقيده به او از يهود ونصارى خلاصه شده ، فهرستوار مى پردازيم به ذكر مسائل مربوط به اصالت اسلامى امر مهدى منتظر از ديدگاه اهل تسنن كه پرفسور هم خود سنى و ناگزير از پذيرفتن مصادر مربوطه و تن دادن به اعترافات كتبى صدهانفر از علماى سنى و اساتيد و دانشمندان اين فرقه مى باشد.

برخوردار بودن احاديث پيرامون مهدى منتظر (عليه السلام) از عالى ترين درجه اصالت اسلامى

با مرورى كوتاه بر مندرجات تعدادى از كتب اختصاصى امام مهدى منتظر يا كتبى كه بخشى از هر يك از آنها بذكر احاديث آن جناب اختصاص يافته ، بدين واقعيت پى ميبريم كه حداقل حدود شصت نفر از صحابه پيامبر اكرم ص احاديث و روايات مربوط به حضرت مهدى منتظر را بلاواسطه از قول آن بزرگوار نقل و اشاعه داده اند ، كه ما درين مقاله تنها به ذكر اسامى صحابه مطرح شده در منابع مربوطه اهل تسنن كه تعداد آنها متجاوز از چهل نفر است اكتفا نموده ، ومى گوييم نقل همين عده از صحابه احاديث «مهدى منتظر» را ، محكم ترين دليل است بر صحت و تواتر و قطعى الصدور بودن آنها از ناحيه رسول خدا (ص) ، واينكه مسئله مهدويت در اسلام و موضوع مهدى منتظر از عميق ترين مايه اصالت و ريشه اسلامى و از عالى ترين درجه اعتبارحديثى و حديث شناسى برخوردار بوده ، آنچنانكه ديگر زمينه اى براى تشكيك پيرامون اصل مهدويت و انكار مهدى منتظر و تخطئه احاديث مربوطه فراهم نبوده و نخواهد بود .
اضافه برين بيش از سى نفر از محدثين و حديث شناسان درجه بالاى سنى اعتراف به تواتر احاديث مهدى منتظر نموده كه شرحش بنظر ميرسد ،همچنانكه حداقل بيست و پنج نفر از علماى حديث شناس سنى اعتراف به صحت وقابل استناد بودن احاديث مهدى منتظر كرده اند و با روى سخن به علما و دانشمندان سنى مى گوئيم : اگر اين همه كتاب و مصادر و منابع حديثى ، تفسيرى ، تاريخى ، و كلامى كه بيانگر حقايق مربوطه است صحيح و برخوردار از اعتبار اسلامى است كه ديگر جاى شبهه اى باقى نمى ماند و زمينه اى براى ايراد اباطيل مطرح شده وسيله پرفسور . . . نيست و اگر فاقد اعتبار است و مندرجات آنها دروغ و ساختگى ميباشد پس بايد با خط سرخ كشيدن روى اين كتابها ، آنها را از صحنه آثار اسلامى و سنت نبوى خارج و از اين پس ديگر مطرح و مورد استناد واقع نشود .
اكنون نخست مى پردازيم بذكر فهرست اسامى صحابه ناقل احاديث مهدى موعود منتظر و از آن پس به فهرست اسامى معترفين به تواتر آن احاديث و صحت و قابل استناد بودن آنها :

تذكر

نظر به اينكه از قرار اطلاع آقاى پرفسور روحى قيفلانى نويسنده كتاب «مذاهب اعتقادى اسلامى در عصر ما» ــ كه متضمن مقاله موضوع بحث تحت عنوان «مهدى !» است ([٢]) ــ سنى حنفى مى باشد و معمولا با شيعه غير مربوط بلكه طبعا ازتشيع دور و از پيروى امام اميرالمؤمنين على (عليه السلام) رويگردان و آن راباطل مى داند ما هم در نگارش و تنظيم اين مقاله كارى به كار شيعه و استفاده از منابع مربوط به آن نداشته ،
بلكه سراسر مقاله و صد در صد نقليات حديثى و تاريخى و اعترافى آن مبنى بر استفاده از منابع مربوطه و معتبر اهل تسنن است ، با ارائه آدرس دقيق ، تا اگر جناب پرفسور روحى واقعا يك مسلمان سنى است ناگزير در حداقل هم كه باشد به مندرجات مسلم و بدور از دروغ و دروغبافى منابع اهل تسنن و نيز به احاديث متواتر و قطعى الصدور نبوى و مطرح شده در آن كتابها تن در دهد و سر تسليم فرود آورد و از نوشته هاى خود (مبنى بر سرنخ گرفتن عقيده به مهدى منتظر در اسلام از عقايد يهود و نصارى و نيز انكار احاديث مربوط به مهدى منتظر عج) كه غربال شده اباطيل مستشرقين يهودى و مسيحى است عذرخواهى كند ، ودر راستاى مذهب شناسى آن هم در غالب كتاب كلاسيك دانشگاهى آبروى خود را حفظ و آسيب وارده بر آن را ترميم نمايد ،
و يا جرأت بخرج دهد و صاف و صريح بگويد : هرچند من مسلمان سنى هستم ولى مصادر و منابع مربوط بدانها را قبول ندارم و بايد آنها را در زباله دان تاريخ ريخت تا ديگر مسلمانان تكليف خود را بهتر بدانند.
وگرنه ما با مسلمان نه سنى نه شيعه بلكه بلندگوى مستشرقين و اشاعه دهنده مزخرفات آنها و جيره خوار بيگانگانِ دشمن اسلام كارى نداشته و نداريم ،
اما خواه و ناخواه براى آگاهى خوانندگان كتابهاى چنين افرادى و پى بردن به غرض ورزى و خيانت هاى دينى يا اشتباه كارى هاى اين گونه نويسندگان ، اين مقاله را تنظيم و به خوانندگان حقيقت جو تقديم ، تا سيه روى شود هر كه درو غش باشد ، وما هم حداقل دين شرعى و انسانى خود را ادا نموده باشيم.
آقاى پرفسور روحى نويسنده مقاله «مهدى» اولين سرنخى كه ارائه داده و خواسته است بر اساس آن و با درجا زدن عقيده به مهدى منتظر را باطل وبى اساس وانمود كند ، معتقد بودن يهود و نصارى و ديگر فرق غير اسلامى باشد به مصلح جهانى و انتقام كشنده از ستمگران و خلاصه هر دسته از فرق غير اسلامى درحال انتظار آمدن او و قيام جهانى اش بسر مى برند و بر اين اساس وانمود مى كند كه عقيده به مهدى منتظر و انتظار ظهورش فاقد اصالت اسلامى مى باشد و سرنخ گرفته از عقايد يهود و نصارى و بودائى ها و هندى ها است.
در حاليكه بابررسى كوتاهى پيرامون مايه هاى عقيدتى عموم اديان و فرق غير اسلامى از ديدگاه قران و ديگر منابع اسلامى و غير اسلامى بدين نتيجه مى رسيم كه مشتركات عقيدتى مسلمانان با ديگر فرق دينى و مذهبى جهان فراوان و در حدّ غير قابل انكار است ، ولى بهيچ عنوانى اشتراك عقيدتى دليل بر بطلان عقايد اسلامى و بيراهه روى مسلمانان نخواهد بود.
از باب مثال مسلمانان در اصل عقيده به خدا و وجود آفريدگار جهان با يهود و نصارى و حتى با بت پرستان مشتركند ، اما در چگونگى و كمّ و كيف صفات سلبيّه و ايجابيّه الهى با هم اختلاف دارند.
يهود ونصارى براى خدا قائل به فرزندند ، ولى مسلمانان به چنين چيزى معتقد نبوده و نيستند.
قران مجيد درباره يهود ونصارى فرمايد :
(قالت اليهود عزير ابن اللّه و قالت النصارى المسيح ابن اللّه)
(توبه ، آيه ٣٠)
يهود گويند عزير پسر خداست ونصارى گويند مسيح پسر خداست.
نيز قران فرمايد :
(قالت اليهود و النصارى نحن ابناء اللّه و . . .) (مائده ، آيه ١٨)
يهود و نصارى گفته اند ما پسران خداوند هستيم. . .
نيز قران مجيد فرمايد :
(و قالت اليهود يداللّه مغلولة غلّت ايديهم ولعنوا بما قالوا)
(مائده ، آيه ٦٤)
يهود گويند : دست خدا مغلول و به زنجير بسته است. دستهايشان بسته باد و بخاطر اين سخن ملعون و از رحمت الهى دور باشند.
و اين در حالى است كه مسلمانان عقيده به چنين چيزى ـ كه نشانگر ضعف خدا و محدويت قدرت و اخيتار اوست ـ ندارند.
پس بطور خلاصه اگر اشتراك مسلمانان ــ مخصوصا شيعه ــ با يهود ونصارى در عقيده به مصلح جهانى به نام مهدى منتظر يا ديگر عناوين دليل بى اصالت اسلامى بودنِ عقيده به مهدويت است ، نيز اشتراك مسلمانان با يهود و نصارى در عقيده به خدا و مبدء آفرينش مستلزم بطلان خدا پرستى و عدم اصالت و ريشه دارى عقايد توحيدى است ، نستعيذ باللّه.
آرى اگر اشتراك در بعضى عقائد حقّه دينى بافرقه هاى باطل و بيراهه رو موجب بطلان و بهانه تخطئه از آن عقايد حقه باشد ، پس در صورتيكه افرادى شياد ، فريبكار و رياست طلب از عنوان نبوت و شئون پيغمبرى سوء استفاده نموده و دعواى نبوت كردند و حتى هزاران نفر مردم فريب خور را فريب داده و بيراهه بردند ، بايد منكر مقام نبوت و موضوع فرستاده خدا شد و تمام دلائل عقلى و نقلى مقام نبوت و معجزات او را به باد مسخره و انكار گرفت.
به دليل آنكه موضوع نبوت در بين پيروان پيامبران دروغين مطرح است و برخوردار از اصالت نيست ، وبه قول شاعر اين رشته سر دراز دارد كه بايد با اين طرح هرگونه سوء استفاده خائنانه يا جاهلانه ــ ازعناوين و شئون دينى و مقام نبوت ، خلافت ، امامت ، آيات قرانى ، احاديث نبوى و احكام مسلمه اسلام ــ تلقى به دليل شود بر بطلان اصل نبوت و خلافت و امامت و بر بطلان اصل آيات و احاديث و احكام مورد سوء استفاده هاى مختلف و باز نستعيذ باللّه.
در پايان شيخ محمد خضر حسين اين مطلب را بدين گونه مطرح و پاسخ گفته : كه اگر مردم از فهم حديث نبوى سوء استفاده كردند يا نتوانستند آنطوريكه بايد وشايد حديث را منطبق با هدف اصلى از ايراد آن نمايند ، و در نتيجه مفاسدى را به بار آورد ، شايسته و سزاوار نيست كه اين سوء استفاده يا ناتوانى بر انطباق با هدف ، داعى به شك در صحت حديث شود و بهانه براى انكار و تكذيب آن ([٣]) .
نيز ناصرالدين آلبانى همين موضوع را با ديگر عبارت ردّو ايراد نموده كه بخاطر اختصار نيازى به ذكر متن آن نباشد ([٤]) .
در پايان اين مقال مى گوييم : وااسفا به حال يك مسلمان استادِ متخصص «تاريخ مذاهب اسلامى» كه با عقائد اسلامى اين چنين برخورد عاميانه يا مغرضانه و جسورانه نمايد و دين و قلم خود را به باد مسخره گيرد و دست كم تعدادى از شاگردان خود را گمراه نمايد كه بايد در روز حساب پاسخگوى آن باشد.

حديث «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»

يا
مهمترين انگيزه و عامل عقيده به مقام امامت
يگانه مصلح جهانى امام مهدى منتظر (عليه السلام)
يكى از علل و اسباب توجه و اهتمام مسلمانان به اصل مسئله امام شناسى بطور عموم و به شناخت ائمه بر حق و واجد شرايط همه جانبه ــ علمى و عملى و اخلاق و تقوائى ــ از جمله امام مهدى منتظر ، محمد بن الحسن العسكرى بخصوص ، حديث شريف :
«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» ([٥])
و احاديث مشابه و هم مضمون است كه بموجب آن سهل انگارى و بى تفاوتى يا سماجت و عصبيّت نسبت بشناخت امام زمان واجد شرايط هر زمانى تهديد به مرگ جاهلى و منتهى شدن به حشر و نشر با بت پرستان و مشركين خواهد شد.
و اكنون مى پردازيم به ذكر متن هاى مختلف اين حديث و از آن پس به ذكر اسناد آن از ديدگاه اهل تسنّن.

بخش اوّل

١ ـ من لم يعرف امام زمانه مات ميتتة جاهلية.
٢ ـ من مات بغير امام مات ميتة جاهلية.
٣ ـ من مات ليلة وليس فى عنقه بيعة امام مات ميتة جاهلية.
٤ ـ من مات ولا امام له مات ميتة جاهلية .
٥ ـ من مات ولا بيعة عليه مات ميتة جاهلية.
٦ ـ من مات ولا طاعة عليه مات ميتة جاهلية.
٧ ـ من مات و لم يعرف امام زمانه فليمت ان شاء يهوديّاً و ان شاء نصرانيّاً.
٨ ـ من مات ولم يعرف امام زمانه ، مات ميتة جاهلية.
٩ ـ من مات وليس عليه امام جامع فقد مات ميتة جاهلية.
١٠ ـ من مات وليس عليه امام ، فميتته ميتة جاهلية.
١١ ـ من مات وليس عليه امام مات ميتة جاهلية.
١٢ ـ من مات و ليس (ليست) عليه طاعة مات ميتة جاهلية.
١٣ ـ من مات و ليس فى عنقه بيعة مات ميتة جاهلية .
١٤ ـ من مات و ليس لامام جماعة عليه طاعة مات ميتة جاهلية.
١٥ ـ من مات وليس له امام فميتته ميتة جاهليه.

بخش دوّم

١ ـ ليس احد يفارق الجماعة شبراً فيموت ،الا مات ميتة جاهلية.
٢ ـ من خالف المسلمين قيد شبر ثم مات ، مات ميتة جاهلية.
٣ ـ من خرج عن الطاعة و فارق الجماعة فمات ، مات ميتة جاهلية.
٤ ـ من خرج من الجماعة قيد شبر ، فقد خلع ربقة الاسلام من رأسه
٥ ـ من خرج من السلطان شبرا ، مات ميتة جاهلية.
٦ ـ من خرج من الطاعة او فارق الجماعة فمات ، فميتته جاهلية.
٧ ـ من خرج من الطاعة و فارق الجماعة . . .فليس منى ولست منه.
٨ ـ من خلعها بعد عهدها ، لقى الله ولاحجة له.
٩ ـ من خلع يدًا من طاعة ، لقى الله يوم القيامة لاحجة له.
١٠ ـ من خلع يدا من طاعة مات ميتة جاهلية .
١١ ـ من فارق الجماعة او خلع يدا من طاعة ، مات ميتة جاهلية.
١٢ ـ من فارق الجماعة شبرا فمات ، فميتته جاهلية.
١٣ ـ من قتل تحت رأية عمية تدعوا عصبية او ينصر عصبية فقتله (قتلة) جاهلية.
١٤ ـ من مات تحت راية عصبية ، فقتلته قتلة جاهلية.
١٥ ـ من مات على غير طاعة مات لا حجة له.
١٦ ـ من مات و هو مفارق للجماعة ، مات ميتة جاهلية .
١٧ ـ من نزع يداً من طاعة الله و فارق الجماعة ثم مات ، مات ميتة جاهلية.
١٨ ـ من نزع يداً من طاعة ، جاء يوم القيامة لاحجة له.

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
[١] ــ ١ ـ «مهدى منتظر را بشناسيد» تاليف نگارنده اين مقاله ـ مهدى فقيه ايمانى ـ چاپ ١٣٨٤ هـ اصفهان ، بيانگر اسامى و مشخصات حدود چهارصد جلد كتاب و رساله خطى و چاپى درباره حضرت مهدى عج است .
٢ــ «كتابنامه امام المهدى» نشريه يكى از مساجد تهران (صندوق پستى ٢٢٢٣ ، تهران) شامل معرفى ٣٥٥ جلد كتاب مى باشد كه به طور اختصاصى يا ضمنى مربوط به مهدى منتظر و ايراد بعض شئون آن حضرت است .
٣ــ «درجستجوى قائم» بيانگر اسامى ١٨٥٠ جلد كتاب مى باشد كه تعداد ٤٢٩ جلدش بطور اختصاصى و بقيه بطور ضمنى به بحث و بررسى هاى كلامى ، حديثى ، تاريخى و غيره درباره حضرت بقية اللّه مهدى موعود پرداخته و به قلم ارزشمند آقاى سيد مجيد طباطبائى تنظيم و بسال ١٣٧٠ هـ ش بعنوان مسجد جمكران قم چاپ و انتشار يافته است .
٤ــ و از همه پرمايه تر «كتابنامه حضرت مهدى عج» از دانشمند محترم آقاى على اكبر مهدى پور است ٢ جلد شامل معرفى ٢٠٦٦ جلد كتاب اختصاصى درباره حضرت مهدى كه مشخصات چاپى و زبانى و موضوعى هريك ذكر شده و در بهترين شكل چاپ و منتشر گرديده ، و راهگشاى محقيقين و مؤلفين ميباشد .
[٢] ــ توضيحاً ترجمه فارسى اين مقاله از تركى استانبولى بوسيله مؤسّسه ارزشمند «مجمع جهانى اهل بيت» انجام و در اختيار اينجانب قرار گرفت،
و پس از تنظيم اين ردّيه و تقديم به مؤسسه فوق آن را به تركى استانبولى ترجمه نموده و در مجله «پيام اهل بيت» (Ehl - i Beyt mesajI) شماره ١٥، چاپ تركيه چاپ و منتشر گرديد.
بدين وسيله از مسؤلان محترم مؤسسه «مجمع جهانى اهل بيت» بويژه حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاى حسينى مديريّت محترم شعبه قم تشكر نموده و توفيق بيش از پيش ايشان را در نشر آثار اهل بيت از خداوند خواستارم.
[٣] ــ نظرة فى احاديث المهدى ، مندرج در مجله التمدن الاسلامى ، دمشق و نيز مندرج در الامام المهدى عند اهل السنة.
[٤] ــ مقال حول المهدى مندرج در دو مصدر فوق.
[٥] ــ توضيحا كتاب «شناخت امام يا راه رهائى از مرگ جاهلى» چ ١٤١٢ هـ در ٥٤٦ صفحه وزيرى ، تاليف نگارنده اين مقاله و مشتمل بر بحث و بررسى اسناد و محتواى حديث فوق است از ديدگاه اهل تسنّن.


۱
اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن

اما متون تفصيلى مقرون به ذكر مصادر نقل و راوى و ناقل هر يك از مجموع احاديث ، پس از آنرو كه روى سخن ما در بحث و بررسى اين حديث بيشتر و قبل از همه با اهل تسنن است ، تنها به ذكر ناقلان از اين فرقه و مصادر اختصاصى آنها بسنده ميكنيم.
در پايان اينمقال كافى است بدانيم تنها علامه مجلسى از بزرگان علماو مراجع حديثى و حديث شناسى شيعه ، اين حديث را با چهل سند از طرق اختصاصى شيعه آورده است ([١]) .
واينك ميپردازيم به ذكر قسمتى ازاسناد حديث وراويان وناقلان ازاهل تسنن.
١ ـ «مسند» ابوداود سليمان بن داود طيالسى در گذشته (٢٠٤) از عبد الله بن عمر بلفظ : «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية ، و من نزع يداً من طاعة جاء يوم القيامة لاحجة له» نيز رجوع شود به كنزالعمال.
٢ ـ «مصنف» يا «جامع كبير در حديث» حافظ عبد الرزاق بن همام صغانى يمنى در گذشته (٢١١) چاپ مجلس علمى پاكستان ، ج ١١ ص ٣٣٠ بشماره ١٩٠٠٥ بلفظ : «من فارق الجماعة شبرافمات مات ميتة جاهلية» .
٣ ـ «سنن» سعيد بن منصور خراسانى در گذشته (٢٢٧) از عامربن ربيعه صحابى بلفظ : «من مات و ليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية» ([٢]) به نقل كنزالعمال.
٤ ـ «مسند» حافظ ابوالحسن على بن جعد جوهرى درگذشته (٢٣٠) ٢/٨٥٠ شماره ٢٣٧٥ چاپ كويت ، از عبد الله بن عامر از پدرش عامربن ربيعه ، بلفظ : «من مات وليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية ، و من خلعها بعد عقدها اياها لقى الله ولا حجة له.» .
٥ ـ «طبقات الكبرى» محمدبن سعد كاتب واقدى درگذشته (٢٣٠) ج ٥ ص ١٠٧ چاپ ليدن و ص ١٤٤ چاپ بيروت ، ذيل شرح حال عبد الله بن مطيع بلفظ : «من مات و لابيعة عليه مات ميتة جاهلية» به روايت از عبد الله بن عمر. نيز مراجعه شود به كنز العمال ١ / ١٠٣ شماره ٤٦٣.
٦ ـ «مصنّف» حافظ ابن أبى شيبه ، أبوبكر عبد الله بن محمد ، درگذشته (٢٣٤) ج ١٥ ص ٢٤ شماره ١٩٠٠٥ بلفظ : «من فارق الجماعة شبراً فمات مات ميتة جاهلية» .
وص ٣٨ شماره ١٩٠٤٧ از عبد الله بن عامر از پدرش بلفظ : «من مات ولا طاعة عليه مات ميتة جاهلية ، ومن خلعها بعد عقده اياها فلاحجة له» و نيز بلفظ : «من مات و ليست عليه طاعة ، مات ميتة جاهلية»
وص ٥٢ شماره ١٩٠٩٠ بلفظ : «من ترك الطاعة و فارق الجماعة فمات ، فميتتة جاهلية ، ومن خرج تحت راية عمية يغضب لعصبية او ينصرعصبة او يدعوا الى عصبة ، فقتل فقتلته جاهلية» .
نيزمراجعه شود به كنز العمال (٦/٦٥ شماره ١٤٨٦١) .
٧ ـ «المعيار والموازنة» علامه متكلم ابوجعفر اسكافى درگذشته (٢٤٠) ص٢٤بلفظ : «من مات ولاامام له مات ميتة جاهلية» ازعبدالله بن عامر
٨ ـ «نقض العثمانية» نيز از اسكافى ص ١١ ـ ١٢ وبه نقل ابن ابى الحديد ١٣ / ٢٤٢ بلفظ فوق.
٩ ـ «مسند» احمد بن حنبل درگذشته (٢٤١) ج ٢ ص ٨٣ و ١٥٤ بلفظ : «من مات و هو مفارق للجماعة مات ميتة جاهلية» و ص ١١١ بلفظ : «من مات و قد نزع يده من بيعة كانت ميتته ميتة ضلال» از ابن عمر ، و ص٢٩٦ بلفظ : «من خرج من طاعة و فارق الجماعة مات ميتة جاهلية» از ابوهريره.
و ج ٣ ص ٤٤٦ بخش مسند عامر بن ربيعه بلفظ : «من مات و ليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية» به روايت از نامبرده
وج ٤ ص ٩٦ بلفظ : «من مات بغيرامام مات ميتة جاهلية» ازمعاوية بن ابى سفيان.
١٠ـ «الاموال» حميد بن زنجويه در گذشته (٢٥١) ج ١ ص ٨١ بشماره ٤٠ چاپ رياض از ابوهريره بلفظ : «من خرج من الطاعة او فارق الجماعة فمات ، فميتتة جاهلية»
وص ٨٢ بشماره ٤٢ بلفظ : «من مات وليست عليه طاعة مات ميته جاهلية ، و ان خلعها بعد عقدها فى عنقه لقى الله و ليست له حجة» از عبدالله بن عامر بن ربيعه از پدرش وشماره ٤٣ از ابن عمر (در حاليكه روى سخنش به ابن مطيع ـ والى مدينه از طرف عبد الله بن زبير بهنگام قتل عام مردم آن بدست بسر بن ارتاط از جانب يزيد ـ بود گفت : آمده ام آنچه از رسول خدا شنيده ام به تو خبر دهم كه فرمود) : «من مات على غير طاعة مات لاحجة له ومن مات قد نزع يدا من بيعة كان على الضلال»
وناگفته پيداست كه عبد الله بن عمر با انجام اين ملاقات ميخواست از اين حديث به نفع يزيد (كه مردم مدينه و از جمله بعضى از صحابه رسول الله (ص) او را از خلافت خلع كرده بودند) سوء استفاده كند ، فحشره الله مع يزيد بن معاويه و جده و ابيه.
١١ ـ «سنن» امام عبد الله بن عبد الرحمن تميمى سمرقندى دارمى در گذشته (٢٥٥) ج ٢ ص ٢٤١ بلفظ : «ليس من احد يفارق الجماعة شبرا فيموت ، الا مات ميتة جاهلية» از ابن عباس .
١٢ ـ «صحيح» محمد بن اسماعيل بخارى درگذشته (٢٥٦) ج ٢ ص ١٣ و درچاپ ديگر مصر ج ٩ ص ٥٩ باب فتن از ابن عباس بلفظ : «من خرج من السلطان شبراً مات ميتة جاهلية» و بلفظ : «من فارق الجماعة شبراً فمات (الامات خ) ميتة جاهلية» .
١٣ ـ نيز «تاريخ الكبرى» بخارى ٦ / ٤٤٥ شماره ٢٩٤٣ از عامر بن ربيعه از پدرش بلفظ : «من مات وليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية» و در ج ٤ ص ٥٤ شماره ١٩٣٨ بلفظ : «من فارق الجماعة قيد شبر فقد فارق الاسلام» .
١٤ ـ «صحيح» مسلم در گذشته (٢٦١) ج ٦ ص ٢١ ـ ٢٢ شماره ١٤٨٩ بلفظ : «من مات وليس فى عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» از عبد اللّه بن عمر و بلفظ : «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة ، فمات ، مات ميتة جاهلية» ونيز «من فارق الجماعة شبرا فمات فميتته جاهلية» .
ودر ج ٨ ص ١٠٧ بلفظ : «من لم يعرف امام زمانه فمات ميتة جاهلية» (ملحقات الاحقاق ١٣ / ٨٥)
١٥ ـ «العلل الوارده فى الاحاديث» ابوالحسن على بن عمر بن احمد بن مهدى بغدادى دارقطنى شافعى (٣٠٥ / ٣٠٦) ج ٧ ص ٦٣ بلفظ : «من مات لغير امام مات ميتة جاهلية» به سه سند از معاويه و دو سند از ابوهريره.
١٦ ـ «زوائد» احمد بن عمر بزار در گذشته (٣٢٠) ج ١ ص ١٤٤ و ج ٢ ص ١٤٣ بلفظ : «من مات و ليس عليه امام فميتته ميتة جاهلية ، و من مات تحت راية عصبية ، فقتلته قتلة جاهلية» .
١٧ ـ «الكنى والاسماء» حافظ دولابى درگذشته (٣٢٠) ج٢ ص٣ چاپ دائرة المعارف حيدرآباد دكن بلفظ : «من مات و ليس عليه امام جامع فقد مات ميتة جاهلية ، و من خرج من الجماعة فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه» از ابن عمر.
١٨ ـ «عقد الفريد» ابوعمر ، احمد بن محمدبن عبدربه اندلسى درگذشته (٣٢٧) ج ١ ص ٩ سطر١٢ بلفظ : «من فارق الجماعة او خلع يدامن طاعة ، مات ميتة جاهلية» .
١٩ ـ «صحيح ابن حبان» ، ابوحاتم محمد بن حبان تميمى ، بستى شافعى درگذشته (٣٥٤) به شرح «احسان بترتيب صحيح ابن حبان» شماره ٤٤ بلفظ : «من مات وليس له امام مات ميتة جاهلية» .
٢٠ ـ «كتاب المجروحين» نيز از ابوحاتم ج١ ص ٢٨٠ بلفظ : «من فارق جماعة المسلمين قيد شبر فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه ،
و من مات و ليس عليه امام فميتته ميتة جاهلية ،
و من مات تحت راية عمية يدعوا الى عصبية او ينصر فقتله جاهلية» به روايت ازابن عباس
٢١ ـ «معجم الكبير» حافظ ابوالقاسم طبرانى درگذشته (٣٦٠) ج ١٠ ص ٣٥٠ حديث ١٠٦٨٧ (شماره مسلسل) بلفظ : «من فارق جماعة المسلمين قيد شبر فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه و من مات وليس عليه امام فميتته جاهلية ومن مات تحت رأية عميه يدعوا الى عصبية او ينصر عصبية فقتله جاهلية» به روايت از ابن عباس.
وج ١٩ ص ٣٨٨ شماره ٩١٠ چاپ بغداد بلفظ : «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية» به روايت معاويه ، و به لفظ «من مات وليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية» از عامر بن ربيعه (نيز رجوع شود به كنزالعمال ج٦ ص ٦٥ شماره ١٤٨٦١) .
٢٢ ـ «معجم اوسط» نيزازطبرانى ج ١ ص ١٧٥ شماره ٢٢٧ بلفظ : «من مات و لابيعة عليه مات ميتة جاهلية» وباديگرالفاظ مختلف ذيل كتاب «مجمع الزوائد» بيايد.
٢٣ ـ «الكامل فى ضعفاء الرجال» ابواحمد عبد الله بن محمد ، معروف به ابن عدى جرجانى در گذشته (٣٦٥) ج ٥ ص ١٨٦٩ بلفظ : «من مات وليس عليه طاعة ، مات ميتة جاهلية» به روايت عامربن ربيعه.
٢٤ ـ «مستدرك الصحيحين» حاكم نيشابورى در گذشته (٤٠٥) ج ١ ص ٧٧ و ١١٧ ازابن عمر بلفظ : «من مات وليس عليه امام جماعة فان موتته موتة جاهلية» .
٢٥ ـ «المغنى» قاضى القضاة معتزلى ، عبد الجبار بن احمد همدانى اسدآبادى درگذشته (٤١٥) جزء متمم عشرين ج ١ ص ١١٦ بلفظ : «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» .
٢٦ ـ «نديم الفريد» علامه محقق ابوعلى ، احمد بن محمد بن يعقوب مسكويه ـ كه اصلش ازرى و مقيم ودرگذشته اصفهان بسال (٤٢١) بوده است بلفظ : «من مات ليلة وليس فى عنقه بيعة امام فقد مات ميتة جاهلية» . ([٣])
٢٧ ـ«حلية الاولياء» حافظ ابونعيم اصفهانى درگذشته (٤٣٠) ج ٣ ص ٢٢٤ بلفظ : «من مات بغير امام فقد مات ميتة جاهلية ومن نزع يده من طاعة (يدا من طاعة الله) جاء يوم القيامة لاحجة له» به روايت از طيالسى.
واضافه كرده است : اين حديث ثابت و مسلّم بوده ، مسلم درحديث خود آنرا از زيد روايت نموده وگفته است : تابعين و اعلام آنرا از زيد نقل كرده اند.
سپس هشت نفرازتابعين رانام برده كه اين حديث راروايت نموده اند.
٢٨ ـ «المنتقى فى الاخبار» مكى بن ابيطالب حموش بن محمد بن مختار اندلسى درگذشته (٤٣٧) به شرحى كه در «نيل الاوطار فى شرح منتقى الاخبار» تحت شماره ٦٦ بيايد
٢٩ ـ «سنن بيهقى» درگذشته (٤٥٨) ج ٨ ص ١٥٦ ـ ١٥٧ بلفظ : «من مات وليس فى عنقه بيعة ، مات ميتة جاهلية»
و بلفظ : «من خرج من الطاعة وفارق الجماعة ، فمات ميتة جاهلية» و نقل از بخارى ومسلم.
٣٠ ـ «شعب الايمان» نيزازبيهقى ، به شرح مختصرآن كه تحت شماره ٤٥ بيايد.
٣١ ـ «المتفق و المفترق» ابوبكر احمد بن على خطيب بغدادى درگذشته (٤٦٣) بلفظ : «من نزع يدا من طاعة الله و فارق الجماعة ثم مات ، مات ميتة جاهلية ، ومن خلعها بعد عهدها لقى الله ولا حجة له» از ابن عمر (كنزالعمال ٦/٦٦ شماره ١٤٨٦٥)
٣٢ ـ «جمع بين صحيحين ـ بخارى ومسلم ـ» محمد بن فتوح حميدى درگذشته (٤٨٨) بلفظ : «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»
(به نقل احقاق الحق قاضى نورالله شوشترى در اوائل بحث امامت ، نيز آيت الله مرعشى در پاورقى احقاق ج ٢ ص ٣٠٦ بواسطه كنزالعمال (١/١٨٦ چاپ حيدر آباد) آنرانقل نموده ، اما روايت با كمى اختلاف در عبارت بدون نام حميدى ذكر شده)
٣٣ ـ «شرح المبسوط فى الفقه» شمس الدين سرخسى (درگذشته ٤٩٠) .
٣٤ ـ «شرح السير الكبير شيبانى» نيز از سرخسى ج ١ ص ١١٣ چاپ حيدرآباد ٦ـ ١٣٣٥.
نيز ج ١ ص ١٦٧ چاپ ١٩٧١ م قاهره بلفظ : «من اتاه من اميره ما يكرهه فليصبر ، فانّ من خالف المسلمين قيد شبر ، ثم مات ، مات ميتة جاهلية»
٣٥ ـ «ربيع الابرار» محمود بن عمر زمخشرى درگذشته (٥٣٨) ج ٤ ص ٢٢١ باب الملك و السطان بلفظ : «من مات و ليس فى عنقه لامام المسلمين بيعة فميتته ميتة جاهلية»
٣٦ ـ «ملل و نحل» محمد بن عبد الكريم شهرستانى شافعى درگذشته (٥٤٨) ج ١ چاپ قاهره ص ١٧٢ ذيل «الاسماعيليه» بلفظ : «ان من مات و لم يعرف امام زمانه ، مات ميتة جاهلية» ونيز : «من مات و لم يكن فى عنقه بيعة امام ، مات ميتة جاهلية»
٣٧ ـ «مصباح المضيئ فى خلافة المستضيئ» ابوالفرج ، عبد الرحمن بن على بن محمد الجوزى در گذشته (٥٩٧) ج ١ ص ١٤٠ ـ ١٤٧ چاپ اوقاف عراق بسال ١٣٩٧ شامل احاديث كليات خلافت از جمله حديث : «من فارق الجماعة شبرًا فمات ، فميتته جاهلية» .
٣٨ ـ «جامع الاصول» ابن اثير جزرى درگذشته (٦٠٦) ج ٤ ص ٤٥٦ بلفظ : «من خرج من السلطان شبراً مات ميتة جاهلية» از ابن عباس از طريق بخارى و مسلم
وبلفظ : «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة فمات ، مات ميتة جاهلية ، و من قتل تحت راية عمية يغضب لعصبية او يدعوا الى عصبية فقتل ، فقتلته جاهلية» به روايت از ابوهريره ، از طريق مسلم ونسائى .
٣٩ ـ «مسائل الخمسون» محمد بن فخر رازى در گذشته (٦٠٦) مسئله ٤٧ ص ٣٨٤ چاپ ـ ضميمه مجموعه رسائل ـ مصر مطبعه علمى كردستان سال ١٣٢٨ بلفظ : «من مات و لم يعرف امام زمانه فليمت ان شاء يهوديا و ان شاء نصرانيا» (كتاب «پيرامون معرفت امام» از علامه فقيه صافى گلپايگانى ص ٨)
٤٠ ـ «المغنى فى شرح الخرقى» ابن قدامه ، عبدالله بن احمد مقدسى جماعيلى دمشقى حنبلى درگذشته (٦٢٠) ج ١٠ ص ٤٦ چاپ بيروت ، تحت عنوان «قتال اهل البغى» به روايت انس وبلفظ : «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة فمات ، فميتته جاهلية»
٤١ ـ «فتح العزيز على كتاب الوجيز» ابوالقاسم ، عبدالكريم بن محمد قزوينى رافعى درگذشته (٦٢٣) به تفصيلى كه در تلخيص الحبير شماره ٥٦ بيايد.
٤٢ ـ «شرح نهج البلاغه» ابن ابى الحديد معتزلى درگذشته (٦٥٦) ج ٩ ص ١٥٥ بلفظ : «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية» بااضافه جمله «واصحاب ما همه قائل به صحت ودرستى اين قضيه هستند كه جز با شناخت امامان كسى به بهشت نخواهد رفت.
وج ١٣ ص ٢٤٢ بلفظ : «من مات و لا امام له مات ميتة جاهلية» به نقل عبدالله بن عمر ، واضافه ميكند : وى شبانه به در خانه حجاج (ابن يوسف ثقفى) رفت تابرخلافت عبدالملك مروان باوى كه ازطرف اوحاكم عراق بود ، بيعت كند ، به اين دليل كه پيامبر فرموده : «من مات و لا امام له مات ميتة جاهلية» ولى روش تحقيرآميز و ذلت آور حجاج نسبت به عبدالله بن عمر آنچنان بود كه بجاى دست پاى خود را از رختخواب بسوى او دراز كرد و گفت : (جهت بيعت) دست خود را به پاى من متصل كن. واينچنين بجاى مراسم بيعت گيرى با ابن عمر برخورد مسخره آميز نمود.
٤٣ ـ«شرح صحيح مسلم» حافظ نووى درگذشته (٦٧٦) ج ١٢ ص ٢٤٠
٤٤ ـ «رياض الصالحين» نيز از نووى ج ١ ص ٤٣٧ شماره ٦٦٢ و در چاپ دمشق ص ٢٨٤ ـ٢٨٥ شماره ٦٦٣ بلفظ : «من خلع يدًا من طاعة لقى اللّه يوم القيامة ولا حجة له ، و من مات و ليس فى عنقه بيعة ، مات ميتة جاهلية» رواه مسلم.
وفى روايه له : «من مات وهومفارق للجماعة فانّه يموت ميتة جاهلية»
وبه شماره ٦٧٠ بدين عبارت آمده : «من كره من اميره شيئا فليصبر ، فانّه من خرج من السطان شبرا مات ميتة جاهلية» متفق عليه.
٤٥ ـ «مختصرشعب الايمان ـ بيهقى ـ» از ابوجعفر عمر قزوينى درگذشته (٦٩٩) ص ١٠٦ چاپ مصر بلفظ : «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة ثم مات ، مات ميتة جاهلية» به روايت از ابوهريره ونقل از مسلم.
٤٦ ـ «الاحسان بترتيب صحيح ابن حبان» امير علاء الدين ، على بن بلبان فارسى حنفى درگذشته (٧٣٩) ج ٧ ص ٤٩ چاپ بيروت ، بلفظ : «من مات وليس له امام مات ميتة جاهلية» از طريق ابويعلى به روايت از معاويه.
٤٧ ـ «تلخيص المستدرك» حافظ ذهبى درگذشته (٧٤٨) ج ١ ص ٧٧ و ١١٧ نقل واقرار به عين آنچه از مستدرك حاكم گذشت نموده.
٤٨ ـ «تفسير» ابن كثير دمشقى درگذشته (٧٧٤) ج ١ ص ٥١٧ بلفظ : «من مات و ليس فى عنقه بيعة ، مات ميتة جاهلية» .
٤٩ ـ نيز «تاريخ ابن كثير» ج ٧ ص ٢٣٢ بدين شرح كه چون مردم ـ بخاطر كشتار عمومى اهل مدينه يزيد را از خلافت خلع و ساقط كردند عبد الله بن عمر فرزندان واهلبيت خود را جمع نمود و پس از تشهد گفت : ما به حساب بيعت با خدا و رسولش با اين مرد (يزيد بن معاويه) بيعت كرديم وشنيديم رسول خدا ميگفت : «من نزع يدًا من طاعة ، فانه يأتى يوم القيامة لاحجة له ، و من مات مفارق الجماعة فانه يموت موتة جاهلية»
پس مبادا كسى از شما يزيد را خلع نمايد ومبادا در اين باره اسراف و تند روى از خود نشان دهد كه مايه جدائى بين من و او خواهد شد.
٥٠ ـ «شرح المقاصد» سعدالدين تفتازانى (٧٩٢) ج٢ ص٢٧٥ بلفظ : «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» واضافه كرده است اين حديث همانند : (اطيعوا اللّه واطيعوا الرّسول و أولى الأمر منكم) ميباشد.
٥١ ـ «شرح ـ عقائد نسفى ـ» نيز از محقق تفتازانى چاپ ١٣٠٢ ، لكن چاپ ١٣١٣ كه هفت صفحه آن بدست خيانتكاران حذف و ساقط گرديده فاقد اين حديث ميباشد. (الغدير ١٠ / ٣٦٠)
٥٢ ـ «مجمع الزوائد» نور الدين هيثمى درگذشته (٨٠٧) ج ٥ ص ٢١٨ بلفظ : «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية» به روايت از معاويه وبلفظ : «من مات و ليس فى عنقه بيعة مات ميتة جاهلية»
و ص ٢١٩ بلفظ : «و من خرج من الجماعة قيد شبر متعمدا فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه و من مات و ليس لامام جماعة عليه طاعة مات ميتة جاهلية» از معاذ بن جبل به روايت طبرانى وبلفظ : «. . . من أصبح ليس لأمير جماعة عليه طاعة بعثه اللّه يوم القيامة من ميتة جاهلية» از ابودرداء از طريق طبرانى.
و ص ٢٢٣ بلفظ : «من مات و ليس عليه طاعة مات ميتة جاهلية» به نقل از عامربن ربيعه وطريق احمد بن حنبل ، ابويعلى ، بزار و طبرانى
و ص ٢٢٤ بلفظ : «من مات و ليس عليه امام ، فميتته جاهلية» به روايت از ابن عباس و طريق بزار و طبرانى در معجم اوسط.
و ص ٢٢٥ بلفظ : «من مات و ليس عليه امام ، مات ميتة جاهلية» به روايت از معاويه بن ابى سفيان از طريق طبرانى در معجم اوسط.
٥٣ ـ «كشف الاستار عن زوائد البزار على الكتب الستة» نيز از هيثمى ج ٢ ص ٢٥٢ حديث ١٦٣٥ چاپ مؤسسه رسالت ، بلفظ : «من فارق الجماعة قياس (او قيد) شبر فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه ، و من مات و ليس عليه امام فميتته ميتة جاهلية ، و من مات تحت رأية عصبية او ينصر عصبية فقتلته قتلة جاهلية» .
٥٤ ـ «فتح البارى شرح صحيح بخارى» احمد بن محمد بن حجر عسقلانى درگذشته (٨٥٢) ج ١٦ ص ١١٢ بلفظ : «من مات وليس فى عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» به روايت از ابن عمر.
٥٥ ـ «مطالب العالية» نيز از ابن حجر عسقلانى ج٢ص ٢٢٨ تحت شماره ٢٠٨٨ بلفظ : «من مات ولا طاعة عليه مات ميتة جاهلية»
٥٦ ـ «تلخيص الحبير فى تخريج احاديث الرافعى الكبير» نيز از ابن حجر عسقلانى ج ٤ ص ٤١ بلفظ : «من خرج عن الجماعة قيد شبر فقد خلع ربقة الاسلام . . .» به روايت از ابن عمر.
وص ٤٢ بلفظ : «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة ، فميتته جاهلية» به روايت ازابوهريره (فهارس كتاب فوق ص ٢٨٩، چ دارالمعرفه بيروت)
٥٧ ـ «جمع الجوامع» يا «جامع الاحاديث» عبدالرحمن سيوطى درگذشته (٩١١) بشرح مندرج در كنز العمال.
٥٨ ـ «تيسير الاصول» ابن دبيع شيبانى درگذشته (٩٤٤) ج٣ ص ٣٩ به روايت از ابوهريره بلفظ : «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة ، فمات ميتة جاهلية» از طريق دو صحيح بخارى ومسلم.
٥٩ ـ «كنزالعمال» حسام الدين متقى هندى درگذشته (٩٧٥) ج١ ص ١٠٣ شماره ٤٦٣ چاپ حلب بلفظ : «من مات و لا بيعة عليه مات ميتة جاهلية» به روايت از ابن عمر به نقل از مسند احمد وابن سعد.
وشماره ٤٦٤ بلفظ : «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية» به روايت معاويه واز طريق احمد حنبل وطبرانى.
وص ٢٠٧ شماره ١٠٣٥ بلفظ : «من خرج من الجماعة قيد شبر فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه حتى يراجعه ، و من مات و ليس عليه امام جماعة فان موتته موتة جاهلية» از ابن عمر واز طريق مستدرك حاكم.
وشماره ١٠٣٧ بلفظ : «من فارق المسلمين قيد شبر فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه ، و من مات ليس عليه امام فميتته ميتة جاهلية ، ومن مات تحت راية عُمَية يدعوا الى عصبية او ينصر عصبية فقتله جاهلية» از طريق طبرانى (در معجم كبير) به روايت ابن عباس
وص ٢٠٨ شماره ١٠٣٨ بلفظ : «من فارق جماعة المسلمين شبرا ، أخرج من عنقه ربقة الاسلام . . . و من مات من غير امام جماعة مات ميتة جاهلية» به روايت ابن عمر از طريق حاكم در مستدرك.
وص ٣٧٩ شماره ١٦٤٩ بلفظ : «من فارق الجماعة شبرا فقد نزع ربقة الاسلام من عنقه» از على به روايت از بيهقى
وج ٦ ص ٥٢ شماره ١٤٨٠٩ بلفظ : «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة ، فمات ، مات ميتة جاهلية. . .» به روايت از ابوهريره از طريق احمد ، نسائى ومسلم.
وشماره ١٤٨١٠ بلفظ : «من مات و ليس فى عنقه بيعة ، مات ميتة جاهلية» به روايت از ابن عمر از طريق مسلم.
وص ٦٥ شماره ١٤٨٦١ بلفظ : «و من مات و ليست عليه طاعة ،مات ميتة جاهلية» به روايت از عامربن ربيعه از طريق ابن ابى شيبه (در مصنف) و احمد حنبل (در مسند) و طبرانى (در معجم كبير) وسعيد بن منصور (درسنن) وشماره ١٤٨٦٣ بلفظ : «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية ، و من نزع يدا من طاعة جاء يوم القيامة لاحجة له» . به روايت از عبدالله بن عمر و نقل از «معجم كبير» طبرانى و«حليه الاولياء» ابونعيم.
وص ٦٦ شماره ١٤٨٦٥ بلفظ : «من نزع يدا من طاعة اللّه و فارق الجماعة ثم مات ، مات ميتة جاهلية ، و من خلعها بعد عهدها لقى الله و لا حجة له» به روايت ابن عمر از طريق خطيب بغدادى در «المتفق والمفترق» .
٦٠ ـ «جواهرالمضيئه» ملاعلى قارى حنفى درگذشته (١٠١٤) درخاتمه كتاب ج ٢ ص ٥٠٩ بلفظ : «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» و در ص ٤٥٧ گويد : وفرموده او (پيامبر) ص در صحيح مسلم «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» معنايش اين است كه : هر كس نشناسد آن كس را (كه اقتدا به او و رهنمون شدن بدو ـ در زمانى كه دست اندر كار امامت و رهبرى است ـ واجب باشد) مرگش مرگ جاهلى خواهد بود.
٦١ ـ «مجمع الفوائد» محمد بن سليمان مغربى درگذشته (١٠٩٤ درشام) ج ٢ ص ٢٥٩ چاپ بيروت شماره ٦٠٤٨ ، بلفظ : «من مات بغير امام ، مات ميتة جاهلية» ودر روايت ديگر تحت شماره ٦٠٤٩ بلفظ : «من مات و ليس فى عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» از معاويه بن ابى سفيان.
٦٢ ـ «بريقة المحموديه» شيخ ابوسعيد خادمى حنفى درگذشته (١١٦٨) ج ١ ص ١١٦ چاپ مصطفى حلبى قاهره ، بلفظ : «من مات ولم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» (ملحقات احقاق الحق ج ١٩ پاورقى ص ٦٥١)
٦٣ ـ «ازالة الخفاء فى مناقب الخلفاء» شاه ولى الله دهلوى درگذشته (١١٧٦) ج ١ ص ٣ بلفظ : «من مات و ليس فى عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» آنرا ذكر نموده و براى اثبات وجوب كفائى نصب خليفه بر مسلمين تا روز قيامت ، بدان استدلال كرده است.
٦٤ ـ «ازالة الغين» علامه فقيه مولى حيدر على بن محمد فيض آبادى هندى درگذشته (١٢٠٥) دربحث از بى اعتبارى بعضى از احاديث بخارى ،چاپ دهلى ١٢٩٥ بلفظ : «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» (المدخل حديث غدير از عبقات ص٦١)
٦٥ ـ «فواتح الرحموت» ـ شرح «مسلم الثبوت» شيخ محب الله بهارى هندى حنفى درگذشته (١١١٩) ـ از عبد العلى محمد بن نظام الدين محمد انصارى هندى درگذشته (١٢٢٥) ج ٢ ص ٢٢٣ ـ ٢٢٤ چاپ لكهنو ١٨٧٨م بلفظ : «لم يفارق الجماعة احد و مات الا مات ميتة جاهلية» به روايت از بخارى و نيز در چاپ بولاق در حاشيه مستصفى غزالى ج ٢ ص ٢٢٤.
٦٦ ـ «نيل الاوطارـ بشرح «المنتقى فى الاخبار» ـ» قاضى محمدبن على شو كانى يمنى درگذشته (١٢٥٥) ج ٧ ص ٣٥٦ چاپ بيروت ١٩٧٣ بلفظ : «من راى من أميره شيئا يكرهه فليصبر ، فانه من فارق الجماعة شبرا فمات ، فميتته جاهلية» از ابن عباس.
و بلفظ : «من كره من أميره شيئا فليصبر عليه ، فانه ليس احد من الناس خرج من السلطان شبرا فمات عليه الا مات ميتة جاهلية» از ابن عباس.
و بلفظ : «و من خلع يدا من طاعة لقى الله ولا حجة له ، ومن مات وليس فى عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» از ابن عمر به نقل از مسلم.
وص ٣٥٧ بلفظ : «من فارق الجماعة شبرا فكانما خلع ربقة الاسلام من عنقه» به روايت از حرث بن حرث اشعرى و نقل از ترمذى و ابن خزيمه و ابن حبان و روايت از ابن عباس به نقل از بزار و طبرانى در اوسط.
٦٧ ـ «ينابيع الموده» علامه شيخ سليمان بلخى قندوزى درگذشته (١٢٩٤) باب ٣٩ ص ١٣٧ چاپ حيدريه نجف و ص ١١٧ چاپ اسلامبول بلفظ : «و فى المناقب بالسند عن عيسى بن السرى قال : قلت لجعفربن محمد الصادق (ع) حدثنى عما ثبت عليه دعائم الاسلام ، اذا أخذتُ بها زكّا عملى و لم يضرنى جهل ما جهلت.
قال : شهادة أن لا اله الاّ اللّه وأن َّ محمدا رسول اللّه ، والاقرار بما جاء به من عند اللّه ، وحق فى الأموال من الزكاة والاقرار بالولاية التى أمراللّه بها ولاية آل محمد (ص) ، قال رسول اللّه (ص) : «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية. قال اللّه عزوجل : أطيعوا اللّه وأطيعوا الرسول و أولى الأمر منكم.
فكان علىّ صلوات اللّه عليه ثم صار من بعده حسن ثم حسين ثم من بعده على بن الحسين ثم من بعده محمد بن على و هكذا يكون الأمر ، ان الأرض لاتصلح الا بالامام ، ومن مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» .
٦٨ـ «صيانة الانسان عن وسوسة الشيخ دحلان» در دفاع از عقائد وهابى حجاز ، تأليف محمد بن بشير سهسوانى هندى وهابى درگذشته (١٣٢٦) چاپ مصر ص ١٤٩ بلفظ : «ليس أحد يفارق الجماعة شبرا فيموت الامات ميتة جاهلية» از ابن عباس
و بلفظ : «من خرج من الطاعة و فارق الجماعة فمات ، مات ميتة جاهلية» از ابوهريره به نقل از مسلم.
وص ٣٠٧ تا ٣١٥ با الفاظ مختلف واسناد متعدد و ذكر مصادر ، حديث موضوع بحث را نقل وبدان استدلال كرده است
ودرپايان باب مكمل مئه (صدم) ص ٦٢٥ به نقل از شيخ بهاء الدين عاملى در «اربعين» بعنوان حديث متّفق عليه بين عامه وخاصه ، وبلفظ : «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» ونيز به نقل از ملل ونحل شهرستانى.
٦٩ ـ «تاريخ آل محمد» علامه قاضى بهلول بهجت افندى ، از اهالى قفقاز (آذربايجان شوروى) وساكن زنگنه زور تركيه درگذشته (١٣٥٠) كه از زبان تركى به فارسى ترجمه شده ودر آخر آن بلفظ : «من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» و بعنوان متفق عليه علماى خاصه وعامه اين حديث راذكركرده است.
٧٠ ـ «الامام جعفر الصادق» علامه محقق مستشار عبد الحليم جندى مصرى معاصر ، چاپ مجلس اعلى شئون اسلامى جمهورى مصر قاهره ١٣٩٧ در پاورقى ص ١٧٤ بلفظ : «من مات وليس له امام ، فميتته جاهلية» بطور ارسال مسلم

اسامى راويان حديث «من مات ولم يعرف. . .» واحاديث مشابه

توضيح اين مطلب لازم است كه مجموع راويان احاديث بخش اول (يعنى حديث «من مات ولم يعرف. . .» ) عبارت از هفت نفر از صحابه پيامبر اكرم (ص) و راويان مورد قبول اهل تسنن بوده اند كه بنوشته ذهبى در «الكاشف» صاحبان صحاح سته همه از يك يك اين هفت نفر بطور فراوان نقل روايت كرده اند وعملا صدق گفتار وصحت روايات آنها را تاييد واعلام نموده اند واسامى آنها بدين قرار است :
١ ـ زيد بن ارقم درگذشته (٦٨) الكاشف ١ / ٣٣٦ شماره ١٧٣٨
٢ ـ عامربن ربيعه عنزى درگذشته (كمى قبل ازعثمان) الكاشف ٢ / ٥٤ شماره ٢٥٤٩
٣ ـ عبد الله بن عباس درگذشته (٦٨) الكاشف ٢ / ١٠٠ شماره ٢٨٢٩
٤ ـ عبدالله بن عمربن خطاب درگذشته (٧٤) الكاشف ٢/١١٢ شماره ٢٩٠١
٥ ـ عويمر بن مالك معروف به ابوالدّرداء درگذشته (٣٢) الكاشف ٢/٣٥٨ شماره ٤٣٨٨
٦ ـ معاذ بن جبل درگذشته (١٨) الكاشف ٣ / ١٥٣ شماره ٥٥١١
٧ ـ معاويه بن ابى سفيان درگذشته (٦٠) الكاشف ٣ / ١٥٧ شماره ٥٦١٧
واما راويان احاديث بخش ٢ (كه مُصدّر به «من خرج» و «من فارق» و «من خلع» و امثال اين كلمات است) عبارتند از نامبردگان فوق به اضافه :
١ ـ ابوهريره دوسى درگذشته (٥٧ / ٥٩)
٢ ـ انس بن مالك درگذشته (٩٣) كه بنوشته ذهبى در «الكاشف» ـ ٣ / ٣٨٥ تحت شماره ٤٣٣ بخش كنى و ١ / ١٤٠ بشماره ٤٨٣ ـ اين دو نيز در تمام صحاح سته بطور فراوان از آنهانقل حديث شده است.
اكنون كه اجمالى از بحث و بررسى پيرامون حديث مربوط به امام شناسى همه ائمه بر حق اسلام ــ از جمله امام مهدى موعود ــ بنظر رسيد، مى پردازيم به بررسى مشخصات و ويژه گى هاى احاديث مختص به حضرت مهدى و ديگر مطالب و مسائل مربوط به شئون آن حضرت :

بحث و بررسى پيرامون احاديث اختصاصى حضرت مهدى منتظر (عج)

اكنون كه اجمالى از بحث و بررسى پيرامون حديث مربوط به امام شناسى همه ائمه بر حق اسلام ــ از جمله امام مهدى موعود ــ بنظر رسيد، مى پردازيم به بررسى مشخصات و ويژه گى هاى احاديث مختص به حضرت مهدى و ديگر مطالب و مسائل مربوط به شئون آن حضرت :

صحابه راوى احاديث امام مهدى موعود منتظر (عليه السلام) در منابع اهل تسنّن

١ ــ امام اميرالمؤمنين على بن أبى طالب
سنن أبى داود ٤/٥١
٢ ــ أبوإمامه باهلى ، صعد بن عجلان
البيان گنجى ص٩٥
٣ ــ أبوأيوب أنصارى
معجم صغيرطبرانى١/١٣٧
٤ ــ أبوسعيد خدرى
سنن أبى داود ج ٤ ص ١٠٧ حديث شماره ٤٣٨٥
٥ ــ أبوسلمى راعى (چوپان شترهاى) رسول خدا (ص)
مقتل الحسين خوارزمى ص٩٥ و بنقل ينابيع المودة ٣/١٦٠ ، فرائد السمطين٢/٣١٩ حديث شماره٥٧١وعموم كتب شامل أحاديث مهدى
٦ ــ أبوالطفيل عامر بن واثله
مسند أحمد بن حنبل ١/٩٩
٧ ــ أبوليلى
مناقب خوارزمى ، فصل پنجم ص ٢٣ـ٢٤
٨ ــ أبووائل
عقد الدرر جمال الدين يوسف دمشقى ص ٢٣ و ٣٨
٩ ــ أبوهريره
صحيح بخارى ٢/١٧٨ و عموم كتب شامل أحاديث مهدى
١٠ ــ أنس بن مالك
سنن إبن ماجه ٢/٥١٩
١١ ــ تميم دارى
عرائس ثعلبى ص ١٨٦ و بنقل عقد الدرر ص ٢١٩
١٢ ــ ثوبان مولى (غلام آزاد شده) رسول اللّه (ص)
سنن إبن ماجه ٢/٥١٩
١٣ ــ جابر بن سمره
البرهان متّقى هندى ، ذيل تنبيهات ، تنبيه اوّل
١٤ ــ جابر بن عبداللّه أنصارى
مسند أحمد حنبل ٣/٣٨٤
١٥ ــ جابر بن عبداللّه صدفى
استيعاب قرطبى ٢/١١١ چاپ ذيل إصابه إبن حجر و معجم كبير طبرانى ٢٢/٩٣٧
١٦ ــ امام حسن بن على
ينابيع المودة قندوزى ص٥٨٩
١٧ ــ امام حسين بن على
البرهان متّقى هندى باب دوّم حديث ١٧ و ١٨
١٨ ــ سلمان فارسى
مقتل الحسين خوارزمى ١/١٤٦
١٩ ــ طلحة بن عبيداللّه
البرهان متّقى هندى و المهدى المنتظر إبن صديق ص١٢
٢٠ ــ عباس بن عبدالمطلب
المهدى المنتظر إبن صديق ص١٢
٢١ ــ عبدالرحمن بن عوف
البيان گنجى شافعى ص٩٦
٢٢ ــ عبداللّه بن حرث (حارث) بن جزء زبيدى
سنن إبن ماجه ٢/٥١٩ و در چاپ ديگر ٢/٢٧٠
٢٣ ــ عبداللّه بن عباس
فصول المهمّه إبن صبّاغ مالكى ص٢٧٨
٢٤ ــ عبداللّه بن عمر بن خطاب
فصول المهمّه ص ٢٧٧ و البرهان باب ١ حديث ٢ وباب ٦ حديث ٦
٢٥ ــ عبداللّه بن عمرو بن عاص
البيان گنجى ص٩٢
٢٦ ــ عبداللّه بن مسعود
فصول المهمة إبن صبّاغ ص٢٧٩
٢٧ ــ عثمان بن أبى العاص
مسند أحمد حنبل ٤/٢١٦ــ٢١٧
٢٨ ــ عثمان بن عفّان
المهدى المنتظر صديق مغربى ص١٢ ، و در مقاله فتوائى ــ اداره مجمع فقهى سعودى در مكّه ــ مندرج در آخر البيان گنجى ص٧٧ چاپ بيروت
٢٩ ــ علقمة بن عبداللّه
سنن إبن ماجه ] بنقل المهدى فى السنة شيرازى ص٤٢ [ و فصول المهمة إبن صبّاغ مالكى
٣٠ ــ علىّ الهلالى
مجمع الزوائد هيثمى ٩/١٦٥
٣١ ــ عمار بن ياسر
البرهان باب اول حديث ١٠ و باب ٤ فصل ٢ حديث شماره ٧ و ٢٤
٣٢ ــ عمر بن خطاب
البرهان باب اول حديث ٣٨
٣٣ ــ عمران بن حصين
مسند أحمد بن حنبل ٤/٤٣٧
٣٤ ــ عمرو بن عاص
البرهان باب چهارم فصل ٢ حديث ٢٣
٣٥ ــ عمرو بن مره جهنى
إبراز الوهم المكنون أبوالفيض غمارى و عرف الوردى ص١٣٩ و ٣٩٠ و المهدى المنتظر إبن صديق ادريسى ص١٣
٣٦ ــ عوف بن مالك
معجم كبير طبرانى
٣٧ ــ قتادة بن نعمان
البرهان باب اول حديث ١٧ و باب ششم حديث ١٠ و ١١
٣٨ ــ قرة بن اياس المزنى
ينابيع المودة ص ٢٢٠
٣٩ ــ كعب الأحبار
عقد الدرر جمال الدين دمشقى ص ١٨٠ و ٢٣٣ــ٢٣٤ بنقل از فتن نعيم بن حماد
٤٠ ــ كعب بن علقمه
البرهان باب هفتم حديث ٨ــ١٣ــ٢١
٤١ ــ معاذ بن جبل
إبراز الوهم المكنون أحمد بن محمد بن صديق ص٨
٤٢ ــ فاطمة الزهراء بنت رسول اللّه (ص)
فرائد السمطين حموينى
٤٣ ــ أم المؤمنين أم سلمه
سنن أبى داود ٤/١٥١
٤٤ ــ أم المؤمنين عايشه
كتاب الفتن نعيم بن حماد بنقل عقد الدرر ص ١٦ــ١٧ و البرهان باب دوم حديث ٢١
٤٥ ــ أم حبيبه
البرهان باب چهارم فصل ٢ حديث ٢٠

معترفين به تواتر و قطعى الصدور بودن أحاديث مهدى منتظر (عليه السلام)

١ ــ أبوالحسن ، محمدبن حسين آبرى سجستانى (درگذشته ٣٦٣ هـ)
از أعلام محدّثين مورد قبول حفاظ حديث و حديث شناسان از اهل تسنن ، در كتاب «مناقب الشافعى» ــ ذيل نام محمد بن خالد جندى ، راوى حديث جعلى «لا مهدىّ إلاّ عيسى بن مريم» ــ بشرح مندرج در مصادر ذيل ([٤]) اعتراف به تواتر و قطعى الصدور بودن احاديث مهدى نموده است.
٢ ــ حافظ محمد يوسف گنجى شافعى (٦٥٨)
در «البيان فى اخبار صاحب الزمان (ع) » آخر باب يازدهم.
٣ ــ شمس الدين محمد بن أحمد قرطبى (٦٧١)
در «التذكرة فى أحوال الموتى و أمور الآخرة» ص٧٠١.
٤ ــ حافظ جمال الدين مزّى (٧٤٢)
در «تهذيب الكمال» ٥/١٤٦ــ١٤٩ شماره ٥١٨١.
٥ ــ إبن قيم جوزيّه حنبلى (٧٥١)
در «منار المنيف» ص ١٤٢.
٦ ــ إبن حجر عسقلانى (٨٥٢)
در «تهذيب التهذيب» ٩/١٢٥ ذيل شرح حال محمد بن خالد جندى و احتجاج بكلام ابرى در رد جندى ، نيز ــ بنقل «ابراز الوهم المكنون» ص٤٢٣ ــ در «فتح البارى (شرح صحيح مسلم) » .
٧ ــ شمس الدين سخاوى (٩٠٢)
در «فتح المغيث» بنقل از آبرى ] «نظم المتناثر» كتانى ص٢٢٦; «إبراز الوهم المكنون» غمارى ص٤٣٦ و مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ص٢٣٢ [.
٨ ــ جلال الدين عبدالرحمن سيوطى (٩١١)
در «مصباح الزجاجة» ] بنقل بلبيسى در «العطر الوردى فى شرح القطر الشهدى» ص٤٥ [.
و در «فوائد المتكاثرة فى الأحاديث المتواترة» و مختصر آن «الازهار المتناثرة» ] بنقل «إبراز الوهم المكنون» ص٤٣٤ و مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٤٣٤; و در «عرف الوردى» مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ج ١ ذيل ص٣٩٦ [.
٩ ــ إبن حجر هيثمى (٩٧٤)
در «صواعق المحرقة» ص٩٩ و در چاپ ديگر ص١٦٧.
١٠ ــ شيخ مرعى بن يوسف حنبلى (١٠٣٣)
در «فرائد الفكر فى الامام المهدى المنتظر» ] بنقل «لوائح الأنوار البهية» سفارينى ج ٢ و مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٢٣ و «الإذاعة» محمد صديق قنوجى ص١٤٧ [.
١١ ــ أبوزيد عبدالرحمن بن عبدالقادر فاسى (١٠٩٢)
در «منهج المقاصد ــ شرح «مراصد المعتمد» شيخ محمد عربى فاسى ــ» بنقل از سخاوى ] «المهدى المنتظر» عبداللّه بن محمد صديق حسنى ادريسى ص١٠ [.
١٢ ــ محمد بن عبد الرسول بررنجى (١١٠٣)
در «الإشاعة لأشراط الساعة» ص٨٧.
١٣ ــ محمد بن عبدالباقى زرقانى مالكى (١١٢٢)
در «شرح المواهب اللدنيه» ] بنقل «إبراز الوهم المكنون» صديق مغربى ص٤٣٤ و مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ص٢٣٠ [.
١٤ ــ شيخ محمد بن قاسم بن محمد جسوس مالكى (١١٨٢)
در شرح كتاب «الرسالة» عبداللّه بن عبدالرحمن شيروانى ] كتانى در «نظم المتناثر من الحديث المتواتر» ص٢٢٦ و احتجاج به كلام جسوس; و «المهدى المنتظر» إبن صديق غمارى ص٩ [.
١٥ ــ أبوالعلاء ادريس بن محمد ادريس حسينى عراقى فاسى (١١٨٣)
در كتابى كه در باره امام المهدى نوشته ] بنقل «نظم المتناثر» ص٢٢٦; و «المهدى المنتظر» إبن صديق غمارى ص٨ [.
١٦ ــ شيخ محمد بن أحمد سفارينى حنبلى (١١٨٨)
در «لوائح الأنوار البهية» مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٢٠.
١٧ ــ شيخ محمد بن على صبّان (١٢٠٦)
در «اِسعاف الراغبين» ص١٤٥ ، ١٤٧ و ١٥٢.
١٨ ــ قاضى محمد بن على شوكانى (١٢٥٠)
در كتاب «التوضيح فى تواتر ما جاء فى مهدى المنتظر و الدجال و المسيح»
] كتانى در «نظم المتناثر» ص٢٢٥ــ٢٢٨; محمد صديق قنوجى بخارى در «الاذاعة لما كان و ما يكون بين يدى الساعة» ص١٦٠; شيخ محمد خضر حسين مصرى در مقاله «نظرة فى أحاديث المهدى» چاپ دمشق و مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٢١٢; أحمد أمين مصرى در «المهدى و المهدوية» ص١١٠ چاپ مصر; شيخ عبدالمحسن عباد حجازى در مقاله «عقيدة اهل السنّة و الاثر» چاپ مدينه و مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٤٠٣; شيخ تويجرى در «الاحتجاج بالاثر على من أنكر المهدى المنتظر» ص٤٢ .
«تحفة الاحوذى» مباركپورى ص٤٨٤ باب «ما جاء فى المهدى» در شرح حديث ٢٣٣١ [.
١٩ ــ مؤمن بن حسن شبلنجى (١٢٩١)
در «نور الأبصار» ص١٨٩.
٢٠ ــ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى (١٢٩٤)
در «ينابيع المودة» باب ٨٥ ص٥٦٣.
٢١ ــ أحمد بن زينى دحلان مفتى شافعيه (١٣٠٤)
در «فتوحات الاسلاميه» ٢/٢١١ بنقل از «اشاعة» برزنجى.
٢٢ ــ سيد محمد صديق حسن قنوجى بخارى (١٣٠٧)
در «الاذاعة لما كان و ما يكون بين يدى الساعة» ص١١٢.
٢٣ ــ محمد بلبيسى بن محمد بن أحمد حسينى شافعى مصرى (١٣٠٨)
در «عطر الوردى فى شرح القطر الشهدى» ص٤٤ بنقل از «شرح ورد السحر» شيخش أبوعبدالسلام شبراوى و ص٤٥ بنقل از «مناقب الشافعى» أبوالحسن آبرى درگذشته ٣٦٣ و از «مصباح الزجاجة» سيوطى.
٢٤ ــ أبوعبداللّه محمد بن جعفر كتانى مالكى (١٣٤٥)
در «نظم المتناثر من الحديث المتواتر» ص٢٢٥ــ٢٢٨ شماره٢٨٩.
ــ توضيحاً اسامى هشت نفر از معترفين به تواتر احاديث ويژه مهدى منتظر را با مصدر نقل ذكر كرده بدين شرح :
سخاوى ، آبرى ، عراقى ، شيخ جسوس ، زرقانى ، مؤلف «مغانى الوفاء بمعانى الاكتفاء» ، سفارينى ، شوكانى.
٢٥ ــ مباركپورى (١٣٥٣)
در «تحفة الاحوذى» ص٤٨٤ باب «ما جاء فى المهدى» در راستاى شرح حديث ٢٢٣١.
٢٦ ــ شيخ محمد خضر حسين مصرى (١٣٧٧)
در مقاله «نظرة فى أحاديث المهدى» چاپ ضمن «مجلة التمدن الاسلامى» دمشق ١٣٧٠هـ ١٩٥٠م ص٨٢٩ ، و بنقل از شوكانى بطوريكه تلقى به قبول نموده و عيناً مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٢١٢ ميباشد.
٢٧ ــ ابوالفيض ، سيد احمد بن محمد بن صديق غمارى حسينى ازهرى شافعى مغربى (١٣٨٠)
در «ابراز الوهم المكنون من كلام ابن خلدون ، أو المرشد المبدى لفساد طعن ابن خلدون فى أحاديث المهدى» ص٤٣٣ــ٤٣٦ و عيناً مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٢٢٧ــ٣٨٢.
٢٨ ــ شيخ ناصرالدين آلبانى (معاصر)
در مقاله «حول المهدى» نشريه «مجلة التمدن الاسلامى» دمشق سال٢٢ ذيقعده ١٣٧١هـ ، ص ٦٤٢ــ٦٤٦ و عيناً مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٣٩١.
٢٩ ــ شيخ صفاءالدين آل شيخ الحلقه عراقى
در «مجلة التربية الاسلامية» شماره٧ ص٣٠ سال١٤ ] «المهدى المنتظر بين التصور و التصديق» شيخ محمد حسن آل يس ص٢٩; نيز «المهدى المنتظر» ص٢٩ [.
٣٠ ــ شيخ عبدالمحسن بن حمد عباد
عضو هيئت تدريسى دانشگاه اسلامى مدينه ، در مقاله «عقيده اهل السنّة و الاثر فى المهدى المنتظر» نشريه «مجلة جامعة الاسلاميه» مدينه سال اول شماره ٣ ذيقعده ١٣٨٨ بخش چهارم مقاله ص٦٤٣ و عيناً مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ص٤٠٢ــ٤٠٤.
و در ديگر مقاله مفصّل بعنوان «الرّد على من كذب بالاحاديث الصحيحة الواردة فى المهدى» در ردّ بر رساله «لا مهدى يتنظر بعد الرسول خير البشر» ابن محمود قاضى قطر ، نشريه فوق شماره ١ سال ١٢ ، ١٤/١٤٠٠ هـ و عيناً مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٤٤٢.
٣١ ــ ابوالفضل عبداللّه بن محمد بن صديق حسينى ادريسى
در «المهدى المنتظر» چاپ عالم الكتب بيروت ص٩٥.
٣٢ ــ شيخ حمود بن عبداللّه تويجرى (معاصر)
از استادان دانشگاه اسلامى مدينه ، در كتاب «الاحتجاج بالاثر على من أنكر المهدى المنتظر» در ردّ بر كتاب «لا مهدى يتنظر بعد الرسول خير البشر» قاضى قطر ص١٢١.
٣٣ ــ شيخ عبدالعزيز بن عبداللّه بن باز (معاصر)
از رجال علمى دربار حكومت سعودى و رئيس ادارات علوم و فتوى و دعوت و ارشاد ، در ذيل تأييدنامه مقاله «عقيدة اهل السنّة و الاثر فى المهدى المنتظر» شيخ عبدالمحسن عباد سابق الذكر ، و نيز در كلام تقريضى او بر كتاب «الاحتجاج بالاثر . . .» تويجرى مذكور ص٣.
٣٤ ــ در پايان قابل توجه است كه دكتر عبدالحليم نجار ضمن مقدمه اش ــ بر كتاب «المهديه فى الاسلام» سعد محمد حسن مصرى ، كه در خلط مبحث حقايق اسلامى و ناديده انگاشتن نقليات حديثى و اعترافات علماء در باب مهدى منتظر و انكار او خلاصه مى شود ــ مؤكداً خاطر نشان ميكند كه بنظر علماء حديث ، موضوع مهدى بالغ و برخوردار از تواتر معنوى است.

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
[١] ـ بحارالانوار ٢٣/٧٦ ـ ٩٥ چاپ دوم ،ودرچ امين الضرب قديم ٧/١٦ ـ٢٠
[٢] ـ توضيحابخشى ازاين كتاب به عنوان جزء اول و دوم از جلد سوم در سال ١٤٠٣ بتحقيق حبيب الرحمان اعظمى و وسيله دار السلفيه هند بچاپ رسيده ، ولى موقع تنظيم اين رساله دردسترس نگارنده نبود تابدان مراجعه وبلاواسطه ازآن نقل شود.
[٣] ـ به نقل سيد بن طاووس در «طرائف» ص ٢١٠ ضمن شماره ٣٠٥ ، و «نديم الفريد» بعنوان «نديم الأحباب وجليس الأصحاب» نسخه خطى آن در كتابخانه مغنيسا از بلاد تركيه بشماره (١٢١٠) موجود است. (اعلام زركلى ١/٢١٢)
[٤] ــ تذكرة قرطبى ص ٧٠١.
ــ تهذيب الكمال حافظ مزى ٢٥/١٤٦ ذيل ترجمه محمد بن خالد جندى.
ــ منار المنيف إبن قيم جوزيه حنبلى ص١٤٢.
ــ تهذيب التهذيب إبن حجر عسقلانى ٩/١٢٥ ذيل شرح حال محمد بن خالد و احتجاج بكلام ابرى در ردّ بر او.
ــ فتح المغيث سخاوى (بنقل نظم المتناثر كتانى ص١٤٤) .
ــ مصباح الزجاجة سيوطى (بنقل عطرالوردى بلبيسى ص٤٥) و عرف الوردى ص١٦٥.
ــ صواعق المحرقة إبن حجر ص٩٩ و در چاپ ديگر ص١٦٧.
ــ البرهان متّقى هندى باب دوازدهم.
ــ فرائد الفكر فى الإمام المهدى المنتظر مرعى بن يوسف كرمى (بنقل لوائح الأنوار سفارينى ص٢٣) .
ــ الإشاعه برزنجى ص٨٧.
ــ شرح المواهب اللدنيه زرقانى (بنقل المتناثر كتانى ص١١٤) .
ــ لوائح الأنوار البهيه سفارينى ــ مندرج در الإمام المهدى عند أهل السنّة ٢/٢٣ ــ.
ــ اسعاف الراغبين صبّان ص١٤٠.
ــ نور الأبصار شبلنجى ص١٧١.
ــ نظم المتناثر كتانى ص٢٢٨.
ــ عقيدة اهل السنة و الاثر عبدالمحسن عباد ــ مندرج در الإمام المهدى عند اهل السنّة ٢/٤٠٢ ــ.
ــ الإحتجاج بالاثر على من أنكر المهدى المنتظر تويجرى ص٢٨ و ١٤٣ و ٣٠١.
ــ المهدى المنتظر إبن صديق غمارى ص٧.


۲
اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن

معترفين به صحّت و قابل استناد بودن احاديث مهدى منتظر (عليه السلام)

و اما معترفين از طبقه حديث آوران و حديث شناسان اهل تسنن به صحت و قابل استناد بودن احاديث وارده پيرامون شئون مختلف مهدى منتظر ، پس در حدود بيست و پنج نفرند كه هر يك با تعبيرات گوناگون ، نقليات روايتى مورد بحث را صحيح و قابل قبول اعلام كرده اند و اسامى و آدرس كلامى آنها بدين قرار است :
١ ــ حافظ ترمذى (متوفى ٢٩٧) در «سنن» خود ــ كه يكى از صحاح سته حديث اهل تسنن مى باشد ــ ج ٤ ص ٥٠٥ و ٥٠٦
٢ ــ حافظ ابوجعفر عقيلى (٣٢٢) در كتاب «الضعفا الكبير» ذيل ترجمه على بن نفيل حرانى ج ٣ ص ٢٥٣ ، شماره ١٢٥٧
٣ ــ ابومحمد حسن بن على خلف بربهارى شيخ حنبليان (٣٢٩) در كتاب «شرح السنة» بنقل شيخ حمود تويجرى در «الاحتجاج بالاثر على من انكر المهدى المنتظر» ص ٢٨
٤ ــ حاكم نيشابورى (٤٠٥) در«مستدرك» ج٤صفحات ٤٢٩ ،٤٤٢ ،٤٥٠ ، ٤٥٤ ، ٤٥٧ ، ٤٥٨ ، ٤٦٤ ، ٤٦٥ ، ٥٠٢ ، ٥٢٠ ، ٥٥٤ ، ٥٥٧ ، ٥٥٨
٥ ــ امام المحدثين بيهقى (٤٥٨) در «الاعتقاد و الهداية الى سبيل الرشاد ص ١٢٧ ونيز بنقل ابن قيم در «منار المنيف» ص ١٣٠ شماره ٢٢٥
٦ ــ حافظ بغوى (٥١٠ يا ٥١٦) در «مصابيح السنة» ص ٤٨٨ شماره ٤١٩٩ ، ٤٩٢ و ٤٩٣
٧ ــ مورخ شهير و محدث معروف ابن اثير (٦٠٦) در كتاب «النهاية فى غريب الحديث و الاثر» ج ١ ص ٢٩٠ ج ٢ ص ١٧٢ و ٣٢٥ و ٣٨٦ و ج ٤ ص ٣٣ و ج ٥ ص ٢٥٤
٨ ــ ابن منظور افريقى (٧١١) در «لسان العرب» ص ٥٩ ذيل كلمه «هدى»
٩ ــ ابن تيميه يگانه بنيانگذار مذهب وهابى سعودى (٧٢٨) در «منهاج السنه» ج ٤ ص ٢١١
١٠ ــ بزرگ حديث شناس اهل تسنن ، حافظ ذهبى ، (٧٤٨) در «تلخيص المستدرك» ج ٤ ص ٥٥٣
١١ ــ ابن كثيرشامى (٧٧٤) در«النهاية فى الفتنوالملاحم» ج١ ص٥٥
١٢ ــ فاضل تفتازانى (٧٩٣) در «شرح المقاصد ص ٣١٢ در شرح عقايد نسفى ص ١٦٩
١٣ ــ نور الدين هيثمى (٨٠٧) در «مجمع الزوائد» ج ٧ ص ١١٥ ، ١١٦ ، ٣١٣ ، ٣١٤ ، ٣١٦ ، ٣١٧
١٤ ــ شيخ محمد جزرى دمشقى شافعى (٨٣٣) در «السمى المناقب فى تهذيب اسنى المطالب» ص ١٦٣ ، ١٦٨
١٥ ــ الشهاب احمد بن ابى بكر بوصيرى (٨٤٠) در «مصباح الزجاجة فى زوائد ابن ماجه» ج ٣ ص ٢٦٣ شماره ١٤٤٢
١٦ ــ علاء الدين بن حسام الدين معروف به متقى هندى (٩٧٥) در «البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان» كه در رد سيد محمد بن سيد محمد خان جونپورى مدعى مهدويت ، نوشته و از متن فتواهاى چهار نفر از علماى مذاهب اربعه حنفى ، شافعى ، مالكى و حنبلى هم (كه بيانگر صحت احاديث مربوطه و وجوب ايمان بدانها بر هرمسلمانى است) استفاده نموده .
مراجعه شود به كتاب فوق ص ١٧٧ و ١٧٨ ــ ١٧٩ و ١٨٠ و ١٨١ و ١٨٢ و ١٨٣
١٧ ــ سيد محمد مرتضى حسينى حنفى واسطى زبيدى (١٢٠٥) در «تاج العروس» ج ١٠ ص ٤٠٨ ، ٤٠٩ ، ذيل كلمه «هدى»
١٨ ــ شهاب الدين احمد بن اسماعيل حلوائى شافعى مصرى ، (١٣٠٨) در منظومه «قطر الشهدى فى اوصاف المهدى» كه شرحش بنام «عطرالوردى فى شرح القطرالشهدى» بطورمكرربنظر رسيد ص٦٨
١٩ ــ ابوالبركات آلوسى حنفى (١٣١٧) در «غالية المواعظ» ص ٧٦ ــ ٧٧
٢٠ ــ ابوالطيب ، محمد شمس الحق عظيم آبادى (١٣٢٩) در «عون المعبود شرح سنن ابى داود» ج ١١ ص ٣٦١
٢١ ــ شيخ منصورعلى ناصف (بعد ١٣٧١) در «التاج الجامع للأصول» باب هفتم ــ ج ٥ ص ٣٤١ آخر باب نهم ؟؟؟
٢٢ ــ شيخ محمد بن عبدالعزيز مانع ، (١٣٨٥) در «تحديق النظر باخبار الامام المنتظر»
٢٣ ــ شيخ محمد قؤاد عبدالباقى (١٣٨٨) در تعليقه اش بر حديث مندرج در سنن ابى داود ، بنقل شيخ عبدالمحسن عباد در مقاله «عقيدة اهل السنة و الاثر فى المهدى المنتظر» مندرج در «الامام المهدى عند اهل السنة» ج ٢
٢٤ ــ ابوالاعلى مودودى ، معاصر ، در «البيانيات» ص ١١٦
٢٥ ــ نويسنده محقق سعيد ايوب معاصر در «عقيدة المسيح الدّجال فى الاديان» ص ٣٦١ چاپ سوم قم ، مطبعه مهر ١٤١٣

مهدى (عليه السلام) از فرزندان فاطمه (عليها السلام) دختر پيامبر (صلى الله عليه وآله) است

از جمله پيشگوئيهاى صريح پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) پيرامون امام مهدى منتظر در رابطه با مشخصات نسبى و ويژگيهاى فاميلى آن حضرت ، موضوع بودن آن موعود جهانى است از فرزندان فاطمه ، كه در حدود هفتاد نفر از مراجع حديثى و أعلام تاريخى اهل تسنن ، احاديث بيانگر اين امر و فرازهاى تاريخى مربوط بدان را نقل و ثبت كرده اند و محلّى براى شكّ و شبهه در اين باره باقى نگذارده اند; و عباراتى كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در اين باره ايراد فرموده ، بنقل ام سلمه بدين قرار است :
«المهدىّ حقّ و هو مِن ولد فاطمة»
«المهدىّ مِن ولد فاطمه»
«المهدىّ مِن عترتى مِن ولد فاطمة»
و به نقل حسين بن على بن أبى طالب بدينگونه باشد كه با روى سخن به فاطمه فرمود :
«المهدى من ولدك»
«أبشرى يا فاطمة ، فانّ المهدىّ منك»
«أبشرى يا فاطمة ، المهدىّ منك»
و به نقل أبوايّوب أنصارى چنين آمده :
«. . .و منّا خير الأوصياء و هو بعلك . . . و منّاالمهدىّ و هو من ولدك»
«. . . و منّا المهدىّ . . .»
و همچنان كه ملاحظه مى شود اين عبارات خلاصه مى شود در اعلام بودن حضرت مهدى (عليه السلام) از فرزندان فاطمه (عليها السلام) دختر پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، و براين اساس فاطمى نبودن مدّعيان مهدويّت خود يكى از دلائل محكم ، و سرنخى است بر دروغگوئى آنان.
همچنانكه ديگر مشخّصات مهدى راستين نيز دليل و نشانه است بر دروغگوئى مهديهاى فاطمى و بى اساس بودن دعواى مهدويّت آنها.
و امّا ناقلين بودن حضرت مهدى از فرزندان فاطمه ، و مصادر نقل آن ، پس بدين شرح است :
١ ــ إبراز الوهم المكنون من كلام إبن خلدون : أحمد بن محمّد بن صديق مغربى; ص١٤٦ حديث ٧٧.
٢ ــ الإذاعة لما كان و ما يكون بين يدى الساعة : سيد محمد صديق حسن قنوجى بخارى; ص١١٦.
٣ ــ الأربعين حديثا فى المهدى : حافظ أبونعيم اصفهانى; مندرج در «العرف الوردى» سيوطى و «حديقة الشيعة» مقدّس أردبيلى و «كشف الغمة» اربلى و «بحار الأنوار» علاّمه مجلسى.
٤ ــ أرجح المطالب : شيخ عبيداللّه حنفى; ص٣٨١ و ٣٨٤ و ٣٨٥ با اسناد مختلف.
٥ ــ أسعاف الرّاغبين : إبن صبّان مالكى; چاپ حاشيه «نور الأبصار» شبلنجى ، ص١٣٧.
٦ ــ الإشاعة لأشراط الساعة : محمد بن رسول حسينى برزنجى; ص٨٨.
٧ ــ أشعة اللمعات : شيخ عبدالحقّ دهلوى; ٤/٣٣٧.
٨ ــ انسان العيون (مشهور به سيره حلبى) : ١/١٩٣.
٩ ــ البرهان فى علامات مهدى آخر الزّمان : متّقى هندى; باب٢ حديث ٢ و ١٧ و ٢٠ و ٢٢ و ٢٣.
١٠ ــ البيان فى أخبار صاحب الزمان : گنجى شافعى; ص٣١٠ چ نجف.
١١ ــ التّاج الجامع للأصول : شيخ منصور على ناصف; ج٥ ص٣٤٣ ، اوايل باب هفتم كتاب الفتن.
١٢ ــ تاريخ الرقّة : أبوعلى قشيرى حرّانى; ص٧٠ و ٧١.
١٣ ــ تاريخ الكبير : بخارى; ج٢ بخش ١ ص٣١٦.
١٤ ــ تذكرة الحفاظ : شمس الدين ذهبى; ١/٤٦٣.
١٥ ــ تذكرة : قرطبى; ص٦١٦.
١٦ ــ تعليقة : شيخ طاهر نعسانى بر «تاريخ الرقّة : » قشيرى; ص٧٠.
١٧ ــ تلخيص مستدرك حاكم : ذهبى; ٤/٥٥٧.
١٨ ــ تمييز الطيّب من الخبيث : إبن ربيع شيبانى; ص٢٢٠.
١٩ ــ تيسير الوصول : إبن ربيع شيبانى; ٢/٢٣٧.
٢٠ ــ جالية الكدر : عبدالهادى ابيارى; ٢٠٨.
٢١ ــ جامع صغير : سيوطى شافعى; ٢/٥٧٩.
٢٢ ــ جمع الجوامع : سيوطى; ٢/١٠٤.
٢٣ ــ جواهر العقدين : نورالدين سمهورى; بنقل «ينابيع المودة» قندورى ، اول باب٧٣.
٢٤ ــ در المنثور : سيوطى; ٦/٥٨; بنقل از أبوداود ، إبن ماجه ، طبرانى تا حاكم از امّ سلمه.
٢٥ ــ الدُّر المنظم : محمد بن طلحه شافعى (٦٥٢) مندرج در باب ٦٨ «ينابيع المودة» ص ٤٩٢ چاپ نجف و ص ٤٣٢ چاپ استانبول
٢٦ ــ ذخائر العقبى : محب الطبرى; ص٤٤ و ١٦٦; بنقل «أربعين حديثاً فى المهدى» أبوالعلاء همدانى.
٢٧ ــ راموز الأحاديث : أحمد ضياءالدين حنفى نقشبندى; ص٢٣٦.
٢٨ ــ سراج المنير ــ فى شرح الجامع الصغير سيوطى ــ : احمد بن محمد عزيزى; ص٤٠٩.
٢٩ ــ سنن : أبى داوود سجستانى; ٤/١٥١.
٣٠ ــ سنن المصطفى : إبن ماجه قزوينى; ٢/٥١٩.
٣١ ــ شرح نهج البلاغة : إبن أبى الحديد; ١/٢٨١ چاپ ٢جلدى مصر.
٣٢ ــ صحيح مسلم : به نقل كنز العمال ١٤/٢٦٤
٣٣ ــ صواعق المحرقة : ابن حجر هيثمى; ص٢٣٥.
٣٤ ــ العرائس الواضحه : عبدالهادى ابيارى; ٢٠٨.
٣٥ ــ العرف الوردى فى اخبار المهدى : سيوطى; ضمن «الحاوى للفتاوى» ; ٢/١٢٤ و ١٤٤ و ١٣٧ و ١٤٦ و ١٤٨ و ١٥٥ و ١٦٥ از أبونعيم و إبن عساكر و طبرانى ، چاپ ١٣٧٨ مصر.
٣٦ ــ عقد الدرر فى أخبار المنتظر : ص٢١ حديث ٢١ـ٢٥ بنقل از «سنن» إبن ماجه و «سنن» امام أبوعمر مقرى و «صفة المهدى» حافظ أبونعيم و «الملاحم» إبن منادى.
٣٧ ــ الفتاوى الحديثه : إبن حجر هيثمى مكى; ص٢٩.
٣٨ ــ فتح الكبير : يوسف نبهانى لبنانى; ص٢٥٩.
٣٩ ــ الفتن و الملاحم : أبونعيم بن حماد; ج١ ص ٣٧٣ چاپ مكتبة التوحيد قاهره
٤٠ ــ الفتوحات الكبير : محى الدين ابن عربى چاپ بولاق
٤١ ــ الفردوس : شيرويه بن شهردار ديلمى; شماره ٦٦٧٠ ج ٤ ص ٢٢٣.
٤٢ ــ فصول المهمة : إبن صباغ مالكى; ص٢٧٦.
٤٣ ــ الفقه الأكبر : مولوى حسن الزّمان; ٢/٦٧ و ٢/٧٠.
٤٤ ــ كنز العمّال : متّقى هندى; ٦/٣١٨ و ٧/٢٥٩ ، چاپ حيدرآباد و ١٢/١٠٥ بنقل از سنن ابى داود و صحيح مسلم از ام سلمه و ١٤ / ٢٦٤ به نقل از إبن عساكر از امام حسين بن على ، چاپ حلب
٤٥ ــ كنوز الحقايق : مناوى; ص ٣ و ١٦٤ ط بولاق مصر.
٤٦ ــ لوائح الأنوار البهية : محمد سفارينى حنبرى; قبل از عنوان فوائد.
٤٧ ــ مجمع الزوائد : نورالدين هيثمى; ٩/١٦٦ ، كتاب المناقب ، باب فضل اهل البيت.
٤٨ ــ مستدرك : حاكم نيشأبورى; ٤/٥٥٧.
٤٩ ــ مسند فاطمه : سيوطى; چاپ ١٤٠٦ مطبعه عزيزيه حيدرآباد هند ، بنقل از إبن عساكر.
٥٠ ــ مشارق الأنوار فى فوز اهل الإعتبار : حمراوى; ص ١٥٢ بنقل از «صحيح» مسلم و «سنن» أبى داود و «سنن» نسائى و «مستدرك» حاكم و «سنن» إبن ماجه و «سنن» بيهقى و ديگران.
٥١ ــ مشكاة المصابيح : خطيب تبريزى; ٣/٢٤.
٥٢ ــ مصابيح السنّة : بغوى; ٣/١٣٤.
٥٣ ــ مطالب السئول : محمد بن طلحه شافعى; ص٨٩.
٥٤ ــ معجم الصغير : أبوالقاسم طبرانى; ص٥٢ حديث ٩٤.
٥٥ ــ مفتاح النجاء : بدخشى; ص١٠٠ ، مخطوط.
٥٦ ــ مقاتل الطالبيين : أبوالفرج اصفهانى; ص١٤٣.
٥٧ ــ مقاصد الحسنه : شمس الدين سخاوى; ص٤٣٥.
٥٨ ــ الملاحم : إبن منادى ــ أبوالحسين احمد بن جعفر ــ; ص٤١.
٥٩ ــ المنار المنيف : ابن قيم جوزيه ص ١٤٦ شماره ٣٣٤
٦٠ ــ منتخب كنزالعمّال : چاپ حاشيه «مسند» أحمد حنبل ، ٥/٩٦ و ٦/٣٠.
٦١ ــ منهاج السنّة : إبن تيميه حرّانى; ٢/٢١١.
٦٢ ــ ميزان الإعتدال : ذهبى; ١/٣٥٥ و ٢/٢٤٠.
٦٣ ــ نهاية البداية و النهاية : إبن كثير دمشقى; ٣٧١ و ٤٠.
٦٤ ــ ينابيع المودة : سليمان قندوزى; ٣/٨٦ چ بيروتو ص٥١٩ چ نجف

مهدى موعود منتظر حسينى و از فرزندان امام حسين بن على (عليهما السلام) است نه حسنى و از فرزندان امام حسن بن على (عليهما السلام)

از جمله پيشگوئيهاى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در رابطه با مشخصات نسبى و ويژه گيهاى خانوادگى امام مهدى منتظر (عليه السلام) موضوع حسينى بودن او ست كه حضرتش با تعبيرات مختلف جدّ پدرى آن امام بزرگوار را ابوعبداللّه ، حسين بن على بن ابى طالب معرفى و اعلام فرمود .
البته بشرحى كه بعداً ملاحظه مى شود حداقل يكصد و بيست و هشت نفر از اعلام حديثى و تاريخى اهل تسنن در مصادر حديثى و منابع تاريخى مربوطه اعتراف به ولادت حضرت مهدى در حدود نيمه دوم قرن سوم هجرى نموده و عموما به سلسله نسب پدرى آن بزرگوار كه از امام حسن عسكرى منتهى به امام حسين بن على بن ابيطالب مى شود تصريح كرده اند و ديگر جاى هيچگونه شكى نيست كه حضرت مهدى موعود منتظر حسينى است و چندان نيازى به طرح عنوان حسينى بودن آن بزرگوار نخواهد بود .
ولى جهت آگاهى خوانندگان به حقايق تاريخى وكشف وبرملاشدن دروغبافى وبى راهه روى مدعيان حسنى بودن مهدى منتظر ، لازم دانستيم توجه خوانندگان رابه اين مطلب جلب تاسيه روى شود هر كه در او غش باشد .
واينك اسامى تعدادى از ناقلين و معترفين به حسينى بودن حضرت مهدى عج :
١ــ علامه محقق اديب ابن قتيبه دينورى (٢٧٦) در غريب الحديث نقل از امام امير مؤمنان على عليه السلام نموده كه مهدى را مطرح نمود و فرمود : «انّه من ولد الحسين عليه السلام ،همانا كه مهدى از فرزندان حسين باشد . . . ، و ذكر حليته فقال : رجل اجل الجبين . . .»
] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج ١ ص ٢٨١ و ١٩/١٣٠ [
٢ــ حافظ ابوالحسن على بن عمر دارقطنى شافعى (متوفاى ٣٨٥) ــ به نقل البيان گنجى شافعى آخر باب نهم و قندوزى در ينابيع الموده اواسط باب نود و چهارــ در «الجرح و التعديل» ذيل روايت مفصلى از ابوسعيد خدرى (كه بيانگر بيمارشدن پيامبر اكرم و رفتن فاطمه به عيادت و ديدار آن بزرگوار و ايراد و اعلام آن حضرت باروى سخن به فاطمه ، شش امتيازى را كه خداوند بدان خاندان عنايت فرموده مى باشد) آورده است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود : از جمله امتيازات ششگانه اينكه : مهدى اين امت كه عيسى پشت سرش نماز ميخواند از ما خاندان باشد ،
سپس دست بر شانه حسين ــ كه حاضر در مجلس بود زد و فرمود : «مِن هذا مهدىُّ الامّة»
از اين (حسين) باشد مهدى (منتظر اين) امت .
نيز قندوزى در ينابيع الموده اواسط باب نود و چهار اين فراز از حديث را آورده است .
٣ــ حافظ ابونعيم اصفهانى (٤٣٠هـ) در كتاب «اربعون حديثاً فى المهدى» به عنوان حديث ششم با ذكرسند نقل از حذيفه رض نموده كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) باايراد خطبه و خبردادن از رخدادهاى جهان فرمود :
«لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد ، لطول اللّه عزوجل ذلك اليوم ، حتى يبعث رجلا من ولدى اسمه اسمى.
فقام سلمان رض فقال : يا رسول اللّه ، من اىّ ولدك هو؟
قال : من ولدى هذا و ضرب بيده على الحسين عليه السلام» ([١])
توضيحا اين روايت را ديگر نامبردگان ذيل بهمين مضمون و با كمى اختلاف در تعبيرات نقل كرده اند كه بخاطر محدوديت مقاله از ذكر متون مربوطه تا فرصت بعدى معذرت مى خواهيم
٤ــ اخطب خطباء خوارزم موفق بن احمد مكى خوارزمى (٥٨٦) در مقتل الحسين اوائل فصل هفتم ص ١٤٦ .
٥ــ شيخ الاسلام ابوالعلاء حسن بن احمد بن حسن عطار همدانى ــ صاحب «اربعون حديثا فى المهدى» ــ (٥٦٩ هـ) بشرح مندرج در «فرائد السمطين» و به نقل «مناقب كاشى ــ مخطوط و موجود در كتابخانه آيت اللّه مرعشى در قمــ» .
٦ــ ابن ابى الحديد (٦٥٦) در شرح نهج البلاغه ج ١ ص ٢٨١ ــ ٢٨٢ وج ١٩ ص١٣٠ بااشاره به نقل ابن قتيبه در«غريب الحديث» از على (عليه السلام) .
٧ــ محمد بن يوسف گنجى شافعى (مقتول سنه ٦٥٨) در «البيان فى اخبار صاحب الزمان» ص ٩٠ چاپ نجف باب نهم به نقل از «الجرح و التعديل» دارقطنى ،
٨ــ يوسف بن يحيى مقدسى شافعى سلمى (٦٨٥) در «عقد الدرر فى اخبار المنتظر» چاپ ١٣٩٩ مكتبه عالم الفكر مصر ،
باب اول ص ٢٤ بنقل از «صفة المهدى» ابونعيم از حذيفه
آخر باب ٢ ص ٣٢ بنقل از مصدر فوق
باب ٤ فصل ٢ ص ٨٩ بنقل از جابربن يزيد جعفى از ابوجعفر (امام باقر ع) و ص ٩٥ بنقل از امام اميرالمؤمنين عليه السلام ،
باب ششم تحت عنوان : فى تصريح النبى بانّ المهدى من ولد الحسين بنقل از دارقطنى صاحب «الجرح و التعديل»
اواسط باب ٤ ص ١٢٧ بنقل از فتن نعيم بن حماد از عبداللّه بن عمرو
باب نهم فصل سوم ص ٢٢٣ از «صفة المهدى» حافظ ابونعيم و حافظ ابوعبدالله نعيم بن حمّادو«معجم» حافظ ابوالقاسم طبرانى ازعبداللّه بن عمرو
٩ــ محب الدين طبرى (٦٩٤) در «ذخائر العقبى» ص ١٣٦ــ١٣٧ ،
١٠ــ شيخ ابراهيم بن محمد بن مؤيد بن عبداللّه جوينى خراسانى (٧٣٠) در «فرائد السمطين ــ فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين و الائمة من ذريتهمــ» ج ٢ ص ٣٢٥ــ٣٢٦ شماره ٥٧٥ با ذكر سند منتهى به حافظ ابوالعلا حسن عطار همدانى .
١١ــ حافظ شمى الدين ذهبى (٧٤٨) در ميزان الاعتدال ج ٢ ص ٣٨٢ ذيل نام عباس بن بكار ضبى
١٢ــ سيدعلى شهاب همدانى (٧٨٦) در «مودة القربى و اهل العباء» مندرج در «ينابيع الموده قندوزى ص ٣٠٨ چاپ نجف» مودّه دهم ضمن چند روايت مختلف و هم مضمون .
١٣ــ محمد بن محمود حافظى معروف به خواجه پارسا (٨٢٢) در «فصل الخطاب» مشروحاحضرت مهدى راازفرزندان امام حسن عسكرى دانسته واعلام نموده ] ينابيع الموده باب ٦٥ ، ص ٤٦٤ چ نجف [
١٤ــ ابن حجر عسقلانى (٨٥٢) در «لسان الميزان» ج ٣ ص ٣٠٠ طبق متن فرائدالسمطين .
١٥ــ ابن صبّاغ مالكى (٨٥٥) در «فصول المهمّه فى معرفة الأئمة» ص ٢٧٧ بنقل از ابونعيم عين آنچه را كه از حذيفه آوده .
١٦ــ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى (١٢٩٤) در«ينابيع المودة» اواخر باب ٥٤ ص ١٩٧ چاپ نجف بنقل از مودة القربى همدانى .
اوايل باب ٧٧ ص ٥٣٤ بنقل از على (ع) از پيامبر (ص) و از سليم بن قيس از سلمان حديثى را كه با روى سخن به حسين فرمود : «. . .انت ابوحجج تسعة تاسعهم قائمهم المهدى» بنقل از حموينى و خوارزمى ، و بنقل از ابن عباس با تعبير «و تسعة من ولد الحسين مطهرون» از حموينى
اواسط باب ٩٤ ص ٥٨٨ بنقل از اربعين حافظ ابونعيم از حذيفه در پاسخ سئوال سلمان از پيامبر اكرم پيرامون نام فرزندش ــ كه مهدى از اولاد او باشد ــ.
و ص ٥٨٩ بنقل از ابن خشاب از امام على بن موسى الرضا و تصريح آنحضرت باينكه مهدى فرزند عسكرى است .
و نيز ص ٥٨٩ با ذكر سند بنقل از امام موسى كاظم و تصريح باينكه امام صادق فرمود : «مهدى از فرزندان من باشد» .
و ص ٥٩٠ متن آنچه را از «الجرح و التعديل» دارقطنى آورديم .
نيز ص ٥٩٠ بنقل از مناقب خوارزمى ([٢]) از سلمان فارسى.
روايتى راكه سلمان وارد بر پيغمبر شد و ديد حضرتش حسين بن على را برروى زانو نشانده و او را مى بوسيد وخبر مى دهد از اينكه حضرت قائم نهمين فرزند حسين باشد
١٧ــ شيخ عبدالهادى ابيارى (١٣٠٥) در «العرائس الواضحه» ص ٢٠٨
١٨ــ سيد مؤمن بن حسن شبلنجى (١٣٠٨) در «نورالابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار» چاپ بولاق مصر.

معترفين از علماى سنى به ولادت حضرت مهدى (عليه السلام) از نسل فاطمه زهرا (عليها السلام) و امام حسين بن على (عليهما السلام) در نيمه شعبان ٢٥٥ هجرى

در اينجا توجه خوانندگان ارجمند را به يك موضوع مهم جلب مى نمائيم و آن اينكه :
اصل مسأله مهدويّت در اسلام مانند ـ مسأله امامت كه در پيشگفتار بدان اشاره كرديم ـ يك مسأله اتفاقى بين همه مذاهب عقيدتى و فقهى اسلام است.
چيزى كه در اين رابطه مورد اختلاف مى باشد موضوع ولادت حضرت مهدى است كه گروهى انگشت شمار از اهل تسنّن منكر ، و اكثريّت قريب به اتفاقْ موافق با شيعه ، و در منابع عقيدتى ، حديثى و تاريخى خود صريحاً بدان اعتراف كرده اند.
ناگفته پيداست كه معتقدان به ولادت آن حضرت نيز در انتساب آن بزرگوار به امام عسكرى ، و ديگر ويژگيها و شؤون حياتى او از قبيل غيبتو . . . با شيعه هم عقيده اند.
با توجه به اينكه ما در اين كتاب در انطباق بخشى از فرازهاى سخنان امام در نهج البلاغه با مسأله مهدى منتظر ، متكى به اعتراف ابن ابى الحديد ، شارح نهج البلاغه ، شده ايم ، و نامبرده در موضوع ولادت آن حضرت با شيعه مخالف ، و آن را موكول به بعد نموده است ، ما در اين مقدمه به اسامى بيش از يكصد نفر از دانشمندان و مورخان اهل تسنن كه با شيعه همعقيده ، و به ولادت حضرت مهدى در نيمه دوم قرن سوم هجرى اعتراف كرده اند اشاره مى كنيم; و براى تفصيل بيشتر ، علاقمندان آشنا به زبان عربى را به كتاب «الامام المهدى عند اهل السنة» ([٣]) و مقدمه آن ارجاع مى دهيم.
١ ــ ابوبكر محمد بن هارون رويانى (در گذشته ٣٠٧) در «مسند» مخطوط موجود در كتابخانه ظاهريه شام كه بخش ويژه حضرت «مهدى» در جلد سوم «الامام المهدى عند اهل السنة» مندرج ، تا به يارى خدا چاپ و منتشر گردد.
٢ ــ ابن ابى ثلج ، ابوبكر ، محمّد بن احمد بن بغدادى (٢٣٨ ـ ٣٢٢) از بزرگان محدثان و مؤلف «تاريخ الأئمة» كه به عنوان «مواليد الأئمة» به پيوست «الفصول العشرة فى الغيبة ـ شيخ مفيد ـ» و «نوادر راوندى» به سال ١٣٧٠ هجرى در نجف به چاپ رسيده; و در اين كتاب انتساب حضرت مهدى (ع) به امام عسكرى و ولادت آن بزرگوار را صريحاً اعتراف نموده است.
٣ ــ ابوالعباس ، احمد بن ابراهيم بن على كندى ، شاگرد ابن جرير طبرى ، استاد حافظ ابونعيم اصفهانى ، مقيم مكه ، و راوى كتاب «مواليد الأئمة» .
٤ ــ ابوعلى ، احمد بن محمد بن على عمادى نسوى ، راوى كتاب «مواليد الأئمة» ابن ابى ثلج به سال ٣٥٠ از كندى سابق الذكر.
٥ ــ ابومسعود ، احمد بن محمد بن عبدالعزيزبن شاذان بجلى ، نويسنده و قارى رساله «مواليد الأئمة» بر ابومنصور شيرازى.
٦ ــ ابومنصور ، عبدالرحيم بن محمد بن احمد بن شرابى شيرازى كه رساله مذبور را از ابى مسعود شنيده و نوشته است.
٧ ــ ابومحمد ، اسد بن احمد ثقفى كه رساله «مواليد الأئمة» را از ابومنصور گرفته است.
٨ ــ ابوماجد ، محمد بن حامد بن عبدالمنعم بن عزيز بن واعظ كه رساله فوق الذكر را به نقل از ثقفى نامبرده ضبط كرده است.
٩ ــ ابوعبداللّه ، محمد بن عبدالواحد بن فاخر قرشى كه اين رساله را از ابوماجد شنيده و نقل كرده است.
١٠ ــ محب الدين ، ابوعبداللّه ، محمد بن محمود بن حسن نجار بغدادى (٦٤٣) كه شاگرد ابن جوزى ، مدرس مدرسه «مستنصريه» بغداد ، و مؤلف «ذيل تاريخ بغدادـ شامل٤٠جلد ـ» بوده و محتواى رسـاله «مواليد الأئمة» را از مشايخ سـه گانه پيشين (ابومحمد ثقفى ، ابوماجد ، ابوعبداللّه فاخر قرشى) شنيده و ضبط نموده است.
١١ ــ نسب شناس مشهور ، ابونصر ، سهل بن عبداللّه بخارى زيدى (بعد ٣٤١) در «سرُّ السلسة العلويَّـة» پيرامون نام امام حسن عسكرى (ع) چاپ نجف.
١٢ ــ مورخ شهير على بن حسين مسعودى (٣٤٦) در «مروج الذهب» جلد ٨ ،چاپ ليدنـ به ضميمه ترجمه فرانسوى ـص٤٠.
١٣ ــ خوارزمى ، محمد بن احمد بن يوسف كاتب (٣٨٧) در «مفاتيح العلوم» ، چاپ ليدن سنه ١٨٩٥ ، ص٣٢ ـ ٣٣.
١٤ ــ حافظ ابوالفتح ، محمد بن احمد بن ابى الفوارس بغدادى (٣٨٨ ـ ٤١٢) در «اربعين» خود شماره ٤ به نقل«كشف الاستار» محدّث نورى ص ٢٩ چاپ اول.
١٥ ــ جعفر بن محمد بن المعتز مستغفرى سمرقندى (٤٣٢) در «دلائل النبوة و المعجزات» (بنــا به نقل شيخـانى در «الصراط السوى» ) .
١٦ ــ ابوبكر ، احمد بن حسين بيهقى خسروجردى شافعى (٤٥٨) در «شعب الايمان» چاپ دائرة المعارف هند.
١٧ ــ مؤلف «مجمل التواريخ و القصص» فارسى ، (تأليف سال ٥٢٠) ، ص ٤٥٨ چاپ تهران.
١٨ ــ احمد بن ابى الحسن نامقى جــامى (٥٣٦) به نقل «ينابيع المودة» ضمن احوال امير مؤمنان ، باب ٨٧ ص ٥٦٦.
١٩ ــ ابن خشاب ، أبومحمد ، عبداللّه بن احمد بغدادى (٥٦٧) در «تاريخ مواليدالائمة و . . .» ([٤]) به نقل «كشف الأستار» و«أعيان الشيعه» .
٢٠ ــ اخطب خوارزم ، موفق بن احمد حنفى (٤٨٤ ـ ٥٦٨) در «مقتل امام حسين» (كه بعضى با مناقب اميرالمؤمنين از همان نويسنده اشتباه كرده اند) ج ١ ص ٩٤ ، ٩٦ ضمن دو روايت و به نقل «ينابيع المودة» ص ٤٩٢ چاپ اسلامبول سنة ١٣٠١ و «كشف الاستار» علامه نورى.
٢١ ــ يحيى بن سلامت خصكفى شافعى (٥٦٨) به نقل مؤلفان «تذكرة الخواص» ص ٣٦٠ چاپ نجف و «ينابيع المودة» باب ٨٧ ص٥٦٩ بعنوان بعض شافعيه.
٢٢ ــ ابن ازرق ، عبداللّه بن محمد بن فارقى (٥٩٠) در «تاريخ ميا فارقين» به نقل «وفيات الاعيان» (ج ٣ ص٣١٦ ، شماره مسلسل٥٣٤) .
٢٣ ــ خليفه عباسى ، الناصرلدين اللّه ، احمد بن مستضيىء (٦٢٢) روى درب مُنبَّت كارى صفه سرداب سامراء كه به دستور او تهيه و نصب گرديده.
٢٤ ــ شهاب الدين ، ياقوت بن عبداللّه حموى رومى بغدادى (٦٢٦) در «معجم البلدان» (ج ٣ ص ١٧٣) پيرامون كلمه «سامراء» .
٢٥ ــ شيخ فريد الدين عطار ، محمد بن ابراهيم نيشابورى همدانى (٦٢٧) در ديوانش به نام «مظهر الصفات» به نقل «ينابيع المودة» باب٨٧.
٢٦ ــ ابن اثير جزرى ، عزالدين على بن محمد شيبانى موصلى (٥٥٥ ـ ٦٣٠) در «الكامل» ذيل سنه ٢٦٠.
٢٧ ــ شيخ محى الدين محمد بن على معروف به ابن عربى طائى اندلسى (٦٣٨) به نقل شعرانى ــ در «اليواقيت و الجواهر» مبحث ٦٥ ــ از باب ٣٦٦ «فتوحات مكيه» او كه متأسفانه در چاپهاى متعدد مصر از روى خيانت اين مطلب ساقط شده.
نيز حمزاوى در «مشارق الانوار» و صبان در «اسعاف الراغبـين» اين مطلب را از محى الدين نقل كرده اند.
٢٨ ــ شيخ سعد الدين ، محمد بن مؤيد حمويه ، معروف به سعد الدين حموى (٦٥٠) در رساله «مهدى منتظر» به نقل جامى در «مرآة الاسرار» .
٢٩ ــ شيخ كمال الدين محمد بن طلحه شافعى نصيبى (٥٨٢ ـ٦٥٢) در «مطالب السئول فى مناقب آل الرسول» باب ١٢ و نيز در «الدر المنظم» كه بخشى از آن در باب ٦٨ «ينابيع المودة» (ص ٤٩٣ ـ ٤٩٤) درج و به چاپ رسيده است ([٥]) .
٣٠ ــ شمس الدين ، يوسف بن قزاوغلى ، سبط ابى الفرج بن جوزى (٦٥٤) در «تذكرة خواص الامة ـ فصل ويژه حضرت مهدى ـ» كه در تهران و نجف به چاپ رسيده است.
٣١ ــ حافظ ابوعبداللّه محمد بن يوسف گنجى شافعى (٦٥٨) در «كفاية الطالب» ـ پيرو نام امام عسكرى (ع) ـ و در «البيان فى أخبار صاحب الزمان» ـ باب ٢٥ ـ كه مكرر در ايران و نجف و بيروت چاپ شده است.
٣٢ــ جلال الدين بلخى رومى (٦٧٢) در «مثنوى» ، ضمن قصيده «اى سرور مردان على مستان سلامت مى كنند» .
] «ينابيع الموده» ،باب ٨٧ [
٣٣ ــ صدرالدين قونوى از بزرگان عرفا و فلاسفه (٦٧٣) در قصيده «رائيه» خود به نقل «كشف الاستار» محدث نورى شماره مسلسل ٣١.
٣٤ ــ ابن خلكان (٦٨١) در «وفيات الاعيان» ج ١ ص ٥٧١ چاپ بولاق مصر ، و در چاپ ديگر ج ٣ ص ٣١٦ شماره ٥٣٤.
٣٥ ــ عزيزالدين ، عبدالعزيز بن محمد نسفى صوفى (٦٨٦) در رساله خود به نقل «ينابيع المودة» پايان باب ٨٧.
و او غير از عزيزالدين عمر بن محمد بن احمد نسفى مؤلف «عقايد النسفيه» و در گذشته ٥٣٨ است كه مؤلفان «كشف الاستار» و «منتخب الاثر» با يكديگر اشتباه نموده اند ، و مؤلف «دانشمندان عامه و مهدى موعود» تاريخ فوتش را ٦١٦ نگاشته است.
٣٦ ــ حكيم اديب ، عامر بن بصرى نزيل سواين روم (٦٩٦) در «تائيه» خود كه ـ به نقل «معجم المؤلفين» ٥/٥٤ ـ بنام «ذات الانوار» با مقدمه عبدالقادر مغربى و به اعانت ماسينيون به چاپ رسيده ، و علامه نورى در «كشف الاستار» اين بخش از اشعار او را ذكر نموده است.
٣٧ ــ مورخ نامى ، حمداللّه بن ابى بكر مستوفى قزوينى (٧٣٠) در «تاريخ گزيده فارسى» ص ٢٠٦ ـ ٢٠٧ چاپ ١٣٣٩ تهران.
٣٨ ــ شيخ الاسلام ابراهيم بن محمد بن مؤيد جوينى حموئى شافعى (٦٤٤ ـ ٧٣٢) در «فرائد السمطين» ج ٢ ص ٣٣٧ چاپ بيروت.
٣٩ ــ مورخ شهير ، ابوالفداء ، عمادالدين اسماعيل بن على ، حاكم حماة از بلاد سوريه (٧٣٢) در «المختصر فى اخبار البشر» ذيل سنه ٢٥٤ ج ٢ ص٤٥.
٤٠ ــ كمال الدين عبدالرزاق بن احمد كاشانى صوفى (٧٣٠ يا ٧٣٥) در «تحفة الاخوان فى خصايص الفتيان» به نقل سعيد نفيسى در «سر چشمه تصوف در ايران» ص٢١٦.
٤١ ــ عارف شهير علاءالدوله سمنانى ، احمد بن محمد شافعى (٦٥٩ ـ ٧٣٦) به نقل خواجه پارسا در «فصل الخطاب پيرامون ذكر ابدال و اقطاب» كه مورد عقيده متصوفه اهل سنت است.
٤٢ ــ مورخ شهير ، شمس الدين محمد ذهبى (٦٧٣ ـ ٧٤٨) كه اصلش تركمانى و در دمشق اقامت گزيده ، در تاريخ «دول الاسلام» ج ١ ص ١٥٨ ذيل سنه ٢٦٠; نيز در «العبر فى خبر من غبر» ج ٢ ص ٢٠ ذيل حوادث سنه ٢٦٠.
٤٣ ــ ابنوردى ، زين الدين عمر بن مظفر بن ابى الفوارس (٦٩١ ـ ٧٤٩) در «تتمة المختصر» معروف به تاريخ ابنوردى ، چاپ مصر ج ١ ص ٣١٨ ذيل حوادث سنه ٢٥٤ پيرامون وفات امام هادى (ع) .
٤٤ ــ شيخ شمس الدين محمد بن يوسف زرندى حنفى انصارى (٦٩٣ ـ ٧٤٧ يا ٧٤٨ يا ٧٥٠) در «معراج الوصـول الى معرفة فضيلة آل الرسول» كه عكس نسخه خطى آن از كتابخانه ناصريه لكهنو در مكتبه اينجانب موجود است.
٤٥ ــ صلاح الدين صفدى خليل بن ايبك (٧٦٤) مؤلف «الوافى بالوفيات» و «شرح لامية العجم» و «شرح الدائرة» به نقل «ينابيع المودة» باب ٨٦.
٤٦ ــ حافظ محدث ، عبداللّه بن محمد مطيرى مدنى شافعى نقشبندى (٧٦٥) در «الرياض الزاهرة فى فضل آل بيت النبى و عترته الطاهره» به نقل «كشف الاستار» علامه نورى ، ص ٩٣ و ٢١٥ ـ ٢١٦ چاپ قديم.
٤٧ ــ مورخ شهير ، عبداللّه بن على يافعى يمنى شافعى (٧٠٠ــ٧٦٨) در «مرآة الجنان» ج ٢ ص١٧٢ ذيل حوادث سنه ٢٦٠.
٤٨ ــ سيد على بن شهاب بن محمد همدانى مقيم هند (٧١٤ ـ ٧٨٦) در «مودة القربى» و «اهـل العباء» كه نسخه عكسـى آن از كتابخانه ناصريه هند نزد اينجانب موجود است ، و متن كامل آن ضمن باب ٥٦ «ينابيع المودّة» ص ٢٨٨ ـ ٣١٧ چاپ نجف مندرج است.
٤٩ ــ ابووليد ، محب الدين ، محمّد بن شحنه حلبى حنفى (٧٤٩ ـ ٨١٥) در «روضة المناظر فى اخبار الاوائل و الاواخر» ـ كه مختصر «تاريخ ابوالفداء» است و در حاشيه «مروج الذهب» به سال ١٣٠٣ در مصر به چاپ رسيده است ـ ج ١ ص ٢٩٤.
٥٠ ــ عارف شهير و مورخ نامى ، محمد بن محمد بن محمود بخارى معروف به خواجه پارسا حنفى نقشبندى (٨٢٢) در «فصل الخطاب» كه نسخه اش در كتابخانه مجلس و فتوكپى آن نزد اينجانب موجود مى باشد; و گويا در هند به چاپ رسيده است; و بخش ويژه ائمه اثناعشر آن مندرج در باب ٦٥ «ينابيع المودة» مى باشد.
٥١ ــ مورخ شهير ، احمد بن جلال الدين محمد فصيح خوافى (٧٧٧ ـ ٨٤٥) در «مجمل فصيحى» چاپ مشهد سنه ١٣٤١ ، ج ١ ص ٢٣١ ، ضمن رويدادهاى ٢٥٥.
٥٢ ــ شهاب الدين بن شمس الدين بن عمر هندى ، معروف به ملك العلماء زاولى دولت آبادى (٨٤٩) در «هداية السعداء فى مناقب السادات» به نقل «كشف الاستار» علامه نورى ص ٧٣ و «البرهان» علامه سيد محسن عاملى شامى چاپ دمشق.
٥٣ ــ خواجه أفضل الدين بن صدرالدين تركه خجندى اصفهانى (٨٥٠) در «تنقيح الادلة و العلل» ترجمه «مللو نحل» شهرستانى ، ص ١٨ و ١٨٣ و ١٨٧.
٥٤ ــ ابن صباغ ، نورالدين ، على بن محمد مالكى (٧٣٤ـ٨٥٥) در «الفصول المهمة فى معرفة الائمه» ضمن فصل ويژه حضرت مهدى (ع) ، ص ٢٧٤ چاپ غرى.
٥٥ ــ شيخ عبدالرحمن بسطامى (٨٥٨) در «درة المعارف» به نقل «ينابيع المودة» باب ٨٤.
٥٦ ــ ابوالمعالى ، سراج الدين ، محمد بن عبداللّه حسينى رفاعى مخزومى بغدادى (٧٩٣ ـ ٨٨٥) در «صحاح الاخبار فى نسب السادة الفاطمية الاخيار» ص ١٤٣ ، چاپ ١٣٠٦ مصر.
٥٧ ــ نورالدين ، عبدالرحمن بن احمد بن قوام الدين دشتى جامى حنفى شاعر (٨٩٨) صاحب «شرح كافيه» در «شواهد النبوة» كه در لكهنو و بمبئى در ٤٤ صفحه بچاپ رسيده است و فتوكپى نسخه خطى مجلس شوراى اسلامى نزد اينجانب موجود است.
٥٨ ــ محمد بن داود نسيمى منزلاوى صوفى (٩٠١) به نقل قندوزى در «ينابيع المودة» باب ٨٦ ص ٥٦٦ چاپ نجف.
٥٩ ــ مورخ نامى ، ميرخواند ، محمد بن خاوند شاه (٩٠٣) در «روضة الصفا» ج ٣ ص ٥٩ ـ ٦٢ فصل ويژه حضرت مهدى (ع) ، كه در كتابخانه مسجد اعظم قم موجود مى باشد.
٦٠ ــ قاضى فضل بن روزبهان خنجى شيرازى (درگذشته بعد ٩٠٩) كه از سرسخت ترين مخالفان شيعه بوده ، در قصيده خود كه شامل سلام بر يك يك انوار مقدسه چهارده معصوم است و در مسأله پنجم از بخش سوم «ابطال الباطل» آنرا ذكر نموده ، و نگارنده عين آن را در مقدمه «الامام المهدى عند اهل السنة» بخش مخطوطات آورده است.
٦١ ــ ملاحسين بن على كاشفى بيهقى سبزوارى هروى (٩١٠) در «روضة الشهداء» فصل هشتم چاپهاى دهلى و غيره.
٦٢ ــ قاضى حسين بن معين الدين ميبدى يزدى حكيم (٩١١) ـ از شاگردان ملا جلال الدين دوانى ـ در شرح ديوان منسوب به اميرمؤمنان على (ع) ص ١٢٣ و ص ٣٧١ چاپ تهران.
٦٣ ــ فيلسوف شهير جلال الدين محمد بن اسعد صديقى دوانى شافعى (٩٠٧ يا ٩١٨ يا ٩٢٨) در «نور الهداية فى اثبات الولاية» كه بار اول ضميمه «خصايص» ابن بطريق بسال ١٢١١ قمرى ، و بعداً به سال ١٣٧٥ در تهران بچاپ رسيده است.
٦٤ ــ ابوالحسن ، على بن محمد شاذلى (٨٥٧ـ٩٣٩) بنا به نقل شعرانى در «اليواقيت و الجواهر» باب ٥٦.
٦٥ ــ مورخ نامى ، خواند مير (٩٤٢) ، سبط ميرخواند مؤلف «روضة الصفا» در تاريخ «حبيب السّير» ج ٢ ص ١٠٠ ـ ١١٣.
٦٦ ــ شمس الدين محمد بن طولون دمشقى حنفى (٩٥٣) در «الأئمة إثنى عشر» ص ١١٧ چاپ دارالصادر بيروت.
٦٧ ــ شيخ حسن عراقى (بعد ٩٥٨) مدفون بالاى كوم الريش در مصر ، به نقل شعرانى در «اليواقيت و الجواهر» مبحث ٦٠ و در «لواقح الانوار» چاپ ١٣٧٤ مصر ج ٢ ص ١٣٩ ، ملاقات و اجتماع او را با حضرت مهدى (ع) ذكر نموده است.
٦٨ ــ شيخ على خواص ، استاد عارف شهير شيخ عبدالوهاب شعرانى (بعد ٩٥٨) به نقل شاگردش «لواقح الانوار» ج ٢ ص١٥٠ و «اليواقيت و الجواهر» مبحث ٦٥.
٦٩ ــ تقى الدين ابن ابى منصور (تاريخ فوت او بدست نيامد) شعرانى در «اليواقيت و الجواهر» آغاز باب ٦٥ از كتاب «عقيده» او نقل كرده است.
٧٠ ــ مورخ شهير ، قاضى حسين بن محمد ديار بكرى (٩٦٦) در «تاريخ الخميس» ج ٢ ص ٣٤٣ پيرامون حوادث ٢٦٠ و رويدادهاىـ ايام معتمد عباسى.
٧١ ــ عارف شهير ، شيخ عبدالوهاب بن احمد شعرانى شافعى (٨٩٨ ـ ٩٧٣) در «اليواقيت و الجواهر» مبحث ٦٥.
٧٢ ــ شهاب الدين ، شيخ الاسلام ، احمد بن حجر هيثمى شافعى (٩٠٩ ـ ٩٧٤) در «صواعق المحرقة» ص ١٠٠ و ١٢٤ چاپ ١٣١٣ هجرى مصر ،
٧٣ ــ سيد جمال الدين ، عطاء اللّه بن سيد غياث الدين فضل اللّه شيرازى نيشابورى (١٠٠٠) در «روضة الاحباب» فارسى ، چاپ ١٢٩٧ لكهنو و ١٣١٠ هند ، در فصل ويژه حضرت مهدى (ع) .
٧٤ ــ محدث شهير ، ملاعلى بن سلطان هروى قارى (١٠١٤) در «المرقاة فى شرح المشكاة» كه بخش ويژه حضرت مهدى (ع) از آن در جلد دوم «الامام المهدى عند اهل السنة» به چاپ رسيده است.
٧٥ ــ مورخ شهير و فاضل ، ابى العباس ، احمد بن يوسف بن احمد دمشقى قرمانى (٩٣٩ ـ ١٠١٩) در تاريخ «اخبار الدول و آثار الاول» ص ١١٧ ، ضمن باب ويژه خلفاء و ائمه.
٧٦ ــ امام ربانى ، احمد بن عبدالاحد فاروقى سرهندى نقشبندى حنفى (٩٧١ ـ ١٠٣١) ، كه از بزرگان صوفيه هند بوده ، و از وى به مجدِّد هزاره دوم تعبير كرده اند ، در «مكتوبات» ج ٣ مكتوب آخر.
٧٧ ــ عارف شهير ، عبدالرحمن چشتى بن عبدالرسول بن قاسم بن عباسى علوى صوفى (بعد ١٠٤٥) در «مرآة الاسرار» ، فارسى ، شامل شرح حال مشايخ صوفيه (كه نسخه آن در كتابخانه آصفيه لكهنو به شماره ١٦٧ و كتاب ١٣٠٩ موجود است ، و نسخه ديگرى از آن در كتابخانه مجلس تهران موجود مى باشد) و شاه ولى اللّه دهلوى نيز در كتاب «الانتباه فى سلاسل اولياء اللّه و اساتيد و ارثى رسول اللّه » از آن نقل كرده است.
٧٨ ــ عارف شهير ، بديع الزمان قطب مدار ، كسى كه عبد الرحمن صوفى كتاب «مرآة الاسرار» را به خاطر او نوشت و او معاصر وى بود ، و از اعلام نيمه اول سده يازدهم به شمار مى رود; و به نقل «كشف الاستار» علامه نورى ، ص ٥١ تحت شماره ٢٧ ، عبدالرحمن داستان ديدار او را با آن حضرت در كتاب نامبرده آورده است.
٧٩ ــ ابوالمجد ، عبدالحق بن سيف الدين دهلوى بخارى حنفى (٩٥٩ ـ ١٠٥٢) در رساله ويژه مناقب ائمه و احوال آنها به نقل «كشف الاستار» تحت شماره ١٢.
٨٠ ــ مورخ شهير ، عبدالحى بن احمد ، معروف به ابن عماد دمشقى حنبلى (١٠٣٢ ـ ١٠٨٩) در «شذرات الذهب» ضمن حوادث ٢٦٠ هجرى ، ص١٤٢ ، چاپ ١٣٥٠.
٨١ ــ شيخ محمود بن محمد شيخانى قادرى (بعد ١٠٩٤) در «الصراط السوى فى مناقب آل النبى (ص) » .
٨٢ ــ عبدالملك بن حسين بن عبدالملك بن عصامى مكى (١٠٤٩ ـ ١١١١) در كتاب «سمط النجوم العوالى» ج ٤ ص ١٣٧ ـ پيرامون نام حضرت امام حسن عسكرى (ع) ـ و ص ١٣٨.
٨٣ ــ ميرزا محمد خان بن رستم بدخشى (١١٢٢) در «مفتاح النجا فى مناقب آل العبا» ص ١٨١ ، مخطوط كتابخانه آيت اللّه مرعشى قم. ] ملحقات احقاق الحق ١٣/٩٥ [
٨٤ ــ سيد عباس بن على مكى (بعد ١١٤٨) در «نزهة الجليس» ج ٢ ص ١٢٨ ، چاپ قاهره.
٨٥ ــ شيخ عبداللّه بن محمد شبراوى شافعى مصرى (١١٧٢) ، شيخ جامع ازهر ، در «الاتحاف بحب الاشراف» ص ٦٨ ـ ٦٩ ، چاپ قاهره.
٨٦ ــ احمد بن على بن عمر ، شهاب الدين ، ابوالنجاح منينى حنفى دمشقى (١٠٨٩ ـ ١١٧٣) در كتاب «فتح المنان» در شرح منظومه «الفوز و الامان» شيخ بهائى ، ص ٣ ، چاپ قاهره;
متن اين كتاب در «الامام المهدى عند اهل السنة» عيناً به چاپ رسيده است.
٨٧ ــ شاه ولى اللّه ، احمد بن عبدالرحيم فاروقى دهلوى حنفى (١١١٠ ـ ١١٧٦) در «المسلسلات» معروف به «الفضل المبين» قضيه ملاقات بلاذرى با آن حضرت را آورده ، و با سكوت موجب رضا از اظهار نظر خوددارى كرده است.
نيز (به نقل «كشف الاستار» شماره ٢٦) در «الانتباه فى سلاسل اولياء اللّه » در اين زمينه شرح مفصّلى از جامى آورده است.
٨٨ ــ شيخ سراج الدين ، عثمان دده عثمانى (١٢٠٠) در «تاريخ الاسلام و الرجال» ص ٣٧٠ ، نسخه مخطوط كتابخانه آيت اللّه مرعشى. ] ملحقات احقاق الحق ١٣/٩٢ [
٨٩ ــ شيخ محمد بن على صبان مصرى شافعى (١٢٠٦) در «اسعاف الراغبين فى سيرة المصطفىوفضائل اهل بيته الطاهرين» ([٦]) ذكر نموده است.
٩٠ ــ مولوى على اكبر بن اسداللّه مودودى (١٢١٠) از مشاهير علماى هند و متعصبين سر سخت عليه شيعه در «مكاشفات» ـ كه حواشى بر «نفحات الانس» جامى است ـ (ج ٧ ، ص٣٢٧) پيرامون شرح حال على بن سهل اصفهانى و بحث از عصمت انبياء و امام مهدى موعود.
٩١ ــ مولوى محمد مبين هندى لكهنوى (١٢٢٠) در «وسيلة النجاة» چاپ گلشن فيض ، ص ٣١٦.
٩٢ ــ شيخ عبدالعزيز بن شاه ولى اللّه دهلوى (١١٥٩ ـ ١٢٣٩) ، مؤلف «تحفة اثناعشرية» بنا به نقل «استقصاء الافهام» ص ١١٩ در «النزهة» روايت ابن عقله ، مربوط به ملاقات بلاذرى را از «فضل المبين» پدر خود نقل كرده ، و اين خود گواه بر عقيده او به حيات حضرت مهدى (ع) مى باشد.
٩٣ ــ خالد بن احمد بن حسين ، ابوالبهاء ، ضياءالدين نقشبندى شهرزورى (١١٩٠ ـ ١٢٤٢) از بزرگان صوفيه ، در «ديوان فارسى» خود به نقل «مجمع الفصحاء» رضا قلى هدايت ، ج ٢ ، ص ١١ ، چاپ ١٣٢٩.
٩٤ ــ رشيدالدين دهلوى هندى (١٢٤٣) در «ايضاح لطافة المقال» بنقل «الامام الثانى عشر» علامه عبقانى ، ص ٤٧ ، چاپ نجف.
٩٥ ــ نسب شناس شهير ، ابوالفوز ، محمد امين سويدى بغدادى (١٢٤٦) در «سبائك الذهب فى معرفة قبائل العرب» ص ٨٧ در خط عسكرى ذكر نموده است.
٩٦ ــ قاضى جواد بن ابراهيم بن محمد ساباط هجرى بصرى حنفى (١٢٥٠١١٨٨) ، كه نخست مسيحى بود و از آن پس گرايش به اسلام پيدا كرد ، در «البراهين الساباطيه فيما يستقيم به دعائم الملة المحمدية» چاپ عراق ، به نقل «كشف الاستار» .
٩٧ ــ شيخ عبدالكريم يمانى (قبل ١٢٩١) ضمن اشعاريكه پيرامون حضرت مهدى (ع) سروده و در «ينابيع المودة» عيناً آنها را آورده است.
٩٨ ــ محدث عاليقدر ، سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى معروف به خواجه كلان (١٢٢٠ ـ ١٢٩٤) در «ينابيع المودة» آخر باب ٥٦ و آخر باب ٧٩ ، كه بارها در تركيه ، هند ، عراق ، ايران ، و در هفتمين بار به سال ١٣٨٤ در نجف به چاپ رسيده است.
٩٩ ــ شيخ حسن عـدوى حمزاوى شافعى مصرى (١٣٠٣) در «مشارق الانوار فى فوز اهل الاعتبار» ص ١٥٣ ، چاپ مصر.
١٠٠ ــ عبدالهادى بن رضوان بن محمد بن الابيارى (١٣٠٥) در «جالية الكدر» ـ شرح منظومه سبزوارى ـ ص ٢٠٧ چاپ مصر.
١٠١ ــ مؤلف «تشييد المبانى» (١٣٠٦) به نقل علامه محقق ميرحامد حسين نيشابورى هندى در «استقصاء الافهام» ص ١٠٣ ، چاپ لكهنو.
١٠٢ ــ سيد مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجى مصرى (١٢٥٢ ـ بعد١٣٠٨) در فصل ويژه حضرت مهدى (ع) در «نور الابصار» ص ١٥٠ ، چاپ ١٣٢٢ مصر.
١٠٣ ــ عبدالرحمن بن محمد بن باعلوى حضرمى (١٣٢٠) ، مفتى حضرم يمن ، در «بغية المسترشدين» ص ٢٩٦ ، چاپ مصر ، به نقل از جلال الدين سيوطى.
١٠٤ ــ محمود بـن وهيب قراغـولى بغدادى حنفى در كتاب «جوهرة الكلام» مطبوع ، ص ١٥٧ ، در فصلى كه تحت عنوان «المجلس الثلاثون فى فضائل محمد المهدى رضى اللّه عنه» ويژه حضرت مهدى (ع) گشوده ، به ولادت و غيبت آن بزرگوار اعتراف كرده است.
١٠٥ ــ عماد الدين حنفى ، به نقل علامه نورى از بعضى اصحاب خود در «كشف الأستار» ص ٦٠ ، اعتراف به ولادت حضرت مهدى (ع) نموده ، ولى علامه نورى از نصّ كلام او اظهار بى اطلاعى كرده است.
١٠٦ ــ فاضل محقق قاضى بهلول بهجت افندى قندوزى زنگنه زورى (١٣٥٠) در «محاكمه در تاريخ آل محمّد] ص [» كه از تركى آذربايجانى به فارسى ترجمه ، و بالغ بر ده مرتبه در ايران به چاپ رسيده ، و نمايشگر عالى ترين و محققانه ترين بحث در باره امامت است.
١٠٧ ــ شيخ عبيداللّه امرتسرى حنفى ، معاصر ، در كتاب «ارجح المطالب فى عدّ مناقب اسداللّه الغالب اميرالمؤمنين على بن ابى طالب] ع [» كه به زبان اردو نگارش و در لاهور به چاپ رسيده است ، ص ٣٧٧.
١٠٨ ــ سيد عبدالرزاق بن شاكر بدرى شافعى ، معاصر ، در كتاب خود «سيرة الامام العاشر على الهادى] ع [» ص ١٣١.
١٠٩ ــ محمد شفيق غربال (١٣١١ ـ ١٣٨١) ، مورخ شهير و عضو مجمع لغوى در قاهره ، در «دائرة المعارف» كه به قلم گروهى از متخصصين در ٢٠٠٠ صفحه نگارش يافته ، و به سال ١٩٦٥ در قاهره به چاپ رسيده ، زيرعنوان «الأئمة الإثنى عشرية» نوشته است كه حضرت مهدى (ع) در سنه ٨٧٣ ميلادى (كه همزمان با ٢٦٠ هجرى ، آغاز غيبت صغرى مى باشد) غايب گرديده.
١١٠ ــ خيرالدين بن محمود بن محمد زركلى دمشقى (١٣١٠ ـ ١٣٩٦) در «الأعلام» ج ٦ ص ٨٠ چاپ سوم ، ضمن فصلى كه به نام «محمد بن الحسن العسكرى» باز نموده ، اعتراف به ولادت آن حضرت كرده است.
١١١ ــ يونس احمد سامرائى در كتاب «سامراء فى ادب القرن الثالث الهجرى» كه با همكارى دانشگاه بغداد به سال ١٩٦٨ ميلادى به چاپ رسيده ، در ص ٤٦ پيرامون واژه «عسكرى» مى گويد :
«گروهى از شخصيّت ها حامل نسبت اين كلمه اند ، از جمله ابوالحسن على بن محمد الجواد العسكرى و فرزندش حسن بن على و ابوالقاسم محمد بن الحسن العسكرى ، و او مهدى منتظر است.»
و در پـاورقى همين صفحه تصريح به قبّـه و سـرداب غيبت نموده و مى گويد :
«همانجاست كه پندارند مهدى منتظر در آن غيبت نموده.»
آنگاه مى نويسد :
«اين سرداب را كثيرى از مسلمين در دوره سال زيارت مى كنند.»
بدين ترتيب گرچه نامبرده تصريح به تاريخ ولادت آن حضرت نكرده است لكن همانرا كه ديگران درباره حضرت مهدى (ع) نوشته اند صريحاً و بدون هيچگونه ترديدى نوشته و ولادت آن حضرت را امر مسلّمى دانسته است.
١١٢ ــ مستشار عبدالحليم جندى مصرى ، معاصر ، در كتاب «الامام جعفر الصادق» ص ٢٣٨ چاپ مجلس اعلاى شؤون اسلامى مصر ، ١٣٩٧.
آرى ، اين شخصيت هاى بزرگ از اهل تسنن بر ولادت حضرت مهدى (ع) تصريح كرده اند; و از اينجا مى توان گفت كه مسأله تولد امام مهدى (ع) از مسلمات گروه عظيمى از علماء اهل تسنن مى باشد; و كسانيكه قائل به تولد او نيستند و مى گويند در آينده متولد خواهد شد در اقليت مى باشند.

اعتراف صريح يا ضمنى بيش از يكصد و بيست نفر از علماى سنى به فرزند امام حسن عسكرى بودن حضرت مهدى و لوازم آن

همچنانكه در بحث وبررسى پيرامون حسينى بودن حضرت مهدى منتظر خاطرنشان گرديد كه از طرف محمد بن عبدالله معروف به نفس زكيه (اولين مدعى دروغين مهدويت در اسلام) يا از طرف محمد بن عبدالله منصور دوانيقى (خليفه عباسى و دومين مدعى دروغين مهدويت) فراز «واسم ابيه اسم ابى» به حديث پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) كه فرمود : «المهدى اسمه اسمه» اضافه شد و تنها در سنن ابى داود و سنن ابن ماجه مندرج گرديد ، تا مهدى موعود «محمد بن عبداللّه» تلقى شود و مهدويت كسى كه خود هم نام باپيامبر است و پدرش همنام با پدر پيامبر ، جا اندازى و قابل قبول گردد ومهدويت «محمد بن الحسن العسكرى» از اعقاب و فرزندان حسين بن على به دست فراموشى سپرده شود.
اين موضوع در عين حالى كه طبق نظر علماى حديث شناس سنى ساخته گى بودن آن ثابت و مسلم و شرحش به نظر رسيد ، تا هم اكنون بين ببعض نويسندگان سنى و بخصوص سنى هاى وهابى مطرح است كه مى گويند : «مهدى ، محمد بن عبدالله است» !
اكنون با توجه به تعداد يكصد و دوازده نفر از علما و مورخين نامبرده سنى كه هريك اعتراف كتبى به ولادت حضرت مهدى در سنه ٢٥٥ هجرى نموده و همه آنها آن حضرت را بدون شك وترديد بلكه بطور مسلم و قاطعانه فرزند امام حسن عسكرى (عليه السلام) (امام يازدهم شيعه) معرفى و اعلام كرده اند.
و اضافه بر اين عده تعداد چهارده نفر ديگر از اعلام تاريخى سنى در كتاب ارزشمند و پرمايه «دفاع عن الكافى» تأليف آقاى سيد ثامر هاشم حبيب عميدى ، معرفى شده اند كه مجموعا ١٢٦ نفر اعتراف به ولادت آن حضرت نموده اند ، ديگر جاى هيچ گونه حرف و نقلى براى مهدى فرزند امام حسن عسكرى بودن ، و ساختگى بودن فراز «واسم ابيه اسم ابى» بر جاى نمانده كه متاسفانه بعد از اين همه بحث و گفتگو و نقليات حديثى و اعترافى پيرامون فرزند امام عسكرى بودنِ مهدى منتظر ، يك سنى متجدد مآب و غرب زده با انكار صاحب فرزند بودن امام حسن عسكرى ، مشت خيانت خود راباز كند و آبروى خود را به باد دهد.
آرى دكتر عبداللّه غفارى در نوشته هاى گزارشى خود به عنوان «پروتوكلات آيات قم» ــ ص ١١ چاپ ١٤١١ هجرى ، ١٩٩١ م ، ــ وانمود كرده كه تاريخ مى گويد امام حسن عسكرى درگذشت و فرزندى برجاى نگذارد و امام مهدى منتظر متولد نشده!.

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
[١] ــ توضيحا متن اصلى اربعين حافظ ابونعيم بنظر نرسيده ، ولى سيوطى (متوفى ٩١١ هـ) آن را با احاديث فراوان ديگرى دسته بندى و تنظيم و به «العرف الوردى فى اخبار المهدى» نامگذارى و به ضميمه دهها رساله ديگر مجموعه «الحاوى للفتاوى» را ارائه داده كه بسال ١٣٧٨هـ ١٩٥٩م در مصر چاپ و منتشر گرديده ، و از علماى شيعه اربلى در «كشف الغمه» ، بحرانى در «غاية المرام» و علامه مجلسى دوم در «بحارالانوار» (ج ١ ص ٧٨ ــ ٨٥) و عاملى در «اعيان الشيعة» (جزء ٤ بخش ٣) و بلاغى در «حجت بالغه» و مؤلفين «نامه دانشوران» در ج ٢ اين كتاب آن را درج نموده اند .
[٢] ــ اين روايت را در مناقب نيافتم ولى در مقتل ج ١ ص ١٤٦ ذكر شده.
[٣] ــ اين كتاب تأليف اين ضعيف ، شامل ٥٦ متن حديثى ، تاريخى ، كلامى و ادبى اختصاصى يا ضمنى اهل تسنن است درباره حضـرت مهدى (عج) ، كه براى دومين بار بسال ١٤٠٢ در دو جلد بزرگ در بيروت چاپ و منتشر شده است.
[٤] ــ جهت آگاهى بر مصادر شرح حال او و نسخه كتابش مراجعه شود به «الذريعه» ٢٣/٢٣٣ ، و «معجم المؤلفين» ٦/٢٠.
[٥] ــ نسخه مخطوط «الدر المنظم» در كتابخانه حسين باشا در آستانه تركيه بشماره ٣٤٦ موجود است. ] الغدير ٥/٤١٤ [
[٦] ــ اين كتاب كراراً در حاشيه «نورالابصار» شبلنجى ، ويكبارهم در حاشيه «مشارق الانوار» حمزاوى در مصر به چاپ رسيده است.


۳
اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن

تعداد ١٥٢ اثر تأليفى (كتاب ، رساله ، مقاله) علما ودانشمندان اهل تسنن درباره حضرت مهدى (عج)

١ ــ «إبراز الوهم المكنون من كلام إبن خلدون ، فى أحاديث الواردة فى المهدى» يا «المرشد المبدى لفساد طعن ابن خلدون فى أحاديث المهدى» .
أحمد بن محمّد بن صديق شافعى مغربى (درگذشته١٣٤٨) .
چاپ دمشق و عيناً مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٢٢٣.
٢ ــ «ابراز الوهم من كلام إبن حزم» .
أحمد بن صديق بخارى حضرمى (١٣٨٠) .
چاپ ١٣٤٧ مطبعه ترقى دمشق ، در ردّ بر إبن حزم اندلسى (متوفاى ٤٥٦) كه در كتاب «الفصل بين الاهواء و النّحل» از موضوع مهدويت تخطئه و انتقاد نموده و احاديث مهدى منتظر را تضعيف و بى اعتبار وانمود كرده است.
٣ ــ «اتحاف الجماعة بما جاء فى الفتن و الملاحم و اشراط الساعة»
شيخ محمود بن عبداللّه تويجرى.
ج اول چاپ اول ١٣٩٤ چاپخانه الرياض عربستان سعودى.
٤ ــ «اتحاف الجماعة . . .» .
ج ٢ چاپ ١٣٩٦ رياض عربستان سعودى.
] دليل مؤلفات الحديث الشريف١/٤٨٣ [
٥ ــ «أحاديث أشراط الساعة الصغرى» .
صالح محمد دخيل اللّه (معاصر) .
چاپ ١٤١١ دانشگاه اسلامى مدينه در ٦٣٧ صفحه وزيرى كه بعنوان تز دكتراى مؤلف زير نظر استاد ربيع بن هادى بن عمير مدخلى تنظيم نموده.
] دليل مؤلفات الحديث الشريف ١/٤٨٣ [
٦ ــ «أحاديث القاضيه بخروج المهدى» .
محمد بن اسماعيل اميريمانى.
] الاذاعة ابن صديق قنوجى بخارى ص ١١٤ [
٧ ــ «أحاديث المهدى من مسند أحمد بن حنبل (٢٤١) » .
استخراج و تنظيم سيد محمد جواد حسينى جلالى (معاصر) .
شامل مقدمه طولانى و ١٣٦ حديث از «مسند أحمد حنبل» به ترتيب موضوعى. و چاپ پنجم آن بسال ١٤٠٩هـ وسيله مؤسسه نشر اسلامى قم (جامعه مدرسين) در ٧٨ صفحه وزيرى به ضميمه كتاب «البيان» گنجى شافعى در ١٧٠ صفحه انجام شده.
٨ ــ «الأحاديث الواردة بشان الدّجال فى مسند أحمد والصحيحين و السنن الأربع جمعاً و تخريجاً و دراسة لما لم يبيّن فى الصحيح» .
أحمد بن عيسى بن هادى عسر.
اين كتاب رساله فوق ليسانس مؤلف باشد كه بسال ١٤٠١ زير نظر استادش سيد محمد حكيم در دانشكده الدراسات العلياء دانشگاه مدينه منوّره در ٣١٧ ورقه تنظيم گرديده.
] دليل مؤلفات الحديث الشريف ١/٤٨٤ [
توضيحاً كتاب بعنوان دجّال تأليف شده ولى چون موضوع آن مربوط به عصر ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) و كشته شدنش بدست عمال آن حضرت است در اينجا بذكر آن پرداختيم.
٩ ــ «الأحاديث الواردة فى المهدى ، فى الميزان الجرح و التعديل» .
عبدالعليم بن عبدالعظيم هندى (معاصر) .
بنوشته شيخ عبدالمحسن عباد ، اين كتاب بعنوان تز دكترا در سال ١٣٩٨ زير نظر استادش ، دكتر محمد ابوشهبه ، درباره حضرت مهدى تأليف ، و نسخه خطى آن در بيش از ٦٠٠ صفحه در كتابخانه دانشكده شريعت در دانشگاه ملك عبدالعزيز مكّه موجود ميباشد.
نيز گويد : اين كتاب بهترين و گسترده ترين كتاب مرجع پيرامون احاديث حضرت مهدى (عليه السلام) است ، كه مؤلف بيش از چهار سال در تنظيم آن عمر سپرى كرده و أحاديث مربوطه را بررسى و صحت و اعتبار و تواتر آنها را اثبات نموده.
] مجلة جامعة الاسلامية سال ١٢ شماره ٤٥ ص٣٢٣ و مقاله او عيناً مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ج٢ ص٤٦٥ ميباشد. [
١٠ ــ «أحاديث و كلمات حول الامام المنتظر» .
سيد عبداللّه (معاصر) .
چاپ ١٤٠٩ هـ انتشارات الهداية الاسلامية دبى در ١٦٨ صفحه رقعى.
] كتابنامه حضرت مهدى ، شماره٩٣ [
١١ ــ «الاحتجاج بالأثر على من أنكر المهدى المنتظر» .
شيخ حمود بن عبداللّه حمود تويجرى (معاصر) .
چاپ اول ١٤٠٣ در عربستان سعودى و چاپ دوم در ٤٢٤ صفحه وزيرى وسيله كتابخانه دارالعليان الحديثه ، بريد رياض.
اين كتاب در ردّ بر «لا مهدى منتظر بعد الرسول سيد البشر» تأليف رئيس دادگاه قطر ، شيخ عبداللّه بن زيد بن محمود كه در انكار مهدويت خلاصه ، و چاپ شده مى باشد.
١٢ ــ «أحوال صاحب الزمان» (فارسى) .
محمد بن مؤيد جوينى مشهور به سعدالدين حموى (٦٥٠) ــ پدر مؤلف «فرائد السمطين فى . . .» ــ
وى خراسانى و نخست مقيم قاسيون دمشق بود و از آن پس به خراسان بازگشت و در خراسان بدرود حيات گفت.
اين كتاب بيانگر ٦٠ حديث پيرامون سيره ، غيبت و ظهور حضرت بقية اللّه (عج) ميباشد ، و در «مرآة الاسرار» جامى بعنوان «رسالة فى المهدى المنتظر» ذكر شده.
] الانسان الكامل عزيزالدين نسفى ، شاگرد مؤلف ، چاپ تهران ٣٢٠ــ٣٢١; كتابنامه حضرت مهدى شماره٦٦ [
١٣ ــ «أحوال مهدى آخر الزمان» (فارسى) .
على بن حسام الدين معروف به متقى هندى (٩٧٥) .
شامل ٦٠ حديث پيرامون ظهور و علائم ظهور همراه با ترجمه فارسى. نسخه خطى آن در چهار فصل تنظيم و در نعت و نسب و كرامات و نشانه هاى ظهور و اوضاع جهان در عصر ظهور خلاصه شده. دو نسخه خطى آن در كتابخانه آيت اللّه مرعشى در قم ضمن مجموعه هاى شماره ٥٢٤ و ٩٢١٥ موجود است و نسخه اى هم در كتابخانه گنج بخش پاكستان ضمن مجموعه ٨١٢.
١٤ ــ «أخبار الدولة فى ظهور المهدى» .
أحمد بن ابراهيم بن جزار قيروانى (٤٠٠) .
وى طبيب آفريقائى بود كه دهها اثر تأليفى بجاى گذارده و بسال ٤٠٠ در اندلس كشته شد.
] هدية العارفين ١/٧٠ [
١٥ ــ «أخبار المهدى» يا «أخبار المهدى المنتظر» .
عباد بن يعقوب رواجنى أسدى.
از شيوخ بخارى و ديگر محدثين همرديف او (أمثال ترمذى ، ابن ماجه ، ابوحاتم ، بزار ابن خزيمه) بوده و ارباب رجال و حديث شناسان همه وثاقت و صداقت او را مورد تأكيد قرار داده اند ، اما بخاطر شدت محبّتش به خاندان رسالت همواره هدف هجوم دشمنان اهل بيت قرار مى گرفت.
ذهبى پس از نقل وثاقت او از حاكم نيشابورى و أبوحاتم ، نقل از ابن خزيمه نموده كه گفت از رواجنى شنيدم كه مى گفت :
هركس همه روزه در نماز خود از دشمنان آل محمد (صلى الله عليه وآله) بيزارى نجويد با آنها محشور خواهد شد.
] ميزان الاعتدال ٢/٣٧٩; سير أعلام النبلاء ١١/٥٣٧ [
سمعانى پس از تصريح باينكه رواجنى از مشايخ بخارى بوده از او انتقاد مى كند كه چرا از رسول اكرم روايت نموده كه فرمود : «إذا رأيتم معاوية على منبرى فاقتلوه» يعنى وقتى معاويه را بر فراز منبر من ديديد او را بكشيد.
و چرا از ابوبكر روايت نموده كه به خالد بن وليد دستور داده بود اميرمؤمنان را بكشد سپس پشيمان شد و گفت : «لا تفعل ما أمرتك» يعنى آنچه را به تو دستور دادم انجام نده. (انساب سمعانى ٦/١٧٠)
بدين ترتيب با سنّى بودن رواجنى ــ همچنانكه بسيارى از بزرگان رجاليون ، امثال شيخ طوسى (فهرست ص١٤٩) سروى (معالم العلماء ص٨٨) ابن داود (رجال ص٢٩٢) بدان تصريح كرده اند ــ وى نخستين عالم اهل تسنن بوده كه درباره حضرت مهدى كتاب نوشته است.
جالب توجه آنكه رواجنى در سنه ٢٥٠ هجرى در گذشته و قبل از ولادت حضرت مهدى (عليه السلام) ــ در سنه ٢٥٥ هـ ــ كتاب «أخبار المهدى» را تنظيم و تأليف نموده.
جالب تر آنكه بنوشته ذهبى (ميزان الاعتدال ٢/٣٧٩) رواجنى شمشيرى بالاى سرش آويخته بود و چون از او سئوال شد : اين شمشير براى چيست؟
در پاسخ گفت : آنرا آماده كرده ام كه با آن همراه حضرت مهدى (با دشمنان) مقاتله و كشتار نمايم.
توضيحاً شيخ طوسى از كتاب او «أخبار المهدى» تعبير نموده ولى زركلى (الأعلام ٣/٢٥٨) «أخبار المهدى المنتظر» نوشته است.
١٦ ــ «أخبار المهدى» .
بدرالدين ، حسن بن محمد صالح نابلسى حنبلى (٧٢٢) .
ابن حجر در «الدرر و الكامنه» (٢/١٢١) نويسد نسخه اينكتاب را بخط مؤلف مشاهده نموده و مؤلف در تأليف آن تلاش فراوان ارائه داده.
] هدية العارفين ١/٧٧٣; أعلام زركلى ٥/١٧; مجله تراثنا شماره١ سال اول مقاله علامه سيد عبد العزيز طباطبائى [
١٧ ــ «أخبار المهديه» .
أبوبكر صنهاجى پاريسى (١٩٢٨) .
چاپ استان در ٥٢٨ صفحه.
] در جستجوى قائم ص٢٦ [
١٨ ــ «الاذاعة لما كان و ما يكون بين يدى الساعة» .
سيد محمد صديق حسن قنوجى بخارى (١٣٠٧) .
چاپ مؤسسه سعوديه مصر ١٣٧٩ ، و عينًا مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ص ٦٧ ــ ١٠٨.
١٩ ــ «الأربعون حديثاً فى المهدى» .
حافظ ابونعيم اصفهانى (٤٣٠) .
مندرج در «عرف الوردى فى أخبار المهدى» سيوطى و در «كشف الغمة» اربلى ج٣ و «بحار الأنوار» علامه مجلسى ٥١/٧٨ــ٨٥.
٢٠ ــ «الأربعون حديثاً فى المهدى» .
حافظ ابوالعلاء همدانى ، محمد بن عطار (٥٦٩) .
] ذخاير العقبى طبرانى ص١٣٦ [
٢١ ــ «الأربعون حديثاً فى المهدى» .
سراج الدين محدث بغدادى از اعلام قرن ششم هـ.
] اهل البيت فى المكتبة العربية علامه طباطبائى شماره ٤٦ ص ٣٢ بنقل از «جامع الاسرار عاملى از اعلام قرن ٨» [
٢٢ ــ «إرتقاء الغرف» .
شمس الدين محمد بن عبدالرحمن سخاوى (٩٠٢) .
] المقاصد الحسنه مؤلف ص ٥٠٩ ، ذيل «المهدى» بشماره حديث ٧ و ١٢; كشف الخفاء عجلونى ٢/٢٨٨; مقاله شيخ عبدالمحسن عباد در ردّ قاضى قطر ، مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٤٦٣ به نقل از دو كتاب فوق [
٢٣ ــ «ارشاد ذوى الافهام لنزول عيسى» .
مرعى بن يوسف كرمى مقدسى (١٠٣٣) .
نسخه خطى آن در پتنه هند موجود ميباشد.
] كتابنامه حضرت مهدى آقاى مهدى پور ص ٧٧ـ٧٨ [
٢٤ ــ «الاشاعة لأشراط الساعة» .
تأليف محمد بن عبدالرسول حسينى برزنجى (١١٠٣) .
چاپ ١٣٧٠ قاهره ، مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» .
٢٥ ــ «اشراط الساعة» .
أبومحمد ، عبدالغنى بن عبدالواحد مقدّسى جماعيلى حنفى (٦٠٠) .
متولد جماعيل از توابع نابلس.
] النجوم الزاهرة ٦/١٨٥ [
٢٦ ــ «اشراط الساعة» .
شيخ أحمد بن فقيه شافعى.
] ايضاح المكنون ١/٨٦ [
٢٧ ــ «اشراط الساعة» .
شيخ يوسف بن عبدالله بن يوسف وابل.
چاپ سوم ١٤١٤ هـ ، از انتشارات ابن جوزى دمّام عربستان در ٤٨٤ صفحه وزيرى.
٢٨ ــ «اشراط الساعة الصغرى و الكبرى» .
شيخ امين حاج محمد احمد معاصر و استاد دانشگاه ام القرى در مكه معظمه.
چاپ اول ١٤١٢ دار المطبوعات الحديثه جده عربستان در ١٤٨ صفحه وزيرى.
٢٩ ــ «اشراط الساعة و أسرارها» .
شيخ محمد سلامة جبر از علماى اهل سنّت و مقيم كويت است.
چاپ اول بسال ١٤٠١ از طرف شركت الشعاع كويت و براى دومين بار بسال ١٤١٣ دارالسلام ، بيروت ، در ١٤٣ صفحه وزيرى.
اين كتاب پيرامون علائم ظهور ، خروج دجّال ، نزول حضرت عيسى ، خروج يأجوج و مأجوج ، طلوع شمس از مغرب و ديگر نشانه هاى ظهور حضرت مهدى خلاصه شده.
٣٠ ــ «اشراط الساعة و خروج المهدى» .
على بن محمد ميلى جمالى تونسى مالكى (١٢٤٨) .
نسخه خطى آن در دارالكتب المصريه موجود است و مؤلف هم مقيم مصر بوده.
] هدية العارفين ص ٧٧٣; أعلام زركلى ٥/١٧ [
٣١ ــ «الاعلان بما اخبر به النبىّ من احوال هذا الزمان» .
محمد ترمترمى بن محمد بن صديق غمارى
چاپ ١٣٥٠ مطبعه مهديه تالوان تركيه ٣٣ صفحه
]دليل ١/٤٨٥ كتابنامه حضرت مهدى (عليه السلام) ص ٨٩ شماره ١٦٨[
٣٢ ــ «إقامة البرهان على نزول عيسى فى آخر الزمان» .
أبوالفضل ، عبدالله بن محمد بن صديق حسينى ادريسى غمارى (١٣٨٠) .
چاپ عالم الكتب بيروت.
٣٣ ــ «إقامة البرهان على نزول عيسى فى آخر الزمان» (اردو) .
ترجمه كتاب غمارى فوق ، كه مؤلف خود در صفحه اول مقدمه كتاب «المهدى المنتظر» بدان تصريح نموده ، اما بدون ذكر نام مترجم.
٣٤ ــ «إقامة البرهان فى الرد على من أنكر خروج المهدى و الدجال و نزول المسيح فى آخر الزمان» .
حمود بن عبداللّه تويجرى (معاصر) . چ ١٤٠٥ مكتبة المعارف رياض ،.
٣٥ ــ «امارات الساعة» .
شاه رفيع الدين ، فرزند شاه ولى اللّه دهلوى.
اين مقاله ضمن مجله «المنصور» شماره ١٩ ص ٤١ ببعد بسال١٤١٢ در لاهور انتشار يافته.
] كتابنامه حضرت مهدى ص ٩٥ [
٣٦ ــ «امام منتظر» ـ ترجمه عقيدة اهل السنة والاثر شيخ عبدالمحسن عبادـ
بقلم مولانا شيخ مسرور حسن
]كتابنامه حضرت مهدى (عليه السلام) ص ١٠٥ شماره ٢١٣[
٣٧ ــ «البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان» .
جلال الدين عبدالرحمن سيوطى (٩١١) .
] هدية العارفين ج١ ص٥٣٦ سطر ٢٠ [
٣٨ ــ «البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان» .
علاءالدين على بن حسام الدين مشهوربه متقى هندى جنپورى (٩٧٥)
چاپ ١٣٩٨ هجرى با تحقيق آقاى على اكبر غفارى ، نشر شركت رضوان تهران و چاپ دوم بسال ١٤٠٨هجرى ، ذات السلاسل كويت در دوجلد با تحقيق جاسم بن مهلهل ياسين
]دليل ١/٤٨٦[
٣٩ ــ «بقية اللّه خير بعد الفناء فى السير» .
عبدالغنى بن اسماعيل حنفى نقشبندى نابلسى دمشقى (١١٤٣) .
] ايضاح المكنون ١/١٩١ [
٤٠ ــ «البيانات» (اردو) .
ابوالأعلى مودودى (١٤٠٠) .
اين كتاب در پنج جلد پاسخگوى پرسشهاى اقطار مناطق اسلامى است و بخشى از آن ويژه پرسش از شئون حضرت مهدى ميباشد و مجموعاً چاپ و در پاكستان انتشار يافته ، و پيرامون صحّت احاديث مهدى تأكيد نموده.
٤١ ــ «البيانات» (ترجمه تركى)
ابوالأعلى مودودى (١٤٠٠) .
بخش حضرت مهدى آن در ايام در گذشت مودودى بقلم آقاى على اكبر مهدى پور بزبان تركى استانبولى ترجمه ، چاپ و منتشر گرديده.
٤٢ ــ «البيانات» (ترجمه عربى)
ابوالأعلى مودودى (١٤٠٠) .
نيز بخش ويژه حضرت مهدى اين كتاب وسيله محمد حدّاد عاصم به عربى ترجمه و بنام «علامات المهدى» در مجله «المنصور» شماره ١٩ ص ٣٦ــ٤٨ در لاهور چاپ و منتشر شده.
] كتابنامه حضرت مهدى ، آقاى مهدى پور ص ١٨٩ــ١٩٠ و ص ٥٢٧ [
٤٣ ــ «البيان فى أخبار صاحب الزمان» .
ابوعبداللّه محمد بن يوسف گنجى شافعى (٦٥٨) .
چاپ نجف ضميمه «كفاية الطالب» مؤلف و چاپ تبريز ضميمه «غيبت شيخ طوسى» و نيز در بيروت ، اصفهان و قم چاپ شده.
٤٤ ــ «بين يدى الساعة» .
دكتر عبدالباقى احمد محمد سلامة.
چاپ مكتبة المعارف رياض در ١٨٢ صفحه وزيرى.
٤٥ ــ «تحديق النظر فى أخبار الامام المنتظر» .
محمد بن عبدالعزيز بن مانع نجدى حجازى (١٣٥٨) .
نسخه آن در دارالكتب مصر و نيز در دارالكتاب نجف موجود ميباشد.
] فهرست كتابهاى جمع آورى شده در دار الكتب از سال ١٩٣٦ تا ١٩٥٥ م ١/١٢٧ و مقاله شيخ عبدالمحسن بن عباد در مجله دانشگاه مدينه ، عدد اول سال ١٢ شماره ٤٥ ص ٣١٠ و مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٤٥٢ [
٤٦ ــ «تحذير الاخوان من ادّعاء المهديّة آخر الزمان» (عربى) .
شيخ عثمان بن فودى (١٨١٧م) .
نسخه خطّى اين كتاب در كتابخانه دانشگاه «بايرو» در نيجريه موجود است.
] أخبار التراث العربى شماره ٢٣ ص ٥; كتابنامه آقاى مهدى پور ص ٢١٧ [
٤٧ ــ «تحقيق ظهور المهدى» .
احمد بن عبداللطيف بربير دمياطى (١٢٢٨) ،
نسخه مخطوط آن در هفت ورقه بخط محمد بن على بن محمد محموده صفدى مورخه ١٢٣٢ در آخر مجموعه شماره ٢٣٤ كتابخانه ظاهريه دمشق موجود است.
] فهرست مجموعه هاى كتابخانه ظاهريه ٢/٥٢ [
٤٨ ــ «تعليق على محاضرة «عقيدة اهل السنّة و الاثر. . . شيخ عبدالمحسن عباد» » .
شيخ عبدالعزيز بن عبدالله بن باز كه مفتى أعظم دربار عربستان سعودى بود.
اين مقاله بدنبال «عقيدة اهل السنة» مؤكّداً اعتراف به صحت و تواتر أحاديث مهدى منتظر نموده و متن آن در آخر «الامام المهدى عند أهل السنّة» مندرج است.
٤٩ ــ «تلخيص البيان فى أخبار مهدى آخر الزمان» .
على بن حسام الدين متقى هندى (٩٧٥) .
چاپ ١٤٠١ هـ دار التبليغ اسلامى قم ، ٢٢ صفحه وزيرى با تحقيق دانشمند محترم آقاى على اكبر مهدى پور.
جهت آگاهى بر وجود بيش از بيست نسخه خطى آن در كتابخانه هاى جهان رجوع شود به مقاله «اهل البيت فى المكتبة العربية» علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائى در مجله «تراثنا» شماره سوم سال اول ١٤٠٦.
] ايضاح المكنون ١/٣١٨; هدية العارفين ١/٧٤٦ [
٥٠ ــ «تلخيص البيان فى علامات مهدىّ آخر الزمان» .
شمس الدين احمد بن سليمان ابن كمال پاشا حنفى ، شيخ الاسلام و مفتى قسطنطنيه (٩٤٠) .
(هدية العارفين ١/١٤١)
٥١ ــ «تنبيه الوسنان إلى أخبار مهدى آخرالزمان» .
أحمد نوبى (١٠٣٧) .
] معجم المؤلفين كحاله ٢/١٩٧; به نقل از نسخه آلمانى تاريخ الأدب العربى بروكلمن ٢/٣٨٥ و ٥٢٠ [
٥٢ ــ «تنوير الرجال فى ظهور المهدى و الدّجال» .
رشيد الراشد تاذفى حلبى (معاصر) .
چاپ شده.
] المهدى المنتظر محمد حسن آل يس ٣٣ [
٥٣ ــ «التوضيح فى تواتر ما جاء فى المهدى المنتظر و الدّجال و المسيح» .
محمد بن على شوكانى صنعانى (١٢٥٠) .
] بدر الطالع مؤلف ــ ذيل شرح حال خودش ٢/٢٢٢ ــ ; الاذاعه. . . ص ١١٣; غاية المأمول ٥/٣٢٧; فهرس الفهارس ص ٤٠٩; عقيدة أهل السنّة و الاثر شيخ عبدالمحسن عبّاد [
اين كتاب بيانگر چگونگى تواتر و قطعىّ الصدور بودن أحاديث پيرامون حضرت مهدى (عليه السلام) است و استاد ناصر الدين در مقاله «حول المهدى» بنقل از كتاب فوق مينويسد احاديثى كه در پيرامون حضرت مهدى بدست ما رسيده و مى توان بر آن اعتماد و استناد نمود پنجاه حديث مى باشد كه برخى صحيح ، برخى حسن ، و برخى ديگر ضعيفِ ترميم شده ميباشد و آنها بدون شك و ترديد به حد تواتر رسيده است ، و عنوان تواتر بر طبق همه ضوابطى كه در كتابهاى پايه نوشته شده بر كمتر از آن صدق ميكند . . .»
] مجلة التمدن الاسلام ، شماره ٢٧ ـ ٢٨ سال ٢٢ ص ٦٤٦ [
و گويا اين كتاب چاپ شده باشد ولى اطلاعى از مشخصات آن بدست نيامد.
٥٤ ــ «ثلاثة ينتظرهم العالم : عيسى ، الدّجال و المهدى المنتظر» .
شيخ عبداللطيف عاشور (معاصر) .
چاپ ١٤٠٦ ، انتشارات ساعى رياض و انتشارات قران قاهره ، ١٤٤ صفحه وزيرى.
٥٥ ــ «جزء فى ذكر المهدى» .
ابوالفداء ، اسماعيل بن كثير دمشقى (٧٧٤) .
] نهايه مؤلف ص ١٣٠ [
٥٦ ــ «جزء فى المهدى» .
أبوحسين ، أحمد بن جعفر بن محمد عبداللّه بغدادى معروف به ابن منادى (٣٣٦) .
اين كتاب بدست ابن حجر عسقلانى رسيده و او بخشى از آنرا در كتاب «فتح البارى (شرح صحيح بخارى) » آورده ، و از جمله در ج ١٣ ص ٢١٣ ، و ابن منادى را كتاب ديگرى باشد بنام «الملاحم» .
٥٧ ــ «جزء فى ما ورد فى المهدى» .
ابن حجر.
] فهرس الفهارس و الاثبات ص ٣٣٩ [
٥٨ ــ «جمع الأحاديث الواردة فى المهدى» .
حافظ أبوبكر بن خيثمه ، أحمد بن زهير بن حرب نسائى (٢٧٩) .
وى شاگرد أحمد حنبل ، و مؤلف كتاب «تاريخ الكبير» بوده است كه خطيب بغدادى و دارقطنى درباره آن گفته اند : هرگز كتابى پرفائده تر از كتاب تاريخ ابن خيثمه سراغ نداريم.
] تاريخ بغداد ٤/١٦٣; الأعلام زركلى ١/١٢٨ [
٥٩ ــ «جمع طرق أحاديث المهدى» .
ابن عراقى ولى الدين ابوزرعه ، احمد بن عبدالرحيم بن حسين كردى رازيانى مصرى شافعى (٨٢٦) .
] ذيل تذكرة الحفاظ ذهبى ــ از ابن فهد مكّى ــ ص ٢٨٨; الضوء اللامع سخاوى ٣٣٦ ــ ٣٣٤ ، مقاله «الردّ على من كذب بالأحاديث المهدى» شيخ عبدالمحسن عباد [
بنوشته «النجوم الزاهرة» ٥/١١٨ ، او در سنه ٨٢٤ به سمت قاضى القضاة مصر منصوب گرديد و در سنه ٨٢٦ در گذشت.
٦٠ ــ «الجواب المقنع المحرر ، فى أخبار عيسى و المهدى المنتظر» .
محمد حبيب اللّه شنقيطى (١٣٦٣ هـ) .
اين كتاب بنوشته خود مؤلف ــ در كتاب ديگرش «زاد المسلم» ٢/٤١ ــ در ردّ بر ابن خلدون تأليف ، و در چهار بخش زير خلاصه شده است :
١ ــ مقدمه بيانگر تواتر أحاديث حضرت مهدى.
٢ ــ فصل اول در بيان أحاديث ويژگيها و اوصاف آن حضرت.
٣ ــ فصل دوم پيرامون نزول حضرت عيسى و اجتماع او با حضرت مهدى.
٤ ــ خاتمه در بيان خروج دجّال و پيدايش مهدى هاى ادعائى و دروغين.
مؤلف در مراكش ، مدينه ، مكه و قاهره بسر ميبرده و در دانشگاه الازهر مصر تدريس نموده و در قاهره درگذشته.
] كتابنامه حضرت مهدى ص٢٧٦ــ٢٧٧ [
٦١ ــ «چاغين بكلد (يغى انسان مهدى) » (تركى استانبولى) .
عادل گوك بورون (معاصر) .
چاپ دوم انتشارات تك يول ، استانبول ، ٧٧ صفحه رقعى.
اين كتاب كه با مقدمه اى از آقاى مصطفى گنج انتشار يافته از غيبت ، ظهور ، علائم ظهور ، نسب و محل ظهور حضرت ، و خروج دجّال سخن رفته است.
] كتابنامه حضرت مهدى ص٢٨١ [
٦٢ ــ «حاشية على «القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر» ــ ابن حجر مكى (٩٧٣) ــ» .
بقلم رضى الدين بن عبد الرحمان بن أحمد بن حجر (نوه مؤلف) (١٠٤١) .
] ايضاح المكنون ٢/٤٢; هدية العارفين ١/٣٦٩ [
٦٣ ــ «حقيقة الخبر عن المهدى المنتظر من الكتاب و السنة» .
صلاح الدين عبد الحميد هادى (معاصر) .
چاپ اول ١٩٨٠ م ، كتابخانه تاج ، طنطا ، مصر ، ٩٦ صفحه.
٦٤ ــ «ختم النبوة و ظهور المهدى» .
ابوالأعلى مودودى (١٤٠٠) .
چاپ ١٣٩٩ هـ لاهور پاكستان.
] كتابنامه آقاى على اكبر مهدى پور ص٣١٦ [
٦٥ ــ «الدرّ المنضود فى ذكر المهدى الموعود» .
سيد صديق حسن بن اولاد حسن بن اولاد على قنوجى .
نسخه خطى آن بخط مؤلف در كتابخانه ندوة العلماء در لكهنو هند بشماره ٣١١ طبق نقل فهرست آن بشماره ٩٧ موجود است
] اهل البيت فى المكتبة العربية ، علامه طباطبائى شماره ٣٠٥ [
٦٦ ــ «ذكر المهدى الذى يكون فى آخر الزمان» .
ابوالفداء ، اسماعيل بن كثير دمشقى (٧٧٤) .
اين موضوع در كتاب «النهاية ، أو الفتن و الملاحم» مؤلف ص ٢٤ تا ٣٢ درج و چاپ شده ، نيز عيناً در ج ٢ «الامام المهدى عند أهل السنّة» هم مندرج گرديده.
٦٧ ــ «ذكر المهدى و نعوته و حقيقة مخرجه و ثبوته» .
حافظ أبونعيم أحمد بن عبدالله اصفهانى (٤٣٠) .
اين كتاب مشتمل بر ١٥٦ حديث در شئون مختلف امام مهدى منتظر (عليه السلام) است كه سيد بن طاووس فهرست ابواب آنرا و تعداد روايات هر بابى را در «طرائف» (ص ١٨٣) ايراد نموده و در ديگر كتابهاى خود هم از آن نقل حديث فرموده.
نيز علامه تهرانى در «الذريعه» (ج ١٠ ص ٣٨) آن را بدينگونه ذكر كرده; و در «هدية العارفين» (٥/٧٥) بعنوان «كتاب المهدى» مطرح شده.
٦٨ ــ «الردّ على من حكم و قضى أنّ المهدى الموعود جاء و مضى» .
على بن حسام الدين معروف به متقى هندى جونپورى (٩٧٥)
اين كتاب در رد محمد بن يوسف جونپورى (متولد ٨٤٧ ، متوفاى ٩١٠) مدعى دروغين مهدويت است در سنه ٩٠١ و ٩٠٣
نسخه خطى آن مؤرخه ٩٩٠ ضمن مجموعه شماره ١٥١٤ مكتبه رضا رامپور در هند است و نسخه ديگرش بتاريخ قرن يازدهم شماره ١٩٧٥ بشرح مندرج در فهرستش ٢/٤٦٠.
] اهل البيت فى المكتبة العربيه علامه طباطبائى ، بشماره ٣٢٩ [
٦٩ ــ «الردّ على من حكم و قضى أن المهدى الموعود جاء و مضى» .
نورالدين على بن محمد هروى حنفى ، معروف به ملا على قارى (١٠١٤) .
نسخه خطى اين كتاب در كتابخانه ناصريه لكهنو است و نسخه ديگرش در مكتبة الامام اميرالمؤمنين نجف.
] مجله تراثنا شماره ١٠ مقاله علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائى [
٧٠ ــ «الردّ على من كذّب بالأحاديث المهدى» .
مقاله مفصلى است از شيخ عبدالمحسن بن عباد ، عضو هيئت تدريسى دانشگاه مدينه كه در رد رساله «لا مهدى ينتظر بعد الرسول سيد البشر» از شيخ ابن محمود رئيس محاكم شرعى قطر نگاشته ، و در مجله دانشگاه مدينه بشماره هاى ٤٥ــ٤٦ بچاپ رسيده و عيناً در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٤٣٧ مندرج شده و به ضميمه مقاله ديگرش ــ عقيدة اهل السنّة و الاثر فى المهدى المنتظر ــ بسال ١٤٠٢ در چاپخانه الرشيد مدينه در ٢٢٤ صفحه چاپ و منتشر گرديده.
جهت شرح حالش مراجعه شود به «كتابنامه حضرت مهدى» آقاى مهدى پور ص ٣٩٠.
٧١ ــ «رسالة فى الأحاديث القاضية بخروج المهدى و انه . . .» .
محمد بن اسماعيل اميريمانى صنعانى (٧٥١) .
] الاذاعه ص ١١٤ [
٧٢ ــ «رسالة فى تحقيق ظهور المهدى» .
أحمد بن عبداللطيف بربير دمياطى شافعى (١٢٢٦/١٢٢٨/١٢٢٩) .
نسخه خطى آن در ضمن مجموعه شماره ٢٣٤ كتابخانه ظاهريه شام موجود است و دو نسخه ديگر نيز در كتابخانه سليمانيه استانبول بخش حاج محمود افندى به شماره هاى ١٩٣٠ و ٢٣٣٠ موجود ميباشد. ] كتابنامه آقاى مهدى پور شماره ٩٤٨ و ١٠٥٥ [
٧٣ ــ «رسالة فى حق المهدى» .
نورالدين على بن سلطان محمد قارى هروى حنفى مشهور به ملا على قارى (١٠١٤) .
نسخه مخطوط آن در كتابخانه بلديه اسكندريه مصر موجود است. و سه كتاب ديگر هم درباره حضرت مهدى از اوست بنامهاى «الرد على من حكم و قضى أن المهدى جاء و مضى» ، «المشرب الوردى فى مذهب المهدى» و «مهدى آل الرسول» ، مراجعه شود.
٧٤ ــ «رسالة فى ردّ من انكر أنّ عيسى عليه السلام اذا نزل بصلّى خلف المهدى صلاة الصبح» .
جلال الدين سيوطى (٩١١) .
اين رساله بعنوان تنبيه در پايان رساله «الاعلام بحكم عيسى عليه السلام» كه مندرج در الحاوى للفتاوى (ج ٢ ص ٢٩٧ چاپ ١٣٧٨ مصر و ص ١٦٦ چاپ مصر بعد از آن) درج شده و نسخه خطى آن بشماره ٥٩ در كتابخانه مسجد الحرام موجود است.
٧٥ ــ «رسالة فى المهدى المنتظر» .
از سعدالدين محمد بن مؤيد حمويه ، معروف به سعدالدين حموى (٦٥٠) .
(مرآة الأسرار جامى)
٧٦ ــ «رساله مهديه» (فارسى) .
شاه نعمت الله ولى (٨٣٤) قطب و بنيانگذار فرقه هاى صوفيه نعمت اللهى ايران ، هند و پاكستان .
اين رساله ضمن جلد چهارم رساله هاى او ص ٨٩ــ٩٥ وسيله خانقاه نعمت اللهى تهران بسال ١٣٤٣ چاپ و منتشر گرديده.
و از مهدى منتظر بعنوان «مهدى ، محمد بن عبدالله» نامبرده كه به همين دليل شكى در سنّى بودنش نيست.
٧٧ ــ «روض وردى فى أخبار المهدى» .
جعفر بن حسن بن عبدالكريم برزنجى مدنى ، مفتى فرقه شافعيه مدينه منورّه درگذشته ١١٧٩ يا ١١٨٤ يا ١١٨٧.
نسخه خطى آن در كتابخانه ناصريه لكهنو موجود است.
] سلك الدرر ٢/٩ ، هدية العارفين ١/٢٥٦ ، معجم المؤلفين ٣/١٣٧ ، اعلام زركلى ٢/١٢٣ ، بروكلمن ٢/٣٨٤ اصل المانى ، مجله تراثنا شماره ١٠ ، مقاله «أهل البيت فى المكتبة العربية» علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائى [
٧٨ ــ «سيد البشر يتحدث عن المهدى المنتظر» .
شيخ حامد محمود محمد ليمود (معاصر) .
چاپ مطبه مدنى قاهره ، با مقدمه شيخ حسنى مخلوف ، مفتى سابق مصر و عضو جمعيت علماى بزرگ الأزهر.
] كتابنامه حضرت مهدى ١١١٦ [
٧٩ ــ «شرح كتاب المهدى سنن ابى داود» .
ابن قيّم جوزيه (٧٥١) .
اين كتاب ضمن «تهذيب السنن» ابى داود تشريح شده و در ذيل «عون المعبود» ج ١١ ص ٣٦١ــ٣٨٤ چاپ شده.
] كتابنامه حضرت مهدى ١١٦١ [
٨٠ ــ «صاحب الزّمان» .
ابوالعنبس ، محمد بن اسحاق بن ابراهيم كوفى ، قاضى صَيمره (٢٧٥) .
بنوشته «أعلام» زركلى (٦/٢٩) وى اديبى ظريف و عالم به نحو و شاعرى زبردست و از ندماى متوكل عباسى و معتمدين بنى العباس بود.
و بنوشته ابن نديم وى را كتابى است بنام «صاحب الزّمان» كه بنظر آقاى خرسان نخستين تأليف و مقدم بر همه تأليفات سنّى و شيعه درباره صاحب الزمان مهدى منتظر بوده ، ولى رواجنى مؤلف «أخبار المهدى» و متوفاى ٢٥٠ مقدّم بر او بوده; هرچند متأسفانه امروز سرنخى از وجود آن در دست نيست.
] فهرست ابن نديم ص ٢٢٣ [
٨١ ــ «صحيح اشراط اساعة» .
شيخ مصطفى ابونصر شلبى.
چاپ ١٤١٣ هـ انتشارات سوادى ، جدّه ، ٤٣٢ صفحه وزيرى.
٨٢ ــ «الصحيح المسند من أحاديث الفتن والملاحم و اشراط الساعة» .
مصطفى عدوى (معاصر) .
چاپ ١٤١٢ دارالهجرة رياض ، ٥٨٧ صفحه وزيرى.
٨٣ ــ «صفة المهدى» .
حافظ ابونعيم اصفهان (٤٣٠) .
يوسف بن يحيى مقدسى (٦٨٥) در كتاب «عقد الدرر» ــ كه در مصر ، بيروت و ايران مكرر چاپ شده ــ تعداد ٢٩ حديث از اين كتاب نقل كرده است.
٨٤ ــ «ظهور المهدى» .
جلال الدين سيوطى (٩١١) .
دو نسخه از اين كتاب به دو عنوان زير در استانبول موجود است :
١ ــ «رسالة فى ظهور المهدى» كتابخانه سليمانيه ، بخش رشيد افندى ، ضمن مجموعه شماره ٨٨٣٨٣.
٢ ــ «رسالة ظهورات المهدى» همان محل ، بخش قصيده چى زاده ، ضمن مجموعه شماره ٦٨١٨٠.
] كتابنامه حضرت مهدى ١٢٤٣ [
٨٥ ــ «العرف الوردى فى أخبار المهدى» .
مشتمل بر «أربعين» حافظ ابونعيم اصفهانى درباره مهدى منتظر و چند برابر آن أحاديث اضافى پيرامون شئون آنحضرت از جلال الدين عبدالرحمن سيوطى (٩١١) ; چاپ مصر; ضمن «الحاوى للفتاوى» وى; ج ٢ ص ١٢٣ــ١٦٦ و ج ٢ ص ٥٧ ــ٧٦ چاپ دارالكتب العلميه بيروت ١٣٩٥ و مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ج ٢.
٨٦ ــ «العرف الوردى فى أخبار المهدى» (ترجمه تركى كتاب قبل) .
مترجم مشرّف گوزجو (معاصر) .
چاپ ١٩٨٦م انتشارات شفق مانيسا ، تركيه.
٨٧ ــ «العرف الوردى فى أخبار المهدى» (نيز ترجمه تركى كتاب سيوطى) .
مترجم محمود چلبى.
نسخه خطى آن در كتابخانه سليمانيه استانبول ، بخش قليج على پاشا ، ضمن مجموعه ٦٨٩٩٧ موجود است.
] كتابنامه حضرت مهدى شماره ١٢٥٦ [
٨٨ ــ «العرف الوردى فى دلائل المهدى» .
ابوالفضل ، عبدالرحمن بن مصطفى يمنى حضرمى شافعى اشعرى نقشبندى مقيم مصر (١١٩٢) .
نسخه خطى آن در كتابخانه سلطنتى برلن بشماره ٢٧٣٣ موجود است.
] هدية العارفين ١/٥٤٤; مجله تراثنا شماره ١٦ مقاله آقاى سيّد عبدالعزيز طباطبائى [
٨٩ ــ «العطر الوردى ، شرح قصيده «القطر الشهدى ، فى اوصاف المهدى ــ شماره ٥٢ ــ» » .
شيخ محمد بلبيسى شافعى (١٣١٢هـ) .
چاپ ١٣٠٨ بولاق مصر ضمن مجموعه ناظم قصيده و ديگر چاپها و مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ج ٢.
٩٠ ــ «عقد الجواهر و الدرر فى علامات ظهور المهدى المنتظر» .
تأليف ابن حجر.
به نقل دكتر عبدالله جبورى در تعليقات خود بر «غريب الحديث» ابن قتيبه ١/١١٧ (در رابطه با نقل ابن قتيبه حديث على (عليه السلام) را پيرامون بودن مهدى منتظر از فرزندان حسين) اما بدون تصريح باينكه ابن حجر عسقلانى است يا هيثمى و اينكه نسخه خطى آن در كجاست.
] مجله تراثنا شماره ١٦ ص ٢١ــ٢٢ [
٩١ ــ «عقد الدرر فى أخبار الامام المنتظر» .
جمال الدين يوسف بن يحيى مقدسى شافعى دمشقى (٦٨٥) .
چاپ ١٣٩٩ مكتبة خانجى مصر با تحقيق دكتر عبدالفتاح محمد حلو ، و از آن پس بسال ١٤٠٠ در تهران افست گرديده و بسال ١٤٠٣ هم در بيروت تجديد چاپ شده و در مرحله چهارم نيز بسال ١٤٠٣ در دانشگاه ابن سعود در رياض و براى پنجمين بار سنه ١٤٠٥ وسيله مكتبة المنار زرقاء اردن و بعداً در سنه ١٤١٦ وسيله مسجد جمكران قم تجديد چاپ شد.
٩٢ ــ «عقد الدرر فى تحقيق القول بالمهدى المنتظر» .
أحمد بن زينى دحلان (١٣٠٤) .
نسخه مخطوط اين كتاب در كتابخانه دانشگاه ملك سعود در حجاز موجود است و تاريخ كتابت آن ١٣٠٤ هـ ميباشد.
٩٣ ــ «عقود الدرر فى شأن المهدى المنتظر» .
نسخه خطى آن در كتابخانه حرم مكى در مكه مكرمه بشماره ٣٠ ، بخش دهلوى ٤/١٩٨ ، فهرست مخطوط كتابخانه ص ١٤١; اما از نام مؤلف اطلاعى بدست نيامد.
] مجلة تراثنا شماره ١٦ ص ٧٨ [
٩٤ ــ «عقيدة المسيح الدجال» .
سعيد ايوب (معاصر) .
حدود يك سوم آخر اين كتاب ويژه بحث درباره حضرت مهدى و دفاع از عقيده بدان حضرت است. نخست بسال ١٤٠٩ در قاهره چاپ شده سپس بسال ١٤١١ در بيروت و بعداً در قم.
٩٥ ــ «عقيدة اهل السنّة و الاثر فى المهدى المنتظر» .
مقاله (متن محاضره علمى) شيخ عبدالمحسن بن حمد عباد عضو هيئت تدريسى دانشگاه اسلامى مدينه است در سنه ١٣٨٨ كه ضمن مجله دانشگاه بشماره ٣ سال اول درج و انتشار يافته ، و نيز مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» آخر ج ٢ ميباشد; جهت ديگر خصوصيات رجوع شود به «كتابنامه حضرت مهدى» ص ٥١٧.
٩٦ ــ «علائم ظهور» (فارسى) .
على بن حسام الدين متّقى هندى (٩٧٥) .
رساله مختصرى است در علائم ظهور كه احاديث مربوطه توسط متقى هندى بفارسى ترجمه شده. نسخه اى از آن در كتابخانه مسجد أعظم قم ضمن مجموعه شماره ٦٣٦ با تاريخ كتابت آن در سنه ٩٧٩ موجود است.
٩٧ ــ «علامات الساعة الصغرى و الكبرى» .
ليلى مبروك .
دار المختار الاسلامى قاهره در ٢٠٤ صفحه.
٩٨ ــ «علامات المهدى» يا «البرهان فى علامة مهدى آخرالزمان» .
جلال الدين عبدالرحمن سيوطى (٩١١) .
نسخه خطى آن در كتابخانه حرم مكه بشماره ٣٤ بخش دهلوى موجود است.
] مقدمه علامه خرسان بر ينابيع المودة ص ١٤; مجله تراثنا شماره ٢ و شماره ١٦/٢٩ [
٩٩ ــ «علامات المهدى المنتظر» .
أحمد بن حجر هيثمى مكى شافعى (٩٧٤) .
چاپ نشريات مكتبة القرآن للطبع و النشر مصر.
] مجله تراثنا شماره ١٦ ص ٢٩ [
١٠٠ ــ «علامات مهدى منتظر» ، تركى ،ترجمه «القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر» ابن حجر (٩٧٤) .
بقلم مشرف گوزجو (معاصر) ، ويراستار دكتر سوآت آروسان .
چاپ اول ١٩٨٥ م ، انتشارات شفق ، مانيسار تركيه ، ٩٢ صفحه رقعى.
١٠١ ــ «علامات مهدى آخر الزمان» ،ــ ترجمه تركى استانبولى «البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان» متقى هندى
بقلم مشرف گوزجو (معاصر) ، ويراستار دكتر سوآت آروسان .
چاپ ١٩٨٦ م ، انتشارات گونجه ، استانبول ، ٩٥ صفحه جيبى.
مترجم آن را «آخر زمان مهدى سى نين علامتلرى» نامگذارى نموده
١٠٢ ــ «عنقاء مغرب فى معرفة ختم الأولياء و شمس المغرب» .
محى الدين ابن عربى (٦٣٨) .
چاپ مصر (أعلام زركلى ٦/٢٨١) ، و نسخه خطى آن در كتابخانه آيت اللّه مرعشى در قم بشماره ٤١٠٥ موجود ميباشد.
١٠٣ ــ «عون المعبودــ شرح سنن ابى داود ــ بخش كتاب المهدىــ» .
ابوالطيب محمد شمس الحق عظيم آبادى (١٣٢٩ هـ)
چاپ مكتبة سلفيه مدينه منوره ج ١١ ص ٣٦١ ــ ٣٨٤ ، مندرج در كتاب «الامام المهدى عند اهل السنة» .
١٠٤ ــ «الفتح الربانى فى الردّ على المهدى المغربى الوزانى» .
از حاج صالح بن مهنا الأزهرى.
چاپ مطبعه تقدم مصر ١٣٢٧ در ٨٠ صفحه.
] معجم المطبوعات ص ١١٨٣ [
١٠٥ ــ «فتح المنان ــ شرح «قصيدة الفوز و الأمان» شيخ بهائى ــ» .
شهاب الدين أحمد بن عدوى دمشقى مشهور به منينى (١١٧٣) .
چاپ حدود ١٢٢٠ قاهره ، نيز ضميمه «تلخيص كشكول شيخ بهائى» بطور مكرر از جمله بسال ١٢٨٨ در قاهره تجديد چاپ شده.
١٠٦ ــ «الفتوى فى مسألة المهدى المنتظر» (مقاله پيرامون پاسخ به سئوال) .
بقلم شيخ محمد منتصر كتانى در مجله رابطة العالم الاسلامى مكّه ، در پاسخ به پرسش يك مسلمان كنيائى از تاريخ و محل ظهور و قيام حضرت مهدى نوشته ، و مندرج در مقدمه علامه خرسان بر «البيان فى أخبار صاحب الزمان» گنجى چاپ ١٣٩٩ بيروت ص ٧٦ــ٧٩ ميباشد.
نيز ترجمه فارسى آن مندرج در «مهدى انقلابى بزرگ» آقاى مكارم شيرازى ص ١٤٦ــ١٥٥.
و ترجمه لاتينش هم از مركز اسلامى استانبول انتشار يافته.
] در جستجوى قائم ، كتاب شماره ٢٥٨ [
١٠٧ ــ «فتاوى علماء العرب من اهل مكة المشرّفة ، فى شأن المهدى الموعود فى آخر الزمان» .
اين رساله بيانگر متون فتوائى چهارنفر از علماى سنى در اثبات مهدويت حضرت مهدى منتظر و ردّ منكرين او تا سر حدّ تكفير و اعدام آنها مى باشد كه باب سيزدهم كتاب «البرهان فى علامات مهدىّ آخرالزمان» متقى هندى (متوفاى ٩٧٥) بذكر آن اختصاص يافته و در سنه ١٣٩٩ در قم و ديگر محل ها چاپ شده است.
١٠٨ ــ «فرائد فوائد الفكر فى إمام المهدى المنتظر» .
شيخ مرعى بن يوسف كرمى مقدسى حنبلى (١٠٣٣) .
] أعلام زركلى ٧/٢٠٣; ايضاح المكنون ٢/١٨٣; هدية العارفين ٢/٤٢٧; مجله تراثنا شماره ١٧ ص ١٠٨ــ١٠٩ تعداد چهار نسخه خطى آن بقلم علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائى معرفى شده [
١٠٩ ــ «الفواصم عن الفتن القواصم» (در شرح حال مهدى منتظر) .
على بن ابراهيم حلبى (١٠٤٤) .
] سيرة الحلبيه مؤلف ١/٢٢٧ [
١١٠ ــ «قصيدة فى المهدى» .
محى الدين محمد بن على طائى اندلسى معروف به ابن عربى (٦٣٨) .
در ٨٣ بيت است كه با بيت :
خليلى إنى للشريعة حافظ***و لكن لها سرٌّ على عينه غطا آغاز و با بيت :
و صاحب أبيات عظيم جلاله***تتوجَّ بالجوزاء و انتعل السُّها
پايان ميابد ، و بدنبال آن فصلى باشد درباره زادگاه آن حضرت و نسب و محل سكونتش و آنچه مربوط به امر اوست.
نسخه آن در دارالكتب ظاهريه دمشق بشماره ٦٨٢٤ ورقه ٧٢ــ٧٥ ميباشد.
] مجله تراثنا شماره ١٨ مقاله «اهل البيت فى المكتبة العربية» ص ٩٣ [
١١١ ــ «القطر الشهدى فى اوصاف المهدى» (منظومه لاميّه) .
شهاب الدين أحمد حلوانى شافعى (١٣٠٨) .
اين منظومه با شرحش بنام «العطر الوردى فى . . .» سنه ١٣٠٨ در بولاق مصر بچاپ رسيده و بار ديگر بسال ١٣٤٥ ضميمه كتاب «فتح رب الأرباب» در مطبعه معاهد مصر چاپ آن تجديد شد.
و عيناً با شرحش در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ج ٢ ص ١٠٩ــ١٥٣ مندرج و بسال ١٤٠٢ چاپ شد.
نيز مراجعه شود به «ايضاح المكنون» ٢/٢٣٤ ، هدية العارفين ١/١٩٢ ، معجم المطبوعات ٧٩٢ و ١٦٤٢; و مجله تراثنا شماره ١٨ ص ٩٤ مقاله علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائى.
١١٢ ــ «القناعة فى ما تحصن الاحاطه به من اشراط الساعة» ، حافظ ابوالخير محمد بن عبدالرحمن سخاوى (٩٠٢) چاپ ١٤٠٦ مكتبة القران قاهره و مكتبة الساعى رياض ، ٩٦ صفحه وزيرى
]الضوء اللامع مؤلف ٨/١٨[
١١٣ ــ «القول الفصل فى المهدى المنتظر» .
شيخ عبداللّه حجاج .
چاپ دار العلوم للطباعة مصر.
١١٤ ــ «القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر» .
شهاب الدين أحمد بن حجر هيثمى مكى (٩٧٤) .
] فتاوى الحديثه مؤلف ص ٣١; فهرس الفهارس ١/٢٥١; الاشاعه برزنجى ص ٩٠; و ديگر مصادر مربوطه فراون [.
توضيحاً علامه سيّد عبدالعزيز طباطبائى در مقاله «اهل البيت فى المكتبه العربية» نشر مجله تراثنا شماره ١٨ ص ٩٨ــ١٠٠ تعداد سى نسخه خطى آنرا با آدرس محل هريك معرفى نموده ، نيز نوشته است در اسلامبول نسخه مكتبة بايزيد از طريق تصوير با ترجمه آن به لغت تركى و حروف لاتين چاپ شده.
نيز بنوشته آقاى مهدى پور وسيله مكتبة القران در قاهره در ٨٨ صفحه وزيرى بدون تاريخ چاپ شده ، مقدمه اين كتاب بيانگر صريح تواتر احاديث حضرت مهدى و فصل اولش شامل ٦٣ حديث از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و فصل دومش ٣٩ حديث از صحابه و فصل سومش ٥٦ حديث از تابعين ميباشد.
در پايان مباحث گوناگونى را در اين زمينه مطرح و بررسى نموده كه با تحقيقات مصطفى عاشور بر اساس دو نسخه دار الكتب قاهره چاپ و انتشار يافته است.
بار ديگر توسط استاد محمد زينهم محمد تحقيق و در ١٠٩ صفحه در تاريخ ١٤٠٧ از طرف دارالصحوة قاهره چاپ و منتشر گرديده.
جهت آگاهى برمشخصات پنج نسخه خطى اضافه بر نسخ معرفى شده از جانب آقاى طباطبائى مراجعه شود به كتابنامه حضرت مهدى ص ٥٧٩. وجهت آگاهى بر تلخيص و حاشيه بر آن وسيله نوادگان مؤلف به «حاشيه» و «مختصر القول» مراجعه شود.
١١٥ ــ «كتاب الغيبة» .
حافظ أحمد بن محمد بن سعيد همدانى معروف به ابن عقده (٣٣٣) .
مؤلف زيدى و مورد اعتماد اهل تسنن و مطرح شده در مصادر رجالى و حديثى آنها ، أمثال «تاريخ بغداد» خطيب ٥/١٤ــ٢٣ ، «تذكرة الحفاظ» ذهبى ٣/٨٣٩ شماره ٨٢٠ است ، همچنانكه نعمانى شيعى در مقدمه «كتاب الغيبة» خود از آن نام برده و بطور فراوان هم از آن نقل روايت ميكند.
١١٦ ــ «كتاب فى الامام المهدى» .
أبوالعلاء ، ادريس بن محمد بن ادريس فاسى عراقى (١١٨٣) .
] نظم المتناصر كتانى ص ٢٢٦ شماره ٢٨٩ [
١١٧ ــ «كتاب المهدى» .
يكى از كتابها و بخش هاى جلد دوم «سنن المصطفى» ابوداود سليمان بن اشعث سجستانى (٢٥٧) است كه ويژه احاديث مهدى منتظر و عيناً در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ج ١ ص ٣٧ درج گرديده.
١١٨ ــ «مختصر الأخبار المشاعة فى الفتن و اشراط الساعة و أخبار المهدى» .
شيخ عبدالله بن سليمان مشعل (معاصر) .
چاپ ١٤٠٥ مطابع الرياض عربستان سعودى در ٤٤٩ صفحه.
١١٩ ــ «مختصر القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر ــ ابن حجر هيثمى ــ .
رضى الدين بن عبدالرحمن ، نواده مؤلف و در گذشته (١٠٧١) .
] هدية العارفين ١/٣٦٩ [
١٢٠ ــ «مرآة الفكر فى المهدى المنتظر» .
شيخ مرعى بن يوسف كرمى مقدسى حنبلى (١٠٣٣) .
] ايضاح المكنون ٢/٤٦٢; هدية العارفين ٢/٤٢٧ [
١٢١ ــ «مسألة فى الغيبة» .
قاضى عبدالجبار بن أحمد همدانى معتزلى (٤١٥) .
وى بفرمان صاحب بن عباد در محرم ٣٦٧ به سمت قاضى القضاتى شهرهاى رى ، قزوين ، ابهر ، زنجان ، قم ، دماوند وسهروردمنصوب شد.
نسخه خطى اين رساله دركتابخانه واتيكان به شماره ١٢٠٨ موجود است.
] كتابنامه حضرت مهدى ، ص ١٦٤١ [
١٢٢ ــ «مسئله مهدويت» (تركى) .
اسماعيل حقى ازميرى حنفى (١٣٣٠ هـ) .
اين رساله بيانگر يك بحث كلامى پيرامون عقيده به مهدويت مى باشد كه در آن به بيست حديث استناد شده و برخى از آنها مورد انتقاد قرار گرفته است.
در مجله هفتگى «سبيل الرشاد» شماره ٢٨٥ سال ١٣ بتاريخ ٣٠ ربيع الاول ١٣٣٢ هـ در عهد خلافت عثمانى در استانبول منتشر گرديده.
مؤلف از اهالى مناستر ، مقيم استانبول ، واعظ مسجد اياصوفيا و عضو مجلس سنا بود كه در ذيحجه ١٣٣٠ هـ در گذشت.
] معجم المؤلفين ٢/٢٦٦; كتابنامه حضرت مهدى ، ص ٦٤٢ [
١٢٣ ــ «مشاهدة الآيات فى اشراط الساعة و ظهور الآيات» .
محمد بن مؤيد حموينى (٦٠٥)
وى پدر مؤلف «فرائدالسمطين» ابراهيم بن محمد بوده كه در كتاب نامبرده (ج ٢ ص ٣٠٨) آنرا دوباره از پدرش نقل كرده.
١٢٤ ــ «المشرب الوردى فى مذهب المهدى» يا «المورد الوردى فى حقيقة المهدى» .
نورالدين على بن محمد هروى حنفى معروف به ملاعلى قارى (١٠١٤) ، صاحب «مرقاة فى شرح المشكوة» .
اين كتاب در ردّ بر فرقه مهديه هند ــ پيروان سيد محمد جونپورى هندى ــ است و بيانگر شرح حال و علامات مفصل مهدى موعود اسلام از روى أحاديث صحيحه (همانند كتاب شماره ٥٩) .
چاپ سنگى قديم در اسلامبول و نيز چاپ مطبعه محمد شاهين در سنه ١٢٧٨ هـ در قاهره.
] تحفة إثنى عشرية دهلوى ص ٤٥; الاذاعة ص ١٦٣; معجم المطبوعات ١٧٩٤; مجله تراثنا شماره ٢٠ بيانگر آدرس هاى پانزده نسخه خطى آن و مشخصات هريك مى باشد. [
١٢٥ ــ «مشرق الاكوان» .
سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى (١٢٩٤) .
نسخه مخطوط آن در كتابخانه پرفسور عبدالباقى گلپنارلى در قونيه موجود مى باشد.
] الغدير علامه امينى ج ١ ص ١٤٧ ، كتابنامه حضرت مهدى ص ٦٤٨ بنقل از چند مورد از مندرجات ينابيع المودة او درباره حضرت مهدى [
١٢٦ ــ «مناقب المهدى» .
حافظ أبونعيم اصفهانى (٤٣٠) .
از نسخه آن اطلاعى بدست نيامد ، اما حافظ گنجى شافعى در «البيان فى أخبار صاحب الزمان» تعداد پانزده حديث ، و يوسف بن يحيى مقدسى شافعى در «عقد الدرر» تعداد سيزده حديث از آن نقل كرده اند.
نيز كتابهاى ديگر از مؤلف بنام «أربعون حديثاً» ، «صفة المهدى» ، «كتاب المهدى» و «نعت المهدى» ، در اين مقال آورده ايم.
١٢٧ ــ «المهدى» يا «رسالة فى المهدى» .
محمد بن اسحاق ، صدرالدين قونوى صوفى شافعى (٦٧٣) .
موجود در كتابخانه اياصوفيا بشماره ٤٨٤٩.
] فهرست تحليلى كتب عربى منتشر شده در مصر از قنواتى بشماره ٢٥٤ و الذريعه ٢٣/٢٩٠ بنقل از ارگين بشماره ١٩٨ [
١٢٨ ــ «المهدى» .
تأليف شمس الدين ابن قيّم جوزيه (٧٥١) .
] مقدمه ينابيع المودة بقلم علامه سيد مهدى خرسان ص ١٨ [
١٢٩ ــ «مهدى آل الرسول» .
نورالدين على بن سلطان محمد قارى هروى مشهور به ملا على قارى (١٠١٤) .
نخستين چاپ آن در ٤٠ صفحه جيبى بى تاريخ است.
جهت آگاهى بر تعداد هشت نسخه خطى آن در كتابخانه هاى تركيه مراجعه شود به كتابنامه حضرت مهدى ، ص ٧٠٠.
١٣٠ ــ «المُهدى إلى ما ورد فى المهدى» .
شمس الدين محمد بن على بن محمد مشهور به ابن طولون دمشقى صالحى حنفى (٩٥٣) .
] الأئمة الاثنى عشر مؤلف ، مندرج در الامام المهدى عند اهل سنة ٢/٤٠٣ [
١٣١ ــ «المهدى» (رسالة فى . . .) »
ملا احمد بن حيدر ماورانى ازقراء شقلاوه عراق شمالى (١٠٧٠) .
نسخه خطى آن در كتابخانه مركزى دانشگاه صلاح الدين در بخش شمال عراق بشماره ٤١٩/٣ مذكور در فهرست چاپ شده آن در ١٤٠٨ ، ص ٢٨٨
] اهل البيت فى المكتبة العربية علامه طباطبائى شماره ٧٨ ص ٦٢٩ [
١٣٢ ــ «المهدى» (رسالة فى . . .) »
ادريس بن محمد حمدون عراقى فاسى (١١٨٣)
] فهرس الفهارس و الاثبات ٢/١٩٩ ، اليواقيت الثمينة ١/٩٦ ، سلوة الانفاس ص ١٤١ [
١٣٣ ــ «المهدى» (رسالة فى . . .) »
جعفر بن حسن بن عبدالكريم بن محمد بن عبدالرسول برزنجى مدنى (١١٨٧)
] اهل البيت فى المكتبة العربية علامه طباطبائى شماره ٧٨٣ [
١٣٤ ــ «المهدى حقيقة لاخرافة» .
محمد بن أحمد بن اسماعيل (معاصر) .
چاپ چهارم كتابخانه تربيت اسلامى هلند در١٤١١هـ در ٢٤٠ صفحه.
اين كتاب مشتمل بر أحاديث مهدويت و بيانگر تواتر آنها ، و صفات حضرت مهدى ، راويان ، ناقلان و مؤلفان درباره أحاديث مهدى منتظر ، اعتراف دانشمندان و رد بر مهديهاى ادعائى دروغين ، علائم ظهور و اشراط ساعت است كه مؤلف از منابع دست اول و مورد اعتماد اهل تسنن آنرانگاشته ، وخودهم ازعلماى سنّى است. و اين كتاب را بسال ١٤٠٠ در مصر تأليف نموده وبعنوان چهارمين دفعه نيز درمصر تجديد چاپ شده.
] كتابنامه حضرت مهدى ص ٧٠٤ــ٧٠٥ [
١٣٥ ــ «المهدى المنتظر» .
ابراهيم مشوخى
صادر شده از مطبوعات مكتبة المنار در اردن
] اهل البيت فى المكتبة العربية ، شماره٧٨٩ ص ٦٣١ [
١٣٦ ــ «المهدى المنتظر» (رسالة فى . . .) »
شيخ عبدالحق بن سيف الدين بن سعدالله دهلوى حنفى بخارى (١٠٥٢) .
] فهرس الفهارس و الاثبات ، عبدالحىّ كتانى ٢/١٢٥ ،كشف الأستار حاجى نورى ص ٣٠ [
١٣٧ ــ «المهدى المنتظر» .
سيد ابوالفضل عبدالله بن محمد بن صديق حسينى ادريسى غمارى (١٣٨٠) برادر مؤلف «ابراز الوهم المكنون فى ردّ ابن خلدون» .
مشتمل بر يكصد و دو حديث بواسطه سى و سه نفر از صحابه و پنج نفر تابعين ، در ردّ منكرين أحاديث مهدى و اثبات تواتر آن.
چاپ عالم الكتب بيروت ١٤٠٥هـ ١٩٨٤ م.
١٣٨ ــ «المهدى المنتظر بين الحقيقة و الخرافة» .
عبدالقادر احمد عطا.
چاپ ١٤٠٠ هـ دار العلوم للطباعة قاهره
١٣٩ ــ «المهدى المنتظر فى الميزان» .
عبدالمعطى بن عبد المقصود.
چ دار النشر للثقافة، اسكندريه مصر
١٤٠ ــ «المهدى و اشراط الساعة» .
شيخ محمد على صابونى .
بار اول بسال ١٤٠١ هـ وسيله مكتبة الغزالى دمشق و بار دوم بسال ١٤١٠ هـ وسيله شركة الشهاب الجزاير به چاپ رسيد.
١٤١ ــ «المهدى و المهدوية فى الاسلام» .
عبدالرزاق بن رشيد الحصّان (١٣٨٤) .
] الأعلام زركلى ٣/٣٥٢ بنقل از معجم المؤلفين العراقيين ٢/٢٥٩ [
١٤٢ ــ «الميميه فى ظهور صاحب الزمان» .
محمدبن على بن محمدطائى مشهوربه محى الدين ابن عربى (٦٣٨) .
برخى از أشعارش را قندوزى در «ينابيع المودة» آورده است ، و شرحش بنام «بيان الحق» از مؤلفين شيعه ميباشد.
١٤٣ ــ «نبذة من علامات المهدى» .
جلال الدين عبدالرحمن سيوطى (٩١١) .
چندنسخه خطى ازين كتاب در كتابخانه سلطنتى برلين موجود است.
] در جستجوى قائم ص ٧٢ و ٤٠٦ [
١٤٤ ــ «النّجم الثّاقب فى بيان أنّ المهدى من اولاد علىّ بن أبى طالب» .
شمس الدين محمد بن محمد بن عبدالرحمن بن على بهسينى عقيلى خلوتى شافعى (١٠٠١) .
نسخه مخطوط آن ــ ٧٨ صفحه ــ در كتابخانه لاله لى سليمانيه اسلامبول بشماره ٦٧٩ موجود است.
و در تاريخ ١٢١٧ از طرف سلطان سليم به كتابخانه يادشده اهداء گرديده است.
ونسخه ديگرش در كتابخانه بيازيد استانبول به شماره ٢٩٨٦ موجود ميباشد و در ١٧ ذيقعده ٩٩٧ در عهد مؤلف استنساخ گرديد
] كتابنامه حضرت مهدى ص ٧٤٥ ــ ٧٤٦ [
١٤٥ ــ «النزهة» .
ولى الله دهلوى ، پدر عبدالعزيز مؤلف «تحفة الاثنى عشرية» (١١٧٢) .
] كشف الأستار حاجى نورى ص ٣٤ [
١٤٦ ــ «نظرة فى أحاديث المهدى» (در قالب مقاله) .
شيخ محمد خضر حسين ، استاد دانشكده اصول الدين مصر (١٣٧٧) .
ضمن «مجلة الهداية الاسلامية» بسال ١٣٦٩ و بعداً در «مجله التمدن الاسلامى» سوريه در محرم ١٣٧٠ ضمن شماره هاى ٣٥ و ٣٦ چاپ و منتشر گرديده ، نيز مندرج در «الامام المهدى عند أهل السنّة» ٢/٢١٠ ميباشد.
١٤٧ ــ «نظرية الامامة» .
دكتر احمد محمود صبحى.
شامل بحث امامت كلّى و از آن پس امامت حضرت مهدى و چگونگى بهره بردارى از وجود آن حضرت.
] در جستجوى قائم ص ٧٣ [
١٤٨ ــ «النوافح القربيّة الكاشفة عن خصائص الذات المهدية» .
قطب الدين مصطفى بن كمال الدين بكرى دمشقى صوفى حنفى (١١٦٢) .
] هدية العارفين ٢/٤٥٠; ايضاح المكنون ٢/٦٨٢ [
١٤٩ ــ «الوعاء المختوم فى السّرّ المكتوم ، فى أخبار المهدى» .
محى الدين محمد بن على عربى اندلسى (٦٣٨) .
] هدية العارفين ٢/١٢١ [
١٥٠ ــ «الوهم المكنون فى الرّد على ابن خلدون» .
ابوالعباس بن عبدالمؤمن مغربى.
چاپ شده.
] متن فتوائى شيخ محمدمنتصركتانى ، مفتى فقه اسلامى مكه ، مندرج در آخر رساله «أحاديث المهدى من مسند أحمد حنبل» ص ١٦٣ [
١٥١ ــ «الهدية المهدوية» (بزبان اردو) .
ابوالرجاء محمد هندى حيدرآبادى (١٢٩٠) .
در ردّ بر جونپورى مدّعى مهدويت ، و اثبات مشخصات حضرت مهدى منتظر است از گاه ولادت تا پايان عمر از ديدگاه حديث.
] الاذاعة ص ٩١ [
١٥٢ ــ «الهدية النديّة للاُمة المحمّدية ، فيما جاء فى فضل الذات المهدية»
مؤلف كتاب النوافح القربيّه شماره ١٣٧
] ايضاح المكنون ٢/٧٢٨; هدية العارفين ٢/٤٥٠ [
] الأعلام زركلى ٣/٣٥٢ بنقل از معجم المؤلفين العراقيين ٢/٢٥٩ [

توضيحاً نويسنده اين مقال را كتابى است بنام «الامام المهدي عند أهل السّنة» شامل شصت و هفت متن حديثى ، تاريخى و كلامى اختصاصى يا ضمنى اهل تسنّن پيرامون حضرت مهدى منتظر كه بخاطر آگاهى خوانندگان بر اصالت امر مهدويت در اسلام و كارگشائى محققين در مراجعه بدان ، فهرست آنها در پايان بنظر خواهد رسيد.


۴
اصالت مهدويّت در اسلام از ديدگاه اهل تسنّن

مدّعيان دروغين مهدويت وكسانيكه كه بدروغ نسبت مهدويت بدانها داده شده

همانطوريكه كمابيش بنظر خوانندگان رسيده و مصادر تاريخى و غيرتاريخى بيانگر شرح تفصيلى آنست كه از آغاز بنيانگذارى اسلام تاكنون پيوسته افرادى با فريب و آلت دست قراردادن گروههائى از عوام ، از روى دشمنى به روياروئى اسلام برخواسته و با قتل و غارت و هرج و مرج و اسارت و زندانى نمودن مسلمانان ، و ضديت با احكام اسلام و تكيه زدن بر كرسى رياست ، چند صباحى خودنمائى نموده و بالاخره به زباله دان تاريخ گسيل شده و مى شوند و نمونه آنها ــ كه خود آلت دست استعمارگران خارجى يهودى و مسيحى و عامل اجرائى اهداف شوم آنها بودند ــ رضا شاه پهلوى در ايران و كمال اتاترك در تركيه و جمال عبدالناصر در مصر و صدام تكريتى در عراق و ديگران در ديگر مناطق مسلمان نشين بوده و مى باشند .
افرادى هم به هواى رياست از طريق سوءاستفاده از احاديث مربوط به مهدى موعود و تحريف آنها و فريب دادن افراد ساده لوح زودباور را به دعواى مهدويت و مقام امامت برخاستند و بدون آنكه قيام انها نشانگر سرنخى از مقام امامت يا مقرون به كوچكترين علامت از علائم ظهور مهدى موعود باشد ، يا كمترين درجه از برقرارى قسط و عدل جهانى (مورد وعده پيامبر بدست حضرت مهدى) را ارائه دهند ــ بلكه مردم را دچار تفرقه و جدائى از اسلام كردند ــ چند روزى خود را به عنوان مهدى موعود منتظر جا اندازى و قلمداد نمودند ، اما بالاخره مشت خيانت آنها هم بازشد و ادعاى دروغين و بى محتوايشان كشف و آنها هم پس از چندى به زباله دان تاريخ رهسپار شدند .
همچنانكه عده اى هم با زمينه سازى مرحله به مرحله مقام امامت و عنوان مهدى منتظر نخست دعوى بابيت از ناحيه مهدى حقيقى مى كردند و همينكه افراد و گروههائى فريب خورده بدانها مى گرويدند ، دعواى مهدويت را مطرح و گسترش مى دادند .
افراد و گروههائى هم بر اثر برخورد به اخباريكه از ناحيه خبرگذاران صادق امين درباره مهدى موعود و اسلام بدانها رسيده بود و از نظر فراوانى بدان درجه براى آنان يقينى شده و دماغشان آماده براى پرورش اينگونه افكار گرديده بود ، كه بسا نسبت مهدويت را به كسى كه او خود چنين دعوائى نداشت و از اين دعوى بيزارى مى جست مى دادند .
اكنون براى روشن شدن مطلب نام بعضى از مدعيان دروغين مهدويت يا غير مدعيان مورد نسبت را بطور فهرست بنظر خوانندگان ميرسانيم و علاقمندان به آگاهى بر مشخصات تفصيلى هريك را به مصادر مربوطه ارجاع ميدهيم :
١ــ امام اميرالمؤمنين على (عليه السلام) كه فرقه سبائيّه ، پيروان عبداللّه بن سبا (كه بموجب اثر تأليفى علامه محقق عسكرى اصل وجودش ساختگى و بدور از حقيقت و واقعيت بوده) حضرتش را مهدى خواندند و پنداشتند كشته نشده و تا آخر الزمان باقى است و خروج ميكند ([١]) .
٢ــ محمد بن حنفيه ، كه فرقه كيسانيه پنداشتند وى بعد از حسين بن على امام و همان مهدى موعود است و در كوه رضوى بسر ميبرد و از آنجا ظهور و قيام نمايد ([٢]) ، بدون آنكه او چنين ادعائى كرده باشد .
٣ــ محمد بن عبداللّه محض بن حسن بن حسن بن على ، معروف به نفس زكيه كه پاره اى از جاروديّه وى را مهدى دانسته و در سنه ١٤٥هـ از مدينه به مهدويت برخواست و بدسيسه منصور دوانيقى كشته شد ([٣]) .
٤ــ ابوجعفر محمد بن عبداللّه فرزند منصور دوانيقى كه خود منصور هم از روى رقابت با نفس زكيه مردم را دعوت به مهدويت او مى كرد ([٤]) .
٥ــ عمر بن عبدالعزيز يكى از خلفاى اموى كه سعيد بن مسيب قائل به مهدويت او شد ([٥]) .
٦ــ ابومسلم خراسانى كه پاره اى از فرقه «خرّميه» پيروان اتابك خرّمى پنداشتند او همان كسى باشد كه بايد زمين را پر از عدل و داد كند و كشته شدنش را بدست منصور دوانيقى تكذيب نمودند و بانتظار ظهورش بسر مى بردند ([٦]) .
٧ــ امام جعفر بن محمد الصادق (امام ششم شيعيان) كه ناووسيه معتقد به مهدويت آن حضرت شدند ([٧]) ، اما اصل مقام امامت حضرتش را بدست فراموشى سپردند .
٨ــ محمد بن قاسم بن عمر بن على بن الحسين كه جاروديه زيديه به مهدويت او گرايش جستند و در ايام معتصم در طالقان قيام نمود و كشته شد و آنها پنداشتند كشته نشده و بعد از اين ظهور خواهد كرد ([٨]) .
٩ــ امام موسى بن جعفر (امام هفتم شيعيان) كه فرقه واقفيه قائل به مهدويت آن حضرت شدند ([٩]) .
١٠ــ محمد بن على عسكرى ، برادر امام حسن عسكرى ، كه طايفه محمديه بعد از وفات آن حضرت قائل به امامت و مهدويت وى گرديدند ([١٠]) .
١١ــ امام حسن عسكرى (امام يازدهم شيعيان) كه گروهى اعتقاد به مهدويت حضرتش پيدا كردند ([١١]) .
١٢ــ جعفر بن على برادر ديگر امام حسن عسكرى كه عده اى قائل به امامت و مهدويت او گرديدند و خود نيز مدعى مهدويت بود ([١٢]) .
١٣ــ عبداللّه بن معاويه بن عبداللّه جعفر بن ابى طالب كه عده اى از مردم وى را مهدى دانسته و گفتند وى زنده است و در كوههاى اصفهان بسر مى برد و البته ظاهر خواهد شد ، و او همان كسى بود كه در ايام حكومت مروان بن محمد در فارس قيام كرد و ابومسلم پس از مدتى كه او را زندانى كرده بود بكشت ([١٣]) .
١٤ــ يحيى بن عمر از اعقاب زيد بن على كه در ايام مستعين باللّه خليفه عباسى سنه ٢٥٩ در كوفه قيام كرد ، پس او را كشتند و سرش را از تن جدا نمودند و بعض جاروديه قائل به مهدى منتظر بودن او بودند ([١٤]) .
١٥ــ موسى بن طلحة بن عبداللّه كه در زمان مختاربن ابى عبيده در بصره قيام كرد و عده اى بعنوان مهدويت بدو گرويدند ([١٥]) .
١٦ــ عبداللّه مهدى بود كه بنوشته قرمانى : خود را فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى الرضا ــ يعنى فرزند امام حسن عسكرى امام يازدهم شيعيانــ معرفى كرد .
و بنوشته فخرى بعنوان ابومحمد عبيداللّه بن احمد بن اسماعيل از اعقاب امام جعفر معرفى نمود .
و بنوشته ديگران رشته نسبش غير از دو رشته مذكور است و بطور خلاصه در اصل ارتباطش با سادات و بر فرض ثبوتش در چگونگى آن اختلاف شديد است .
وى در سنه ٢٩٧ هـ بعنوان مهدويت از افريقا بپا خواست و دولت فاطميين را تشكيل داد كه پس از گذشتن ٢٧٠ سال منقرض گرديد .
هم او بود كه شهر مهديه را در يكى از سواحل تونس برقرار كرد و هم اكنون پرچم فرانسه برفراز آن در اهتزاز است ([١٦]) .
١٧ــ محمد بن عبداللّه بن تومرت علوى حسنى معروف به مهدى هرغى از قبيله مصامده كه در جبال اطلس مراكش سكونت داشتند ، در سال ٤٩٧ به مهدويت برخاست و تشكيل سلسله «الموحدين» را داد و بر اسپانيا استيلا و تسلط يافت ([١٧]) .
١٨ــ الناصر لدين اللّه كه از جمله خلفاى عباسى و متولد حدود سنه ٥٥٠ هـ بود ، سبط ابن تعاويذى وى را بعنوان مهدى منتظر بودن بدين دوشعر ستوده :
انت الامام المهدى ليس لنا***امام حق سواك ينتظر
تبدو لابصارنا خلاقاً لان***يزعم ان الامام منتظر ([١٨])
١٩ــ مردى به نام عباس فاطمى در پايان قرن هفتم بين ٦٩٠ و ٧٠٠ در ميان غمازه خروج كرد و مدعى شد فاطمى منتظر است و جمعيت انبوهى از غمازه براو گرد آمدند و در پايان امر كشته شد ([١٩]) .
٢٠ــ شخصى كه معروف به تويزرى منسوب به تويزر از نحله صوفيه بود از رباط ماسه خروج كرد و مدعى مهدى فاطمى بودن شد و بسيارى از اهل سوس و غيره بدو گرويدند و كارش آنچنان بالا گرفت كه سران مصامده ترسيدند و او را كشتند .
اين قضيه در آغاز قرن هشتم ـ در عصر سلطان يوسف بن يعقوب ــ بوقوع پيوست ([٢٠]) .
٢١ــ اسحاق سبتى زوى بود كه در دوران سلطنت سلطان محمد چهارم از سلاطين عثمانى بسال ٩٨٦ هـ به امر مهدويت قيام كرد و اصولا ترك و از اهالى ازمير بود ([٢١]) .
٢٢ــ شخصى بود كه در سنه ١٢١٩هـ در مصر قيام به مهدويت نمود و اصولا زاده طرابلس بود و طولى نكشيد با لشكرى كه از فرانسه آمده بود بجنگيد و با عده اى از هواخواهان خود كشته شد ([٢٢]) .
٢٣ــ محمد احمد بود كه در سال ١٢٦٠ هـ در سودان قيام نمود و از قبيله دناقله در جزيره «نبت» مقابل «دنقلا» و بگفته بعضى در «حنك» متولد شده بود ([٢٣]) .
٢٤ــ مردى بود كه در رباط عباده دور او گرد آمدند و بعنوان فاطمى منتظر بودن ديگران را به مهدويت خود دعوت كرد و اصولا از نسل و نژاد پيامبر (صلى الله عليه وآله) بود ([٢٤]) .
٢٥ــ احمد بن احمد كيال بود كه نخست مردم را بمقام امامت خود دعوت كرد ، سپس بعنوان مهدويت قيام نمود و طائفه كياليه را تشكيل داد ([٢٥]) .
٢٦ــ محمد مهدى سنوسى فرزند شيخ محمد سنوسى بود كه در اواسط قرن نوزده مسيحى از مغرب زمين برخواست و قبل از مرگ با اشاره باينكه خود او مهدى منتظر نيست بلكه او از اين پس خواهد آمد نفى مهدويت خويش نمود و شايد مقصودش از خبر آمدن بعد از اين ، قيام پسرش بود ([٢٦])
٢٧ــ ميرزا غلام احمد قاديانى بود كه در اوائل قرن نوزده ميلادى سنه ١٨٢٦ از پنجاب هندوستان قيام كرد و با سيكهاى آن سرزمين بر مبناى ادعاى نبوت بجنگيد و فرقه قاديانى را كه هم اكنون داراى پيروانى در هند است تشكيل داد ([٢٧]) .
٢٨ــ سيد احمد پسر محمدباريلى بود كه او را مهدى وهابى نيز گويند ، تولدش بسال ١٢٢٤ در يكى از شهرهاى هندوستان به نام «بريلى» اتفاق افتاد ، پس در خلال نيمه اول از سده سيزده از بين فرقه وهابى در هند قيام به نشر آن مذهب سخيف نمود و به عنوان يكى از اولاد امام حسن بن على (امام دوم شيعيان) خود را شهرت داد سپس بر عليه هندوها و سيك هاى پنجاب هند اعلام جنگ نمود و با برافروخته شدن آتش جنگ مغلوب و كشته شد و بالاخره با تبليغاتى كه داشت و انتشار مى داد زمينه براى قيام احمد قاديانى نامبرده مستعد و موجبات نفوذ براى وى بيشتر فراهم شد ([٢٨]) .
٢٩ــ على محمد شيرازى معروف به باب پسر ميرزا رضاى بزاز شيرازى و متولد همان شهر بسال ١٢٣٥ از زنى به نام خديجه بود ، وى از كمالات علمى و ادبى جز زبان فارسى كه در شيراز نزد معلمى به نام شيخنا آموخته بود و مقدار كمى هم صرف و نحو خوانده بود بهره ديگرى نداشت و بيشتر اهتمام در رشته رياضت و انجام امور شاقّه به منظور تسخير جن و روحانيّات داشت و بالاخره پس از مدتى بسر بردن در بندر بوشهر رفته رفته دچار خشكى دماغ و خستگى مغز گرديد ، پس از بوشهر به كربلا رفت و از تابعين شيخ احمد احسائى شد و با سيد كاظم رشتى كه از شاگردان و مروجين احسائى بود و در بافندگى و جاهم اندازى اباطيل و خرافات مهارتى بسزا داشت مصاحبت نمود ([٢٩]) ، پس از فوت احسائى و سيد كاظم رشتى به شاگرد ديگر احسائى حاج كريم خان (مؤسس فرقه ضاله شيخيه كه عنوان ركن رابع بودن را مطرح نمود) بپيوست ، و نخست به عنوان باب او و خليفه الخليفة سر برافراشت و چون آوازه اش بلند شد و قدرى بر سر زبانها افتاد خود را به باب مهدى منتظر معرفى نمود .
سپس دم از استقلال و مهدويت زد و چون متوجه شد به قول عوام «خر فراوان است» و مريدانى از خود جاهل تر و احمق تر به دورش گرد آمدند دعواى نبوت را مطرح نمود و بافته هايى را ــ به عنوان وحى الهى و آيات آسمانى كه خالى از معنا و عارى از قانون ادب و محاوره و برخلاف منطق و در حقيقت بهترين سند حماقت و فساد عقلى او و پيروانش بود ــ انتشار داد و در پايان جنون او شدت يافت و هوس خدائى و الوهيت پيدا كرد كه كتاب «البيان» وى بهترين شاهد و بيانگر كفريات اوست .
توضيحا چون سياست اجانب پشتيبانى از وى را مقتضى ديد با نفوذى كه در داخله مملكت ايران داشت موجبات تقويت و گسترش فساد او را با هزينه تبليغاتى و جلوگيرى از تعرض ديگران بر عهده گرفت تا انجا كه با تحليل هرگونه حرامى و آزادى در ارتكاب هرگونه بدعت و عمل نامشروع عده اى از عوام الناس و افراد سفله و بى بند و بار فريب او را خوردند و بدو پيوستند .
در آغاز امر علما و روحانيون آن عصر بخاطر راه و رسم جنون آميزى كه از وى به نمايش درآمد از حكم به قتل او خوددارى و استنكاف نمودند و چون هر روز شراره هاى فتنه او گسترش مييافت ، بمنظور جلوگيرى از شرّش و مصونيت مردم از آتش فتنه و بيراهه برى وى لازم دانستند حكم قتلش را صادر نمايند همچنانكه فتوى به كفر و نجس بودن بهائى ها و ممنوعيت ازدواج با آنها را صادر نمودند . از طرفى هم چون فتنه او مقام سلطنت را تهديد مى كرد حكم قتلش عملا تأييد و با به دار آويختن و اعدامش معلوم شد او هم يكى از مهدى هاى دروغين بود كه نخست بدست عوامل روس رشد و پرورش يافت و بعد از موجوديت او كه كانون فساد از آب درآمد انگليسى ها از وى بهره بردارى نمودند و بالاخره مليونها نفر مسلمان ضعيف و خوش باور را از اسلام و تشيع جدا كرده گرايش به كفر دادند ([٣٠]) .
آرى متاسفانه ــ با اينكه بر اثر سقوط شاه طرفدار آنها و برقرارى جمهورى اسلامى و برچيده شدن بساط سلطنت كه يك بُعدش سوء استفاده هرچه بيشتر بهائى گرى از قدرت آن بود بساط آزادى و رسميت بهائى گرى در ايران برچيده شد ــ هنوز اين رشته باطل كم و بيش سر دراز دارد و از طريق عوام فريبى در گوشه و كنار بدين روش باطل كفر آميز ادامه مى دهند .
و اما كسانى كه در عصر ائمه اطهار عليهم السلام به دروغ مدعى بابيت و نيابت و سفارت از طرف حضرت بقية اللّه محمد بن الحسن العسكرى عج شدند ، پس محدث عاليقدر شيعه شيخ طوسى تعداد هشت نفر را معرفى نموده كه ما بخاطر اختصار به ذكر نام آنها بسنده كرده و خواستاران شرح حال تفصيلى آنها را به كتاب «الغيبة» محدث نامبرده ارجاع مى دهيم :
١ــ ابومحمد حسن معروف به شريعى از اصحاب امام هادى و امام عسكرى بود كه به دعواى بابيت از ناحيه حضرت مهدى برخواست و از آن ناحيه توقيع در لعن وى صادر گرديد .
٢ــ محمد بن نصير نميرى .
٣ــ احمد بن هلال كرخى .
٤ــ ابوطاهر محمد بن على بن بلال .
٥ــ حسين بن منصور حلاج صوفى كه ابوالقاسم بن روح يكى از وكلاى امام زمان در عهد غيبت صغرى به امر امام دستور مهدور الدم بودنش را صادر نمود ، نيز بحكم علما تكفير شد ، اما در نظر صوفيه دست كمى از مقام نبوت نداشته و ندارد بلكه دعواى خدائى هم از وى سرزد و بالاخره محكوم به اعدام شد. ]خيراتيه ج ١ ص ١٥٩ ــ ١٦١[
٦ــ ابوجعفر محمد بن على شلمغانى معروف به ابن ابى عزاقر.
٧ــ ابوبكر بغدادى برادر زاده محمد بن عثمان عمرى (نايب دوم از نواب اربعه حضرت مهدى) .
٨ــ ابودلف ــ رفيق ابوبكر بغدادى ــ ([٣١]) .
درپايان اين مقال توجه خوانندگان را بدين نكته جلب و يادآور مى شويم كه از بررسى احوال نامبردگان و كسانى كه پيروى از آنها مى كردند يا مهدويت را به كسى كه خود مدعى نبود نسبت مى دادند معلوم و محقق ميشود كه اصل موضوع مهدويت در اسلام و عقيده به ظهور و قيام مهدى موعود و برقرار شدن انقلاب اسلامى جهانى و عدل و داد سراسرى بدست او پديده يك سلسله آيات شريفه قران و فرموده هاى پيامبر اكرم و بعضى از صحابه الهام گيرنده از ان حضرت است كه مورد اتفاق سنى و شيعه مى باشد ، و بر اساس همين ايات و احاديث و پيشگوييها و هشدارها بود كه مردم از باستان زمان آماده براى ظهور مهدى موعود منتظر و چشم براه او بوده اند و مهدى هاى دروغين و نواب هاى قلابى و ادعايى هم از اين رهگذر سوء استفاده نموده و بعنوان مهدى و نايب مهدى قيام نموده و هردسته و گروهى فريب يكى از اينها را خورده و به پيروى و ترويجش مى شتافتند
پس اگر عنوان مهدويت اصالت اسلامى نداشت نه مدعيان دروغين مى توانستند آن را مطرح ووسيله تجمع عوام به دور خود قرار دهند ، و نه عوام و پيروان مهدى هاى ادعايى سرنخى در دست داشتند كه بدانها معتقد و علاقمند شوند و از آنان پيروى نمايند .
بطور خلاصه اصالت مهدويت و ريشه گرفتن آن از ناحيه شخص پيغمبر (صلى الله عليه وآله) بود كه فريب دهندگان آن را سرنخ دعواى مهدويت قرار دادند و فريب خوران هم آن را سرنخ گرايش به مهدى هاى ادعايى و دروغين قلمداد نمودند و كار هر دو دسته به كفر و جدايى از اسلام راستين منتهى شد .

كسى كه خروج و قيام مهدى منتظر را انكار نمايد يا آن را تكذيب كند و دروغ انگارد ، بدانچه خدا بر پيامبر نازل فرموده كافر شده

از جمله فرموده هاى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در رابطه با مهدى منتظر و خروج آن حضرت اين دو حديث است كه هريك بيانگر كفر كسى باشد كه ظهور و خروج او را انكار يا حضرتش را تكذيب نمايد :
١ــ عن جابر بن عبداللّه قال قال رسول اللّه (ص) : «من انكر خروج المهدى فقد كفر بما انزل على محمد . . .»
٢ــ «. . . و من كذّب المهدى فقد كفر»
و اما مصادر نقل آنها پس بدين قرار است :
١ــ «فوائد الاخبار»
ابوبكر احمد بن محمد اسكافى يا اسكاف (٢٦٠) به نقل مصادر مورد اشاره ذيل
٢ــ «جمع الاحاديث الوارده فى المهدى»
حافظ ابوبكر بن خيثمه ــ احمد بن زهير بن حرب نسائى (٢٧٩) به نقل سيد محمد صديق قنوجى بخارى در «الاذاعة . . .» ص ١٣٧
٣ــ «معانى الاخبار»
ابوبكر محمد بن ابراهيم كلاباذى بخارى (٣٨٠) نيز بنقل مصادر ذيل
٤ــ «روض الانف و شرح السيرة»
ابوالقاسم عبدالرحمن سهيلى (٥٨١) ج ٢ ص ٤٣١ از مالك بن انس از محمد بن منكدر از جابر
٥ــ «عقد الدرر فى اخبار المهدى المنتظر»
يوسف بن يحيى مقدسى شافعى (٦٨٥) ص ١٥٧ به نقل از «فوائد الاخبار» از اسكافى و «شرح السيره» ابوالقاسم سهيلى .
٦ــ «فرائدالسمطين»
شيخ ابراهيم بن محمد حموينى (٧٣٠) ج ٢ ص ٣٣٤ شماره ٥٨٥ به نقل از ابوبكر محمد بن ابراهيم كلاباذى ــ مؤلف «معانى الاخبار»
٧ــ «لسان الميزان»
ابن حجر عسقلانى (٨٥٢) ج ٥ ص ١٤٧ چاپ مصر و ص ١٣٠ چاپ حيدر آباد به نقل از «معانى الاخبار» كلاباذى
٨ــ «العرف الوردى فى اخبار المهدى»
جلال الدين سيوطى (٩١١) ص١٦١ بنقل از«فوائدالخبار» اسكافى ،
٩ــ «القول المختصر فى علامات المهدى المتنظر»
ابن حجر شافعى مكى (٩٧٤) ص ٥٦ عكس نسخه خطى مكتبه ظاهريه شام در كتابخانه آيت اللّه مرعشى قم بنقل از فوائد الاخبار اسكافى و شرح السيره ابوالقاسم سهيلى
١٠ ــ نيز در «الفتاوى الحديثيه»
ابن حجر مكّى ص ٣٧ و برحسب چاپ مندرج در الامام المهدى ص ٣٣٢
١١ــ «البرهان فى علامات مهدى آخرالزمان»
متقى هندى (٩٧٥) پايان باب سيزدهم كتاب ، بنقل از يحيى بن محمد حنيفى ضمن فتواى او (در ردّ مهدى دروغين جونپورى) صادر در سنه ٩٥٢ هـ .
١٢ــ «لوائح الانوار الالهيه . . .»
شيخ محمد بن احمد سفارينى حنبلى (١١٨٨) ج ٢ بخش ويژه حضرت مهدى تحت عنوان «فائدة الخامسة» بنقل از حافظ اسكافى (مؤلف فوائد الاخبار) از جابربن عبداللّه با تعبير به مرضى و پسنديده بودن سند آن .
١٣ ــ «ينابيع الموده»
سليمان بن ابراهيم قندوزى (١٢٩٤) ، آغاز باب ٧٨ بنقل از جابر بن عبداللّه انصارى
١٤ــ «الاذاعه لما كان و مايكون بين يدى الساعة»
سيد محمد صديق قنو جى بخارى (١٣٠٧) ص ١٣٧ بنقل از «جمع الاحاديث الواردة فى المهدى» ابن خيثمه و «فوائد الاخبار» اسكافى
١٥ــ «المهدى المنتظر»
ابوالفضل عبداللّه بن محمد بن صديق مغربى ادريسى (١٣٠٨) ص٩٤ ، به نقل از «فوائد الاخبار ابوبكر اسكافى»

فهرست ٦٧ متن حديثى ، تاريخى و كلامى پيرامون

حضرت مهدى منتظر (عج) مندرج در كتاب «الامام المهدي عند أهل السّنة»

الجزء الأوّل :
١ ــ المصنف … لعبدالرزاق بن همام (المتوفى٢١١)
٢ ــ مصنف … للحافظ عبداللّه بن محمد بن ابى الجاشية الكوفى (٢٣٥)
٣ ــ السنن … لإبن ماجه القزيني (٢٧٣)
٤ ــ السنن … لأبي داود السجستاني (٢٧٥)
٥ ــ السنن … للترمذي (٢٩٧)
٦ ــ البدء و التاريخ … للمقدسي (بعد ٣٥٥)
٧ ــ المعجم الكبير … للطبراني (٣٨٨)
٨ ــ معالم السّنن … لأبي سليمان الخطابي (٣٨٨)
٩ ــ مستدرك الصحيحين … للحاكم النشابوري (٤٠٥)
١٠ ــ فردوس الاخبار … لشيرويه بن شهردار الديلمي (٥٠٩)
١١ ــ مصابيح السنة … للبغوي (٥١٦ ـ ٥١٠)
١٢ ــ جامع الاصول … لإبن أثير الجزري (٦٠٦)
١٣ ــ الفتوحات المكية … لمحي الدين بن عربي (٦٣٨)
١٤ ــ مطالب السئول … لإبن طلحة الشافعي (٦٥٢)
١٥ ــ تذكرة خواص الأمة … لسبط إبن جوزي (٦٥٤)
١٦ ــ شرح نهج البلاغة … لابن أبي الحديد (٦٥٥)
١٧ ــ مختصر سنن أبي داود … للمنذري (٦٥٦)
الشافعي (٦٥٨)
الشافعي (بعد ٦٥٨)
٢٠ ــ تذكرة القرطبي … لمحمّد بن أبي بكر القرطبي (٦٧١)
٢١ ــ وفيات الأعيان … لإبن خلكان الإربلي (٦٨٩)
٢٢ ــ ذخائر العقبي … لمحي الدين الطبري (٦٩٤)
٢٣ ــ فرائد السمطين … للحموئي الخراساني (٧٣٢)
٢٤ ــ مشكاة المصابيح … للخطيب التبريزي (٧٣٧)
٢٥ ــ تلخيص «المستدرك حاكم» … حافظ ذهبي (٧٤٨)
٢٦ ــ خريدة العجائب … لسراج الدين ابن الوردي (٧٤٩)
٢٧ ــ المنار المنيف … لإبن قيّم الجوزية الحنبلي (٧٥١)
٢٨ ــ الفتن و الملاحم … لإبن كثير الدمشقي (٧٧٤)
٢٩ ــ مودة القربى … للسيد علي الهمداني (٨٧٦)
٣٠ ــ شرح المقاصد … لسعدالدين التفتازاني (٧٩٣)
٣١ ــ مجمع الزوائد … لنورالدين الهيثمي الشافعي (٨٠٧)
٣٢ ــ موارد الظمآن … لنورالدين الهيثمي الشافعي (٨٠٧)
٣٣ ــ الفصول المهمة … لإبن الصّباغ المالكي (٨٥٥)
٣٤ ــ العرف الوردي … للسيوطي الشافعي (٩١١)
٣٥ ــ الأئمة الإثنى عشر … لإبن طولون الدمشقي (٩٥٣)
٣٦ ــ اليواقيت و الجواهر … لعبد الوهاب الشعراني (٩٧٣)
٣٧ ــ الصواعق المحرقة … لأحمد بن حجر الهيثمي (٩٧٤)
٣٨ ــ الفتاوي الحديثية … لأحمد بن حجر الهيثمي (٩٧٤)
٣٩ ــ القول المختصر فى مهدى المنتظر … لابن حجر المكى الهيثمي (٩٧٤)
٤٠ ــ كنزالعمال … لعلاءالدين المتقي الهندي (٩٧٥)
٤١ ــ البرهان فى اخبارصاحب الزمان ، … لحسام الدين المتقى الهندى (٩٧٥)
٤٢ ــ مرقاة المفاتيح شرح المصابيح … لعلي القاري الحنفي (١٠١٤)
٤٣ ــ أخبار الدول و آثار الأوّل … لأحمد الدمشقي القرماني (١٠١٩)
٤٤ ــ الإشاعة من أشراط السّاعة … لمحمّد بن عبدالرسول البرزنجي (١١٠٣)
٤٥ ــ فتح المنان شرح الفوز و الامان … لأحمد بن علي المنيني (١١٧٣)

الجزء الثاني :
٤٦ ــ لوائح الأنوار الإلهية … لشمس الدين السفاريني (١١٨٨)
٤٧ ــ اسعاف الراغبين … لمحمّد الصبان الشافعي (١٢٠٦)
٤٨ ــ ينابيع الموده … لسليمان القندوزي (١٢٧٠)
٤٩ ــ نور الابصار … للسيد مؤمن الشبلنجي (بعد ١٢٩٠)
٥٠ ــ مشارق الانوار …للشيخ حسن الخمراوي المصري (١٣٠٣)
٥١ ــ الاذاعة لما كان و ما يكون . . . … للسيد محمّد صديق القنوجي (١٣٠٧)
٥٢ ــ القطر الشهدي في أوصاف المهدي … لشهاب الدين الحلواني (١٣٠٨)
٥٣ ــ العطر الوردي في شرح القطر . . . … لمحمّد البلبيسي الشافعي (١٣٠٨)
٥٤ ــ غالية المواعظ … لخيرالدين الالوسي الحنفي (١٣١٧)
٥٥ ــ فيض القدير شرح الجامع الصغير … لعبد الرؤف المناوي (١٠٣١)
العظيم آبادي (المتولد١٢٣٧)
٥٧ ــ نظم المتناثر … لمحمّد بن جعفر الكتاني (١٣٤٥)
٥٨ ــ تحفة الأحوذي … لمحمّد عبدالرحمن المباركفوري (١٣٥٤)
٥٩ ــ نظرة في أحاديث المهدي … لشيخ الأزهر محمّد الخضر حسين (١٣٧٧)
٦٠ ــ التاج الجامع للاصول … للشيخ منصور علي ناصف (١٣٧١)
٦١ ــ إبراز الوهم المكنون … لأحمد بن صديق المغربي (١٣٨٠)
٦٢ ــ المهدى المنتظر … لابن صديق البخارى الغماري (١٣٨٠)
٦٣ ــ حول المهدي … للشيخ ناصرالدين الآلباني (المعاصر)
٦٤ ــ عقيدة أهل السّنة . . . … للشيخ عبدالمحسن العباد (المعاصر)
٦٥ ــ ذيل «عقيدة أهل السّنة» … للشيخ عبدالعزيز بن باز (المعاصر)
٦٦ ــ الرد على من كذّب بالأحاديث المهدي … للشيخ عبدالمحسن العباد (المعاصر)
٦٧ ــ عقيدة المسيح الدجال … لسعيد ايوب (المعاصر)

فتواى چهار نفر از فقهاى مذاهب اربعه سنّى درباره منكرين مهدى منتظر عج

نظر به اينكه در اوائل سده دهم هجرى شخصى بنام محمد جونپورى با فريب دادن مردم عوام سنى به عنوان مهدى منتظر در سرزمين هند قيام كرد و گروههائى از عوام فريب خور بدو گرويدند وبالاخره كم كم موضوع مهدويت او مسئله آفرين شد ، اهل تسنن از چهارنفر از علماى سنى درباره شخصيت مهدى و مهدويت جونپورى استفتاء و نظرخواهى شرعى نمودند .
آنها هم با تكيه و استناد به احاديثى كه بيانگر علائم ظهور مهدى موعود منتظر است و شخص مدعى مهدويت هم فاقد شرايط امامت بود و هم ظهورش غير مقرون به علائم ظهور حضرت مهدى ، او را تخطئه و رد نموده و حتى خود و پيروانش را ــ بر اساس بيراهه روى و تكفير مسلمانان مخالف با وى ــ تكفير و محكوم به ارتداد و اعدام كردند .
اكنون ما بخاطر رعايت اختصار از ذكر متون آن فتاوى معذرت خواسته ولى در رابطه با موضوع بحث كه در رد و رهنمون منكران حضرت مهدى و تخطئه كنندگان احاديث پيرامون آنحضرت خلاصه مى شود خواستاران آنرا به كتاب «البرهان» متقى هندى (باب سيزدهم) كه در رد محمد جونپورى و مشتمل بر فتاوى مذكور است ارجاع مى دهيم تا خود با ملاحظه آن فتاوى پى به واقع امر و مخالفت جدى علماى سنى با منكرين آنحضرت برند و در شناخت مهدى راستين اسلام از مهدى هاى دروغين هر عصر و زمانى دچار اشتباه نشوند .
مهدى فقيه ايمانى
رمضان المبارك ١٤١٧

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
[١] ــ ملل و نحل شهرستانى ٢/١١ ، غيبت شيخ طوسى ص ١٩٢ ، المهديه فى الاسلام ص ٩٣ .
[٢] ــ غيبت شيخ طوسى ص ١٩٢ ، مقدمه ابن خلدون ص ٢١٩ ، ملل و نحل شهرستانى ١/٢٠٠ ، المهديه فى الاسلام ص ١٠٣ .
[٣] ــ مقدمه ابن خلدون ص ٢٢٢ ، تاريخ فخرى ص ١٤٨ ، مجله الهلال مصر جلد ١٧ سال ٤ .
[٤] ــ المهدية فى الاسلام ض ١١٧ .
[٥] ــ طبقات ابن سعد ٥/٢٤٥ ، المهديه فى الاسلام ص ١٨٤ .
[٦] ــ المهديه فى الاسلام ص ١٨٤ .
[٧] ــ ملل و نحل شهرستانى٢/٣ ، غيبت شيخ طوسى ص ١٩٢ .
[٨] ــ المهديه فى الاسلام ص ١٢٥ .
[٩] ــ ملل و نحل شهرستانى٢/٤ ، غيبت شيخ طوسى ص ١٩٢ و ١٩٨ .
[١٠] ــ غيبت شيخ طوسى ص ١٩٢و ١٩٨ .
[١١] ــ ملل و نحل شهرستانى٢/٧ ، غيبت شيخ طوسى ص ١٩٢ و ٢٢٠
[١٢] ــ غيبت شيخ طوسى ص ٢٢٢ و ٢٢٥ ــ ٢٢٧ و ٢٨٧ .
[١٣] ــ المهديه فى الاسلام ص ٤٨ .
[١٤] ــ المهديه فى الاسلام ص ١٣٥ .
[١٥] ــ طبقات ابن سعد ٥/٢٤٥ ، المهديه فى الاسلام ص ١٨٢ .
[١٦] ــ تاريخ فخرى ص ٢٣٧ ، مقدمه ابن خلدون ص ٣٧٤ ، اخبار الدول واثار الاول قرمانى ص١٨٩ .
[١٧] ــ تاريخ ابى الفداء ٢/٢٣٢ ، مجله الهلال سال ٤ شماره ١٧ ص ٦٤٣ ، مقدمه ابن خلدون ص ٣٦٦ .
[١٨] ــ المهديه فى الاسلام ص ٤٨ .
[١٩] ــ مقدمه ابن خلدون ص ٣٦٧ ، مجله الهلال سال ٤ شماره ١٧ ص ٦٤٣ .
[٢٠] ــ مقدمه ابن خلدون ص ٣٦٧ .
[٢١] ــ ترجمه رساله دار مستتر ، از محسن جهانسوز .
[٢٢] ــ ترجمه رساله دار مستتر .
[٢٣] ــ مجله الهلال سال ٤ شماه ١٧ ، ص ٦٤٤ و سال ٧ شماره ٦ .
[٢٤] ــ مقدمه ابن خلدون ص ٣٦٧ .
[٢٥] ــ ملل و نحل شهرستانى ٢/١٧ .
[٢٦] ــ الهلال سال ٤ شماره ١٧ ص ٦٤٤ .
[٢٧] ــ الهلال سال ٤ شماره ١٧ ص ٦٤٣ ، ظاهرة الغيبة و دعوى السفاره ص ٣٠٠ ــ ٣٧٠ ، المهدية فى الاسلام ص ٢٧٠ ، مفتاح باب الابواب ص ٧٧ .
[٢٨] ــ دائرة المعارف الاسلاميه ج ١ ص ٤٩٦ ، المهديه فى الاسلام ص ٢٦٨ ، مفتاح باب الابواب ص ٦٩ .
[٢٩] ــ جهت آگاهى بر هويت سيد كاظم رشتى و نقش او در گسترش فرقه بهائى گرى رجوع شود به كتاب ظاهرة الغيبة و دعوى السفارة ، ميرزا محسن آل عصفور بحرينى ص ٢٤٧ ــ ٣٠٠ چاپ قم
[٣٠] ــ دائرة المعارف اسلاميه ١/٤٩٦ ، المهديه فى الاسلام ص ٢٦٨ ، مفتاح باب الابواب ص ٦٩ ، نصايح الهدى بلاغى ، اسرار العقايد ميرزا ابوطالب شيرازى چاپ ١٣٢٤ در نوبت دوم و دهها كتاب ديگر در ردّ بهائى گرى كه اكثراً چاپ و منتشر گرديده ، جهت آگاهى بر فهرست اسامى ٨٧ جلد كتاب در رد آنها مراجعه شود به كتابنامه حضرت مهدى (عج) تأليف آقاى على اكبر مهدى پور ص ٨١٧ ــ ٨٢٠ .
[٣١] ــ كتاب الغيبة شيخ طوسى ص ٣٩٧ ــ ٤١٥ و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ٨/١٢٢ .


۵