آنچه یک جوان باید بداند (ویژه جوانان دانشجو)

آنچه یک جوان باید بداند (ویژه جوانان دانشجو)0%

آنچه یک جوان باید بداند (ویژه جوانان دانشجو) نویسنده:
گروه: تعلیم و تربیت

آنچه یک جوان باید بداند (ویژه جوانان دانشجو)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: رضا فرهاديان
گروه: مشاهدات: 5028
دانلود: 1922

توضیحات:

آنچه یک جوان باید بداند (ویژه جوانان دانشجو)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 49 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5028 / دانلود: 1922
اندازه اندازه اندازه
آنچه یک جوان باید بداند (ویژه جوانان دانشجو)

آنچه یک جوان باید بداند (ویژه جوانان دانشجو)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

منطقی برای رفتار

ما در مواجهه با رویدادها و حوادث و اتفاقات ، از خود، عکس العمل ها و رفتارهایی نشان می دهیم که ناشی از جریان تفکر و استدلالی است که در ذهن ما صورت می پذیرد و به طور خود آگاه یا ناخود آگاه ، همراه با یک ارزیابی از واقعه است اگر خوب دقت کنیم ، می بینیم که در این قضاوت ، یک ((مقدمه اول(8))) به ((مقدمه دوم(9))) و یک ((نتیجه )) نهفته است در حقیقت ، تصدیق یا عدم تصدیق هر موضوعی ، با تشکیل یک قیاس در ذهن ، صورت می پذیرد. حوادث ، رویدادها و اتفاقات در ذهن ما یا موجب شادمانی ما می شوند و یا موجب افسردگی ، دل سردی و بی علاقگی ما نسبت به کارها و انجام دادن وظایف با توجه به بینش و تلقی ما در برخورد با واقعه ، حداقل دو برداشت در ذهن ما می توان ایجاد شود. مثلا وقتی در انجام دادن کاری که با شکست روبه رو شویم ، ممکن است دو نوع برداشت داشته باشیم که هر کدام ، بستگی به طرز نگرش و تلقی ما از واقعه دارد: یا این که بگوییم : ((شکست خوردم خیلی بد شد. افتضاح شد. من دیگر نمی توانم پیروز شوم من دیگر به درد نمی خورم )). یا این که بگوییم : ((شکست خوردم خیلی بد شد؛ ولی شکست ، می تواند مقدمه پیروزی باشد و هر کاری ممکن است منجر به شکست یا پیروزی شود. پس من می توانم پیروز شوم ؛ زیرا امکان جبران هست من می توانم با تلاش و پشتکار در کار، موفق شوم )).

در حقیقت در برابر یک واقعه ، با توجه به نگرش فرد، ممکن است دو تلقی و تفکر در ذهن ، شکل بگیرد، در نتیجه موجب بروز دو نوع رفتار و عکس العمل متفاوت بشود، که این امر، بستگی به محاوره ای که ما به طور خود آگاه و یا ناخود آگاه در ذهن خودمان در برخورد با واقعه انجام می دهیم دارد. ما در حقیقت ، دو نوع استدلال انجام می دهیم که منجر به رفتار درست و عاقلانه می شود؟ طبعا استدلال و قیاسی که از تفکر و اندیشه صحیح برخوردار باشد.

همه ما اگر خوب بیندیشیم ، خوب هم استدلال می کنیم و اگر وقت ، تفکر و اندیشه صحیح در کارهای روزانه ما نباشد، منجر به تفکر غیر عاقلانه و در نتیجه رفتار غیر منطقی خواهد شد و این امر، زندگی را بر ایمان بسیار دشوار و ن اگوار می کند. به همین دلیل است که قرآن می فرماید:

و یجعل الرجس علی الذین لا یعقلون(10)

و پلیدی و ناگواری از آن کسی است ، که (در زندگی ) نمی اندیشد.

جوان باید بداند که هیجانات و عصبانیت های و نابه نجار، ریشه در بینش و طرز تلقی او از هر واقعه و حادثه ای دارد که در اثر عدم تفکر صحیح حاصل می شوند و از نظر روانی آثار و مشخصه هایی همچون : افسردگی ، اضطراب ، خشم ، احساس ناامنی ، احساس گناه ، احساس ترس ، احساس گرسنگی و... دارند.

اگر ما بینش و طرز تفکر خود را اصلاح کنیم و در برخورد با مسائل و رویدادها و بروز هیجانات و احساسات ، راه و روش منطقی و تفکر عاقلانه را در پیش بگیریم ، دچار رفتار نامتعادل و نابهنجار نخواهیم شد و اگر به محض بروز علائم این هیجانات ، به تفکر و تعقل منطقی بپردازیم ، شیوه برخورد صحیح را از ناصحیح ، تشخیص خواهیم داد و تنها در این صورت است که راه و روش دین را پیموده ایم و در زندگی موفق خواهیم شد؛ زیرا: تمام خوبی ها و ارزش ها فقط به تفکر و تعقل به دست می آیند و کسی که (در زندگی ) تفکر نمی کند، هیچ دینی ندارد:

انما یدرک الخیر کله بالعقل ، ولا دین لمن لا عقل له(11)

حکمت وجودی احساسات و هیجانات

خداوند متعال ، احساسات و عواطف و هیجانات را از روی حکمت و مصلحت در انسان قرار داده است ، به طوری که اگر اینها نبودند، ما در صدد جلوگیری از خطرات و حوادث بر نمی آمدیم ؛ چرا که ترس ، اضطراب ، گرسنگی و... باعث جلوگیری از خطر و دفع آن ادامه حیات و سلامتی در زندگی خواهند شد.

ندامت ، آزردگی ، برانگیختگی ، خشم ، ناکامی ، ناامیدی و... عارضه هایی هستند که برای جلوگیری از خطر و برای این که صدمه ای به انسان وارد نشود، در وجود انسان قرار داده شده اند؛ اما اگر به طور عاقلانه و منطقی با آنها برخورد نکنیم ، سلامتی جسمی و روانی ما در معرض خطر واقع می شود.

جوان باید بداند که تسلط همیشگی این حالت ها بر روح و رفتار او، سبب اختلال جسمی و روانی در او می شود.

تفکر صحیح ، رفتار صحیح

مهم ترین راه حل در هر مسئله و یا اتفاقی که برای جوان پدید می آید، تفکر و تعقل صحیح است که خود به خود، موجب به دست آوردن مهارت در حل مسئله خواهد شد:

التفکر یدعوا الی البر و العمل به.(12)

تفکر، انسان را به سوی نیکی و عمل کردن به آن ، فرا می خواند.

تفکر و تعقل عاقلانه به جوانان کمک می کند تا احساسات خود را صادقانه تر و صمیمی تر ابراز کنند و با هیجانات نیز، برخوردی سازنده تر داشته باشند. تجارب هیجانی خوب است ، ولی هیجان زدگی منفی و مخرب و مبالغه آمیز، به نشاط و شادکامی جوان لطمه می زند.

جایگاه تفکر منطقی

دیدگاه تفکر عاقلانه به ((کرامت نفس )) انسان تاکید دارد و ارزشمند بودن انسان را در گرو تعقل و تفکر و منطقی فکر کردن می داند و بس

جوان مومن ، در بینش خود، بین ((خوب بودن )) یا ((بد بودن )) احساسات و عملکردها به ((خوب بودن )) یا ((بد بودن )) شخصیت خود، فرق می گذارد. گاه ممکن است انسان ، احساسات و عملکردهای بدی داشته باشد؛ ولی این دلیل نمی شود که فرد فکر کند که آدم بدی است ؛ چرا که می تواند به وسیله توبه جبران کند و خود را با تلاش و کوشش ، و مهلکه هیجان زدگی و عملکرد بد نجات دهد.

بنابراین ، تفکر و تعقل منطقی - که بسیار در قرآن به آن تاکید شده است - به ما کمک می کند که هر تصور و تفکری که درباره خود و دیگران انجام می دهیم ، عاقلانه ، منطقی و همه جانبه باشد و از ارزیابی غلط و مقایسه های نابه جا و غیر علمی درباره خود با دیگران پرهیز کنیم ؛ با دید مثبت و حسن ظن به همه نگاه کنیم و همه را مخلوق خوب خدا بدانیم و به خاطر ((داشتن )) یا ((نداشتن )) امکانات یا توانایی ها و یا ضعف ها و کمبودها و کردارها و رفتارهای مختلف افراد، نباید خود یا دیگران را دائم سرزنش کرد. باید عاقلانه و آرام با تدبیر، اشکال ها، ضعف ها و نقص ها را بر طرف کرد. بهتر است ابتدا احساسات و هیجانات خود را صادقانه بپذیریم و سپس فکر کنیم ، کنجکاوی کنیم و علت هر رفتار و حادثه را کشف کنیم ، تا برخوردی منطقی و مناسب با آن داشته باشیم اگر کسی توی خیابان به ما تنه محکمی زد، بلافاصله به او پر خاش نکنیم احتمال این را بدهیم که او ممکن است دنبال کاری باشد که اگر به آن نرسد، موجب وارد آمدن صدمه جانی یا مالی به انسانی بشود. نباید بلافاصله عصبی شویم و به او پرخاش کنیم دنیا که به آخر نرسیده ! باید احساسات و هیجانات عصبی ، خود را کنترل کنیم و بدانیم که با ناراحتی و عصبیت ، کارها درست پیش نمی رود؛ بلکه فقط وقت را ضایع می گرداند و موجب گناه و آزار دیگران می شود.

اگر در برابر هر حادثه ای که در زندگی برایمان اتفاق می افتد، پاسخی منطقی و عاقلانه ندهیم و درباره آن فکر نکنیم و آن را درست تحلیل و ارزیابی نکنیم ، عوارض ناشی از آن رویداد، ممکن است موجب بروز علائم اختلال روانی مثل : افسردگی ، دل سردی ، بی رغبتی عدم احساس موفقیت در کارها بشود و این امر اگر طولانی و مستمر شود، منجر به افسردگی های شدید و اختلالات روانی در ما خواهد شد. وجود هیجانات و احساسات در جوان ، لازمه زندگی اوست مهم ، چگونگی برخورد با آنهاست ؛ چرا که گاه در اثر عدم تفکر عاقلانه و منطقی و نیز طولانی شدن عوارض هیجانات و عصبانیت ها سبب تضعیف روحیه و تخریب شخصیت جوان می شود و تنها راه علاج آن و مقابله با آن ، بازگشت به تفکر منطقی است که در دین مبین اسلام ، بسیار نسبت به آن تاکید و سفارش شده است

اگر نسبت به مسائل و رویدادها علت یابی بکنیم ، خواهیم فهمید که اکثر هیجانات و احساسات و عصبانیت های ناراحت کننده ، به علت عدم آگاهی و یا به خاطر توهمات و بدبینی های نابه جا و تصمیمات عجولانه در کارها و یا وسوسه ها و القائات شیطانی در آدمی صورت می پذیرد که موجب دردسرهای فراوانی برای افراد می شود. به طوری که فرد به علت عدم تفکر و تحلیل و عدم واقع نگری نسبت به موضوع و حادثه ایجاد شده ، تصوراتی نادرست و یا اغراق آمیز از مسئله پیدا می کند که موجب تداوم و افزایش حالت عصبیت او می شود. همین امر، به نوبه خود، مانع انجام یافتن کارهای مفید فرد شده ، وحدت و هماهنگی شخصیت افراد را دچار آسیب روانی می کند. بنابراین باید توجه داشت که احساسات و هیجانات و حتی عصبانیت ها در بیش تر افراد به طور خود آگاه و یا ناخودآگاه ، ریشه درست و منطقی ندارد.

دو استدلال درباره یک حادثه

جوان ، قبل از هر عمل و یا تصمیمی باید به بررسی و ارزیابی منطقی آن بپردازد و قبل از هر اقدامی که ممکن است موجب ندامت و یا پشیمانی شود، موضوع را عاقلانه و آگاهانه بررسی نماید؛ چرا که رویدادها نیستند که جوان را آزرده خاطر می کنند؛ بلکه دیدگاه ها و بینش های آنان در برخورد با مسائل است که موجب رنجش و ناراحتی و عصبیتشان می شود. تصمیم های افراطی و غیر واقع بینانه ، تحقیر اطرافیان ، نگرش های منفی نسبت به قضایا، ارزیابی های نادرست از مسائل ، همه ، موجب بروز احساسات منفی و عصبانیت های شدید می شود، به این دلیل که ممکن است در ارتباط با یک رویداد، دو نفر به خاطر دو نوع بینش و دو طرز تفکر، دو برخورد متفاوت داشته باشند: یکی منطقی و عاقلانه برخورد کند و دیگری غیر منطقی و غیر عاقلانه ، در این جا به تحلیل مکانیسم (ساز و کار) فکری و ذهنی دو بینش که موجب دو نوع رفتار و عکس العمل متفاوت می شود، می پردازیم

یک حادثه ، دو نوع تحلیل

تحلیل ذهن در ارتباط با یک حادثه ، بر اساس دو بینشی که ذکر کردیم ، موجب دو نوع رفتار و دو نوع عکس العمل می شود:

بینش اول ؛

مقدمه = من در این کار، شکست خوردم و ضرر کردم

مقدمه دوم = هر کس شکست بخورد، نمی تواند پیروز شود.

(تحلیل پنهان ذهن )

نتیجه = پس من نمی توانم پیروز شوم

بینش دوم ؛

مقدمه = من در این کار، شکست خوردم ضرر کردم

مقدمه دوم = هر کس شکست بخورد امکان دارد پیروز شود؛ زیرا شکست می تواند مقدمه پیروزی باشد.(تحلیل پنهان ذهن )

نتیجه = پس من می توانم پیروز شوم

در بالا دو طرز بینش و نگرش در رابطه با یک واقعه بیان شده است

در بینش اول ، ابتدا گزاره ای در قالب یک فرضیه مطرح شده که از نظر تجربی قابل اثبات است ؛ چون فرد، آن را حس کرده است اما در مقدمه دوم ، گزاره و یا فرضیه ای مطرح شده که از نظر منطقی قابل اثبات نیست و نمی توان به سادگی اعتبار آن را اثبات کرد. بنابراین ، نتیجه به دست آمده ، صحیح و منطقی نیست ؛ چرا که معنای آن ((نتیجه )) این است که : هر کس که شکست بخورد، نمی تواند پیروز شود. پس نباید شکست بخورم !)) این غلط است ؛ زیرا در عالم واقع و خارج این طور نیست در حالی که شما می توانید در مقابل شکست ها مقاومت کنید، دوباره تلاش کنید و در زمان دیگری پیروز شوید و هیچ کس نمی تواند بگوید که شما نباید شکست بخورید! تجربه نشان داده که خیلی ها پس از شکست در کارها با تلاش ، پیروز شده اند.

بنابراین ، تعمیم دادن این مطلب ، غیر منطقی و غیر علمی است و از این گونه استدلال های غیر منطقی در زندگی ما به وفور دیده می شود که موجب دل سردی و یاءس و افسردگی و عدم رغبت ما به انجام دادن کار و تکلیف و اجرای وظیفه می گردد؛ چرا که دیدگاه واقع بینانه و عاقلانه می گوید: لازمه زندگی ، پیروزی و شکست است

نتیجه ای که شما بر اساس بینش اول گرفته اید، یک تصور غیر منطقی است که عملا تمام رفتارها و عملکردهای بعدی تان را تحت الشعاع قرار داده است و بر اساس آن به دل سردی و بی رغبتی رسیده اید.

در حالی که در اسلام و در نزد عقلا، تنها استدلال منطقی و عاقلانه ، قابل قبول است

خیلی از جوانان ، این طوری (بدون استدلال صحیح ) فکر می کنند و این ، حاکی از بینش و نگرش غلط نسبت به مسئله است بیش تر نتیجه گیری هایی که آنان می کنند. هیچ پایه و استدلال منطقی و عقلانی و عملی ندارد. در دیدگاه ها و مبانی اسلامی ، این که گفته شده : ((یک ساعت تفکر، بالاتر از هفتاد سال عبادت است ،(13))) مقصود، همین نوع تفکر (استدلالی و منطقی ) است و قرآن با تاءکیدی که بر تفکر و تعقل دارد، می خواهد انسان را وادار به تفکر مستدل و تعقل منطقی و پیشرو در کارها بنماید. حال اگر جوان ، هر روز با تفکر و تعقل منطقی ، اندیشه خود را مورد نقد و بررسی قرار دهد، هر روز با تفکر و تعقل منطقی ، اندیشه خود را مورد نقد و بررسی قرار دهد، به گفتگوهای درونی ذهنی ای که هیچ پایگاه و مبنای منطقی ندارند. پی می برد و با تفکر و استدلال صحیح ، آن ها را تغییر می دهد و عصبی نمی شود و خشم آنی خود را فرو می برد و مفروضات ناصحیح نهفته در ذهن خود را که موجب عصبیتی نابجا گردیده اند، کشف می کند و به رفتاری صحیح و عاقلانه و منطقی می رسد و زندگی خود را بر اساس نتیجه گیری های غلط و استدلال های نادرست پایه ریزی نمی کند.

بنابراین ، پی بردن به علت هیجانات و عصبانبت ها و هم چنین پی بردن به علت مسائل و حوادث ، امر مهمی در زندگی جوان است که در اثر تعقل و تفکر صحیح در امور، برای او حاصل می شود و وی را از ارزیابی های تکراری و افراطی و بدون منطق درست از خود و دیگران باز می دارد؛ حال آن که عدم تعقل و تفکر، مخرب بوده ، راه تلاش ، موفقیت و پیروزی را بر انسان می بندد:

قوام المرء عقله و لا دین لمن لا عقل له(14)

استواری و پایداری انسان به اندیشیدن اوست و کسی که نمی اندیشد، دینی هم ندارد.

اصول استفاده از تفکر و تغییر نگرش

باید به این مسئله توجه کنیم که ما همیشه بر اساس آنچه که می اندیشیم ، عمل می کنیم(15) و این تفکر، ارتباط مستقیم با نحوه احساس و عواطف و هیجانات ما دارد. بنابراین اصل ، مسائل و رویدادها باعث بروز اضطراب و نگرانی عاطفی نمی شوند؛ چون ممکن است دو نفر با حادثه مشابهی مواجه شوند، ولی دو عکس العمل متفاوت نسبت به آن نشان دهند؛ زیرا بینش و نگرش ما در عکس العمل و رفتارها و هیجانات تاثیر گذار است بنابراین ، عواطف و احساس های آشفته و منفی ، نتیجه بینش خشک ، متوقعانه و انعطاف ناپذیرند و در واقع ، یک نوع نگرش غیر منطقی و غیر واقعگرایانه نسبت به مسئله شمرده می شوند؛ اجبارها و الزام های نادرست و حساب نشده ای که نشان دهنده توقعات و انتظارات غیر منطقی ما از خود و یا اطرافیان اند. این نگرش ، در حقیقت ، یک نوع ارزشگذاری و قضاوت غیر منطقی درباره کارهای خود و دیگران محسوب می شود.

بررسی نیازها و خواسته های این گونه جوانان نشان می دهد که آنچه بدان می اندیشند، باید به دور از رنجش و ناخرسندی و تلخی باشد و همیشه باید رضایت آنان حاصل شود. از نظر بیش تر جوانان ، بایدهای مختلف ، چنین گزاره هایی هستند: ((من باید حتما کاری را که می خواهم ، انجام دهد))، ((دیگران باید دقیقا همان رفتاری را که انتظار دارم ، با من داشته باشند)) و ((من می خواهم همه چیز در زندگی ام خوب و به جا باشد.))

در واقع ، ((ارزش ))ها از نظر آنان ، اینها هستند: ((من باید عالی باشم ))، ((هیچ اشتباهی نباید بکنم ))، ((اگر دیگران با من همکاری نکنند یا کارم را به طور کاملا درست انجام ندهم ، فرد بی ارزشی خواهم بود)) و ((من نباید در کارها شکست بخورم ))، ((شناختی که من در مورد آقای دارم صددرصد درست است )).

وجود این نوع نگرش ها نیز نشان دهنده اعتقاد غیر منطقی فرد، نسبت به مسائل است : ((همه چیز در زندگی باید آسان انجام بگیرد!))، ((من نباید برای چیزی زیاد خودم را خسته کنم !))، ((من نمی توانم کارهایی را که حوصله ام را سر می برند، انجام دهم ))، ((من نمی توانم ناراحتی را تحمل کنم !)) و ((من نمی توانم شکست را تحمل کنم !))

نتیجه چنین بینش خشک و انعطاف ناپذیر و غیر منطقی ای : عصبیت ها، جوش زدن ها، کم تحملی ها و هیجانات شدیدی است که مانع از برخورد صحیح جوانان با مسائل زندگی می شوند و از این که جوانان با مهارت های واقعی زندگی آشنا شوند، جلوگیری می کنند.

تحول در نگرش ، تحول در رفتار

جوان برای حفظ سلامت روانی خود، باید نگرش و بینش منطقی را جایگزین تفکرات غیر منطقی بنماید. بینش منطقی با الهام از ارزش های دینی به شکل هیجاناتی معقول تر و متعادل تر با فراز و نشیب های کم تر، بروز می کند و مبتنی بر درک درست واقعیت است و به فرد کمک می کند تا به اهداف خود به طور صحیحی دست یابد.

بینش و نگرش منطقی ، به تدریجی و از طریق بحث و تبادل نظر و گفتگو(16) به دست می آید:

لا یستعان علی الدهر الا بالعقل و الاعلی الادب الا بالبحث(17)

بر زمان ، پیروز نمی توان شد مگر با تفکر و به ادب و رفتار نظام مند نمی توان رسید مگر با بحث و گفتگو.

طرح سوالات و بحث های مناسب ، زمینه ظهور انواع مختلفی از روش ها و شیوه ها برای تغییر بینش ها و احساس ها و رفتارهاست

بحث درباره موضوعات اصلی زندگی و تبادل نظر همسالان با یکدیگر از طریق پرسش و پاسخ و میزگردها، سبب تغییر نگرش های غیر منطقی و غیر واقعی و گزینش نظرات برتر می شود و به طور ضمنی به خودکاوی و خودشناسی جوان می انجامد. به علاوه ، خودشناسی و آگاهی یافتن از وضعیت خود نیز موجب پالایش هیجانات و عواطف به طور عقلانی و کاهش هیجانات ناراحت کننده است :

اءصل العقل الفکر و ثمرته السلامه.(18)

اساس تعقل ، اندیشیدن است و نتیجه اش سلامت روانی

نگرش یک جوان به زندگی و هستی و افراد و رویدادها، به تدریج ، با مشارکت در اجتماع و پاسخگویی به پرسش ها و گفتگوها و آزاد شدن از هیجانات افراطی و شناخت استعدادها و ضعف های خود، واقع بینانه تر و عینی تر و ملموس تر می شود. برای مثال ، جوانی که از طرف همسالان خود به یک جشن دعوت نشده است ، ممکن است به گونه ای غیر منطقی پیش خود فکر کند که : ((هیچ کس او را دوست ندارد؛ کسی به او احترام نمی گذارد؛ هیچ وقت نخواهد توانست دوستانی پیدا کند، وجودش بی ارزش است ، چون همه او را طرد کرده اند)). همین جوانی می تواند اگر از طریق تفکر و تجزیه و تحلیل درست بفهمد که هنوز فردی است با ارزش (حتی اگر از طرف جوانان دیگر هم دعوت نشود)؛ چون هیچ دلیل منطقی ای در دست نیست که به استناد آن بخواهد فکر کند که هیچ کس او را دوست ندارد و کسی به او احترام نمی گذارد و هیچ گاه نخواهد توانست دوباره دوستانی بیابد! بنابراین ، غمگین و عصبانی نمی شود و به جای این که چندین روز را در حالت افسردگی و کسالت و بیهودگی وقت بگذراند و روحیه اش ضعیف گردد و اعتماد به نفس خود را از دست بدهد، می تواند به طریق مختلف ، خود را سرگرم کند و با انجام دادن کارهای مفید دیگر، انسجام روحی خود را بازیابد؛ چرا که تفکر و تعقل ، او را به این نتیجه می رساند که راه صحیح و منطقی کدام است ، اگر چه آن راه ، خیلی طرفدار نداشته باشد.(19)

و قالوا کنا نسمع اءو نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر؛(20)

و (دوزخیان ) گفتند: اگر حرف شنو بودیم یا می اندیشیم ، هم اکنون از اهل آتش نبودیم

یاد آوری

1- بعضی از ما انسانها فقط در اوقات فراغت خود از ((تنبلی )) خوشحال می شویم و احساس سرزندگی می کنیم اگر چه وقتی بی وقفه فعالیت می کنیم نیز خسته و کوفته می شویم ، اما وقتی که مدام در حال استراحت به سر می بریم هم ، خسته و بی حوصله می شویم ((لذت های )) منفعلانه ای مثل مطالعه ، استراحت در خانه ، تماشای برنامه های ورزشی و یا تلویزیون وقتی سرگرم کننده و آرامش بخش است که همیشگی نباشد. اما وقتی گذراندن این سرگرمی ها همیشگی شوند ما را کسل و بی حوصله می کنند و در حقیقت ان معه العسز یسرا(21) ؛ آرامش و آسایش در کنار فعالیت و تلاش و کوشش و سختی است

2- افراد با هوش معمولا برای شاداب بودن و سرزنده بودن نیاز به فعالیت دارند. شاید افرادی که هوش کمتری دارند، بتوانند روزها در زیر آفتاب یکجا یله دهند و بنشینند. و برای لذت بردن از زندگی نیازی به کاری نداشته باشند، اما انسانهای باهوش و پرانرژی نمی توانند برای مدت طولانی شاداب و مشتاق و کامروا بمانند مگر آنکه درگیر کارهای پیچیده ، جذاب و چالش انگیز و مطالعه های مفید و سودمند شوند تا برای رسیدن به ایده آل ها و آرمانهای متعالی خود همواره تلاش کنند.

3- رضایت انسانی تا حدودی مترادف است با مجذوب دیگران و اتفاقات شدن ، یعنی انگیزه داشتن و هدف گرایی و هدفی در زندگی داشتن برخی با هیجانات منفی نامناسب (اضطراب و دلهره ) و نیز برخی با هیجانات مثبت نامناسب (غرق خود شدن ، غرق لذت شدن ، اشباع شهوات ) زندگی خود را سپری می کنند.

تفکر و ادراک ، با تمایلات و حرکت رابطه تنگاتنگی دارند و از یکدیگر مستقل نیستند البته شما نمی توانید افکار خود را به طور کامل کنترل کنید، اما می توانید با مشاهده ، تحلیل ، پرس و جو، تفسیر و بحث و گفتگو تا حد زیادی فرآیند تفکر خود و دیگران را اصلاح کنید. در عین حال با کنترل شدید افکارتان می توانید بسیاری از هیجانات منفی خویش را نیز مهار و تنظیم کنید.

برخی از عقاید غیر عاقلانه که می توان با آن به شدت مبارزه کرد چون غیر عاقلانه و غیر منطقی اند عبارتند از:

1- ((دیگران باید کارهای مرا دوست بدارند و مرا بپذیرند.))

2- ((همیشه باید عملکرد کامل و موفقیت آمیزی داشته باشیم .))

3- ((اگر کارها درست پیش نروند، وحشتناک ، هولناک و خیلی بد خواهند شد.))

منشا بدبختی های انسان در بیرون او نیست : در درون و در طرز تفکر خود فرد نهفته است و بس انسان به جای پیدا کردن راه حل های کامل ، عملکرد کامل و بی اشکال باید دنبال راه حل های عاقلانه و معقول بگردد. عمل فرد باید اصلاح شود.

مبارزه و ستیز با تفکر مطلق گرایانه سلیقه ای ؛

1- اگر با جزم اندیشی بگویید: همه کارهایم باید بی نقص باشد وگرنه افتضاح خواهد شد. مشکلات هیجانی شدید و اضطراب شدیدی پیدا می کنید و بنابراین در عمل و در واقع عملکردتان ضعیف خواهند شد.

اختلالات هیجانی ما از ((باید سازیها)) نشات می گیرد. به عنوان نمونه به سه نوع باید که انسانها برای خود اختراع می کنند. سپس خودشان را مطیع آنها می کنند اشاره می کنیم ؛

1- ((من باید بی نقص باشیم وگرنه آدم وحشتناکی خواهم شد))؛

این نگرش در ما احساس در ما احساس بی کفایتی ، بی ارزشی ، ناامنی ، خودخوری ، اضطراب و افسردگی ایجاد می کند.

2 - ((همه باید با من مهربانانه ، عادلانه و با ملاحظه رفتار کنند وگرنه آدم بدی خواهند بود، در ما احساس عصبانیت ، نفرت ، خصومت و طغیان و بدخلقی و استرس ایجاد می کند.

3 - دست اندرکاران جامعه ، زمان ، موقعیت ، مکان باید اسباب راحتی مرا فراهم کنند و بدون هر گونه زحمت و سختی خواسته هایم را بر آورده سازد، و من نمی توانم و موقعیتی غیر از این را تحمل کنم ، دنیا باید بر وفق مراد من باشد.))

این نگرش ها موجب می شود ظرفیت جوان برای تحمل ناکامی ها کاهش یابد، از زندگی رنج ببرد، به حال خود تاسف بخورد و بی حال و سست و بی انگیزه باشد. هیچیک ، از این اعتقادات بایدی ظاهرا از لحاظ تجربی قابل اثبات و منطقی نیستند.

این جملات همگی جزم اندیشانه و مطلق گرایانه اند و همیشه موجب ناراحتی های هیجانی و روانی جوان شده و منجر به رفتاری مخرب می شوند.

آزردگی رانی ، کمبودهای خودمان ، رفتار دیگران ، سه عنصر اصلی آن چیزی است که معمولا موجب سوء تعبیر و اختلالات هیجانی حاد یا مزمن در جوان می شوند.

با نقد و بررسی و دادن بینش صحیح لازم است جوان هر چه زودتر از بایدهای سلیقه ای خود دست بکشد و در عین حال افکار غیر منطقی و نامعقول خویش را کشف و ریشه کن کند. در هر صورت ، مراقب بایدها باشید! منشا فلسفی مشکلات هیجانی خود را بیابید و آن را در خود و دیگران ریشه کن کنید، مهمترین کار،

1 - دست کشیدن از ارزیابی و قضاوت عجولانه خود و دیگران !

2 - هیچگاه خود یا دیگران را بر اساس نتیجه کارها ارزیابی نکنید.

مثال : چون با دیگران رفتار خوبی می کنم ، پس مطلقا آدم خوبی هستم

مبنا و اساس خوب بودن یا بد بودن را نتیجه کارها ندانیم ، تلاش کردن ، سعی کردن یا نکردن بدانیم ! چیزی باید انتظار داشته باشیم که در اختیار فرد باشد. آگاهی ، سعی و تلاش کردن ، تقوا داشتن ، پشتکار داشتن می تواند منطقا ملاک و معیار ما باشد و از لحاظ منطقی و تجربی قابل اثبات است

3- دیگران را سرزنش نکنید، عمل را ناچیز بشمارید و آن را نقد کنید نه شخصیت دیگران را و بدانید قابل جبران است ، عمل غیر صالح است نه خود فرد، در غیر این صورت به شخصیت و کرامت فرد صدمه وارد می شود زیرا امکان دارد شخص از روی غفلت عمل غیر صالح را انجام داده باشد.

وقتی شما به نتایج بایدهای غیر منطقی مواجه می شوید و عصبانی و ناراحت می شوید، چنین احساسی شما را محاصره کرده و ناامید می شوید و از کارها سستی می ورزید و بی حال و بی انگیزه ، شوق کار را از دست می دهید. باید توجه داشت که عقاید مذهبی پشتوانه عقلی دارد و آنچه که مذموم است عقایدی است که پشتوانه عقلی ، منطقی ندارد و صرفا تصورات و تخیلات و وسوسه ها و خطرات قبلی است که ریشه غیر منطقی داشته است

روابط دختر و پسر

اشاره

علی رغم این که افراد ناآشنا به مبانی دینی ، اسلام را بدان متهم می کنند که مخالف حضور دختران در اجتماع است ، احادیث صریحی داریم که طالب علم و دانش و فراگیری آن ، چه دختر و چه پسر، محبوب خدایند و برای کسب دانش و کارهای مفید اجتماعی ، دختران و پسران می توانند با حفظ پوشش و عفاف ، به راحتی در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظیفه بپردازند.

حضور دختر و پسر در اجتماع ، با اختلاط دختر و پسر، یکی نیست روابط اجتماعی به سبکی که دنیای غرب آن را پذیرفته است و رواج می دهد، اختلاط دختر و پسر است و پیامدهای زیانبار آن را نیز می بیند و به روی خود نمی آورد.

اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است ، نه با شرکت دختر و پسر در مجامع عمومی و علمی با حفظ حریم آنچه در جامعه اسلامی مذموم است ، روابط ناصحیح دختر و پسر در جامعه است ، نه حضور فعال آن ها در اجتماع

از زمان رسول اکرم( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) در جامعه مسلمین ، غالبا سنت جاری بر این بوده که حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه ، با صیانت از قلمروهای شخصی و توام با پاک دامنی و بزرگ منشی باشد. دختران و پسران و زنان و مردان ، هیچ گاه از مجالس و محافل عمومی و مساجد منع نمی شده اند؛ ولی همیشه حفظ ((حریم )) و ((کرامت )) و ((عفاف )) به عنوان یک اصل در جامعه حکومت کرده و رعایت شده است رفت و آمد دختران و پسران در مجامع و محافل عمومی و مساجد و حتی کوچه و خیابان و بازار و... به طور مختلط و دوش به دوش نبوده است روشی که همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامی است و به وضوح ، با فرهنگ غربی متفاوت است

آزادی دختر و پسر

اسلام به اهمیت و ارزش فوق العاده پاکی و سلامت شخصیت دختر و پسر و لزوم رعایت حقوق فرد و جامعه در ارتباطها، نگاه ها، شنیدن ها و مکالمات مستمر تاکید دارد و به هیچ عنوان راضی نمی شود که حریم قدسی دختر، خدشه بردارد یا پسر از دایره عفت و پاکی خارج شود. اما دنیای امروز، تحت تاثیر فرهنگ غربی ، به نام آزادی (و صریح تر بگویم : ((آزادی روابط)))، روح پاک جوانان دختر و پسر را سرگردان و گرفتار هیجانات بیهوده می کند. آزادی مورد نظر هم به جای این که به شکفتن استعدادها و خلاقیت ها کمک کند، موجب هدر رفتن نیروها و استعدادهای و خلاقیت ها کمک کند، موجب هدر رفتن نیروها و استعدادهای شاداب جوانی شده و جوانان را از دایره زندگی صحیح و اندیشه متعادل ، خارج ساخته است

دختری که از آغوش خانواده بیرون می آید، به کجا روی بیاورد که به دام سودجویانی که عواطف پاک و دل ساده و آرزوهای انسانی او را به بازی می گیرند، نیفتد و سرنوشت و شخصیت و سلامتی اش به خطر نیفتد؟

برخی از سنت ها و آداب اجتماعی ما که جوانان را از اجتماعی شدن ، ارتقای شخصیت علمی و انتخاب دوست همفکر و همسر مناسب باز داشته اند، نه دینی و نه منطقی اند؛ اما در عین حال ، کنار گذاشتن تمامی سنت ها و پذیرش بی قید و شرط فرهنگ حاکم بر جهان غرب نیز رفتار عاقلانه ای به نظر نمی رسد.

فرهنگ غربی ، خواسته یا ناخواسته ، به نام آزادی و در راه رسیدن به آن ، فضای جامعه را ناامن و کانون خانواده را متزلزل نموده است در چنین فضایی ، هیجانات کاذب و عطش کامجویی ها، فرصت اندیشیدن و خلوت معنوی و لذت رفتارهای جوانمردانه و خویشتنداری عفیفانه را از انسان گرفته است

در جهان به اصطلاح ((آزاد))، علاقه واقعی جوانان به علم و دانش ، هر روز، کم تر می شود و جوانان به کار و حرفه ، رغبت نشان نمی دهند و از رعایت قوانین و مقررات اجتماعی و انسانی فراری شده اند.

در این جوامع ، بر اثر بی بند و باری ها و تلاش های دائمی شهروندان برای رسیدن به منافع و رفاه بیش تر و نادیده انگاشتن حریم های انسانی و پیام های انبیا، هر روز، جنایات تازه ای در شرف تکوین است ، که عشق های دروغین خیابانی و دوستی ها و ارتباط های کوچه و بازاری ، تنها نقطه های آغاز آن شمرده می شوند.

در جوامع اروپایی و امریکایی و مقلد آنان ، نسل جوان ، هدف بیشترین تبلیغات رسانه ای برای مصرف بیش تر محصولات تجاری اند (لباس های مد روز و ماه و سال ، لوازم آرایش و خود آرایی ، خوردنی های جدید، نوشیدنی های تازه ، فیلم ها و آوازهای سبک غیر اخلاقی ، مواد انرژی زا و توهم را و...) بدون آن که فرصت انتخاب داشته باشند و یا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونه ای که درونش قرار گرفته اند، خارج شوند.

در جامعه که به هیچ اصل اخلاقی یا آرمان غیر مادی پایبند نیست ، همگان قربانی اند، مگر آن که به شکارچی تبدیل شوند.

بدین ترتیب ، روشن است که روابط آزاد، لازمه اقتصاد آزاد است برای این که همیشه در جهان ، حرف اول را در تولید بزنند، باید جهانیان را به مصرف کنندگان دائمی محصولات مصرفی و گاهی بی ارزش خود تبدیل کنند و شکسته شدن حریم ها (حریم خانه ، حریم خانواده ، حریم شخصی ، حریم سنت های اخلاقی و ملی و...)گام نخست در ترویج محصولات و تربیت نسل تخدیر شده و مصرف کننده است نسلی که در گام بعدی ، چه نظامی باشد و چه نباشد، به عنوان سرباز غرب و فرهنگ غربی،(22) در برابر تمام آنها که استقلال و عزت خود را پاس می دارند، خواهد جنگید!

اکنون بنگرید که در جوامع غربی و کشورهای تحت نفوذ آنان ، الگوهای دخترها و پسرها، چه کسانی هستند؟ آیا فرد عالم و دانشمند و متفکر و هنرمند واقعی اند یا هنر پیشه های جلف و فاقد ابتکار و بی اندیشه ای که تنها ظاهری جذاب دارند؟ آیا این روند، سقوط اخلاقی و دلیل انحطاط و موجب سرگردانی و بدبختی نسل جوان دختر و پسر یک جامعه نیست ؟ آیا متفکران و مربیان بزرگ غرب در دهه ها و سده های گذشته ، با آن همه مبارزات پیگیر و تحمل آن همه رنج ، چنین فضای فرهنگ سوز و مادیت زده ای را آرزو کرده بودند؟ و آیا شایسته است که ما به جای تصحیح و ارتقای فرهنگ خویش ، خود را به چنین فضای و هم آلودی بسپریم ؟

حریم

جامعه دینی ، در روابط اجتماعی خود، توجهی ویژه به حصار عفاف و حریم شخصی دختر و پسر دارد. روش اسلام ، این است که انسان ، معتدل و متعادل زندگی کند و از هر افراط یا تفریطی به دور باشد. خداوند نیز مسلمانان را ((امت متعادل )) می نامد(23) و افراط اجتماع را به روش صحیح زندگی فرا می خواند و در مقررات خود، همه جنبه های نیاز دختر و پسر را در نظر می گیرد. از جمله ، دختران را تا حدودی که منجر به زیان دیدن و انحراف آنها نشود، از شرکت در اجتماع ، نهی نمی کند.

رسول خدا( صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به برخی از زنان اجازه می دادند که حتی در جنگ ها برای امداد و کمک به مجروحان و سربازان ، شرکت کنند و در تاریخ اسلام ، نمونه های بسیاری برای مشارکت زنان و دختران در فعالیت های اجتماعی ذکر شده است روشن است که رعایت حریم ها از سوی زنان و مردان ، تضمین لازم برای دوام چنین مشارکتی است و حضور زنان و دختران در فضاهای عمومی یک جامعه ، مشروط به صلاحیت اخلاقی و متانت مردان و پسران آن جامعه است