آداب معاشرت در اسلام

آداب معاشرت در اسلام0%

آداب معاشرت در اسلام نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

آداب معاشرت در اسلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد حسين الجلالى
گروه: مشاهدات: 26955
دانلود: 3674

توضیحات:

آداب معاشرت در اسلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 72 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26955 / دانلود: 3674
اندازه اندازه اندازه
آداب معاشرت در اسلام

آداب معاشرت در اسلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

حكم لواط و اثرات زشت آن در جامعه

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ .)

(اعراف / ۸۰)

و لوط را فرستاديم كه به قوم خود گفت : آيا عمل زشتى كه پيش از شما هيچكس بدان مبادرت نكرد بجا مى آوريد؟ زنان را ترك كرده و با مردان سخت ، شهوترانى مى كنيد آرى شما قومى فاسد و نابكار هستيد.

لواط يك جرم اخلاقى است كه كرامت انسان را به هدر مى دهد و مرتكبش را به دامن شر و ضلالت متمايل مى سازد، انسان از حيوانات بوسيله عقل خود، امتياز پيدا مى كند و روابط جنسى دو نوع است نوعى از آن روا و جايز و نوعى ديگر ناروا مى باشد.

چون يا متصف به عقل است يا به توحش و بر بريّت و اين همان چيزى است كه قرآن كريم به آن اشاره دارد:

( أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ ﴿ ١٦٥ ﴾ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم ۚبَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ .)

(شعراء / ١٦٥)

آيا شما عمل زشت و منكر را با مردان انجام مى دهيد و زنان را رها كرده ايد؟ همانا شما مردمى بسيار تجاوزكار و نابكار هستيد.

و چقدر زشت است ؛ توحش از كسانى كه ادعاى دانش و فرهنگ مى كنند (مانند غربيها كه عمل ناپسند همجنس بازى را به صورت قانونى در كشورهاى خود رواج داده اند.)(١٧)

امام صادقعليه‌السلام در جواب كسى كه از او سوال كرد: كه چرا خداوند لواط را حرام كرده ؟ فرمود:

لو كان اتيان الغلام حلالا لاءستغنى الرجال عن النساء و كان فيه قطع النسل و تعطيل الفروج و كان فى اجازة ذلك فساد كثير.

(وسائل / ج ١٤، ٢٥٢)

اگر آميزش با پسران حلال بود، مردان از زنان بى نياز مى شدند و نسل بشر قطع مى شد، و آميزش و ازدواج با زنان ، تعطيل مى شد و در صورت مباح بودن لواط، فساد زيادى به بار مى آمد.

و در روايت ديگرى آن حضرت فرمود:

علة تحريم الذكران للذكران والاناث ، لما ركب فى الاناث يوما طبع عليه الذكران و لما فى اتيان ذلك من انقطاع النسل و فساد التدبير و خراب الدنيا.

(وسائل / ج ١٤، ٢٥١)

علت حرام شدن مردان به مردان ، و زنان به زنان ؛ اين است كه زنان طبيعت مردان را پيدا مى كنند (يعنى علاقه به همجنس بازى پيدا مى كنند) و انجام اينگونه كارهاى خلاف ، باعث قطع نسل بشر و از بين رفتن مديريت مرد (و تسلط بر اداره خانواده و جامعه) و خرابى جهان مى گردد.

و نيز آن حضرت فرمود:

حرمة الدبر اءعظم من حرمة الفرج ان الله تعالى اءهلك امة بحرمة الدبر ولم يهلك اءحدا لحرمة الفرج

(وسائل / ج ١٤، ٢٤٩)

حرمت دبر (لواط) بزرگتر از حرمت فرج (زنا) مى باشد. زيرا كه خداوند قومى را بخاطر عمل لواط هلاك ساخت ، ولى بخاطر زنا، فردى را هلاك ننموده است

و همچنين آن حضرت در حديث ديگرى فرمود:

من الح فى وطى ء الرجال لم يمت حتى يدعوا الرجال الى نفسه

(وسائل / ج ١٤، ٢٥٠)

هر كس در همجنس بازى و لواط با مردان ، علاقه شديد داشته و اصرار ورزد، نمى ميرد تا اينكه مردان را به خود دعوت كند (تا با او لواط كنند.)

و علىعليه‌السلام فرمود:

من اءمكن من نفسه طائعا يلعب به الا اءلقى الله عليه شهوة النساء.

(كافى / ج ٥، ٥٤٥)

هر كس با اراده ، خودش را در اختيار ديگرى قرار دهد، تا با وى بازى شود (لواط شود) خداوند ميل و حالت زنانگى را در او قرار دهد (تا مردان به او علاقه جنسى پيدا كنند و او نيز به مردان علاقه پيدا كند.)

و در مذمت اين عمل (لواط)، همين بس كه آن يك نوع توحش و شبيه به رفتار حيوانات و بيرون رفتن از طبيعت انسانى است

اسلام در مجازات اين فساد اخلاقى ، شدت قائل شده است و در صورت جمع بودن شرايط لواط؛ از قبيل بلوغ و عقل و ادراك ، يكى از كيفرهاى سه گانه زير را درباره مرتكب آن واجب دانسته است :

١ - كشتن با شمشير (كه گردن وى را مى زنند.)

٢ - سوزانيدن با آتش

٣ - انداختن از بلندى مانند كوه كه ممكن است بميرد و ممكن است زنده بماند. و در صورت تكرار لواط، حد آن نيز تكرار مى گردد و در مرتبه چهارم كشته مى شود.

و مادر و خواهر و دختر لواط دهنده ، بر لواط كننده حرام ابدى مى شود البته در صورتى كه قبل از لواط به آنها عقد نخوانده باشد.

سيرى در روايات اسلامى

١ - پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سه بار فرمود:

ملعون من عمل عمل قوم لوط.

(بحار / ج ٧٦، ٦٧)

هر كس عمل قوم لوط را انجام دهد ملعون است

٢ - پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

اءربعة يصبحون فى غضب الله تعالى المتشبهون من الرجال بالنساء والمتشبهات من النساء بالرجال والذى ياءتى اليهيمة والذى ياءتى الرجال

(وسائل / ج ١٤، ٢٦٤ با اندك تفاوت)

چهار دسته اند كه مورد غضب خداوند هستند:

١ - مردانى كه خود را به زنان تشبيه مى كنند.

٢ - زنانى كه خود را به مردان تشبيه مى كنند.

٣ - كسانى كه با حيوانات عمل جنسى انجام مى دهند.

٤ - كسانى كه با مردان عمل لواط انجام مى دهند.

٣ - پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

من عمل من امتى عمل قوم لوط ثم يموت على ذلك فهو مؤ جل الى اءن يوضع فى لحده فاذا وضع فيه لم يمكث كثيرا من ثلاث حتى تفذفه الارض الى جملة قوم لوط المهلكين فيحشر معهم

(بحار / ج ٧٦، ٧٢)

هر كس از امت من عمل قوم لوط (لواط) را انجام دهد، سپس بر اين عادت بميرد، به او مهلت داده مى شود تا به لحد قبر گذاشته شود و همينكه در آنجا نهاده شد از سه روز بيشتر مهلت داده نمى شود. تا بعد از سه روز زمين او را به ميان هلاك شدگان قوم لوط پرت مى كند و با آنان محشور مى گردد.

٤ - پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

من قبل غلاما بشهوة اءلجمه الله يوم القيامة بلجام من النار.

(بحار / ج ٧٦، ٧٢)

كسى كه پسر بچه اى را از روى شهوت ببوسد، خداوند روز قيامت دهانه اى از آتش ، به دهان او خواهد زد.

٥ - امام صادقعليه‌السلام فرمود:

ثلاثة لايكلمهم الله يوم القيامة ولا ينظر اليهم ولا يزكيهم ولهم عذاب اءليم : الناتف شيبه والناكح نفسه (بالعادة السريه) والمنكوح فى دبره

(وسائل / ج ١٤، ٢٥٦) - (بحار / ج ٧٦، ٩٣)

سه گروهند كه خداوند روز قيامت با آنان سخن نمى گويد و نظر رحمت به آنها نمى كند و آنها را پاك نمى سازد و براى آنان ، عذاب دردناكى است :

الف - كسى كه ريش خود را در حال پيرى بكند (ريش خود را بتراشد)

ب - كسى كه با خودش عمل جنسى انجام دهد (استمناء نمايد)

ج - كسى كه از پشت لواط دهد.

استمناء از نظر اسلام و طب روز

استمناء نيز در اسلام حرام است و آنرا در عربى عادت سريه و جلد عميره و خضخضة نيز مى نامند كه در فارسى معناى همه اينها جلق زدن مى باشد و نام اين عمل در زنان سحق ناميده مى شود. استمناء عبارت است از بيرون آوردن منى از طريق غير طبيعى آن

و قد ضرب الامام علىعليه‌السلام رجلا استمنى بيده حتى احمرت يده و استتابه ثم زوجه من بيت المال

(وسائل / ج ١٨، ٥٧٢)

علىعليه‌السلام مردى را كه بدست خود، استمناء كرده بود، چنان زد كه دست او قرمز شد و به او دستور داد كه توبه نمايد، سپس براى او از بيت المال زن گرفت

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

ان الخضخضة اثم عظيم قد نهى الله عنه فى كتابه و فاعله كناكح نفسه ولو علمت بمن يفعله لما اكلت معه ثم تلا قوله تعالى : فمن ابتغى وراء ذلك ، فاولئك هم العادون(١٨) و هو مما وراء ذلك

(بحار / ج ١٠١، ٣٠ - وسائل / ج ١٨، ٥٧٥)

استمناء گناه بزرگى است كه خداوند در كتاب حكيمش از آن نهى فرموده است و انجام آن ، مانند كسى است كه با خود عمل جنسى انجام داده و اگر مى دانستم كس چنين كار انجام مى دهد، هيچگاه با او غذا نمى خوردم

سپس حضرت آيه شريفه را تلاوت فرمود: هر كس غير اين (زنا حلال) را به مباشرت طلب كند البته ستمكار و متجاوز خواهد بود (به خود ظلم مى كند) و استمناء از همين قبيل است كه آيه شريفه به آن اشاره دارد.

دكتر خليلى درباره اين عادت جنسى مى گويد:

اگر بخواهيم همه مضرات و بديهاى بهداشتى و تربيتى و اخلاقى را كه در اين عادت زشت و ناپسند وجود دارد بيان كنيم ، قلم از نوشتن آن عاجز خواهد ماند. سپس چند تا از مضرات آن را بشرح زير بيان مى كند:

١ - ناتوان ساختن دستگاه تناسلى

٢ - ايجاد ضعف عمومى در تمام دستگاههاى بدن

٣ - شخص استمناء كننده بسيار لاغر اندام و زرد چهره مى شود و چشمان او به گودى مى رود و آشفته مى شود.

٤ - مبتلا شدن به كم خونى

٥ - ضعيف شدن نور چشم

٦ - گاهى بعضى از آنان به فلج شدن بعضى از اعضاء يا كل اعضاء مبتلا مى شوند و بعضى ديگر مورد هجوم امراض ‍ عقلانى مى گردند. مانند مختل شدن مغز و منجر شدن آن به جنون و ديوانگى درباره علاج و درمان آن ، از دكتر فخرى چنين نقل شده است

درمان آن امكان ندارد مگر با روشن ساختن و آگاه نمودن كامل ذهنها نسبت به آن ، و فهماندن مضرات آن به شخص ‍ مبتلا و توضيح دادن عواقب و آثار شوم آن ، از قبيل فساد اخلاقى و كشنده بودن آن كه علاوه بر اينها، خود يك نوع ظلم به خويشتن مى باشد و بر هر فرد آگاه و مطلع لازم است كه اگر در اين عمل زشت و ننگين فرو رفته ، آن را ترك نموده و خود را از مهلكه آن نجات بخشد.

به راستى كه اين امراض اخلاقى و خبيث سه گانه (زنا - لواط - استمناء) در فساد اخلاقى و ضرر روحى مشتركند كه نتيجه آن به جامعه سرايت مى كند. بر هر فرد عاقلى سزاوار است كه براى ريشه كن ساختن آنها به وسيله ازدواج ، به فكر علاج و پيشگيرى از آنها باشد، و در عين حال بداند همانطورى كه اسلام با اينگونه كارها مبارزه سخت نموده و بر آن كيفرهاى سنگين ، مقرر داشته به همان اندازه نيز بواسطه رابطه مشروع جنسى در حد عدالت تاءكيد دارد و قانون ازدواج دائم و موقت را با وضع يك سرى قوانين و سفارشات انسان ساز متمدن ، جايگزين آنها ساخته است

روابط زناشوئى در اسلام

رابطه زناشوئى و غريزه جنسى داراى احكام متنوع و گوناگونى مى باشد كه براى رسيدن به يك هدف مشخص ، آن را محدود مى سازد و آن تحقق بخشيدن به زندگى سعادتمندانه و ساختن جامعه متكامل ، با ساختن محيط و فضايل مناسب مى باشد، و آن عبارت است از محيط سعادتمند خانواده

هنگامى كه اسلام زندگى انسان عزب (مجرد) را محكوم مى نمايد و كيفرهاى سختى را براى انحراف جنسى لازم مى شمارد، در عين حال به روابط جنسى قانونى در حد اعتدال خانوادگى ، تشويق مى نمايد.

اسلام ، رابطه خانوادگى را براى هر فردى يك وظيفه انسانى مى داند تا بتواند در سايه آن به آرامش روحى برسد و زن و مرد با همديگر، پيمان مشترك ببندند و هر كدام به اندازه طبيعت خود، در پيمودن راه يك زندگى محبت آميز و دوستانه قدم بردارند.

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚإِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ .)

(روم / ٢١)

از نشانه هاى او (خداوند) اين است كه براى شما از بين خودتان جفتهايى خلق كرد تا بواسطه او، آرامش داشته باشيد و بين شما دوستى و مودت و مهربانى و رحمت قرار داد و در اين آيات نشانه اى است براى قويم كه تفكر نمايند.

در جاى ديگر مى فرمايد:

( هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ ) .

(بقره / ١٧٨)

زنان لباس و آرامش شما، و شما نيز لباس و آرامش آنان هستيد.

اين آرامش روحى و مقيد شدن به مسئوليت نتيجه قطعى پيوند زناشوئى است و اين پيوندى است ، كه زن و مرد را در هدف و زندگى ، متحد مى سازد و صريح آيات و روايات در ترغيب و تشويق به آن ، از حد و حصر شمارش ، متجاوز است ، مانند اين آيه شريفه :

( وَأَنكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚإِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ ۗوَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ) (نور / ٣٢)

و بايد زنان و مردان بى همسر و كنيزان و بردگان خود را، به نكاح يكديگر درآوريد و اگر فقير باشند، خداوند به لطف خود، آنان را بى نياز و مستغنى خواهد فرمود:، كه خداوند به احوال بندگان آگاه و رحمتش وسيع (نامتناهى) است

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

النكاح سنتى فمن رغب عن سنتى فليس منى

(بحار / ج ١٠٠، ٢٢٠)

ازدواج از سنت و روش من است هر كس از روش من روگرداند از من نخواهد بود.

و پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عزب (مجرد) بودن را يك خطر اجتماعى براى سلامت جامعه مى داند كه بايد با آن ، مبارزه نمود چنانكه در حديثى مى فرمايد: اءكثر اءهل النار العزاب

در تعيين وظايف زن ، نيم توان مسئوليتهاى ظالمانه را نسبت به وى ملاك قرار داد مسئوليت هائى كه معمولا زن ، توان تحمل آن را ندارد و روحيه وى با آن سازگار نمى باشد بلكه اينگونه كارهاى سنگين و خشن بعهده مرد است و اين همان معناى قوام بودن و برترى داشتن مرد است كه اسلام بر آن تاءكيد مى ورزد.

دين اسلام در تعيين وظايف زن و مرد، به طبيعت و فطرت آنان ، توجه نموده و براى هر كدام ، وظايف مخصوص و مشترك قرار داده است كه هر كدام در زندگى ، نقش خاصى دارند.

خداوند متعال مى فرمايد:

( لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُوا ۖوَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ ۚوَاسْأَلُوا اللَّـهَ مِن فَضْلِهِ ۗإِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا .)

(نساء / ٣٢)

مردان نصيبى و سهمى از آنچه بدست مى آورند، دارند و زنان نصيبى (و نبايد حقوق هيچيك پايمال گردد) و از فضل (و رحمت و بركت) خدا بخواهيد و خداوند به هر چيز داناست

بر اين اساس ، اگر مى بينيم اسلام از يك طرف به تساوى حقوق زن و مرد و وظايف و تكاليف معنوى و اجتماعى و اقتصادى يكسان دعوت مى كند و از طرف ديگر تساوى در وظايف اجتماعى مخصوص هر كدام را يك نوع ظلم و قبيح مى شمارد، بايد ديد آيا اصولا صحيح است كه صلاحيتها و لياقتهاى مختلف و تلاشهاى گوناگون ، مساوى و يكسان تلقى شود؟! وظيفه زن كه به حكم طبيعت نقش باردار و ولادت و امثال آن را بعهده مى گيرد، چنانكه در علم جنين شناسى ، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است ؛ با وظيفه مرد، كه با اينگونه مسائل بيگانه است ، مغايرت كامل دارد.

بنابراين با توجه به اين تناقض كه از نظر علمى ثابت شده است ، بايد بين زن و مرد در بعضى حقوق ، فرق گذاشته شود. قرآن كريم به اين حقيقت اشاره كرده و مى فرمايد:

( الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ .)

(نساء / ٣٤)

مردان سرپرست و خدمتگزار زنانند.

و در آيه ديگر مى فرمايد:

( وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ) .

(بقره / ٢٢٨)

مردان نسبت به زنان برترى دارند.

اين برترى همان قيموميت است كه طبيعت مرد آن را اقتضاء مى كند و علم و تاريخ از زمانهاى قديم ، اين مساءله را ثابت كرده است و تا زمانى كه اين جنس لطيف وجود دارد، اينگونه تفاوتها پابرجا خواهد بود.

اما موقعيت و ارزش زن در اسلام ، با مقايسه آن در ساير مليتها، معلوم مى گردد. در اين زمينه كفايت مى كند به قوانينى كه تا امروز، در جوامع شرقى ، رسوخ كرده ، توجه شود.

خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:

( وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ ﴿ ٥٨ ﴾ يَتَوَارَىٰ مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ ۚأَيُمْسِكُهُ عَلَىٰ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ ۗأَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ ) (نحل / ٥٩ - ٥٨)

و هرگاه به يكى از آنان بشارت دهند: دخترى نصيب شما شده ، صورتش (از شدت ناراحتى) سياه مى شود و مملو از خشم مى گردد و از قوم و قبيله خود، بخاطر بشارت بدى كه به او داده شده ، متوارى مى گردد (و نمى داند) آيا او را با قبول ننگ نگه دارد يا در خاك پنهانش كند؟ چه بد حكمى مى كنند؟!.

در حالى كه اسلام مى گويد:

( منْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ۖوَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ) (نحل / ٩٧)

هر كس عمل صالح كند، در حالى كه مومن است ، خواه مرد باشد يا زن ، به او حيا پاكيزه مى بخشيم ، و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام دادند خواهيم داد.

امام علىعليه‌السلام مى فرمايد:

و ما زال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يوصى بالمراءة حتى ظننت اءنه يحرم طلاقها.

(وسائل / ج ١، ٣٤٧)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هميشه نسبت به زن سفارش مى كردند تا آنجا كه خيال كردم طلاق دادن زن حرام است

و نيز آن حضرت مى فرمايد:

المرئة الصالحة خير من اءلف رجل غير صالح

(وسائل / ج ١٤، ١٢٣)

يك زن صالحه ، از هزار مرد غير صالح بهتر است

از توجه اسلام در بالا بردن مقام زن در علم و عمل به همين اندازه اكتفا مى كنيم برعكس آن ديدگاه جاهليت كه كرامت زن را، به هدر داده و او را به عنوان كالا مى پندارد؛ كه از آن سود برده و با آن تجارت مى شود، بلكه بر آن قمار و برد و باخت انجام مى گيرد و هنوز هم از فكر جاهلى در جوامع امروز، پس مانده هائى وجود دارد. چنانكه شرق هنوز هم به زن و نام وى با حالت بدبينى مى نگرد. در غرب زن را با شهرت خود، صدا نمى زنند بلكه او را با شهرت شوهرش ‍ مى خوانند و به مجرد ازدواج و انتقال از خانه پدر، شخصيت (مستقل) او به هدر مى رود و شهرتش تابع شهرت شوهرش مى باشد، گويا كه وى به كلى از خانواده خود جدا گشته و ارتباط خود را بريده است و يا ازواج براى جدائى كامل يك فرد از خانواده اش پايه ريزى شده است ، نه براى پيوند بين دو خانواده و ايجاد الفت و وصلت بين آنان !!.

در حقيقت شخصيت زن قبل از ازدواج ، مربوط به يك خانواده است و بعد از ازدواج اين ارتباط زياد مى شود و با دو خانواده ارتباط پيدا مى كند. اسلام شخصيت حسبى و نسبى زن را حفظ مى كند پس چه لزوم دارد كه شهرت او تغيير پيدا كند؟ و آيا با تغيير شهرت ، ماهيت و واقعيت وى عوض مى شود؟.

حقوق همسردارى

حقوق همسردارى بين زن و مرد، مشترك است و اين به اقتضاى زندگى اشتراكى خانوادگى آنان است ، كه هر كدام در مقابل ديگرى وظيفه اى دارد.

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚوَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ )

(بقره / ٢٢٨)

و براى زنان همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست ، حقوق شايسته اى قرار داده شده و مردان بر آنان برترى دارند.

اسلام از اساس و ريشه ، بين طرفين ازدواج (زن و مرد) بدون اكراه و اجبار، موافقت كامل ايجاد مى كند و مهريه و صداق را به عنوان دليل بر صدق و راستى در خواستگارى و رمز صداق و اخلاص در پيمان مشترك زناشوئى در مسير زندگى ، قرار داده است و شرط نكرده كه مهريه حتما از نقد باشد، بلكه هر چيزى كه بتواند رمز صداقت قرار گيرد، صحيح است

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚفَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا ) (نساء / ٤)

و مهر زنان را (بطور كامل) به عنوان يك بدهى (با يك عطيه) به آنان بپردازيد و اگر آنها را با رضايت خاطر، چيزى از آن را به شما ببخشد، آنرا حلال و گوارا مصرف كنيد.

اسلام ، احكام واجبات و مسئوليتها را، به حسب طبيعت هر يك از زوجين بطور عادلانه بين آنان تقسيم كرده است و مسئوليت فراهم ساختن احتياجات و نيازهاى خارج از خانه ، به عهده مرد است و مسئوليت خانه دارى در داخل منزل ، به عهده زن است چنانكه براى استوار ساختن پايه هاى زندگى جديد، راههاى مختلفى براى طرفين ، نشان مى دهد.

و حقوق همسرى در يك نقطه متمركز مى گردد و آن رفتار نيكو و حسنه است

خداوند متعال مى فرمايد:

( وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚفَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّـهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا .)

(نساء / ١٩)

و با آنان بطور شايسته رفتار كنيد و اگر از آنها (به جهاتى) كراهت داشتيد (فورا تصميم به جدائى نگيريد) چه بسا از چيزى كراهت داريد و خداوند در آن ، نيكى فراوان قرار داده است

طبيعى است كه اين حكم در حالات استثنائى فرق مى كند چنانكه در حالت تمرد هر يك از زن و مرد، آن ديگرى ناچار است وظيفه او را بعهده بگيرد.

وظايفى كه از نظر فقهى بر مرد واجب است چند چيز است :

١ - نفقه دادن در خوراك و آشاميدنى و مسكن به طور متعارف به اندازه قدرت و توان خود.

٢ - همخوابگى كه از چهار شب يك شب در غير حال مريضى است

٣ - ارتباط جنسى (مجامعت) از هر چهار ماه يكبار در غير سفر واجب

از جهت اخلاقى ، روايات زيادى در تاءكيد به حسن معاشرت زن و مرد وارد شده است چنانكه رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

جهاد المراءة حسن التبعل

(بحار / ج ١٠٠، ٢٤٥ - وسائل / ج ١٤، ١١٦)

جهاد زن ، همسردارى خوب و نيكو است