تقوى و پرهيزكارى
تقوى عبارت از نگهدارى نفس از انحرافات و كج روي هاست كه دين اسلام به آن اهميت فراوانى قائل شده و آن را هدف بسيارى از احكام ، قرار داده است خداوند متعال ميفرمايد:
(
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ
)
(آل عمران / ١٠٢)
اى كسانيكه ايمان آورده ايد، آنچنانكه حق تقوى و پرهيزكارى است ، از خدا بپرهيزيد و از دنيا نرويد مگر اينكه مسلمان باشيد (بايد گوهر ايمان را تا پايان عمر حفظ كنيد.)
و معناى ديگر تقوى بجا آوردن واجبات و ترك گناهان است و بعبارت روشن تر؛ دورى جستن از هر چيزى است كه بجان انسان يا جامعه يا كشور زيان آور باشد.
و تعهد انسان به وظايف خانوادگى و اجتماعى و اقتصادى ، و هر كمالى كه از راه پرهيز كارى ، حاصل گردد، يكى از راههاى مستقيم پيشرفت و شكوفائى انسان به همان اندازه اى كه انسان از خطرهاى فردى پرهيز مى كند، و خود را از زشتيهاى اخلاقى و روشهاى ضد انسانى دور مى سازد. و نيز بر اين اساس بايد از آنچه كه موجب از بين رفتن دولتها مى شود، پرهيز نمود؛ مانند ويرانگريهاى هنرى و صنعتى كه در حد پرهيز از نابودى شخصيت انسانى است اين ، همان چيزى است كه قرآن كريم به آن اشاره كرده و مى فرمايد:
(
وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿
٢
﴾ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ
ۚ
)
(طلاق / ٢)
و هر كس تقواى الهى پيشه كند خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى كند و او را از جائى كه گمان ندارد، روزى مى دهد.
و در آيه ديگر مى فرمايد:
(
وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا
)
(طلاق / ٤)
... و هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند كار را بر او آسان مى سازد.
به دنبال آن مى فرمايد:
(
وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا
.)
(طلاق / ٥)
... و هر كس تقواى الهى پيشه كند خداوند گناهان او را مى بخشد و پاداش او را بزرگ مى دارد.
بنابراين ، تقوى يك هدف بزرگ اسلامى در زندگى بشر است
خداوند متعال درباره حج مى فرمايد:
(
وَلَـٰكِن يَنَالُهُ التَّقْوَىٰ مِنكُمْ
)
.
(حج / ٣٧)
و آنچه به خدا مى رسد، تقوى و پرهيزكارى شما است
نيز مى فرمايد:
(
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ.
)
(حجرات / ١٣)
گرامى ترين شما نزد خداوند، با تقوى ترين شما است
و در جاى ديگر مى فرمايد:
و تزودوا فان خير الزاد التقوى
(بقره / ١٩٧)
و زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه پرهيزكارى است
معيار تقوا و ارزيابى آن
معناى تقوى عبارت از اطاعت و فرمانبرى و ترك معصيت خدا و سپاسگزارى از اوست كه انسان خدا را فراموش نكند. و اين معنى از امام صادقعليهالسلام
روايت شده كه مى فرمايد:
جاهد فى الله حق جهاده ولا تاءخذك فى الله لومة لائم
(بحار / ج ٧٤ / ٢٠٠ - ميزان الحكمة / ج ٢ ١٤٧)
و در راه خدا، به بهترين راه جهاد كن و از ملامت هيچ ملامت كننده اى بيم نداشته باش
خداوند متعال مى فرمايد:
(
فَاتَّقُوا اللَّـهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ.
)
(تغابن / ١٦)
تا آنجا كه در توان داريد، تقواى الهى پيشه كنيد.
قرآن كريم در جاهاى متعدد، به اوصاف و ويژگيهاى پرهيزكاران اشاره نموده كه بعضى از آنها ذيلا ذكر مى گردد:
١ –(
ذلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ﴿
٢
﴾ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿
٣
﴾ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿
٤
﴾ أُولَـٰئِكَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
)
(بقره / ٥ - ٢)
اين همان كتابى است كه در آن ترديدى نيست ، و وسيله هدايت براى پرهيزكاران است آنهائى كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مى آورند، و نماز را برپا مى دارند، و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنها روزى داده ايم ، انفاق مى كنند. آنها كه به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين نازل شده) ايمان مى آورند، و به رستاخير يقين دارند. آنان را خداوند هدايت كرده و آنها رستگارانند.
٢ –(
وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ﴿
١٣٣
﴾ الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّـهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّـهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ
)
(سوره آل عمران / ١٣٤ - ١٣٣)
براى رسيدن به آمرزش پروردگار خود، و بهشتى كه وسعت آن آسمانها و زمين است بر يكديگر سبقت بجوئيد و براى پرهيزكاران آماده شده است همانها كه در وسعت و پريشانى انفاق مى كنند و خشم خود را فرو مى برند، و از خطاى مردم مى گذرند. و خدا نيكوكاران را دوست دارد. و آنها كه هنگامى كه مرتكب عمل زشتى شوند يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مى افتند و براى گناهان خود طلب آمرزش مى كنند - و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد - و اصرار بر گناه نمى كنند با اينكه مى دانند.
٣ –(
انَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿
١٥
﴾ آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَٰلِكَ مُحْسِنِينَ ﴿
١٦
﴾ كَانُوا قَلِيلًا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ ﴿
١٧
﴾ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ﴿
١٨
﴾ وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ
)
(الذاريات / ١٩ - ١٥)
پرهيزكاران در باغهاى بهشت و در ميان چشمه ها قرار دارند. و آنچه پروردگارشان به آنها مرحمت كرده ، دريافت مى دارند زيرا آنها پيش از آن (در سراى دنيا) از نيكوكاران بودند. آنها كمى از شب ها را مى خوابيدند. و در سحرگاهان استغفار مى كردند. و در اموال آنها حقى براى سائل و محروم است
براى پرهيز كارى و كنترل هواى نفس ، كافى است كه انسان مرگ را ياد كند كه هر روز دوستان و آشنايان را بدون هيچ تفاوتى بين پير و جوان ، به سوى قبرها روانه مى كند، كه پس از مرگ ، بدون هيچ مونس و همنشين (جز عمل صالح كه قبل از فوت خويش فرستاده اند) به قبرها سپرده مى شوند. و مرگ چه عبرت بزرگى است ! و چقدر عبرتها زياد و عبرت گيرندگان اندكند؟!.
دشنام و نسبت هاى ناروا
همانطورى كه تزكيه و پاكسازى درون انسان ، از پندارهاى پليد بوسيله عبادتها، يكى از اهداف اسلام است ؛ پاكسازى زبان از گفتارهاى زشت نيز، از اهداف اسلام مى باشد. و گفتارهاى زشت عبارتند از:
١ - لعن و نفرين ديگران بمعناى طرد و راندن از نيكيها.
٢ - دشنام دادن يعنى گفتارهاى ناراحت كننده و رنج آور.
٣ - فحش و ناسزا يعنى سخن زشت و نادرست
همه اينها را گفتار قبيح شامل مى گردد، كه امام باقرعليهالسلام
فرمود:
سلاح اللئام قبيح الكلام
(بحار / ج ٧٦، ١٨٥ - ميزان الحكمة / ج ٧، ٤١٠)
سلاح افراد پست ، گفتار زشت آنها است
پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
و اهل بيت پاك آن حضرت ، در رفتار خود نمونه زيبائى در پاكى زبان بودند، و كسى از حسن بن علىعليهالسلام
ناروائى نشنيد جز آنچه كه بخاطر اختلاف با عمربن عثمان فرمود:
ليس له عندنا الا ما اءرغم اءنفه
او پيش ما، جز ماليدن بينى اش به خاك ، حقى ندارد.
اين شديدترين سخنى است كه از آن حضرت نقل شده است
علىعليهالسلام
همواره ياران خود را از دشنام به اهل شام (على رغم جنگ با آنان) بازمى داشت و مى فرمود:
كرهت لكم اءن تكونوا لعانين شتامين تشتمون و تتبرؤ ن ولكن لو وصفتم مساوى ء اءعمالهم فقلتم من سيرتهم كذا و كذا و من اءعمالهم كذا و كذا كان اءصوب فى القول و اءبلغ فى العذر و قلتم : مكان لعنكم اياهم و برائتكم منهم : اللهم احقن دمائنا و دمائهم و اءصلح ذات بيننا و بينهم و اءهدهم من ضلالتهم حتى يعرف الحق منهم من جهله ويرعوى عن الغى والعدوان من لهج به لكان اءحب الى و خيرا لكم .(٣٤)
(شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد / ج ٣، ١٨١ - ميزان الحكمة / ج ٤، ٣٦١)
دوست ندارم كه شما از لعن و نفرين كنندگان و دشنام دهندگان باشيد ولى اگر كارهاى ناپسند آنها را كرده و از اخلاق چنين و چنانشان نام ببريد، بحق نزديكتر است و معذور خواهيد بود. و به جاى نفرين و برائت از آنان چنين بگوئيد: پروردگارا خون ايشان و خون ما را حفظ كرده و بين ما و آنان اصلاح فرما و آنها را از گمراهيشان هدايت كن تا جاهلان آنان حق را بشناسند و آنكه از ايشان حريص و شيفته گمراهى و دشمنى است ، از آن باز ايستد كه اگر چنين بگوئيد، نزد من محبوبتر و براى شما بهتر خواهد بود.
اين درس بزرگى از امام علىعليهالسلام
در چنان شرائط سخت است كه براى هدايت دشمن بجاى نفرين ، درخواست دعا مى كند. وه چه اخلاق اسلامى بزرگى ؟!!.
امام كاظمعليهالسلام
درباره دو نفر كه يكديگر را ناسزا مى گفتند، چنين فرمود:
البادى منهما اءظلم ، وزره و وزر صاحبه عليه ما لم يتعد المظلوم
(بحار / ج ٧٣، ١٦٣ - ميزان الحكمة / ج ٤، ٣٦٢)
هر يك از آن دو كه ناسزاگوئى را شروع كرده ، ظالمتر است و گناه خودش و رفيقش هر دو بر وى است مادامى كه آن ديگرى (مظلوم)از حد خود تجاوز نكند.
و تجاوز از حد كه در اين حديث به آن اشاره شده است ؛ گاهى با تكرار دشنام و گاهى با گفتن لفظ زشت ، تحقق و انجام مى پذيرد. بلكه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
با نهى از آن فرمود:
لاتسبوا الرياح ولا الساعات ولا الاءيام فتاءثموا و يرجع عليكم
(بحار / ج ٥٧، ٩ - ميزان الحكمة / ج ٤، ٣٦١)
بادها و ساعتها و روزها را فحش و دشنام ندهيد كه گنهكار شويد و دشنامتان بر خود برگردد.
و علت آن اين است كه اگر دشنام از انسان نسبت به زمانها و اجرام آسمانى كه شعور ندارند، انجام پذيرد و تكرار گردد، بزودى اين كار براى وى بصورت يك عادت در مى آيد. و آن را درباره موجودات عاقل مانند انسان نيز بكار مى برد و با آن براى خود وزر و وبال كسب مى كند زيرا طبيعى است كه دشنام دادن ، دشنام را به دنبال دارد و دشمنى و عداوت را بوجود مى آورد. و امام صادقعليهالسلام
در كلام خود به همين معنى اشاره فرموده كه :
انه من سب اءولياء الله فقد انتهك سب الله
(سفينة البحار / ج ١، ٥٩٢ ماده سب)
هر كس دوستان خدا را فحش دهد، در حقيقت حريم خدا را هتك نموده است
و اگر كسى به انسان اتهام سبك ببندد، كه انسان شريف معمولا از آنگونه اتهام متاءثر و ناراحت نمى گردد، بايد در اين مورد طرف (دشنام دهنده و متهم كننده) را موعظه و نصيحت نمود.
امام صادقعليهالسلام
فرمود:
اذا قال الرجل : اءنت خبيث اءو خنزير فليس فيه حد ولكن فيه موعظة و بعض العقوبة
(وسائل / ج ١٨، ٤٤٥)
هرگاه شخصى به تو بگويد: تو خبيث و پليد يا خوك هستى ، اين موجب حد شرعى نمى گردد وليكن در آن نصيحت و بعضى كيفرها است يعنى كيفرهاى تنبيهى و تاءديبى
و اميرالمومنينعليهالسلام
درباره كسى كه اهانت كرده بود، تنبيه فرمود. و نيز درباره مردى كه ديگرى را پسر ديوانه خوانده بود و او نيز در جواب گفته بود: كه ديوانه خودت مى باشى ، دستور داد كه اولى بيست ضربه شلاق به رفيق خود بزند و فرمود بدان كه تو نيز بدنبال او بايد تازيانه بخورى و لذا وقتى يكى تازيانه را زد، شلاق را از دست وى گرفت و به آن ديگرى داد تا او نيز در عوض وى را بزند. و بدين صورت هر دو شلاق خوردند. و نهايت چيزى كه در ناسزاگوئى به انسان آبرومند تصور مى گردد، متهم ساختن وى به خيانت خانوادگى و قذف است و آن عبارت از متهم ساختن كسى به زنا كارى و لواط است
خداوند متعال مى فرمايد:
(
وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
.)
(نور / ٤)
و كسى كه به ديگران نسبت ناروا دهد، مجازات شديدى دارد؛ كه هم بايد تازيانه بخورد و هم براى هميشه گواهى و شهادت او پذيرفته نخواهد شد و اينگونه كيفرها مى تواند ريشه اين فساد اخلاقى را كه باعث جدائى خانواده ها و نابودى اخلاق پسنديده مى گردد، از بن بركند.
خداوند متعال مى فرمايد:
(
إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
)
(نور / ٢٣)
آنانكه به زنان با عفت مومنه نسبت زنا دهند، محققا در دنيا و آخرت ملعون (و محروم از رحمت حق) شدند و هم آنان به عذاب سخت معذب خواهند شد. امام صادقعليهالسلام
دوستى داشت كه هرگز از آن حضرت جدا نمى شد، آن شخص روزى به غلام خود گفت : يابن الفاعلة = اى فرزند زن بدكاره امام صادقعليهالسلام
از ناراحتى دست خود را به پيشانى گذاشت و فرمود:
تقذف امه ؟! قد كنت آرى لك ورعا فاذا ليس لك ورع فقال جعلت فداك ، امه سندية مشركة ، فقال : اما علمت ان لكل امة نكاحا؟! تنح عنى
(كافى / ج ٤، ٦)
آيا به مادر او نسبت ناروا (زنا) مى دهى ؟ من تو را با تقوى و پرهيزكار مى دانستم حالا معلوم شد كه تقوا ندارى آن مرد عرض كرد: فدايت شوم مادر آن غلام سندى و مشرك بود. امامعليهالسلام
فرمود: آيا نمى دانى كه براى هر ملتى ازدواجى هست ؟! از من دور شو... و امام بعد از آن جريان هيچگاه با وى راه نرفت تا مرگ بين آندو جدائى افكند.