آداب معاشرت در اسلام

آداب معاشرت در اسلام0%

آداب معاشرت در اسلام نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

آداب معاشرت در اسلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد حسين الجلالى
گروه: مشاهدات: 26927
دانلود: 3668

توضیحات:

آداب معاشرت در اسلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 72 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26927 / دانلود: 3668
اندازه اندازه اندازه
آداب معاشرت در اسلام

آداب معاشرت در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

قدر الهى و معناى آن

قضاى حتمى از جانب خدا امرى است كه به جز او كسى نمى داند جز آنچه كه به پيامبرش تعليم فرموده است مانند اجل كه آيه شريفه به آن اشاره مى كند:

( وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ ) (اعراف / ٣٤)

و به هنگامى كه مدت آنها فرا رسد نه ساعتى از آن تاءخير مى كنند و نه بر آن پيشى مى گيرند.

معناى قدر در يك جمله خلاصه مى شود و آن عقيده به اسباب و نتائج آن است ، يعنى هر چيزى با سبب خاصى از مجراى طبيعى آن بوجود مى آيد.

خداوند متعال مى فرمايد:

( قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا )

خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است

و در سوره ديگر مى فرمايد:

( وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ ) (حجر / ٢١)

گنجينه هاى همه چيز نزد ما است ولى ما جز به اندازه معين آن را نازل مى كنيم

و در سوره قمر مى فرمايد:

( إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ .)

(قمر / ٤٩)

ما هر آنچه آفريديم به اندازه (و بر وفق مصلحت و حكمت) آفريديم

همانطورى كه در اين آيات آمده ، قدر به معناى نظام حاكم بر جهان آفرينش است و آن نظام علت و اسبابى است كه خداوند بدست تواناى خود بوجود آورده است

چنانكه در حديث شريف آمده است كه امام صادقعليه‌السلام فرمود:

اءبى الله اءن يجرى الاءمور الا باءسبابها.

(اصول كافى / ج ١، ١٨٣)

خداوند ابا دارد كه كارها را جاری سازد مگر با اسباب آن

خداوند متعال مى فرمايد:

( إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ) (رعد / ١١)

خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتى) را تغيير نمى دهد مگر آنكه آنها خود را تغيير دهند.

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

لايكون المومن مومنا حقا حتى يعلم اءن ما اءصابه لم يكن ليخطئه و ما اءخطاءه لم يكن ليصيبه

(بحار / ج ٥، ٢٩ خبر ٣٥ - قصار الجمال / ج ٢، ١٢٣)

مومن ، مومن حقيقى نمى شود مگر آنكه بداند كه آنچه به او مى رسد خطا نمى كند و آنچه خطا كرده و به او نرسيده ، مقرر نبوده كه برسد.

ايمان به قدر، جزئى از عقيده اسلامى است ، و آن درسى براى انسان است كه هر چيزى در نظام هستى به اندازه و مقدار معينى جريان دارد، و داراى علل و اسباب منظمى است پس هر كس سببى از اسباب جهان هستى را با رعايت شرايط معتبر انتخاب كند، بطور حتم به نتيجه اى خواهد رسيد. اين از جانب انسان و اما از جانب خداوند سبحان ؛ او مى داند كه انسان در امور زندگى چه راهى را انتخاب خواهد كرد و نتيجه اراده اش چه خواهد شد. بنابراين علم و آگاهى خدا پيش از آفرينش انسان ، موجب جبر نيست ، بلكه علم خداوند نسبت به كارهاى انسان در آينده ، مانند آگاهى يك پدر به موفقيت و رشد فرزند است ، كه به درس و هوش و استعداد وى آگاهى دارد و اين آگاهى پدر باعث موفقيت و رشد فرزندش نمى شود، بلكه آنچه موجب موفقيت او مى شود، درس خواندن او است خلاصه آنكه اعتقاد به قدر، به انسان درس بيدارى و شجاعت و حركت هدفدار مى دهد، و در حالت ناگهانى و غير منتظره به او روح اميد مى بخشد، چنانكه قرآن كريم مى فرمايد:

( وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ).

(نجم / ٣٩)

... و اينكه براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست و سعيش به زودى ديده مى شود (و به نتيجه اش مى رسد.)

چه نيكو سروده شاعر:

ولم اءجد الانسان الا ابن سعيه

فمن كان اءسعى كان بالمجد اءجدرا

وبالهمة العليا ترقى الى العلى

فمن كان اءعلى همة كان اءظهرا

ولم يتاءخر من اءراد تقدما

ولم يتقدم من اءراد تاءخرا

كسى را نيافتم جز اينكه فرزند تلاش خويش بود و هر كس تلاشش بيشتر بُوَد، به بزرگى سزاوارتر خواهد بود.

و با همت بلند، انسان به بلندى مى رسد

پس هر كس همتش بلندتر باشد، او در جامعه جلوه بيشترى خواهد داشت

و هر كس بخواهد پيشرفت نمايد، عقب نخواهد افتاد

و هر كس بخواهد عقب بماند پيشرفت نخواهد كرد.

جدا جاى شگفتى است كسى را بخاطر ايمان و اعتقاد به قدر مؤ اخذه نمود كه گفته شود: اينگونه اعتقاد موجب تنبلى و ركود فكرى و داراى اثرات منفى است در حالى كه ايمان بقدر، مثبت و نشاط آور و درس بيدارى و كار است اين نكته ، معناى سخن امام هادىعليه‌السلام است كه فرموده :

المقادير تريك مالم يخطر ببالك

(بحار / ج ٧٤، ٣٦٩)

مقدرات به تو، نشان مى دهد آنچه را كه به ذهنت خطور نمى كند.

توكل و تواكل از نظر اسلام

(٤١)

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ) (طلاق / ٣)

هر كس بر خداوند توكل كند، خدا او را كفايت خواهد كرد. خداوند فرمان خود را به انجام مى رساند. و خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است

خداوند سبحان در اين آيه مباركه ؛ قدر و توكل را همراه يكديگر آورده و ما بعد از آنكه به اندازه گيرى اسباب و علل از ناحيه خداوند متعال آگاه شديم ، لازم است هر بنده اى به قدرت والاى او ايمان بياورد. قدرتى كه مافوق همه قدرتها است ، پس توكل به خدا عبارت از اعتماد به او بعد از تلاش و استفاده از اسباب و علل طبيعى است و توكل به خدا يك خوى بلند و فضيلت انسانى است ، كه باعث راحتى روح و آرامش قلب است لذا توكل به خدا مستلزم كار و تلاش ‍ است و انسان مريض وقتى به خدا توكل مى كند كه در ابتدا دارو را بخورد، و سپس از او طلب شفا نمايد.

و همچنين است كارگر و كاسب و دانشجو. و اعتماد بدون كار را توكل مى نامند. و بين توكل و تواكل فرق بزرگى است زيرا تواكل ؛ عبارت از سستى و تنبلى است كه نتيجه آن شكست مى باشد. و توكل عبارت از سعى و تلاش و مبارزه و كار است و تواكل در همه قوانين يك عمل مذموم و نكوهيده است و. برخلاف توكل كه مورد پسند همه است و بزرگترين مثالى كه پيامبر بزرگ بر آن تمثل جسته ؛ بيان آن حضرت است كه درباره مردى كه شتر خود را بدون اينكه بسته باشد (با اعتماد به خدا) رها كره بود، فرمود:

اعقلها و توكل

(سنن ترمذى / ج ٩، ٣٢٠ - وسائل / ج ١٢، ٢٠ با اندك تفاوت)

اول آن را ببند و سپس بر خدا توكل كن

گفت پيغمر به آوازه بلند

با توكل زانوى اشتر ببند

مولوى

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ .)

(هود / ٦)

هيچ جنبده اى در زمين نيست جز آنكه روزيش بر خدا است

در اين آيه مباركه مى بينيم كه خداى سبحان بين روزى و سعى و تلاش ، ارتباط محكمى قرار داده است ، كه مى فرمايد: در روى اين كره زمين هيچ موجود زنده و متحركى نيست جز آنكه خدا به او روزى مى دهد. معناى اين جمله اين است كه روزى از آن كسى است كه حركت و جنبش كند و روى زمين تلاش جدى نمايد نه اينكه مانند مرده بى حركت باشد و نه مانند افراد زنده اى كه از خود هيچ حركت و كوششى ندارند پس هر حركت و جنبشى ، روزى بدنبالش خواهد داشت اما سكون و عافيت طلبى روزى بدنبال نخواهد داشت و اين مطلب ، چيزى است كه انسان آن را با وجدان خود احساس مى كند. پس همه جنبندگان هرگاه بطرف چيز ممكنى حركت و تلاش نمايند، نيازهاى خو را با حركت خويش ‍ بدست مى آورند برعكس آنهائى كه هيچ حركتى از خود ندارند.

ما در لابلاى آيات كريمه قرآن ، مى يابيم كه كار و كوشش مورد اهتمام زيادى واقع شده است

خداوند متعال مى فرمايد:

( فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِّزْقِهِ )

(ملك / ١٥)

بر شانه هاى زمين راه برويد و از روزى هاى خداوند بخوريد.

و در سوره جمعه مى فرمايد:

( فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّـهِ وَاذْكُرُوا اللَّـهَ كَثِيرًا ) (جمعه / ١٠)

و هنگامى كه نماز پايان گرفت (شما آزاديد)، در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى طلب كنيد.

و در سوره نجم مى فرمايد:

( وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ) (نجم / ٣٩)

و اينكه براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست و اينكه سعيش بزودى ديده مى شود (و به نتيجه اش ‍ مى رسد.)

غير از اينها، آيات ديگرى كه انسان را به سعى و كسب روزى حلال و كار، با اعتماد بر خدا، تشويق مى كند.

سيرى در روايات اسلامى

١ - پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

ان النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قال لجبرئيل و ما التوكل على الله عزوجل ؟ فقال : العلم باءن المخلوق لايضر ولا ينفع ولا يعطى ولا يمنع و استعمال الياءس من الخلق و اذا كان العبد كذلك لم يعمل لاءحد سوى الله ولم يخف اءحدا سوى الله ولم يطمع فى اءحد سوى الله فهذا هو التوكل

(سفينة البحار / ماده و كل)

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به جبرئيل فرمود: توكل بر خدا چيست ؟ گفت : دانستن اينكه مخلوق توان زيان رساندن ، سود بخشيدن ، عطا كردن و دريغ داشتن ندارد و در عمل از خلق ماءيوس بودن است و وقتى انسان اينگونه باشد، جز براى خدا كار نكند، از كسى جز خدا نترسد، نسبت به كسى اميد نداشته باشد. اين است توكل

٢ - علىعليه‌السلام فرمود:

و مر اميرالمومنينعليه‌السلام يوما على قوم فى زاوية المسجد فقال : من اءنتم ؟ فقالوا: نحن المتوكلون قالعليه‌السلام : لابل اءنتم المتآكلة فان كنتم متوكلين فما بلغ بكم توكلكم ؟. قالوا: اذا وجدنا اءكلنا و اذا قصد ناصبرنا قالعليه‌السلام : هكذا تفعل الكلاب عندنا. قالوا: فما نفعل ؟. قالعليه‌السلام : كما نفعل قالوا: كيف تفعل ؟ قالعليه‌السلام : اذا وجدنا بذلنا و اذا فقدنا شكرنا.

(مستدرك الوسائل / ج ٢، ٢٨٩)

روزى اميرالمومنينعليه‌السلام عبورش به گروهى در گوشه مسجد افتاد، سوال كردند: شما كيستيد؟ گفتند: ما از متوكلين به خدا هستيم فرمود: نه بلكه شما چشم اميد به ديگران دوخته ايد اگر از متوكلين هستيد، توكل شما را به كجا رسانده است ؟ گفتند: هرگاه چيزى بيابيم مى خوريم و هرگاه اراده كنيم صبر مى كنيم حضرت فرمود: سگان ما نيز چنين كنند. عرض كردند: پس چه كنيم ؟ فرمود: همانگونه كه ما انجام مى دهيم گفتند: شما چكار مى كنيد؟ فرمود: هرگاه چيزى بيابيم مى بخشيم و هرگاه نيابيم شكر مى گذاريم

٣ - امام كاظمعليه‌السلام فرمود:

عن على بن سويد عن اءبى الحسن الاولعليه‌السلام قال : ساءلته عن قول الله عزوجل : و من يتوكل على الله فهو حسبه فقال : التوكل على الله درجات : منها اءن تتوكل على الله فى امورك كلها فما فعل بك كنت عنه راضيا، تعلم اءنه لاياءلوك خيرا و فضلا و تعلم اءن الحكم فى ذلك له فتوكل على الله بتفويض ذلك اليه وثق به فيها و فى غيرها.

(اصول كافى / ج ٣، ١٠٧)

على بن سويد گويد: از موسى بن جعفرعليهما‌السلام درباره اين آيه شريفه پرسيدم : هر كه بر خدا توكل كند خدا او را بس است - طلاق / ٣ فرمود: توكل بر خدا درجاتى دارد: بعضى از آن درجات اين است كه در همه كارهايت بر خدا توكل و هر چه درباره تو كند راضى باشى و بدانى كه او از هيچ خير و فضلى درباره تو كوتاهى نكند و بدانى كه حكم و فرمان در اين جهت با او است پس با واگذارى امورت به خدا بر او توكل نما و در امور خودت و غير آن به او اعتماد داشته باش

از نظر اسلام توكل عبارت از ايمان و كار است و تواكل عبارت از سستى و شكست است و خداوند ما را به تسليم بى قيد و شرط در برابر حوادث فرمان نمى دهد و ما را به كار و شادابى و آزادسازى خويشتن از اعمال فريبنده دستور مى دهد.

دنياطلبى و اثرات زيان بار آن

در حديث نبوىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنياطلبى نهى شده است و از نمونه هاى بارز آن :

يكى جلب رضايت بندگان خدا است اين كار ارزنده اى است ، بشرط آنكه با سخط و خشم خداوند مصادف نباشد. در ضمن حديثى در گذشته بيان كرديم كه رضايت مردم بدون خشنودى خدا، هدف و آرزوئى است كه انسان به آن نخواهد رسيد.

دوم : بخل ورزيدن به مال دنيا در برابر نيازمندان با داشتن قدرت مالى و مقابل آن ، سخاوت و بخشش است ، و مقدم داشتن دنيا به معناى هدف زندگى قرار دادن آن است ، كه اسلام آن را دشمن مى دارد، زيرا كه دنيا دار فانى است امام علىعليه‌السلام در اين باره مى فرمايد:

ان الدنيا والاخرة عدوان متفاوتان و سبيلان مختلفان فمن اءحب الدنيا وتولاها اءبغض الاخرة و عاداها و هما بمنزلة المشرق والمغرب و ماش بينهما كلما قرب من واحد بعد عن الاخر و هما بعد ضرتان

(غررالحكم / ج ١، ٢٦٧)

دنيا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه مختلفند هر كس دنيا را دوست دارد و به آن علاقمند گردد، آخرت را دشمن مى دارد و آندو نسبت به يكديگر مانند مشرق و مغرب هستند و هر چقدر انسان به يكى نزديك شود از ديگرى به همان مقدار دور مى گردد و آندو هنوز نسبت به يكديگر مانند هوو هستند (كه با يكديگر سازش ندارند.)

مراد از آخرت عاقبت اين دنيا است چنانكه قرآن كريم مى فرمايد:

( تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ) (قصص / ٨٣)

(آرى) اين سراى آخرت را تنها براى كسانى قرار مى دهيم كه اراده برترى جوئى و فساد را در زمين ندارند، و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است

پس آخرت همان زندگى بعد از مرگ براى همه است و اختصاص به گروه خاصى ندارد.

سخن علىعليه‌السلام (كه در روايت بالا گذشت) منحصر به كسانى است كه دنيا را هدف و غايت زندگى مى دانند بدون آنكه آن را وسيله رسيدن به آخرت قرار دهند. لذا نهى و نكوهش از دنيا بخاطر ارتكاب محرمات غير مشروع است اما از لذتهاى مشروع آن نهى نشده بلكه تشويق به استفاده از آن نيز شده است

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا .)

(قصص / ٧٧)

نصيب و سهم خود را از دنيا فراموش نكن

و در سوره اعراف مى فرمايد:

( قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّـهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ .)

(اعراف / ٣٢)

بگو (اى پيامبر) چه كسانى زينتهاى خدا را كه براى بندگان خود آفريده حرام كرده و از صرف روزى حلال و پاكيزه ممانعت نموده است

در بسيارى از روايات درباره طلب دنيا تشويق شده است :

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

كن لدنياك كاءنك تعيش اءبدا و كن لاخرتك كاءنك تموت غدا.

(وسائل / ج ١٢، ٤٩)

براى دنياى خود چنان باش مانند اينكه هميشه زندگى خواهى كرد، و براى آخرت خود چنان عمل كن گويا فردا خواهى مرد.

نيز آن حضرت فرمود:

اعمل عمل امرء يظن اءنه لن يموت اءبدا واحذر حذر امرء يخشى اءن يموت غدا.

(الامام الصادق والمذاهب الاربعة / ج ٢ - ١، ٣٧٠)

عمل كن مانند كسى كه گمان ندارد هيچگاه بميرد. و بترس و پرهيز كن مانند كسى كه مى ترسد فردا بميرد.

در حديثى ديگر فرمود:

ان هذا الدين متين فاءوغل فيه برفق فاءحرث حرث من يظن اءنه لايموت واعمل عمل من يخاف اءنه يموت غدا.

(كافى / ج ٢، ٨٦ - وسائل الشيعه / ج ١، ٢٧٠ با اندك تفاوت)

اين دين (اسلام) متين و با ارزش است پس (عمل صالح را) كشت كن مانند كسى كه گمان ندارد كه مى ميرد و عمل كن مانند كسى كه مى ترسد كه فردا بميرد.

احاديث در اين رابطه زياد است

سيرى در روايات اسلامى

١ - پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

اءعظم الناس هما المومن يهتم باءمر دنياه و اءمر آخرته

(كنزالعمال / ج ٢، ٧٠٢)

با همت ترين مردم ، آن مومنى است كه به كارهاى دنيا و آخرت خويش همت مى گمارد.

٢ - علىعليه‌السلام فرمود:

الزهد بين كلمتين من القرآن : قال الله تعالى لكيلا تاءسوا على مافاتكم ولا تفرحوا بما آتاكم (حديد / ٢٣) و من لم يباءس على الماضى ولم يفرح بالاتى فقد استكمل الزهد بطرفيه

(وسائل / ج ١١، ٣١٧)

زهد بين دو كلمه از قرآن است خداوند متعال در قرآن مى فرمايد: براى آنچه كه از شما فوت شده تاءسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد. هر كسى نسبت به گذشته ماءيوس و غمگين و نسبت به آينده فرحناك نباشد هر دو جنبه زهد را كامل نموده است

٣ - علىعليه‌السلام فرمود:

انما الناس ثلاثة : زاهد و راغب و صابر. فاءما الزاهد فلا يفرح بشى ء من الدنيا اءتاه و لايحزن على شى ء فاته و اءما الصابر فيمقتها بقلبه فان اءدرك منها شيئا صرف عنها نفسه لما يعلم من سوء عاقبتها و اءما الراغب فلا يبالى من حلال اءصابها اءم من حرام

(اصول كافى / ج ٢، ٤٥٦ عربى)

مردم بر سه دسته اند: زاهد، و راغب ، و صابر. اءما زاهد، به چيزى كه از دنيا بدست مى آورد خوشحال نمى گردد و به آنچه از دست مى دهد غمگين نمى شود. و اما صابر، آن را با قلب خود دشمن دارد، و اگر به چيزى از دنيا برخورد كرد از آن روى گردان مى شود زيرا عاقبت بد آن را مى داند. و اما علاقمند به دنيا، مبالاتى ندارد كه آنچه به دست او مى رسد از حرام است يا حلال

٤ - امام صادقعليه‌السلام فرمود:

ان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كان فى زمان مقفر جدب فاما اذا اقبلت الدنيا فاحق اءهلها بها اءبرارها لا فجارها و مومنوها لا منافقوها و مسلموها لا كفارها...

(وسائل / ج ٣، ٣٥٠)

همانا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در زمان پريشانى و فقر و قحطى زندگى مى كرد. اما هرگاه دنيا با نعمت هاى خود به انسان رو آورد شايسته ترين انسانها به استفاده از نعمت هاى آن نيكانند نه بدان ، و مومنانند نه منافقان و مسلمانانند نه كفار.(٤٢)

٥ - امام صادقعليه‌السلام فرمود:

ليس الزهد فى الدنيا باضاعة المال ولا بتحريم الحلال بل الزهد فى الدنيا اءن لا تكون بما فى يدك اءوثق مما فى يدالله عزوجل

(وسائل / ج ١١، ٣١٥)

زهد در دنيا با ضايع كردن مال و حرام ساختن حلال خدا نيست بلكه زهد در دنيا اين است كه اميد و اطمينان تو، به آنچه كه در دست دارى بيشتر از آن نباشد كه در دست خداوند است

٦ - امام صادقعليه‌السلام فرمود:

قال رجل للصادقعليه‌السلام : والله انا لنطلب الدنيا و نحب اءن نؤ تاها. فقال : تحب اءن تصنع بها ماذا؟ فقال : اءعود بها على نفسى و عيالى فقالعليه‌السلام : ليس هذا طلب الدنيا، هذا طلب الاخرة

(وسائل / ج ١٢، ١٩)

مردى به امام صادقعليه‌السلام گفت : بخدا قسم ما مى خواهيم به دنبال كسب و كار دنيا برويم و دوست داريم كه چيزى از آن بدست آوريم امامعليه‌السلام فرمود: مى خواهى با آن چه كنى ؟ گفت : آن را بر خود و عيالم خرجى كنم و صرف نمايم فرمود: اين دنياطلبى نيست (بلكه ) اين طلب آخرت است

٧ - امام كاظمعليه‌السلام فرمود:

ليس منا من ترك دنياه لدينه اءوترك دينه لدنياه

(بحار / ج ١٧، ٢٠٨ - وسائل / ج ١٢، ٤٩)

از ما نيست (مسلمان نيست) كسى كه دنياى خود را براى دين ، يا دين خود را براى دنيايش ترك نمايد.

چنين است ديدگاه اسلام و هدف آن توازن بين دين و دنيا در زندگى است

بخل از نظر اسلام

خداوند متعال مى فرمايد:

( الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا ) (نساء / ٣٧)

خداوند كسى را كه متكبر و فخرفروش است (و از اداى حقوق ديگران سرباز مى زند) دوست ندارد. آنها كسانى هستند كه بخل مى ورزند و مردم را نيز به بخل دعوت مى كنند و آنچه را كه خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده كتمان مى نمايند.

مال بطور مساوى وسيله اى براى نيكى و بدى است لذا ثروت ابزار آزمايش در دست بشر است تا با اختيار خود كدام يك از آندو را برگزيند و براى تفكر و تدبر و انديشه خود مقياس قرار دهد.

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ ) .

(انفال / ٢٨)

بدانيد كه اموال و فرزندان شما (در دنيا) براى امتحان و آزمايش است

فتنه در آيه شريفه به معناى امتحان است و انسان هر اندازه كه در ثروت اندوزى فرو رود - از هر جا كه باشد - و بدون هدف انسانى باشد، به همان نسبت به مشكلات اجتماعى متفاوت وى افزوده مى شود. ابتداى اين مشكلات از دزى شروع شده و در نهايت به جرائم ديگر منجر مى شود.

چنانكه مردم جهان سوم غالبا اينگونه زندگى مى كنند. اگر براى جمع آورى ثروت راههاى مشروعى وجود داشته باشد و به نفع انسانيت صف شود، اينگونه جرائم طبعا كم خواهد شد، لذا اسلام از بخل ورزى نهى فرموده است ، زيرا كه بخل يك صفت كينه آفرين در جامعه است ، و اسلام نسبت به مساعدت فقرا و بيچارگان دستور اكيد داده است ، تا اينكه قلبهاى آنان پر از كينه و دشمنى نباشد كه منشاء آن نپرداختن حقوق فقرا مى باشد و در نتيجه براى صاحب نعمت وزر و وبال خواهد بود.

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلَّـهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ) (آل عمران / ١٨٠)

و آنان كه بخل مى وزند و حقوق فقيران را از مالى كه خدا به فضل خويش به آنان داده ادا نمى كنند، گمان نكن كه اين بخل به سود آنها خواهد بود بلكه به ضرر آنها است

زيرا كه بخل خود به خود فقر و نادارى است و چه فقرى بالاتر از صاحب ثروتى كه از آن استفاده نبرد؟!

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ ) .

(محمد / ٣٨)

ارزش انفاق در اسلام

و هر كس در انفاق كردن بخل كند بر ضرر خود او است

علاوه بر اين ثروت اندوزانى كه از راه نامشروع ثروتى بدست آورده اند، بزودى گرفتار خواهند شد زيرا كه آنان در ساختن اجتماع و جامعه با فضيلت مشاركت و سهمى ندارند.

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ) (توبه / ٣٤)

و كسانى كه طلا و نقره را گنجينه و ذخيره مى كنند و در راه خدا انفاق نمى كنند، آنها را به عذاب دردناك بشارت ده

ارزش انفاق در اسلام

از آنجا كه انفاق كردن كار بسيار مهمى است ، در قرآن كريم درباره آن بيش از دويست آيه وارد شده است و خداوند سبحان انفاق را در قرآن كريم ، مقارن و همراه ايمان آورده است ، چنانكه مى فرمايد:

( الم ﴿ ١ ﴾ ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ﴿ ٢ ﴾ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ) (بقره / ٣ - ١)

اين كتاب (قرآن) بدون شك راهنماى پرهيزكاران است آنها كه به جهان غيب ايمان آوردند، و نماز بپا مى دارند، و از هر چه روزيشان كرده ايم به فقيران انفاق مى كنند.

انفاق عبارت از دادن از مال حلال و مشروع به ديگران است ، و از اين مقوله است كه مى گويند: ينفق البيع يعنى كالا از دست فروشنده خارج شد و به دست مشترى رسيد. مفسران در مراد و مقصود اين آيه اختلاف نظر دارند: بعضى گفته اند انفاق به معناى نفقه است ، كه در اين صورت نفقه و انفاق به يك معنى خواهند بود، و بعضى گفته اند انفاق به معنى صدقه مى باشد.

در كتابهاى فقهى و اسلامى ، انفاقهاى واجب را كاملا توضيح داده اند. چيزى كه در آيه كريمه قابل دقت است ، آن است كه انفاق مخصوص مال نيست ، بلكه هر چيزى را كه خدا به انسان روزى كرده از قبيل علم و دانش و مال و اندرز و ارشاد و راهنمائى كردن را شامل مى شود. بخل ورزيدن نيز مخصوص به چيزهاى مادى نيست بلكه هر چيزى كه سهمى در به سعادت رساندن جامعه دارد به آن شامل مى شود. با توجه به اينكه انفاق كردن يك امر بسيار مهمى است قرآن كريم براى تاءكيد بر آن ، آن را همراه با نماز آورده است برعكس بخل ورزيدن چنانكه مى فرمايد:

( فَاتَّقُوا اللَّـهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنفِقُوا خَيْرًا لِّأَنفُسِكُمْ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) ﴿ (تغابن / ١٦)

و از مال خود براى (ذخيره آخرت) خوى به فقيران انفاق كنيد و كسانى كه از خوى پستى و بخل نفس خود محفوظ مانند، آنها رستگارانند.