ازدواج با بيگانگان

ازدواج با بيگانگان0%

ازدواج با بيگانگان نویسنده:
گروه: علم فقه

ازدواج با بيگانگان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد ابراهيمى
گروه: مشاهدات: 14129
دانلود: 2659

توضیحات:

ازدواج با بيگانگان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 46 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14129 / دانلود: 2659
اندازه اندازه اندازه
ازدواج با بيگانگان

ازدواج با بيگانگان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ازدواج با بی دينان وپيروان اديان غير توحيدی

بنابراين ، شرايع الهی براساس آيه فوق ، پنج شريعت است كه همه آنها به اقامه دين وعدم تفرقه فرمان داده اند وپيروان خود را به عبادت خداوند ودوری از شرك دعوت كرده اند واين همان چيزی است كه پذيرش آن بر مشركان دشوار بوده است

حاصل اين كه شرايع الهی همگی در اصل توحيد با يكديگر متحدند، هر چند از نظر احكام با هم تفاوتهايی دارند :( وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ) (٤٤) ، برای هر گروهی از شما شريعت وروشی نهاديم ، واگر خدا می خواست همه شما را يك امت می ساخت ، ولی خواست در آنچه به شما ارزانی داشته است ، بيازمايدتان ، پس در خيرات بر يكديگر پيشی گيريد.

همگی بازگشتتان به خداست تا از آن چه در آن اختلاف می كرديد، آگاهتان سازد. در اين زمينه روايتی نيز از امام باقرعليه‌السلام نقل شده كه دقيقا مويد همين برداشت از دو آيه فوق می باشد، متن روايت چنين است : ان اللّه بعث نوحا الی قومه ان اعبدوا اللّه واتقوه واطيعون ثم دعاهم الی اللّه وحده وان يعبدوه ولا يشركوا به شيئا ثم بعث الانبياء علی ذلك الی ان بلغوامحمداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فدعاهم الی ان يعبدوا اللّه ولا يشركوا به شيئا وقال شرع لكم من الدين ما وصی به نوحاب فلما استجاب لكل نبي من استجاب له من قومه من المومنين جعل لكل نبي منهم شرعةومنهاجا والشرعةوالمنهاج سبيل وسنة(٤٥)

بنابراين ، معنا ندارد كه در اين سوره كه موضوع سخن در باب تعدد شرايع است ، از انحصار كتاب شريعت در تورات سخنی به ميان آمده باشد

نهايتا ممكن است آيه ١٥٦ انعام در صورت ترديد در آنچه گفته شد مجمل باشد وقهرا برای انحصار كتاب به آنچه بر يهود ونصارا نازل شده ، قابل استناد نخواهد بود.

نكته مهمتر اين كه از آيه ٦٨ و٦٩ سوره مائده به دست می آيد كه يهود ونصارا وصابئين دارای حكم واحدی هستند(٤٦) وهمگی مامورند كه بر آنچه بر آنان نازل شده عمل نمايند :( قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَىٰ شَيْءٍ حَتَّىٰ تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿ ٦٨ ﴾ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَىٰ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ) بگو : ای اهل كتاب ! شما هيچ نيستيد، تا آن گاه كه تورات وانجيل وآن چه را از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده است بر پای داريد.آن چه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است ، بر طغيان وكفر بيشترينشان بيفزايد، پس بر اين مردم كافر غمگين مباش !. هر آينه از ميان آنان كه ايمان آورده اند ويهود وصابئين ونصارا، هر كه به خدا وروز قيامت ايمان داشته باشد وكار شايسته كند، بيمی بر او نيست ومحزون نمی شود.

در اين آيه شريفه ، ممكن است ومها انزل اليكم من ربكم علاوه بر تورات وانجيل ، ناظر به شرايع ديگر باشد وبه هرحال در اين آيه ، صابئين نيز در صورتی كه به وظايف الهی خود عمل نمايند، اهل نجات معرفی شده اند واگر آيه ٦٨ را به آيه ٤٨ همين سوره كه می فرمايد( وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُم ) ضميمه نماييم ، دلالت آيه ياد شده بر اهل نجات بودن پيروان شرايع ديگر روشنتر خواهد شد.

و جالب تر اين كه آيه هفدهم سوره حج ، مجوسيان را نيز در برابر مشركان ودر رديف يهود ونصارا ذكر كرده است :( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ )

چنانچه در مجموع آنچه گفته شد دقت نظر شود، ترديدی باقی نمی ماند كه صابئين ومجوس همانند يهود ونصارا از مشركان نبوده وقهرا اهل كتابند وآيات تحريم ازدواج نمی تواند شامل آنان شود

اين مطلب در بررسی آيات ديگر روشنترخواهد شد(٤٧)

افزون بر اين كه رواياتی نيز از پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وامامان اهل بيت وارد شده كه ادعای فوق را تاييد می كند، به عنوان نمونه ، شيعه واهل سنت هر دو روايت كرده اند كه مردم مكه ، يعنی مشركان از پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواستند كه با آنان همانند اهل كتاب پيمان ذمه منعقد سازد وآنان را در اعتقاداتشان آزاد بگذارد.

پيامبر پاسخ دادند كه جز بااهل كتاب پيمان ذمه منعقد نمی كنند

مردم مكه اعتراض كردند كه شما بامجوس هجر(٤٨) پيمان ذمه منعقد ساختيد، در حالی كه آنان اهل كتاب نيستند، بلكه پيرو آيين مجوس می باشند

پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پاسخ داد : مجوسيان نيز پيامبری داشتند كه او را كشتند وكتابی داشتند كه آن را سوزانيدند (بنابراين آنان نيز اهل كتاب هستند)(٤٩)

به هر حال دليلی بر اين مطلب وجود ندارد كه از نظر قرآن ، تنها يهود ونصارا اهل كتابند وقهرا عموميت آيه( الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ ) شامل صابئين ومجوس وهر گروه ديگری نيز كه اثبات شود دارای شريعت الهی بوده اند هر چند در حال حاضر انحرافاتی وسيع در ميان آنان به چشم بخورد می شود واصل نيز بر حليت ازدواج است ، مگر آن جا كه دليلی صريح آن را منع نمايد.

ظاهرا فقهايی كه حكم به جواز نداده اند، بيشتر از باب احتياط بوده ويا اين كه واژه مشركان را در قرآن به مفهوم لغوی گرفته وقهرا شامل يهود ونصارا .نيز دانسته اند وبه حكم آيه سوره مائده ، قدر متيقن از افرادی را كه از عموميت منع خارج شده اند، يهود ونصارا دانسته وبقيه را مشمول عموميت نهی دانسته اند، وحال آن كه در مباحث آينده روشن خواهد شد كه واژه مشركان در قرآن معنای اصطلاحی خاصی دارد وتنها شامل بت پرستان می شود وقهرا غير از آنان كسان ديگری تحت شمول عموميت نهی نبوده اند تا نياز به استثنا داشته باشند وآيه پنجم سوره مائده نيز همين واقعيت را بيان فرموده است (٥٠)

و شايد علت اين كه فقهای شيعه با همه قرائن ياد شده ، معتقد به حرمت ازدواج با زنان مجوسی وب بوده اند يعنی اصل را بر حرمت همه زنانی كه اهل كتاب نيستند گذاشته اند رواياتی باشد كه در تفسيرآيه ٢٢١ سوره بقره وارد شده است كه بر اساس آنها، آيه ولاتنكحوا المشركات حتی يومن، زنان مشرك را تا ايمان نياورده اند به زنی مگيريد در اصل به عنوان تحريم ازدواج با همه زنان غير مسلمان نازل شده واز اين مجموع ، تنها زنان اهل كتاب استثنا شده اند وقهرا ازدواج با همه زنانی كه اهل كتاب نيستند يا در اهل كتاب بودن آنان شبهه وجود دارد، حرام می باشد، جز اين كه در مورد زنان مجوسی ، تنها هم بستری با آنان بدون ازدواج وبه شرط عدم استيلاد (طلب فرزند كردن) جايز شمرده شده وقهرا اين روايات نيز استثنای ديگری است از آيات سوره بقره وسوره ممتحنه ، واما باقی زنان محكوم به حرمت خواهند بود.

روايات ياد شده به قرار ذيل است : علیعليه‌السلام فرموده : واما الايات التی نصفها منسوخ ونصفها متروك بحاله لم ينسخ وما جاء من الرخصةفی العزيمة، فقوله تعالی ولاتنكحوا المشركهات حتی يومن ولامةمومنةخير من مشركةولو اعجبتكم ولاتنكحوا المشركين حتی يومنوا ولعبد مومن خير من مشرك ولو اعجبكم وذلك ان المسلمين كانوا ينكحون فی اهل الكتاب من اليهود والنصاری وينكحونهم حتی نزلت هذه الايه نهيا ان ينكح المسلم من المشرك او ينكحونه ثم قال اللّه تعالی فی سورةالمائدةما نسخ هذه الايةفقال : والمحصنهات من الذين اوتوا الكتهاب من قبلكم فاطلق اللّه مناكحتهن بعدان كان نهی وترك قوله ولاتنكحوا المشركين حتی يومنوا علی حاله لم ينسخه ،(٥١) واما آياتی كه نصف آن نسخ شده ونصف آن نسخ نشده وبه حال اول باقی است وآنچه مباح شناخته ، پس از اين كه حكم لازم داشته ، اين آيه است كه می فرمايد : از مشركات زن نگيريد تا زمانی كه ايمان آورند، وكنيز مسلمان برای شما بهتر است از زن آزاد مشرك ، هر چند مطلوب طبع شما بوده باشند، و زن مسلمان را به مرد مشرك ندهيد تا زمانی كه ايمان آورند وبدانيد كه برده مسلمان برای شما بهتر است از مرد آزاد مشرك ، هر چند به نظر شما جالب آيند.

و اين به دليل آن است كه مسلمانان از اهل كتاب زن می گرفتند وبه آنها زن می دادند تا آن گاه كه اين آيه نازل شد ومسلمانان را منع كرد كه با زن مشرك ازدواج كنند ويا به مرد مشرك از زنان مسلمان زن بدهند، وسپس در سوره مائده خداوند متعال چيزی فرمود كه ناسخ اين آيه است ، چه اين كه فرموده است : از زنان اهل كتاب برای شما حلال است كه همسر برگزينيد.

پس خداوند ازدواج با آنان را در آيه مائده آزاد گذاشت ، پس از اين كه در سوره بقره از آن منع فرموده بود، ولی بخش دوم آيه بقره را كه می فرمايد : با مردان مشرك زنان مسلمان را همسر نكنيد، همچنان به حال خود باقی است وخداوند آن را نسخ نفرموده است

علامه مجلسی خود در اين باره می نويسد : والمحصنهات من الذين اوتوا الكتهاب من قبلكم فقد احل اللّه نكاح اهل الكتاب بعد تحريمه فی قوله تعالی فی سورةالبقرةولاتنكحوا المشركهات حتی يومن وانما يحل نكاح اهل الكتاب الذين يودون الجزيةعلی ما يجب فاما اذا كانوا فی دار الشرك ولم يودوا الجزيةلم تحل مناكحتهم

(٥٢) همان گونه كه ملاحظه می شود، اين روايات حاكی از اين است كه آنچه در مدينه مورد ابتلای مسلمانان بوده ، ازدواج با اهل كتاب بوده وازدواج با مشركان كمتر می توانست مورد توجه باشد

يكی از عوامل گرايش مسلمانان به ازدواج با زنان اهل كتاب ، بالا بودن مهريه ها ومخارج مربوط به مراسم ازدواج با زنان مسلمان بود، ولذا مسلمانان وبه خصوص مهاجران ، تمايلات جنسی خويش را از اين طريق ارضا می نموده اند.

به هر حال روايات فوق گويای اين مطلب است كه ازدواج با زنان غيرمسلمان ، به صورت كلی در اين آيات مورد تحريم قرار گرفته وقهرا جز با دليل نمی توان از شموليت اين عنوان كلی كه شامل همه كفار می شود فردی را خارج ساخت

آنچه به طور قطع از دايره اين عموم خارج است ، زنان مسيحی ويهودی هستند (آنهم با اختلاف نظری كه در اين زمينه در ميان فقهای شيعه مطرح است) ، ولذا ازدواج با زنان مجوسی وصابئی وهمه مشركان ، به حكم اين آيه ، تحريم شده است

البته روايات فوق از نظر سند تمام نيست ، ولذا نمی تواند مورد استدلال قرار گيرد وشان نزول اين آيات نيز به نقل مفسران در مورد زنان مشرك مكه بوده است ، واز طرفی همان گونه كه قبلا اشاره كرديم ، زنان يهودی ومسيحی بر طبق شريعت خود، ازدواج با افراد مسلمان را حرام می دانستند وقهرا حاضر به ازدواج با مسلمانان نبودند، ولذا ازدواج جز با كنيزان آنها مطرح نبوده است واز طرفی حكم تحريم ازدواج با مشركان براساس آنچه قبلا گفته شد از سال ششم هجرت مطرح گرديده ودر اين مدت ، مسلمانان تقريبا مشكلات اقتصادی را تاحدود زيادی پشت سر گذاشته بودند ومهمتر اين كه زنان مسيحی در مدينه حضور نداشتند وازدواج با زنان يهودی نيز به سبب درگيری يهود با مسلمانان مطرح نبود وفرض بر اين است كه در آيات تحريم ، كنيزان اهل كتاب موضوع تحريم نيستند، بلكه آن چه مورد توجه آيه است ، زنان آزاد است ، چرا كه در صورت اضطرار وعدم امكان ازدواج با زنان آزاد مسلمان ، قرآن دستور می دهد كه از كنيزان مسلمان بهره بگيرند، نه از زنان آزاد مشرك

بنابراين براساس اين دسته از روايات غير معتبر وقرائن غير قطعی ، نمی توان حكم به حرمت ازدواج با همه زنان غير مسلمان داد تا در نتيجه ، اصالةالحرمه كه بيشتر مورد توجه قرار گرفته است تثبيت گردد.

حاصل اين كه آنچه از آيات شريفه می توان استنتاج كرد، حرمت ازدواج به مفهوم عقد است ، آن هم در مورد زنان مشرك ، ولی در مورد زنان ديگر دليلی بر حرمت وجود نداشته تا نيازمند به اثبات اهل كتاب بودن آنها باشيم

نكته ديگری كه در اين جا قابل توجه است ، اين است كه براساس شواهد تاريخی ، حكم تحريم ازدواج با كفار در سال ششم هجری تشريع شده واگر اهل كتاب نيز مشمول آيات تحريم بودند، ممكن نبود كه در سال نهم يا دهم براساس آيات سوره مائده ، ازدواج با زنان اهل كتاب حلال شده باشد، وبه ديگر سخن ، آيه( الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ) (٥٣) با آيه( أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ) (٥٤) در سوره بقره از نظر بلاغت سازگار نبود، بنابراين آنچه در سوره بقره مورد تحريم قرار گرفته ، غير از كسانی است كه به عنوان طيبات يا در رديف طيبات در سوره مائده ذكر شده است

از جمله شواهد تاريخی در مورد جواز ازدواج با زنان مجوسی ، مطلبی است كه ابوحنيفه دينوری آورده ، كه در دوران خلافت علیعليه‌السلام خليد بن كاس فرماندار خراسان گرديد وهنگامی كه نزديك خراسان رسيد، به او خبر دادند كه مردم نيشابور از اطاعت برگشته اند ويكی از دختران خسرو را كه از كابل آمده ، مردم متوجه او شده اند وخليد با آنان جنگ كرد وبه دختر خسرو امان داد واو را نزدعلیعليه‌السلام فرستاد.

علیعليه‌السلام به او گفت : آيا دوست داری تو را به همسری اين پسرم ، يعنی حسن در آورم ؟

گفت : با كسی كه زير دست ديگری است ازدواج نمی كنم ، ولی اگر دوست داشته باشی با خودت ازدواج می كنم

علیعليه‌السلام فرمود : من پيرم واين پسرم چنين خوبيهايی دارد

گفت : تمام خوبيهايش را به خودت بخشيدم

يكی از بزرگان دهقانان عراق به نام نرسی گفت : من از خاندان پادشاهی هستم واز خويشاوندان او هستم ، او را به ازدواج من در آور

امام به آن دختر فرمود : هر جا خواهی برو وبا هركس خواهی ازدواج كن كه بر تو چيزی نيست(٥٥) .

اين گونه مطالب نيز شاهدی بر جواز ازدواج با زنان مجوسی بوده ومسلمانان به خصوص از همخوابگی با زنان مجوسی منعی نداشته اند، ولذا علیعليه‌السلام به دختر ياد شده ، كه بی شك مجوسی بوده وهنوز مسلمان نبوده است ، پيشنهاد ازدواج با امام حسنعليه‌السلام را می دهد و مسلمانان نيز كمترين احساس منعی نكرده اند، ومويد ديگر، برخورد علیعليه‌السلام با اسيران زن ايرانی در دوران خليفه دوم بود كه درباره آنان فرمود : اينان بايستی مورد تكريم قرار گيرند وبا هركسی كه خود خواهند ازدواج كنند، وبدين ترتيب ، شهربانو به ازدواج امام حسينعليه‌السلام درآمد وترديدی نيست كه ايرانيان در زمان پيشنهاد علیعليه‌السلام هنوز مسلمان نبوده اند.

ازدواج با بی دينان وپيروان اديان غير توحيدی

همان گونه كه قبلا گفته شد، معيار حرمت ازدواج با بيگانگان در اسلام ، مسائل نژادی وافتخارات ملی وگروهی نيست ، بلكه تنها علت اين ممنوعيت ، جلوگيری از نفوذ انحرافات عقيدتی در مسلمانان است كه اين تحريم نيز در مورد پيروان اديانی كه در اصل توحيدی بوده اند، هر چند كه در حال حاضر موحد نيز نباشند استثنا شده وازدواج با اهل كتاب مجاز شمرده شده است ، ولی در مورد افرادی كه جزء پيروان اديان توحيدی نيستند، آيات وروايات متعددی ازدواج با آنان را منع كرده است

دليل فقها در حكم به حرمت ازدواج با بيگانگان ، در درجه اول قرآن كريم است كه در آيات متعددی ازدواج با گروهی از بيگانگان را منع فرموده است ودر مواردی ظاهر آيات ، حاكی از منع ازدواج با هر فرد غير مسلمان است ، چه اين كه از ازدواج با كفار نهی شده وواژه كافر حتی اهل كتاب را نيز شامل می شود، بر خلاف واژه مشرك كه در شمول آن نسبت به اهل كتاب در ميان فقها اختلاف نظر وجود دارد، ولذا يك بار ديگر مجموع آيات ناظر به اين مساله را مورد توجه قرار می دهيم

مجموع آياتی كه در قرآن كريم در اين زمينه وجود دارد، آيات ذيل است :

١( وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ) (٥٦) زنان مشرك را تا ايمان نياورده اند به زنی مگيريد و كنيز مومن بهتر از آزاد زن مشرك است ، هرچند شما را از او خوش آيد وبه مردان مشرك تا ايمان نياورده اند، زن مومن مدهيد و برده مومن بهتر از مشرك است ، هر چند شما را از او خوش آيد

اينان به سوی آتش دعوت می كنند وخدا به جانب بهشت وآمرزش

وآيات خود را آشكار بيان می كند، باشد كه بينديشند.

٢( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَّا أَنفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذَٰلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ) (٥٧) ، ای كسانی كه ايمان آورده ايد! چون زنان مومنی كه مهاجرت كرده اند به نزدتان آيند، بيازماييدشان

خدا به ايمانشان داناتر است

پس اگر دانستيد كه ايمان آورده اند، نزد كافران بازشان مگردانيد، زيرا اينان بر مردان كافر حلال نيستند ومردان كافر نيز بر آنهاحلال نيستند

وهر چه آن كافران برای اين گونه زنان هزينه كرده اند بپردازيد

واگر آنها را نكاح كنيد ومهرشان را بدهيد، مرتكب گناهی نشده ايد وزنان كافر خود را نگه مداريد وهر چه هزينه كرده ايد از مردان كافر بخواهيد وآنها نيز هر چه هزينه كرده اند از شما بخواهند

اين حكم خداست

خدا ميان شما حكم می كند و او دانا وحكيم است

٣( الزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ ) (٥٨) مرد زناكار جز زن زناكار يا مشرك را نمی گيرد، و زن زناكار را جز مرد زناكار يا مشرك نمی گيرد، واين بر مومنان حرام شده است

( لْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَٰئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ) (٥٩) زنان ناپاك برای مردان ناپاك ومردان ناپاك برای زنان ناپاك وزنان پاك برای مردان پاك ومردان پاك برای زنان پاك

آنها از آنچه درباره شان می گويند منزهند ..آمرزش ورزق نيكو برای آنهاست

٤( الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا ﴿ ٣٤ ﴾ وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا ﴿ ٣٥ ﴾ وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا (٦٠) و نيز زنان شوهردار بر شما حرام شده اند، مگر آنها كه به تصرف شما درآمده باشند

از كتاب خدا پيروی كنيد، جز اينها زنان ديگر هر گاه در طلب آنان از مال خويش مهری بپردازيد و آنها را به نكاح درآوريد، نه به زنا، بر شما حلال شده اند و زنانی را كه از آنها تمتع می گيريد، واجب است كه مهرشان را بدهيد، و پس از مهر معين ، در قبول هر چه هر دو بدان رضا بدهيد گناهی نيست

هر آينه خدا دانا وحكيم است هر كس را كه توانگری نباشد تا آزاد زنان مومن را به نكاح خود در آورد، از كنيزان مومنی كه مالك آنها هستيد به زنی گيرد، وخدا به ايمان شما آگاهتر است

همه از جنس يكديگريد، پس بندگان را به اذن صاحبانشان نكاح كنيد ومهرشان را به نحو شايسته ای بدهيد

وبايد كه پاكدامن باشند، نه زناكار ونه ازآنها كه به پنهان دوست می گيرند

وچون شوهر كردند، هرگاه مرتكب فحشا شوند، شكنجه آنان نصف شكنجه آزاد زنان است ، واين برای كسانی است از شما كه بيم دارند كه به رنج افتند

با اين همه ، اگر صبر كنيد برايتان بهتر است وخدا آمرزنده و مهربان است خدا می خواهد برای شما همه چيز را آشكار كند وبه سنتهای پيشينيانتان راه بنمايد وتوبه شما را بپذيرد، كه خدا دانا وحكيم است

٥( الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ) (٦١) امروز چيزهای پاكيزه بر شما حلال شده است

طعام اهل كتاب بر شما حلال است وطعام شما نيز بر آنها حلال است

ونيز زنان پارسای مومن وزنان پارسای اهل كتاب ، هرگاه مهرشان را بپردازيد، به طور زناشويی نه زناكاری ودوست گيری ، بر شما حلالند

وهركس كه به اسلام كافر شود، عملش ناچيز شود ودر آخرت از زيانكاران خواهد بود.

شان نزول آيات

علامه طباطبائیرحمه‌الله می نويسد : اولين سوره ای كه بعد از هجرت در مدينه نازل شده ، سوره بقره است وسوره ممتحنه قبل از فتح مكه (سال هفتم هجرت) در مدينه نازل شده وسوره مائده آخرين سوره ای است كه بر پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شده ، ولذا احكام اين سوره در صورت تعارض ، ناسخ احكام ديگر است واحكام اين سوره منسوخ نيست ، چه اين كه آيه پيشين نمی تواند ناسخ آيه پسين (از لحاظ زمان) باشد(٦٢)

مرحوم طبرسی می نويسد : آيه ٢٢٠ از سوره بقره در مورد شخصی به نام مرثد بن ابی مرثد نازل شده كه از جانب پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ماموريت داشت گروهی ازمسلمانان را كه در مكه بودند بربايد، وهنگامی كه مرثد وارد مكه شد، زنی به نام عناق كه سابقه دوستی با وی داشت او را به همخوابگی با خود دعوت كرد و او امتناع كرد وگفت : بايستی از پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اجازه بگيرم ، وبه اين مناسبت ، آيه ٢٢١ بقره ازدواج با مشركان را حرام اعلام فرموده است ، از نويسندگان اهل سنت ، سيوطی نيز در تفسير در المنثور همين وجه را از ابن عباس نقل كرده است(٦٣)

سيوطی می افزايد كه واقدی از سدی ، از انس بن مالك واو از ابن عباس نقل كرده كه آيه ٢٢١ به مناسبت ازدواج عبداللّه بن رواحه با كنيز سياه پوست مسلمانی نازل شده ، چه اين كه روزی عبداللّه به جهت كاری كنيزش را آزاد كرد واو به پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شكايت برد وپيامبر به عبداللّه اعتراض كرد واز اين رو عبداللّه برای جبران كار خود در صدد ازدواج با كنيزش بر آمد، در حالی كه از نظر عمومی ، اين كار قبيح به نظر می آمد، يعنی مردم عرب ازدواج با كنيز را نمی پسنديدند، ولذا آيه قرآن نازل شد كه ولامةمومنةخير من مشركة، بنابراين ، هدف اصلی آيه٢٢١ ، رفع موانع ازدواج با كنيزان است(٦٤) .

بعضی نيز نزول آيه را به مناسبت ازدواج حذيفه دانسته اند كه كنيزی داشت واو را آزاد كرد وبا وی ازدواج نمود

علامه طباطبايی می فرمايد : مانعی ندارد كه آيه پس از همه اين امور وناظر به همگی نازل شده باشد.

واما آيه سوره ممتحنه به مناسبت مهاجرت بعضی از زنان اهل مكه به مدينه ، پس از صلح حديبيه ، نازل شده است ، زيرا پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در صلح حديبيه با مشركان مكه عهد نموده بود كه هر فردی از مردم مكه كه مسلمان شود وبه مسلمانان بپيوندد، براساس پيمان صلح ، بايستی به مردم مكه بازگردانده شود، ولی مردم مكه الزامی به بازگرداندن فردی كه از جمع مسلمانان گريخته باشد ندارند(٦٥)

اتفاقا زنی از مردم مكه مسلمان شد وبه مسلمانان پيوست وهنگامی كه شوهرزن برای بازگردانيدن او مراجعه كرد، پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : پيمان حديبيه مخصوص مردان فراری از مكه است وشامل زنان نمی شود وبه اين مناسبت آيه نازل شد كه زنانی كه از مردم مكه به مدينه مهاجرت می كنند، بايستی از طرف مسلمانان آزموده شوند ودر صورتی كه واقعا به اسلام ايمان داسته باشند، نبايستی به مكه عودت داده شوند، چرا كه نه زنان مومن بر مشركان حلالند ونه مردان مشرك بر زنان مومن حلالند، بنابراين تنها مسلمانان براساس پيمان صلح ويا حكم ويژه موظفند مهريه ومخارجی را كه شوهر آن زن در مراسم ازدواج با اين زن مصرف نموده به او بپردازند وسپس ازدواج با آن زن مهاجر برای مسلمانان بلامانع خواهد بود، واز اين جهت در مواردی مشابه ، مسلمانان ومردم مكه می بايست تنها مهريه زنان فراری از يكديگر را بپردازند

چه اين كه مسلمانان نيز در صورتی كه زنانشان به كفر می گراييدند، بايستی به حكم آيه ولاتمسكوا بعصم الكوافر، از ادامه زناشويی با آنان اجتناب می كردند، چنان كه آيه يازدهم از همين سوره نيز تاكيدی بر مطلب فوق است

علامه طباطبائی می نويسد : آيه سوم از سوره نور براساس روايات رسيده از ائمه اهل بيت ، ناظر به حرمت ازدواج با زنان متهم به زنا پس از اشتهار واقامه حد قبل از توبه می باشد وبعضی اين آيه را كه مفهوما می رساند مرد زناكار با زن زانی ومشرك می تواند ازدواج كند و زن زانی می تواند با مرد مشرك وزناكار ازدواج كند را منسوخ به آيه ٢٢١ بقره دانسته اند، چه اين كه به اعتقاد بعضی ، ازدواج با بيگانگان تا سال ششم هجرت بلامانع بوده وآيه سوره نور، مبين همين مطلب است وبا نزول آيه ٢٢١ سوره بقره ، ا زدواج با مشركان مطلقا ممنوع اعلام شده است

سيوطی در تفسير درالمنثور از احمد حنبل ونسائی وحاكم نيشابوری وابن جرير وبيهقی وابوداوود از عبداللّه بن عمر روايت كرده اند كه زنی به نام ام فهرول معروف به زنا بود ويكی از مسلمانان در صدد همخوابگی با او بر آمد وبه اين مناسبت آيه سوم از سوره نور نازل شد.

و بعضی نيز آورده اند كه پس از هجرت مسلمانان به مدينه ، به علت بالا بودن مهر وگرانی قيمتها به زحمت افتادند، ولذا در صدد بر آمدند از زنان معروف برای اطفای غريزه جنسی استفاده كنند ولذا آيه فوق نازل شده است ، واما آيه ٢٦ سوره نور را نيز مرحوم طبرسی در مجمع البيان می فرمايد : براساس روايتی از امام باقرعليه‌السلام اين آيه همانند آيه سوم ، منع از ازدواج مسلمانان با زناكاران می نمايد وبه همين مناسبت نازل شده كه گروهی از اصحاب در صدد ارتباط با زنان آلوده بوده اند وقرآن آنان را از اين كار برحذر داشته است(٦٦)

و اما در مورد آيات سوره نساء، بدون شبهه آيه ٢٤ ناظر به حكم ازدواج موقت است وعلامه طباطبائی می فرمايد : اين آيه در نيمه اول سالهای بعد از هجرت پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مدينه ، نازل شده وبسياری از اهل سنت معتقدند كه اين آيه ، ناظر به ازدواج موقت است وبسياری معتقدند كه اين آيه ، ناظر به غزوه اوطاس است كه پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براساس آيه شريفه به مسلمانان اجازه داد كه از زنان اسير پس از سپری شدن يك طهر استمتاع جويند ونيز اجازه ازدواج موقت به آنان داده شده است

بنابراين بسياری از اهل سنت ، اين آيه را مربوط به جنگ اوطاس دانسته اند كه پس از فتح مكه وبعد از جنگ حنين رخ داده است وبراساس اين آيه ، ازدواج با زنان اسير، هر چند شوهر دار بوده اند پس از استبرا جايز شمرده شده است ، چنان كه سيوطی در درالمنثور، از احمد ومسلم وترمذی ونسائی وبيهقی از ابوسعيد خدری روايت نموده است ، وبه همين مناسبت ، روايتی از پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده كه فرمود : لاتوطا حامل حتی تضع حمله ولاغير حامل حتی تحيض چنان كه احمد در مسند وترمذی در صحيح وحاكم در مستدرك ، آن را روايت كرده اند(٦٧) وبعضی نيز نزول آيه را مربوط به شهر مكه ، پس از عمره قضای پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دانسته اند (٦٨)